تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به آنچه می ‏داند عمل كند، خداوند دانش آنچه را كه نمی ‏داند به او ارزانى م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821129967




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رابطه «افساد فی الارض» با «محاربه» - بخش دوم و پایانی قائلان به اتحاد معنوی «محاربه» و «افساد فی الارض»


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: رابطه «افساد فی الارض» با «محاربه» - بخش دوم و پایانی
قائلان به اتحاد معنوی «محاربه» و «افساد فی الارض»
برخی از فقها و حقوق دانان، جرائمی را از مصادیق افساد فی الارض برشمرده اند و مرتکبان آن را به عنوان مفسد فی الارض مستحق مجازات قتل یا قطع دانسته اند که قطعاً با تعریف محاربه مصطلح سازگار نیست.

خبرگزاری فارس: قائلان به اتحاد معنوی «محاربه» و «افساد فی الارض»



  اختلاف برداشت از آیه 33 سوره مائده درخصوص آیه، برداشت های متفاوتی از سوی مفسران و فقها مطرح شده است: 1. قائلان به اتحاد معنوی «محاربه» و «افساد فی الارض» اکثر فقها و مفسران اسلامی اعم از؛ شیعه و سنی، اصطلاح «افساد فی الارض» را در مورد محاربه به کار برده؛ و در واقع، هیچ تفاوتی میان محاربه و افساد فی الارض قائل نشده اند (طبری، 1406: 4 / 135؛ طیب، بی تا: 4 / 354؛ آلوسی، 1405: 5 / 119؛ رازی، 1398: 4 / 185؛ رازی، 1415: 11 / 344؛ مقدس اردبیلی، 1378: 2 / 835؛ طبرسی، 1409: 326؛ مرعشی، 1370: 37 ـ 36 ؛ عالمی، 1368: 115؛ امامی کاشانی، 1371: 91؛ محمودی، بی تا: 38؛ موسوی بجنوردی، 1385: 151) به عبارتی دیگر، به عقیده این گروه جمله «و یَسْعَوْنَ فِی الأ رْض فَساداً» برای بیان تحقق معنای محارب است، لذا در اینجا «واو» تفسیریه به کار رفته است؛ به گونه ای که جمله دوم آیه «یَسْعَوْنَ فِی الْأ رْض فَساداً» مفسر جمله اول «الَّذینَ یُحار بُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» می باشد. بدین ترتیب، این دو جمله معنایی متفاوت از هم ندارند و دارای یک مفهوم هستند. از جمله قائلان این نظریه، صاحب جواهر است که، افساد فی الارض را به تجرید سلاح تفسیر کرده است و در تعریف محارب چنین می گوید: فی المراد عَلى التَّجاهر بالسَعی فِی الارض بالفَساد بتَجرید السَّلاح و نَحوه للقَتل او سَلب المال و الأَسر و نَحو ذلک ما هُو بعَینه مُحاربه الله و رسُوله. (نجفی، 1368: 41 / 570) چنان که از این عبارت پیداست، سعی در افساد فی الارض را همان تجرید سلاح معنا کرده و عین همین را محاربه با خدا و رسولش دانسته است. شیخ طوسی نیز می نویسد: «و فسادُها فِی الأرض إنَّها یکُون بالحَرب لله و لِرسُوله و اخافه السَّبیل ... (1) و معنى (و یَسْعَوْنَ فِی الأ رْض فَساداً) و هُو ما ذَکرناه من اشهار السَّیف و اخافه السَّبیل». (طوسی، 1409: 6 / 504 ـ 502) همچنین علامه طباطبایی آورده است: «جمله «و یَسْعَوْنَ فِی الْأ رْض فَساداً» معنای مورد نظر از جمله «الَّذینَ یُحار بُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» را مشخص می کند که آن عبارت است از: افساد فی الارض از راه اخلال در امنیت جامعه و راهزنی، نه مطلق محاربه با مسلمانان ... . مراد از محاربه در آیه بر حسب ظاهر، اخلال در امنیت عمومی است و ناامنی عمومی از راه ایجاد ترس و وحشت عمومی و نشاندن آن به جای امنیت که طبعاً و به حسب عادت جز با به کاربردن اسلحه و تهدید به قتل نمی باشد، صورت می گیرد و به همین جهت افساد فی الارض در روایت، به کشیدن شمشیر و نظیر آن تفسیر شده است». (طباطبایی، 1411: 5 / 334 ـ 333) 2. قائلان به عدم اتحاد معنوی «محاربه» و «افساد فی الارض» برخی دیگر از علما و مفسران، محاربه و افساد فی الارض را دو مفهوم جداگانه می دانند. اما درخصوص اینکه، آیا برای تحقق موضوع مجازات های مذکور در آیه، تحقق یکی از این دو عنوان کافی است یا آنکه تا هر دو عنوان تحقق پیدا نکنند موضوع یاد شده فعلیت پیدا نمی کند، دو نظریه وجود دارد: یک. تحقق هر دو عنوان (محاربه و افساد فی الارض) برخی از فقها جمله دوم آیه را ناظر به نیت و قصد و غرض محارب می دانند. به تعبیر دیگر از دیدگاه ایشان محاربه مورد نظر آیه، سلاح کشیدن به قصد ایجاد فساد در زمین است. (طبرسی، 1415: 3 / 322) دلیل ایشان بر این ادعا این است که کلمه «فَساداً» در آیه را منصوب به حال، یا «واو» به کار رفته را «واو» حالیه می گیرند. (همان: «فساداً مصدر وضع موضع الحال ای یسعون فی   الارض مفسدین»؛ نظیر این سخن در کتبی دیگر نیز مشاهده می گردد؛ کاظمی، 1365: 2 / 210؛ جمعی از نویسندگان، 1381: 248) در آن صورت، آیه ناظر به کسانی خواهد بود که محاربه می کنند درحالی که می کوشند فسادی در زمین به وجود آید. پس این حالت آنها حاکی از قصد و نیت آنها است. از عبارت امام خمینی+ که محاربه بر وجه فساد را مستوجب کیفر می داند، قول فوق تأیید می شود: «المُحار بُ هُوَ کُلُّ مَن جَرَّدَ سِلاحَهُ أ و جَهَّزَهُ لِاِخافَه النَّاسِ و اِرادَه الاِفسادِ فی الارض». (بی تا: 2 / 622) بر این اساس، برای محاربه سه شرط لازم دانسته شده است: تجرید یا تجهیز سلاح، قصد اخافه مردم، قصد افساد در زمین. لذا از دیدگاه ایشان، اگر «مَن جَرَّدَ سِلاحَهُ أ و جَهَّزَهُ» محارب شمرده شده است، از جهت افساد و سلب آرامش مردم است، نه اینکه «مَن جَرَّدَ سِلاحَهُ أ و جَهَّزَهُ» خصوصیتی داشته باشد. هاشمی شاهرودی نیز می گوید: «جمله دوم آیه به معنای: «یبْغَوْنَ وَ یطْلِبُونَ وَ یسْتَهْدِفُونَ فی الْأرض فَسَاداً» است؛ یعنی، کسانی که می خواهند و می طلبند و هدف قرار می دهند فساد در زمین را». (هاشمی شاهرودی، 1376: 112) درباره این نظریه باید گفت: گرچه «واو» حالیه دلالت بر تغایر بین محاربه و سعی در فساد بر روی زمین دارد، اما چگونه می توان قصد را که امری باطنی است اثبات نمود. از طرفی دیگر، صاحبان این نظریه بین سعی و افساد خلط کرده اند؛ سعی در فساد در روی زمین، دلالت بر تحقق فساد ندارد و نشان دهنده قصد است، درحالی که افساد فی الارض مستلزم تحقق فساد است. به عبارتی در این صورت، موضوع برای کیفرهای چهارگانه مذکور در آیه محارب است ولی محارب کسی است که قصد فساد در روی زمین را داشته باشد؛ خواه فساد تحقق یابد یا نه. دو. تحقق یکی از عناوین (افساد فی الارض) به اعتقاد برخی از قائلان به عدم اتحاد معنوی محاربه و افساد فی الارض، موضوع عبارت است از «افساد فی الارض» و محاربه از آن جهت که از مصادیق افساد فی الارض است، مشمول مجازات های مقرر در آیه شده است. به تعبیر دیگر، تحقق عنوان «و یَسْعَوْنَ فِی الأ رْض فَساداً» برای ترتب مجازات های مذکور بر آن کافی است و رابطه بین دو عنوان در آیه اعم و اخص مطلق می باشد؛ بنابراین، عطف در اینجا از باب عطف عام (افساد فی الارض) بر خاص (محارب به مفهوم اصطلاحی آن) است. (ابطحی کاشانی، 1363: 40؛ سلمانپور، 1382: 141) یکی از فقهای معاصر در این زمینه می گوید: اول عنوان محاربه را آوردن و سپس برای بیان سر آنکه چرا چند نوع مجازات برای این جرم وضع شده، عنوان «سعی در افساد زمین» را بر آن عطف کردن، خود دلالت بر آن دارد که در مقام علیت، نقش اساسی از آن عنوان «سعی در افساد زمین» است و تمام سبب برای ترتب چند نوع مجازات مذکور، همین عنوان است و بس. بنابراین، هرگاه این عنوان محقق شد اگرچه خالی از عنوان محاربه باشد، برای ترتب مجازات های مذکور بر آن، کفایت می کند. (مؤمن قمی، 1415: 409) همچنین، در پاسخ به کسانی که قائل به جمع میان دو امر هستند نیز گفته شده است: اگر میان دو عنوان مذکور، تباین حتی به صورت تباین جزئی هم می بود، این اشکال چندان بی راه نبود. اما وقتی که دو عنوان یاد شده اعم و اخص مطلق باشند و عطف هم در اینجا، از باب عطف عام بر خاص باشد، به ناچار این مورد را نمی توان از موارد جمع میان دو امر به شمار آورد. (همان) در اشکال به این جواب ما نیز می گوییم: مگر بین اعم و اخص مطلق تباینی ولو جزئی وجود ندارد؟ از طرف دیگر، این نظریه با ظاهر آیه مطابقت ندارد (دهقان؛ 1379: 157)؛ زیرا در آیه هر دو عنوان (محاربه و افساد فی ارض) برای جریان احکام لازم گرفته شده است. سه. نظریه نگارندگان به نظر نگارندگان بر اساس ظاهر آیه، برای ثبوت مجازات های چهارگانه مذکور، وجود دو عنوان لازم و ضروری است؛ وجود عنوان «محاربه با خدا و رسول» و عنوان «سعی در بر پا کردن فساد در روی زمین». هرگاه عملی هم مصداق نبرد با خداوند و هم مصداق سعی در افساد باشد، می توان مرتکب آن را به مجازات های چهارگانه مذکور محکوم نمود. به عبارتی دیگر، جمله دوم آیه (یَسْعَوْنَ فِی الأ رْض فَساداً) عطف است بر جمله اول (الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ)، و معطوف علیه صله و قید است برای موضوع، و موضوع حکم عبارت است از: موصول «الَّذینَ» در آیه. ازاین رو هر دو عنوان مذکور (دو صله) با هم، جزء موضوع هستند و هرگاه همه قیود مأخوذه در جانب موضوع فعلیت یابند، کیفر نیز فعلیت می یابد. بر این اساس، محاربه و افساد فی الارض دو عنوان جداگانه هستند؛ زیرا واو عطف، دلالت بر مغایرت معطوف با معطوفٌ علیه دارد، و «فساداً» مفعول به «یَسْعَوْنَ» است. بنابراین در این صورت هم قصد محاربه کنندگان باید فساد باشد و هم حاصل سعی شان؛ یعنی باید هدف محارب ایجاد فساد و تلاش گسترده در جهت فتنه انگیزی و به فساد کشیدن عموم باشد. حال سؤال اینجاست که محاربه با خدا چگونه انجام می شود. آیا محاربه حقیقی با خداوند ممکن است؟ جواب واضح است و آن اینکه محاربه حقیقی با خدا ممکن نیست بلکه مراد از محاربه، شامل هر گونه مخالفت با فرمان ها و نظام صالح الهی و به تعبیری، عصیان و مخالفت با حکم خدا و رسول است. چنان که برخی از علما در تفسیر این آیه، این واژه را به معصیت و نافرمانی تفسیرکرده اند. گویا چون وقوع جنگ حقیقی با خدا و پیامبر را نامعقول می پندارند، کلمه محارب را به معصیت تفسیر کرده اند. (ابن منظور، 1405: 3 / 100؛ کاظمی، 1365: 2 / 210) لذا، این مفهوم أوسع از مفهوم اصطلاحی آن است و می تواند مصادیق بسیاری داشته باشد. (محمدی یزدی، 1374: 6 / 82) اما شرط اینکه آن عمل افساد تلقی شود این است که سعی و تلاش باید وجود داشته باشد؛ چون هر گناهی را نمی توان محاربه با خدا و رسول دانست، مثلاً: ناامن کردن راه ها می تواند عملی باشد که محاربه با خدا تلقی گردد و انجام دهنده آن مفسد شناخته شود؛ زیرا این جرم در ذات خود نشان دهنده این است که عاملان آن سعی در ایجاد فساد داشته اند. البته به نظر می رسد که عرف نیز این گونه حکم می کند؛ چرا که اساساً زمانی نظام صالح الهی مورد حرمت شکنی قرار می گیرد که سعی در انجام فساد وجود داشته باشد. (صادقی تهرانی، 1408: 6 / 306؛ حسینی شیرازی، 1400: 6 / 82) نه اینکه فسادی به جهت غلبه هوای نفس انجام شده باشد، چراکه در غیر این صورت انجام دهنده خیلی از جرائم معمولی و نه چندان خطرناک مفسد فی الارض شناخته خواهند شد. بر این اساس، در شریعت مقدس اسلام جرم های نه چندان خطرناک، ولی تکرار شده در مرتبه سوم یا چهارم مستوجب قتل شناخته شده است، اما جرائمی مثل محاربه که فقط انجام یک مرتبه آن افساد شناخته شده، به دلیل این است که نفس عمل چنان خطرناک است که دیگر نمی توان گفت صرفاً از روی هوای نفس انجام شده، بلکه چنین جرمی برنامه ریزی و تلاش بسیاری لازم دارد تا محقق شود. ازاین رو ارتکاب یک بار آن افساد فی الارض شناخته شده است. بدین ترتیب، افزون بر تحقق «فساد فی الارض» در خارج، باید مرتکب در برپا کردن فساد، سعی و تلاش و جدیت نیز داشته باشد. البته در بسیاری از موارد، صرف آثار گسترده نامطلوب عمل مرتکب می تواند حاکی از سعی او در فساد تلقی گردد. لذا معنای «فساد فی الارض» نیز عبارت است از: کوشش و تلاش مستمر برای برپا کردن فساد و آلوده سازی ناحیه و منطقه ای از زمین. قید تلاش و کوشش از عبارت «یسْعَوْنَ» و قید برپا کردن فساد در ناحیه ای از زمین، از عبارت «فِی الْاَرْضِ» و قید تداوم و استمرار عمل و اصرار بر آن از هیئت فعل مضارع «یَسْعَوْنَ» ـ که معنای حال و استمرار می دهد ـ به دست می آید. به نظر می رسد، وجه اخیر صحیح تر بوده و با احتیاط در دماء نیز سازگارتر است. افزون بر این در تجویز قتل به صرف تحقق عنوان «فساد فی الارض» بدون آنکه عمل مصداق «سعی در فساد زمین» باشد، شبهه وجود دارد و مطابق «قاعده درء»، مجازات مرتکب بدون احراز تلاش و جدیت او در ارتکاب جرم، منتفی می شود. همچنین ممکن است گفته شود: روایاتی که در ذیل آیه شریفه مذکور وارد شده است، موضوع آیه را به محارب مصطلح؛ یعنی، شخصی که به قصد ترساندن مردم اسلحه می کشد، تفسیر کرده اند. علاوه بر آن، آنچه مشهور فقها در شأن نزول آیه (2) (طبرسی، 1415: 2 / 324) آورده اند با این مفهوم از محاربه تناسب دارد. لذا این خود دلیلی است بر اینکه فقط محاربه مصطلح موضوع آیه شریفه است. در پاسخ به این ایراد می توان گفت: آنچه در روایات و در شأن نزول آیه آمده است برای بیان یکی از مصادیق آیه شریفه بوده و نه تفسیر آن، مثلاً: گروهی که باندهای تولید و توزیع مواد مخدر تشکیل می دهند، از مصادیق بارز مفسد فی الارض هستند، و عنوان محارب با تفسیری که از آن از سوی فقها ارائه شد (تعریف اصطلاحی)، بر این امور صدق نمی کند. (الهام، 1373: 3) همچنین کسانی که کالاهای فاسدکننده نسل جوان را به منظور ثروت اندوزی به طور قاچاق در جامعه پخش می کنند و ضربه های سنگینی به اجتماع انسانی وارد می سازند، نه عنوان قطاع الطریق دارند و نه با کشیدن اسلحه از مردم سلب امنیت می کنند ولی فساد و زیانی که از ناحیه آنان بر جامعه وارد می شود ممکن است بیشتر از فساد و زیانی باشد که از جانب محارب وارد می شود. آیا این موارد و موارد مشابه آنها که در روایات نیامده است، محکوم به حکم مذکور در آیه شریفه نیستند؟ آیا نباید گفت: آیه شریفه شامل این موارد نیز می شود؟ ذکر یک مصداق از مصادیق فساد در روایات و در بیان شأن نزول، موجب تقیید حکم آیه نمی شود. یکی از فقهای معاصر در همین زمینه می نویسد: باید توجه داشت که اگر تعمیم حکم آیه را به هر شخصی که عنوان «سعی کننده در افساد در زمین» بر او صادق است نپذیریم، ناگزیر باید موضوع آیه را راهزنان و قطاع الطریق بدانیم؛ زیرا روایات مذکور در ذیل آیه در این مورد وارد شده است. (حسینی شیرازی، 1400: 6 / 82) بنابراین، اختصاص مجازات های مذکور در آیه به محارب مصطلح کم رنگ است، و این قول تقویت می شود که هر نوع محاربه ای با خدا و رسول و اصرار و جدیت در آن، به هر نحوی که باشد موجب ترتب مجازات های مذکور در آیه شریفه خواهد شد؛ چه جرائمی که اکنون ما می شناسیم و چه جرائمی که احیاناً در آینده با تکنیک های جدید ابداع خواهد شد. نتیجه برخی از متون فقهی و نیز برخی از قوانین به تبع آیه 33 سوره مائده عنوان محارب و مفسد فی الارض را در کنار هم ذکر کرده اند؛ به گونه ای که موهم این معناست که این دو، به نحو مترادف بر موضوع واحدی (مَن جَرَّدَ السِّلاح لإخافه النّاس) صادق می باشد. در مقابل، برخی از فقها و حقوق دانان، جرائمی را از مصادیق افساد فی الارض برشمرده اند و مرتکبان آن را به عنوان مفسد فی الارض مستحق مجازات قتل یا قطع دانسته اند که قطعاً با تعریف محاربه مصطلح سازگار نیست. نوشته حاضر با مفروض دانستن دوگانگی محاربه و افساد فی الارض، وجود هر دو عنوان را برای مجازات های چهارگانه لازم می داند. البته به این شرط که محاربه اعم از مفهوم اصطلاحی دانسته شود، و محاربه به معصیت و نافرمانی با حکم خدا و رسول تفسیر شده باشد. اما، باید دانست زمانی نظام الهی مورد حرمت شکنی واقع می گردد که سعی و تلاش در انجام فساد وجود داشته باشد. لذا با این تفسیر، محاربه مصطلح در روایات و در شأن نزول آیه، برای بیان یکی از مصادیق این آیه می باشد. پی نوشت: 1. مِنْ أ جْل ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنی إ سْرائیلَ أ نَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْر نَفْس أ وْ فَسادٍ فِی الأ رْض فَکَأ نَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أ حْیاها فَکَأ نَّما أ حْیَا النَّاسَ جَمیعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ إ نَّ کَثیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الأ رْض لَمُسْر فُون. (مائده / 32) 2. آیه شریفه در شأن جماعتی از عُرَینه نازل شده که خدمت حضرت رسول در مدینه شرفیاب شدند و اسلام آوردند. ازآنجا که هوای مدینه با مزاج آنها سازگاری نداشت و مریضشان کرد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنها را به خارج مدینه و به جایی که شتران صدقه در آن نگهداری می شد، فرستادند تا از بول و شیر شتران بخورند. آنها پس از بهبود ساربانان شتران صدقه را کشتند و شتران را با خود بردند و از دین اسلام برگشتند. منابع و مآخذ الف) کتاب ها قرآن کریم. آلوسی، شهاب الدین سید محمود، 1405 ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی. ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، 1411 ق، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، موسسه النشر الاسلامی، چ دوم. ابن الاثیر، مبارک بن محمد، 1364، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، تحقیق محمود محمد الطناحی، قم، اسماعیلیان، چ چهارم. ابن البراج الطرابلسی، عبدالعزیز، 1406 ق، المهذب، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، 1402 ق، تفسیر الصافی، بیروت، مؤسسه الاعلمی. ـــــــــــــــ ، بی تا، المغنی، تحقیق جماعه من العلماء، بیروت، دار الکتاب العربی. ابن منظور، جمال الدین محمد بن مکرم، 1405، لسان العرب، قم، المکتبه المرتضویه. الاسدی، ابومنصور الحسن بن یوسف المطهر (علامه حلی)، 1419 ق، قواعد الاحکام فی معرفه الحلال و الحرام، قم، موسسه النشر الاسلامی. ـــــــــــــــ ، بی تا، تحریر الاحکام، مشهد، موسسه آل البیت. اصفهانی، محمد بن حسن (فاضل هندی)، 1405 ق، کشف اللثام عن القواعد الاحکام، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی. الجبعی العاملی، زین الدین بن علی (الشهید الثانی)، 1379، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چ یازدهم. الجبعی العاملی، زین الدین بن علی (الشهید الثانی)، 1416 ق، مسالک الافهام فی تنقیح شرائع الاسلام، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه. جمعی از نویسندگان، 1381، حقوق در آینه فقه، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی. جوهری، اسماعیل بن حماد، 1420 ق، الصحاح، تهران، دار الکتب. حبیب زاده، محمدجعفر، 1379، محاربه در حقوق کیفری ایران، تهران، دانشگاه تربیت مدرس، چ دوم. الحر العاملی، محمد بن الحسن، 1403 ق، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تحقیق محمد الرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ پنجم. الحسینی الزَّبیدی، سید محمد مرتضی، 1390 ق، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق عبدالعزیز مطر، کویت، دار الهدایه، چ دوم. حسینی شیرازی، سید محمد، 1400 ق، تقریب القرآن، بیروت، موسوعه الوفاء. الحلبی، ابوصلاح، 1403 ق، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، اصفهان، مکتبه امیرالمومنین(علیه السلام). حلی (الهُذَلی)، ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن حسن، 1403 ق، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، تحقیق عبدالحسین محمد علی، بیروت، دار الأضواء، چ دوم. الحلی، یحیی بن سعید، 1405 ق، الجامع للشرائع، قم، مؤسسه سید الشهداء العلمیه. خمینی، سید روح الله، بی تا، تحریر الوسیله، قم، دار العلم، چ دوم. الخوری الشرتوتی اللبنانی، سعید، 1403 ق، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی. دامغانی، فقیه و کریم عزیزی نقش، 1361، قاموس قرآن، بی جا، بنیاد علوم اسلامی. دفتر آموزش روحانیون و تدوین متون فقهی، 1385، گنجینه آراء فقهی ـ قضایی، قم، معاونت آموزش و تحقیقات قوه قضائیه. دهقان، حمید، 1379، بررسی قانون سرقت و جرم شناسی آن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی. رازی، ابوالفتوح، 1398 ق، تفسیر رَوْض الجِِنان و روح الجَنان، تصحیح ابوالحسن شعرانی، تهران، کتابفروشی اسلامیه. رازی، فخرالدین محمد بن عمر، 1415 ق، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی. راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، 1322، المفردات فی غریب الفاظ القرآن، تهران، المکتبه المرتضویه. راوندی، سعید بن هبه الله، 1405 ق، فقه القرآن، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چ دوم. صادقی تهرانی، محمد، 1408 ق، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، تهران، فرهنگ اسلامی، چ دوم. طباطبایی، سید علی، 1412 ق، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدلائل، بیروت، دار الهادی. طباطبایی، سید محمدحسین، 1411 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه الاعلمی. طبرسی، فضل بن حسن، 1409 ق، جوامع الجامع، تصحیح ابو القاسم گرجی، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم. طبرسی، فضل بن حسن، 1415 ق، مجمع البیان لعلوم القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، 1406 ق، جامع البیان فی تفسیر آی القرآن، بیروت، دار المعرفه. طریحی، فخرالدین، 1367، مجمع البحرین، تهران، الثقافه الاسلامیه، چ دوم. طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، 1351، المبسوط فی فقه الامامیه، بی جا، مرتضویه لاحیاء الآثار الجعفریه. ـــــــــــــــ ، 1400 ق، النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دار الکتاب العربی، چ دوم. طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، 1409 ق، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی. طیب، سید عبدالحسین، بی تا، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، بی جا، کتابفروشی اسلامی، چ دوم. عوده، عبدالقادر، بی تا، التشریع الجنائی الاسلامی، بیروت، دار الکاتب العربی. فاضل لنکرانی، محمد، 1406 ق، تفصیل الشریعه فی شرح تحریر الوسیله (کتاب الحدود)، قم، المطبعه العلمیه. فراء ابویعلی، محمد بن حسین، بی تا، الاحکام السلطانیه، قم، نشر اسلامی. فراهیدی، خلیل بن احمد، 1414 ق، کتاب العین، تهران، اسوه. فرهنگ خواه، محمد رسول، 1359، دائره المعارف اسلامی، تهران، موسسه مطبوعات عطایی. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، 1420 ق، القاموس المحیط، بیروت، دار الفکر. فیض کاشانی، ملا محسن، 1376، الاصفی فی تفسیر القرآن، قم، مکتب الاعلام الاسلامی. ـــــــــــــــ ، بی تا، مفاتیح الشرائع، تحقیق سید مهدی رجایی، قم، مجمع الذخائر الاسلامیه. قریب، محمد، 1366، تبیین اللغات لتبیان الآیات، تهران، بنیاد. کاشانی، ملا فتح الله، 1363، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چ سوم. کاشف الغطاء، جعفر بن خضر بن شلال، بی تا، کشف الغطاء فی مبهمات الشریعه الغراء، اصفهان، مهدوی. کاظمی، جواد، 1365، مسالک الافهام الی آیات الاحکام، تصحیح محمد باقر بهبودی، تهران، المکتبه المرتضویه، چ دوم. گلپایگانی، سید محمدرضا، 1417 ق، الدر المنضود فی احکام الحدود، قم، دار القرآن. مجمع اللغه العربیه، 1363، معجم الفاظ القرآن الکریم، تهران، ناصر خسرو. محمد قاسمی، حمید، 1385، اصلاح و افساد از منظر داستان های قرآن، تهران، معناگرا. محمدی گیلانی، محمد، 1378، حقوق کیفری در اسلام، تهران، سایه. محمدی یزدی، محمد، 1374، فقه القرآن، قم، اسماعیلیان. محمودی، عباسعلی، بی تا، مفسد فی الارض و مستضعفین، بی جا، پژوهش های اسلامی. مصطفوی، حسن، 1368، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. مصطفی، ابراهیم و دیگران، 1380 ق، المعجم الوسیط، قاهره، دار الدعوه. معین، محمد، 1384، فرهنگ معین، تهران، راه رشد، چ دوم. مغنیه، محمدجواد، 1402 ق، فقه الامام جعفر الصادق(علیه السلام)، بیروت، دار التعارف. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، 1378، زبده البیان فی براهین احکام القرآن، قم، مومنین، چ دوم. ـــــــــــــــ ، 1416 ق، مجمع الفائده و البرهان، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. مکی عاملی، محمد بن جمال الدین (شهید اول)، 1410 ق، اللمعه الدمشقیه، بیروت، دار التراث العربی. ـــــــــــــــ ، 1414 ق، الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی. موسوی بجنوردی، محمد، 1385، فقه تطبیقی: بخش جزایی، تهران، پژوهشکده امام خمینی+ و انقلاب اسلامی. مؤمن قمی، محمد، 1415 ق، کلمات سدیده فی مسائل جدیده، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. نجفی، محمدحسن، 1368، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چ سوم. ب) مقاله ها ابطحی کاشانی، سید محمد، 1363، «مفسد فی الارض»، بی نا، نور علم، شماره 4، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. الهام، غلامحسین، 1373، «بررسی جرم محاربه و افساد فی الارض در فقه و قوانین موضوعه»، مجله حقوقی دادگستری، شماره 10، تهران، قوه قضائیه. امامی کاشانی، محمد، 1371، «نقد و بررسی نظریات فقهی شورای نگهبان»، رهنمون، شماره 5 ـ 4، تهران، مدرسه عالی شهید مطهری. سلمانپور، محمدجواد، 1382، «مبانی فقهی حرمت استعمال و قاچاق مواد مخدر»، فقه اهل البیت(علیهم السلام)، شماره 35، قم، دائره المعارف فقه اسلامی بر طبق مذهب اهل بیت(علیهم السلام). عالمی، لیاقت علی، 1386، «افساد فی الارض از نظر مذاهب اسلامی» نشریه طلوع، شماره 23، تهران، مدرسه عالی امام خمینی. مرعشی، سیدمحمد، 1370، «افساد فی الارض از دیدگاه قرآن و روایات و عقل»، مجله حقوقی دادگستری، شماره 2، تهران، قوه قضائیه. مومن قمی، محمد، 1382، «کاوشی در مجازات محارب و مفسد فی الارض»، فقه اهل بیت(علیهم السلام)، ش 35، قم، دائره المعارف فقه اسلامی بر طبق مذهب اهل بیت(علیهم السلام). هاشمی شاهرودی، سید محمود، 1376، «محارب کیست؛ محاربه چیست؟»، فقه اهل بیت(علیهم السلام)، شماره 12 ـ 11، قم، دائره المعارف فقه اسلامی بر طبق مذهب اهل بیت(علیهم السلام). منصوره سهرابی: کارشناس ارشد فقه و حقوق و مدرس دانشگاه حکیم سبزواری. (نویسنده مسئول). حسن مجیدی: استادیار دانشگاه حکیم سبزواری. فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری 16 انتهای متن/

94/06/05 - 05:10





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن