تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):در روز جمعه هيچ عملى برتر از صلوات بر محمد و خاندان او (ع) نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799011935




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی روابط متنی قرآن (مطالعة موردی سورة احقاف) - بخش دوم و پایانی گزاره‌ها، آیات و عوامل ربط حوزة معنایی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بررسی روابط متنی قرآن (مطالعة موردی سورة احقاف) - بخش دوم و پایانیگزاره‌ها، آیات و عوامل ربط حوزة معنایی
خبرگزاری فارس: گزاره‌ها، آیات و عوامل ربط حوزة معنایی
آیات سورة احقاف علاوه بر انسجام درون و بین‌آیه‌ای، از انسجام بین‌حوزه‌ای نیز برخوردار است.

  2ـ2ـ2) حوزة معنایی دوم: آیات 15 تا 20 الف) انسجام درون‌آیه‌ای آیة 20:﴿وَیَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا کُنتُمْ تَفْسُقُونَ﴾. ضمایر متّصل «هُم» در «أَذْهَبْتُمْ»، «تُم» در «أَذْهَبْتُمْ»، «اسْتَمْتَعْتُمْ» و «کُنْتُمْ»، «کُم» در «طَیِّباتِکُمْ» و «حَیَاتِکُمُ» و «و» در «تُجْزَوْنَ»، «تَسْتَکْبِرُونَ» و «تَفْسُقُونَ» به «الَّذِینَ کَفَرُوا» در همین آیه ارجاع داده می‌شوند. ب) انسجام بین‌آیه‌ای آیة 19: ﴿وَلِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُوا وَلِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ﴾. عبارت «لِکُلٍّ»، ضمایر متّصل «و» در «عَمِلُوا» و «یُظْلَمُون»، «هُم» در «لِیُوَفِّیَهُمْ»، «أَعْمالَهُمْ» و ضمیر منفصل «هُم» به دو دسته‌ای که در آیات قبل ذکر شد، اشاره می‌کنند: افرادی که به والدین خود نیکی می‌کنند و افرادی که به والدین خود نیکی نمی‌کنند. 3ـ2ـ3) ربط این حوزة معنایی شامل6 آیه و20 گزاره می‌باشد. در جدول زیر سعی شده است علاوه بر تعداد گزاره‌ها و آیات، در صورت وجود به عوامل ربط هر آیه نیز اشاره شود. جدول3: گزاره‌ها، آیات و عوامل ربط حوزة معنایی دوم سورة احقاف گزاره آیه عوامل ربط گزاره آیه عوامل ربط مقایسه، تقابل و ارجاع ضمیر پیش‌آیندی   17 45، 46 و 47 مقایسه، تقابل و ارجاع ضمیر پیش‌آیندی 15 37، 38، 39و42 18 48، 49 .و50 16 40 19 51 و 52 تلویحاً 15 و 16 41 19 53 تلویحاً 19 43 20 54، 55 و 56 تلویحاً 14 و 15 44 37) خداوند انسان را به نیکی به والدین سفارش می‌کند. 38) مادر انسان با سختی او را حمل و وضع می‌کند، به او شیر می‌دهد و از او مراقبت می‌کند. با توجّه به گزاره‌های 37 و 38 می‌توان گزارة 39 را تلویحاً بیان می‌فرماید: 39) والدین به خاطر مشقّت‌هایی که می‌کشند، در خور نیکی مخصوص هستند. با استنتاج از این گزاره‌ها می‌توان به گزارة 40 رسید. 40) کسانی که به والدین خود نیکی می‌کنند، شایستة بهشت هستند. با استمداد از گزارة 40 و گزارة 38، می‌توان گزارة 41 را استنباط کرد: 41) خداوند امر به نیکی به والدین کرده است و در واقع، نیکی به والدین اطاعت از امر خداست. از این گزاره می‌توان گزارة 42 را استنباط کرد: 42) کسانی که از خداوند اطاعت می‌کنند، به واسطة اطاعت شایستة بهشت هستند. در آیة 15، گزارة 43 نیز به تلویح بیان شده است. از این رو، گزارة 43 نیز قابل استباط است: 43) در شکرگزاری، انجام اعمال صالح و تائب و تسلیم بودن نیز به گونه‌ای اطاعت خداوند وجود دارد. با توجّه به گزاره‌های ذکر شده می‌توان گزارة 44 را عنوان کرد: 44) افرادی که به والدین خود نیکی می‌کنند، شکرگزاران، تائبان و عاملان به اعمال صالح به واسطة اطاعت خود درخور بهشتند. 45) افرادی وجود دارند که ملتزم به باورهای دینی نیستند و به والدین خود نیکی نمی‌کنند. از گزارة 45 می‌توان تلویحاً به گزارة 46 رسید. 46) افراد ذکر شده در گزارة 45، از اوامر خداوند سرپیچی کرده‌اند. می‌توان از این دو گزاره، به گزارة 47 رسید: 47) کسانی که به والدین خویش که آنها را به سمت و سوی حق هدایت می‌کنند، نیکی نمی‌کنند، در واقع، از اوامر خداوند سرپیچی کرده‌اند و زیانکار هستند. 48) در گذشته زیانکارانی از جنّ و انس وجود داشته‌اند. از این گزاره می‌توان تلویحاً به گزاره زیر رسید: 49) زیانکاران به واسطة سرپیچی از اوامر خداوند در این دسته قرار گرفته‌اند. از کنار هم گذاشتن گزارة 48 و 49، گزارة 50 حاصل می‌شود. 50) عذاب بر زیانکاران، از جنّ و انس، که از اوامر حق سرپیچی کرده‌اند، حتمی است. 51) خداوند ظلم نمی‌کند. این گزاره بر تصوّرات بافتی ناشی از گزارة 50 می‌افزاید. 52) هر کدام از دو گروه کافران و مؤمنان، اعمال خاصّ خود و منطبق بر شخصیّت خود دارند. با برداشت از گزارة 52، می‌توان به گزارة منطقی 53 رسید. 53) هر کدام از این دو گروه طبق اعمال خود، درجاتی از پاداش و جزا دارند. 54) کفّار از طیّبات و لذائذ در زندگی دنیوی خود استفاده کرده‌اند. این گزاره تلویحاً گزارة 55 را بیان می‌کند: 55) کفّار در آخرت، سرمایه‌ای ندارند. 56) کفّار به واسطة استکبار و گناهانشان عذاب می‌شوند. گزاره‌های 54، 55 و 56 بر تصوّرات بافتی ناشی از هم می‌افزایند. می‌توان گفت کفّار در آخرت سرمایه‌ای ندارند و به واسطة گناهانشان مستحقّ عذاب هستند. طبق گزاره‌های بیان‌شده در حوزة معنایی دوم، مردم دو دسته‌اند: یک دسته تائبان هستند که همواره به سوی خدا رجوع دارند و در برابر او تسلیم‌اَند، و ایشان کسانی هستند که اعمال نیکترشان قبول می‌شود، و از گناهانشان می‌گذرند و از اصحاب بهشتند. دستة دیگر خاسران و زیانکارانند که همان سرنوشتی که امّت‌های گذشته، از جنّ و انس، بدان گرفتار شدند، دربارة اینان نیز حتمی شده است. 3ـ3) حوزة معنایی سوم: آیات 21 تا 28 3ـ3ـ1) انسجام درون‌آیه‌ای آیة 21: ﴿وَاذْکُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَقَدْ خَلَتْ النُّذُرُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ﴾. ضمایر متّصل «و» در «تَعْبُدُوا» و «کُم» در «عَلَیْکُمْ» به «قَوْمَهُ» یعنی قوم عاد ارجاع داده می‌شوند. 3ـ3ـ2) انسجام بین‌آیه‌ای آیة 22: ﴿قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَأْفِکَنَا عَنْ آلِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ﴾. ضمایر متّصل «و» در «قالُوا» و «نا» در «جِئْتَنا»، «لِتَأْفِکَنا»، «آلِهَتِنا»، «فَأْتِنا» و « تَعِدُنا» به «قَوْمَهُ» در آیة 21 ارجاع داده می‌شوند. 3ـ3ـ3) ربط این حوزة معنایی شامل 8 آیه از سورة احقاف و 14 گزاره می‌باشد. در جدول زیر علاوه بر تعداد گزاره‌ها و آیات، دو عامل اصلی ربط بین آیات نیز بیان شده است: جدول 4: گزاره‌ها، آیات و عوامل ربط حوزة معنایی سوم سورة احقاف گزاره آیه عوامل ربط گزاره آیه عوامل ربط 57 تا 59 تلویحاً 21 شمول معنایی بین دو واژه؛ «الّذین کفروا» شامل است و قوم عاد را که مصادیقی از اهل کفر است، شامل است. 63 20 شمول معنایی؛ بین دو واژه؛ «الّذین کفروا» شامل است و قوم عاد را که مصادیقی از اهل کفر است، شامل است. 60 و 61 22-25 66 تا 68 27 62 و 64 و 65 26 69 و 70 28 57) پیامبران وظیفه دارند مردم را انذار دهند و آنها را به ایمان و پرستش خدا فراخوانند. 58) هود (ع) مردم را انذار می‌کند و آنها را به پرستش خدا فرامی‌خواند. از این دو گزاره می‌توان نتیجه گرفت: 59) هود (ع) پیامبر است. در این آیه از برادر قوم عاد یاد شده است. با توجّه به اینکه نام برادر قوم عاد در این آیه ذکر نشده، آگاهی از نام حضرت هود (ع) نیاز به یک دانش فرامتنی دارد، چون در این متن هیچ اشاره‌ای به آن نشده است. بنابراین، دستیابی به گزاره‌های بالا جز با یک دانش فرامتنی حاصل نمی‌شود. در این حوزة معنایی نیز مانند دو حوزة معنایی گذشته، اهل کفر، دعوت پیامبر را انکار می‌کنند. بنابراین، گزارة 60 قابل استباط است: 60) انکار حقّ و حقّانیّت از ویژگی‌های بارز اهل کفر است. 61) هود (ع) می‌گوید که علم نزد خداست. آنچه من می‌گویم، تنها رسالتی است که مأمورم آن را به شما ابلاغ کنم. این گزاره، تصوّرات بافتی حاصل از گزاره‌های 21 تا 24 که صراحتاً و تلویحاً می‌گویند پیامبر از جانب خود علمی ندارد و علم تنها نزد خداست، تقویت می‌کند. 62) قوم عاد خداوند را انکار کردند طبق گزارة 60، انکار از ویژگی‌های کفّار است. طبق گزارة 56 کفّار مستحق عذاب هستند. بنابراین، گزارة 63 به صورت تلویحی بیان می‌شود: 63) قوم عاد به دلیل کفر و انکار خداوند، مستحقّ عذاب هستند. 64) گوش، چشم و فهم کفّار، سودی به حال آنها نبخشید. مراد از گوش، چشم و فهم، بینش و آگاهی و داشتن ابزار تشخیص حقّ از باطل است. گزارة 64 تلویحاً گزارة 65 را برمی‌انگیزد که: 65) قوم عاد با وجود اینکه مجهّز به ابزار تشخیص و درک حقیقت بودند، از این نعمت استفاده نکردند. 66) در اطراف انسان، شهرهایی وجود دارد که ویران شده‌اند. از این گزاره می‌توان به گزارة زیر رسید. 67) خداوند توجّه انسان را به پیرامونش جلب می‌کند. از کنار هم گذاشتن گزاره‌های 66 و 67 می‌توان به این نتیجه رسید که: 68) عبرت از سرگذشت دیگران یکی از عواملی است که انسان را به یاد خدا وامی‌دارد. در آیة 28، بیان شده که: 69) خدایان دروغین نمی‌توانند پیروانشان را یاری کنند. گزارة 69، گزاره‌های 5، 6، 7 و 8 را تقویت می‌کند. از گزارة 69 می‌توان تلویحاً به این گزاره رسید که: 70) هلاکت نتیجة اعراض کفّار است. در این آیات، خداوند سرگذشت قوم عاد و اقوام دیگری را که از حقّانیّت خداوند اعراض کردند، بیان می‌فرماید. هود (ع) مردم را انذار می‌کند و آنها را به پرستش خدا فرامی‌خواند، ولی از آنجا که انکار حقّ و حقّانیّت از ویژگی‌های بارز اهل کفر است، قوم عاد خداوند را انکار می‌کنند. آنها به دلیل کفر و انکار خداوند مستحقّ عذاب هستند. از آنجا که عبرت از سرگذشت دیگران یکی از عواملی است که انسان را به یاد خدا وامی‌دارد، خداوند توجّه انسان را به پیرامونش جلب می‌کند و آنها را متوجّه سرنوشت کفّار می‌کند. هلاکت نتیجة اعراض کفّار است و خدایان دروغین نمی‌توانند هلاکت را از پیروانشان دور کنند. 3ـ4) حوزة معنایی چهارم: آیات 29 تا 35 3ـ4ـ1) انسجام درون‌آیه‌ای آیة 29: ﴿وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِم مُّنذِرِینَ﴾. ضمیر متّصل «و» در «یَسْتَمِعُونَ» و «قالُوا»، ضمیر متّصل «هُم» در «قَوْمِهِمْ» و صفت «مُنْذِرِینَ» به «نَفَراً مِنَ الْجِنِّ» ارجاع داده می‌شود. ضمیر متّصل «و» در «أَنْصِتُوا» به گروهی از جن اشاره می‌شود که مورد خطاب گروه اوّل قرار گرفته‌اند. 3ـ4ـ2) انسجام بین‌آیه‌ای آیة 30: ﴿قَالُوا یَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا کِتَابًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِیقٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾. ضمیر متّصل «و» در «قالُوا»، ضمیر متّصل «نا» در «قَوْمَنا» و «سَمِعْنا» به «نَفَراً مِنَ الْجِنِّ» ارجاع داده می‌شود. 3ـ4ـ3) ربط این حوزة معنایی شامل 7 آیة پایانی سورة احقاف و مشتمل بر 18 گزاره می‌باشد. در جدول گزاره‌ها و آیات، عوامل اصلی ربط بین آیات نیز بیان شده است: جدول 5: گزاره‌ها، آیات و عوامل ربط حوزة معنایی چهارم سورة احقاف گزاره آیه عوامل ربط گزاره آیه عوامل ربط 71 تا 74 29 مقایسه، تقابل و ارجاع ضمیر پیش‌آیندی 81 تا 83 33 مقایسه، تقابل و ارجاع ضمیر پیش‌آیندی 75 تا 77 30 84 34 78 31 85 -86 35 79و80 32 87 35 71) جنّیان به قرآن گوش می‌دهند. این گزاره با تصوّر بافتی که از گزارة 48 حاصل می‌شود، ارتباط برقرار می‌کند و تصوّر جدیدی را در قالب گزارة 72 به وجود می‌آورد: 72) جنّیان نیز مانند انسان در معرض آزمایش خداوند قرار می‌گیرند و به دو گروه فرمانبردار و زیانکار تقسیم می‌شوند. در آیة 29 بیان شده که گروهی از جن قرآن را می‌شنوند و بعد گزارة زیر عنوان می‌شود: 73) جنّیان به عنوان منذر به سوی قوم خود می‌روند. در گزارة 23 بیان شده که پیامبر یک انذاردهنده است. یکی از تصوّرهایی که ممکن است این آیه را در ذهن برجسته کند، این است که: 74) انذار در انحصار انبیاست و کسی جز انبیا نمی‌تواند انذاردهنده باشد. ولی گزارة 73 این گزاره را تضعیف می‌کند و تصوّرات بافتی که به وجود می‌آورد، در تقابل با آن تصوّرات است که گزارة 74 در ذهن متبادر می‌کند. جنّیانی که قرآن را شنیدند، به قوم خود گفتند قرآنی را شنیده‌اند که دارای ویژگی‌های بیان شده در آیة 30 .و گزاره‌های 75، 76 و 77 است. 75) بعد از حضرت موسی (ع) نازل شده است. 76) کتب آسمانی قبل را تصدیق می‌کند. 77) به سوی حقّ و طریق مستقیم دعوت می‌کند. این گزاره‌ها، گزاره‌های 30، 31 و 32را تقویت می‌کنند و باعث می‌شوند تصوّراتی که این گزاره‌ها را در ذهن برانگیخته‌اند، با تکرار مجدّد، تقویت شوند. در آیة 31 بیان شده است که جنّیان قوم خود را اینگونه به سوی خدا فرامی‌خوانند: 78) به خدا ایمان بیاورید تا گناهانتان بخشیده شود. 79) اگر ایمان بیاورید، از عذاب دردناک ایمن هستید. از کنار هم گذاشتن این دو گزاره می‌توان تلویحاً به گزارة 80 رسید: 80) اگر به خدا ایمان نیاورید، گناهانتان بخشیده نمی‌شود و دچار عذاب دردناک می‌شوید. 81) خداوند بر هر چیزی تواناست. 82) خداوند آسمان‌ها و زمین را خلق کرده است و در خلقت آنها خسته نشده است. از این دو گزاره می‌توان تلویحاً گزارة 83 را برداشت کرد که: 83) خدا قادر به زنده کردن مردگان است، همانگونه که خلقت آسمانها و زمین برای او خسته‌کننده نیست. 84) کافران به کیفر کُفری که می‌ورزیدند، عذاب می‌شوند. این گزاره تصوّری که گزارة 57 را (یعنی مستحقّ عذاب بودن کفّار) در ذهن برمی‌انگیزد و تقویت می‌کند. 85) ای پیامبر صبور باش. 86) پیامبران اولوالعزم نیز صبور بوده‌اند. از گزارة 85 و 86 می‌توان به گزارة 87 رسید: 87) حضرت محمّد (ص) یکی از پیامبران اولوالعزم است. در واقع، این حوزة معنایی جمع‌بندی کُلّ مواردی است که در سوره ذکر شده‌ است. در این دسته از آیات، مردم به پرستش خدا فراخوانده شده‌اند تا گناهانشان بخشیده شود و در حالی‌که اهل ایمان به آمرزش گناهانشان وعده داده می‌شوند، اهل کفر از عذاب خداوند بر حذر داشته می‌شوند. خداوند بر هر کاری تواناست، خلقت آسمانها و زمین در دست اوست. پس چنین خدای توانایی، شایستة پرستش است. از سوی دیگر، این خدای توانا، قادر بر انجام هر کاری است، چه بخشودن گناه گناهکاران و چه عذاب افرادی که کفر می‌ورزند. نتیجه‌گیری همانگونه که پیشتر ذکر شد، طبق دسته‌بندی علاّمه طباطبائی در تفسیر المیزان، سورة احقاف متشکّل از چهار حوزة معنایی است. انسجام درون آیه‌ای و بین‌آیه‌ای و نیز انسجام بین تمام حوزه‌های معنایی سورة احقاف از طریق ارجاع به «الّذین کفروا» ایجاد می‌شود، به این معنا که تمام ضمایری که به این واژه ارجاع داده می‌شوند، از عوامل انسجام سوره محسوب می‌شوند. در مورد ربط این سوره می‌توان گفت ربط بین حوزة معنایی اوّل و دوم از طریق شمول معنایی برقرار می‌شود، در واقع، مفاهیمی که در حوزة معنایی اوّل مطرح شده‌اند، مشتمل بر تمام مفاهیمی است که در دیگر حوزه‌های معنایی آمده‌اند. بنابراین، رابطة آن با حوزه‌های معنایی دوم تا چهارم رابطة شمول است. ربط بین حوزة معنایی دوم و سوم از طریق تمثیل ایجاد می‌شود. در حوزة معنایی سوم، سرگذشت قوم عاد بیان شده است. این حوزة معنایی مثالی است بر سرگذشت افرادی که در حوزه‌های معنایی قبل بیان شد. این حوزة معنایی تصوّرات بافتی ناشی از حوزة معنایی اوّل را تقویت و تأکید می‌کند. بنابراین، رابطة حوزة معنایی اوّل و سوم رابطة تقویت و تأیید است. حوزة معنایی چهارم نیز همسو با حوزة معنایی سوم از طریق تمثیل با حوزة معنایی اوّل و دوم ربط پیدا می‌کند. رابطة بین حوزة معنایی سوم و چهارم نیز از نوع تکامل تصوّرات بافتی ناشی از آنهاست. در مجموع، می‌توان گفت گزاره‌ها و عوامل انسجامی مطرح شده در هر حوزة معنایی، ماننند حلقه‌های زنجیر به هم متّصل هستند و پیام کلّی هر حوزه را انتقال می‌دهند. رابطة بین گزاره‌ها و عوامل انسجام، رابطه‌ای خطّی نیست، بلکه رابطه‌ای انباشتی است که در کلّ سوره، چه در یک حوزة معنایی و چه در حوزه‌های معنایی مختلف جاری است. با توجّه به مطالب پیشین، می‌توان استباط کرد که رویکرد ربط ـ بنیاد اسپربر و ویلسون (1986م.) می‌تواند تا حدّ زیادی روابط معنایی موجود در سوره‌های احقاف را تبیین کند و سورة احقاف بر خلاف پراکندگی موضوعی دارای انسجام متنی است. مراجع قرآن کریم. بهبهانی زاده، هدیل. (1389). بررسی برخی از نقش نماهای کلامی در قرآن مجید. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه علاّمه طباطبائی. طباطبائی، سیّد محمّدحسین. (1374). المیزان فی تفسیر القرآن. ترجمة محمّدباقر موسوی همدانی. تهران: بی‌تا. لطفی، سیّد مهدی. (1382). چگونگی پیوستگی متن سوره‌های قرآن کریم. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه امام صادق(ع). مبشّرنژاد، مسعود. (1377). تناسب آیات و سُوَر جزء سی از دیدگاه فخر رازی، آلوسی و طبرسی. پایان‌نامه کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه امام صادق (ع). مطیع، مهدی. (1379). پیوستگی معنایی آیات در سُوَر قرآن کریم و راه‌های مطالعة آن. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه امام صادق (ع). مکارم شیرازی، ناصر. (1373). ترجمة قرآن کریم. قم: دار القرآن الکریم (دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی). نوری زارچ، فاطمه. (1389). بررسی ارتباط آیات سورة آل‌عمران. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. یزد: دانشگاه یزد. El-Awa, S.M.S. (2006). Textual Relations in the Quran: Relevance Coherence and Structure. London and New York: Routledge. Gheitury, Amer & Golfam, Arsalan. (2008). The Quran as a Non-Linear Text:Rethinking Coherence. Vol 15 (1). pp. 119-133. Halliday, M.A.k and Ruquia Hassan. (1976). Cohesion in English. London: Loangman. Sperber, D. and Wilson, D. (1986). Relevance, Communication and Cognition. Oxford: Blackwell. Wilson, D. and Sperber, D. (2004). “Relevance Theory”.In Hand book of Pragmatics. H. Laurence and W. Gregory. Oxford: Blackwell نویسندگان: رضا مراد صحرایی: دانشیار دانشگاه علاّمه طباطبائی، تهران  فاطمه نصرتی موموندی: کارشناس ارشد زبان‌شناسی دانشگاه علاّمه طباطبائی، تهران فصلنامه سراج منیر شماره 14 انتهای متن/

95/04/27 :: 06:26





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن