واضح آرشیو وب فارسی:: امروز سالروز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. چرا این امپراطوری تنها هفتاد سال دوام آورد؟
به گزارش ایسنا، روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «۳۱ سال پیش در چنین روزی، اتحاد جماهیر شوروی دچار فروپاشی شد. فروپاشی دلایل متعددی داشت اما ریشههای اقتصادی آن بسیار پررنگ بود. در سال ۱۹۲۴ انتقال قدرت از ولادیمیر لنین به ژوزف استالین موجب برچیدهشدن بقایای مالکیت خصوصی شد. نتیجه این سیاست، ظهور برنامهریزی متمرکزی بود که بر اساس آن دولت تعیین میکرد مردم به چه چیزی نیاز دارند و چه چیزی باید تولید شود. هر چند که گذر از اقتصاد کشاورزی توسعهنیافته روسیه تزاری به اقتصاد صنعتی دولتی موجب رشد اقتصادی در سالهای اولیه شد اما در نهایت سیاهیهای نهان اقتصاد متمرکز دولتی رخ نمود. بهرهوری اقتصاد کاهش یافت و صفهای طولانی برای تامین نیازهای اساسی مردم به یک امر عادی بدل شد.
سال ۱۹۸۵ در حالی که شوروی در آستانه فروپاشی قرار داشت، میخائیل گورباچف به عنوان رهبری جوان و طالب اصلاحات به قدرت رسید. او با برنامههای اصلاحی خود تحت عنوان پرسترویکا و گلاسنوست توانست کنترل متمرکز بسیاری از مشاغل را کاهش داده و به برخی از کشاورزان و تولیدکنندگان این امکان را داد تا خودشان تصمیم بگیرند چه محصولی تولید کنند. اما دیگر برای همه چیز دیر بود و اجرای اصلاحات اینچنینی که میزانی از مالکیت خصوصی را به رسمیت میشناخت اما همچنان بر عقاید سوسیالیستی خود اصرار میورزید، نمیتوانست جلوی فروپاشی این امپراطوری را بگیرد.
حکومت اقتدارگرای حزب کمونیست با ایجاد خفقان سیاسی و کنترل همهجانبه اقتصاد و معیشت مردم، راهی برای نجات این امپراطوری باقی نگذاشته بود. شوروی با تولد خود آزادی اقتصادی را از بین برد و همین مساله موجب مرگش شد. این در حالی است که اصلاحات اقتصادی چین با رویکرد آزادی اقتصادی در همان سالها توانست اقتصاد، حکومت و حزب را نجات دهد.
۷۰ سال سرگذشت شوروی
سال ۱۹۱۷ تاریخ روسیه شاهد تحول بزرگی بود. امپراطوری تزاری روسیه توسط گروههایی از انقلابیون، از جمله بلشویکها، سقوط کرد و یک دولت سوسیالیستی در مرزهای امپراطوری تشکیل شد. پنج سال پس از آن اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به وجود آمد. با آنکه انقلاب از همان روزهای نخست با مالکیت خصوصی ناسازگار بود اما الغای مالکیت خصوصی در سال ۱۹۲۴ رنگوبوی دیگری به خود گرفت. استالین به قدرت رسید و فرماندهی متمرکز اقتصادی را بر عهده گرفت. سکان اقتصاد در دست رهبران حزب بود و آنها در مورد اهداف کلان اقتصادی تصمیم میگرفتند.
بدیهی است سیاستگذاریهای متمرکز اینچنینی آغازی برای کنترلگری هر چه بیشتر حکومت به شمار میرفت. رشد اقتصادی شوروی در سالهای ۱۹۲۸ تا ۱۹۶۰ موجب شگفتی بسیاری بود و موجب شد عدهای شوروی را آینده اقتصاد دنیا تلقی کنند. گذشت زمان اثبات کرد چنین تصوری غلط بود. رشد اقتصادی شوروی در دومین دهه قرن بیستم به این دلیل بود که اقتصاد روسیه تزاری یک اقتصاد توسعهنیافته و مبتنی بر کشاورزی بود که میخواست مسیر صنعتیشدن را بپیماید.
شوروی با استفاده از فناوریهای مدرن غربی و بسیج نیروی انسانی، بر شهرنشینی و صنعتیشدن تاکید داشت و آغاز این مسیر با رشد قابل توجهی همراه بود. البته در سالهای بعدی دشمنی با غرب موجب شد استفاده از فناوری آنها و الگوبرداری برای تقلید از مدلهای توسعه میسر نباشد. مشکلات اقتصادی در دهه ۱۹۵۰ موجب شد نیکیتا خروشف در اواخر این دهه دست به اصلاحات اقتصادی تحت عنوان سوناخوز بزند. این اصلاحات تلاشی برای غیر متمرکزسازی اقتصاد بود.
در اوایل دهه ۱۹۶۰ خروشچف سیستم هماهنگی و متمرکز اقتصادی را بازگرداند. در دهه ۷۰ تلاشی برای اصلاحات مجدد رخ داد. البته این اصلاحات نتوانست اقتصاد راکد شوروی را احیا کند و بهرهوری اقتصاد تا اوایل دهه ۱۹۸۰ به زیر صفر رسید. عملکرد ضعیف اقتصاد موجب شد میخائیل گورباچف دست به اصلاحات رادیکالتری بزند. گورباچف در حالی که سعی میکرد آرمانهای سوسیالیستی را حفظ کند، تمرکززدایی از فعالیتهای اقتصادی و تجارت خارجی را هدف خود قرار داد. تلاشهای او که در راستای نجات اقتصاد متزلزل شوروی بود به انحلال کشور انجامید. در نهایت در ۲۶ دسامبر سال ۱۹۹۱ شوروی دچار فروپاشی شد.
شگفتی انباشت سرمایه
رشد اقتصادی به محرک نیاز دارد. عموما محرکهای پایدار از دل بازارهایی بدون مزاحم سربرمیآوردند اما این مساله در مورد شوروی صادق نبود و اقتدارگرایی دولت برای مدتی نقش انگیزه برای کسب سود را بازی کرد. در میان سالهای ۱۹۲۸ تا ۱۹۶۰، تولید ناخالص ملی شوروی سالیانه حدود شش درصد رشد کرد که رشد حیرتانگیزی بود. پس از مرگ لنین در سال ۱۹۲۴، استالین به قدرت رسید و تلاش برای بهثمررساندن ایدههای اقتصادی خود را آغاز کرد.
برنامههای او مبتنی بر آن بود که با دستور دولت منابع لازم از طریق نرخهای بالای مالیات کشاورزی تامین و سپس این منابع در مسیر توسعه صنعتی به کار گرفته شود. از آنجا که چنین کاری به سیستم مالیاتستانی کارآمدی نیاز دارد و شوروی عاری از آن بود، استالین مالکیت خصوصی را لغو و کشاورزی اشتراکی را به وجود آورد. در این نقطه از تاریخ شوروی، دخالت دولت در زندگی مردم به اوج میرسد. حزب کمونیست شوروی محصولات کشاورزی را تصاحب کرد و پس از آن دولت بود که تصمیم میگرفت مردم به چه میزانی به مواد غذایی نیاز دارند. این نوع تصمیمگیری قابل تعمیم به تقریبا تمامی کالاهای مصرفی است. در آن زمان، دولت تصمیم میگرفت چه میزان کفش تولید شود. در واقع اوست که میداند هر فرد به چه کفشی، با چه جنس و وزنی و چه تعدادی نیاز دارد. پرسش آنجاست که آیا دولت قادر به انجام چنین کار بزرگی هست؟ آیا دولت میتواند در تمام امور اقتصادی، از صدر تا ذیل مداخله و تمام نیازها را نیز برطرف کند؟
صف، فرهنگ تحمیلی اقتصاد دولتی
با ازمیانرفتن بازار، تخصیص منابع توسط یک تشکیلات مرکزی، جای دادوستد داوطلبانه و کشف سود را گرفت. چنین تشکیلاتی باید بتواند نیازها را تشخیص دهد، تهیه و تخصیص منابع را بر عهده بگیرد و در نهایت تعیین کند به هر کس چه مقداری برسد. از همان سالهای ابتدایی تولد شوروی، برخی از اقتصاددانان معتقد بودند چنین چیزی قابل اجرا نیست. تشکیلات مرکزی هر چقدر هم که عظیم باشد نمیتواند در هر لحظه تعداد قابل توجهی از ترجیحات را مورد پردازش قرار دهد و در نهایت بهترین تصمیم را بگیرد. نتیجه آنکه دولت با عدد در مورد نیازهای مردم تصمیمگیری میکند. برای مثال معیار تولید کفش که یکی از پوشاک اساسی انسان است، چیست؟ اگر دولت دستور بدهد کارخانهاش وظیفه دارد وزن مشخصی از کفش را تولید کند، آنگاه فارغ از جنس و کیفیت، کارخانه مد نظر دولت شروع به تولید کفشهای سنگین میکند.
بدیهی است که تعداد پایینی از کفشهای سنگین نیاز مردم را برآورده نکرده و تعدادی بیکفش میمانند. حال اگر معیار دولت تغییر کرد و از وزن به تعداد تبدیل شود، آنگاه کفشهای زیادی با نازلترین کیفیت ممکن تولید میشوند. بنابراین برای تولید سادهترین محصولات تعداد قابل توجهی از افراد حزب کمونیست به تصمیمگیری میپرداختند و این تصمیمات به زمان زیاد و بروکراسی غیر قابل تصوری نیازمند بود. این شکل از تخصیص منابع در شوروی موجب میشد عرضه کالا همواره با محدودیت مواجه باشد. در واقع مردم نه به خاطر نداشتن پول یا کوپن بلکه به خاطر عدم وجود کالای مورد نظرشان، در بهدستآوردن و استفاده از آن بیبهره میمانند.