محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844716670
مفهومشناسی واژه «حکمت» و «جمال» و رابطه آن دو از نظر قرآن - بخش اول حکمت از دیدگاه فیلسوف بزرگ شیعه؛ ملاّصدرا
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مفهومشناسی واژه «حکمت» و «جمال» و رابطه آن دو از نظر قرآن - بخش اولحکمت از دیدگاه فیلسوف بزرگ شیعه؛ ملاّصدرا
هنر قرآن در این است که در ساختار خللناپذیر خود معنایی شگرف و معجزهآسایی عرضه میدارد که در بسیاری اوقات، از نگاه سطحی دور میماند و هنرمند کسی است که به کشف چنان روابط پنهان و ناملموسی نائل آید.
چکیده نوشته حاضر پیرامون دو محور «حکمت» و «جمال» و نسبت آن دو با یکدیگر در قرآن فراهم آمده است. حضور مکرّر در قرآن دو واژه مذکور، جایگاه آنها را تصدیق میکند و همین تکرار و تأکید از وجوه مختلف و طیّ آیات عدیده، بررسی هر یک از این دو واژه را ضروری میکند. امّا علیرغم اهتمام قرآنپژوهان، آنچه مغفول مانده، نسبت بین این دو واژه است که در این مقام با تأمّل و تدبّر عمیقتر در قرآن به این معجزه عمیق قرآنی دست یابیم. در منظومه فکری قرآن، حکمت و جمال نه تنها دو سیّاره دور افتاده از هم نیستند، بلکه به طور وثیقی به یکدیگر مربوط و وابستهاند. هنر قرآن در این است که در ساختار خللناپذیر خود معنایی شگرف و معجزهآسایی عرضه میدارد که در بسیاری اوقات، از نگاه سطحی دور میماند و هنرمند کسی است که به کشف چنان روابط پنهان و ناملموسی نائل آید. از این رو، برای دستیابی به چنین هدفی با مراجعه به قاموسها، معنای لغوی هر یک را به دست آوردیم و آنگاه بر بنیاد تفاسیر معتبر، بهترین معنا را مشخّص کردیم و در نهایت، از نسبت شگرف بین آن دو که در کلام وحی به خوبی یادآوری شده، پرده برداشتیم. کلیدواژگان قرآن؛ الفاظ قرآن؛ حکمت؛ جمال اصل مقاله کلمه «حکمت» و همخانوادههای آن مکرّر در قرآن و در دیگر منابع اسلامی به کار رفته است و اگرچه برخی آن را زاییده تمدّن کهن یونان میدانند، امّا از هر جا نشئت گرفته باشد، بعد از ظهور اسلام و ورود در این فرهنگ ناب الهی از سوی خداوند حکیم و مفسّران قرآن حکیم، بهویژه معصومین(ع) چنان تعالی یافت که تعلیم حکمت یکی از فلسفههای بعثت پیامبران برشمرده شد (ر.ک؛ آلعمران/164؛ الجمعه/2 و ...) و بزرگترین، رفیعترین و شایستهترین نعمت خدا بر انسانها شناخته گردید (ر.ک؛ فیض کاشانی، 1418ق.، ج 1: 128). امّا متأسّفانه این بزرگترین نعمت الهی، چنان در مقام تعریف، بیان و تعیین مصداق مهجور مانده است که مفسّر بزرگ شیعی، مرحوم طبرسی فقط از طریق اخبار رسیده، حدود دَه معنا برای آن ذکر میکند، بیآنکه تکلیف خوانننده را در این مجال روشن نماید (ر.ک؛ طبرسی، 1360، ج 3: 51). نگارنده با تأسّف بر کوتاهی ما مسلمانان که چرا نتوانستهایم گوهرهای اصیل و ناب قرآن را حدّاقل در تلاشی بسان توشیهیکو ایزوتسوی ژاپنی در آسمان بیکران قرآن و در کنار ستارگان دیگر، آن را به نظاره بنشینیم، چراکه ایشان در کتابِ خدا و انسان در قرآن میگوید: «کلمات یا تصوّرات در قرآن، هر یک تنها و منعزل از کلمات دیگر به کار نرفته، بلکه با ارتباط نزدیک به یکدیگر مورد استعمال قرار گرفتهاند و معنی مخصوص و ملموس خود را دقیقاً از مجموع دستگاه ارتباطی که با هم دارند، به دست میآورند» (ایزوتسو، 1393: 5). از این رو، بر آن است تا بعد از بررسیهای لغوی و تفسیری این واژه در منابع اسلامی، البتّه نه به روش سمانتیک، خود تعریفی نو از حکمت ارائه دهد و با اضافه کردن گوهر جمال به آن و با ترکیبی متعالی به منظر آیات قرآن، روایات و جهان هستی بنشیند تا فقط بررسیهای ما از گوهرهای ناب قرآن، تقلید و تکرار صرف نباشد و رشد، تعالی و ثمره علمی و عملی نیز داشته باشد. واژه حکمت بیست بار در قرآن کریم ذکر شده است و معمولاً مفسّران تعریفی که از حکمت به طور کامل ارائه دادهاند، ذیل آیه شریفه 269 سوره بقره است. امّا این واژه قبل از نزول قرآن و در لغت عرب جاهلی و اشعار آنها نیز به کار رفته است و در روایات معصومین(ع) به وفور از آن یاد شده است. آنچه جالب است اینکه گاهی این برکت یا خیر کثیر (البقره) به مشیّت الهی که بدون حساب و علّت نیست، اعطا میشود و عقل حکم میکند که آن بدون صلاحیّت و شایستگی نیست و گاهی در لسان معصومین(ع) کافر یا منافق هم صاحب حکمت هستند «خُذ الحکمه و لو مِن أَهل النّفاق» (نهجالبلاغه/ ج 80). این مسئله انسان را به تأمّل وامیدارد. آنچه در این مجال در پی آن هستیم، عبارتند از: 1ـ واژه «حکمت» در منابع اسلامی چه مفهومی دارد؟ 2ـ واژه «جمال» در منابع اسلامی چه مفهومی دارد؟ 3ـ حکمت و جمال در این مجال چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟ زیرا در باب حکمت، این مفهوم وزین و نورانی، با توجّه به قدمت بسیار طولانی و اهمیّت بسیار والایی که برای آن سراغ داریم، گویا متأسّفانه تعریفی که درخور و شایسته این منّت عظمی ارائه شده باشد، تاکنون صورت نگرفته است. همچنین باید گفت که نگارندگان تمام تقسیمهایی را که برای حکمت صورت گرفته، به دو دلیل فاقد جامعیّت میداند: یکی اینکه خلطی میان مفهوم و مصداق حکمت در طول تاریخ از سوی لغویّون، مفسّران و محقّقان صورت گرفته است. دوم اینکه تعاریف صورت گرفته ناقص میباشند و عنصری مفقود دارند که پس از تلاشی مستمر، امیدواریم با اضافه نمودن گوهر گمشده حکمت، یعنی جمال، و تبیینی نو از آن، تعریفی جدید و درخور این منّت عظمی ارائه دهیم. در باب رابطه میان این دو، در این مقام باید گفت این دُردانه فراموششده، «جمال = زیبایی» است که جزءِ لاینفکّ حکمت میباشد و اصلاً حکمت و جمال مثل دو بال هستند که پرنده ملکوتی انسان حکیم با هر دوی اینها پرواز و سِیر میکند و فقدان هر یک خسارت عظمی محسوب میشود؛ زیرا حکمت مبداء جمال و جمال مظهرِ حکمت است در جهان زیبای آفرینش. نگارندگان برای تأیید ادّعای خود از شواهد قرآنی و روایی استفاده مینمایند و با روشی تحلیلی و معناشناختی، البتّه نه معنای سمانتیک، سعی دارند هالهای از ابهام را که گِرد این مفهوم نورانی فراگرفته است، رفع نمایند و بعد از تعریف و تقسیم یادشده، میتوان تمام مصادیق قرآنی و روایی حکمت را در این تعریف و تقسیم که احتمالاً برای اوّلین بار صورت گرفته، قرار داد و با تعریف جدید میتوان کلیدی برای گنجینههای دفین قرآن در روایات معصومین(ع) ساخت. 1ـ تعریفهای ارائه شده از حکمت برای واژه حکمت در زبان عربی که به نظر میرسد این واژه عربی باشد نه دخیل در زبان عربی، یعنی عبری (ر.ک؛ جفری، 1386: 181) تعاریف متعدّدی آورده شده است، چه از سوی لغتشناسان و چه از سوی مفسّران و شعرا، و تقریباً آن معانی که در لغتنامههای فارسی از این واژه صورت گرفته، برگردانی از تجارب عربزبانان است نه رویکردی جدید و متفاوت. به همین دلیل، برای رسیدن به تعریف جدید، خود به بررسی این واژه در منابع مختلف لغوی، تفسیری و ... میپردازیم. 1ـ1) «حکمت» در لغت آنچه در لغتنامههای عربی در باب حکمت آمده است، معمولاٌ زیرِ ریشه «حکم» قرار دارد و آنچه در این مقام آورده شده است، چکیدهای از معانی حکمت و همخانواه آن است. لذا چنین پنداشته نشود که تمام معانی مذکور، معانی حکمت در این لغتنامههاست، بلکه بدین دلیل تمام معانی همخانواده حکمت در هفت دسته ذکر شده است و تمام معانی از همین منابعی است که ذکر شده است و برای تکرار نکردن، برخی از آن منابع ذکر شده است. دسته اوّل علم (ر.ک؛ فراهیدی، 1410ق.، ج 3: 63). 1ـ اشعار حکیمانه، مَثَلها، فقه، شناخت بهترین چیزها با بهترین علوم (ر.ک؛ ابنمنظور، 1414ق.، ج 12: 140)، معرفت، علم شریعت (ر.ک؛ طریحی، 1375، ج 6: 48)، کلام سودمندی که از جهل و سفاهت منع کند. 3ـ اموری که مبنای آنها با علم و عقل محکم گردیده است و از اختلاف محفوظ است. 4ـ علم به حقایق اشیاء، آنگونه که هستند و عمل به مقتضای آنها (ر.ک؛ مرتضی زبیدی، 1414ق.، ج 16: 160). 5ـ گونهای از قوّه عاقله علمی که حکمت الهی است، حجّت عقل بر طبق احکام شریعت. 6ـ رسیدن به حق با علم و عمل، شناخت انسان و انجام خیرات، اسرار علوم شریعت و طریقت، علم اسرار حقایق الهی، تفکّر در اوامر الهی و عمل به آن. 7ـ قطعیّت و یقین، وعظ (اندرز)، امر، عقل انسان، آنچه از احتمال و اشتباه محفوظ است، چیزی که در سر انسان است و او را از زشتیها دور میکند. دسته دوم حلم (ر.ک؛ فراهیدی، 1410ق.، ج 3: 63)، منع از ظلم یا از فساد و ... (ر.ک؛ ابنفارس، 1404ق.، ج 2: 91)، لجام چارپایان، نهی (از زشتی و ...) زجر، گرفتن دست سفیه و نادان، سکوت، نیازمند نبودن، خشیه، الوَرَع، محکمکاری و اتقان (ر.ک؛ فیومی1415ق.: 145)، چیزی که در آن اختلاف و اضطراب نباشد، حرز و برگشتن. دسته سوم نبوّت و رسالت، قرآن (ر.ک؛ فیروزآبادی، 1415ق.، ج 4: 39)، تورات، زبور (ر.ک؛ مطرّزی، 1979م.، ج 1: 218)، حلال و حرام الهی، آیات غیرمنسوخه، آیات آخر سوره انعام، آیاتی که نصّ است و آیات غیرمتشابه قرآن، اصحاب اُخدود در قرآن، تأویل القرآن، طاعت خداوند. دسته چهارم حاکم، قاضی، حکم و شکایت نزد خدا بردن، عدل (ابندرید، 1988م.، ج 1: 564). دسته پنجم چانه یا پیشانی یا صورت انسان (ر.ک؛ صاحب، 1414ق.، ج 2: 387)، شأن و منزلت انسان، فرج زنان (ر.ک؛ ابنسیّده، 1421 ق.، ج 3: 49)، اعتماد، راستی و اختیار تام داشتن. دسته ششم کسی که کاری را از روی هدف و غایت انجام میدهد، کسی که کارهای ظریف و زیبا انجام میدهد (ر.ک؛ ابناثیر، 1364، ج 1: 419)، نهایت امر هر چیزی. دسته هفتم کسانی که مورد تمسخر قرار میگیرند. تحلیل و بررسی با اندکی تأمّل در تقسیمبندی هفتگانه لغوی از حکمت تقریباً میتوان تمام موارد دسته اوّل را به علم برگرداند که یکی از کارکردهای عقل محسوب میشود. برخی موارد دسته دوم را بهراحتی و برخی را با تأویلهایی میتوان به منع برگرداند. مصادیق دسته سوم را میتوان در دستهبندی جدید ما که به زودی ذکر خواهد شد، از مصادیق حکمت افاضهای قرار دارد. وجه مشترک مصادیق دسته چهارم را نیز میتوان فیصله دادن و قطع نمودن دانست. درباره چانه، پیشانی و یا صورت انسان و ارتباط آنها با حکمت در لغت، برخی گفتهاند به این دلیل است که از آنجا که چانه، صورت یا پیشانی انسان مثل مکان قرار گرفتن لجام برای چهارپایان است و گفتیم که لجام چهارپا را از سرکشی نگه میدارد. البتّه وجه بهتری هم میتوان برای آن بیان نمود و آن اینکه، همانطور که در زبان عربی، به صورتِ انسان، «وجه» و به انسان آبرومند و صاحبمنزلت، «وجیه» گفته میشود و قدر و منزلت نیز یکی از معانی لغوی حکمت است، چنانچه بیان شد، .در زبان فارسی نیز آبرو تناسب وثیقی با صورت انسان دارد و اصطلاح عامیانه «ریش گذاشتن» به جای صرفِ آبرو حاکی از آن است. وجه مشترک اعتماد، راستی و اختیار تام داشتن را میتوان ثبوت دانست. درباره دسته ششم نیز باید گفت که هدف، غایت، ظرافتکاری و زیبایی به تعریف جدید ما مرتبط است و وجه تشابه کسانی که مورد تمسخر قرار میگیرند به حکمت، شاید از این نظر است که اینان به دلیل کفّ نفس و صبری که انجام میدهند و در این صبوری، وجهالله را خواهانند و نیز این صبوری آنان باعث تربیت روحی و رشد و تعالی آنها میگردد، چنانکه یکی از مصادیق «محکمین» که در هفت دسته لغوی قرار داشت، به «اصحاب الأُخدود» تفسیر شده است؛ همانها که مخیّر شدند بین دنیا و شکنجه سوخته شدن و برگزیدن بهشت و رضوان پروردگار، و ایشان به دلیل صبر و استقامت خود، بهشت را برگزیدند و بعد از تحلیل هفت دسته از مصادیق کلّی، لغویّون تمام هفتاد مورد را میتوان در 1ـ علم (که یکی از بالاترین درجات آن یقین است)، 2ـ منع، 3ـ ثبوت، 4ـ غایتمندی، 5ـ زیبایی خلاصه نمود، چراکه حتّی تعبیر قدر و منزلت انسان به حکمت را نیز میتوان هم از نظر غایتمندی و هم از لحاظ منع، مرتبط به حکمت دانست؛ زیرا زمانی انسان قدر و منزلت حقیقی خود را حفظ میکند که در اموری ثبوت داشته باشد و لازمهاش منع از اموری مثل هوای نفس است و از سویی، اگر از چنین شخصی بپرسیم که چرا خویشتنداری میکنی و هدفت چیست، قطعاً غایتی را در نظر دارد که همان تربیت و کمالطلبی وی است و از این هفت دسته، از دسته اوّل، تنها شمارههای 1 تا 7 عناصری از تعریف پیشنهادی ما میباشند و بقیّه از مصادیق حکمت میباشند نه تعریف حکمت. از دسته دوم نیز برخی از لوازم و برخی از عوامل رسیدن به حکمت هستند، یا مصداق حکمت و هیچ کدام از تعریف حکمت نمیباشند. از دسته سوم نیز هیچ کدام تعریف حکمت نیستند و از مصادیق حکمت میباشند. از دسته چهارم نیز هیچ یک تعریف حکمت نیستند و از دسته پنجم نیز برخی از مصادیق حکمت و برخی به صورت استعاره یا مجاز اسباب مصادیق حکمت میباشند. از دسته ششم، برخی از عناصرِ تعریف جدید ما وجود دارد و برخی نیز از مصادیق حکمتاَند. کسانی که مورد تمسخر قرار میگیرند، با توجیههایی میتوانند از مصادیق حکمت قرار گیرند و ربطی به تعریف حکمت ندارند. 1ـ2) تقسیمبندی معیارمند دیگری از حکمت این تقسیمبندی هفتگانه بر اساس برخی شباهتهای محتوایی و مضمونی بود، امّا با یک تأمّل عمیقتر میتوان پی برد که تمام این 71 مورد را میتوان در چند دسته زیر قرار داد که آیات و روایات نیز آن را تأیید میکند: 1ـ دستهای که به عنوان علل معدّه یا عوامل فراهمکننده حکمت میتوان نام برد؛ از قبیل (اشعار حکیمانه، مَثَلها، فقه، کلام سودمند، اسرار علوم شریعت، تفکّر در اوامر الهی و عمل به آن و هر یک از این مصادیق هفتادو یکگانه که به نوعی عمل محسوب میشوند، چه اوامر چندگانهای که در سوره اِسراء آمده است و چه در این تقسیمبندی هفتادویکگانه، مثل اوامر، نواحی، راستگویی، حلم، برگشتن و...). 2ـ دستهای که به عنوان لوازم حکمت میتوان برشمرد (حال چه به صورت استعاره و کنایه مثل صورت و چانه که استعاره از محلّ لگام یا منع انسان است) و چه به صُوَر دیگر؛ مثل اخلاص، ظرافتکاری و محکمکاری و زیباکاری و...). 3ـ دستهای که جزئی از تعریف حکمت میباشند (مثلِ صاحبِ یقین و معرفت شدن با افاضه و اشراق الهی و...). 4ـ بالأخره دستهای که به عنوان نتایج حکمت میتوان از آنها نام برد (از قبیلِ خشیت، بینیازی، اموری که مبنای آنها با علم و عقل محکم گشته، از اختلاف محفوظ است). از این نظر است که حکمای حقیقی و انبیا کمترین اختلاف را با یکدیگر دارند و به قول حضرت امام خمینی(ره)، اگر تمام انبیا یک جا جمع شوند، هیچ اختلافی با یکدیگر نخواهند داشت. 1ـ3) شواهدی برای هر دسته دسته اوّل «عَلَیْکُمْ بِالسِّوَاکِ فَإِنَّ النَّبِیَّ(ص) اَمَرَ بِالسِّوَاکِ فِی ظَاهِرِ الْأَسْنَانِ وَ أَرَادَ هَذَا الْمَعْنَی وَ الْمَثَلَ وَ مَنْ أَنَاخَ تَفَکُّرَهُ عَلَی بَابِ عَتَبَه الْعِبْرَه فِی اسْتِخْرَاجِ مِثْلِ هَذِهِ الْأَمْثَالِ فِی الْأَصْلِ وَ الْفَرْعِ فَتَحَ اللَّهُ لَهُ عُیُونَ الحِکْمَه وَ الْمَزِیدَ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (مصباح الشّریعه، 1400ق.: 126). دسته دوم «مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ بِنُورِ التَّأْیِیدِ وَ حُسْنِ التَّوْفِیقِ فَطَهَّرَ قَلْبَهُ مِنَ الدَّنَسِ فَلَا یُفَارِقُ الْمَعْرِفَه وَ التُّقَی فَیَسْتَمِعُ الکَلِمَ مِنَ الْأَصْلِ وَ یَتْرُکُ قَائِلَهُ کَیْفَمَا کَانَ قَالَتِ الْحُکَمَاءُ خُذِ الْحِکْمَه وَ لَوْ مِنْ أَفْوَاهِ الْمَجَانِینِ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ(ع) جَالِسُوا مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ وَ لِقَاؤُهُ فَضْلاً عَنِ الکَلِمِ وَ لَا تُجَالِسُوا مَنْ تُوَافِقُهُ ظَوَاهِرُکُمْ وَ تُخَالِفُهُ بَوَاطِنُکُمْ فَإِنَّ ذَلِکَ الْمُدَّعِی بِمَا لَیْسَ لَهُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ فَاستَقَادَتکُم [فِی اسْتِقَادَتِکُمْ] فَإِذَا لقتَ مَنْ [فِیهِ] ثَلَاثُ خِصَالٍ فَاغْتَنِمْ رُؤْیَتَهُ وَ لِقَاءَهُ وَ مُجَالَسَتَهُ وَ لَوْ کَانَ سَاعَه فَإِنَّ ذَلِکَ یُؤَثِّرُ فِی دِینِکَ وَ قَلْبِکَ وَ عِبَادَتِکَ بَرَکَاتُهُ فَمَنْ کَانَ کَلَامُهُ لَا یُجَاوِزُ فِعْلَهُ وَ فِعْلُهُ لَا یُجَاوِزُ صِدْقَهُ وَ صِدْقُهُ لَا یُنَازِعُ رَبَّهُ فَجَالِسْهُ بِالْحُرْمَه وَ انْتَظِرِ الرَّحْمَه وَ الْبَرَکَه وَ احْذَرْ لُزُومَ الْحُجَّه عَلَیْکَ وَ رَاعِ وَقْتَهُ کَیْلَا تَلُومَهُ فَتَخْسَرَ وَ انْظُرْ إِلَیْهِ بِعَینِ فَضْلِ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ تَخْصِیصِهِ لَهُ وَ کَرَامَتِهِ إِیَّاهُ» (همان: 162). دسته سوم «عن سلیمان بن خالد قال سألت أباعبد الله(ع) عن قول الله: وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَه فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً. فقال: إنّ الحکمه المعرفه و التّفقّه فی الدّین، فمن فقّه منکم فهو حکیم، و ما مِن أحد یموت مِن المؤمنین أحبّ إلی إبلیس مِن فقیه» (عیّاشی، 1380ق.، ج 1: 151). دسته چهارم «عِدَّه مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِیِّ عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یَقُولُ بِالْعَقْلِ اسْتُخْرِجَ غَوْرُ الْحِکْمَه وَ بِالْحِکْمَه اسْتُخْرِجَ غَوْرُ الْعَقْلِ وَ بِحُسنِ السِّیَاسَه یَکُونُ الْأَدَبُ الصَّالِحُ قَالَ وَ کَانَ یَقُولُ التَّفَکُّرُ حَیَاه قَلْبِ الْبَصِیرِ کَمَا یَمْشِی المشی فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ بِحُسنِ التَّخَلُّصِ وَ قِلَّه التَّرَبُّصِ»(کلینی، 1407ق.، ج 1: 28). 2ـ حکمت در تفاسیر معانی مفسّران از حکمت بسیار نزدیک به معنای لغوی این واژه است که مواردی ذکر میشود: ـ در تفسیرالأصفی در باب حکمت آمده است: «تحقّق یافتن علم و استواری در عمل (اطاعت پروردگار و معرفت امام) «معرفت امام و اجتناب از گناهان کبیره که خداوند آتش برای آنها مقرّر کرده»، «معرفت و تفقّه در دین»، «حکمت نور معرفت است و میراث تقوی و ثمره صدق است و اگر بگویم خداوند نعمتی بزرگتر، برتر، شایستهتر و پُربهاتر از حکمت به بندگانش ارزانی نکرده، درست گفتهام» (فیض کاشانی، 1418ق.، ج 1: 128). در روایت دیگری از پروردگار نقل کرده است: «من حکمت را به کسی ارزانی نمیکنم، مگر اینکه او را برای خود برگزیده باشم و با حکمت او را خاصّ خود گردانیده باشم» (همان). همچنین گفته است حکمت یعنی کتاب، و در روایت دیگری گفته است: «هیچ خانهای نیست که حکمت در آن نباشد، مگر اینکه خراب شده است. سپس آگاه باشید، فقیه شوید، عالم شوید و در حالت جهالت از دنیا نروید» (فیض کاشانی، 2: 129). علم قرآن، ناسخ و منسوخ قرآن، محکم و تشابه، مقدّم و مؤخّر، حلال و حرام و امثال قرآن، علم دین، نبوّت، فهم، خشیت، علمی که منفعت و فایده زیادی دارد، قرآن و فقه، به علم حکمت گفته میشود؛ زیرا با علم از زشتی ممانعت میشود و از زشتی تنفّر ایجاد میشود و از جبائی نقل نموده که منظور از حکمت آن است که خداوند به انبیاء و امّت آنها عنایت کرده است؛ از قبیل کتب آسمانی، آیات و نشانههایی است که آنها را به خدا و دین خدا دلالت و راهنمایی میکند. صاحب مجمعالبیان مرحوم طبرسی نیز این گونه نقل نموده است: «در اینکه مقصود از حکمت چیست، چند وجه گفتهاند: 1ـ علم به قرآن و آگاهی از ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، مقدّم و مؤخّر، حلال و حرام، مَثَلهای آن (نظر ابنمسعود و ابنعبّاس). 2ـ علم دین (از ابنزید). 3ـ رسیدن به واقع و حقیقت در عمل و گفتار (مجاهد). 4ـ نبوّت و پیامبری (سدی). 5ـ معرفت به خدا (عطا). 6ـ فهم (ابراهیم). 7ـ ترس از خدا (ربیع). 8 ـ قرآن و فقه (از امام صادق(ع) و مجاهد). 9ـ علم و دانش که فایده و منفعت بزرگ دارد و این وجه جامع همه وجوه و اقوال دیگر میباشد.10ـ آنچه خداوند به انبیا، پیامبر و امّتهای آنان داده از کتاب و آیات و نشانههایی که آنها را به شناسایی خدا و دین او راهنمایی کند که این خود تفضّل و رحمتی است از طرف پروردگار و به هر کس بخواهد، میدهد (از علی بن جبائی). علّت اینکه به علم، حکمت گفته شده، این است که علم همیشه انسان را به زیبایی (نیکی) و خیر میخواند و از زشتی بازمیدارد و این حقیقتِ حکمت است» (طبرسی، 1360، 3: 51). 3ـ حکمت از دیدگاه فیلسوف بزرگ شیعه؛ ملاّصدرا صدرالمتألّهین حکمت را هم شامل علم صحیح و هم فعل و رفتار صحیح میداند و روایتی از مقاتل نقل میکند که تفسیر حکمت در قرآن را خارج از چهار وجه نمیداند که عبارتند از: 1ـ مواعظ قرآن؛ مثل آیه Pوَأَنزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَه: و خداوند، کتاب و حکمت بر تو نازل کردO (النّساء /113). 2ـ فهم و علم؛ مثل آیه Pوَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا: و ما فرمان نبوّت (و عقل کافی) در کودکی به او دادیمO (مریم/12). 3ـ نبوّت؛ مثل آیه Pوَآتَیْنَاهُ الْحِکْمَه: دانش به او دادیمO (ص/20). 4ـ قرآن، عجائب و اسرار آن؛ مثل آیه Pاُدْعُ إِلِی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَه وَالْمَوْعِظَه الْحَسَنَه: با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نماO(النّحل/ 125). سپس ایشان مرجع همه این وجوه را در علم به حقایق اشیاء و عمل به موجب آنکه تجرّد و کنارهگیری از دنیا و آنچه در آن است (تقوا) میدانند. سپس میگوید: «به همین خاطر، گفتهاند حکمت تخلّق به اخلاق خداست؛ یعنی احاطه به صُوَر موجودات و عاری گشتن از مادّیات. پس بدان که امکان ندارد حکمت از این دو معنا خارج باشد؛ زیرا بدون شک حکمت، کمال انسان است و کمال انسان منحصر در دو چیز است: اوّل شناخت خیر (خوبیها و زیباییها) به دلیل خوبی خودش. دوم شناسایی خیر برای بهکار بستن آنکه مرجع اوّلی، علم و ادراک است و مرجع دومی به کردار و فعل صحیح برمیگردد و کمال این دو امر در نوع انسان همان مرتبه نبوّت و ولایت است. چنانچه خداوند از قول حضرت خلیل حکایت فرموده که میفرماید:(رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا: پروردگارا به من علم و دانش ببخش) (الشّعراء/83) که در اینجا منظور، حکمت نظری است و در دنبال همین آیه میفرماید:(وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ: و مرا به صالحان ملحق فرما) (الشّعراء/ 83) که حکمت عملی است. یا خطاب به حضرت موسی(ع) که فرمود: (إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا: من «اللّه» هستم؛ معبودی جز من نیست) (طه/14) که این حکمت نظری است تا آنجا که فرمود: (فَاعْبُدْنِی) (طه/14) که حکمت عملی است. موارد بسیاری از این قبیل در قرآن وجود دارد؛ زیرا علم توحید به کمال نمیرسد، مگر بعد از اطّلاع به جمیع ابواب حکمت نظری و عملی خالی از شوائب نفسانی و این میسّر نمیشود، مگر بعد از اینکه انسان حکیمی باشد که بداند هر آنچه نزد خداست، برای نیکوکاران خیر است و زیباست» (صدرای شیرازی، 1366، ج 7: 164ـ165). سپس ویژگیهایی برای حکمت ذکر میکند که عبارتند از: الف) حکمت از جانب خدا افاضه میشود. ب) بین معلّم حکمت و مفیض حکمت، فرق است و خداوند مفیض و انبیاء معلّم حکمت هستند. ج) فیّاض معارف از جمله حکمت بر نفوس، خداوند است که این معارف از سوی ملائکه از امکان به وجود و یا از قوّه به فعل درمیآید. د) خداوند با افاضه صُوَر اشیاء بر قلوب بندگان، هر کس را بخواهد، هدایت میکند. هـ) منظور از این حکمت که خداوند افاضه میکند، علوم ضروری نیست که حیوانات و چارپایان نیز دارا میباشند، بلکه منظور، آن دسته از علوم نظری است که منشاء و مبداء افعال حسنه هستند. مراجع قرآن کریم. ابناثیر، علیّ بن محمّد. (1364).النّهایه فی غریب الحدیث. قم: انتشارات مؤسّسه اسماعیلیان. ابندرید، محمّدبن حسن. (1988م.). جمهره اللّغه. چاپ اوّل. بیروت: دار العلم للملایین. ابنسیّده، علیّبن اسماعیل. (1421 ق.). المحکم و المحیط الأعظم. تحقیق عبدالحمید هنداوی. چاپ اوّل. بیروت: دارالکتاب العلمیّه. ابنفارس، احمدبن فارس. (1404ق.). معجم مقاییس اللّغه. تحقیق عبدالسّلام محمّد هارون. چاپ اوّل. قم: مکتب الأعلام الإسلامی. ابنفهد حلّی، احمدبن محمّد. (1375). آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدّه الداعی). ترجمه حسین غفّاری ساروی. چاپ اوّل. قم: بنیاد معارف اسلامی. ابنمنظور، محمّدبن مکرم. (1414ق.). لسان العرب. چاپ سوم. بیروت: بینا. اشکوری، محمّدبن علی. (1373). تفسیر شریف لاهیجی. چاپ اوّل. تهران: دفتر نشر راد. الهی قمشهای، مهدی. (1363). حکمت الهی(عام و خاص). تهران: انتشارات اسلامی. ایزوتسو، توشیهیکو. (1393). خدا و انسان در قرآن. ترجمه احمد آرام. چاپ نهم. تهران: شرکت سهامی انتشار. بستانی، فؤاد افرام. (1375). فرهنگ ابجدی. تهران: ناشر اسلامی. جعفری، محمّدتقی. (1366).تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی. چاپ یازدهم. تهران: انتشارات اسلامی. جفری، آرتور. (1386). واژههای دخیل در قرآن. فریدون بدرهای. چاپ دوم. تهران: انتشارات توس. جوادی آملی، عبدالله. (1386). قرآن در قرآن. محمّد محرابی. چاپ هفتم. قم: مرکز نشر اسراء. ـــــــــــــــــــ . (1387). مراحل اخلاق در قرآن. تنظیم و ویرایش حجتالاسلام علی اسلامی. چاپ هشتم. قم: مرکز نشر اسراء. حافظ شیرازی، شمسالدّین محمّد. (1379). دیوان اشعار. صادق سجّادی و علی بهرامیان. تهران: شرکت انتشارات فکر روز. دهخدا، علیاکبر. (1377). لغتنامه دهخدا. چاپ دوم. تهران: مؤسّسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران. راغب اصفهانی، حسین بن محمّد. (1412ق). المفردات فی غریب القرآن. تحقیق صفوان عدنان داودی. چاپ اوّل. دمشق: الدّار الشّامیّه. زمانی، مصطفی. (1348). اسلام و تمدّن جدید. قم: وزارت فرهنگ و هنر. سپهری، سهراب. (1389). هشت کتاب. چاپ اوّل. تهران: انتشارات راستین. سعدی شیرازی، مصلح بن عبدالله. (1386). کلّیّات سعدی. تصحیح حسین استاد ولی و بهاءالدّین اسکندری ارسنجانی. چاپ سوم. تهران: انتشارات قدیانی. شریفالرّضی، محمّد بن حسین. (1380). نهجالبلاغه. ترجمه محمّدجواد شریعت. چاپ سوم. تهران: انتشارات اساطیر. عیّاشی، محمّدبن مسعود. (1380ق.). تفسیر العیّاشی. چاپ اوّل. تهران: بینا. صاحب، اسماعیل بن عبّاد. (1414 ق.). المحیط فی اللّغه. تحقیق محمّد حسین آل یاسین. چاپ اوّل. بیروت: عالم الکتب. صدرای شیرازی، محمّدبن ابراهیم. (1766ق.). تفسیر القرآن الکریم. تحقیق محمّد خواجوی. چاپ دوم. قم: انتشارات بیدار. طباطبائی، سیّد محمّدحسین. (1374). تفسیر المیزان. ترجمه سیّد محمّدباقر موسوی همدانی. چاپ پنجم. قم: دفتر انتشارات اسلامی. طبرسی، فضلبن حسن. (1360). مجمعالبیان فی تفسیر القرآن. تحقیق رضا ستوده. چاپ اوّل. تهران: انتشارات فراهانی. طریحی، فخرالدّین. (1375). مجمع البحرین. چاپ سوم. تهران: کتابفروشی مرتضوی. طیّب، سیّد عبدالحسین. (1378). اطیبالبیان فی تفسیر القرآن. چاپ دوم. تهران: انتشارات اسلام. فراستخواه، مقصود. (1376). زبان قرآن. چاپ اوّل. تهران: ناشر علمی و فرهنگی. فراهیدی، خلیلبن احمد. (1410ق.). کتاب العین. چاپ دوم. قم: انتشارات هجرت. الفقه. منسوب به علیّ بن موسی الرّضا(ع) . تحقیق مؤسّسه آلالبیت(ع) . چاپ اوّل. مشهد: مؤسّسه آلالبیت(ع) . فیروزآبادی، محمّدبن یعقوب. (1415 ق.). القاموس المحیط. چاپ اوّل. بیروت: دارالکتب العلمیّه. فیض کاشانی، ملاّ محسن. (1418 ق). الأصفی فی تفسیر القرآن. تحقیق محمّدحسین درایتی و محمّدرضا نعمتی. چاپ اوّل. قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی. فیلیسین، شاله. (1343). شناخت زیبایی. ترجمه علیاکبر بامداد. تهران: انتشارات طهوری. فیّومی، احمدبن یعقوب. (1415 ق.). المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی. چاپ دوم. قم: مؤسّسه دارالهجره. قبادیانی، ناصربن خسرو. (1378). دیوان ناصرخسرو. چاپ سوم. تهران: انتشارات نگار. کتاب مقدّس. (2014م.). مژده برای عصر جدید. کلینی، محمّدبن یعقوب. (1407ق.). الکافی. چاپ چهارم. تهران: بینا. لاهیجی، محمّدبن علیّ. (1373). تفسیر لاهیجی. تهران: دفتر نشر راد. مجلسی، محمّدباقر. (1403ق.). بحار الانوار. بیروت: مؤسّسه الوفا. مرتضی زبیدی، محمّدبن محمّد. (1414 ق.). تاج العروس من جواهر القاموس. تحقیق علی شیری. بیروت: دارالفکر. مصباحالشّریعه. (1400ق.). امام جعفر بن محمّد(ع) . چاپ اوّل. بیروت: اعلمی. مطرّزی، ناصر بن عبّاد. (1979 م.). المغرب فی ترتیب المعرب. تحقیق محمود فاخوری و عبدالمجید مختار. چاپ اوّل. حلب: مکتبه اسامه بن زید. معین، محمّد. (1379). فرهنگ متوسّط فارسی. چاپ پانزدهم. تهران: انتشارات سپهر. مصطفوی، حسن. (1360). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران. (1363). تفسیر نمونه. قم: دارالکتب الإسلامیّه مولوی، جلالالدّین محمّد. (1373). گزیده مثنوی معنوی. چاپ دوم. تهران: انتشارات قدیانی فصلنامه معارف قرآنی شماره 20 ادامه دارد...
95/03/01 :: 06:34
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 96]
صفحات پیشنهادی
یثربی: روش «سروش» در تبیین علوم دینی نادرست است/ قنبری: درک صحیحی از نظریه «رویای رسولانه»
یثربی روش سروش در تبیین علوم دینی نادرست است قنبری درک صحیحی از نظریه رویای رسولانه نداریم فرهنگ > دین و اندیشه - نشست قرآن کلام خدا یا رویای نبی در نقد و بررسی نظریه محمد ص راوی رویاهای رسولانه دکتر عبدالکریم سروش عصر چهارشنبه 23 تیر با حضور دکتر خلیلارزیابی لایه بلاغی «شعر انتظار» در دوره معاصر با تکیه بر عناصر بیانی - بخش اول شعر انتظار در قلمرو ع
ارزیابی لایه بلاغی شعر انتظار در دوره معاصر با تکیه بر عناصر بیانی - بخش اولشعر انتظار در قلمرو علم بیان در شعر آیینی به طور عام و در ادبیات انتظار به طور خاص مانند دیگر انواع ادبی با وجود اینکه شبکۀ مفهومی بسیار غنی و ارجمند است بخشی عمده از تأثیرگذاری اثر مبتنی بر ادبیّت متاهل «اخلاص» همنشین اهل «بطانه » و «ولیجه» نمیشوند
اهل اخلاص همنشین اهل بطانه و ولیجه نمیشوند معادل واژه نفوذ در قرآن دو واژه است که هر کدام یک بار در قرآن ذکر شده یکی واژه بطانه است و دیگری واژه ولیجه بیانات آیتالله مصباح در سیامین نشست انجمن فارغالتحصیلان معادل واژه «نفوذ» در قرآن دو واژه انشست «زن در گفتمان سیاسی شهید بهشتی» برگزار می شود
نشست زن در گفتمان سیاسی شهید بهشتی برگزار می شود فرهنگ > دین و اندیشه - نشست زن در گفتمان سیاسی شهید بهشتی با سخنرانی علیرضا بهشتی و فرشاد مومنی در کتابخانه ملی ایران برگزار می شود به گزارش خبرآنلاین نشست «زن در گفتمان سیاسی شهید بهشتی» در کتابخانه ملا جلالی کندری ,اعظم سادات شبانی بررسی دیدگاه برخی مستشرقان درباره «همجنس گرایی» در قرآن
لا جلالی کندری اعظم سادات شبانیبررسی دیدگاه برخی مستشرقان درباره همجنس گرایی در قرآن توجه به معنا و کاربرد کلمات همنشین آن یعنی طوف و ولدان روشن می سازد که وظیفه این موجودات پذیرایی و رفت و آمد برای خدمت به بهشتیان است چکیده مقاله برخی از مستشرقان شبهه جدیدی درباره قرآن مطرح کبررسی تئوری رویای رسولانه در نشست «قرآن کلام خدا یا رویای نبی(ص)»
بررسی تئوری رویای رسولانه در نشست قرآن کلام خدا یا رویای نبی ص فرهنگ > دین و اندیشه - نشست قرآن کلام خدا یا رویای نبی ص در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میشود به گزارش خبرآنلاین در نشست «قرآن کلام خدا یا رویای نبی ص » دکتر سیدارزیابی لایه بلاغی «شعر انتظار» در دوره معاصر با تکیه بر عناصر بیانی - بخش دوم و پایانی استعاره در ش
ارزیابی لایه بلاغی شعر انتظار در دوره معاصر با تکیه بر عناصر بیانی - بخش دوم و پایانیاستعاره در شعر انتظار در شعر آیینی به طور عام و در ادبیات انتظار به طور خاص مانند دیگر انواع ادبی با وجود اینکه شبکۀ مفهومی بسیار غنی و ارجمند است بخشی عمده از تأثیرگذاری اثر مبتنی بر ادبیّتمحمد کاظم شاکر ,صمد اسمی بررسی مقاله «انجیل» در دایره المعارف قرآن لایدن
محمد کاظم شاکر صمد اسمیبررسی مقاله انجیل در دایره المعارف قرآن لایدن آنچه بیشتر موجب بدگمانی مسلمانان نسبت به متون مسیحیان و اعتبار آن گشته است مخالفت قرآن کریم با برخی از مطالب آنها از جمله ارکان اصلی مسیحیت تثلیث تصلیب و تفدیه میباشد چکیده مقاله نویسنده مدخل «انجیپژوهشی درباره تفسیر«فتح» در سوره نصر
پژوهشی درباره تفسیرفتح در سوره نصر بیشتر مفسّران مراد خداوند را از فتحی که در سوره نصر به پیامبر صلی الله علیه و آله مژده میدهد فتح مکّه دانسته اند بخش دوم و پایانی ۲-۱٫ بیان دو قضیه کاملا متناقض در برخی مصاحف رایج در بالای سوره در تمامی مصاحف جدید و قدیم عبارت زیر نوشته شدهخواهر به روایت برادر/ دیوان اشعار «آتش» از نگاه دکتر حسین الهی قمشه ای
خواهر به روایت برادر دیوان اشعار آتش از نگاه دکتر حسین الهی قمشه ای فرهنگ > دین و اندیشه - یادداشتی به قلم دکتر حسین الهی قمشه ای درباره دیوان شعر روانشاد بانو مهدیه الهی قمشه ای ادیب و قرآن پژوه که دیروز دعوت حق را لبیک گفت آدمي شهره شهر هستي است به عشق ورزيدن-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها