تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مردم را به غير از زبان خود، دعوت كنيد، تا پرهيزكارى و كوشش در عبادت و نماز و خوبى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798104775




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«عدالت» امام در خدمت رفاه فرودستان است


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: «عدالت» امام در خدمت رفاه فرودستان است
عدالت، يكي از پربسامدترين مفاهيم در آراي و انديشه‌هاي امام خميني (ره) است. ايشان در سال‌هاي مختلف و خصوصاً دو سال پاياني عمر شريفشان، به دفعات از عدالت به عنوان هدف اصلي حكومت اسلامي ياد كرده‌اند.
نویسنده : فردين آريش * 


تأكيد امام بر عدالت و تفسير امام از اين مفهوم منحصربه‌فرد است. در اين مقاله سعي شده جايگاه اين مفهوم را در انديشه‌هاي امام بررسي كنيم و تفاوت آن را با تفاسير ماركسيستي و ليبراليستي توضيح دهيم. يكي از مهم‌ترين تقسيمات عدالت، تقسيم آن به «عدالت شكلي يا صوري» و «عدالت محتوايي» است. در مورد عدالت و تعريف آن گاه به سطح صوري عدالت، و گاه به سطح محتوايي آن توجه مي‌شود. براي نمونه، اين ضابطه كلي كه: «عدالت آن است كه با افراد برابر، به طور برابر، و با افراد نابرابر، به طور نابرابر رفتار شود» به معياري صوري و قالبي در عدالت اشاره دارد؛ زيرا به سطح محتوايي عدالت وارد نمي‌شود و هيچ معياري براي سنجش اينكه كدام‌گونه تفاوت‌ها مايه نابرابري افراد و توجيه‌كننده رفتار نابرابر با آنهاست، معرفي نمي‌كند. رعايت بي‌طرفي در اجراي قانون و نبود تبعيض در محاكم قضايي در تطبيق و اجراي قانون، به جنبه صوري عدالت معطوف است؛ زيرا به مرز عدالت محتوايي وارد نمي‌شود. در اين گزاره كه «قانون بايد بي‌طرفانه و بدون تبعيض اجرا شود و اگر چنين نشد بي‌عدالتي رخ داده است»، نكته‌اي راجع به محتواي اين قانون و ميزان انطباق آن با عدالت و بي‌عدالتي نگفته‌ايم. از بررسي آرا و انديشه‌هاي امام در باب عدالت چنين برمي‌آيد كه امام به هر دو وجه عدالت شكلي يا صوري و عدالت محتوايي توجه كرده‌اند. امام درباره عدالت محتوايي و محتواي قانوني كه معيار برقراري عدالت است، معتقدند كه قانون الهي و اسلامي بايد محور باشد. وقتي قانون خدا محور قرار مي‌گيرد قانون عادلانه ‌است و در محتواي آن بحث و خللي نيست. امام معتقد است معيار عدالت در اسلام، قانون است. عمل به قانون يعني عدالت و تخطي از قانون معيار بي‌عدالتي است. براي اينكه قانون در اسلام منشأ الهي دارد و حاكميت با قانون است. قانون الهي نسبت به شخص ارجحيت دارد؛ هر شخصي، حتي پيامبر خدا. «اسلامى كه آن شخص اولش با آن فرد آخر همه در سواء در مقابل قانون باشند، در اسلام آن چيزى كه حكومت مى‏كند يك چيز است، و آن قانون الهى. پيغمبر اكرم هم به همان عمل مى‏كرده است؛ خلفاى او هم به همان عمل مى‏كردند؛ حالا هم ما موظفيم كه به همان عمل كنيم. قانون حكومت مى‏كند. شخص هيچ حكومتى ندارد. آن شخص ولو رسول خدا باشد، ولو خليفه رسول خدا باشد، شخص مطرح نيست در اسلام.»(صحيفه امام، جلد ‏9، صفحه 424) «در اسلام قانون است، همه تابع قانون‏اند و قانون هم قانون خداست. قانونى است كه از روى عدالت الهى پيدا شده است. قانونى است كه قرآن است؛ قرآن كريم است، و سنت رسول اكرم است. همه تابع او هستيم و همه بايد روى آن ميزان عمل بكنيم. فرقى ما‌بين اشخاص نيست در قانون اسلام. فرقى ما‌بين گروه‌ها نيست.» (صحيفه امام، جلد ‏9، صفحه 425) «اسلام به قانون نظر «آلى» دارد، يعنى، آن را آلت و وسيله تحقق عدالت‏ در جامعه مى‏داند، وسيله اصلاح اعتقادى و اخلاقى و تهذيب انسان مى‏داند. قانون براى اجرا و برقرار شدن نظم اجتماعى عادلانه به منظور پرورش انسان مهذب است. وظيفه مهم پيغمبران اجراى احكام بوده، و قضيه نظارت و حكومت مطرح بوده است.»(ولايت فقيه، حكومت اسلامى، صفحه 72). اهميت عدالت و رابطه آن با سياست امام با اشاره به آيه صريح قرآن «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» هدف از بعثت پيامبران و امامان را ايجاد و بسط عدالت در عالم عنوان مي‌كنند. تا در جامعه‌اي عدالت نباشد، خطري متوجه ظالمان و حاكمان نخواهد بود. براي همين ردپاي مبارزه پيامبران را براي برقراري عدالت مي‌توانيم در سراسر طول تاريخ ببينيم؛ از حضرت ابراهيم (ع) تا پيامبر خاتم و ائمه معصومين (ع). در همين زمينه حضرت امام(ره) مي‌فرمايند: «تمام انبيا از صدر بشر و بشريت، از آن وقتى كه آدم- (عليه‌السلام)- آمده تا خاتم انبيا- (صلى‌الله عليه‌ و آله و سلم)- تمام انبيا براى اين بوده است كه جامعه را اصلاح كنند؛ فرد را فداى جامعه مى‏كردند. ما فردى بالاتر از خود انبيا نداريم. ما فردى بالاتر از ائمه نداريم- (عليهم‌السلام)- اين فردها خودشان را فدا مى‏كردند براى جامعه. خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد كه انبيا را ما فرستاديم، بينات به آنها داديم، آيات به آنها داديم، ميزان برايشان داديم و فرستاديم‏ «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛ غايت اين است كه مردم قيام به قسط بكنند، عدالت‏ اجتماعى در بين مردم باشد، ظلم‌ها از بين برود، ستمگري‌ها از بين برود، ضعفا به آنها رسيدگى بشود، قيام به قسط بشود.» (صحيفه امام، جلد ‏15، صفحه210) تفاوت عدالت از منظر امام با قرائت ماركسيستي و ليبرال درباره انقلاب اسلامي ايران تحليل‌هاي گوناگوني صورت گرفته است؛ با مبادي و رويكردهاي مختلفي. برخي انقلاب را توده‌اي و با جهت‌گيري ماركسيستي تحليل مي‌كنند، برخي با اشاره به مدل اقتصادي ما در سال‌هاي اخير آن را در راستاي سرمايه‌داري مي‌دانند. اين تفسيرها درباره عدالت مدنظر امام هم صادق است. اما با مطالعه در انديشه‌هاي امام به نظر مي‌رسد كه وجوه اختلاف بارزي بين قرائت امام از عدالت با تفسيرهاي ديگر وجود دارد. امام بنابر آنچه از دين فهم مي‌كنند معتقدند كه اسلام مالكيت را در حد مشخصي به رسميت مي‌شناسد و از اين جهت به سرمايه‌داري نزديك و از ماركسيست‌ها دور مي‌شوند. از طرفي امام به كرات گفته‌اند كه جهت‌گيري عدالت در حكومت اسلامي به سمت محرومان و مستضعفان است و حكومت اسلامي با فاصله طبقاتي مبارزه خواهد كرد. و از اين جهت منافع سرمايه‌داران در خطر است. امام با هرگونه تفسير تك‌بعدي از دين – چه ماركسيستي، چه سرمايه‌دارانه- مخالف بودند و آن را غرض‌ورزي و مخالفت با اصل دين عنوان مي‌كردند. امام برخلاف ماركسيست‌ها حق مالكيت را به رسميت مي‌شناسد. مخالف مذهب و زندگي اشتراكي هستند. فرد و فرديت را به رسميت مي‌شناسند. از طرفي عدالت مدنظر امام در خدمت رفاه حال مستضعفان و محرومان و طبقه فرودست جامعه و در مقابل انباشت سرمايه‌ و ثروت‌اندوزي بي‌حد وحصر سرمايه‌داران است: «يكى از امورى كه لازم به توصيه و تذكر است، آن است كه اسلام نه با سرمايه‌دارى ظالمانه و بيحساب و محروم‏كننده توده‌هاى تحت ستم و مظلوم موافق است، بلكه آن را به طور جدى در كتاب و سنت محكوم مى‏كند و مخالف عدالت‏ اجتماعى مى‏داند- گرچه بعض كج‏فهمان بى‏اطلاع از رژيم حكومت اسلامى و از مسائل سياسى حاكم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طورى وانمود كرده‏اند (و باز هم دست برنداشته‏اند) كه اسلام طرفدار بى‏مرز و حد سرمايه‌دارى و مالكيت است و با اين شيوه كه با فهم كج خويش از اسلام برداشت نموده‏اند چهره نورانى اسلام را پوشانيده و راه را براى مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده كه به اسلام بتازند، و آن را رژيمى چون رژيم سرمايه‌دارى غرب مثل رژيم امريكا و انگلستان و ديگر چپاولگران غرب به حساب آورند، و با اتكال به قول و فعل اين نادانان يا غرضمندانه يا ابلهانه بدون مراجعه به اسلام‏شناسان واقعى با اسلام به معارضه برخاسته‏اند و نه رژيمى مانند رژيم كمونيسم و ماركسيسم‏ و لنينيسم است كه با مالكيت فردى مخالف و قائل به اشتراك مى‏باشند با اختلاف زيادى كه دوره‌هاى قديم تا‌كنون حتى اشتراك در زن و همجنس‌بازى بوده و يك ديكتاتورى و استبداد كوبنده در‌بر‌داشته. بلكه اسلام يك رژيم معتدل با شناخت مالكيت و احترام به آن به نحو محدود در پيدا شدن مالكيت و مصرف، كه اگر بحق به آن عمل شود چرخ‌هاى اقتصاد سالم به راه مى‏افتد و عدالت اجتماعى، كه لازمه يك رژيم سالم است تحقق مى‏يابد. در اينجا نيز يك دسته با كج‏فهمي‌ها و بى‏اطلاعى از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دسته اول قرار گرفته و گاهى با تمسك به بعضى آيات يا جملات نهج‌البلاغه، اسلام را موافق با مكتب‌هاى انحرافى ماركس و امثال او معرفى نموده‏اند و توجه به ساير آيات و فقرات نهج‌البلاغه ننموده و سرخود، به فهم قاصر خود، بپا خاسته و «مذهب اشتراكى» را تعقيب مى‏كنند و از كفر و ديكتاتورى و اختناق كوبنده كه ارزش‌هاى انسانى را ناديده گرفته و يك حزب اقليت با توده‌هاى انسانى مثل حيوانات عمل مى‏كنند، حمايت مى‏كنند. وصيت من به مجلس و شوراى نگهبان و دولت و رئيس‌جمهور و شوراى قضايى آن است كه در مقابل احكام خداوند متعال خاضع بوده؛ و تحت تأثير تبليغات بى‏محتواى قطب ظالم چپاولگر سرمايه‌دارى و قطب ملحد اشتراكى و كمونيستى واقع نشويد، و به مالكيت و سرمايه‌هاى مشروع با حدود اسلامى احترام گذاريد، و به ملت اطمينان دهيد تا سرمايه‌ها و فعاليت‌هاى سازنده به كار افتند و دولت و كشور را به خودكفايى و صنايع سبك و سنگين برسانند و به ثروتمندان و پولداران مشروع وصيت مى‏كنم كه ثروت‌هاى عادلانه خود را به كار اندازيد و به فعاليت سازنده در مزارع و روستاها و كارخانه‌ها برخيزيد كه اين خود عبادتى ارزشمند است.» (صحيفه امام ج‏21، صفحه 393) جايگاه فرد و ساختار در عدالت مدنظر امام امام هم به وجوه فردي و نقش فرد در اجراي عدالت توجه نشان داده‌اند، هم به ساختارهاي توزيعي و مكانيسم‌هاي كلان‌تر. البته امام حتي آنجايي كه از ساختارهاي توزيعي و كلان‌تر صحبت مي‌كنند به نقش تك‌تك توده‌ها و مردم در اجراي آن اهميت داده‌اند. براي مثال امام خمس را سيستم مالياتي عادلانه‌اي مي‌داند كه از سمت توده‌ها اگر جريان بگيرد و مردمي باشد به شكل‌گيري عدالت كمك زيادي خواهد كرد. از طرفي به نظر مي‌رسد كه امام علاوه بر سيستم‌هاي توزيعي عادلانه مثل خمس و مدل‌هاي ساختاري كلان، سهم بالايي براي «فرد» در ايجاد و بسط عدالت قائل است. همه افراد جامعه به فراخور و تناسب مسئوليتي كه دارند، موظفند كه آن را به عادلانه‌ترين شكل ممكن به انجام برسانند. اين توجيهي كه امروزه در جامعه ما زياد شنيده مي‌شود كه «آن بالايي‌ها دارند مي‌خورند چرا من كاسه داغ‌تر از‌ آش شوم!» يا اينكه «كار من كه مهم نيست و به‌جايي برنمي‌خورد» و... مورد پذيرش نيست و هركس مستقل از ديگران بايد به بهترين و عادلانه‌ترين شكل ممكن عمل كند؛ نوعي كوشش از پايين جامعه و از سمت توده‌ها براي ايجاد عدل: «هر فرد بايد خودش را موظف بداند به اينكه اين كارى كه الآن اين كار جزئى كه پشت ميز نشسته به او محول است، اين كارى كه به او محول است، روى عدالت عمل بكند؛ منتظر نشود كه وزير، عادل بشود. وزير، عادل بشود يا عادل نباشد، شما بايد عادل باشيد. نخست‌وزير عادل باشد يا نه، براى خودش ضرر دارد و نفع دارد. آن حسابش على‏ حده هست. شما هم حسابتان على‏ حده است، پيش خدا حسابش على‏ حده است، پيش ملت هم حسابش على‏ حده است. شما كه اين كار جزئى، اين پيشخدمتى كه اين كار جزئى دستش هست، عدالت در آن كارش بايد بكند. آن رئيس اداره هم كه در آنجا نشسته آن هم عدالت در همان كار بايد بكند؛ منتظر نشود ديگران عادل بشوند تا او عادل بشود، مثل اين است كه من منتظر بشوم ديگران نماز بخوانند تا من نماز بخوانم، يا منتظر بشوم ديگران ناهار بخورند تا من ناهار بخورم‏.» (صحيفه امام، جلد 9 صفحه 14). وقتي هركس به تناسب مسئوليتش موظف به انجام عدالت است، پس متناسب با كاري كه مي‌كند و شرايطي كه دارد نيازمند انجام فعل عادلانه است. عدالت در كار يك نانوا اين است كه نان خوب بپزد و به مشتري بدهد. عدالت براي يك قاضي اين است كه بين دوست و دشمن فرقي نگذارد و در داوري خود ترجيحات و نفع شخصي خود را دخالت ندهد و... همين‌قدر ساده و منوط به وجدان و فطرت خود فرد. امام هيچ نسخه پيچيده ‌و كلي سراغ ندارد. عدالت يعني هركسي كارش را خوب انجام دهد. امام اصرار دارد كه عدالت از درون فرد سرچشمه بگيرد و برخاسته از جان او باشد. از سر احساس تكليف باشد، نه از سر تكلف. نه مثل نظام‌هاي غربي كه در آنها سيستم‌هاي نظارتي پيچيده‌اي وجود دارد، كه به رغم كارآمدي به الينه و از خود بيگانه كردن افراد مي‌انجامد: «اين دستور است در طول تاريخ براى كسانى كه متكفل حكومت هستند كه تا اندازه ممكن در بيت‌المال تصرف نكنند، يك دِرهَمش در آن طرف حساب دارد. بايد حساب بدهيم، بايد در پيشگاه خداى تبارك و تعالى، در كارهايى كه مى‏كنيم، تصرف‌هايى كه در بيت‌المال مى‏كنيم، بايد بعد حساب بدهيم چرا؟ زياده‌روى شده باشد، مجازات دارد؛ عدالت‏ شده باشد، مجازات خير دارد. بيت‌المال مسلمين را بزرگ بشماريد.» (صحيفه امام، جلد ‏19، صفحه 373) رابطه بين حاكم يا طبقه حاكمان و عدالت حاكمي كه خود عادل نباشد نمي‌تواند عدالت را ايجاد كند. عدالت براي يك حاكم هم اين است كه وضع زندگي‌اش بهتر از طبقه فرودست جامعه نباشد، هم اينكه در اجراي عدالت نابرابرانه برخورد نكند. مصطفي ملكيان بحثي دارد با عنوان «تحمل فقر». اين مسئله روان‌شناختي است كه به شرايط و وضع زمامداران حكومت ارتباط دارد. وقتي خانواده‌اي فقير، وضع و شيوه زندگي واليان و صاحبان قدرت را مثل خودشان ببينند، تحمل فقر برايشان آسان‌تر مي‌شود. آسوده‌تر زيست فقيرانه خود را ادامه مي‌دهند. امام هم در ترسيم دورنماي حكومت عدل اسلامي به همين موضوع اشاره مي‌كنند و اينكه حكومت خليفه اسلامي همتراز با طبقه فقرا بوده است و بايد باشد. مردم بر دين پيشوايانشان هستند و ظاهر هر جامعه‌اي تجلي باطن حاكمان آن است. روايت است كه يكي از شاهان صفوي يا قجري به انگشتر علاقه‌مند شد. از آن زمان استفاده از انگشتر در بين مردم رواج پيدا كرد! براي همين وضع زندگي حاكم اسلامي كه قرار است بر مبناي عدالت حكومت كند اهميت بالايي دارد. چه از جهت تحمل فقر كه گفته شد و چه همراهي مردم با حكومت و حاكم در بسط عدالت در جامعه. به تعبير امام يك حاكم عادل مي‌تواند يك مملكت را به عدالت بكشد: «آنكه توده مردم متوجه به او هستند هر مقدارى كه توجه سعه‏اش زيادتر باشد فساد او بيشتر سرايت مى‏كند، چنانكه صلاحش بيشتر سرايت مى‏كند، يك حاكم عادل يك مملكت را به عدالت‏ مى‏كشد.»(صحيفه امام، جلد ‏7، صفحه 256) ظلم‌ستيزى و عدالت‏گسترى اساساً همراه‌كردن آحاد جامعه و توده‌ها در همه زمينه‌ها مورد تأكيد هميشگي امام (ره) بود. اگر حضور اقشار مختلف مردم در صحنه جامعه پررنگ شود، سيستم نظارتي قدرتمندي شكل مي‌گيرد كه هيچ فرد يا گروهي نمي‌تواند از آن فرار يا سوءاستفاده كند. در زمينه عدالت، امام شكل‌گيري فرهنگ ظلم‌ستيزي را مدنظر دارد. جامعه‌اي كه زير بار هيچ ظلمي نمي‌رود. اگر حكومت اسلامي توانست حقش را بگيرد كه هيچ، اگر نه خودش قيام مي‌كند و مقابله. در چنين شرايطي حاكم و حكام هم نمي‌توانند رفتارها و منش ناعادلانه‌اي را در پيش بگيرند، چراكه دير يا زود با واكنش توده مردم روبه‌رو خواهند شد: «كوشش همه مردم بايد اين باشد كه زير بار ظلم نروند. همان طورى كه ظلم حرام است، زير بار ظلم رفتن هم حرام است. مظلوم شدن غير زير بار ظلم رفتن است. آدم بايد تا آنجا كه قدرت دارد زير بار ظلم نرود. يك وقت زور است ديگر، چه بكند؟ بايد تن ندهد به ظلم. كوشش كند كه ظلم را برطرف كند. در دستورات اسلام است كه اگر كسى آمد توى خيابان، حمله كرد به كسى بكشيدش. دفعش كنيد و لو كشته بشود. اگر كسى آمد حمله كرد به شما، و لو بخواهد مالتان را ببرد دفعش كنيد، و لو كشته بشود. جلو ظلمش را بگيريد. نبايد انسان تن در بدهد به اينكه يك كسى بيايد به او ظلم كند. حكومت اسلامى اگر پيدا شد قطع ريشه ظلم است. يعنى حاكمش هم نمى‏تواند ظلم بكند. رئيس دولتش هم نمى‏تواند ظلم بكند. اولاً موظف است نكند. ثانياً بخواهد بكند نمى‏گذارند او را. حكومت‌هاى اسلامى حكومت‌هاى عدالت است. براى عدالت آمده‏اند. حكومت‌ها نيامدند كه به مردم بزرگى بفروشند. حكومت‌ها خدمتگزار بايد باشند. اگر از خدمتگزارى تخلف بكنند خلاف موازين اسلام است. اين طور نبوده است كه حكومت‌هاى صدر اسلام بخواهند كه يك آقايى به مردم بفروشند. بخواهند كه قدرتمندى كنند. آنها براى خدمت به مردم و جنگ‌هايى كه مى‏كردند هم، خدمت به مردم بوده و تمام اقداماتشان براى اين بوده است كه مردم را نجات بدهند.» (صحيفه امام جلد ‏11، صفحه 264) عدالت و تجمل‌زدگي عدالت در آراي امام با چند مفهوم نزديكي وثيقي دارد. يكي از اين مفاهيم ساده‌زيستي است كه در مقابل رفاه‌زدگي و تجمل‌پرستي است. كوشش براي رفع نابرابري و گسترش عدالت اقتضائاتي دارد. مهم‌ترينش اين است كه زيست خود فرد در جهت گسترش نابرابري نباشد. مثلاً بد نيست بدانيم ماركس دو نفر از فرزندانش را به خاطر فقر از دست داد. براي همين وقتي از برابري و رفع نابرابري سخن مي‌گويد، از سر شكم‌سيري نيست، بلكه با جانش آميخته و به آن اعتقاد دارد و برايش هزينه داده است. عدالت با تجمل‌پرستي و كاخ‌نشيني جمع نمي‌شود. براي اينكه كاخ‌نشيني با خود خوي كاخ‌نشيني هم مي‌آورد و ذائقه كاخ‌نشينان را به سمت و سويي مي‌برد كه ديگر دركي از فقرا و رنج‌هايشان ندارند. براي اينكه رطب‌خورده منع رطب كي كند: «ملت عدالت‏ مى‏خواهد، اتاق بزرگ نمى‏خواهد. ملت وزارتخانه مى‏خواهد، وزارتخانه اسلامى، نه آن وزارتخانه كاخ دادگسترى، كاخ نخست‏وزيرى، كاخ وزارتِ مالى، هى كاخ! كاخ مال ملت است. اين تزئيناتى كه الآن در اين كاخ‌ها موجود است، علاوه بر اينكه بسيارى‏اش يا بعضى‏اش از محرمات است و حتماً بايد دولت توجه كند به آن، دولتى كه مى‏گويد دولت اسلامى است- و هستند- نبايد تحت تأثير واقع بشود و هر طورى سابق بوده همان طورى كه در زمان محمد‌رضا شاه خان بوده است حالا هم همان فرم باشد. پس شما چه‌كاره‏ايد! تو كه مى‏گويى من مسلمان هستم، چه‌كاره هستى؟ ما يكى يكى بايد بگوييم؟ دانه دانه بايد بسپاريم؟ اينها بايد اصلاح بشود و شماها - من مى‏دانم- مسلمانيد- من همه افراد اينها را بعضى‏شان را مى‏شناسم، بعضى‏شان را هم معرفى كرده‏اند به من- اينها همه متعهدند، همه مسلمانند، لكن ضعيف‌النفسند! مى‏ترسند كه مبادا يك وقت ميهمانى از اجانب بيايد در كاخ دادگسترى يا در كاخ نخست‏وزيرى و آنجا ببيند كه يك [محيط] محقرى است؛ بايد حتماً به فرم غرب باشد؟!» (صحيفه امام جلد ‏6، صفحه 328). * كارشناس ارشد جامعه‌شناسي منابع: 1. نقد و بررسي نظريه‌هاي عدالت؛ احمد واعظي؛ انتشارات پژوهشگاه امام خميني 2. ارسطو، علم الاخلاق الى نيقوماخوس، ج ‏1، قاهره، دار صادر، چاپ اول 3. ديدگاه افلاطون، ارسطو و رالز در باب عدالت، نشريه دانش‌پژوهان، شماره 8، بهار و تابستان 1385 4. امام خميني(ره) شرح حديث جنود عقل و جهل(چاپ جديد). 5. صحيفه امام خميني(ره)، امام خميني، جلدهاي 1 تا 21.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۷





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن