تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):با علما معاشرت كن تا علمت زياد، ادبت نيكو و جانت پاك شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813429165




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی و تحلیل آیین فرقۀ اهل حق - بخش دوم و پایانی تناسخ و فرجام شناسی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بررسی و تحلیل آیین فرقۀ اهل حق - بخش دوم و پایانی
تناسخ و فرجام شناسی
فرقۀ اهل حق، یک گروه دینی ایرانی با اعتقادات، گرایش ها و آداب و متون مذهبی خاصی است که در میان طوایف لر، کرد و ترک زبان پیروانی دارند.

خبرگزاری فارس: تناسخ و فرجام شناسی



  تجلّیات حق و آفرینش یکی از اصول اعتقادی اهل حق، اعتقاد به تجلیات هفتگانۀ حق است که به آن دون به دون شدن یا دونادون گویند. دون به معنی، لباس و جامه است. آنها معتقدند مهم ترین مظهر و مجلای حق البته انسان است. بدین سان مفهوم اَوَتاره Avatara که در دین هندویی و بسیاری طریقه های عرفانی مبنای رابطۀ خدا و انسان را بیان می کند در اینجا هم مطرح است. منتها در این مکتب به یک معنا، ظهور و تجسد الهی برای این است که بندگان او را ببینند (جلالی مقدّم، 1372، ص 468). در هر زمانی، خدا همراه چهار (یا پنج) فرشته که به آنها یاران چار ملک گویند، ظهور می یابد. سید کلاردشتی، که در روزگار قاجاریه مدعی پادشاهی شد و با سوزن زنی بر روی جبّه به گمان خود لباس سلطنتی برای خود فراهم کرد، از پیشوایان اهل حق بود که برای تجلیات خدا ترتیبی قائل است: 6 5 4 3 2 1 ؟ عزراییل اسرافیل میکائیل جبرائیل خاوندگار فاطمه نُصَیر قنبر سلمان محمّدمصطفی علی ؟ بابا طاهر بابا حسن بابافقیه بابا بزرگ خوشین رَزبار ؟ پیر موسی داوود بنیامین سلطان اسحاق زربانو ؟ کاکا رحمان کاکا عرب کاکا میره قرمزی ؟ شاهسوار قَره پوست کامَلکجان کامِریجان محمّدبگ پری خانم ؟ شاه اَبدال شاه الماس شاه جمشید شاه آتش     این تجلیات در کتاب سرسپردگان با کمی تفاوت، چنین آمده:     6 5 4 3 2 1 ؟ عزراییل اسرافیل میکائیل جبرائیل 1. خاوندگار فاطمه نصیر حضرت محمّد قنبر سلمان 2. مرتضی علی ماما جلاله بابا طاهر کرفقی کاکا ردا (رضا) بابا بزرگ 3. شاه خشین خاتون داییره مصطفی داودان پیرموسی داوود بنیامین 4. سلطان اسحاق رزبار شاه سوارآقا یارلی یاریجان کامریجان 5. قرمزی(شاه ویس قلی) پری خان شرط ؟ ابدال بگ الماس بگ جَمشید بگ 6. محمّدبگ دوستی خانم ؟ خان ابدال خان الماس خان جمشید 7. خان آتش   در متون دینی اهل حق از آفرینش سخن گفته شده که بعید می نماید مقصود، ایجاد از عدم باشد. روح کلی حاکم بر تفکر یارسان، وحدت وجود است. بر این اساس می باید به طریق صدور و بروز و ظهور صورت گرفته باشد. صدور از ذات باری در مراحل و مراتبی در پی هم صورت گرفته است، اما نخستین تحقق یا ظهور ذات حق در وجود خودش بوده است (جلالی مقدم، 1372، ص470). به اعتقاد این فرقه، در آغاز هستی خداوند پس از ارشاد هفتن و نمودن راهی که باید بپیمایند، در بطن دُرّی در ته دریا بود. محصور بودن حق در صدف، مانند اعتقاد به تناسخ یک عقیدۀ مانوی است: در باب خلقت بدان که روزی که نه زمین بود و نه آسمان، پادشاه عالم جوهری بود در میان صدف، بعد از ید قدرت خود قطره ای از جوهر خود در گوهر انداخت و جوهر در بطن گوهر قرار گرفت و نعره ای کشید آب شد، و آسمان ها از بخار آن و زمین از کف آن آب و بعد پیر بنیامین از بنی آدم آفریده شد... (خواجه الدین، بی تا، ص39). در یک نگاه گذرا، این عقیدۀ بی اصل و اساس اهل حق دربارۀ آفرینش، هیچ سنخیتی با اصل آفرینش که در قرآن طی آیات متعدد ذکر شده، ندارد. در قرآن، آفرینش انسان از خاک، گل و گل خشک(تراب، طین و صلصال) بوده است. می فرماید: شما را از خاک آفریدیم و به خاک برمی گردانیم و بار دیگر از خاک خارج می کنیم(طه:55). همچنین در سوره های انعام، حج، مؤمنون، روم، سجده، رحمان، مرسلات، و طارق، مراحل آفرینش انسان بیان شده است که بنابر آیات این سوَر، خداوند انسان را از گل آفرید که مخلوطی از آب و خاک بود، سپس از روح خود در او دمید و آن خاک به شکل آدم تجسم یافت. اهداف این خلقت نیز در آیات مختلف قرآن آمده است. از جمله، عبودیت خداوند (ذاریات: 56)، آزمون آدمی از نظر حسن عمل (ملک: 2)، آگاهی از قدرت و احاطۀ خداوند بر هر چیز و هر امر (طلاق: 12)، شمول رحمت الهی (هود: 118ـ119) و تأکید بر عبودیت و بندگی خدا، به عنوان هدف نهایی آفرینش. بنابراین، ادعای اهل حق دربارۀ آفرینش و اهداف آن و معتبر دانستن عقاید خود در این خصوص، با مقایسۀ داستان خلقت در قرآن ادعایی واهی و هیچ گونه اعتباری به این گروه نمی بخشد. براساس آموزه های اهل حق که در جدول منعکس شده است، او [خدا] نخست در جامۀ خاوندگار مجسم شد که آفرینندۀ جهان است. تجسم دومش، جامۀ علی علیه السلام بود. ظهور اهل حق، از تجسم سوم است. هنگامی که ذات حق در هریک از این هفت جامه متجلی می شود، فرشتگان تجسم های یکدیگرند. فرشتگان، فیض الهی اند. به روایتی، بنیامین زادۀ تعرّق، نماد فروتنی است. داوود ـ از دَم (خشم)؛ موسی ـ از شارب (دلسوزی) و رزبار – از نبض (محبت) است. فرشتگان نایبان حقند: بنیامین وکیل و پیر؛ داوود، ناظر و داور؛ پیر موسی، کاتب نیک و بد و مصطفی دودان (نُصَیر) که ملک الموت است. گویند: شمار این فرشتگان به طور معمول چهار است. اما در واقع یک فرشتۀ پنجمی ناظر بر عبادات است، با نام نمادین رزبار یا رمزبار (موکل بر رازها و مادر سلطان اسحاق). سرشت زنانۀ او مسلّم است، گرچه بر جنسیت تأکیدی نشده و حتی یکی از پیامبران، رزبار خنثا (نرمادّه) نامیده شده است. مخلوقات بنا به عنصر ذاتی خود، به دو گروه مشخص زرد گِل و سیاه گِل تقسیم می شوند. موجودات رستگار و تابناک از گروه نخستند. سرسلسلۀ ایشان، بنیامین و سید محمّد هستند. موجودات آتشی و تیره، از گروه دومند که سرورانشان ابلیس و خناس اند. تلفیق این دو گروه از مخلوقات، ائتلاف هایی پدید می آورد که شاید فقط از نظر ظاهر قابل شناخت باشند. از دیگر منابع اهل حق، مانند سرانجام و فرقان نیز فهرستی از تجلیات را به دست می دهند. فرقان اشاره ای به هفت دوره نمی کند و برای خاوندگار و سلطان اسحاق مقام ویژه ای قائل است. در مقابل تعداد تجسمات جزیی در آن بیشتر است (بابا نااوس و...). بدین ترتیب، تجسمات بنیامین: نوح، مسیح و موقتاً (به صورت مهمان) رستم شاهنامه، تجسمات رزبار: بلقیس ملکۀ سبا، مریم و... . تجسمات سید محمّد: زرتشت، حضرت محمّد صل الله علیه و آله و... هستند. گویند: سید عیسی، از ازدواج نخست خود سه پسر داشت. نهمین نسل از سید عیسی؛ یعنی بابا رسول گِورَه، از نیاکان خانوادۀ بانفوذ سادات نقشبندی برزنجی است که در سراسر عراق پراکنده اند. پس از سلطان اسحاق، آشفتگی چشمگیری در توالی تجلیات در شاخۀ اصلی این فرقه، وجود دارد. احکام، آداب، اخلاق؛ نقد و بررسی با اندک تأمل، ناسازگاری آموزه های اهل حق، با معارف ناب دینی و اهل بیت علیه السلام و حتی مسلمات ادیان الهی و آسمانی روشن می شود. آیین اهل حق، آیینی التقاطی است که افراط شیعه نیز در آن دیده می شود. آنها همواره از دوازده امام سخن می گویند. پس در ظاهر مستقیماً با اسماعیلیه پیوند ندارند. دربارۀ تأثیرات ادیان و مذاهب دیگر بر مکتب اهل حق، سخنانی گفته شده، مثلاً ایوانف آن را متأثّر از مسیحیت و اسماعیلیه دانسته. البته بعضی مشابهت ها با معتقدات اسماعیلیه در این آیین دیده می شود، اما ریشۀ این شباهت ها در گرایش عرفانی اهل حق به باطنی گری و تأویل نهفته است که در هر دو مذهب مشترک است (جلالی مقدّم، 1372، ص467). مینورسکی می نویسد: مذهب اهل حق، براساس عقیدۀ غلات شیعه ساخته شده و با آیین تناسخ و تصوف آمیخته و به شکل آیین ویژه پدیدار گشته (خواجه الدّین، بی تا، ص 92، نقل از مینورسکی). قربانی کردن خروس، با آیین یهودیان مرتبط است. درحالی که نام های انجیلی مثل داوود و موسی، شاید از قرآن گرفته شده باشد. در نفوذ مسیحیت نباید اغراق شود، اگر اهل حق در گفت وگوهای خود با مبلغان، از مسیح و مریم سخن می گویند، شاید، تنها به عنوان تجسم خدایان خود، به ایشان توجه می کنند. در واقع، اهل حق از شیعۀ معمول منحرف شد تا جایی که نظام دینی جداگانه ای تشکیل داد. تقسیم موجودات به دو گروه، در باورهای زرتشتی نیز وجود دارد: از تأمّل در مبادی آنها برمی آید که این طایفه، یک فرقۀ عرفانی بوده که غیر از تصوّف و حکمت اشراقی، عناصری از عقاید یهود و مجوس و مانویه را با بعضی اجزاء از افکار و تعالیم شیعه و غلات، به ویژه دروزیه و نصیریه به هم درآمیخته بوده اند و رفته رفته صبغۀ تصوّف در آیین آنها قوی تر شده است (زرین کوب، 1387، ص 97). آنها با دروزی ها و نُصَیری ها در پرستش حضرت علی علیه السلام، مشترکند، اما نزد آنان، سلطان اسحاق کلّا بر علی علیه السلام سایه افکنده است. دیگر عنصر آشکار در شکل گیری اهل حق، آیین درویشان صوفی است. مانند گزینش پیر، بزم مهرورزی، همراه با ذکر و صرف نذر و اتحادیه های اخوت. از دیدگاه اجتماعی، دین اهل حق را طبقه های پایین تر، بادیه نشینان، روستائیان، مردمان ناحیه های فقیرتر، درویشان و... پذیرفته اند. برخی از آداب و آیین اهل حق عبارتند از: 1 سرسپردن هر درویش، باید یک مرشد داشته باشد و هر اهل حقی نیز باید به یک پیر سر سپارد. در آیین سرسپاری، افرادی که نمایندۀ پنج فرشتهاند، پیرامون نوزاد می ایستند. برگزارکننده، یک جوز هندی (جوز بویا) را به عنوان نمادِ سر می شکند. سپس آن را با یک سکۀ نقره به نام هَویزه، که منقّش به اشهد شیعه است، به او می بندند. پس از این مراسم، شخص سرسپرده و پیر به منزلۀ افراد یک خانواده به شمار می آیند و ازدواج بین افراد آن خانواده و دودمان پیر ممنوع می گردد (مینورسکی، 1964، ص 309). 2. به جم خانه رفتن اجتماع و جمع برای اهل حق بسیار اهمیت دارد و از عبادات فردی چندانی در این آیین یافت نمی شود؛ زیرا در آن، همۀ دشواری ها راه حلی می یابند. این اجتماعات در فاصله های معین و در رابطه با اتفاقات مهم، مانند نام گذاری کودک، ازدواج، سرسپردن و... برگزار می شود. به عبارت دیگر، ایشان در مناسک به جم خانه رفتن، هر هفته در جایی گرد آمده با تشریفاتی ویژه به عبادت و ورد و ذکر مخصوص به خود مشغول می شوند. کلام ها همراه با ساز برایشان خوانده می شود. عدة حاضر را جم و آن مجمع راجم خانه (در اصطلاح درویشان، خانقاه) گویند (خواجه الدین، بی تا، ص47). چنین جلساتی که به طور خصوصی با مشارکت زنان برگزار می شد، منجر به بدگمانی برخی غیر اهل حق و نامیدن این فرقه به نام مستعار چراغ سوندورِن (= چراغ خاموش کن) شد. 3. ذکر جلسات اشتغال به ذکر، در مناسبت های رسمی برگزار می شود. درویشانِ با استعداد، با صدای ساز، به حالت خلسه و بی خودی درمی آیند که در این حال، می توانند بر زغال افروخته راه بروند، آن را در دست گیرند و کارهایی مانند آن انجام دهند. 4. قربانی از مختصات این اجتماعات، تقدیم قربانی هاست. اهل حق نسبت به نماز چندان اهمیتی نمی دهند و بیشتر به جای نماز نیاز می دهند. ایشان بر این باورند که با نشستن در جم خانه و دادن نیاز، مسئولیت این تکلیف از آنان گرفته می شود (همان، ص61). نیاز یکی از نذرهای پنج گانۀ اهل حق که هدیۀ کوچکی است که بندۀ نیازمند با کمال عجز برای خدا (مراد مظهر خدا، یعنی قطب) ببرد، به ویژه در روز جمعه که آن به جای نماز یک هفته شمرده می شود (همان، ص63). نذر و نیاز به صورت خام، همچون حیوانات نر به نیت قربانی، خیر و خدمت به صورت خوراک های پخته یا آماده مانند شکر، نان و... تقدیم می شود.  از چهارده گونه قربانی خون دار و بی خون نام برده شده است. جانورانی که می توان از آنها قربانی داد، عبارتند از: خروس، گوسفند، گاو اهلی، شتر (گاو و گوسفند غیر اهلی نیز مانند گاو، گوزن، انواع گوسفندها و آهوی صحرایی)، به شرطی که نر و سالم بوده پیر و ضعیف نباشد (خواجه الدین، بی تا، ص 77). سن خروس نباید کم تر از شش ماه و سن شتر و گاو و گوسفند کم تر از سالی نباشد که مادۀ آن جنس در آن سال، به قانون طبیعت آبستن شود. بنابراین، این فرقه نماز را که واجب دین اسلام است، قبول ندارند و بهانه های مختلفی برای فرار از این فریضۀ الهی آورده. می گویند: به جای نماز، نیاز داریم؛ یعنی برای فرار از نماز جایگزینی به نام نیاز انتخاب نموده اند! نیاز غذای نذری است که در شب جمعه در حلقۀ پیروان اهل حق توزیع می شود. برخی نیز از آنان معتقدند که چون علی علیه السلام را سر نماز به قتل رساندند، نماز نمی خوانیم. درصورتیکه از شروط مسلمان بودن، ادای فرایضی است که خداوند بر بندگانش تکلیف کرده است. وقتی این فرقه از انجام ستون دین شانه تهی می کنند، چگونه باید چنین فرقه ای را به رسمیت شناخت و آن را در بین فرق شیعه، یا دست کم بین فرق مسلمان جای داد؟ 5. شرط اقرار به منظور رعایت کمال اخلاقی، اتحاد ویژه ای میان یک (یا چند) مرد و یک زن شکل می گیرد که خواهر و برادر خوانده می شوند و به آن شرط اقرار می گویند. ایشان معتقدند: این اتحاد با انتظار روز قیامت شکل می گیرد. همچنین پس از برگزاری آیین سرسپاری، رابطة نَسَبی بین سرسپرده و پیر برقرار شده، به منزلة افراد یک خانواده به شمار می آیند و ازدواج بین افراد آن خانواده و خانوادة پیر ممنوع می شود. (مینورسکی، 1964، ص 309). 6. روزه ایشان مانند یزیدیه، فقط سه روز در زمستان از دوازدهم چلّۀ بزرگ تا چهاردهم آن روزه می گیرند و روز پانزدهم روز عید سلطان و جشن حقیقت است. از میان شاخه های این فرقه، فقط آتش بگی روزه نمی گیرند: زیرا روزهای (آخرین) تجسم نزدیک است و گویند به جای روزه باید جشن گرفت. این در حالی است که اینان به جای روزۀ سی روزه، سه روز روزه می گیرند، بی آنکه بر فلسفۀ یک ماه روزه داری که در قرآن کریم نیز بدان اشاره شده، توجه داشته باشند. در قرآن کریم آمده است: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ... فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ (بقره: 185)؛ ماه رمضان چنان ماهی است که در آن قرآن نازل شده... پس آنکه از شما این ماه را دریابد، باید آن را روزه بدارد. تأکید بر ماه چنین القا می کند که مراد، همان ماه 29 یا 30 روزه است. از سوی دیگر، فلسفۀ روزه داری در این سی روز، تکامل جسم و جان، تقرب به خدا، پالایش بدن برای درک امور معنوی و کفارۀ تخطی از مقررات دینی است. بنابراین، روزه نیز نزد این فرقه، دستاویز تحریف شده است. مبانی اعتقادی اهل حق معتقدند که فرقه ای از ریشۀ اثنا عشریه و یکی از هفده سلسلۀ عارفان به شمار می آیند. در عین حال، میان خود و متصوفه تفاوتی می دانند؛ زیرا متصوفه بیشتر معتقد به وصولند، اما ایشان معتقد به سلوک، و چون سرسلسلۀ اهل حق علی علیه السلام است، چنین نامیده شده اند. ازآنجاکه همانندی هایی میان باورهای علی الّلهیان و نصیریه هست، به اشتباه آنان را نصیریه می گویند. اما این فرقه به کلی از نامیده شدن بدین نام نفرت دارند و می گویند: نصیریه علی را مظهر تام و تمام حق لذاته می دانند، اما به باور اهل حق، مظهر تام و تمام است لصفاته (دهخدا، 1377، ذیل علی اللّهی). دکتر مصاحب، گرچه دادن نام علی اللّهی را به این فرقه، تهی از مسامحه نمی داند، اما دیانت آنان را آمیخته ای از باورهای غلات و آداب صوفیه و بازمانده هایی از آیین های یهود، مجوس، مانوی و اعتقاد به حلول و تناسخ و تجسد را از اصول باورهای آنان می دانند (خواجه الدین، بی تا، ص 92ـ96). همچنین برخی نظرات آنها دربارة شیطان، مایه های زروانی دارد. حضور اهریمن در بشر، اندیشة مشترک دین مزدایی سنتی و مذهب زروانی است. قرینه سازی و تقابل نیروهای اهریمنی و اهورایی، ترکیبی از اندیشه های اسلامی و مزدایی است (جلالی مقدّم، 1372، ص 473). ایوانف، در یک نسخۀ خطی ناقص از اهل حق، که در شیراز به دست آورد، اشاره ای به ملک طاووس که یک تصویر شاخص یزیدی است، پیدا کرد. یزیدیه، برای طاووس مقامی والا قائلند و آن را واسطۀ آفریدگار در آفرینش جهان می دانند. ایشان خصوصیاتی بر آن قائلند که با خصوصیات شیطان مطابقت دارد و بیشتر بدین جهت، به شیطان پرست ها معروف شده اند. در بین تمام ادیان الهی، شیطان موجودی پلید و پیشوای قوای باطل مطرح است، اما اهل حق معتقد بدان بوده، قائل به رانده شدن شیطان نیستند. شیعیان از اینها به عنوان شیطان پرست یاد می کنند؛ زیرا شماری از طایفه های اهل حق (علی اللّهی)، پیرو و معتقد به ملک طاووس (شیطان) می باشند. همۀ پیروان فرقه های اهل حق از لعنت و دشنام و بدگوئی نسبت به ملک طاووس سخت دوری می کنند و نامش را مقدس و مبارک دانند و پیروان ملک طاووسی همۀ آداب و مراسم اهل حق را به جا می آورند و همانند مسلک شیطان پرست های دیگر ملل نیستند و بیشتر در کرند و روستاهای پیرامون آن زندگی می کنند. ملک طاووس ها از هیچ آیینی بد نمی گویند و زبان را به لعن کسی یا مکتبی نمی آلایند و معتقدند به همۀ مردم جهان باید کمک و یاری کرد؛ چه اهل صفا و نیکی باشد یا پیشه اش بدی و آزار دیگران. ملک طاووسی ها گویند: پروردگار دو جهان ملک طاووس را از آتش عزت آفرید و وی را به پاسبانی درگاه با عظمت الوهیت گماشت. پیش از آفرینش علی بود و آن حضرت نور مطلق بود و چهار ملک مقرب از جسم پاک علی علیه السلام به وجود آمد. جبرئیل از دست راست، میکائیل از دست چپ، اسرافیل از پیشانی و عزرائیل از زبان علی علیه السلام آفریده شدند و ملک امین (ملک طاووس) از ذات علی علیه السلام پدید آمد و هفتاد هزار سال عبادت ذات او نمود؛ یعنی ملک طاووس دون علی است. کسانی که خطایی کنند، کیفر آنان به دستور ملک طاووس داده شود، آب دهان به آتش نمی افکنند و پهنۀ زمین ملک اوست(مدرسی چهاردهی، بی تا، ص178ـ180). 1. اصول اخلاقی اصول اخلاقی اهل حق مبتنی بر چهار دستور اصلی است که به سلطان اسحاق نسبت داده می شود: پاکی اعم از پاکی جسم، جامه، زبان، اندیشه و رفتار؛ راستی در رفتار و گفتار و کردار که این اصل با سه اصل زرتشت همخوانی دارد. نیستی به معنی نابودی غرور و هوا، هوس، شهوات و...؛ ردا (رادی) به معنی بخشش و خدمت و کمک به دیگران. حرام بودن نگاه بد به نامحرم، لزوم حفظ اسرار آیین از غیر اهل حق، منع آزار مخلوقات خدا، لزوم کشت و زرع، قناعت و منع استعمال دخانیات و مسکرات، از دیگر اصول اخلاقی آنهاست (جلالی مقدّم، 1372، ص 472). 2. تناسخ و فرجام شناسی اعتقاد ایشان به تجسم، شبیه عقیدۀ تناسخ است. دونادون یا جامه به جامه شدن نزد آنان، یعنی داخل شدن روح از بدنی به بدنی دیگر بی درنگ پس از مرگ. اهل حق، همچون دیگر معتقدان به تناسخ، مرگ را پایان قطعی زندگی و متضمن انقطاع حضور روح در این جهان و عبور آن به عالمی دیگر نمی دانند. هر زندگی به پیشواز مرگ و هر مرگی به پیشواز زندگی دیگر رفتن است (جلالی مقدم، 1372، ص470). به باور اهل حق، روح انسان هزار و یک دون (جامه) عوض می کند و با گردش در جامه های گوناگون، جزای کارهای گذشتۀ خود را می بیند. به این ترتیب، جامه های بعدی آن متناسب با کارهایی خواهد بود که انجام داده، درصورتیکه کارهای نیک و خوب از او سرزنَد، به جامۀ ثروتمندان و اشخاص مرفه خواهد رفت و اگر کارهای زشت و ناپسند، به جامۀ فقیران آمده، دچار سختی ها و ناملایمات خواهد شد تا در این راه، جزای کردار خود را ببیند. پس، از عوض کردن هزار جامه، هزار و یکمین جامۀ خود را که بقا و ابدیت است، خواهد پوشید. از اصل اعتقاد به تناسخ است که اهل حق بر این باورند که شماری از پیشوایان آنها، به ویژه هفت تنان، هفتوان، هفت سردار، قولطاسیان، در روزگاران گذشته در جامۀ پیغمبران و یاران حضرت محمّد صل الله علیه و آله و یاران حضرت حسین علیه السلام و حتی دوازده امام و عارفان و پادشاهان به دنیا آمده و به ارشاد و راهنمایی مردم جهان پرداخته اند (خواجه الدّین، بی تا، ص 14ـ15). انسان ها باید از دورۀ 1001 تجسم عبور کنند که در طی آن، به پاداش اعمال خود می رسند. به نوشتۀ فرقان، تهذیب و تصفیه ضرورتاً منحصر به موجوداتی است که به خیر و شر تقسیم می شوند. هرچه بیشتر دنیای جامه ها را تحمل کنند و بیشتر آزار بینند، به خدا نزدیک تر و تابناک تر می شوند، درحالی که تیره دلان هرگز رستگار نمی شوند. اهل حق، منتظر ظهور صاحب زمان هستند تا بیاید و آرزوی دوستداران را برآورده و دنیا را تسخیر کند. برخی کلام پیامبرانۀ ایشان، خبر از آمدن مسیح می دهد. عرصۀ آخرین داوری که سان می گویند، دشت شهرزور یا سلطانیه خواهد بود که سلطانان آنجا نابود می شوند. به نوشتۀ فرقان، خیر به بهشت می رود درحالیکه شر باید معدوم شود. تناسخ نزد اهل حق بر اساسی فکری و اخلاقی استوار است و می توان اشاراتی در این جهت یافت که حکایت از توجه ایشان به قانون کارمای هندوان دارد (جلالی مقدم، 1372، ص470). تناسخ یک اعتقاد صرف هندی نیست؛ زیرا در اعتقادات اسماعیلیه هم بوده است. به اعتقاد بسیاری پژوهشگران، تناسخ باوری است که در ادیان و مذاهب هندی ریشه دارد و در آیین هندو با نام سمسارا نامی است برای تولد مجدّد و مکرر در چهار دین بومی سرزمین هند؛ یعنی هندو، جین، بودا و سیک. سمسارا و کارما کلاً نظریه ای است دربارة کیفر و پاداش کنش های اخلاقی و تبیین تفاوت افراد در ادیان هندی. بنابراین، در تعریف تناسخ می توان گفت: عبارت است از: چرخة تولد مکرر انسان در این دنیا که بر اساس آن روح فناپذیر او با مرگ تن نابود نمی شود، بلکه به صورت مکرر در قالب موجودی دیگر به حیات خود ادامه می دهد. این بازتولد تا رسیدن به موکشه (نیروانه، بقا) یا رهایی از طریق اتحاد با روح کلی، یعنی برهمن ادامه می یابد (نیازی، 1390). افزون بر اینکه اهل حق ایده تناسخ را از فرقه هندی به عاریت گرفته اند، مفهوم کارما که ارتباطی نزدیک با این مفهوم دارند، به آیین اهل حق راه یافته است. همراه با نظریة تناسخ، اعتقاد دیگری در بین هندوان پدید آمد که چگونگی توالد پیاپی را شرح می دهد و علت انتقال روح از بدن برتر یا پست تر را بیان می کند و آن کارما بود. کارما یکی از مفاهیم کلیدی در ادیان شرقی مانند هندوئیسم، بودیسم و جینیسم است. قانونی است حاکم بر این جهان که نتیجة اعمال انسان را در جهان تعیین می کند. اگر فردی برای رسیدن به درجات بالاتر در این جهان کوتاهی کرد، مجبور است دوباره و چندباره در عالم مادی متولد شود و رنج بکشد. مهم ترین نتیجة اعتقاد به این قانون، قبول تناسخ و تولدهای مکرر در این عالم است (مرادی، 1386). قانون کارما، با تعیین پیامد اعمال انسان، موجب پدید آمدن چرخة بازپیدایی می شود، اما خودش نه پاداش عمل نیک است، نه جزای عمل بد. بر اساس این قانون، نتایج اعمال انسان گم نخواهد شد؛ هر اتفاقی که در زندگی فرد روی می دهد، چیزی جز نتیجة کار او نیست. فرضیة کارما و تناسخ رابطة تنگاتنگی با یکدیگر دارند. به این معنا که: هر فعل انسان دارای تأثیری در جهان است، بسته به اینکه خوب باشد یا بد، ثمرة خوب یا بد به بار می آورد. عمل انسان مانند دانه ای است که ثمرة خاصی خواهد داشت. این ثمره ممکن است در زندگی جدید انسان، در تولد بعدی در این جهان خود را نشان دهد. باید توجه داشت که شرایط زندگی فعلی انسان نیز حاصل اعمال او در زندگی های گذشته است و این چرخة بازپیدایی های مداوم تا آنجا ادامه دارد که انسان به معرفت مطلق و وارستگی کامل نایل آید (مرادی، 1386). در نقد این دو آیین یعنی تناسخ و کارما باید گفت: تناسخ، خلاف ضرورت اسلام و تمام ادیان آسمانی است و از دیدگاه قرآن، هر روح که از بدن جدا شود، قبل از قیامت که هر روحی با بدن خود محشور می شود، در عالم برزخ است و ادلۀ عقلی نیز تناسخ را باطل می شمارند (علی نوری، 1379، ص 129؛ قربانی لاهیجی، 1375، ص 284ـ297؛ صدرالمتألهین، 1981، ج 1). در ردّ تناسخ دلایل عقلی و نقلی بسیاری بیان شده است که نیاز نقد تفصیلی آن به مجال دیگر دارد، اما اینجا، اکتفا به این آیۀ شریفۀ قرآن می شود که می فرماید: کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (بقره: 8)؛ چگونه به خدا کافر می شوید درحالیکه شما مردگانی بودید و او شما را زنده کرد، باز شما را می میراند و باز زنده می کند و آن گاه به سوی او بازگردانده می شوید. این آیه، اشارۀ صریح دارد به حیات بعد از مرگ که همان رستاخیز و قیامت است. اگر کسی تناسخ را بپذیرد، نمی تواند به حیات و مرگ بعد از آن اعتقاد داشته باشد. درحالیکه، تناسخ یک چرخۀ باطل نامتناهی است. بازگشت ارواح مردگان به دنیا و بدن های دیگر غیرممکن و غیرواقعی است. بنابراین، عقیدۀ به تناسخ که گاهی آن را عود ارواح نامند، از نظر قرآن باطل و بی اساس است. نتیجه گیری اهل حق، فرقه ای است که با حفظ بعضی سنن کهن و رعایت برخی اصول مناسک دین اجدادی و زیر نام اسلام، به نام های گوناگون مانند اهل حق، کاکی، علی اللّهی و... به انجام آداب و مناسک خود که معمولاً سری است، سرگرمند. مرکز آنها، شهرزور در عراق کنونی و به طورکلی قلمرو گورانیان است. پیروانشان تا مرزهای غربی ایران، لرستان و کردستان و آذربایجان و... پراکنده اند، به دلیل پراکندگی، نهفتگی, برآورد جمعیت آنها ممکن نیست. این فرقه با فرقة علی اللّهی، به دلیل اشتراک در اندیشة مظهریت حق در وجود علی علیه السلام، یکی دانسته شده اند. مؤسس این فرقه، سلطان اسحاق است. وی آیین ویژه و خاندان هایی بنیاد نهاد. مهم ترین کتابی که او و یارانش نوشتند، سرانجام نام دارد که در معرفی آیین و خاندان های 12گانه و تجلیات حق است.  هریک از افراد اهل حق، موظف به سرسپردن به یکی از این خاندان ها هستند. مهم ترین سلسله مراتب روحانی آنها عبارتند از: هفت تن، هفتوانه، چهل تن و.... این فرقه معجونی از فرقه انحرافی و حتی آموزه هایی از ادیان آسمان و اسلام است؛ از جمله اعتقاد به تجلیات هفتگانه که نزدیک به مفهوم اوتاره هندویی است. همچنین اعتقادشان به محصور بودن حق در بطن درّ مانند اعتقاد مانویان است. در مبانی اعتقادی و آیین التقاطی آنها، برخی تندروی های شیعه و مشابهت هایی با معتقدات اسماعیلی، یهودی، مسیحی، زرتشتی، دروزی، نصیری و صوفیه دیده می شود. برخی نظراتشان دربارة شیطان، مایه های زروانی و یزیدی دارد. ازاین رو، آنان به شیطان پرست ها نزدیک هستند. در اعتقادشان، به تناسخ اشاراتی حاکی از توجّه به قانون کارما و سمسارای هندوان یافت می شود.  اهل حق در اصول اخلاقی، پایبند چهار دستور اصلی هستند که شامل پاکی، راستی، نیستی و رادی می باشد. ایشان از نظر توحیدی که اعتقاد به حلول ذات خدا در علی علیه السلام دارند، به تناسخ نزدیک می شوند که از دیدگاه قرآن و اسلام مردود و مطرود است. اعتقاداتشان به نبوت و امامت، از باب دون رهبران و مرشدان است که این اعتقاد هیچ سنخیتی با ائمۀ اسلام نداشته، مردود است. این فرقه از نظر عقیده به آفرینش، تفکیک طریقت و شریعت و حقیقت از یکدیگر، ادعای الوهیت در مورد علی علیه السلام، تناسخ و اعتقاد به ظهور و حلول و تجسم، عدم اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ و حشر و نشر و بهشت و جهنم، عدم اعتقاد به قرآن و... با عقاید ناب اسلامی در تناقض و تعارض است.  ازاین رو، اینها فرقه ای منحرف از اسلام هستند. به فرمایش حضرت علی علیه السلام: همانا آغاز پدید آمدن فتنه ها، هواپرستی و بدعت گذاری در احکام آسمانی است، نوآوری هایی که قرآن با آن مخالف است (نهج البلاغه، 1386، خ 50). از این رو، این فرقه با این اعتقادات ابداعی و التقاطی، فرقه ای بدعت گذار و منحرف محسوب می شود؛ زیرا هرگونه بدعت در اسلام مطرود است.   منابع نهج البلاغه، 1386، ترجمۀ محمّد دشتی، تهران، آدینۀ سبز. ابن مهلب، بی تا، مجمل التّواریخ و القصص، تصحیح محمّدتقی بهار، به اهتمام محمّد رمضانی، تهران، کلاله خاور. الهی، ن.ع، 1361، برهان الحق، بی جا، بی نا. جلالی مقدّم، مسعود و داریوش صفوت، 1372، اهل حق، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی. خواجه الدّین، م.ع، بی تا، سرسپردگان ـ تاریخ و شرح عقاید دینی و آداب و رسوم اهل حق (یارسان)، کتابخانۀ منوچهری، تهران. دهخدا، ع.ا، 1377، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران. راوندی، محمّد بن علی، 1385، راحـة الصدور و آیـة السرور: در تاریخ آل سجوق، به کوشش و تصحیح محمّد اقبال، تهران، اساطیر. زرّین کوب، عبدالحسین 1387، ارزش میراث صوفیه، تهران، امیرکبیر. زکریا قزوینی، 1373، ترجمه با اضافات جهانگیر میرزا قاجار، آثار البلاد و اخبار العباد، تصحیح میر هاشم محدّث، تهران، امیر کبیر. صدرالمتألهین، 1981م، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت، دارالفکر. صفی زاده بورکه ای، صدیق، 1360، مشاهیر اهل حق، تهران، کتابخانۀ طهوری. علی نوری، علیرضا، 1379، بررسی مذاهب و فرق، تهران، ادارۀ آموزش عقیدتی سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه. قربانی لاهیجی، زین العابدین، 1375، به سوی جهان ابدی، تهران، سایه. لسترنج، گ، 1377، ترجمۀ محمود عرفان، جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، تهران، علمی و فرهنگی. مدرسی چهاردهی، نورالدّین بی تا، خاکسار و اهل حق، تهران، اشراقی. مرادی، حسن، 1386، بررسی و نقد فرضیة کارما از نگاه حکمت متعالیه، کتاب نقد، ش 45، ص 247ـ272. مینورسکی، و، 1964، بیست مقاله (شامل مقالات تحقیقی مربوط به مطالعات ایرانی)، تهران، دانشگاه تهران. نیازی، احمدعلی، پاییز 1390، نگاهی تطبیقی به آموزه تناسخ در ادیان هندی و رجعت، معرفت کلامی، ش 3، ص67ـ94. هدایت، رضاقلی بن محمّد هادی، بی تا، فرهنگ انجمن آرای ناصری، تهران، کتابفروشی اسلامیة.   محبوبه مسلمی زاده: استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت. معرفت ادیان- سال پنجم، شماره چهارم، پیاپی 20، پاییز 1393. انتهای متن/

http://fna.ir/7T7X4U





94/10/28 - 07:21





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن