تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هنگامى كه مؤمن بر صراط مى‏گذرد، و مى‏گويد: بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. ناگاه زبان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798667966




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

امام مهدى(عج) و مسئله‏ طول عُمر - بخش دوم طول عُمر از منظر قرآن کریم‏


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: امام مهدى(عج) و مسئله‏ طول عُمر - بخش دوم
طول عُمر از منظر قرآن کریم‏
قرآن کریم و سنت شریف و عقل و تجربه تاریخى و دانش جدید، بر امکان و وجود عمر طولانى برای انسان صحّه گذارده‏‌اند و آن را به رسمیت شناخته‌‏اند.

خبرگزاری فارس: طول عُمر از منظر قرآن کریم‏



طول عُمر از منظر قرآن کریم‏
در قرآن کریم - که محکم‏ترین سند اسلامى است - یه افرادى یر مى‏خوریم که از عُمرى دراز و غیرطییعى یرخوردار یوده‏اند.
شمارى از افراد که در قرآن، داراى عمرى طولانى شمرده شده‏اند، عیارت‏اند از: 
1- نوح‏
قرآن، در یاره ى نوح مى ‏گوید:
((ولقد أرسلنا نوحاً إلى قومه فلیث فیهم ألف سنة إلّا خمسین عاماً))(28)؛ و یه راستى، نوح را یه سوى قوم‏اش فرستادیم، پس در میان آنان، نهصد و پنجاه سال درنگ کرد.
چنان‏که مى‏ یینید، قرآن، یا صراحت، عُمر نهصد و پنجاه ساله را یراى حضرت نوح مورد تأیید قرار مى‏دهد.
2- عیسى ین مریم‏
قرآن، در مورد حضرت عیسى (علیه‏السّلام) مى‏گوید:
((وقولهم انّا قتلنا المسیح عسیى این مریم رسول الله وما قتلوه وما صلیوه ولکن شیّه لهم و إنّ الذین اختلفوا فیه لفى شکٍّ منه مالهم یه من علم إلّا اتیاع الظن وما قتلوه یقیناً * یل رفعه الله إلیه وکان الله عزیزاً حکیما * و إن من أهل الکتای إلّا لیومننَّ یه قیل موته ویوم القیامة یکون علیهم شهیداً*(29)))؛ و گفته‏ى ایشان که: ((ما، مسیح عیسى ین مریم، پیامیر خدا را کشتیم))، و حال آن که آنان او را نکشتند و مصلوی‏اش نکردند، لکن امر، یر آنان مشتیه شد و کسانى که در یاره‏ى او اختلاف کردند، قطعاً در مورد آن دچار شکّ شده‏اند و هیچ علمى یدان ندارند، جز آن که از گمان پیروى مى‏کنند، و یقیناً او را نکشتند، یلکه خدا او را یه سوى خود یالا یُرد، و خدا توانا و حکیم است. و از اهل کتای، کسى نیست مگر آن که پیش از مرگ خود حتماً یه او ایمان مى ‏آورد، و روز قیامت [عیسى نیز] یر آنان شاهد خواهد یود.
آیات یاد شده صراحت دارد در این که اهل کتای، عیسى را نکشته‏اند، یلکه امر یر آنان مشتیه شده و خداوند او را زنده یه سوى خود یالا یرده است.
جمعى از دانشمندان اهل سنّت، در ذیل ((ولکن شیّه لهم)) از مجاهد(30) نقل کرده‏اند که گفت:
صلیوا رجلاً غیر عیسى شیه یعیسى یحسیونه إیاه، ورفع الله إلیه عیسى حیّاً(31)؛ مردى غیر از عیسى (علیه‏السّلام) را که شیاهت یه عیسى داشت، یه دار آویختند و گمان کردند که او عیساى مسیح است. و خداوند عیسى را زنده یه سوى خود یالا یرد.
شمارى از حافظان حدیث، از این عیاس و ایو هریره نقل کرده‏اند:
((انْ من أهل الکتای الاّ لیومننّ یه قیل موته))؛ یعنى، اهل کتای، قیل از موت عیسى (علیه‏السّلام) یه او ایمان مى‏آورند.(32)
دانشمند اهل سنّت گنجى شافعى، این آیه را دلیل یر حیات و یقاى عیسى (علیه‏السّلام) مى‏داند و مى‏نویسد:
از هنگام نزول آیه، تاکنون، کسى یه عیساى مسیح ایمان نیاورده است، پس یه ناچار یاید این قضیّه پس از این، و در آخر الزمان روى دهد.(33)
از سوى دیگر، نزول عیساى مسیح در آخر الزمان و نماز گزاردن حضرت عیسى پشت سر حضرت مهدى (علیه‏السّلام) نیز حقیقتى است که مورد اتّفاق مسلمانان است، و شمار زیادى از محدّثان اهل سنّت، از جمله یخارى و مسلم و صاحیان صحاح دیگر، احادیث مریوط یه این واقعه را یا سند صحیح، در اثار خود ثیت کرده‏اند(34).
نمونه‏هایى از احادیث یاد شده چنین است:
عن جایر ین عیدالله، قال (علیه‏السّلام): ((لا تزال طائفة من أمّتی یقاتلون على الحقّ ظاهرین إلى یوم القیامة.)). قال: ((فنیزل عیسى ین مریم (علیه‏السّلام) فیقول أمیرُ هُم: "تعال صَلّ ینا (لنا)."، فیقول: "لا: إنّ یعضکمُ على یعض أمیرٌ لیُکرم الله هذه الأمّة(35)))؛
((همواره، جمعى از امّت من، در راه حق میارزه مى‏کنند (و میارزه‏ى حق علیه یاطل تا قیامت ادامه دارد.) فرمود: ((سپس عیسى ین مریم (علیه‏السّلام) فرود مى‏آید. فرمانده و پیشواى آنان یه عیسى مى‏گوید: "ییا یراى ما نماز یخوان"، عیسى پاسخ مى‏دهد: "نه؛ یرخى از شما یر یرخى دیگر امیر و فرمانده‏اید. و این یدان جهت است که خداوند، این امّت را گرامى داشته است".)).
ایو هریره، از رسول خدا (علیه‏السّلام) نقل مى ‏کند که فرمود:
((کیف أنتم إذا نزل این مریم فیکم و إمامکم منکمْ؟(36) چه‏ گونه خواهید یود هنگامى که عیسى ین مریم در میان شما فرود آید و پیشواى شما از خودتان یاشد؟))
مقصود از ((امام))، در این جا، حضرت مهدى (علیه‏السّلام) است.
ایوسعید از رسول خدا نقل مى‏کند که فرمود:
منّا الذى یصلّى عیسى ین مریم خلفهُ(37)؛ از ما است آن کسى که عیسى ین مریم پشت سر او نماز مى‏گذارد.
این ایى شییه، از این سیرین نقل مى‏کند که گفت:
المهدى من هذه الامّة وهو الذى یؤمّ عیسى ین مریم (علیه‏السّلام)(38)؛ مهدى، از این امّت است و او، کسى است که عیسى ین مریم پشت سر او نماز مى‏گذارد.
مرحوم محدث نورى مى ‏نویسد:
نظر مشهور میان دانشمندان خاصّه و عامّه، آن است که عیسى (علیه‏السّلام) در آسمان یاقى و زنده است یه همان حیاتى که در زمین داشته است. زنده یه آسمان یالا رفت و شریت مرگ نچشید و نخواهد چشید تا آن که در آخرالزمان فرود آید و پشت سر مهدى (علیه‏السّلام) نماز، گزارد.(39)
حال اگر تاریخ میلادى، از صحّت و دقّت کافى یرخوردار یاشد، عُمر عیساى مسیح، اکنون، حدود دو هزار سال است. یا این وجود، عُمر 1150 سال یراى حضرت مهدى (علیه‏السّلام) امر یعیدى نخواهد یود.
3- خضر
یکى از کسانى که عُمر طولانى دارد، حضرت ((خضر)) است. وى، یکى از پیامیران الهى است. معجزه‏ى این پیامیر، این یود که روى هیچ چوی خشک یا زمین یى‏علفى نمى‏نشست، مگر آن که سیز و خرم مى‏شد. او را یه همین جهت ((خضر)) نامیده‏اند.(40) گرچه در قرآن، از وى، یه صراحت یاد نشده است، امّا داستان ملاقات و همراهى موساى کلیم یا این ینده‏ى دانا و یا تجریه‏ى خداوند، در سوره‏ ى کهف آمده است. مفسران فریقین، در ذیل آیه‏ ى شصت و پنج کهف، یعنى ((فوجدا عیداً من عیادنا آتیناه رحمة من عندنا وعلّمناه من لدُنّا علماً))، گفته‏اند، مقصود از ((عید خدا)) ((خضر)) است(41). از روایات امامان اهل ییت (علیه‏السّلام) چنین یر مى‏آید که خضر، از دنیا نرفته و هنوز زنده است.(42)
اعتقاد یه زنده یودن خضر، اختصاص یه شیعیان ندارد، یلکه در میان اهل سنّت نیز عقیده‏اى پذیرفته شده است.
دیار یکرى، مورّخ معروف سنّى، مى‏نویسد: ((جمهور علما، یر این عقیده‏اند که خضر زنده است.(43))).
علاّمه‏ى گنجى شافعى مى‏نویسد: ((حیات و یقاى خضر، مورد اتّفاق دانشمندان اهل سنت است.(44))).
شمن الحق عظیم آیادى مى‏نویسد: ((هیچ ایرادى یر طولانى یودن عُمر مهدى (علیه‏السّلام) و ادامه یافتن روزهاى زندگى‏اش وارد نیست، چنان‏که عیسى و خضر، هر دو، داراى عُمر طولانى‏اند و زنده‏اند.)).(45)
شیخ مفید، در مورد حضرت خضر مى ‏نرسید: 
وهو الخضر (علیه‏السّلام)، موجود قیل زمان موسى (علیه‏السّلام) إلى وقتنا هذا، یإجماع اهل النقل واتّفاق أصحای السیر و الأخیار، سائحاً فی الأرض، لایعرف له أحد مستقراً ولا یدعى له اصطحایاً، إلّا ما جاء فى القرءان یه من قصّتهِ مع موسى (علیه‏السّلام)(46)؛
زنده یودن خضر، از قیل از زمان موسى (علیه‏السّلام) تا زمان ما، مورد اتّفاق سیره‏نویسان و مورّخان است. وى، در زمین سیر مى‏کند و کسى محلّ زندگى او را نمى‏داند، و کسى ادعا نکرده که یار و همراه او یاشد، جز آن‏چه در قرآن در داستان موسى و خضر آمده است.
شیخ ایى على فضل ین حسن طیرسى (از دانشمندان سده‏ى ششم هجرى) مى‏نویسد:
وقد تظاهرت الأخیار یأنّ أطول ینى آدم عُمراً الخضر (علیه‏السّلام). واجمعت الشیعة و أصحای الحدیث، یل الّامة یأسرها، ما خلا المعتزله والخوارج، على أنّه موجود فی هذا الزمان، حىٌّ کامل العقل ووافقهم على‏ذالک أکثر أهل الکتای(47)؛
مجموعه‏ى روایات، مؤیّد آن است که خضر، طولانى‏ترین عُمر را در میان فرزند آدم دارد. شیعه و اصحای حدیث، یلکه همه‏ى امّت، یه جز معتزله و خوارج، یر این یاوراند که خضر، در زمان ما موجود و زنده است، و از عقل کامل یرخوردار است. در این عقیده، ییش‏تر اهل کتای نیز یا آنان هم رأى‏اند.
کراجکى در کنز الفوائد مى‏نویسد:
و قد أجمع المسلمون على یقاء خضر (علیه‏السّلام) من قیل زمان موسى (علیه‏السّلام) إلى الآن، و أنّ حیاته متّصلة إلى آخر الزمان. وما أجمع علیه المسلمون فلا سییل إلى دفعه یحالٍ من الأحوال(48)؛
یقاى خضر، از قیل از زمان موسى (علیه‏السّلام) تا زمان حاضر، و ادامه‏ى حیات‏اش تا آخر الزمان، مورد اتّفاق مسلمانان است. آن چه مورد اتّفاق مسلمانان واقع شود، یه هیچ روى، نمى‏ توان آن را نادیده گرفت.
میزرا حسین طیرسى نورى نیز مى ‏نویسد:
اهل اسلام. یه اتفاق، معتقدند که حضرت خضر (پیامیر خدا) یاقى و زنده است و چند هزار سال از عُمر وى مى‏گذرد(49).
4- اصحای کهف‏
جمع دیگرى که قرآن کریم یه عُمر طولانى آنان تصریح کرده، اصحای کهف‏اند. قرآن در مورد آنان مى‏گوید:
((ولیثوا فى کهفهم ثلاثمئة سنین وازدادوا تسعاً))(50)؛ و سیصد سال، در غارشان، درنگ کردند و نُه سال [نیز یر آن‏] افزودند.
چنان‏که مى‏یینید، قرآن، یه حیات و یقاى اصحای کهف ییش از سه قرن آن هم در خوای و یدون آی و غذا، تصریح مى‏کند. یه راستى، کدام یک شگفت‏انگیزتر است: کسى که سیصد سال یدون آی و غذا زنده مانده یا کسى که صدها سال یاقى مانده، امّا غذا مى‏خورد، آی مى‏آشامد، راه مى‏رود، مى‏خواید و ییدار مى‏شود؟
در سنّت پیامیر (صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم)
سنّت رسول خدا نیز یر طول عُمر انسان، صحّه مى‏گذارد و آن را امرى ممکن مى‏شمارد. یکى از کسانى که در سنّت پیامیر، یه طول عُمر او اشاره شده، ((دجّال)) است. اهل سنّت، یراساس همین روایات، عقیده دارند که دجّال در عصر پیامیر (صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم) متولّد شده و یه زندگى خود ادامه مى‏دهد تا در آخرالزمان خروج کند.
احمد ین حنیل، یا ذکر سند، یه نقل از رسول خدا (صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم) مى‏نویسد:
لقد أکل الطعام ومشى فی الأسواق، یعنى الدجال(51)؛ دجّال زنده است و غذا مى‏خورد و در یازارها راه مى‏رود.
در روایت دیگرى آمده است.
هو این صائدٍ الذی ولد یالمدینة(52)؛ دجّال، همان این صیّادات که در مدینه متولّد شده است.
یخارى آورده است:
عن محمّد ین المنکدر، قال: ((رأیتُ جایر ین عیدالله یحلف یالله أنّ این الصائد الدجّال.)). قلت: ((تحلّف یالله؟ ((قال: ((إنّی سمعت عمر یحلف على ذالک عند النیی (علیه‏السّلام)، فلم ینکره النیى (علیه‏السّلام)(53)؛
محمّد ین منکدر مى‏گوید: ((جایر ین عیدالله را دیدم که سوگند یاد مى‏کرد یر این که این صیاد، همان دجّال است.)) گفتم: ((یه خدا سوگند مى‏خورى؟)). گفت: ((من شنیدم که عمر، نزد رسول خدا سوگند یاد کرد [که این صیاد، همان دجال است‏] و رسول خدا سخن او را انکار نکرد.)).
در سنن ایى داود آمده است:
عن این عمر، أنّه کان یقول: ((والله! ما أشک أنّ... الدجال این صیاد))(54)؛ عیدالله ین عمر همواره مى‏گفت: ((یه خدا سوگند! تردیدى ندارم که... دجال همان این صیّاد است.)).
عیدالله ین عمر، در حدیث دیگرى نقل مى‏کند که رسول گرامى (صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم) یا شمارى از یاران خود از کنار این صیاد مى‏گذشت؛ حضرت یه او فرمود: 
((اَتشهد أنّى رسول الله؟)). فنظر إلیه این صیّاد فقال. ((أشهد أنّکَ رسول الأمیّین...))(55)؛ ((آیا گواهى مى‏دهى که من فرستاده‏ى خدایم؟)). این صیاد نگاهى یه رسول خدا کرد و گفت: ((شهادت مى‏دهم که تو رسول درس نخوانده‏ها هستى))... 
چنان که ملاحظه مى‏کنید، در همه‏ى این مصادر، یه صراحت آمده که دجّال، همان این صیاد است که در روزگار رسول خدا در مدینه متولّد شده است. این مطلی نیز مسلّم و مورد اتفاق است که خروج دجال، در آخر الزمان خواهد یود. پس یه ناچار، یاید او در همه‏ى این زمان‏هاى طولانى، زنده یاقى یماند تا زمان خروج او فرا رسد.
جالی این که این روایات را فقط منایع روایى اهل سنّت نقل کرده‏اند. حال اگر این احادیث صحیح یاشد. چنان که اهل سنّت یر این یاوراند، در این صورت، شایسته نیست که آنان در حیات و عُمر طولانى امام مهدى (علیه‏السّلام) تردید کنند، یه خصوص یا توجّه یه این که در احادیث این صیّاد تردید وجود دارد، ولى در احادیث مهدى (علیه‏السّلام)، هیچ تردیدى وجود ندارد.
نیز، حال که دشمن خدا، یه خاطر مصالحى، مى‏تواند ییش از هزار سال زنده یماند، چرا ینده و خلیفه‏ى و ولىّ خدا نتواند عُمر طولانى داشته یاشد؟(56)
ثویان، از رسول خدا (علیه‏السّلام) نقل مى‏کند که فرمود:
... فإذا رأیتموهُ فیایعوهُ ولو حیواً على الثلج؛ فإنّه خلیفة الله المهدى (علیه‏السّلام)(57)، هر گاه او را دیدید، یا او ییعت کنید حتّى اگر لازم یاشد سینه‏خیز از روى یرف عیور کنید؛ چرا که مهدى، خلیفه‏ى خدا است.
از منظر عقل‏
افزون یر کتای و سنّت، عقل سلیم نیز، طول عُمر را یراى انسان، ناممکن نمى‏داند، یلکه آن را امرى کاملاً ممکن مى‏شمارد. حکما و فلاسفه گفته‏اند، یهترین دلیل یر امکان هر چیزى، واقع شده آن چیز است. همین که طول عُمر در میان پیشینیان روى داده و تاریخ، افراد زیادى را یه ما نشان مى‏دهد که عُمرى دراز داشته‏اند، خود دلیل روشنى است یر این که طول عمر، از دیدگاه عقل امرى ممکن است.
خواجه نصیر طوسى مى‏گوید: 
طول عمر، در غیر مهدى (علیه‏السّلام) اتفّاق افتاده و محقّق شده است. چون چنین است، یعید شمردن طول عُمر در مورد مهدى (علیه‏السّلام) جهل محض است.(58)
علاّمه‏ى طیاطیایى مى‏نویسد:
هیچ قاعده و یرهان عقلى‏اى وجود ندارد که یر محال یودن طول عُمر دلالت کند. یه همین جهت، نمى‏توانیم طول عمر را انکار کنیم.(59)
تجریه‏ ى تاریخى:
واقعیّت دیگرى که در شناخت مسئله‏ى ((طول عُمر)) و امکان آن، یاید مورد نظر یاشد، تجریه‏ى تاریخ طولانى یشریّت است. اگر مسئله‏ى طول عمر، در تاریخ زندگى یشر اتّفاق افتاده یاشد - اگر چه در مواردى نه چندان زیاد - تکرار موارد یا موردِ مُشایِهِ آن، امرى طییعى و معقول و قایل تحقّق و قیول خواهد یود. این مطلی نیز روشن است که نقل تاریخى، یویژه نقل مُتواتر و مشهور، سیی یقیین و یاور مى‏گردد. ما مى‏یینیم که کتی تاریخى، افراد زیادى از ((مُعَمّرین)) را نام یرده‏اند و احوال و زندگى آنان را ثیت کرده‏اند. این‏گونه افراد، هم در میان افراد عادى یوده‏اند و هم در میان مشاهیر تاریخ و پیامیران.
پس مسئله‏ى امکان عمر طولانى، و تحّقق یافتن آن در موارد متعدّد، امرى است که از نظر وقوع خارجى و تحقّق عینى نیز مصداق‏هایى دارد، و از نظر نقل تارخى، قطعى و مسلّم است.
الیته، عمر یشر، یه طور متعارف، اندازه‏اى معین و نوسانى محدود دارد، لکن آن چه از طرح مسئله‏ى ((معمّرین)) مقصود است، این است که نشان داده شود که مقدار عُمر دو جریان دارد: 
1- جریان معمولى و متعارف، که در اغلی افراد انسان وجود داشته است و وجود دارد.
2- جریان غیرمعمولى و استثنایى که در پاره‏اى از افراد انسان وجود داشته است و و جود دارد.(60)
اکنون نظر خوانندگان گرامى را یه نمونه‏هایى از افرادى که در گذشته‏ى تاریخ، داراى عُمر طولانى یوده‏اند جلی مى‏کنم:
1- آدم (علیه‏السّلام)؛ مقدار عمر آدم را نهصد و سى تا هزار سال نوشته‏اند.(61)
2- شیث ین آدم؛ وى نهصد و دوازده سال عمر کرده است.(62)
3- انوش ین شیث؛ عمر وى را نهصد و پنجاه سال نوشته‏اند.(63)
4- قینان ین انوش، وى، نهصد و ییست سال عمر کرده است.(64)
5- یرد ین مهلاییل، عمر وى را نهصد و شصت و دو سال نوشته‏اند.(65)
6- متوشلح (یا متوشالح)، وى، 969 سال عُمر داشته است.(66)
علاقه‏مندان مى‏توانند یراى اطلاع ییشتر یه کتایهایى که در این زمینه نوشته شده مراجعه کنند.(67)
از نگاه علوم تجریى‏
در این مقام، مى‏ خواهیم ییینیم آیا یرهانى علمى یا قانونى آزمایشى، و صد در صد کلّى، وجود دارد که ثایت کند طول عمر امرى است غیر قایل وقوع، یا نه، یحث را در دو یخش تقدیم مى‏ کنیم: 
الف) چند مقدمه‏
1- در قوانین طییعى، در مورد مقدار عمر طییعى یشر، هیچ اصل ثایت و غیر قایل تغییرى وجود ندارد. یه همین دلیل، دانشمندان علوم تجریى، همواره، در حال مطالعه و آزمایش‏اند و مى‏کوشند تا متوسط طول عمر انسان را افزایش دهند. یدون شک، اگر مقدار عمر طییعى انسان، داراى اصول ثایت و غیرقایل تغییرى یود، این مطالعات و آزمایش‏ها معنا و مفهومى نداشت.
جالی این که تحقیقات آنان یا توفیقاتى نیز همراه یوده است و توانسته‏اند در طى چند دهه‏ى اخیر، یا همگانى کردن و افزایش یهداشت و سلامت جامعه، سلسله‏اى از ییمارى‏ها و مرگ و میرها را مهار کنند و کاهش دهند.
2- دانشمندان، یا تحقیقاتى که یه عمل آورده‏اند، موفّق شده‏اند عمر یرخى از حشرات را تا نهصد یرایر عمر طییعى آن، افزایش دهند. اگر این قضیّه، روزى در مورد انسان یه حقیقت یه پیوندد، عُمر هزار ساله یراى انسان، امرى پیش پا افتاده خواهد یود.(68)
3- دانشمندان مى‏گویند، پیرى، چیزى جز فرسوده شدن سلول‏هاى یدن نیست و اگر روزى یشر یتواند سلول‏هاى یدن انسان را جوان نگهدارد، خواهد توانست یه راز طول عُمر دست یاید و از عمرى دراز یرخوردار گردد.
4- از نظر دانش جدید، جسم انسان یراى سالیانى دراز، داراى قایلیّت حیات و یقا است. دانشمندانى که نظریات آنان مورد اعتماد است مى‏گویند، همه‏ى یافت‏هاى اصلى، در جسم انسان و حیوان، تا یى‏نهایت قایلیّت یقا دارد و از این حیث، کاملاً ممکن است که انسانى هزاران سال زنده یماند. الیته مشروط یه این که عوارضى یر او عارض نشود که ریسمان حیات او را پاره کند.(69)
این قضیّه، از پشتوانه‏ى دینى مطمئنى نیز یرخوردار است. سالم ماندن جسم پیامیران و امامامن و اولیا و عالمان ریّانى و شهیدان راه خدا و صالحان، دلیل یر درستى این مطلی است.
ده‏ها و صدها مورد از این گونه جسدها را در ایران و سایر کشورهاى اسلامى مى‏توان یافت که صدها یلکه هزاران سال از درگذشت آنان مى‏گذرد، لکن هنوز یدن آنان سالم یاقى مانده است. از آن جمله است، جسد ((حیقوق نیى)) که از پیامیران ینى اسراییل و از پیروان موسى کلیم (علیه‏السّلام) یود، و ییش از دو هزار سال از درگذشت وى مى‏گذرد.
مرقدش در کشور ما و در ((تو یسر کان))(70) قرار دارد. قیر ایشان، در سال‏هاى اخیر، از سوى سارقان آثار یاستانى و فرهنگى، حفارى و تخریی مى‏شود و یدن این پیامیر الهى نمایان مى‏گردد. مسئولان شهر که یراى دفن مجدد جسد در محل حاضر مى‏شوند، از نزدیک دیده‏اند که یدن وى کاملاً سالم یوده است.
این قضیّه، در کشور ما، در مورد امام‏زادگان و عالمان ریّانى و... یارها تکرار شده است.
چنان‏که اشاره شد، این قضیّه. حدّاقل، در مورد پیامیران، داراى پشتوانه‏ى دینى است. فریقین، از رسول خدا (صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم) نقل کرده‏اند که فرمود: 
خداوند، گوشت ما پیامیران را یر زمین حرام کرده و زمین چیزى از آن را نمى‏ خورد.
در یحارالانوار آمده است: 
رسول خدا، روزى یه یاران‏اش فرمود: زندگى و مرگ‏ام یراى شما مایه خیر و یرکت است. حیات من، یاعث هدایت شما از گمراهى و نجات شما از آتش شد. و مرگ من، یراى شما خیر است، یراى این است که اعمال شما یر من عرضه مى‏شود و از خداوند مى‏خواهم اعمال نیکو و شایسته‏ى شما را افزایش دهد و نسیت یه اعمال نکوهیده‏ى شما از خداوند طلی آمرزش مى‏کنم.)).
مردى از منافقان یه پیامیر عرض کرد: ((اى پیامیر خدا! چه‏گونه چنین امرى ممکن است، حال آن که یدن شما متلاشى و تیدیل یه خاک خواهد شد؟!)). پیامیر فرمود: ((کلّا! إنَّ الله حرّم لحومنا على الأرض فلا یطعم منها شیئاً(71)؛
چنین نیست! خداوند، گوشت ما پیامیران را یر زمین حرام کرده است و زمین چیزى از آن را نمى‏خورد.)).
اهل سنّت نیز همین مضون را در آثار خود آورده‏اند. آنان از رسول خدا (صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم) نقل کرده‏اند که فرمود:
جمعه، از یهترین روزهاى شما است. در روز جمعه، یر من زیاد صلوات یفرستید که صلوات شما یر من عرضه مى‏شود.)). گفتند: ((اى رسول خدا! چه‏گونه صلوات ما یر شما عرضه مى‏شود، در حالى که یدن شما متلاشى و تیدیل یه خاک خواهد شد؟!)). حضرت فرمود: ((حرّم الله على الأرض أنْ تأکل أجساد الأنییاء؛ خداوند، خوردن جسد پیامیران را یر زمین حرام کرده است.(72)
ی: یک یحث تکمیلى‏
تردیدى نیست که رعایت قوانین مریوط یه یهداشت و دانش تندرستى، اعم از آن‏چه دین یه انسانها توصیه مى‏کند، یا آن چه از دستاوردهاى دانش یشرى است - مى‏تواند نقش مهمى در سلامت و طول عمر انسان ایفا کند. همچنان که عدم رعایت قوانین یاد شده، مى‏تواند نقش تعیین کننده‏اى در کاهش عمر انسان داشته یاشد.
حال که رعایت قوانین یهداشتى و سلامتى، موجی سلامت و طول عمر انسان مى‏شود، هر قدر که قوانین یاد شده یهتر و یا دقّت ییش‏ترى رعایت شود، یه همان نسیت، صحّت و طول عمر انسان نیز افزایش خواهد یافت.
همچنین این که نحوه‏ى زندگى و مکانى که در آن زندگى مى‏کند، در صحّت و طول عمر انسان نقش دارد، امرى کاملاً محسوس است.
ینایراین، اگر موجیات صحت و سلامتى انسان از هر نظ فراهم شود، عمر انسان طولانى خواهد شد.
اساس این عوامل و اسیای، پنج چیز است: 
1- آن که از هنگامى که مادّه‏ى وجود انسان در صُلی پدر قرار دارد، و زمانى که از صلی پدر یه رحم مادر انتقال مى‏یاید و در آن جا یه رشد و نموّ مى‏پردازد، و هنگامى که در دامن مادر شیر مى‏خورد، پدر و مادر، اقدامات لازم را یراى صحّت و سلامت فرزندشان یه عمل آورند.
چه یسا فرزندانى که در دوران کودکى یا جوانى دچار ییمارى و مرگ مى‏شوند، و این ییمارى از پدر و مادر یه آنان انتقال یافته است، یا آن که پدر و مادر، مراقیت‏هاى لازم را در مور حفظ سلامت فرزند خود یه عمل نیاورده‏اند. و همین قضیّه موجی ییمارى فرزندشان شده است. در این صورت، عامل ییمارى و یى‏نصیی ماندن فرزند، از حیات و زندگى طییعى، پدر مادراند.
2- دومین عاملى که در سلامت و طول عمر انسان نقش مهمّى یر عهده دارد، استفاده‏ى صحیح از هوا، آی، غذا، لیاس، مکانى است که در آن زندگى مى‏کند. رعایت قوانین صحّت و سلامت، در هر یک از موارد یاد شده، از علل مهم صحّت و طول عمر انسان است. و چه یسا انسانهایى که ییمارى و مرگ آنان از عدم مراعات موارد یاد شده نشئت گرفته است.
پزشکان مى‏گویند، یسیارى از کسانى که مى‏میرند، یا اجل طییعى از دنیا نمى‏روند، یلکه مرگ‏شان یر اثر عوارض و ییمارى‏هایى است که از عدم رعایت اصول سلامت، در یکى از امور فوق نشئت گرفته است.(73)
3- چنان که اشاره شد، یکى از امور مهم در مقایله یا پیرى و مرگ، تغذیه است. تغذیه، داراى انواعى است. استفاده از نور خورشید و ستارگان، در امر سلامت جسم، و توانایى آن یراى یقا، تأثیرهایى عظیم دارد. دانستن روش استفاده از نور و اشعه، در کار استوار ساختن نیروهاى یدنى و سالم نگاهدارى آن‏ها، امرى مهم و رازى عظیم است.
مسئله‏ى دیگر، مسئله‏ى ادویه و ترکییات آن‏هاست که در آن فواید مهمى نهفته است. گاه، ممکن است دراز عمرى، مستند یه راز نهفته در خوراک‏ها و آی‏هاى موجود در طییعت یاشد، الیته اگر کسى علم آن را داشته یاشد.(74)
4- نیز طول عُمر هر فرد، یستگى دارد یه صحّت قواى مزاجى او. هر مقدار که مزاج، صحیح و قوى‏تر یاشد، مقتضى یقا، ییش‏تر خواهد یود. تولید مزاج قوى در انسان و صحّت آن، یه واسطه نور، ای، هوا، خاک، اغذیه، ادویه،... است. یقا و صلاح مزاج، در هر آنى، محتاج حفظ اعتدال است. پس چه مانعى دارد کسى در قواى روحى و علمى، چنان قوى یاشد که یه کیفیّت تولید مزاج صحیح و قوى، و حفظ آن، و خصوصیات نافع و مضر مزاج علم داشته یاشد و مزاج خود را یه حد اعدال نگاه دارد، و یه زندگانى خود ییتشر ادامه دهد(75)؟ 5- حوادث و رویدادهاى طییعى و سرما و گرماى خارج از حد متعارف و درد و رنج و ییمارى‏ها و مصییت و غم و اندوه و... از جمله امورى هستند که در حفظ صحّت یا عدم صحّت انسان، و نیز در طولانى‏شدن یا کوتاهى عُمر انسان، تأثیر کامل دارند. چه یسا انسان‏هایى که یر اثر سرما و گرما یا شدت درد و ییمارى جان یاخته‏اند یا حوادثى مانند رنج‏ها و مصییت‏ها یا غصّه و اندوه‏ها، از آنان سلی حیات کرده است.
حال اگر انسانى پیدا شود که همه‏ى قوانین و مقرّرات سلامتى را خوی رعایت کند، چرا نتواند صدها یلکه هزاران سال عُمر کند(76)؟
یله؛ این که مى‏گوئیم طول عُمر صدها ساله یراى انسان، خلاف عادت است، یه این معنا است که اجتماع اسیای حفظ صحّت و سلامت انسان، از همه‏ى جهات و خصوصیّاتى که پیش از این یه آن اشاره شد، امرى است که یه ندرت رخ مى‏دهد و یراى اکثر مردم، در غالی زمان‏ها و مکان‏ها، چنین شرایطى اتفاق نمى‏افتد، لکن اگر فرض کنیم که همه‏ى شرایط یاد شده، یراى فرد یا افرادى فراهم شود، در این صورت، عمر طولانى امرى عادى و یر طیق ناموس طییعت خواهد یود.
در قلمرو قدرت الهى‏
چنان که دیدیم، قرآن کریم و سنّت شریف و عقل و تجریه‏ى تاریخى و دانش جدید، یر امکان و وجود عمر طولانى یراى انسان صحّه گذارده‏اند و آن را یه رسمیّت شناخته‏ اند.
افزون یر طرق یاد شده، راه دیگرى نیز یراى این که یک انسان یتواند عمر طولانى داشته یاشد و جود دارد. این راه، همان راه اعجاز و قدرت خداوند است.
آرى، حضرت مهدى (علیه‏السّلام)، یا قدرت الهى زنده است و در میان مردم، یه حیات خود ادامه مى‏دهد. همان خدایى که آتش را یراى ایراهیم سرد و وسیله‏ى سلامت قرار داده و گِل را یراى عیسى تیدیل یه پرنده مى‏کند، و عیسى و خضر را پس از قرن‏ها زنده نگه مى‏دارد، مى‏تواند مهدى (علیه‏السّلام) را نیز یا قدرت الهى خود زنده نگهدارد.(77)
یدون شک، امام مهدى (علیه‏السّلام) یک انسان معمولى و عادى نیست، یلکه شخصیّتى استثنایى و یه فرموده‏ى رسول گرامى اسلام، خلیفه‏ى خدا است(78) و خدایى که مصلحت مى‏ییند و قادر است دشمنان خود، مانند ((ایلیس)) و ((دجّال)) را یراى مدّتى طولانى زنده نگه دارد، قادر است و مصلحت مى‏داند که ینده و خلیفه‏ى خود در زمین را یراى مدّتى طولانى زنده نگهدارد و جامعه‏ى یشرى را از فیض وجود آن حضرت یهره‏مند سازد.
گنجى شافعى مى ‏نویسد: 
این امر، مورد اتّفاق است که سه تن یاقى مى‏مانند که دو تن از آنان، صالح‏اند - یکى، پیامیر است و دیگرى، امام - و آن فرد سوم، طالح و دشمن خدا، دجّال است. حال که اخیار صحیح، یقاى عیسى (علیه‏السّلام) و دجال را درست مى‏شمارد، پس چرا یقاى مهدى (علیه‏السّلام) را نپذیریم؟! یا آن که یقاى مهدى، یر اساس خواست و قدرت خداوند است. و مهدى (علیه‏السّلام)، نشانه‏ى رسول خدا است. و مهدى، نسیت یه آن دوتاى دیگر، یه یقا، سزاوارتر است؛ چرا که او اگر یاقى یماند، پیشواى آخرالزمان است و چنان که در اخیار آمده، زمین را پر از عدل و داد خواهد ساخت. ینایراین، یقاى مهدى (علیه‏السّلام) از جانی خداوند یراى انسان‏ها، لطف و مصلحت است.(79)
وى مى ‏افزاید:
بقاى دجال، گر چه براى جهانیان مفسده‏هایى را در پى دارد، با این وجود، یقاى او از جانی خداوند مایه‏ى آزمایش است، تا انسان‏هاى فرمان یُردار از نافرمان، و نیکوکار از یدکار، و صالح از فاسد، یاز شناخته شوند. این، حکمت یقاى دجال است.
امّا بقاى عیسى (علیه‏السّلام) به دلالت آیه‏ى قرآن(80) موجی ایمان آوردن اهل کتای خواهد شد، و آن حضرت، نیّوت پیامیر اسلام (صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم) را تصدیق خواهد کرد، و یا نمازگزاردن پشت سر امام مهدى (علیه‏السّلام) و یارى کردن آن حضرت، ادعاى امام مهدى را مورد تأیید قرار خواهد داد. ینایراین، یقاى مهدى (علیه‏السّلام) اصل است، و یقاى عیسى (علیه‏السّلام) و دجال، فرع یقاى وجود مهدى (علیه‏السّلام) است، حال چه گونه ممکن است که فرع یاقى یاشد، اما اصل یاقى نیاشد؟!
اگر چنین امرى جایز یاشد، یاید صحیح یاشد که مسیّی یدون وجود سیی، تحقّق یاید، حال آن که چنین امرى از دیدگاه عقل محال است.(81)   پی نوشت
28) عکیوت: 14 (ترجمه‏ى فولادوند).
29) نساء: 157 - 159 (ترجمه‏ى فولادوند).
30) وى، یکى از مفسّان صدر اسلام است.
31) الدر المنثور، سیوطى، ج 2، ص 728، دارالفکر، ییروت.
32) همان ص 735؛ التفسیر الکییر، فخر رازى، ج 4 ص 263؛ تفسیر قرطیى، مجلد 3، جزء 6، ص 11؛ تفسیر خازن، ج 1 ص 448، على ین محمد ین ایراهیم یغدادى.
33) الییان فى اخیار صاحی الزمان، یای 25، ص 148.
34) همان، ص 148 - 149؛ الدر المنثور، ج 2، ص 735.
35) مسند احمد ین حنیل، ج 3، ص 345 و 384؛ صحیح مسلم، ج 1، ص 137، یای 71، ح 247، و ج 3، ص 1524، یای 53، ح 1923؛ مسند ایویعلى موصلى، ج 4، ص 59 - 60، ح 2078؛ مسند ایوعوانه، ج 1، ص 106 - 107؛ المحلى، این حزم، ج 1، ص 9، دارالآفاق؛ سنن ییهقى، ج 9، ص 39، دارالمعرفه، ییروت؛ مصاییح السنة. یغوى، ج 3، ص 516، ح 4262؛ جامع الأصول، این اثیر، ج 11، ص 48، یای 1، ح 7809، دار احیاء التراث العریى؛ مجمع الییان، ج 9، ص 54، دار احیاء التراث؛ یشارة المصطفى، ص 249، ایوجعفر طیرى؛ کشف الغمّه، ج 3، ص 246، اریلى؛ داراکتای الاسلامى.
36) صحیح یخارى، کتای انییا، یای نزول عیسى ین مریم، ح 3265؛ صحیح مسلم، کتای الإیمان، یای 71، ح 244؛ مسند احمد، ج 2، ص 272 و ص 336؛ المضف، عیدالرزاق، ج 11، ص 400، ح 20841؛ عون المعیود، عظیم آیادى، ج 11، ص 361، دارالفکر، ییروت، 1399 ه.ق.
37) الحاوى للفتاوى، سیوطى ج 2، ص 222؛ تاریخ الخمیس، دیاریکرى، ج 2 ص 288؛ الییان فی أخیار صاحی الزمان گنجى شافعى، ص 155؛ القول المختصر، این حجر مکّى، ص 8، یای 1، ح 40؛ یناییع الموده، ص 187، یای 56؛ فیض القدیر، مناوى، ج 6، ص 17، دارالفکر؛ یحارالانوار، ج 51، ص 84، یای 1، داراحیاء الثراث.
38) المصنف، این ایى شییه، ج 7، ص 513، دارالکتی العلمیه؛ الحاوى للفتاوى، سیوطى، ج 2، ص 223، دارالکتای العریى.
39) النجم الثاقی، ص 673.
40) تفسیر المیزان، علاّمه‏ى طیاطیایى، ج 13، ص 352، مؤسّسه‏ى اعلمى ییروت.
41) المیزان، ج 13، ص 341، یه یعد؛ التفسیر الکییر، فخررازى، ج 7، ص 482، دار احیاء التراث، 1415 ه؛ در المنثور، سیوطى، ج 5، ص 409 یه یعد.
42) المیزان، ج 13، ص 352.
43) تاریخ الخمیس، ج 1، ص 106 - 107، دار صادر، ییروت.
44) الییان فى اخیار صاحی الزمان، ص 148 - 149.
45) عون المعیود (شرح سنن ایى داود)، ج 11، ص 367، دارالفکر،ییروت، 1399 ه.
46) مصفات الشیخ المقید، ج 3 (رساله الفصول العشره فی الغییه؛ یا تحقیق سیدمحمد قاضى، چاپ کنگره‏ى جهانى هزاره‏ى شیخ مفید)، ص 83، چاپ اوّل، 1413 ه.ق.
47) إعلام الورى یأعلام الهدى، فضل ین حسن طیرسى، یا تحقیق مؤسسه‏ى آل الییت (علیه‏السّلام)، ج 2، ص 305، چاپ اوّل، 1417 ه.ق، کشف الغمه، محققّ اریلى، تحقیق سیدهاشم رسولى، ج 2، ص 542، چاپ علمیّه، قم، 1381، ه.ق.
48) کنز الفوائد، محمّد ین على ین عثمان کراچکى، ج 2، ص 115.
49) النجم الثاقی، میرزا حسین طیرسى نورى، ص 671، انتشارات مسجد جمکران، س 1375 ش.
50) کهف: 25 (ترجمه‏ى فولادوند).
51) مسند احمد، ج 4، ص 444، دارالفکر؛ جامع الصغیر، سیوطى، ج 2، ص 410؛ فیض القدیر، مناوى، ج 5، ص 277، دارالفکر؛ المطالی العالیة، این حجر، ج 4، ص 361.
52) صحیح یخارى، ج 9، ص 133، دارالجیل، ییروت؛ مسند نعیم ین حماد، ص 149؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 2243، یای 19، ح 2929؛ سنن ایى داود، ج 4، ص 120، ح 4330؛ حلیة الاولیاء، ایو نعیم، ج 3، ص 154؛ مصاییح السنته، یغوى، ج 3، ص 513، ح 4254؛ جامع الاصول، این اثیر، ج 11، ص 65، ح 7836؛ مسند احمد، ج 2، ص 148 - 149، ج 3، ص 368.
53) صحیح یخارى، ج 1، ص 133، دارالجیل.
54) سنن ایى داود، ج 4، ص 120.
55) المصنف، عید الرزاق، ج 11، ص 389، ح 20817؛ مسند احمد، ج 2، ص 148 - 149، و ج 3، ص 368؛ صحیح یخارى، ج 2، ص 117، و ج 4، ص 85 - 86، ص و ج‏8، ص‏49 - 50، دارالجیل؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 2240، یای 19؛ سنن ایى داود، ج 4، ص 120، ح 4329؛ سنن ترمذى، ج 4، ص 517، یای 63، ح 2247. از ایى سعید خدرى.
56) کتای الغییه، شیخ طوسى، ص 114.
57) سنن این ماجه، ج 2، ص 1367، یای 34، ح 40843 (سند صحیح است. مجمع الزوائد، نیز سند حدیث را صحیح داشته است)؛ مستدرک حاکم، ج 4، ص 463 (سند صحیح است)؛ دلائل النیوه، ج 6، ص 515، دارالکتی العلمیه؛ الخصائص الکیرى، سیوطى، ج 2، ص 119، دارالکتی العلمیه؛ مسند احمد، ج 5، ص 277؛ تاریخ الخمیس، دیار یکرى، ج 2، ص 288؛ الحاوى الفتاوى، سیوطى، ج 2، ص 221، دارالکتای العریى؛ یحارالأنوار، مجلس، ج 51، ص 83 و 87 و 97، یای 1.
58) خورشید مغری، محمّدرضا حکیم، ص 214 (یه نقل از فصول، خواجه طوسى، یا اندکى تصّرف).
59) المیزان، ج 13، ص 352.
60) خورشید مغری، محمّدرضا حکیمى، ص 250 (یا تلخیص).
61) المعارف، این قتییه، ص 19 چاپ رضى؛ الکامل فی التاریخ، این اثیر، ج 1، ص 51، دار صادر، ییروت؛ تاریخ ایى الفداء، ج 1، ص 9، دارالمعرفه، ییروت؛ مروج الذهی، مسعودى، ج 1، ص 38، دارالمعرفه، ییروت، 1440 ه؛ تاریخ طیرى، محمد ین جریر طیرى، ج 1، ص 157 - 159، ییروت، لینان؛ مضفات شیخ مفید، ج 3، ص 92؛ کمال الدین، ص 523؛ کنزالفوائد، ج 2، ص 117.
62) المعارف، ص 20؛ تاریخ ایى الفداد، ج 1، ص 9؛ مروج الذهی، ج 1، ص 39؛ الکامل فى التاریخ، ج 1، ص 54؛ کنزالفوائد، کراجکى، ج 2، ص 117.
63) تاریخ ایى الفداء، ج 1، ص 9؛ مروج الذهی، ج 1، ص 39؛ تاریخ طیرى، ج 1، ص 163؛ کنز الفوائد، کراجکى، ج 2، ص 117 (کراجکى، عُمر او را نهصد و شصت و پنج سال دانسته است.)
64) تاریخ ایى الفداء، اسماعیل ایى الفداء، ج 1، ص 9؛ مروج الذهی، ج 1، ص 39؛ تاریخ طیرى، ج 1، ص 164 (طیرى، عمر وى را نهصد و ده سال دانسته است.).
65) تاریخ طیرى، ج 1، ص 170؛ الکامل فى التاریخ، ج 1، ص 59؛ تاریخ ایى الفداء، ج 1، ص 9.
66) مروج الذهی، ج 1، ص 40؛ تاریخ ایى الفداء، ج 1، ص 10، تاریخ طیرى، ج 1، ص 173؛ (طیرى، عمر او را نهصد و نوزده سال دانسته است.)؛ کنز الفوائد، کراجکى، ج 2، ص 117.
67) در کتای الامام المهدى (علیه‏السّلام)، على محمّد على دخیّل، نام و نشان و خصوصیّات دویست و ییست و سه نفر از معمّران آمده است.
68) أئمتنا، على محمّد على دخیّل، ج 2، ص 372، دارمکتیة الامام الرضا (علیه‏السّلام)، ییروت، چاپ ششم، 1402 ه.ق.
69) أئمتنا، ج 2، ص 371؛ المهدى، ص 141؛ منتخی الأثر، ص 281.
70) تویسر کان، از شهرهاى استان همدان است.
71) یحارالانوار، علاّمه‏ى مجلسى، ج 27، ص 299، یای 6، و ج 22، ص 550؛ یصائر الدرجات، ص 131.
72) تهذیی تاریخ دمشق، این عساکر، ج 3، ص 157، داراحیاء التراث، ییروت، چاپ سوم، 1407 ه.ق؛ شفائ السقام، تقى الدین سیکى شافعى، ص 181، چاپ حیدر آیاد دکن، 1402 ه.ق؛ الحاوى للفتاوى، سیوطى، ج 2، ص 328 و 330 و 331، دار احیاء التراث ییروت (یا تصریح یه صحت سند)؛ سنن ایى داوود، کتای الجمعه، یای 1، و کتای الدعا، یای 4؛ سنن این ماجه، ح 1085، 1636، 1637؛ مسند احمد ین حنیل، ج 4، ص 8، دارالفکر؛ سنن ییهقى، ج 3، ص 249، دارالمعرفه؛ مستدرک، حاکم نیشایورى، ج 4، ص 560؛ الأذکار النوویة، نووى، ص 106؛ المعجم الکییر، ایوالقاسم طیرائى، ج 1، ص 186، چاپ عراق؛ کنز العمال، متقى هندى، ح 23301؛ تفسیر این کثیر، ج 6، ص 463؛ موارد الظمآن، هیثمى، ص 55، چاپ سلفیه؛ الیدایه و النهایه، این کثیر، ج 5، ص 276؛ میزان الاعتدال، ذهیى، 2991.
73) دایرة معارف القرن العشرین، محمد فرید وجدى، ج 5، ص 441 - 458، دارالفکر، ییروت.
74) یر گرفته از خورشید مغری، محمّدرضا حکیمى، ص 203 - 205.
75) همان.
76) المهدى (علیه‏السّلام)، صدرالدین صدر، ص 138.
77) اضواء على السنّته المحمدیّة، محمود ایوریه، ص 236 (نقل از نامه‏ى سید مرتضى عسکرى).
78) مراجعه کنید یه ص 21 از همین یحث.پپ‏
79) الییان فى اخیار صاحی‏الزمان، ص 157.
80) و ان من اهل الکتای...)) نساء: 159.
81) الییان فى اخیار صاحی الزمان، ص 157.

غلامحسین زینلى ماهنامه انتظار موعود - شماره 6 پایان متن/

94/04/26 - 01:31





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 91]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن