تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):قرآنى كه بر پيامبر نازل شد... عزتى است كه هوادارانش شكست نمى خورند... .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798597360




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

توکل و مسئله کفایت خدا از منظر آیات قرآن - بخش اول متوکل اثربخشی را از خدا می طلبد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: توکل و مسئله کفایت خدا از منظر آیات قرآن - بخش اول
متوکل اثربخشی را از خدا می طلبد
توکل از مفاهیم ارزشمند و زیبای قرآنی است که دسترسی به حقیقت آن در کشف ماهیت ایمان موثر است و بر اساس آن معنای روزی بدون حساب و مسبب الاسباب بودن خداوند روشن می شود.

خبرگزاری فارس: متوکل اثربخشی را از خدا می طلبد



  چکیده توکل از مفاهیم ارزشمند و زیبای قرآنی است که دسترسی به حقیقت آن در کشف ماهیت ایمان موثر است و بر اساس آن معنای روزی بدون حساب و مسبب الاسباب بودن خداوند روشن می شود. از دیرزمان تا کنون در بحث توکل ذهن آدمی با مسائلی چند مواجه است. ازاین رو هرگاه سخن از آفرینش انسان و به دست گیری زمام امور انسان از سوی خداوند می شود، بی درنگ پرسش از نیازمندی یا بی نیازی خدا به انسان، ذهن کنجکاو آدمی را پر می کند و به دنبال آن مسائلی چون: رابطه توکل با تنبلی، ارتباط توکل با فقرآوری، چگونگی جمع میان توکل و توسل به اسباب ظاهری و آثار بیرونی و درونی توکل، در انسان مطرح می شود. مقاله حاضر با نگاهی عمیق و کاربردی به آیات قرآنی و متون دینی، مسئله محوری مزبور و ابعاد مختلف آن را مورد بررسی قرار داده است. واژگان کلیدی آیات توکل، تسبیب، کرامت نفس، وکیل، حساب، رزق، تفویض و تسلیم. طرح مسئله توکّل حقیقتی والا و لازمه ایمان به خدا است. توکّل به خدا در کتاب و سنت بارها تکرار شده و از مفاهیم ارزشمند و زیبای دینی تلقی می شود. یکی از مباحث مهمی که در ارتباط با توکل در قرآن و کلمات مفسرین بیان شده این است که خداوند برای اهل توکل کافی است. (طلاق / 3) برای بررسی این مسئله، دسترسی به حقیقت توکّل و معنای آن می تواند راهبردی روشن در کالبدشکافی شبکه مفهومی توکّل باشد تا از این طریق عبادت و ایمان معنای خود را پیدا کند، معنای روزی بدون حساب روشن شود، مسبّب  الاسباب بودن خدا آفتابی گردد و از همه مهم تر این سخن خداوند در قرآن آشکار گردد که چگونه خدا برای متوکلین کافی است؟ حقیقت توکّل ریشه واژه توکّل در قرآن 70 بار تکرار شده است. مرور برخی آیات به تبیین معنای دقیق توکّل کمک می کند: وَ تَوَکلْ عَلَی اللَّهِ وَ کفَی بـِاللَّهِ وَکیلاً. (احزاب / 3) و بر خدا توکل کن؛ و کارسازی خدا کافی است. در این آیه شریفه خداوند به توکّل توصیه می نماید و اشاره می فرماید که خداوند به عنوان وکیل، کافی است. مراجعه به تفاسیر مفاهیمی را پیش رو قرار می دهد. (شبر، 1407: 5 / 527؛ کاشانی، 1423: 5 / 333؛ سیوطی، 1416: 1 / 421؛ آل سعدی، 1408: 1 / 789) توکّل بر خدا به معنای تفویض امور خویش به اوست. وکیل به کسی اطلاق می شود که تدبیر امور غیر را بر اساس درخواست او انجام دهد و چون خداوند بهترین تدبیرکننده امور بندگان است او بهترین وکیل بوده و کفایت امور بنده می کند. واژه «کفی» اگر با حرف اضافه «باء» متعدی شود به معنای حافظ و کارساز به کار می رود. وکیل در این گونه موارد به معنای اسم مفعول؛ یعنی «موکول إلیه» به کار می رود و به معنای کسی است که کاری به او واگذاشته شده است. توکّل به خدا به معنای اعتماد کردن به او، اسناد دادن امر به او، او را مدبّر قرار دادن و تفویض امور به او می باشد. وکیل به معنای حافظ، کفالت کننده در رزق، کارساز و مدبّر به کار می رود. وَ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأَرْض  وَ کَفَى بـِاللَّهِ وَکِیلاً. (نساء / 132) و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، فقط برای خداست؛ و کارسازی خدا کافی است. آنچه در آسمان ها و زمین است و به طور کلی تمام هستی و ماسوی، از آن اوست و خداوند کارساز و کارگزار عالم است. تفاسیر وکیل را به معنای حافظ، مدبّر امور خلق، کفایت کننده مهمّات و قیّم در تأمین رزق عباد به کار برده اند. (طبرسی، 1372: 3 / 187؛ قاسمی، 1418: 3 / 366؛ زحیلی، 1422: 3 / 339؛ شبر، 1407: 2 / 111) خداوند بندگان خود را حفظ می کند. تدبیر امور انسان ها به عهده اوست. خداوند برای تأمین رزق عباد نیازمند کمک و یاری دیگری نیست و همو است که بلایا را از انسان ها دور می سازد. آل سعدی اظهار می دارد که وکالت نیازمند سه عنصر است؛ وکیل باید عالم به امور باشد، وکالت قرین توانمندی است و نیز تدبیر به همراه حکمت از لوازم وکالت محسوب می شود. از این رو شخص وکیل برای انجام وکالت باید عالم باشد، نیرومند باشد و بر اساس حکمت تدبیر نماید. (آل سعدی، 1408: 1 / 222) آلوسی به این نکته زیبا اشاره دارد که یکی از اسماء خدا، اسم شریف «وکیل» است و وکیل بر کسی اطلاق می گردد که کارها به او سپرده شود. در میان کارها، عملی که شاخص است تأمین رزق بندگان می باشد. هرکس به خدا توکّل کند، خداوند او را کفایت کرده تدبیر امورش می نماید. (آلوسی، 1415: 3 / 158) وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإ نَّ اللَّهَ عَز یزٌ حَکِیمٌ. (انفال / 49) و هر کس بر خدا توکل کند، پس (پیروز می گردد؛ چرا) که خدا شکست ناپذیری فرزانه است. این فراز در پاسخ منافقان و بیماردلان مطرح می شود. زمانی که بددلان در رابطه با مؤمنان اظهار داشتند که دینشان آنها را فریب داده است خداوند در پاسخ، توکّل به عزیزِ حکیم را پیش می کشد. مفسّران توکّل بر خدا را چنین تشریح می کنند: توکّل به خدا اعتماد کردن به او و نصرت طلبی از اوست، توکّل به معنای تسلیم و تفویض به کار می رود، کسی که بر خدا اعتماد کند و کار خویش را به او واگذارد، بر او توکّل کرده است. توکّل لازمه ایمان بوده به دنبال خود رضایت از فعل خدا را در پی دارد. (فیض کاشانی، 1415: 2 / 309؛ حسینی شیرازی، 1424: 2 / 344؛ بغدادی، 1415: 2 / 319) در این آیه شریفه از دو اسم «عزیز» و «حکیم» استفاده شده است؛ او عزیز است؛ زیرا که شکست ناپذیر می باشد و او حکیم است؛ زیرا که تدبیر امور بندگان را بر اساس حکمت و مصلحت انجام می دهد. براین اساس مضمون آیه این است که اگر کسی در برابر تهمت و آزار دیگران به خدا توکّل کند و زیر سایه اسم عزیز و حکیم قرار گیرد خداوند او را شکست ناپذیر کرده موجب می شود آزار دیگران به او صدمه نزند و نیز بر اساس مصلحت و حکمت، تدبیر امور آن بنده را انجام می دهد. آیه این اصل را به ما می دهد: اگر کسی قصد آزار دادن شما را داشت، شما با توکّل به خدا آزار و صدمه او را از خود دور می کنید به مانند اینکه تیری به سوی شما رها شود اما چون نزدیک شما شد منحرف شده به شما اصابت نکند. إ نَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إ ذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إ ذَا تُلِیَتْ عَلَیْهـِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إ یمَاناً وَعَلَى رَ بِّهـِمْ یَتَوَکَّلُونَ. (انفال / 2) مؤمنان، تنها کسانی هستند که هرگاه خدا یاد شود، دل هایشان (از عظمت خدا و کیفر او) بهراسد؛ و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده شود، ایمانشان افزون گردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. این آیه شریفه به صورت زیبا چند نمونه از ویژگی های اهل ایمان را نشان می دهد؛ یکی اینکه به هنگام یاد خدا دلهایشان بیم ناک می شود، دیگر آنکه چون آیات الهی بر آنها خوانده شود بر ایمانشان افزوده خواهد شد و نهایت اینکه آنها اهل توکّل به خدا می باشند. از این آیه به دست می آید: مؤمن نسبت به اسم خدا و نشانه های او بی تفاوت نیست بلکه حسّاس است. هرگاه اسم خدا فضا را عطرآگین کرد درون او متحول می شود و حالات و احساساتش دگرگون خواهد شد. تفاسیر را اعتقاد بر این است که توکّل بر خدا به معنای تفویض امور به او، اعتماد کردن خلق به او، ناامیدی از همه جا جز او و واگذاشتن تدبیر امور به او می باشد. (نخجوانی، 1999: 1 / 281؛ ثعلبی نیشابوری، 1422: 4 / 327) طنطاوی اظهار می دارد که اگر کسی دارای عقل سلیم باشد می داند که توکّل بر خدا منافاتی با مراجعه به اسباب نخواهد داشت بلکه اعتمادورزی به اسباب ظاهری دلیل بر قوت ایمان و حسن طاعت می باشد. این، حالت بی توکّلی است که انسان بخواهد بدون کاشت برداشت کند، بدون خوردن سیر شود، بدون تلاش نجات یابد و بدون عمل صالح ثواب برد. کسی که اهل توکّل است نه تنها از اسباب اعراض نمی کند بلکه با نشاط و تلاش بیشتری فعالیت کرده از تمام ظرفیت خود بهره می برد. (طنطاوی، بی تا: 6 / 30) ابن عاشور به نکته ادبی اشاره می کند؛ در این آیه شریفه لفظ توکّل به صورت مضارع (یتوکّلون) به کار رفته است که دلالت بر استمرار می کند. همچنین متعلّق آن (علی ربهم) بر فعل مقدم شده است که دلالت بر حصر می نماید. لذا مفاد آیه این است: اهل ایمان به صورت مستمر فقط بر خدا توکّل می کنند. (ابن عاشور، بی تا: 9 / 18) وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ. (فرقان / 58) و بر (خدای) زنده ای که نمی میرد، توکل کن. نکته ظریفی که در این آیه شریفه به چشم می آید اینکه خداوند توکّل را تنها بر موجود زنده ای روا می دارد که هرگز نمی میرد؛ زیرا که اگر موجودی فناپذیر باشد، امر توکّل مضطرب شده بی بنیاد خواهد بود. انسانِ عاقل، ستون خیمه اعتماد خود را بر امر زوال پذیر بنا نمی کند و هرگز به موجودی که میراست دل نمی بندد. (کاشانی، 1423: 4 / 583؛ زمخشری، 1407: 3 / 288) در دو آیه متوالی سوره ابراهیم سه بار مسئله توکّل به خدا مطرح شده است. ماجرا از این قرار است که به هنگام مکالمه پیامبران با مردم، قومشان اظهار می داشتند که پیامبران هم مانند ما انسانی بیش نیستند اما آنها می خواهند مسیر زندگی ما را تغییر داده از دین نیاکانمان ما را باز دارند. پیامبران به آنان می گفتند: آری چنین است ما هم، چون شما انسانی بیش نیستیم اما خداوند بر هر بنده ای که بخواهد منت گذاشته او را برمی گزیند. مؤمن باید بر خدا توکّل کند؛ زیرا که او ما را هدایت کرده است. سپس آنان اظهار می داشتند که اگر دیگران به اذیت و آزار ما بپردازند ما صبر خواهیم کرد و توکّل پیشه می کنیم: قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إ نْ نَحْنُ إ لاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ مَا کَانَ لَنَا أ نْ نَأ تِیَکُمْ بِسُلْطَان  إ لاَّ بـِإ ذْن  اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّل  الْمُؤْمِنُونَ ٭ وَ مَا لَنَا أ لاّ نَتَوَ کَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَ لَنَصْبـِرَنَّ عَلَى مَا آذَیْتُمُونَا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّل  الْمُتَوَکِّلُونَ. (ابراهیم / 12 ـ 11) فرستادگانشان به آنان گفتند: «ما جز بشری همانند شما نیستیم و لیکن خدا بر هر کس از بندگانش که بخواهد (و شایسته بداند)، منّت می گذارد (و نعمت نبوّت به او عطا می کند)؛ و برای ما شایسته نیست که جز به رخصت خدا، برای شما دلیلی (و معجزه ای) بیاوریم؛ و مؤمنان، پس باید تنها بر خدا توکل کنند. و چرا ما بر خدا توکل نکنیم، درحالی که ما را به راه هایمان رهبری کرده است؟! و قطعاً بر آزارهایتان بر ما، شکیبایی خواهیم کرد؛ و توکل کنندگان، پس باید تنها بر خدا توکل کنند. المیزان از این دو آیه دو استدلال جهت ضرورت توکّل کردن به خدا فراهم می سازد. (طباطبایی، 1417: 12 / 32) استدلال اول تمام تحول ها و نیروها از آن خداست و این است معنای این جمله: لاحَولَ وَ لا قُوَّه إلاّ بِالله. خداوند مبدأ و منتهای تمام امور است، او تدبیرکننده کل اشیاء است، همو خالق و مالک تمام هستی است. براین اساس تنها خدا بر تمام اشیاء وکیل است. پس بر هر معتقد و مؤمنی لازم است که خداوند را در تمام امور وکیل خویش قرار دهد. به بیان دیگر انسان باید خدا را وکیل خود قرار دهد؛ زیرا که او وکیل و مدبّر تمام کائنات است. (وَ علَی اللّهِ فَلْیَتَوَکل  الْمُؤْمِنُونَ) استدلال دوم خداوند انسان را هدایت می کند، راه های منتهی به خود را به آدمیان می نماید. پس او به بندگان خویش خیانت نکرده خیر و مصلحت آنها را به آنان نشان می دهد. از این رو باید به خداوندی که فقط خیرخواه بندگان است اعتماد جست و تمام امور را به او واگذار کرد. به عبارت دیگر فقط باید به خدا توکّل نمود؛ زیرا که فقط او خیرخواه و راهنمای بندگان است. (وَ قَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا) به تعبیر روشن تر آنچه در هر دو استدلال مشترک است اینکه می گوییم «باید» فقط به خدا توکّل کرد؛ زیرا که فقط خداوند مدبر و هادی است. توکّل به خدا ضرورت دارد چون که واقعیت جز این نیست و غیر این را برنمی تابد. جهان به گونه ای است که تنها با اعتماد به خدا و توکّل به او کار می کند و به انسان نفع می رساند و خود را در خدمت انسان قرار می دهد. بر این اساس می توان گفت توکّل به خدا ضرورت دارد؛ زیرا که جهان  خدا و کائناتِ او فقط بر اساس توکّل کارا و کارسازند و بدون توکّل جهان به انسان جواب مثبت و درخور نمی دهد. نتیجه جالبی که از این بیان بدست می آید اینکه حتی اگر انسان ایمان و اعتقادی هم به خدا ندارد بهتر است بر خدا توکّل کند. در برخی آیات با این تعبیر بسیار معنادار و زیبا مواجه می شویم: خدا مرا بس است و این تعبیر با توکّل همراه شده است: فَإنْ تَوَ لَّوْا فَقُلْ حَسْبـِیَ اللَّهُ لا إ لَهَ إ لاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْش  الْعَظِیم . (توبه / 129) و اگر (مردم) روی برتافتند، پس بگو: «خدایی که هیچ معبودی جز او نیست، مرا بس است؛ تنها بر او توکل کردم؛ و او پروردگار تخت بزرگ (جهان داری و تدبیر هستی) است. واژه «حسبی» از ریشه «حساب» است. براین اساس مضمون آیه چنین می شود که خداوند به لحاظ حسابرسی برای من کافی است؛ زیرا آن گونه به محاسبه من می رسد که مرا از غیر بی نیاز کرده نعمت های فراوان و بی کران در اختیار من قرار می دهد و از آنجا که او بهترین و زیباترین تدبیرها را برای من انجام می دهد، پس سزاست که فقط به او اعتماد کرد و توکّل جست. (مغنیه، بی تا: 1 / 265؛ ابن عجیبه، 1419: 2 / 446؛ زحیلی، 1422: 6 / 434) بروسوی برای توکّل معنای خاصی بیان می کند و آن اینکه توکّل؛ یعنی اعتماد قلبی به خدا به گونه ای که موجب رهایی از اضطراب، تشویش و ناآرامی گردد. براین اساس توکّل برای انسان آرامش به ارمغان می آورد. (بروسوی، بی تا: 3 / 546) برخی از تفاسیر ذیل آیه ای از سوره انعام مطلب جالبی را اظهار داشته اند و آن اینکه واژه وکیل به دو صورت استعمال دارد: «وکیلٌ علیهم» به معنای وکیل بر آنان و «وکیل لهم» به معنای وکیلِ آنان. آنچه برای خدا ثابت است اولی است نه دومی. پس خداوند وکیلِ بندگان نیست بلکه بر آنها وکیل است. به بیان دیگر خداوند بر بندگان مسلّط بوده بر آنها تدبیر و قیّومیت دارد. (طوسی، بی تا: 4 / 222؛ شبر، 1407: 2 / 298؛ طبرسی، 1372: 4 / 533؛ بروسوی، همان: 76) ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لا إ لَهَ إلا  هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ. (انعام / 102) این خدا پروردگار شماست؛ هیچ معبودی جز او نیست؛ آفریدگار هر چیزی است؛ پس او را بپرستید؛ و او بر هر چیزی کارساز است. فرازی دیگر از آیات قرآن صبر را با توکّل همراه نموده است. آنان که ظلم می بینند و در راه خدا هجرت می کنند نصیبی نیکو به آنان داده می شود. آنان باید صبر و توکّل پیشه کنند: الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلَى رَ بِّهـِمْ یَتَوَکَّلُونَ. (نحل / 42) (مهاجران) کسانی هستند که شکیبایی کردند و تنها بر پروردگارشان توکل می کنند. روح  البیان درباره این آیه چنین بیان می کند که مهاجرین بر امور مختلف نظیر دوری از وطن، خانواده و نیز شدائد تحمل و صبر نمودند، همچنین از سوی کفار آزار و اذیت های فراوانی را دریافت کردند. خداوند از آنها صبر و توکّل می خواهد. در این فراز به دلیل تقدم (علی ربهم) حصر مستفاد است و به دلیل مضارع بودن فعل (یتوکّلون) استمرار. پس مؤمنِ مهاجر فقط به خدا باید اعتماد کند و در این اعتمادورزی باید اصرار ورزد. دراین صورت روح به مقامات بالا نزدیک می شود، جذبه های الهی قلب را فرامی گیرد، هجرت از وجود مجازی رخ می دهد، نفس در اقیانوس هستی مستهلک می شود، اوصاف بشری از روح انسان رخت بر می بندد و مجاهدات منشأ مشاهدات خواهند شد. (بروسوی، بی تا: 5 / 36) کاربردها در اینجا این سؤال مطرح می شود که اگر توکّل به معنای واگذاشتن امور به غیر و تسلیم و تفویض امور به دیگری است، دراین صورت فرد دیگری وجود دارد که کارهای ما را انجام می دهد، پس چه نیازی به کار کردن است؟ اگر کارها به او واگذاشته شود و خداوند عهده دار کارهای انسان شود، براین اساس انسان بی کار خواهد شد. آیا توکّل با این فرض، سبب تنبلی انسان نمی شود؟ آیا انزواطلبی و بریدن از خلق نتیجه آن نخواهد بود؟ آیا پیامد این امر فقر نخواهد بود؟ پس تأکیدهای فراوان دین بر کار و تلاش به چه معنا است؟ توسّل به اسباب ظاهری چه معنا و مفهومی پیدا می کند؟ آیا توکّل؛ یعنی بدون کاشت، برداشت نمودن؟ آیا توکّل؛ یعنی بدون تلاش نجات یافتن؟ و آیا معنای توکّل این است که فرد بدون انجام عمل صالح به اجر و ثواب دست یابد؟ متأسفانه برخی توکّل را به گونه ای مطرح می کنند که نه تنها مفهوم قرآنی نیست، بلکه آفات و آسیب هایی در پی خواهد داشت. این سؤال ها و نگاه ها نشان می دهد که باید تحلیل دقیقی از معنای توکّل ارائه نمود و جایگاه شایسته آن را در مفاهیم دینی نشان داد به گونه ای که بود و نبود آن برای ما معنادار شود، آثار آن فهمیده شود و دقیقاً دانسته شود آن زمان که به خدا توکّل می کنیم چه کاری باید انجام دهیم؟ خداوند تمام اجزا و اشیاء را آفرید. هرگاه خداوند دست به خلقت پدیده ای می زند با تحلیل ذهنی می توان گفت گویا دو امر محقق شده است؛ یکی اصل وجود آن و دیگری خاصیت بخشی به آن. مثلاً آنگاه که خداوند دست به خلقت آب زد، او هم آب را آفرید و هم به آب یک خاصیتی داد و آن اینکه عطش انسان را برطرف می سازد. آن زمانی که مشیت خدا به آفرینش آتش تعلّق گرفت، او هم آتش را آفرید و هم برای آتش خصیصه و اثری در  نظر گرفت که آن سوزانندگی یا احتراق است. البته این گفته بدین معنا نیست که هر پدیده ای تنها یک خاصیت دارد بلکه یک موجود می تواند ویژگی ها و آثار متنوعی داشته باشد، چنان که مثلاً آب، پاک کننده، (فرقان / 48) برکت بخش (ق / 9)، موجب حیات (انبیاء / 30) و نیز رافع عطش می باشد. مهم این است که باید میان اصل وجود اشیاء از یکسو و خواص و اثربخشی آنها تفکیک شود. خداوند فوق تمام اشیاء و اسباب قرار دارد و به تعبیری او مسبّب الاسباب است. خالق و مالک عالم، به تمام اشیاء اثربخشی و تأثیرگذاری را داده است؛ یعنی اگر آب، رفع عطش می کند این اثربخشی و خاصیت را خداوند به آن داده است. اگر خورشید، خاصیت نورافشانی و گرم کنندگی دارد این اثر را خداوند به این پدیده عطا نموده است. بر این اساس به خداوند گفته می شود: سبب ساز؛ بدین معنا که اوست که اسباب را اسباب کرده است و اوست که عوامل مؤثر را در عالم تأثیرگذار نموده است و اوست که به هر پدیده ای خاصیت و اثری بخشیده است. حال فرض می شود که «کار» اثری به نام درآمد یا ثروت دارد. بر اساس تحلیل سابق چنین نتیجه می شود که خداوند این اثر را به کار و تلاش انسان داده است. اگر چنین است که چنین است، چندین فرض دیگر نیز مطرح می شود: ـ سبب ساز عالم، اثر را از آن مؤثر سلب کند؛ بدین معنا که انسان کار کند اما به دنبال آن درآمدی کسب نکند. ـ سبب سازِ عالم، آن اثر را به ضدّش تبدیل کند؛ بدین معنا که انسان کار کند اما کار و تلاش برای او فقر و نه ثروت را به دنبال آورد. ـ سبب سازِ عالم، آن اثر را مضاعف کند؛ بدین معنا که انسان کار کند و درآمد مضاعفی را برداشت نماید. ـ سبب سازِ عالم، آن اثر را از طریق مؤثر دیگری در اختیار قرار دهد؛ بدین معنا که آدمی نه از طریقِ کار بلکه از طریق دیگری به ثروت دست یابد. چنان که برخی آدمیان با بخشش به ثروت می رسند. آنان می بخشند و از رزق الهی بهره مند شده ثروتمند می شوند. فرق شخصی که توکّل نمی کند و فردی که اهل توکّل است این است که فردِ بی اعتماد، کار می کند و اعتقادش این است که فقط از طریق کار و تلاش خودش به ثروت می رسد. این اعتقاد او را بر آن می دارد تا اولاً برای ثروتِ بیشتر به کارِ بیشتر روی آورد و از این طریق خود را نابود سازد، ثانیاً اطرافیان خود را نظیر همسر و فرزند تحت فشار قرار دهد که آنها هم تا می توانند خود را به رنج و زحمت انداخته کار کنند و ثالثاً چه بسا با این تلقی به کارهایی روی آورد که با تلاش کمتر، ثروت اندوزی بیشتری در پی داشته باشد و این یعنی تمایل به کارهای ناشایست. اما کسی که اهل توکّل به خدا است کار می کند، اما تلاش خود را علّت و سبب مستقل برای کسب درآمد نمی بیند؛ زیرا که خداوندِ سبب ساز می تواند با تمام چهار فرض پیش گفته در باب کار و تلاش او تصمیم گیرد. دراین صورت فردِ با اعتماد، تلاش می کند ولی اثربخشی آن را از خدا می طلبد. این اعتقاد موجب می شود که: الف) او بیش از اندازه کار و تلاش نکند؛ ب) حق کار را ادا کند؛ ج) آرامش و نشاط خویش را در کار حفظ نماید؛ د) با توکّل به آثاری مضاعف و سرشار دست یابد؛ ﻫ) در نهایت اگر گاهی کار او جهت کسب ثروت مؤثر نیافتاد یقین نماید که سبب سازِ عالم در این مورد سبب سوزی نموده تا خیر و برکت بیشتری به او عنایت کند. لذا نگرانی و اضطراب به خود راه نداده آرامش خود را از کف نمی دهد. پس فرق بی اعتماد به خدا و بااعتماد به خدا در کار کردن و کار نکردن نیست، بلکه تفاوت آن دو در بُعد قلبی و نیز ظاهری رخ می نماید؛ توکّل کننده با اعتقاد به سبب ساز بودن خدا، اعتماد و امید خویش را فقط به او می بندد و اگر کوشش او منجر به نتیجه دلخواه نشد هرگز نگران نخواهد شد، اما انسان غیر موحّد و نامتوکّل روزی خود را در کار خویش می جوید یا رزق خود را در دست دیگران می بیند و اعتقاد او چنین است: این من هستم که کار می کنم و کسب ثروت می نمایم، این من هستم که روزی خانواده ام را تأمین می کنم و این من هستم که آب و نان دیگران را می دهم. به بیان دیگر توکّل «واگذاشتن کارها» به خدا نیست بلکه «واگذاشتن تأثیر کارها» به خداست. توکّل «تسلیم کارها» به او نیست بلکه «تسلیم و اسناد تأثیرگذاری امور» به اوست. توکّل بدین معنا است که به سبب ساز عالم اعتماد کنیم. توکّل بدین معنا است که کار از ما و رزق بخشی از او. توکّل را می توان از پیامبر خلیل الرحمن یاد گرفت؛ آنگاه که هیزم فراوان جمع شد، آتش شعله کشید و ورود به آن منطقه ناممکن گشت، ناگزیر از منجنیق استفاده شد. ابراهیم(علیه السلام) را درون منجنیق گذاردند و او را به سوی کوه آتش افکندند. امام صادق(علیه السلام) فرمود: هنگامی که ابراهیم(علیه السلام) به سمت آتش پرتاب شد جبرئیل به او سلام کرد و گفت: «أ  لَکَ حاجَه؟؛ آیا حاجتی داری؟» ابراهیم(علیه السلام) جواب داد: «أمّا إلیک فَلا؛ اما به تو نه!» جبرئیل به ابراهیم(علیه السلام) اشاره کرد که از خدا نیاز خود را بخواه. ابراهیم(علیه السلام) گفت: «حَسبی مِن سُؤالی عِلمُهُ بـِحالی؛ همین قدر که او حال مرا می بیند، کافی است.» در این حالت خداوند به آتش امر کرد که بر ابراهیم(علیه السلام) سرد و سالم باشد. (طبرسی، 1372: 4 / 55؛ طباطبایی، 1417: 14 / 336) منابع و مآخذ قرآن کریم.
آل سعدی، عبدالرحمن بن ناصر، 1408 ق، تیسیر الکریم الرحمان، بیروت، مکتبه نهضه العربیه، چ دوم.
آلوسی، شهاب الدین سید محمود، 1415 ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تحقیق علی عبدالباری عطیه، بیروت، دار الکتب العلمیه.
آمدی، عبدالواحد، 1366، غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
ابن عاشور، محمد بن طاهر، بی تا، التحریر و التنویر، بی جا.
ابن عجیبه، احمد بن محمد، 1419 ق، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، قاهره، حسن عباس زکی.
بروسوی، اسماعیل حقی، بی تا، تفسیر روح البیان، بیروت، دار الفکر.
بغدادی، علاءالدین علی بن محمد، 1415 ق، لباب التأویل فی معانی التنزیل، تصحیح محمدعلی شاهین، بیروت، دار الکتب العلمیه.
بلخی، جلال الدین محمد، 1378، مثنوی معنوی، تهران، طلایه.
ثعلبی نیشابوری، ابواسحاق، 1422 ق، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
حاضری، علی محمد و علی اکبر علی خانی، 1377، خودباختگی و خودباوری از دیدگاه امام خمینی، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی+.
حر عاملی، محمد بن حسن، 1409 ق، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام).
حرّانی، حسن علی ابن شعبه، 1404 ق، تحف العقول عن آل الرسول|، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
حسینی شیرازی، سید محمد، 1424 ق، تقریب القرآن الی الاذهان، بیروت، دار العلوم.
زحیلی، وهبه بن مصطفی، 1422 ق، تفسیر الوسیط، دمشق، دار الفکر.
زمخشری، محمود، 1407 ق، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التنزیل، بیروت، دار الکتب العربی، چ سوم.
سیوطی، جلال الدین، 1416 ق، تفسیر الجلالین، بیروت، مؤسسه النور.
شبّر، سید عبدالله، 1407 ق، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، مقدمه سید محمد بحرالعلوم، کویت، مکتبه الالفین.
شعیری، تاج الدین، 1363، جامع الأخبار، قم، انتشارات رضی.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1387، تعالیم اسلام، قم، بوستان کتاب.
ـــــــــــــــ ، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ پنجم.
طبرسی، علی بن حسن، 1385 ق، مشکاه الانوار فی غرر الأخبار، نجف، کتابخانه حیدری.
طبرسی، فضل بن حسن، 1372 ق، مجمع البیان لعلوم القرآن، مقدمه محمدجواد بلاغی، تهران، ناصرخسرو، چ سوم.
طنطاوی، سید محمد، بی تا، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، بی جا.
طوسی، خواجه نصیرالدین، 1369، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی و علی رضا حیدری، تهران، خوارزمی.
طوسی، محمد بن حسن، بی تا، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
فارابی، ابونصر، 1371، التنبیه علی سبیل السعاده، تحقیق جعفر آل یاسین، تهران، حکمت.
فیض کاشانی، ملامحسن، 1399 ق، الحقائق فی محاسن الاخلاق، بیروت، دار الکتب العربی.
ـــــــــــــــ ، 1415 ق، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چ دوم.
قاسمی، محمد جمال الدین، 1418 ق، محاسن التأویل، تحقیق محمد باسل عیون السود، بیروت، دار الکتب العلمیه.
کاشانی، ملا فتح الله، 1423 ق، زبده التفاسیر، تحقیق بنیاد معارف اسلامی، قم، بنیاد معارف اسلامی.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1365، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
مجلسی، محمدباقر، 1403 ق / 1404 ق، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار(علیه السلام)، بیروت، موسسه الوفا، چ دوم.
مصباح یزدی، محمدتقی، 1376، راهیان کوی دوست، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی+.
مطهری، مرتضی، 1384، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چ سوم.
مغنیه، محمدجواد، بی تا، التفسیر المبین، قم، بنیاد بعثت.
نخجوانی، نعمت الله بن محمود، 1999 م، الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، مصر، دار رکابی.
نراقی، ملااحمد، 1377، معراج السعاده، قم، هجرت.
نوری، حسین بن محمدتقی، 1408 ق، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل البیت(علیه السلام). محمدتقی فعالی: استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران. فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری 15 ادامه دارد...

94/04/31 - 05:59





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن