تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836469137
معرفت خدا
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
معرفت خدا نويسنده:استاد مصباح يزدى منبع:اخلاق درقرآن صفات و افعال اختيارى انسان كه در حيطه بحثهاى اخلاقى و ارزشى قرار مىگيرند ممكن استبا توجه به متعلقشان بر سه دسته تقسيم شوند: نخست: آنها كه به خدا مربوط مىشود، دوم: آنها كه به خود انسان مربوط مىشود.سوم: آنچه كه مربوط به مخلوقات خداست. از گروه اول، نخستين فعل نفسانى انسان كه در ارتباط با خداى متعال در اينجا مطرح مىشود «ايمان» است كه در گذشته گفتهايم: ريشه ارزش ساير افعال و صفات اخلاقى به شمار مىرود و نيز گفتيم: از آنجا كه حقيقت ايمان يك نوع فعل اختيارى نفسانى است، در حيطه اخلاق و بحثهاى اخلاقى قرار مىگيرد. همچنين، گفتيم: كه براى تحقق ايمان در نفس انسان، شناختن متعلق ايمان يك شرط لازم است و از آنجا كه علم نيز معمولا، از راههاى اختيارى حاصل مىشود، مىتواند در زمره افعال ارزشمند اخلاقى شمرده شود. بنابراين، نتيجه مىگيريم كه تحصيل علم نسبت به متعلق ايمان «مثل خدا، ارسال رسل، انزال كتب، بعث و نشور و حساب» شرط لازم براى پيدايش ايمان در نفس است چنانكه در ايمان هم شرط لازم و ريشه و اساس ساير ارزشهاى اخلاقى مىباشد. بنابراين، قبل از همه لازم است درباره كسب علم و معرفت نسبت به خداى متعال كه محور بقيه استبه بحث و بررسى بپردازيم و پاسخگوى سؤالاتى باشيم كه در اين زمينه قابل طرح است نظير آنكه، منظور از معرفت خدا چيست؟ عرفت خدا چگونه حاصل مىشود؟ اين معرفت از چه ارزشى برخوردار است؟ و در نهايت آفات و موانع آن چه هستند؟ چرا كه، اين وظيفه اخلاق و عالم اخلاقى است تا درجه اهميت و ارزش هر چيزى را و از آن جمله اين علم را تعيين، راه تحصيل آن را تبيين و طريقه نگهدارى آن را بابررسى موانع و آفات در اختيار ديگران قرار دهد. معرفت خدا چيست؟ معرفت و شناخت انسان از خداى متعال دو گونه است: 1- شناخت حضورى. 2- شناختحصولى. شناخت حضورى انسان نسبت به خدا نيز به دو صورت كلى تقسيم مىشود: نخست درك فطرى يا خداشناسى كه فطرى كه در زير همين عنوان قبلا بررسى شده و در آنجا گفتيم كه آيه ميثاق و آيه فطرت به همين خداشناسى فطرى و درك حضورى ضعيف و نيمه آگاهانه نظر دارند. علم حضورى در شكل فطرى آن اكتسابى نيست و از محدوده اختيار و اراده انسان خارج خواهد بود و طبعا در حيطه علم اخلاق قرار نمىگيرد. درك فطرى در غالب انسانها صرف استعداد و مايهاى است كه واجد آن مىتواند با تلاش خود، آن را از استعداد به فعليت و از حالت ابهام به مرحله درك حضورى آگاهانه برساند. نوع دوم آن علم حضورى است كه انسان با فعليتخويش بدان نايل مىشود و پس از طى مراحل تكامل لياقت پيدا مىكند كه اين علم حضورى روشن و آگاهانه از مبدا فيض به او اضافه شود. اين علم حضورى نيز تشكيكى است و به نوبه خود مراحلى دارد كه آخرين مرحله آن همان هدف نهايى آفرينش و غايت قصواى كمال انسانى است و اصولا منظور از آفرينش انسان وصول به اين نقطه بوده است. بنابراين، فعاليتهاى اخلاقى هم بايد به نوبه خود متوجه آن هدف بوده و در طريق وصول اين، فعاليتهاى اخلاقى هم بايد به نوبه خود متوجه آن هدف بوده و در طريق وصول به اين نقطه از كمال انسانى واقع شوند. آيات قرآن و روايات نيز با تعابير مختلف نظير رؤيت، شهود، نظر و غيره. به اين حقيقت اشاره مىكنند و دلالت دارند بر اينكه اولياء خدا در جهان ديگر به آن نايل مىشوند و با نيل به آن، در واقع، سعادت ابدى خويش را دريافتهاند. نظير اينكه مىفرمايد: «وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره». [1][ رخسارى در آن روز برافروخته است (و با چشم دل) به سوى (جمال) پروردگارش نظر كننده است]. و يا مىفرمايد: «و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السماوات و الارض ليكون من الموقنين». [2] [ و همچنين نشان داديم به ابراهيم (باطن و) ملكوت آسمانها و زمين را تا از اهل يقين باشد ]. طبيعى است كه اين مرحله نهايى و درك روشن حضورى نيز مستقيما در اختيار، نيست و چيزى است كه خداوند به لطف و كرم خود به بندگان خالص و انسانهاى شايسته افاضه و اعطا مىكند البته مقدمات وصول به اين مقام و افاضه اين كمال در اختيار ما خواهد بود؛ زيرا، وصول به اين درك حضورى و تعالى انسانى، نتيجه افعال اختيارى اوست كه هرگاه با به طرز صحيح رهبرى شود به آنجا منتهى خواهد شد و در واقع، افاضه اين كمال، پاداش بخشى از افعال اختيارى ماست كارهايى كه به طرز صحيح و شايسته انجام شده است كه اين پاداش به صورت تام و كامل در جهان ديگر به انسان داده مىشود گرچه مراتب نازلتر اين درك حضورى به صورت حال يا ملكه احيانا در همين جهان نيز براى اولياء خدا ممكن است فراهم گردد. بايد توجه داشته باشيم كه در بحث از معرفت و خداشناسى، در اين مقال، هيچ يك از دو ادراك حضورى نامبره فوق؛ يعنى، ادراك فطرى مبهم و ادراك حضورى روشن، نمىتوانند مورد نظر ما باشند؛ چرا كه، گفتيم هيچ يك از دو ادراك حضورى اختيارى ما نيستند و نخستين ادراك حضورى فطرى اصولا اكتسابى نيست و دومين ادراك نيز گرچه اكتسابى است ولى مستقيما مورد اراده ما نيست و بىمقدمه، حاصل نمىشود، البته به عنوان عاليترين هدف براى رفتارهاى اختيارى، مطرح مىشود. بنابراين، آنچه كه با اين نوشته تناسب دارد و مورد نظر مىتواند باشد دو چيز ديگر است: نخست آن ادراك حصولى و استدلالى و تحليلى عقلى است كه نسبتبه خداى متعال و صفات و افعال او مىتوانيم كسب كنيم. دوم آن نوع كارهاى اختيارى شايستهاى است كه در نزديك شدن انسان به آن مرحله نهايى و ادراك حضورى آگاهانه مىتوانند مؤثر باشند. بر اين اساس مىتوان گفت: موضوع مورد نظر ما در اين بحث عبارت است از خداشناسى حصولى به معنى عام كلمه كه تصديق به اصل وجود خداى متعال و صفت توحيد و ساير اسماء و صفات و افعال الهى را كه در قرآن كريم و روايات معصومين عليهم السلام آمده و از راه عقل قابل اثبات است و شناخته مىشود، همه و همه را در بر دارد تا جايى كه دايتبه وسيله انبياء و حساب و پاداش و كيفر در جهان آخرت را نيز كه در زمره افعال الهى به شمار مىروند شامل مىشود و همه اينها در حوزه خداشناسى قرار مىگيرد. ارزش خداشناسى اكنون در اين بحث اخلاقى هدف ما اين است كه خداشناسى را با اين محتوا و در اين محدوده ارزيابى كنيم و سؤال ما اين است كه خداشناسى از ديدگاه اخلاق از چه ارزشى برخوردار است؟ در پاسخ به اين پرسش مىگوييم: با توجه به اينكه ريشه تمام ارزشهاى اخلاقى ايمان به خداست و از ديدگاه اسلام تا كارى به انگيزه ايمان انجام نگيرد ارزشمند نخواهد بود و با توجه به اينكه ايمان متوقف بر معرفت و شناخت است تا آنجا كه نقص و كمال معرفت بالطبع در نقص و كمال ايمان دقيقا مؤثر است و هر چه شناخت انسان زندهتر و عميقتر باشد ايمان وى نيز به همان نسبت مىتواند زندهتر و عميقتر گردد، نتيجه طبيعى اين دو مقدمه آن است كه علم و معرفت نسبتبه متعلق ايمان در زمره اصول و ريشههاى ارزشهاى اخلاقى شمرده شود. و همانطور كه ايمان يك حقيقت تشكيكى داراى شدت و ضعف است ولى هر چه زندهتر و قوىتر باشد انسان را وادار به حركت و تلاش بيشتر و نظم رفتارى دقيقتر كرده و نهايتا در ارتباط با فوز و فلاح و سعادت ابدى انسان ارزشهاى والاترى مىآفريند علم و معرفت نيز به همان نسبت داراى شدت و ضعف است و هر چه كاملتر باشد از طريق تاثير در ايمان، ارزش والاترى مىآفريند و تاثير عميقترى در وصول انسان به سعادت جاودانيش و رسيدن به سعادت والاتر بايد ايمانش را قوىتر كند و براى قويت بيشتر ايمان لازم است هر چه بيشتر بر شناخت و معرفت خويش بيفزايد البته به عنوان شرط لازم در كنار شرايط ديگر. رابطه خداشناسى با ايمان مىتوان گفت: خداشناسى حصولى كه از راه به كار گرفتن مفاهيم و تجزيه و تحليل ذهنى و استدلال عقلى حاصل مىشود عبارت است از مجموعهاى از قضايا در زمينه مسائل مربوط به خداشناسى كه به صورت علمى، فسلفى و كلامى مطرح مىشوند. قضايايى كه موضوع و محمولى دارند كه بايد تعريف شوند و نسبتهايى دارند كه با اقامه برهان مىتوانند مورد تاييد و تصديق انسان قرار گيرند. يعنى، همانطور كه درباره يك مسئله رياضى مىانديشيم و راه حل آن را پيدا كنيم، دقيقا، درباره مسائل و معضلات مربوط به خداشناسى بايد بينديشيم و با كمك سرانگشتان انديشه به حل اين معضلات و باز كردن گرههاى مبهم آن بپردازيم. گرچه از بعد ديگر خداشناسى با علوم رياضى متفاوتند چرا كه، علوم رياضى در اعمال و رفتار انسان و جريان تكامل انسانى و اخلاقى وى نقشى ندارد و اكثرا مورد غفلت قرار مىگيرد مگر از نظر شغلى و حرفهاى روزانه با اين علم ممارست داشته باشد مثل مهندسى كه غالبا سر و كارش با هندسه است و يا حسابدار كه عملا و به مقتضاى شغل و حرفهاى كه دارند روزانه ناگزير از به كار گرفتن قواعد هندسى و فرمولهاى رياضى خواهند بود و اين علم در آنان زنده و فعال است، بر خلاف بسيارى از افراد كه بسيارى از مسائل رياضى را حل كرده و قادر به حل آنها هستند معالوصف، از آنجا كه در زندگى ايشان علوم رياضى نقش زيادى ندارد اكثرا از آن غفلت مىكنند. خداشناسى علمى است كه در تكامل اخلاقى، انسانى و معنوى ما مؤثر است؛ ولى، به لحاظ تاثير به كارگيرى زياد و تكرار توجه به آن در زنده بودن و مؤثر و فعال بودنش نيز دقيقا مثل رياضيات و هندسه خواهد بود. اگر ما قضاياى فلسفى و كلامى مربوط به خداشناسى و ادله و براهين آن را يكبار بخوانيم و ببينيم و حتى حلاجى كنيم و در واقع از راه ادله و براهين قاطع، وجود خدا برايمان به روشنى هم ثابتشود ولى پس از بايگانى از آن در ذهن عملا از آن غفلت كنيم در واقع مسائل الهى را حل كردهايم ولى اين شناخت زنده نيست و نمىتواند تاثير چشمگيرى در زندگى و تكامل ما داشته باشد. مگر آنكه روزانه و بطور مكرر به آن توجه و در فرصتهاى مناسب به آن مراجعه نموده سعى كنيم آن معلومات را در ذهن آگاه خود حاضر سازيم كه طبعا، در اين صورت، خداشناسى در ما زنده و فعال است و در زندگى عملى و نظم رفتارى و تكامل معنوى و اخلاقى و تعالى انسانى ما نقش ايفا مىكند و به كارها و تلاشهاى روزانه ما جهت مىدهد و اين همان خداشناسى است كه قرآن روى آن اصرار مىورزد. آنجا كه مىگويد: «قد افلح المؤمنون الذين هم فى صلاتهم خاشعون و الذين هم عن اللغو معرضون و الذين هم للزكاة فاعلون والذين هم لفروجهم حافظون». [3][ حقا مؤمنان رستگار شدند كسانى كه آنان در نمازشان خشوع كنندهاند و كسانى كه آنان از (كارها و گفتارهاى) لغو (بى هدف) اعراض كنندهاند و كسانى كه آنان براى (پرداخت و اداى) زكاة فعال هستند و كسانى كه آنان براى عورتهايشان نگهبانند (تا به انحراف جنسى نيفتند)]. آرى اينگونه آيات كه در قرآن فراوان به چشم مىخورد در واقع روى زنده بودن و تاثير عملى ايمان كه از نده بودن و فعال بودن خداشناسى حاصل آيد اصرار مىورزند. بنابراين، معرفت و شناخت به دو لحاظ و از دو كانال مىتواند در تكامل ايمان تاثير بگذارد: نخست: از جهت كيفى، يعنى هر چه شناخت انسان قطعىتر و محكمتر و روشنتر و از ترديد و تزلزل و شك و ابهام، خالىتر باشد و به اصطلاح بحد يقين برسد و مرتبه افزايش يابد به همان ميزان از ايمان قوىتر و باور والاتر و التزام عملى وسيعتر و عميقتر برخوردار خواهد بود. دوم: آنكه هر چه نسبتبه شناختى كه پيدا كرده استبيشتر توجه كند و مكرر به آن مراجعه نموده و سعى كند در زندگى عملى و روزمره خويش تاثيرش دهد، بطور طبيعى، اين گونه شناختبه دست فراموشى سپرده نشود و وجود ايمان زنده و فعال و مؤثرى را در درون ما نگهبانى خواهد كرد. بنابراين، مراتب علم و تكرار توجه نسبت به آن در رشد و استحكام و بقاء و حيوة و بالندگى ايمان، تاثير فراوان خواهد داشت. و از همين جا پى مىبريم كه چرا قرآن به ويژه بر فضيلت علم و معرفت تكيه مىكند. زيرا آيات كريمهاى كه درباره فضيلت علم آمده، به وضوح مىتوان گفت: كاملترين و روشنترين مصداق آن، علم به ذات خداوند و افعال و صفات او خواهد و بود و اين شناخت، قدر متيقن از مصداق علم در آيات مطلق است بگذريم از آياتى كه منحصرا ظهور در همين نوع علم دارند. و نيز مىتوان گفت: ملاك فضيلت و معيار برترى آن نيز تاثيرى است كه بر ايمان، و از آن رهگذر، بر رفتار و از سير رفتار بر سعادت دنيوى و جاودانى انسان دارد و منشا حيات و زندگى شايسته و درست مادى و معنوى و فردى و اجتماعى انسان مىشود كه خداوند در اين زمينه مىفرمايد: «يا ايها الذين آمنوا استجيبو الله و للرسول اذا دعا كم لما يحييكم». [4][ اى كسانى كه ايمان آوردهايد اجابتخدا و رسول را به هنگامى كه مىخوانند شما را به چيزى كه شما را زنده مىكند].راه خداشناسى اكنون پس از آنكه مفهوم خداشناسى و رابطهاش با ايمان و ارزش والايى كه دارد روشن شد اين پرسش مطرح است كه انسان چگونه مىتواند به شناخت خداوند، اين معرفت ارزشمند دست يابد؟ در پاسخ به سؤال فوق مىگوييم: قضاياى علمى دوگونهاند: يك دسته قضاياى بديهى هستند كه صرفا، تصور موضوع و محمول و نسبت آن قضيه براى تنفس انسانى كافى است كه به تصديق آن نايل آيد؛ ولى، هر گاه قضيهاى بديهى نباشد و به اصطلاح، نظرى و اكتسابى باشد، تصورات نامبرده به تنهايى نمىتوانند منشا تصديق نفس شوند؛ بلكه؛ راه منطقى فراهم آوردن تصديق آن است كه در كنار تصور موضوع و محمول و نسبت قضيه براى اثبات آن، برهان اقامه كنيم. البته، راه تحصيل شناخت براى ما منحصر به برهان عقلى نيست و به تناسب موضوعات متنوعى كه مورد شناخت انسان هستند احيانا از راههاى گوناگون ديگرى مثل تجربه در موضوعات علمى، و نقل در موضوعات تاريخى، و گفتار معصومين در موضوعات فقهى و غيره استفاده مىكند و هر يك از اينها به نوبه خود در موضوع متناسب خود شناخت ايجاد مىكنند؛ ولى، در موضوع خداشناسى يك راه بيشتر وجود ندارد كه همان برهان عقلى خواهد بود. وقتى كه موضوع ناخت خداست معنا ندارد كه در چنين موضوعى به نقل ديگران و يا حتى به نقل از پيامبر يا امام معصوم تكيه كنيم؛ چنانكه از راه تجربه حسى نيز تحصيل اين معرفت امكان پذير نيست. بنابراين، تنها راهى كه براى شناختخدا وجود دارد برهان عقلى خواهد بود. بديهى است همانطور كه قبلا گفته شد بحث ما در اينجا درباره خدا شناسى حصولى است نه شناخت حضورى كه از را استدلال و برهان عقلى حاصل نمىشود و راه وصول به آن عبارت است از تمركز توجه و جهاد با نفس و عبادت خداى متعال. در زمينه خداشناسى حصولى براهين روشن و اطمينان بخشى وجود دارد. كه ما در اينجا به بيان آنها نمىپردازيم و براى اطلاع از آنها مىتوان به علوم مربوطه مثل علم كلام و فلسفه رجوع كرد. تنها چيزى كه در اين زمينه بايد يادآورى كنيم اين است كه براهين خداشناسى غالبا بر مقدمات وابسته بوده و درك آن مقدمات با ممارست و مؤانست با منطق و كلام و فلسفه عملى و ممكن خواهد بود. از اين رو، القاء اين مطالب و طرح اين براهين براى افراد معمولى و بى اطلاع از علوم نامبرده نه تنها بى فايده است كه احيانا ممكن است زيانبار نيز باشد و شبهاتى را در ذهنشان به وجود آورد كه جواب آن را بزودى نفهمند. پس لازم است در تعليم، سطح درك متعلم را در نظر گرفته، مطالب مورد نظر را با رعايت تناسب ظرفيت ادراك و سطح فهم او به وى آموزش دهيم و از القاء شبهات پيچيده كه پاسخگويى به آن مشكل است خوددارى كنيم تا مبادا به جاى هدايت، موجب گمراهى وى گرديم. مىتوان گفت: بهترين روش براى خداشناسى و تحصيل معارف الهى روش اولياء و انبياء و از همه بهتر روش قرآن كتاب آسمانى و بيان پروردگار است كه مىتوان در زمينه ترويج خداشناسى براى عموم از اين روشها استفاده كرد. البته، منظور ما اين نيست كه از ارزش مباحث كلامى و فلسفى بكاهيم؛ بكله، مىخواهيم بگوييم: طرح اين گونه مباحث براى قشر خاصى از مردم كه ذهنشان ورزيده است و با فلسفه و كلام آشنايى دارند مفيد خواهد بود نه براى عموم مردم و يا در جايى ضرورت پيدا مىكند كه ديگران شبهاتى القاء كرده باشند. ولى در تعليم ابتدايى افراد متعارف، راه خداشناسى متوقف بر طرح مطالب پيچيده فلسفى و درك اصطلاحات مشكل آن نيست تا اگر از درك آنها عاجز بودند از شناختن خداوند نيز مايوس شوند. نتيجه مىگيريم كه را خداشناسى اقامه برهان عقلى است و قرآن نيز در زمينه خداشناسى و مسائل اعتقادى براى اقناع عقول و انديشههاى مردم به اقامه برهان مىپردازد. پىنوشتها: [1]. قيامت / 23. [2]. انعام / 75. [3]. مؤمنون / 5 - 1. [4]. انفال / 24.
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 490]
صفحات پیشنهادی
معرفت خدا
معرفت خدا نويسنده:استاد مصباح يزدى منبع:اخلاق درقرآن صفات و افعال اختيارى انسان كه در حيطه بحثهاى اخلاقى و ارزشى قرار مىگيرند ممكن استبا توجه به متعلقشان ...
معرفت خدا نويسنده:استاد مصباح يزدى منبع:اخلاق درقرآن صفات و افعال اختيارى انسان كه در حيطه بحثهاى اخلاقى و ارزشى قرار مىگيرند ممكن استبا توجه به متعلقشان ...
لزوم معرفت به خدا
لزوم معرفت به خدا-لزوم معرفت به خدا نويسنده:على شيروانى در بخش اخلاق الهى كه ناظر به رابطه انسان با خدا است، نخستين فعل نفسانى كه مطرح مىشود، ايمان است.پيش از ...
لزوم معرفت به خدا-لزوم معرفت به خدا نويسنده:على شيروانى در بخش اخلاق الهى كه ناظر به رابطه انسان با خدا است، نخستين فعل نفسانى كه مطرح مىشود، ايمان است.پيش از ...
موانع معرفت به خدا
موانع معرفت به خدا نويسنده:على شيروانى موانع معرفت به خدا اهميت و جايگاه انديشيدن دانستيم ايمان، كه بنيان ارزشهاى اخلاقى است، متوقف بر معرفت است بنابراين، ...
موانع معرفت به خدا نويسنده:على شيروانى موانع معرفت به خدا اهميت و جايگاه انديشيدن دانستيم ايمان، كه بنيان ارزشهاى اخلاقى است، متوقف بر معرفت است بنابراين، ...
معرفت سلبي به عنوان تنها راه نيل به شناخت صفات خدا بررسي ...
14 نوامبر 2008 – معرفت سلبي به عنوان تنها راه نيل به شناخت صفات خدا بررسي شد گروه انديشه: مقاله «معرفت سلبي؛ تنها راه نيل به شناخت صفات خدا» نوشته «علي ...
14 نوامبر 2008 – معرفت سلبي به عنوان تنها راه نيل به شناخت صفات خدا بررسي شد گروه انديشه: مقاله «معرفت سلبي؛ تنها راه نيل به شناخت صفات خدا» نوشته «علي ...
معرفت در روایات
١) طبق مكاتب بشری ٢) طبق مكتب انبیاء معرفت در روایات معرفت خدا به دو گونه تعریف شده است. ١) طبق مكاتب بشری ٢) طبق مكتب انبیاء معرفت خدا در مكاتب بشری: ...
١) طبق مكاتب بشری ٢) طبق مكتب انبیاء معرفت در روایات معرفت خدا به دو گونه تعریف شده است. ١) طبق مكاتب بشری ٢) طبق مكتب انبیاء معرفت خدا در مكاتب بشری: ...
معرفت امام عصر (علیه السلام) و بايسته ها در عصر غيبت
امام باقر عليه السلام مي فرمايد: همانا کسي خدا را عبادت مي کند که به او معرفت داشته باشد … مرا از معرفت خدا، تصديق خدا و رسولش و پيروي از علي عليه السلام و امام ...
امام باقر عليه السلام مي فرمايد: همانا کسي خدا را عبادت مي کند که به او معرفت داشته باشد … مرا از معرفت خدا، تصديق خدا و رسولش و پيروي از علي عليه السلام و امام ...
معرفت (خودشناسی و خداشناسی)
رسد آدمی به جایی كه بجز خدا نبیند بنگر كه تا چه حدّ است مقام آدمیّت نكته لازم در اینجا ذكر این نكته لازم است كه انسانها در وجدان ناخودآگاه خویش از این معرفت (خودشناسی) ...
رسد آدمی به جایی كه بجز خدا نبیند بنگر كه تا چه حدّ است مقام آدمیّت نكته لازم در اینجا ذكر این نكته لازم است كه انسانها در وجدان ناخودآگاه خویش از این معرفت (خودشناسی) ...
آيتاللهي: با عقل ميتوان به نسبت عالم با خدا پي برد
به گزارش خبرنگار آئين و انديشه فارس، صبح امروز همايش ملي «معرفت ديني» به همت ... اشكال همين است خدا مثل «چي» نيست، اگر عنصري در عالم بيابيد و بگوييد خدا ...
به گزارش خبرنگار آئين و انديشه فارس، صبح امروز همايش ملي «معرفت ديني» به همت ... اشكال همين است خدا مثل «چي» نيست، اگر عنصري در عالم بيابيد و بگوييد خدا ...
او، رضاي خدا بود
او، رضاي خدا بود-او، رضاي خدا بود نويسنده: سهند صادقي بهمني امامت و شناخت آن از چنان ... ميدانيم كه معيار معرفت حضوري، اتحاد وجودي فاعل شناسا و موضوع شناخت است، ...
او، رضاي خدا بود-او، رضاي خدا بود نويسنده: سهند صادقي بهمني امامت و شناخت آن از چنان ... ميدانيم كه معيار معرفت حضوري، اتحاد وجودي فاعل شناسا و موضوع شناخت است، ...
ضرورت و آثار معرفت
ماهيت و حقيقت معرفت الله: مي گويد به امام(ع) عرض كردم: آن معرفتي كه عبوديت را محقق ميكند (معرفت خدا) چيست؟ آن حضرت فرمودند:[تصديق خداي عزوجل و تصديق ...
ماهيت و حقيقت معرفت الله: مي گويد به امام(ع) عرض كردم: آن معرفتي كه عبوديت را محقق ميكند (معرفت خدا) چيست؟ آن حضرت فرمودند:[تصديق خداي عزوجل و تصديق ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها