تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نابودى جوانانتان را آرزو نكنيد ، گرچه بدى‏هاى بسيار در آنان باشد، زيرا آنان با ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798380065




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چیستی حقیقت عرش در قرآن کریم - بخش اول حمل عرش الهی توسط ملائکه


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: چیستی حقیقت عرش در قرآن کریم - بخش اول
حمل عرش الهی توسط ملائکه
عرش مرکز و جایگاه عینی و حقیقتی از حقایق هستی است که زمام تدبیر امور جهان با همه کثرت و تنوّع، در آنجا مجتمع و سامان‌یافته و از آنجا به‌سوی هستی صادر می‌شود.

خبرگزاری فارس: حمل عرش الهی توسط ملائکه



  چکیده چیستی «عرش» و مسائل مرتبط با آن همواره دغدغه بسیاری از قرآن‌پژوهان بوده است. منشأ آن آیاتی است که به‌صراحت از عرش و استواء خداوند بر عرش و مسائل ناظر بر آن سخن گفته است. این امر کنجکاوی اندیشمندان دینی به‌ویژه مفسِّران قرآن را برانگیخته است که حاصل آن به‌وجود آمدن دیدگاه‌های گوناگون درباره عرش است. مقاله حاضر در تلاش است «چیستی عرش» و مسائل مرتبط با آن را نخست از منظر آیات قرآن بررسی نماید و آنگاه به تبیین و بررسی مهم‌ترین دیدگاه‌ها در این خصوص بپردازد. از میان دیدگاه‌های پنج‌گانه‌ قرآن‌پژوهان درباره عرش، دیدگاه پنجم افزون بر روشمندی و جامعیت، می‌کوشد تا با حفظ ظاهر آیات از هرگونه تکلّف مضِّر و تحمیل رأی بر آیات اجتناب ورزد و در عمل تفسیری روشن از مجموعه آیات را ارائه نماید. از نظر این دیدگاه، عرش مرکز و جایگاه عینی و حقیقتی از حقایق هستی است که زمام تدبیر امور جهان با همه کثرت و تنوّع، در آنجا مجتمع و سامان‌یافته و از آنجا به‌سوی هستی صادر می‌شود. واژگان کلیدی آیات عرش، استواء خداوند بر عرش، حقیقت، تدبیر امور. طرح مسئله «غیب» که به بخش نامحسوس جهان اطلاق می‌گردد، در جهان‌بینی اسلامی جایگاه بس مهمی را به خود اختصاص داده است. توجه دادن آدمیان به این بخش از جهان هستی یکی از اصلی‌ترین محورهای آموزه‌های وحیانی است که در جای جای قرآن کریم به روشنی و با صراحت بدان پرداخته شده است. در نگاه قرآن کریم نخستین شرط متّصف شدن به وصف تقوا و آنگاه هدایت یافتن و بهره‌مندی از دریای ژرف این کتاب آسمانی، «ایمان به غیب» قلمداد شده است: «الم * ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ». (بقره / 3 ـ 1) این اهمیت ویژه برای ایمان به غیب از آن رو است که ایمان به قرآن به‌عنوان کتاب و کلام خداوند و دل سپردن به هدایت‌های حکیمانه آن و حرکت استوار بر‌ اساس آموزه‌ها و معارف ناب آن، زمانی به‌درستی امکان‌پذیر و از پشتوانه صحیح برخوردار می‌شود که ابتدا دل و جان آدمی به وجود غیب اطمینان یافته و تراوش وحی را از مبدا غیب پذیرفته باشد. در این صورت است که قرآن در نگاه آدمی در جایگاهی بالاتر از کتاب و کلام آدمیان می‌نشیند، درخور اطاعت محض می‌شود و همچون قطرات حیات‌بخش باران بر کویر تشنه آدمی موثر می‌افتد. اینکه غیب چگونه جهانی است و موجودات آن کدامند؟ سؤالی است که در جای خود باید به تفصیل بدان پرداخته شود و به یقین منبع اصلی برای دریافت پاسخ مناسب به آن، قرآن و آموزه‌های ناب آن است؛ اما آنچه می‌توان به‌صورت سربسته بر زبان جاری کرد همان سخن لسان‌الغیب حافظ شیرازی است: ز سِرّ غیب کس آگاه نیست قصه مخوان کدام محرم دل ره در این حرم دارد
 (حافظ شیرازی، 1379، شماره 119) درنگی هر چند سطحی در آیات قرآن، انسان را به وجود موجودات و جهان‌های غیب آگاه می‌سازد که از جمله آنها «عرش» است. کاربرد این واژه در آیات متعددی از قرآن کریم موجب شده است که اندیشمندان دینی به‌ویژه مفسِران قرآن به طرح مسئله مهمی در‌باره چیستی حقیقت عرش بپردازند. طرح این مسئله، مفسران را به دقت بررسی و اظهار نظر درباره چیستی عرش واداشته و از این رهگذر انظار متعدّد و گاه متباینی در چیستی حقیقت عرش الهی پدید آمده است. بررسی مجموعه آیات قرآن که در آنها از عرش سخن به میان آمده این حقیقت مبنایی را در اختیار می‌گذارد که عرش حقیقتی است ویژه خداوند؛ امّا با این وجود برخی از مفسّران در تبیین حقیقت عرش تفسیری صرفاً مادی ارائه نموده و در عمل خود را گرفتار یک تضاد مبنایی کرده‌اند. گروهی دیگر از مفسّران نیز که عرش را حقیقتی فرا مادی دانسته‌اند در بیان چیستی و اوصاف این حقیقت نه فقط به دیدگاه واحدی نرسیده که بعضاً به دیدگاه‌های به کلّی متباینی میل نموده‌اند. بررسی مجموعه دیدگاه‌ها در چیستی حقیقت عرش نشان می‌دهد که علی‌رغم نظر صریح برخی از صاحب نظران، بیشتر مفسران قرآن، عرش را از مفاهیم متشابه ندانسته و به همین سبب در تبیین حقیقت آن تلاش نموده‌اند. آنچه در این نوشتار مرکز توجه و تحقیق قرار می‌گیرد بررسی چیستی و ویژگی‌های عرش از منظر آیات وحی است. تا آنجا که اختصار این نوشتار اجازه دهد مهم‌ترین آراء اندیشمندان دینی به‌ویژه مفسران قرآن و همچنین پاره‌ای از روایات نیز در این خصوص مورد توجه قرار خواهد گرفت. مفهوم‌شناسی
الف) عرش در لغت لغت‌شناسان برای واژه «عرش» معانی متعددی آورده‌اند. فراهیدی در بیان معنای عرش می‌گوید: العرش: السریر ‌للملک؛ عرش عبارت است از تخت پادشاه ... و جمع آن عَرَشَه و اعراش است. (فراهیدی، 1383: ذیل واژه عرش) راغب اصفهانی می‌گوید: «عرش در اصل به معنای چیزی است که بر آن سقف‌زده شده و جمع آن عروش است. خداوند می‌فرماید: «وَ هِیَ خَاو‌ِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا؛ (بقره / 259) درحالی‌که [دیوارهای] آن، به روی سقف‌هایش فرو ریخته بود.» ... عرش همچنین عبارت است از وسیله‌ای شبیه هودج که برای زنان می‌ساختند و از آن جهت که شبیه داربست است به آن عرش گفته می‌شود. به جایگاه پادشاه نیز به اعتبار اینکه در بالا قرار گرفته است عرش گفته می‌شود، خداوند می‌فرماید: «وَ رَفَعَ أ‌َبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْش‌ِ؛ (یوسف / 100) و پدر و مادرش را بر تخت بر نشانید.» ... عرش همچنین کنایه از عزت، سلطنت و مملکت نیز می‌باشد. ... عرش‌الله چیزی است که هیچ انسانی به حقیقت آن آگاه نیست مگر اینکه اسمی از آن شنیده است و هرگز آن‌گونه که عموم در اوهام خود تصور می‌کنند نیست ...». (راغب اصفهانی، 1416: ذیل واژه عرش) ابن‌منظور نیز معانی گوناگونی را برای این واژه ذکر نموده است که عبارتند از: 1. تخت پادشاه، 2. خانه، 3. سقف خانه، 4. استحکام کار، 5. ملک و ... . (ابن‌منظور، 1996: ذیل واژه عرش) ب) عرش در قرآن واژه «عرش» و مشتقات آن 33 بار در آیات قرآن به‌کار رفته است؛ از مجموع موارد یاد شده دو مورد به صیغه جمع مذکر غایب از فعل مضارع (= َیعْرِشُونَ: اعراف / 137 و نحل / 68) سه مورد به صیغه جمع مکسر (= عروش: بقره / 259، کهف / 42 و حج / 45) دو مورد به صیغه جمع اسم مفعول (= معروشات: انعام / 141) و 26 مورد به صیغه مفرد (= عرش: اعراف / 54، توبه / 129، یونس / 3، یوسف / 100، رعد / 2، اسراء / 42، طه / 5، انبیاء / 22، مومنون / 86 و 116، فرقان / 59، نمل / 23، 26، 38، 41، 42، سجده / 4، زمر / 75، غافر / 7 و 15، زخرف / 82، حدید / 4، حاقه / 17، تکویر / 20، بروج / 15 و هود / 7) می‌باشد. از مجموع آیات یاد شده 21 آیه از عرش خداوند و پاره‌ای از مختصات آن سخن گفته‌اند. این آیات بدین قرارند: 1. وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأ‌َرْضَ فِی سِتَّةِ أ‌َیَّام‌ٍ وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِیَبْلُوَکُمْ أ‌َیُّکُمْ أ‌َحْسَنُ عَمَلاً ... . (1) (هود / 7) 2. الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأ‌َرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أ‌َیَّام‌ٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْش‌ِ الرَّحْمَنُ فَاسْأ‌َلْ بِهِ خَبِیراً. (2) (فرقان / 59) 3. اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأ‌َرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أ‌َیَّام‌ٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْش‌ِ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاَ شَفِیع‌ٍ أ‌َفَلاَ تَتَذَکَّرُونَ. (3) (سجده / 4) 4. هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأ‌َرْضَ فِی سِتَّةِ أ‌َیَّام‌ٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْش‌ِ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الأ‌َرْض‌ِ‌ِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَ ... . (4) (حدید / 4) 5. إ‌ِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأ‌َرْضَ فِی سِتَّةِ أ‌َیَّام‌ٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْش‌ِ یُدَبِّرُ الأ‌َمْرَ مَا مِنْ شَفِیع‌ٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إ‌ِذْنِهِ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أ‌َفَلاَ تَذَکَّرُونَ. (5) (یونس / 3) 6 . إ‌ِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأ‌َرْضَ فِی سِتَّةِ أ‌َیَّام‌ٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْش‌ِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأ‌َمْر‌ِهِ أ‌َلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَ الأ‌َمْرُ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ. (6) (اعراف / 54) 7. اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْر‌ِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْش‌ِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْر‌ِی لأ‌َجَل‌ٍ مُسَمًّى یُدَبِّرُ الأ‌َمْرَ یُفَصِّلُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقَاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ. (7) (رعد / 2) 8 . الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْش‌ِ اسْتَوَى. (8) (طه / 5) 9. قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْع‌ِ وَ رَبُّ الْعَرْش‌ِ الْعَظِیم‌ِ. (9) (مؤمنون / 86) 10. اللَّهُ لاَ إ‌ِلَهَ إ‌ِلاّ هُوَ رَبُّ الْعَرْش‌ِ الْعَظِیم‌ِ. (10) (نمل / 26) 11. فَإ‌ِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لاَ إ‌ِلَهَ إ‌ِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْش‌ِ الْعَظِیم‌ِ. (11) (توبه / 129) 12. فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لاَ إ‌ِلَهَ إ‌ِلاّ هُوَ رَبُّ الْعَرْش‌ِ الْکَر‌ِیم‌ِ. (12) (مومنون / 116) 13. سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَ الأ‌َرْضَ رَبِّ الْعَرْش‌ِ عَمَّا یَصِفُونَ. (13) (زخرف / 82) 14. لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إ‌ِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْش‌ِ عَمَّا یَصِفُونَ. (14) (انبیاء / 22) 15. ذُو الْعَرْش‌ِ الْمَجِیدُ. (15) (بروج / 15) 16. ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْش‌ِ مَکِین‌ٍ. (16) (تکویر / 20) 17. رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْش‌ِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أ‌َمْر‌ِهِ عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ... . (17) (غافر / 15) 18. قُلْ لَوْ کَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَمَا یَقُولُونَ إ‌ِذًا لَابْتَغَوْا إ‌ِلَى ذِی الْعَرْش‌ِ سَبِیلاً. (18) (اسراء / 42) 19. الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بـِحَمْدِ رَبِّهـِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بـِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا ... . (19) (غافر / 7) 20. وَ الْمَلَکُ عَلَى أ‌َرْجَائِهَا وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ. (20) (حاقه / 17) 21. وَ تَرَى الْمَلاَئِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْل‌ِ الْعَرْش‌ِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. (21) (زمر / 75) تحلیل آیات نخستین مطلبی که از درنگ در مفاد آیات یاد شده به دست می‌آید این است که در هیچ‌کدام از آیات مذکور از چیستی عرش سخن صریحی به میان نیامده است. با این وجود این آیات با صراحت از استواء خداوند بر عرش (اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ) و اینکه او صاحب عرش (ذُو الْعَرْش‌ِ و ذِی الْعَرْشِ) و پروردگار عرش (= رَبُّ الْعَرْشِ) است، سخن گفته‌اند. همچنین در برخی از همین آیات به حمل عرش خداوند توسط ملائکه و اینکه عرش خداوند بر آب بوده، تصریح شده است. دومین مطلبی که به روشنی از آیات یاد شده به دست می‌آید این است که استواء خداوند بر عرش پس از آفرینش آسمان‌ها و زمین صورت گرفته است. این مطلب مفاد صریح عطف به واژه «ثمّ» است که به منظور بیان تأخیر ما بعد آن از ما قبلش به‌کار می‌رود، گرچه این تأخیر ممکن است ذاتی، یا رُتبی و یا وضعی باشد. (راغب اصفهانی، 1416: ذیل واژه ثُمّ) تعبیر «ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ» در شش آیه از آیات پیشین (آیات شماره 7 ـ 2) بدون هیچ تغییری دیده می‌شود در پنج آیه از همین آیات (آیات شماره 6 ـ 2) ابتدا از آفرینش آسمان‌ها و زمین در شش روز سخن گفته و سپس به استواء خداوند بر عرش با عطف به «ثُمّ»، تصریح نموده است و در یک آیه (آیه شماره 7) نیز ابتدا از برافراشتن آسمان‌ها بدون ستونی که قابل رؤیت برای انسان‌ها باشد سخن گفته و آنگاه به استواء خداوند بر عرش با تعبیر پیشین تصریح نموده است. نکته ظریف و قابل توجه در همین گروه از آیات این است که آنها پس از بیان استواء خداوند بر عرش، بدون وساطت هرگونه حرف عطف، یا به‌صورت صریح از تدبیر تکوینی امور به‌وسیله خداوند سخن می‌گویند (آیات شماره 5 و 7) و یا به بیان مصادیقی از تدابیر تکوینی خداوند از قبیل تنظیم روز و شب و تسخیر خورشید و ماه و ستارگان (آیه شماره 6) رحمانیت عام (آیه شماره 2) ولایت و شفاعت تکوینی مطلق (آیه شماره 3) و علم مطلق خداوند به اشیاء هستی و معیّت او با انسان‌ها (آیه شماره 4) می‌پردازند. از دقت در این ترتیب (1. آفرینش آسمان‌ها و زمین، 2. استواء بر عرش، 3. تدبیر امور جهان) شاید بتوان تا اندازه‌ای به فهم چیستی حقیقت استواء بر عرش، که در جای خود از حقایق قرآنی مشکل می‌باشد، آگاه شد. سومین مطلب اینکه در آیات یاد شده آنگاه که برای توصیف خداوند از تعبیر«رَبُّ العرش» استفاده شده است (آیات شماره 14 ـ 9) همگی در آیاتی است که بیانگر توحید و تنزیه خداوند از هرگونه شریکی می‌باشد. در پاره‌ای از این آیات (آیات شماره 12 ـ 10) ابتدا از وحدانیت خداوند باجمله «لا اله إلاّ هُوَ» که صریح‌ترین و جامع‌ترین بیان توحید به‌شمار می‌آید، تعبیر کرده و آنگاه خدای واحد را با «ربُّ العرش» توصیف نموده است. در برخی دیگر از این آیات (آیات شماره 14 ـ 13) ابتدا به تنزیه خداوند پرداخته و آنگاه با «ربُّ العرش» حضرت حق را توصیف نموده است. بر اساس مفاد صریح این آیات، «عرش» نیز تحت ربوبیّت مطلق خداوند قرار دارد همان‌گونه که آسمان‌ها و زمین و آنچه بین آنها است نیز تحت همین نوع ربوبیّت قرار دارند. چهارمین مطلبی که آیات یاد شده به‌روشنی از آن سخن گفته‌اند، حمل عرش الهی توسط ملائکه می‌باشد. در برخی از این آیات (آیه شماره 19) صرفاً به توصیف حال فرشتگانی پرداخته که حاملین عرش می‌باشند، امّا در برخی دیگر (آیه شماره 20) به تعداد فرشتگان حامل عرش تصریح نموده و آنان را هشت تن دانسته است. در آیه‌ای دیگر (آیه شماره 21) از رابطه فرشتگان با عرش الهی این‌گونه سخن می‌گوید: «وَ تَرَى الْمَلاَئِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْل‌ِ الْعَرْش‌ِ ... .» (زمر / 75) نکته قابل توجه در این گونه آیات این است که بر اساس مفاد آنها حمل عرش الهی توسط فرشتگان اختصاص به دنیا نداشته، بلکه در قیامت نیز جمعی از فرشتگان حاملین عرش الهی خواهند بود. بر این اساس، صرف نظر از چیستی حقیقت عرش، می‌توان نتیجه گرفت که عرش حقیقتی است که اختصاص به دنیا نداشته، بلکه در جهان آخرت نیز وجود خواهد داشت. پنجمین مطلب اینکه فقط در یک آیه از آیات یاد شده با صراحت از بر آب بودن عرش خداوند سخن گفته است. در صدر این آیه نیز همانند بسیاری از آیات این باب ابتدا از آفرینش آسمان‌ها و زمین در شش روز یادکرده و آنگاه چنین فرموده است: «وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء» (هود / 7) در بیان چیستی این حقیقت و چگونگی آن هیچ توضیحی در این آیه و سایر آیات مرتبط با این موضوع دیده نمی‌شود. آنچه از ظاهر همین آیه به دست می‌آید این است که عرش خداوند در حین خلقت آسمان‌ها و زمین که در ادوار شش‌گانه‌ای به انجام رسیده است بر آب که ماده حیات به‌شمار می‌آید استوار بوده است. (طباطبایی، 1414: 10 / 151) بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت که عرش الهی پیش از آفرینش آسمان‌ها و زمین نیز وجود داشته است. پی نوشت: [1]. و او کسی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز [و دوره] آفرید؛ و تخت (جهان‌داری و تدبیر هستی) او بر آب بود؛ تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارتر است. 2. آن (خدایی) که آسمان‌ها و زمین و آنچه بین آن دو است را در شش روز (و دوره) آفرید؛ سپس بر تخت (جهان‌داری و تدبیر هستی) تسلّط یافت؛ (او خدای) گسترده‌مهر است؛ پس درباره او از (خدا بپرس که داناست و نیز از افراد) آگاه بپرس. 3. خدا کسی است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را بین آن دو است در شش روز [و دوره] آفرید، سپس بر تخت (جهان‌داری و تدبیر هستی) تسلّط یافت؛ برای شما غیر از او هیچ سرپرست و شفاعت‌گری نیست؛ آیا (غافلید) و متذکر نمی‌شوید؟! 4. او کسی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز (و دوره) آفرید؛ سپس بر تخت (جهان‌داری و تدبیر هستی) تسلّط یافت؛ آنچه در زمین داخل می‌شود و آنچه از آن خارج می‌شود و آنچه از آسمان فرو می‌آید و آنچه در آسمان بالا می‌رود را می‌داند؛ و هرجا باشید، او با شماست؛ و خدا به آنچه انجام می‌دهید بیناست. 5. در واقع، پروردگار شما خدایی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز [و دوره] آفرید؛ سپس بر تخت (= جهان‌داری) تسلّط یافت، [و] به تدبیر کار [ها] پرداخت. هیچ شفاعت‌گری، جز پس از رخصت او، نیست؛ این، خدا، پروردگار شماست، پس او را بپرستید؛ آیا (غافلید) و متذکر نمی‌شوید؟! 6. در واقع، پروردگار شما خدایی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز [و دوره] آفرید؛ سپس بر تخت (جهان‌داری و تدبیر هستی) تسلّط یافت؛ و روز را به شب می‌پوشاند، در حالی که شتابان آن را می‌طلبد؛ و خورشید و ماه و ستارگان را (آفرید،) در حالی که به فرمان (و تدبیر) او رام شده‌اند. آگاه باشید که آفرینش و فرمان (تدبیر جهان)، تنها برای اوست؛ خجسته (و پایدار) است خدایی که پروردگار جهانیان است. 7. خدا کسی است که آسمان‌ها را، بدون ستون‌هایی که آنها را ببینید، برافراشت؛ سپس بر تخت (جهان‌داری) تسلّط یافت؛ و خورشید و ماه را رام ساخت هر کدام تا سرآمد معینی روان‌اند. کارها را تدبیر می‌کند؛ آیات (و نشانه‌های خود) را شرح می‌دهد؛ تا شاید شما به ملاقات پروردگارتان یقین پیدا کنید. 8. (خدای) گسترده‌مهر بر تخت (جهان‌داری و تدبیر هستی) تسلّط یافت. 9. بگو: «چه کسی پروردگار آسمان‌های هفت‌گانه و پروردگار تخت بزرگ (جهان‌داری و تدبیر هستی) است؟». 10. خداست که هیچ معبودی جز او نیست، پروردگار تخت بزرگ (جهان‌داری و تدبیر هستی) است. 11. و اگر (مردم) روی برتافتند، پس بگو: «خدایی که هیچ معبودی جز او نیست، مرا بس است؛ تنها بر او توکل کردم؛ و او پروردگار تخت بزرگ (جهان‌داری و تدبیر هستی) است». 12. پس والاتر است خدایی که فرمانروای حق است؛ هیچ معبودی جز او نیست؛ پروردگار تخت ارجمند (جهان‌داری و تدبیر هستی) است! 13. پروردگار آسمان‌ها و زمین، پروردگار تخت (جهان‌داری و تدبیر هستی)، منزّه است، از آنچه (او را) وصف می‌کنند. 14. اگر (بر فرض) در آن دو (= آسمان و زمین،) معبودانی جز خدا بودند، حتماً (آسمان و زمین) تباه می‌شدند؛ پس، خدا، پروردگار تخت (جهان‌داری و تدبیر هستی) منزّه است از آنچه (او را) وصف می‌کنند. 15. صاحب تخت (جهان‌داری و تدبیر هستی و) بزرگوار است. 16. که قدرتمند [و] دارای جایگاهی نزد صاحب تخت (جهان‌داری و تدبیر هستی) است. 17. (خدا) بالا برنده‌ رتبه‌های (مردم و) صاحب تخت (جهان‌داری و تدبیر هستی) است. روح (= وحی) را از فرمان خویش بر هرکس از بندگانش که بخواهد القا می‌کند، تا (مردم را) نسبت به روز ملاقات (رستاخیز) هشدار دهد. 18. بگو: «اگر (بر فرض)، آن‌چنان‌که می‌گویند، با او معبودانی بود، در این صورت، حتماً به سوی خداوندِ تخت (جهان‌داری) راهی می‌جستند». 19. کسانی که تخت (جهان‌داری و تدبیر هستی) را بر دوش می‌کشند و کسانی که اطراف آن هستند، با ستایش پروردگارشان تسبیح می‌گویند و به او ایمان می‌آورند و برای کسانی که ایمان آورده‌اند طلب آمرزش می‌کنند (و می‌گویند: ای) پروردگار ما! رحمت و علم تو بر همه چیز گسترده است؛ پس کسانی را که توبه کردند و راه تو را پیروی کردند بیامرز و آنان را از عذاب دوزخ حفظ کن! 20. و فرشتگان در اطراف آن (آسمان) هستند؛ و در آن روز تخت (جهان‌داری و تدبیر هستی) پروردگارت را هشت(نفر) بر فرازشان حمل می‌کنند. 21. و (در رستاخیز) فرشتگان را می‌بینی درحالی‌که برگرد تخت (جهان‌داری و تدبیر هستی خدا) حلقه زده‌اند؛ با ستایش پروردگارشان تسبیح می‌گویند و بینشان به حق داوری می‌شود؛ و گفته می‌شود: «ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است». منابع و مآخذ قرآن کریم.
ابن‌عاشور، محمد بن طاهر، 1420 ق، التحریر و التنویر، بیروت، موسسة التاریخ العربی.
ابن‌منظور، محمد بن مکرم، 1996 م، لسان العرب، بیروت، دار صادر.
حافظ شیرازی، 1379، دیوان غزلیات حافظ، به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران، انتشارات صفی علیشاه، چ بیست و ششم.
حویزی، علی بن جمعه، 1373، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان.
رازی، فخرالدین محمد بن عمر، 1420 ق، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
راغب اصفهانی، 1416 ق، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، بیروت، ذوی القربی.
رشیدرضا، محمد، بی‌تا، تفسیر قرآن الحکیم (المنار)، بیروت، دار الفکر، چ دوم.
سورآبادی، ابوبکر عتیق نیشابوری، 1381، تفسیر سورآبادی، به تصحیح سعیدی سیرجانی، تهران، فرهنگ نشر نو، چ دوم.
سید قطب، 1402 ق، فی ظلال القرآن، بیروت، دار الشروق.
سیوطی، جلال‌الدین، 1421 ق، الدّر المنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
شبّر، عبدالله، 1388، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، قم، ذوی القربی.
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، 1373، توضیح الملل، ترجمه الملل و النحل، با مقدمه و تصحیح و ترجمه سید محمد‌رضا جلالی نایینی، تهران، اقبال، چ چهارم.
شیرازی، صدرالدین محمد، 1419 ق، تفسیر القرآن الکریم، بیروت، دار التعارف.
صدوق، محمد بن علی، 1427 ق، التوحید، تصحیح و تعلیق سید هاشم حسینی تهرانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ نهم.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1414 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ چهارم.
طبرسی، فضل بن حسن، بی‌تا، مجمع البیان لعلوم القرآن، بیروت، دار المعرفة.
فراهیدی، خلیل بن احمد، 1383، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، تهران، اسوه، چ دوم.
کلینی، محمد بن یعقوب، بی‌تا، الکافی، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه.
کاشانی، ملا فتح‌الله، بی‌تا، تفسیر منهج الصادقین فی الزم المخالفین، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، بی‌تا، انتشارات علمیه اسلامیه.
مجلسی، محمدباقر، 1403 ق، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار×، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
مشکور، محمد جواد، 1368، سیر کلام در فرق اسلامی، تهران، شرق.
مغنیه، محمد جواد، 1424 ق، تفسیر الکاشف، تهران، دار الکتب الاسلامیة.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، 1376، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب اسلامیه، چ بیست و چهارم.   ابراهیم کلانتری: دانشیار گروه معارف اسلامی دانشگاه تهران. خدیجه روشن‌بین: مربی گروه معارف اسلامی دانشگاه الزهراء(سلام الله علیها). فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری 15 ادامه دارد/  

94/05/05 - 03:29





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن