تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833120120
ایاب و حساب اخروى انسان و نقش معصومان(ع) - بخش دوم و پایانی حساب هر امتى را امام زمانش مى رسد
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ایاب و حساب اخروى انسان و نقش معصومان(ع) - بخش دوم و پایانی
حساب هر امتى را امام زمانش مى رسد
مسئله «معاد» به عنوان یکى از اعتقادات مسلمانان، در میان مذاهب مختلف اسلامى داراى فروعى است که همواره در صحت و سقم آن بحث و تبادل نظر شده است.
تحلیل روایى با توجه به اینکه در بخش قبلى آیات مرتبط با موضوع را مورد بررسى و تحلیل قرار دادیم، در این بخش نیز ابتدا روایات تفسیرى را که ذیل آیات مرتبط نقل شده است بیان مى کنیم: الف. روایات تفسیرى 1. از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ذیل آیات إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ (غاشیه: 25و26) روایت شده است: اذا کان یوم القیامه ولینا حساب شیعتنا فمن کانت مظلمته فیما بینه و بین اللّه ـ عزوجل ـ حکمنا فیها و فأجابنا و من کانت مظلمته فیمابینه و بین الناس استوهبناها منهم، فوهبناها لنا و من کانت مظلمته فیما بینه و بیننا کنا احق من عفا و صفح (بحرانى، 1427ق، ج 8، ص 272؛ مجلسى، 1386، ج 24، ص 272)؛ هنگامى که روز قیامت شود، محاسبه اعمال شیعیانمان را ما به دست مى گیریم؛ پس اگر بین آنها و خداوند مظلمه اى باشد، ما در آن حکم مى کنیم و خداوند حکم ما را اجابت مى کند و اگر گناه شیعیان بین آنها و مردم باشد، ما از مردم براى شیعیانمان طلب بخشش مى کنیم، پس مردم نیز آن حقوق را به خاطر ما مى بخشند و اگر این گناهان بین شیعیان و خود ما باشد، ما از همه کس شایسته تریم بر اینکه از گناه شیعیان بگذریم و عفو نماییم. 2. از امام صادق علیه السلام نیز ذیل همین آیات این گونه روایات شده است: هنگامى که روز قیامت مى گردد، خداوند ما را به حساب شیعیان موکل مى کند؛ پس آنچه حق الهى است از خدا مى طلبیم که آن را به ما ببخشد و آنچه براى ماست، پس، از آنِ شیعیان ماست (طوسى، 1372، ص 406). 3. از امام کاظم علیه السلام در ذیل همین آیات، این روایت وارد شده است: اذا کان یوم القیامه و جمع اللّه الاولین و الآخرین ولانّاحساب شیعتنا(مجلسى،1386،ج24،ص267). 4. در تفسیر قمى نیز ذیل همین آیات از امام صادق علیه السلام نقل شده است: حساب هر امتى را امام زمانش مى رسد و امامان اولیا و اعداى خود را به سیمایشان مى شناسند و این کلام خداست که مى فرماید: وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیمَاهُمْ (قمى، 404ق، ج 1، ص 231). 5. در روایتى دیگر از امام صادق علیه السلام نقل شده است: وقتى خدا مردم را در قیامت در یک جا محشور مى کند، محاسبه اعمال پیروان و شیعیان ما را به تأخیر مى اندازد. ما مى گوییم: پروردگارا، اینان شیعیان ما هستند! خداوند مى فرماید: قد جعلت امرهم الیکم...؛ امر و کار آنها را به شما واگذار نمودم و شما را در میان آنها شفیع قرار مى دهم، بدى ها و گناهانشان را مى بخشم و به آنان بگویید بدون حساب داخل بهشت شوید(استرآبادى،1417ق،ج2،ص788). ناگفته نماند که این گونه روایات به تعداد زیاد و اختلاف تعابیر، اما مضامین واحد در کتب تفسیرى و روایى شیعه وارد شده است که ما به این تعداد بسنده مى کنیم. ب. روایات مستقل منظور ما از روایات مستقل روایاتى است که ذیل آیه اى بیان نشده، بلکه به طور مستقل در این موضوع نقل شده است. در ذیل، هفت نمونه از این روایات را مرور مى کنیم: 1. در کتاب اصول کافى از امام کاظم علیه السلام خطاب به سماعه نقل شده است: یا سماعه الینا ایاب هذا الخلق و علینا حسابهم فما کان لهم من ذنب بینهم و بین اللّه حتمنا على اللّه فى ترکه لنا فأجابنا الى ذلک و ما کان بینهم و بین الناس استوهبناه منهم و أجابوا الى ذلک و عوضهم اللّه (کلینى، 1413ق، ج 4، ص 162). 2. در روایتى از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: اذا کان یوم القیامه جمع اللّه الاولین والآخرین لفصل الخطاب... ثم یدعى بنا فیدفع الینا حساب الناس فنحن واللّه ندخل اهل الجنه الجنه و اهل النار النار...(همان،ص 159). 3. در رجال کشى، از امام صادق علیه السلام نقل شده است: الینا الصراط و الینا المیزان و الینا حساب شیعتنا (کشى، 1382، ص 337). 4. از امام صادق علیه السلام نقل شده است: اذا کان یوم القیامه وکلنا حساب شیعتنا(بحرانى،1416ق،ج8، ص 273). 5. شیخ صدوق نیز از امام رضا علیه السلام نقل مى کند: اذا کان یوم القیامه ولینا حساب شیعتنا فمن کانت مظلمته فیما بینه و بین اللّه ـ عزوجل ـ حکمنا فیها فاجابنا و من کانت مظلمته فیما بینه و بین الناس استوهبناها فوهبت لنا و من کانت مظلمته بینه و بیننا کنا احق ممن عفى و صفح (صدوق، 1378، ج 2، ص 57). 6. در بصائرالدرجات از امام صادق علیه السلام نقل شده است: الینا الصراط و المیزان و حساب شیعتنا و اللّه لانا ارحم بکم منکم بانفسکم... (صفار قمى، 1381، ص 265). شبیه این روایت در کشف الغمه نیز آمده است (ر.ک: اربلى، 1381، ج 2، 190). نکاتى در رابطه با روایات در خصوص روایات مذکور، نکاتى قابل توجه وجود دارد که باید به آنها پرداخت. یکى از مهم ترین نکات، این است که روایات دال بر نقش برجسته و جایگاه ویژه پیامبر صلى الله علیه و آله و معصومان علیهم السلام در آخرت و قیامت در کتب روایى شیعه اگر متواتر اجمالى نباشد، قطعا به حد مستفیض خواهد رسید (ر.ک: علوى مهر، 1385). این روایات در چند موضوع وارد شده است که از آن جمله، مسئله شفاعت، محاسبه اعمال، بازگشت خلایق، گواهان و شاهدان روز قیامت و... مى باشد. از مجموع این روایات این معنا به ذهن متبادر مى شود که معصومان علیهم السلام بالاترین مرتبه را (پس از خداى متعال و به اذن او) در امور قیامت و آخرت اعم از قیامت، محشر، دادگاه عدل الهى و... دارند و به نوعى، مجریان اصلى امر خدا و خلفاى الهى در آن عالم نیز مى باشند. نکته دیگر اینکه این گونه روایات نه تنها منافاتى با حاکمیت خداوند در قیامت ندارند، بلکه همان توحید حقیقى را بیان مى کنند؛ چراکه اهل بیت علیهم السلامخلیفه خدا و مظهر اراده و مشیت الهى هستند و حتى در قرآن مى بینیم که به واگذارى برخى امور اخروى به فرشتگان مأمور آتش جهنم و مالک، که رئیس آن فرشتگان است، اشاره شده است. در قرآن آمده: وَنَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ (زخرف: 77)؛ آنها (اهل جهنم) فریاد مى کشند: اى مالک دوزخ ـ منظور یکى از فرشتگان الهى است ـ اى کاش پروردگارت ما را بمیراند (تا آسوده شویم.) مى گوید: شما در اینجا ماندنى هستید. این اعمال، فعل الهى اند که به دست فرشتگان ظاهر مى شوند؛ چه آنکه خداوند مى تواند هم امور دنیا و آخرت را به آنان محول نماید، که البته این مسئله به معناى تفویض (که عقیده باطلى است) نمى باشد. حال وقتى خداوند حساب و کتاب خلایق و امور اخروى آنها را به موجودات پایین مرتبه تر از معصومان علیهم السلام یعنى ملائکه مى سپارد وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِکَه (مدثر: 31)، واگذارى همه این امور به موجودات بالامرتبه تر از ملائکه، یعنى ائمه علیهم السلام و پیامبر صلى الله علیه و آله خالى از اشکال خواهد بود. نکته دیگر، در خصوص سند این روایات است. معروف ترین عبارت در این روایات همان فراز زیارت جامعه کبیره است که مى فرماید: و ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم. در خصوص سند زیارت جامعه کبیره، بحث هاى فراوانى مطرح شده و بسیارى معتقدند: این روایت از جمله روایات صحیح و معتبر است (ر.ک: سند، 1387). اما درباره روایتى که از اصول کافى با عبارت الینا ایاب هذا الخلق نقل شده است، افرادى نظیر علّامه مجلسى در مرآه العقول و دیگران، معتقدند این روایت در شمار روایات ضعیف است، لیکن برخى دیگر معتقدند: قرائن موجود (عقلى و نقلى) و موافقت و مؤید بودن به قرآن، ضعف سند را جبران مى کند (جوادى آملى، 1388، ج 6، ص 389). اما در خصوص سایر روایات، بررسى سندى انجام نشده است، لیکن تعداد روایات به قدرى است که مسئله سند رویات نیاز به طرح ندارد. مسئله دیگرى که در خاتمه بحث روایى باید مورد توجه قرار گیرد، شروحى است که دانشمندان بر عبارت موردنظر زیارت جامعه کبیره و روایات مذکور داشته اند که در ادامه به برخى از آنها اشاره مى کنیم. در خصوص عبارت و ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم در زیارت جامعه کبیره دانشمندان و شارحان نظراتى داشته اند که به برخى از آنها اشاره مى شود: ـ خداوند بزرگ تر است از اینکه براى مردم ظاهر شود تا حساب بکشد؛ چه اینکه عالم امکانى وسعت بر ظهور خداوند ندارد. ازاین رو، خلیفه اى منصوب مى کند تا مردم را حساب بکشد و این مقام فقط شایسته آل محمد صلى الله علیه و آله است (همدانى درودآبادى، 1382، ص 399). ـ عبارت ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم نه تنها منافاتى با حاکمیت خداوند ندارد، بلکه همان توحید است؛ چراکه اهل بیت علیهم السلام خلیفه خدا و مظهر اراده و جلوه گاه مشیت الهى اند (احسائى، 1355، ص 293). در خصوص سایر روایات، به ویژه روایتى که از اصول کافى ذکر شد، نیز شارحان کافى اقوالى را ذکر نموده اند که از نظر مى گذرد: ـ علّامه مجلسى در مرآه العقول در خصوص جمله الینا ایاب هذا الخلق تصریح مى کند که منظور آن، رجوع مردم در قیامت است و این منافاتى با آیه إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ ندارد، بلکه تفسیر آیه، یعنى به سمت اولیا و حجج الهى برمى گردند و این شایع است که پادشاهان آنچه را که بندگانشان انجام مى دهند به خود نسبت مى دهند و این سخن را ضمیر جمع "نا" تأیید مى کند (مجلسى، 1363، ج 26، ص 26). ـ مولى صالح مازندرانى نیز در شرح اصول کافى خود مى گوید: شاید مراد از هذا الخلق در این روایت گروهى از مردم (شیعیان) باشند؛ چراکه ائمه علیهم السلام براى دشمنان خود شفاعت نمى کنند و چیزى بر آنها نمى بخشند، مگر اینکه مردم پیروان و تابعان آنها باشند (کلینى، 1413ق، ج 2، ص 185). این سخن دلالت دارد بر اینکه بازگشت شیعیان مى تواند به سوى معصومان علیهم السلام باشد و مردم عادى (غیرشیعه) و به ویژه دشمنان، سهمى از آن ندارند. البته ظاهرا وى منظور از ایاب را همان شفاعتى مى داند که از سوى معصومان شامل حال شیعیان گنهکار مى شود. ـ در برخى شروح دیگر، این گونه بیان شده که منظور از الینا ایاب هذا الخلق رجوع آنها در قیامت است و از این روایت، معناى قول خداوند إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ ظاهر مى شود که معنایش بازگشت به حجج و اولیاى ماست. این شایع است که ملوک و سلاطین کارى که خدمتگزارانشان انجام مى دهند، به خود نسبت مى دهند و در این آیه نیز آوردن ضمیر نا مؤید تفسیر ماست. همچنین منظور از علینا حسابهم محشر است و تقدیم ظرف براى حصر است، و حتمنا على اللّه منظور، آن وعده اى است که خداوند براى قبول شفاعت اهل بیت علیهم السلام داده است و اینکه خودش را ملزم ساخته که شفاعت آنان را بپذیرد و از این فهمیده مى شود که منظور از هذا الخلق، شیعیان و اتباع اهل بیت علیهم السلام است (قریاغدى، 1388، ج 2، ص 488). ـ امام خمینى قدس سره نیز در این زمینه اظهار مى دارد: موجودات به واسطه انسان رجوع به حق مى کنند، بلکه مرجع و معاد آنان به انسان است و اینکه در آیه شریفه مى فرماید: إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ و در زیارت جامعه مى فرماید: ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم، سرّى از اسرار توحید است و اشاره به این دارد که رجوع به انسان کامل، رجوع الى اللّه است؛ زیرا که انسان کامل فانى مطلق و باقى بر بقاء اللّه است و از خود تعین و انیت و انانیتى ندارد، بلکه خود از اسماءالحسنى و اسم اعظم است (امام خمینى، 1386، ص 263). ـ در تأویل الآیات الظاهره ذیل آیه إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ اینچنین بیان شده که ظاهر ضمیر نا در الینا و علینا به خداوند بازمى گردد و در باطن به ائمه برمى گردد، چون آنها در دنیا و آخرت والیان امر و نهى خداوند هستند و امر و فرمان همه از آنِ خداست و به هریک از خلق خود که بخواهد، تفویض مى کند و تردیدى نیست که رجوع مردم در روز قیامت، به سوى آنهاست و حسابشان نیز بر عهده آنان مى باشد و آنها دوست خود را وارد بهشت، و دشمن خود را به جهنم وارد مى سازند. همان گونه که در بسیارى از خبرها آمده که امیرالمؤمنین علیه السلام قسیم بهشت و جهنم است (استرآبادى، 1417ق، ج 2، ص 788و789). ـ برخى از شارحان معاصر نیز معتقدند: در آیاتى نظیر آیه 25 و 26 سوره غاشیه، منافاتى بین مآب و محاسب بودن خدا و ائمه وجود ندارد؛ به خاطر وجود ضمیر نا. این تغایر به معناى تعارض نیست، بلکه مى توان آن را جمع کرد؛ یعنى مقصد نهایى خداست، اما با کوشش مجموعه اى از دست اندرکاران که این دست اندرکاران، مظاهر و مجارى فیض الهى اند (جوادى آملى، 1388، ج 6، ص 379و380). البته در تأیید این سخنان، این عده به همان روایاتى که ذکر شده استناد مى کنند. نکته قابل توجه آن است که این گونه اقوال صرفا توسط دانشمندان شیعى بیان نشده است، بلکه در میان عرفاى به ظاهر اهل سنت نیز جایگاه عظیم اهل بیت علیهم السلام و پیامبر در قیامت تصدیق شده است. ابن عربى در باب 73 فتوحات در خصوص اهل بیت علیهم السلام مى گوید: فکما طهر اللّه بیت النبوه فى الدنیا بما ذکره مما یلیق بالدنیا کذالک الذى یلیق بالاخره انما هو خروح من الناتر فلا یبقى فى النار موحد ممن بعث الیه رسول اللّه ـ صلى اللّه علیه ـ و لا احد ممن بعث الیه یبقى شقیا و لو بقى فى النار فانها ترجع علیه بردا و سلاما من برکه اهل البیت فى الاخره فما اعظم برکه اهل البیت (ابن عربى، بى تا، ج 2، ص 126ـ127)؛ پس همچنان که خداوند بیت نبوت را در عالم دنیا از هرگونه آلودگى و پلیدى، آنچنان که مقتضاى حیات دنیاست، مبرّا و طاهر گردانید، همان طور در آخرت مطابق با آن نشئه، هرچه که به بیوت نبوت منسوب باشد، مطهر قرار مى دهد و آن به خروج از آتش است، پس هیچ یک از موحدان از امت در آتش باقى نخواهد ماند. آن دسته از امت او نیز که در آتش بمانند، در شقاوت باقى نخواهند ماند و آن آتش به آنها سلامت و گوارا خواهد شد و همه اینها به برکت اهل بیت رخ مى دهد، پس چه بزرگ است برکت اهل بیت. البته روش است که منظور ابن عربى از اهل بیت، همان اهل بیت مدنظر شیعه است که در جاى جاى فتوحات به آن تصریح شده است (ر.ک: همان، ص 125؛ ابن عربى، 2000، ج 1، ص 331). وى در جایى تصریح مى کند: آل محمد مساوى اهل بیت نیست، بلکه دامنه آن وسیع تر است و در مواردى که اهل بیت داراى شخصیت بالاى علمى هستند درواقع، آنها مصداق هر دو عنوان اهل و آل محمد هستند؛ مانند حسن و حسین و جعفر (امام صادق علیه السلام و غیر اینها) (ابن عربى، 1988، ج 1، ص 1796) و در جایى دیگر مى گوید: پس سلمان بدون شک از زمره اهل بیت محسوب مى شود، پس من امیدوارم که فرزندان على و سلمان نیز مشمول این عنایت الهى بشوند، آنچنان که این عنایت شامل فرزندان حسن و حسین و فرزندان آنها و دوست داران اهل بیت نیز شده است، پس همانا رحمت الهى بس وسیع و گسترده است (همان، ص 196). عدم تلازم بازگشت به معصومان علیهم السلام در قیامت و اعتقاد به تفویض ممکن است برخى این گونه تصور کنند که لازمه اعتقاد به بازگشت به سوى معصومان علیهم السلام در قیامت و محاسبه اعمال آنها توسط آن ذوات مقدسه، اعتقاد به تفویض به معناى آنچه که گروهى به نام مفوضه به آن معتقد بودند، باشد. مفوضه گروهى بودند که مى پنداشتند خداى متعال پیامبر صلى الله علیه و آله را آفرید و سپس تدبیر امور عالم را به وى واگذار کرد و پیامبر صلى الله علیه و آله روزى هاى مردم را مى دهد و انبیا را مبعوث مى کند. البته این گروه به طور ویژه میان غلات شیعه ظهور کردند. این گروه از مفوضه معتقد بودند که خداوند امور عالم را به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سپس به على علیه السلام و سرانجام به سایر ائمه علیهم السلام شیعه واگذار کرده است (مشکور، 1375، ص 425). شیخ صدوق و شیخ مفید در دو کتاب خود، یعنى الاعتقادات و تصحیح الاعتقادات، اظهار مى دارند: مفوضه گروهى از غلات بودند و معتقد بودند به حادث بودن امامان علیهم السلام و مخلوق بودن ایشان و همچنین نفى قدیم بودن از ایشان. این گروه، خلق و رزق را با وجود حدوث به ائمه علیهم السلام نسبت مى دادند و مدعى بودند که خداى متعال ائمه را خلق کرد و خلق عالم و همه افعال را به ایشان واگذار کرد و خلاصه اینها نوعى از اصحاب تصوف مى باشند (صدوق، 1385، ص 120؛ مفید، 1371، ص 134). از فخررازى نیز در خصوص اعتقادات مفوضه نقل شده که مفوضه معتقدند: خداوند روح على و اولاد او را خلق کرد و عالم را به ایشان تفویض نمود و ایشان زمین و آسمان و اهل آن را بیافریدند و از این جهت است که در رکوع نماز سبحان ربى العظیم گویند و در سجود سبحان ربى الاعلى؛ زیرا خداوند همان على علیه السلام است و خداوند بزرگ، خدایى است که عالم را به على و اولاد او داده است (مشکور، 1375، ص 425). از شیخ احمد احسائى نیز این گونه نقل شده که چون اشیا براى اهل بیت علیهم السلام خلق شده و باید احکامى را بدانند که موجب انتظام و اصلاح اشیا در هر دو عالم باشد، پس تفویض حق و صحیح آن است که خداى متعال ایشان را راهنمایى کند که چگونه با سبب قرار دادن اسباب و لوازم آنها و با برداشتن موانع، آنچه را به عهده ایشان گذاشته، انجام دهند (اسکوئى حائرى، 1385، ص 357). البته روشن است که آنچه شیخ احمد احسائى معتقد است با آنچه که بزرگانى همچون شیخ مفید و شیخ صدوق درباره مفوضه گفته اند تفاوت آشکارى دارد و در اینجا، این قول تنها براى آگاهى از اقوال مختلف نقل شده است. نکته مهمى که باید در این بین به آن توجه شود آن است که مفوضه و اعتقادات آنها، چه در دوره معصومان و چه پس از آن، توسط دانشمندان و علماى شیعه مورد رد و ابطال واقع شده است و تفویض امور عالم به ائمه و پیامبر به نحو استقلالى و مستقل از خدا به این شکل که خدا امور عالم را به آنان واگذار کرده و دیگر هیچ رابطه اى با آنان ندارد، مورد تأیید شیعه نیست. در روایات متعددى از ائمه علیهم السلام، به باطل بودن اعتقادات مفوضه تصریح شده است و معصومان علیهم السلام حتى آنها را لعن کرده اند. براى مثال، از امام رضا علیه السلام در روایتى آمده است: مفوضه مشرک اند؛ هر کسى با آنها بنشیند یا آمیزش داشته باشد و در خوردن و آشامیدن با ایشان شریک گردد، با آنها بپیوندد و به آنها دختر بدهد یا دختر بگیرد یا به ایشان اعتماد کند یا از آنها امانت بگیرد و یا تصدیق گفتارشان بنماید و یا به ایشان کمک کند، در یک کلمه، از ولایت خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله و ما اهل بیت خارج خواهد شد (مجلسى، 1386، ج 3، ص 241). نیز از زراره نقل شده است: خدمت امام صادق علیه السلامعرض کردم: مردى از اولاد عبداللّه بن سبأ قایل به تفویض است. فرمود تفویض چیست؟ عرض کردم: مى گویند: حق تعالى محمد صلى الله علیه و آلهو على علیه السلام را آفرید و پس از آن امر را به ایشان تفویض نمود؛ پس آفریدند، روزى دادند و زنده نمودند و میراندند. فرمود: دروغ گفته دشمن خدا. و فرمود: چون مراجعت به سوى او نمایى، این آیه از سوره رعد را براى او بخوان: أَمْ جَعَلُواْ لِلّهِ شُرَکَاء(رعد: 17). زراره مى گوید: پس بازگشتم به سوى آن مرد و او را خبر دادم به آنچه حضرت صادق علیه السلام فرموده بود. آن گاه گویا گنگ شد (صدوق، 1385، ص 123). نظیر این روایت در رد و لعن مفوضه، از ائمه علیهم السلام بسیار نقل شده است و ائمه جوانان شیعه را از آنان پرهیز مى دادند و هیچ گروهى به اندازه مفوضه و غلات مورد انتقاد ائمه علیهم السلام قرار نگرفته اند. به هر حال، همه متکلمان و علماى شیعه در باطل بودن اعتقادات مفوضه متفق القولند و اعتقادات آنها به اجمال و تفصیل هیچ گاه مورد قبول قرار نگرفته است. اما نکته اى که در بحث ما باید مورد توجه قرار گیرد این است که اولاً، آنچه مفوضه در خصوص تفویض امر از خدا به معصومان علیهم السلام قایل بودند ظاهرا امور دنیا و عالم هستى بوده است. البته احتمال اعتقاد تفویض در امور اخروى نیز از این گروه بعید به نظر نمى رسد و چه بسا آنان معتقد بوده اند که خدا امور عالم هستى (به معناى کلى آن، شامل دنیا و آخرت) را به ائمه علیهم السلام واگذار کرده و خود کنار کشیده است. ثانیا، تفاوت آنچه در این مقاله در خصوص نقش ائمه علیهم السلام در امور اخروى و قیامت بیان شد، با آنچه مفوضه به آن معتقد بوده اند در آن است که مفوضه معتقد بودند: خداوند همه امور را به اهل بیت علیهم السلام واگذار نمود و خود دست از کار کشید و کنار رفت، اما هرگز چنین تبیینى مورد قبول نیست؛ چراکه ائمه در امورى از دنیا و آخرت که به آنان تفویض شده است همواره نیازمند اذن خداوند عالم هستند و بدون اذن او هیچ امرى محقق نمى شود و این گونه نیست که خداى متعال امور را تفویض کرده و خود کنار رفته باشد. ضمن اینکه قدرت انجام امور توسط ائمه علیهم السلام بالاصاله از آنِ خداست و ائمه علیهم السلام آنچه که از قدرت دارند از خداى متعال گرفته اند و آنها در حقیقت، در قدرت خود محتاج و وابسته به خداى متعال هستند. به تعبیر دیگر، در نظام این عالم که خلقت در آن مبتنى بر قانون علت و معلول است، همه علت ها در نهایت به عله العلل ختم مى شوند که همان خداى متعال است و همه علت ها با واسطه معلول خدا هستند. در مسئله قیامت و محاسبه اعمال بندگان توسط معصومان علیهم السلام نیز همین گونه است و ایشان آنچه که دارند از خداى متعال است و حق تعالى است که به آنها اذن و قدرت داده است، وگرنه بدون اذن او و تأیید او، هرگز این امور محقق نمى شود و این گونه نیست که خداوند خود کنار رفته و همه امور را مستقلاً به معصومان واگذار کرده باشد. به تعبیر دیگر، معصومان علیهم السلام در این مسئله استقلال ندارند و همواره محتاج و نیازمند به خداوند متعال هستند. نتیجه گیرى براساس تحلیل هاى عقلى، قرآنى و روایى که بیان شد، مى توان نتیجه گرفت که در مرحله نخست بازگشت به معصومان علیهم السلام و محاسبه اعمال انسان ها، بلکه همه خلایق، توسط آن ذوات مقدسه، حداقل امکان پذیر مى باشد و امرى ممکن الوقوع است و هرگز نمى توان آن را ممتنع و محال دانست. بررسى آیات قرآن نیز نشان مى دهد که این گونه اختیارات ـ اختیارات اخروى ـ به موجوداتى پایین مرتبه تر و دون جایگاه معصومان علیهم السلامو پیامبر صلى الله علیه و آله که صادر اول از حق تعالى هستند، نظیر ملائکه و خود انسان ها (در محاسبه اعمال) از سوى خداى متعال قابل واگذارى است. البته در خصوص خود انسان، منظور این است که بدون نیاز به سایر گواهان روز قیامت، خود انسان نیز مى تواند بر اعمال خود گواهى دهد و کافى است و حتى اعضا و جوارح انسان نیز بر اعمال او شهادت مى دهند، بنابراین، به طریق اولى این گونه اختیارات به معصومان علیهم السلام نیز داده مى شود. ضمن اینکه بررسى روایات نشان مى دهد نقش پیامبر صلى الله علیه و آله و معصومان علیهم السلام در محاسبه اعمال انسان ها در قیامت و بازگشت مخلوقات خدا به سوى آنها، به طور صریح در اخبار بیان شده است و این روایات دست کم به حد مستفیض مى رسد که البته برخى از این روایات به اجمال و برخى نیز به تفصیل به مسئله پرداخته اند. شارحان آثار روایى، نظیر شارحان زیارت جامعه کبیره و اصول کافى نیز در شرح هاى خود این مسئله را به عنوان یک عقیده قطعى پذیرفته اند. بنابراین، مسئله مورد بحث بدون هیچ تردیدى مى تواند محقق گشته و هیچ امتناعى و محالى در آن راه ندارد. منابع ابن عربى، محیى الدین، بى تا، فتوحات مکیه، بیروت، دار صادر. ـــــ ، 2000م، مجموعه رسائل، لبنان، دارالمحجه البیضاء. احسائى، ابن ابى جمهور، 1403ق، عوالى اللئالى، قم، سیدالشهداء. احسائى، احمدبن زین الدین، 1355، شرح الزیاره الجامعه الکبیره، کرمان، سعادت. اربلى، على بن عیسى، 1381، کشف الغمه، تبریز، مکتبه بنى هاشمى. اردبیلى، عبدالغنى، 1381، تقریرات فلسفه امام خمینى، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره. استرآبادى، سیدشرف الدین، 1417ق، تأویل الآیات الظاهره، قم، مؤسسه النشرالاسلامى. اسکویى حائرى، میرزاموسى، 1385، احقاق الحق (در رد اتهام و رفع ابهام)، ترجمه محمد عیدى خسروشاهى، تهران، روشن ضمیر. بحرانى، سیدهاشم، 1427ق، البرهان فى تفسیرالقرآن، چ دوم، بیروت، مؤسسه الاعلى للمطبوعات. ـــــ ، 1416ق، البرهان فى تفسیرالقرآن، قم، بعثت. جوادى آملى، عبداللّه، 1388، ادب فناى مقربان (شرح زیارت جامعه کبیره)، تحقیق محمد صفایى، قم، اسراء. ـــــ ، 1390، قرآن در قرآن، چ دهم، قم، اسراء. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، 1392، معجم المفردات الفاظ القرآن، بیروت، مطبعه التقدم العربى. رمضانى، مرضیه، 1390، صادر نخستین از منظر امام خمینى و عرفا، تهران، عروج. سند، شیخ محمد، 1387، بررسى سند جامعه کبیره، ترجمه مهناز فرحمند، سفینه، ش 15، ص 92ـ116. صدرالمتألهین، 1419ق، تفسیسر القرآن الکریم، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات. صدوق، محمدبن على، 1385، الاعتقادات، ترجمه محمدعلى حسنى، خوى، راهروان قلم. ـــــ ، بى تا، الامالى، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات. ـــــ ، 1386، علل الشرایع، قم، مکتبه الداورى. ـــــ ، 1378، عیون اخبارالرضا، تهران، جهان. ـــــ ، 1392ق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق على اکبر غفارى، تهران، صدوق. ـــــ ، 1377، کمال الدین و تمام النعمه، تهران، دارالکتب الاسلامیه. صفار قمى، محمدبن حسن، 1381، بصائرالدرجات، تهران، اعلمى. طباطبائى، سیدمحمدحسین، 1389، نهایه الحکمه، ترجمه و شرح على شیروانى، چ دهم، قم، بوستان کتاب. طوسى، محمدبن حسن، 1372، الامالى، قم، بنیاد بعثت. علوى مهر، حسین، 1385، منزلت امامان شیعه و چگونگى حسابرسى مردم در قیامت، شیعه شناسى، ش 16، ص 35ـ56. فیض کاشانى، ملّامحسن، 1370، الوافى، اصفهان، مکتبه الامام امیرالمؤمنین علیه السلام. فیومى، احمدبن محمد، 1383، المصباح المنیر، چ سوم، قم، دارالهجره. قریاغدى، محمدحسین بن، 1388، البضاعه المزجاه (شرح اصول الکافى)، تحقیق حمید احمدى جلفایى، قم، دارالحدیث. قمى، على بن ابراهیم، 1404ق، تفسیر قمى، قم، مؤسسه دارالکتاب للمطبوعات و النشر. کشى، محمدبن عمر، 1382، اختیار معرفه الرجال، تحقیق و تصحیح محمدتقى فاضل میبدى و ابوالفضل موسویان، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى. کلینى، محمدبن یعقوب، 1413ق، اصول الکافى، بیروت، دارالاضواء. کوفى، فرات بن ابراهیم، 1410ق، تفسیر فرات الکوفى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى. مازندرانى، محمدصالح، 1421ق، شرح اصول کافى، بیروت، داراحیاء التراث العربى. مجلسى، محمدباقر، 1386، بحارالانوار، چ سوم، تهران، اسلامیه. ـــــ ، 1363، مرآه العقول، تحقیق هاشم رسولى، تهران، دارالکتب الاسلامیه. مشکور، محمدجواد، 1375، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد، بنیاد پژوهش هاى اسلامى. مفید، محمدبن محمدنعمان، 1371، تصحیح الاعتقادات، قم، کنگره جهانى هزاره شیخ مفید. موسوى خمینى، سیدروح اللّه، 1386، آداب الصلوه، چ هفتم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره. ـــــ ، 1378، التعلیقه على فوائدالرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره. ـــــ ، 1385، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره. ـــــ ، 1360، مصباح الهدایه الى الخلافه و الولایه، ترجمه سیداحمد فهرى، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره. میرداماد، محمدباقر، 1380، جذوات و مواقیت، حواشى على نورى، تصحیح على اوجبى، تهران، میراث مکتوب. ـــــ ، 1374، قبسات، تهران، دانشگاه تهران. ـــــ ، 1403ق، تعلیقه على کتاب الکافى، تحقیق محمد رجایى، تهران، خیام. همدانى درودآبادى، میرحسین، 1382، الشموس الطالعه فى مشارق الزیاره الجامعه، ترجمه محمدحسین نایینى، قم، مسجد مقدس جمکران. حامد على اکبرزاده: دانشجوى دکترى مذاهب کلامى دانشگاه ادیان و مذاهب. معرفت - سال بیست و دوم ـ شماره 195 ـ اسفند 1392، 59ـ75. انتهای متن/
94/06/08 - 05:17
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]
صفحات پیشنهادی
ایاب و حساب اخروى انسان و نقش معصومان(ع) - بخش اول ایاب و حساب در قیامت به چه معناست؟
ایاب و حساب اخروى انسان و نقش معصومان ع - بخش اولایاب و حساب در قیامت به چه معناست مسئله معاد به عنوان یکى از اعتقادات مسلمانان در میان مذاهب مختلف اسلامى داراى فروعى است که همواره در صحت و سقم آن بحث و تبادل نظر شده است چکیده مسئله معاد به عنوان یکى از اعتقادات مسلمانانرابطه «افساد فی الارض» با «محاربه» - بخش دوم و پایانی قائلان به اتحاد معنوی «محاربه
رابطه افساد فی الارض با محاربه - بخش دوم و پایانیقائلان به اتحاد معنوی محاربه و افساد فی الارضبرخی از فقها و حقوق دانان جرائمی را از مصادیق افساد فی الارض برشمرده اند و مرتکبان آن را به عنوان مفسد فی الارض مستحق مجازات قتل یا قطع دانسته اند که قطعاً با تعریف محاربه مصطلح سازگاردکترین مهدویت: چیستی، خاستگاه، ضرورت ها و راهکارها - بخش دوم و پایانی طرح بین المللی گفتمان مهدویت
دکترین مهدویت چیستی خاستگاه ضرورت ها و راهکارها - بخش دوم و پایانیطرح بین المللی گفتمان مهدویتآنچه تا کنون عامل اصلی انزوای دین از عرصه زندگی بوده است غفلت و انحراف مدعیان دین داری بوده است نه عدم کارایی دین دکترین مهدویت و جهان معاصر با توجه به آنچه در مورد خاستگاه درون ددرآمدی بر مسائل سیاسی دکترین مهدویت - بخش دوم مهدویت و وضعیت سیاسی شیعه در عصر غیبت
درآمدی بر مسائل سیاسی دکترین مهدویت - بخش دوممهدویت و وضعیت سیاسی شیعه در عصر غیبتگرایش مطالعات سیاسی ـ اجتماعی مهدویت نیز خود همانند دیگر حوزههای مطالعات مهدویت حاوی مباحث و مسائل گستردهای است که لازم است با احصای این مسائل زمینه تحقیقات بعدی در این زمینه فراهم شود ضرورت طردرآمدی بر مسائل سیاسی دکترین مهدویت - بخش سوم و پایانی مطالعات سیاسی تطبیقی مهدویت و منجی گرایی
درآمدی بر مسائل سیاسی دکترین مهدویت - بخش سوم و پایانیمطالعات سیاسی تطبیقی مهدویت و منجی گراییگرایش مطالعات سیاسی ـ اجتماعی مهدویت نیز خود همانند دیگر حوزههای مطالعات مهدویت حاوی مباحث و مسائل گستردهای است که لازم است با احصای این مسائل زمینه تحقیقات بعدی در این زمینه فراهم شوریشه ها و علل پیدایش غلو در عصر ائمه(علیهم السلام) - بخش دوم و پایانی عامل دشمنی با اهل بیت و اسلام
ریشه ها و علل پیدایش غلو در عصر ائمه علیهم السلام - بخش دوم و پایانیعامل دشمنی با اهل بیت و اسلامبدون شک آشنایی دقیق با ریشه ها و علل به وجودآورنده غلو در بسیاری از موارد می تواند افراد را از گرفتار شدن در این دام خطرناک رهایی بخشد ج عوامل سیاسی 1 دشمنی با اهل بیت علیهمبررسی تطبیقی جبر و اختیار از منظر اندیشمندان اسلامی - بخش دوم و پایانی تطبیق مبانی نظرات فخر رازی و امام خمینی
بررسی تطبیقی جبر و اختیار از منظر اندیشمندان اسلامی - بخش دوم و پایانیتطبیق مبانی نظرات فخر رازی و امام خمینی ره امام خمینی و فخر رازی دو تن از اندیشمندانی هستند که هریک با رویکردی ویژه و اصول کلامی متفاوت مسئلة جبر و اختیار را بررسی کرده اند و آرایی متفاوت را ارائه داده اند اآموزه امت اسلامی در قرآن و بازاندیشی در قابلیت های فرهنگی و تمدنی آن - بخش دوم و پایانی آموزه امت اسلامی و کار
آموزه امت اسلامی در قرآن و بازاندیشی در قابلیت های فرهنگی و تمدنی آن - بخش دوم و پایانیآموزه امت اسلامی و کارکرد هویت بخش آنایجاد عقیده مشترک همسویی در اراده و اندیشه اقوام و ملل درانداختن آیین های همگانی نفی مرزبندی های قبیله ای اجتماعی قومی و نژادی و یکسان سازی و تمایزسازیبخش دوم و پایانی/ منتجبنیا در گفت و گو تفصیلی با فارس: دولت یازدهم به مردم بها داده است/من نشنیدم که امام(ره)
بخش دوم و پایانی منتجبنیا در گفت و گو تفصیلی با فارس دولت یازدهم به مردم بها داده است من نشنیدم که امام ره مخالف شعار مرگ بر آمریکا باشد مخالف لیبرال دموکرات هستیم آقای هاشمی تغییر کرده است کسی نباید ادعای آقازاده سالاری کند آمریکا چه با ما مذاکره کند و چه نکند شیطان بزرگبررسی رویکردهای اثباتی به فلسفة تعلیم و تربیت اسلامی - بخش دوم و پایانی راه حل مشکل گذار از هست به باید
بررسی رویکردهای اثباتی به فلسفة تعلیم و تربیت اسلامی - بخش دوم و پایانیراه حل مشکل گذار از هست به بایدبا توجه به ضرورت ساماندهی تعلیم و تربیت اسلامی برخی محققان بر آن شدند کار را از اساس آغاز کنند و نخست فلسفة تعلیم و تربیت اسلامی را سامان دهند بررسی و نقد رویکرد سوم تأکید-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها