محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1841956617
معیارهای تطبیق نشانههای ظهور - بخش دوم و پایانی امکان مشابهسازی مصادیق
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: معیارهای تطبیق نشانههای ظهور - بخش دوم و پایانی
امکان مشابهسازی مصادیق
مؤمنان در مواجهه با عموم نشانههای ظهور، تکلیف ویژهای بر عهده ندارند. آنها موظف به امیدواری و نزدیک دیدن ظهور وتلاش برای زمینهسازی و... هستند.
چهارم. هماهنگی با معیارها و ضوابط دینی چهارمین ضابطهای که در مقام تطبیق نشانهها بر مصادیق باید لحاظ نمود و بدون توجه به آن نمیتوان به تطبیق روایات بر شخص یا رویداری یقین حاصل کرد، هماهنگی مصداق مورد نظر با معارف و موازین دینی است. مقصود از این معیار، این است که در مقام داوری دربارۀ تطبیق روایات بر یک شخص یا رویداد به این نکته توجه داشته باشیم که این تطبیق در تعارض با سایر آموزههای دینی نباشد و موجب زیرپاگذاشتن اصل و معیاری از اصول و معیارهای دینی نشود. ضرورت رعایت این شرط به این دلیل است که نشانههای ظهور بخشی از کلیت دین است؛ از اینرو سایۀ معیارها و اصول کلی دین بر این بخش از دین نیز باید گسترده باشد و نمیتوان به این بخش از معارف دینی نگاهی مستقل و فارق از کلیت دین داشت. بنابر این اگر تطبیق نشانههای ظهور بر مصداقی خاص باعث شکسته شدن یکی از ضوابط و اصول مسلم دینی میشود _ و لو دهها قرینه این تطبیق را تأیید کنند _ صرف این ناهمخوانی و تعارض با معیارهای کلی دین، قرینۀ قاطعی بر اشتباه بودن تطبیق مورد نظر است. معیار یاد شده معیاری بوده است که شیعیان در گذشتۀ تاریخ آن را برای تشخیص مصادیق روایات به کار میبردهاند. به عنوان نمونه میتوان به این ماجرا اشاره کرد: ابو الادیان میگوید: من در خدمت امام یازدهم کار میکردم و نوشته هاى او را به شهرها میبردم. در مرض رحلتش شرفیاب حضور او شدم و نامه هایى نوشت و فرمود: «اینها را به مدائن برسان! سفرت چهارده روز طول میکشد و روز پانزدهم وارد سرمنرأی میشوى و وایلا از خانۀ من میشنوى و مرا روى تختۀ غسل میبینی.» ابوالادیان میگوید: عرض کردم: «اى آقاى من، چون این پیشامد واقع شود به جاى شما کیست؟» فرمود: «هر کس جواب نامه هاى مرا از تو خواست، او بعد از من قائم به امر امامت است.» عرض کردم: «نشانه اى بیفزایید!» فرمود: «هر کس بر من نماز خواند او قائم بعد از من است.» عرض کردم: «بیفزایید!» فرمود: «هر کس به آنچه در همیان است خبر داد او قائم بعد از من است .» هیبت حضرت مانع شد که من بپرسم در همیان چیست؟ من نامه ها را به مدائن رسانیدم و جواب آنها را گرفتم و چنانکه فرموده بود، روز پانزدهم به سرمنرأى برگشتم و در خانه اش واویلا بود و خودش روى تختۀ غسل بود. به ناگاه دیدم جعفر کذّاب پسر على _ برادرش بر در خانه است و شیعه گرد او جمعند و او را تسلیت میدهند و به امامت تهنیت میگویند. با خود گفتم: اگر امام این است، امامت باطل است؛ زیرا میدانستم که جعفر شراب مینوشد و در جوسق قمار میکند و طنبور هم میزند. من نزدیک او رفتم و تسلیت گفتم و تهنیت دادم و چیزى از من نپرسید... (صدوق، 1405: 475). ماجرای یادشده نشان میدهد چنین معیاری در ارتکاز شیعیان معاصر ائمه: نیز بوده است و به همین دلیل گرچه احتمالاً جعفر برای اثبات ادعای امامت خود دلایلی هم دست و پا کرده بوده، اما ابوالادیان با توجه به معیار مورد نظر، دریافت که دلایل اقامه شده از سوی جعفر به دلیل ناهمخوانی با سایر معارف دینی نمیتواند درست باشد و اگرچه او دلایلی هم بر امام بودن خود دست و پا کرده باشد، اما این یک ضابطۀ کلّی دینی است که کسی که اهل فسق و فجور است نمیتواند به مقام امامت برسد و در نتیجه جعفر نمیتواند امام باشد. دربارۀ بحث تطبیق نشانههای ظهور بر مصادیق نیز این معیار، از جمله معیارهایی است که باید آن را ملاحظه کرد و به عنوان نمونه اگر کسی مدعی شد همان یمانی مورد نظر روایات است که از او به عنوان شخصیتی مثبت و هدایتیافته یاد شده است، اما شیوۀ دعوت، نوع حرکت و شیوه مواجههای که با موافقان یا مخالفان خود دارد و یا چگونگی استدلال او
بر ادعایش و... منطبق با موازین دینی نبود، یا اخلاق و رفتارش با معیارهای دینی هماهنگی نداشت، نمیتوان ادعای او را پذیرفت، ولو ادعای او با قراینی همراه باشد که گفتهاش را تأیید کند. بر اساس معیار یادشده، میتوانیم به دروغگو بودن احمد حسن پی ببریم. او با اینکه خود را وصیّ امام مهدی(عج) و یمانی و بلکه یکی از مهدیهایی میداند که به امر پیامبر به جانشینی امام مهدی(عج) رسیده است، در مقام استدلال بر مدعای خود به استخاره و خواب تمسک میکند، در حالی که بر اساس معارف قرآن و اهلبیت استخاره و خواب گرچه در مواردی راهگشا هستند، اما به هیچ عنوان در مسائل عقیدتی آن هم در مسئلۀ مهمی همچون شناخت وصیّ و جانشین امام نمیتوان به خواب و استخاره اعتماد کرد و نفس چنین استدلالی به دلیل ناهمخوانی با ضوابط دینی دلیل بر دروغگو بودن اوست. از دیگر روایاتی که احمد حسن برای اثبات ادعایش به آنها استناد کرده، روایاتی دربارۀ یاران امام مهدی(عج) است. وی در اینباره چنین نوشته است: از امیرالمؤمنین در روایتی طولانی چنین نقل شده است: «فقال(ع) ألا و إنّ أوّلهم من البصره و آخرهم من الأبدال.» (کاظمی، 1387: 148) و از امام صادق(ع) در حدیثی طولانی که نام اصحاب قائم(عج) را میشمارد چنین روایت شده است: «و من البصره... أحمد... .» (همو: 181) نویسنده با کنار هم قرار دادن این دو روایت، خواسته اثبات کند که طبق حدیث نخست، اولین یار حضرت از بصره است و طبق حدیث دوم، نامش احمد است، پس او همان احمد الحسن است. اما او با تقطیع روایت، مخاطب را فریب داده است؛ زیرا در ادامۀ روایت نخست _ که همان خطبۀ البیان است _ نام یارانی که از بصره هستند علی و محارب ذکر شده است: قالوا: یا أمیر المؤمنین نسألک بالله و بابن عمک رسول الله(ص) أن تسمیهم بأسمائهم و أمصارهم فلقد ذابت قلوبنا من کلامک، فقال: اسمعوا أبین لکم أسماء أنصار القائم إنّ أوّلهم من أهل البصره و آخرهم من الأبدال فالذین من أهل البصره رجلان اسم أحدهما علی و الآخر محارب و رجلان من قاشان عبدالله و عبید الله... . (یزدی حائری، بیتا: ج2، 174) و در روایت دوم که از امام صادق(ع) است، کسانی که از بصره هستند سه نفرند و نام دومین آنها احمد بن ملیح است: من البصره: عبد الرحمن بن الأعطف بن سعد، و أحمد بن ملیح، وحماد بن جابر. (طبری، 1413: 574) در حالی که آقای احمد حسن، احمد بن اسماعیل است. چنانکه ملاحظه شد، نویسنده برای اینکه روایات را بر مدعای خود تطبیق دهد، از یک روایت جملۀ «اولین آنها از بصره هستند» را انتخاب کرده، بدون اینکه اشارهای به ادامۀ حدیث کند که نامهایی غیر از احمد را بیان نموده است و از روایت دوم نام احمد را انتخاب کرده، بدون اینکه آن را به صورت کامل (احمد بن ملیح) نقل نماید و کوشیده از جمع این دو روایت مستندی بر مدعای خود دست و پا کند. روشن است که چنین استدلالهای فریبکارانهای بهترین دلیل بر بطلان ادعای اوست. پنجم. عرضه بر علایم غیرقابل مشابهسازی چنانکه در ابتدای نوشتار گذشت، از جمله دشواریهای تطبیق قابلیت انطباق نشانههای ظهور بر مصادیق متعدد و مشکل شناخت مصداق واقعی است و مشکل دیگر امکان مشابهسازی مصادیق است. اگرچه معیارهای پیشگفته هر یک به نوبۀ خود تا حدودی به حل مشکلات یادشده کمک میکردند و باعث هرچه کوچکتر شدن دامنۀ مصادیق و نزدیکتر شدن به مصداق واقعی میشدند، با این حال، هیچیک از معیارهای مورد نظر ظرفیت کافی برای حل دشواری قابلیت انطباق بر مصادیق متعدد و نیز مصادیق مشابهسازیشده را ندارند. به همین دلیل باید معیاری متناسب با این مشکلات تعریف کرد. به نظر میرسد از دیگر معیارهایی که در روند تطبیق، توجه به آن ضروری است و با توجه به آن میتوان مشکلات یادشده را حل کرد و به صحت تطبیق یقین پیدا کرد، عرضۀ نشانههای مبتلا به دشواریهای یادشده بر علایمی است که از این دشواریها رنج نمیبرند؛ یعنی عرضۀ نشانههای غیرمعجزهآسا بر نشانههای معجزهآسا که منحصر به فرد و قابل شناسایی هستند. ضرورت وجود این معیار به این دلیل است که وقتی شریعت مردم را به پیروی یا اجتناب از کسی یا رویارویی خاصی با پدیدهای مشخص دستور میدهد، به حکم عقل یا باید مردم راهی برای تشخیص آن در اختیار داشته باشند، یا باید شریعت خود برای تشخیص آن شخصیت یا پدیده، راهی یقینآور قرار دهد. یکی از شرایط یقین به تشخیص مصداق واقعی این است که یا آن رخداد منحصر به فرد بوده و قابل مشابهسازی نباشد و یا اگر قابل مشابهسازی است برای تشخیص مصداق واقعی معیارهایی قرار داده شده باشد که آن معیارها قابل مشابهسازی نباشند. برای مثال، دین مؤمنان را به پیروی از امام دستور میدهد، اما مردم از پیش خود راهی برای تشخیص امام ندارند؛ زیرا یکی از ویژگیهای امام عصمت است و عصمت یک ویژگی درونی است؛ به همین دلیل مردم توانایی تشخیص آن را ندارند. بنابر این در متن دین باید راهی برای تشخیص امام تعبیه شده باشد. از سوی دیگر، مقام امامت مقامی است که میتواند مدعیان زیادی داشته باشد و به عبارت دیگر، امام قابلیت مشابهسازی دارد. بنابراین باید در دین برای تشخیص امام معیارهایی تعریف شده باشد که آن معیارها قابلیت مشابهسازی نداشته باشند؛ چرا که اگر امکان مشابهسازی معیارهایی که در دین برای امام بیان شده ممکن باشد، شناسایی امام واقعی و پیروی از او که مطلوب دین است ناممکن خواهد بود. بر این اساس اگر یکی از معیارهای دینی شناسایی امام به گونهای باشد که قابلیت همانندسازی دارد یا فهم ما از آن معیار فهم درستی نبوده و باید تفسیری دیگر از آن ارائه نمود، یا اگر قابل تفسیر درست نبود، بایستی علمش را به اهلش واگذار کرد. برای مثال، اگر در روایات، همراه داشتن عصای پیامبر گرامی اسلام(ص) و سلاح آن حضرت، علامتی برای شناخت امام قرار داده شده، این عصا و سلاح نمیتواند عصا و سلاحی عادی باشد که هر کس با برداشتن یک عصا و شمشیر و ادعای انتساب آن به پیامبر گرامی اسلام(ص) بتواند ادعای امامت نماید. اگر توانستیم این علامت را به گونهای تفسیر کنیم که قابلمشابهسازی نباشد، میتوانیم با تکیه بر آن، امام را شناسایی نماییم، وگرنه باید علم آن را به اهلش واگذار کنیم و در نتیجه برای شناسایی امام این معیار دیگر کارایی نخواهد داشت. در بحث نشانههای ظهور نیز ضابطۀ کلی یادشده جاری میشود؛ یعنی آن دسته از نشانههای ظهور که مؤمنان در برابرشان تکلیف خاصی به عهده دارند و با تحققشان باید دست به اقدامی ویژه زنند، یا نشانههای ظهوری که راه شناخت امام مهدی هستند، اگر معجزهگونه و منحصربهفرد باشند مانند خسف بیدا و صیحۀ آسمانی، از آنجا که نمیتوان مصداقی برایشان جعل کرد، در تشخیص مصادیق واقعیاش با مشکلی روبهرو نخواهیم بود، اما اگر نشانههای مورد نظر معجزهآسا نبودند و در نتیجه قابل مشابهسازی بودند، چنین نشانههایی باید علایمی داشته باشند که قابل جعل نباشند. برای نمونه، در روایات به لحاظ زمانی یا کیفیت وقوع و امثال آن با رخدادهای معجزهگونه مرتبط شده باشد تا از این طریق بتوان مصادیق واقعی آن را شناسایی کرد. این معیار مشکل مشابهسازی و جعل مصادیق دروغین را حل میکند؛ زیرا وقتی نشانهای معجزهگونه نباشد اما به لحاظ زمانی یا کیفیت وقوع و امثال آن با نشانهای معجزهآسا مرتبط شده باشد، از آنجا که نشانههای معجزهآسا مصادیق جعلی و مشابهسازی شده ندارند، میتوان به مصداق واقعی آن نشانۀ عادی که با نشانۀ معجزهآسا پیوند خاصی دارد نیز یقین پیدا کرد. برای مثال، میتوان به این روایت اشاره کرد: امام صادق(ع) فرمود: یشْمَلُ النَّاسَ مَوْتٌ وَ قَتْلٌ حَتَّى یلْجَأَ النَّاسُ عِنْدَ ذَلِکَ إِلَى الْحَرَمِ، فَینَادِی مُنَادٍ صَادِقٌ مِنْ شِدَّه الْقِتَالِ فِیمَ الْقَتْلُ وَ الْقِتَالُ؟ صَاحِبُکُمْ فُلَانٌ؛ (نعمانی، 1422: 276) مردم را مرگ و کشتارى فرا گیرد تا آنجا که مردم در آن حال به حرم پناه جویند. پس نداکننده اى صادق از شدّت کشتار آواز دهد: کشت و کشتار براى چیست؟ صاحب شما فلانى است. و در جایی دیگر از آن حضرت چنین روایت شده است: لَا یکُونُ هَذَا الْأَمْرُ الَّذِی تَمُدُّونَ أَعْینَکُمْ إِلَیهِ حَتَّى ینَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: أَلَا إِنَّ فُلَاناً صَاحِبُ الْأَمْرِ فَعَلَامَ الْقِتَالُ؛ (مجلسی، 1403: ج52، 296) این کارى که شما گردنهایتان را به جانبش مى کشید، نخواهد شد تا اینکه نداکننده اى از آسمان آواز دهد: بدانید که فلانى صاحب امر است؛ پس جنگ بر سر چیست؟ فراگیر شدن مرگ و کشتار پیش از ظهور، امری است عادی و غیرمعجزهگونه که قابل مشابهسازی است، اما آن مرگ و کشتاری که به دنبال خود ندایی آسمانی _ که معجزهآساست _ داشته باشد، دیگر قابلیت مشابهسازی نخواهد داشت. همچنین میتوان به قیام یمانی، سفیانی و خراسانی اشاره کرد که بر اساس
مجموعۀ روایات مربوط، در ماه رجب سال ظهور اتفاق میافتد و صیحۀ آسمانی در ماه رمضان همان سال رخ میدهد (نک: آیتی، 1390). بنابراین تحقق ندای آسمانی که معجزهآسا و غیرقابل مشابهسازی است میتواند قرینهای مناسب برای شناسایی سفیانی، یمانی و خراسانی باشد. معیار یادشده مشکل قابلیت انطباق بر مصادیق متعدد را نیز حل میکند؛ با این توضیح که اگر نشانهای مانند ندای آسمانی معجزهآسا باشد، گرچه به خودی خود تکرارشدنی است و این احتمال میرود که سالها بعد دوباره چنین ندایی تکرار شده و مصداق واقعی روایات مورد دوم باشد، اما از آنجا که این نشانه در روایات معیاری برای شناخته شدن امام مهدی قرار گرفته است[1] در صورتی که احتمال تکرار در آن برود، دیگر این خاصیت را از دست خواهد داد؛ چرا که در هر مرتبه که این نشانه محقق شود، احتمال آن میرود که بار دیگر نیز تحقق یابد. بنابر این هیچگاه نمیتوان به مصداق واقعی آن نشانه یقین حاصل کرد و در نتیجه هیچگاه نمیتوان به کمک آن امام مهدی(عج) را شناخت. بنابر این نشانههای اعجازآمیز یک مصداق بیشتر نخواهند داشت. بر این اساس روشن شد دیگر معیاری که باعث میشود به کمک آن یقین پیدا کنیم که یک شخص یا یک رخداد مصداق واقعی یک نشانۀ ظهور است، این است که آن نشانه معجزهآسا یا مرتبط با نشانهای معجزهآسا باشد. با توجه به معیار یادشده میتوان برخی دیگر از استدلالهایی که احمد حسن برای صحت ادعای خود اقامه کرده است را مورد ارزیابی و نقد قرار داد. برای مثال، یکی از ادلهای که به آن استناد کرده، حدیث وصایت است[2]. وی به صرف اینکه نام او احمد است مدعی شده که مصداق این روایت است (انصار امام مهدی، بیتا: 23)، در حالی که حدیث وصیت از آنجا که قابلیت این را دارد که هر کسی خود را مصداق آن بخواند نمیتواند معیار شناسایی مهدیهای پس از امام مهدی(عج) باشد. آنچه گذشت را میتوان چنین خلاصه کرد: باید در جریان تطبیق توجه داشته باشیم که اولاً تطبیق باید بر مبنای علم و یقین باشد و نه حدس و گمان؛ دوم اینکه تمام ویژگیهای مذکور در روایات معتبر باید در مصداق مورد نظر بالفعل موجود باشد؛ سوم، نباید در جریان تطبیق مرتکب تأویل شد؛ چهارم، تطبیق باید با سایر ضوابط دینی همسو و هماهنگ باشد و پنجم اینکه مصداق مورد نظر باید یا خود معجزهآسا باشد، یا با نشانهای معجزهآسا ارتباط داشته باشد. توجه به معیارهای یادشده میتواند ما را به مصداق واقعی نشانههای ظهور رهنمون شود، به طوری که هیچ تردیدی در صحت تطبیق وجود نداشته باشد. نتیجه اکنون نتیجه میگیریم که تطبیق قطعی فقط در نشانههای معجزهآسا و هرچیز مرتبط به آنها امکانپذیر است و شاید به همین دلیل باشد که پیشوایان معصوم: برای شناسایی امام مهدی(عج) تنها بر صیحه که نشانهای اعجازآمیز و نمونهای منحصربهفرد و غیرقابل مشابهسازی است تأکید کردهاند. همچنین در بین تمام نشانههای ظهور فقط دربارۀ یمانی دستور به تبعیت داده شده[3] و دربارۀ سفیانی به مؤمنان دستور دادهاند که با خروج او به سمت مکه حرکت کنند[4]. اگرچه این دو نشانه معجزهگونه نیستند، اما به دلیل پیوندی که با صیحۀ آسمانی دارند، مصادیق واقعی آنها قابل شناسایی است. بنابراین مؤمنان در صورت توجه به معیارهای یادشده، قدرت تشخیص آن را خواهند داشت و در نتیجه برای امتثال دستورهایی که در ارتباط با این دو نشانه صادر شدهاند به مشکلی برنخواهند خورد. البته در بین نشانههای ظهور از شخصیتهای مؤثر و مثبت دیگری مانند حسنی[5]، شعیب بن صالح[6] و نفس زکیه[7] نیز نام برده شده است. اگر این نشانهها مستندات معتبری داشته باشند از آنجا که در روایات برای مؤمنان وظیفۀ خاصی نسبت به آنها تعریف نشده است، ضرورتی برای تشخیص مصداق واقعی آنها وجود ندارد و مؤمنان در مقام عمل میتوانند در رویارویی با آنها بر اساس معیارهای کلی دینی اقدام مناسبی داشته باشند با این حال شخصیتهای یاد شده نزدیک زمان ظهور نقشآفرینی خواهند کرد. از اینرو به کمک ندای آسمانی میتوان مصادیق واقعی آنها را شناسایی کرد. به تعبیر دیگر، مؤمنان در مواجهه با عموم نشانههای ظهور، تکلیف ویژهای بر عهده ندارند. آنها موظف به امیدواری و نزدیک دیدن ظهور وتلاش برای زمینهسازی و... هستند. اینها تکالیفی هستند که چه نشانههای ظهور اتفاق بیفتد و چه نیفتد مؤمنان مکلف به انجام آن هستند. اگرچه مؤمنان با تحقق نشانهای از نشانههای ظهور به طور طبیعی برای انجام تکالیف شرعی و نیز تکلیفی که در برابر امام زمانشان بر عهده دارند، انگیزهای مضاعف خواهند یافت، اما فعلیت یافتن این تکالیف مشروط به تحقق نشانهای از نشانههای ظهور نیست. بنابر این از آنجا که نشانههای ظهور تکلیف تازهای نمیآفرینند مؤمنان ناگزیر از شناسایی مصادیق واقعی نشانههای ظهور نیستند و حتی اگر با مصادیق محتمل مواجه باشند و احتمال دهند که شاید فلان حادثهای که رخ داده همان حادثهای باشد که در روایات به عنوان نشانۀ ظهور شمرده شده، نهتنها در مقام عمل دچار مشکل نمیشوند، بلکه نفس این احتمال رغبت آنان را برای انجام تکالیفی که در عصر غیبت دارند بیشتر میکند و مایۀ افزونتر شدن امید آنان به نزدیک بودن ظهور میشود. به همین دلیل نیازی نبوده است که پیشوایان معصوم: برای شناسایی مصادیق واقعی نشانههای ظهور معیارهایی را بیان فرمایند و چهبسا ائمه: به عمد معیارها را بیان نکردهاند؛ زیرا هرچه مصادیق محتمل بیشتری وجود داشته باشد به تعداد مصادیق محتمل پراکنده شده در عصرهای مختلف، مؤمنان به امید میرسند و این هدف معصومین: در طرح بحث نشانهها را بیشتر تأمین میکند. اما در بین نشانههای ظهور چند علامت وجود دارد که مؤمنان در برابر آنها تکلیف خاصی برعهده دارند و به همین دلیل چارهای جز شناسایی مصداق واقعی این نشانهها نیست. این نشانهها یا خود معجزهآسا هستند و از این طریق مصادیقشان قابل شناسایی است، یا به دلیل ارتباطی که با نشانههای معجزهآسا دارند قابل شناسایی هستند. سخن آخر اینکه آخرالزمان عصر فتنههاست؛ فتنههایی سهمگین و تاریک که همگی از سوی جبهۀ شیطان برای ربودن دیانت و معنویت انسانها طراحی شدهاند. سادهلوحی خواهد بود اگر تصور کنیم طرح شیطان برای ربایش دین و معنویت انسانها عریان، شفاف و بدون ظرافت باشد و از گرایشهای معنوی انسانها سوء استفاده نشود. شیطان باهوشتر از آن است که تا وقتی که میتواند سخن خود را از زبان کسانی بیان کند که دعوی مهدویت، یمانیت و امثال آن را دارند، برای دینداران دام منکرات پهن کند. پس باید به هوش بود و در این راه با احتیاط قدم نهاد. پی نوشت ها: [1]. أمسک بیدک هلاک الفلانی (اسم رجل من بنی العباس) و خروج السفیانی وقتل النفس، وجیش الخسف، والصوت، قلت: وما الصوت أهو المنادی؟ فقال: نعم، و به یعرف صاحب هذا الامر، ثم قال: الفرج کله هلاک الفلانی (من بنی العباس) (نعمانی، 1422: 266). [2]. عن أمیر المؤمنین(ع) قال: قال رسول الله(ص) فی اللیله التی کانت فیها وفاته لعلی(ع) : یا أبا الحسن، أحضر صحیفه و دواه فأملى(ص) وصیته حتى انتهى [إلى] هذا الموضع. فقال: یا علی، إنه سیکون بعدی اثنا عشر إماماً ومن بعدهم اثنى عشر مهدیاً فأنت یا علی أول الاثنی عشر الامام. و ساق الحدیث إلى أن قال: و لیسلمها الحسن(ع) إلى ابنه محمد المستحفظ من آل محمد _ صلى الله علیه و علیهم _ فذلک اثنى عشر إماماً ثم یکون من بعده اثنا عشر مهدیاً فإذا حضرته الوفاه فلیسلمها إلى ابنه أول المهدیین له ثلاثه أسامی اسم کاسمی و اسم أبی و هو عبدالله و أحمد و الاسم الثالث المهدی وهو أول المؤمنین. (طوسی، 1411: 151) [3]. ثم قال ابوجعفر(ع) : خروج السفیانی و الیمانی و الخراسانی فی سنه واحده، فی شهر واحد، فی یوم واحد، نظام کنظام الخرز یتبع بعضه بعضاً فیکون البأس من کل وجه، ویل لمن ناواهم، و لیس فی الرایات رایه أهدى من رایه الیمانی، هی رایه هدى، لأنه یدعو إلى صاحبکم، فإذا خرج الیمانی حرم بیع السلاح على الناس و کل مسلم، و إذا خرج الیمانی فانهض إلیه فإن رایته رایه هدى، و لا یحل لمسلم أن یلتوی علیه، فمن فعل ذلک فهو من أهل النار، لأنه یدعو إلى الحق و إلى طریق مستقیم. (نعمانی، 1422: 264) [4]. سمعت اباجعفر(ع) یقول: ألستم ترون أعداءکم یقتتلون فی معاصی الله، و یقتل بعضهم بعضاً على الدنیا دونکم، و أنتم فی بیوتکم آمنون فی عزله عنهم. و کفى بالسفیانی نقمه لکم من عدوکم، و هو من العلامات لکم، مع أن الفاسق لو قد خرج لمکثتم شهراً أو شهرین بعد خروجه لم یکن علیکم بأس حتى یقتل خلقاً کثیراً دونکم. فقال له بعض أصحابه: فکیف نصنع بالعیال إذا کان ذلک ؟ قال: یتغیب الرجال منکم عنه، فإن حنقه و شرهه إنما هی على شیعتنا، و أما النساء فلیس علیهن بأس إن شاء الله تعالى، قیل: فإلى أین مخرج الرجال و یهربون منه؟ فقال: من أراد منهم أن یخرج یخرج إلى المدینه أو إلى مکه أو إلى بعض البلدان، ثم قال: ما تصنعون بالمدینه و إنما یقصد جیش الفاسق إلیها، و لکن علیکم بمکه. (همو: 300 - 301) [5]. قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ(ع) : مَتَى فَرَجُ شِیعَتِکُمْ؟ قَالَ فَقَالَ إِذَا اخْتَلَفَ وُلْدُ الْعَبَّاسِ وَ وَهَى سُلْطَانُهُمْ وَ طَمِعَ فِیهِمْ مَنْ لَمْ یَکُنْ یَطْمَعُ فِیهِمْ وَ خَلَعَتِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ رَفَعَ کُلُّ ذِی صِیصِیَه صِیصِیَتَهُ، وَ ظَهَرَ الشَّامِیُّ وَ أَقْبَلَ الْیَمَانِیُّ وَ تَحَرَّکَ الْحَسَنِیُّ وَ خَرَجَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ مِنَ الْمَدِینَه إِلَى مَکَّه بِتُرَاثِ رَسُولِ اللهِ(ص) فَقُلْتُ: مَا تُرَاثُ رَسُولِ اللهِ(ص) قَالَ: سَیْفُ رَسُولِ اللهِ وَ دِرْعُهُ وَ عِمَامَتُهُ وَ بُرْدُهُ وَ قَضِیبُهُ وَ رَایَتُهُ وَ لَامَتُهُ وَ سَرْجُهُ حَتَّى یَنْزِلَ مَکَّه فَیُخْرِجَ السَّیْفَ مِنْ غِمْدِهِ وَ یَلْبَسَ الدِّرْعَ وَ یَنْشُرَ الرَّایَه وَ الْبُرْدَه وَ الْعِمَامَه وَ یَتَنَاوَلَ الْقَضِیبَ بِیَدِهِ وَ یَسْتَأْذِنَ اللهَ فِی ظُهُورِهِ فَیَطَّلِعُ عَلَى ذَلِکَ بَعْضُ مَوَالِیهِ فَیَأْتِی الْحَسَنِیَّ فَیُخْبِرُهُ الْخَبَرَ فَیَبْتَدِرُ الْحَسَنِیُّ إِلَى الْخُرُوجِ فَیَثِبُ عَلَیْهِ أَهْلُ مَکَّه فَیَقْتُلُونَهُ وَ یَبْعَثُونَ بِرَأْسِهِ إِلَى الشَّامِیِّ فَیَظْهَرُ عِنْدَ ذَلِکَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فَیُبَایِعُهُ النَّاسُ وَ یَتَّبِعُونَه . (کلینی، 1363: ج8، 224 - 225) [6]. عن عمار بن یاسر: ... ثم یسیر إلى الکوفه فیقتل أعوان آل محمد(ص) ویقتل رجلاً من مسمیهم. ثم یخرج المهدی على لوائه شعیب بن صالح، وإذا رأى أهل الشام قد اجتمع أمرها على ابن أبی سفیان فألحقوا بمکه. (طوسی، 1411: 464) [7]. قال: سمعت أبا عبد الله الصادق(ع) یقول: لیس بین قیام قائم آل محمد و بین قتل النفس الزکیه إلّا خمسه عشر لیله. (صدوق، 1405: 649) منابع 1. انصار امام مهدی، ادلۀ جامع دعوت یمانی آل محمد؛ سید احمد الحسن، وبسایت فارسی انصار امام مهدی(عج) ، yamaani.com، بیتا. 2. آیتی، نصرتالله، تأملی در نشانههای حتمی ظهور، قم، مؤسسه آینده روشن، چاپ دوم، 1390ش. 3. صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، 1405ق. 4. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، قم، مؤسسه البعثه، چاپ اول، 1413ش. 5. طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، تحقیق: عبادالله تهرانی، علی احمد ناصح، قم، مؤسسه المعارف الإسلامیه، چاپ اول، 1411ق. 6. عاملی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، بیجا، المکتبه المرتضویه، چاپ اول، 1384ق. 7. کاظمی، سید مصطفی بن ابراهیم، بشاره الإسلام، تحقیق: نزار حسن، قم، مؤسسه فرهنگی و اطلاعرسانی تبیان، 1387ش. 8. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق، تصحیح و تعلیق: علیاکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1363ش. 9. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403ق. 10. نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبه، تحقیق: فارس حسون، قم، انوار الهدی، چاپ اول، 1422ق. 11. یزدی حائری، علی، إلزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب، تحقیق: سید علی عاشور، بینا، بیتا. منبع: فصلنامه مشرق موعود – شماره 23 انتهای متن/
94/05/18 - 04:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 66]
صفحات پیشنهادی
کارکردهای نشانههای ظهور - بخش دوم و پایانی تطبیق نشانههای ظهور بر مصادیق
کارکردهای نشانههای ظهور - بخش دوم و پایانیتطبیق نشانههای ظهور بر مصادیقاگر همۀ نشانهها حتمی میبودند و ظهور میبایست پس از تحقق همۀ نشانهها رخ دهد چهبسا مؤمنان در گذشته تاریخ امید به تحقق ظهور در زمان خودشان را از دست میدادند چرا که تحقق این حجم وسیع از نشانهها در زمان امعیارهای تطبیق نشانههای ظهور - بخش اول تطبیق نباید مبتنی بر تأویل باشد
معیارهای تطبیق نشانههای ظهور - بخش اولتطبیق نباید مبتنی بر تأویل باشدمؤمنان در مواجهه با عموم نشانههای ظهور تکلیف ویژهای بر عهده ندارند آنها موظف به امیدواری و نزدیک دیدن ظهور وتلاش برای زمینهسازی و هستند چکیده ظهور امام مهدی عج نشانههایی داردامامت و افضلیت - بخش دوم و پایانی تعظیم ویژه مستلزم افضلیت است
امامت و افضلیت - بخش دوم و پایانیتعظیم ویژه مستلزم افضلیت استکسانی که امام منصوب از سوی خداوند را رها کرده و خود به گزینش امام بر خیزند نیز مرتکب خطا شده اند 4 نمونه های ناسازگار گفته شده است که نظریهِ افضلیت در امامت با نمونه &nچیستی حقیقت عرش در قرآن کریم - بخش دوم و پایانی حاملین عرش هشت نفرند
چیستی حقیقت عرش در قرآن کریم - بخش دوم و پایانیحاملین عرش هشت نفرندامام صادق علیه السلام فرمود حاملین عرش ـ عرش همان علم است ـ هشت نفرند چهار نفر از ما و چهار نفر از کسانی که خدا بخواهد چیستی عرش در نگاه مفسّران جستجو در تفاسیر قرآن کریم این حقیقت را آشکار میسازدطرح شخصیت حضرت مهدی(عج) در فیلمنامههایی با الگوی ارسطویی - بخش دوم و پایانی چه مقطعی از زندگی حضرت مناسب فیلم
طرح شخصیت حضرت مهدی عج در فیلمنامههایی با الگوی ارسطویی - بخش دوم و پایانیچه مقطعی از زندگی حضرت مناسب فیلمنامه استتعریف شخصیت در درام غربی عموماً از تعریف انسان زمینی انسان محصور در وراثت و محیط و قوانین علی تبعیت میکند نسبت دادن خرق عادت و کرامات به انسان با این نوع تعریفوضع الفاظ قران بر معانی مادی یا معنایی -بخش دوم و پایانی تفاوت نظریه «تجرید معنا» با نظریه «وضع
وضع الفاظ قران بر معانی مادی یا معنایی -بخش دوم و پایانیتفاوت نظریه تجرید معنا با نظریه وضع الفاظ بر ارواح معانیبا مطرح شدن نظریه تجرید معنا روند فعلی تفسیر صفات خبریه به کلی تغییر خواهد کرد و برداشتهای عمیق جانشین پنداشتهای بیمغز در تفسیر این صفات خواهد شد تفاوت نظریتجلی ولایت مطلقه فقیه در سیره عملی آخوند خراسانی - بخش دوم و پایانی برخی از احکام حکومتی آخوند خراسانی
تجلی ولایت مطلقه فقیه در سیره عملی آخوند خراسانی - بخش دوم و پایانیبرخی از احکام حکومتی آخوند خراسانیعملکرد و سیرة عملی آخوند خراسانی بیانگر اعتقاد عمیق و قاطع ایشان به ولایت مطلقة فقیه میباشد ایشان افزون بر آثار علمی و فنی خود در مراحل گوناگون نهضت و نظام مشروطه و حتی پیش ازتبیین برهان معرفت نفس؛ بر مبنای حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» - بخش دوم و پایانی نقص انسان و کمال ا
تبیین برهان معرفت نفس بر مبنای حدیث من عرف نفسه فقد عرف ربه - بخش دوم و پایانینقص انسان و کمال الهیحدیث شریف مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه از جمله احادیث مشهوری است که در زبان اندیشمندان مسلمان اعم از حکما عرفا مفسران و اهل حدیث رایج و تبیین آن همواره موردنظر بوده استاجل یهود؛ پایان دنیا یا رجعت عیسی(ع) - بخش دوم و پایانی ارتباط زمانی رجعت عیسی(ع) با وقوع قیامت
اجل یهود پایان دنیا یا رجعت عیسی ع - بخش دوم و پایانیارتباط زمانی رجعت عیسی ع با وقوع قیامتبا توجه به شواهد قرآنی و روایی حاکی از این که رجعت عیسی ع در آستانه قیامت خواهد بود چه بسا بتوان از دو گزاره یاد شده چنین دریافت که مراد از بقای یهود تا قیامت در حقیقت همان بقای یهودکارکردهای نشانههای ظهور - بخش اول کارکردهای نشانههای ظهور
کارکردهای نشانههای ظهور - بخش اولکارکردهای نشانههای ظهوراگر همۀ نشانهها حتمی میبودند و ظهور میبایست پس از تحقق همۀ نشانهها رخ دهد چهبسا مؤمنان در گذشته تاریخ امید به تحقق ظهور در زمان خودشان را از دست میدادند چرا که تحقق این حجم وسیع از نشانهها در زمان اندک را بعید میثواب: استحقاق یا تفضل - بخش دوم و پایانی دلایل ضرورت همراهی تکلیف با مشقت و نقد آن
ثواب استحقاق یا تفضل - بخش دوم و پایانیدلایل ضرورت همراهی تکلیف با مشقت و نقد آنمناط استحقاق در ثواب اطاعت الهی است و اطاعت خداوند همان طور که در انجام امور سخت شکل می گیرد می تواند در انجام امور بدون سختی حتی همراه با لذت نیز شکل گیرد و این استدلال در استحقاق اعتباری نیز جمستشرقان و مهدویت - بخش دوم و پایانی آثار ادوارد براون درباره فرقه های منسوب به مهدویت
مستشرقان و مهدویت - بخش دوم و پایانیآثار ادوارد براون درباره فرقه های منسوب به مهدویتروند شرق شناسی از گذشته مورد توجه اندیشمندان و پژوهشگران غربی قرار گرفته و در فرهنگ و تمدن اسلامی منشأ تحقق آثار و تألیفات بی شماری شده است مهدی پژوهی شرق شناس برجسته ادوارد براون به ااقتدار علمی در اندیشه سیاسی اسلام - بخش دوم و پایانی سلطنت علم
اقتدار علمی در اندیشه سیاسی اسلام - بخش دوم و پایانیسلطنت علمدر اندیشه سیاسی اسلام اصل حفظ عزت مسلمانان و نفی سلطه بیگانگان از اهمیت خاصی برخوردار است اقتدار علمی از لوازم مهم دو اصل یاد شده می باشد قداست زدایی از علم دکتر سیدحسین نصر با تأکید بر سنت گرایی اشتباه اساسیدستاورد حافظان فرهنگ و تمدن ایرانی ـ بخش دوم و پایانی ده یک موقوفات کشور، برای رصدخانه مراغه
دستاورد حافظان فرهنگ و تمدن ایرانی ـ بخش دوم و پایانیده یک موقوفات کشور برای رصدخانه مراغهدستاوردهای تمدنی هر ملتی برای مردمش موجودیتی فراهم می سازد که شناخت آن بسی مهم است ازجمله این دستاوردها برای مردم ایران در دوره ایلخانی رصدخانه مراغه و ربع رشیدی بوده که در اثر همت مرداسیر تحول نقش امامان شیعه در احیای تئوری امامت الهی - بخش دوم و پایانی نقش امام حسین(علیه السلام) در احیای تئور
سیر تحول نقش امامان شیعه در احیای تئوری امامت الهی - بخش دوم و پایانینقش امام حسین علیه السلام در احیای تئوری امامت الهیماهیت نهضت امام حسین علیه السلام مقاومت پایدار برای تبیین امامت الهی و تنصیصی اهل بیت واحیای دین خدا با اندیشه پاک و اصیل اسلامی می باشد تا مشروعیت خود را براهندسه معرفتی در سه محور شریعت، شهود و عقل - بخش دوم و پایانی ارتباط دین و شهود
هندسه معرفتی در سه محور شریعت شهود و عقل - بخش دوم و پایانیارتباط دین و شهودتحلیل هندسه معرفتی ابنعربی در محورهای متعددی از قبیل تبیین نظریه تفسیر محیالدین آرای عرفانی آرای فلسفی علوم قرآنی آرای فقهی مبانی انسانشناسی و غیره کاربرد فراوان دارد بخش چهارم جایگاهمبانی متافیزیکی علوم طبیعی در تمدن اسلامی - بخش دوم و پایانی سلسله مراتب هفت گانه هستی
مبانی متافیزیکی علوم طبیعی در تمدن اسلامی - بخش دوم و پایانیسلسله مراتب هفت گانه هستیتأثیرپذیری علم از مبانی متافیزیکی از مسائل بنیادین فلسفه علم است که ارتباط نزدیکی با مسئله اسلامی سازی علوم دارد ج سلسله مراتب هفت گانه هستی مسلمانان براساس آموزه های دینی معتقد به هفت آ-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها