تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):فاطمه بانوى زنان بهشت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798237012




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مهدویّت و فرجام ستیزش حقّ و باطل - بخش اول ویژگیهای حق و باطل/ باطل، ظاهری فریبنده اما توخالی دارد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مهدویّت و فرجام ستیزش حقّ و باطل - بخش اول
ویژگیهای حق و باطل/ باطل، ظاهری فریبنده اما توخالی دارد
به تبع هلاکت و نابودی شیطان (به دست حضرت مهدی(عج)) و دجّال (به دست حضرت عیسی علیه السلام)، طرفداران آنان و رهپویان راه ضلالت، ظلمت و شیطنت نیز نابود خواهند شد و تمامی موانع بالندگی انسان‌ها و جوامع از بین خواهد رفت.

خبرگزاری فارس: ویژگیهای حق و باطل/ باطل، ظاهری فریبنده اما توخالی دارد



چکیده یکی از مباحث مهم قرآن، طرح انگاره «حق» و «باطل» و ستیزش، پیکار و کشاکش این دو در طول تاریخ است. از منظر سیاسی، نمودهای حقّ و باطل را می‌توان در دو گروه و جبهه تحلیل و ارزیابی کرد: گروه حقّ که تجلی گاه و آوردگاه پیامبران، صالحان، مستضعفان و یکتاپرستان است و گروه باطل که حزب شیطان و مجتمع جبّاران، مفسدان و صاحبان زر و زور و تزویر است. بین این دو گروه به جهت تعارض منافع و برنامه‌ها، همیشه نزاع و درگیری وجود دارد (چه نبرد ظاهری و جنگی و چه نزاع فرهنگی و فکری). این کشمکش و تعارض از اول تاریخ وجود داشته و تا مرحلة خاصّی از آن نیز ادامه خواهد یافت. مسئله نزاع و تعارض گروه‌ها و صف بندی‌های مختلف، فقط یک ایده قرآنی نیست؛ بلکه در سایر مکاتب و دیدگاه‌های دانشمندان نیز طرح شده است؛ چنان که کانت «نزاع خیر و شرّ»، آگوستین «نبرد شهر خدا با شهر زمین» و هانتینگتون، «جنگ‌های تمدّنی» و... را مطرح کرده‌اند. به هر حال از منظر قرآنی و روایات متواتر، این نزاع و ستیزه جویی روزی با پیروزی و غلبة حقّ به پایان رسیده و گروه باطل نابود و مضمحل خواهد شد. این زمان موعود، عصر ظهور امام مهدی(عج) است که با قیام جهانی خود، فرجام نزاع حقّ و باطل را رقم خواهد زد و با نصرت الهی و یاری مؤمنان صالح، طومار عمر شیطان و شیطان صفتان را در هم خواهد پیچید. پژوهش حاضر عهده دار بحث از مفاهیم حقّ و باطل در قرآن، نزاع و درگیری گروه حقّ (خیر، نور و ایمان) و گروه باطل (شرّ، ظلمت، فساد و کفر) در طول تاریخ و بررسی فرجام نهایی این نزاع‌ها و درگیری‌ها است. پیش درآمد یکی از انگاره‌های مهم در ادیان و مکاتب آسمانی ـ به خصوص دین اسلام ـ حضور دو نیرو و جبهه «خیر» و «شرّ» و «کفر» و «ایمان» در جامعه و منازعه و تضادّ آنها است. در واقع اجتماع بشری، شاهد درگیری، جنگ و ستیزه‌جویی‌های مستمرّ و فرسایشی، بین دو گروه مطرح و برجسته بوده است؛ در یک سمت طرفداران و حامیان حقّ و خداخواهی قرار دارند و در جبهه دیگر، یاران و سرسپردگان باطل و شرارت صف کشیده‌اند. اهداف، انگیزه‌ها، برنامه‌ها و کارکردهای این دو گروه در بیشتر موارد، مخالف و ضد هم بوده و منافع و مقاصد مشترکی ندارند. کارگزاران و عوامل سازمان دهنده هر دو گروه نیز، دارای اعتقادات، باورها، دیدگاه‌ها و رفتارهای جداگانه و متضادّی هستند؛ از این رو خصومت و دشمنی طولانی مدتی ـ فرهنگی، نظامی، فکری و... ـ با هم داشته و دارند. براساس این پیش فرض، این سؤال اصلی مطرح می‌شودکه: «نهایت و فرجام این نزاع و کشمکش چیست؟» آنچه در این پژوهش مورد نظر است، پاسخ به این سؤال، براساس آیات قرآنی و روایاتی است که در تفسیر و تأویل این آیات نقل شده است. از آنجایی که بحث «حق و باطل» به صورت گسترده و با توجه به ابعاد مختلف آن، در قرآن مطرح شده است؛ در اینجا تنها به بعضی از زوایای آن پرداخته خواهد شد. از مجموع آیات قرآنی و تفاسیر وروایات، بر می‌آید که نزاع حقّ و باطل، همیشگی و پایان ناپذیر نیست؛ بلکه در برهه ای از زمان، باید به فرجام خاصی برسد و تاریخ با غلبه یکی از دو طرف، به نقطه اوج خود نزدیک شود. این نوشتار، عهده دار تبیین این نقطه اوج و فرجام پایانی نزاع و ستیزش حقّ و باطل است. گفتنی است که علاوه بر ادیان آسمانی، برخی از اندیشمندان و متفکران نیز، به بحث نزاع و ستیزش در میان انسان‌ها پرداخته و سرانجامی برای آن تصوّر کرده‌اند. ابتدا به دیدگاه چند تن از این افراد اشاره می‌شود؛ آن گاه دیدگاه قرآن در این زمینه بیان می‌شود. ستیزه‌جویی‌های سیاسی و اجتماعی در طول حیات سیاسی ـ اجتماعی بشر، همواره پیچیدگی‌ها، شکاف‌ها و تعارضاتی در جوامع وجود داشته و براساس آن، گروه بندی‌ها و نیروهای متعارض و ستیزه‌گری پدیدار شده است. شناخت تعارضات و شکاف‌های جامعه، در بررسی و تحلیل رویدادها و حوادث، نقش مهمی دارد و منجر به فهم و شناخت نیروهای اجتماعی مؤثر در اجتماع می‌شود. نیروها و گروه‌های اجتماعی، به صورت تصادفی پیدا نمی‌شوند؛ بلکه مبتنی بر علایق گوناگونی در درون جامعه هستند. چنین علایقی معمولاً در حول شکاف‌های اجتماعی شکل می‌گیرند. برخی از جامعه شناسان به جای شکاف، از تعارض و تضادّ اجتماعی سخن گفته‌اند. به نظر می‌رسد تعارضات و تضادهای اجتماعی، مفهومی گسترده تر و انتزاعی تر از مفهوم شکاف‌های اجتماعی داشته باشند... زندگی سیاسی به شیوه‌های گوناگون، تحت تأثیر شکاف‌های اجتماعی و نحوه صورت بندی آن شکاف‌ها قرار می‌گیرد.[1] این تعارضات و شکاف‌ها، می‌تواند به صورت‌های مختلفی ـ مانند شکاف‌های مذهبی و فرقه ای، شکاف میان دین ودولت، شکاف‌های قومی، زبانی، نژادی و... ـ بروز کند و طولانی یا کوتاه مدت باشد. در بعد گسترده تر و جهانی تر موضوع، می‌توان به ستیزش و تضادهای تمدّنی، دینی و فرهنگی اشاره کرد. این نوع شکاف‌ها، معمولاً دارای پیشینة طولانی بوده و مناطق مختلف جهان را تحت پوشش قرار می‌دهد و منجر به نزاع‌ها و درگیری‌های گسترده و مستمر می‌شود.  این انگاره مورد توجه برخی از متفکران و دانشمندان قرار گرفته و آنان براساس آن، وضعیت زندگی بشر را در گذشته و حال و آینده، ترسیم و تصویر کرده‌اند. در اینجا به دیدگاه چند تن از آنان اشاره می‌شود: 1. کانت و نزاع خیر و شرّ دیدگاه کانت شرح مقابله خیر و شرّ در وجود انسان و بروز آثار این دو انگیزه در رفتار اجتماعی او و امید به پیروزی نهایی خیر بر شرّ در وجود انسان و در افعال او است. به نظر وی، جهان از مبدأ خیر آغاز گردید؛ اما از همان آغاز با لغزش انسان، شرّ وارد طبیعت او شد؛ با این وصف حرکت تاریخ رو به بهبود و اصلاح است. حاکمیت شرّ به صورت مقابله و تضادّ دو اصل خیر و شرّ، در قالب فضایل و رذایل اخلاقی، در وجود انسان استمرار می‌یابد. از نظر وی اسوة این مقابله، تضادّ میان حضرت عیسی و مخالفان او است که نمود فیزیکی و جسمانی آن، به شکنجه و اعدام (!) آن حضرت انجامید. غلبة خیر بر شرّ ـ که مطلوب کانت است ـ به عنوان برقراری حکومت الهی بر زمین است. زندگی خردمندانة انسان عبارت است از: جنگ او علیه شرور و رذایل تا از اسارت گناه آلودگی آزاد گردد. این سخت ترین جنگ انسان، علیه شرارت و ستمگری است...[2]. 2. آگوستین و نزاع شهر خدا و شهر زمین از دیدگاه سن آگوستین، سیر تاریخ به مثابة جدال و کشاکش دو جامعه ـ مدینه الهی (شهر خدا) و مدینة زمینی (شهر آدمیان) ـ است. آنچه که به این مبارزه و کشاکش معنا می‌بخشد، ایمان و اطمینان خاطری است که از طریق وحی و ایمان نسبت به پیروزی‌های مدینه الهی حاصله می‌گردد. به نطر او غایت تاریخ، فراتر از تاریخ است و غرض مشیت الهی، معطوف به نجات و رستگاری است؛ نه سیر و جریان رویدادهای دنیوی. هنگامی که آگوستین قدّیس، مشغول نوشتن دربارة شهر خدا بود، گوت‌ها، رم (شهر آدمیان) را غارت کردند؛ بنابراین فلسفه او نوید برای روزهای خوش‌تر حیات بود. او می‌گفت: شهر خدا، الگوی ابدی شهر فانی انسان‌ها است. ملکوت آسمان، همیشه پا برجا است. به نظر وی پیکار سیاسی در کائنات، نه در میان این دو دولت؛ بلکه میان مدینه الهی (جامعه آسمانی) و مدینه زمینی (جامعه زمینی) است. جامعة آسمانی، نماینده خدا پرستی و جامعه زمینی، نمایندة خودپرستی است. جامعه آسمانی، از پاکان و برگزیدگان خدا فراهم می‌آید و ابدی است و حال آنکه جامعة زمینی، خاص گناه‌کاران است و گذرا است. این دوگانگی در نهاد آدمیزادگان نیز هست و در آن، دو نیروی نیکی و بدی، پیوسته با یکدیگر در کشاکش‌اند. در نهایت این مدینه الهی و جامعة آسمانی است که به پیروزی نهایی می‌رسد.[3] 3. هانتینگتون و نزاع تمدّن ها هانتینگتون پایان جنگ سرد را، سرآغاز دوران جدید «برخورد تمدّن ها» می‌انگارد. در فرضیه او: نقطة اصلی، برخورد در این جهان ـ که رنگ ایدئولوژیکی دارد و نه بوی اقتصادی ـ شکاف‌های عمیق میان افراد بشر بوده و به اصطلاح «نقطة جوش» برخوردها، دارای ماهیت فرهنگی خواهد بود و بس. دولت ـ ملّت‌ها، نیرومند ترین بازیگران در عرصه جهان باقی خواهند ماند؛ لیکن درگیری‌های اصلی در صحنة سیاست جهانی، میان ملت‌ها و گروه‌هایی با تمدّن‌های مختلف روی خواهد داد. «نزاع و برخورد» تمدّن‌ها، بالمآل بر سیاست جهانی سایه خواهد افکند. خطوط و گُسل (شکاف‌ها) میان تمدّن‌ها، در آینده خاکریز نبرد خواهد بود. برخورد تمدّن‌ها،آخرین مرحله از سیر تکاملی چالش در جهان نو را ترسیم خواهد کرد. در حقیقت، نوبت به جنگ تمدّن‌ها رسیده است؛ آن هم جنگ اسلام با غرب!! به نظر وی اختلاف تمدّن‌ها اساسی است و خود آگاهی تمدنی در حال افزایش است. وی تمدن‌های زندة جهان را به هفت یا هشت تمدّن بزرگ (غربی،ژاپنی، اسلامی، هندو، کنفوسیوسی، ارتدوکس و...) تقسیم می‌کند. تجدید حیات مذهبی، وسیله‌ای برای پر کردن خلأ هویت در حال رشد است و رفتار منافقانة غرب، موجب رشد خودآگاهی تمدنی (دیگران) شده است. بر این اساس ویژگی‌ها و اختلافات فرهنگی، تغییر ناپذیرند... خطوط گسل موجود بین تمدّن‌ها، امروز جایگزین مرزهای سیاسی وایدئولوژیک دوران جنگ سرد شده است و این خطوط جرقه‌های ایجاد بحران و خونریزی‌اند. خصومت 1400 ساله اسلام و غرب در حال افزایش است و روابط میان دو تمدّن اسلام و غرب، آبستن بروز حوادثی خونین می‌شود. بدین ترتیب، «پارادایم برخورد تمدنی»، دیگر مسائل جهانی را تحت شعاع قرار می‌دهد و در عصر نو، صف‌آرایی‌های تازه ای بر محور تمدّن‌ها، شکل می‌گیرد. سرانجام نیز تمدّن‌های اسلامی و کنفوسیوسی، در کنار هم، رویاروی تمدّن غرب قرار می‌گیرند. در واقع درگیری‌های تمدنی، آخرین مرحله تکامل درگیری در جهان نو است.[4] 4. رامونه و انواع درگیری‌ها و تهدیدها به نظر اگناسیو رامونه، جهان پیچیده تر و خطرناک تر از گذشته شده است. انسان با مشاهدة فزونی نیروهای هرج و مرج و ناهنجاری‌ها به دستپاچگی می‌افتد. با اینکه همه چیز به یکدیگر وابسته و منسجم است، در عین حال همه چیز با یکدیگر در تنازع و درگیری است. بشر امروزی شاهد گسیختگی، شکست و بازسازی کلی نیروهای ژئواستراتژیک و اشکال اجتماعی و عوامل اقتصادی و ساختار فرهنگی است. در نظام نوین جهانی احساس خطر و هرج و مرج، جای امیدهای بزرگ را می‌گیرد. در آستانه سومین هزاره، هر کس می‌تواند تصور کند که عدم ثبات، تنها مسئله حتمی است و نوعی نحوست جهانی، در جوّی از یأس وشکوة عمومی، به همه جا راه می‌یابد. از نظر ژئوپولتیک، جهان دچار هرج و مرج عظیمی است: از یک سو افزایش منطقه بندی‌های اقتصادی (اروپای متحد و...) و از سوی دیگر احیای ملی گرایی، توسعة انتگریزم، تقسیم کشورها و اقلیت‌هایی که طالب استقلال هستند. در حقیقت، جوانه‌های تازه ای از ملی گرایی، مذهب گرایی، قومی گرایی و... با تمام قدرت، رشد کرده و با برنامه اتحاد جهانی (نظم تک قطبی) مخالفت می‌کنند. در این روزها، تکیه این نیروهای تاریخی ـ که مدت‌های مدیدی به جهت وحشت راکد مانده بود ـ همچون طوفانی سهمناک به حرکت در آمده‌اند. سازمان ملل نیز، آمادگی رویارویی با خشونت‌های تازه را ندارد...[5]. 5. اسلام و نزاع حقّ و باطل این چند دیدگاه و سایر نظرات، به روشنی خبر از نزاع و درگیری‌های مستمرّ و سرنوشت ساز در تاریخ بشر می‌دهند و هر چند صحت و درستی بعضی از آنها، محل تردید و ابهام است، با این حال گوشه ای از واقعیت‌های زندگی بشری را به تصویر می‌کشند. اما کامل ترین و دقیق ترین دیدگاه دربارة نزاع و ستیزه جویی در میان بشر، مربوط به دین اسلام و آموزه‌های وحیانی آن (تضاد حقّ و باطل) است. از دیدگاه اسلام، تاریخ صحنة حضورو نزاع دو گروه حقّ وباطل و دو ایدة سلطه گرایی و حقّ گرایی است؛ یعنی، عرصة پویش‌ها و کوشش‌های حقّ پرستان و باطل گرایان برای رسیدن به آرمان‌ها و اهداف خود. برخی از انسان‌ها در صحنة جامعه، طرفدار و پیرو حقّ و عده ای دیگر به دنبال و مطیع باطل هستند. برخی از آنان، راه حقّ و خیر و خوبی را می‌روند که راه پیامبران و صالحان است و عده‌ای دیگر، راه شیطان را می‌پیماند و به دعوت رسولان الهی، کفر می‌ورزند و با آنان مخالفت می‌کنند. حقّ خواهان، درصدد گسترش فضایل اخلاقی، تحقق عدالت، ایمان به خدا، عبادت و عبودیت حقّ و دوری از زر و زور و تزویر هستند؛ ولی باطل گرایان به دنبال ثروت اندوزی، ظلم و ستمگری، کفر،فسادگری، تباهی، عدالت گریزی، شهوت پرستی و... می‌باشند. در رأس گروه حق، پیامبران و جانشینان آنان و اولیای الهی و در رأس گروه باطل،شیطان، فراعنه، جباران و امپراتوران قرار داشته و دارند و به جهت تضادّ منافعی که دارند، همواره در حال ستیزه‌جویی، نبرد و نزاع با هم هستند. قبل از تحلیل و بررسی تضادّ حقّ و باطل، ابتدا باید شناختی اجمالی از حقّ و باطل به دست آورد و معنا و ملاک آن را از قرآن استخراج کرد. نزاع حقّ و باطل یک. حقّ و باطل در قرآن قرآن، با عنایت بلیغی، مسئله «حق و باطل» را مطرح می‌کند، لفظ «حق» با تمام مشتقات آن 287 بار و لفظ «باطل» 35 بار در قرآن آمده است. حق در لغت به معنای نقطة مقابل و نقیض باطل است. معانی و مشتقات آن در قرآن عبارت است از: 1. ثابت شدن و واجب شدن:  فَرِیقاً هدَى وَفَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلاَلَةُ[6]؛ «جمعی را هدایت کرده و جمعی ]که شایستگی نداشته‌اند[ گمراهی بر آنها ثابت و مسلم شده است». 2. شایسته بودن و سزاوار بودن:  وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ[7]؛ «تسلیم فرمان پروردگارش شد و چنین باشد». 3. مستوجب شدن و مرتکب شدن:  فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ یِقُومَانُ مَقَامَهُمَا... [8]؛ «اگر بر احوال آن دو شاهد، اطلاعی حاصل شد که مستوجب گناهی شده‌اند، و دو شاهد دیگر که حقّ باشند، به جای آنها قیام کنند». 4. ثابت و مستقر کردن، آشکار ساختن:  ... وَیُرِیدُ اللّهُ أَن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَیَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ[9]؛ «خداوند می‌خواهد حقّ را با کلمات خود تقویت و مستقر کند و ریشه کافران را قطع نماید». 5. نام یا صفت خداوند متعال (به صورت اسم):  فَذَلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ ... [10]؛ «آن است خداوند، پروردگار حقّ شما»؛ خداوند از آن جهت حقّ است که ربوبیت و عبادت او ثابت و حقّ است. 6. حقّ در مقابل باطل و ذوالحق:  ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ ... [11] ؛ «این به خاطر آن است که خداوند حقّ است و آنچه را غیر از او می‌خوانند، باطل است». 7. امر واجب، ثابت و لازم:  إِن تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ  [12]؛ «اگر وصیت کند برای پدر و مادر و به مقدار متعارف این کار بایسته و سزاوار پرهیزگاران است». 8. قرآن:  فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا لَوْلا أُوتِیَ مِثْلَ مَا أُوتِیَ مُوسَى‌... [13]؛ «هنگامی که حقّ (قرآن) از نزد ما برای آنها آمد، گفتند: چرا مثل همان چیزی که به موسی داده شد، به این پیامبر داده نشد». 9. دین اسلام:  لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِلَ ... [14]؛ «تا حقّ (اسلام) را تثبیت کند و باطل را از میان بردارد». 10. درست و راست:  وَعْدَ اللّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً‌[15]؛ «وعدة خداوند، حق (درست) است و کیست که در گفتار و وعده‌هایش، از خدا صادق‌تر باشد». 11. جرم، استحقاق و سزاوار بودن:  وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ[16]؛ «پیامبران را به ناحق می‌کشتند‌...». 12. حقّ محض و عدالت خالص:  وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ[17]؛ «... پیامبران و گواهان را حاضر می‌سازند و میان آنها به حقّ داوری می‌شود». 13. سخن راست، حقیقت و راستی:  یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقِّ[18]؛ «ای اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روی) نکنید و دربارة خدا، غیر از حقّ (حقیقت) نگویید». 14. به صورت اسم تفضیل (احقّ) به معنای شایسته‌تر و سزاوارتر:  ... وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَلِکَ ... [19]؛ «و همسرانشان برای بازگرداندن آنها در این مدت،]از دیگران[ سزاوارترند» و... .[20] 1-1. معانی حقّ و باطل «حق» در لغت، به معنای نقطه مقابل و نقیض «باطل» است. در لغت نامة دهخدا، معانی متعددی برای واژة حقّ، ذکر شده است؛ مانند: راست کردن سخن، درست کردن وعده، یقین نمودن، ثابات شدن، غلبه کردن به حق، موجود ثابت و نامی از اسامی خداوند متعال.[21] در فرهنگ المنجد نیز، معانی ذیل برای «حقّ» به کار رفته است: ضدّ باطل، عدل، مال و ملک، حظّ و نصیب، موجود ثابت، امر مقضی، خرم و سزاوار.[22] گاهی معادل آن در زبان فارسی «هستی پایدار» به کار برده می‌شود؛ یعنی، هر چیزی که از ثبات و پایداری بهره‌‌مند باشد، حقّ است.[23] در معنای عربی آن نیز، ثبوت و تحقّق نهفته است؛ وقتی می‌گوییم چیزی تحقق دارد؛ یعنی، ثبوت دارد.[24]و[25] راغب اصفهانی در مفردات می‌گوید: اصل حقّ به معنای مطابقت و موافقت است.[26] به نظر صاحب تاج العروس «حقّ»؛ یعنی «ضد باطل»، صدق و وجود ثابت و... .[27] از مجموع این معانی می‌توان به ثبوت، درستی، پایداری و اصیل بودن «حقّ» پی برد. مقابل آن، می‌توان به معانی باطل اشاره کرد. صاحب مفردات دربارة معنای لغوی «باطل» می‌گوید: « باطل چیزی است که در مقام فحص، ثبات ندارد و در فعل و قول هر دو به کار می‌رود».[28] صاحب اقرب الموارد می‌گوید: «باطل، مقابل حقّ است و آن را فاسد و بی اثر و ضایع می‌سازد». به نظر صاحب قاموس قرآن نیز باطل آن است که در قضاوت عمومی، مضمحل می‌شود و بشر در عین ابتلا به باطل، به ضرر و ناحق بودن آن حکم می‌کند».[29] در هر حال «حق» چیز پایداری است که به خاطر داشتن واقعیت، از اتقان، استواری، بقا و پایداری خاصّی برخوردار است و «باطل» چیز لرزان و ناپایداری است که به خاطر فقدان واقعیت، گذرا بوده و مکث و بقای آن، کوتاه و بسیار محدود است. روی این اساس، دربارة این دو گفته شده است: «للحقّ دولة و للباطل جولة». حقّ از طریق «تداول» و دست به دست گشتن، پایدار است و باطل فقط نمایشی زودگذر دارد. صاحب مقاییس اللغة، دربارة لفظ «حقّ» می‌گوید: «له اصل و احد یدل علی احکام الشیء و صحّة و هو نقیض الباطل ثم یرجع الیه کلّ فرع بجودة الاستخراج»[30]؛ یعنی، لفظ حق، ضدّ باطل است و یک ریشه ـ که حاکی از اتقان و پایداری شیء است ـ بیش ندارد و تمام معانی به ظاهر مختلف آن، با دقت به همین یک معنا بر می‌گردد. آن گاه در معنای باطل می‌نویسد: «باطل یک معنا بیش ندارد و آن بی‌واقعیتی است که ملازم با ناپایداری و کوتاهی مکث و بقای آن است(هو ذهاب الشیء و قلة مکثه و لبثه)». اگر به یک شیء حقیقت دار، «حقّ» وبه بی حقیقت «باطل» می‌گویند، به خاطر واقعیت داری حقّ است که موجب اتقان و استحکام و پایداری آن می‌گردد و به خاطر بی حقیقتی باطل است که طبعاً ناپایدار بوده ومکث و بقایی نخواهد داشت. از مجموعه سخنان مؤلف مقاییس و فرهنگ نویسان دیگر، استفاده می‌شود که: «هر چیزی که به گونه ای با واقعیت (که نتیجة آن استحکام اتقان، دوام و استمرار است) توأم باشد، «حقّ» خواهد بود و در برابر آن، «باطل» است که بر اثر فقدان واقعیت، پس از نمایش کوتاهی، نابود و سپری می‌گردد».[31] قرآن، جریان هستی را بر اساس «حقّ» می‌داند و «آن» را اصیل معرّفی می‌کند و در مقابل، هرچند «باطل» را نفی نمی‌کند؛ اما آن را اصیل نمی‌داند؛ از این رو با تاریخ خوشبین است و برای انسان، اصالت قائل است. به تعبیر قرآن، انسان حنیف و حقّ گرا است؛ یعنی، در او میل به کمال و خیر و حقّ بالفطره وجود دارد. در عین حال از آزادی و اختیار نیز برخوردار است (یعنی مجبور نیست). لذا ممکن است از مسیر خود منحرف شود و حقّ کشی کند، ظلم و ستم نماید و دروغ بگوید! در این صورت قرآن اینها را به عنوان جریان‌های موقّت می‌پذیرد. پس در این بینش باطل، امری نسبی و تبعی است و به عنوان نمود و امری طفیلی مطرح می‌شود. وقتی ظلم پیدا می‌شود، ستمگر حسّ ملکوتی و خدایی خود را در مسیر غیر خدایی (شیطانی) ارضا می‌کند. بطلان و شرّ از نوعی تغییر مسیر پیدا می‌شود که لازمه مرتبة وجودی انسان، یعنی مختار و آزاد بودن او است.[32] علامة طباطبایی می‌نویسد: «حقّ نقطة مقابل «باطل» است و آن عبارت از حقیقتی است که در خارج موجود است واز این نظر که وجود خارجی دارد، آن را حقّ می‌گویند (مانند زمین و آسمان و...). همچنین هر چیز که در حد خود ثبوتی دارد، حقّ نامیده می‌شود. حقّ مالی و سایر حقوق اجتماعی همه از این نوع‌اند؛ زیرا از نظر اجتماع، امر ثابتی شمرده می‌شوند».[33] «همچنین به خبری می‌گویند که در خارج مصداق داشته باشد؛ چنان که به لحاظ مطابقت داشتنش با خارج، به آن کلمة صدق اطلاق می‌کنند. بنابراین استعمال «حق» در مورد اعیان خارجی به این ملاحظه است که خبر دادن آنها حقّ است».[34] همین طور «عبارت است از رأی و اعتقادی که ملازم با رشد و مطابق با واقع باشد و این همان حکمت است. چون حکمت عبارت است از رأی و عقیده‌ای که در صدقش محکم باشد و کذبی مخلوط به آن نباشد و فایده‌اش هم محکم باشد».[35] 1-2. آیات قرآنی آیاتی چند در قرآن، مسئله «حقّ و باطل»، نزاع و درگیری این دو و یاری خدا از حقّ و از بین رفتن و نابودی باطل را مطرح کرده که به بعضی از آنها اشاره می‌شود: 1. وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لاعبین لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْواً لاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن کُنَّا فَاعِلِینَ بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ[36]؛ «و آسمان و زمین و آنچه را که میان آن دو است، به بازیچه نیافریدیم. اگر می‌خواستیم بازیچه‌ای بگیریم، قطعاً آن را از پیش خود اختیار می‌کردیم؛ بلکه حقّ را بر باطل فرو می‌افکندیم. پس آن را در هم می‌شکند و به ناگاه آن نابود می‌گردد. وای بر شما از آنچه وصف می‌کنید.». از این آیه می‌توان برداشت‌های مختلفی داشت؛ از جمله: الف. در اینجا سخن از ظهور مطلق حقّ و نابودی نهایی و کامل باطل است. باطل ممکن است، مدت کوتاهی جلوه‌گری کند؛ ولی بالأخره عمر آن تمام گشته و خاموش می‌شود. ب. حقّ همانند درخت ریشه دار و پرباری است که طوفان‌ها و تندبادهای سهمگین نیز نمی‌تواند آن را از جا بکند. ج. باطل همانند درخت بی ریشه ای است که از زمین کنده شده و هیچ رشد و نموّ و ثمره‌ای ندارد و از ثبات و قرار محروم است. د. حقّ بعد از آنکه، مدتی به وسیله باطل پوشانده شد، وقتی به جنگ باطل می‌آید، کوبنده و بنیان کن می‌آید و باطل را خرد و خمیر می‌کند و به دور می‌افکند. و. وعدة پیروزی نهایی برای حقّ و نابودی برای باطل است. 2.  أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رَّابِیاً وَمِمّا یُوقِدنَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ... یَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ؛[37] «از آسمان آبی فرو فرستاد. پس رودخانه‌هایی به اندازه گنجایش خودشان روان شدند وسیل، کفی بلند روی خود برداشت و از آنچه برای به دست آوردن زینتی یا کالایی، در آتش می‌گذارند، هم نظیر آن کفی بر می‌آید.خداوند، حقّ و باطل را چنین مثل می‌زند. اما کف بیرون افتاده از میان می‌رود؛ ولی آنچه به مردم سود می‌رساند، در زمین ]باقی[ می‌ماند، خداوند مثل‌ها را چنین می‌زند». از این آیه، مطالب زیر را می‌توان برداشت کرد: الف. حق، همچون آب و فلزاتی است که واقعیت دارد و باقی می‌ماند. ب. باطل همچون کف‌های روی آب است که محکوم به نابودی و اضمحلال است. ج. حقّ همچون آب و فلزات، مفید، سودمند و با ثبات است. د. باطل، همچون کف‌هایی است که گرچه پر سر و صدا است؛ ولی توخالی، بی ریشه، بی فایده و از بین رفتنی است. هـ . در جریان حقّ و باطل، این حقّ است که بر باطل چیره می‌شود و آن را از بین می‌برد؛ همان طور که آب و فلزات، موجب نابودی کف‌ها می‌شود». و. کف، روی آب را می‌گیرد و می‌پوشاند؛ به طوری که مانند کف خروشانی دیده می‌شودکه در حرکت است... باطل نیز چنین است که بر نیروی حقّ سوار می‌شود و روی آن را می‌پوشاند؛ به طوری که اگر کسی ظاهر جامعه را ببیند و به اعماق آن نظر نیندازد، همان قلّه‌های شامخ و افراد چشم پرکن را می‌بیند! ز. باطل به طفیلی «حقّ» پیدا می‌شود و با نیروی حقّ حرکت می‌کند؛ یعنی، نیرو مال خودش نیست؛ بلکه اصالتاً مال حقّ است و باطل با نیروی حقّ حرکت می‌کند. 3.  ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ  [38]؛ «این بدان سبب است که خداوند خود حقّ است و آنچه به جای او می‌خوانند، آن باطل است و این خداوند است که والا و بزرگ است». براساس این آیه، خداوند حقّ مطلق است و معبودهای دروغین، باطل محض هستند. در واقع به جز خدا، همه چیز باطل و بی واقعیت است. 4.  وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً[39]؛ «بگو:حقّ آمد و باطل نابود شد. آری، باطل نابود شدنی است». روشن‌ترین مصداق حقّ، پرستش حقّ و نابودی پرستش «معبود‌های باطل و پوچ» است. در این صورت، پرستش او به همین جهت، حقّ خواهد بود. در مقابل چون معبودهای دروغین فاقد هر نوع کمال‌اند، قهراً پرستش آنها نیز به جهت فقدان ملاک باطل و پوچ خواهد بود. نظیر این آیه است دو آیه دیگر قرآن که می‌فرماید: الف.  لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ[40]؛ «تا حقّ را ثابت و باطل را نابود گرداند؛ هر چند بزهکاران خوش نداشته باشند». ب.  قُلْ جَاء الْحَقُّ وَمَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا یُعِیدُ[41]؛ «بگو: حقّ آمد و (دیگر) باطل از سر نمی‌گیرد و بر نمی‌گردد».[42] 5.  ربّنا لولا ارسلت الینا رسولاً... بما اوتی موسی من قبل[43]؛ «می گویند: پروردگارا! چرا رسولی به سوی ما نفرستادی تا از احکام تو پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم؟ پس چون حقّ از جانب ما بر ایشان آمد، گفتند: چرا نظیر آنچه به موسی داده شد، به او داده نشده است؟! آیا به آنچه قبلاً به موسی داده شد، کفر نورزیدند؟» در اینجا نبوت پیامبر اکرم6 مصداق «حق» معرفی شده است؛ امری که همواره، با مخالفت و انکار کافران و مشرکان رو به رو بود. 6.  هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ[44]؛ «او کسی است که پیامبرش را با هدایت دین درست فرستاد تا آن را بر هرچه دین است، پیروز گرداند، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند». براساس این آیه، خداوند اراده فرموده که دین حق را بر همة ادیان و مکاتب برتری دهد و به رغم مخالفت و کراهت مشرکان و دشمنان، حاکمیت و گسترش آن را تضمین نماید. با توجه به این آیات و سایر آیات قرآن، ویژگی‌های «حق و باطل» را چنین می‌توان برشمرد: 1. بارزترین ویژگی حقّ و باطل، استواری، ماندگاری و پایداری حقّ و فرسودگی، ناپایداری و تزلزل باطل است. حقّ به جهت داشتن واقعیت، جاودانی و باطل به جهت پیراستگی از حقیقت، موقّتی و خودنمایی آن زایل شدنی است. 2. باطل، ظاهری فریبنده و توخالی دارد و در عین حال، خودخواه و بلند پرواز و استکباری است؛ ولی حقّ از هر نوع فریبندگی و تظاهر توخالی، دور بوده از تکبّر و بلند پروازی پیراسته است. 3. بین حقّ و باطل، تعارض و درگیری هست و گاهی این مبارزه، به صورت مبارزة ایمان وکفر در می‌آید. ایمان به خدا و روز رستاخیز، مایة حیات اجتماعی است و در پرتو آن، عدالت اجتماعی، نیز زنده می‌گردد و عواطف انسانی تجلّی خاص می‌یابد. 4. افکار شیطانی و آرای باطل، تا مدتی آفتاب حقّ را بسان ابرهای تیره بهاری، می‌پوشانند؛ ولی این پرده پوشی، همیشگی نیست و روزی از بین خواهد رفت. 5. باطل بی خاصیت و بی فایده است؛ ولی حقّ، منبع انواع خیرات، برکات و فضایل است. 6. باطل به شکل‌های گوناگون و چهره‌های مختلف، در صحنه‌های متعدّد، خودنمایی می‌کند. البته در تاریخ، خصلت‌ها و شیوه‌های زشتی برای باطل و طرفداران آن بر شمرده شده است؛ از جمله: استکبار گری، برتری جویی (علوّ)، استبعاد (و به اسارت کشیدن توده ها)، استضعاف (و بهره کشی از دیگران)، طغیان و ارتجاع طلبی، اسراف کاری، فساد و ولنگاری، اتراف (و کام جویی)، انکار حقّ، انحصار گری، استبداد به رأی، تفرقه افکنی، تظاهر به دینداری، تحمیق و تطمیع، ادعاهای پوچ و... . 7. پرتو ناپایدار باطل، از فروغ جاودانة حقّ است و باطل حتّی در خودنمایی موقّت خود، مدیون حقّ است و تا از حیث «حقّ» بهره نگیرد، نمی‌تواند خود را «حقّ» جا بزند. بر این اساس باطل، همواره از بازار آشفته و محیط‌های هرج و مرج استفاده کرده و خود را نشان می‌دهد.[45] دو. تضادّ و ستیزش حقّ و باطل بین دو گروه و جبهه حقّ و باطل، همواره نزاع و درگیری وجود دارد و در واقع تضادّ و کشمکش آنها، تاریخ را به حرکت در آورده و انسان‌ها را به مقصد و مبدأ خود رهنمون می‌شود. ائمه «نور» و «نار»، «پیامبران» و «جبّاران»، «رهبران حقیقی» و «دروغین»، «هدایت گران به سوی فرمان‌ها و تعالیم خدا و بهشت سعادت و فلاح و نجات» و «اغواگران به سوی شقاوت واسارت و خفّت و عذاب و دوزخ»، «حزب‌الله» و «جنود شیطان» و... با هم ستیزش و تقابل مستمرّ و طولانی مدتی دارند. در واقع «هدایت و ضلالت»، «عدل و ظلم»، «آزادی و استبداد»، «توحید و شرک»، «اصلاح و فساد»، «سازندگی و ویرانگری»، «خودپرستی و خدا پرستی»، «علم و جهل»، «فرهنگ و بی‌فرهنگی»، «ارزش‌های حقیقی و ضد ارزش ها»، «تخلّق به اخلاق الهی یا ابلیسی»، «تکامل یا انحطاط» «نور و ظلمت»، «کفر و ایمان» و... در برابر هم قرار دارند.[46] پیامبران همواره مخالفت خود را با اقدامات و برنامه‌های مستکبران و سردمداران زرو زور و تزویر اعلام کرده و منافع نامشروع و باطل آنها را به چالش کشیده‌اند. دعوت اصلی آنان به تحقق عبودیت، خدا‌پرستی، عدالت و معنویت بوده که با منافع سرشار و دنیوی باطل گرایان تعارض داشته است. باور داران و ایمان آورندگان به رسولان الهی نیز عموماً افراد، تهی دست و تحت ستم جامعه بوده‌اند که از اطاعت سردمداران کفر و باطل، سرپیچی کرده و به طریق حقّ و ظلم ستیزی گام نهاده‌اند. همه این عوامل، موجب واکنش شدید جبهه باطل بوده و درگیری ونزاع همیشگی آنان با گروه حقّ و خداپرست را به وجود آورده است. چنان که در آیات پیشین گذشت، قرآن کریم تضادّ و مبارزه را در مناسبات جوامع بشری مطرح کرده (همان گونه که از تضادّ میان آدم و شیطان و تضادّ در عالم طبیعت نام برده است) و از آن گاهی به عنوان مبارزه ایمان و کفر و گاهی به عنوان مبارزه حقّ و باطل یاد می‌کند. البته در این میان جمعی به سوی حقّ و گروهی به سوی باطل کشیده می‌شوند و بسیاری از درگیری‌ها و جنگ‌ها، در اثر تضادّ میان این دو گروه حقّ و باطل، رخ داده که گاهی به پیروزی حقّ و گاهی به پیروزی باطل انجامیده است. البته با بررسی آیات قرانی و شواهد تاریخی، به این نتیجه می‌رسیم که در بیشتر این ستیزش‌ها، گروه حقّ پیروز و غالب بوده‌اند و خداوند همیشه نصرت و یاری خود را شامل حال آنان کرده است. شهید مطهری می‌نویسد: «از نظر قرآن مجید، از آغاز جهان، همواره نبردی پیگیر میان گروه اهل حقّ وگروه اهل باطل؛ میان گروهی از تراز ابراهیم و موسی و عیسی و محمد ـ صلوات الله علیهم ـ و پیروان مؤمن آنها و گروهی از تراز نمرود و فرعون و جبّاران یهود و ابوسفیان و امثالهم بر پا بوده است. هر فرعون، موسایی در برابر خود داشته است:  لکل فرعون موسی.[47] به تعبیر مولوی همواره دو پرچم ـ یکی سپید و دیگری سیاه ـ در جهان افراشته بود: دو علم افراخت، اسپید و سیاه
آن یکی آدم، دگر ابلیس راه
در میان آن دو لشکرگاه زفت چالش و پیکار، آنچه رفت رفت همچنین دور دوّم، هابیل شد ضد نور پاک او قابیل شد همچنین این دو علم از عدل و جور تا به نمرود آمد اندر دور دور ضد ابراهیم سنگ و خصم او و آن دو لشکر کین‌گزار و جنگجو چون درازی جنگ آمد ناخوشش فیصل آن هر دو آمد آتشش دور دور و قرن قرن، این دو فریق تا به موسی و به فرعون غریق همچنین تا دور عهد مصطفی با ابوجهل آن سپهدار جفا... پیروزی‌ها و شکست‌های اهل حقّ، بستگی به یک سلسلة عوامل اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی داشته است؛ چنان که امام علی علیه السلام می‌فرماید: «حقٌّ و باطلٌ و لِکُلِّ اهلٌ فلئن اَمرَ الباطل لَقَدیماً فَعل ولئن قلّ الحقّ فلربّما و لعلّ...».[48] در قرآن به نقش به اصطلاح مرتجعانه «ملأ»، «مترفین» و «مستکبرین» و نقش حقّ طلبانه «مستضعفین» تصریح شده است. در عین حال از نظر قرآن، آن جهاد مستمرّ پیش برنده ای که از فجر تاریخ وجود داشته و دارد، ماهیت معنوی و انسانی دارد، نه مادی و طبقاتی.[49] البته همواره اصالت با حقّ بوده و باطل طفیلی است؛ اما واقعیت این است که در تمام زمان‌ها، طرفداران حقّ در اقلیت بوده و هواخواهان باطل جمعیت بیشتری داشته‌اند. این در حالی است که انسان بر اساس فطرت پاک خود، حقّ را دوست می‌دارد و باطل را طرد می‌کند! این بدان جهت است که طرفداری از حقّ والتزام به آن دشوار است؛ زیرا این کار، برای انسان تعهدهایی به وجود می‌آورد که با نفس راحت طلب انسان، سازگاری ندارد. اما باطل چنان نیست؛ اهل باطل هیچ گونه تعهد و مسئولیتی برای خود نمی‌بینند. آنان عنان نفس را رها کرده و در اعمال شهوت‌ها و جاه طلبی‌ها، برای خود محدودیتی قائل نیستند. حقّ گرایان باید استوار و پا برجا بمانند و هیچ ترس و وحشتی از دشمنان حقّ به خود راه ندهند؛ چنان که همه پیامبران و اولیای الهی در طول تاریخ چنین بوده و در مبارزه و جهاد با گروه باطل، استواری و شجاعت‌ها نشان داده‌اند. حضرت علی علیه السلام از مردم می‌خواهد که در طریق حق، به دلیل کمی طرفداران آن وحشت نکنند: «ایّها النّاس لا تستوحشوا فی طریق الحق لقلة اهله».[50]   پی نوشت [1] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: جامعه شناسی سیاسی(نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی)، ص99و100. [2] . نگارنده، آینده جهان (دولت و سیاست در اندیشه مهدویّت)، ص214-218؛ به نقل از: ایمانوئل کانت، دین در محدوده عقل تنها، ترجمه منوچهر صانعی، ص30 و 33. [3] . ر.ک: حمید عنایت، بنیاد فلسفة سیاسی در غرب، ص135؛ پل ادوراردز،فلسفه تاریخ، ص17؛ هنری توماس، بزرگان فلسفه، ص78. [4] . نظریه برخورد تمدن‌ها، هانتگیتون و منتقدانش، ص22 و 23 و 45. [5] آیا جهان به سوی هرج و مرج می‌رود (ژئوپولیتیک سردرگم)، فصل7-16. [6] . اعراف (7)، آیه30. [7] . انشقاق (84)، آیه2. [8] . مائده (5)، آیه107. [9] . انفال (8)، آیه7. [10] . یونس (10)، آیه 32. [11] . حج (22)، آیه62. [12] . بقره (2)، آیه180. [13] . قصص (28)، آیه48. [14] . انفال (8)، آیه8. [15] . نساء (4)، آیه122. [16] . بقره (2)،‌آیه61. [17] . زمر (39)،‌ایه69. [18] . نساء (4)، آیه171. [19] . بقره (22)، ‌آیه228. [20] . ر.ک: بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج1، ص949 و 950؛ و نیز: مجمع البیان (ذیل آیات)؛ لسان العرب. [21] . علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج6، ص9142. [22] . یونیس معلوف، المنجد فی اللغة، ص144. [23] . ر.ک: عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص74. [24] . ر.ک: محمد تقی مصباح یزدی، نظریه حقوقی اسلام، ص20. [25] . ر.ک: مجله معرفت، ش70، ص83. [26] . المفردات فی الفاظ القرآن، ص129. [27] . تاج العروس، ج1، ص432. [28] . اقرب الموارد، ج1، ص88. [29] . قاموس قرآن، ج1، ص230؛ ر.ک: مجله معرفت، شماره 39، ص38. [30] . مقاییس اللغة، ج2، ص15. [31] . جعفر سبحانی، تفسیر منشور جاوید، ج3، ص62. [32] . ر.ک: فرهنگ واژه های انقلاب اسلامی، ص324. [33] . المیزان، ج1، ص304. [34] . نعمان، ج3، ص10. [35] . همان، ج19، ص547. [36] . انبیاء، (21)، آیات 16-18. [37] . رعد(13)، آیه17. [38] . حج (22)، آیه62. [39] . اسراء (7)،‌آیه 81. [40] . انفال (8)، آیه8. [41] . سبأ (34)، آیه33. [42] . برای مطالعه در این زمینه ر.ک: مجمع البیان، ج4، ص397؛ تفسیر فخر رازی، ج5، ص544؛ تفسیر منشور جاوید، ج3، ص71و72. [43] . قصص (28)، آیه 47و48. [44] . توبه(9)، ایه33. [45] . ر.ک: تفسیر منشور جاوید، ج3، ص82-88؛ ظهور و سقوط تمدن ها از دیدگاه قرآن، صص164-171. [46] . ظهور و سقوط جامعه ها و تمدن ها از دیدگاه قرآن، ص135. [47]. قیام و انقلاب مهدی، ص48 و 49. [48]. «حقی است و باطلی و برای هر کدام اهلی است. پس هرگاه باطل حکومت کند، از دیرباز این اتفاق افتاده است و اگر حقّ کاستی گیرد، احتمال آن می‌رود.» (نهج البلاغه، خطبه 16). [49]. قیام و انقلاب مهدی، ص50. [50]. ر.ک: بینش تاریخی نهج البلاغه، ص56 و 57 (نهج البلاغه، خطبه 201). رحیم کارگر ماهنامه انتظار موعود - شماره 19 ادامه دارد...

94/04/14 - 03:29





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 417]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن