تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش، نابود كننده نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812735718




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی تفسیر آیات مرتبط با یهودیت در المیزان


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسی تفسیر آیات مرتبط با یهودیت در المیزان
در میان آیات مرتبط با یهودیت نیز، علامه گاهی به ارائه تحلیل‌هایی از روحیات و خلقیات بنی‌اسرائیل و تأثیر حوادث تاریخی در آنها پرداخته است.

خبرگزاری فارس: بررسی تفسیر آیات مرتبط با یهودیت در المیزان



بخش دوم و پایانی . تحلیل‌های روان‌شناختی و جامعه‌شناختی یکی از ویژگی‌های بارز تفسیر المیزان در مقایسه با تفاسیر دیگر، پرداختن به مسائل جامعه‌شناختی و احیاناً روان‌شناختی است. (1) شاید علامه در این شیوه تفسیری، متأثر از محمد عبده و رشید رضا در تفسیر المنار باشد که این دو نیز به نوبه خود تحت تأثیر اندیشه‌های سیدجمال‌الدین اسدآبادی بوده‌اند. (ر.ک: الاوسی، 1370: 269 ـ 267) در میان آیات مرتبط با یهودیت نیز، علامه گاهی به ارائه تحلیل‌هایی از روحیات و خلقیات بنی‌اسرائیل و تأثیر حوادث تاریخی در آنها پرداخته است. وی می‌کوشد با نگاه به آیات قرآن درباره بنی‌اسرائیل، این بار از زاویه‌ای متفاوت، به تحلیل روحیات فردی و اجتماعی یهودیان بپردازد. او در این تحلیل، کم و بیش از اطلاعات تاریخی نیز بهره می‌برد. (ر.ک: طباطبایی، 1417: 1 / 310 و نیز: 1 / 200 ـ 199 و 5 / 292) علامه آنجا که درباره توبه فرعون و قبولی یا رد آن بحث می‌کند، به بحثی فرعی درباره جنبه‌های اجتماعی و روانی توبه کشیده می‌شود و به همین مناسبت بحثی جامعه‌شناختی و روان‌شناختی در این باب مطرح می‌کند. (طباطبایی، 1417: 4 / 248 ـ 247) همچنین علامه یک بحث اجتماعی مفصل درباره نبوت ذیل آیه 213 سوره بقره مطرح کرده است. (طباطبایی، 1417: 1 / 157 ـ 149) 4. تحلیل‌های پدیدارشناختی تفسیرهای علامه گاهی چنان عمیق و ریشه‌ای می‌شود که به تحلیل‌های پدیدارشناختی در باب دین و دینداری می‌رسد. وی آنجا که درباره اعتقادات و باورهای فرعون به بحث می‌نشیند، به سراغ ریشه‌ها و اصول اعتقادات بت‌پرستی می‌رود و با ارائه تحلیل‌های پدیدارشناختی مفصل می‌کوشد، تفسیرهای صحیح‌تری از آیات حاکی از خلقیات و اعتقادات فرعون ارائه کند. (ر.ک: طباطبایی، 1417: 8 / 224 ـ 222) علامه همچنین ذیل آیه 135 سوره بقره، درباره دلایل انشعاب اقوام به ادیان مختلف سخن می‌گوید. (طباطبایی، 1417: 1 / 310) 5. تحلیل‌های فلسفی و انتزاعی طبیعی است که در سراسر تفسیر المیزان، به تحلیل‌های فلسفی بسیاری در تفسیر آیاتی که ارتباطی با این مباحث دارند، برخورد شود؛ چراکه وی از فلاسفه بزرگ و محققان به نام در فلسفه اسلامی و دیگر علوم اسلامی است و سال‌ها از عمر خویش را صرف تحصیل و تدریس فلسفه کرده تا به ریزه‌کاری‌های فلسفه و مسائل آن مسلط شود. (مطهری، 1385: 24 ـ 23) با توجه به ناآشنایی علامه با فلسفه یهودی طبیعی است که در تفسیر آیات مرتبط با یهودیت، اثری از آن تحلیل‌های فلسفی نباشد. اما گاهی به مناسبت‌هایی، مجال‌هایی برای مباحث فلسفی علامه فراهم آمده است که البته ارتباطی با فلسفه و کلام یهودی ندارد. علامه پس از تفسیر آیات 63 تا 74 سوره بقره که شامل داستان گاو بنی‌اسرائیل است، بحث فلسفی مفصلی درباره زنده کردن مردگان و مسخ مطرح می‌کند. (طباطبایی، 1417: 1 / 209 ـ 205) وی همچنین پس از فراغت از تفسیر آیه 102 سوره بقره که درباره ماجرای هاروت و ماروت است، بحثی فلسفی درباره انتساب سحر به سلیمان و هاروت و مارت پیش می‌کشد. (طباطبایی، 1417: 1 / 242 ـ 241) وی درباره نبوت نیز ذیل آیه 213 سوره بقره، یک بحث کوتاه فلسفی دارد (طباطبایی، 1417: 1 / 148 ـ 147) علامه به مناسبت آیه «فَالْیَوْمَ نُنَجیکَ ببَدَنِکَ» (یونس / 92) یک بحث مفصل فلسفی درباره رابطه نفس و بدن ارائه می‌کند (طباطبایی، 1417: 10 / 119 ـ 118) که این نیز ارتباط چندانی با یهودیت ندارد و نوعی بحث استطرادی محسوب می‌شود. ناگفته نماند که به طور طبیعی علامه در دیگر بحث‌های فلسفی خود، از آیات مرتبط با یهودیت نیز بهره گرفته است. مانند استناد به آیه «وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسَىٰ تَکْلِیمًا» در بحث از کلام الهی. (طباطبایی، 1417: 2 / 326 ـ 325) چهار. تفسیر تطبیقی تفسیر تطبیقی، شیوه مهمی است که در تفسیر آیات مرتبط با دیگر ادیان، گریزی از آن نیست. منظور از «تفسیر تطبیقی» در اینجا این است که مفسر آیات مرتبط با یک دین خاص را تنها با نگاه به منابع اسلامی تفسیر نکند؛ بلکه نگاهی نیز به چگونگی پرداختن به موضوع مورد بحث در منابع اصیل آن دین داشته باشد. در تفسیر آیات مرتبط با یهودیت نیز هنگامی که قرآن مطلبی را از تورات نقل می‌کند یا بدان ارجاع می‌دهد، یا زمانی که عقیده‌ای را به یهودیان نسبت می‌دهد، و یا به تاریخ بنی‌اسرائیل و پیامبرانشان می‌پردازد، فرصتی مناسب برای مطالعات تطبیقی و ارائه تفاسیری مبتنی بر آن فراهم می‌آید. چون این موضوعات، در هر دو سنت، کانون توجه و بحث است. از رهگذر مقایسه و تطبیق میان داده‌های قرآنی و داده‌های کتاب مقدس، همچنین گزارش‌های قرآن از تاریخ و عقاید یهودیان با آنچه امروز خودشان می‌گویند، می‌توان به نتایج بدیع و جالبی دست یافت. یکی از مواضعی که علامه به شکل موضوعی وارد تفسیر تطبیقی شده است، بحث از موضوع زن در قرآن و تورات است. (طباطبایی، 1417: 4 / 91 ـ 90) ایشان همچنین داستان هابیل و قابیل را از تورات و قرآن نقل، و آن دو را با هم مقایسه کرده است. البته وی در این مقایسه، بخشی از کار را به عهده خواننده نهاده و سپس خود، برداشت‌ها و قضاوت‌هایش را از این دو روایت بیان کرده است. (طباطبایی، 1417: 5 / 325 ـ 324) نمونه دیگر، مقایسه داستان سلیمان در قرآن و تورات است. (طباطبایی، 1417: 15 / 368) همچنین علامه پس از پایان تفسیر آیات 42 ـ 29 سوره قصص، بخشی را به داستان موسی در تورات و مقایسه آن با قرآن و نقد آن اختصاص داده است. (طباطبایی، 1417: 6 / 46 ـ 44) از تطبیق‌های جالب علامه این است که در تفسیر آیه 32 سوره قصص که ید بیضای موسی را «من غیر سوء» می‌داند، می‌گوید: منظور از «سوء» برص است و این تعریضی به تورات است که در نقل این بخش از داستان می‌گوید: «چون دست به گریبان خود برد و آن را بیرون آورد، اینک دست او مثل برف مبروص شد». (طباطبایی، 1417: 16 / 33) نظیر چنین تطبیق و نقدی را کمی پیشتر نیز در نقل نزاع میان مرد اسرائیلی و قبطی و پا در میانی موسی دیده می‌شود. (طباطبایی، 1417: 16 / 21) همچنین تطبیق‌های علامه در داستان سلیمان نیز درخور ذکر است. (طباطبایی، 1417: 15 / 353، 369 ـ 368) این تلاش‌های صاحب تفسیر المیزان برای مقایسه میان اطلاعات مشترک در دو سنت دینی، به مثابه آغازی برای یک سلسله تحقیقات گسترده در این زمینه است و وی به عنوان یکی از پیشگامان این طریق، به خوبی از عهده این کار برآمده است. پنج. تفسیر روایی شیوه تفسیر المیزان، چنان‌که در مقدمه آن اشاره شده (طباطبایی، 1417: 1 / 13)، چنین است که پس از تفسیر دسته‌ای از آیات، بابی با عنوان «بحث روایی» باز می‌شود و در آنجا تعدادی از روایات مرتبط با برخی از آن آیات یا موضوعات مطرح در آنها آورده و گاهی به نقد و بررسی آنها پرداخته می‌شود. علامه دیدگاه‌های خود درباره جایگاه روایات در فهم و تفسیر قرآن را در مقدمه المیزان و نیز در کتاب قرآن در اسلام به تفصیل بیان کرده است. از نظر ایشان قرآن در دلالت خود به هیچ امری خارج از خود نیاز ندارد؛ یعنی برای فهم قرآن به هیچ چیز غیر از خود قرآن نیاز نیست. وی در مقدمه تفسیر خود با انتقاد از رویکرد محدثان به قرآن در محدود کردن تفسیر به روایت و توقف در جایی که روایتی وجود ندارد، می‌نویسد: ... در این برداشت اشتباه کردند؛ زیرا خداوند هرگز در (فهم) کتابش حجیت عقل را ابطال نکرده است و چگونه چنین امری ممکن است، درحالی که حقانیت خود قرآن با همین عقل ثابت می‌شود ... . (طباطبایی، 1417: 1 / 5 و نیز ر.ک: 1 / 9 ـ 8 و 3 / 86) او در نقد سخن کسانی که تنها راه فهم قرآن را مراجعه به روایات دانسته‌اند، می‌گوید: این سخن قابل قبول نیست؛ زیرا حجیت بیان پیغمبر اکرم| و امامان اهل‌بیت^ را تازه از قرآن باید استخراج کرد و بنابراین چگونه متصور است که حجیت دلالت قرآن به بیان ایشان متوقف باشد؛ بلکه در اثبات اصل رسالت و امامت باید به دامن قرآن که سند نبوت است، چنگ زد. (طباطبایی، 1360: 25) وی همچنین با استناد به روایات حاکی از لزوم سنجش صحت روایات با قرآن می‌گوید: این اخبار بهترین گواه است بر اینکه آیات قرآن مجید، هم مانند سایر کلام دلالت بر معنا دارند و هم دلالت آنها با قطع نظر از روایت و مستقلا حجت است. (همان: 63) اما اینها به معنای چشم‌پوشی ایشان از سنت در تفسیر قرآن نیست. علامه قرآن و سنت را دو حجت در کنار هم می‌داند و بر نقش روایات در فهم برخی از جزئیات و مفاهیم خاص قرآن تصریح می‌کند. (طباطبایی، 1417: 3 / 86) پژوهشگران با کنکاش در آثار علامه دریافته‌اند: رویکرد علامه به روایات تفسیری، رویکردی تأییدی و تکمیلی است و این موارد به روشنی نشان می‌دهد که از نظر ایشان، تفسیر مستقل از روایات اصل می‌باشد و روایات صرفاً مؤید آن تفسیر هستند ... . (نفیسی، 1384: 118) ایشان ابتدا در مقام تفسیر آیه، با استناد به لغت و آیات دیگر، معنایی را استنباط کرده است که همین برداشت در بحث روایی، در ضمن روایات عنوان شده است و نشان می‌دهد که روایات می‌توانسته و یا حتماً الهام‌بخش بوده باشد. علامه پس از ذکر روایت، آن را دلیل و مستند تفسیر خود ندانسته، آن را صرفاً به عنوان مؤیدی بر فهم خود از آیه دانسته است و مکررا در ذیل روایت، با اصل قرار دادن تفسیر خود از آیه، آورده است: «هذا ما یؤید ما قدمناه». (همان: 118 ـ 117) 1 ـ 5 ـ 1. شیوه عملی علامه در برخورد با روایات شیوه توصیف شده در بالا، در تفسیر همه آیات مرتبط با یهودیت نیز دنبال شده است. به هرحال همین که علامه در تفسیر نیم نگاهی به روایات داشته، در تفسیر او بی‌تأثیر نبوده است. از این رو وی در تفسیر بسیاری از آیات، می‌کوشد تفسیر خود را به‌گونه‌ای ارائه دهد که در نهایت، با روایات سازگار افتد. برای مثال علامه در تفسیر آیه «وَ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أ‌َهْل‌ِ الْکِتَاب آمِنُوا بالَّذِی أ‌ُنْز‌ِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَار‌ِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجعُونَ» (آل‌عمران / 72) آیه را چنین معنا می‌کند که عده‌ای از اهل کتاب گفتند: بیایید به آنچه در ابتدای روز بر مسلمانان نازل می‌شود و مطابق عقاید ماست ایمان بیاوریم، و به آنچه در پایان روز نازل می‌شود و مطابق عقیده ما نیست، کافر شویم. علامه پس از این گفتار، تفسیر خود را مؤید روایات نقل شده از امامان اهل بیت^ در سبب نزول این آیه دانسته، می‌گوید: به این وسیله، این روایت سبب نزول نقل شده از اهل بیت هم تأیید می‌شود که این آیه حاکی از سخن یهودیانی است که پس از ماجرای تغییر قبله گفتند: به آنچه در ابتدای روز بر مسلمانان نازل شد ایمان بیاورید (و منظورشان نماز خواندن به سوی بیت‌المقدس بود) و به آنچه بعدا به آنها نازل شد، کافر شوید (و منظورشان نماز خواندن به سوی کعبه بود). (طباطبایی، 1417: 3 / 257) به این ترتیب، ایشان در تفسیر بسیاری از آیات، با الهام از روایات به تفسیر آیات می‌پردازد و این دو را مؤید یکدیگر می‌داند. اما هنگامی که روایات متضمن برداشت‌هایی باشند که علامه به هر دلیل آنها را نمی‌پسندد، او نقدهای خود را، چه در خلال تفسیر و چه در بحث روایی، بیان می‌کند و صحت آن روایات را زیر سؤال می‌برد؛ به‌خصوص روایاتی که نمی‌توان شاهدی بر صحت آنها از قرآن یافت. به‌عنوان مثال علامه صحت روایاتی را که می‌گوید: «منظور از ملوک در آیه «وَ جَعَلَکُم مُلوکاً» (مائده / 20)، زن و خانه و خادم است»، زیر سؤال می‌برد و به نقد آنها می‌پردازد. (طباطبایی، 1417: 5 / 295) صاحب المیزان در مواجهه با بسیاری از روایاتی که به جزئیات داستان‌های قرآن می‌پردازند و مطلب اعتقادی خاصی را دربرندارند، یا سکوت می‌کند یا به‌گونه‌ای این روایات را فاقد ارزش بررسی قلمداد می‌کند. برای مثال در بحث روایی ذیل آیات 103 تا 126 سوره اعراف که درباره داستان موسی و فرعون است، علامه با اشاراتی گذرا، مضامین روایات بسیاری را از جزئیات این داستان مطرح می‌کند و در پایان می‌گوید: از این دست عجایب در روایات فراوان است و قرآن درباره بیشتر آنها ساکت است. پس برای رد بیشتر آنها راهی جز استبعاد نیست و برای قبول آنها نیز باید خیلی به این روایات خوش‌بین باشیم؛ درحالی که این روایات نه متواترند و نه محفوف به قرائن قطعیه؛ بلکه اکثر آنها یا مرسل‌اند یا موقوف و یا از جهات دیگری ضعیف‌اند و افزون بر این در تعارض با یکدیگر نیز هستند؛ پس چشم‌پوشی از آنها شایسته‌تر است. (طباطبایی، 1417: 8 / 220) در میان روایاتی که علامه برای تفسیر آیات از آنها بهره می‌برد، دو دسته خاص از روایات هستند که توجه ویژه‌ای را می‌طلبند؛ یکی روایات اسباب نزول و دیگری اسرائیلیات. در ادامه شیوه ایشان در برخورد با این روایات بررسی می‌شود: 1 ـ 5 ـ 1 ـ 1. اسباب نزول برخلاف آنچه برخی از محققان در آثار علامه اظهار کرده‌اند که وی توجه بسیاری به اسباب نزول و نقش آن در فهم آیات مبذول داشته است، (الاوسی، 1370: 302) یکی از ویژگی‌های تفسیر طباطبایی این است که در تفسیر عنایت چندانی به اسباب نزول ندارد. خود در این باب به صراحت از بدبینی‌اش به این روایات سخن گفته (طباطبایی، 1360: 104) و درباره میزان دلالت این روایات بر مفاهیم اصلی آیات می‌گوید: ... دانستن آنها تا اندازه‌ای انسان را از مورد نزول و مضمومی که آیه نسبت به خصوص مورد نزول خود به دست می‌دهد روشن ساخته و کمک می‌کند. (همان: 103) چنان‌که خود می‌گوید (همان: 104؛ طباطبایی، 1417: 4 / 74) و محققان با تتبع گسترده در تفسیر المیزان ثابت کرده‌اند (نفیسی، 1384: 157 ـ 152) علامه بسیاری از روایات اسباب نزول را تطبیق‌های صحابه و تابعان و راویان بر آیات می‌داند و معتقد است که درصد بسیار کمی از این روایات، واقعاً ناظر به حادثه‌ای است که آیات در پی آن نازل شده‌اند. برای مثال علامه در بحث روایی آیه 86 سوره آل‌عمران به چند روایت سبب نزول اشاره می‌کند که یکی از آنها حاکی از نزول این آیه در شأن یهودیان است. وی سپس این قول و اقوال مشابه آن را، از اجتهادات مفسران و راویان می‌داند و بدین سبب آنها را نمی‌پذیرد. (طباطبایی، 1417: 3 / 343) ناسازگاری و تناقض میان روایات اسباب نزول، مشکل دیگری است که در اغلب موارد باعث چشم‌پوشی علامه از روایات اسباب نزول می‌شود؛ چنان‌که خود می‌گوید: ... در خلال این روایات تناقض بسیار به چشم می‌خورد؛ به این معنا که در بسیاری از آیات قرآنی در ذیل هر آیه، چندین سبب نزول متناقض همدیگر نقل شده که هرگز با هم جمع نمی‌شوند؛ حتی گاهی از یک شخص مانند ابن‌عباس یا غیر او در یک آیه معین، چندین سبب نزول روایت شده است. (همان) البته گاهی نیز علامه در چنین مواردی که راه برای جمع بین روایات متعارض اسباب نزول، یا ترجیح یکی از آنها بسته است، به مفهوم مشترکی که همه آنها بر آن اتفاق دارند، استناد می‌کند. چنان‌که پس از نقل یک روایت سبب نزول، برای آیه 51 سوره نساء می‌گوید: در سبب نزول این آیات، روایات گوناگونی وجود دارد که پیراسته‌ترین آنها از مطالب سست، همان روایتی است که آوردیم؛ جز اینکه اصل داستان در تمام این روایات مشترک است و آن این است که برخی از یهودیان به نفع قریش علیه پیامبراکرم| داوری کردند که دین آن کفار، بهتر از دین آن حضرت است. (طباطبایی، 1417: 4 / 383) به هر روی علامه نظر نهایی خود را درباره این روایات این‌گونه اعلام می‌کند: اساساً مقاصد عالیه قرآن مجید که معارفی جهانی و همیشگی می‌باشند در استفاده خود از آیات کریمه قرآن نیازی قابل توجه یا هیچ نیازی به روایات اسباب نزول ندارند. (طباطبایی، 1360: 106) 1 ـ 5 ـ 1 ـ 2. اسرائیلیات نقد اسرائیلیات یا دست‌کم بی‌توجهی به آنها، یک ویژگی عمومی در تفسیرهای عصر حاضر است. علامه نیز غالباً به روایات اسرائیلی بدبین است و درباره اسرائیلیات می‌گوید: و اما حدیث در آن زمان به نحو چشم‌گیری رواج یافت و نقل و ضبط احادیث بسیار شد؛ به حدی که عمر بعضی از صحابه را از نقل حدیث نهی کرد؛ زیرا زیاده از حد حدیث گفته بودند؛ از سوی دیگر، عده‌ای از اهل کتاب اسلام آوردند و محدثان مطالب بسیاری از آنان درباره اخبار کتاب‌هایشان و داستان‌های پیامبرانشان و امت‌هایشان برگرفتند و شنیده‌های خود را با آنچه از احادیث رسول خدا| شنیده و حفظ کرده بودند، مخلوط کردند و جعل احادیث دروغین و دستبرد در احادیث صحیح را شروع کردند؛ به‌گونه‌ای که امروز در میان احادیثی که از طریق صحابه و راویان صدر اول از رسول خدا نقل شده، مقدار بسیار زیادی از این کلمات در احادیث مقطوع نقل شده از صحابه یافت می‌شود که ظاهر الفاظ قرآن کریم آنها را رد می‌کند. (طباطبایی، 1417: 5 / 237) علامه دیگران را از تبعیت روایات اسرائیلی برحذر می‌دارد و هشدار می‌دهد که تعدادی از مفسران، بدون بررسی روایات، بدانها اعتماد کرده و در نتیجه گرفتار اسرائیلیات شده و تفاسیر خود را با آن پر کرده‌اند. (طباطبایی، 1417: 11 / 134) علامه در بحث‌های روایی خود می‌کوشد روایاتی را که صحیح‌تر می‌داند نقل کند و حتی در میان همین روایات نیز هرگاه نقدی دارد بیان می‌کند. اما روایاتی را که از قبیل اسرائیلیات می‌شمارد، هیچ گاه به طور کامل نقل نمی‌کند؛ بلکه گاهی به مضامین و محتواهای عجیب و غریب آنها اشاره می‌کند و همین را دلیل جعلی بودن آنها ذکر می‌کند. البته در این میان از ارجاع خواننده به منابعی که می‌تواند این روایات را در آنها بیابد، خودداری نمی‌کند. در اینجا به چند نمونه از برخوردهای علامه با اسرائیلیات اشاره می‌شود. علامه در تفسیر آیه «قَالُوا یَا مُوسَىٰ إ‌ِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّار‌ِینَ وَ إ‌ِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّىٰ یَخْرُجُوا مِنْهَا فَإ‌ِنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا فَإ‌ِنَّا دَاخِلُونَ». (مائده / 22) می‌گوید: در برخی روایات در توصیف آن جباران آمده است که سکنه آن سرزمین از عمالقه بودند، که مردمی درشت هیکل و بلندقامت بودند و از درشت هیکلی و بلندقامتی آنان داستان‌های عجیبی نقل شده که هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند آنها را بپذیرد، و در کاوش‌های باستان‌شناختی و پژوهش‌های طبیعی نیز چیزی که این روایات را تأیید کند، وجود ندارد؛ پس این روایات همگی جعلی و ساختگی‌اند. (طباطبایی، 1417: 5 / 291) علامه در بحث روایی ذیل آیه 102 سوره بقره، برخی از روایاتی را که درباره هاروت و ماروت وارد شده، نقل می‌کند و سپس آن را از خرافات یهود می‌شمرد. (طباطبایی، 1417: 1 / 360 ـ 359) علامه در تفسیر آیات مربوط به داستان سلیمان و هدهد، بخشی را به روایات مرتبط با این داستان اختصاص می‌دهد و می‌گوید: روایاتی که در این داستان وارد شده اخباری که در قصص آن جناب و مخصوصا در داستان هدهد و دنباله آن آمده، بیشترش مطالب عجیب و غریبی دارد که حتی نظائر آن در اساطیر و افسانه‌های خرافی کمتر دیده می‌شود، مطالبی که عقل سلیم نمی‌تواند آن را بپذیرد و بلکه تاریخ قطعی هم آنها را تکذیب می‌کند و بیشتر آنها مبالغه‌هایی است که از امثال کعب و وهب نقل شده است ... . (طباطبایی، 1417: 15 / 369) از این دست نقدهای علامه بر اسرائیلیات، در المیزان فراوان به چشم می‌خورد. در اینجا به نقل همین چند نمونه بارز، اکتفا می‌شود. ب) منابع تفسیر یکی از مباحث مهم در شناخت روش تفسیری هر مفسر، شناسایی منابعی است که آن مفسر برای ارائه تفسیرهای خود از آنها بهره برده است. این منابع لزوماً به معنای کتاب‌ها و نشریات نیستند؛ بلکه هرگونه منبع اطلاعاتی که بدانیم مفسر، اطلاعات خود را از آنجا کسب کرده یا خود بدان ارجاع داده است، در این طبقه‌بندی می‌گنجد؛ چنان‌که درباره منابع تفسیر گفته‌اند: کلیه اموری که مفسر، معارف ناظر به مفاد آیات را ـ که به نحوی در روشن شدن آن تأثیر دارد ـ از آنها به دست می‌آورد، منبع تفسیر به شمار می‌آید. (بابایی و دیگران، 1379: 162) ازآنجاکه این پژوهش به دنبال شناسایی روش علامه در موضوع خاصی می‌باشد، طبیعی است که در جستجوی منابع خاص نیز باشد. در رأس این منابع، کتب مربوط به یهودیت است و در رأس این کتب، تورات قرار دارد. بااین‌حال علامه از منابع دیگری نیز بهره برده که در اینجا به معرفی آنها پرداخته می‌شود. یک. قرآن آیات قرآن، پر ارجاع‌ترین منبع علامه برای تفسیر آیات مرتبط با یهودیت است. چنان‌که گذشت، علامه تفسیر خویش را بر شیوه قرآن به قرآن بنا نهاده است و اصلاً منابع دیگر را برای تفسیر قرآن به رسمیت نمی‌شناسد؛ چراکه معتقد است قرآن که «تِبیاناً لِکُلِّ شَیء» است، چنان روشن و واضح است که برای فهم آن، نیاز به هیچ منبع دیگری، حتی روایات نیست. درباره استناد علامه به آیات قرآن در تفسیر آیات، در بررسی روش علامه در تفسیر قرآن به قرآن به اندازه کافی سخن گفته شد و بیان شد که علامه حتی برای ترجمه کلمات عبری قرآن نیز، به قرآن استناد کرده است. دو. کتاب‌های تفسیری علامه در نگارش تفسیر المیزان مراجعاتی به کتاب‌های تفسیری دیگر داشته و به همین دلیل، بسیاری از مطالب این کتاب، نقل قول‌های مستقیم یا غیرمستقیم از منابع تفسیری دیگر است؛ البته نقل بسیاری از این مطالب، با نقدها و تحلیل‌های علامه همراه است. الأوسی حدود 30 منبع تفسیری را برای المیزان برمی‌شمارد که البته میزان استناد علامه به آنها یکسان نیست. (الاوسی، 1370: 103 ـ 78) علامه بسیاری از روایات و اخبار را از تفسیر طبری و الدر المنثور سیوطی نقل می‌کند. (همان: 78) در بحث‌های روایی المیزان شاید بیش از آنکه نام منابع حدیثی به چشم بخورد، منابع تفسیر مأثور مانند الدر المنثور و تفسیر عیاشی دیده می‌شود. در اینجا به برخی از مطالبی که علامه در تفسیر آیات مرتبط با یهودیت، از منابع تفسیری برگرفته، اشاره می‌شود. علامه در بحث روایی درباره نزول عذاب‌های پیاپی بر فرعونیان ذیل آیات 127 تا 137 اعراف، روایات بسیاری را از منابع تفسیری مختلف از جمله مجمع البیان طبرسی، تفسیر قمی و تفسیر عیاشی نقل می‌کند. (ر.ک: طباطبایی، 1417: 8 / 232 ـ 229) البته اینها منابعی است که علامه به نام آنها تصریح کرده است. به جز اینها علامه به منابع دیگری چون تفسیر روض الجنان و روح الجنان ابوالفتوح رازی، جلاء الاذهان و جلاء الاحزان جرجانی، الدر المنثور سیوطی و نور الثقلین حویزی نیز بدون ذکر نام استناد کرده است. (ر.ک: همان: 8 / 296 ـ 293) نمونه دیگر از استفاده علامه از منابع تفسیری برای معنا کردن واژگان قرآن، تفسیر کلمه «ردء» در آیه «وَ أ‌َخِی هَارُونُ هُوَ أ‌َفْصَحُ مِنِی لِسَانًا فَأ‌َرْسِلْهُ مَعِیَ ر‌ِدْءًا یُصَدِّقُنِی إ‌ِنِی أ‌َخَافُ أ‌َنْ یُکَذِّبُون‌ِ» (قصص / 34) است. علامه در تفسیر این آیه از طبرسی نقل می‌کند: وقتی می‌گویند فلانی «ردء» فلانی است، معنایش این است که یاور و پشتیبان اوست. (همان: 16 / 34) سه. تورات در جای جای المیزان به‌ویژه آیات مرتبط با یهودیت، اشارات و استناداتی به تورات به چشم می‌خورد. از ارجاعات علامه می‌توان دریافت که وی نسخه‌ای از تورات عربی چاپ 1811 م. (ر.ک: طباطبایی، 1417: 1 / 142؛ 3 / 295) و نسخه‌ای از تورات عربی چاپ کمبریج، 1935 م. (همان: 5 / 358 ـ 324) و نیز مجموعه عهدین چاپ بیروت، 1870 م. (همان: 13 / 379) در دست داشته است. ایشان در تفسیر آیات مربوط به داستان‌های انبیا، به‌ویژه آدم (ر.ک: طباطبایی، 1417: 1 / 142 ـ 140) و موسی (ر.ک: همان: 16 / 46 ـ 44) بیش از آیات دیگر به تورات رجوع کرده است. این نشان از علاقه وی به مقایسه و تطبیق میان داستان‌های مشترک قرآن و تورات دارد. چهار. روایات پیشتر و در بحث از روش علامه در استفاده از شیوه روایی، بیان شد که در المیزان پس از تفسیر هر دسته از آیات، بخشی نیز به بحث روایی اختصاص یافته است. همین که علامه، روایات را در بخشی مستقل از تفسیر خویش آورده، نشان می‌دهد که روایات از منابع درجه اول علامه در تفسیر نیستند. بلکه برعکس، معمولاً علامه روایاتی را می‌پذیرد که با مبانی تفسیری خودش منطبق باشند و باز به سادگی روایاتی را که با این مبانی هماهنگ نباشند، نقد و رد می‌کند. بااین‌حال همچنان باید روایات را از منابع علامه در تفسیر به شمار آورد؛ چراکه تفسیر بسیاری از آیات، نیازمند اطلاعات جانبی و اضافه‌ای است که تنها از شرح و بسط واژگان، یا ارجاع آیات به یکدیگر به دست نمی‌آید. اینجاست که گنجینه غنی روایات اسلامی به کمک مفسر می‌آید و مفسر می‌تواند بنا به ذوق و سلیقه تفسیری خویش، هرآنچه می‌خواهد از آن برگزیند. مثلا علامه در تفسیر آیه «فاخلَع نَعلَیک...» به پاره‌ای روایات اشاره می‌کند که علت این فرمان را جنس کفش موسی که از پوست خر مرده بوده، دانسته است؛ اما خود روایاتی را برمی‌گزیند که علت این فرمان را مقدس بودن آن زمین و حفظ احترام آن بیان می‌کند. آنگاه برای اثبات این دیدگاه، به سیاق آیه استناد می‌کند. (طباطبایی، 1417: 14 / 159) علامه در داستان گاو بنی‌اسرائیل نیز روایاتی را از جزئیات داستان نقل می‌کند که البته قرآن از آنها ساکت است؛ ولی علامه این روایات را منطبق بر آیات می‌داند. (طباطبایی، 1417: 1 / 205) همچنین علامه ذیل آیه 102 سوره بقره که درباره داستان هاروت و ماروت است، برخی روایات را به عنوان شاهد برای تفسیر خویش آورده و برخی دیگر را به عنوان اسرائیلیات، نقد و رد کرده است. (طباطبایی، 1417: 1 / 241 ـ 237) با توجه به بحثی که پیشتر درباره شیوه علامه در تفسیر روایی گذشت، در اینجا بیش از این بدان پرداخته نمی‌شود. پنج. کتاب‌های تاریخ یکی از مهم‌ترین منابع علامه در نگارش تفسیر المیزان منابع تاریخی است. پژوهشگران فهرستی از نام 22 منبع تاریخی که علامه در تفسیرش به نام آنها تصریح کرده، تهیه کرده‌اند. (الاوسی، 1370: 120 ـ 117) البته در این فهرست، تنها تعدادی انگشت‌شمار مربوط به ادیان است و هیچ کتابی که مستقیماً در ارتباط با تاریخ بنی‌اسرائیل یا یهودیان باشد، به چشم نمی‌خورد. اما خارج از این فهرست نیز کتاب‌هایی است که مرجع مطالب تاریخی علامه بوده‌اند و او به نام آنها تصریح نکرده است. برای مثال علامه در نقل سرگذشت تورات، علاوه بر قاموس کتاب مقدس مستر هاکس به برخی مراجع تاریخی دیگر نیز ارجاع می‌دهد؛ (طباطبایی، 1417: 3 / 309) ولی متأسفانه نام آن مراجع دیگر را ذکر نمی‌کند. علامه در نقل داستان‌های انبیا نیز به برخی کتب تاریخ انبیا مانند العرائس ثعلبی مراجعه داشته است. (ر.ک: همان: 14 / 69) شش. کتاب‌های دیگر منابع دیگری است که علامه گه گاهی برای تکمیل مباحثش درباره یهودیت، به آنها رجوع کرده است. مهم‌ترین آنها قاموس کتاب مقدس است که دائرةالمعارفی مسیحی درباره واژگان و مفاهیم کتاب مقدس است و علامه در بیان تاریخ تورات به آن استناد می‌کند. (طباطبایی، 1417: 3 / 309) از این نکته نیز نباید غافل شد که علامه معمولا در شرح معنای واژگان، مراجعاتی به کتاب‌های لغت مانند العین  خلیل بن احمد و لسان العرب ابن منظور و نیز مجمع البحرین طریحی و مفردات راغب اصفهانی داشته است. مثلاً علامه ذیل آیه «فَأ‌َرْسَلْنَا عَلَیْهمُ الطُّوفَانَ وَ الْجَرَادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفَادِعَ وَ الدَّمَ آیَاتٍ مُفَصَّلَاتٍ ...» (اعراف / 133) معنای واژه «طوفان» را مستقیماً از مفردات الفاظ القرآن و مجمع ‌البحرین نقل می‌کند. (همان: 8 / 227) گاهی نیز کتاب‌های اطلاعات عمومی در تفسیر به کمک او آمده‌اند. مراصد الاطلاع اثر یاقوت حموی، کتابی در زمینه جغرافیا است که علامه برای معرفی شهر «مدین» در تفسیر آیه 22 سوره قصص از آن بهره برده است. (همان: 16 / 24) هفت. اطلاعات روز طباطبایی در تفسیر برخی از آیات، از دانش و اطلاعات روز بهره برده است؛ اما در بسیاری از موارد، نامی از منبع اطلاعاتی خویش در کسب این اخبار نمی‌برد. در تفسیر آیات مرتبط با یهودیت نیز، دو بار به چنین استناداتی برخورد می‌شود. علامه یک بار در تفسیر آیات مربوط به سلیمان و قدرت او در تکلم با پرندگان و حیوانات، به یافته‌های جدید دانشمندان درباره فرکانس‌های مختلف صوتی و ناتوانی گوش انسان از شنیدن بسیاری از فرکانس‌ها، و همچنین کشفیات جانورشناسان از هوش بالای برخی حیوانات اشاره می‌کند. (همان: 15 / 351) علامه همچنین در رد روایات اغراق‌آمیز درباره قد و هیکل عمالقه، بدون اشاره به نام منبع خاصی می‌گوید: در کاوش‌های باستان‌شناختی و پژوهش‌های طبیعی نیز چیزی که مضمون این روایات را تأیید کند، وجود ندارد. (طباطبایی، 1417: 5 / 291) نتیجه هدف از این پژوهش پاسخ به این پرسش است که آیا علامه طباطبایی در تفسیر آیات مرتبط با یهودیت، از همان شیوه‌هایی بهره می‌برد که در آیات دیگر استفاده کرده است؟ یا به تناسب این موضوع شیوه‌های دیگری را به خدمت می‌گیرد. کاوش در تفاسیری که علامه بر آیات مرتبط با یهودیت نگاشته است، نشان می‌دهد که از نگاه علامه نیازی به استفاده از روشی ویژه در تفسیر این دسته از آیات نیست و در عمل می‌توان این آیات را نیز با روش تفسیر قرآن به قرآن و دیگر روش‌های معمول تفسیر کرد. این امر نشان‌دهنده آن است که هنوز مفسران مسلمان، که در این پژوهش علامه طباطبایی به عنوان یک نماینده و چهره شاخص از این جریان مورد بررسی قرار گرفت، ضرورت پرداختن تخصصی به آیات ادیانی را در حدی که نیازمند تأسیس یک روش تفسیری ویژه باشد، تشخیص نداده‌اند؛ درحالی‌که دشواری‌ها و ظرایف مربوط به این دسته از آیات، همت جمعی از متخصصان کارکشته در دو وادی ادیان و تفسیر قرآن را می‌طلبد تا به کمک علومی چون ادیان، زبان‌شناسی، تاریخ، هرمنوتیک، باستان‌شناسی، مردم‌شناسی و ... بسیاری از لایه‌های پنهان این آیات را کشف کنند و تفسیری درخور از آنها ارائه دهند. پی نوشت: [1]. برای آگاهی بیشتر دراین باره ر.ک: ایازی، «اندیشه اجتماعی در تفسیر المیزان»، گلستان قرآن، دوره جدید، شماره 35، ص 41 ـ 37. منابع و مآخذ
الف) کتاب‌ها قرآن کریم.
الأوسی، علی، 1370، روش علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ترجمه سیدحسین میرجلیلی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
بابایی، علی‌اکبر و دیگران، 1379، روش‌شناسی تفسیر قرآن، قم و تهران، پژوهشکده حوزه و دانشگاه و سمت.
رجبی، محمود، 1387، روش تفسیر قرآن، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
رضایی اصفهانی، محمدعلی، 1382، درس‌نامه روش‌ها و گرایش‌های تفسیری قرآن، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی.
سبحانی، جعفر، 1422 ق، المناهج التفسیریه فی علوم القرآن، قم، مؤسسه امام صادق(علیه السلام).
سیوطی، جلال‌الدین، 1404 ق، الدر المنثور فی تفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1360، قرآن در اسلام، قم، هجرت.
ـــــــــــــــ ، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ پنجم.
مطهری، مرتضی، 1385 ق، در مقدمه اصول فلسفه و روش رئالیسم، علامه طباطبایی، نجف.
مؤدب، سید رضا، 1380، روش‌های تفسیر قرآن، قم، اشراق.
نفیسی، شادی، 1384، علامه طباطبایی و حدیث، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ب) مقاله‌ها ایازی، سیدمحمدعلی، «اندیشه اجتماعی در تفسیر المیزان»، گلستان قرآن، دوره جدید، شماره 35، ص 41 ـ 37.   مهراب صادق‌نیا: عضو هیات علمی دانشگاه ادیان و مذاهب. حسین سلیمانی: عضو هیات علمی دانشگاه ادیان و مذاهب. سید محمدعلی طباطبایی: دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث پردیس قم دانشگاه تهران. فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری 13 پایان متن/  

94/03/24 - 03:39





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 121]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن