محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829147846
تعمیق فواید امام غایب در پرتو امام شناسی و غیبت شناسی - بخش اول تعمیق فواید امام در پرتو امام شناسی
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تعمیق فواید امام غایب در پرتو امام شناسی و غیبت شناسی - بخش اولتعمیق فواید امام در پرتو امام شناسی
باورهای اعتقادی، همواره صحنه نقادی و طرح شبهات بوده است. اعتقاد به امام غایب نیز از این امر مستثنا نیست. یکی از شبهاتی که متوجه این باور شده است، “انتفای فواید و لغویت امام غایب” است.
چکیده باورهای اعتقادی، همواره صحنه نقادی و طرح شبهات بوده است. اعتقاد به امام غایب نیز از این امر مستثنا نیست. یکی از شبهاتی که متوجه این باور شده است، “انتفای فواید و لغویت امام غایب” است. ریشه شبهه مذکور حاصل دو برداشت اشتباه، یا ناقص از مفهوم غیبت، شئون و مناصب امام است. طراحان این شبهه پنداشته اند غیبت یعنی عزلت، اختفا و فقدان شخص و شخصیت امام و شئون امام (رهبری و حکومت سیاسی و حضور اجتماعی). بنابراین، امام غایب، یعنی حاکمی که هیچ حضور و نمودی ندارد! در حالی که براساس منابع لغت عرب، قرآن و سنت، اصولاً غیبت، به معنای اختفا و فقدان شخص از جامعه نیست. امام غایب موجود است؛ فعالیت دارد؛ با امت مرتبط است؛ ولی هر کسی به تشخیص او موفق نمیشود؛ درست مانند غیبت حضرت یوسف7 و حضرت خضر7؛ نه غیبت حضرت عیسی7. این نوشتار تلاش میکند با استناد به قرآن، سنت و منابع کلامی، پاسخی نسبتاً جدید و یا دستکم با روش نو ارائه دهد که در پرتو آن، عمق بیشتری از فواید امام غایب کشف میشود. واژگان کلیدی: فواید امام، امام شناسی، مناصب نبیّ، غیبت شخص، غیبت شخصیّت. مقدمه پرسش از آثار و فواید امامی که غایب باشد، طبیعی و بجاست؛ زیرا مأنوس و متوقع از امام، رهبری سیاسی، قضایی و مقام اجرایی است که با وجود و ظهور او ملازم است، نه با غیبت او. از همین رو وقتی شخصیت نخست اسلام از خلفای بر حق پس از خویش خبر داد و افزود که دوازدهمین آنها را غیبتی است طولانی؛ اصحاب پرسیدند که آثار و فواید چنین امامی چه خواهد بود؟ پیامبر اکرم9 در خور فهم سؤالکنندگان و مخاطبان، پاسخی فرمودند روان، ساده؛ ولی عمیق(صدوق، 1380، ج2: 475؛ مجلسی، 1403، ج36: 250 و ج52: 92). نظیر همین پرسش در طول تاریخ امامت تکرار و از زبان مبارک معصومان، پاسخ هایی در طول بیان رسول اکرم9 صادر شده است.[1] در منابع کلامی، مخالفانِ ولادت و وجود فعلی امام مهدی4 پنداشته اند که اولا؛ امام، یعنی رهبری سیاسی و مقام صرفا اجرایی و ثانیا؛ امام غایب، یعنی امام فقید، مخفی و منزوی که با انتفای جمیع فواید امام مساوی است. لذا اینان اعتقاد به امام غایب را لغو و بیثمر دانستهاند![2] در مقابل، متکلمان امامیه با مراجعه به آیاتی که به غیبت انبیا اشاره دارند و نیز روایاتی که از علل و فلسفه و حکمت غیبت میگویند و با تحلیل عقلی، به فواید امام غایب پرداختهاند؛ فواید و آثاری چون حفظ دین، هدایت انسان های مستعد، ایجاد روحیه امید و انتظار و حرکت آفرینی. در کنار راه هایی که به تبیین آثار و فواید امام غایب پرداختهاند، راه مهمی وجود دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفته، و آن راه «امام شناسی و تحلیل هستی و چیستی غیبت» است. این نوشتار در صدد بیان این راه است. غیبت شناسی «غیب»، در لغت به معنای چیزی است که از دیدگان و از چشم سر مخفی است. [3] گاه میان بیننده و شیئی که باید دیده شود، مانعی است؛ مانند حوادث گذشته و آینده که میانشان، زمان حایل است و حوادثی که در شهر دیگری اتفاق میافتد که در این مورد، مکان حایل است و وجود فرشتگان که چشم سر قابلیت دیدن آنان را ندارد. [4] غیب در برابر شهادت است[5]، نه در برابر وجود. غایب شد، یعنی دور، گم، جدا و مخفی شد. [6] به زنی که همسرش غایب شود، “مُغیبه” گویند. [7] نتیجه این که اولا؛ شیءِ غایب، معدوم نیست؛ بلکه وجود دارد؛ ولی دیده نمیشود، آن هم نه مطلقا؛ بلکه نسبت به کسانی که در دایره غیبت و مانعیت قرار دارند. لذا غیبت نسبی است، نه مطلق. مثلا حوادث گذشته برای گذشتگان و آینده برای آیندگان و حوادث شهر برای حاضران، غیبت محسوب نمیشود؛ چنانکه برای خداوند که ازلی و ابدی است و همه جا حضور دارد، اصولاً غیبت مطرح نیست. ثانیاً؛ غیبت شئ، فقدان مطلق آثارش را به دنبال ندارد؛ بلکه نهایتا آثاری که مستلزم ظهورند، آن هم برای کسانی که از آنها غایب است؛ تعطیل میشود. غیبت، در اصطلاح مهدویت، بر اساس روایات، به کاربردهای لغویاش بیشباهت نیست. امام غایب یعنی هست؛ دارای آثار و حضور است و با امت در ارتباط است. افزون بر این، غیبت در اصطلاح مهدویت دارای معنای ظریفی است که فایده امام غایب را بهتر ترسیم میکند و آن غیبت «شخصیتی» است؛ نه «شخص». توضیح این که: غیبت در لغت، همان غیبت شخص و خود آن چیز است؛ یعنی خود آن شیء، غایب و دور از دسترس باشد و با بیننده هیچ ارتباطی نداشته باشد؛ اما غیبت شخصیت، یعنی عنوان و مشخصه غایب است، نه خود شخص. بیننده آن شخص را میبیند و با او در ارتباط است؛ ولی او را به جا نمیآورد و او را نمیشناسد و در تطبیق ناتوان است؛ مانند اینکه ظرف آبی را از دست کسی بگیریم؛ او را میبینیم و با او در تماس هستیم؛ ولی او را نمیشناسیم که مثلاً فرد صاحب نامی است. غیبت در این نوشتار به همین معنی است و لذا فوایدِ امامِ موجودِ مرتبطِ با امت حاضر، در جامعه قابل انکار نیست. در قرآن کریم از غیبت خلفای الاهی، سخن به میان آمده است: حضرت عیسی7 مسیح زنده و غایب است؛ ولی روی زمین نیست (نساء: 157)؛ یعنی شخص ایشان برای ما غایب است، هر چند وجود دارد و در جایی که خدا میداند، حضور دارد. غیبت امام مهدی4 در اصلِ زنده بودن و حضور داشتن، با غیبت حضرت عیسی7 مشترک است؛ اما کاملا یکی نیست. نمونه دیگر غیبت در قرآن، غیبت حضرت یوسف7 است که وی میان مردم وجود و حضور داشت؛ برای معنویت و دین و دنیای آنان به فرمان خدا کار میکرد؛ مصریان را از قحطی و شرک نجات داد؛ حتی باعث نجات مردمان بیرون از قلمرو حکومت مصر گردید. مردم اورا میدیدند (شخص او حاضر بود)؛ ولی او را نمیشناختند (شخصیت و عنوانش غایب بود). نه مصریان او را شناختند و نه برادران کنعانیاش؛ با وجود این که او را بارها دیدند و گندمش را خریدند. هم مصریان آوازه یعقوب و فرزند گمشدهاش را شنیده بودند و هم برادران یوسف. یوسف را به خاطر داشتند؛ امّا تطبیق آن یوسف بر شخصی که میدیدند، برای شان ممکن نبود. نمونه سوم غیبت ولی و خلیفه الاهی، غیبت خضر پیامبر است که موجود است و در میان مردم حاضر و به اذن الاهی در امور مردمان قدرت تصرف دارد؛ ولی کسی او را نمیشناسد؛ حتی اگر چون موسی7 نبی باشد؛ مگر به اذن الاهی. او خراب میکند (کشتی را)؛ از پا در میآورد (جوان را) و آباد میکند (دیوار را) بدون این که شناخته شود (کهف: 60). مردمان در تطبیق شخصیت بر شخص ناتوانند؛ غیبت مانع اجرای رسالت الاهی آنان نمیشود، تأثیر غیبت محدویت آثار او بر حوزه آثاری است که در گرو شناخت شخصیتش باشد. بنابراین، امام غایب، یعنی امامی که موجود است؛ با امت ارتباط دارد و چه بسا دیده میشود؛ ولی شناخته نمیشود؛ درست مانند حضرت یوسف (صدوق، 1380، ج2: 28) و حضرت خضر8 که غیبت آنان مانع اجرای مأموریت آنان نمیشود (نعمانی، 1418: 204). حال که معنی غیبت امام معلوم شد، اصل شبهه در واقع این گونه است: امامی که وجود و حضور دارد و به مأموریت الاهیاش مشغول است، چه فایده دارد؟ پاسخ خیلی روشن است، عدم شناخت موجود، به فوایدش آسیبی نمیزند. عنصر اکسیژن را بشر معاصر شناخت، در حالی که هزاران سال قبل و از آغاز خلقت از آن استفاده میکرد. بلی؛ هر قدر از موجودی شناخت بیشتری صورت گیرد، از آن موجود استفادهای بیشتر به عمل میآید؛ ولی اصل بهره گیری متوقف برشناخت نیست. امام شناسی شناخت حقیقت، جایگاه، منصب و شئون امام و امامت راهها و منابعی دارد؛ مانند قرآن و روش نقلی تفسیری، روایات و روش نقلی حدیثی، کلام و فلسفه و روش عقلی تحلیلی [8] که رویکرد این نوشتار بیشتر قرآنی حدیثی است. امام شناسی در پرتو قرآن و سنت موضوع دهها کتاب و مقاله بوده است؛ ولی به سبکی که در این نوشتار مطرح میشود، اندک است. قرآن امام و أئمه در قرآن اطلاقاتی دارد: در برخی کاربردها دارای معنای عامی است که شامل نبی و راهنما (امام نور) میشود (انبیاء: 73؛ قصص: 5؛ سجده: 24؛ فرقان: 74؛ اسرا: 71)، در برخی دیگر مقامی بالاتر از نبوت (بقره: 124) و گاهی خاص امام نار است (قصص: 41؛ توبه: 12) و این کاربردها میرساند که یکی دانستن امام و نبی و این که امام در کاربردهای قرآنی همان نبیّ باشد (فخررازی، 2000، ج4: 39-48؛ رشیدرضا، بی تا، ج1: 455)؛ اشتباه است (طباطبایی، 1417، ج1: 271-273). تمام آیاتی که از امام نور و از امامی که فراتر از مقام نبی است و نیز از پیامبران به لحاظ جایگاه وجودی و مقام امامت و رهبری سیاسی- اجتماعیشان سخن میگویند؛ به امام مصطلح (خلیفه و جانشین بر حق پیامبر9) مربوط میشود؛ چون اقتضای شراکت در مقام همین است؛ به ویژه امامت در قرائت شیعی آن که واجد اهلیّتها و عموم مناصب و شئون نبوت جز دریافت وحی تشریعی است. نبوت به مرحله تأسیس دین، تنزیل و ابلاغ وحی و امامت به مرحله حفظ دین، تداوم دینداری، پیشوایی، دستگیری، رشد، کمال، هدایتها و شئون ویژه مربوط میشود که انجام دادن این امور، مستلزم همان ویژگیهای لازم برای نبی است. از همین رو، در منابع کلامی شیعه، با همان دلایلی که حسن و لزوم بعثت ثابت میشود، حسن و لزوم امامت نیز برهانی میشود؛ مانند قاعده لطف، میل فطری به شناخت، احتیاج زندگی اجتماعی به قانون و قانوندان معصوم و اصل کاستی انسان (علامه حلی، 1407: 363). امامت در قرائت اهل سنت نیز، باید واجد اهلیّتها و اوصاف نبی باشد؛ چون تعریف مشهور آنان از امامت همین را اقتضا دارد: الامامه خلافه الرسول فی اقامه الدین بحیث یجب اتباعه علی کافه الامه (جرجانی، 1325، ج8: 345). الامامه خلافه عن صاحب الشرع فی حراسه الدین و سیاسه الدنیا(ابن خلدون، 1987: 191). الامامه رئاسه عامه فی امر الدین و الدنیا خلافه عن النبیّ (تفتازانی، 1409، ج5: 234؛ قوشچی، بیتا: 365). تصریح به خلیفه و نیابت و جانشینی، تداعیکننده این معنی است که امام صرف رهبر و خلیفه بُریده از نبی نیست؛ بلکه خلیفه و جانشین اوست؛ چنانکه ابوبکر تصریح میکند: «من خلیفه رسول الله هستم» (ابن خلدون،1987: 191). عرف و عقل حکم میکند که خلیفه، نزدیک ترین فرد به مستخلف عنه باشد و واجد تمام مقامات و مناصب او باشد؛ جز اموری که مخصوص نبوت ایشان است؛ مانند دریافت وحی و برخی احکام اختصاصی؛ وگرنه جانشینی بدون مُرجِّح و غیر عقلانی است. تصریح متکلمان به ریاست در دین و حراست از آن در تعریف امامت، تداعیکننده این معنی است که امام باید از علم و عصمت و افضلیت و جایگاه ویژه برخوردار باشد تا چون خود نبی، به کمک آن صفات جامعه را حراست و بر آن ریاست کند و آیا اصولا بدون علم و عصمت و افضلیت، ریاست و حراست ممکن است؟! چنانکه ریاست در دنیا، بدون تدبیر و کیاست و سیاست و شجاعت و قاطعیت ممکن نمیشود. لذا متکلمان این امور را در امام شرط کردهاند. قرآن کریم که خود طراح اصطلاح خلافت است، میان خلیفه و مستخلف عنه، بزرگترین و عمده اشتراکات ممکن را دیده است: وَ قَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ (اعراف: 142). بنابراین، یکی از راههای شناخت امام، آیاتی است که مبیِّن جایگاه انبیا و ائمه الاهی است. یکی از عوامل عمده در طرحِ اشکالِ لغویتِ امام غایب، شناخت ناقص امام است. به رغم تعریف درستی که از امام در منابع کلامی فریقین ارایه شده است؛ برخی امامت را در وظایف و شئون دنیایی مباشری منحصر کرده اند و امام را از جایگاه خلافت حقیقی، تا سرحد حاکمی معمول که میتواند عادل و عالم و افضل هم باشد؛ تنزل داده اند و به دنبال این تنزل توهمی، تنها امام ظاهر را مفید میدانند! قرآن یکبار از جایگاه وجودی و تکوینی پیامبران و ائمه الاهی سخن میگوید و بار دیگر از مناصب، شئون و وظایف آنان. توضیح این که در برخی آیات قرآن، سخن از معرفی شخص پیامبر (نبی) و ولی و امام است؛ یعنی جایگاه وجودی و ذات خود پیامبر6 و ائمه: (قطع نظر از مقام و منصب و شؤون نبوتش و امامتش). در برخی دیگر از آیات، از شخصیت پیامبر (نبوت)، یعنی جایگاه نبوت و با توجه به اجرای رسالت او، سخن رفته است؛ یعنی اینکه هر دو دسته از آیات، بابی برای امام شناسی است. رویکرد این نوشتار طرح آن گوشه از زوایای شخصی و شخصیتی نبیّ اکرم9 است که اولا؛ جانشین او به حکم خلافت از آن حضرت، واجد آن زوایا است و ثانیا؛ فواید و ثمرات آن جایگاه و شئون به ظهور منوط نیست؛ بلکه فواید ساری و جاری است؛ هر چند شخصیت شناخته نشود و این است تعمیق فواید امام در پرتو امام شناسی. به عبارت دیگر، برای نبی و امام چهار نوع آثار متصور است: ـ آثاری که بر اصل وجود نبی و امام در عالم هستی مترتب میشود؛ چه امام ظاهر باشد و چه غایب؛ ـ آثاری که بر افعال نبی و امام مترتب میشود، چه امام ظاهر باشد و چه غایب؛ ـ آثاری که بر وجود نبیّ و امام ظاهر مترتب میشود؛ – آثاری که بر افعال نبی و امام ظاهر مترتب میشود. در عصر غیبت تنها آثار دو قسم اخیر- آن هم نه به طور کامل – ناپیدا است. [9] جایگاه وجودی الف: امان و دفع عذاب «وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ» (انفال: 33). این آیه شریفه میان منع و دفع عذاب با وجود پیامبر9 ملازمه بر قرار میکند. در واقع، علت عذاب نکردن مردم، «وجود» مبارک حضرت رسول9 در میان آنها است. مراد از عذاب، گرفتاری های مقطعی، مریضی، سیلاب و زلزله های موضعی نیست؛ چون با وجود انبیا نیز چنین حوادثی گریبانگیر مردمان بوده است. پس، مراد از این عذاب، هلاک و نابودی عمومی است. از این رو، وجود و جایگاه پیامبر «امان» است. میتوان این جایگاه را از این آیه استفاده کرد: «لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ؛ وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ» (بلد: 1 و 2). وجود و جایگاه پیامبر9 علت قداست و اهمیت و مطلوبیت مکه است. بدون شک، پیامبر9 در سال یازدهم هجرت رحلت کرد و در جوار رحمت الاهی قرار گرفت و امت از وجود مادی و عنصری مبارکش محروم شد؛ و طبق مفاد تلازمی که آیه برقرار کرده است؛ باید عذاب نازل می شد؛ ولی چنین نشد. پس، معلوم میشود که خلیفه و جانشین بر حق او نیز از چنان جایگاه وجودی برخوردار بوده است. ممکن است اشکال شود که علت عدم نزول عذاب استغفار امت است؛ چنانکه ادامه آیه این نکته را طرح میکند: «وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» (انفال: 33) پاسخ این است که مراجعه به آیات دیگر، مدعای این نوشتار را تأیید میکند. توضیح مطلب اینکه از نظر قرآن، استغفار سه قسم است: مقبول مطلق (نور: 62؛ ممتحنه: 12؛ شوری: 5)؛ مقبول مشروط (توبه: 114) و مردود.[10] استغفاری که دفع بلا میکند، قسم اول و دوم است، نه مطلق استغفار؛ یعنی استغفار کار ساز و دافع عذاب، استغفار مقبول و یا مشروط واجد شرط است. حال باید دید که آن استغفار کدام است. وقتی جان حضرت یوسف7 به خاطر حسادت و قدر نشناسی برادران در خطر قرار گرفت، حاصل نافرمانی برادران، غیبت یوسف شد و آنان باعث شدند پدر و امت بنی اسرائیل از فیوض ظاهری و مباشری آن حضرت محروم شوند. برای ظهور آن حجت زمینه هایی لازم بود. یکی از آن زمینهها، ندامت و توبه و استغفار برادران بود. آنان از جان و دل نادم شدند و انابه و استغفار کردند؛ ولی استغفار و ندامت آنها مقبول و مؤثر نیفتاد. خداوند راه استغفار مقبول را نمایاند و آن اینکه استغفار باید از دهان و زبان مبارک حجت و ولی خدا باشد؛ چون او واسطه فیض و دافع بلا از عالمیان است: «قَالُواْ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ ؛ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» (یوسف: 97 و 98). تصریح قرآن به لزوم مراجعه به ولی، حجت و پیامبر تأکید بر جایگاه وجودی او است؛ هر چند ندامت و استغفار برادران شرط بود؛ شرط لازم بود نه کافی؛ یعنی استغفار مشروطِ به الحاقِ استغفارِ مقبولِ مطلق که از آن اولیای الاهی است. پس، هر چند استغفار عامل دفع عذاب و هلاکت است؛ استغفار حجت الله، این پیامد را دارد. این آیه تأکید بر مطلب است. ممکن است اشکال شود که این جریان به بنی اسرائیل مربوط است و نمی توان آن را به همه زمانها سرایت داد. پاسخ این است که اولا؛ وساطت اولیا، سنت الاهی است که خود قرآن از آن حکایت کرده و اختصاص آن به زمان و قومی خاص، بیدلیل است. ثانیا؛ قرآن در تداوم این سنت، حتی در شریعت اسلام تصریح دارد: وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا (نساء: 64) و: «سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا (فتح: 11). اصولا قرآن بر تفاوت عمیق میان مقام نبی با سایر امت تصریح میکند که موید جایگاه ویژه او است (نور: 63). ب: امید بخشی و حرکت آفرینی باور به وجود فعلی و زنده بودن رهبر، مایه امید و حرکت است. وجدان و فطرت گواهی میدهد که تا سربازان، حیات و وجود رهبر را باور دارند، با امید به پیروزی حرکت میکنند. فرمانده هرچند در معرض دید سربازان نباشد و در سنگرشان غایب باشد؛ وجود او امید آفرین است. چه بسیار اتفاق افتاده که به محض پخش خبر مرگ فرمانده – شایعه یا حقیقت – سپاه از هم پاشیده است. جنگ احد (طبری،1420، ج7: 308؛ طبری، 1407، ج2: 65؛ سمهودی، 1971، ج1: 286) نمونه همین حقیقت است. حضرت یعقوب7 که به غیبت حجت الله گرفتار بود، چون حیات و وجود فعلی او را باور داشت، هیچ گاه ناامید نشد و از حرکت نایستاد و دیگران که مرگ یوسف را باور کرده بودند، هیچ گاه در پی او بر نیامدند. ج:الگوی عملی انبیا تنها در بعد تعلیمی و ارشادی الگو نبودهاند؛ بلکه با تمام وجود اسوه، الگو و نمونه بوده اند: قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَاهِیمَ» (ممتحنه: 4) و: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا (احزاب: 21). سرمشق شدن از آثار تکوینی و وجودی انبیا است و به احراز نبوت و حتی شناخت مقام آنان منوط نیست؛ هر چند اگر سالک و رهرو از مقام و منصب نبی و حجت با خبر شود، بهتر و بیشتر از آن اسوه و الگو تبعیت میکند؛ یعنی شناخت، ضریب کار را بالا میبرد، نه این که برای بهره گیری شرطِ منحصر باشد. توضیح مطلب اینکه الگو واقع شدن رهبر و مقتدا برای پیروانش در کردار، رفتار و گفتار است. پس، هر کسی او را میبیند و سفارشهای او را میشنود، میتواند از او الگو گیری کند. شناخت الگو و مقتدا، انتخاب الگو را تحلیل و تعلیل میکند؛ یعنی اگر سوال شود که چرا از این فرد پیروی میکنی؛ پاسخ میدهد به این دلیل که وی چنین و چنان انسانی است. علامه طباطبایی میفرمایید: التبلیغ یعمّ القول و الفعل فانّ فی الفعل تبلیغا کما فی القول (طباطبایی،1417، ج20: 57). قرآن کریم از اصل استمرار الگو و لزوم تبعیت از او سخن میگوید. شأن الگو بودن نیز از شئونی است که خلیفه و جانشین باید واجد آن باشد تا هم خلیفه بودن صدق کند و هم استمرار الگو نقض نشود. رسول مکرم9 پیش از اینکه پیامبر شود و مردم مقام رسالت او را به رسمیت بشناسند، برای عدهای الگو و مقتدا بود و بسیاری از افراد شیفته او بودند؛ همین طور حضرت یوسف بسط اخلاق و عبودیت داد، پیش از آنکه شخصیت نبویش برای مردم ظهوری داشته باشد. حضرت حجت4 در همان وسعت زندگی خود، نقش الگو بودن خود را اجرا می کند و اعمال چنین نقشی مستلزم ظهور آن جناب نیست. د: مُجرِی اوامر ویژه الاهی قرآن کریم از انبیایی حکایت میکند که هر چند غایب بودند؛ غیبت مانع اجرای مأموریت آنان نمیشد. مصاحب حضرت موسی که قرآن از آن به «عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا» (کهف: 65) تعبیر میکند و طبق نظر مفسرین همان خضر نبی است (طوسی، بی تا، ج7: 68؛ طبرسی، بی تا ج6: 329؛ طباطبایی، 1411، ج13: 185؛ فخررازی،2000، ج21: 123؛ السیوطی،1993، ج5: 420؛ زمخشری،بی تا، ج2: 685)؛ غایب بود؛ ولی در مقام عبد الاهی مأمور اجرای دستورات تکوینی خدا بود. خراب کردن و از پا درآوردن و آباد کردن گوشهای از کارهای اوست که در مدت کوتاه انجام داد (کهف: 71-77). ناشناس بودن او نه تنها مانع کارش نمیشود؛ بلکه اجرای مأموریت او را سرعت میبخشید (کهف: 66-70). حضرت یوسف7، دیگر نمونه قرآنی برای اثبات مدعاست. او که بر اثر قدر نشناسی و تهدید جانی از جانب برادرانش و اجرای مأموریت الاهی غایب شد، مصداقی از فوایدش، هدایت مصریان به توحید و نجات مصریان و کنعانیان از قحطی بود. غیبتش مانع مأموریتش نبود؛ هر چند پس از رفع خطر و آمادگی امت و ندامت و استغفار برادران که ظهورش اتفاق افتاد، فواید تکوینی و تشریعیاش گستردهتر شد و هدایت قوم را بر عهده گرفت. در روایات فریقین از حیات، طول عمر و فعالیت های فعلی انبیای غایب سخن فراوان است.[11] ه – ناظر و شاهد بر اعمال امت یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا (احزاب: 45) و نیز: وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ (توبه: 105). عطف مؤمنین بر پیامبر و بر خدا میرساند که مراد عموم مؤمنان و مؤمنان عادی نیست؛ چنانکه وجدان هر مؤمنی عادی گواه است که هیچگاه واجد چنین مقامی نبوده که ناظر اعمال امت باشد. پس، طبق روایات، امام است که وارث این مقام نیز میباشد. نظارت بر اعمال امت، منصبی است که به ظهور نیاز ندارد. مهم این است که نبی و امام، امت را ببیند. میتوان یکی از فلسفه های مهم این نظارت را گواهی دادن پیامبر و امامان در روز قیامت دانست. ادامه همین آیه مؤید این نکته است: وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ؛ یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ (اسراء: 71) [12]وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا (بقره: 143). فایده مهم تربیتی امام غایب، ولی شاهد و ناظر، این است که انسان معتقد و منتظر خود را در محضر امام حاضر میبیند و کمتر به گناه دست میزند. خواجه نصیرالدین، در باب فایده امام غایب و در پاسخ به اشکال ناسازگاری غیبت با منصب امامت، سخن متقن و موجزی دارد که ناظر به همین تفسیر تعدد فواید امام است (وجود امام و امامت امام): «وجوده لطف و تصرفه [لطف] آخر و عدمه منا».[13] ظاهر عبارت این است که خواجه برای امام دو نوع فایده میبیند: یکی فواید وجودی (امام) و دیگری فواید منصبی (امامت). معظم فواید منصبی (امامت کردن) در گرو ظهور و زندگی عادی امام است، مانند رهبری سیاسی – حکومتی، بیان دین، قضاوت میان مردم. لذا در عصر غیبت، انجام دادن مباشری این وظایف و فواید، تعطیل است؛ اما فواید وجودی مانند امان اهل زمین؛ الگوی عملی در محدوده همان کسانی که او را میبینند، هرچند نمیشناسند؛ هدایت های تکوینی ناشی از ولایت، القای روحیه امید و حرکت بخشی تعطیل نیست و اصولا تعطیل بردار نیست؛ درست، مانند فواید وجودی امام علی7 که بیست و پنج سال از مرتبه خلافت ظاهری غایب بود. علامه حلی در توضیح سخن خواجه به مصادیقی از لطف های امام غایب میپردازد: 1 – حفظ شریعت از زیادت و نقصان: در توضیح این فایده می توان به اجماع لطفی که فقهای عظام فرموده اند و به ملاقاتها و ارتباطاتی که خواص دارند؛ اشاره کرد (صدوق،1380، ج2: 235-286). 2- حفظ امت از فساد و سوق آنان به صلاح: علامه بخشی از این فایده را توضیح داده است: اصل باور به وجود امام و این که هر آن امکان نفوذ و صدور حکم او مترقب است، علت منع مردم از فساد و مایه قرب آنان به صلاح است. 3 – مقدمیّت حصول فواید: بدون شک و به اقرار خصم، تصرفات تشریعی و مباشری امام، لطف و از فواید محسوب میشود. از طرفی تحقق این فواید مقدماتی میخواهد؛ از جمله وجود و حیات امام و مقدمه فواید خود نیز فایده است. پس، وجود امام لطف و فایده میشود (علامه حلی، 1407: 363). محصول آیات و ریشه تلاش متکلمان در روایات نیز قابل مشاهده است؛ روایاتی که در صدد توضیح فواید امام غایب هستند. روایات و آثار وجودی امام: پیامبر اکرم فرمودند: جَعَلَ اللَّهُ النُّجُومَ أَمَاناً لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ جَعَلَ أَهْلَ بَیْتِی أَمَاناً لِأَهْلِ الْأَرْض (مجلسی، 1403، ج27: 308). نظیر این تعبییر، از امام زمان4 نیز صادر شده است: وَ إِنِّی لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْض (صدوق،1380، ج2: 239) و: أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِیَاءِ وَ بِی یَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِی وَ شِیعَتِی (صدوق،1380، ج2: 171؛ سبط بن جوزی: 182). امام کاظم7 درباره آیه «وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَه»؛ فرمود: نعمت ظاهر، امام آشکار و نعمت باطن، امام غایب است…(مجلسی،1403، ج24: 52). پی نوشت: [1]. سلیمان اعمش از امام صادق7 چنین آورده است: «لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّهٍ لِلَّهِ فِیهَا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ وَ لَا تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَهُ مِنْ حُجَّهٍ لِلَّهِ فِیهَا وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یُعْبَد» سلیمان میگوید: گفتم: سرورم! مردم چگونه از امام غایب از نظر، بهرهور میگردند؟ حضرت فرمود: « کَمَا یَنْتَفِعُونَ بِالشَّمْسِ إِذَا سَتَرَهَا السَّحَابُ» )شیخ صدوق، کمالالدین، ج 1: 393 باب 21 ح22؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 52: 92). نیز در توقیع مبارکی از سوی حضرت مهدی4:…: «أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِی فِی غَیْبَتِی فَکَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَیَّبَتْهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ وَ إِنِّی لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ کَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاء…» (شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2: 239 باب 45 ح 4؛ شیخ طوسی، الغیبه: 292 فصل 4 ح 247؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 52: 92). [2]. (احتج الموجب) النصب الامام (على اللّه بانه لطف لکون العبد معه أقرب الى الطاعه و أبعد عن المعصیه واللطف واجب علیه تعالى و الجواب بعد منع وجوب اللطف ان اللطف) الذی ذکرتموه (انما یحصل بامام ظاهر قاهر) یرجی ثوابه و یخشى عقابه یدعو الناس الى الطاعات و یزجرهم عن المعاصى باقامه الحدود و القصاص و ینتصف للمظلوم من الظالم (و أنتم لا توجبونه) على اللّه کما فی هذا الزمان الذی نحن فیه (فالذى توجبونه) و هو الامام المعصوم المختفی (لیس بلطف) اذ لا یتصور منه مع الاختفاء تقریب الناس الى الصلاح و تبعیدهم عن الفساد (و الذی هو لطف لا توجبونه) علیه و الا لزم کونه تعالى فی زماننا هذا تارکا للواجب و هو محال(ایجى- جرجانی، شرح المواقف ج 8: 348)؛ و لأن اختفاء إمام هذا القدر من الأنام بحیث لا یذکر منه إلا الاسم بعید جدا، و لأن بعثه مع هذا الاختفاء عبث، إذ المقصود من الإمامه الشریعه، و حفظ النظام، و دفع الجور(تفتازانی، شرح المقاصد، ج 5: 313). [3]. ألا ترى أنک تقول غاب الرجل إذا ذهب عن البصر؛ الغَیْبُ : کلُّ ما غابَ عنکَ (القاموس المحیط – الفیروزآبادی؛ فصل الغیب)؛ وَالْغَیْبُ کُلُّ مَا غَابَ عَنْکَ وَجَمْعُهُ غُیُوبٌ (المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، أحمد بن محمد بن علی الفیومی، واژه غاب). [4]. وأغابت المرأه فهی مغیبه إذا غاب زوجها، وقال أبو إسحاق فی قول الله جل وعز: )یُؤمنُونَ بالغَیْبِ(أی یؤمنون بما غاب عنهم مما أخبرهم به رسول الله9 من أمر البعث والجنه والنار، وکل ما غاب عنهم مما أنبأهم به فهو غیب. أبو العباس عن الأعرابی فی قوله: )یؤمنونَ بالغیْبِ(. قال: یؤمنون بالله، قال: والغیب أیضاً ما غابَ عن العیون وإن کان محصلاً فی القلوب، ویقال: سمعت صوتاً من وراء الغیب: أی من موضع لا أراه. (تهذیب اللغه، الأزهری، واژه غاب)؛ وقولهم غَیَّبه غَیَابُه أَی دُفِنَ فی قَبْرِه قال شمر کلُّ مکان لا یُدْرَى ما فیه فهو غَیْبٌ وکذلک الموضع الذی لا یُدْرَى ما وراءه وغابَ الرجلُ غَیْباً ومَغِیباً وتَغَیَّبَ سافرَ أَو بانَ ( لسان العرب، ابن منظور، واژه غاب). 3. وامرأه مغیبه : غاب بعلها أو أحد من أهلها. وهم یتشاهدون أحیانا ویتغایبون أحیانا (المحکم والمحیط الأعظم، أبو الحسن علی بن إسماعیل بن سیده المرسی، واژه غاب). [6]. ضَلَّ الشَّیْءُ : إِذا خَفِیَ وغَابَ، ومنهُ ضَلَّ الماءُ فی اللَّبَنِ غاب عَنِّی الأَمرُ إِذَا بَطَنَ. الغَیْبُ : مثلُ التَّغَیُّب. یقال : تَغَیَّبَ عَنِّی الأَمْرُ : بَطَنَ وغَیَّبَهُ هُو وغَیَّبهُ عنْه وغَابَتِ الشَّمسُ وغیرُهَا من النُّجُوم مغِیباً وغِیاباً وغُیُوباً وغَیْبُوبَهً وغُیُوبَهً عن الهَجَرِیّ : غَرَبَت. وغاب الرَّجلُ غَیْباً ومَغِیباً وتَغَیَّبَ : سَافَر أَو بَانَ (تاج العروس، محمّد مرتضى، الزَّبیدی) غاب الرجل غیْباً وغِیاباً ومَغیباً وتغیّب – بعُد أو خفِی فلم یظهر. ابن السکیت: بنو فلان یشهدون أحیاناً ویتغایبون أحیاناً وقد غیّبْتُه. (المخصص، علی بن إسماعیل الأندلسی ابن سیده، واژه غاب). [7]. وغابَتِ الشمْسُ تَغِیْبُ غِیَاباً.والمُغِیْبَهُ: المَرْأهُ التی غابَ عنها زَوْجُها، والمُغْیِبُ: الظبْیَهُ التی أغابَتْ وَلَدَها فی غَیْبٍ من الأرض (المحیط فی اللغه، الصاحب بن عباد، واژه غاب) وَأَغَابَتْ الْمَرْأَهُ بِالْأَلِفِ غَابَ زَوْجُهَا (المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، أحمد بن محمد بن علی الفیومی، واژه غاب). [8]. اصل ضرورت و استمرار وجود فعلی امام به عنوان عنایت الاهی در فلسفه مشا و به عنوان ممکن اشرف در فلسفه اشراق و به عنوان واسطه فیض در حکمت متعالیه و انسان کامل در عرفان نظری ولطف اتم الاهی در کلام اسلامی به صورت مشروح و مستدل اثبات شده که آثار وجودی او در عصر غیبت کاملا قابل تبیین است؛ ر، ک: امامت و فلسفه خلقت. [9] مثلا اگر رهبری سیاسی و حکومت حضرت تعطیل است، مشروعیت ولایت فقیه به اذن امام آب باریکه ای است که گوشه ای از آثار وجودی او است. هکذا اگر مرجعیت دینی حضرت تعطیل است، انفاذ فتاوی مجتهدان جامع الشرایط که مستند حجیت آنها سخن امام است، به برکت وجود حضرت است. ر، ک: مهدویت، حکومت دینی و دموکراسی. [10] تمام استغفارهایی که به الحاق استغفار نبی مشروط شده، در حد ذات خود، مردود است و گرنه مشروط نمیشد. [11] به عنوان نمونه: «و قد کثرت القصص و الحکایات و کذا الروایات فی الخضر بما لا یعول علیها ذو لب کروایه خصیف: أربعه من الأنبیاء أحیاء اثنان فی السماء: عیسى و إدریس، و اثنان فی الأرض الخضر و إلیاس فأما الخضر فإنه فی البحر و أما صاحبه فإنه فی البر». و روایه العقیلی عن کعب قال: «الخضر على منبر بین البحر الأعلى و البحر الأسفل، و قد أمرت دواب البحر أن تسمع له و تطیع، و تعرض علیه الأرواح غدوه و عشیه». وأخرج الحارث بن أبی أسامه فی مسنده بسندٍ واهٍ، عن أنس قال: قال رسول الله: « إن الخضر فی البحر والیسع فی البر، یجتمعان کل لیله عند الردم الذی بناه ذو القرنین بین الناس وبین یأجوج ومأجوج، ویحجان ویعتمران کل عام ویشربان من زمزم شربه تکفیهما إلى قابل ». وأخرج ابن عساکر عن ابن أبی رواد قال : «إلیاس والخضر یصومان شهر رمضان فی بیت المقدس، ویحجان فی کل سنه ویشربان من زمزم شربه تکفیهما إلى مثلها من قابل». وأخرج العقیلی والدارقطنی فی الأفراد وابن عساکر، عن ابن عباس عن النبی صلى الله علیه وسلم قال : « یلتقی الخضر وإلیاس کل عام فی الموسم، فیحلق کل واحد منهما رأس صاحبه ویتفرقان عن هؤلاء الکلمات : بسم الله ما شاء الله لا یسوق الخیر إلا الله، ما شاء الله لا یصرف السوء إلا الله، ما شاء الله ما کان من نعمه فمن الله، ما شاء الله لا حول ولا قوّه إلا بالله ». قال ابن عباس : «من قالهن حین یصبح وحین یمسی ثلاث مرات، أمنه الله من الغرق والحرق والسرق ومن الشیاطین والسلطان والحیه والعقرب». سیوطی، الدر المنثور فی التأویل بالمأثور ج 5: 434؛ شیخ صدوق، کمال الدین ج1: 254 تا 300 باب 1 تا 7 : غیبت ادریس، نوح، صالح، ابراهیم، یوسف، موسی، شعیب، الیاس، سلیمان، دانیال و عیسی: را آورده است. [12]. علامه طباطبایی ذیل آیه سخن متقنی دارد که آیه را شامل نبیّ و امام میداند: فالمتعین أن یکون المراد بإمام کل أناس من یأتمون به فی سبیلی الحق و الباطل کما تقدم أن القرآن یسمیهما إمامین أو إمام الحق خاصه و هو الذی یجتبیه الله سبحانه فی کل زمان لهدایه أهله بأمره نبیا کان کإبراهیم و محمد9 أو غیر نبی (المیزان، ج 13: 166). [13]. قالوا الامام انما یکون لطفا اذا کان متصرفا بالامر و النهی و انتم لا تقولون به (ای بتصرف الامام الغایب) فما تعتقدونه لطفا (التصرف) لا تقولون بوجوبه (فی الغیبه) و ما تقولون بوجوبه (فی الغیبه) لیس بلطف(علامه حلی، کشف المراد: 363). منابع 1. قرآن کریم. 2. نهج البلاغه. 3. الأزهری، محمد بن احمد(1422ق). تهذیب اللغه، تحقیق: ریاض زکی قاسم، اول، بیروت، دارالمعرفه. 4. اندلسی، علی بن اسماعیل(بی تا). المخصص، تحقیق: لجنه الاحیاء التراث العربیه، بیروت، دارالآفاق الجدیده. 5. ابن خلدون، عبدالرحمن،( 1978م). مقدمه ابن خلدون، بیروت، دارالقلم. 6. ابی داوود سجستانی، سلیمان بن اشعث،(1410ه ق). السنن، تحقیق سعید محمد اللحام، اول، بیروت دارالفکر. 7. ابن سیده(المرسی)، علی بن اسماعیل(1421 ق). المحکم و المحیط الأعظم، تحقیق: دکتر عبدالحمید هنداوی، اول، بیروت، دارالکتب العلمیه. 8. ابن منظور، محمد بن مکرم(1414ق). لسان العرب، بیروت، دار الفکر لطباعه النشر و التوزیع. 9. تفتازانى، سعد الدین، (1409ق). شرح المقاصد، تحقیق و تعلیق دکتر عبد الرحمن عمیره، اول، قم، منشورات الشریف الرضی. 10. حرعاملی، محمدبن الحسن (1425ق). اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات،بیروت، اعلمی. 11. حسینی زبیدی، محمد مرتضی(1414ق). تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر. 12. جرجانی، میر سید شریف،(1325ق). شرح المواقف، تصحیح بدر الدین نعسانى، اول، افست قم، منشورات الشریف الرضی. 13. جرجانی، میرسید شریف،(1412ق). منشورات الشریف الرضی، قم، بی نا. 14. راوندی، قطب الدین(1409 ه ق). الخرائج والجرائح، تحقیق ونشر مؤسسه امام مهدی4، اول، قم، مطبعه العلمیه قم. 15. رضا، محمد رشید(بی تا). تفسیر المنار، بیجا، دار الفکر. 16. زمخشری، أبو القاسم محمود بن عمر خوارزمی(بی تا). الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل، تحقیق عبد الرزاق المهدی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی. 17. سمهودی، نور الدین علی بن عبدالله(1971م). الوفاءباخبار دارالمصطفی، دوم، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی. 18. سیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر،(1993م). الدر المنثور فی التأویل بالمأثور، بیروت، دار الفکر. 19. شیخ صدوق، ابوجعفر محمد بن علی قمی (1380ش). کمال الدین و تمام النعمه، تحقیق غفاری، اول، قم، دارالحدیث. 20. طباطبایی، علامه محمد حسین(1417ق). المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعه مدرسین. 21. طبرسی، امین الاسلام أبی على الفضل بن الحسن(بی تا). تفسیر مجمع البیان، بی جا، المجمع العالمی لأهل البیت. 22. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر(1420ق ). جامع البیان فی تأویل القرآن، تحقیق أحمد محمد شاکر، اول، بی جا، مؤسسه الرساله. 23. _____________ (1407 ق). تاریخ الأمم والرسل والملوک، اول، بیروت، دارالکتب العلمیه. 24. طوسی، محمد بن الحسن(بی تا). التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: أحمد حبیب قصیر العاملی، بیروت، دار الاحیاءالتراث العربی. 25. _______________ (1425ق). الغیبه، تحقیق احمد ناصح، سوم، قم، مؤسسه المعارف. 26. علامه حلی، (1407 ق). کشف المراد، تحقیق حسن حسن زاده، قم،جامعه مدرسین. 27. فخر الدین رازی، محمد بن عمر التمیمی الشافعی(2000م ). التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، بیروت، دار الکتب العلمیه. 28. فیروزآبادی، صاحب بن عباد(1414ق). قاموس المحیط، بیروت، عالم الکتاب. 29. فیومی، احمد بن محمد(1414 ق). المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، مؤسسه دارالهجره. 30. قاضى عبد الجبار (1965- 1962 م). المغنی فی أبواب التوحید و العدل، تحقیق جورج قنواتى، قم، الدار المصریه. 31. قوشجی، علی بن محمد(بی تا). شرح التجرید، قم، منشورات الرضی. 32. کلینی، محمدبن یعقوب(1381ش). الکافی، تهران، اسلامیه. 33. مجدالدین، محمدبن یعقوب(1412 ق). المحیط فی اللغه، اول، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی. 34. مجلسی، علامه محمد باقر(1403 ق). بحار الأنوار، بیروت ـ لبنان، مؤسسه الوفاء. 35. نعمانی، ابن ابی زینب(1418ق). الغیبه، دوم، تهران، صدوق. رحیم لطیفی: عضو هیأت علمی جامعه المصطفی العالمیه گروه فلسفه و کلام . مجله انتظار موعود شماره 42. ادامه دارد/
95/03/02 :: 01:01
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 154]
صفحات پیشنهادی
نقش معرفت به امام زمان در تعالی اخلاقی منتظران و زمینهسازی ظهور - بخش اول آمادگی برای ظهور ناگهانی
نقش معرفت به امام زمان در تعالی اخلاقی منتظران و زمینهسازی ظهور - بخش اولآمادگی برای ظهور ناگهانی محروم بودن شیعیان از بهرهمندی مستقیم از پرتوهای نورانی و هدایتگر امام زمان در زمان غیبت حرکت در مسیر هدایت را برای آنان دشوار میسازد و زمینه حیرت غفلت و گمراهی را فراهم میآوردنقش معرفت به امام زمان در تعالی اخلاقی منتظران و زمینهسازی ظهور - بخش دوم و پایانی رابطه محبتآمیز بین امام غ
نقش معرفت به امام زمان در تعالی اخلاقی منتظران و زمینهسازی ظهور - بخش دوم و پایانیرابطه محبتآمیز بین امام غایب و منتظران محروم بودن شیعیان از بهرهمندی مستقیم از پرتوهای نورانی و هدایتگر امام زمان در زمان غیبت حرکت در مسیر هدایت را برای آنان دشوار میسازد و زمینه حیرت غفلت واثبات وجود امام عصر(عج) و احادیث امامت دو برادر - بخش اول نظر متکلمان امامیه در مورد عدم جواز امامت دو برادر
اثبات وجود امام عصر عج و احادیث امامت دو برادر - بخش اولنظر متکلمان امامیه در مورد عدم جواز امامت دو برادر یکی از مسئولیتهای خطیر شیعیان دفاع از این اعتقاد پایهای است و یکی از راههای دفاع از این اعتقاد تمسّک جستن به روایاتی است که امامت اخوین را بعد از امام حسن و امام حسینمفهومشناسی واژه «حکمت» و «جمال» و رابطه آن دو از نظر قرآن - بخش اول حکمت از دیدگاه فیلسوف
مفهومشناسی واژه حکمت و جمال و رابطه آن دو از نظر قرآن - بخش اولحکمت از دیدگاه فیلسوف بزرگ شیعه ملاّصدرا هنر قرآن در این است که در ساختار خللناپذیر خود معنایی شگرف و معجزهآسایی عرضه میدارد که در بسیاری اوقات از نگاه سطحی دور میماند و هنرمند کسی است که به کشف چنان روابط پنهاحکومت دینی و آسیبشناسی کارآمدی آن در عرصة تربیت اخلاقی جامعه - بخش دوم و پایانی کارگزاران حکومتی بهمنزله ال
حکومت دینی و آسیبشناسی کارآمدی آن در عرصة تربیت اخلاقی جامعه - بخش دوم و پایانیکارگزاران حکومتی بهمنزله الگوهای اخلاقی تجربة سه دهه حکومت اسلامی در ایران این زمینه را فراهم آورده است که مشکلات و آسیب های یک حکومت دینی در مواجهه با مدیریت اخلاقی جامعه مورد بررسی و بازبینی قرارنقش امام غایب در هدایت و مبانی آن
نقش امام غایب در هدایت و مبانی آن در یک انگاره حداقلی امام جایگاهی همانند جایگاه دیگر حاکمان با قید عدالت دارد این نوع تلقی علاوه بر تقصیر در تبیین جایگاه امامت با دوره غیبت امام دچار سردرگمی در تحلیل نقش امام است چکیده پرسش از چیستی فواید و اثرگذاری امام غایب در سیر تکاملی ااثبات وجود امام عصر(عج) و احادیث امامت دو برادر -بخش دوم و پایانی شیعیان و وراثت عمودی
اثبات وجود امام عصر عج و احادیث امامت دو برادر -بخش دوم و پایانیشیعیان و وراثت عمودی یکی از مسئولیتهای خطیر شیعیان دفاع از این اعتقاد پایهای است و یکی از راههای دفاع از این اعتقاد تمسّک جستن به روایاتی است که امامت اخوین را بعد از امام حسن و امام حسین علیهم السلام جایز نمیروش امام موسی صدر در برخورد با زنان بیحجاب لبنان
به مناسبت هفته حجاب و عفاف روش امام موسی صدر در برخورد با زنان بیحجاب لبنان شناسهٔ خبر 3712656 - چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵ - ۱۵ ۳۴ دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی jwplayer display inline-block; امام موسی صدر برای ترویج حجاب در میان زنان بی حجاب لبنان از روشی غیره مسانسان شناسی سیاسی از منظر فقهی
تازه ترین تحقیق اتمام یافته محمد حسنی انسان شناسی سیاسی از منظر فقهی شناسهٔ خبر 3721213 - شنبه ۲ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۶ ۲۷ دین و اندیشه > اندیشکده ها jwplayer display inline-block; هدف اصلی تحقیق انسان شناسی سیاسی از منظر فقهی توسعه فقه به حوزه اجتماع و سیاست برای ایفای نقشفرمانده سپاه امام سجاد(ع) هرمزگان در بازدید از موزه مردمشناسی بندر کنگ: مردم بندر کنگ بهخوبی میراث خود را به
فرمانده سپاه امام سجاد ع هرمزگان در بازدید از موزه مردمشناسی بندر کنگ مردم بندر کنگ بهخوبی میراث خود را به آیندگان معرفی کردند فرمانده سپاه امام سجاد ع هرمزگان گفت مردم بندر کنگ بهخوبی توانستهاند میراث خود را به آیندگان معرفی کنند و در این زمینه شهرداری بندر کنگ همکاری خوب-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها