تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798176721




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تأملی جامعه‌شناختی دربارۀ جامعۀ موعود؛ زمینه‌ها و شرایط - بخش اول قواعد جامعه‌شناسی برای فهم شرایط نوظهور


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تأملی جامعه‌شناختی دربارۀ جامعۀ موعود؛ زمینه‌ها و شرایط - بخش اولقواعد جامعه‌شناسی برای فهم شرایط نوظهور
خبرگزاری فارس: قواعد جامعه‌شناسی برای فهم شرایط نوظهور
تغییرات معاصر، زمینه‌ها و امکانات متعددی را فراهم کرده که در شکل‌گیری وضعیت‌های اجتماعی آتی، تأثیری انکارناپذیر دارند.

  چکیده
تغییرات معاصر، زمینه‌ها و امکانات متعددی را فراهم کرده که در شکل‌گیری وضعیت‌های اجتماعی آتی، تأثیری انکارناپذیر دارند. در نوشتار حاضر با توجه به این‌گونه تغییرات، به دنبال بررسی جامعه‌شناسانۀ امکانات معاصر در ارتباط با جامعه موعود و زمینه‌های آن هستیم. در مقایسۀ اجتماعات بسیط اولیه با جوامع امروزی، می‌توان شکل‌گیری تغییرات اساسی را دید که به تدریج، حیات انسانی را دستخوش دگرگونی کرده است. مبنای حیات اجتماعی امروزی، جوامعی هستند که به صورت شبکه‌ای و در هم تنیده، با دیگر اعضا و خرده‌نظام‌های خود در ارتباطند؛ به گونه‌ای که تغییرات در یک حوزه، به دگرگونی در دیگر حوزه‌ها می‌انجامد. این در حالی است که اجتماعات پیشین، چنین پیوستگی ارگانیکی نداشتند. از این‌رو با موضوعی تازه سر و کار داریم که در سطحی فراملی و جهانی، دچار همسانی و همگونی شده است. الگوی چنین موضوع تازه‌ای عمدتاً با به کار گرفتن رویکردهای جامعه‌شناختی قابل تفهیم و تبیین است.
به منظور پاسخ‌گویی به پرسش اصلی تحقیق،‌ تلاش شده است با به‌کارگیری رویکردی جامعه‌شناختی، فرایندهای اجتماعی معاصر و امکانات، زمینه‌ها و شرایط تاریخی مربوط به جامعه موعود با تأکید بر فرآیندهای تمایز در ساخت اجتماعی و عقلانی‌ شدن در دوره معاصر، تبیین شود.
مقدمه
با بروز تغییرات مدرن در سطوح نهادی و ساختاری، به‌ویژه انقلاب‌های صنعتی و شهری، موضوع تازه‌ای با عنوان جامعه شکل گرفت که تا پیش از آن وجود نداشت. سطوح ارتباطات گسترش یافت و وضعیت به هم‌پیچیده‌ای ایجاد شد و زمینه را برای بروز همگونی‌های عام به وجود آورد؛ به گونه‌ای که اجزای متمایز و جدا از یکدیگر دارای ارتباطات متقابل نهادی و ساختی شدند. شاخص چنین امری، اثرپذیری از تغییرات صورت‌پذیرفته در حوزه‌های مختلف است. هنگامی که در بخشی از ساحت‌های جامعه تغییر ایجاد شود، دیگر اجزا نیز از آن تأثیر می‌پذیرند و دستخوش تغییر می‌شوند. تمامی این موارد، حاکی از آن است که در دوره معاصر، شاهد بروز وضعیت نوظهوری هستیم که تا پیش از این وجود نداشت. اساساً جامعه‌شناسی نیز متولی فهم قواعد مربوط به موضوع بدیعی بود که در عصر مدرن شکل گرفت. ازاین‌رو، معرفت تازه‌ای با عنوان جامعه‌شناسی تلاش می‌کرد با فهم قواعد مربوط به موضوع بدیع، راهکارهای مناسبی برای حلّ مسائل آن ارائه کند. رویکردهای ابتدایی در برخی موارد با تقلیل‌گرایی‌ها و افراط‌هایی همراه بود، اما ضرورت درک روابط زنجیره‌ای و شبکه‌ای همچنان تا دوران معاصر پابرجاست.
نظام اجتماعی معاصر، دارای هم‌بستگی‌های کلانی است که بر یکدیگر تأثیرگذارند. فهم آیندۀ تاریخی جوامع از جمله از منظر ادیان موعودگرا خصوصاً اسلام، نیازمند فهم وضعیت موجود و پیچیدگی‌های آن است. شرایط موجود، وضعیتی ایجاد کرده که در آن تحولات تاریخی به سویه‌های به ظاهر متعارض اما ممکنی گشوده است. از منظر برخی از مسلمانان تا پیش از این، ایدۀ شکل‌گیری حکومت جهانی صالحان، ایده‌ای آرمانی بود که تصور می‌شد صرفاً‌ از طرق اعجازی یا جز آن امکان داشت. مواردی نیز که در روایات از مصادیق جهان‌شمول ذکر شده بود، با تأویل‌های بعید تفسیر می‌شد. در چنین شرایطی است که از جمله امکانات تاریخیِ تحقق چنین سطحی از جهان‌شمول‌بودن پدید می‌آید. از سوی دیگر، ضرورت درون‌دینیِ تشکیل چنین امری نیز در وضعیت نابهنجار اخلاقی و ارزشی در دوران معاصر قابل درک است. سطح و نرخ مسائل و آسیب‌ها تا پیش از این، دارای چنین گستردگی و سرعت نبود. از این رو، اهمیت توجه به جامعه موعود جهانی از منظر ادیان موعودگرا خصوصاً‌ اسلام، برای حلّ یا کاهش مسائل از این جهت، بیش از پیش قابل درک است. آن‌چه اهمیت دارد، حکومتی جهانی به منظور رفع مسائل جهان‌شمول است. به عبارت دیگر، در دوره‌های قبلی نیز مسائلی گریبان گیر جوامع بود؛ اما وسعت و شمول آن، گستردگی جهانی در حدود کنونی نیافته بود. به همین دلیل، نمی‌توان غیر از سطح جهانی انتظار رفع یا حلّ مشکل را داشت.
موضوع بحث در مقالۀ حاضر عبارت است از: قواعدی که در چنین سطح اجتماعی بروز یافته و می‌تواند به فهم بهتر زمینه‌‌های احتمالی شکل‌گیری جامعه موعود از منظر اسلامی منجر شود. رویکرد اصلی در بررسی این موضوع نیز شیوه‌های فهم جامعه‌شناختی است. به عبارت دیگر، بر اساس رویکردهای جامعه‌شناختی به چه قواعد کلانی می‌توان درباره جوامع فعلی دست یافت که می‌تواند زمینه را برای جامعۀ جهانی مهدوی تسهیل نماید؟ بر این اساس، پرسش اصلی مقالۀ حاضر این است که: «چه قواعدی می‌تواند در جامعۀ کنونی، زمینه‌ساز شکل‌گیری جامعۀ موعود از منظر اسلامی باشد»؟ روش پاسخ‌گویی به این پرسش نیز، متناسب با شیوۀ جامعه‌شناختی است. به عبارت دیگر،‌ قواعد برآمده از مطالعۀ ثانویۀ مباحث جامعه‌شناسانه، مورد اهمیت و توجه است. قواعدی که در شرایط کنونی پدید آمده و توسط جامعه‌شناسان مورد بحث قرار گرفته است. تحلیل ثانویۀ ایده‌ها و یافته‌های جامعه‌شناسانه می‌تواند ابعاد مربوط به پرسش مذکور را پاسخ دهد.
مطابق با آن‌چه گذشت، هدف اصلی در مقالۀ حاضر، بررسی شرایط اجتماعی جدیدی است که می‌تواند زمینه را برای فهم احتمالات تاریخی آتی برای تحقق وعده‌های ادیان موعودگرایانه فراهم سازد. فهم قواعد جامعه‌شناسانه مبتنی بر شرایط معاصر‌، زمینۀ احتمالی مذکور را بهتر تبیین می‌کند. از این منظر، حکومت جهانی مهدوی، به عنوان موعودی که در اسلام وعده آن داده شده، با توجه به قواعد شکل‌گرفته در زمان حاضر، قابل فهم‌تر به نظر می‌رسد. از این جهت، صرفاً ݢݢݢآرمانی ناکجاآبادی و بیرون از شرایط عینی تلقی نمی‌شود که با ساز و کارهای دنیوی قابل دست‌یابی نباشد. شرایط کنونی در حوزۀ جهانی‌شدن ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی از یک سو و عمومیت‌یافتن مسائل و نابهنجاری‌ها از سوی دیگر، شکل‌گیری چنین جامعۀ موعودی را تسهیل کرده است.
مبتنی بر روابط شبکه‌ای، قواعد عمومی اجتماعی‌ در حال شکل‌گیری است که تا پیش از آن، بروز و ظهوری در این سطح‌ نداشت. در نوشتار حاضر به دنبال بررسی برخی از اساسی‌ترین قواعد یاد شده هستیم. به نظر می‌رسد امکانات تاریخی مد نظر ادیان موعودگرا، بدون در نظر گرفتن چنین قواعدی به درستی نمی‌تواند فهم و تبیین شود. در عرصه‌ای که ارتباطات به صورت باورناپذیر گسترش یافته و از مکان و زمان خالی شده، ‌تسهیل شرایط برای شکل‌گیری جامعه‌ای جهانی، ممکن‌تر است.
افزایش روندهای تغییر در دوران معاصر، از نظر ذهنی و عینی، تغییراتی را در حیات اجتماعی انسان‌ها به وجود آورده است. شبکه روابط انسانی گسترده‌تر شده و زمان مفهوم پیچیده‌تری یافته است، به گونه‌ای که بسیاری از اموری که تا پیش از این، هزینه زمانی بالایی را به خود اختصاص می‌داد، به حداقل ممکن کاهش یافته است. این امر صرفاً به حوزه اقتصاد یا صنعت محدود نیست و حوزه‌های علمی و فرهنگی را نیز شامل می‌شود. با شکل‌گیری اَبرصنایع، امکان تولید و توزیع کالاهای مختلف در زمان اندک و در حوزه ارتباطات و تکنولوژی اطلاعات، امکان تبادل با همه نقاط دنیا در کمترین زمان فراهم شده است. از این‌رو، بشر با بروز چنین تغییراتی وارد عرصه‌ای شده است که به ناچار باید نسبت به آن فهمی پیدا کند. مسائل و مشکلاتی که هم‌زمان با چنین تغییراتی روی داده است، پیچیدگی بیشتری نسبت به قبل دارد؛ به گونه‌ای که تا پیش از آن برخی از آن‌ها امکان بروز نداشت.
همچنین حوزه‌های مختلف علمی که متکفل بررسی چنین قواعد نوظهوری بودند، تحولات ژرفی یافتند. علم‌الاجتماع از این جمله بود که صورت‌های جامعه‌شناختی یافت. جامعه‌شناسی در این وضعیت، معرفت مدرنی بود که بر اساس آن، فهم قواعد تازه در حوزه حیات اجتماعی میسر می‌شد. از روندی همسان در این حوزه نمی‌توان سراغ گرفت، اما می‌توان برخی از قواعد اساسی نوظهور را با توجه به رویکردهای غالب توصیف کرد. در این نوشتار برای پاسخ‌گویی به این پرسش، درباره ‌برخی از اساسی‌ترین قواعد از یک‌سو و چگونگی زمینه‌سازی برای شکل‌گیری جامعه مهدوی از سوی دیگر، بحث می‌شود.
قواعد جامعه‌شناسی برای فهم شرایط نوظهور
هر علمی، موضوع خاصی دارد که از عوارض آن بحث می‌کند. بروز تغییرات شگرف به‌ویژه در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، علمی و ارتباطاتی منجر به شکل‌گیری ساحتی تازه در حیات اجتماعی گردید که از روابط و مناسبات جدیدی برخوردار بود. مسائل و مشکلاتی که بر اثر چنین تحولاتی رخ داد، بسیاری از اندیشمندان را بر آن داشت تا بتوانند به فهم شرایط جدید بپردازند تا بر اساس تحلیل وضعیت، راهکارهای خلاصی از آن را نیز بیابند. از قواعد کاملاً همگون و عام که تمامی حیات انسانی را شامل شود، نمی‌توان صحبت کرد؛ اما روابط متقابل میان اجزا و عناصر نظام اجتماعی به شدت افزایش یافت. در چنین شرایطی، جامعه‌شناسی نیز وظیفه دارد تا ماهیت جهان‌ نوظهوری را که در آن به سر می‌بریم، تحلیل کند و قابل فهم سازد (گیدنز، 1383: 36).
قواعد جامعه‌شناختی به اصول کلانی بازمی‌گردند که بر اساس فهم شرایط مدرن میسر شده است و بر اساس آن می‌توان وضعیت بدیع اجتماعی را تحلیل کرد. چنین امری مختص به شرایط مدرن هم نیست؛ چون افراد در هر دوره‌ای، ناچارند فهمی از خود و شرایطی که در آن زندگی می‌کنند، به دست آورند. از جمله عوامل تمایز انسان از موجودات و حیوانات، قدرت بازاندیشی و نطقی است که به وی امکان تفهّم و بازاندیشی وضعیتی را می‌دهند که در آن قرار دارد. آن‌چه به وضعیت جدید منحصر است و به همین‌ دلیل، آن را از سابقه تاریخی‌اش متمایز می‌کند، از یک‌سو به سطح تغییراتی بازمی‌گردد که رخ داده است و از سوی دیگر، به کیفیت و چگونگی بازاندیشی و تحلیل آن مرتبط است. در ساحت عینی، شبکه‌ای از تغییرات موجب شده است تا سادگی و بساطت اجتماعات گذشته از دست برود و مجموعه‌ای از روابط متقابل، حیات اجتماعی را شکل دهند. در ساحت ذهنی نیز خودبسندگی معرفت‌شناختی اقتضا می‌کند تا اساس فهم شرایط عینی یاد شده، با توجه به خود آن بنیان گذاشته شود. به نظر هابرماس، مدرنیته دیگر نه می‌تواند و نه می‌خواهد معیارهایی را به وام بگیرد که به واسطه آن، جهت‌گیری خود را از الگوهایی بگیرد که عصری دیگر تأمین می‌کند. مدرنیته باید هنجارمندی خود را از درون خودش پدید آورد (کالینیکوس، 1383: 36).
قواعد خاصی بر موقعیت‌های اجتماعی جدید حاکم است که بدون توجه به آن‌ها امکان تحلیل جامعه‌شناسانه وضعیت جدید نیست. در فیلم‌ها و داستان‌های تخیلی که انسان به اعصار آینده سفر می‌کند و گیج و گنگ می‌شود، دقیقاً ناآشنایی با قواعد موقعیتی، ابهام‌ ایجاد می‌کند. فردی را تصور کنید که از زمان‌های گذشته به زمان حاضر سفر کند. او نیز در مواجهه با شرایط مدرن، دچار حیرت و ابهام می‌شود. از این جهت، اجتماعات گذشته دارای قواعدی بودند که همانند موقعیت‌های مربوط به جوامع مدرن، معانی خاصی داشتند.  برای نمونه، شأن نزول آیات، مرتبط با تفاسیر گزاره‌های مقدس در ارتباط با موقعیت‌ها و قواعد اشراب‌شده در آن موقعیت‌هاست که ظرف نزول وحی قرار گرفته است. فهم بهتر این موقعیت به تفسیر بهتر منتج می‌شود. بر اساس آن‌چه گذشت، شناخت قواعد معنایی مربوط به موقعیت‌های اجتماعی در هر زمانی، شرط لازم برای تحلیل فضای اجتماعی است، اما در زمان حاضر، جامعه‌شناسی تلاش می‌کند تا بتواند قواعدی را کشف کند که از تراکم، ارتباط متقابل و پیچیدگی و تکثّر بیشتری برخوردار است. از این جهت، موضوع جامعه‌شناسی، اعمال معنی‌دار و قواعد مبتنی بر موقعیت‌های کلی و جزئی است. همگونی موجب اشتراک در قواعد عامی می‌شود که زندگی بسیاری از مردم را در مقایسه با گذشته با خود درگیر کرده است (وینچ، 1372: 43 - 64).
ضرورت کشف قواعد جامعه‌شناختی صرفاً به دلیل لزوم فهم شرایط برای انجام رفتار نیست، بلکه مسائل و نابسامانی‌ها نیز از سوی دیگر، تشدیدکننده ضرورت چنین بحثی هستند. از ابتدای حیات جامعه‌شناسی، مسائل اخلاقی و نابهنجاری‌های اجتماعی، از جمله مسائل اصلی برای بحث از قواعد جامعه‌شناختی بود. به همین دلیل، نابسامانی‌های حقوقی و اخلاقی که جامعه کنونی را دربر گرفته، از جمله عوامل اساسی شکل‌گیری جامعه‌شناسی برای فهم وضعیت موجود به منظور تبیین راه‌های اصلاحی بود. از این‌جاست که می‌توان به اهمیت دین و نیروی مذهب برای کنترل اجتماعات گذشته پی برد. در حیات اجتماعی بسیطی که چنین پیچیدگی امروزی هم نداشت، دین، عامل اصلی انتظام‌بخش به حیات انسانی بود. همگونی‌ها، ضرورت تبعیت از هنجارهای ثابت و جلوگیری از شکستن و نقض قواعد اجتماعی، ناشی از مهارهای مذهبی و کنترل مربوط به آن به دست نهادهای متولی و رسمی بود. تغییرات شگرف، انسان را به صورت متقابلی با دیگری از نوع خودش مرتبط کرد، اما از سوی دیگر، ماهیت خودبسندگی مدرنیته امکان معنادارکردن شرایط جدید به واسطه قواعد مذهبی و دینی را گرفت. جامعه‌شناسان اولیه از جمله دورکیم به صراحت به ضرورت کنترل نابسامانی‌های اخلاقی و هنجاری به واسطه نیروهای مهارکننده توجه داشتند.‌ عبارت ذیل از دورکیم می‌تواند گویای چنین دغدغه‌ای باشد:
شهوات بشری فقط در برابر یک نیروی اخلاقی معتبر بازمی‌ایستند. اگر هیچ نوع اقتدار اخلاقی معتبری وجود نداشته باشد، تنها قانون جنگل، فرمان‌روا خواهد بود و ستیزه‌جویی به صورت پنهان یا به شکل حاد، ناگزیر حالتی مزمن به خود خواهد گرفت. در این‌که هرج و مرجی از این‌گونه پدیده‌ای بیمارگون است، تردیدی نیست؛ زیرا چنین هرج و مرجی، مخالف نفس هدفی است که هر جامعه‌ای دارد. هدف جامعه این است که جنگ میان آدمیان را از میان بردارد یا دست‌کم تعدیلش کند و به جای قانون جنگل که می‌گوید حق با قوی‌تر است، قانونی عالی‌تر را مستقر سازد. بیهوده در توجیه این بی‌قاعدگی گفته می‌شود که این وضع، تسهیل‌کننده آزادی فردی است. چون هیچ‌چیز نادرست‌تر از تخاصمی نیست که اغلب می‌خواهند میان اقتدار [نظم و] قاعده [از یک سو] و آزادی فرد [از سوی دیگر] برقرار کنند.  مطلب به کلی، عکس این چیزی است که می‌گویند؛ خود آزادی (منظورمان آن‌گونه آزادی است که هرجامعه‌ای موظف است آن را معتبر نگاه دارد)، زاییده قاعده‌بندی است. من فقط هنگامی می‌توانم آزاد باشم که دیگری نتواند از برتری جسمانی، اقتصادی یا هر نوع برتری دیگری بر من برای دربندکشیدن من و از بین بردن آزادی‌ام بهره گیرد و [پیداست که] تنها قاعده اجتماعی می‌تواند مانعی در سر راه این‌گونه بهره‌‌گیری‌های نادرست از قدرت باشد. (دورکیم، 1381: 10-11)
آن‌چه اساساً مورد توجه جامعه‌شناسان اولیه بود، فقدان نیروهای کنترل‌کننده‌ای بود که منجر به حفظ و بقای قواعد اجتماعی می‌شد. آزادی انسان‌ها در شرایط جدید افزایش یافته بود و هر فرد می‌توانست آزادتر از گذشته، نیازهای خود را برآورده سازد و با دیگران ارتباط برقرار کند. البته این آزادی نباید به قیمت از دست‌ رفتن اصل و اساس حیات اجتماعی منجر شود. در صورتی که من بخواهم (به دلیل آزادی شخصی)، دیگری را (که او نیز دارای اراده آزاد شخصی است) نابود کنم، در نهایت، کیان جامعه تهدید می‌شود. این مسئله، فلاسفه‌ ماقبل مدرن، به‌ویژه آن دسته از فلاسفه‌ای که نزدیک به عصر مدرن در سده‌ها‌ی‌ هفدهم و هیجدهم زندگی می‌کرده‌اند را به خود مشغول کرده بود که از آن جمله می‌توان به کانت و هگل اشاره کرد. آزادی که از جمله اهداف تحولات مدرن، به‌ویژه تغییرات سیاسی و انقلاب فرانسه بود، از طرفی منجر به افزایش اختیارات افراد می‌شد و از طرف دیگر، لازمه چنین افزایش اختیاراتی، سلب اختیار از عده‌ای دیگر بود. چگونه می‌توان چنین آزادی را امری اخلاقی و انسانی قلمداد کرد؟
آزادی مطلق مستلزم همگونی است. این آزادی نمی‌تواند تمایزها را تحمل کند؛ چرا که آن‌ها مانعی در راه مشارکت تام هر فرد در تصمیمات جامعه هستند و حتی افزون بر این، آزادی مطلق مستلزم وحدت کم و بیش اراده‌ای است که از این تبادل نظرها ناشی می‌شود؛ زیرا در غیر این صورت، اکثریت، اراده خود را صرفاً بر اقلیت تحمیل خواهد کرد و آزادی همگانی نخواهد بود. جوامع مدرن به سوی همگونی و نیز وابستگی متقابل هرچه بیشتری پیش رفته‌اند، بدان‌گونه که جماعت‌های پاره‌ای در این جوامع، خودفرمانی و تا حدودی، هویت خویش را از دست می‌دهند. اما تفاوت‌هایی عظیم بر جای باقی است. بنابراین، همگون‌سازی موجبات بیگانگی و آزردگی اقلیت را به بار می‌آورد و نخستین واکنش جامعه لیبرال در قبال این مسئله تلاش برای همگونی هرچه بیشتر است (تیلور، 1383: 215-216).
در وضعیتی که پیچیدگی و روابط متقابل به صورت فزاینده‌ای، به صورت شبکه‌ای به حیات اجتماعی داده است، چگونه از یک سو اراده‌های آزاد و مستقل فردی تقویت می‌شود و از سوی دیگر، می‌توان بر اساس قواعد کنترل‌کننده‌ای از فروپاشی جامعه جلوگیری کرد؟ این مسئله اساسی مربوط به جامعه‌شناسی از بدو شکل‌گیری است. با فهم همین معضل دوسویه می‌توان به پرسش اصلی مقاله نیز پاسخ گفت. شکل‌گیری همگونی‌ها و روابط متقابل و متکثر، امکان بروز حکومت و جامعه‌ای جهانی را فراهم می‌کند و از سوی دیگر، ضرورت مهار آزادی‌های سرکش انسانی که در حال افزایش است، اراده‌ای اخلاقی و مذهبی را طلب می‌کند که توانایی چنین مهاری را در سطحی عام و جهان‌شمول داشته باشد. قدرت عقل به خودی خود، ضمانت اجرایی یا عملی ندارد. همچنین از حدود مشخصی برخوردار است. سازمان‌دهی مذهبی در عصر ظهور می‌تواند چنین معضلی را حل کند.
تخصصی‌شدن فزاینده و وابستگی متقابل میان اجزا
همان‌طور که اشاره شد، نگاه سازمانی و شبکه‌ای به روابط متقابل و دیالکتیکی میان اجزا و عناصر نظام اجتماعی، از جمله ضرورت‌های مربوط به قواعد جامعه‌شناختی است. جامعه‌شناس از این نظر با سازمان‌ها یا نظام‌های کارکردی مواجه می‌شود که دارای وابستگی متقابل با یکدیگرند. در چنین نظامی، کارگزاران اجتماعی و آحاد انسانی، در سطوح مختلف کلان و خرد با یکدیگر در ارتباط هستند.
این نظام‌های وابستگی متقابل، در تحلیل جامعه‌شناختی اهمیت اساسی دارند. آن‌ها عموماً اثرات منتجه هستند ‌که به صورت‌های گوناگون ظاهر می‌شوند. برخی از این ساخت‌ها، اهداف کارگزاران را تشدید می‌کند. برخی دیگر آن‌ها را واژگون می‌کند. برخی دیگر با هدف‌ها منطبقند، ولی اثرات تدریجی نامطلوبی دارند. پاره‌ای دیگر، بدون آن‌که از تضاد منافع مایه گرفته باشند، به حالات جمعی پرتنش منتهی می‌شوند. برخی هم غیرمستقیم، نتایج اجتماعی مثبت به بار می‌آورند که اگر کارگزاران اجتماعی می‌خواستند مستقیماً آن‌ها را به دست آورند، موفق نمی‌شدند و بالأخره بعضی از آن‌ها نیز باعث دگرگونی‌های اجتماعی کلی می‌شوند که به صورت نوآوری‌های جمعی حقیقی درمی‌آیند (بودون، 1383: 134-135).
سازمان‌دهی‌های متقابل اجتماعی، ما را با مجموعه‌های ارگانیکی مواجه کرده که مانند ارگانیسم زیست‌شناختی، دارای اجزای مرتبط و متصل با یکدیگر است که اهداف مشخصی را دنبال می‌کند. هر نوع خلل در یکی از بخش‌ها می‌تواند منجر به بروز نقصان در کلیت حرکت و حیات زیست‌واره شود. از جمله قواعد اساسی که بنیان‌های جامعه‌شناختی را شکل می‌دهد، وقوع تدریجی چنین تحول تخصصی‌شده و تمایزیابنده است. در گذشته، افراد به مراتب کمتر به دیگر اجزای نظام اجتماعی وابستگی داشتند. در شرایط جدید، افراد کاملاً به عملکردهای نهادی وابسته شده‌اند و بدون آن امکان حیات اجتماعی ندارند. این تمایز و تفکیک را هم در حوزه‌‌های نهادی و عینی (مانند اقتصاد، سیاست و فرهنگ) می‌توان مشاهده کرد و هم در حوزه‌های اطلاعاتی و ارتباطی.سازمان‌دهی اجتماعی و تمایزیابندگی مربوط به آن، از جمله بنیان‌های اساسی جامعه‌شناسی در بدو تأسیس بوده است. دورکیم در کتاب تقسیم کار اجتماعی دقیقاً به تحلیل و تبیین همین موضوع و تحولات مرتبط با آن پرداخته است. به نظر وی، امروز پدیده تقسیم کار به حدی عمومیت پیدا کرده است که دیگر از چشم کسی پوشیده نیست. تقسیم کار، خاص جهان اقتصادی نیست. تأثیر روزافزون آن را در متفاوت‌ترین بخش‌های جامعه هم می‌توان دید. وظایف سیاسی، اداری، قضایی، ‌همه بیش از پیش تخصصی می‌شوند. وظایف هنری و علمی نیز همین حال را دارند. گذشت آن روزگارانی که فلسفه، علم یگانه بود. دانشمند نه‌تنها هم‌زمان دست‌‌اندر‌کار علوم متفاوت نیست، بلکه حتی توانایی احاطه‌ یافتن بر تمامی یک رشته علمی را هم ندارد. دایره پژوهش‌های وی به سنخ معینی از مشکل‌ها یا حتی به مشکل واحدی محدود شده است (دورکیم، 1381: 42).
وضعیت دوگانه و پیچیده‌ای که در چنین شرایطی ظهور می‌کند، از یک‌سو زمینه‌ساز شکل‌گیری حکومت جهانی است و از سوی دیگر، نابهنجاری‌ها را افزایش می‌دهد. ماهیت پروبلماتیک موقعیت‌های مدرن را می‌توان چنین تفسیر کرد. موقعیت‌هایی که از جهتی تسهیل‌کننده روابط و گسترش‌دهنده آن به کرانه‌های دورتر است و از جهت دیگر، منجر به افزایش معضلات می‌شود. برای نمونه، می‌توان به وسایل مدرن ارتباط جمعی اشاره کرد. چنین وسایلی اعم از موبایل، ماهواره، رسانه‌های ارتباطی و... هم زمینه‌ را برای ارتباطات فراگیر و جهانی فراهم می‌کنند و هم مشکلات و معضلات خاص خود را به دنبال دارند. به نظر می‌رسد در شرایط تازه‌ای که در چنین وضعیتی ایجاد شده، از نظر هستی‌شناسانه، گشایش‌های بیشتری در مقایسه با گذشته در حیات اجتماعی و فهم بشری ایجاد شده، اما هم‌زمان، محدودیت‌هایی اخلاقی بروز یافته و به همین دلیل، نوع و میزان مسائل اجتماعی و کیفیت نابهنجاری‌ها افزایش فزاینده‌ای داشته است.
نکته‌ای که باید به آن توجه کرد، مفهوم تقسیم کار اجتماعی در ادبیات کلاسیک جامعه‌شناسی است. همان‌طور که اشاره شد، این مفهوم صرفاً دارای ابعاد معنایی در حوزه اقتصادی نیست، بلکه به صورت عام‌تر شامل حوزه‌های سیاسی، فرهنگی، ارتباطی و حتی حوزه علم نیز می‌شود. شاهد چنین برداشت کلی از این مفهوم، عنوان سازمان اجتماعی است که دورکیم برای کتاب خود پیش از عنوان تقسیم کار برگزیده بود. از این نظر، باید به این نکته توجه کنیم که سازمان‌دهی اجتماعی به معنی‌الاعم دچار تمایز ساختی شده و بخش‌ها از یکدیگر جدایی یافته و در عین حال به یکدیگر مرتبط شده‌اند. معمای طلایی مدرنیته در نظر جامعه‌شناسان کلاسیک نیز از همین‌ جا ناشی می‌شود. انسان‌ها در شرایط نوظهور مدرن، فردگراتر و بیشتر از همه، به یکدیگر وابسته می‌شوند. فهم این شرایط، برای فهم زمینه‌سازی برای ظهور حکومت جهانی ضرورت تام دارد؛ شرایطی که از پیچیدگی و گره‌ برخوردار است. شرایط مدرن، انسان‌ها را به حوزه‌های کاملاً تخصصی خود تقسیم کرده و از این نظر، آن‌ها را از یکدیگر دور ساخته است. در مقایسه با شرایط پیشین، به یکدیگر نیز بسیار وابسته شده‌اند. میزان وابستگی انسان مدرن به دیگری به مراتب، بیشتر از انسان پیشامدرن است. موقعیتی را فرض کنید که در آن، ساکنان مجموعه‌ای مسکونی در شهری بزرگ، در کنار یکدیگر، اما جدا از یکدیگر و در ماتریس‌های آپارتمانی به صورت مجزا زندگی می‌کنند. به ظاهر، افراد از یکدیگر دورند و استقلال زیادی از یکدیگر دارند. شرایط زندگی آپارتمان‌نشینی در کلان‌شهر نیز همین را اقتضا می‌کند. با این حال، هنگامی که برق به عنوان منبع اصلی تأمین انرژی در واحد مسکونی برود، چرخه زندگی بیشتر ساکنان تعطیل می‌شود. چنین وابستگی پیش از این سابقه نداشت. معمای اصلی مدرنیته که کلید فهم شرایط ظهور حکومت جهانی است، در همین وضعیت دوگانه و پیچیده، نهفته است. به همین دلیل، دورکیم در همه نوشته‌هایش سعی می‌کند تا مرزی میان وضعیت عادی _ بهنجار، و غیرعادی _ نابهنجار ترسیم کند. وضعیت نابهنجار بر کیفیتی بیمارگون دلالت دارد که در آن، قواعد و هنجارهای اخلاقی متزلزل شده است و به دلیل وابستگی زیاد هریک از انسان‌ها به دیگری، مسائل به صورت معناداری به دیگران منتقل می‌شود و همه را با خود درگیر می‌کند.
تفکیک فزاینده در ساخت سازمانی جامعه، منجر به تخصصی‌شدن می‌شود که در بدو امر ممکن است ضروری به نظر برسد، اما همواره با دودلی و نگرانی همراه است. افراد به تخصص‌های منحصر به فردی روی می‌آورند و ناچارند چنین کنند، اما هم‌زمان جهلی فراگیر نسبت به ابعاد دیگر حیات می‌یابند. چنین جهلی همچنان که بارها اشاره شد، صرفاً محدود به حوزه اقتصادی نیست، بلکه تمامی حوزه‌های سیاسی، فرهنگی، ارتباطی و علمی را شامل می‌شود. میزان اطلاع دقیق افراد و تجربه آنان از یک حوزه، به قیمت بی‌اطلاعی از دیگر حوزه‌ها تمام می‌شود؛ چیزی که چاره‌ای از آن در دوران مدرن نیست. کلید وابستگی انسان‌ها به یکدیگر نیز در همین‌جا نهفته است.  انسان‌ها به دلیل ندانستن و جهلی که دارند، مجبورند هنگام ضرورت به دیگری مراجعه کنند که نسبت به آن‌ها اطلاع بسیار زیادی نسبت به موضوع مورد نظر دارد. همچنین خود آن فرد ممکن است در حوزه دیگر و در موقعیت دیگری، مجبور به مراجعه به همین فرد شود؛ چون او هم دارای اطلاعات با اهمیت و اساسی در مورد موضوع دیگری است که اکنون با آن روبه‌روست. بنابراین، انسان‌ها در شرایط معاصر در مارپیچی چندلایه گرفتار می‌شوند که آن‌ها را در خود فرو می‌بلعد. ظاهراً چاره‌ای هم جز تسلیم‌ شدن نسبت به این شرایط وجود ندارد؛ چون لازمه زندگی در عصر حاضر چنین اقتضا می‌کند. این وضعیت، دغدغه اصلی بسیاری از جامعه‌شناسان کلاسیک از جمله دورکیم بوده است. به همین دلیل، به مردم سفارش می‌شود که به تخصص روی آورند، اما گویی همیشه این ترس هم وجود دارد که مبادا تخصص زیادی کار دست همگان دهد (همو: 45). منابع
_ اباذری، یوسف، خرد جامعه‌شناسی، تهران، طرح نو، 1387ش.
_ بودون، ریموند، منطق کنش اجتماعی؛ روش تحلیل مسائل اجتماعی، ترجمه: عبدالحسین نیک‌گهر، تهران، نشر توتیا، 1383ش.
_ تامپسن، کنت، امیل دورکیم، ترجمه: شنهاز مسمی‌پرست، تهران، نشر نی، 1388ش.
_ تیلور، چارلز، هگل و جامعه مدرن، ترجمه: منوچهر حقیقی‌راد، تهران، نشر مرکز، 1383ش.
_ دورکیم، امیل، درباره تقسیم کار اجتماعی، ترجمه: باقر پرهام، تهران، نشر مرکز، 1381ش.
_ صدوق، محمد بن علی بن حسین، من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، 1413ش.
_ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق.
_ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌‌البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372ش.
_ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1365ش.
_ فروند، ژولین، جامعه‌شناسی ماکس وبر، ترجمه: عبدالحسین نیک‌گهر، تهران، نشر توتیا، 1383ش.
_ کالینیکوس، آلکس، درآمدی تاریخی بر نظریه اجتماعی، ترجمه: اکبر معصوم‌بیگی، تهران، نشر آگه، 1383ش.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش.
_ گیدنز، آنتونی، چکیده آثار، ویرایش: فیلیپ کَسل، ترجمه: حسن چاوشیان، تهران، انتشارات ققنوس، 1383ش.
_ گیدنز، آنتونی، دورکیم، ترجمه: یوسف اباذری، تهران، انتشارات خوارزمی، 1388ش.
_ وبر، ماکس، اخلاق پروتستانی و روحیه سرمایه‌داری، ترجمه: عبدالکریم رشیدیان و پریسا منوچهری کاشانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1385ش.
_  دین، قدرت، جامعه، ترجمه: احمد تدین، تهران، نشر هرمس، 1387ش.
_ وینچ، پیتر، ایده علم اجتماعی و پیوند آن با فلسفه، ترجمه: گروه مترجمان، تهران، انتشارات سمت، 1372ش.
_ Weber, Max. The Protestant Ethic Debate & Max Weber`s Replies to His Critics, 1907-1910. Edited by: Chalcraft, David. J. & Harington, Austin. Translated by: Harington, Austin and Shields, Mary. Liverpool: Liverpool University Press 2001. نویسنده: سیدمهدی اعتمادی‌فر فصلنامه مشرق موعود شماره 28 ادامه دارد...

95/03/02 :: 04:33





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن