تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):به پاداش بهشت نمى رسد مگر آن كس كه باطنش نيكو و نيّتش خالص باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799171345




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ثواب: استحقاق یا تفضل - بخش دوم و پایانی دلایل ضرورت همراهی تکلیف با مشقت و نقد آن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ثواب: استحقاق یا تفضل - بخش دوم و پایانی
دلایل ضرورت همراهی تکلیف با مشقت و نقد آن
مناط استحقاق در ثواب، اطاعت الهی است و اطاعت خداوند همان طور که در انجام امور سخت، شکل می گیرد، می تواند در انجام امور بدون سختی، حتی همراه با لذت نیز شکل گیرد. و این استدلال در استحقاق اعتباری نیز جاری است.

خبرگزاری فارس: دلایل ضرورت همراهی تکلیف با مشقت و نقد آن



  دو. دلایل ضرورت همراهی تکلیف با مشقت و نقد آن دلیل اول: درست نبودن استحقاق ثواب در برابر انجام کارهای لذت آور «اگر همراهی اطاعت با مشقت برای استحقاق ثواب شرط نباشد، در آن صورت، برای لذت بردن و به دست آوردن سودهای گوناگون، استحقاق ثواب جایز است.» (علم الهدی، 1411: 183) یعنی اگر مشقت در انجام کارهای واجب و مستحب و اجتناب از کارهای ناروا شرط نباشد، در آن صورت امر خداوند به کارهای آسان و لذت آور که هماهنگ با میل و خواسته انسان است، جایز خواهد بود؛ شخص تنها به علت اطاعت امر خداوند، سزاوار ثواب در انجام امور هماهنگ با نفسش می گردد، درحالی که اگر خداوند متعال، امر به کارهای هماهنگ با امیال نفسانی نکند، باز انسان آن را انجام می دهد. دلیل دوم: تلازم بین ثواب ندادن و ستم در صورت استحقاق ثواب «ثواب در برابر امری است که اگر در برابرآن، ثواب داده نشود، ستم خواهد بود و وجوب امر بدون ثواب، ازسوی خداوند نیکو نیست. بنابراین، وجوب مشقت در آن امر ضروری می نماید.» (همو: 280 ـ 279) یعنی، اگر در برابر کار لذت آور، خداوند ثواب ندهد، ستم نمی باشد؛ زیرا کار انجام شده مطابق با میل و شهوت شخص است، و فعل او همراه با مشقت نیست تا در ازای آن ثواب لازم باشد. دلیل سوم: سزاواری خداوند بر ثواب مانند سزاوری اش بر مدح «اگر در استحقاق ثواب، دشواری کار در نظر گرفته نشود، خدای متعال به سبب انجام دادن فعل واجب یا انجام ندادن کار قبیح، باید سزاوار ثواب شود، همان طور که او در این شرایط، سزاور مدح می گردد.» (همان: 280) نقد دلیل اول: موضوعیت داشتن نیت برای نائل شدن به ثواب به باور نویسندگان: «اگر در ثواب، مشقت شرط نباشد، خوشی ها موجب سزاواری ثواب می گردد و این باطل است» این درست همان محل نزاع است، زیرا می توان گفت اگر فعل با نیت الهی انجام شود، اگرچه دارای لذت باشد، ثواب را درپی خواهد داشت؛ زیرا آنچه در ثواب موضوعیت داشته و از ارکان آن است، نیت وعمل کردن برای خداوند است که نیت الهی داشتن خود گونه ای از اطاعت است؛ برای مثال مسافری که روزه خود را برای رضای الهی، افطار می کند، چه مشقتی را تحمل می کند که در ازای آن مشقت به او ثواب داده می شود. نقد دلیل دوم: نادیده گرفتن ارزش نیت و حسن فاعلی در نقد دلیل دوم می توان گفت اینکه شما می گویید: «در صورتی ثواب ندادن ستم است که اطاعت انجام شده همراه با سختی باشد ـ درست نیست، زیرا اثبات شیء، نفی ما عدا نمی کند؛ اینکه در مواردی که فعل با مشقت همراه است، ثواب واجب است، نمی تواند دلیل باشد که اگر اطاعت خداوند همرا ه با مشقت نبود، ثواب ندارد؛ زیرا نیت الهی در انجام فعل، ثواب را به دنبال می آورد. نیت یک فعل ارادی است و ارزش حُسن فاعلی از حسن فعلی کمتر نیست. بنابراین، اطاعت با مشقت و عمل اختیاری که همراه بودن آن با لذت، به علت تحقق اطاعت، شخص سزاوار ثواب می گردد، از ثواب بیشتری برخوردار خواهد بود. نقد دلیل سوم: عدم تلازم میان لزوم مدح و دادن ثواب درباره افعال خداوند هیچ تلازمی میان لزوم مدح و دادن ثواب درمورد افعال خداوند نیست، زیرا ستودن کمالات الهی، منافاتی با مطلق بودن خداوند ندارد، ولی ثواب دادن به خداوند بی معناست، زیرا همه چیز از آن خداست و معنا ندارد که به خدایی که غنی مطلق است، نفع رساند، ولی می توان خدای را که غنی مطلق است، ستود؛ بلکه مدح غیر او، مجازی است و تمام ستایش ها، گونه ای از مدح اوست. بنابراین، درصورت پذیرش مبنای استحقاق در ثواب، هر اطاعتی اگرچه اطاعت خالی از مشقت، ثواب دارد. و این سخن در استحقاق اعتباری نیز جاری است. ب) قول دوم: موافقان تفضلی بودن ثواب از نظر برخی متکلمان و اندیشمندان شیعه و اشاعره، ثواب امری تفضلی است، اگرچه مبانی آن  دو در این امر متفاوت است؛ زیرا در دیدگاه گروه اول، ارزیابی کردن افعال الهی براساس معیارهای عقلانی، امری ممکن است و این خود عقل است که در اینجا حکم می کند که شخص مطیع، بر خداوند حقی ندارد تا ثواب، استحقاقی باشد؛ و در دیدگاه دوم، از اساس هرگونه استحقاق نسبت به خدا بی معناست و فعل الهی تحت ضابطه بشری قرار نمی گیرد. با توجه به تفاوت مبنای این دو اندیشه در تفضلی بودن ثواب، ابتدا به بررسی آن در نزد متکلمان و مفسران شیعه و سپس نزد اشاعره می پردازیم. یک. ثواب و تفضلی بودن آن در نزد برخی از متکلمان و اندیشمندان شیعه این دسته از اندیشمندان علاوه بر اینکه برای ثواب، استحقاق حقیقی و ذاتی قائل نیستند، ولی برخلاف اشاعره ثواب الهی را ضابطه مند می دانند و تفسیر آنان از تفضلی بودن ثواب با اشاعره متفاوت است. البته در این تفسیر خود، اتفاق نظر ندارند و می توان تبیین آنان از تفضلی بودن ثواب را در اقوال ذیل دسته بندی کرد: 1. تفضلی بودن ثواب با توجه به مراتب برتر آن براساس این نظریه، اگرچه پایه ثواب ممکن است براساس استحقاق و حق ذاتی باشد، ولی ثواب الهی از چنان زیادتی برخوردار است که تنها با تفضل الهی قابل تبیین است. شیخ صدوق (م 386 ق) که رویکردی حدیثی بر مبانی اعتقادی دارد، بر آن است که تمام کسانی که به بهشت می روند، براساس تفضل الهی است. از نظر شیخ صدوق، گرچه خداوند ما را به عدالت امر نموده و خود عادل است، ولی عمل خداوند با ما، براساس تفضل است. (1) (صدوق، 1413: 5 / 69) او با استناد به آیه شریفه «مَنْ جاءَ بالْحَسَنَه فَلَهُ عَشْرُ أ مْثالِها وَ مَنْ جاءَ بالسَّیِّئَه فَلا یُجْزی إ لاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» (انعام / 160) می گوید: «عدل آن است که بر حسنه پاداش داده شود (بدون اضافه) و بر گناه جزا داده شود.» (2) (همان) سپس او به روایت نبوی استناد می کند؛ حضرت رسول اکرم(ص) می فرمایند: «هیچ کس جز به رحمت خداوند عزوجل به بهشت وارد نمی شود». (همان) 2. تفضلی بودن ثواب با توجه به نعمت های قبل (استحقاق اعتباری) از نظر دسته ای از متکلمان شیعه، شخص، هراندازه هم به فرمان برداری خداوند بپردازد، در مقابل نعمت هایی که خداوند از قبل به او داده ناچیز است؛ بنابراین، انسان هیچ گاه با اعمال شایسته خود، استحقاق ثواب پیدا نخواهد کرد. شیخ مفید، مراتب برتر ثواب را ـ که همان ثواب های اخروی و نعمت های بهشتی است ـ براساس تفضل الهی می داند؛ زیرا فرمان پذیری آنان دربرابر نعمت هایی است که خداوند، درگذشته به آنان داده است؛ بنابراین، ثواب اخروی خداوند به آنان، تفضلی است و اگر گفته شود استحقاقی است، به علت جود و بخشش خداوند است که نعمت دادن و ثواب را در برابر فرمان پذیری آنان بر خود واجب کرده است. از نظر او اگر پای عدالت و حق در میان آید، بنده بر خداوند هیچ گونه حقی نخواهد داشت، زیرا شروع خلقت همراه با انواع نعمت هاست و شکر نعمت ها واجب است و هیچ کس نمی تواند شکرگذار نعمت های الهی باشد و با سپاس خود آن را جبران کند. (مفید، 1414: 105  ـ 104) از نظر او در میان اهل قبله، اجماعی است که هیچ کس نمی تواند حقوق و نعمت های الهی را جبران کند؛ اگرچه شخص تا ابد شکرگذارخداوند باشد. (همان: 104) این سخن شیخ مفید، قرینه است که مراد او از استحقاقی بودن ثواب که در دیگر سخنان او دیده می شود، (همان: 103) استحقاق حقیقی و ذاتی نیست؛ زیرا اگرچه شخص مطیع با اطاعت خود، دارای حق می شود، ولی این حق را نعمت های گذشته خداوند جبران نموده است و دیگر استحقاق حقیقی موضوعیت نخواهد داشت، اما چون عقلا، بین عامل به دستورات الهی و غیر عامل به آن فرق می گذارند، خداوند با شخص مطیع، همانند شخص دارای حق رفتار می کند (همان: 105 ـ 103) یا می توان گفت اگرچه شیخ مفید گاه از استحقاق ثواب سخن به میان آورده است، ولی با توجه به نعمت های پیشین خداوند و مراتب بالای ثواب، ثواب الهی همیشه با تفضل همراه می باشد و استحقاق صرف نیست. چنان که در نظر او، نعمت های بهشت که نعمت های ابدی است، دو گونه است: گونه ای از آن تنها تفضل است و هیچ گونه ثوابی همراه ندارد، مانند نعمت هایی که خداوند به اطفال و دیوانگان و چهارپایان می دهد و گونه ای دیگر از جهتی تفضل، و از جهت دیگر ثواب است و آن همان نعمت هایی است که خداوند به مکلفان می دهد. اما هیچ گونه نعمت بهشتی پیدا نمی شود که تنها ثواب باشد و تفضل به گونه ای در آن نباشد. (همو، 1413: 4 / 111) نکته در آن است که به اعتقاد شیخ مفید و معتزله بغداد، خدا به جود و کرم و نه به عدل خود، مکلف است که به فرمان برداران از اوامرش در بهشت پاداش دهد. بصریان می گویند که خدا به عدل خود مکلف است. ولی در عمل اختلافی وجود ندارد، چه خدا بنا بر هر دو نظر مکلف است. اختلاف در طرز تصور وضع انسان در برابر خداست. در طرح بغدادی، انسان حق مؤکدی برای دریافت پاداش در برابر طاعت ندارد، در طرح بصری دارای چنین حقی است. هر دو طرف با مجبره مخالف اند که می گویند خدا اصلاً مکلف نیست. (مکدرموت، 1363: 351 ـ 350) از جمع بندی سخنان شیخ مفید، دانسته می شود که اگرچه او گاه مرتبه ای از استحقاق را براساس عدل الهی می پذیرد (مفید، 1414: 105 ـ 103) ولی با توجه به نعمت های از قبل داده شده و مراتب بالای ثواب، او هیچ زمانی ثواب را از تفضل الهی خالی نمی داند و به ثواب تفضلی قائل است که خداوند به کسانی که اطاعتش کرده اند، به سبب جود و کرم خود به آنان می دهد. (همان) 3. تفضلی بودن ثواب با توجه به رابطه مالک و مملوکی (استحقاق اعتباری) در اندیشه برخی ثواب، از اساس تفضلی است، بدون آنکه مراتب آن و یا نعمت های از قبل داده شده در آن لحاظ گردد؛ البته خداوند به جهت رحمتش، گونه ای از استحقاق را، برای شخص مطیع قرار داده است. این اندیشه بر مبنای فلسفی رابطه انسان با خداوند است که در این رابطه بنده هیچ چیزی از خود بالاستقلال ندارد که با تکیه بر آن و در ازای آن از خداوند طلبکار شود، بلکه رابطه خدا و انسان رابطه ای مالک و مملوکی است که یک طرف مالک مطلق و طرف دیگر مملوک صرف و وابسته صرف است؛ علامه طباطبایی از طرف داران سرسخت این نظریه است. او در ذیل آیه شریفه «لِیَجْز یَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ إ نَّهُ لا یُحِبُّ الْکافِر ینَ» (روم / 45) به تبیین رابطه بین جزا و فضل الهی، می پردازد که چگونه می توان بین جزا که در معنای آن مقابله است، با فضل که رابطه ای یک طرفه است جمع کرد، و به چه علت آیه شریفه بیان کرده است که جزایی که به مؤمنان صالح داده می شود به جهت فضل خداوند است و نه به جهت استحقاق. (طباطبائی، 1417: 16 / 198) ایشان در ازای اطاعت، به گونه ای از استحاق اعتباری قائل است که خداوند برای مؤمنان صالح، به جهت محبتی که نسبت به آنان دارد، از روی فضلش، برای آنان اعتبار کرده است. و دلیل آن عبارت است از آنکه صالحان خودشان و اعمالشان بدون هیچ قید و شرطی، ملک خداوند هستند؛ پس از خود چیزی ندارند تا در ازای دادن آن به خداوند، سزاوار پاداش گردند. پس هر پاداشی که به آنان داده می شود، تنها براساس فضل خداوند است و خداوند متعال، براساس شدت فضل و رحمتش به بندگان، با آنکه خود مالک آنان و اعمال آنانست، آنان را مالک اعمالشان اعتبار کرده و در برابر اعمالشان حقی برای آنان قائل شده و آنان را سزاوار آن حق خوانده است، و بهشت و مقام قربی را که به ایشان می دهد، پاداشی در مقابل اعمالشان دانسته است. از نظر علامه طباطبایی این حق اعتباری، خود فضل دیگری از خدای سبحان است. او منشأ این فضل را محبتی می داند که خداوند متعال به بندگان خود دارد، زیرا آنان نیز پروردگار خود را دوست می دارند و به علت همین محبت است که آنان، از خداوند متعال و دستورات او پیروی می کنند. علامه، ذیل آیه شریفه را تعلیلی می داند که خداوند متعال بدان علت (دوست داشتن مؤمنانی که کارهای شایسته انجام می دهند) مؤمنان را به پاداش فضلی اختصاص می دهد و کافران را از این فضل محروم می کند، زیرا خداوند مؤمنانی را که کارهای شایسته انجام می دهند، دوست می دارد؛ ولی کافران را دوست نمی دارد. (طباطبایی، 1417: 16 / 199 ـ 198) مفسران دیگری نیز بر تفضلی بودن ثواب تصریح نموده اند، اگرچه دلایل آنان با دلیل علامه طباطبایی متفاوت است. (طبرسی، 1372: 8 / 481؛ گنابادی، 1408: 3 / 223؛ امین، 1361: 10 / 112) دو. ثواب و تفضلی بودن آن نزد اشاعره از نظر اشاعره، هیچ امری را نمی توان بر خداوند الزام کرد؛ بنابراین، تمام ثواب های خداوند، براساس فضل اوست که آن را به هرکس که بخواهد، می دهد. و هیچ کس به خاطر اعمالش  ـ اگرچه خوبی آن عمل نزد خداوند باشد ـ سزاوار ثواب نخواهد شد. ابوالحسن اشعری که خود از طرف داران تفضلی بودن ثواب است، می گوید: «گروهی از معتزله نیز به تفضل، قائل اند.» (اشعری، 1419: 256) از نظر اشاعره، اساساً هرگونه الزام و حق داشتن و مفاهیمی مانند عدالت و ظلم، درمورد خداوند بی معناست، و از اساس هیچ کس بر خداوند هیچ حقی ندارد و هر آنچه خداوند انجام دهد، عدل است؛ اعم از آنکه در برابر اطاعت ثواب بدهد یا نه، اگرچه عادت الهی بر آن است که در برابر اطاعت، ثواب عنایت کند. آنان، ثواب را فضل خداوند می دانند که خداوند ضمن وعده به آن به وعده خود وفا خواهد کرد، بدون آنکه بر او امری واجب باشد. (رازی، 1406: 206؛ همو، 1420: 482 ـ 481؛ غزالی، 1421: 205 ـ 204؛ ایجی، 1325: 8 / 307؛ مظفر، 1377: 435 ـ 434) سخن اشاعره در استحقاقی نبودن ثواب، ریشه در مبانی کلامی آنان دارد، که جایز نبودن الزام امری بر خداوند ازجمله آنهاست؛ و ازطرف دیگر برطبق مبانی اشاعره، نمی توان برای افعال الهی معیار خوب و بد مشخص کرد؛ بلکه ثواب دادن و ندادن خداوند، هر دو نیکو می باشد. اگرچه عادت خداوند بر آن است که به دنبال اطاعت بنده، ثواب بدهد. این معنای از ثواب به معنای ضابطه و معیار نداشتن فعل الهی در دادن ثواب است و هم با استحقاق ذاتی داشتن ثواب منافات دارد، و هم با استحقاق اعتباری بودن آن؛ بلکه براساس آن، هرگونه معیار بشری دادن برای افعال الهی، و حق قائل شدن برای بنده بی معناست. بنابراین، چون حق داشتن بنده و الزام الهی بر ادای حق بی معناست، ثواب از اساس تفضلی است. این مبانی کلامی اشاعره ازسوی متکلمان عدلیه با دلایل گوناگون نقد شده است. به عنوان نمونه علامه حلی نظر آنان را با نص قرآن و با عقل مخالف می داند، زیرا تکلیف کردن همراه با مشقت و بدون عوض به حکم عقل، قبیح است و خداوند از چنین تکلیف نمودنی بی نیاز است، و نبودن مجازات، تشویق به فعل قبیح است که این امر خود قبیح است. (حلی، 1982: 377) ج) قول سوم: استحقاقی بودن ثواب از جهتی و تفضلی بودن آن از جهتی دیگر برخی برآن اند که رابطه پاداش و عمل را باید از دو جهت ملاحظه کرد؛ «پاداش، نسبت به عمل، جزا و استحقاقی است، ولی نسبت به مملوک بودن انسان، فضل است نه استحقاق» (قریشی، 1377: 8 / 217) این قول هم درواقع و عالم ثبوت همان تفضلی بودن ثواب است، البته با بیانی که با آن می توان ضابطه مندی ثواب الهی را تبیین کرد، و گفت که ثواب در برابر عمل است؛ اگر کسی عمل نداشته باشد، ثوابی به آن تعلق نمی گیرد. بنابراین، گویا عمل حقی را برای عامل ایجاد نموده است. ازسوی دیگر با توجه به مملوک بودن انسان، او مالک هیچ چیز نیست، تا براساس خرج کردن آن در مقابلش حقی پیدا کند. بنابراین، اگر خداوند در ازای اطاعت ثواب می دهد این کار تفضل خداوند است. د) قول چهارم: استحقاقی بودن مرتبه ای از ثواب، بدون در نظر گرفتن رابطه مالک و مملوکی و نعمت های پیشین و بی حد الهی به باور نویسنده، ثواب دارای مراتب است که می توان میان مراتب آن، از نظر استحقاق و تفضل تفاوت قائل شد. بدین گونه که مراتب پایین ثواب، براساس استحقاق است که در ازای عمل است و مراتب بالای آن، مانند دائمی بودن و خالص بودن، براساس تفضل است؛ البته این سخن نیز بدون در نظر گرفتن رابطه مالک و مملوکی و نعمت های پیشین و بی حد خداوند است. به نظر می رسد همان گونه که قائلان به استحقاق حقیقی گفته اند تکلیف را نباید در برابر نعمت های گذشته قرار داد. زیرا با توجه به رحمت بی انتها و مطلق بودن خداوند، اینکه خداوند نعمتی بدهد و در برابر آن تکلیف کند، با کمال الهی منافات دارد. و با توجه به کمال مطلق بودن خداوند، مالک مطلق بودنش نمی تواند علتی باشد که خداوند مملوک خود را صرفاً براساس مالک مطلق بودن به تکالیف وا دارد؛ زیرا این امر با کمال مطلق بودن و رحمت الهی منافات دارد، مگر آنکه در برابر این تکالیف به شخص مطیع ثوابی متناسب داده شود. اگرچه مکلف با توجه به مملوک بودنش و در اختیار داشتن نعمت های پیشین و بی اندازه، در واقع و نفس الامر، استحقاقی ندارد. سخن یادشده، از دعای سی و هفتم صحیفه سجادیه قابل برداشت است. حضرت امام سجاد(علیه السلام) درباره شکرگذاری خداوند می فرماید: بار خدایا، اگر آن را که فرمان بردار توست، به مقتضای عملش ـ که تو خود بر آنش گماشته ای ـ پاداش می دادی، بیم آن بود که ثواب تو از دست بدهد و نعمتی که عنایتش داشته ای زائل گردد. ولی تو، به کرم خود، در برابر اندک زمانی عبادت در این دنیای فانی، پاداشی طولانی و جاویدان می دهی و در برابر اعمالی زودگذر، ثوابی بی پایان و بی زوال عطا می فرمایی. فراتر از این، از بنده خود که از روزی تو خورده است و هم بدان توان طاعتش بود، عوض مطالبه نکرده ای. برای رسیدن به آمرزش تو ابزاری به کار داشته که تو بر سر آن بر او تنگ نگرفته ای. بار خدایا، اگر نه چنین کرده بودی، بنده تو همه آنچه را به رنج فراهم کرده و به کوشش فرا چنگ آورده بود، در برابر کمترین انعام و احسانت از دست می داد و خود در گرو دیگر نعمت هایت در نزد تو باقی می ماند. پس در این حال چه وقت مستحق چیزی از ثواب تو می بود؟ هیچ گاه. (صحیفه سجادیه: نیایش 37) و این روایت با روایات مبنی بر استحقاقی بودن ثواب، قابل جمع است. زیرا در آن روایات این رابطه در نظر گرفته نشده بود. نتیجه در اینکه ثواب استحقاقی است یا تفضلی، سه قول مطرح شد: بنابر قول اول، ثواب استحقاقی بود و ثواب ندادن شخص مطیع ستم. بنابر قول دوم ثواب تفضلی، اگرچه معیارهای تفضل متفاوت بود؛ بنابر قول سوم ثواب از جهت مملوک بودن انسان تفضلی و از جهت پاداش عمل بودن، استحقاقی است. در جمع بندی نهایی در قالب قول چهارم می توان گفت: به علت کمال مطلق بودن خداوند، نباید رابطه مالک و مملوکی و نعمت های پیشین الهی، در ثواب در نظر گرفته شود، اگرچه درواقع و نفس الامر چنین رابطه ای وجود دارد که در این صورت مرتبه ای از ثواب استحقاقی و افزودن بر آن تفضلی خواهد بود. البته اگر آن رابطه در نظر گرفته شود، استحقاق منتفی است. کسانی که ثواب را برپایه استحقاق می دانند؛ مناط استحقاق را اطاعت همراه با مشقت می دانند و در صورت همراه نبودن فعل با مشقت، ثواب منتفی است. آنچه در این پژوهش پذیرفته شد عبارت است: مناط استحقاق در ثواب، اطاعت الهی است و اطاعت خداوند همان طور که در انجام امور سخت، شکل می گیرد، می تواند در انجام امور بدون سختی، حتی همراه با لذت نیز شکل گیرد. و این استدلال در استحقاق اعتباری نیز جاری است. پی نوشت: 1. اعتقادنا انّ اللّه تبارک و تعالی أمرنا بالعدل، وعاملنا بما هو فوقه، و هو التفضّل ... . 2. و العدل هو أن یثیب علی الحسنه، و یعاقب علی السیّئه. منابع و مآخذ قرآن کریم، ترجمه مکارم شیرازی.
نهج البلاغه، گردآورنده، سیدرضی، محمد بن الحسین، 1378، مترجم، سید جعفر شهیدی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
صحیفه سجادیه، 1375، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، سروش.
ابن ابی الحدید، 1383 ـ 1378، شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، قم، مکتبه آیهالله المرعشی.
اسدآبادی، القاضی ابی الحسن عبدالجبار، 1382، المغنی فی ابواب التوحید والعدل (اللطف)، راجعه دکتور ابراهیم مدکور، حققه دکتور ابوالعلا عفیفی، اشراف دکتور طه حسین، دار الکتب.
اسدآبادی، القاضی ابی الحسن عبدالجبار، 1408، شرح الاصول الخمسه، تعلیق از احمد بن حسین ابی هاشم، مکتبه وهبه.
اشعری، ابی الحسن علی بن اسماعیل، 1419 ق، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، صیدا بیروت، المکتبه العصریه.
اصفهانی، راغب، 1425 ق، مفردات الفاظ القرآن الکریم، قم، ذوی القربی.
امین، سیده نصرت، 1361، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان.
ایجی، عضدالدین، 1325 ق، المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، الشریف الرضی.
بحرانی، علی بن میثم، 1406 ق، قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، قم، مکتبه آیهالله المرعشی النجفی.
حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، 1363، تفسیر اثنا عشری، تهران، میقات.
حلی، حسن بن حسن بن یوسف بن مطهر، 1386، معارج الفهم، قم، دلیل ما.
ـــــــــــــــ ، 1413 ق، کشف المراد، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.
ـــــــــــــــ ، 1982 م، نهج الحق و کشف الصدق، بیروت، دار الکتاب اللبنانی.
رازی، فخرالدین محمد بن عمر، 1406 ق، الاربعین فی اصول الدین، قاهره، مکتبه الکیات لازهریه.
ـــــــــــــــ ، 1420 ق، کتاب المحصل، تقدیم وتحقیق دکتور حسین، قم، الشریف الرضی الطبعه الاولی.
سروریان، حمیدرضا، 1390، «بررسی نظریه عوض و مقایسه آن با نظریه ثواب از دیدگاه سید مرتضی»، فصلنامه اندیشه نوین دینی، قم، دانشگاه معارف اسلامی، ش 25، ص 204 ـ 177.
سمیح دغیم، 1998 م، موسوعه مصطلحات علم الکلام، بیروت، مکتبه لبنان.
سیوری حلی، مقداد بن عبدالله، 1405 ق، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، تحقیق سید مهدی رجایی، قم، کتابخانه آیهالله مرعشی.
شریف لاهیجی، محمد بن علی، 1373، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق میر جلال الدین حسینی ارموی (محدث)، تهران، دفتر نشر داد.
شعرانی، ابوالحسن، بی تا، شرح فارسی تجرید الاعتقاد، تهران، انتشارات اسلامیه.
صدوق، علی بن محمد بابویه، 1413 ق، الاعتقادات، در مصنفات الشیخ المفید، تحقیق عصام عبد السید، المؤتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید، قم، بی نا.
ـــــــــــــــ ، 1414 ق، اعتقادات الامامیه، قم، کنگره شیخ مفید، چ 2.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو.
طریحی، فخرالدین، 1375، مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسینی، تهران، کتابفروشی مرتضوی.
طوسی، ابوجعفر، محمد بن الحسن، 1406 ق، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، بیروت، دار الاضواء.
ـــــــــــــــ ، بی تا، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
طوسی، خواجه نصیرالدین، 1405 ق، تلخیص المحصل، بیروت، دار الاضواء، الطبعه الثانیه.
ـــــــــــــــ ، 1407 ق، تجرید الاعتقاد، تحقیق حسینی جلالی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
ـــــــــــــــ ، 1413 ق، رساله فی قواعد العقائد، مقدمه و تحقیق و تعلیق از علی حسن خازم، لبنان، دار الغربه.
علم الهدی، الشریف المرتضی ابوالقاسم علی بن الحسین بن محمدالموسوی، 1411 ق، الذخیره فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، قم، موسسه النشر الاسلامی.
ـــــــــــــــ ، 1378، جمل العلم والعمل، تحقیق رشید الصفار، النجف الاشرف، مطبعه النعمان.
ـــــــــــــــ ، 1405 ق، رسائل الشریف المرتضی، تقدیم السید احمد الحسینی، قم، دار القران الکریم.
غزالی، ابوحامد، 1421 ق، الاقتصاد فی الا عتقاد، قدم له وعلق علیه وشرحه الدکتور علی بو ملحم، بیروت، دار و مکتبه الهلال.
فراهَیدی، ابی عبدالرحمن الخلیل بن احمد، 1405 ق، کتاب العین، تحقییق الدکتور مهدی المخزومی، الدکتور ابراهیم السامرائی، قم، دار الهجره.
قریشی، سید علی اکبر، 1377، تفسیر أحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت.
کاشانی، ملا فتح الله، 1336، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، کتابفروشی محمدحسن علمی.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1362، الکافی، تهران، اسلامیه.
گنابادی، سلطان محمد، 1408 ق، بیان السعاده فی مقامات العباده، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات.
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بی جا، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
مطهری، مرتضی، بی تا، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا.
مظفر، محمدحسین، 1377، دلائل الصدق، ترجمه محمد سپهری، تهران، امیرکبیر.
مغنیه، محمدجواد، 1424، تفسیر الکاشف، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
مفید، ابی عبدالله محمد بن النعمان العکبری البغدادی، 1414 ق، تصحیح الاعتقاد، قم، کنگره شیخ مفید.
ـــــــــــــــ ، 1413، مصنفات الشیخ المفید، تحقیق، الشیخ ابراهیم الانصاری، قم، المؤتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید.
مکدرموت، مارتین، 1363، اندیشه های کلامی شیخ مفید، ترجمه احمد آرام، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل شعبه تهران. حمیدرضا سروریان: استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه تبریز محمد بنیانی: استادیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه شیراز. فصلنامه علمی ـ پژوهشی اندیشه نوین دینی 35 انتهای متن/

94/05/05 - 05:43





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 66]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن