تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):به راستى كه اين زبان كليد همه خوبى‏ها و بدى‏هاست پس شايسته است كه مؤمن زبان خ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821204582




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسى مفهوم خودشناسى از نگاه اسلام - بخش دوم و پایانی ابعاد خودشناسى از نگاه اسلام


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بررسى مفهوم خودشناسى از نگاه اسلام - بخش دوم و پایانی
ابعاد خودشناسى از نگاه اسلام
در بینش اسلام، خودشناسى مفهومى اساسى است که از دو راه معرفت انفسى و آفاقى ممکن و میسر مى شود و خود منشأ بسیارى از آموزه هاى اخلاقى و تربیتى مى باشد.

خبرگزاری فارس: ابعاد خودشناسى از نگاه اسلام



       ابعاد خودشناسى از نگاه اسلام خودشناسى موجب تنظیم ارتباط انسان در ابعاد چهارگانه ارتباط انسان با خداوند، جهان هستى، سایر انسان ها و خویشتن مى گردد. در ادامه بحث، به بررسى هریک از این ابعاد در بینش اسلام مى پردازیم. 1. خودشناسى در ارتباط با خداوند: خودشناسى مقدّمه خداشناسى مى باشد. شناخت خویشتن، چه از راه معرفت آفاقى و چه از راه معرفت انفسى، انسان را به خداشناسى مى رساند. شناخت خداوند از سوى انسان، سبب ایمان به خداوند، تقواى الهى، عبودیت (تقرب) و احساس تکلیف و شکرگزارى او مى گردد (اعرافى و دیگران، 1381، ص 42). 2. خودشناسى در ارتباط با جهان هستى: اسلام در آیات متعدد، ضمن برشمارى آیات و نشانه هاى آفرینش و دعوت کردن انسان به تأمل و تفکر در آنها، به وى در جهت بهره گیرى از آنها سفارش مى کند؛ آن گونه که مى فرماید: «فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبّا ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقّا فَأَنبَتْنَا فِیهَا حَبّا وَعِنَبا وَقَضْبا وَزَیْتُونا وَنَخْلاً وَحَدَائِقَ غُلْبا وَفَاکِهَةً وَأَبّا مَّتَاعا لَّکُمْ وَلِأَنْعَامِکُمْ» (عبس: 24ـ32). 3. خودشناسى در ارتباط با سایر انسان ها: خودشناسى سبب مى شود که انسان گرایش هاى معنوى موجود در فطرت خویش را بارور کند و به تکامل اخلاقى دست یابد. ازجمله گرایش هاى معنوى فطرت انسان، ارزش هاى انسانى چون نوع دوستى، گذشت و ایثار، مهربانى، کمک و همیارى و... هستند که در تنظیم و بهبود روابط میان انسان ها مؤثر مى باشند. اسلام همواره بر ارتباط میان انسان ها بر اساس عدل و احسان و التزام به باورهاى اخلاقى تأکید دارد؛ ازاین رو، در بینش اسلام ارزش هاى انسانى از اهمیت زیادى برخوردار هستند (مطهرى، 1363، ص 26). به سخن دیگر، توصیه قرآن به خودشناسى و شناخت ظرفیت هاى نفس انسانى، براى این است که انسان هم آهنگ با فطرت خویش در مسیر حق و اطاعت خدا قرار گیرد و در این زمینه، انجام همه وظایف فردى و اجتماعى اگر به انگیزه تقرب به خدا و اطاعت او انجام پذیرد، تکامل و تعالى انسان را در پى خواهند داشت (مصباح، 1380، ص 25). 4. خودشناسى در ارتباط با خویشتن: خودشناسى موجب آگاهى انسان از استعدادها و کمالات وجودى خویشتن و نیز اوصاف و رذایل اخلاقى نکوهیده اش مى گردد. این خودآگاهى به انسان کمک مى کند تا از طریق خودسازى و تهذیب نفس، بر جنبه هاى منفى وجودش غلبه کند و در مسیر تعالى اخلاقى و تکامل معنوى خویش گام بردارد.   چیستى مفهوم خودشناسى از نگاه اسلام اسلام همواره به خودشناسى و معرفت نفس از آن رو که مبدأ حرکت تکاملى انسان در نیل به آفریدگار است، به دو شیوه انفسى و آفاقى تأکید مى کند. در معرفت انفسى، شناخت نفس به عنوان حقیقتى که داراى دو بعد مادى و معنوى است، مبناى خودشناسى قرار مى گیرد. نفس انسان، در گرایش به هریک از این دو بعد مادى و معنوى داراى حالات و مراتب متفاوتى همچون اماره، لوامه، ملهمه و مطمئنه مى شود. زمانى که نفس صرفا در پى کسب لذت نامشروع و شهوت طلبى است، در نازل ترین مرتبه خود یعنى نفس اماره قرار دارد. نفس اماره، نفسى است که همواره انسان را به بدى فرمان مى دهد و بدین وسیله، موجبات سقوط و تباهى او را فراهم مى آورد. نفس در دیگر حالات و مراتب خود (یعنى: لوامه، ملهمه و مطمئنه) ازآن رو که بر غرایز و تمایلات شهوانى خویش غلبه مى کند و آنها را تحت سیطره خویش درمى آورد، وسیله تعالى و کمال انسان مى باشد. نفس لوامه با سرزنش انسان، وى را از ارتکاب به گناه بازمى دارد. نفس ملهمه در تشخیص میان خوب و بد انسان را یارى مى کند. نفس مطمئنه عالى ترین مرتبه نفسانى انسان است؛ در این مرحله، ارتباط و اتصال نفس با خداوند سبب مى شود که انسان به کمال وجودى خویش که همان جانشینى خداوند بر زمین است دست یابد و قرین اطمینان و آرامش گردد. ازآنجاکه شناخت هریک از این حالات و مراتب نفسانى، موجب آگاهى هرچه بهتر و بیشتر انسان از خویش مى گردد، اسلام همواره بر شناخت نفس و مراتب مختلف آن تأکید مى کند. بر این اساس، مى توان گفت که در بینش اسلام منظور از معرفت انفسى، شناخت همه حالات و مراتب نفسانى انسان در دو بعد مادى و معنوى مى باشد.      انسان با خودشناسى و آگاهى از توانایى ها و استعدادهاى فطرى و غیرفطرى خویش (نقاط ضعف و قوت) مى تواند در مسیر خودسازى و تهذیب نفس پیش رود و با غلبه بر بعد مادى و تمایلات شهوانى وجود خویشتن، مراحل کمال انسانى را طى کند و در نهایت، به سرمنزل مقصود که همان قرب الهى است برسد. علاوه بر معرفت انفسى، معرفت آفاقى نیز به شناخت انسان از خویشتن کمک مى کند. تفکر و تدبر در آیات و نشانه هاى هستى سبب مى شود که انسان از طریق مقایسه میان آفرینش خود وسایرموجودات،ازاستعدادهاوتوانمندى هاى خاص خود آگاه گردد و به خودشناسى برسد.   دلالت هاى تربیتى برآمده از مفهوم خودشناسى نزد اسلام      اهداف تربیتى از نگاه اسلام براساس مفهوم خودشناسى 1. اهداف در رابطه انسان با خداوند: اهداف تربیتى برآمده از مفهوم خودشناسى در رابطه انسان با خداوند، حاکى از انواع ارتباط نظرى و عملى انسان با خداوند است. پیوند انسان با خداوند از معرفت و شناخت او آغاز شده، با گرایش هاى عملى در قالب توکل و شکرگزارى گسترش مى یابد. محورهاى کلى اهداف تربیتى در رابطه با خداوند در معرفت خدا، ایمان به او، تقواى الهى، عبودیت و احساس تکلیف و شکرگزارى خلاصه مى شود (اعرافى و همکاران، 1381، ص 42). 2. اهداف در رابطه انسان با جهان هستى: در بینش اسلام، جهان هستى و پدیده هاى آفرینش، آینه تجلّى صفات و اسماء الهى مى باشند که تفکر و تدبر در آنها انسان را به خودشناسى و خداشناسى مى رساند. بى تردید، براى نیل به این مقاصد، انسان با به کارگیرى استعدادها و توانایى هاى وجودى خویش، در جهان هستى و مخلوقات تصرف مى کند و از آنها بهره مند مى گردد. بر این اساس، مى توان گفت که ارتباط بین انسان و طبیعت در تربیت اسلامى از نوع تسخیرى است؛ بدین معنا که خداوند جهان هستى و پدیده هاى طبیعى را در اختیار انسان قرار داده و او را به توانایى ها، مهارت ها و ابزارهایى که امکان بررسى این پدیده ها را فراهم مى سازد، مجهز کرده است؛ امکانى که او را در درک ارتباط خود با پدیده هاى هستى، پدیده هاى هستى با یکدیگر و کشف قوانین حاکم بر آنها و تغییر وضعیت آنها به منظور بهره بردارى در گستره هاى گوناگون زندگى، یارى مى رساند (کلیلانى، 1380، ص 98). 3. اهداف در رابطه انسان با خویشتن: شناخت همه جانبه نفس و آگاهى از توانایى ها و استعدادهاى مثبت و منفى وجود، سبب مى شود که انسان، در مسیر تهذیب و تزکیه نفس و خودسازى پیش رود و بر آفات و موانعى که جلوى حرکت تکاملى و رشد و شکوفایى او را مى گیرند، غلبه کند و بر این اساس، موجبات تعالى اخلاقى و معنوى خویش را فراهم آورد. 4. اهداف در رابطه انسان با سایر انسان ها: آگاهى از خویشتن سبب پاسدارى و التزام به ارزش هاى انسانى همچون، عدل، احسان، برابرى، برادرى، گذشت و ایثار و غیره، در ارتباط انسان با سایر انسان ها مى گردد و این امر خود به بهبود اوضاع اجتماعى و روابط میان انسان ها کمک مى کند. تکالیف و عباداتى همچون انفاق، تعاون، امر به معروف و نهى از منکر و مانند آن، همه نمود و جلوه عملى، این جنبه از خودشناسى مى باشند.        روش هاى تربیتى از نگاه اسلام بر اساس مفهوم خودشناسى 1. تفکر و تدبر: ازآنجاکه خودشناسى، حاصل تأمل در خویشتن و تفکر در آیات و نشانه هاى هستى است، تفکر و تدبر، از مهم ترین شیوه هاى تربیتى برآمده از مفهوم خودشناسى در اسلام مى باشد. قرآن در آیات بسیارى، انسان ها را به تدبر، تفکر، استدلال و خردورزى دعوت مى کند. این آیات با مضامین گوناگون درصدد بیان این نکته اند که انسان براى تجربه اندوزى و درس گرفتن از امور مختلف و راه یابى به مقام و بارگاه الهى چاره اى جز تفکر و تدبر ندارد. کشف نشانه هاى الهى، عبرت گرفتن از عاقبت و فرجام تبهکاران در طول تاریخ، بهره گیرى از قصص و مثال هایى که خداوند در قرآن متذکر شده است، آگاهى از آغاز و انجام خلقت (مبدأ و معاد) و همچنین پى بردن به اسرار جهان هستى و نیز ضمیر خویشتن، در پرتو اندیشه و تعقل امکان پذیر است (اعرافى و همکاران، 1381، ص 75). در قرآن کریم آمده است: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَاما وَقُعُودا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (آل عمران: 190ـ191). 2. پند و موعظه: از دیگر روش هاى تربیتى برخاسته از مفهوم خودشناسى نزد اسلام، روش پند و موعظه مى باشد. قرآن خود کتاب موعظه و اندرز است و در بسیارى از آیاتش انسان ها را به این امر سفارش مى کند و بدین شیوه، سبب خودآگاهى آنها مى شود. اگرچه در اکثر مواقع، پند و موعظه در تربیت روحى و معنوى انسان ها مؤثر واقع مى شود و موجبات رشد و تعالى آنها را فراهم مى آورد، اما گاهى، به دیده مذمت به آن نگریسته اند، تا آنجاکه برخى از مکاتب تربیتى، مربیان را از به کار بستن آن برحذر مى دارند. پند و موعظه گاه در مستمع، مقاومت و بلکه لجاجت برمى انگیزد؛ ازاین رو در قرآن، به هنگام سخن از این روش، قید «حسنه» آمده است تا آن را از موعظه سیئه جدا سازد، آنجاکه مى فرماید: «ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» (نحل: 125).      ازاین رو، بر اساس بینش قرآن، پند و موعظه حسنه داراى ویژگى هایى است که از آن جمله مى توان به عمل صالح و اعتقاد سالم موعظه گر اشاره نمود؛ چنان که در قرآن آمده است: «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ» (فصلت: 33).      بنابراین، پند و موعظه دیگران و هدایت آنها، هنگامى صحیح است که گوینده خود عامل باشد و عمل او برخاسته از اعتقاد و التزام نسبت به حق باشد. هریک از این دو ویژگى لازم است تا موعظه در پرتو آنها خوب و نافذ و سازنده شود (باقرى، 1385، ص 214). 3. سیر در طبیعت: پیشرفت صنایع و فناورى هاى گوناگون، سبب شده است که انسان مدرن با شتاب زیادى از طبیعت فاصله بگیرد. جدایى از طبیعت، از یک سو، موجب بیگانگى انسان با طبیعت شده است. این امر به نوبه خود عواقب مخربى را براى انسان به ارمغان آورده است که از آن جمله مى توان به بحران هاى زیست محیطى و نابودى اکوسیستم ها اشاره کرد. از سوى دیگر، در حوزه حیات روحانى و معنوى انسان نیز پیامدهاى منفى گوناگونى همچون ازخودبیگانگى و انسداد برخى راه هاى معرفتى (شهود و اشراق) داشته است. انسانى که به شدت وابسته به ابزار و فناورى شده، دیگر توان کشف و به کاراندازى نیروهاى درونى خویش را ندارد. شاید به همین دلیل باشد که انسان عصر حاضر به سختى مى تواند نقش قابلیت هاى درونى خویش را در حصول شناسایى، باور نماید؛ چراکه کاملاً وابسته به ابزارهاى فناورانه شده و خود را در دنیاى تصنعى حبس کرده است. در این میان، آنچه انسان از خودبیگانه را با دنیاى درون خویش، یعنى با احساسات و عواطف اصلى اش آشتى مى دهد و باعث خودآگاهى او مى شود، بازگشت به طبیعت و مأنوس شدن با آن است. به عبارت دیگر، شناخت و انس با طبیعت، بستر مناسبى را براى خودشناسى و درنتیجه، برطرف کردن موانع روشن شدگى فراهم مى آورد که نتیجه این موانع زدایى، چیزى جز بصیرت و اشراق نخواهد بود (شمشیرى، 1385، ص 299).      قرآن نیز در ضمن آیات بسیارى، به جهان هستى و پدیده هاى مختلف آن اشاره مى کند و ابعاد گوناگون جلوه ها و زیبایى هاى آن را یادآور مى شود و انسان را به تفکر و تدبر در این آیات و نشانه ها دعوت مى کند. اساسا اسلام، یکى از راه هاى خودشناسى را معرفت آفاقى مى داند. در بینش اسلام، جهان هستى و پدیده هاى آفرینش نمود و تجلّى اسماء و صفات خداوند هستند که انسان با درک و شناخت آنها از یک سو، به خودشناسى و از سوى دیگر، به خداشناسى مى رسد. ازاین رو، بر اساس نگاه اسلام به طبیعت، مى توان گفت که گردش در طبیعت و سیر در آفاق یکى از اصلى ترین و مهم ترین روش هاى تربیتى اسلام است؛ زیرا سیر در طبیعت، شناخت و مأنوس شدن با آن سبب مى شود که انسان جایگاه خود را در جهان هستى و در ارتباط با سایر پدیده ها دریابد و از این طریق، به خودآگاهى و خداآگاهى برسد. 4. قصه گویى و داستان سرایى: از دیگر روش هاى برخاسته از مفهوم خودشناسى نزد اسلام، بیان قصه و داستان است. قصه ها و داستان ها به دلیل داشتن نکات اساسى و ارزشمند تربیتى، تأثیر فوق العاده اى در رشد و تعالى اخلاقى و معنوى انسان ها دارند و بر این اساس، از مهم ترین روش ها در تعلیم و تربیت انسان ها محسوب مى شوند.      به طور کلى، فواید و آثار تربیتى داستان ها را مى توان در چند مورد ذیل خلاصه نمود:      1. آگاه کردن افراد از آنچه که پسندیده یا ناپسند است؛      2. آموزش مفاهیم، اصول و ارزش هاى دینى و اخلاقى؛      3. روشن کردن نقش افرادومسئولیت آنها درانجام کارها؛      4. تجسم آثار و نتایج اعمال انسانى؛      5. طرح معیارهاى اساسى همچون ایمان به خدا، کمال معنوى انسان، حکمت، عدالت، ایثار و ازخودگذشتگى، تلاش در راه استقرار حق و نیکى، نابودى ظلم و ظالم و غیره؛      6. پندپذیرى و عبرت آموزى؛      7. ترغیب افراد به تعقل و تفکر درباره داستان ها و اقدام به تربیت خود (شریعتمدارى، 1377، ص 219).      زمانى که انسان، در روند یک داستان قرار مى گیرد، درگیر ماجراى داستان، حوادث و شخصیت هاى آن مى شود و با آنها تعامل برقرار مى کند. این درگیرى و تعامل سبب مى شود که انسان خود را در درون داستان فرض کند، وارد حوادث و رویدادهاى مختلف آن شود، خودش را به جاى شخصیت هاى داستان بگذارد و با آنها همزادپندارى کند و از خود بپرسد که اگر در شرایط و موقعیت آنها قرار مى گرفتم چه عملى از من سر مى زد و چگونه عمل مى کردم؟ این امور و پرسش ها با به چالش کشیدن اندیشه و روان انسان، وى را متوجه درونش مى سازد و با فراهم آوردن زمینه مناسب براى نقد، تحلیل و پالایش وجود خویشتن، انسان را در رسیدن به خودآگاهى یارى مى کند. اساسا اهمیت قصه و داستان در همین نقد و خودکاوى درونى است. انسان با درگیر شدن در یک روند داستانى، با کاوش در درون خود و کشف ابعاد و لایه هاى مختلف وجود خویش، به خودشناسى مى رسد و متعاقب این امر دست به تغییر و اصلاح رفتار خویش مى زند. از همین روست که امروزه در درمان بسیارى از اختلال ها و ناراحتى هاى روانى همچون اندوه، ترس، پرخاشگرى، عدم اعتماد به نفس و غیره، از شیوه داستان درمانى استفاده مى شود. مطالعه داستان هاى خوب و متناسب با نیازها، ابزار مناسبى را براى انسان فراهم مى آورد تا به وسیله آن، مشکلات خویش را شناسایى کند و در جهت بهبود و درمان آنها بکوشد. 5. تلفیق علم و عمل: از نگاه رفتارگرایان، «یادگیرى» تغییرات نسبتا پایدارى است، که در رفتار فرد و بر اثر کسب تجربه، حاصل مى شود. به نظر آنها، یادگیرى واقعى زمانى اتفاق مى افتد که آموخته هاى فرد در عمل او ظاهر شود و موجب تغییرات اساسى در رفتار وى گردد (کریمى، 1383، ص 56). در بینش اسلام نیز علم و عمل از یگدیگر جدا نیستند، آن گونه که التزام عملى به دانسته ها نخستین گام در راه کمال و تعالى معنوى انسان و نیل به خودشناسى محسوب مى شود. قرآن نیز در ضمن آیات متعددى، انسان ها را به تعهد و هماهنگى در افکار، گفتار و رفتار دعوت مى کند و عمل به علم را از آنها مى خواهد، چنان که مى فرماید:«... إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ» (فاطر: 28). 6. خودسازى و مراقبت از نفس: از نگاه اسلام، خودسازى و پیرایش نفس از رذایل نفسانى و آراستن جان به فضایل اخلاقى، شرط لازم براى سیر کمال معنوى انسان مى باشد. خودسازى علاوه بر پیراسته سازى باطن از رذایل نفسانى، از یک سو، سبب شکوفایى و رشد هماهنگ توانایى ها و استعدادهاى فطرى انسان مى شود و از سوى دیگر، موجب کسب فضایل و ارزش هاى غیرفطرى مى گردد (بهشتى، 1388، ص 124). بر این اساس، مى توان گفت که خودسازى و تهذیب نفس، از مهم ترین روش هاى تربیتى در نیل به خودشناسى و خداشناسى مى باشد. نتیجه گیرى خودشناسى از موضوعات محورى در تربیت انسان و آراستگى وى به فضایل اخلاقى است. اسلام همواره به خودشناسى و معرفت نفس ازآن رو که مبدأ حرکت تکاملى انسان در نیل به آفریدگار است، به دو شیوه انفسى و آفاقى تأکید مى کند. هریک از راه هاى خودشناسى ضمن آنکه مقدمه اى براى شناخت آفریدگار هستند، به انسان در شناخت و تنظیم روابطش با جهان هستى و سایر انسان ها نیز کمک مى کنند. آنچه از این مباحث حاصل مى شود تأکید و توجه خاصى است که اسلام به نیروى اندیشه و تعقل انسان دارد؛ آن گونه که تفکر و تدبر در آیات هستى و نیز ذات خویشتن را اساس و زیربناى خودشناسى آفاقى و انفسى و نیز تهذیب نفس و کمال معنوى انسان مى داند. تعالى جایگاه تعقل و تدبر در خودشناسى نزد اسلام بر اهداف و روش هاى تربیتى برخاسته از این مفهوم نیز مترتب است؛ در هریک از اهداف و روش هاى استنتاج شده از این مفهوم، خردورزى، نقشى محورى در جهت تجربه اندوزى، پندپذیرى و عبرت آموزى انسان از امور مختلف و بهره گیرى از این تجارب و عمل به آموخته ها دارد. ازاین رو، به طور خلاصه مى توان گفت: در بینش اسلام، تفکر و تدبر نخستین گام در خودشناسى و خداشناسى است که با مهیا ساختن زمینه مساعد موجبات رشد و تعالى معنوى آدمى را فراهم مى آورد. منابع اعرافى، علیرضا و دیگران (1381)، اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، تهران، سمت. الهامى، داوود، «اخلاق و عرفان (خودشناسى)» (1377)، درس هایى از مکتب اسلام، ش 4، ص 26ـ33. الیاسى، پریا، «زندگى پس از مرگ و تناسخ در متون مقدس هندو» (1388)، پژوهشنامه ادیان، ش 6، ص 1ـ26. باقرى، خسرو (1385)، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، تهران، مدرسه. باهنر، محمدجواد (1376)، انسان و خودسازى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى. بهشتى، محمد (1388)، آراى اندیشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانى آن، تهران، سمت. بیات، اسداللّه (1368)، انسان در قرآن، تهران، جهاد دانشگاهى. پارسانیا، حمید، «از عقل قدسى تا عقل ابزارى» (1381)، علوم سیاسى، ش 19، ص 7ـ16. توانا، محمدعلى، «نسبت خود و قدرت سیاسى در اندیشه سنت آگوستین» (1388)، پژوهش سیاست نظرى، ش 5، ص 21ـ45. توفیقى، حسین (1387)، آشنایى با ادیان بزرگ، تهران، سمت. جوادى آملى، عبداللّه (1358)، تفسیر موضوعى قرآن کریم سیرت و صورت انسان، قم، اسراء. حاجى صادقى،عبداللّه(1386)،راهبردهاى جهاداکبر،قم،زمزم هدایت. حلّى، حسن بن یوسف (1412ق)، کشف المراد، تصحیح حسن حسن زاده آملى، قم، جامعه مدرسین. خمینى، سیدروح اللّه (1382)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره. رابرتسون، یان (1385)، درآمدى بر جامعه، ترجمه حسین بهروان، مشهد، آستان قدس رضوى. رجبى، محمود (1385)، انسان شناسى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. رحیمیان، سعید، «ارتباط خودشناسى با خداشناسى در عرفان ابن عربى» (تابستان 1384)، انجمن معارف اسلامى ایران، ش 2، ص 11ـ43. رودگر، محمدجواد، «معرفت نفس در تفسیر المیزان» (1382)، رواق اندیشه، ش 18، ص 49ـ70. شریعتمدارى، على (1377)، تعلیم و تربیت اسلامى، تهران، امیرکبیر. شمشیرى، بابک، تعلیم و تربیت از منظر عشق و عرفان، تهران، طهورى. طباطبائى، سیدمحمدحسین (1374)، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، قم، جامعه مدرسین. فروغى، محمدعلى (1366)، سیر حکمت در اروپا، تهران، زوار. فلاح رفیع، على، «مقایسه بین علم النفس ارسطو و دکارت» (1376)، کیهان اندیشه، ش 72، ص 31ـ52. قرایى، فیاض، «انسان آرمانى از منظر هندوییزم» (1382)، مجله علوم انسانى دانشکده الهیات و معارف اسلامى دانشگاه فردوسى مشهد، ش 62، ص 161ـ192. کاردان، على محمد(1387)، سیر آراء تربیتى درغرب،تهران، سمت. کریمى، یوسف (1383)، روان شناسى تربیتى، تهران، ارسباران. کلیلانى، ماجد عرسان (1380)، مجموعه مقالات تربیت دینى، ترجمه شهاب الدین مشایخى راد،قم،پژوهشکده حوزه ودانشگاه. مارکس، کارل (1378)، دست نوشته هاى اقتصادى و فلسفى 1844، ترجمه حسن مرتضوى، تهران، آگاه. محسنى، نیکچهره (1375)، ادراک خود، تهران، بعثت. محمدى گیلانى، محمد (1378)، درس هاى اخلاق اسلامى، به کوشش جعفر سعیدى، تهران، سایه. مصباح، محمدتقى (1380)، به سوى خودسازى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. ـــــ (1387)، خودشناسى براى خودسازى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. مطهرى، مرتضى (1363)، تکامل اجتماعى انسان، قم، صدرا. ـــــ (1364)، مقدمه اى بر جهان بینى اسلامى (انسان در قرآن)، قم، دفتر انتشارات اسلامى. ـــــ (1368)، فلسفه اخلاق، تهران، صدرا. مظاهرى، حسین (1369)، جهاد با نفس، قم، نشر انجمن اسلامى معلمان. ـــــ (1375)، کاوشى نو در اخلاق اسلامى، ترجمه محمود ابوالقاسمى، تهران، ذکر. مهدوى کنى، محمدرضا (1371)، نقطه هاى آغاز در اخلاق اسلامى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى. مهرنیا، حسن، «مراتب تجلى روح در تاریخ» (1387)، فلسفه دین، ش 6، ص 95ـ127. نصرى، عبداللّه (1361)، مبانى انسان شناسى در قرآن، تهران، بنیاد انتقال به تعلیم و تربیت.   شیدا ریاضى هروى: کارشناس ارشد فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه شیراز .  بابک شمشیرى : دانشیار دانشگاه شیراز. معرفت - سال بیست و دوم ـ شماره 191 پایان متن/

94/05/29 - 06:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 412]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن