تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خوشا به سعادت كسیكه عمل، علم، دوستى، دشمنى، گرفتن، رها كردن، سخن،سكوت ،كردار و گفتارش ر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829919199




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خردورزی در هندسه معرفتی تفسیر سوره حجرات


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
خردورزی در هندسه معرفتی تفسیر سوره حجرات
با تأملی در مفردات، مضامین و سیاق سوره، در کنار اسلوب بیان نشان می دهد که چگونه این آیات، از سویی دارای گزاره های خردپذیر است و از سوی دیگر خرد انسانی را در دستیابی به حقایق، مدد و در جهت شکوفایی آن بسترسازی می کند.

خبرگزاری فارس: خردورزی در هندسه معرفتی تفسیر سوره حجرات



بخش اول چکیده تعارض تعقل و تعبد محصول تصوری نا صواب از درک جایگاه عقل در نظام معرفتی دین و بیگانه شدن از معارف خالص وحیانی است. گرچه برخی تعالیم کتاب الهی جنبه تعبدی داشته و از دسترس عقل متعارف بیرون است، لکن تامل در آیات نشان می دهد که این امر به مفهوم گریز از تعقل و خردورزی نیست. هندسه معرفتی سوره حجرات که متضمن آداب و سبک زندگی دینی است، یک هرم چند وجهی است که وجهی از آن به ادب بندگان با حق تعالی، وجهی دیگر به ادب پیروان با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و وجهی به ادب اهل ایمان بایکدیگر نظر دارد، آنچه در رأس این هرم می درخشد خردپذیری گزاره های آن و سوق دادن مخاطبان به تعقل در جریان تعبد است. این مقاله با تأملی در مفردات، مضامین و سیاق سوره، در کنار اسلوب بیان نشان می دهد که چگونه این آیات، از سویی دارای گزاره های خردپذیر است و از سوی دیگر خرد انسانی را در دستیابی به حقایق، مدد و در جهت شکوفایی آن بسترسازی  می کند. تعلیل احکام، تشبیه محسوس، وضع احکام اعتباری، تغییر خطاب، و مرزبندی مفهومی شیوه های این بسترسازی است. واژگان کلیدی سوره حجرات، خردورزی، عقلانیت، تعبد، معرفت. مقدمه قرآن کریم کامل ترین ره آورد جاودانی و برترین نعمت الهی بر بشریت است که انسان تنها در سایه تعالیم آن می تواند به کمال نهایی و مقام انسانیت راه یابد. از این جهت خدای سبحان این کتاب عظیم را به عنوان نور به جهانیان معرفی می کند: «وَأ نْزَلْنَا إ لَیْکُمْ نُورًا مُبینًا» (نساء / 174) و خاصیت نورانی بودن آن این است که هم معارف آن روشن و مصون از ابهام است و هم قادر است تا جوامع بشری را از هرگونه تاریکی اعتقادی و سرگردانی در انتخاب راه و یا تحیَر در ترجیح هدف و مانند آن برهاند. «کِتَابٌ أ نْزَلْنَاهُ إ لَیْکَ لِتُخْر جَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إ لَى النُّور  بإ ذْن  رَبهمْ إ لَىٰ صِرَاطِ الْعَز یز  الْحَمِیدِ». (ابراهیم / 1) بدون شک یکی از ارکان نورانیت و جاودانگی این نعمت، هماهنگی آن با عقل و فطرت انسانی است، محتوایی که با فطرت درونی انسان ها هماهنگ و از نظر شکل و قالب بیان نیز به صورت برهانی و همراه با دلیل قاطع است، ازاین رو خداوند متعال از آن به عنوان برهان تعبیر کرده است: «یَا أ یُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ ربّکُمْ» (نساء / 174) برهان به دلیلی گفته می شود که ظاهر و گویا و قطعی باشد، ازاین رو به چیزی که روشن است و تاریک و مبهم نیست برهان می گویند. امام باقر(علیه السلام) درباره قرآن می فرماید: «فمن زعم أن کتاب الله مبهم فقد هلک و أهلک (مجلسی، 1364: 89 / 90)؛ هر کس گمان کند کتاب خدا مبهم است پس به طور قطع هلاک شده و دیگران را هلاک گردانیده است.» به این معنا که چنین شخصی هم خود درباره شناخت قرآن گمراه شده و هم دیگران را به گمراهی کشانده است. چنین کتابی که همه چیزش برهان است و می کوشد تا گزاره های خود را مستدل کند بدون شک مورد پذیرش عاقلان و خردمندان است و اگر کسی در این کتاب روشن و در آیات و معارف نورانی و براهین آن تردید داشته باشد چنین شکی از جهل و کم خردی است. ازاین رو خود می فرماید: «وَ تِلْکَ الأ مْثَالُ نَضْر بُهَا لِلنَّاس  وَ مَا یَعْقِلُهَا إ لاَّ الْعَالِمُونَ» (عنکبوت / 43) یعنی درک معارف قرآن و فهم آن بستگی به دو عنصر عقل و علم دارد و بهره بردن از آن بدون این دو ابزار امکان پذیر نیست (جوادی آملی، 1378: 297) و شاید سرّ اینکه می فرماید: «و ما یذّکر الّا اولوا الالباب» (تنها صاحبان خرد از تذکر های سودمند آن متذکر می شوند) آن باشد که سراسر آن با خردورزی عجین گردیده، تا جایی که می توان در هر یک از سوره های این کتاب بزرگ توجه به عقل و خرد آدمی و سهم بزرگ آن در تقویت دین باوری را درکنار سهم وحی در شکوفایی عقل درک کرد. سوره مبارکه حجرات که متضمن مهم ترین آداب و سبک زندگی است یکی از سوری است که عهده دار این رسالت است، تبیین کارکردهای مهم عقل در گزاره ها و عناصر معرفتی این سوره و بررسی شیوه های بسترسازی آن به هدف خردورزی، هدف این نوشتار است تا شبهه تعارض تعبد و تعقل را عملاً نفی نموده و رشد عقلانیت در پرتو معارف وحیانی را آشکار نماید. جایگاه خرد و کارکردهای آن در نظام معرفت دینی هیچ انسان خردمندی را نشاید که به کلی دست عقل را از دامان دین و دینداری کوتاه کند؛ چراکه در این صورت پیام پیامبران را بی مخاطب کرده و ناخواسته دینداری را درخور انسان خردمند ندانسته است، اما آنچه بیش از هر امری لازم می آید شناخت واقعی منزلت عقل و قرار دادن آن در جایگاه ویژه خود است نه اندکی فراتر و نه ذره ای فروتر. مکتب وحی با موضع گیری اعتدالی، به قداست عقل و حجیت ذاتی آن اذعان داشته و آن را به عنوان حجت باطنی معرفی می کند: «إنّ لله على الناس حجتین حجه ظاهره و حجه باطنه فامّا الظاهره فالرسل و الانبیاء و الائمه(علیهم السلام) و اما الباطنه فالعقول (کلینی، 1407: 1 / 16)، از جانب خداوند بر مردمان دو حجت است: حجتی بیرونی و حجتی درونی، حجت بیرون همانا پیامبران و امامانند و حجت درون عقل و خرد آدمیان». بدون شک مراد روایت این نیست که عقل و وحی هر یک به تنهایی حجتی کافی و مستقل باشند بلکه این دو مکمل و هماهنگ با یکدیگرند، عقل شرعی است از باطن و رسول عقلی است از ظاهر. (جوادی آملی، 1378: 261) این از امتیازات قرآن است که سهم بزرگی برای عقل در اصول شریعت و شناخت تکلیف قائل است و بی اعتنایان به عقل را مورد مذمت قرار داده و پست ترین جنبندگان معرفی می کند: «إ نَّ شَرَّ الدَّوّاب عِنْدَ اللَّه الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذ ینَ لا یَعْقِلُونَ» (انفال / 22) بر این اساس خود نیز به اقامه برهان و دلیل پرداخته و عملاً همین شیوه را به مخاطبان خود توصیه می کند و ریشه ای ترین گناه آدمی را سرپیچی از روشنگری های عقل می داند آنجا که در گزارشی از حسرت و افسوس دوزخیان می فرماید: «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أ وْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أ صْحَاب السَّعِیر  (ملک / 10)؛ اگر گوش شنوا و تعقل داشتیم از دوزخیان نبودیم». روایات خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام) نیز متضمن مفاهیم کلیدی در تبیین منزلت رفیع عقل و ارزش خردورزی است از جمله تعالیمی که درک تمام خیر را مرهون عقل می داند: «انما یدرک الخیر کله بالعقل» (الحرّانی، 1367: 43) و نفی عقل را نفی دین می داند: «لا دین لمن لا عقل له» (همان، 44) و یا عقل را رسول حق معرفی می کند: «العقل رسول الحق» (الآمدی، بی تا: 15) و یا کامل شدن نفس را مبتنی بر عقل و به مدد آن می داند: «بالعقل کمال النفس» (همان: 16) بدون شک همه این مضامین به حجیت ذاتی عقل اذعان دارند، اما این بدان معنا نیست که کارکرد عقل در همه مقوله ها یکسان است. عقل آدمی نسبت به اصل گنجینه دین، مفتاح؛ یعنی کلید ورود بشر به عرصه شریعت است، این خرد آدمی است که وجود خدای یگانه، ضرورت وحی، حقانیت پیامبر و حجیت کتاب و سنت را برای بشر اثبات می کند (جوادی آملی، 1386: 52) ابن سکیّت از امام هادی(علیه السلام) پرسید: «امروز حجت خدا بر خلق چیست؟»، امام فرمودند: «العقل، یَعرفُ به الصاّدقَ على الله فیُصَدّقُه، و الکاذبَ على الله فیُکَذّبُه (کلینی، 1407: 1 / 56)؛ عقل است که انسان به وسیله آن هر کس را که در دعوت به خدا (و دین خدا) راست می گوید تصدیق، و هر کس را دروغ می گوید تکذیب می کند». از طرف دیگر عقل نسبت به برخی مضامین و محتوای این گنجینه مصباح است؛ یعنی می تواند کاشف محتوای اعتقادی و اخلاقی و قوانین فقهی و حقوقی دین باشد و بُعد شناختی قوانین دین را در کنار نقل تأمین کند (جوادی آملی، 1386 / 53) در واقع این طور نیست که پس از گشودن گنجینه، کلید را کنار نهیم و خود بی استعانت کلید با محتوای گنجینه روبه رو شویم بلکه عقل در تحلیل و درک صحیح آن محتوا نیز به ما مدد می کند. نکته ای که در این راستا نباید از آن غفلت کرد اینکه عقل آدمی فاقد شأن حکم کردن و دستور دادن است؛ یعنی در بعد تشریعی دین سهمی ندارد تا بتواند احکامی را به مجموعه دین بیفزاید تنها می تواند برخی احکام شارع را کشف و آن را درک کند؛ چراکه انشای حکم از عهده کسی برمی آید که حق ربوبیت داشته و به جمیع مصالح و مفاسد آگاه است و آن جز اراده و علم ازلی الهی نیست. بدون شک نعمت عقل برای دستیابی به اندیشه مفید و سازنده کافی نیست، بلکه وحی (قرآن کریم) با ایجاد فرصت ها و زمینه هایی برای اندیشمندان موضوعاتی را برای تفکر جهت دار و مفید در اختیار مخاطبان خود قرار می دهد. (شریفی، 1379: 77) و همین زمینه ساز رشد و شکوفایی عقل در پرتو وحی می گردد. درست به همین دلیل است که اشارات مکرر قرآن به عقل، فقط به یک سطح از سطوح عقل که روانشناسان و متخصصان علوم جدید بدان دست یافته اند، نیست بلکه تمامی وظایف عقل را با عملکردها و ویژگی های مختلفی که دارد اعم از عقل نظری، عقل عملی و عقل استکشافی (1) و ... مورد خطاب قرار می دهد؛ یعنی عقلی که مورد خطاب قرآن است عقلی است که حقایق را درک می کند و پرده بردار و کاشف برخی احکام الهی است و به حفظ انسان از لغزش ها کمک می کند. هرجا در قرآن سخن از اولوا الالباب است اشاره به صاحبان خرد جامع؛ یعنی آنان که دارای همه وجوه عقل هستند، می باشد (عقّاد، 1379: 23) و این همان عقلی است که نقطه مقابل جمود و جهل است و نه آن عقلی که حداقل ادراک را دارد و نقطه مقابل جنون است. در واقع عقل تربیت شده در نظام وحیانی دارای عالی ترین سطوح عقل و بالاترین عقلانیت های متصور است؛ چراکه همراهی و تعاضد دو حجت باطنی و ظاهری است. (حکیمی، 1386: 122) هندسه معرفتی سوره حجرات هر یک از سور قرآنی دارای هندسه معرفتی خاصی است که به وسیله آن اهداف سوره محقق گردیده است، مقصود ما از هندسه معرفتی، نظام فکری و شناختی حاکم بر هر سوره است: مجموعه ای از گزاره ها که در یک پیوند متقابل و متوازن به تفسیری هماهنگ از واقعیت هستی و حیات آدمی می پردازد و آدمی را به موضع گیری سازوار و هدفمند دعوت می کنند. شاید وجه تسمیه آن به سوره نیز از همین باب باشد که گفته شده اجماع آیاتی خاص از قرآن به مانند اجماع خانه های شهر با یکدیگر که دیواری بر اطراف همه آنها کشیده شده (سیوطی، 1362: 187) و یا مجموعه معارفی که در میان دو بسم الله به هم پیوسته و از غیر پیراسته اند. (رامیار، 1362: 578)  تأمل و تدبر در عناصر معرفتی هر سوره و کشف ارتباط و انسجام درونی آن با توجه به اصل غایتمندی و هدفداری، نشانگر ساختاری جامع و سیستماتیک در سور قرآنی است که ترسیم آن، هندسه معرفتی هر سوره را آشکار خواهد ساخت به گونه ای که می توان جایگاه هر عنصر معرفتی را در مجموعه آن منظومه فکری (سوره) و نهایتاً منظومه شناختی قرآن کریم روشن ساخت. سوره مبارکه حجرات سوره ای مدنی مشتمل بر 18 آیه است که مأخذ نامگذاری آن واژه ای است در چهارمین آیه که جمع حجره و به مفهوم خیمه ها یا منازل است. نگاهی عمیق به خطوط کلی سوره نشانگر فرآیندی منسجم به جهت کمال بخشی و سالم سازی ظرفیت های درونی انسان و مناسبات بیرونی در زندگی واقعی بشری است. با این نگاه، نه تنها سوره به ابعاد ظریف روحی و رفتاری (حتی فرکانس صدا) سخت توجه دارد، بلکه معرفت دانی و اندیشه ورزی را نیز به عنوان بخشی از همین حیات عینی و مقدمه سعادت حقیقی مدنظر دارد و حقایق عظیمی از اصول شریعت و ادب انسانی مطرح می کند که افق گسترده ای را بر عقل و قلب آدمیان می گشاید. هندسه معرفتی سوره مبارکه حجرات که حاکی از یک نوع سبک زندگی است، یک هرم چند وجهی است که وجهی از آن به ادب بندگان با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) (آیات 8 ـ 1) وجهی دیگر به ادب اهل ایمان با یکدیگر (13 ـ 9) و وجهی به ادب عبد با معبود (18 ـ 14) نظر دارد، از آنجایی که التزام به ادب حاصل نور وحی و چشم تعقل و خردورزی است همچنان که امام علی(علیه السلام) می فرماید: «الدین و الأدب نتیجه العقل» (آمدی، بی تا: ح 1693)، آنچه در رأس این هرم می درخشد، مخاطب قرار دادن عقل بشر در تمامی سطوح آن و سوق دادن آن به خردورزی به منظور التزام به ادب و تقویت باور دینی است. تلازم تعبد و تعقل در سوره حجرات آیات اولیه سوره مشتمل بر آدابی است که جامعه ایمانی می بایست در برابر انسانی از جنس خود اما متصل به وحی «أ نَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إ لَیَّ» (فصلت / 6) بدان ملتزم گردد. اولین آیه، اهل ایمان را مورد خطاب قرار داده و از هر گونه تقدم بر خدا و رسول(صلی الله علیه و آله) نهی می کند. «یَا أ یُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَی  اللَّه وَ رَسُولِه وَ اتَّقُوا اللَّهَ إ نَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید در برابر خدا و پیامبرش [در هیچ کاری] پیشی مجویید و از خدا پروا بدارید که خدا شنوای داناست». مفسران در تفسیر این آیه مصادیق بسیاری را ذکر کرده اند؛ مانند اینکه: در مجلس پیامبر جلوتر از رسول الله(صلی الله علیه و آله) حرف نزنید، هنگام حرکت جلوتر از پیامبر گام بر ندارید و یا قبل از نشستن پیامبر(صلی الله علیه و آله) در مجلس ننشینید، اگر از پیامبر سؤالی شد، زودتر از او پاسخ ندهید و مانند آن. (طبرسی، 1363: 23 / 188؛ طباطبایی، 1374: 36 / 167؛ طیب، 1378: 221؛ مکارم شیرازی، 1376: 22 / 100؛ آلوسی، 1415: 101) از آنجایی که در همه این مصادیق سخن از پیشی گرفتن بر رسول الله است اما لفظ آیه حکایت از تقدم بر خدا و رسول دارد و به نظر می آید که مسئله مورد سبقت باید امری مشترک میان خدا و رسول باشد. علامه طباطبایی در این خصوص به نکته ای ظریف اشاره دارد: که تنها امری که مشترک بین خدا و رسول است مسئله حکم دادن یا مقام حکمرانی است که مختص به الله سبحانه و تعالی و رسول او به اذن اوست. (طباطبایی، 1374: 36 / 168) بنابراین از اهل ایمان طلب می کند که همواره به این خصیصه ملتزم باشند که جایی که حکم وحی است (الله و رسول) از جانب خود حکم نکنند و نه تنها فعل یا ترک آنان بلکه هرگونه اراده و تصمیم آنان نیز پیرو وحی باشد، مفهومی که آیه «بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ ٭ لا یَسْبقُونَهُ بالْقَوْل  وَ هُمْ بأ مْر ه یَعْمَلُونَ» (انبیاء / 27 ـ 26) بدان اشاره دارد. به زبان دیگر، در مقام تشریع باید مشیت و خواست خود را تابع مشیت الهی کنند و حتی پیشنهادی درباره خودشان هم ارائه ندهند. (سید قطب، 1967: 538) آیات بعد محدوده های دقیق تری را در ارتباط با رسول خدا متذکر می شود. از جمله صدا را فراتر از صدای او نکردن: «لَا تَرْفَعُوا أ صْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبیِّ ...»؛ او را مانند همدیگر مورد خطاب قرار ندادن: «وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بالْقَوْل  کَجَهْر  بَعْضِکُمْ لِبَعْض  ...»، انتظار دیدار او را کشیدن تا زمانی که او اراده کند: «وَ لَوْ أ نَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّىٰ تَخْرُجَ إ لَیْهمْ ...» که همگی مصادیقی از روح ادب و تسلیم در برابر چنین جایگاهی است. شاید از دیدگاه برخی، گزاره هایی این چنین در معارف دینی و سور قرآن گزاره هایی خردستیزند و این سؤال را هماره با خود دارند که آیا تعبدی این چنین را می توان با تعقل و اندیشه ورزی جمع نمود؟ خصوصاً اینکه مفاهیمی این چنین در کتاب الهی منحصر به این آیات نیست، آیاتی نظیر آیه: «وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَه إ ذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أ مْرًا أ نْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَه مِنْ أ مْر همْ وَ مَنْ یَعْص  اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُبینًا» (احزاب / 36) و یا آیه: «فَلَا وَ رَبکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجدُوا فِی أ نْفُسِهمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» (نساء / 65) جلوه های دیگری از این مفهوم هستند. در پاسخ به این شبهه باید گفت: آنچه آدمی را تا نقطه باور وجود خدا و اثبات حقانیت رسول او می کشاند، عقل و خرد او است. آنگاه پس از اثبات عقلانی این امر، پذیرش و اطاعت حکم آنان عین خردورزی است و سرپیچی از آنها نشانه جهل و بی خردی است؛ چراکه عقل به منبعی از معرفت اعتماد کرده که خود علو مرتبه اش را از پیش پذیرفته و به فروتر بودن خویش در برابر آن واقف شده است. ازاین رو آیه شریفه به جهت توجه دادن به این نکته اصل دستور را میان دو عبارت: «یَا أ یُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... وَاتَّقُوا اللَّهَ ...» آورده تا نشان دهد که در دایره کسانی که ایمان آورده اند و پروای الهی دارند عین خردورزی است که از خود هیچ حکمی نداشته باشند؛ چراکه این شأن مفتاحی عقل است که آدمی را تا نقطه ایمان به اصل وجود خدا و حقانیت رسول او می کشاند و او را در زمره اهل ایمان قرار می دهد. چنانکه امام علی(علیه السلام) می فرماید: «ما آمن المؤمن حتى عقل (الآمدی، بی تا: ح 9553)؛ مومن ایمان نیاورد مگر آنگاه که خرد ورزید». سپس شأن مصباحی عقل همراه انسان تا فهم حقیقت این دستور می آید و عدم تقدم هر حکمی را بر حکم ربوبی عقلاً می پذیرد. در واقع آیه مذکور شأنی را برای عقل اثبات و شأنی دیگر؛ یعنی حکم دادن را نفی می کند. تأیید دیگری که سوره حجرات بر عاقلانه بودن این دستور ذکر می کند اینکه پیامبر در میان شما است و او کسی است که از ناحیه پروردگارش بینه و چراغی دارد که جز به راه رشد نمی برد (طباطبایی، 1374: 181) «وَ اعْلَمُوا أ نَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّه لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیر  مِنَ الأ مْر  لَعَنِتُّمْ ... أ ولَٰئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» (حجرات / 7) این شما هستید که باید او را اطاعت کنید و نباید توقع داشته باشید که او شما را اطاعت کند؟! چراکه شرط رشد و خردورزی آن است که کمترین دخالتی به هوای نفس خود ندهید و پیامبر را اطاعت کنید. چنانکه امام علی(علیه السلام) می فرماید: «العقل و الشهوه ضدّان». (آمدی، بی تا: ح 2099) آیات بعد می کوشد تا مصادیقی از ظرافت های رفتاری با حجت حق را که حاصل خردورزی است تبیین نماید. از جمله: با صدای بلند سخن نگفتن و حضرت را مانند دیگران صدا نزدن و از پشت درب ها مورد خطاب قرار ندادن. بدون شک با صدای بلند صحبت کردن، فاقد معنای تعظیم است و در نزد مردم عادی خالی از اسائه ادب و وقاحت نیست و تشخیص این دو گونه سخن گفتن امری است که عقل هر عاقلی از عهده درک آن برمی آید و راز نهی شرعی آن را تشخیص می دهد. (طباطبایی، 1374: 174 ـ 172) ازاین رو آیه شریفه کسانی را که به این آداب ملتزم نیستند مذمت کرده و به نداشتن عقل توصیفشان می کند: «إ نَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أ کْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ (حجرات / 4)؛ آنانکه تو را از پشت حجره ها بلند صدا می زنند بیشترشان نمی فهمند». این ارتباط تنگاتنگ میان عقل و ادب مفهومی است که جلوه دیگر آن در کلام امیر مؤمنان(علیه السلام) دیده می شود: «لا عقل لمن لا ادب له (آمدی، بی تا: ح 1694) کسی که ادب ندارد عاقل نیست». همان طور که قبلا اشاره شد، موارد متعددی که قرآن از عقل یاد می کند به سطوح مختلف و کارکردهای متفاوت آن نظر دارد. گاه عقل نظری را مورد توجه قرار می دهد و گاه عقل عملی. آیه مذکور نظر به عقل عملی دارد؛ چراکه می فرماید: آنانی که پیامبر را به جهت برخی نیازهای خود، از پس دیوارها صدا می زنند و صبر نمی کنند تا پیامبر خود به نزد آنان آید، همین عدم صبرشان ناشی از این است که نمی توانند امیال خود را مهار کنند، در واقع مشکل علمی و نظری ندارند بلکه فاقد عقل عملی هستند. (میدانی، 1423: 332) روش عاقلانه که با عبارت «خیرٌ لهم» آمده است انتظار خروج رسول الله(صلی الله علیه و آله) به قصد رفع نیاز آنان است. واژه الیهم در «حَتَّى تَخْرُجَ إ لَیْهمْ» بیانگر آن است که رعایت این انتظار می بایست تا زمانی باشد که پیامبر برای رفع نیاز آنان خارج شده و به سمت آنان آید و چه بسا که خروج پیامبر به جهت انجام کار دیگری باشد. التزام به این امر، هم ادبی است نیکو در پیشگاه عاقلان و هم مستلزم مغفرت و رحمت الهی است: «وَ لَوْ أ نَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّىٰ تَخْرُجَ إ لَیْهمْ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ». (طبرسی، 1363: 191؛ طباطبایی، 1387: 176؛ خطیب، 1424: 13 / 424) با این وصف دانسته می شود که چگونه آیات مذکور هر دو ساحت عقل نظری و عملی را به جهت ورود به عرصه شریعت و درک بعضی حقایق و مضامین آن و به منظور تغییر رفتار مورد خطاب قرار داده و با به کارگیری شأن مفتاحی و مصباحی خرد، تعقل را در بطن تعبد جای می دهد. در این میان آنچه عقل از وصول به آن قاصر بوده و وحی به مدد آن می آید، تأثیر منفی ترک این آداب در سایر اعمال صالح است. آیه مذکور با طرح مسئله احباط از این حقیقت پرده برداشته و آن را مشهود عقل می گرداند تا مانع هرگونه سهل انگاری در این امر گردد: «أ ن تَحْبَطَ أ عْمَالُکُمْ وَ أ نتُمْ لا تَشْعُرُونَ». گزارش قرآن از رفتار مسلمانان در صدر اسلام نشان می دهد که آنان به حکم عقل و فطرتشان، زشتی کار را می دانستند اما از تأثیر آن در سایر اعمال صالح و عبادات بی خبر بودند و یا حداقل میزان زشتی آن را درک نمی کردند (طباطبایی، 1374: 17) و این واقعیت همان است که قرآن خود در جای دیگر می فرماید: «وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ (بقره / 151)؛ پیامبر به شما امری می آموزد که نه می دانید و نه می توانید آن را از جانب خود فراگیرید». در واقع از مهم ترین خدمات وحی به عقل بیان کاستی ها و محدودیت های آن است، وحی با اشرافی که به حدود توانایی های اندیشه آدمی دارد پیوسته نارسایی های خرد را به انسان یادآوری می کند تا مبادا عنان عقل را رها کرده قدم در قلمرویی که فراتر از سطح و مرز اندیشه اوست گذارد و البته این محدودیت ادراک، نکته ای نیست که بر عقل تحمیل گردد بلکه عقل خود به قصور و جهل خود معترف است و می داند که بی مدد وحی راه به جایی نمی برد و مناطقی برای او منطقه ممنوعه هستند. درعین حال عبارت هایی نظیر لاتعقلون و لاتشعرون در قرآن کریم که گاهی به محدودیت های عقل نظر دارد، خود نیز گونه ای از عنایت وحی به عقل است، درعین به رسمیت شناختن حجیت عقل، دور کردن آن از مناطق ممنوعه و قرار دادن آن در بسترهایی که منجر به رشد و شکوفایی آن گردد، از رسالت های معارف وحیانی است. پی نوشت: [1]. اندیشمندان در بازشناسی عرصه ها یا کارکردهای خرد، چهار کارکرد را از یکدیگر تفکیک کرده اند: «عقل نظری» که کار آن ادراک و فهم امور است (الحرّانی، 1367: 43)؛ «عقل عملی» نیرویی که تدبیر و فرماندهی امور در وجود شخص را بر عهده داشته و منشأ عزم و اراده و نیت است «کم من عقل أمیر تحت هوی أسیر» نظر به این شأن عقل دارد ( نهج البلاغه، حکمت 211)؛ «عقل استکشافی» که به مدد عقل نظری و عملی به استنباط حقایق الهی از منابع وحیانی دست می زند؛ یعنی می تواند برخی احکام شارع را کشف کند و از آنچه که موجود است پرده بردارد. «عقل ابزاری» که در جستجوی راه های رسیدن به اهداف مورد نظر (از جمله اهداف دین) است. کلام امام صادق(علیه السلام) در تعریف عقل (کلینی، 1392: 1 / 25) به همه این ساحت ها نظر دارد. (سبحانی، 1374: 80) منابع و مآخذ قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی.
نهج البلاغه، 1384، گردآوری سید رضی، ترجمه محمد دشتی، قم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین(علیهم السلام). آلوسی، شهاب الدین سید محمود، 1415 ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دار الکتب العلمیه.
آمدی تمیمی، عبدالواحد، بی تا، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه محمد علی انصاری، تهران، چ دهم.
جوادی آملی، عبدالله، 1370، رسالت قرآن، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء.
ــــــــــــــ ، 1372، شریعت در آینه معرفت، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چ دوم.
ــــــــــــــ ، 1378، قرآن در قرآن، قم، اسراء.
ــــــــــــــ ، 1386، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، قم، اسراء.
الحرانی، الحسن بن علی بن الحسین بن شعبه، 1367، تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه احمد جنتی، تهران، امیرکبیر.
حکیمی، محمد رضا، 1386، الهیات الهی و الهیات بشری، قم، دلیل ما.
حوی، سعید، 1989 م، الاساس فی التفسیر، قاهره، دار السلام.
الخطیب، عبدالکریم، 1424 ق، التفسیر القرآنی للقرآن، بیروت، دار الفکر العربی.
رامیار، محمود، 1362، تاریخ قرآن، تهران، امیرکبیر.
سید قطب، 1967 م، فی ظلال القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ سوم.
سیوطی، جلال الدین 1362، الاتقان فی علوم القرآن، تهران، امیرکبیر.
شبستری، مرتضی، 1360، اخلاق اجتماعی (تفسیر سوره حجرات)، تهران، بنیاد قرآن.
شریفی، احمد حسین، 1379، خردورزی و دین باوری، تهران، کانون اندیشه جوان.
صدر، سید رضا، 1380، تفسیر سوره حجرات، تهران، سبحان.
طباطبایی، سید محمد حسین، 1374، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران، ناصرخسرو.
ــــــــــــــ ، 1377، جوامع الجوامع، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی.
طیب، سید عبدالحسین، 1378، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام.
عقاد، عباس محمود، 1379، تفکر از دیدگاه اسلام، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1407 ق، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
مجلسی، محمد باقر، بی تا، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار(علیهم السلام)، تهران، المکتبه الاسلامیه.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، 1368، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
المیدانی، عبدالرحمن حسن حبنکه، 1423 ق، الاخلاق الاسلامیه، دمشق، دار القلم. نیکو دیالمه: استادیار دانشگاه امام صادق(علیه السلام). فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری 13 ادامه دارد...

94/03/17 - 01:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن