تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):درباره ما غلو نکنید، ما را بندگان پرورش یافته (حق تعالی) بدانید آنگاه در فضلیت ما ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798614553




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تاملی در روایت های علایم ظهور - بخش دوم و پایانی اخباری که پیش گویی حوادث آینده است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تاملی در روایت های علایم ظهور - بخش دوم و پایانی
اخباری که پیش گویی حوادث آینده است
یکی از مهم ترین علا مت ها که در شمار نشانه های حتمی ذکر شده و نزدیک ترین آن ها به ظهور به شمار می رود، صدایی است که از آسمان شنیده خواهد شد.

خبرگزاری فارس: اخباری که پیش گویی حوادث آینده است



  برخی سفیانی را فرد خاصی نمی دانند، بلکه احتمال می دهند او سمبل انحرافاتی است که در آخرالزمان به وجود میآید و یا از آن جا که ابوسفیان دشمن اصلی پیامبر اکرم بود، دشمن اصلی مهدی(ع) را هم سفیانی نام گذاشته اند. در بخش اول این نوشتار ضمن اشاره به ضرورت بحث و بررسی در موضوع علا ئم ظهور و منابع آن بیان شد که در روایات اسلامی گاه بین نشانه های ظهور و اشراط الساعه خلط شده است. همچنین گفته شد که آشفتگی احادیث مربوط به ظهور و نشانه های آن باعث می شود اعتماد به آنها کم شود چنانکه بررسی روایات ندای آسمانی نشان داد که در آنها گاه از حوادث گذشته مانند اختلاف شیعه و عثمانیه پرده برداشته شده است.
در این بخش از مقاله به مواردی اشاره می شود که پیش گویی ها (ملاحم) به عنوان نشانه ظهور تلقی شده و احتمال بداء در نشانه های حتمی و غیر حتمی ممکن است. افراد و گروه هایی نیز وجود داشته اند که برخی روایات را به سود خود تحریف و یا حتی جعل کرده اند.
پیش گویی یا نشانه های ظهور
نگاهی به اخبار علا یم، نشان می دهد: بسیاری از آن ها ارتباطی با موضوع ظهور حجت خدا ندارد. این گونه روایت ها را می توان به سه دسته تقسیم کرد. دسته نخست: بر فرض صحت، پیش بینی حوادث آینده است که البته در مواردی کلمه مهدی را به آن افزوده اند. دسته دوم: تعبیر قائم به کار رفته که الزاماً به معنی مهدی موعود نیست و دسته سوم: در آن ها سخن از فَرَج است که آن هم الزاماً به معنای ظهور موعود نیست.
اکنون دربارهِ هر یک از این سه دسته روایت ها، بیش تر توضیح می دهیم.
دسته نخست: اخباری که پیش گویی حوادث آینده است
الف) نعمانی در حدیث 51 باب 14 از معروف بن خربوذ نقل می کند که: 
(هرگاه بر امام باقر(ع) وارد شدیم، می فرمود: خراسان، خراسان، سیستان، سیستان. گویا ما را به آن بشارت می داد.)
در این روایت، توجه دادن به خراسان، به احتمال زیاد به دلیل ظهور عباسیان از این منطقه است؛ زیرا دعوت فرزندان عباس از دوران امام باقر(ع) آغاز شد و سال ها پس از آن حضرت (در سال 132) به ثمر رسید و نقطهِ مرکزی دعوت و قیام آنان، خراسان قدیم بود. اما هدف از اشاره به سیستان می تواند: ظهور و شورش خوارج ازارقه علیه امویان باشد که مدت ها در سیستان برقرار بود، ولی به نظر می رسد کلمه سیستان به دلیل همسایگی خراسان و این که آن جا نیز محل دعوت و حرکت عباسیان بود، ذکر شده باشد. با توجه به ستم بیش از حد بنی امیه، مقصود امام این است که سقوط این حکومت و حوادث مهم تاریخ اسلام در آن ناحیه صورت خواهد گرفت.
ب) شیخ طوسی از رسول خدا(ص) روایت می کند:
(در قزوین مردی هم نام یکی از پیامبران قیام می کند و مؤمن و کافر به او می گروند. او منطقهِ جبال را از ترس پر می کند.)1
چنان که پیداست، در این روایت هیچ تصریح یا حتی اشاره ای به موضوع ظهور یا آخرالزمان نشده است.
ج) شیخ طوسی از امام ششم روایت کرده که:
(فساد حکومت بنی فلا ن بسته به شمشیرهای بنی فلا ن است.)2
آیا معنای این سخن این نیست که سقوط بنی امیه با شمشیرهای بنی عباس است؟ و امام به لحاظ موقعیت زمانی از تصریح به این دو گروه خودداری فرموده است. شیخ طوسی در ادامه، اخبار دیگری آورده که آن ها هم پیش گویی ائمه است؛ نه علا یم ظهور حجت حق.
د) در منابع عامه و گاه در کتب حدیثی شیعه، احادیث فراوانی دربارهِ پرچم های سیاه وجود دارد که در مواردی به ظهور مهدی(ع) مرتبط می شود، به گونه ای که در کتاب های متأخر، به عنوان یکی از نشانه ها شهرت یافته است. باید توجه داشت؛ نخست: منشأ این روایت ها، منابع اهل سنت است. دوم: بیشتر آن ها به ظهور، ربطی ندارد و موردهایی که نام مهدی در آن ها آمده، در واقع همان روایت هایی است که مضمون آن ها در جاهای دیگر و بی ارتباط با مهدی، ذکر شده است. برای آشنایی با این احادیث به نمونه های زیر توجه می کنیم:
1. تبیع عن کعب قال: لا  تذهب الا یّام حتی یخرج لبنی العباس رایات سود من قبل المشرق3 
کعب الا حبار گفت: روزگار به پایان نخواهد رسید مگر آن که برای بنی عباس پرچم های سیاهی از سوی مشرق بیرون می آیند.
2. ابوهریره عن علی بن ابی طلحه قال: یدخلون دمشق برایات سود عظام فیقتتلون فیها مقتله عظیمه شعارهم بُکش بُکش.4 
گروهی با پرچم های سیاه بزرگی وارد دمشق می شوند و در آن جا کشتاری عظیم به راه می اندازند. شعار آنان بکش بکش خواهد بود.
در روایت اول به بنی عباس تصریح شده و در روایت دوم سخن از کسانی است که با شعارهای فارسی وارد دمشق می شوند. باید توجه داشت ایرانیانی که از منطقهِ خراسان (مشرق زمین) به عراق رفته و دولت بنی عباس را تأسیس کردند، همراه عبدالله بن علی بن عبدالله بن عباس تا دمشق پیش رفتند و در آن جا کشتاری عظیم نسبت به بنی امیه به راه انداختند.5
3. نعیم بن حماد از جابر جعفی از امام باقر(ع) روایت می کند: (پرچم های سیاه در سال 129 ظهور خواهد کرد و آن زمانی است که بنی امیه بین خود اختلاف پیدا کرده اند.)6
4. در غیبت نعمانی از امیرمؤمنان(ع) نقل شده است: 
(خداوند مقدّر کرده که بنی امیه ناگهانی از بین بروند.) 
و در ادامه روایت آمده است:
(بندهِ خشنی راه می افتد که پیروزی با اوست و یارانش با موها و شارب های بلند و با لباس های سیاه و پرچم های سیاه آنان (بنی امیه) را می کشند.7
این ها نمونه های کوچکی از روایت های متعدد مربوط به پرچم های سیاه (رایات سود) و ظهور آنان از سمت مشرق یا خراسان است8 و چنان که گفته شد؛ بیش تر آن ها موقوف است، ضمن اینکه ربطی به ظهور حجت حق ندارد. با توجه به این که قیام عباسیان با پرچم های سیاه آغاز شده و به طور کلی شعار آنان لباس سیاه و پرچم سیاه بوده است و نیز مجموع روایت ها که به طور کلی، با حال و هوای دعوت و قیام بنی عباس مشابهت و تطبیق دارد، باید گفت: این احادیث یا پیش گویی دربارهِ آنان است9 و یا به دست خود آنان جعل شده تا قیام و دولت خود را موجّه، مشروع و مقدس جلوه دهند، به ویژه که شیعیان مخالف ایشان بودند. از این رو؛ گاه مطالبی از زبان امامان شیعه نقل کرده اند.
گواه این مطالب، خبری است که از ابن عباس این گونه نقل شده است:
(والله ان منّا بعد ذلک السفاح والمنصور والمهدی یدفعها الی عیسی بن مریم(س))10 
این خبر را سیدبن طاووس نیز در کتاب ملاحم خود آورده است. 11 وی همچنین به نقل از ابن حماد آورده است که ابن عباس گفت: 
(وقتی پرچم های سیاه را دیدید که از سوی مشرق می آیند، ایرانیان را احترام کنید که دولت ما را آنان تشکیل می دهند.)12
البته آن چه برخی را به تردید انداخته، روایت هایی است که از مهدی در کنار رایات سود نام می برد. برای مثال: شیخ طوسی از جابر جعفی از امام باقر(ع) روایت می کند:
(تنزل الرایات السود التی تخرج من خراسان الی الکوفه فاذا ظهر المهدی بعث الیه بالبیعه`13؛ 
پرچم های سیاه از خراسان بیرون و در کوفه فرود می آیند و آن گاه که مهدی آشکار شود، با او بیعت می کنند.)
باید توجه داشت که 
نخست: این روایت پیش از غیبت شیخ، در فتن ابن حماد آمده و شیخ نیز در سند روایت به نام وی تصریح کرده است.
دوم: آن چه در روایت آمده است، به طور کامل با تاریخ اسلام و ظهور عباسیان موافقت دارد؛ زیرا بنا به نقل مورخان، پرچم های سیاه به دست ابومسلم از خراسان به کوفه آورده شد و زیر این پرچم، شهرهای بین راه فتح شد. در این هنگام، سفاح - که به گفتهِ مسعودی ابتدا مهدی لقب داشت -14 از ترس بنی امیه در کوفه مخفی بود که با استقرار پرچم های سیاه در کوفه عده ای به سراغ او رفتند، با او بیعت کردند و به این ترتیب، وی به عنوان اولین خلیفه عباسی مطرح شد.15
با این همه ممکن است گفته شود، پرچم های سیاه نشانه ظهور مهدی(ع) است و عباسیان از آن سوء استفاده کرده اند، ولی با مطالعهِ مجموع روایت ها و آگاهی از تاریخ عباسیان، چنین احتمالی بسیار بعید می نماید. حتی اگر همهِ این حدیث ها را ساخته عباسیان ندانیم، بخشی از آن ها را به عنوان پیش گویی معصومین دربارهِ نهضت و به حکومت رسیدن آنان خواهیم پذیرفت.
اما پرسش این است که چگونه محدثان این گونه روایت ها را در کتاب های خود، آن هم در ابواب مربوط به نشانه های ظهور آورده اند؟
به نظر می رسد فضای حاکم بر زمان نقل این اخبار باعث شده است، عالمان شیعه و سنی بر آن ها اعتماد کرده و آن خبرها را در کتاب های خود ذکر نمایند. بیشتر راویان و همهِ صاحبان منابع اصلی مربوط به غیبت، در عهد عباسیان می زیستند. نعیم بن حماد پیش از غیبت صغری، نعمانی و شیخ صدوق 30 و 50 سال پس از غیبت صغری، شیخ مفید حدود 90 سال و شیخ طوسی 130 سال پس از آغاز غیبت کبری زندگی می کردند. نزدیکی آنان به دورهِ امامت و عدم طولا نی بودن غیبت نسبت به آنان، بی تردید در دیدگاه ایشان دربارهِ غیبت، ظهور و نقل روایت های علا یم، تأثیر داشته است. این که گروه دیگری به نام بنی امیه به حکومت برسند و پرچم های سیاهی آنان را ساقط کند، دولت بنی عباس به دست مهدی ساقط شود و یا خراسان، کوفه و قسطنطنیه - که در روایت های علا یم نام آن ها فراوان به چشم می خورد - مرکزهای اصلی دوران ظهور باشند، برای آن بزرگان هیچ دور از ذهن نبوده است. ضمن این که آنان انتظار غیبتی چندان طولا نی را نداشتند16 فتوای قدمای امامیه دربارهِ دفن خُمس می تواند نشانه ای بر این مدعا باشد، ولی این که متأخران و معاصران، این روایت ها را در کتب خود نقل کرده اند، دلیلی بر صحّت همهِ آن ها و وقوع آن ها در هنگام ظهور حجت حق نیست. بلکه لا زم است با بررسی همه جانبهِ آن ها، آن چه پیش گویی بوده و محقق شده است یا آن چه به نفع گروه هایی جعل یا تحریف شده از آن چه به طور واقعی، نشانهِ ظهور مهدی(ع) است، جدا شود.
دسته دوم؛ اخباری که در آن ها تعبیر قائم به کار رفته است.
در روایت های زیادی از این کلمه استفاده شده که در برخی، مضاف الیه آن آمده، ولی در بیشتر آن ها به طور مطلق به کار رفته است. از گروه اول می توان روایت 55 باب 14 کتاب الغیبه نعمانی را مثال زد که در آن (القائم بخراسان و قائمٌ بجیلا ن) ذکر شده است، ولی آن جا که کلمهِ قائم را مطلق به کار برده نیز الزاماً به معنای قائم آل محمد(ص) و به ویژه، امام دوازدهم(عج) نیست؛ چنان که لفظ (القائم المهدی)، دربارهِ سفاح خلیفهِ عباسی استفاده شده است.17 مرحوم کلینی در کتاب کافی بابی گشوده و دربارهِ این که همهِ ائمه(ع) (قائم) محسوب می شوند، روایت هایی آورده است.18 شیخ مفید در کتاب ارشاد، هنگام پرداختن به شرح حال بعضی از امامان، از واژهِ (قائم) استفاده می کند.19 شیخ طوسی نیز در پاسخ به فرقه های انحرافی شیعه، این مطلب را تکرار کرده است که (هر امامی قائم به شمار می آید.)20 بنابراین نباید هر خبری که در آن کلمهِ قائم به کار رفته و علا متی در آن یاد شده ، بر امام دوازدهم تطبیق شود؛ چه بسا مراد معصومین(ع) از قائم، امام پس از خود است. کلینی روایتی نقل می کند که در آن وقتی از امام باقر(ع) دربارهِ قائم پرسیده اند، آن حضرت فرزندش، امام صادق(ع) را نشان داد و فرمود:
(به خدا قسم این قائم آل محمد(ص) است...)21
زیدیه هم از این موضوع سوء استفاده کرده و ائمه خود را (القائم بالسیف) نامیده اند. در عین حال این نکته قابل توجه است؛ بر خلا ف شیعه که بیش تر، لفظ قائم را دربارهِ مهدی موعود به کار می برد، اهل سنت به ندرت چنین کرده و در روایت های خود این تعبیر را به کار نبرده است.22
دسته سوم: روایت هایی که در آن ها تعبیر فَرَج به کار رفته، ولی به معنای ظهور مهدی(ع) نیست.
با این وجود، مؤلفان کتاب های حدیث و به تبع آنان نویسندگان متأخر، آن روایت ها را در باب علا یم ظهور ذکر کرده اند. از این نمونه روایتی از امام باقر(ع) است که نعمانی آن را در باب علا یم این گونه ذکر می کند:
(تَوقّعُوا الصَوت بَغته مِن قِبَل دَمشق فیه لکم فَرَجٌ عظیم23؛ 
منتظر صدایی باشید که ناگهان از سوی دمشق میآید و در آن گشایش بزرگی برای شماست.)
ما اکنون در صدد بررسی این که مراد از این صدا چیست و آن فرَج و گشایش چگونه حاصل شده یا خواهد شد، نیستیم، ولی آن چه مسلّم می باشد، این است که؛
نخست: این صدا با ندای آسمانی - که از آن به تفصیل سخن گفته شد - ربطی ندارد. به ویژه که تصریح شده این صدا از طرف دمشق است.
دوم: در روایت هیچ اشاره ای به این که این صدا در ارتباط با ظهور مهدی(عج) باشد، نشده است.
نمونه دیگر حدیثی است که شیخ مفید در باب نشانه های ظهور از امام هشتم(ع) چنین نقل می کند: 
(انّ من علا مات الفرج حدثاً یکون بین المسجدین و یقتل فلا ن من ولد فلا ن خمسه عشر کبشاً من العرب.24 
از نشانه های فرج، نزاعی قبیله ای است که بین دو حرم رخ می دهد و فلا نی از فرزندان فلا نی پانزده قوچ را می کشد.) ،
گویا قوچ کنایه از افراد قدرتمند است.
در این روایت نیز تصریح یا حتی اشاره ای به ظهور نشده است، بلکه ابهام در نام فلا ن این احتمال را تقویت می کند که امام نخواسته است نام آنان را بیاورد؛ چون آن ها در آن زمان وجود داشته اند و امام از آنان تقیه می کرده است و اگر مطلب ، مربوط به قرن های آینده بود، دلیلی بر پنهان کردن آن وجود نداشت.
نمونه سوم روایتی است که در آن از امیرمؤمنان چنین نقل شده است: 
(اُنظروا الفرج من ثلا ث اختلاف اهل الشام بینهم و الرایات السود من خراسان والفزعه فی شهر رمضان)25 
مراد از این روایت - به فرض صحت - این است که با اختلاف اهل شام؛ یعنی اختلاف های داخلی بنی مروان و شورش برخی از آنان در شام، نیز بر آمدن پرچم های سیاه بنی عباس از سوی خراسان (که هر دو حادثه هم زمان بود)26 ، فرج و گشایشی بوجود خواهد آمد. آن چه باعث شده که این روایت از علا یم مهدی و ظهور او دانسته شود، تعبیر (الفزعه فی شهر رمضان) است که تصور می شود همان ندای آسمانی باشد، ولی پیش از این گفتیم که فزعه غیر از ندا و به معنای وحشت و ترس عمومی است که ممکن است ناشی از حوادث زمینی یا آسمانی باشد.
روایت های دیگری نیز با تعبیر (فرج) وارد شده27 که نمی توان آن ها را جزو نشانه های ظهور مهدی(عج) دانست و هدف امامان شیعه از فرج در این روایت ها، گشایشی موقت برای شیعه بوده که با اختلاف میان حاکمان ستمگر، برای آنان حاصل شده است. حتی اگر این حوادث تا کنون رخ نداده باشد، به این معنا نیست که در زمان ظهور حضرت بقیه اللّه، رخ خواهد داد.
احتمال بداء در نشانه های ظهور
یکی از باورهای شیعهِ امامیه که به غلط مورد اعتراض دیگر فرقه ها قرار می گیرد، بداء است؛ چرا که تصور می شود، مقصود از آن (ظهور بعد الخفاء) است، در حالی که شیعه بداء را به معنی (ابداء) می داند؛ نه آشکار شدن امری بر خداوند، 28 به این معنا که خداوند مقصود حقیقی خود را آشکار کرد، ولی مردم تصور دیگری داشتند . مانند تغییر قبله، ذبح اسماعیل (ع) و رفع عذاب از قوم یونس(ع) که خداوند متعال ابتدا از موضوع تغییر قبله، امتحانی بودن ذبح و رفع عذاب به دلیل توبهِ قوم یونس(ع) خبر نداد، بلکه به جهت برخی مصلحت ها، پس از مدتی حقیقت را آشکار کرد. بنابراین (بداء) نزد غیر شیعه نیز مورد قبول است و سوء استفادهِ برخی غلات از آن، باعث شده است که شیعه نیز متهم شود.29
بر اساس برخی روایت ها، در موضوع علا یم ظهور نیز احتمال بداء وجود دارد. کلینی در باب البداء از امام صادق(ع) نقل می کند:
(خداوند دو گونه علم دارد؛ یکی علم پنهان و مخزون که غیر او کسی نمی داند و از آن بداء به وجود میآید و دوم علمی که به فرشتگان و پیامبران خود داده و ما از آن آگاهیم.)30
آیا ممکن است که دانش امامان دربارهِ نشانه های ظهور، از این نوع باشد؟ یعنی از نوعی که بداء در آن روشن نشده است. در تفسیر آیهِ (قضی اجلا  و اجل مسمی عنده)(انعام/ 2) به نقل از امام باقر(ع) آمده است که مراد اجل حتمی و اجل موقوف است.31 در روایت های علا یم ظهور نیز به این دو گونه اشاره شده و از آن ها استفاده می شود که نشانه های حتمی - چنان که از نامش پیداست - به طور حتم، رخ خواهد داد، ولی علا یم موقوفه، ممکن است تغییر کند.32 چنان که امام باقر(ع) در ادامهِ همان حدیث کافی که نعمانی آورده است، دربارهِ موقوف فرمود:
(آن چیزی است که در آن خواست الهی دخالت دارد.)33
یعنی ممکن است به مشیت خداوند تغییر کند. باید توجه داشت بیشترعلا مت های ظهور که در روایت ها از جمله نمونه های حتمی، شمرده نشده اند، به قرینهِ مقابله، جزو موقوفاتند و در آن ها احتمال بداء وجود دارد.
با این همه، در روایتی از امام نهم(ع)، در نشانه های حتمی نیز، وجود بداء احتمال داده شده است. نعمانی به نقل از ابو هاشم جعفری می گوید:
(در حضور ابوجعفر الجواد(ع) از سفیانی و حتمی بودن آن در روایت ها، سخن به میان آمد. پرسیدم: آیا در امر حتمی هم بداء پیش می آید؟ فرمود: آری، گفتم که می ترسم دربارهِ قائم(ع) هم بداء پیش می آید. فرمود: قائم وعدهِ الهی است و در آن تخلف نمی شود).34
زمینه های جعل در موضوع مهدویت و نشانه های ظهور
پیش تر، گفته شد که ظلم و ستم حاکمان بنی امیه و پس از آنان، بنی عباس به عموم مسلمانان - به ویژه شیعیان - موجب شد که مردم، ظهور منجی ای که رسول خدا، امامان (ع) و اصحاب ایشان وعده داده بودند را نزدیک بدانند. در این میان افرادی صالح یا ناصالح برای رفع این ستم ها به مقابله با دستگاه حاکم برخاسته و تا پای جان پیش رفتند که گاه خود آنان و گاه هواداران و دوستدارانشان، آنان را منجی موعود تصور کرده و لقب مهدی به او دادند و برای اثبات مدعای خود علا یمی را ساخته یا علا یم حقیقی را تحریف و بر خود تطبیق نمودند. کیسانیه، محمد بن حنفیه را مهدی دانستند، ناووسیه معتقد به مهدویت امام ششم شیعیان شدند، واقفیه بر امام کاظم(ع) و گروهی دیگر بر امام یازدهم متوقف شدند و آنان را مهدی و قائم تصور کردند.35 عبدالله محض و عبدالله منصور، فرزندان خود را محمد نام نهادند و با افزودن (اسم ابیه اسم ابی)36 به این حدیث رسول خدا که دربارهِ قائم(ع) فرموده بود: (اسمه اسمی و کنیته کنیتی)37 و ملقب کردن فرزندانشان به مهدی، زمینه های ادعای دیگری دربارهِ مهدویت را فراهم کردند. با توجه به این که این دو نفر: محمد بن عبدالله، نفس زکیه و محمدبن عبدالله، مهدی عباسی، در ابتدای دولت عباسیان ظهور و بروز داشته اند و نیز با توجه به نزاع بنی الحسن و بنی عباس و بحران مشروعیت عباسیان در ابتدای امر، بازار نقل و جعل حدیث رواج داشته است.
مهم تر و مؤثرتر از همهِ این گروه ها اسماعیلیه و حکومت آنان؛ یعنی فاطمیان مصر است که گوی سبقت را از همگان ربود. مطالعه تاریخ اسلام و در کنار آن مروری بر روایت های نشانه های ظهور، به خوبی نشان می دهد که بسیاری از آن چه به نام نشانهِ ظهور مهدی مشهور شده، در طول تاریخ نیز مطابق یا مشابه آن رخ داده است. کسی که با این گزارش های تاریخی برخورد می کند، ممکن است چند راه را در پیش گیرد:
نخست: گزارش های مورخان را نادرست بداند.
دوم: بگوید که برخی از نشانه ها برای آن افراد یا گروه ها یا از سوی آنان جعل یا دست  کم تحریف شده است تا به مردم و هواداران خود بقبولا نند که آنان مهدی موعود یا دولت حقهِ آل محمد هستند.
سوم: بگوید که آن نشانه ها مربوط به مهدی واقعی است که مدعیان مهدویت از آن سوء استفاده و برخود تطبیق کرده اند.
چهارم: آن روایت ها، پیش گویی قیام آن افراد دانسته شود و این در صورتی قابل پذیرش است که در آن خبرها، سخن از مهدی و ظهور او به چشم نخورد، در حالی که بسیاری از حدیث های مربوط به ملاحم و فتن چنین است.
انتخاب یکی از این فرضیه ها مستلزم بررسی دقیق و ژرف روایت ها و هم زمان، بررسی گزارش های تاریخی است. به نظر می رسد تا کنون بی توجهی شیعه به تاریخ اسلام، به ویژه تاریخ خلفا و بررسی نکردن زندگی مدعیان مهدویت، مانعی برای رسیدن به نتیجه در این موضوع بوده است. در حدیثی از امام باقر(ع) چنین می خوانیم:
(لا بد ان یملک بنو العباس فاذا ملکوا واختلفوا و تشتت امر هم خرج علیهم الخراسانی و السفیانی هذا من المشرق و هذا من المغرب یستبقان الی الکوفه کَفَرسی رهان هذا من ها هنا و هذا من ها هنا حتی یکون هلا کهم علی ایدیهما. اما انهما لا یبقون منهم احداً ابداً.)38
خلاصهِ مضمون روایت این است که وقتی بنی عباس اختلاف پیدا کنند خراسانی از مشرق و سفیانی از مغرب بر آن ها خروج می کنند و هر دو به سوی کوفه می آیند و نابودی آنان (بنی عباس) به دست این دو نفر است.
این روایت را با این مضمون فقط نعمانی نقل کرده و در سند آن حسن بن علی بن ابی حمزه واقفی قرار دارد که تضعیف شده است.39 از نظر متن نیز هیچ تصریحی به ظهور مهدی(ع) در آن وجود ندارد. ضمن این که می تواند با برخی رویدادهای تاریخی مطابقت کند؛ چون اگر اختلاف بنی عباس را جنگ امین و مأمون بدانیم، در این زمان شخصی به نام سفیانی در شام ظهور کرد و در خراسان نیز شورش هایی رخ داد.40 اگر روایت را پیش گویی امام باقر(ع) دربارهِ این حوادث ندانیم، احتمال جعل آن از سوی واقفی ها وجود خواهد داشت؛ زیرا دورانی که این روایت دربارهِ آن سخن می گوید، پس از شهادت امام کاظم(ع) است و در آن دوره، واقفه چنین تبلیغ می کردند که امام زنده است و برخواهد گشت.
تطبیق نشانه های ظهور
در این جا به منظور آشنایی با برخی از تطبیق ها یا آن چه که امکان تطبیق بر نشانه های ظهور را دارد، مواردی را از منابع کهن و متأخر روایی بیان می کنیم. البته این مطلب روشن است که تطبیق نشانه ها بر افراد یا رویدادهای تاریخی، دلیل آن نیست که این ها همان حوادث پیش از ظهور باشند یا احادیث برای آنان جعل شده باشد.
مورد اول: یکی از نشانه هایی که برای برپایی قیامت و گاه ظهور مهدی(ع) بیان می شود، (طلوع خورشید از سمت مغرب) است. در منابع اهل سنت این موضوع نشانه ای برای برپایی قیامت ذکر شده41 و کتب شیعه به ندرت از آن سخن گفته اند. شیخ طوسی در یک روایت که امور حتمی را بر شمرده است، (سفیانی، نداء، طلوع خورشید از مغرب، اختلاف بنی فلا ن و خروج قائم) را ذکر می کند.42 قاضی نعمان که گرایش اسماعیلی او روشن است - اگر او را اسماعیلی مذهب ندانیم - از پیامبر روایت می کند که (در راس سیصد سال از هجرت ِ من خورشید از مغرب طلوع خواهد کرد.) سپس می گوید: (مراد از آن مهدی فاطمی است که در سال 297 ظهور کرد.)43 وی نمونه های دیگری از نشانه ها را بر فاطمیان و مهدی آنان تطبیق کرده است. 44
مورد دوم؛ برخی معتقدند نفس زکیه - که کشته شدن او یکی از نشانه های ظهور است - همان محمدبن عبدالله بن حسن مثنی است که در ابتدای حکومت عباسیان قیام کرد و در مدینه به شهادت رسید. از جمله مرحوم صدر بر این نظریه پافشاری و دلایلی را ذکر کرده است که به نظر می رسد در اثبات این مطلب کافی نیست.45
یکی از معاصران نیز احتمال داده است نفس زکیه بر شهید آیت الله صدر تطبیق شود،46 ولی به نظر می رسد این نشانه از نمونه هایی است که زیدیه از آن سوء استفاده و بر محمدبن عبدالله تطبیق کرده اند؛ چون وی در آن زمان به نفس زکیه شهرت داشت.47
مورد سوم، تطبیق های علا مه مجلسی در بحارالانوار است. وی ضمن بیان روایت های نشانه های ظهور، آن ها را توضیح داده و گاه تطبیق کرده است . برای مثال: در روایتی از عمار یاسر چنین نقل شده است: 
(یأتی هلا ک ملکهم من حیث بدا؛
نابودی حکومت آنان از جایی که آغاز شده، خواهد بود.)
گویا مرحوم مجلسی ضمیر (ملکهم) را به عباسیان برگردانده که می فرماید: (من حیث بدا ) یعنی از سوی خراسان؛ چون هلا کو از آن جا وارد شد، همان گونه که شروع حکومتشان از خراسان و به دست ابومسلم بود.48 (البته در روایت به عباسیان تصریح نشده است.) یا در جای دیگری از غیبت نعمانی روایتی آورده که در آن آمده است:
(اذا قام القائم بخراسان ... و قام منّا قائم ٌبجیلا ن ... و قتل الکبش ...) 
سپس می گوید: 
(قیام کننده در خراسان، هلا کو خان یا چنگیز خان است و قیام کننده در گیلان، شاه اسماعیل و شاید مراد از کبش، شاه عباس اول باشد.49 هم چنین در جای دیگر، روایتی را بر دولت صفویه تطبیق کرده و می گوید: بعید نیست [که این حکومت] متصل به دولت قائم شود.)50 
امروزه موضوع تطبیق نشانه های ظهور بر افراد و گروه ها رواج بیشتری یافته است.
مورد چهارم، سید بن طاوس در کتاب ملاحم خود به نقل از کتاب الفتن سلیلی خطبه ای از امیرمؤمنان آورده که در آن به سفیانی اشاره دارد. این خطبه که سند آن ذکر نشده، چنین است:
(فقال(ع) بعد التحمید العظیم و الثناء علی الرسول الکریم، سلونی سلونی فی العشر الا واخر من شهر رمضان قبل ان تفقدونی ثم ذکر الحوادث بعده و قتل الحسین صلوات الله علیه و قتل زید بن علی رضوان الله علیه و احراقه و تذریته فی الریاح ثم بکی(ع) و ذکر زوال ملک بنی امیه و ملک بنی العباس ثم ذکر ما یحدث بعدهم من الفتن و قال اولها السفیانی و آخرها السفیانی فقیل له و ما السفیانی و السفیانی؟ فقال السفیانی صاحب هجر والسفیانی صاحب الشام و ذکر السلیلی ان السفیانی الا ول ابوطاهر سلیمان بن الحسن القرمطی ثم ذکر ملوک بنی العباس)51 
گویا سلیلی از کلمه (هجر) چنین استنباط کرده که سفیانی، همان ابوطاهر قرمطی است؛ چون وی اهل (هجر) بود که در منابع تاریخی گاه با نام (هجری) یاد می شود، ولی نه تنها دلیلی بر این تطبیق وجود ندارد، بلکه اصل روایت هم جای بحث و تأمل دارد؛ چون گذشته از نداشتن سند، بر خلا ف دیگر اخبار، سفیانی متعدد دانسته شده است. گرچه در روایت های معدود دیگری این مطلب وجود دارد52 ولی آنها  هم از نظر سند و متن قابل پذیرش نیست؛ زیرا سند هیچ کدام به معصوم نمی رسد و متن آن ها نیز بر خلا ف مجموع حدیث های مربوط به سفیانی است. اکنون به مناسبت بحث از سفیانی و به دلیل اهمیت، شهرت و کثرت روایت های آن، به نکته هایی دربارهِ این نشانه می پردازیم.
1. در میان نشانه های ظهور، سفیانی بیش ترین روایت را دارد و در حدیث های شیعه به عنوان یکی از نشانه های حتمی یاد می شود، ولی در کتاب های اهل سنت، تعارض و تناقض جدی میان این اخبار وجود دارد که برخی از آن ها به منابع شیعه هم راه یافته است. از جملهِ این تناقض ها، موضوع نام و نسب سفیانی است. در کمال الدین به نقل از امیرمؤمنان (ع)، نام او عثمان بن عنبسه ذکر شده 53 و در منابع اهل سنت نام او را عبدالله بن یزید54، معاویه بن عتبه یا حرب بن عنبسه55 دانسته اند. هم چنین دربارهِ مدت حکومت او روایت های بسیاری نقل شده است.56 در برخی روایت ها هم سفیانی مورد ستایش قرار گرفته است.57
2. در بسیاری از احادیث سفیانی، سخن از بنی عباس و گاه بنی امیه و بنی مروان به میان آمده است58 پرسش این است که آیا این گروه ها با همین نام، بار دیگر در آخرالزمان به حکومت خواهند رسید؟! یا این روایت ها با توجه به فضای آن زمان نقل شده است؟
3. برخی سفیانی را فرد خاصی نمی دانند، بلکه احتمال می دهند او سمبل انحرافاتی است که در آخرالزمان به وجود میآید و یا از آن جا که ابوسفیان دشمن اصلی پیامبر اکرم بود، دشمن اصلی مهدی(ع) را هم سفیانی نام گذاشته اند.59
4. در طول تاریخ اسلام افراد بسیاری با نام سفیانی ظهور کرده اند. نخستین آن ها ابومحمد سفیانی است که یک بار در پایان حکومت بنی امیه و بار دیگر در ابتدای حکومت بنی عباس در شام قیام کرد.60 گفته اند وی سرانجام به سوی مدینه گریخت و مدتی در اطراف آن مخفی! و سپس به دست والی عباسیان کشته شد.61
دومین سفیانی در سال 195 و هنگام اختلاف امین و مأمون عباسی در شام ظهور کرد.62 در منابع اهل سنت خبرهایی مبنی بر پیش گویی ظهور این سفیانی در همین سال وجود دارد.63 علا وه بر این دو نفر سفیانی های دیگری در تاریخ ظهور کرده اند.64 گویا به دلیل همین ادعاهاست که برخی نویسندگان اهل سنت اصل حدیث های سفیانی را جعلی دانسته و معتقدند: امویان آن را در برابر حدیث های مهدی ساختند تا مردم را به برگشت سلطنت بنی امیه و آل ابی سفیان امیدوار کنند.65 گرچه این سخن در منابع قدیمی نیز نقل شده و خالد بن یزید بن معاویه جاعل حدیث های سفیانی دانسته شده است، 66 ولی (به صرف احتمال و وجود یک مدعی باطل نمی شود حکم به مجعولیت و بطلا ن کرد، بلکه باید چنین گفت: چون حدیث سفیانی در بین مردم شایع بود و مردم در انتظارش بودند، بعضی ها از این موضوع سوء استفاده و خروج می کردند و می گفتند که ما همان سفیانی منتظر هستیم.)67
خلاصهِ مطلب این که با توجه به کثرت روایت های علا یم، به نظر می رسد از زمان رسول خدا (ص) اجمالا  پیش گویی هایی دربارهِ حوادث آینده و ظهور مهدی(ع) بیان شده است، ولی این خبرها در طول چند صد سال، دچار تحریف و با انگیزه های گوناگون مطالبی بر آن ها افزوده شد. به گونه ای که پیش گویی دربارهِ ملاحم و فتن و نشانه های ظهور مهدی(ع) و حتی نشانه های برپایی قیامت خلط شده است. موضوع هایی مانند: پرچم های سیاه، اختلاف بنی امیه یا بنی عباس و ظهور خراسانی - که با آن همه شهرت تنها چند روایت ضعیف دربارهِ آن وجود دارد68 - نمونه هایی است که هیچ ارتباطی به ظهور ندارد. چنان که دربارهِ نشانه های حتمی هم نمی توان با اعتماد کامل به همه احادیث آن نگریست. بنابراین لا زم است موضوع نشانه های ظهور به جای آن که پیوسته به افراد و گروه ها و حادثه ها تطبیق شود، مورد نقد و بررسی دقیق قرار گیرد و ضمن پذیرش اجمالی آن از رواج بی رویهِ آن ها به ویژه آن چه در منابع اهل سنت مانند الفتن ابن حماد وجود دارد پرهیز شود.
پی نوشت ها:
1. الغیبه طوسی، ص 444؛ بحار، ج 52، ص 213 (به نقل از همان).
2. الغیبه طوسی، ص 448.
3. الفتن، ح 549، ص 133.
4. همان، ح 551، ص 134.
5. تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 290.
6. الفتن، ح 552، ص 134: (حدثنا سعید ابوعثمان حدثنا جابرالجعفی عن ابی جعفر قال اذا بلغت سنه تسع و عشرین و مائه واختلفت سیوف بنی امیه و وثب حمار الجزیره فغلب علی الشام ظهرت الرایات السود...)؛ (دیگر روایات مربوط به پرچم های سیاه را در معجم احادیث الا مام المهدی، ج 1، ص 375 به بعد مطالعه کنید.)
7. الغیبه نعمانی، ص 265.
8. دربارهِ دیگر روایت ها، نک: الفتن، صص 127، 130، 135 و 139؛ الغیبه نعمانی، ص 360.
9. موضوع پرچم های سیاه و پیش گویی دربارهِ صاحبان رایات سود، پیش از ظهور عباسیان شهرت داشته و گویا به همین دلیل امام عباسی دستور داد چند پرچم سیاه به عنوان پیروی از پیامبر - که در جنگ های صدر اسلام پرچم سیاه حمل می کرد - برافراشته شود و قیام آغاز گردد. نک: اخبار الدوله العباسیه، صص 199 و 245 - 247.
10. الفتن، ح 224، ص 61.
11. التشریف بالمنن (معروف به ملاحم)، ص 86 (به نقل از کتاب الفتن).
12. همان، ص 87.
13. الغیبه طوسی، ص 452؛ عقدالدرر، ص 129.
14. التنبیه و الا شراف، ص 292.
15. تفصیل این مطالب و رویدادها را در تاریخ طبری، ج 7، ص 421 به بعد مطالعه کنید.
16. دربارهِ این مطلب نک: تاریخ سیاسی امام دوازدهم، صص 86 و 222؛ مکتب در فرایند تکامل ص 122 و پاورقی، ص131.
17. اخبار الدوله العباسیه`، ص 238.
18. الکافی، ج 1، ص 536؛ همچنین نک: ج 1، ص 307.
19. الا رشاد، ج 2، صص 179، 215 و 247؛ همچنین نک: ص 220.
20. الغیبه طوسی، صص 44 و 46.
21. الکافی، ج 1، ص 307: (محمدبن یحیی عن احمدبن محمد عن ابن محبوب عن هشام بن سالم عن جابر الجعفی عن ابی جعفر(ع) قال سئل عن القائم فضرب بیده علی ابی عبدالله(ع) فقال هذا والله قائم آل محمد...).
22. برای اطلا ع بیشتر، نک: مکتب در فرایند تکامل، ص 126.
23. الغیبه نعمانی، ح 66، باب 14، ص 288؛ معجم احادیث المهدی، ج 3، ص281.
24. الا رشاد، ج 2، ص 375.
25. عقدالدرر، ص 104؛ بحار، ج 52، ص 233.
26. برای اطلا ع از این رویدادها، نک: تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 264 به بعد.
27. الغیبه طوسی، ص 448؛ الا رشاد، ج 2، ص 376؛ شرح الا خبار، ج 3، ص 418؛ بحار، ج 52، ص 183.
28. دربارهِ جایگاه و اهمیت بداء و این که بداء با علم الهی منافاتی ندارد، نک: الکافی، ج 1، صص 146 - 149.
29. برای اطلا ع بیش تر نک: غالیان، ص 277.
30. الکافی، ج 1، ص 147.
31. همان.
32. دربارهِ این روایت ها، نک: بحار، ج 52، ص 249.
33. الغیبه نعمانی، ح 5، باب 18، ص 312.
34. همان، ح 10، باب 18، ص 315.
35. دربارهِ این فرقه هانک: ابواب مختلف کتاب الغیبه شیخ طوسی و همچنین مکتب در فرآیند تکامل، صص 75 - 107.
36. بحار، ج 52، ص 86.
37. همان، ج 51، ص 71 - 73 (این احتمال هم هست که اصل حدیث (اسم ابیه اسم ابنی) بوده و تحریف و تصحیف در آن صورت گرفته است).
38. الغیبه نعمانی، ح 18، باب 14، ص 267.
39. رجال النجاشی، ج 1، ص 132.
40. تاریخ الطبری، ج 8، صص 415، 273 و 373 به بعد (قیام رافع بن لیث و حمزه آذرک).
41. صحیح مسلم، ج 2، صص 667 و 690؛ همچنین نک: الملاحم، ابن منادی، ص 343؛ الفتن، ص 230.
42. الغیبه، طوسی، ص 435.
43. شرح الا خبار، ج 3، صص 418 و 419؛ همچنین نک: الملاحم، ابن منادی، ص 343؛ الفتن، ص 230.
44. همان، ص 359 - 368.
45. تاریخ الغیبه الکبری، ص 608.
46. عصر الظهور، ص 165.
47. مقاتل الطالبین، صص 207 و 210 - 213.
48. بحار، ج 52، ص 208.
49. همان، ج 52، ص 236.
50. همان، ج 52، ص 243.
51. التشریف بالمنن، ص 271.
52. ملاحم، ابن المنادی، ص 185؛ الفتن، صص 153، 230؛ التشریف بالمنن،ص114. 
53.کمال الدین، ح 9 ، باب علا ئم، ص 679.
54. الفتن، ح 773، ص 189.
55. عقدالدرر، صص 80 و 91.
56. برای نمونه مقایسه کنید: الغیبه نعمانی، صص 310، 316 و الغیبه طوسی، ص 449 و الفتن، صص 188 و 467.
57. عقدالدرر، ص 91؛ التشریف بالمتن، ص 141.
58. نک: الفتن، ص 210 به بعد؛ الغیبه نعمانی، صص 270، 315؛ التشریف بالمنن، ص 67.
59. تاریخ الغیبه الکبری، ص 647؛ چشم به راه مهدی، ص (مقالهِ بررسی نشانه های ظهور).
60. انساب الا شراف، ج 9، ص 222 و ج 4، ص 223؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 289؛ تاریخ الطبری، ج 7، ص 444.
61. تاریخ الطبری، ج 7، ص 445؛ انساب الا شراف، ج 5، ص 394.
62. تاریخ الطبری، ج 8، ص 415؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 43، ص 24؛ سیر اعلا م النبلا ء، ج 9، ص 284.
63. تاریخ مدینه دمشق، ج 14؛ ص 8 و ح 37، ص 199؛ سیر اعلا م النبلا ء، ج 9، ص 285: (الولید بن مسلم غیر مره یقول لو لم یبق من سنه 195 الا  یومٌ لخرج السفیانی.) ولید بن مسلم راوی بسیاری از اخبار ملاحم و فتن است که نعیم بن حماد در کتاب الفتن فراوان از او روایت کرده است.
64. نک: تاریخ الطبری، ج 10، ص 135 و ج 9، ص 118.
65. ضحی الا سلا م، ج 3، ص 238.
66. نسب قریش، ص 129؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 43، ص 39 و ج 16، ص 33.
67. دادگستر جهان، ص 222.
68. آن چه دربارهِ خراسانی در منابع معتبر حدیثی یافت می شود، از آن جمله روایتی است در کتاب الغیبه نعمانی (ص 264) که به نقل از امام باقر(ع) می گوید: خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال در یک ماه و در یک روز اتفاق می افتد. در سند این روایت افرادی مجهول، مهمل و واقفی مذهب قرار دارند که وجود حسن بن علی بن ابی حمزه در آن برای ضعف روایت کافی است. بخشی از همین روایت در (ص 267) این کتاب هم آمده که در سند آن هم حسن وجود دارد. این روایت پیش از این ، ذیل عنوان (زمینه های جعل در موضوع مهدویت) مورد بررسی قرار گرفت. دومین روایت خراسانی را هم نعمانی در (باب 16) کتاب الغیبه حدیث ششم آورده است که خراسانی به جای یکی از نشانه های حتمی پنج گانه ذکر شده است، ولی سند آن هم به دلیل آمدن نام محمدبن حسان رازی، علی بن ابی حمزه واقفی و محمد بن علی کوفی (ضعیف جداً فاسد الاعتقاد: رجال النجاشی، ج 2، ص 216) ضعیف است.
مصطفی صادقی ماهنامه انتظار موعود - شماره 10 انتهای متن/

94/04/30 - 05:17





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 91]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن