تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز كليد همه خوبی هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804034317




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اصول و مبانی هستی شناختی مهدویت پژوهی - بخش دوم و پایانی نگرش مثبت نسبت به فرجام تاریخ


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: اصول و مبانی هستی شناختی مهدویت پژوهی - بخش دوم و پایانی
نگرش مثبت نسبت به فرجام تاریخ
مهدویت پژوهی به سان حوزه های معرفتی و اعتقادی دیگر دارای دو ساحت درونی و بیرونی است؛ در ساحت درونی به مباحث و مسائل درونی مهدویت پژوهی که با رویکرد درجه یک توجیه می شود پرداخته می شود .

خبرگزاری فارس: نگرش مثبت نسبت به فرجام تاریخ



  3. نگرش مثبت نسبت به فرجام تاریخ بحث آینده نگری مثبت، از جمله اصول و مبانی مهدویت پژوهی به شمار می رود؛ یعنی یکی از مبانی و اصول مهم مباحث مهدویت پژوهی که با رویکرد هستی شناختی توجیه می شود، نگرش مثبت نسبت به آینده و فرجام تاریخ بشر است. بی تردید اگر این مبنا و اصل را در نظر نگیریم و نسبت به آن نگرش منفی داشته باشیم، بیان مباحث منجی و منجی گرایی به طور کلی بی فایده خواهد بود و در واقع طرح مباحث این چنینی بیهوده است. پس لازم است به جهت جایگاه و اهتمام آینده نگری مثبت، به عنوان پایه و اساس مباحث مهدویت پژوهی، به نکاتی چند درباره آینده نگری، همچون چیستی و ماهیت آینده نگری، تقسیمات آینده نگری، پذیرش آینده نگری مثبت از نظر ادیان الهی و ارتباط آینده نگری مثبت (به عنوان مبنا) با مسائل مهدویت پژوهی (به عنوان بنا) پرداخته شود: آینده نگری: آینده نگری به معنای توجه داشتن به آینده و دغدغه مندی نسبت به وضعیت فراسو است که در انتظار فرارسیدن آن به سر می بریم و به تعبیر دیگر، آینده نگری، معرفتی است که چشم مردم را نسبت به رویدادها، فرصت ها، چالش های احتمالی که در آینده رخ می دهد روشن می کند. این امر در رویکرد سه گانه ذیل قابل توجیه است: _ آینده نگری اکتشافی: توصیفی از آینده را فراسوی انسان قرار می دهد؛ _ آینده نگری هنجاری: الزاماتی را تعیین می کند تا انسان به آینده مطلوب برسد؛ _ راهبردهای آینده نگری: راهبردهای معطوف به آینده که کیفیت رسیدن به آینده، همراه با ابزار مناسب را فراسوی بشر قرار می دهد. (ملکی فر، 1385: 7) آینده نگری مثبت: از آن جایی که آینده برای بشر مهم بوده و از طرفی با علم محدودی که او دارد، نمی تواند به طور کامل به آینده  دسترسی پیدا کند، عامل پیدایش دیدگاه  های مختلف و بعضاً متعارض در کمّ و کیف آن شده است. همان گونه که اشاره کردیم، طبق برخی دیدگاه  ها چشم انداز آینده بشر، تاریک و ظلمانی بوده و فرجام بدی در انتظار تاریخ بشر است و برخی دیگر از دیدگاه  ها آینده بشر را مثبت ارزیابی کرده، با امیدواری چشم به آینده روشن و آفتابی _ که همان جامعه ایده آل باشد _ دوخته اند. در مقابل این دو دیدگاه، نظریه سومی مطرح است که تاریخ بشر را پایان یافته دانسته و زمان آینده را در زمان حال خلاصه کرده است. این نظریه توجه مردم را از فراسو به هم اکنون معطوف می کند. بر اساس این دیدگاه، جامعه ایده آل و موعودی که بشر از دیرباز برای رسیدن و تحقق آن لحظه شماری می کرده است، در مکتب لیبرالیسم با ایدئولوژی سکولار _ که نخ نما شدن آن بر همه کس معلوم شده است _ تبلور می یابد.[1] در نگرش مثبت، آینده و فرجام تاریخ بشر روشن است؛ یعنی آینده تاریخ به منزله ظرفی است که ظهور موعود و جامعه ایده آل و مطلوب را در خود جای داده است؛ موعودی که انسان  های مثبت نگر، برای رسیدن به آن چشم به فراسو دوخته و آمدن آن را انتظار می کشند. نگرش مثبت، نگرشی است که بیشتر معتقدان به ماورا و خدا و نیز اکثر پیروان ادیان _ اعم از آسمانی و غیرآسمانی _ بدان باور داشته و نشاط و بالندگی فرد و اجتماع خویش را در آن جست و جو می کنند. مبنا بودن آینده نگری مثبت برای مسائل یاد شده به این صورت است که اگر آینده تاریخ بشر و فرجام آن را مثبت ارزیابی نکنیم و اعتقاد ما بر این باشد که آینده تاریخ بشر پیش از آن که به فرجام خود برسد با عوامل انسانی یا طبیعی از بین رفتنی است، به طور کلی مباحث ظهور و آمدن منجی و مباحث همسو با آن به یک باره لغو و بیهوده می شود. پس پیش از آن که به مسائل این چنینی بپردازیم، نخست باید باور ما نسبت به آینده و فرجام تاریخ بشر، اعتقادی صحیح و مثبت باشد تا بتوانیم با مبناسازی درست، بنا را _ که همان مسائل عدیده مهدویت پژوهی است _ بر آن استوار سازیم. 4. قاعده قسر دائم و اکثری[2] برخی قواعد فلسفه، آینده و فرجام تاریخ بشر را روشن ارزیابی کرده و فراسوی نویدبخشی را برای انسان ترسیم می کنند؛ مانند قانونِ محال بودن «قسر دائم» و «قسر اکثری». فلاسفه ما قسر دائم را در طبیعت محال شمرده اند؛ چنان که قسر اکثری را نیز نشدنی می دانند. قد ثبت فی الحکمة الإلهیة أن أفراد کل طبیعة نوعیة یجب أن یکون فعلها الخاص لها إما دائمة أو أکثریة و أن طبیعة ما من الطبائع لا یمکن أن تکون ممنوعة عن مقتضى ذاتها أبد الدهر. (ملاصدرا، 1381 _ الف: ج8، 68) آری منظور از قسر دائم، آن است که حقیقتی از حقایق هستی در دوره روزگارش، به سبب وجود مانعی اعم از این که داخلی باشد یا خارجی، از خواسته طبیعی خود محروم باشد (طباطبایی، 1374: ج1، 208). این نظریه فلسفی که به شکل قانون در جهان هستی جاری است، به ما خبر می دهد که روزگار ظلم و ستم در عالم بشری سپری خواهد شد و روزگار عدل و داد خواهد آمد. پس قسر انسانیت در عمر انسانیت محال است؛ چنان که در بیشتر عمر انسانیت نیز محال خواهد بود. پس روزگاری خواهد آمد که روزگارِ انسانیت باشد (صدر، 1385: 25). با توجه به این  که انسان  ها دارای ابعاد مادی و معنوی هستند و هر یک از این ابعاد برای خود، خواسته و گرایش هایی دارند و از طرفی انسان  ها مخلوق خداوند حکیم هستند و خلقت آن  ها فعل خداست، وقتی خداوند حکیم، انسان  ها را با گرایش  های مادی و معنوی می آفریند، چون کار های لغو و بیهوده از او محال است، باید هر کدام از خواسته  ها و گرایش  های نهادینه در وجود انسان، متعلق و مابه ازای خارجی داشته باشد. برای مثال، خداوند حکیم در وجود انسان، میل به آب قرار داده است؛ پس باید در خارج مایعی به نام آب موجود باشد تا این میل و خواسته درونی انسان بی پاسخ نماند. همان گونه که امیال مادی بشر، با تدبیر الهی، بدون پاسخ نمانده و با ایجاد متعلقات خارجی و نیز با دست یافتنی بودن آنها، انسان  ها به خواسته  ها و امیال مادی  خود می رسند، در بُعد معنوی و روحی نیز باید گرایش  ها و امیال بشر، بدون پاسخ نماند. خواسته  های روحی _ معنوی انسان  ها بسیار است؛ مانند نوع دوستی، علم دوستی، عشق به زیبایی، عشق به خوبی ها، عشق به خدا، علاقه به عبادت، عدالت خواهی، ظلم ستیزی، حس کنجکاوی، حس دینی، علاقه به آینده مثبت و... . پس انسان ها از لحاظ حس کنجکاوی، در پی آگاهی از آینده و چگونگی تحقق آن هستند و از لحاظ علاقه به خویش تمایل دارند آینده و فراسوی  خود را درخشان بینند.  خدای حکیم، این علاقه و آن کنجکاوی را هنگام آفرینش انسان در وجودشان نهادینه کرده است. قطعاً روزی خواهد رسید که بشر به این نوع خواسته اش برسد؛ زیرا اگر بشر پایان خوبی را تجربه نکند و با فرجام بدی بساط جهان را برچیده ببیند و به خواسته  های روحی و معنوی خود نرسد، از خود می پرسد: چرا خداوند حکیم، گرایش  ها و خواسته هایی که متعلق خارجی نداشت در دورن فطرت من قرار داد و چرا عشق انسان بدون معشوق و علاقه او بدون محبوب شد؟ از این جاست که انسان، این را با حکمت خداوند در تعارض می بیند و این، با اصول مسلم ما که خداوند را حکیم و دانا می دانیم، سازگاری ندارد. پس خداوند حکیم در نهان و فطرت انسان گرایشات مقدسی نظیر عدالت خواهی، ظلم ستیزی، عشق به آینده درخشان و... قرار داده است و این گرایش ها بر اساس داده های تاریخی تا کنون به طور فراگیر برای بشر فراهم نشده است و اگر تاریخ به پایان برسد و این گرایشات مقدس در میان بشر اجرایی و عملیاتی نشود، قاعده قسر دائم که از نظر فلسفه محال است رخ خواهد داد. پس بر اساس این قاعده باید روزی برسد که این گرایشات مقدس در جوامع بشری اجرایی شود و بر اساس داده های دینی، این همان روز موعود است که با فرا رسیدن آن و با آمدن منجی، بشر نه تنها به خواسته های روحی و فطری خویش نایل می آید، بلکه بسترها و زمینه های شکوفا شدن استعدادها و زمینه رفاه و آسایش برای بشر فراهم شده و در یک کلام، بشر و جوامع بشری خوش فرجامی را احساس کرده و از نظر تاریخی عاقبت به خیر می شوند. 5. قاعده لطف متکلمان، از دیرباز برای اثبات مسائل اعتقادی گوناگون از قاعده لطف بهره می بردند. این قاعده، یک قاعده برون دینی قلمداد می شود؛ زیرا اولاً قاعده لطف یک برهان عقلی است و عقل به ضرورت و وجوب آن خبر می دهد (جلالی، 1384: ج1، 30)، ثانیاً پیش از آن که میان متکلمان اسلامی مطرح شود، بین متکلمان مسیحی و غیرمسیحی رواج داشته و در قالب نظام کلامی ویژه ای به عنوان ‏«الهیات لطف‏» مشهور بوده است (نک: واله، 1375: 166). قاعده لطف در میان متکلمان اسلامی (معتزله و شیعه) جایگاه مهمی دارد و شاید بعد از قاعده ‏«حسن و قبح عقلی‏» از بنیادی ترین قواعد کلامی به شمار رود. تعریف لطف لطف امری است که خداوند نسبت به مکلف انجام می دهد و مستلزم ضرر نیست، و از بستر های وقوع طاعت از مکلف دانسته می شود که خداوند آن را در حق مکلف انجام داده است و در صورتی که لطف نباشد، خداوند اطاعت نمی شود (نوبختی، 1413: 186). به تعبیر دیگر، لطف آن است که مکلف را به انجام دادن طاعت دعوت می کند. لطف بر دو قسم است: یکی آن که مکلف به سبب آن، فعل طاعت را برمی گزیند و اگر آن لطف نبود فعل طاعت را برنمی گزید؛ دیگری آن که مکلف، به سبب آن به انجام دادن طاعت، نزدیک تر خواهد شد (شریف مرتضی، 1411: 254). وجوب لطف وجوب لطف، بدیهی و وجدانی است.  علت آن این است که در محقق نشدن لطف، نقض غرض پیش می آید و قبیح بودن نقض غرض از امور فطری به شمار می رود. پس لزوم لطف _ که در حصول هدف آفرینش و تحقق تکالیف مؤثر است _ از بدیهیات و قطعیات به شمار می آید. در این زمینه از برخی بزرگان و متکلمان چنین نقل شده است: دلیل بر وجوب لطف، آن است که غرض مکلّف (خداوند) بر آن متوقف است. پس لطف واجب است و این، همان مطلوب است. (مفید، 1414: 32) علامه حلی نیز گفته است: دلیل بر وجوب لطف، آن است که لطف، غرض مکلف (خدا) را حاصل می گرداند؛ بنابر این، واجب است و اگر نباشد، نقض غرض لازم می آید. (حلی، 1376: 325) سید هاشم بحرانی آورده است: برهان وجوب لطف، آن است که اگر ترک لطف جایز باشد، فرض آن که خداوند حکیم آن کار را ترک کند، غرض خود را نقض کرده است؛ لیکن این لازم (نقض غرض) باطل است و در نتیجه ملزوم (جایز بودن ترک لطف) همه باطل است. (بحرانی، بی تا: 48) بیان ملازمه بنابر تعریف لطف محصل: بی گمان خداوند تعالی برای آفریده های خویش به ویژه انسان، پیشرفت و تکامل را خواسته است و او می داند که پیشرفت و تکامل برای بشر حاصل نمی شود، مگر به زمینه ها و بسترهای لازم، همچون قدرت، تکالیف، عقل و نصب حجت الهی، و در این صورت اگر آفریدگار به انجام زمینه ها و بسترهای لازم مبادرت نورزد، انگار پیشرفت و تکامل را برای انسان نخواسته است و حال این که در غرض و هدف آفرینش رسیدن به تکامل و پیشرفت مدنظر خدا بوده است. بنابراین در صورت مهیا نشدن زمینه ها از ناحیه خدا، نقض غرض آفرینش رخ خواهد داد. مثلاً شخصی از دیگری می خواهد که با او غذا بخورد و می داند که آن میهمان، زمانی حاضر می شود که کسی دنبال او فرستاده شود. حال اگر میز بان، کسی را دنبال میهمان نفرستد، غرض خود را نقض کرده است (حلی، 1376: 325). از آن چه گفته شد روشن می شود، قاعده لطف از بدیهیات است و به خداوند متعال اختصاص ندارد؛ زیرا هر عاقلی در کارها و اهداف خود، از آن غافل نیست و برای همین، آن چه او را به اهدافش نزدیک می سازد، آماده می کند و از آن چه با اهدافش منافات دارد، دوری می جوید (خرازی، 1383: 78). اقسام لطف لطف، با نگاه های مختلف دارای اقسام گوناگونی است. مثلاً از یک نگاه، می توان آن را به محصل و مقرب تقسیم کرد؛ و جوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منّا (حلی، 1376: 509) و از نگاه دیگر، لطف، یا فعل خداست یا فعل انسان؛ از این رو می توان آن را لطف خدا یا لطف انسان تعبیر کرد. با توجه به مورد لطف نیز لطف به واجب و مستحب قابل تقسیم است. 1. لطف محصل: عبارت است از انجام یک سری زمینه ها و مقدمات از سوی خداوند که تحقق هدف خلقت و آفرینش، بر آنها متوقف است، به گونه ای که اگر خداوند، آن امور را در حق انسان ها انجام ندهد، کار آفرینش، لغو و بیهوده می شود (جمیل، 1421: 400). اصل تکلیف، بیان تکلیف، توانمندی انسان در انجام تکلیف، بعثت، نصب امام و... از مصادیق لطف محصل به شمار می آیند (سبحانی، 1410: ج2، 47). علّامه حلّی در این باره می گوید: لطف، گاهی محصل است و آن، چیزی است که به سبب آن، فعل طاعت از مکلف به اختیار او حاصل می شود. (حلی، 1376: 254) پس لطف به این معنا، محقق و محصل اصل تکلیف و طاعت است (سبحانی، 1410: ج2، 48). 2. لطف مقرب: عبارت است از اموری که خداوند برای بندگان انجام می دهد و در سایه آن، هدف و غرض تکلیف برآورده می شود، به گونه ای که اگر این امور انجام نمی شد، امتثال و اطاعت برای افراد زیادی میسور نبود (جوادی آملی، بی تا: 141). به بیان دیگر، لطف مقرب، آن است که به سبب آن، مکلف به طاعت نزدیک و از معصیت دور می شود و در قدرت مکلف به انجام دادن تکلیف، مؤثر نیست و به مرز اجبار نمی رسد (مفید، 1414: 31). مصادیق لطف مقرب، نظیر بعثت، نصب، و عده، وعید، نعمت ها و سختی ها به عنوان امتحان و امر به معروف و نهی از منکر است. در یک نگاه کلی تفاوت اساسی میان لطف محصل و مقرب در این است که عامل جلوگیری کننده نقض غرض از خلقت و آفرینش، لطف محصل نام دارد و عاملی که جلوی نقض تکالیف و طاعت را می گیرد، لطف مقرب است. لطف بودن امام اکنون پرسش این است که لطف بودن امام از چه راهی ثابت می شود؛ از راه لطف محصل یا لطف مقرب یا هر دو؟ اینها پرسش هایی است که در این قسمت به آنها پاسخ داده می شود. به طور کلی باید گفت لطف بودن امام از هر دو منظر اثبات شدنی است. اما از آن جایی که در این قسمت بحث که با نگاه هستی شناختی دنبال می شود، بحث لطف محصل مورد توجه قرار می گیرد. لطف محصل و امامت در تعریف لطف محصل چنین بیان شد که خداوند زمینه ها و مقدماتی را انجام می دهد که بدون آن ها نقض غرض خلقت و آفرینش پیش می آید. حال باید ببینیم آیا عدم تعیین رهبران الهی از سوی خدا، در تحقق هدف آفرینش انسان ها خللی پیش می آورد یا خیر؟ بنابر اصل حکمت که سراسر آفرینش را فرا گرفته و آفرینش همه موجودات بر اساس آن توجیه می شود، هدفمندی و متکامل بودن آ‎فرینش روشن می گردد. از آن جا که خدای حکیم، بی نیاز مطلق و دارای اوصاف کمال نامحدود است، هدفمندی و تکامل تنها در آفرینش او توجیه شدنی است. در میان آفریده ها، خلقت انسان ها نیز از این امر جدا نبوده و دارای هدف است. از آن جا که انسان ها دارای شاخصه های عقل و شهوت بوده و در پیروی از هر یک از آنها آزادند، تحقق هدف و رسیدن به کمال مطلوب، نیازمند مقدمات و زمینه هایی است که تعیین رهبر در قالب بعثت و نصب، از این زمینه ها به شمار می آید. اگر تعیین پیامبر و امام از سوی خداوند برای هدایت انسان ها صورت نگیرد، حکمت الهی در هدفمندی و سیر تکاملی انسان ها نقض می شود. پس خودداری خدا از تشریع، تکلیف، بعثت و نصب، موجب قرار گرفتن انسان ها در جهالت و ضلالت می شود و این کار از خدای حکیم به دور است. در نتیجه خداوند حکیم، هم دین و شریعت را به انسان ها هدیه می دهد و هم هادی و راهنما را. لطف بودن امام زمان(عج)  و مهدویت اصل وجود امام و انتخاب او برای امامت از سوی خدا که از آن به مقام ثبوت تعبیر می کنیم، لطف است. و نیز امام در جایگاه انسان کامل، و واسط میان خدا و خلق مطرح است و اگر خداوند امام را به وجود نمی آورد، به نوعی نقض غرض خلقت انسان ها پیش می آمد؛ چون زمینه های تکامل و پیشرفت فراهم نمی شد و نیز لطف بودن امام به عنوان انسان کامل و واسطه فیض، برای همه انسان ها در همه زمان ها ثابت است؛ زیرا برهان لطف یک برهان عقلی است و این مسئله روشن است که براهین عقلی همیشه فراگیر و همه جانبه عمل می کند و هرگز محدود به زمان، مکان و شخص خاصی نیست، بلکه در همه زمان ها و مکان ها به صورت یک سان و یک نواخت ساری و جاری است. پس بر اساس برهان لطف: _ وجود امام به عنوان زمینه ساز تکامل لازم و ضروری است. _ ضروری بودن وجود امام به زمان خاصی اختصاص ندارد، بلکه به همه زمان ها تسری می یابد؛ _ بر اساس برآیند دو مقدمه بالا در این زمان نیز باید امامی وجود داشته باشد؛ _ بر اساس احادیث معتبر، در این زمان امام مهدی(عج)  به عنوان امام و جانشین رسول گرامی اسلام(ص)  مطرح است. پس باورداشت مهدویت که بیان گر امامت امام زمان(عج)  و ظهور و نهضت جهانی آن حضرت است به عنوان عوامل زمینه ساز، جهت رشد و تکامل بشر تلقی می شود که در قالب لطف و عنایت خداوند به بشر ارزانی داشته شده است. نتیجه مهدویت پژوهی به سان حوزه های معرفتی و اعتقادی دیگر دارای دو ساحت درونی و بیرونی است؛ در ساحت درونی به مباحث و مسائل درونی مهدویت پژوهی که با رویکر درجه یک توجیه می شود پرداخته می شود و در ساحت بیرونی به مباحث و مسائل بیرونی و کلی مهدویت پژوهی نظیر «مبانی شناسی مهدویت پژوهی» (مبانی هستی شناختی، مبانی معرفت شناختی، مبانی انسان شناختی، مبانی جامعه شناختی، مبانی دین شناختی)، «روش شناسی مهدویت پژوهی»، «آسیب شناسی و فرصت شناسی مهدویت پژوهی»، «مسائل شناسی مهدویت پژوهی» و «تطوّر و تحوّل تاریخی مهدویت پژوهی» که با رویکرد درجه دو توجیه می گردد پرداخته می شود. بی گمان مبانی فوق الذکر که به سبب خطیر بودن جایگاه آنها و نیز به خاطر نقش اساسی و تأثیرگذار آنها در تثبت و توجیه مسائل مهدویت پژوهی، می طلبد پیش از آن که به حوزه مهدویت پژوهی و مسائل درونی آن پرداخته شود، به تبیین و تشریح مبانی و اصول مهدویت پژوهی مبادرت شود؛ زیرا مبانی و اصول برای یک حوزه معرفتی و اعتقادی نقش پایه و اساس را ایفا می کند و هرچه بیشتر به آنها توجه شده و بیشتر پیرامون آنها غور شود، زمینه های اتقان سازی حوزه معرفتی و اعتقادی بیشتری فراهم می شود. مهدویت پژوهی نیز دارای یک سری اصول و مبانی هستی شناختی متنوعی است که با طرح و بیان آنها می توان زمینه های تعمیق بخشی و استحکام سازی مهدویت پژوهی و مسائل آن را رقم زد. مثلاً «قاعده قسر» که یک قاعده فلسفی است، در این عرصه ورود پیدا کرده و به توجیه و تثبیت مهدویت پژوهی پرداخته است و نیز «قاعده لطف» که یک قاعده کلامی_ عقلی است زمینه ساز تعمیق مهدویت پژوهی شده است و همچنین مبانی دیگر، نظیر «نظام احسن»، «آینده نگری مثبت» و «ربوبیت الهی بر جهان هستی» هر یک به نوبه خود بسترساز تعمیق مهدویت پژوهی شده اند. پی نوشت ها: [1]. فرانسیس فوکویاما نظریه پایان تاریخ را در کتاب پایان تاریخ و آخرین انسان آورده است. [2]. در زبان فارسی، واژه «قَسری » چندان مأنوس نیست . «قَسر» یعنی با زور و اکراه به کاری واداشتن . در فلسفه اسلامی در بحث  علّت و معلول در تقسیم فاعل ، این واژه عربی به کار گرفته شده است . آن که فعل از او سر می زند (فاعل) یا به فعل خود علم دارد یا ندارد؛ اگر فاعل به فعلش عالم نباشد، یا فعل ملایم طبع اوست یا این که فعل با طبع او مخالف است . فاعل عالم به فعل، یا فعل به اراده اوست یا چنین نیست و هکذا. در مجموع، هشت قسم فاعل به دست می آید؛ از جمله فاعل بالطبع ، فاعل بالقسر، فاعل بالجبر، فاعل بالتسخیر، فاعل بالرضا، فاعل بالقصد، فاعل بالعنایة و فاعل بالتّجلی . فاعل بالقسر فاعلی است که  به فعل خود علم ندارد، به علاوه فعلش با طبع او سازگار نیست . فاعل بالطبع مقابل فاعل بالقسر است و مراد از آن فاعلی است که فعلش با طبع او ملایمت و سازگاری دارد. از جمله مثال های فاعل بالقسر و فاعل بالطبع یکی پرتاب سنگ است . بنابر طبیعیات ارسطویی، طبع سنگ نسبت به زمین نزولی است ، لذا در شرایط عادی حرکت سنگ از بالا به پایین است (در فیزیک  نیوتنی طبیعت اشیا منتفی است و حرکت یاد شده بر اساس جاذبه زمین تفسیر می شود)، حرکت سنگ از پایین به بالا حرکت  قسری خوانده می شود؛ یعنی حرکت برخلاف طبیعت سنگ. چنین حرکتی ناشی از عوامل قاسره است که با اعمال فشار، شی ء را برخلاف طبیعت خود به حرکت واداشته اند. حال آن که فلاسفه حرکت سنگ از بالا به پایین را حرکتی طبعی می دانند. مثال دیگر نفس انسانی است که افعالی از قبیل نبض و تنفس را بالطبع مرتکب می شود. اما در شرایط غیرطبیعی و بیماری ، افعال یاد شده به واسطه عوامل قاسره از مسیر صحت منحرف می شود. یا مثلاً آتش هیچ گاه حرارت نداشته باشد و در جهان، نیرویی باشد که از آغاز پیدایش آتش تا هنگامی که آتش در این جهان وجود دارد از حرارت آن جلوگیری کند. آن چه از اصطلاح فلسفی فاعل بالقسر و حرکت قسری برای بحث خود لازم داریم درک این نکته است که حرکت قسری حرکتی برخلاف طبیعت و ناشی از فشار و زور است . فاعل بالقسر یا قاسر، عاملی است که با اعمال زور و فشار، شی ء را ازمسیر طبیعی خود منحرف می کند. به آن چه با حرکت قسری از مسیر طبیعی خود منحرف شده، مقسور گفته می شود. پس قسر یعنی جریان شی ء برخلاف مقتضای طبیعت خویش . قسری یعنی اکراهی ، اجباری ، آن چه با زور و قهر و غلبه و فشار و برخلاف طبیعت و میل تحمیل می شود. یکی از قواعد فلسفی، قاعده ای است که در بحث قسر جاری می شود: «القَسرُ لا یَکونُ دَائِمِیَّاً وَ لا أَکثَرِیَّاً؛ قسر دائمی و اکثری نیست .» مقتضای نظام احسن و عنایت الهی این است که هر موجودی به غایت خاص خود نایل شود. قسر دائمی و همین طور انحراف شی ء در اکثر موارد از مسیر طبیعی خلاف مقتضای عنایت ازلی خداوند است . بنابراین هیچ فعل قسری در عالم طبیعت دائمی یا در اکثر موارد نیست . عمر فاعل های قسری کوتاه و محدود است و عوامل فشار و قسر زوال پذیر و رفتنی اند. در بحث فلسفی عامل قسری باید توجه داشت که اولاً بحث یاد شده مبتنی بر طبیعیات قدیم است و فیزیک جدید طبع اشیاء را به رسمیت نمی شناسد و جملگی در گرو قواسر است ، ثانیاً این بحث مثل دیگر مباحث فلسفی در حوزه حقیقیات  جاری است و اعتباریات را ضوابطی دیگر است . منابع آملی، سید حیدر، کتاب الصلاة (تقریر بحث محقق داماد)، قم، جامعه مدرسین، 1405ق. ابن سینا، حسین، الاشارات و التنبیهات، تصحیح و تحقیق: کریم فیضی، قم، مطبوعات دینی، چاپ اول، 1384ش. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت: دارصادر، چاپ اوّل، 1410ق. بحرانی، سیدهاشم، قواعد المرام، بی جا، بی نا، بی تا. تهانوی، محمد علی بن علی،  کشاف  اصطلاحات الفنون، استانبول،  دار قهرمان،   1404ق. جمیل، محمد، شرح عقائد الامامیة، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، 1421ق. جوادی آملی، عبدالله، پیرامون وحی و رهبری، قم، الزهراء، بی تا. حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف (دایرة المعارف جامع اسلامی)، تهران، نشر آرایه، 1385ش. حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ترجمه: ابوالحسن شعرانی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، چاپ هشتم، 1376ش. خرازی، سید محسن، «قاعده لطف»، فصل نامه انتظار موعود، ش 8 و 9، تابستان و پاییز 1383ش. خمینی، سیدمصطفی، تفسیر القرآن الکریم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى;، چاپ اول، 1418ق. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت _ دمشق، دارالقلم _ الدارالشامیة، 1412ق. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، تحقیق: مصطفی حسین احمد، قاهره، الاستقامة، 1328ق. سبحانی، جعفر، الهیات، بیروت، دار الاسلامیه، 1410ق. سبزواری، هادی بن مهدی، شرح منظومة فی المنطق و الحکمة، تصحیح: محسن بیدارفر، قم، نشر بیدار، 1386ش. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1373ش. شریف مرتضی، علی بن حسین، علی الذخیرة فی العلم الکتاب، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، 1411ق. صدر، سید رضا، راه مهدی، به اهتمام: سید باقر خسروشاهی، قم، بوستان کتاب، 1385ش. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، 1395ق. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1374ش. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی، بی تا. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة للحجة، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، چاپ دوم، 1417ق. جلالی، عباس، خورشید در نهان (ترجمه الغیبة شیخ طوسی)، تهران، مؤسسه تعاون امام خمینی;، 1384ش. طوسی، محمد بن حسن، کلمات المحققین، بی جا، بی نا، بی تا. طوسی، نصیرالدین محمد بن حسن، تجرید الاعتقاد، بی جا، بی نا، بی تا. فرنودفر، فریده، فرهنگ نامه تاریخی مفاهیم فلسفه، ویراستاران: سید محمد رضا حسینی بهشتی، یوآخیم ریتر، کارلفرید گروندر، گتفرید گابریل، بهمن پازوکی، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، 1389ش. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، 1365ش. مراغى، احمد بن مصطفى، تفسیر المراغى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بی تا. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1366ش. مصباح یزدی، محمدتقی، توحید در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلام، قم، انتشارات شفق، 1367ش. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار (ج6: اصول فلسفه و روش رئالیسم)، تهران، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1373ش. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، النکت الاعتقادیة، بیروت، دارالمفید، چاپ دوم، 1414ق. ملّا صدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة، ترجمه: سیداحمد احمدی، سیدمحمد خامنه ای، مقصود محمدی تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1381ش _ الف. ملّا صدرا، محمد بن ابراهیم، المبدأ و المعاد، تصحیح: جعفر شاه نظری و محمد ذبیحی، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1381ش _ ب. ملکی فر، عقیل و همکاران، الفبای آینده پژوهی (علم و هنر کشف آینده و شکل بخشیدن به دنیای مطلوب فردا، تهران، نشر کرانه علم، 1385ش. نکویی سامان، مهدی، «نظام احسن از دیدگاه ملاصدرا»، خردنامه صدرا، ش55، تهران، بنیاد ملاصدرا، بهار 1385ش.  نوبختی، ابراهیم، الیاقوت، قم، کتاب خانه آیت الله مرعشی نجفی، 1413ق. هادوی تهرانی، مهدی، «اقتراح کلام فقه»، فصل نامه قبسات، ش15 - 16، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، بهار و تابستان 1379ش. واله، حسین، «لطف در نزد آکویناس و در کلام شیعه»، فصل نامه نقد و نظر، سال سوم، ش1، زمستان 1375ش. منبع: فصلنامه مشرق موعود – شماره 22 انتهای متن/

94/06/15 - 03:34





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 459]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن