تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس خشمش را برطرف سازد، خداوند كيفرش را از او بردارد و هر كس زبانش را نگه دار...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798362314




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اثبات وجود امام عصر(عج) و احادیث امامت دو برادر -بخش دوم و پایانی شیعیان و وراثت عمودی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: اثبات وجود امام عصر(عج) و احادیث امامت دو برادر -بخش دوم و پایانیشیعیان و وراثت عمودی
خبرگزاری فارس: شیعیان و وراثت عمودی
یکی از مسئولیت‌های خطیر شیعیان، دفاع از این اعتقاد پایه‌ای است و یکی از راه‌های دفاع از این اعتقاد، تمسّک جستن به روایاتی است که امامت اخوین را بعد از امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) جایز نمی‌داند.

  برداشت غلط و استفاده نادرست از سخن ابن قبه
از جمله بزرگانی که کاتب برای رسیدن به مقصودش به تحریف سخنانش دست یازیده، ابن قبه است. وی استدلال ابن قبه را بر اساس خواست خود تفسیر کرده است تا اثبات کند شیعه تنها به دلیل وراثت عمودی، امامت امام زمان(ع) را پذیرفته است. به همین دلیل، بخشی از سخن ابن قبه را برگزیده است که مؤید اعتقادش باشد:
سخن ابن بشار این است که امامیه در فرض وجود امام زمان(عج) دلیلی ندارد و فقط معتقدند لابد باید امامی بعد از امام عسکری(ع) باشد که حجت خدا روی زمین است و حاجت مردم به دست وی برطرف شود. پس به این گروه و طایفه، «لابدیه» هم گفته می‌شود، ولی آنها نمی توانند این شخص را نشان دهند و تنها معتقدند باید موجودی که در کائنات نیست، باشد. (صدوق، 1395ق: ج 1: 51)
ابن قبه در پاسخ وی چنین می‌گوید:
سخن تو صحیح نیست؛ چرا که اگر بگویى او کجاست، ما را به سوى او راهنمایى کنید، مى گوییم: چگونه مى خواهید شما را به سوى او راهنمایى کنیم؟ آیا مى خواهید به او بگوییم سوار مرکب شود و نزد شما بیاید و خود را بر شما عرضه کند یا مى خواهید خانه اى براى او بسازیم و او را به آنجا بریم و به اهل شرق و غرب عالم اعلام کنیم. اگر مقصود شما این است، ما نمی‌توانیم و بر او هم چنین چیزى واجب نیست و اگر مى گویید از چه راه به وجود او پی مى برید و حجّت او بر شما تمام مى شود و پیروى او بر ما واجب مى گردد؟ مى گوییم: ما اقرار داریم که بایستى فردى از فرزندان أبوالحسن علیّ بن محمّد عسکری(علیهم السلام) حجّه اللَّه باشد و اول، چیزى که بر ما و شما واجب است، آن است که از روش منطق و استدلال تجاوز نکنیم و کسى که از این روش روی برگرداند، راه دانشمندان را رها کرده است و آن اینکه ما در فرعى سخن نمى گوییم که اصل آن ثابت و برقرار نباشد. همین شخصى که شما وجودش را انکار مى کنید، همانا حقّ امامت او به دنبال امامت پدرش ثابت شده است و شما کسانى هستید که در امامت پدرش با ما مخالفتى ندارید. در اینجا نباید از حقّ پدرش صرف نظر کرد و صرفا در وجود خودش بحث کرد؛ زیرا اگر حقّ امامت پدرش ثابت شد، این نیز هم به ضرورت و هم به  اقرار شما ثابت خواهد شد و اگر پدرش حقّ امامت نداشت، حقّ به جانب شما بود و سخن ما باطل بود. (همان: 53)
در حقیقت، این پاسخ ابن قبه مؤید این سخن است که هر کدام از مخالفان ما که درباره امام قائم(ع) از ما پرسش مى کنند، از دو حال خارج نیستند: یا به امامت ائمّه یازده گانه _ که پدران آن حضرتند _ معتقدند یا قائل به امامت ایشان نیستند. اگر معتقد به امامت ایشانند، به امامت امام دوازدهم نیز باید اعتقاد داشته باشند؛ زیرا نصوص عدیده اى درباره اسم و نسب آن امام از ایشان نقل شده است و شیعیان آن ائمّه(علیهم السلام) نیز بر امامت آن حضرت اتّفاق و اجماع کرده اند. اگر آن پرسشگر، معتقد به امامت ائمّه یازده گانه پیش از او نیست، درباره امام دوازدهم، حضرت مهدى(ع)، پاسخى از ما نخواهد داشت و باید ابتدا درباره امامت آبای بزرگوار او که ائمّه یازده گانه اند، سخن بگوییم. همین طور است که اگر یک یهودى از ما بپرسد: چرا نمازهاى ظهر و عصر و عشا، چهار رکعت و نماز صبح، دو رکعت و نماز مغرب، سه رکعت است؟ پاسخى نزد ما ندارد، بلکه باید به او بگوییم تو منکر نبوّت پیامبرى هستى که این نمازها را آورده و عدد رکعات آن را معیّن کرده است. با او درباره نبوّت پیامبر اکرم6 و اثبات آن سخن مى گوییم و اگر نبوّت او باطل باشد، این نمازها باطل خواهد بود و پرسش از عدد رکعات آن نیز ساقط خواهد شد و اگر نبوّت او ثابت گردید، لازم است که به وجوب این نمازها و عدد رکعات آن اقرار کنى؛ زیرا پیامبر اکرم6، آنها را آورده است و امّتش بر آن اجماع و اتّفاق کرده اند، خواه علّت آن را بدانى یا ندانى و پاسخ کسى که از امام قائم(ع) پرسش مى کند، دقیقا همین جواب است. (همان: 44)
در واقع، کاتب با خلط کردن موضوع از آن برای ردّ اصل وراثت عمودی استفاده می‌کند. ابن قبه نیز معتقد است اول باید امامت در حق پدرش اثبات شود. این سخن کاملا صحیح است، اما ارتباطی به وراثت عمودی ندارد، بلکه به عکس، بهترین دلیل برای اثبات وراثت عمودی است؛ چرا که ابن قبه این را مسلّم دانسته که اگر امام بودن امام عسکری(ع) اثبات شود، بر اساس قانون وراثت عمودی باید امام زمان(عج)، امام بعد از وی باشد؛ مگر اینکه امامت در حق پدرش اثبات نشود که در این صورت، در حق پسر هم نخواهد بود؛ چون پدر اصل برای پسر است.
شاهد تاریخی بر عدم جواز امامت دو برادر بعد از امام حسن و حسین(علیهم السلام)
خصیبی در کتاب هدایه الکبری چنین بیان می‌دارد:
وفد قمی پس از وفات امام عسکری(ع) هنگامی که به دیدار جعفر، برادر امام رسیدند، از وی درباره امام پس از امام عسکری(ع) پرسیدند. وی چنین پاسخ داد که در امامت عسکری(ع) شک دارند یا خیر که آن ها پاسخ دادند: خیر. سپس جعفر گفت: امام وفات کرد در حالی که هیچ فرزندی از پسر یا دختر نداشت و من وصی اویم. گفتند: وصی امام عسکری(ع) یا پدرش؟ گفت: برادرم، عسکری(ع). گفتند: ما از پدران شما چنین شنیده‌ایم که امامت در اخوین بعد از امام حسن و حسین(علیهم السلام) جایز نیست. گفت: در این مورد برای خدا بداء حاصل شده است. (خصیبی، 1419ق: 391)
با اینکه در اصل کتاب هدایه الکبری مناقشه است و برای صحیح بودن آن باید سند ارائه کرد، ولی به دلیل اینکه خود کاتب به این کتاب استناد کرده است، ما نیز شاهد مثال خود را از این کتاب نقل کردیم تا برای نویسنده آشکار شود مردم قم: حتی در زمان وفات امام عسکری(ع) از عدم جواز امامت دو برادر اطلاع داشتند و این سخن، مطلب جدیدی نیست. به جز این مورد می‌توان به نامه‌ای اشاره کرد که احمد بن اسحاق قمی پس از دریافت نامه جعفر به وسیله یکی از شیعیان، به امام زمان(عج) نوشت و امام با صراحت پاسخ داد که امامت در اخوین جایز نیست و عمویم جعفر دروغ می‌گوید. (طبرسی، 1403ق: ج2: 468)
امامت عبد الله افطح
از جمله ایراد دیگری که کاتب برای خدشه‌دار کردن احادیث عدم جواز امامت اخوین مطرح می‌کند، این است که این روش یعنی امامت اخوین از دیرباز در بین شیعیان وجود داشته و مرسوم بوده است و اولین بار پس از وفات عبدالله افطح به وجود آمد. به گفته وی، شیعیان پس از عبدالله افطح، امامت برادر امام موسی کاظم(ع) را پذیرفتند. این مشکل برای اولین بار پس از درگذشت عبدالله افطح که فقها بر امامتش اجماع کرده بودند، در بین صفوف شیعه به وجود آمد. (کاتب، 1998م: 139)
بررسی کلام نوبختی
برای روشن شدن ماجرا، مراجعه به کلام نوبختی راه‌گشاست. نوبختی در کتابش بیان می‌کند:
فرقه ای که به امامت عبدالله قائل بودند، می‌گفتند: امامت بعد از امام جعفر صادق(ع) در پسرش، عبدالله افطح برقرار است؛ چرا که وی فرزند ارشد امام است و در جایگاه پدرش نشسته است و ادعای امامت دارد و از طرف دیگر، وصی پدرش است. برای اثبات مدعایشان نیز به حدیثی از امام جعفر صادق(ع) تکیه می‌کردند با این مضمون که «امامت در فرزند ارشد امام است». بسیاری از افرادی که به امامت امام صادق(ع) معتقد بودند و مشایخ شیعه و فقهایشان، امامت عبدالله را پذیرفتند، مگر تعداد اندکی که از حق و حقیقت خبر داشتند. سپس آنها عبدالله را با سؤال‌های فقهی آزمودند، ولی او علم آن را نداشت. عبدالله فوت کرد، در حالی که فرزند پسری نداشت. پس عامه فطحیه به جز تعداد کمی از قول به امامت او برگشتند. جماعتی از فطحی‌ها در زمان حیات عبدالله از قول به امامتش برگشتند و عامه‌شان هم پس از وفات وی از اعتقادشان دست کشیدند. تنها تعداد کمی همچنان معتقد به امامت عبدالله و پس از وی، امام موسی کاظم(ع) ماندند. (نوبختی، 1404ق: 77)
بر اساس این قول نوبختی می‌توان نتیجه گرفت که اولا وی درصدد بیان فرقه‌های ایجاد شده پس از امام صادق(ع) است. به همین دلیل، می‌گوید که پس از امام صادق(ع)، شیعه به شش فرقه منشعب می‌شود که فطحیه یکی از این فرقه‌هاست. سپس دیدگاه این فرقه را بیان می‌کند. ثانیا در بیان همین فرقه نیز می‌گوید که بسیاری از معتقدان به امامت امام صادق(ع) و مشایخ شیعه به عبدالله گرویدند، نه این که کل شیعه بر وی اجماع کرده باشند. این سخن، تنها برداشتی نادرست از گزارش نوبختی است؛ چرا که نوبختی هرگز در کتابش از اجماع شیعه بر عبدالله سخن نمی‌گوید، بلکه بر عکس، در ادامه بیان فرقه‌های پس از امام صادق(ع) می‌گوید:
فرقه‌ای که به امامت امام موسی کاظم(ع) قائل بودند، می‌گفتند امام پس از امام صادق، موسی کاظم(علیهم السلام) است و منکر امامت عبدالله بودند و ادعایش را مبنی بر امامت و نشستن در جایگاه پدرش خطا و اشتباه می‌دانستند. در بین این افراد که قائل به امامت امام موسی کاظم(ع) بودند، بزرگان و سرشناسان اصحاب امام صادق(ع) قرار داشتند که از آن جمله می‌توان به «هشام بن سالم»، «عبداللّه بن ابی یعفور»، «عمر بن یزید بیاع السابری»، «محمد بن النعمان ابی جعفر الأحول مؤمن الطاق»، «عبید بن زراره»، «جمیل بن دراج»، «ابان بن تغلب» و «هشام بن الحکم» و جز اینان از وجوه شیعه و اهل علوم و نظر و فقه شیعه اشاره کرد. آنان بر امامت امام کاظم(ع) ثابت‌قدم بودند تا اینکه عامه کسانی که به امامت امام صادق(ع) قائل بودند، به اعتقاد آنها رجوع کردند. پس تمام شیعه به امامت امام کاظم(ع) جمع شدند جز تعداد بسیار اندکی. (همان: 79 )
بر اساس این سخن نوبختی، بزرگان و اصحاب خاص و آگاه و نزدیک به امام که شیعه اصیل و واقعی بودند، نه تنها به امامت عبدالله باور نداشتند، بلکه چنان نفوذی بر مردم داشتند که با ثبات قدمشان توانستند افکار آنها را هم با پرسش‌های فقهی از عبدالله عوض کنند.
با توجه به نوشته‌های نوبختی می‌توان نتیجه گرفت که پس از شهادت امام صادق(ع)، گروه فراوانی از پیروان حضرت و مشایخ شیعه به دلیل وجود روایتی از ایشان مبنی بر «امامت فرزند ارشد امام پس از وی» که با ادعای امامت عبدالله هم‌زمان شده بود، دچار شبهه شدند و ابتدا سخن عبدالله را تلقی به حق کردند. سپس با روشنگری‌ها و سخنان بزرگان شیعه به اشتباه خود پی بردند و از اعتقاد خود برگشتند. نمونه‌ای از این روشنگری بر اساس سخن شیخ مفید این است که روایت یادشده به نبودن عیبی در فرزند ارشد مشروط است.
(شیخ مفید،1413ق: 312) این در صورتی است که به گزارش تمام کتاب‌های تاریخی، عبدالله لنگ بود و لایق امامت نبود. نصی از ائمه هم دال بر امامتش نداشت و مانند ائمه علم و آگاهی نداشت.
با تعمق در مطالب بیان شده درمی‌یابیم که اولاً نوبختی در این بخش از کتابش قصد بیان فرقه‌های منشعب شده پس از امام صادق(ع) را داشته و بیان کرده است که بزرگان و اصحاب نزدیک به امام هیچ گاه دچار سردرگمی و اشتباه نشدند. ثانیاً کاتب در مورد زمان پس از شهادت امام صادق(ع) نمی‌گوید شیعه با تقسیم شدن به شش فرقه دچار پراکندگی شد، بلکه می‌گوید اکثریت به عبدالله تمایل پیدا کردند و امامتش را پذیرفتند. در جای دیگر کتاب که نوبختی درصدد بیان فرقه‌های ایجاد شده پس از امام عسکری(ع) است و می‌گوید اکثریت شیعه راه حق و امام خود را می‌شناختند، نویسنده می‌گوید شیعه پس از امام عسکری(ع) با تقسیم شدن به چهارده فرقه دچار پراکندگی شد و اصلاً اشاره نمی‌کند که اکثریت به امام زمان(عج) تمایل داشتند و امامتش را پذیرفتند.
با بررسی کتاب‌های کلامی متأخر می‌توان نتیجه گرفت که بر اساس آنچه آیت‌الله سبحانی در کتابش اظهار کرده است، به دو دلیل مهم نمی‌توان فطحیه را فرقه‌ای مجزا شمرد. تنها افرادی که به دنبال زیاد نشان دادن فرقه‌ها در آن زمان بودند، فطحیه را هم جزو فرقه‌های موجود دانسته‌اند. آن دو دلیل عبارتند از:
اول، به وجود آمدن فطحی‌ها پس از شهادت امام صادق(ع) به دلیل شبهه‌ای بود که در آن زمان به وجود آمد و آن هم روایتی از امام بود مبنی بر امام بودن فرزند ارشد امام. این شبهه با روشنگری‌های اصحاب خاص امام و سؤالاتشان از عبدالله و ناتوانی وی از پاسخ‌گویی برطرف گشت. با زوال شبهه، بسیاری از فطحیان از اعتقاد خود بازگشتند و به امامت حضرت موسی بن جعفر(ع) معتقد شدند، مگر اندکی.
دوم، فرقه یا نحله تعریف خاص خود را دارد که عبارت است از داشتن آرای خاص در اصول و عقاید یا فروع و احکام که باعث تفاوت فرقه‌ای با فرقه دیگر می‌شود. با اتفاق در اصول و اختلاف در امر واحد، فرقه‌ای ساخته نمی‌شود. این تعریف هم بر فرقه فطحیه صدق نمی‌کند؛ چرا که طبق گزارش کتا‌ب‌های تاریخی، این فرقه هیچ اختلافی با شیعه در اصول ندارد، بلکه نزدیک‌ترین فرقه به شیعه است. پس فطحیه را نمی‌توان فرقه‌ای مجزا شمرد مگر اینکه بخواهیم فرقه‌ها را در زمان امام صادق(ع) زیاد نشان دهیم که این کار بی‌انصافی است. (سبحانی، 1373: ج8: 373)
دلیل سومی که به نظر نگارنده نمی‌توان فطحی‌ها را فرقه‌ای جداگانه به حساب آورد، این است که عبدالله افطح پس از پدرش تنها 70 روز زیست. این مدت خیلی کوتاه‌تر از آن است که فرقه‌ای در آن دوره شکل گرفته باشد، به ویژه آنکه وسایل اطلاع‌رسانی هم در آن زمان، محدودتر و کمتر بود و اخبار به کندی در مناطق دیگر منتشر می‌شد.
در نتیجه، اگر بعد از امامت عبدالله افطح، امامت برادرش، امام کاظم(ع) را پذیرفتند، نه به دلیل جواز امامت اخوین بوده است (چنان‌که کاتب ادعا می‌کند)، بلکه به این دلیل بود که فهمیمدند در امامت عبدالله اشتباه کرده‌اند و وی امام نبوده و برادرش امام بوده است. به عبارت دیگر، بین دو برادر جمع نکرده‌‌اند، بلکه یکی را به دیگری تبدیل کرده‌اند.
امامت محمد فرزند عبدالله افطح
کاتب پس از بیان این مطلب که بزرگان و مشایخ شیعه امامیه، امامت عبدالله افطح را پذیرفتند، می‌گوید که آنها پس از وفات عبدالله به این دلیل به سه فرقه تقسیم شدند که عبدالله فرزند پسر نداشت. یکی از این فرقه‌ها با استناد به عدم جواز امامت دو برادر ناچار شدند فرزندی موهوم به نام محمد برای عبدالله فرض کنند که مخفی باشد.
عبدالله افطح وفات کرد درحالی که فرزند پسری نداشت. شیعیان دچار بحران شدند و گروهی از آنها به دلیل تمسک به روایت عدم جواز امامت اخوین، به فرض ولدی موهوم به نام محمد برای عبدالله افطح مضطر شدند درحالی که او مخفی است. (کاتب، 1998م:139)
در پاسخ به این سخن کاتب باید گفت:
اولاً بر اساس گزارش نوبختی، هیچ گاه اصحاب و شاگردان خاص امام به عبدالله نگرویدند. عامه شیعه هم که امامتش را پذیرفته بودند، پس از آزمودن وی با مسائل شرعی و به دلیل نداشتن فرزند ذکور از عقیده خود برگشتند. شیعه امامیه هیچ‌ گاه پس از وفات عبدالله پراکنده نشد.
ثانیاً کاتب فقط برای خدشه‌دار کردن اعتقاد شیعه به امام زمان(عج) به این حدیث استناد کرده است و این فرقه را مطرح می‌سازد تا بگوید با توجه به فرض چنین حدیثی، شیعه امامت جعفر، برادر امام عسکری(ع) را نپذیرفته و ناچار به فرض ولدی موهوم برای امام عسکری(ع) شده است، همچنان‌که پس از وفات عبدالله این کار را انجام داده بود و ابداع جدیدی نیست. کاتب در این بخش از نوشتارش کوشیده است با بیان این فرقه، حدیث یادشده را از اعتبار ساقط کند.
ثالثاً خود کاتب در نوشتارش با اینکه غلات و غالیان را مردود می‌داند، در این قسمت از نوشتارش که قبول آنها به نفع اوست، این فرقه را مطرح می‌کند و می‌گوید عده‌ای از شیعه به این فرقه گرویدند، اما از غلات سخنی به میان نمی‌آورد. این در حالی است که با جست‌وجو در کتاب‌های تاریخ و فرقه‌ها درمی‌یابیم تنها غلات از فطحیان این فرقه را پذیرفته‌اند و تعدادشان هم بسیار اندک است که حتی با خود فطحیان هم قابل مقایسه نبودند. این شیوه بیان کاتب از فرقه‌های پس از عبدالله بسیار نامنصفانه است که از فرقه‌ای هر جا به نفعش باشد، بدون بیان نام آن فرقه سخن به میان می‌آورد و هرجا به آن فرقه نیاز ندارد، آن را مردود می‌شمرد. اکثریت فطحیان پس از درگذشت عبدالله به اشتباه خود پی بردند و از اعتقاد به امامت عبدالله برگشتند به جز اندکی معدود و اصلا انشعاب فرقه‌ای برای شیعه پس از عبدالله مطرح نیست.
رابعاً کاتب بیان داشت که شیعه پس از وفات عبدالله به حدیث «عدم جواز امامت اخوین» استناد کرده و ناچار به فرض ولدی موهوم برای عبدالله شده است. این سخن وی، ادعایی بی دلیل است که در هیچ کتاب تاریخی یا مربوط به فرقه‌ها‌ به این موضوع اشاره نشده است. به عبارت روشن‌تر، بر اساس گزارش کتاب‌های مربوط به فرقه‌ها، ‌غلات فطحیه هیچ گاه با استناد به حدیث «عدم جواز امامت اخوین»، قائل به امامت محمد پسر عبدالله نشدند. با بررسی و جست‌وجو در منابع و کتا‌ب‌های اصلی و قدیمی تاریخ و فرقه‌ها معلوم می‌شود نام این فرقه فقط در یکی از کتاب‌های قدیمی به نام المقالات و الفرق مطرح شده است. در این کتاب هم در مورد این فرقه آمده است که پس از وفات امام موسی کاظم(ع)، گروهی از فطحیه گفتند: عبدالله فرزند پسری از یک کنیز داشته که در یمن است و او امام پس از پدرش خواهد بود. (اشعری قمی، 1360: 88) در این کتاب هرگز بیان نشده است که شیعه پس از وفات عبدالله پراکنده شدند و عده‌ای به فرزند عبدالله گرویدند، بلکه به صراحت بیان شده است که پس از وفات موسی بن جعفر(ع)، عده‌ای مدعی شدند عبدالله افطح پسری به نام محمد داشته است. در کتاب‌های جدید مربوط به فرقه‌ها نیز از این فرقه با عنوان «غلات فطحیه» سخن به میان آمده است. (مشکور، 1368: 66) باز هم باید یادآوری کرد که این گروه بسیار اندک را نمی‌توان فرقه دانست؛ زیرا چنان‌که بیان شد، فرقه تعریفی خاص دارد که شامل این گروه شاذ نمی‌شود.
سخن سیدمرتضی مبنی بر تشبیه کار شیعه دوازده امامی به کار فطحیان
کاتب بیان می‌کند که سید مرتضی در کتاب الشافی، فرض‌کنندگان فرزندی برای عبدالله را متهم به اختراع ولدی موهوم برای عبدالله کرده است تا از اضطرار حیرت و سرگردانی خارج شوند، در حالی که خود سید مرتضی همین کار را در مورد امام عسکری(ع) انجام داده است تا از حیرت خارج شود:
از همه عجیب‌تر این است که سیّد مرتضی علم‌الهدی از قائلین به وجود فرزندی افتراضی برای عبدالله افطح انتقاد شدید می‌کند و می‌گوید: «آنها برای خروج از بن‌بستِ حیرت، فرزندی وهمی برای عبدالله افطح اختراع کردند». با این حال، خودش در نیمه قرن سوم هجری دچار همان مشکل می‌شود و همان کاری را می‌کند که فطحیان یک قرن پیش انجام دادند. وقتی حضرت عسکری(ع) از دار دنیا رفت و فرزندی بعد از خودش به جای نگذاشت، شیعیان دچار حیرت عظیمی شدند. پس برای خروج از حیرت، فرزندی وهمی و افتراضی برای حسن عسکری(ع) اختراع کردند. (کاتب، 1998م: 141)
در ابتدا سخن کاتب قدری حق‌ می‌نماید، اما پس از جست‌وجو در کتاب‌های سید مرتضی معلوم می‌شود:
اولاً در کتاب الشافی وی، حرفی یا سخنی با این مضامین نیامده و او به هیچ وجه چنین ادعایی نداشته است که فطحیان ناگزیر به افتراض ولدی برای عبدالله شدند. افزون بر آن، ایشان در هیچ یک از کتاب‌هایش سخنی از فطحیه به میان نیاورده است، چه رسد به اینکه درباره عقاید آنها اظهارنظر کند که فطحیان پس از عبدالله ولدی موهوم برایش در نظر گرفته‌اند یا نه.
ثانیاً با جست‌وجو در کتاب‌های نوشته شده حول آثار سیدمرتضی معلوم می‌شود فقط در کتاب تلخیص الشافی نوشته شیخ طوسی، وی به فرقه فطحیه در حدّ یک معرفی ساده و ردّ و ابطال این فرقه که بر حق نیست، اشاره کرده است (شیخ طوسی، 1382: ج4: 200)، نه اینکه گفته باشد ناچار به افتراض ولدی موهوم برای عبدالله شدند.
بنابراین، می‌توان گفت کاتب درصدد است برای اثبات مدعای خود مبنی بر موهوم بودن امام زمان(عج) از هر ترفندی مدد بجوید و در این راه از هیچ کاری دریغ نمی‌کند و حتی به دروغ بستن به افراد و اشخاصی همچون سیدمرتضی متوسل می‌شود.
نتیجه‌گیری
یکی از راه‌های اثبات وجود امام عصر(عج)، تمسک جستن به روایات عدم جواز امامت دو برادر پس از امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) است که شیعیان نیز از ابتدا به این مطلب آگاه بودند. آنچه کاتب به عنوان بحران فکری مطرح می‌کند، واقعیت ندارد و تنها زاییده تخیل اوست؛ زیرا بر اساس شواهد تاریخی که در قدیمی‌ترین و معتبرترین منابع ذکر گردیده، شیعه واقعی هیچ گاه بعد از شهادت امام عسکری(ع) به دلیل ندانستن تکلیف جانشین امام بعد از ایشان دچار پراکندگی نشده است آن هم با این استدلال که روایت عدم جواز امامت اخوین پس از امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) را نشنیده و امامت جعفر را پذیرفته باشد. حتی با استناد به روایت ملاقات قمیین می‌توان فهمید که آنها عدم جواز امامت دو برادر را مستمسکی برای عدم پذیرش امامت جعفر دانستند و از همان ابتدا، شیعیان راستین امامت امام زمان(عج) را پذیرفته بودند. منابع ابن بابویه، محمد بن علی (1395هـ .ق). کمال الدین و تمام النعمه، تهران: اسلامیه.
(1385هـ .ق). علل الشرایع، قم: کتاب‌فروشی داوری.
ابن شهرآشوب، محمد بن علی (1379 هـ .ق). مناقب آل ابی طالب، قم: علامه.
ابن عبدالوهاب، حسین بن عبدالوهاب (بی تا). عیون المعجزات، قم: مکتبه الداوری.
ابن عطیه، جمیل حمود (1423 هـ .ق). ابهی المراد فی شرح مؤتمر علماء بغداد: مؤسسه الاعلمی.
استرآبادی، محمدجعفر (بی تا). البراهین القاطعه فی شرح تجرید العقاید، قم: بوستان کتاب.
اشعری القمی، سعد بن عبدالله (1360). المقالات و الفرق، بی جا: بی نا.
بحرانی، سید هاشم بن سلیمان (1427 هـ .ق). بهجه النظر فی اثبات الوصایه و الامامه للائمه اثنی عشر، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی.
جزایری، نعمت‌الله (1427 هـ .ق). ریاض الابرار فی مناقب الائمه الاطهار، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی.
حر عاملی، محمد بن حسن (1425 هـ .ق). اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، بیروت: اعلمی.
خصیبی، حسین بن حمران (1419 هـ .ق). الهدایه الکبری، بیروت: البلاغ.
سبحانی، جعفر (1411 هـ .ق). بحوث فی الملل و النحل، قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
سید بن طاووس، علی (1368 هـ .ق). کشف المحجه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
طبرسی، فضل بن حسن (1390 هـ .ق). اعلام الوری باعلام الهدی، تهران: اسلامیه.
طوسی، محمد بن حسن (1383 هـ .ق). تلخیص الشافی، نجف: مکتبه العلمین الطوسی.
(1425 هـ .ق). کتاب الغیبه للحجه، قم: دار المعارف الاسلامیه.
فتال نیشابوری، محمدبن احمد (1375 هـ .ق). روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم: انتشارات رضی.
فیض کاشانی، محمدمحسن (1406 هـ .ق). الوافی، اصفهان: کتاب‌خانه امام امیرالمؤمنین(علیه السلام).
کلینی، محمد بن یعقوب (1407 هـ .ق). الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
مجلسی، محمدباقر (1403 هـ .ق). بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
(1404 هـ .ق). مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
مسعودی، علی بن حسین (1384 هـ .ق). اثبات الوصیه للامام علی بن ابی‌طالب(علیه السلام)، قم: انصاریان.
مشکور، محمدجواد (1384). فرهنگ فرق اسلامی، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی.
مفید، محمد بن محمد (1414 هـ .ق). تصحیح الاعتقادات الامامیه، قم: کنگره شیخ مفید.
نوبختی، موسی (1404 هـ .ق). فرق الشیعه، بیروت: دار الاضواء. نویسندگان: فاطمه جعفری، مریم خوشدل روحانی،  حسین اترک
فصلنامه مشرق موعود شماره 35. انتهای متن/

95/02/31 :: 06:43





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 153]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن