تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداى والا مى فرمايد: وقتى بنده من كار نيكى اراده كند و نكند آن را يك كار نيك براى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804054819




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عصمت و استغفار؛ تعاند، تلائم یا تلازم؟ - بخش دوم و پایانی استغفار شاکرانه


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: عصمت و استغفار؛ تعاند، تلائم یا تلازم؟ - بخش دوم و پایانی
استغفار شاکرانه
با توجه به ادلة عصمت و شخصیت اهل‌بیت(ع)، هرگز نمی‌توان آنچه را پیامبر(ص) و امامان(ع) در دعاها و مناجات‌های خویش از گناه و نقص و کاستی به خود نسبت داده‌اند، حمل بر گناه در اصطلاح فقهی که نافی عصمت است کرد.

خبرگزاری فارس: استغفار شاکرانه



  . استغفار از رؤیت نور حق در حجاب خلق در حدیث نبوی آمده است: «گاه ابر و غبارگونه‌ای بر دلم می‏نشیند و من هر روز هفتاد بار از خدا آمرزش می‏خواهم.»25 امام صادق(ع) نیز می‌فرماید: «إن رسول اللّه(ص) کان لا یقوم من مجلس وإن خفّ حتّی یستغفر اللّه عزّوجلّ خمسا وعشرین مرّة»؛26 رسول خدا(ص) هیچ‌گاه از مجلسی ـ هرچند کوتاه ـ بر نمی‌خاست مگر اینکه 25 بار استغفار می‌کرد.» ایشان همچنین می‌فرماید: «همانا رسول خدا هر روز هفتاد بار توبه می‌کرد بدون هیچ گناهی.»27 اکنون این پرسش پدید می‌آید که مراد از غبارگونه‌ای که پیامبر را به استغفار دائمی وامی‌دارد چیست؟ غبار این خلفای تامّ الهی، توجه به کثرت خلقی در مقام انجام وظیفة تبلیغ دین است. توضیح اینکه حضرت خاتم الانبیاء(ص) همواره نور وجه حضرت احدیت را بی‌واسطه مشاهده می‌کرد؛ اما گاه هنگام نشست و برخاست با مردم و تبلیغ دین، خلق یا وجود خود آن حضرت، حجاب آن نور می‌شد و همان‌گونه که نور خورشید از پشت ابر دیده می‌شود، آن حضرت نیز نور خدا را از پس حجاب خلق و به‌عبارت‌دیگر در آینة خلق می‌دیدند. به‌عبارت‌دیگر خلق در نگاه اولیای الهی، آینة رب است؛ اما در مواردی این آینه‌ها کدر و غبارآلود بودند و موجب زنگار دل می‌شدند؛ چنان‌که امثال ابوجهل چنین وضعیتی داشتند. ازاین‌رو پیامبر(ص) هر روز هفتاد بار استغفار می‌کرد تا آن حالت برطرف شود. امام خمینی‏(ره) در شرح این مطلب می‏نویسد: این امام سجاد(ع) است که مناجات‏هایش را شما می‏بینید و می‏بینید چطور از معاصی می‏ترسد ... مسئله غیر از این مسائلی است که در فکر ما یا در عقل عقلا یا در عرفان عرفا بیاید. ... از گناه خودشان گریه می‏کردند تا صبح. از پیغمبر گرفته تا امام عصر(عج) همه از گناه می‏ترسیدند. گناه آنها غیر از این است که من و شما داریم؛ آنکه یک عظمتی را ادراک می‏کردند که توجه به کثرت، نزد آنها از گناهان کبیره است... آنان در مقابل عظمت خدا، وقتی که خودشان را حساب می‏کنند، می‏بینند که هیچ نیستند و هیچ ندارند. واقع مطلب همین است. جز او کسی نیست و چیزی نیست... و از اینکه حضور در مقابل حق‌تعالی دارند و مع ذلک دارند، مردم را دعوت می‏کنند، از همین کدورت حاصل می‏شده....28 به‌بیان دیگر نخست، هرچه دل نازک‌تر و مصفاتر باشد، ظهور تیرگی‌ها در آن روشن‌تر و نمایان‌تر است؛ دوم، قلب پیامبر(ص) و اولیای کمال الهی با صفاترین دل‌ها و نورانی‌ترین و آگاه‌ترین آنها بود؛ سوم، روبه‌رو شدن آن حضرت با مرائی کدره مانند ابوجهل و ابوسفیان، موجب کدورت می‌شد و بر قلب پیامبر زنگار می‌زد؛ چهارم، پیامبر(ص) اندک تیرگی‌ را بر نفس خود احساس می‌کرد و آن را گناه به شمار می‌آرود؛ ازاین‌رو برای زدودن این زنگار استغفار می‌کردند.29 8. دفع حجب نوری استغفار برای اولیای پاکان موجب دفع است و برای غیر آنان، موجب رفع. ما استغفار می‏کنیم تا لغزش‏هایمان بخشیده و حجاب‌ها و آثار نامطلوب گناهانمان زدوده شود؛ اما اولیای الهی به تناسب درجات خود استغفار می‏کنند تا نلغزند و گناه و حجاب، دامنشان را نیالاید؛ مانند اینکه پارچه‌ای بر روی آینه‌ای شفاف انداخته شود تا غباری بر آن ننشیند، نه مانند کسی که روی آینة غبارگرفته را پارچه‌ اندازد تا غبار آن را بزداید.30 آن بزرگان با توبه، استغفار، عبادت و اطاعت، درجات عصمت خویش را شدت و برتری می‏بخشند؛ ازاین‌رو استغفار و توبه، در بالا رفتن درجات و پایندگی عصمت آنان دخالت دارد. آیت‌الله جوادی آملی در توضیح حدیث شریف: «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی...»31 می‌گوید: آنجا که پیامبر می‌فرماید من در هر روز هفتاد بار استغفار می‌کنم، در واقع این استغفاری است که مانع از حصول حجاب است نه اینکه حجاب‌های پدیدآمده را کنار بزند؛ چراکه توجه به فرشتگان یا توجه به وحی و نبوت نیز گونه‌ای حجاب است و خداوند چیزی جز شهود را نمی‌پذیرد. حجابی که به‌گونة معمول هدف استغفار است، اعم از حجاب‌های ظلمانی و نورانی است؛ ولی شأن انبیا و ائمه از حجاب‌های ظلمانی منزه است و حجاب‌های ظلمانی اساساً برای آنان مطرح نیست تا دفع آن مورد نظرباشد. بنابراین اولاً هدف از استغفار معصومان دفع حجب است، نه رفع آن؛ ثانیاً دفع هم تنها در گسترة حجب نوری است، نه حجاب‌های ظلمانی.32 به قول مولوی: کار پاکان را قیاس از خود مگیر گرچه ماند در نبشتن شیر و شیر جمله عالم زین سبب گمراه شد کم کسی ز ابدال حق آگاه شد همسری با انبیا برداشتند اولیا را همچو خود پنداشتند گفته اینک ما بشر ایشان بشر ما و ایشان بسته خوابیم و خور این ندانستند ایشان از عما هست فرقی در میان بی‏منتها هر دو گون زنبور خوردند از محل لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل هر دو گون آهو گیاه خوردند و آب زین یکی سرگین شد و زان مشک ناب هر دو نی خوردند از یک آبخور این یکی خالی و آن دیگر شکر صدهزاران این‌چنین اشباه بین فرقشان هفتادساله راه بین33   9. استغفار شاکرانه یکی از گونه‌های استغفار این است که شخص جهت شکر نعمت حق‌تعالی و اجلال و اعظام او، زبان به عذر تقصیر بگشاید. در مناقب آمده است: پیامبر(ص) چنان گریه می‌کرد که غشوه بر او عارض می‌شد. به آن حضرت گفتند: مگر نه این است که خداوند همة گناهان پیشین و پسین تو را آمرزید؟ فرمودند: پس آیا نباید من هم بندة سپاس‌گزاری باشم؟ وصی آن حضرت علی‌بن‌ابیطالب(ع) نیز وضع و حالی همین‌گونه داشت.34 10. استغفار از واردات نفسانی احتمال دیگر در باب استغفار معصومان این است که علتش واردات نفسانی از قبیل ملال و حدیث نفس باشد که عارضِ دل‌های صاف می‌شود و آن را مشوش می‌سازد. لاجرم آن بزرگواران که کوچک‌ترین زنگار را برنمی‌تابند، از این‌گونه امور همچون گناهی بزرگ به درگاه خداوند پناه می‌برند و از او طلب مغفرت می‌کنند تا با عنایات حضرتش از هر غبار و زنگاری پیراسته باشند. 11. آموزش و تربیت یکی از وجوه و حکمت‌های استغفار در کلام ائمه(ع)، جنبة آموزشیِ آن است. توبه، استغفار و استغاثة دایمی پیامبر(ص) و امامان(ع) در پیشگاه خدا، بالاترین نقش عملی را در تربیت امت دارد و به دیگران می‏آموزد که چگونه در پیشگاه خدا به توبه، تضرع و انابه بپردازند؛ به اندک اعمال نیک خود، که هرگز سزاوار خداوندی خدا نیست، مغرور نشوند و خود را طلبکار خدا نپندارند؛ بلکه قصور و ناتوانی خود را در به جای آوردن حق بندگی بشناسند. آیا کسی که ناله‏ها و گریه‏های روح اطاعت و بندگی (امیرمؤمنان(ع)) را ببیند و بشنود، با خود نمی‏گوید: آن حضرت که یک لحظة عمرش برتر از عبادت ثقلین است، چنین توبه می‏کند، پس من حقیر چگونه بر خود ببالم و از خدا عذرخواهی نکنم!؟ البته این به معنای آن نیست که ادعیه و استغفارهای آنان تنها به صورت تعلیمی صادر شده و خود در توبه و استغفار جدی نیستند. مناجات و دعاهای امامان نشان می‌دهد که آن بزرگواران بیش از هر کس و با همة وجود، خود را در پیشگاه خالق سبحان مقصر می‌دانند و با سوز و ناله به درگاه ایزد عذر تقصیر می‌برند. محمدبن سلیمان از پدرش نقل می‌کند که با امام کاظم(ع) به جایی رفته بودیم. آن حضرت پس از نماز ظهر سر به سجده نهاد و با صدای سوزناک و اشک‌ریزان چنین با خدا مناجات می‌کرد: «رَبِّ عَصَیْتُکَ بِلِسانِی وَلَوْشِئْتَ وعِزَّتِکَ لَأَخْرَسْتَنِی وَعَصَیْتُکَ بِبَصَری وَلَو شِئْتَ وَعِزَّتِکَ لأَکْمَهْتَنِی وَعَصَیْتُکَ بِسَمْعی ولَوْ شِئْتَ وعِزَّتِکَ لَأَصْمَمْتَنِی وَعَصَیْتُکَ بِیَدی ولَوْشِئْتَ وعِزَّتِکَ لَکَنَّعْتَنِی وَعَصَیْتُکَ بِفَرْجِی ولَوْشِئْتَ وعِزَّتِکَ لَجَذَمْتَنِی وَعَصَیْتُکَ بِرِجْلی ولَوْشِئْتَ وعِزَّتِکَ لَعَقَمْتَنِی وعَصَیْتُک بِجَمیعِ جَوارِحی أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَیَّ وَلَیْسَ هَذَا جَزَاءَکَ مِنِّی.»35 اینها و صدها مورد دیگر از ناله‌های جان‌سوز امامان(ع) حکایت از فریاد درون و آه سینه دارد. در عین حال آنان در گفتار و کردار خود الگوی امت و مأمور به ارشاد، تعلیم و تزکیة مردم‌اند. لاجرم با مناجات‌ها، استغفار‌ها و نیایش‌های خویش معارفی بی‌مانند را در میان امت به یادگار نهاده‌اند. از سوی دیگر، این شیوة گفت‌وگو با خداوند، بهترین راه بیان مسیر بندگی و تضرع بوده است که معصومان(ع)، به‌منزلة اسوه‌های حسنه‌ برای بندگان به یادگار نهاده‌اند.36 چنین شیوه‌ای از بیان، سبب ریزش گناهان و بهره‌مندی از مغفرت و رضوان الهی می‌شود. 12. استغفار برای امت به طور معمول وقتی دانش‌آموزی در درس و آموزش‌های خود موفق می‌شود، آموزگار او خشنود است و احساس سرافرازی می‌کند؛ و چون شاگردی تنبلی ورزد و در برنامه‌های خود ناموفق شود، معلم نیز احساس شرمساری و ناخوشایندی می‌کند. هرگاه فرزندی به‌ویژه در خردسالی مرتکب خلافی شود یا ضرری به دیگری وارد سازد، پدرش شرمنده می‌شود و درصدد پوزش‌خواهی یا جبران خسارت بر‌می‌آید. در بسیاری از روایات پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع)، دو پدر امت اسلامی خوانده شده‌اند. رسول اکرم(ص) می‌فرماید: «أَنَا وَعَلیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ.»37 حضرت فاطمه(س) نیز می‌فرماید «پدران این امت، محمد(ص) و علی(ع) هستند. کژی‌های ایشان را راست می‌کنند. اگر اطاعتشان کنند از عذاب جاودان می‌رهانندشان و اگر موافقتشان کنند نعمت‌های جاودانی را نصیبشان می‌سازند.»38 بنابراین گناهان امت سبب شرمندگی پدران معنوی می‌شود و آنها را به خود نسبت می‌دهند و از خداوند آمرزش می‌خواهند. امام صادق(ع) دربارة آیة «لِیَغْفِرَلَک اللهُ مَاتَقَدَّمَ مِن ذَنبِک وَمَا تَأَخَّرَ» (فتح: 2) می‌فرماید: «مَا کَانَ لَه [پیامبر] ذَنْبٌ وَلا هَمَّ بِذَنْبٍ وِلَکنَّ اللهَ حَمَّلَهُ شِیَعتِهِ ثَمَّ غَفَرَها لهُ.»39 همچنین آن حضرت به ام فَرْوَةَ می‌فرماید: «إِنِّی لَاَدْعُو اللهَ لِمُذْنِبی شِیَعتِنا فِی الْیَومِ وَاللَّیْلَةِ أَلْفَ مَرَّةٍ.»40 استغفار برای امت به تناسب مرتبة ارتباط و اتصال دیگران به معصومان(ع)، در دو مرتبه امکان‌پذیر است: الف) طلب مغفرت برای دیگران با لحاظ غیریت و بینونت آنها، یعنی بدون انتساب اعمال ایشان به خود؛ ب) طلب مغفرت برای دیگران بدون لحاظ غیریت و بینونت آنها، بلکه با انتساب اعمال ایشان به خود. در این صورت، ولیِ خدا به نام خود دعا می‌کند و برای خود پوزش می‌طلبد، اما دیگران را منظور دارد و گویی آنها را عین خود می‌داند. در نگاه عرفانی، همة موجودات عالم، شئون وجودی انسان کامل‌اند. نسبت انسان کامل به عالم خلقت، چونان نسبت روح است به بدن. از همین‌رو، از آن ذوات مقدس و حقایق نورانی تعبیر به قلب عالم و جان جانان می‌شود. امام خمینی(ره) برآن است که حقیقت کمال انسانی یا عین ثابت انسان کامل در کل عالم، ولایت کلیه دارد.41 این مقام، نخست به رسول‌الله(ص) و سپس به معصومین(ع) که به مدد پیامبر، آن مرتبه را درک کرده‌اند و سپس به هر کس که در راه کمال پیش می‌‌رود و کامیاب می‌شود، تعلق دارد.42 انسان کامل، مقصود اصلی از ایجاد عالم،43 قلب پیکرة عالم44 و ضامن بقا و پایداری جهان است.45 او واسطة فیض الهی است. به واسطة او و از مرتبة او، فیض به عالم و عالمیان می‌‌رسد و بدون وی چیزی از اشیای عالم توان پذیرش مدد الهی را ندارد.46 در نگاه امام خمینی(ره) انسان کامل نه‌تنها واسطة فیض، بلکه سبب رحمت حق بر ماسواست؛ زیرا حق جل‌جلاله از دریچة چشم او به عالم می‌‌نگرد.47 بر این اساس، انسان کامل از خوبی دیگر انسان‌ها خشنود و از بدی آنها شرمسار و اندوهگین می‌‌شود؛ همان‌سان که روح ما از آسیبی که به عضوی از بدنمان می‌‌رسد رنج می‌برد و از خیری که به عضوی می‌‌رسد، به لذت و خشنودی می‌رسد. درعین‌حال نسبت همة مخلوقات به انسان کامل، یک‌سان نیست؛ یعنی: الف) برخی چون ملائک و شیعیان خاص، همچون قوای تجردی انسان کامل‌اند؛ همانند نسبت عقل ما به روحمان. از همین‌رو در روایات اهل‌بیت(ع) آمده است: «سلمانُ مِنّا اهل البیت.»48 همچنین رسول خدا می‌فرماید: «ای اباذر تو از ما اهل‌بیت هستی.»49 نیز آن حضرت فرمود: «همانا شیعة خاص و خالص، از ما اهل‌بیت است»؛50 ب) برخی موجودات به سان دیگر شئون انسان کامل‌اند؛ مانند نسبت شهوت و غضب به ما، که صلاح در آن است که آنها را در حد امکان کنترل و در جهت درست رهبری کنیم. نسبت بدکاران به انسان کامل همین‌گونه است؛ لذا انسان کامل که مظهر رحمت الهی است، تا آنجا که ممکن است به حذف و نابودی آنها نمی‌اندیشد، بلکه می‌کوشد تا آنها را به حد اعتدال بازگرداند و از ابتلا به عذاب الهی ایمن سازد. ازاین‌رو هنگامی که دندان مبارک نبی خدا(ص) در جنگ اُحد شکست و اصحاب از حضرتش خواستند کفار را نفرین کند، ایشان دست به آسمان برداشت و عرض کرد: «خدایا! قوم مرا ببخش؛ همانا آنان نمی‌دانند.»51 اکنون که آن بزرگواران برای دشمنان خود چنین دل می‌‌سوزانند و برایشان استغفار می‌کنند، روشن است که با دوستانی که به بیان عرفانی از شئون خاصة آنهایند، چگونه خواهند بود. اکنون به چند روایت اشاره می‌‌کنیم تا رابطة اهل‌بیت(ع) و شیعیان در بیانات شریفشان روشن‌تر شود: 1. رسول خدا فرمود: «یا علی! اعمال شیعیان تو در هر جمعه بر من عرضه می‌‌شود؛ پس به خاطر اعمال صالحشان شاد می‌‌شوم و برای اعمال بدشان استغفار می‌‌کنم.»52 2. ابن‌ابی نجران گوید: از امام رضا(ع) شنیدم که فرمود: هر کس با شیعیان ما دشمنی کند با ما دشمنی کرده است، و هر کس آنها را دوست بدارد، با ما دوستی کرده است؛ زیرا آنها از ما هستند و از زیادی طینت ما آفریده شده‏اند. هر کس آنها را دوست بدارد، ما را دوست داشته و هر کس با آنها دشمنی کند با ما دشمنی کرده است. شیعیان ما با نور خداوند می‏نگرند و در رحمت خداوند غوطه می‏خورند، و از کرامت خداوند برخوردارند و از مراحم او بهره‏مندند. هریک از شیعیان ما که بیمار شوند، ما هم بر اثر بیماری او بیمار می‏شویم، و اگر اندوهگین شوند ما هم اندوهگین می‏گردیم، و اگر خوشحال شوند ما نیز خوشحال می‏شویم. شیعیان ما اگر در شرق و یا غرب عالم هم باشند، ما آنها را از نظر دور نمی‏داریم. هرگاه یکی از شیعیان ما وام داشته باشند، ما ادا می‏کنیم؛ اگر مالی از آنها بماند، به ورثه‏اش تعلق دارد. شیعیان ما کسانی‌اند که نماز می‏گذارند و زکات می‏دهند و حج خانة خدا را به جای می‏آورند و ماه رمضان را روزه می‏دارند. آنها اهل‌بیت را دوست می‏دارند و از دشمنان آنها بیزاری می‏جویند. این جماعت اهل تقوا و ایمان، و پرهیزگار و باورع‌اند. هر کس بر آنها ایراد بگیرد، به خداوند ایراد گرفته است. هر کس آنها را رد کند خداوند را رد کرده است. آنان بندگان خداوندند و حق عبودیت را ادا کرده‏اند، و آنها دوستان راستین خداوندند به خداوند سوگند، یکی از آنها روز قیامت از گروهی مانند قبیله ربیعه و مضر شفاعت می‏کند و خداوند هم شفاعت آنها را می‌پذیرد.53 3. از رمیله، یکی از اصحاب ویژة امیرالمؤمنین(ع) چنین روایت شده است: در زمان امیرالمؤمنین(ع) سخت بیمار شدم. کم‏کم حالم بهبودی یافت و روز جمعه‏ای احساس کردم کمی سبک شده‏ام. با خود گفتم: بهترین کار این است که امروز غسلی کنم و به مسجد بروم و پشت‌سر امام(ع) نماز بخوانم، و این کار را کردم. وقتی که امام(ع) در مسجد جامع کوفه، بر فراز منبر نشست، همان بیماری به من عود کرد. پس از اینکه امام(ع) از مسجد بیرون رفت، پشت‌سرش راه افتادم. نگاهی به من کرد و فرمود: تو را افسرده می‏بینم؟ دریافتم که بیماری؟ و با خود گفتی: کاری بهتر از این نیست که غسلی کنی و برای نماز جمعه در مسجد حاضر شوی و با ما نماز بخوانی؟ و کمی احساس سبکی کردی؟ و وقتی که نماز خواندی و من به منبر رفتم، بیماری‌ات عود کرد؟! رمیله گوید: به امام(ع) عرض کردم، به خدا سوگند، از داستان من یک حرف کم و زیاد نکردی؟! فرمود: ای رمیله هیچ مؤمنی بیمار نمی‏شود، مگر اینکه ما هم به خاطر او بیمار می‏شویم و اندوهی به او نمی‏رسد، جز اینکه ما هم اندوهگین می‏شویم و هیچ دعایی نمی‏کند، مگر اینکه برایش آمین می‏گوییم و هرگاه ساکت باشد، برایش دعا می‏کنیم؟ رمیله گوید: عرض کردم، این مسئله نسبت به کسانی است که در این شهر با شما ساکن هستند؛ ولی کسانی که در اطراف جاهای دور، سکونت دارند، چطور؟ فرمود: ای رمیله هیچ مؤمنی در شرق و غرب عالم از نظر ما پنهان نیست؛ مگر اینکه او با ماست و ما با اوییم.54 4. ابوبصیر می‌گوید: من با یکی از اصحاب وارد بر امام صادق(ع) شدیم. محضرش عرض کردم: ای فرزند رسول خدا فدایت شوم. گاهی مغموم و محزون می‌‌شوم بدون اینکه سببی برایش سراغ داشته باشم. جهت آن چیست؟ حضرت فرمود: حزن و سروری که به شما می‏رسد از ناحیة ماست؛ زیرا هر وقت ما محزون یا مسرور شویم، به واسطة آن شما نیز محزون و مسرور می‏گردید و جهتش آن است که ما و شما از یک نور، یعنی نور حق ـ عزوجل ـ هستیم؛ خدا طینت ما و شما را یکی قرار داده و اگر طینت شما به حال خود واگذارده می‏شد، به همان نحو که اخذ و برداشته شده محققاً ما و شما یک‌سان می‏بودیم؛ ولی طینت شما با طینت دشمنانتان ممزوج شده و بدین‌ترتیب از مرحله و مرتبة تساوی با ما خارج شدید و اگر این معنا تحقق نمی‌یافت، هرگز گناهی از شما سر نمی‏زد. [راوی می‏گوید:] محضر مبارکش عرضه داشتم: فدایت شوم آیا طینت و نور ما به اصل و آغازش بازمی‏گردد؟ حضرت فرمود: آری، به خدا سوگند. به من بگو این شعاع درخشان قرص آفتاب وقتی طلوع و ظهور پیدا می‏کند آیا به قرص متصل بوده یا از آن جداست؟ عرض کردم: فدایت شوم، شعاع جدا از قرص است. فرمود: وقتی قرص آفتاب غروب و سقوط کرد و زیر افق رفت، شعاع مگر بازنگشته و به آن متصل نشده، همان‌گونه که در آغاز و پیش از طلوع متصل به آن بود؟ عرض کردم: آری. فرمود: به خدا سوگند شیعیان ما همین‌گونه‌اند و از نور خدا آفریده می‌شوند و به همان نور بازمی‏گردند. به خدا سوگند روز قیامت شما به ما ملحق می‏شوید و ما به طور قطع شفاعت خواهیم کرد و شفاعتمان پذیرفته می‏شود؛ و به خدا قسم شما نیز شفاعت می‌کنید و شفاعتتان مقبول می‏افتد، و نیست احدی از شما مگر آنکه از جانب چپش دوزخی و از سمت راستش بهشتی بر‌پا می‏شود پس دوستانش را به بهشت و دشمنانش را به دوزخ داخل می‏ کند.55 نتیجه‌گیری با مروری بر آنچه گذشت، این نتایج به دست می‌آیند: 1. با توجه به ادلة عصمت و شخصیت اهل‌بیت(ع)، هرگز نمی‌توان آنچه را پیامبر(ص) و امامان(ع) در دعاها و مناجات‌های خویش از گناه و نقص و کاستی به خود نسبت داده‌اند، حمل بر گناه در اصطلاح فقهی که نافی عصمت است، یعنی نافرمانی احکام مولوی الهی، یا ضعف شخصیت اخلاقی و امثال آن کرد؛ بلکه شأن آنان بسیار فراتر از این امور است؛ 2. هریک از موارد دوازده‌گانه‌ای که دربارة راز استغفار معصومان بیان شد، به‌تنهایی بر سازگاری توبه و استغفار با عصمت، دست‌کم در مرتبة عصمت از گناه بسنده است. در عین حال هیچ مانعی ندارد که همه یا اکثر این موارد در توبه و استغفار معصومان دخیل باشند و هریک کارکرد خود را داشته باشد. به‌عبارت‌دیگر استغفار معصومان ذووجوه و دارای کارکردهای پرشمار است؛ 3. برخی از موارد یادشده مانند مورد ششم و هشتم نه‌تنها بر سازگاری، بلکه بر تلازم توبه و استغفار با عصمت، به‌ویژه در مراتب بالای عصمت و برای پایندگی و ارتقای آن دلالت دارند؛ 4. اثبات هیچ‌یک از موارد یادشده برای نفی تعاند توبه و استغفار با عصمت لازم نیست؛ بلکه صرف احتمال آنها بسنده است. به‌عبارت‌دیگر همین که روشن شود استغفار و توبه منحصراً ناظر به وقوع گناه نیستند و وجوه خردپذیر دیگری نیز در آن محتمل‌اند، روشن می‌شود که این امور با عصمت سازگارند.   پی نوشت: 25. حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 5، ص320 و محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 25، ص 204. 26. محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج2، ص 499 و سیدحیدر آملی، تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، ج 4، ص: 60. 27. محمدباقر مجلسی، همان، ج 44، ص275. 28. سخنرانى مورخه 8/3/1366، روح‌الله خمینی، صحیفه امام، ج 20، ص 268 – 269؛ همان، ج 19، ص 120. 29. همو، آداب نماز، ص47. 30. عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج3، ص263. 31. حسین نوری، همان، ج 5، ص320؛ نیز: محمدباقر مجلسی، همان، ج 25، ص 204. 32. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج11، ص160. 33. جلال‌الدین محمد مولوی، همان، دفتر اول، ابیات 263-271. 34. سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج6، ص309. 35. محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج3، ص326. 36. باقر شریف قرشی، تحلیلی از زندگی امام سجاد(ع)، ترجمه محمدرضا عطایی، ص388 و292. 37. محمدباقر مجلسی، همان، ج23، ص259. 38. همان. 39. همان، ج17، ص76؛ عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج3، ص265-266. 40. محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج1، ص472. 41. ر.ک: روح‌الله خمینی، آداب الصلوة، ص224؛ همو، چهل حدیث، ص634-635؛ همو، شرح دعای سحر، ص131-132. 42. ر.ک: همو، آداب الصلوة، ص329، همو، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، ص21و156. 43. محیی‌الدین ابن‌عربی، فتوحات مکیة،ج2، ص396. 44. همان، ج3، ص259. 45. همو، رسائل ابن عربی، مقدمه و تصحیح نجیب مایل هروی، ج2، ص22. 46. صدرالدین قونوی، الفکوک، تصحیح محمد خواجوی، ص 244. 47. روح‌الله خمینی، تعلیقات علی فصوص الحکم، فص آدمی، ص 59. 48. محمدباقر مجلسی، همان، ج 10، ص 121. 49. همان، ج 74، ص75. 50. محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج 8، ص333. 51. محمدباقر مجلسی، همان، ج 95، ص 167. 52. همان، ج 65، ص 41. 53. همان، ص 168. 54. حسن دیلمی، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج2، ص 282. 55. محمدبن علی بن بابویه صدوق، علل الشرائع، ج1، ص94.   منابع نهج البلاغه، قم، پارسایان، 1379ق. ابن‌عربی، محیی الدین، رسائل ابن عربی، تصحیح نجیب مایل هروی، تهران، مولی، 1367. ـــــ ، فتوحات مکیه (4 جلدی)، بیروت، نشر دارصادر، بی‌تا. ابن‌فارس، ابوالحسین احمد بن زکریا، معجم المقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ق. ابن‌منظور، ابوالفضل محمد‌بن مکرم، لسان العرب، چ دوم، بیروت، دارالجبل و دارالسان العرب، 1408ق. اربلی، علی‌بن عیسی، کشف الغمه، قم، المجمع العالمی لاهل البیت(ع)، 1416ق آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم و دررالکلم، تصحیح میرجلال الدین محدث ارموی، تهران، دانشگاه تهران، بی‌تا. آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب الله الاعظم، قم، مؤسسه فرهنگی و نشر نور علی نور، 1381. بحرانی، علی، منار الهدی فی النص علی الامامة الائمة الأثنی عشر(ع)، بیروت، دارالمنتظر، 1405ق. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، منشورات الشریف الرضی، 1370. جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، قم، اسراء، 1381. ـــــ ، تفسیر موضوعی، قم، اسراء، 1376. حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین، امام شناسی، چ سوم، مشهد، علامه طباطبائی، 1425ق. محمدحسین بن محمدنصیر نائیجی نوری، آداب راز و نیاز به درگاه بی‌نیاز، (ترجمة عدةالدعی)قم، مطبوعات دینی، 1384. امام خمینی، تعلیقات علی فصوص الحکم، تهران، مؤسسه پاسدار اسلام، 1365. ـــــ ، شرح دعای سحر، ترجمة سیداحمد فهری، تهران، اطلاعات، 1371. ـــــ ، مصباح الهدایه الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1373. ـــــ ، آداب نماز، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1372. ـــــ ، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1376. ـــــ ، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378. دیلمی، شیخ حسن، إرشاد القلوب إلی الصواب، قم، شریف رضی، 1368. سبحانی، جعفر، (به قلم مکی العاملی، حسن محمد)، الالهیات علی ضوء الکتاب و السنة و العقل، چ پنجم، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1423ق. سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، تهران، مؤسسه فرهنگی صراط، 1376. شاکرین، حمیدرضا، عصمت، قم، معارف، 1389. شریفی، احمدحسین و حسن یوسفیان، پژوهشی در عصمت معصومان(ع)، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1377. صدوق، محمدبن علی بن بابویه، علل الشرائع، ترجمة سیدجواد ذهنی تهرانی، قم، مؤمنین، 1382. طباطبائی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1417ق. طبرسی، فضل‌بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق لجنة من المحققین، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1415 ق. طوسی، خواجه نصیرالدین، نقد المحصل، بیروت، دارالاضواء، 1985م. عسکری، سیدمرتضی، عقائدالاسلام من القرآن الکریم، تهران، شرکة التوحید، 1372. قرشی، باقر شریف، تحلیلی از زندگی امام سجاد(ع)، ترجمة محمدرضا عطایی، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضا(ع)، 1372. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، تهران، اسوه، 1379. قونوی، صدرالدین، الفکوک، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، 1371. کاتب، احمد، تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایه الفقیه، بیروت، دارالجدید، 1998م. کفعمی، ابراهیم‌بن علی، المصباح المنیر، قم، رضی، 1405 ق. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، قم، دارالحدیث، 1429 ق. لاهیجی، فیاض، گوهر مراد، تصحیح زین‌العابدین قربانی، تهران، اسلامیه، 1365. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، قم، دارالفقه للطباعة والنشر، 1379. مصباح، محمدتقی، نجوای عاشقانه با مناجات شعبانیه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1383. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360. معرفت، محمدهادی، تنزیه الانبیاء، قم، نبوغ، 1374. مفید، محمد‌بن محمد نعمان، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل،1382. مولوی، جلال‌الدین محمد، مثنوی معنوی، چ دوازدهم، تهران، امیرکبیر، 1376. نوری، حسین، مستدرک‏الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، مؤسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث، 1366.   حمیدرضا شاکرین: استادیار گروه منطق فهم دین، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.                             معرفت کلامی 6- سال دوم، شماره دوم انتهای متن/

94/06/23 - 05:35





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن