تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر گاه بنده‏اى هنگام خوابش، بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم بگويد، خداوند به فرشتگان م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798044323




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

معرفت خدا


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
معرفت خدا
معرفت خدا نويسنده:استاد مصباح يزدى منبع:اخلاق درقرآن صفات و افعال اختيارى انسان كه در حيطه بحثهاى اخلاقى و ارزشى قرار مى‏گيرند ممكن است‏با توجه به متعلقشان بر سه دسته تقسيم شوند: نخست: آنها كه به خدا مربوط مى‏شود، دوم: آنها كه به خود انسان مربوط مى‏شود.سوم: آنچه كه مربوط به مخلوقات خداست. از گروه اول، نخستين فعل نفسانى انسان كه در ارتباط با خداى متعال در اينجا مطرح مى‏شود «ايمان» است كه در گذشته گفته‏ايم: ريشه ارزش ساير افعال و صفات اخلاقى به شمار مى‏رود و نيز گفتيم: از آنجا كه حقيقت ايمان يك نوع فعل اختيارى نفسانى است، در حيطه اخلاق و بحثهاى اخلاقى قرار مى‏گيرد. همچنين، گفتيم: كه براى تحقق ايمان در نفس انسان، شناختن متعلق ايمان يك شرط لازم است و از آنجا كه علم نيز معمولا، از راههاى اختيارى حاصل مى‏شود، مى‏تواند در زمره افعال ارزشمند اخلاقى شمرده شود. بنابراين، نتيجه مى‏گيريم كه تحصيل علم نسبت به متعلق ايمان «مثل خدا، ارسال رسل، انزال كتب، بعث و نشور و حساب» شرط لازم براى پيدايش ايمان در نفس است چنانكه در ايمان هم شرط لازم و ريشه و اساس ساير ارزشهاى اخلاقى مى‏باشد. بنابراين، قبل از همه لازم است درباره كسب علم و معرفت نسبت به خداى متعال كه محور بقيه است‏به بحث و بررسى بپردازيم و پاسخگوى سؤالاتى باشيم كه در اين زمينه قابل طرح است نظير آنكه، منظور از معرفت خدا چيست؟ عرفت خدا چگونه حاصل مى‏شود؟ اين معرفت از چه ارزشى برخوردار است؟ و در نهايت آفات و موانع آن چه هستند؟ چرا كه، اين وظيفه اخلاق و عالم اخلاقى است تا درجه اهميت و ارزش هر چيزى را و از آن جمله اين علم را تعيين، راه تحصيل آن را تبيين و طريقه نگهدارى آن را بابررسى موانع و آفات در اختيار ديگران قرار دهد. معرفت خدا چيست؟ معرفت و شناخت انسان از خداى متعال دو گونه است: 1- شناخت حضورى. 2- شناخت‏حصولى. شناخت حضورى انسان نسبت به خدا نيز به دو صورت كلى تقسيم مى‏شود: نخست درك فطرى يا خداشناسى كه فطرى كه در زير همين عنوان قبلا بررسى شده و در آنجا گفتيم كه آيه ميثاق و آيه فطرت به همين خداشناسى فطرى و درك حضورى ضعيف و نيمه آگاهانه نظر دارند. علم حضورى در شكل فطرى آن اكتسابى نيست و از محدوده اختيار و اراده انسان خارج خواهد بود و طبعا در حيطه علم اخلاق قرار نمى‏گيرد. درك فطرى در غالب انسانها صرف استعداد و مايه‏اى است كه واجد آن مى‏تواند با تلاش خود، آن را از استعداد به فعليت و از حالت ابهام به مرحله درك حضورى آگاهانه برساند. نوع دوم آن علم حضورى است كه انسان با فعليت‏خويش بدان نايل مى‏شود و پس از طى مراحل تكامل لياقت پيدا مى‏كند كه اين علم حضورى روشن و آگاهانه از مبدا فيض به او اضافه شود. اين علم حضورى نيز تشكيكى است و به نوبه خود مراحلى دارد كه آخرين مرحله آن همان هدف نهايى آفرينش و غايت قصواى كمال انسانى است و اصولا منظور از آفرينش انسان وصول به اين نقطه بوده است. بنابراين، فعاليتهاى اخلاقى هم بايد به نوبه خود متوجه آن هدف بوده و در طريق وصول اين، فعاليتهاى اخلاقى هم بايد به نوبه خود متوجه آن هدف بوده و در طريق وصول به اين نقطه از كمال انسانى واقع شوند. آيات قرآن و روايات نيز با تعابير مختلف نظير رؤيت، شهود، نظر و غيره. به اين حقيقت اشاره مى‏كنند و دلالت دارند بر اينكه اولياء خدا در جهان ديگر به آن نايل مى‏شوند و با نيل به آن، در واقع، سعادت ابدى خويش را دريافته‏اند. نظير اينكه مى‏فرمايد: «وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره». [1][ رخسارى در آن روز برافروخته است (و با چشم دل) به سوى (جمال) پروردگارش نظر كننده است‏]. و يا مى‏فرمايد: «و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السماوات و الارض ليكون من الموقنين». [2] [ و همچنين نشان داديم به ابراهيم (باطن و) ملكوت آسمانها و زمين را تا از اهل يقين باشد ]. طبيعى است كه اين مرحله نهايى و درك روشن حضورى نيز مستقيما در اختيار، نيست و چيزى است كه خداوند به لطف و كرم خود به بندگان خالص و انسانهاى شايسته افاضه و اعطا مى‏كند البته مقدمات وصول به اين مقام و افاضه اين كمال در اختيار ما خواهد بود؛ زيرا، وصول به اين درك حضورى و تعالى انسانى، نتيجه افعال اختيارى اوست كه هرگاه با به طرز صحيح رهبرى شود به آنجا منتهى خواهد شد و در واقع، افاضه اين كمال، پاداش بخشى از افعال اختيارى ماست كارهايى كه به طرز صحيح و شايسته انجام شده است كه اين پاداش به صورت تام و كامل در جهان ديگر به انسان داده مى‏شود گرچه مراتب نازلتر اين درك حضورى به صورت حال يا ملكه احيانا در همين جهان نيز براى اولياء خدا ممكن است فراهم گردد. بايد توجه داشته باشيم كه در بحث از معرفت و خداشناسى، در اين مقال، هيچ يك از دو ادراك حضورى نامبره فوق؛ يعنى، ادراك فطرى مبهم و ادراك حضورى روشن، نمى‏توانند مورد نظر ما باشند؛ چرا كه، گفتيم هيچ يك از دو ادراك حضورى اختيارى ما نيستند و نخستين ادراك حضورى فطرى اصولا اكتسابى نيست و دومين ادراك نيز گرچه اكتسابى است ولى مستقيما مورد اراده ما نيست و بى‏مقدمه، حاصل نمى‏شود، البته به عنوان عاليترين هدف براى رفتارهاى اختيارى، مطرح مى‏شود. بنابراين، آنچه كه با اين نوشته تناسب دارد و مورد نظر مى‏تواند باشد دو چيز ديگر است: نخست آن ادراك حصولى و استدلالى و تحليلى عقلى است كه نسبت‏به خداى متعال و صفات و افعال او مى‏توانيم كسب كنيم. دوم آن نوع كارهاى اختيارى شايسته‏اى است كه در نزديك شدن انسان به آن مرحله نهايى و ادراك حضورى آگاهانه مى‏توانند مؤثر باشند. بر اين اساس مى‏توان گفت: موضوع مورد نظر ما در اين بحث عبارت است از خداشناسى حصولى به معنى عام كلمه كه تصديق به اصل وجود خداى متعال و صفت توحيد و ساير اسماء و صفات و افعال الهى را كه در قرآن كريم و روايات معصومين عليهم السلام آمده و از راه عقل قابل اثبات است و شناخته مى‏شود، همه و همه را در بر دارد تا جايى كه دايت‏به وسيله انبياء و حساب و پاداش و كيفر در جهان آخرت را نيز كه در زمره افعال الهى به شمار مى‏روند شامل مى‏شود و همه اينها در حوزه خداشناسى قرار مى‏گيرد. ارزش خداشناسى اكنون در اين بحث اخلاقى هدف ما اين است كه خداشناسى را با اين محتوا و در اين محدوده ارزيابى كنيم و سؤال ما اين است كه خداشناسى از ديدگاه اخلاق از چه ارزشى برخوردار است؟ در پاسخ به اين پرسش مى‏گوييم: با توجه به اينكه ريشه تمام ارزشهاى اخلاقى ايمان به خداست و از ديدگاه اسلام تا كارى به انگيزه ايمان انجام نگيرد ارزشمند نخواهد بود و با توجه به اينكه ايمان متوقف بر معرفت و شناخت است تا آنجا كه نقص و كمال معرفت بالطبع در نقص و كمال ايمان دقيقا مؤثر است و هر چه شناخت انسان زنده‏تر و عميقتر باشد ايمان وى نيز به همان نسبت مى‏تواند زنده‏تر و عميقتر گردد، نتيجه طبيعى اين دو مقدمه آن است كه علم و معرفت نسبت‏به متعلق ايمان در زمره اصول و ريشه‏هاى ارزشهاى اخلاقى شمرده شود. و همانطور كه ايمان يك حقيقت تشكيكى داراى شدت و ضعف است ولى هر چه زنده‏تر و قوى‏تر باشد انسان را وادار به حركت و تلاش بيشتر و نظم رفتارى دقيقتر كرده و نهايتا در ارتباط با فوز و فلاح و سعادت ابدى انسان ارزشهاى والاترى مى‏آفريند علم و معرفت نيز به همان نسبت داراى شدت و ضعف است و هر چه كاملتر باشد از طريق تاثير در ايمان، ارزش والاترى مى‏آفريند و تاثير عميقترى در وصول انسان به سعادت جاودانيش و رسيدن به سعادت والاتر بايد ايمانش را قوى‏تر كند و براى قويت بيشتر ايمان لازم است هر چه بيشتر بر شناخت و معرفت خويش بيفزايد البته به عنوان شرط لازم در كنار شرايط ديگر. رابطه خداشناسى با ايمان مى‏توان گفت: خداشناسى حصولى كه از راه به كار گرفتن مفاهيم و تجزيه و تحليل ذهنى و استدلال عقلى حاصل مى‏شود عبارت است از مجموعه‏اى از قضايا در زمينه مسائل مربوط به خداشناسى كه به صورت علمى، فسلفى و كلامى مطرح مى‏شوند. قضايايى كه موضوع و محمولى دارند كه بايد تعريف شوند و نسبتهايى دارند كه با اقامه برهان مى‏توانند مورد تاييد و تصديق انسان قرار گيرند. يعنى، همانطور كه درباره يك مسئله رياضى مى‏انديشيم و راه حل آن را پيدا كنيم، دقيقا، درباره مسائل و معضلات مربوط به خداشناسى بايد بينديشيم و با كمك سرانگشتان انديشه به حل اين معضلات و باز كردن گره‏هاى مبهم آن بپردازيم. گرچه از بعد ديگر خداشناسى با علوم رياضى متفاوتند چرا كه، علوم رياضى در اعمال و رفتار انسان و جريان تكامل انسانى و اخلاقى وى نقشى ندارد و اكثرا مورد غفلت قرار مى‏گيرد مگر از نظر شغلى و حرفه‏اى روزانه با اين علم ممارست داشته باشد مثل مهندسى كه غالبا سر و كارش با هندسه است و يا حسابدار كه عملا و به مقتضاى شغل و حرفه‏اى كه دارند روزانه ناگزير از به كار گرفتن قواعد هندسى و فرمولهاى رياضى خواهند بود و اين علم در آنان زنده و فعال است، بر خلاف بسيارى از افراد كه بسيارى از مسائل رياضى را حل كرده و قادر به حل آنها هستند مع‏الوصف، از آنجا كه در زندگى ايشان علوم رياضى نقش زيادى ندارد اكثرا از آن غفلت مى‏كنند. خداشناسى علمى است كه در تكامل اخلاقى، انسانى و معنوى ما مؤثر است؛ ولى، به لحاظ تاثير به كارگيرى زياد و تكرار توجه به آن در زنده بودن و مؤثر و فعال بودنش نيز دقيقا مثل رياضيات و هندسه خواهد بود. اگر ما قضاياى فلسفى و كلامى مربوط به خداشناسى و ادله و براهين آن را يكبار بخوانيم و ببينيم و حتى حلاجى كنيم و در واقع از راه ادله و براهين قاطع، وجود خدا برايمان به روشنى هم ثابت‏شود ولى پس از بايگانى از آن در ذهن عملا از آن غفلت كنيم در واقع مسائل الهى را حل كرده‏ايم ولى اين شناخت زنده نيست و نمى‏تواند تاثير چشمگيرى در زندگى و تكامل ما داشته باشد. مگر آنكه روزانه و بطور مكرر به آن توجه و در فرصتهاى مناسب به آن مراجعه نموده سعى كنيم آن معلومات را در ذهن آگاه خود حاضر سازيم كه طبعا، در اين صورت، خداشناسى در ما زنده و فعال است و در زندگى عملى و نظم رفتارى و تكامل معنوى و اخلاقى و تعالى انسانى ما نقش ايفا مى‏كند و به كارها و تلاشهاى روزانه ما جهت مى‏دهد و اين همان خداشناسى است كه قرآن روى آن اصرار مى‏ورزد. آنجا كه مى‏گويد: «قد افلح المؤمنون الذين هم فى صلاتهم خاشعون و الذين هم عن اللغو معرضون و الذين هم للزكاة فاعلون والذين هم لفروجهم حافظون». [3][ حقا مؤمنان رستگار شدند كسانى كه آنان در نمازشان خشوع كننده‏اند و كسانى كه آنان از (كارها و گفتارهاى) لغو (بى هدف) اعراض كننده‏اند و كسانى كه آنان براى (پرداخت و اداى) زكاة فعال هستند و كسانى كه آنان براى عورتهايشان نگهبانند (تا به انحراف جنسى نيفتند)]. آرى اين‏گونه آيات كه در قرآن فراوان به چشم مى‏خورد در واقع روى زنده بودن و تاثير عملى ايمان كه از نده بودن و فعال بودن خداشناسى حاصل آيد اصرار مى‏ورزند. بنابراين، معرفت و شناخت به دو لحاظ و از دو كانال مى‏تواند در تكامل ايمان تاثير بگذارد: نخست: از جهت كيفى، يعنى هر چه شناخت انسان قطعى‏تر و محكمتر و روشنتر و از ترديد و تزلزل و شك و ابهام، خالى‏تر باشد و به اصطلاح بحد يقين برسد و مرتبه افزايش يابد به همان ميزان از ايمان قوى‏تر و باور والاتر و التزام عملى وسيعتر و عميقتر برخوردار خواهد بود. دوم: آنكه هر چه نسبت‏به شناختى كه پيدا كرده است‏بيشتر توجه كند و مكرر به آن مراجعه نموده و سعى كند در زندگى عملى و روزمره خويش تاثيرش دهد، بطور طبيعى، اين گونه شناخت‏به دست فراموشى سپرده نشود و وجود ايمان زنده و فعال و مؤثرى را در درون ما نگهبانى خواهد كرد. بنابراين، مراتب علم و تكرار توجه نسبت به آن در رشد و استحكام و بقاء و حيوة و بالندگى ايمان، تاثير فراوان خواهد داشت. و از همين جا پى مى‏بريم كه چرا قرآن به ويژه بر فضيلت علم و معرفت تكيه مى‏كند. زيرا آيات كريمه‏اى كه درباره فضيلت علم آمده، به وضوح مى‏توان گفت: كاملترين و روشنترين مصداق آن، علم به ذات خداوند و افعال و صفات او خواهد و بود و اين شناخت، قدر متيقن از مصداق علم در آيات مطلق است بگذريم از آياتى كه منحصرا ظهور در همين نوع علم دارند. و نيز مى‏توان گفت: ملاك فضيلت و معيار برترى آن نيز تاثيرى است كه بر ايمان، و از آن رهگذر، بر رفتار و از سير رفتار بر سعادت دنيوى و جاودانى انسان دارد و منشا حيات و زندگى شايسته و درست مادى و معنوى و فردى و اجتماعى انسان مى‏شود كه خداوند در اين زمينه مى‏فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا استجيبو الله و للرسول اذا دعا كم لما يحييكم». [4][ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد اجابت‏خدا و رسول را به هنگامى كه مى‏خوانند شما را به چيزى كه شما را زنده مى‏كند].راه خداشناسى اكنون پس از آنكه مفهوم خداشناسى و رابطه‏اش با ايمان و ارزش والايى كه دارد روشن شد اين پرسش مطرح است كه انسان چگونه مى‏تواند به شناخت خداوند، اين معرفت ارزشمند دست يابد؟ در پاسخ به سؤال فوق مى‏گوييم: قضاياى علمى دوگونه‏اند: يك دسته قضاياى بديهى هستند كه صرفا، تصور موضوع و محمول و نسبت آن قضيه براى تنفس انسانى كافى است كه به تصديق آن نايل آيد؛ ولى، هر گاه قضيه‏اى بديهى نباشد و به اصطلاح، نظرى و اكتسابى باشد، تصورات نامبرده به تنهايى نمى‏توانند منشا تصديق نفس شوند؛ بلكه؛ راه منطقى فراهم آوردن تصديق آن است كه در كنار تصور موضوع و محمول و نسبت قضيه براى اثبات آن، برهان اقامه كنيم. البته، راه تحصيل شناخت براى ما منحصر به برهان عقلى نيست و به تناسب موضوعات متنوعى كه مورد شناخت انسان هستند احيانا از راههاى گوناگون ديگرى مثل تجربه در موضوعات علمى، و نقل در موضوعات تاريخى، و گفتار معصومين در موضوعات فقهى و غيره استفاده مى‏كند و هر يك از اينها به نوبه خود در موضوع متناسب خود شناخت ايجاد مى‏كنند؛ ولى، در موضوع خداشناسى يك راه بيشتر وجود ندارد كه همان برهان عقلى خواهد بود. وقتى كه موضوع ناخت خداست معنا ندارد كه در چنين موضوعى به نقل ديگران و يا حتى به نقل از پيامبر يا امام معصوم تكيه كنيم؛ چنانكه از راه تجربه حسى نيز تحصيل اين معرفت امكان پذير نيست. بنابراين، تنها راهى كه براى شناخت‏خدا وجود دارد برهان عقلى خواهد بود. بديهى است همانطور كه قبلا گفته شد بحث ما در اينجا درباره خدا شناسى حصولى است نه شناخت حضورى كه از را استدلال و برهان عقلى حاصل نمى‏شود و راه وصول به آن عبارت است از تمركز توجه و جهاد با نفس و عبادت خداى متعال. در زمينه خداشناسى حصولى براهين روشن و اطمينان بخشى وجود دارد. كه ما در اينجا به بيان آنها نمى‏پردازيم و براى اطلاع از آنها مى‏توان به علوم مربوطه مثل علم كلام و فلسفه رجوع كرد. تنها چيزى كه در اين زمينه بايد يادآورى كنيم اين است كه براهين خداشناسى غالبا بر مقدمات وابسته بوده و درك آن مقدمات با ممارست و مؤانست با منطق و كلام و فلسفه عملى و ممكن خواهد بود. از اين رو، القاء اين مطالب و طرح اين براهين براى افراد معمولى و بى اطلاع از علوم نامبرده نه تنها بى فايده است كه احيانا ممكن است زيانبار نيز باشد و شبهاتى را در ذهنشان به وجود آورد كه جواب آن را بزودى نفهمند. پس لازم است در تعليم، سطح درك متعلم را در نظر گرفته، مطالب مورد نظر را با رعايت تناسب ظرفيت ادراك و سطح فهم او به وى آموزش دهيم و از القاء شبهات پيچيده كه پاسخگويى به آن مشكل است خوددارى كنيم تا مبادا به جاى هدايت، موجب گمراهى وى گرديم. مى‏توان گفت: بهترين روش براى خداشناسى و تحصيل معارف الهى روش اولياء و انبياء و از همه بهتر روش قرآن كتاب آسمانى و بيان پروردگار است كه مى‏توان در زمينه ترويج خداشناسى براى عموم از اين روشها استفاده كرد. البته، منظور ما اين نيست كه از ارزش مباحث كلامى و فلسفى بكاهيم؛ بكله، مى‏خواهيم بگوييم: طرح اين گونه مباحث براى قشر خاصى از مردم كه ذهنشان ورزيده است و با فلسفه و كلام آشنايى دارند مفيد خواهد بود نه براى عموم مردم و يا در جايى ضرورت پيدا مى‏كند كه ديگران شبهاتى القاء كرده باشند. ولى در تعليم ابتدايى افراد متعارف، راه خداشناسى متوقف بر طرح مطالب پيچيده فلسفى و درك اصطلاحات مشكل آن نيست تا اگر از درك آنها عاجز بودند از شناختن خداوند نيز مايوس شوند. نتيجه مى‏گيريم كه را خداشناسى اقامه برهان عقلى است و قرآن نيز در زمينه خداشناسى و مسائل اعتقادى براى اقناع عقول و انديشه‏هاى مردم به اقامه برهان مى‏پردازد. پى‏نوشتها: [1]. قيامت / 23. [2]. انعام / 75. [3]. مؤمنون / 5 - 1. [4]. انفال / 24.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 482]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن