تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):يا على هرگاه عالِم با تقوا و توبه كار نباشد، موعظه اش از دل مردم مى لغزد همچنانكه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804007441




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی و نقد مجازات مرتد در اسلام و سایر ادیان - بخش دوم و پایانی اسلام و مجازات مرتد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بررسی و نقد مجازات مرتد در اسلام و سایر ادیان - بخش دوم و پایانی
اسلام و مجازات مرتد
نه‌تنها در اسلام، بلکه در هیچ آئین الهی دیگری مجازاتی غیرعادلانه نیامده و هر مرحله از خشونت، از ساحت قدس پیامبران الهی به‌دور است.

خبرگزاری فارس: اسلام و مجازات مرتد



  ارتداد و مجازات آنان در سایر ملل بعضی از محققان، مجازات مرتد در جوامع غیر الهی را شدیدتر گزارش کرده‌اند. «محمد منیر ادلبی» کتاب قتل المرتد الجریمة التی حرمها الاسلام ولی این گزارش صحیح به‌نظر می‌رسد. زیرا مجازات‌های گزارش‌شده در این جوامع همچون ریختن سرب گداخته در گوش افراد ‌ـ به‌خاطر ارتداد افراد نبوده، بلکه در جوامع غیرتوحیدی مجازات افرادی که مجذوب ادیان دیگر می‌شده، به‌خاطر حفظ نظم و انسجام داخلی بوده است. قرآن کریم در سورة کهف از گفتار اصحاب کهف که به مسیحیت گراییده و برای حفظ عقیدة خود از دربار دقیانوس قیصر روم فراری شده و به غاری پناه برده چنین حکایت دارد: إ‌ِنَّهُمْ إ‌ِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أ‌َوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إ‌ِذًا أ‌َبَداً. (کهف / 20) به‌نظر می‌رسد این مجازات به‌خاطر عقیدة جدید نبوده، بلکه به‌خاطر برهم خوردن انسجام داخلی جامعه و پیامدهای دیگر این ازهم‌پاشیدگی اجتماعی بوده است. لذا کفار هیچ‌گاه درصدد ترویج آئین و اعتقادات خود نبوده و با دیگر ملل جنگ عقیدتی نداشته‌اند. احتمالاً مردم عرب نیز قبل از اسلام که با یهودیان و مسیحیان از دیرباز همزیستی مسالمت‌آمیز داشته، مصداقی از همین معنا بوده‌اند. جواهر لعل نهرو می‌نویسد: اسلام خیلی زوردتر از مسیحیت به چین راه یافت و بعد از اسلام مسیحیت به‌وسیلة نسطوریان مطرح گردید. خاقان چین نمایندگان هر دو آئین را با ادب و احترام پذیرفت و به سخن آنان گوش داد و به هر دو آئین علاقه نشان داد و با کمال بی‌طرفی رفتار کرده و به عرب‌ها اجازه داد در شهر کانتون مسجدی بسازند که هنوز پا برجاست و این مسجد که بیش از هزار و سیصد سال سابقه تاریخی دارد از قدیمی‌ترین مساجد جهان است. (1361: 1 / 239) مشیرالدوله حسن پیرنیا می‌نویسد: «چنگیزیان با دین کسی کاری نداشتند، به مردم آزادی مذهب دادند و مسلمانان کاشغر مقدم ایشان را با شادی تمام پذیرفتند.» (1378: 2 / 417) محقق دیگری می‌نویسد: مردم چین گروهی بت‌پرست و گروهی آتش‌پرست و گروهی آفتاب و ماه و گوساله‌پرست و ... هستند. هرکس به دینی که هست دیگران او را دشمن ندارند و با ایشان عداوت نمی‌کنند به تخصیص آن همه دینها، مسلمانی را به پسندند و هرکس خواهد، به دین محمد(صلی الله علیه و آله) درآید و دیگران او را منع نکنند بلکه بپسندند و رغبت کنند. (خطائی، 1357: 49) حاصل اینکه جوامع بت‌پرست با ایمان و اعتقاد مردم کاری نداشته و بالطبع مجازاتی به‌نام ارتداد  نمی‌شناخته‌اند. نویسندة نامدار فرانسوی ژان ژاک روسو، درباره درگیری مذهبی پروتستان‌ها با کاتولیک‌ها در اروپا می‌نویسد: خواهید گفت چرا در عصر بت‌پرستی که هر دولت خدایان و دین مخصوص داشت، جنگ‌های مذهبی رخ نمی‌داد؟ جواب می‌دهیم که علت همین است که هر کشوری خدائی مخصوص به خود داشت و خدایان را از تشکیلات سیاسی و قوانین خود جدا نمی‌دانست. بنابراین، جنگ‌های سیاسی و مذهبی یکی بوده مثل این بود که قلمرو خدایان به حدود کشورها محدود می‌شد و خدای یک ملت، هیچ حقی بر ملل دیگر نداشت. (روسو، 1358: 193) جان استوارت میل دربارة زردشتیان مهاجر ایرانی به هند می‌نویسد: «هنگامی که این تیرة باهوش و فعال از مقابل خلفای اسلامی فراری شده و به هندوستان غربی پناهنده شدند، فرمانروایان هند تنها با این شرط آنها را در کشور خود پذیرفتند که گوشت گاو نخورند و در مقابل، دین و آئین خود را همچنان داشته باشند و موقعی که این منطقه هندونشین به‌وسیله مسلمانان فتح شد نیز زردشتی‌ها از کشورگشایان اسلامی اجازه گرفتند که مذهب خود را حفظ نمایند، مشروط به اینکه گوشت خوک نخورند. (میل، 1363: 217) حاصل اینکه مجازات اعدام برای مرتدان، عمدتاً معطوف به جوامع دارای اعتقاد دینی و توحیدی بوده است. شگفت اینکه این حکم، مستند به کتب مقس آئین‌های توحیدی نبوده است. این شدت‌عمل بیشتر معلول تصور غلطی بوده که برای پیروان ادیان الهی رخ داده که اعتقاد خویش را تنها شریعت مرضی خدا و دیگران را گمراه و دشمن خدا دانسته و در صورت عدم پذیرش آئین حق، آنان را فاقد حقوق و مستحق هرگونه عقوبت می‌دانسته‌اند. ولی ملت‌هایی که آئین نجات‌بخش را منحصر به آئین خود خلاصه ندانسته، نسبت‌به تغییر عقیدة ملت‌ها حساس نبوده، عکس‌العملی درمورد مرتدان جز به‌خاطر نظم، از خود نشان نمی‌داده‌اند. اسلام و مجازات مرتد قرآن کریم همه ادیان الهی را به ‌رسمیت شناخته و از آنان خواسته است که مبارزه با اسلام را کنار گذاشته و آزادی عقیدتی را برای مسلمانان محترم بدارند. در موارد متعددی تنگ‌نظری دینی یهودیان و مسیحیان نسبت‌به یکدیگر را به‌شدت محکوم کرده است: وَقَالَتْ الْیَهُودُ لَیْسَتْ النَّصَارَی عَلَی شَیٍْ وَقَالَتْ النَّصَارَی لَیْسَتْ الْیَهُودُ عَلَی شَیٍْ وَهُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ کَذَلِکَ قَالَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُوا فِیه یَخْتَلِفُونَ. (بقره / 113) و نیز می‌فرماید: وَقَالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إ‌ِلَّا مَنْ کَانَ هُودًا أ‌َوْ نَصَارَىٰ تِلْکَ أ‌َمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إ‌ِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ٭ بَلَىٰ مَنْ أ‌َسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أ‌َجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهـِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ... . (بقره / 112 ـ 111) اسلام در این آیه و بسیاری ازآیات دیگر به‌‌معنای شریعت خاتم نبوده، بلکه به‌‌معنای لغوی آن یعنی تسلیم در برابر خدا، براساس باور فرد مکلف می‌باشد چنان‌که درسوره نمل، آیه 44 از بلقیس که به سلیمان، پیامبر یهود گرویده تعبیر به «أ‌َسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» شده است. همزیستی با دیگر ملل از بارز‌ترین مسائلی است که در سراسر این کتاب الهی خودنمایی دارد. در هیچ آیه‌ای در قرآن، کسی ملزم به پذیرش اسلام نشده و تنها چیزی که از آنان خواسته شده، عدم مزاحمت برای مسلمانان است. قرآن کریم عقیده و مرام را امری غیر قابل اجبار دانسته: «لَا إ‌ِکْرَاهَ فِی الدِّین‌ِ» (بقره / 256) و برای نشر اسلام راهی جز برهان و پند و اندرز و جدال احسن، در گفتگو با مخاطبان خود نمی‌شناسد: «ادْعُ إ‌ِلَىٰ سَبـِیل‌ِ رَبِّکَ بـِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بـِالَّتِی هِیَ أ‌َحْسَنُ ...» (نحل / 125) پافشاری و اصرار بر قبول دیگران را نیز امری پسندیده نمی‌شمارد: «وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأ‌َرْض‌ِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أ‌َفَأ‌َنْتَ تُکْر‌ِهُ النَّاسَ حَتَّىٰ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ». (یونس / 99) پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) در نامه خود به پادشاهان وقت، به دستور پروردگار خویش آیه‌ای از قرآن را نگاشته: قُلْ یَا أ‌َهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إ‌ِلَی کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أ‌َلَّا نَعْبُدَ إ‌ِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْر‌ِکَ بـِه شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أ‌َرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّه فَإ‌ِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بـِأ‌َنَّا مُسْلِمُونَ. (آل‌عمران / 64) در منطق قرآن شرط همزیستی این نخواهد بود که کسی از آئین خویش چشم پوشد و به آئین محمدی(صلی الله علیه و آله) درآید؛ بلکه در عین پایبندی به آئین خویش می‌تواند با مسلمانان همکاری و تعاون داشته و همزیستی سالم و پایداری را داشته باشد. تا آنجا که رسول گرامی(صلی الله علیه و آله) را می‌نگریم که از مردم مکه، پس از آن همه درگیری‌های خونبار به همین بسنده کرد که آنان در پیمان صلح حدیبیه متعهد شدند که آزادی عقیده و مراسم دینی را برای مسلمین بپذیرند. این نوع برخورد توأم با مدارا، نه‌تنها در آغاز بعثت و هجرت در قرآن مطرح است؛ بلکه در سورة مائده، یعنی آخرین سورة قرآن نیز ضمن آیات متعددی از اصالت الهی سه آئین اسلام و یهودیت و مسیحیت سخن گفته و از همه اهل کتاب توقع همکاری توأم با رقابت در عمل به اصول انسانی را دارد: لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبـِقُوا الْخَیْرَاتِ إ‌ِلَی اللَّه مَرْجـِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بـِمَا کُنتُمْ فِیه تَخْتَلِفُونَ. (مائده / 48) زیرا آئینی که از آغاز، کسی را به پذیرش عقیده و مرامی مجبور نساخته و عقیده را امری غیر قابل اکراه می‌شمارد، درمورد واردشوندگان و خارج‌شوندگان از آن آئین، حساسیتی نخواهد داشت؛ جز اینکه افرادی بخواهند در قالب توطئه و خیانت، اعتبار آئین الهی را زیر سؤال برده و یا بر ضد ملت مسلمان، عملیاتی خرابکارانه را ایجاد نمایند. کیفر ارتداد در اسلام جامعه اسلامی در دوران 23 سال بعثت پیامبر شاهد ارتداد مکرر جمعی از مسلمانان در اثر شکنجه و یا خیانت بوده است، تا آنجا که زمخشری در تفسیر کشاف می‌نویسد: «در اسلام یازده فرقه مرتد شدند. سه گروه در دوران پیامبر و هفت گروه در دوران ابوبکر و یک گروه در دوران عمر.» (زمخشری، 1411: 1 / 644) ولیکن  درعین‌حال هیچ‌گاه مجازاتی برای مرتدان به‌عنوان اولی، گزارش نشده و به‌عنوان ثانوی، یعنی در مواردی که مرتدان و منافقان از این طریق درصدد ضربه زدن به اقتدار ملت مسلمان بوده نیز جز تهدید نسبت‌به آنها در قرآن اقدامی خاص توصیه نشده است. تنها موردی که در قرآن فرمان به مجازات مرتدان داده شده، موردی است که افرادی پس از ارتداد از اسلام به‌عنوان محارب اقدام به قتل و سرقت اموال مسلمانان داشته‌اند: إ‌ِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَار‌ِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأ‌َرْض‌ِ فَسَادًا أ‌َنْ یُقَتَّلُوا أ‌َوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أ‌َیْدِیهـِمْ وَأ‌َرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أ‌َوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأ‌َرْض‌ِ ... . (مائده / 33) بدیهی است که مجازات مرتدان در صورت اقدامات خیانتکارانه، ربطی به مجرمیت عقیدتی مرتدان نداشته و ندارد؛ چه اینکه مجازات افراد خائن، در صورتی که مسلمان نیز بوده باشند، ضرورت دارد. یعنی مجرم اعم از مسلمان و غیرمسلمان، در هر جامعه‌ای مجازات خواهد شد. بنابراین، مجازات این گروه از مرتدان به‌معنای جرم به‌حساب‌آمدن نفس ارتداد و لزوم مجازات او از نظر قانونی نخواهد بود. آیات ناظر به سرگذشت مرتدان در جامعه اسلامی در مباحث گذشته به آیاتی چند از قرآن کریم و تورات اشاره شد که به کیفر مرتد در دیگر ادیان الهی، ازجمله آئین یهود و مسیحیت اشاره داشت. آیاتی که بیشترین تأثیر را در برداشت مسلمانان در بحث از مجازات مرتد در جامعه اسلامی را داشته است. اولین آیاتی که از نظر تاریخی به این بحث مربوط است آیات 107 تا 109 از سورة نحل است که به اعتقاد مفسران، از سرگذشت عمار یاسر، صحابی ارجمند پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) و پدر و مادرش حکایت دارد. مردم مکه مسلمانان ضعیفی را که از حمایت قومی و فامیلی برخوردار نبودند، شکنجه داده تا از عقیدة خویش دست بردارند و به آئین شرک بازگردند. پاره‌ای از مسلمانان، در اثر شدت شکنجه و یا ترس از عواقب دیگر، از اسلام روی گردانیدند؛ ولی عمار و پدرش یاسر و مادرش سمیه مقاومت نمودند تا سرانجام دو تن از آنان یعنی یاسر و سمیه در زیر شکنجه جان دادند. اما عمار زیر شکنجه‌های طاقت‌سوز در اندیشه فرو رفت که ممکن است کشته شدن او بدین‌صورت نفعی برای اسلام و یا مسلمین نداشته باشد، لذا ترجیح داد در ظاهر به پیشنهاد شکنجه‌گران یعنی انکار اسلام تن دردهد و از شکنجه آنان رهایی یابد، ولی بعد پشیمان گردید که مبادا چنین جملاتی هرچند مطابق اعتقاد قلبی او نبوده است، ناخشنودی خدا و رسول او را به‌دنبال داشته باشد. نگران به پیامبر(صلی الله علیه و آله) مراجعه کرد و جریان را بازگو نمود و به این مناسبت این آیات نازل گردید: مَنْ کَفَرَ بـِاللَّه مِنْ بَعْدِ إ‌ِیمَانِه إ‌ِلَّا مَنْ أُکْر‌ِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بـِالْإ‌ِیمَانِ وَلَکِنْ مَنْ شَرَحَ بـِالْکُفْر‌ِ صَدْرًا فَعَلَیْهمْ غَضَبٌ مِنْ اللَّه وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ، ذَلِکَ بـِأ‌َنَّهُمْ اسْتَحَبُّوا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَی الْآخِرَةِ ... . (نحل / 106) همان‌گونه که می‌نگریم در این آیات چیزی به‌معنای عذاب دنیوی حتی درمورد کسانی که بدون عذر از اسلام روی گردانیده‌اند گزارش نشده، بلکه تنها درمورد آنان غضب الهی و عذاب عظیم اخروی را یادآور شده و می‌فرماید: «لَا جَرَمَ أ‌َنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمْ الْخَاسِرُونَ؛ سرانجام اینان در قیامت زیانکار خواهند بود.» (هود / 22) در خبر است که عمار یاسر پس از این جریان هنگامی که وضعیت خویش را با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مطرح ساخت، حضرت فرمود: «اگر باز هم گرفتار آمدی به همین روش می‌توانی خود را نجات دهی» (زمخشری،  1411: 1 / 139) در مورد دیگری در قرآن کریم با این آیات مواجه می‌شویم: کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ إ‌ِیمَانِهمْ وَشَهدُوا أ‌َنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمْ الْبَیِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ * أُوْلَئِکَ جَزَاؤُهُمْ أ‌َنَّ عَلَیْهمْ لَعْنَةَ اللَّه وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاس‌ِ أ‌َجْمَعِینَ * خَالِدِینَ فِیهَا لَا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ یُنْظَرُونَ * إ‌ِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ وَأ‌َصْلَحُوا فَإ‌ِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ * إ‌ِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إ‌ِیمَانِهمْ ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُوْلَئِکَ هُمْ الضَّالُّونَ. (آل‌عمران / 93 ـ 85) این آیات مربوط به دوران پس از هجرت بوده ولی درعین‌حال ملاحظه می‌کنیم که در آن، هیچ‌گونه سخنی از مجازات قانونی نیامده و تنها سخن از زشتی عمل ارتداد و مجازات اخروی درمورد مرتدان می‌باشد. مراد از جمله «لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ» نیز در این آیه ناظر به‌معنای مجازات دنیوی نمی‌تواند باشد، چنان‌که به‌اعتقاد بسیاری از بزرگان اهل تفسیر، به‌معنای عدم قبول توبه مرتدان بر فرض صدق آنها نیز نخواهد بود؛ بلکه به‌معنای آن است که اگر صادقانه بازگشت ننمایند، در آخرت معذب خواهند بود. جالب اینکه پاره‌ای از مفسران در شأن نزول این آیات آورده‌اند که یکی از انصار به‌نام «حارث بن سوید» مرد مسلمانی را به‌نام «مجذر بن ذیاد بلوی» به قتل رسانید و برای فرار از مجازات قتل، به مکه گریخت و مرتد شد، ولی بعدها پشیمان شد و به خویشاوندانش پیام فرستاد تا از رسول خدا درمورد قبول توبه او سؤال شود. به این مناسبت آیه «الا الذین تابوا ...» نازل گردید و برادر حارث که جلاس نام داشت همین آیه را برای برادرش فرستاد و او به مدینه بازگشت و توبه کرد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) توبه او را پذیرفت. (1) (طبرسی، 1369: 2 / 789) مورد دیگر آیه‌ای است که در آن می‌خوانیم: وَمَنْ أ‌َظْلَمُ مِمَّنْ افْتَرَی عَلَی اللَّه کَذِبًا أ‌َوْ قَالَ أُوحِیَ إ‌ِلَیَّ وَلَمْ یُوحَ إ‌ِلَیْه شَیْ ءٌ وَمَنْ قَالَ سَأُنز‌ِلُ مِثْلَ مَا أ‌َنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَی إ‌ِذْ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِکَةُ بَاسِطُوا أ‌َیْدِیهمْ أ‌َخْر‌ِجُوا أ‌َنفُسَکُمْ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُون‌ِ بـِمَا کُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللَّه غَیْرَ الْحَقِّ ... . (انعام / 93) در این آیات که به نقل مفسران درمورد «عبدالله بن ابی‌سرح» برادر رضاعی «عثمان بن عفان» نازل گردیده و از آیات مدنی است. هیچ‌گونه مجازات دنیوی برای مرتدان مطرح نشده و تنها به عذاب اخروی و به‌ویژه به‌هنگام قبض روح آنان اشاره شده است. درحالی‌که اگر ارتداد در اسلام به‌عنوان جرم حقوقی مطرح بود، می‌بایست درمورد مرتدی مانند ابی‌سرح مطرح می‌گردید، چه اینکه او پس از اسلام آوردن و حضور در محضر نبوی و کسب افتخار کاتب وحی بودن، بدون علت موجهی، به مکه و جمع مخالفان پیامبر پیوست و مدعی شد که من نیز می‌توانم مانند پیامبر، قرآن و کتابی ارائه دهم. همچنین مدعی شد که در کتابت وحی برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز خیانت ‌نموده است. این معنا یعنی عدم ذکر مجازات دنیوی برای مرتدان در سراسر قرآن تا آخرین دوران حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله) ادامه داشته است. لذاست که در سورة مائده که حاوی آخرین آیات قرآن است و به‌اعتقاد همة مفسران در آن احکام نهایی اسلام ذکر گردیده ـ یعنی حکم منسوخی در این سوره وجود ندارد ـ نیز درمورد مرتدان لحن اولیة قرآن عوض نشده است. در این سوره نیز به ملامت اخلاقی درمورد مرتدان بسنده شده است. (2) موضع قرآن درمورد منافقان قرآن مکرراً نسبت‌به خطر منافقان و ارتداد آنان هشدار داده، ولی هیچ‌گاه برای منافقان که بالطبع از مرتدان و یا بدتر از مرتدان بوده‌اند، مجازاتی دنیوی مطرح نساخته است. عجیب‌تر اینکه پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) درمورد منافق معروفی مانند عبدالله بن ابی، رئیس خزرج که در سفر تبوک تهدید به کودتای نظامی بر ضد پیامبر(صلی الله علیه و آله) نموده بود و اقدامات فراوان دیگر درباره اسلام و شخص پیامبر داشت، اقدام حقوقی انجام نداد. نمونه آن آیاتی است که در سوره توبه آمده است. (به آیات 64 تا 69 سوره توبه مراجعه شود) در جنگ احزاب نیز هنگامی که مسلمانان مورد خیانت یهودیان و منافقان قرار گرفتند، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) تنها به تهدید منافقان اکتفا کرد و اقدام عملی بر ضد آنان به‌کار نبست: لَئِنْ لَمْ یَنْتَه الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبـِهمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْر‌ِیَنَّکَ بـِهمْ ثُمَّ لَا یُجَاو‌ِرُونَکَ فِیهَا إ‌ِلَّا قَلِیلاً. (احزاب / 60) شگفت اینکه، همین تهدید نیز هیچ‌گاه درمورد آنان ازجانب پیامبر(صلی الله علیه و آله) عملی نشد، درحالی‌که آنان به‌ روش خیانت‌بار خویش ادامه داده و در سال نهم هجرت در مدینه مسجد ضرار را به قصد پایگاه توطئه بنا کردند. به‌تصریح قرآن در سورة منافقون مقارن جنگ غطفان، عبدالله بن ابی تهدید کرده بود که چون به مدینه بازگردیم، عزیزان این شهر (یعنی خودش) ذلیلان شهر یعنی حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) و دیگر مهاجران را اخراج خواهند نمود. خبر این توطئه به پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید و وحی الهی نیز این خبر را تأیید فرمود، ولی هنگامی که منافقان خود منکر آن گردیدند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) اقدامی عملی بر ضد آنان به‌کار نبست. (3) از این نمونه درمورد منافقان و مرتدان در قرآن کریم آیات بسیاری است که بررسی همگی آنها از حوصله این مقاله خارج است. مجازات محاربان تنها آیه‌ای که در قرآن کریم می‌تواند ناظر به مجازات مرتد باشد، آیه 34 از سوره مائده است که به آیه محاربه هم معروف است. این آیه درمورد مرتدانی از «بنی‌ضبه» نازل گردیده که پس از مسلمان شدن به‌خاطر بیماری یرقانشان، پیامبر آنان را به محل نگاهداری شتران زکات فرستاد تا با خوردن ابوال و البان شتران بهبود یافته، ولی آنان پس از بهبودی خیانت ورزیده و نگهبانان احشام زکات را کشته و شتران صدقه را به غارت بردند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمان تعقیب و دستگیری آنان را صادر کرد. سرانجام، فرمان قتل و صلب و قطع دست و پا و یا تبعید را درباره آنان مطرح ساخته است: إ‌ِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَار‌ِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأ‌َرْض‌ِ فَسَاداً أ‌َنْ یُقَتَّلُوا أ‌َوْ یُصَلَّبُوا أ‌َوْ تُقَطَّعَ أ‌َیْدِیهمْ وَأ‌َرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أ‌َوْ یُنفَوْا مِنْ الْأ‌َرْض‌ِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنیَا وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ. (مائده / 33) حر عاملی در وسائل، ج 18، ص 535 به نقل از کلینی در کافی در شأن نزول آیه محاربه روایت کرده که گروهی از «بنی‌ضبّه» به‌عنوان مسلمان در مدینه به رسول خدا وارد شدند، درحالی‌که از بیماری یرقان رنج می‌بردند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: نزد ما بمانید تا پس از بهبودی شما را همراه سپاهیان اسلام به قبیلة خودتان بازگردانم و آنان را به محلی که شتران زکات نگهداری می‌شد فرستاد. بنو ضبه مدتی از شیر شتران صدقه استفاده نموده و بهبود یافتند، ولی سرانجام نگهبانان شتران زکات را به قتل رسانده و شتران را به غارت بردند. (ر.ک: طبرسی، 1376: 3 / 291؛ رازی، بی‌تا: 11 / 217؛ کاشانی، 1362: 8 / 38؛ کلینی، 1388: 7 / 245؛ فیض کاشانی، بی‌تا: 2 / 32؛ ابان بن عثمان، 1375: 120) هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) از جریان ارتداد و قتل و سرقت آنان با خبر شد، گروهی را همراه علی(علیه السلام) به تعقیب آنان فرستاد و ایشان را دستگیر فرمود. به این مناسبت آیة فوق نازل گردیده است. شگفت اینکه آیه محاربه نیز که درمورد جمعی از مرتدان نازل شده، همه افراد مرتد و محارب را محکوم به اعدام ندانسته، بلکه مجازات‌های متعددی را به تناسب جرم آنان مطرح ساخته که ازجمله تبعید است. دکتر محمد رواس در موسوعه فقهی، در مجلد ویژه عبداله بن عمر می‌نویسد: «روی عنه ان قوله تعالی، انما جزاء الذین یحاربون الله ... نزلت فی المرتدین ...». (بی‌تا: 362) پرواضح است که هیچ آئینی با محاربانی که مسلحانه بر ضد نظام قیام نموده و امنیت مردم را به خطر انداخته و افرادی را کشته و اموال عمومی را به غارت می‌برند، برخوردی جز آن نخواهد داشت؛ خواه این محاربان مسلمان باشند و یا غیرمسلمان، مرتد باشند یا غیرمرتد. از بررسی آیات قرآن، به‌ویژه آیه 34 سورة مائده، می‌توان نتیجه گرفت که مرتدان عقیدتی مانند همة غیرمسلمانان دیگر مادام که قیامی بر ضد دولت یا جامعه اسلامی نداشته باشند، از امنیت لازم برخوردار بوده و تنها در صورتی که به هر صورت بر ضد دولت یا مردم مسلمان قیام کرده‌اند مانند هر مفسد و محارب دیگری به‌وسیلة مسلمانان سرکوب شده و امام‌المسلمین به استناد آیه 34 مائده درمورد آنان یکی از احکام مذکور را متناسب با جرمشان اجراء خواهد ساخت. در پاره‌ای از منابع برای اثبات مجازات مرتد از قرآن، به آیه 12 از سورة توبه استدلال شده است: وَإ‌ِنْ نَکَثُوا أ‌َیْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أ‌َئِمَّةَ الْکُفْر‌ِ إ‌ِنَّهُمْ لَا أ‌َیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ ... . درحالی‌که این آیه مربوط به مشرکان مکه پس از نقض صلح حدیبیه بوده و کمترین ارتباطی با ارتداد و مرتدان ندارد. لذا اینکه مرتدان را مصداق عهدشکنان به‌شمار آوریم تا قتال با آنان مشروع بوده باشد، صحیح به نظر نمی‌رسد. گذشته از اینکه اگر بر فرض که آیة فوق را شامل حال مرتدان بدانیم، قتال با آنها تا زمانی جایز خواهد بود که تسلیم نشده باشند، چه اینکه آیه شریفه قتال را به هدف انتها عهدشکنی و طعن در دین از جانب مشرکان مجاز می‌داند و بالطبع در صورت انتها، قتال با آنان جایز نخواهد بود؛ درحالی‌که معتقدین به لزوم مجازات مرتدان چنین شرطی را حداقل درمورد مرتدان فطری نپذیرفته‌اند. جالب اینکه موضع اسلام درمورد مرتدان برای پاره‌ای از محققان غیرمسلمان نیز مورد قبول بوده و آنان نیز به این حقیقت پی برده که اسلام نسبت‌به مجازات مرتدان موضع معتدلی داشته و قرآن کریم نسبت‌به مجازات مرتدان فرمانی ندارد. تمام شدت‌عمل درمورد مرتدان مربوط به دوران پس از وفات پیامبر(صلی الله علیه و آله) بوده و براساس احادیث منقول از آن حضرت و اجتهاد فقها شکل گرفته است. به‌عنوان نمونه میرچا ایلیاده در دائرةالمعارف دین مدخل apostasy، می‌نویسد: «آیات قرآن مربوط به ارتداد، تنها مرتدان را از مجازات اخروی می‌ترساند. مرتد باید آمادة خشم الهی باشد، مگر اینکه از روی اکراه و اجبار اظهار بی‌اعتقادی به آئین خود کرده باشد و قلباً به آئین خود وفادار باشد.» وی پس از اشاره به پاره‌ای دیگر آیات قرآن می‌نویسد: «این آیات که ناظر به دوران صدر اسلام است، نسبت‌به قوانین مسیحی ... از شدت‌عمل کمتری حکایت دارد.» عامل شدت‌عمل در کیفر ارتداد عمدتاً مربوط به اجتهاد فقهاست که بعضاً بیشتر به روایاتی استناد می‌کنند. به‌عنوان مثال از ابن‌عباس نقل شده که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرموده: (من بدل دینه فاقتلوه) (ابویوسف، 1399: بی‌تا) بسیاری از فقها حدیث فوق را که در تفسیر ابن‌عباس آمده، صحیح نمی‌دانند. زیرا استناد تفسیر به ابن‌عباس صحیح نمی‌باشد. اولین دانشمندی که موضعی خشن درمورد مرتدان و بلکه همه غیرمسلمانان ارائه نمود «قتادة» بوده است و شافعی در کتاب الام رأی قتاده را تأیید نموده و به‌تدریج، دیگر فقها به راه این دو رفته‌اند. از آنچه گفته شد می‌توانیم نتیجه بگیریم که مجازات مرتد در اسلام حکمی است اجتهادی که پس از وفات پیامبر(صلی الله علیه و آله) با فاصله قابل توجهی مطرح شده و سیره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و خلفای اولیه نیز از آن حکایت ندارد و مستند فقهی در این زمینه روایاتی است که معمولاً دارای سند معتبری نیست. این روایات مبتلا به تعارض با قرآن و قاعده فقهی مسلمی مانند «ادرء و الحدود بالشبهات» است از این جهت همان‌گونه که در سخنانی که از امام خمینی(رحمه الله علیه) در عبارات آیت‌الله معرفت نقل گردیده، این‌گونه مسائل درخور تجدیدنظر با اجتهاد جدیدی است که بزرگان فقها بایستی با دقت بیشتری رأی و فتوای خویش را درمورد آن اعلام دارند. خوشبختانه این گرایش در میان پاره‌ای از فقها معاصر به‌چشم می‌خورد و آرا جدیدی که دارای مراحلی از اعتدال می‌باشد نیز تاکنون مطرح گردیده است. (ر.ک: مجله فقه اهل‌بیت، ش 9، درس رهبر معظم انقلاب درباره صابئان و کتاب فقه و زمان نوشته محمدابراهیم جناتی و کتاب قتل المرتد جرمة التی حرمها الاسلام نوشته محمد منیر الادلبی و ...) برخورد با مرتدان در دوران خلفا دوران ابی بکر ازجمله شواهدی که می‌تواند بیانگر موضع عادلانه اسلام نسبت‌به مرتدان بوده باشد، عدم اجرای چنین مجازاتی از نظر تاریخی در دوران پیامبر و خلفای اولیه آن حضرت در قرن اول و دوم است. به‌عنوان مثال ازجمله مرتدان پس از وفات رسول خدا «اکیدر بن عبدالملک کندی» در دومة الجندل بوده است که خلیفة اول، خالد بن ولید را به جنگ با او فرستاد و «اکیدر» که در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) همراه مردمش مسلمان شده بود و پس از وفات آن حضرت مرتد گردیده و علم مخالفت با دولت اسلامی برافراشته بود، کشته شد و خالد اسیرانی از آنها گرفت که ازجمله لیلی دختر جودی غسانی بود که در سهم عبدالرحمن فرزند ابی‌بکر قرار گرفت. معروف است که عبدالرحمن بن ابی بکر سخت دلباختة او بود و او را بر همة زنانش مقدم می‌داشت. ولی پس از مدتی بیمار شد و عبدالرحمن لوازم او را در اختیارش قرار داد و رهایش ساخت. (بلاذری، 1367: 91) دیگر از مورد ارتداد در دوران ابوبکر، ارتداد قوم بنی‌ناجیه بوده است که ابوبکر «حذیفة بن محصّن» و «عکرمة بن ابی‌جهل» را به‌سوی آنان فرستاد و رئیس ایشان که لقیط بن مالک معروف به تاجدار کشته شد؛ گروهی از آنان به اسارت گرفته شدند. ابوبکر آنها را به مبلغ چهارصد دینار فروخته است (یعقوبی، 1366: 2 / 132) و نیز از مرتدان دوران ابوبکر بنی‌حنیفه بوده‌اند که ابوبکر آنان را نیز سرکوب و از آنان اسیرانی گرفته که مادر محمد بن حنفیه فرزند علی(علیه السلام) از آنان بوده است. (مجلسی، 1403: 42 / 99 و ...) همان‌گونه که می‌نگریم در دوران ابی‌بکر بیشترین درگیری با مرتدان محارب رخ داده است. مسلمانان با آنها همانند کفار محارب برخورد نموده و اسیران آنها اعم از زن و مرد به بردگی گرفته شده‌اند. درحالی‌که اگر از نظر شرعی، در دوران پیامبر مرتدان محکوم به اعدام بودند، بردگی آنها جایز نمی‌بود. جالب اینکه قاضی ابویوسف، از فقها قرن دوم در کتاب الخراج به استناد عمل ابوبکر درمورد بنی‌حنیفه، زنان و فرزندان اهل ارتداد را محکوم به بردگی دانسته و بر این عقیده است که درمورد مرتدان محارب، امام‌المسلمین با آنها خواهد جنگید و زنان کودکانشان را به اسارت می‌گیرد؛ چنان‌که ابوبکر با بنی‌حنیفه و جز آنها و علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) نیز با بنی‌ناجیه مانند ابوبکر برخورد نموده است. ولی ابویوسف درمورد رزمندگان اسیر، مانند ابوحنیفه بردگی عرب را جایز ندانسته و حاکم را مخیر بین اسلام و قتل دانسته است. (ابویوسف،  1399: 67) چنان‌که استاد دکتر محمود شهابی می‌نویسد: مادر محمد حنفیه فرزند علی(علیه السلام) از بنی‌حنیفه به‌نام خوله بوده است. هنگامی که گروهی از آنان مرتد شدند و شریعت را انکار کردند و به جاهلیت بازگشتند، صحابه در لزوم پیکار با آنان اجماع نمودند و درباره زنان و فرزندانشان، رأی و عقیده ابوبکر و بیشتر صحابه، اسیر گرفتن آنان بود؛ ولی هنوز عصر صحابه سپری نشده بود که اجماع بر عدم اسیر گرفتن مرتدان شکل گرفت. (شهابی، 1366: 3 / 36) ابن‌عساکر در تاریخ دمشق آورده است که جبلة بن ایهم، پادشاه غسان در دوران پیامبر(صلی الله علیه و آله) مسلمان گردید و در دوران عمر نصرانی شد. به روایت سعید بن عبدالله، عمر به او پیشنهاد داد که یکی از سه کار را انجام دهد: یا باید مسلمان شود و یا اگر نصرانی بماند می‌بایستی جزیه بپردازد و در غیر این صورت می‌بایست مهاجرت نموده و به هم‌کیشان خود یعنی رومیان بپیوندد. جبله پیشنهاد سوم را پذیرفت و همراه 30 هزار نفر به روم رفت، ولی عمر پشیمان شد؛ زیرا جبله حاضر بود که به‌جای جزیه، زکات بپردازد و عمر قبول نکرده بود. لذا افرادی را به‌سوی او فرستاد تا بازگردد و هر مقدار که دوست دارد تحت هر عنوان که می‌خواهد، بپردازد؛ ولی او بر موضع خود اصرار ورزید و این پیشنهاد را قبول نکرد. (ابن‌عساکر، 1415: 5 / 468؛ یعقوبی، 1366: 2 / 147) آقای دکتر وهبة الزحیلی در کتاب آثار الحرب فی الاسلام، می‌نویسد: همان‌گونه که استاد محمد سلام مذکور می‌گوید: شاید مجازات دنیوی به‌خاطر صرف ارتداد مطرح نباشد، چه‌اینکه طبق نص صریح قرآن عقیده، اکراه‌بردار نیست و مجازات مرتد در صورتی لازم است که همراه با تغییر عقیده، اموری مانند پیوستن به دشمن و جنگ با مسلمانان و ایجاد فتنه و اختلاف در جبهه اسلامی مطرح باشد، چه‌اینکه فتوای فقها بر لزوم قتل مرتد، به استناد حدیث «من بدل دینه فاقتلوه» بوده که خبر واحدی است و با قاعدة «الحدود تدرء بالشبهات» متعارض است. (1413: 40) جالب اینکه شمس‌الدین سرخسی از اعلام قرن پنجم هجری نیز در کتاب المبسوط می‌نویسد: اصل کفر هرچند از بزرگ‌ترین خیانات است، ولی گناهی است که بین بنده و پروردگار اوست و لذا مجازات آن مربوط [به‌‌خدا] و مخصوص به دار آخرت است و آنچه از مجازات که در دنیا انجام می‌گیرد، صرفاً به‌خاطر مصالح مردم است؛ چنان‌که قصاص برای مصون بودن جان مردم و حدّ خمر برای مصونیت عقول و حدّ زنا برای مصونیت نسب و همسری و حدّ قذف برای مصونیت آبروی مردم انجام می‌شود و کسی که بر کفر اصرار می‌ورزد، به‌حقیقت در جنگ با مسلمانان خواهد بود و به‌همین جهت کشته خواهد شد تا جلوی تجاوز او سدّ شود و به‌همین جهت چون زنان را توانایی محاربه و جنگاوری نیست، نه به‌خاطر کفر اصلی و نه به‌خاطر کفر عارضی کشته نخواهند شد. (سرخسی، 1406: 10 / 90) این نویسنده که از قدمای علمای اهل‌سنت است، ضمن اینکه برای کفر مجازات دنیوی قائل نیست، قتل مرتد را به‌خاطر محارب بودن مجاز می‌داند؛ گو اینکه این معنا در تمامی موارد ارتداد صادق نیست. نتیجه به‌اعتقاد نگارنده بابیانی که عرضه شد، موضع اسلام در برابر مرتد و جریمه ارتداد نیز یکی از برجسته‌ترین و پرافتخارترین اصل حقوقی و سیاسی در ادیان الهی به‌شمار می‌آید و کمترین تعارضی با اندیشه اصلاحی در لایحه جهانی حقوق بشر و جز آن ندارد. چه اینکه در منشور ملل متحد نیز دفاع از کیان اجتماعی و سرکوب آشوبگران منع نشده و بلکه بدان توصیه شده است. بنابراین، فرمان تعقیب آشوبگران داخلی و یا خارجی که به‌صورت محارب با نظام اسلامی مبارزه می‌کنند، امری است طبیعی، که به نسبت با میزان جرمشان می‌توانند مقتول یا مصلوب و یا تبعید گردند. بنابراین، اسلام در قالب اصلاح شدت‌عمل، مجازات در برابر مرتدان را تخفیف بخشیده و با محدود نمودن آن درمورد محاربان بیشترین خدمت را به بشریت و آزادی اندیشه نموده و این‌گونه موضع‌گیری مخصوص اسلام بوده و در هیچ نظام الهی چنین ظهوری نداشته است. چه اینکه همه آیات و بسیاری از روایات وارده درمورد ارتداد و جریمه مرتد، ناظر به محاربانی بوده که نه‌تنها درصدد براندازی نظام اسلامی بوده و با علم به حقانیت اسلام به‌خاطر اهداف سیاسی و مادی با آن می‌ستیزند و اطلاق بعضی روایات به‌خاطر تعارض با ظاهر کتاب و به‌خاطر خبر واحد بودن و عدم تواتر مقید و عمومات لفظی آن بر معنای خاصی که همان برخورد با محاربان و معاندان است، حمل خواهد شد. امید اینکه ارباب نظر با ارائه نظرهای خویش ما را یاری و راهنمای ما در رفع اشتباهات احتمالی در این مقاله باشند.   پی نوشت: [1]. نویری، 1364: 2 / 274؛ مسعودی، 1365: 226، بلاذری، 1367: 21؛ ابن‌هشام، بی‌تا: 3 / 94؛ ابن ابی‌الحدید، 1379: 15 / 48. 2. جهت توضیح بیشتر در این زمینه خوانندگان محترم می‌توانند به کتاب احکام مرتد از دیدگاه اسلام و حقوق بشر نوشته سیف‌الله صراطی ص 249 ـ 231 مراجعه نمایند. 3. حر عاملی در وسائل الشیعه، (13 / 5) آورده است که پیامبر اکرم| فرمود: «اگر این نبود که بعدها می‌گفتند محمد از مردمی کمک گرفت ولی بعد از پیروزی بر دشمن خود یارانش را کشت، افراد بسیاری را به قتل می‌آوردم.»   منابع و مآخذ قرآن کریم. نهج‌البلاغه، 1375،‌ترجمه سید جعفر شهیدی، تهران، انتشارات علمی فرهنگ. ابن ابی‌الحدید، 1379، شرح نهج‌البلاغه، قم، دارالکتب العلمیه. ابن‌مسکویه رازی، ابوعلی، 1366، تجارب الامم، مقدمه دکتر ابوالقاسم امامی، تهران، دارالسروش. ابن‌عساکر، 1415 ق، تاریخ مدینه، دمشق، دارالفکر. ابن‌هشام، بی‌تا، سیرة النبویه، بیروت، دارالهلال. ابویوسف، یعقوب بن ابراهیم، 1399 ق، الخراج، بیروت، دارالمعرفة. احمر، ابان بن عثمان، 1375، البحث و المغازی، ترجمه رسول جعفریان، قم، مرکز النشر. ادلبی، محمدمنیر، 1372 ق، قتل المرتد الجریمه التی حرمها الاسلام، دمشق دارالاهالی. استوارت میل، ژان، 1363، رساله‌ای درباره آزادی، ترجمه شیخ الاسلامی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی. ایلیاده، میرچا، 1372، دائرةالمعارف دین، ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی. بلاذری، احمد بن یحیی، 1367، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، شرکت نشر. پیرنیا، حسن، 1378، تاریخ ایران باستان یا تاریخ مفصل ایران قدیم، تهران، نشر افراسیاب، دوره سه جلدی. تورات، 1985 م، بی‌جا، دارالکتب المقدس فی الشرق الاوسط. توفیقی، حسین، 1384، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمت، چ 7. حر عاملی، بی‌تا، الوسائل الشیعة، بیروت، احیاء التراث العربی. خامنه‌ای، سیدعلی، «کاوشی در حکم فقهی صابئان»، مجله فقه اهل‌بیت، شماره 8 و 9. خطائی، اسماعیل، 1357، خطای نامه، تحقیق ایرج افشار، تهران، مرکز اسناد فرهنگی آسیا. دورانت، ‌ویل، 1370،‌ تاریخ تمدن، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی. رازی، فخرالدین، بی‌تا، تفسیر کبیر، بیروت، دارالاحیا التراث الاسلامی. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، بی‌تا، معجم مفردات لالفاظ القرآن، قم، اسماعیلیان. رواسی، محمد، بی‌تا، موسوعه فقهی کتاب عبدالله بن عمر، بیروت، دارالتعارف. روزنامه اطلاعات، شنبه 17 آبان ماه 1376. روسو، ژان ژاک، 1358، قرارداد اجتماعی، ترجمه زیرک زاده، تهران، شرکت سهامی چهر. زحیلی، وهبه، 1412 ق، آثار الحب فی الفقه الاسلامی، بیروت، دارالفکر. زمخشری، جارالله، 1414 ق، کشّاف، قم، مکتب الاعلام الاسلامی. سرخسی، محمدشمس‌الدین، 1406 ق، المبسوط، بیروت، دارالمعرفة. سید مرتضی، 1391 ق، الانتصار، نجف، المطبعة الحیدریه. شهابی، محمود، 1366، ادوار فقه، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد. صارمی، سیف‌الله، احکام مرتد از دیدگاه اسلام و حقوق بشر. صبری، حافظ، بی‌تا، المقارنات و المقابلات، مصر، مطبعه هندیه، چ 1. صدرالدین شیرازی، محمد، 1419 ق، تفسیر القرآن الکریم، بیروت، دارالتعارف. طبرسی، فصل بن حسن، 1418 ق، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، قم، مطبعه امیر. عبدالهی، فرشته، 1369، دین زرتشت، تهران، ققنوس. عزیزیان،‌ مهدی، 1389، ارتداد و آزادی، یا مقدمه آیةالله سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق(علیه السلام). غروی اصفهانی، 1375، «مصاحبه با آیةالله غروی اصفهانی»، مجله مسجد، شماره 25، ص 91. فیض کاشانی، ملامحسن، بی‌تا، تفسیر صافی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات. قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، 1366، کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی. کاشانی، ملافتح‌الله، 1363، خلاصة منهج الصّادقین، تصحیح ابوالحسن شعرانی، تهران، انتشارات اسلامیه، چ 1. کلینی، محمد بن یعقوب، 1388 ق، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه. کیخسرو، اسفندیار، 1362، دبستان المذاهب، تهران، شرکت چاپ گلشن، چ 1. لعل نهرو، جواهر، 1361، نگاهی به تاریخ جهان، تهران، امیرکبیر. مجلسی، محمدباقر، 1403 ق، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء. مسعودی، علی بن حسین، 1365، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی. ـــــــــــــــ ، 1365، مروج الذهب، تهران، چاپ شرکت انتشارات علمی فرهنگی. ـــــــــــــــ ، بی‌تا، التنبیه و الاشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل، قاهره، دار الصاوی للطباعة و النشر. منسکیو، 1362، روح القوانین، ترجمه علی‌اکبر محمدی، تهران، امیرکبیر، چ 8 . میرفخرایی، مهشید، 1367، روایت پهلوی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی. میل، ژان استوارت، 1363، رساله‌ای درباره آزادی، ترجمه جواد شیخ الاسلامی، تهران، انتشارات علمی فرهنگ. نامه تنسر به گشتسب، 1311، تصحیح مجتبی مینوی، تهران، پیک ایران. نویری، شهاب‌الدین احمد، 1364، نهایة الارب، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، تهران، امیرکبیر. هاکس، مستر، 1377، قاموس کتاب مقدس، تهران، انتشارات اساطیر. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، 1366، تاریخ یعقوبی، ترجمه دکتر محمدابراهیم آیتی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چ 9.   محمد ابراهیمی ورکیانی: استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه شهید بهشتی. فصلنامه علمی ـ پژوهشی اندیشه نوین دینی 36 انتهای متن/

94/06/18 - 02:16





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن