تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر گاه يكى از شما وضو بگيرد و بسم اللّه الرحمن الرحيم نگويد. شيطان در آن شريك است...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820824751




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مهدویت در تفسیر آیات اسراء


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
مهدویت در تفسیر آیات اسراء
در باره آخرین حجت الهی حضرت مهدی(عج) و مهدویت، آیه صریحی در قرآن وجود ندارد؛ اما با کمک روایات فراوانی که به عنوان تأویل یا تطبیق در منابع فریقین وجود دارد، می توان مهدویت و منجی گرایی را یکی از جلوه های معرفتی قرآن دانست که برای هدایت و رستگاری بشر نازل شده است.

خبرگزاری فارس: مهدویت در تفسیر آیات اسراء



بخش دوم و پایانی نظرات ارائه شده درباره مجازات اول و دوم درباره گروه یا کسانی که در فساد اول بنی اسرائیل در قالب مجازات و انتقام الهی به سرکوب و جنگ با آنان پرداختند، این نظرات آمده است: نظر اول: لشکریانی از فارس و بابل به فرماندهی یکی از حاکمان فارس به اسم بخت نصر. در روایت حذیفه نیز همین نظر آمده و درباره بخت نصر می فرماید که وی از مجوس بوده و حکومت او هفتصد سال طول کشیده است. اسم وی «نبوخذ نصر» هم ضبط شده (کورانی، 1424: 50) و طبری نسب وی را چنین می شمرد: بخت نصر بن نجور زاذان بن سنحاریب بن داریاس بن نمرود بن فالخ بن عامر بن نمرود صاحب ابراهیم(علیه السلام) الذی حاجّه فی ربه. (طبری، 1420: 9 /50 و 42) و نیز استفاده می شود که وی زمان پیامبرانی چون: حضرت دانیال، علیا، عزاریا (عزریا) و حنایا و میشائیل (مشائیل) و نیز شعیاء و ارمیاء را درک کرده است. نظر دوم: سنحاریب اهل أثور و نینوای موصل و پادشاه بابل همراه با نوه اش بخت نصر. این نظر را سعید بن جبیر و محمد بن اسحاق نقل کرده اند و زمخشری آن را پرطرفدار می داند. (زمخشری، بی تا: 2 / 649) نظر سوم: جالوت الجزری (از اهالی جزیره) همراه با سپاهش. ابن عباس و قتاده و عطیه عوفی آن را نقل کرده اند. (همان) نظر چهارم: عمالقه که از کفار بوده اند. شیخ طوسی این نظر را از حسن نقل می کند. (طوسی، 1409: 6 / 448) نظر پنجم: سابور ذوالاکتاف که یکی از پادشاهان فارس است. سیوطی این نظر را از ابن زید آورده است. (سیوطی، 1420: 5 / 243) نظرات ارائه شده درباره مجازات کنندگان فساد دوم نظر اول: بخت نصر و لشکریان او. ابن عباس، ابن زید، قتاده، مجاهد و سعید بن جبیر آن را نقل کرده و عطیه عوفی هم بر همین معتقد بوده است. (سیوطی، 1420: 5 / 243 و 239؛ طبری، 1420: 9 / 45 تا 48) آنگاه کسانی که فساد دوم را قتل حضرت یحیی(علیه السلام) گرفته اند به این نظر اشکالی تاریخی کرده اند که بخت نصر با فاصله زیادی پیش از حضرت عیسی بن مریم(علیه السلام) می زیسته و حتی قبل از اسکندر بوده است، و بین اسکندر و حضرت عیسی(علیه السلام) حدود سیصد سال فاصله است؛ درحالی که شهادت حضرت یحیی(علیه السلام) بعد از به دار آویختن حضرت عیسی(علیه السلام) است. برای حل این مشکل برخی علت فساد را تغییر داده و آن را قتل شعیاء در نظر گرفته اند که همزمان با ارمیاء بوده و بخت نصر در آن زمان زنده بوده است. قرطبی نیز این مشکل را از سهیلی و ثعلبی نقل می کند. (قرطبی، بی تا: 5 / 199) ولی فخر رازی بعد از طرح این اشکال، به جای دست بردن در سبب فساد، درباره پادشاه دوم نظر جدیدی می دهد و وی را یکی از پادشاهان روم به اسم قسطنطین می داند. (رازی، 1411: 20 / 158) نظر دوم: اسکندر و سپاه او. (همان) نظر سوم: خردوس یا خردوش یا حردوش یکی از پادشاهان بابل. این نظر از عبدالله بن زبیر و ابن اسحاق نقل شده است. (طبری، 1420: 9 / 50) نظر چهارم: بیردوس پادشاه بابل از ملوک الطوائف، که شاید همان خردوش باشد. (همان) نظر پنجم: جوزور (بیضاوی، 1410: 2 / 436) یا جودرز، پادشاه فارس و بابل از ملوک الطوائف. (مشهدی، 1411: 7 / 359) نظر ششم: قیصر و پادشاه روم؛ که در روایت حذیفه آمده است. یهود نیز بر همین معتقدند که اسبیانوس قیصر روم، وزیر خود طرطوز را برای این کار مأمور کرد (1) علامه طباطبایی این حادثه را مربوط به یک قرن قبل از میلاد می داند. (طباطبایی، 1412: 13 / 44) نظر هفتم: ابطنا نحوس همراه بخت نصر. طبرسی همین نظر را نقل می کند. (طبرسی، 1408: 6 ـ 5 / 616) ارتباط آیات سوره اسراء با مهدویت برابر آنچه تا کنون درباره این آیات از اقوال مفسرین گذشت ارتباطی با مسئله مهدویت و منجی گرایی مشاهده نمی شود. همه مباحث و نظرات پیش در تفسیر آیات تحقق دو فساد و در پی آن وجود دو مجازات را مربوط به زمان اولیه بنی اسرائیل و به عبارت بهتر منطبق با حوادث تاریخی یهود تا قبل از ظهور اسلام می دانستند. در این بخش که به دنبال پیوند این آیات با وجود مقدس حضرت ولی عصر(عج) هستیم، این بستگی از دو زاویه ملاحظه می شود: یک. از دیدگاه اهل سنت: طبق روایتی که اهل سنت در متون تفسیری و نیز جوامع روایی تحت عنوان «ابواب فی اخبار المهدی(علیه السلام)» آورده اند، از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است که هنگامی که بر اثر مجازات الهی نسبت به فساد مجدد بنی اسرائیل، خداوند متعال یکی از پادشاهان روم را به کیفر دهی آنان فرستاد او نیز در خشکی و دریا بنی اسرائیل را مورد حمله و کشتار قرار داد و بیت المقدس را سوزاند و زیور آلات آنجا را برداشت. این حلیه ها و زیورها بعداً توسط حضرت مهدی(عج) در قالب هزار و هفتصد کشتی از یافا به بیت المقدس برگردانده می شود. این همان روایت حذیفه بن یمان است که تاکنون چندین بار از آن سخن گفته شد. متن آن چنین است: هذا من صنعه حلیّ بیت المقدس و یردّه المهدی(علیه السلام) إلی بیت المقدس، و هو ألف سفینه و سبع مأته سفینه، یرسی بها على یافا حتى تنقل الى بیت المقدس و بها یجمع الله الاولین و الاخرین. (طبری، 1420: 9 / 30) دو. از دیدگاه شیعه: این ارتباط در کتب تفسیری، روایی و تاریخی شیعه انعکاس یافته است. این رابطه نیز از دو جهت قابل تبیین است: الف) از جهت تفسیری: مؤلف تفسیر قمی بدون اشاره به روایتی آیات مورد نظر را با بیان منحصر به فرد خویش تفسیر می کند، و از چگونگی بیان ایشان استفاده می شود که وی در مقام تفسیر بوده است نه تأویل؛ یعنی معنای ظاهر آیات را تبیین می نماید. وی می نویسد: «و قضینا الى بنی اسرائیل فی الکتاب»؛ یعنی به بنی اسرائیل در کتاب اعلام کردیم. آنگاه گفتگو با بنی اسرائیل قطع می شود و خطاب به امت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «لتفسدن فى الارض مرتین»؛ یعنی فساد فلانی و فلانی (خلیفه اول و دوم) و همدستانشان و پیمان شکنی آنان «و لتعلن علواً کبیراً» و ادعای خلافت آنان «فاذا جاء وعد اولیهما»؛ روز جنگ جمل «بعثنا علیکم عباداً لنا اولی بأس شدید»: حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و سپاه ایشان «فجاسوا خلال الدیار»: به دنبال شما آمدند و شما را کشتند. «و کان وعداً مفعولا»؛ وعده محقق و شدنی. «ثم رددنا لکم الکره علیهم»: بازگشت موقعیت بنی امیه بر علیه خاندان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) «امددناکم بأموال و بنین و جعلناکم اکثر نفیراً». به شما بنی امیه ثروت و اولاد دادیم و شما را از فرزندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) (امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام)) و یارانشان فزونی دادیم. و شما نیز امام حسین(علیه السلام) را به شهادت رساندید و خاندان اهل بیت را به اسارت گرفتید. «ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اسأتم فلها فاذا جاء وعد آلاخره»؛ یعنی حضرت ولی عصر(عج) و یاران ایشان «لیسؤوا وجوهکم»: چهره های شما را سیاه می کنند «و لیدخلوا المسجد کما دخلوه اول مره» و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و یارانشان و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یاران ایشان مانند اول وارد مسجد می شوند «و لیتبروا ما علوا تتبیرا» و بر شما مسلط می شوند و شما را به قتل می رسانند. سپس پروردگار متعال به خاندان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) توجه کرده و می فرماید: «عسى ربکم ان یرحمکم»: شما را بر دشمنانتان پیروز می کند. سپس به بنی امیه توجه کرده و می فرماید: «و ان عدتم عدنا»: اگر شما به وسیله خروج سفیانی باز گردید ما هم با قائم آل محمد(عج) باز می گردیم ...» (قمی، 1410: 2 / 13) پس در این تفسیر در دو بخش به مسئله مهدویت اشاره شده است، یکی به خروج سفیانی که از نشانه های ظهور است و دیگری به ظهور حضرت و آمادگی سپاهیان ایشان برای انتقام گیری از دشمنان اهل بیت(علیهم السلام). این تفسیر که از علی بن ابراهیم قمی یا به قولی از علی بن حاتم قزوینی است مربوط به اوایل قرن چهارم می باشند. مؤلف در مقدمه کتاب بعد از اینکه آیات قرآن کریم را به عناوینی مانند ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص، مقدم و مؤخر، منقطع و معطوف و ... تقسیم می کند و برای هر کدام مثال هایی می آورد، به این تقسیم می رسد که در برخی از آیات خطاب و گفتگو با نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) است و مقصود امت آن حضرت می باشد، و در بعضی آیات هم گفتگو با قوم و گروهی است و مقصود قوم و گروه دیگرند؛ آنگاه برای دومی به همین آیات مورد بحث: «و قضینا الى بنی اسرائیل فى الکتاب لتفسدنّ» مثال می زند که گفتگو و مخاطب با بنی اسرائیل است ولی معنا و مقصود امت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)اند. (همان: 1 / 44) همان طور که پیشتر گذشت مؤلف این تفسیر در مقام بیان معنا و تفسیر آیات است و نظری به تأویل ـ یعنی بیان معنایی خلاف ظاهر الفاظ ـ ندارد. البته برخی درباره این تفسیر معتقدند که هر جا کلمه «قال» آمده است از فرمایشات امام صادق(علیه السلام) است. هر چند این برداشت مورد مناقشه قرار گرفته است، اما درباره آیات مورد بحث از عنوان «قال» استفاده نشده است. درنتیجه این بخش از تفسیر را نیز نمی توان عین روایت دانست؛ هر چند می توان آن را به اجمال مستند به روایاتی دانست که بعداً بیان می شود. در اینجا دو احتمال دیگر نیز وجود دارد: احتمال نخست، فساد اول را مربوط به پیمان شکنی و فساد یهود در آغاز اسلام می داند که به فرمان نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) توسط مسلمانان مجازات شده و از جزیره العرب بیرون رانده شدند و فساد دوم را منطبق بر قیام نازی های آلمان به ریاست هیتلر بر ضد یهود می داند. احتمال دوم، فساد نخست را مربوط به رویدادهای بعد از جنگ جهانی دوم و تشکیل حزبی به اسم صهیونیسم و دولتی به نام اسرائیل می داند که در قلب ممالک اسلامی منعقد شده است، و انتقام مناسب با این فساد همان اتحاد ممالک اسلامی است که پس از اطلاع از این توطئه دست به دست هم دادند و بیت المقدس و بعضی از اماکن فلسطین را از چنگال یهود بیرون آوردند و نفوذ آنان را در مسجد الاقصی قطع نمودند، و منظور از فساد دوم هجوم اسرائیل با کمک نیروهای استعمارگر و اشغال سرزمین اسلامی و گرفتن بیت المقدس و مسجد الاقصی است که بدین ترتیب مسلمانان باید در انتظار انتقام گرفتن و پیروزی دوم بر بنی اسرائیل باشند. (2) به نظر می رسد این گونه احتمال ها و تفاسیر، افزون بر اینکه با فعل های زیادی که به صورت ماضی در این آیات به کار رفته و نیز با تعابیری مانند «ثم رددنا لکم الکره علیهم و امددناکم بأموال و بنین» تناسب چندانی ندارد، از خطر تفسیر به رأی و تحمیل نظر بر قرآن کریم بدون اعتماد بر قرائن نقلی یا عقلی محکم در امان نمی باشد. یکی دیگر از محققان معاصر درباره نقش و سرنوشت یهود در عصر ظهور، به آیات مورد بحث تمسک کرده و نظر صحیح در تفسیر این آیات را چنین می داند که مجازات اول یهود بر اثر فسادشان در صدر اسلام و به دست مسلمین اتفاق افتاد، و پس از آنکه مسلمانان از اسلام فاصله گرفتند مجددا نوبت به یهود رسید و آنان نیز به فساد و برتری جویی دوباره روی آوردند تا زمانی که مسلمانان به رشد و تعالیم دین بازگردند و بر آنان پیروز شوند. (کورانی، 1424: 50) وی این تفسیر را مطابق با برخی از روایاتی می داند که درباره این آیات وارد شده است: عن حمران عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: کان یقرأ «بعثنا علیکم عباداً لنا أولی بأس شدید» ثم قال: و هو القائم و اصحابه اولی بأس شدید. (عیاشی، 1380: 2 / 281) و نیز امام صادق(علیه السلام) درباره این آیه می فرماید: «قوم یبعثهم الله قبل خروج القائم فلا یدعون وتراً (3) لآل محمد(صلی الله علیه و آله) الاّ قتلوه» (کلینی، 1363: 8 / 206) و روایت دیگری که مجلسی از کتاب تاریخ قم چنین نقل می کند: عده ای از اصحاب حضرت امام صادق(علیه السلام) در محضر آن بزرگوار نشسته بودند که حضرت این آیه را تلاوت فرمود. ما به ایشان عرض کردیم که این بندگانی که خداوند ایشان را مبعوث می کند چه کسانی هستند؟ حضرت سه بار فرمود: هم والله اهل قم. (مجلسی، 1403: 57 / 216) این روایات چنین قابل جمع است که مقاومت یهود در برابر سپاه حضرت مهدی(عج) در چند مرحله انجام می گیرد و سپاه آن حضرت از ایران و قم هستند که به پا می خیزند و حضرت را یاری می کنند و در نهایت با رهبری مستقیم حضرت کار یهود خاتمه می یابد. همان گونه که ملاحظه می شود در تفسیر اخیر، رابطه این آیات با مهدویت درباره موضوع یهود و خاتمه دادن به فساد و سیطره و برتری جویی آنان است. ب) از جهت تأویلی: جهت دوم از پیوند آیات مذکور با مهدویت و منجی گرایی به شیوه تأویلی است. مقصود از «تأویل» بیان معنایی غیر از مفهوم ظاهر آیات است، به گونه ای که این آیات از نظر مفهومی به نحو مرجوح بر معنای تأویلی دلالت کند. در برخی از روایات از ظاهر آیات که مربوط به بنی اسرائیل است به مصادیق دیگری منتقل شده است و مفهوم آن را بر زمان ائمه(علیهم السلام) تطبیق داده است. همان گونه که پیش تر اشاره شد، شاید یکی از وجوه این تأویل، روایات زیادی باشد که می فهماند که در امت نبی خاتم(صلی الله علیه و آله) همان سنت بنی اسرائیل و مشابه همان تقدیر و سرنوشت، طابق النعل بالنعل اتفاق می افتد و همان فسادها و مجازات ها رخ می دهد. علامه طباطبایی تعداد این روایات را به حد تواتر می داند (طباطبایی، 1412: 13 / 43) که از آن جمله این روایت از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است: یکون فی هذه الأمه کل ما کان فی بنی اسرائیل حذوا النعل بالنعل و حذوا القذه بالقذه. (صدوق، 1410: 1 / 130؛ مجلسی، 1403: 28 / 28 ـ 14) هر آنچه که در میان قوم بنی اسرائیل واقع شده است در این امت نیز کاملاً یکسان و بی هیچ تفاوتی انجام خواهد شد. همانند یکی بودن لنگه کفشی با لنگه دیگرش و همچون مساوی بودن پرهایی از پیکان تیر با پرهای دیگرش. اما نخستین روایت از روایات تأویلی حدیثی از امام صادق(علیه السلام) است که در تفسیر آیات فوق چنین آمده است: «و قضینا الى بنی اسرائیل فى الکتاب لتفسدن فى الارض مرتین» منظور از دو فساد شهادت حضرت امیر(علیه السلام) و مجروح ساختن امام مجتبی(علیه السلام) است «و لتعلن علواً کبیراً»: شهادت امام حسین(علیه السلام). «فاذا جاء وعد اولیهما»؛ یعنی انتقام از خون سیدالشهداء(علیه السلام). «بعثنا علیکم عباداً لنا اولی باس شدید فجاسوا خلال الدیار و کان وعدا مفعولا»: گروهی قبل از ظهور حضرت ولی عصر(عج) به خواست الهی قیام می کنند و جنایت کنندگان بر اهل بیت(علیهم السلام) را به مجازات می رسانند و از بین می برند. «و کان وعداً مفعولا»: خروج و ظهور حضرت ولی عصر(عج). «ثم رددنا لکم الکره»: رجعت و بازگشت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در میان اصحابشان که با پوششی از طلا می درخشند. و بدین ترتیب امام حسین(علیه السلام) معرفی می شود، تا کسی آن بزرگوار را اشتباه نگیرد، و حضرت ولی عصر(عج) نیز در پیش ایشان است. وقتی معرفت به حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) در قلوب مؤمنین استوار شد، حضرت مهدی(عج) از دنیا رحلت می کند و امام حسین(علیه السلام) پس از غسل و کفن و حنوط، ایشان را به خاک می سپارد و بر این اساس اوصیای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) یکی پس از دیگری رجعت می کنند و در طول این مدت، سلطنت با سیدالشهدا(علیه السلام) است که بدین جهت عمر بسیار طولانی خواهد داشت. (4) سند این روایت در کتاب کافی چنین است: عده من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن محمد بن الحسن بن شمون عن عبدالله بن عبدالرحمن الاصم عن عبدالله بن القاسم البطل عن ابی عبدالله(علیه السلام). این سند بسیار ضعیف بوده و افراد آن متهم به غلو و انحرافند. (5) در روایت مرسله ای از حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) آیه «ثم رددنا لکم الکره علیهم» به ایام ظهور و فرج حضرت ولی عصر(عج) تأویل شده است (عیاشی، همان: 282) و در روایت مرسله دیگری از امام صادق(علیه السلام) آیه فوق به رجعت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) تأویل شده است، که نخستین کسی که در ایام رجعت باز می گردد امام حسین(علیه السلام) و یارانشان بوده و به دست ایشان یزید ملعون و سپاهش به هلاکت می رسند. (همان) این دو روایت هر چند از جهت سند ارسال دارند ولی به حسب ظاهر از دو کتاب مهم مسعده بن صدقه و رفاعه بن موسی نقل شده است. نتیجه آیات چهارم تا هشتم سوره اسراء درباره بنی اسرائیل و قوم حضرت موسی(علیه السلام) است. از آنجا که بخشی از مخالفین و دشمنان پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) از یهود بودند، این دسته آیات به سابقه مخالفت های لجوجانه ایشان در طول تاریخ بنی اسرائیل می پردازد و فسادها و انحراف های بزرگ آنان و نیز حوادثی که پس از آن به عنوان انتقام و مجازات الهی روی داده را گوشزد می کند. از نقل این سرگذشت و آشنایی با تاریخ پرفراز و نشیب بنی اسرائیل و صعود و نزول اخلاقی و معرفتی آنان می توان به تسری این سیر در جریان امت حضرت خاتم(صلی الله علیه و آله) به عنوان سنت مشابه پی برد. در این میان مجموعه ای از روایات مرتبط با آن آیات می تواند ما را به باورمندی به تحقق این سنت و الگوی مشابه یاری رساند. هر چند بعضی از روایات مربوطه ضعیف و غیر قابل استناد است، اما مجموعه این روایات می تواند شاهد صدقی بر نظارت تأویلی آیات مورد بحث بر جریان ظهور حضرت ولی عصر(عج) و حکومت جهانی آن بزرگوار باشد. پی نوشت: [1]. ر.ک: آلوسی، همان: 8 / 20، در تنویر المقباس: ص 296 اسم وی «تطوس بن اسبیانوس الروّمی» آمده است. 2. مکارم شیرازی در تفسیر نمونه (1368: 12 / 30) این دو احتمال را به ترتیب از سید قطب در تفسیر فی ظلال القرآن (5 / 308) و ابراهیم انصاری در مجله مکتب اسلام، شماره 12 نقل می کند. 3. وتر یعنی جنایت؛ و مراد این است که آنان هر کسی را که نسبت به خاندان پیامبر| جنایتی کرده است به سزای عملش می رسانند. 4. کلینی، 1363: 8 / 206 و عیاشی، 1380: 2 / 281. 5. چنان که نجاشی درباره عبدالله بن قاسم بطل می نویسد: «کذاب غال یروی عن الغلاه»؛ و درباره عبدالله بن عبدالرحمن می نویسد: «ضعیف غال لیس بشیء» و درباره محمد بن حسن بن شمون می گوید: «واقف ثم غلا و کان ضعیفاً جداً فاسد المذهب» و درباره سهل بن زیاد می نویسد: «کان ضعیفاً فى الحدیث غیر معتمد فیه و کان احمد بن محمد بن عیسى یشهد علیه بالغلو و الکذب و اخرجه من قم الى الرىّ» (نجاشی، 1416: به ترتیب ص 226، 217، 335 و 185) منابع و مآخذ قرآن کریم.
آلوسی، شهاب الدین سید محمود، 1415 ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دار الکتاب العلمیه.
ابن عباس، عبدالله، 1412 ق، تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، بیروت، دار الکتاب العلمیه.
ابن فارس، احمد، بی تا، معجم مقاییس اللغه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
ابن هشام انصاری، عبدالله، بی تا، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، قم، سید الشهداء(علیه السلام).
بحرانی، سید هاشم، 1412 ق، البرهان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار الهادی.
بیضاوی، ناصرالدین، 1410 ق، تفسیر البیضاوی، بیروت، مؤسسه الاعلمی.
ثعالبی، محمد، 1416 ق، الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار الکتاب العلمیه.
جمعی از پژوهشگران، 1387، مهر مهدوی در قرآن، قم، پژوهش های تفسیر و علوم قرآن.
جنابذی، سلطان محمد، 1408 ق، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، بیروت، مؤسسه الاعلمی.
حسن، عباس، 1409 ق، النحو الوافی، تهران، ناصر خسرو.
حسینی، شرف الدین، 1407 ق، تأویل الآیات الظاهره فی فضائل العتره الطاهره، قم، مدرسه الامام المهدی(عج).
حویزی، عبد علی بن جمعه عروسی، بی تا، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعلییان.
خویی، سید ابوالقاسم، 1410 ق، معجم رجال الحدیث، قم، مرکز نشر آثار شیعه.
ذهبی، محمد، 1416 ق، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، بیروت، دار الکتاب العلمیه.
رازی، فخرالدین محمد بن عمر، 1411 ق، مفاتیح الغیب، تهران، مکتب اعلام الاسلامی.
الزحیلی، وهبه بن مصطفی، 1411 ق، التفسیر المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج، بیروت، دار الفکر.
زمخشری، جارالله محمود، بی تا، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، قم، نشر ادب حوزه.
زید بن علی، 1412 ق، تفسیر الشهید زید بن علی (المسمی بتفسیر غریب القرآن)، بیروت، دار العالمیه.
سیوطی، جلال الدین، 1420 ق، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، دار الفکر.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1412 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسماعیلیان.
طبرسی، فضل بن حسن، 1408 ق، مجمع البیان لعلوم القرآن، بیروت، دار المعرفه.
طبری، محمد بن جریر، 1420 ق، جامع البیان فی تفسیر آی القرآن، بیروت، دار الفکر.
طوسی، محمد بن حسن، 1409 ق، التبیان فی تفسیر القرآن، تهران، مکتب اعلام الاسلامی.
عسقلانی، احمد، بی تا، لسان المیزان، بیروت، دار الفکر.
عیاشی، محمد مسعود، 1380 ق، کتاب التفسیر، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه.
فیض کاشانی، ملا محسن، 1418 ق، الاصفی فی تفسیر القرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
ـــــــــــــــ ، بی تا، تفسیر الصافی، قم، دار المرتضی.
قرطبی، محمد بن احمد، بی تا، الجامع لاحکام القرآن، قم، دار الفکر.
قمی، حسن بن محمد، بی تا، تاریخ قم، بی جا، نشر طوسی.
قمی، علی بن ابراهیم، 1410 ق، تفسیر القمی، بیروت، مؤسسه الاعلمی.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1363، الکافی، تهران، دار الکتاب الاسلامیه.
کورانی عاملی، علی، 1424 ق، عصر الظهور، قم، محبین.
مجلسی، محمد باقر، 1403 ق، بحار الأنوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار(علیهم السلام)، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی.
مشهدی قمی، محمد، 1411 ق، کنز الدقائق و بحر العجائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
مصطفوی، حسن، 1396 ق، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، قم، مرکز نشر کتاب.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، 1367، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
موسوی سبزواری، عبد الاعلی، 1409 ق، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه اهل البیت(علیهم السلام).
نجاشی، احمد، 1416 ق، رجال النجاشی، قم، مؤسسه نشر اسلامی.
نعمانی، محمد بن ابراهیم، 1426 ق، الغیبه، قم، مدین.
یزدی حائری، علی، 1414 ق، الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب(عج)، بیروت، مؤسسه الاعلمی. محمد هدایتی: استادیار دانشگاه معارف اسلامی. فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری 13 انتهای متن/

94/03/28 - 05:14





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 134]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن