تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846459233




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی و تحلیل آیه شریفه «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ» - بخش دوم و پایانی ریاست اداری و اجرایی خانواده به عهده مرد است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بررسی و تحلیل آیه شریفه «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ» - بخش دوم و پایانی
ریاست اداری و اجرایی خانواده به عهده مرد است
آیه شریفه در مقام بیان برتری مردان بر زنان نیست بلکه در واقع بیان می‌کند که در اسلام ریاست اداری و اجرایی خانواده به مرد واگذار می‌شود و این از باب تقسیم نمودن وظایف و مسئولیت‌ها در زندگی زناشویی است نه از باب اثبات فضیلت ذاتی برای گروهی خاص.

خبرگزاری فارس: ریاست اداری و اجرایی خانواده به عهده مرد است



  مفهوم‌شناسی واژه فضّل از دیگر واژگان کلیدی آیه شریفه واژه «فضّل» است که در فهم صحیح آیه سهم به‌سزایی دارد. لغت‌شناسان در مورد واژه فضّل به معانی ذیل اشاره کرده‌اند: در العین آمده است: فضّل به‌معنای زیادآمدن و اضافه‌بودن، فضیلت به‌معنای درجه و رفعت در برتری و فضل، تفضّل به‌معنای امتیازی به کسی ارزانی داشتن، مورد لطف و عنایت قراردادن کسی یا چیزی، آن به‌معنای عطاکردن و برتری‌دادن نیست. (فراهیدی، 1410: 7 / 43) ابن‌منظور در مورد این واژه گفته است: معنای فضل و فضیلت روشن است، ضد کمی و کاستی است. (ابن‌منظور، 1414: 11 / 524) همچنین صاحب قاموس آن را به‌معنای زیادت و ضدنقص گرفته است و معتقد است که در قرآن فضل به دو معنا آمده است: 1. برتری، 2. عطیه، احسان، رحمت. احسان و رحمت و عطایی که خدا بر بندگانش می‌کند بر خدا لازم نیست بلکه از روی لطف و کرم است ازاین‌رو به آن فضل گفته می‌شود که به‌معنای زیادت است وگرنه بندگان حقی در نزد خداوند ندارند. (قرشی، 1372: 5 / 183) بنابراین با توجه به نظر لغت‌شناسان در ذیل این واژه می‌توان گفت که «فضّل» به‌معنای «افزونی و بیشتری» و فضیلت به‌معنای «برتری» است. دیدگاه مفسران درباره «فضّل» درباره اینکه مفهوم فضّل چیست میان مفسران اختلاف نظر فراوان وجود دارد: علامه طباطبایی در المیزان، عقل و توانایی بدنی را فضل خدا می‌شمارد. (طباطبایی، 1374: 4 / 544) سید محمدحسین فضل‌اللّه آن را به جنبه عاطفی و قدرت بدنی تفسیر می‌کند. (فضل‌الله، 1419: 7 / 230) آقای مهریزی نظر علامه فضل‌الله را می‌پذیرد. (مهریزی، 1382: 240) طبرسی ذیل آیه شریفه می‌گوید: «زیادتی فضل از قبیل دانش، عقل، عزم و رأی نیکو مراد است.» (طبرسی، 1371: 3 / 69) آلوسی نیز دراین‌باره چنین آورده است: فضیلت در آیه ذکر نشده؛ زیرا آن چنان واضح است که نیازی به بیان آن نیست. در روایات آمده است که زنان ناقص‌العقل و الدین می‌باشند و مردان برخلاف آنان. (آلوسی، 1415: 3 / 24) صاحب المنیر نیز علت تفضیل را نفقه و جنبه عاطفی و قدرت بدنی می‌داند. (حویزی، 1402: 2 / 222) صاحب تفسیر مخزن العرفان ذیل آیه شریفه می‌نویسد: فضل فزونی بعضی است نسبت به بعض دیگر و چون غالباً هم در تدبیر و هم در نیرومندی و هم در تحمل شداید مردها بر اغلب زنها فزونی دارند. (امین اصفهانی، 1361: 4 / 63) مؤلف تفسیر الفرقان نیز در این زمینه معتقد است که: ««بما فضل اللّه بعضهم على بعض» بیانگر برتری و رجحانی متقابل و دو بعدی است. توان‌هایی در برتری مردان هست که در زنان نیست و نیز توان‌های ویژه‌ای در زنان هست که مردان کمتر دارند ... ازاین‌رو، مردان به دلیل برتری در امور مالی و قدرت بدنی، بر زنان قوّام هستند و زنان بر خودشان و بر آبرو و زندگی مردان قائم‌اند.» (صادقی تهرانی، 1365: 7 / 38) نظر صادقی تهرانی قابل پروش و منطقی است و با هدف مقاله سازگار است. بررسی و نقد چنان‌که مشاهده می‌شود، در تفسیر «ما فضّل الله» بین مفسران اختلاف‌نظر است. به‌طورکلی این نکته مسلّم است که بین زن و مرد، تفاوت‌هایی از لحاظ فیزیکی و روحی وجود دارد که قابل انکار نیست؛ از لحاظ جسمی: رشد عضلانی مرد و نیروی بدنی او از زن بیشتر است. زن زودتر از مرد به مرحله بلوغ می‌رسد. مغز متوسط مرد از مغز متوسط زن بزرگ‌تر است، اما با در نظر گرفتن نسبت مغز به مجموع بدن، مغز زن از مغز مرد بزرگتر است. ریه مرد قادر به تنفس هوای بیشتری از ریه زن است و ضربان قلب زن از ضربان قلب مرد سریع‌تر است. از لحاظ روانی: احساسات مرد مبارزانه و جنگی و احساسات زن صلح‌جویانه و بزمی است. احساسات زن از مرد جوشان‌تر و سریع‌تر است. زن از مرد محتاط‌تر و مذهبی‌تر است. زن در علوم استدلالی و مسائل خشک عقلانی به پای مرد نمی‌رسد، اما در ادبیات، نقاشی و سایر مسائل که به ذوق و احساسات مربوط است دست کمی از مرد ندارد. عدم تقارن دو نیم کره چپ و راست: نیم کره چپ مغز تعیین‌کننده تفکر منطقی، بخش اعظم قدرت تکلم، توانایی در زمینه ریاضیات، و تصمیمات اجرایی است. درحالی‌که بخش راست مغز اداره‌کننده درک فضا، احساسات و درک مستقیم است. محققان، جنسیت؛ یعنی مذکر و مونث بودن را در عملکرد این دو بخش موثر می‌دانند. (مهریزی، 1382: 209 ـ 206) جمال محمد فقهی رسول باجوری در کتاب المرأه فی الفکر الاسلامی صفات زن و مرد را به فطری و اکتسابی تقسیم کرده است. برتری فطری مرد عبارت است از: مزاج قوی‌تر و کامل‌تر، قوت عقلانی و قدرت بدنی بیشتر. فضیلت اکتسابی مرد را یکی انفاق می‌داند و دیگری پیشتازی مرد در امور و فنون. (همان: 205) علامه طباطبایی دراین‌باره معتقد است: به حکم مشاهده و تجربه، زن و مرد دو فرد از نوع واحد هستند؛ یعنی دو فرد انسانی؛ زیرا تمام آثاری که در مردان آشکار است در زنان نیز پیداست. بروز آثار یک نوع، نشان‌دهنده تحقق خارجی آن نوع است. میان این دو صنف در آثار مشترک شدت و ضعف وجود دارد، اما این تفاوت سبب بطلان حقیقت نوع در فرد نیست. از اینجا روشن می‌شود که کمالات نوعی که برای یک صنف میسور است برای صنف دیگر نیز دست‌یافتنی است، همان‌گونه که کمالات معنوی چنین است. (طباطبایی، 1374: 4 / 140) استاد جوادی آملی در مورد تفاوت زن و مرد چنین می‌گوید: زن و مرد در اموری که به انسانیت باز می‌گردد، مانند تعلیم و تزکیه بر یکدیگر امتیازی ندارند، چنان‌که فرمود: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَر‌ٍ أ‌َوْ أ‌ُنْثَىٰ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً» (نحل / 97) در این آیه زن و مرد هر دو مرادند اما در کارهای اجرایی میان زن و مرد تفاوت است لیکن این تفاوت به استناد تفاوت تکوینی آن دو در محدوده جسم است نه در روح. (جوادی آملی، 1390: 18 / 509 ـ 508) تفاوت‌هایی میان زن و مرد وجود دارد، اما نمی‌توان همه آنها را به ذات و جوهره این دو جنس نسبت داد؛ زیرا برخی از تفاوت‌ها معلول شرایط اجتماعی و تاریخی است. برخی دیگر از قبیل رنگ و نژاد است که تفاوت‌های عارضی و ناپایدار می‌باشد بخشی دیگر موهوم و موهون است و ریشه در ضرب‌المثل‌ها و شایعات اجتماعی دارد و دلیل متقن علمی و دینی بر آن اقامه نشده است ازاین‌رو می‌توان گفت تفاوت‌ها بر دو گونه است، آنچه در سرشت زن و مرد جای دارد و ذاتی و جوهری است. قسم دیگر تفاوت‌های غیرذاتی است. (مهریزی، 1382: 214 ـ 213) اصل وجود تفاوت‌های تکوینی که ناشی از تنوع استعدادهاست، مسلم و در نظام خلقت پسندیده است؛ زیرا نیازمندی‌های جامعه گسترده است و درجات مختلفی دارد و اگر همگان همسان باشند، چرخ زندگی اجتماعی و شخصی نمی‌گردد. در نظام احسن به حسب نیازها، استعدادهایی گوناگون در سطح‌های مختلف لازم است که اکنون چنین است. هرکسی هوش، همت و توان خاص خود را دارد. اگر همه در یک سطح عالی، دانی یا متوسط باشند، نیازهای متنوع جامعه برآورده نمی‌شود. ناگفته نماند که زنان و مردان، هر یک در بهره‌گیری از کسب مادی خود استقلال دارند. (جوادی آملی، 1390: 18 / 508 ـ 506) تفاوت‌های ذاتی می‌تواند مبنای تقسیم تکالیف، مسئولیت‌ها و حقوق قرار گیرد؛ زیرا هر سه اینها به نیاز و توان انسان گره خورده است. اما غیرذاتی و اکتسابی چنین نیست و تنها قانون‌گذار می‌تواند آن را به هنگام تقنین در نظر گیرد آن هم به‌طور موقت؛ یعنی تا زمانی که شرایط چنین است. (مهریزی، 1382: 214) پس مشخص شد که قدرت بدنی مردان و جنبه عاطفی زنان جزء امور صفات ذاتی زن و مرد است و بیان شد که چنین تفاوت‌های ذاتی فقط موجب متفاوت‌بودن مسئولیت‌ها و حقوق آن دو می‌شود. ویژگی‌های جسمانی و ذاتی ملاک برتری نیست آنچه ملاک برتری است، فضائل اکتسابی است. پس معیار کمال انسان، معرفت و تقواست که از دو راه عقل و نقل و نیز از طریق صفای دل به دست می‌آید. بنابراین اگر مدیریت خانواده و قوامیت بر همسر در خانه و برخی مسئولیت‌های سنگین مانند ولایت و قضا در جامعه، به مرد سپرده شده است، بر اثر توانمندی بیشتر مرد در تدبیر و مدیریت بوده است، نه برای فضیلت و قرب بیشتر او به خدا و کارهای اجرایی و مدیریتی از کمالات انسانی کاملاً جداست. برخی از کارها را مردان بهتر انجام می‌دهند و بعضی را زنان. راه کسب کمالات نیز بر همه باز است و هیچ کمالی از کمالات انسانی نه مشروط به ذکورت است و نه ممنوع به انوثت. سپردن کارها به افراد باید براساس صلاحیت‌ها و توانمندی‌ها باشد. (جوادی آملی، 1390: 18 / 552) طبق نظر مفسران ازجمله فضیلتی که مرد بر زن دارد قوه تعقل اوست. قبل از بررسی این نظر، ابتدا تعریفی از عقل ارائه می‌شود: عقل در کلام دانشمندان و حکما به معانی گوناگونی استعمال می‌شود و تتبع و جستجو نشان می‌دهد که در احادیث و روایات به سه معنا استعمال شده است: 1. نیروی درک خیر و شر و تمییز میان آنها، این مناط ملاک تکلیف است. 2. ملکه‌ای درونی که انسان را به گزینش خوبی‌ها و رها کردن بدی‌ها فرا می‌خواند. 3. تعقل و دانش، به این جهت در روایات، عقل در برابر جهل و نادانی اطلاق شده است. (حر عاملی، 1409: 15 / 208) بنابراین محدثان همه اعتراف دارند، استعمال عقل در روایات به یک معنا نیست، گاهی به امر ذاتی دلالت دارد که همه از آن برخوردارند و گاهی به عقل اکتسابی اشاره می‌کند. (مهریزی، 1382: 98) عقل ذاتی: مراد آن نیرو و حالتی است که در درون انسان‌ها وجود دارد و معیار و ملاک آدمیت، تکلیف و مسئولیت‌پذیری انسان‌هاست. (همان) بر این مطلب روایات فراوانی دلالت دارد: چنان‌که امام علی(علیه السلام): دراین‌باره می‌فرماید: الانسان عقل و صوره فمن اخطأه العقل و لزمته الصوره لم یکن کاملا وکان بمنزله من لا روح فیه؛ آدمی عقل و کالبد است. آنکه عقل را رها کرده و به کالبد چسبیده است کامل نیست، بلکه بسان موجودی است که روح ندارد. (مجلسی، بی‌تا: 75 / 7) عقل اکتسابی: مراد نیرو، حالت یا ملکه‌ای است که برخورداری انسان از آن در یک قالب مشخص و معین نیست، بلکه استعداد آن در نوع انسانی وجود دارد، قابل افزایش و رکود است، آسیب‌پذیر است، عوامل خارجی در شکوفایی و ظهور آن نقش موثر دارد. (مهریزی، 1382: 99) چنان‌که امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: و العلم یزید العاقل عقلا؛ دانش، عقل عاقل را افزون می‌کند.» (مجلسی، بی‌تا: 63 / 444) و امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: التجاره تزید فی العقل؛ تجارت، عقل را افزایش می‌دهد.» (حر عاملی، 1409: 12 / 4) حال اگر فردی از این دو محروم شود آیا ناقص‌العقل خواهد بود یا کامل‌العقل؟ بنابراین فردی که خانه‌نشین شد طبیعی است که از این نعمت محروم خواهد ماند. حال اگر زنان از دانش و ورود در مسائل اجتماعی (در حد مجاز) محروم شوند، همین وضع را خواهند داشت. (مهریزی، 1382: 103) در باب نقصان عقل نمی‌توان از آیه بهره گرفت. لااقل جای تردید و تأمل است که بتوان قوت و زیادتی عقل مردان را نسبت به زنان به خدا نسبت داد. اما زیادتی تعقل مردان اولاً مفهوم واضحی ندارد که کدام عقل و تعقل و در کدامین حوزه از علوم و فنون باشد. ثانیاً بر فرض قبول، روشن نیست که امری ذاتی و جوهری است یا عرضی؟ یعنی زندگی اجتماعی و بافت آن این نقص را برای زنان پیش آورده است یا درون مایه زن با آن عجین است. با این ابهام و تزلزل نمی‌توان آیه را بدان تعلیل نمود. (همان، 78) در هیچ یک از آیات قرآن کریم، ملاک ارزش‌های والای انسانی به جنس مذکر اختصاص ندارد، بلکه ملاک ارزش‌ها کار و کوشش با هدف‌گیری‌های انسانی است «لَیْسَ لِلْإ‌ِنْسَانِ إ‌ِلَّا مَا سَعَىٰ» و حتی در قرآن نمی‌توان یک آیه یافت که برای مرد در برابر زن ارزش برتری انسانی را اثبات کند. (جعفری، بی‌تا: 11 / 273) در قرآن کریم، آنجا که بحث تعقّل و تفکر مطرح است، خطابات قرآن به صورت مشترک بین زن و مرد بیان شده و زن و مرد از این نظر متفاوت نیستند. احکام و دستورات الهی و نیز تفکر در آیات و نشانه‌های خدا و تعقّل و درک عقاید و اصول دین اسلام، که همواره مورد توجه قرآن بوده، به صورت مساوی به زن و مرد ابلاغ شده است و حتی از دیدگاه اسلام، زنان زودتر از مردان شایستگی خطاب الهی و لیاقت دریافت فضائل الهی را پیدا می‌کنند. زنان در قرآن، در بسیاری از صحنه‌های سیاسی و اجتماعی و اعتقادی نیز هم پایه مردان مطرح شده‌اند. در کنار مردان مؤمن و صالح و مجاهدی که نامشان در قرآن به نیکی یاد شده، زنان صالح و مؤمنی هم نامشان آمده است که خداوند به خردمندی و عاقل بودن آنها تصریح نموده. زن فرعون نمونه‌ای روشن از این زنان است. مقایسه عملکرد بلقیس به‌عنوان یک پادشاه و برخورد او با نامه حضرت سلیمان(علیه السلام)، با برخورد خسرو پرویز پادشاه ایران، با نامه پیامبر|، نشان می‌دهد که همیشه نمی‌توان حکم کرد که مردان در اداره امور جامعه خود بهتر از زنان عمل خواهند کرد. قرآن بیان می‌کند که وقتی بلقیس نامه حضرت سلیمان(علیه السلام) را دریافت کرد، از آن با احترام یاد نمود: «قَالَتْ یَا أ‌َیُّهَا الْمَلأ‌ُ إ‌ِنِّی أ‌ُلْقِیَ إ‌ِلَیَّ کِتَابٌ کَر‌ِیمٌ» (نمل / 29) و سپس درباره برخورد با حضرت سلیمان(علیه السلام) با بزرگان قوم خود مشورت کرد که این نشان‌دهنده حسن تدبیر و مدیریت صحیح او بر کشورش است. (جوادی آملی، 1389: 246 ـ 244) مقایسه عملکرد ملکه سبا با خسرو پرویز، که در ابتدا فرستاده پیامبر| را تحقیر کرد و بعد هم نامه ایشان را پاره نمود و مغرورانه دستور داد که سربازانش برای دست‌گیری و قتل پیامبر اقدام کنند، نشان می‌دهد که عقل و درایت مردان حتی در حکومت‌داری، همیشه بیش از زنان نیست. (مروی، 6 ـ 5) منظور از عقل همان عقلی است که امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «مَا عُبدَ بهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بهِ الْجنَانُ؛ چیزی که به‌وسیله آن خداوند عبادت شود و بهشت به دست آید.» (کلینی، 1362: 1 / 11) پس طبق این تعریف، نمی‌توان گفت مردان از عقل برخوردارند و نمی‌توان گفت عقل وسیله کسب بندگی است. عده‌ای گفته‌اند: عقل در اسلام معیار کمال انسانی است، یعنی هر کس که عاقل‌تر است به کمال انسانی نزدیک‌تر و نزد خدا مقرب‌تر است و هر کس از عقل دور‌تر است از کمال انسانی کم بهره‌تر و از مقام قرب الهی محروم‌تر است. اما گاهی در اثر اشتراک لفظی که وجود دارد، مغالطه‌ای رخ می‌دهد و این چنین استدلال می‌شود که چون معیار تفاوت و معیار کمال انسانی عقل است و این عقل در مرد بیشتر از زن است، پس مردها بیش از زن‌ها به خدا نزدیک‌تر هستند. در صورتی که این استدلال تمام نیست بلکه مغالطه‌ای است که بر اثر اشتراک لفظی رخ می‌دهد ... به عبارت دیگر عقلی که در آن زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند، غیر از عقلی است که مایه تقرب الی الله است. (جوادی آملی، 1389: 228 ـ 227) بنابراین در قرآن هرگز نیامده است که: مرد نسبت به زن برتر است؛ زیرا خداوند متعال و ائمه معصومین(علیهم السلام) معیار‌هایی را برای برتری شمرده‌اند و اگر مرد به‌طور تکوینی برتر از زن آفریده شده بود، ذکر ملاک‌های کرامت و برتری از سوی خداوند تعالی و اولیایش لغو بوده و نیازی به آن دیده نمی‌شد. در حقیقت کلمه فضل و تفضیل در این کلام الهی، ناظر به داده‌های خلقتی است نه اموری که باید به‌تدریج عائد انسان شود. بررسی آیات مقرون به واژه فضّل استاد جوادی آملی در تفسیر آیه شریفه «وَ لا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بهِ بَعْضَکُمْ عَلَىٰ بَعْض‌ٍ» (نساء / 32) می‌نویسد: «این آیه ناظر به تفاوت داشتن انسان‌ها از لحاظ امکانات، استعداد‌ها، هوش‌ها و قدرت‌های فکری و بدنی در زمینه تحصیل امور مادی و معنوی است: هم مردها با هم و هم زن‌ها با یکدیگر تفاوت دارند، چنان‌که زن و مرد با هم تفاوت دارند.» (جوادی آملی، 1390: 18 / 494) علامه طباطبایی در تفسیر بعضی از آیات «فضّل» را به‌معنای «زیادت» و در بعضی از آیات به‌معنای «فضیلت و برتری» گرفته است. این نشانگر آن است که ایشان میان معنای «فضّل» و «فضیلت» خلط کرده است. ازجمله درباره آیه 34 سوره نساء می‌نویسد: «مراد ازجمله: «مَا فَضَّلَ اللَّهُ بهِ بَعْضَکُمْ عَلَىٰ بَعْض‌ٍ» آن زیادت‌هایی است که خدای تعالی به مردان داده، به حسب طاقتی که بر اعمال دشوار و امثال آن دارند، چون زندگی زنان یک زندگی احساسی و عاطفی است، که اساس و سرمایه‌اش رقت و لطافت است.» (طباطبایی، 1374: 4 / 543) ایشان در تفسیر آیه «وَ لا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بهِ بَعْضَکُمْ عَلَىٰ بَعْض‌ٍ» (نساء / 32) فضّل را برتری معنا کرده است: «مراد از فضل (برتری) برتری‌هایی است که خدا به هر یک از دو طایفه مرد و زن داده، احکامی در خصوص مردان تشریع کرده و احکامی دیگر در خصوص زنان؛ به‌عنوان مثال سهم‌الارث مرد بیشتر از سهم‌الارث زن است و این برای مردان مزیتی است و در عوض زنان مزیتی دیگر بر مردان دارند و آن این است که خرجشان به عهده خودشان نیست بلکه به عهده مردان است، علاوه بر اینکه در ازدواج مردان باید پول و مهریه بدهند، و زنان مهریه می‌گیرند.» (همان: 533) برتری‌ای (سهم‌الارث) که در این آیه ایشان برشمرده‌اند، جای اشکال است. اولاً در همه موارد سهم مرد بیش از سهم زن نیست و ثانیاً افزایش ارث یا کاهش آن دلیل برتری یا فروتری کسی نخواهد بود؛ زیرا گاهی سهم ارث مرد دو برابر است و گاهی ارث زن و در مواردی متساوی، پس همواره مرد ارث بیشتری نمی‌برد. افزون بر این زن، سهم‌الارث خود را برای خودش ذخیره می‌کند، اما مرد سهم خود را برای رفع نیازهای خانواده هزینه می‌کند. (جوادی آملی، 1389: 343 ـ 341) علامه طباطبایی ذیل آیه «وَ أ‌َنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ» (بقره / 47) اشاره دارد به اینکه اگر مراد از کلمه «عالمین» تمام عالمیان باشد معنای برتری بنی‌اسرائیل بر تمامی عالمیان این خواهد بود که ما آنان را در پاره‌ای جهات بر همه عالمیان برتری دادیم، مانند کثرت پیغمبرانی که در آنان مبعوث شدند و کثرت معجزاتی که به دست انبیای آنها جاری شد و اگر مراد از این کلمه عالمیان آن عصر باشد، در این صورت مراد از برتری، برتری از همه جهات خواهد بود، چون بنی‌اسرائیل در عصر خود از هر جهت بر سایر اقوام و ملل برتری داشتند. (طباطبایی، 1374: 18 / 252) استاد جوادی آملی نیز واژه «فضّل» در آیه شریفه را «برتری جهانی» می‌داند؛ زیرا معتقد است که هیچ امتی قبل از آنان و هیچ ملتی بعد از آنان از کثرت انبیا و ملوک به اندازه آنها برخوردار نبوده و نیستند. (جوادی آملی، 1390: 4 / 206) عده‌ای نیز معتقدند که برتری آنها نسبت به افراد محیط و عصر خودشان است نه بر تمام جهانیان. (مکارم شیرازی، 1374: 1 / 220؛ طبرسی، 1372: 1 / 221؛ طریحی، 1375: 5 / 443) در اکثر آیات شریفه از تفضیل انبیا بر بعضی دیگر سخن به میان آمده اما مراد از این برتری چیست؟ می‌توان گفت: وجود برتری میان رسولان الهی سبب کاستن از ارج و مقام بعضی از آنان نیست. ترجیح الهی دو نوع است: 1. ترجیح متقابل‌الطرفین و نسبی؛ همه رسولان الهی از نصاب لازم برای رسیدن به مقام رسالت برخوردارند اما خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری نسبی داده است به این‌گونه که با بعضی به شکلی خاص سخن گفته و برخی را به درجات وجودی بالایی برده و بعضی را در دادن بینات و تأیید به روح‌القدس برتری بخشیده است. فضیلت حضرت نوح به‌خاطر سبقت و قدمت حضرت نوح نزد خداوند است. (فضیلت نسبی) تفاوت درجات انبیای الهی، تفاوت نسبی است. 2. ترجیح یک طرفه و مطلق؛ انبیای اولواالعزم نسبت به دیگران برتری مطلق دارند؛ زیرا پیامبران دیگر حافظ کتاب و شریعت آنها بوده و پیرو آنان هستند و در میان پیامبران اولواالعزم نیز وجود مبارک رسول الله| از همه برتر است چنانکه از موهبت ویژه برترین کلام الهی؛ یعنی تکلم بی‌واسطه برخوردار بود. سایر انبیا نه از این مرحله والای مکالمه طرفی بسته بودند و نه چیزی همتای آن نصیب آنان شده که پیامبر اسلام از آن بی‌نصیب باشد. پس فضیلت پیامبر بر انبیای دیگر مطلق است. (جوادی آملی، 1390: 12 / 33، 37، 39، 41، 47 و 61) علامه طباطبایی نیز تفضیل انبیا بر یکدیگر را از نوع فضیلت نسبی می‌داند. برای نمونه به مواردی اشاره می‌شود: ـ در آیه شریفه «وَ لَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ وَ سُلَیْمَانَ عِلْمًا ... فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ» (نمل / 15) منظور از برتری، برتری در علم است. (طباطبایی، 1374: 15 / 496) ـ در آیه «وَ لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبیِّینَ عَلَىٰ بَعْض‌ٍ وَ آتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا» (اسراء / 55) فضیلت و برتری حضرت داوود از سایر انبیا را داشتن کتاب زبور می‌داند. (همان: 13 / 165) ـ در آیه «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْض‌ٍ ... وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ» (بقره / 253) اختلاف درجه انبیا را تفضیل می‌داند که خداوند این تفضیل را به خودش نسبت داده است. (همان: 2 / 470) ـ در آیه «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ ... وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیر‌ٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلا» (اسراء / 70) تفضیل بنی‌آدم بر سایر موجودات از نوع تفضیل نسبی است؛ زیرا خداوند آنچه را که به حیوان داده است از هر یک، سهم بیشتری به انسان داده است. (همان: 13 / 207) بنابراین برتری‌هایی که در قرآن همراه با واژه «فضّل» آمده، برتری‌های نسبی‌اند نه مطلق و با توجه به آیات فوق می‌توان گفت: «فضّل» به‌معنای «زیادت و فزونی» است نه «برتری و فضیلت». دیدگاه برگزیده از بررسی مجموع نظرات مفسران و صاحب‌نظران قرآنی می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که آیه مذکور با توجه به سیاق آیات قبل و بعد و حتی صدر و ذیل آیه، مربوط به روابط زن و مرد در خانواده است و در خانواده جایگاه زوج و زوجه را مشخص می‌کند و بیانگر حکم مسئولیت و سرپرستی مرد در خانواده و حمایت و حفاظت از آن و تدبیر امور اقتصادی خانواده است. آیه شریفه در مقام بیان برتری مردان بر زنان نیست بلکه در واقع بیان می‌کند که در اسلام ریاست اداری و اجرایی خانواده به مرد واگذار می‌شود و این از باب تقسیم نمودن وظایف و مسئولیت‌ها در زندگی زناشویی است نه از باب اثبات فضیلت ذاتی برای گروهی خاص. بنابراین اختصاص سرپرستی به مرد در محیط خانواده، دلیلی بر عدم صلاحیت و یا عجز زن نیست. بنابراین می‌توان گفت که آن چیزهایی که ذاتی مردان و زنان (خصائص ذاتی مردان و زنان) است ثابت و دائمی است و بر همین مبنا حقوق و مسئولیت‌هایی که از این رهگذر به دست می‌آید همیشگی می‌باشد و قابل اسقاط و تغییر نیست اما اموری که اکتسابی است (نفقه) می‌تواند موقتی بوده و با ساقط شدن آنها، حکم نیز برداشته شود. همان‌طور که بیان شد «بما انفقوا و بما فضل الله» با هم سبب قوامیت می‌شود نه هر کدام به تنهایی و چنان‌که روشن است قوانین و دستورات خداوند شامل اکثریت و غالب و عموم مردم است نه خصوص افراد، (چنان‌که قوانین نیز براساس عموم افراد تشریع می‌شود هرچند بعضی افراد از قانون استثنا شوند.) بنابراین اگر در این میان زنانی باشند که خودشان قائم به امور اقتصادی خود باشند یا دارای قدرت بدنی بیشتری باشند این خصوص، سبب اسقاط حکم عام نمی‌شود. در واقع می‌توان گفت نظر استاد جوادی آملی تقریباً نظر درستی است. ایشان معتقد است که قیومیت در آیه در مورد رابطه زن و شوهر است. قوّام بودن مربوط به مدیریت اجرایی است؛ زیرا قرآن می‌فرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْض‌ٍ وَ بمَا أ‌َنْفَقُوا مِنْ أ‌َمْوَالِهمْ؛ (نساء / 34) مردان، [مایه‏] پایداری زنان‏اند؛ به‌خاطر آنکه خدا برخی از آنان را بر برخی [دیگر] برتری داد، و به‌خاطر آنچه از اموالشان [در مورد زنان] هزینه می‏کنند» توانایی مرد در مسائل اجتماعی و شم اقتصادی و تلاش او برای تحصیل مال و تأمین نیازهای منزل و اداره زندگی بیشتر است و چون مرد مسئول تأمین هزینه زندگی است، سرپرستی داخل منزل هم با اوست و این سرپرستی مزیتی و فضیلتی برای مرد نیست؛ بلکه کاری اجرایی و وظیفه است؛ یعنی روح قیوم و قوام بودن، وظیفه‌مندی است؛ پس قرآن کریم نمی‌گوید که زن در فرمان مرد است؛ بلکه می‌فرماید: مرد وظیفه سرپرستی زن و منزل را به عهده دارد. پس اگر این آیه به صورت تبیین وظیفه تلقی شود معنای آیه این می‌شود که «یا ایها الرجال کونوا قوامین؛ ‌ای مردها به امر خانواده قیام کنید»، همان‌طور که در مسائل قضایی می‌فرماید: «کُونُوا قَوَّامِینَ بالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ» (نساء / 135) پس تعبیر «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» جمله‌ای خبری است، ولی روح آن انشاء است. خداوند در این آیه دو حکم الزامی را در کنار هم ذکر می‌کند، از سویی به زن دستور تمکین می‌دهد و از سوی دیگر، به مرد دستور سرپرستی زن را می‌دهد و این هر دو، بیان وظیفه و ریاست امور خانواده است و هیچ یک نه معیار فضیلت است و نه موجب نقص. (همان، 1389: 327 ـ 325) نتیجه با توجه به مباحث مذکور روشن می‌شود که بین مفسران و متفکران شیعه و سنی در تفسیر آیه مورد بحث اتفاق نظر وجود ندارد؛ به نظر بسیاری از مفسران، آیه مذکور با توجه به سیاق آیات قبل و بعد و نیز صدر و ذیل آیه، مربوط به روابط زن و مرد در خانواده است و بیانگر حکم مسئولیت و سرپرستی مرد در خانواده است. به هر حال نمی‌توان از آیه حکم برتری مردان بر زنان را استنباط کرد. چنین برداشتی با سایر آیات قرآن که در مقام بیان ملاک‌های برتری انسان است منافات دارد؛ زیرا هیچ‌یک از آیات قرآنی که ملاک ارزش‌ها را درباره انسان بیان می‌کند، اختصاصی به مرد ندارد. همچنین برتری نه از قوامیت استفاده می‌شود و نه از «علی» و نه از «فضّل»، زیرا «قام» همراه با «علی» بیشتر درباره امور و وظایف به‌کار می‌رود که در آنجا علو و نسبت‌سنجی بین کسی که قائم بر امر است و آن چیزی که او بدان قیام دارد، معنی ندارد. بنابراین آیه در مقام بیان وظیفه و مسئولیت برای زن و شوهر است و در این میان وظیفه سرپرستی و اداره امور اقتصادی خانواده را برعهده مرد می‌گذارد و این ملاک برتری نیست تنها از باب بیان وظایف است.   منابع و مآخذ الف) کتاب‌ها قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند. آلوسی، شهاب‌الدین سید محمود، 1415 ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج 3، بیروت، دار الکتب علمیه. ابن‌اثیر جزری، مبارک بن محمد، 1367، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، قم، اسماعیلیان. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، 1414 ق، لسان العرب، ج 12 ـ 11، بیروت، دارصادر, چ 3. امین اصفهانی، سیده نصرت، 1361، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 4، تهران، نهضت زنان مسلمان. جعفری، محمدتقی، بی‌تا، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج 11، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی. جوادی آملی، عبدالله، 1389، زن در آینه جلال و جمال، قم، اسراء, چ 20. ـــــــــــــــ ، 1390، تفسیر تسنیم, ج 4، 12، 18 و 20، قم، اسراء, چ 3. حر عاملی، محمد بن حسن، 1409 ق، تفصیل وسائل الشیعه لتحصیل مسائل الشریعه، ج 12 و 22 ـ 21، قم، آل البیت(علیهم السلام). حسینی طهرانی، محمدحسین، 1418 ق، رساله بدیعه، مشهد، انتشارات علامه طباطبایی, چ 2. رازی، فخرالدین محمد بن عمر، 1420 ق، مفاتیح الغیب، ج 10، بیروت، دار احیاء التراث العربی. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1412 ق، المفردات فی غریب القرآن، ج 1، دمشق و بیروت، الدار الشامیة و دار العلم. زمخشری، محمود، 1407 ق، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ج 1، بیروت، دار الکتاب العربی. سید بن قطب، ابراهیم شاذلی، 1412 ق، فی ظلال القرآن، قاهره، دار الشروق. صادقی تهرانی، محمد، 1365، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنة، ج 7، قم، فرهنگ اسلامی, چ 2. طباطبایی، سید محمدحسین، 1374، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، 5 ـ 4، 13، 15 و 18، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی, قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ 5. طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان لعلوم القرآن، ج 3 ـ 1، تهران، ناصرخسرو. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، 1412 ق، جامع البیان فی تفسیر آی القرآن، ج 5، بیروت، دار المعرفه. طریحی، فخرالدین، 1375، مجمع البحرین، ج 6 ـ 5، تهران، کتابفروشی مرتضوی, چ 3. طوسی، محمد بن حسن، 1387، المبسوط، طهران، المکتبه المرتضویه. ـــــــــــــــ ، بی‌تا، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 3، بیروت، دار احیاء التراث العربی. فراهیدی، خلیل بن احمد، 1410 ق، کتاب العین، ج 7، قم، هجرت, چ 2. فضل‌الله، سید محمدحسین، 1419 ق، من وحی القرآن، ج 7، بیروت، دار الملائک. فیض کاشانی، ملامحسن، 1415 ق، تفسیر الصافی، ج 1، تهران، صدر. قرشی، سید علی‌اکبر، 1372، قاموس قرآن، ج 5، تهران، دار الکتب الاسلامیه, چ 6. قرطبی، محمد بن احمد، 1364، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو. کرمی حویزی، محمد، 1402 ق، المنیر، ج 2، قم، چاپخانه علمیه. کلینی، محمد بن یعقوب، 1362، الکافی، ج 1، تهران، اسلامیه, چ 2. مجلسی، محمدباقر، بی‌تا، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(علیهم السلام)، ج 75 ـ 63، تهران، اسلامیه. مغنیه، محمدجواد، 1424 ق، تفسیر الکاشف، ج 2، تهران، دار الکتب الاسلامی. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، 1374، تفسیر نمونه، ج 1، تهران، دار الکتب اسلامیه. مهریزی، مهدی، 1382، شخصیت و حقوق زن در اسلام، تهران، علمی و فرهنگی. نجفی، محمدحسن، بی‌تا، جواهر الکلام، بیروت، دار احیاء التراث العربی. نراقی، احمد، 1375، عوائد الایام، ج 5، قم، مکتب الاعلام الاسلامی. هاشمی رفسنجانی، علی‌اکبر، 1372، تفسیر راهنما، قم، بوستان کتاب. ب) مقاله‌ها ایازی، محمدعلی، 1391، «حقوق زن و سرپرستی مرد در نگاه مفسران قرآن»، حدیث وحی، پایگاه اطلاع‌رسانی قرآن‌پژوه معاصر ایازی، چ 3. عظیم‌زاده اردبیلی، فائزه، 1383، «بررسی معناشناختی و جایگاه قوامیت مرد و حقوق انسانی زن از نظر قرآن و مقایسه با کنوانسیون رفع تبعیض»، کتاب نقد، ش 31، ص 35 ـ 20، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. کریم‌پور قراملکی، علی، «نگاهی به قیمومیت مردان در تفاسیر قرآن»، سایت سراج. مروی، محمدعلی، «سرپرستی خانواده با نگاه به آیه 34 سوره نساء»، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، پورتال جامع علوم انسانی. مقدادی، محمدمهدی، 1381، «ریاست مرد در رابطه زوجیت»، نامه مفید، ش 33، ص 132 ـ 105، قم، انتشارات دانشگاه مفید.   سیفعلی زاهدی‌فر: استادیار دانشگاه شهید مدنی آذربایجان. مریم الهیاری‌نژاد: کارشناس ارشد دانشگاه شهید مدنی آذربایجان. (نویسنده مسئول). لیلا حامدی‌نسب: کارشناس ارشد دانشگاه شهید مدنی آذربایجان. فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری 17 انتهای متن/

94/06/12 - 02:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن