تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شوخى مى‏كردند ولى جز حقّ چيزى نمى‏گفتند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799095099




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ثواب: استحقاق یا تفضل - بخش اول استحقاق، مفهومی کلیدی در نظریه ثواب است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ثواب: استحقاق یا تفضل - بخش اول
استحقاق، مفهومی کلیدی در نظریه ثواب است
خواجه نصیرالدین طوسی، نیز ثواب را استحقاقی می داند که براثر انجام دستورهای واجب و مستحب الهی و کارهایی که با اعمال زشت منافات دارد، و موجب اخلال در آنها می شود، بر خداوند، واجب می گردد.

خبرگزاری فارس: استحقاق، مفهومی کلیدی در نظریه ثواب است



بخش اول چکیده در اینکه ثواب استحقاقی است یا تفضلی سه قول مطرح است: بنابر قول اول ثواب استحقاقی است و ثواب ندادن شخص مطیع ستم است. بنابر قول دوم ثواب تفضلی است، اگرچه قائلان به این قول، خود درباره علت تفضل اختلاف دارند؛ زیرا بنابر مبنای اشاعره، ملزم کردن خداوند بر ثواب بی معناست. این سخن به معنای معیار نداشتن ثواب الهی است. و بنابر مبنای دیگر علی رغم تفضلی بودن ثواب، خداوند در آن استحقاق را اعتبار کرده است که براساس آن ثواب الهی ضابطه مند می  گردد. بنابر قول سوم ثواب از جهت مملوک بودن انسان تفضلی و از جهت پاداش عمل بودن، استحقاقی است. در جمع بندی نهایی در قالب قول چهارم می توان گفت: به علت کمال مطلق بودن خداوند، نباید رابطه مالک و مملوکی و نعمت های پیشین الهی، در ثواب در نظر گرفته شود؛ اگرچه در واقع و نفس الامر چنین رابطه ای وجود دارد که در این صورت مرتبه ای از ثواب استحقاقی و افزون بر آن تفضلی خواهد بود. اگر آن رابطه در نظر گرفته شود، استحقاق منتفی است. واژگان کلیدی ثواب، استحقاق، تفضل، مشقت، اعتبار. طرح مسئله متکلمان و مفسران اسلامی درباره ثواب، مسائل مختلفی را مطرح کرده اند. از مهم ترین سؤالاتی که پیرامون محتوای نظریه ثواب مطرح است، رابطه میان ثواب و استحقاق است که آیا ثواب امری استحقاقی است یا تفضلی؟ اگر ثواب استحقاقی است، استحقاقی بودن ثواب به چه معناست و معیار استحقاق در ثواب چیست؟ و اگر تفضلی است، دلیل آن کدام است؟ آیا می توان به گونه ای از استحقاق قائل شد که با تفضلی بودن ثواب منافات نداشته باشد؟ در اینکه ثواب استحقاقی است یا تفضلی، سه قول مطرح است: بنابر قول اول که نظر اکثر متکلمان عدلیه مانند قاضی عبدالجبار و سید مرتضی است، ثواب استحقاقی بوده و ثواب ندادن شخص مطیع، ستم است. بنابر قول دوم که نظر متکلمان اشاعره مانند ابوالحسن اشعری و برخی از متکلمان و مفسران امامیه مانند شیخ مفید و علامه طباطبائی است، ثواب تفضلی است؛ اگرچه مبنای اشاعره با این دسته از اندیشمندان، در علت تفضلی بودن ثواب متفاوت است؛ قائلین به این قول خود در علت تفضلی بودن ثواب توافق ندارند. زیرا شیخ مفید علت تفضلی بودن ثواب و استحقاقی نبودن آن را به جهت نعمت های پیشین خداوند می داند و علامه طباطبائی به علت رابطه مالک و مملوکی. برخی نیز مانند شیخ صدوق علت آن را در زیادی ثواب می دانند. بنابر قول سوم ثواب از جهت مملوک بودن انسان تفضلی و از جهت پاداش عمل بودن، استحقاقی است. در این پژوهش ضمن بررسی نظریات مختلف در این باره نظریه جدیدی ارائه خواهد شد. واژه شناسی معنای ثواب اصل ثَوْب، بازگشت چیزی به حالت اولیه اش است که قبلاً بر آن وضع و حالت قرار داشته، یا بازگشت به حالت و مقصودی است که برایش در نظر گرفته شده است. و ثواب، چیزی است که در برابر کارهای انسان، به او بازمی گردد. واژه ثواب در کار خیر و شر، هر دو به کار می رود؛ ولی بیشتر به صورت متعارف و معمولی از برای کار خیر و نیک است. (راغب اصفهانی، 1425: 180 ـ 179) برخی ثواب را عبارت از جزا می دانند که در خیر و شر استعمال می شود؛ اگرچه استعمال آن در خیر زیادتر است. (طریحی، 1375: 2 / 20) و برخی ثواب را همان اجر می داند، با این قید که اجر باید به صاحب آن برگردد. (مصطفوی، 1360: 2 / 3) در قرآن مجید، ثواب در همان معنای لغوی اش؛ یعنی مطلق جزا ـ اعم از خیر و شر ـ استعمال شده است و از قرائن در آیه دانسته می شود که مراد، جزای بر خیر یا شر است. نمونه آیاتی که ثواب در آنها، بر جزای خیر استعمال شده است: (بقره / 125 و 103؛ آل عمران / 145؛ نساء / 134؛ قصص / 80) و نمونه آیاتی که ثواب در آنها بر جزای شر استعمال شده است: (آل عمران / 153؛ مائده / 60 ؛ مطففین / 36؛ حج / 19) در روایات نیز ثواب در معنای لغوی آن یعنی مطلق جزا (صدوق، 1414: 54)، (1) و گاه در معنای اصطلاحی که با توجه به قرائن قابل تطبیق بر آن می باشد، به کار رفته است. تعریف اصطلاحی ثواب ثواب در اصطلاح متکلمان عدلیه، سودی است که به کسی که سزاوار آن شده ـ همراه با بزرگداشت و تجلیل آن کس ـ داده می شود. تعریف یادشده، تعریف اکثر متکلمان عدلیه است. (2) (علم الهدی، 1378: 37؛ همو، 1411: 239 و 276 با عبارت «تبجیل» به جای« اجلال»؛ طوسی، 1406: 181؛ حلی، 1413: 407) برخی متکلمان در معنای اصطلاحی ثواب، قیودی مانند همراه بودن اطاعت با مشقت و خالص بودن ثواب را آورده اند. (طوسی، 1405: 453؛ همو، 1413: 65 ؛ بحرانی، 1406: 158؛ علم الهدی، 1411: 276) به نظر می رسد قید همراه بودن اطاعت با مشقت، از شرایط استحقاق ثواب، بنابر مبنای استحقاقی بودن ثواب و قید خالص بودن از ویژگی ثواب اخروی است و این قیود در تعریف اصطلاحی ثواب، نقشی ندارند. وجه مشترک معنای لغوی با اصطلاحی ثواب، عبارت است از: سودی که به صاحب آن بازگشت می کند و سایر قیود ذکر شده در تعریف، به معنای اصطلاحی آن اختصاص دارد و آنچه در این پژوهش، درباره محتوای ثواب به آن پرداخته می شود، مسئله استحقاقی بودن ثواب است که از قیود معنای اصطلاحی آن است. معنای لغوی و اصطلاحی استحقاق ریشه و ماده استحقاق، حق است؛ بنابر گفته راغب، اصل حق، مطابقت و هماهنگی است؛ مثل مطابقت پایه درب که در پاشنه خود با استواری و درستی می چرخد. (راغب اصفهانی، 1425: 246) بنابر گفته فراهیدی، حق نقیض باطل است که به معنای واجب بودن است و«حق الشیء» به معنای وجوب آن است و وقتی گفته می شود: «یحق علیک ان تفعل کذا»؛ یعنی، بر تو واجب شده است که فلان کار را انجام بدهی. وقتی گفته می شود: «استحق فلان الامر»؛ یعنی، فلانی سزاوار فلان امر شد. (فراهیدی، 1405: 3 / 6) استحقاق، مفهومی کلیدی در نظریه ثواب است و در دو معنای کاملاً متفاوت استعمال شده است که تمایز بین آن دو در موضوع بحث تأثیر زیاد دارد. اکثر قریب به اتفاق متکلمان عدلیه در معنای اصطلاحی استحقاق، معنای لغوی اش را که همان وجوب و لزوم است، لحاظ کرده اند. در نظر آنان، ثواب حقی است که باید به صاحبش برسد، و دادن آن در ازای اطاعت خداوند، بر خداوند واجب است و اخلال در آن ستم است. روشن است که واجب بودن دادن ثواب و ستم بودن ندادن آن، در صورتی معنا دارد که استحقاق ثواب حقیقی و ذاتی باشد. به جهت جدایی این معنای از استحقاق از معنای دومش از آن به استحقاق حقیقی تعبیر می کنیم. علاوه بر معنای فوق، معنای دومی از استحقاق هم در بیان برخی از اندیشمندان شیعه به چشم می خورد که می توان از آن به استحقاق اعتباری یاد کرد، که عبارت است از: استحقاقی که خداوند در برابر طاعات، برای شخص مطیع قرار داده است؛ بدون اینکه شخص با اطاعت خود برعهده خداوند به شکل حقیقی و واقعی، حقی را ایجاد کند. (طباطبائی، 1417: 16؛ 199 ـ 198) این گونه از استحقاق نوعی ضابطه مندی را برای پاداش دادن الهی ایجاد نموده است به گونه ای که با آن تفاوت میان مطیع و غیر مطیع مشخص می گردد و براساس آن ثواب داده می شود. ابتدا به بررسی و نقد دلایل استحقاقی بودن ثواب به معنای اول می پردازیم. الف) قول اول: موافقان استحقاق (استحقاق حقیقی) از نظر معتزله، ثواب امری استحقاقی است، (اسدآبادی، 1382: 13 / 388  ـ 378؛ ابن ابی الحدید، 1383: 5 / 142) ابوعلی و ابوهاشم دو شخصیت برجسته مکتب اعتزال هر دو، ثواب را امری استحقاقی می دانند؛ اگرچه در اینکه استحقاق در ازای فعل است یا در ازای ترک نیز به وجود می آید، اختلاف دارند. (سمیح دغیم، 1998: 1 / 415) قاضی عبدالجبار، علت استحقاق را دو امر می داند: اول استحقاقی که ناشی از عمل خود شخص است که به دنبال خود، اموری مانند مدح و بزرگداشت و مانند آن را درپی دارد. او استحقاق ثواب را از این نوع می داند. دوم استحقاقی است که تنها از فعل دیگری ناشی می شود؛ مانند کسی که اگر زیانی را به خود وارد کند، مستحق عوض نمی شود، ولی اگر به دیگری زیان وارد کند، باید عوض آن را بدهد. (اسدآبادی، 1382: 13 / 388 ـ 378) بیشتر متکلمان امامیه نیز ثواب را امری استحقاقی می دانند: از نظر سید مرتضی، (م 436 ق) ثواب مانند: مدح، شکر، ذم، عقاب و عوض، از افعال استحقاقی است. (علم الهدی، 1411: 276) ایشان در پاسخ به این سؤال که ورود بنده به بهشت، از روی تفضل خداوند است یا به سبب اعمال، می گوید: «بنده با استحقاق خودش، مانند آزاد وارد بهشت می شود.» (3) (همو، 1405: 1 / 132) ایشان در پاسخ به سؤالی درباره علت برتری حضرت فاطمه زهرا÷ بر سایر دختران حضرت رسول(ص) می گوید: «علت شایستگی و استحقاق آن حضرت و معیار فضیلت در دین، ثواب زیاد است که با وجه بزرگداشت و تکریم سزاوار آن همراه است». (همان: 3 / 148 ـ 147) ایشان در راستای شرایط سزاوار شدن ثواب و مراتب زیاد آن می گوید: «ثواب به وسیله اطاعت خداوند و انجام دادن کارهای خوب و اموری که انسان را به خداوند نزدیک می کند، سزاوار می گردد و سزاواری این ثواب، به دو صورت شکل می گیرد: زیاد انجام دادن اطاعت الهی (کمیت) و اطاعت بر وجه اخلاص و خضوع مخصوص او (کیفیت)» (4) (همان) این عبارات در استحقاقی بودن ثواب تصریح دارند. از نظر او علت استحقاق در آن است که: «خداوند متعال، شخص را به گونه ای سخت، مکلف ساخته است؛ پس باید سودی درکار باشد.» (5) (همو، 1378: 38) و آن سود، ثواب است و عوض نیست، زیرا عوض ابتدای به آن نیکوست، ولی ثواب ابتدای به آن نیکو نیست. (همان) یعنی، ثواب در ارتباط با فعل مکلف است، پس باید تکلیفی باشد تا ثواب بر آن مترتب شود؛ ولی عوض در ارتباط با فعل خداوند است، لذا در برابر الم ابتدایی، خداوند عوض می دهد و ابتدای به آن هم، از طرف خداوند نیکوست؛ یعنی، خداوند می تواند بدون الم نیز به آفریده هایش، عوض دهد. از نظر شیخ طوسی نیز، ثواب استحقاقی است، زیرا ثواب به دنبال تکلیف است و تکلیف، همراه با مشقت. اگرچه او، رفع عذاب را به علت توبه، امری تفضلی می داند ولی ثواب را برای شخص تائب، امری استحقاقی می داند، زیرا شخص تائب، مکلف به توبه است و توبه همراه با مشقت و کلفت. و اگر او مستحق ثواب نگردد، تکلیف یادشده قبیح خواهد بود. (طوسی، بی تا: 2 / 597) عبارات شیخ در استحقاق حقیقی داشتن ثواب صراحت دارد. او علاوه بر استدلال عقلی خود بر استحقاقی بودن ثواب، آیات متعددی را برای اثبات ادعای خود شاهد آورده است. او در تفسیر آیه شریفه «أ مَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُوَفِّیهمْ أ جُورَهُمْ وَ اللَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ» (آل عمران / 57) آیه را دلیل بر آن می داند که شخص نیکوکار، به آنچه شخص بدکار سزاوار می شود، مجازات نمی شود؛ و شخص بدکار به آنچه شخص نیکوکار سزاوار گردیده، پاداش داده نمی شود. او «توفی در اجر را»، به مساوات در اندازه استحقاق، معنا می کند، زیرا اندازه ثواب یا مساوی با عمل است و یا زائد بر عمل و یا کمتر از عمل. و دادن ثواب بیش از اندازه استحقاق، به عنوان ثواب عمل جایز نیست؛ اگرچه براساس تفضل، جایز است و دلیل تساوی ثواب با عمل (توفی)، حکمت خداوند است و به علت دوری از ستم، عمل باید همراه با ثواب باشد. (طوسی، بی تا: 2 / 480) بدیهی است معنادار بودن ستم در صورت استحقاقی بودن ثواب است. او در تفسیر آیه شریفه «وَاعْلَمُوا أ نَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلَادُکُمْ فِتْنَه وَ أ نَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أ جْرٌ عَظِیمٌ.» (انفال / 28) فتنه وآزمایش الهی را سبب آن می داند که با آن، باطن نفس آشکار شود که آیا شخص پیرو هوای نفس است تا سزاوار عقاب شود یا از پیروی هوای نفس، اجتناب می کند تا سزاوار ثواب گردد. (همان: 5 / 106) همچنین در تفسیر آیه شریفه «... لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَی النَّاسَ جَمِیعاً ...» (رعد / 31) علت آنکه خداوند انسان ها را از روی جبر، به بهشت نمی برد، آن است که آنان با اطاعت خود، سزاوار ثواب الهی شوند. البته او بنابر یک احتمال، آیه را در بیان تنافی داشتن جبر و تکلیف می داند. (همان: 6 / 253) او در تفسیر آیه شریفه «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إ لاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ ...»، (بقره / 286) می گوید: «معنای آیه آن است که ثواب آنچه از اطاعات کسب کرده و جزای آنچه از گناهان و کارهای زشت انجام داده، برای اوست. و کسب نامیدن ثواب و عقاب جایز است، زیرا آن  دو با کسب به دست می آیند». (همان: 2 / 385) خواجه نصیرالدین طوسی، نیز ثواب را استحقاقی می داند که براثر انجام دستورهای واجب و مستحب الهی و کارهایی که با اعمال زشت منافات دارد، و موجب اخلال در آنها می شود، بر خداوند، واجب می گردد. او نیز مانند سید مرتضی و شیخ طوسی، دلیل استحقاق را مشقتی می داند که باید شخص در راستای اطاعت خداوند، تحمل کند و اگر به شخص اطاعت کننده، در برابر مشقت واردشده، ثواب داده نشود، ستم خواهد بود. (طوسی، 1407: 301) او به نقد سخن کسانی می پردازد که ثواب را امری تفضلی می دانند. (حلی، 1413: 409) علامه حلی، در توضیح کلام خواجه، می گوید: «ابوالقاسم بلخی بر آن است: تکلیف بندگان به جهت شکر نعمت های الهی، و وجوب آن، موجب ثواب اخروی و استحقاق نمی شود. و همانا ثواب اخروی از فضل خدای ـ تعالی ـ است.» (همان) علامه حلی، نظر اهل عدل را برخلاف گفتار ابوالقاسم بلخی می داند. او دلیل خواجه را در ابطال کلام ابوالقاسم، حکم عقلا می داند. زیرا عقلا، کسی را که به دیگری، نعمت می دهد و در مقابل، از آنان بدون دادن هیچ گونه پاداشی، سپاس بر نعمت داده شده را بخواهد، موجب نقص منعم و ریاکاری او می دانند؛ و او را به ریا، منسوب می کنند و این امر قبیح است و خداوند حکیم کار قبیح انجام نمی دهد. بنابراین، در نظر او قول به استحقاق واجب است. (همان) دلیل دیگر بر رد سخن بلخی حکم عقل به وجوب شکر منعم با وجود جهل به تکالیف شارع است، و اگر تکلیف کردن خداوند علت وجوب شکر است، عقل، باید بر این تکالیف، حکم کند، درحالی که عقل چنین حکمی ندارد؛ پس ایجاب تکالیف از جهت شکر نیست. (همان) یعنی باید در برابر تکالیف شرعی، ثواب قرار گیرد. علامه حلی نیز، از طرف داران سرسخت استحقاق در ثواب است. او سخن اشاعره مبنی بر غیر استحقاقی بودن ثواب را علاوه بر مخالفت با نص آیات قرآن، مخالفت با حکم صریح عقل می داند؛ زیرا تکلیف کردن همراه با مشقت و بدون عوض به حکم عقل، قبیح است و خداوند از چنین تکلیف نمودنی بی نیاز است و نبودن مجازات، تشویق به فعل قبیح است که این امر خود قبیح است. دلیل دیگر او بر استحقاقی بودن عقاب و ثواب، لطف بودن آن دوست، زیرا با علم به استحقاقی بودن آن  دو، مکلف از گناه باز می ایستد و وجوب لطف اثبات شده است. (حلی، 1982: 377) طبرسی، در ذیل آیه شریفه «لِیَجْز یَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ إ نَّهُ لا یُحِبُّ الْکافِر ینَ»، (روم / 45) فضل یادشده در آیه را افزون بر مقدار استحقاق می داند. (6) (طبرسی، 1372: 8 / 481) برخی مفسران در ذیل آیه شریفه (45 روم) فضل را تابع ثواب دانسته اند که پس از ثواب، تحقق می یابد. (شریف لاهیجی، 1373: 3 / 564؛ حسینی شاه عبدالعظیمی، 1363: 10 / 311) ملا فتح الله کاشانی: علاوه بر تفسیر قبل، یعنی بخشش افزون بر استحقاق، می گوید: «این شبیه به کنایه است، زیرا فضل، تابع ثواب است؛ پس آن نمی باشد مگر بعد از حصول آن چیزی که فضل تابع آن است». (کاشانی، 1336: 7 / 188 ـ 187) شهید مطهری بر حق بنده بر خداوند، به جهت اطاعت اشاره دارد: «هر طاعتی که بنده می کند حقی دارد، خدا اجر بنده اش را ضایع نمی گرداند، یعنی از عمل بنده قدردانی می کند، آن را از بین نمی برد.» (مطهری، بی تا: 26 / 215) البته از این سخن او دانسته نمی شود که آیا حق یادشده حقیقی و ذاتی است، همان گونه که متکلمان عدلیه و بسیاری از مفسران می گفتند، یا اعتباری؛ همان گونه که استادش، علامه طباطبایی به آن اعتقاد دارد. در نهج البلاغه روایتی درباره حقوق و تکلیف آمده است که برخی از مفسران، آن را دلیل بر استحقاقی بودن ثواب گرفته اند. علی(علیه السلام) می فرمایند: ... پس حق فراخ ترین چیزهاست که وصف آن گویند و مجال آن تنگ، اگر خواهند از یکدیگر انصاف جویند. کسی را حقی نیست جز که بر او نیز حقی است، و بر او حقی نیست جز آنکه او را حقی بر دیگری است، و اگر کسی را حقّی بود که حقّی بر او نبود، خدای سبحان است نه دیگری از آفریدگان، چه او را توانایی بر بندگان است، و عدالت او نمایان است در هر چیز که گونه گون قضای او بر آن روان است. لیکن خدا حقّ خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده و پاداش آنان را در طاعت، دو چندان یا بیشتر نهاده. از در بخشندگی که او راست، و افزون دهی که وی را سزاست ... . (نهج البلاغه، خطبه 216) صاحب تفسیر کاشف، از روایت فوق استحقاق را استنباط کرده است و آن را در راستای صفت عدل خداوند می داند. (مغنیه، 1424: 7 / 216) در روایت دیگر علی(علیه السلام) در نهج البلاغه به استحقاقی بودن ثواب تصریح دارند و فلسفه امتحانات الهی را، روشن شدن استحقاق ثواب و عقاب می دانند. حضرت علی(علیه السلام) دراین باره می فرماید: کسی از شما نگوید خدایا از فتنه به تو پناه می برم! چه هیچ کس نیست جز که در فتنه ای است، لیکن آنکه پناه خواهد از فتنه های گمراه کننده پناهد که خدای سبحان فرماید: «بدانید که مال و فرزندان شما فتنه است»، و معنی آن این است که خدا آنان را به مال ها و فرزندان می آزماید، تا ناخشنود از روزی وی، و خشنود از آن را آشکار نماید، و هرچند خدا داناتر از آنهاست بدانها، لیکن برای آنکه کارهایی که مستحق ثواب است از آنچه مستحق عقاب است پدید آید، چه بعضی پسران را دوست دارند و دختران را ناپسند می شمارند، و بعضی افزایش مال را پسندند و از کاهش آن ناخرسندند. (نهج البلاغه، کلمات قصار 93) علی(علیه السلام) در پاسخ بیهوده انگاشتن و انکار کردن سختی های نبرد صفین به بهانه قضا و قدر الهی، می فرماید: وای بر تو! شاید قضا لازم و قدر حتم را گمان کرده ای، اگر چنین باشد، پاداش و کیفر باطل بود، و نوید و تهدید عاطل. خدای سبحان بندگان خود را امر فرمود ـ و در آنچه بدان مأمورند ـ دارای اختیارند، و نهی نمود تا بترسند و دست باز دارند. آنچه تکلیف کرد، آسان است نه دشوار، و پاداش او بر ـ کردار ـ اندک، بسیار ... . (همان: کلمات قصار، 78) روایت یادشده در کتاب شریف اصول کافی به شکل مفصل تر آمده است. (کلینی، 1362: 1 / 155) یک. مناط استحقاق از کلام بیشتر متکلمان عدلیه، مانند: قاضی عبدالجبار، سید مرتضی، شیخ طوسی، خواجه نصیرالدین طوسی، فاضل مقداد، علامه حلی و علامه شعرانی استفاده می شود، مناط استحقاق، همراهی تکلیف با مشقت است؛ یعنی، در استحقاق ثواب، مشقّت شرط است و بدون مشقّت، استحقاق ثواب منتفی است؛ بنابراین، فعل مکلف، باید با سختی همراه باشد تا سزاوار ثواب گردد. (اسدآبادی، 1408: 415؛ علم الهدی، 1378: 38 و 417؛ طوسی، 1406: 19؛ حلی، 1386: 582؛ همو، 1413: 410؛ سیوری حلی 1405: 434؛ شعرانی، بی تا: 462؛ علم الهدی، 1411: 279؛ سروریان، 1390: 186) بنابر نقل سید مرتضی از ابو هاشم، اگر انجام فعل واجب با سختی همراه نباشد، هنگام انجام فعل، آنچه سزاوار می شود، مدح است و نه ثواب.» (همان: 281) گفتار ابوهاشم مورد پذیرش او قرار دارد. از نظر سید مرتضی، وجوه سه گانه (انجام واجب، مستحب و پرهیز از قبیح)، در صورت همراهی با مشقت، سزاوار مدح و به تبع آن، ثواب می گردنند، اعم از اینکه مشقت در انجام خود فعل باشد و یا انجام آن به گونه ای است که در حکمِ فعل مشقتی است، اگرچه خود فعل، دارای مشقت نباشد (همان: 279) در مشقت مستقیم، انجام خود فعل یا ترک آن، دارای مشقت است و در مشقت غیر مستقیم، انجام فعل سختی ندارد؛ بلکه ممکن است با لذت همراه باشد، ولی فعل، اگرچه ازجهتی لذت دارد، ولی از آن جهت که شخص مکلف، لذت خود را در امور مباح، منحصر کرده و از انجام لذت های حرام در این زمینه خوداری می کند، این خود نوعی مشقت است. سید مرتضی، بر همین اساس روایات واردشده بر ثواب داشتن کارهای لذت آور را، تفسیر می کند. (همان) شیخ طوسی نیز با او در این مسئله هم رأی است. (طوسی، 1406: 183 ـ 182) پی نوشت: 1. إ نَّ الْمَوْتَ هُوَ الْمِصْفَاه: یُصَفِّی الْمُؤْمِنِینَ مِنْ ذُنُوبهِمْ، فَیَکُونُ آخِرُ أ لَم  یُصِیبُهُمْ کَفَّارَه آخِر  و زْر  عَلَیْهمْ. وَ یُصَفِّی الْکَافِر ینَ مِنْ حَسَنَاتِهمْ، فَتَکُونُ آخِرُ لَذَّه أ وْ نِعْمَه أ وْ رَحْمَه تَلْحَقُهُمْ هُوَ آخِرُ ثَوَابِ حَسَنَه تَکُونُ لَهُمْ. 2. هو النفع المستحق المقارن التعظیم والاجلال. 3. العبد یدخل الجنه باستحقاقه کالحر. 4. و الثواب انما یستحق علی الله تعالی باالطاعات و فعل الخیرات و القربات. وانما یکثر باستحقاقه باحد الوجهین، اما باالاستکثار من فعل الطاعات، او بان تقع الطاعه علی وجه من الخلاص و الخضوع لله تعالی ... . 5. و المطیع منا یستحق بطاعته الثواب مضافاً الی المدح لانه تعالی کلفه علی وجه یشتق، فلابد من المنفعه. 6. أی لیجزیهم علی قدر استحقاقهم و یزیدهم من فضله ... . منابع و مآخذ قرآن کریم، ترجمه مکارم شیرازی.
نهج البلاغه، گردآورنده، سیدرضی، محمد بن الحسین، 1378، مترجم، سید جعفر شهیدی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
صحیفه سجادیه، 1375، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، سروش.
ابن ابی الحدید، 1383 ـ 1378، شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، قم، مکتبه آیهالله المرعشی.
اسدآبادی، القاضی ابی الحسن عبدالجبار، 1382، المغنی فی ابواب التوحید والعدل (اللطف)، راجعه دکتور ابراهیم مدکور، حققه دکتور ابوالعلا عفیفی، اشراف دکتور طه حسین، دار الکتب.
اسدآبادی، القاضی ابی الحسن عبدالجبار، 1408، شرح الاصول الخمسه، تعلیق از احمد بن حسین ابی هاشم، مکتبه وهبه.
اشعری، ابی الحسن علی بن اسماعیل، 1419 ق، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، صیدا بیروت، المکتبه العصریه.
اصفهانی، راغب، 1425 ق، مفردات الفاظ القرآن الکریم، قم، ذوی القربی.
امین، سیده نصرت، 1361، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان.
ایجی، عضدالدین، 1325 ق، المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، الشریف الرضی.
بحرانی، علی بن میثم، 1406 ق، قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، قم، مکتبه آیهالله المرعشی النجفی.
حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، 1363، تفسیر اثنا عشری، تهران، میقات.
حلی، حسن بن حسن بن یوسف بن مطهر، 1386، معارج الفهم، قم، دلیل ما.
ـــــــــــــــ ، 1413 ق، کشف المراد، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.
ـــــــــــــــ ، 1982 م، نهج الحق و کشف الصدق، بیروت، دار الکتاب اللبنانی.
رازی، فخرالدین محمد بن عمر، 1406 ق، الاربعین فی اصول الدین، قاهره، مکتبه الکیات لازهریه.
ـــــــــــــــ ، 1420 ق، کتاب المحصل، تقدیم وتحقیق دکتور حسین، قم، الشریف الرضی الطبعه الاولی.
سروریان، حمیدرضا، 1390، «بررسی نظریه عوض و مقایسه آن با نظریه ثواب از دیدگاه سید مرتضی»، فصلنامه اندیشه نوین دینی، قم، دانشگاه معارف اسلامی، ش 25، ص 204 ـ 177.
سمیح دغیم، 1998 م، موسوعه مصطلحات علم الکلام، بیروت، مکتبه لبنان.
سیوری حلی، مقداد بن عبدالله، 1405 ق، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، تحقیق سید مهدی رجایی، قم، کتابخانه آیهالله مرعشی.
شریف لاهیجی، محمد بن علی، 1373، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق میر جلال الدین حسینی ارموی (محدث)، تهران، دفتر نشر داد.
شعرانی، ابوالحسن، بی تا، شرح فارسی تجرید الاعتقاد، تهران، انتشارات اسلامیه.
صدوق، علی بن محمد بابویه، 1413 ق، الاعتقادات، در مصنفات الشیخ المفید، تحقیق عصام عبد السید، المؤتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید، قم، بی نا.
ـــــــــــــــ ، 1414 ق، اعتقادات الامامیه، قم، کنگره شیخ مفید، چ 2.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو.
طریحی، فخرالدین، 1375، مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسینی، تهران، کتابفروشی مرتضوی.
طوسی، ابوجعفر، محمد بن الحسن، 1406 ق، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، بیروت، دار الاضواء.
ـــــــــــــــ ، بی تا، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
طوسی، خواجه نصیرالدین، 1405 ق، تلخیص المحصل، بیروت، دار الاضواء، الطبعه الثانیه.
ـــــــــــــــ ، 1407 ق، تجرید الاعتقاد، تحقیق حسینی جلالی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
ـــــــــــــــ ، 1413 ق، رساله فی قواعد العقائد، مقدمه و تحقیق و تعلیق از علی حسن خازم، لبنان، دار الغربه.
علم الهدی، الشریف المرتضی ابوالقاسم علی بن الحسین بن محمدالموسوی، 1411 ق، الذخیره فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، قم، موسسه النشر الاسلامی.
ـــــــــــــــ ، 1378، جمل العلم والعمل، تحقیق رشید الصفار، النجف الاشرف، مطبعه النعمان.
ـــــــــــــــ ، 1405 ق، رسائل الشریف المرتضی، تقدیم السید احمد الحسینی، قم، دار القران الکریم.
غزالی، ابوحامد، 1421 ق، الاقتصاد فی الا عتقاد، قدم له وعلق علیه وشرحه الدکتور علی بو ملحم، بیروت، دار و مکتبه الهلال.
فراهَیدی، ابی عبدالرحمن الخلیل بن احمد، 1405 ق، کتاب العین، تحقییق الدکتور مهدی المخزومی، الدکتور ابراهیم السامرائی، قم، دار الهجره.
قریشی، سید علی اکبر، 1377، تفسیر أحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت.
کاشانی، ملا فتح الله، 1336، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، کتابفروشی محمدحسن علمی.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1362، الکافی، تهران، اسلامیه.
گنابادی، سلطان محمد، 1408 ق، بیان السعاده فی مقامات العباده، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات.
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بی جا، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
مطهری، مرتضی، بی تا، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا.
مظفر، محمدحسین، 1377، دلائل الصدق، ترجمه محمد سپهری، تهران، امیرکبیر.
مغنیه، محمدجواد، 1424، تفسیر الکاشف، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
مفید، ابی عبدالله محمد بن النعمان العکبری البغدادی، 1414 ق، تصحیح الاعتقاد، قم، کنگره شیخ مفید.
ـــــــــــــــ ، 1413، مصنفات الشیخ المفید، تحقیق، الشیخ ابراهیم الانصاری، قم، المؤتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید.
مکدرموت، مارتین، 1363، اندیشه های کلامی شیخ مفید، ترجمه احمد آرام، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل شعبه تهران. حمیدرضا سروریان: استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه تبریز محمد بنیانی: استادیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه شیراز. فصلنامه علمی ـ پژوهشی اندیشه نوین دینی 35 ادامه دارد...

94/05/04 - 05:39





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن