تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هرگاه نيّت ها فاسد باشد، بركت از ميان مى رود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798626777




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نقد دیدگاه جعلى بودن برخى روایات تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه‏ السلام - بخش اول بررسی روایت «امیرمؤمنان و ابلاغ آیات برائت از مشرکان»


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نقد دیدگاه جعلى بودن برخى روایات تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه‏ السلام - بخش اول
بررسی روایت «امیرمؤمنان و ابلاغ آیات برائت از مشرکان»
بررسى ادلّه اى که علّامه شوشترى براى اثبات مجعول بودن روایات مورد بررسى این تحقیق ـ روایات منقول از تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام ـ ارائه نموده اند براى هر که این ادلّه را در ترازوى انصاف علمى نهد جاى تردید باقى نمى گذارد که این ادلّه براى اثبات مجعول بودن این روایات ناکافى است.

خبرگزاری فارس: بررسی روایت «امیرمؤمنان و ابلاغ آیات برائت از مشرکان»



  چکیده عمل تفسیر با استناد به «منابع تفسیر» انجام مى پذیرد. مراد از منابع تفسیر، امورى است که شناخت هاى لازم درباره معنا و مراد آیات را در اختیار مفسّر قرار مى دهد. یکى از مهم ترین منابع تفسیرى، روایات منقول از اهل بیت علیهم السلام، و یکى از منابع در این باب، تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام مى باشد. این مقاله به بررسى و نقد آراى علّامه شوشترى درباره نمونه هایى از روایات منقول در تفسیر مذکور مى پردازد و نشان مى دهد ادلّه مورد استناد ایشان براى اثبات مجعول بودن این روایات ـ از قبیل انفراد نقل روایت در منبع شیعى تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام و عدم نقل آن در منابع عامه، ظهور بدوى روایت، مفاد صدر روایت بدون توجه به آنچه در ذیل آن آمده و استبعاد محتواى روایت ـ گرچه ظن به صدور این روایات را کاهش مى دهد، اما نمى تواند مجعول بودن آنها را به اثبات رساند و دستمایه این مدعا قرار گیرد که تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام سر تا سر مجعول است. کلیدواژه ها: منابع تفسیر، روایات تفسیرى، تفسیر منسوب به امام عسکرى علیه السلام، علّامه شوشترى. مقدّمه فعل «نقد» در لغت به معناى «جدا کردن دینار و درهم سره از ناسره»، «تمییز دادن خوب از بد»، «آشکار کردن محاسن و معایب سخن» و امثال آن به کار مى رود. براى نمونه، مراد از «نقد ادبى»، تشخیص و جداسازى معایب و محاسن آثار ادبى است (ر.ک: معین، 1371، ذیل واژه نقد). در همین زمینه، مراد کلى از «نقد حدیث» جدا کردن حدیث درست از نادرست است که به طور دقیق تر، این گونه قابل تعریف مى باشد: «نقد حدیث عبارت است از سنجش سند و متن آن با قواعد و معیارهاى قطعى و پذیرفته شده، براى آگاهى از صحت و ضعف و نیز درجه اعتبار حدیث» (مسعودى، 1388، ص 174). تأمل در تعریف فوق، نکاتى چند را روشن مى سازد: نخست آنکه نقد حدیث در دو شاخه متمایز «نقد سند» و «نقد متن» تحقق مى یابد؛ دوم آنکه نقد حدیث، عملى قاعده مند است؛ سوم آنکه این عمل بر اساس معیارهاى قطعى انجام مى پذیرد؛ چهارم آنکه نتیجه نقد حدیث، آشکار شدن درجه اعتبار حدیث است. نکته دیگرى که از این تعریف استفاده مى شود آن است که نقد حدیثْ پیش از استناد به آن، امرى ضرورى است؛ چراکه صحت استناد به حدیث، در گرو اعتبار آن، و شناخت درجه اعتبار حدیث، متوقف بر نقد آن است؛ اما آیا مى توان به هر سخنى که تحت عنوان «نقد حدیث» ارائه مى شود به دیده قبول نگریست و آن را چراغ راه براى تشخیص درجه اعتبار احادیث تلقّى نمود؟ پاسخ این پرسش نیز با تأمل در تعریف پیش گفته روشن مى گردد. چنان که گذشت، نقد حدیث، عملى قاعده مند و داراى معیارهاى قطعى است (طباطبائى، 1390، ص 529؛ مسعودى، 1388، فصل 3و4). بر این اساس، لازم است آنچه در عرصه ارزش یابى و اعتبارسنجى احادیث، تحت عنوان «نقد حدیث» عرضه شده، خودْ با استناد به قواعد و معیارهاى قطعى نقد، مورد نقد و ارزیابى قرار گیرد و روشن است که در نتیجه این ارزیابى، تنها نقدهایى به نصاب قبول بار مى یابند که در پرتو قواعد و معیارهاى قطعى نقد، طریق اعتدال را پیموده اند. دیگر نکته حایز اهمیت در عرصه نقد، آن است که حاصل نشانه هاى ضعف حدیث، همواره اثبات مجعول بودن آن نیست، بلکه این نشانه ها در بسیارى از مواردْ تنها اطمینان به صدور حدیث را زایل مى سازد و قادر به اثبات ساختگى بودن آن نیست؛ چراکه اثبات ساختگى بودن حدیث در گرو ادلّه قطعى است و ادله ى قطعى، به مراتب دیریاب تر از ادلّه ظنّى هستند (طباطبائى، 1390، ص 529). یکى از چهره هاى بارز عرصه تحقیق و نقد، آیت اللّه محمّدتقى شوشترى معروف به «محقق شوشترى» است که آثار علمى گرانسنگى از او به جا مانده است و بیش از هر چیز، با این آثار ماندنى و کتاب هاى آکنده از تحقیق و استدلالش شناخته مى شود. برخى از این آثار عبارتند از: قاموس الرجال فى تحقیق رواه الشیعه و محدّثیهم در 12 جلد، بهج الصباغه فى شرح نهج البلاغه در 14 جلد، النجعه فى شرح اللمعه، قضاء امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام و الاخبار الدخیله. این آثار به خوبى ویژگى ها و امتیازات بارز پدیدآورنده خود را حکایت مى کنند که به برخى از آنها اشاره مى شود: 1. اشراف به موضوع مورد بحث و ملاحظه جوانب گوناگون آن، که حاکى از سخت کوشى نویسنده در تتبع و تفحص است. 2. دقت در ترتیب و تنظیم مطالب. 3. استدلال واحتجاج واجتناب شدیدازنقل صِرف اقوال. 4. صراحت در انتقادودورى جستن از تعارفات معمول. 5. نقد و بررسى اندیشه ها و حتى برخورد انتقادى با فکرها و نظریه هاى بسیار مشهور (صحتى سردرودى، 1377، ص 75). کتاب الاخبار الدخیله در سه باب تدوین شده: باب نخست، به نقد احادیث تحریف شده؛ باب دوم، به نقد احادیثى که از منظر جناب شوشترى احادیثى مجعول و دروغین هستند و باب سوم، به نقد دعاهاى تحریف شده اختصاص یافته است. علّامه شوشترى باب دوم این کتاب را در چهار فصل تدوین نموده و در فصل دوم از این باب که تحت عنوان «فى اخبار التّفسیر الّذى نسبوه الى العسکرى علیه السلام» سامان یافته 37 روایت از مجموع 379 روایت مذکور در تفسیر منسوب به امام عسکرى علیه السلام را مورد نقد قرار داده و براى اثبات مجعول و ساختگى بودن آنها دلایلى ارائه نموده است. تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام که شامل سوره «حمد» و بخشى از سوره «بقره» (تا پایان آیه 282) است، از جهت اعتبار و عدم اعتبار، از زمان هاى سابق مورد بحث بوده است. برخى این تفسیر را مورد تأیید کلى قرار داده اند؛ مانند ملّامحمدتقى مجلسى که در روضه المتقین مى گوید: «من کان مرتبطا بکلام الأئمه علیهم السلام یعلم أنه کلامهم»؛ هر که ربطى به کلام ائمه علیهم السلام دارد، مى داند که این تفسیر از سخن ایشان است (مجلسى، 1406ق، ج 14، ص 250). نقطه مقابل نظر فوق، دیدگاه کسانى است که نسبت این تفسیر به امام حسن عسکرى علیه السلام را نسبتى مجعول دانسته اند؛ مانند علّامه محمدتقى شوشترى که ـ چنان که اشاره شد ـ در کتاب الاخبار الدخیله براى اثبات مجعول بودن نسبت این تفسیرْ به امام عسکرى علیه السلام شواهدى ارائه داده اند (تسترى، 1390ق، ص 152)؛ اما موضعى که در نفى و قبول این کتاب داراى وجاهت علمى به نظر مى رسد آن است که یک یک احادیث آن ارزیابى شود و اعتبار هر حدیث به طور مستقل، مورد تحقیق قرار گیرد. در همین زمینه، نوشتار حاضر با نگاهى ناقدانه، نقدهاى علّامه شوشترى درباره چهار روایت مذکور در تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلامرا مورد بررسى قرار خواهد داد. درباره اعتبار این تفسیر و صحت انتساب آن به امام حسن عسکرى علیه السلام آثارى به شکل غیرمستقل و گاه مستقل به چشم مى خورد که به برخى اشاره مى شود: «التفسیرالمنسوب الى الامام ابى محمدالحسن بن على العسکرى علیه السلام»، تحت عنوان «بحث حول هذا التفسیر»؛ آشنایى با تفاسیر، تألیف آیت اللّه رضا استادى، تحت عنوان «تفسیر منسوب به امام عسکرى علیه السلام»؛ 3. مکاتب تفسیرى از على اکبر بابایى، تحت عنوان «تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام»؛ تاریخ تفسیر قرآن، نوشته على اکبر بابایى، تحت عنوان «التفسیر المنسوب الى الامام ابى محمدالحسن بن على العسکرى علیه السلام»؛ بررسى صحت و اعتبار روایات تفسیر منسوب به امام عسکرى علیه السلام، از سیده فاطمه هاشمى. آنچه مى تواند به عنوان نوآورى تحقیق حاضر نسبت به آثار موجود در این باب تلقى گردد، تحلیل تفصیلى، جزءنگر و محتوایى نقدهایى است که علّامه شوشترى بر برخى از روایات تفسیر منسوب به امام عسکرى علیه السلامارائه داده اند و مسئله اساسى که این تحقیق در پى ارائه استدلالى آن بوده است نقدپذیرى نقدهاى مذکور است. روایت نخست: امیرمؤمنان و ابلاغ آیات برائت از مشرکان
الف. متن روایت «ثم بعث رسول اللّه صلى الله علیه و آله بعشر آیات من سوره "براءه" مع أبى بکربن ابى قحافه، و فیها ذکر نبذ العهود إلى الکافرین، و تحریم قرب مکه على المشرکین فأمر أبابکربن أبى قحافه على الحج، لیحج بمن ضمه الموسم و یقرأ علیهم الآیات، فلما صدر عنه أبوبکر جاءه المطوق بالنور جبرئیل فقال: یا محمد إن العلى الأعلى یقرأ علیک السلام و یقول: یا محمد إنه لا یؤدى عنک إلا أنت أو رجل منک، فابعث علیا علیه السلام لیتناول الآیات، فیکون هو الذى ینبذ العهود و یقرأ الآیات یا محمد ما أمرک ربک بدفعها إلى على علیه السلام و نزعها من أبى بکر سهوا و لا شکا و لا استدراکا على نفسه غلطا و لکن أراد أن یبین لضعفاء المسلمین أن المقام الذى یقومه أخوک على علیه السلام لن یقومه غیره سواک یا محمد و إن جلت فى عیون هؤلاء الضعفاء من أمتک مرتبته و شرفت عندهم منزلته فلما انتزع على علیه السلام الآیات من یده، لقى أبوبکر بعد ذلک رسول اللّه صلى الله علیه و آله فقال: بأبى [أنت] و أمى (یا رسول اللّه أنت أمرت علیا أن أخذ هذه الآیات من یدى) فقال رسول اللّه صلى الله علیه و آله: لا، و لکن العلى العظیم أمرنى أن لا ینوب عنى إلا من هو منى، و أما أنت فقد عوضک اللّه بما قد حملک من آیاته و کلفک من طاعاته الدرجات الرفیعه و المراتب الشریفه أما إنک إن دمت على موالاتنا، و وافیتنا فى عرصات القیامه وفیا بما أخذنا به علیک [من] العهود و المواثیق فأنت من خیار شیعتنا و کرام أهل مودتنا فسرى بذلک عن أبى بکر. قال: فمضى على علیه السلام لأمراللّه، و نبذ العهود إلى أعداء اللّه، و أیس المشرکون من الدخول بعد عامهم ذلک إلى حرم اللّه و کانوا عددا کثیرا و جما غفیرا، غشاه اللّه نوره، و کساه فیهم هبه و جلالا، لم یجسروا معها على إظهار خلاف و لا قصد بسوء.» ب. محتواى روایت این روایت، گزارشى است از مأموریتى که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بر عهده ابوبکر نهاد و او را امیرالحاج (راهنماى حج گزاران) قرار داد و همراه ده آیه از آیات سوره «برائت» به سوى مکه فرستاد تا آن آیات را براى مردم قرائت کند؛ اما هنگامى که ابوبکر از نزدایشان خارج شد جبرئیل از سوى خدا پیام آورد: تلاوت آیات را باید کسى انجام دهد که از خاندان پیامبر باشد. آن حضرت این مأموریت را به على علیه السلام واگذار نمود؛ پس،امیرمؤمنان این مأموریت رابه انجام رساندوپیمان هایى که با مشرکان تا آن زمان وجود داشت ملغا اعلام نمود و مشرکان پس از آن سال از ورود به حرم الهى مأیوس گشتند. ج. منابع روایت منبع اصلى این روایت، تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام است (تفسیر منسوب الامام العسکرى، 1409ق، ص 558ـ559). سیدهاشم بحرانىنیز در تفسیر البرهان این روایت را به نقل از تفسیر منسوب به امام عسکرى علیه السلام آورده است (بحرانى، 1416ق،ج1،ص311). د. نقدهاى علّامه شوشترى علّامه شوشترى براى اثبات مجعول بودن روایت نخست، عبارت «تحریم قرب مکه على المشرکین» در این روایت را با عبارت «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـذَا» در آیه 28 سوره «توبه» مقایسه مى کند و چنین مى گوید: میان این عبارت از روایت و آنچه قرآن کریم فرموده، از دو جهت تعارض وجود دارد: نخست آنکه طبق فرموده آیه، آنچه بر مشرکان تحریم شد، نزدیک شدن به مسجدالحرام بود، اما این روایت از تحریم نزدیک شدن به شهر مکه سخن مى گوید نه مسجدالحرام. دوم آنکه طبق فرموده آیه، این تحریم در سال پس از ابلاغ آیات براى مشرکان فعلیت مى یافت؛ چراکه در آیه آمده: «بَعْدَ عَامِهِمْ هَـذَا»، اما روایت مورد بحثْ این تحریم را مقید به زمان آینده نکرده، بلکه آن را به طور مطلق چنین بیان نموده: «تحریم قرب مکه» و این تعبیر این معنا را مى فهماند که حکم تحریمِ نزدیک شدن مشرکان به مکه (مسجدالحرام) به محض آنکه آیات سوره «برائت» بر آنها ابلاغ شد براى آنان فعلیت یافت؛ پس روایت مورد بحث از این جهت نیز در تعارض با آیه 28 سوره «برائت» است. بررسى نقدهاى علّامه شوشترى بر روایت نخست اگرچه در میانه این روایت به جاى تعبیر «تحریم قرب مسجدالحرام»، گفته شده: «تحریم قرب مکه» و این تعبیر از تحریم نیز به طور مطلق آمده و مقید به سال آینده نشده؛ اما اولاً، مراد از «مسجدالحرام» در آیه 28 سوره «برائت»، حرم مکه است که شامل مکه مکرمه و گسترده تر از آن است (طوسى، 1420ق، ج 5، ص 549). ازاین رو، نهى مشرکان از نزدیک شدن به حرم، مستلزم نهى ایشان از نزدیک شدن به مکه مکرمه است؛ ثانیا، در ادامه این روایت مراد از «تحریم قرب مکه» با این جمله مورد تصریح قرار گرفته است: «و ایس المشرکون مِن الدخول بعد عامهم ذلک الى حرم اللّه.» چنان که مى بینیم، در این جمله صریح از روایت، حکم تحریم نزدیک شدن مشرکان به مسجدالحرام، هم از جهت مکان (که با تعبیر «حرم اللّه» بیان شده) و هم از جهت زمان (که با تعبیر «بعد عامهم ذلک» بیان شده)، کاملاً منطبق با آیه 28 سوره «برائت» است؛ اما جاى تعجب است که علّامه شوشترى به رغم وجود این جمله در این روایت، در آغاز نقد آن مى گوید: «گویا جاعل این روایت قرآن را نخوانده، بلکه اصلاً آن را ندیده است»! (تسترى، 1390ق، ص 200). حاصل آنکه: اگرچه عبارت «تحریم قرب مکه» در روایت یکم از جهت مکان و زمانِ تحریم، مجمل است، اما جمله «و ایس المشرکون مِنَ الدخول بعد عامهم ذلک الى حرم اللّه» که در ادامه روایت آمده، حکم تحریم را که با تعبیر «تحریم قرب مکه» به اجمال مورد اشاره قرار گرفته، هم از جهت مکان و هم از جهت زمان «تبیین» نموده است که با توجه به آنکه مراد از مسجدالحرام در آیه 28 سوره «برائت»، «حرم مکه» است، این تبیین کاملاً منطبق با مفاد آیه مى باشد و اساسا این گونه بیان نه تنها مورد خدشه نیست، بلکه از محاسن ادبى به شمار مى رود؛ زیرا چنان که مى دانیم، «ذِکْر الشى ء مُبْهَما ثُم مُبَینا أوقَعُ فى النفوس»؛ یعنى اگر در بیان یک امر، نخست آن را به شکل مبهم و سپس به شکل روشن ارائه کنیم در این صورت، در ذهن مخاطبان نفوذ بیشترى خواهد نمود. بر این اساس، به نظر مى رسد ادعاى موضوع بودن این روایت ادعایى ناموجه است که از استظهار نادرست از این روایت نشئت گرفته است؛ استظهار نادرستى که حاصل اخذ معنا از یک جزء روایت بدون عنایت به سایر اجزاى آن مى باشد. جمع بندى علّامه شوشترى براى اثبات مجعول بودن روایت یکم، به دو دلیل تکیه نموده اند که منشأ هر دو، اخذ معنا از صدر روایت بدون عنایت به ذیل آن است؛ ازاین رو، هیچ یک از این دو دلیل قابل قبول نبوده و در نتیجه، ادعاى مجعول بودن این روایتْ بى دلیل و ناپذیرفتنى به نظر مى رسد. روایت دوم: پیامبر خاتم، ارائه دهنده همه معجزات پیامبران گذشته
الف. متن روایت «... ثم قال رسول اللّه صلى الله علیه و آله لأبى جهل: یا أباجهل هذه الفرقه الثالثه قد شاهدت آیات اللّه و معجزات رسول اللّه و بقى الذى لک، فأى آیه ترید قال أبوجهل: آیه عیسى ابن مریم کما زعمت أنه کان یخبرهم بما یأکلون و ما یدخرون فى بیوتهم، فأخبرنى بما أکلت الیوم، و ما ادخرته فى بیتى، و زدنى على ذلک ـ بأن تحدثنى بما صنعته بعد أکلى لما أکلت، کما زعمت أن اللّه زادک فى المرتبه فوق عیسى. فقال رسول اللّه صلى الله علیه و آله: أما ما أکلت و ما ادخرت فأخبرک به، و أخبرک بما فعلته فى خلال أکلک، و ما فعلته بعد أکلک، و هذا یوم یفضحک اللّه عزوجل فیه باقتراحک فإن آمنت باللّه لم تضرک هذه الفضیحه، و إن أصررت على کفرک أضیف لک إلى فضیحه الدنیا و خزیها خزى الآخره الذى لایبید و لاینفد و لایتناهى. قال: و ما هو قال رسول اللّه قعدت یا أباجهل تتناول من دجاجه مسمنه أسمطتها فلما وضعت یدک علیها استأذن علیک أخوک أبوالبخترى بن هشام، فأشفقت علیه أن یأکل منها وبخلت، فوضعتها تحت ذیلک، وأرخیت علیها ذیلک حتى انصرف عنک... .» ب. منابع روایت منبع اصلى این روایت نیز مانند روایت نخست، تفسیر منسوب به امام عسکرى علیه السلام است (تفسیر منسوب الامام العسکرى، 1409ق، ص 436) و دراحتجاج طبرسى (طبرسى، 1966م، ج 1، ص 37) و نیز بحارالانوار (مجلسى، 1403ق، ج 8، ص 68) به نقل از این تفسیر، نقل شده است. ج. محتواى روایت این روایت ذیل آیه 93 سوره «بقره» وارد شده و در بخش نخست، معجزه کنده شدن کوه طور به فرمان الهى و برآمدن آن بر فراز بنى اسرائیل را به تفصیل بیان مى کند. سپس به تشریح این مسئله مى پردازد که هر آنچه پیامبران گذشته از معجزات ارائه نموده اند، پیامبر خاتم همانند آن معجزات، بلکه بیش از آنها را بر قوم خویش عرضه داشته است و به نقل از امیرالمؤمنین علیه السلام، معجزاتى را که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به مانند معجزات حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسى و حضرت عیسى علیهم السلام ارائه نموده اند یک یک حکایت مى نماید. د. نقد علّامه شوشترى علّامه شوشترى مى گوید: در متن این روایت از قول پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده که ایشان ابوالبخترى را برادر ابوجهل خوانده اند و در خطاب بهابوجهل گفته اند: «... استاَذن علیک اَخوک ابوالبخترى بن هشام»؛ حال آنکه ابوجهل مخزومى است، ولى ابوالبخترى اسدى مى باشد نه مخزومى؛ پس این دو، برادر نیستند و جهلِ جاعل این روایت به تاریخ و علم رجال باعث شده که این دو نفر را برادر بخواند. بررسى نقد علّامه شوشترى بر روایت دوم گرچه ابوالبخترى العاص بن هشام بن الحارث بن اسد (ر.ک: زرکلى، 1980م، ج 3، ص 247) از قبیله بنى اسد و ابوجهل عمروبن هشام بن المغیره المخزومى(ر.ک: خطیب تبریزى، بى تا، ص 178) از تبار مخزوم است، اما برادر خواندن ابوالبخترى و ابوجهل مى تواند به سبب کفرى باشد که آن دو در آن مشترک بوده اند؛ همان گونه که اشتراک در ایمانْ جایز مى سازد که مؤمنان نه به سبب قومیت یا نسب واحد، بلکه به سبب وحدت در عقیده، برادر خوانده شوند؛ چنان که قرآن کریم مى فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه» (حجرات: 10). به طور کلى، چنان نیست که لفظ «اخ» در زبان عربى تنها بر برادر صلبى اطلاق گردد، بلکه به کسى یا چیزى که نسبت به کسى یا چیزى دیگر داراى شباهت یا اشتراک در برخى امور است نیز اطلاق مى شود. براى نمونه، قرآن کریم «مبذّرین» را «إخوان الشیاطین» مى نامد: «إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ» (اسراء: 27) و از قوم حضرت لوط به «إخوان لوط» تعبیر مى نماید: «وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ» (ق: 13). همچنین احادیث قدسى که مانند قرآن کریم حکایتگر سخن خداوند است، «اخو القرآن» خوانده شده است (حرّعاملى، 1384ق، ص 2). بر این اساس، به نظر مى رسد نمى توان صرفا با استناد به اینکه در روایت مورد بحث، ابوالبخترى برادر ابوجهل خوانده شده، این روایت را مجعول دانست. منابع ابن خلدون، عبدالرحمن بن خلدون (1408ق)، تاریخ ابن خلدون، ط. الثانیه، بیروت، دارالفکر. ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمر (1407ق)، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر. المنسوب الى الامام العسکرى علیه السلام (1409ق)، تفسیر الامام العسکرى علیه السلام، قم، مدرسه الامام المهدى علیه السلام. بحرانى، سیدهاشم (1416ق)، البرهان فى تفسیرالقرآن، تهران، بنیاد بعثت. ـــــ (1413ق)، مدینه المعاجز، قم، مؤسسه المعارف الإسلامیه. بخارى، محمدبن اسماعیل (1401ق)، صحیح البخارى، بیروت، دارالفکر. بروجردى، محمدتقى (بى تا)، نهایه الافکار، قم، مؤسسه النشرالاسلامى. بلاذرى، احمدبن یحیى (1959م)، أنساب الأشراف، مصر، دارالمعارف. بیهقى، ابوبکر احمدبن الحسین (1405ق)، دلائل النبوه، بیروت، دارالکتب العلمیه. تسترى، محمدتقى (1390ق)، الاخبار الدخیله، تحقیق على اکبر غفارى، تهران، مکتبه الصدوق. جواهرى، محمدحسن (1368)، جواهرالکلام، چ سوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه. حرعاملى، محمدبن حسن (1384ق)، الجواهر السنیه، نجف اشرف، النعمان. خطیب تبریزى، ولى الدین ابى عبداللّه محمدبن عبداللّه (بى تا)، الاکمال فى اسماء، قم، مؤسسه اهل البیت علیهم السلام. زرکلى، خیرالدین (1980م)، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین. شبّر، سیدعبداللّه (1412ق)، تفسیر القرآن الکریم، بیروت، دارالبلاغه للطباعه و النشر. صحتى سردرودى، محمد (1377)، محقق شوشترى «قاموس پژوهش»، قم، دفتر تبلیغات اسلامى. طباطبایى، سیدمحمدکاظم (1390)، منطق فهم حدیث، قم، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى قدس سره. طبرسى، احمدبن على (1966م)، الاحتجاج، نجف، دارالنعمان للطباعه و النشر. طبرى، محمدبن جریر (1387ق)، تاریخ الطبرى، ط. الثانیه، بیروت، دارالتراث. طوسى، محمدبن حسن (1420ق)، الخلاف، قم، مؤسسه النشرالاسلامى. عاملى، جعفرمرتضى (1415ق)، الصحیح من سیره النبى الأعظم صلى الله علیه و آله، چ چهارم، بیروت، دارالهادى للطباعه والنشر والتوزیع. فیض کاشانى، ملّامحسن (1415ق)، تفسیر الصافى، تهران، صدر. قمى، على بن ابراهیم (1367)، تفسیر قمى، چ چهارم، تهران، دارالکتاب. کفعمى، ابراهیم بن على (1403ق)، المصباح، بیروت، موسسه الاعلمى للمطبوعات. مجلسى، محمدباقر (1403ق)، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء. مجلسى، محمدتقى (1406ق)، روضه المتقین فى شرح من لایحضره الفقیه، قم، مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور. مسعودى، عبدالهادى (1388)، وضع و نقد حدیث، تهران، سمت. مسعودى، على بن حسین 1409ق)، مروج الذهب، چ دوم، قم، دارالهجره. معین، محمد (1371)، فرهنگ فارسى، چ هشتم، تهران، امیرکبیر. مقریزى، تقى الدین احمدبن على (1420ق)، امتاع الاْسماع، بیروت، دارالکتب العلمیه. نورى طبرسى، میرزاحسین (1408ق)، مستدرک الوسائل، بیروت، موسسه آل البیت علیهم السلام. منبع: فصلنامه معرفت– شماره 187 ادامه دارد ...

94/04/29 - 04:15





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 152]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن