تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام جواد (ع):سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : 1 - اجتناب از عجله ، 2 - مشورت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827051877




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دکترین مهدویت: چیستی، خاستگاه، ضرورت ها و راهکارها - بخش دوم و پایانی طرح بین المللی گفتمان مهدویت


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: دکترین مهدویت: چیستی، خاستگاه، ضرورت ها و راهکارها - بخش دوم و پایانی
طرح بین المللی گفتمان مهدویت
آنچه تا کنون عامل اصلی انزوای دین از عرصه زندگی بوده است، غفلت و انحراف مدعیان دین داری بوده است نه عدم کارایی دین.

خبرگزاری فارس: طرح بین المللی گفتمان مهدویت



  دکترین مهدویت و جهان معاصر با توجه به آنچه در مورد خاستگاه درون دینی دکترین مهدویت اشاره گردید، هم اکنون این پرسش جای طرح دارد که آیا دکترین مهدویت در شرایط رقابتی وضعیت حاکم بر افکار جهانی، از چه موقعیت و جایگاهی برخوردار است؟ و آیا اساساً شرایط جهانی، آمادگی ورود به این بحث مهم و سرنوشت ساز را دارد؟ ظرفیتها و قابلیتهای جهانی شدن این طرح، در شرایط کنونی چیست؟  اینها پرسشهای کلیدی و اساسی است که بررسی و دست یابی به پاسخ آن، نیازمند شناخت فرصتها و تحلیل و ارزیابی فضای فکری موجود از یکسو، و نگرش کاربردی نسبت به مباحث مهدویت از سوی دیگر می باشد. عصر ارتباطات و جنگ تئوری ها امروزه در محافل خبری،رسانه ها، مجلات،روزنامه ها و محاورات روزانه، این سخن دهن پرکن بر سر زبانها جاری است که: این عصر، عصر ارتباطات، انفجار اطلاعات و سلطه رسانه ها و... است! این سخن بیش از آن که یک احساس روشنفکر گرایانه و اغراق آمیز باشد، بازتاب واقعیتهای عینی ناشی از پیامدهای اجتناب ناپذیر تحولات صنعتی و تکنیکی در عرصه های مختلف زندگی امروزی است.  در این دوره به خاطر رشد چشمگیر تکنولوژی، صنعت و فن آوری اطلاعات، عنصر "اطلاع رسانی" و نیز "اطلاع یابی" در چرخش زنجیره ای تعاملات جامعه امروزی، نقش نخست را دارد. در این عصر به دلیل وابستگی شدید انسان به فرآورده های صنعتی و تکنولوژیکی، طرز زندگی و شیوه رفتارهای اجتماعی انسان، بیش از آن که برخاسته از گزینش و انتخاب شخص باشد، تحت تأثیر القائات و رویکردهای پیرامونی، صورت می پذیرد. با شبکه ای شدن تعاملات جهانی بعد از انقلاب صنعتی، هم چنانکه گسترش شعاع وابستگی ها و افزایش قدرت تأثیر گذاری در روابط اجتماعی، زمینه را برای تحریک طمع ورزی و اشتهای افزون طلبی قدرتهای استعماری فراهم ساخته و آنان را به جنگ و نزاع واداشته است، در عرصه فرهنگ و اندیشه نیز امکان عرضه و تقابل اندیشه ها را مساعد ساخته است.  پیچیدگی این درگیری و تعارض در این است که رویاروی میان قطبها از حالت تعارض فیزیکی به فاز نامحسوس جنگ روانی تغییر یافته است و میدان دار اصلی این جنگ نامرئی نیز نظریه پردازان و کارشناسان حرفه ای اند. در این نبرد سیاسی ـ فرهنگی، گرچه نقش سیاستمداران برجسته انگاشته می شود ولی فرماندهی این جنگ را تئوریسین های پشت صحنه بر عهده دارند. به همین جهت، این جنگ را می باید جنگ و نبرد میان تئوری ها دانست که ریشه در رقابت فرهنگ ها، تمدنها و ایده آل های مختلف دارد.  خصوصیات این جنگ و رقابت در این است که: قلمرو و عرصه رقابت در آن، جهانی است. ابزار جنگ در این رقابت، ابزار تبلیغاتی ـ فرهنگی است.  موضوع و هدف رقابت و آنچه که تیرها به سوی آن نشانه رفته است، کنترل و مدیریت افکار و اراده جهانی در راستای مقاصد خاص سیاسی، اقتصادی، دینی و... است.  آنچه در این رقابت برای جلب افکار عمومی اهمیت دارد، ارائه یک "ایده" و طرح برای پاسخگویی به نیازها و ایده آل های انظار عمومی است. از این رو کارایی و توان پاسخگویی یک نظریه و ایده، شرط موفقیت در این عرصه می باشد.  سؤالی که در این جا مطرح است این است که آیا تاکنون اندیشمندان در مورد دورنمای آینده تاریخ پیش بینی روشنی داشته اند؟ آیا الگوی خاصی طراحی و ارائه نموده اند؟ آیا نظریات و تئوری های موجود می توانند پاسخگوی نیازهای آینده جهان مترقی و رو به رشد باشند و بشر خسته از روزمرّگی و حیله های دوره ای جهان معاصر را به آرمان گمشده شان رهنمون سازند؟  اجمالاً پاسخ این سؤالات، منفی است. آنچه مشاهده می شود نسخه هایی بی نتیجه است که از سوی نظریه پردازان پر ادعا، برای نجات و سعادت بشر معاصر تجویز گردیده و آن را به عنوان ایده آل های بشری در زمان حال و آینده قلمداد نموده اند و مدتها ذهن بشر را نیز به خود مشغول و معطل ساخته اند. پیشنهاد بهشت خیالی تئوری مارکسیزم، از این دست نسخه ها است که حدود یک قرن بخش وسیعی از مردم جهان به آن چشم دوخته و امید بسته بودند و امروزه در بایگانی تاریخ جای دارد.  در میان اندیشمندان مغرب زمین، آنچه مدتی است که نگاهها را به خود جلب نموده و تا حدی چشم پرکن در نظرها جلوه می نماید، نسخه " لیبرال دموکراسی" حاکم بر جهان غرب است. امروزه الگوی لیبرال دموکراسی به عنوان تئوری برتر و آخرین الگوی تکامل یافته تفکر بشری از سوی نظریه پردازانی چون "فرانسس فوکویاما" به مردم جهان توصیه می شود.  به عقیده وی پایان تاریخ زمانی است که انسان به شکلی از نظام اجتماعی دست یابد که در آن عمیق ترین و اساسی ترین نیازهای بشری برآورده شود و با ظهور و سلطه الگوی لیبرال دموکراسی، بشر امروزی به چنین جایگاهی رسیده است که نمی توان برای او دنیای متفاوت و بهتر از آن را تصور کرد؛ چرا که هیچ نشانه ای از امکان بهبودی بنیادین نظم جاری وجود ندارد. با پیروزی لیبرال دموکراسی بر رقبای ایدئولوژیک خود نظیر: سلطنت موروثی، فاشیسم، کمونیسم و ... در سراسر جهان اتفاق نظر مهمی درباره مشروعیت لیبرال دموکراسی به عنوان تنها نظام حکومتی موفق به وجود آمده است و الگوی لیبرال دموکراسی، اوج تکامل ایدئولوژیک بشر و آخرین شکل حکومت در مقام پایان تاریخ می باشد.  از نظر وی الگوی لیبرالیسم در حال جهان گیر شدن است و مردم جهان به زودی از مزایا و محاسن آن بهره مند خواهند شد. دلیل وی بر این خوش بینی نیز شکست کمونیسم در مصاف با غرب است. وی از پایان جنگ سرد، پایان درگیری های ایدئولوژیک را نتیجه گیری نموده و آن را به معنای پیروزی ارزش های لیبرالیسم غربی و برتری مطلق الگوی لیبرال دموکراسی در جهان دانسته است.  پس از وی افرادی چون "الوین تافلر" روزنامه نگار مشهور آمریکایی نیز در کتاب "موج سوم" خود، تفکر لیبرالیسم غربی مبتنی بر دموکراسی را ـ با همه اشکالات عملی آن که تاکنون بروز داده است ـ بهترین راه و رسم ممکن برای زندگی اجتماعی می داند.  این در حالی است که آنچه به عنوان "دموکراسی" و تساوی حقوق و شرکت آحاد جامعه در سرنوشت سیاسی ـ اجتماعی، در رأس ارزش های تفکر لیبرالیسم غرب قرار دارد، حتی با معیارهای عقلائی و پذیرفته شده عرف جهانی نیز قابل دفاع نمی باشد. و حداقل با این کلیت نمی توان آن را توجیه نمود.  اگر گفته شود: در دنیا مضحک ترین اصل، همین اصل تساوی آرای شهروندان در تعیین سیستم سیاسی ـ حکومتی است، سخنی غیر واقع بینانه نخواهد بود؛ زیرا طبق این اصل، نظر یک پروفسور، عالم و دانشمند با یک شخص نابخرد مساوی است و ارزش یکسان دارد، در حالی که در سایر موارد هرگز نظر یک کارشناس و صاحب تخصص با نظر فرد عادی، مساوی نیست. در همه جا، لیاقت تعیین کننده ارزش کار افراد است و سخن از "کار را به کاردان بسپار" در میان است، اما وقتی موضوع اصلاح اداره جامعه و انتخاب نوع سیستم حکومتی که سرنوشت جامعه در آن رقم می خورد مطرح می شود، ملاکهای برتری مانند: لیاقت، صلاحیت، تخصص، نبوغ و بلوغ همه به فراموشی سپرده می شود.  گذشته از این که رأی اکثریت نه معیار حقانیت است و نه واقعی است؛ زیرا آنچه در صحنه انتخابات، تعیین کننده است، تبلیغات و زد و بندهای پنهان است. در این صحنه سرنوشت یک ملت به دست افرادی گذاشته می شود که وامدار هزینه های انتخاباتی شرکتها و وابسته به جریانات حزبی خاصی اند که از این نمایش صرفاً به عنوان پلی برای دست یابی به اهداف خاص سیاسی، اقتصادی و مشروعیت بخشیدن به حاکمیت خود استفاده می نمایند. از همه اینها گذشته، ماهیت دموکراسی مدل غربی، یک استبداد قراردادی است که عنوانش آزادی است؛ زیرا در دموکراسی توافق بر این است که پنجاه در صد به علاوه یک، حاکم، و پنجاه درصد منهای یک، همگی محکوم و برده بوده و زمام اختیارشان را در دست اکثریت به علاوه یک، بسپارند.  مضاف بر اینکه کالبد شکافی الگوی "لیبرالیسم" نشان می دهد که این تفکر ماهیتاً ترکیبی است از دو تفکر: اومانیزم و سکولاریزم. تفکر لیبرال از آن جهت که مبدأ تحولات و پشتوانه نظام ارزشی و قانونگذاری را خواست انسان و اعمال تمایلات او ـ در قالب رأی اکثریت ـ می داند، یک تفکر اومانیزم و انسان محور است؛ چون هدفی جز اشباع خواسته های اکثریت ندارد و در چشم انداز نگاهش جز ارضای خواسته های نفسانی و حداکثر بهره گیری از لذات مادی و طبیعی، چیز دیگری نمی گنجد. و از آن جهت که در تحلیل قضایا، عقلانیت تجربی را جایگزین عقلانیت وحیانی نموده و بر هر آنچه خارج از حوزه آزمون حسی باشد، خط بطلان کشیده است، یک تفکر سکولار و دین ستیز است.  نتیجه اینکه: الگوی لیبرالیسم به عنوان مهم ترین فراورده فکری اندیشمندان غربی، از نظر سیاسی ـ اجتماعی یک استبداد مشروع است و از نظر فرهنگی، یک تفکر دین گریز و سکولار است و از نظر خاستگاه، دارای اهداف و گرایشهای اومانیستی است. بنابراین ماهیت الگوی پیشنهادی امثال "فوکویاما" ترکیبی است از مؤلفه های یاد شده که محتوای اصلی و چهره غالب آن، رویکرد افراطی به گرایشات اومانیستی دارد.  تفکر لیبرالیسم غربی با ظهور شکاکیت عقلی و گرایش به پژوهش های علمی صرف به تدریج از گزاره های دینی و ایمانی فاصله گرفت و با اصل قرار دادن جنبه های ناسوتی انسان، تعالی معنوی و روحی را از ساحت زندگی انسان کنار گذاشت و نقش کمرنگی که در ابتدا برای "خدا" مدنظر بود یک باره نادیده انگاشت.  حقیقت این است که ارتعاشات فکری نظریه پردازان پر ادعا و پرچمداران تئوری لیبرال دموکراسی غرب بیش از این درک و کشش و توان درک واقعیات را ندارد و لذا انتظاری بیش از این نباید داشت. طبق بیان حکیمانه قرآن کریم علّت انحراف آنان جهل و کوته فکری آنان است.  بدون شک اندازه های فکری مدعیان بلند پرواز پایان تاریخ کوتاه تر از آن است که برای نظام آینده تاریخ انسان طرح و سخنی داشته باشند؛ زیرا سخن از الگوی ایده آل انسانی بدون انسان شناسی، حرفی است بی پایه و گزاف. همان چیزی که از سوی داعیه داران حقوق انسان مورد غفلت قرار گرفته است و پیامدهای فاجعه بار آن طولانی تر از آن است که قابل فهرست باشد.  دکترین مهدویت یا تئوری برتر هم اکنون ـ با توجه به آنچه قبلاً اشاره گردید ـ پرسش اصلی بحث این است که در عصر انفجار اطلاعات و رقابت فرهنگها و ایدئولوژی ها، آیا وقت آن نرسیده است که با استفاده از استعدادها و فرصتهای به وجود آمده، دکترین مهدویت را به عنوان یک تئوری برتر، در دستور کار افکار جهانی و محافل علمی و بین المللی قرار داد؟  پاسخ این پرسش مهم ـ فی الجمله مثبت به نظر می رسد. اما باید توجه داشت که اولین قدم در این راستا، رویکرد اثباتی به موضوع؛ یعنی معرفی، تبیین و شناسایی برجستگی های ذاتی تئوری مهدویت در مقایسه با دیگر تئوریها است و آنچه در مقام مقایسه و موازنه، معیار برتری یک اندیشه و نظریه نسبت به سایر نظریات، محسوب می شود، برتری اصول، برنامه ها و اهداف مطرح در آن است؛ زیرا آثار و نتایج هر تفکری متناسب با اهداف و شاخصهای تعریف شده در آن خواهند بود. شاخصهای تئوری برتر در یک نگاه اجمالی می توان معیارها و شاخصهای مهم یک تفکر و تئوری برتر را در چند اصل اساسی خلاصه نمود:  1. هماهنگی و همسازی با فطرت؛  2. جامعیت اهداف و برنامه ها؛ 3. آرمانی بودن اهداف؛ 4. کارامدی؛ 5. عقلانیت. از این لحاظ، تئوری مهدویت تنها نظریه است که همه فاکتورهای یاد شده، در اهداف و برنامه های آن لحاظ گردیده و پتانسیل های لازم جهت تحقق آن را در حداکثر ممکن دارا می باشد. در دکترین مهدویت عنصر فطرت، زیر بنای همه جهت گیری ها است و نیز از نظر جامعیت، دارای ساختار کارآمد، عقل پذیر و محتوای فراگیر و همه جانبه نگر است که اهداف بلند و آرمانی بشر را به بهترین وجه در خود منعکس نموده است.  نتیجه این که: جهان معاصر با همه دستاوردهای علمی و تکنیکی آن، در میان جنجال ها و موج آفرینی های موجود، سرانجام خود را برای برون رفت از بن بست های موجود و رهیافت به مدیریت پیچیده عصر آینده، ناگزیر از یک انتخاب سرنوشت ساز خواهند دید و آن جز رویکرد به نظام عقلانی و جامع مطرح در تئوری مهدویت، چیز دیگری نمی تواند باشد؛ زیرا هیچ طرح جایگزین دیگری، برای آن وجود ندارد. و این ادعا نیز نه از  روی اغراق و خوش بینی افراطی و یا تعصب و احساسات مذهبی، بلکه بر اساس مقایسه ای منصفانه و نگاه واقع بینانه نسبت به مبانی، مؤلفه ها و توانمندی های تئوری مهدویت نسبت به دیگر دیدگاه ها و نظریه ها، ابراز می گردد.  زیرساختهای تئوری مهدویت نظام مهدوی ماهیتاً یک نظام دینی ـ سیاسی است که موضوع کار آن "انسان" و چارچوب و معیارهای آن "دین" می باشد، به همین جهت در تئوری مهدویت، انسان و گستره نیازهای او از یک سو، و دین و بایسته های آن از سوی دیگر به عنوان دو زیر ساخت اصلی که اساس تئوری مهدویت مبتنی بر آن است، می باید مورد توجه قرار گیرد. از طرف دیگر در تئوری مهدویت ، نگاه و رویکرد به این دو مقوله، نگاه جمعی و حکومتی است که ریز برنامه ها و کلیات آن به هم پیوسته و مرتبط است. از این روی تحلیل جامعیت و برتری تئوری مهدویت، نیاز مند توجه و تعمق کافی نسبت به جایگاه انسان و نقش و کار کرد دین در این راستا است. 1. جایگاه انسان در تئوری مهدویت  بررسی خواست ها و تعیین قلمرو و جایگاه انسان در یک اندیشه سیاسی ـ حکومتی؛ مهم ترین شاخص برای سنجش اصالت و جامعیت یک تفکر ، به شمار می رود زیرا هر اندیشه سیاسی ـ حکومتی؛ چه این که جنبه دینی و قدسی داشته باشد و یا صرفا یک قرار داد اجتماعی باشد، در هر حال یک امر اعتباری است که به منظور ساماندهی و پاسخگویی به نیازهای مادی و معنوی انسان ارائه می گردد. بدیهی است که تعریف و تعیین خواستها و نیازهای انسان و تدارک طرح و برنامه برای آن، بدون تعریف و شناخت صحیح از انسان و اندازه های وجودی او ممکن نخواهد بود.  آنچه مهم است روشن شدن این واقعیت است که قلمرو امتداد و استمرار حرکت انسان تا کجا است؟ تا این پرسش مهم روشن نشود و حدود و کرانه های هستی انسان شناخته نشود، سخن از طرح و برنامه و ارزش گذاری انسان ، مفهوم نخواهد داشت. زیرا تئوریها و حکومتهایی که جامعه انسانی را تا سرحد یک دام پروری بزرگ، تنزل می دهند، نه تنها به این همه وحی و کتاب و پیامبر و امام نیاز ندارند که حتی به عقل (قوه سنجش و انتخاب) نیز نیازی نخواهند داشت، تنها غرایز و فکر (قوه نتیجه گیری) و تجربه برای اینان کافی است؛ چون برای روشن کردن یک چراغ فتیله ای احتیاج به نیروی اتمی نخواهد بود. اگر استمرار و ارتباط انسان با تمامی عوالم پیش رو لحاظ نشود می توان به همین حکومتها با شکل و شمایل قرار دادی، و حکومت دانشمندان و نخبگان دل خوش کرد و با روشهای گوناگون به کنترل حاکم پرداخت و او را به کار مردم کشاند، اما اگر انسان در رابطه با ابدیت مطرح شود و پیوند او با همه هستی مد نظر قرار گیرد، طبیعی است که برای انسان مستمر و مرتبط با عوالم متیقن، مظنون و محتمل، چاره ای جز پیوند با مرکزی که به تمامی این مجموعه ها آگاه باشد، نخواهد بود؛ زیرا نظامی که رابطه او را با همه این عوالم تعریف و تنظیم ننماید، پاسخ گوی نیازهای اصیل انسان نخواهد بود. واقعیت داستان نیز چنین است که انسان در وسعت هستی و کل نظام جهانی مطرح است . مسأله این است که انسان هم استمرار دارد و هم در این استمرار اتصال و پیوند دارد؛ پیوندی با جامعه و پیوندی با کل نظام هستی. این تنگ چشمی است که انسان فقط در محدوده جامعه و هفتاد سال دنیا مطرح شود.  اگر چنانچه انسان را در کل نظام هستی مطرح کنیم ناچار این انسان با این پیوند و ارتباط ، به حکومت و نظامی هماهنگ با نظام هستی و حاکمی آگاه به این نظام و قانونی منبعث از واقعیات این نظام، نیاز خواهد داشت. در این نگاه گرچه تاریخ آغازین انسان مشخص و محدود است اما کرانه های فرجامین آن نامتناهی است و نیازمند به سیستم و نظامی است که بلندای قامت انسانی را در بر گیرد. مهم ترین تفاوت نظام حکومتی مهدوی با سایر نظامها و تئوری ها در همین نکته اساسی نهفته است. امروزه اهداف حکومتها فقط در تأمین امکانات رفاهی، آموزشی، بهداشتی، حفظ امنیت و... خلاصه می شود و ترقی، پیشرفت و تکامل جامعه انسانی را فقط با مقیاس خوراک، پوشاک و مسکن ارزش گذاری می نمایند. بدیهی است که چنین سیستمهایی که توجهشان معطوف به کسب ثروت، قدرت و اشباع تمایلات مادی بشری می باشد، نمی توانند اهداف متعالی انسانی را بر آورده سازند.  در تئوری مهدویت تک تک افراد به عنوان برگزیدگان خلقت از کرامت خاصی برخوردارند که می باید هرکدام مظاهر اسما و صفات الهی باشند.  اهداف حکومت نیز بر پایه ها و ریشه های دیگری استوار است که بسی عمیق تر و فراتر از پاسداری از امنیت، تأمین رفاه و معیشت مردم است.  بنابر این شرط نخست یک تئوری جامع ، نوع تلقی آن نسبت به جایگاه انسان و همخوانی اهداف آن با نیازهای واقعی او است. بر این اساس ارزیابی و سنجش میزان صلاحیت و یا نارسایی تئوری های مدعی سامان بخشی امور انسان، چندان دشوار نمی باشد.  2. نقش و گستره دین در تئوری مهدویت دومین شاخصی که در تحلیل اهداف و ماهیت نظام مهدوی ضروری است مورد توجه قرار گیرد، شناخت قلمرو و گستره کارکرد دین در عرصه زندگی است؛ زیرا نظام مهدویت ـ چنانچه اشاره شد ـ ماهیتاً یک نظام دینی است که قلمرو و گستره آن نیز مبتنی بر قلمرو و گستره دین است.  "دین" در اصطلاح عبارت است از مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی که برای اداره امور فردی و اجتماعی انسانها و تأمین سعادت دنیوی و اخروی آنان، تدوین شده است. با این تعریف روشن می شود که دین همه مجال های زندگی بشر را در بر می گیرد و حوزه کارکرد دین شامل همه عرصه های فکری، رفتاری، مادی و معنوی می شود و برای همه موضوعات مرتبط با زوایای زندگی، طرح و برنامه دارد. بنابر این گستره دین شامل همه عرصه های حیات می شود. دین همچنان که نسبت به مسأله ای از مسائل اخروی انسان بی تفاوت نیست، نسبت به مسائل دنیوی وی نیز نمی تواند بی تفاوت باشد. دین باید در همه عرصه های علم، فرهنگ، تمدن، اقتصاد، سیاست، حکومت، هنر، صنعت، خانواده و... حضور داشته باشد.  به همین جهت گستره و اهداف حکومت را نیز دین مشخص می نماید. در تئوری مهدویت، حکومت نمی تواند کارکرد غیردینی داشته باشد؛ زیرا تبیین نیازها و تنظیم روابط پیچیده و گسترده انسان در همه عرصه ها را دین به عهده دارد و مرزهای باید و نباید را دین تعیین می نماید؛ به همین دلیل مأموریت اصلی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در انقلاب جهانی موعود، حاکمیت مطلق دین در گستره جهانی است. شاید با توجه به اهمیت و نقش محوری دین است که قرآن کریم غلبه و حاکمیت انحصاری دین اسلام را سه بار مورد تاکید قرار داده است و در سه سوره این فراز را می فرماید: (هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ).  او است خداوندی که پیامبرش حضرت خاتم صلی الله علیه و آله را همراه با دین اسلام برای هدایت مردم فرستاد تا این دین را بر همه ادیان دیگر پیروز نماید. در این آیات هدف از بعثت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله حاکمیت دین اسلام ذکر شده که اجرای کامل آن در عصر ظهور خاتم اوصیا تحقق خواهد یافت.  ضرورتها و راهکارهای جهانی شدن اندیشه مهدویت امروزه با توجه به گسترش ارتباطات و تعاملات در حوزه های اطلاع رسانی، فرهنگ، اقتصاد و تصمیم گیریهای سیاسی، شرایط جهانی به سمت فشردگی و یکپارچه سازی به پیش می رود آنچه به عنوان بحث جهانی شدن و یا جهانی سازی مطرح است نیز ناشی از این حرکت پرشتاب و متغیر شرایط جهانی است. این بحث گر چه ابتدا در میان تئوری پردازان غرب مطرح شد و به عنوان نظریه "دهکده جهانی" مارشال مک لوهان معروف گردید ولی امروزه بحث جهانی شدن کلید واژه غالب نظریات مطرح در محافل اندیشمندان معاصر به شمار می رود. قطع نظر از این که این حرکت ماهیتاً یک روند صرفا طبیعی است یا دست های نامرئی پشت سر آن است، آنچه مسلم است این است که به موازات این حرکت، تلاشهای وسیعی از سوی مراکز قدرت در غرب جریان دارد تا با الگو دهی و تئوری سازی کاذب، افکار جهانی را برای پذیرش الگوهای غربی آماده نمایند و مسیر این روند را به سمت اهداف مورد نظر خود منحرف سازند. در چنین شرایطی که اذهان عمومی به شدت نیازمند تغذیه فکری است و با توجه به آنچه قبلا اشاره گردید ـ تئوریها و الگوهای غربی با بحرانها و بن بستهای لاینحل مواجه می باشند ـ به نظر می رسد که طرح "دکترین مهدویت" و نظریه سیاسی حکومت عدل جهان اسلام، مهمترین فریضه ای است که اندیشمندان جهان تشیع می باید آن را در دستور کار گفتمان جهانی قرار دهند و با روشهای کارشناسانه، ساز و کار و مکانیزم عرضه این طرح و تفکر را در معرض قضاوت و انتخاب افکار جهانی، مورد بررسی قرار دهند. امروزه نقش افسانه ای و حیرت انگیز عنصر "تبلیغ"، در عرصه جنگ روانی برای تسخیر افکار عمومی و فرهنگ سازی الگوهای مورد نظر با استفاده از ابزار و روشهای پیچیده آن، بر هیچ فرد آگاهی پوشیده نمی باشد. در این جنگ نا محسوس گر چه بُعد سخت افزاری و نقش ابزار و وسایل ارتباط جمعی را نمی توان نادیده گرفت ولی آنچه تعیین کننده است بُعد نرم افزاری مسأله؛ یعنی تولید ایده و فکر و نیز قالبهای ارائه و تزریق آن در شریانهای ذهنی جامعه می باشد. البته کارایی و دوام اندیشه های باطل، به تلاشهای ریاکارانه و تظاهر به حق نمایی وابسته است و با برملا شدن حیله و ماهیت شیطانی آن، تاریخ مصرف آن نیز به پایان می رسد؛  زیرا باطل و افکار بی مایه هیچگاه پایدار و استوار نیست بلکه همانند کفی است که با استفاده از امواج طوفان، فرصت جولان پیدا می کند و لذا پاد زهر تبلیغات باطل و ریاکارانه، عرضه اندیشه های اصیل و فطری از یک سو، و آگاهی بخشی و افشای چهره دروغین باطل از سوی دیگر است. اندیشه مهدویت با توجه به تحلیل واقع گرایانه از انسان و جهان و با توجه به برجستگیها و جاذبه های ذاتی آن می تواند پایه و اساس تبلیغات حق مدار باشد. نگاهی به وضعیت شکننده جهانی و سرخوردگیهای ناشی از هیاهوی تبلیغاتی؛ به ویژه موج خشم و تنفر نسبت به واژه هایی نظیر: "  استعمار"، "ابرقدرت"، "حق وتو" و... همه گویای آن است که عطش عدالت خواهی در اذهان عمومی به تدریج تشدید می شود و جهانیان با تجربه مکرر تئوری های دروغ پرداز و افول پی در پی اندیشه های پوچ، خلأ سیستم و نظام مبتنی بر محور عدالت را به خوبی احساس می نمایند، گرچه این احساس به زبان قال کمتر ابراز می گردد.  نگارنده معتقد است که فضای جهانی تا حد زیادی برای طرح دکترین مهدویت، مساعد گردیده است و عمیقا بر این باور است که امروزه شیعه می تواند با تکیه بر این پایگاه تئوری ساز و با استفاده از توان فوق العاده وسایل ارتباطی روز، ابعاد سعادت آفرین اندیشه مترقی "دکترین مهدویت" را برای انسانهای بی شمار تشنه عدالت تبیین نموده، افکار جهانی را تسخیر کند؛ زیرا دکترین مهدویت از نظر برد تبلیغاتی در مقایسه با سایر تئوریهای مطرح، به لحاظ ساختار منحصر به فرد و اهداف آرمانی آن، بیشترین جذبه را دارا می باشد. این پشتوانه غنی فکری، شیعه را در موقعیت ممتازی قرار داده و حتی در شرایط نامتعادل کنونی ، قدرت مانور دهی تفکر شیعی را در مصاف با فرآورده های فکری غرب، به شدت افزایش داده و تفوق و برتری آن را تضمین نموده است. شرط این مهم نیز توجه کافی به ضرورتها و درک قابلیتهای این تفکر است که مهمترین آنها عبارت است از:  1. اعتقاد به اصالت فکری، فرهنگی و بازگشت به هویت دینی، مذهبی؛ 2. دشمن شناسی و برآورد دقیق ضعفها و بن بستهای موجود؛ 3. استفاده از روشها و تکنیکهای جنگ روانی و علمی، فرهنگی متناسب با اقتضائات شرایط و زمان. این طرح اگر با روشهای کارشناسانه وعلمی در ذائقه انسانهای تشنه حقیقت تزریق شود، تأثیرات عمیق و ثمر بخشی را به دنبال خواهد داشت و جهت گیریهای عمومی را از حالت قطب بندی فعلی خارج و مسیر و گزینه جدیدی را در برابر آن قرار خواهد داد.  در چنین حالتی گرچه دنیا پرستان قدرت طلب در برابر آن خواهند ایستاد و مقاومت خواهند کرد اما خرد جمعی جامعه جهانی از طرحی چنین راهگشا استقبال خواهد نمود.  بدون شک این طرح، بایسته ها و راهکارهای خاص خود را می طلبد که در دو سطح کلان قابل طرح است: یکی؛ در حوزه درون دینی که مستلزم فرهنگ سازی و نهادینه شدن آن در جوامع شیعی و مسلمان است. دوم؛ طرح جهانی آن در سطح بین المللی که در اینجا به اختصار کلیت این موضوع را مورد اشاره قرار می دهیم: الف: فرهنگ سازی درونی  منظور از فرهنگ سازی درونی، تبدیل شدن این بحث از حالت اعتقاد و باور صرف به یک جریان اجتماعی و تفکر غالب است به گونه ای که آثار آن در تمامی عرصه ها و محیط ها، ظهور و نمود داشته باشد. روشن است که نهادینه شدن این تفکر کاری است دشوار که نیاز به تمرین مستمر و کارکرد فرهنگی درسطوح مختلف جامعه؛ بخصوص در مراکز علمی، دانشگاهی، اماکن مذهبی، نهادها و ارگانهای متولی امور فرهنگی و... دارد؛ چون کارکرد فرهنگی هم اندیشه ساز است و هم الگوپرداز؛ بویژه آنجا که مسأله ریشه ای دینی و اعتقادی نیز داشته باشد. اساسا منطق اسلام و برتری اندیشه مهدویت در تقابل و تعارض با سایر اندیشه ها، بر پایه برتری فرهنگی استوار است و نه غلبه نظامی؛ چون اندیشه مهدویت ماهیتاً دینی، فرهنگی است و تفوق و چیرگی اسلام در عصر ظهور بر سایر ادیان، قبل از آن که یک غلبه نظامی باشد، یک چیرگی فرهنگی و تمدنی است. از این که در آیات قران کریم در مقام بیان غلبه و پیروزی نهایی اسلام از کلمه "لیغلبه" استفاده نشده و به جای آن کلمه "لیظهره" به کار برده شده است نیز می توان این مطلب را استفاده نمود؛ زیرا واژه "غلب" بیشتر معنای قهرآمیز بودن و پیروزی نظامی را می رساند در حالی که واژه "ظهور" شدت آشکار بودن و مبرهن بودن مسأله را بیان می کند که گویای حداکثر نمود پیروزی و برتری منطق و فرهنگ اسلام است؛ بطوری که در و دیوار همه شاهد برتری و حقانیت اسلام می باشد. تعبیر (لیظهره علی الدین کله ) در قرآن از سیطره دین اسلام در حد احساس ملموس بشری خبر می دهد که نه تنها در سطح دانشگاهها و مراکز علمی جهان بلکه در سطح ادراکات مردم کوچه و بازار نیز جلوه گر خواهد بود. بنابراین تحلیل قرآنی مسأله نیز گویای آن است که یکی از مؤلفه های مهم برتری نظام مهدوی، اصالت فرهنگی آن است که زمینه گسترش و سیطره اسلام را هموار خواهد ساخت. 2. طرح بین المللی گفتمان مهدویت  یکی از راهکارها و اولویت های طرح و ترویج اندیشه مهدویت، قرار دادن آن در مدار گفتمان و دیالوگ بین المللی است. این بحث با توجه به ضرورت مبرم آن، از چند جهت نیاز به تأمل و بررسی دارد: موضوع گفتمان:  مسأله "منجی گرایی" و "موعود شناسی" را می توان به عنوان نقطه مشترک پیروان ادیان و آیین های مختلف، موضوع گفتمان بین الادیان  قرار داد و این بحث بخصوص در میان اسلام و مسیحیت زمینه های بیشتری دارد.  محورهای گفتمان: چند چیز را می توان به عنوان محورهای گفتمان و هم سنخی اندیشمندان ادیان مختلف؛ بویژه عالمان مسلمان و جهان مسیحیت عنوان نمود:  1. بررسی ویژگی های جامعه آرمانی موعود؛ 2. بررسی ویژگیهای رهبری جامعه آرمانی و موعود؛ 3. مقایسه نظریات ادیان مختلف و تقارن این نظریات در موضوع منجی گرایی و موعود شناسی و...؛ 4. بررسی نقش ادیان در پیدایش تمدنهای بزرگ بشری و... . این گونه گفتمان ها را می توان هم به صورت زنده و مستقیم در قالب همایش های بین المللی و مناظرات علمی برگزار نمود و هم می توان بطور غیرمستقیم به وسیله ابزارهای ارتباطی؛ همچون اینترنت، ماهواره، برنامه های رادیویی و تلویزیونی و... با سهولت و کمترین هزینه انجام داد. اهداف گفتمان: در این دیالوگها و گفتمانهای علمی دو هدف اساسی می تواند مورد پیگیری قرار گیرد:  1. بررسی نقش دین در شکل گیری مؤلفه های نظام جهانی؛ نظیر عدالت جهانی، صلح جهانی، اقتصاد جهانی، امنیت، اخلاق، معنویت ، هویت و...؛ 2. شخص شناسی و شخصیت شناسی رهبر موعود (منجی شناسی تطبیقی).  بسیار جای تعجب است که عقلا، خردمندان دور اندیش، سیاست مداران و نخبگان معاصر، هر از چندگاهی برای برون رفت از معضلات و بحران های موجود در فکر چاره جویی بر می آیند و با تشکیل گردهمایی هایی بین المللی، در مورد مشکلات فرا روی جامعه جهانی داد سخن سر می دهند و موضوعاتی؛ چون حقوق بشر، آزادیهای مدنی، صلح، محیط زیست، کنترل زرادخانه های هسته ای، بهداشت، جمعیت، معضل مواد مخدر، تروریزم، فقر، بیکاری و دهها موضوع پر طمطراق دیگر را در دستور کار قرار می دهند بدون این که چندان نتیجه داشته باشد.  اما در این مجالس و نشستهای بین المللی از معضل اصلی بشر معاصر؛ یعنی عدم حضور محسوس دین در صحنه و فقدان رهبری معصوم و الهی در جامعه، هیچگونه سخنی به میان نمی آید، در حالی که همه گرفتاریها و بن بست های لاینحل موجود؛ نظیر بحران فاجعه آمیز محیط زیست، بن بست علم زدگی، بن بست بی هویتی و احساس پوچی حاصل از مدرنیسم، بن بست قدرت محوری به جای مشروعیت، بن بست دموکراسی، بن بست ساختار نظام بین المللی و مهم تر از همه بن بست خلأ معنویت و اخلاق، همه و همه ناشی از بر کناری و فقدان این دو عنصر (دین و رهبری معصوم) از عرصه حیات سیاسی، اجتماعی و گفتمان جهانی است؛ زیرا در فضای بیگانگی از خدا و انقطاع از دین، همه چیز مجاز شمرده می شود و قدرت به جای مشروعیت می نشیند. در چنین فضایی آنچه معیار عمل خواهد بود قدرت و خواست قدرتمندان است نه چیز دیگر و این جایگزینی از خطرناکترین تبدل هایی است که پیامدهای مهلک آن حیات جامعه انسانی را تهدید می کند.  بنابر این نخستین شرط برون رفت از بن بستها، شناخت عوامل و ریشه های بحران است؛ زیرا بدون تشخیص درد، سخن از دارو و درمان بیهوده خواهد بود. تا زمانی که بشر معاصر خسارات جبران ناپذیر غیبت دین و رهبری الهی از صحنه تصمیم گیری را درک ننمایند و عمیقاً به این باور نرسند، هیچ راهبرد سعادت آفرین دیگری را برای فرجام فرا روی تاریخ نخواهند یافت. آنچه تا کنون عامل اصلی انزوای دین از عرصه زندگی بوده است، غفلت و انحراف مدعیان دین داری بوده است نه عدم کارایی دین. گفتمان بین المللی مهدویت و موعود شناسی، می تواند توجه اندیشمندان دینی را نسبت به نقش آفرینی دین در شکل گیری بایسته های نظام جهانی معطوف سازد. در این گفتمانها با تبیین ابعاد مختلف موعود گرایی اسلامی و شیعی، و برجستگی های اندیشه مهدویت، می توان افقها و فضاهای جدیدی را پدید آورد و با قراردادن نظریه "دکترین مهدویت" در کانون توجهات جهانی، زمینه انعکاس و ترویج این اندیشه الهی و نجات بخش را در جهان هموار نمود. آنچه اشاره گردید صرفاً در حد طرح موضوع و توجه دادن به اهمیت و ضرورت بحث بود. بدیهی است که بررسی راهکارهای توسعه و عملیاتی شدن این بحث، ساز و کارها، فرمولها و بایستگی های خاصی را می طلبد که در جای خود نیاز به پردازش کارشناسانه و تأمل بیشتری خواهند داشت. قنبرعلی صمدی ماهنامه انتظار موعود - شماره 16 انتهای متن/

94/06/08 - 04:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 133]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن