تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821120596




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ریشه ها و علل پیدایش غلو در عصر ائمه(علیهم السلام) - بخش دوم و پایانی عامل دشمنی با اهل بیت و اسلام


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ریشه ها و علل پیدایش غلو در عصر ائمه(علیهم السلام) - بخش دوم و پایانی
عامل دشمنی با اهل بیت و اسلام
بدون شک، آشنایی دقیق با ریشه ها و علل به وجودآورنده غلو، در بسیاری از موارد، می تواند افراد را از گرفتار شدن در این دام خطرناک رهایی بخشد.

خبرگزاری فارس: عامل دشمنی با اهل بیت و اسلام



  ج) عوامل سیاسی 1. دشمنی با اهل بیت(علیهم السلام) و اسلام در برخی از موارد دشمنان (اهل بیت(علیهم السلام) و اسلام) همانند امویان و عباسیان، (1) به منظور مخدوش کردن چهره واقعی ائمه(علیهم السلام) و در مواردی تخریب چهره واقعی اسلام، سخنانی غالیانه بیان می کردند و تلاش می کردند با نشر این سخنان، به اهداف سیاسی خویش دست یابند. بنی امیه و بنی عباس، ائمه(علیهم السلام) و به طورکلی اسلام واقعی را موانعی جدی در مسیر حاکیت خویش می دیدند. به همین جهت از هر وسیله ای جهت کم کردن پیروان ائمه(علیهم السلام) و پیروان واقعی اسلام بهره می بردند. ترویج سخنان غالیانه و انتساب آنها به شیعیان، حتی در مواردی سبب تکفیر پیروان اهل بیت(علیهم السلام) می شده، امری که طبیعتاً موجبات تنفر از شیعیان را فراهم می کرده است. امام رضا(علیه السلام) به ابراهیم بن ابی محمود که از حضرت درخصوص پذیرش یا عدم پذیرش احادیث غالیانه سؤال کرده بود، به تلاش مخالفان در این رابطه اشاره کرد. حضرت فرمود:«مخالفان ما روایاتی را درخصوص فضائل ما جعل کردند و آنها را سه قسم کردند: اخبار مشتمل بر غلو، اخبار مشتمل بر تقصیر و اخبار مشتمل بر تصریح به لعن و مذمت دشمنان ما؛ و وقتی مردم سخنان غالیانه را درمورد ما بشنوند، شیعیان ما را تکفیر می کنند ...» (2) امام باقر(علیه السلام) به نقش امویان در انتشار احادیث تشبیه و تجسیم اشاره دارد و آنان را اهل افترا بر خداوند معرفی کرده است. (3) امام صادق(علیه السلام) در حدیثی اشاره دارد: «درمورد ما اهل بیت(علیهم السلام) شیطان همچنان درپی آن است که کسانی را که از ما نیستند و در شمار اهل دین به حساب نمی آیند، در صفوف ما جای دهد و آنگاه که شیطان او را به جایی رساند و مردم برای او شأنی قائل شدند، او را دستور می دهد که بر ما دروغ ببندد.» (4) وهب بن وهب، معروف به ابوالبختری یکی از کسانی بود که احادیثی از قول امام صادق(علیه السلام) جعل می کرد. در روایتی به نقل از وی آمده است: «ابوحنیفه بر جعفر بن محمد(علیه السلام) وارد شد، چون جعفر بر او نگریست، گفت: گویا تو روزگاری سنت جدّم را پس از ویرانی و تباهی احیا خواهی کرد، تو فریادرس هر دردمند و پناهگاه هر غمگینی خواهی بود ...» (5) اسد حیدر معتقد است: «هدف دشمنان، انتقام از اسلام بوده و اختراع غلات، وسیله ای برای رسیدن به این هدف بوده است.» (6) یکی دیگر از مواردی که می توان رد پای دشمنان را در شکل گیری غلو و تبلیغ این عقیده دید، نهضت عباسیان است. آنان برای پیشبرد نهضت خود عقاید غالیانه ای را درخصوص محمد بن حنفیه و پسرش ابوهاشم و سپس امامان خویش نشر دادند. (7) 2. جاه طلبی های سیاسی به نظر می رسد در برخی موارد نیز افکار انقلابی و به تعبیر برخی «جاه طلب های سیاسی» از ریشه های غلو بوده است. جاسم حسین در کتاب تاریخ سیاسی غیبت به این حقیقت اشاره دارد. وی می نویسد: «سیاست تقیه امام صادق(علیه السلام) بخش عظیمی از پیروانش را ارضا نکرد. جاه طلبی های سیاسی آنان، موجب ایجاد شکاف در میان امامیه شد. تحریک کننده این جریان سیاسی، ابوالخطاب (8) بود.» (9) توجه به نقش و تأثیر ابوالخطاب در سایر افراد (10) و فرقه های غالی، می تواند مؤید این نظریه باشد. بدون شک اهداف و رقابت های سیاسی در بسیاری از گروه های غالی وجود داشته است و غلات و سردمداران آنها در عصر ائمه(علیهم السلام) به نوعی با حاکمان سیاسی درگیر بودند. نگاهی به غالیان مشهوری چون بیان بن سمعان (م. 119 ق)، مغیره بن سعید (م. 119 ق)، ابومنصور عجلی (م. 122 ق)، ابوالخطاب (م. 138 ق)، نمیری (م. 270 ق) و شلمغانی (م. 323 ق) که توسط حکومت سرکوب شده اند، شاهدی بر این مدعا است؛ به گونه ای که اصول اعتقادی این افراد نیز همگی با سیاست و رهبری جامعه ربط وثیقی داشته است. (11) در برخی از موارد نیز افرادی برای جاانداختن رهبران سیاسی خود، در دل مردمان ساده دل، درباره آنان، غلو می کردند. طرف داران ابومسلم خراسانی این گونه بودند و عقاید خاصی درباره او داشتند: می گفتند: «او نمرده، بلکه زنده و جاوید است و رجعت خواهد کرد.» د) عامل اقتصادی (تمایلات دنیوی) مسائل پیش گفته درباب ریشه ها و علل غلو، تقریباً همگی از جهالت و نادانی، ساده دلی، کم خردی و کج فهمی ناشی می شد. اما در این میان، ریشه ها و عواملی نیز وجود دارند که نه از روی جهالت و نادانی، بلکه از سر علم و آگاهی و عمدتاً توسط شیادانی پایه گذاری شده است که درپی اهداف دنیوی (اقتصادی) همانند دستیابی به اموال دنیا، مقامات دنیوی و ... بوده اند. یکی از این عوامل و ریشه ها، تمایلات دنیوی است. بسیاری از کسانی که عنوان غالی بر آنها صدق می کرد، تلاش می کردند به منظور دستیابی به دنیا، با بیان عقایدی فریبنده، دیگران را فریب داده و آنها را به خود جذب کنند. این گروه عمدتاً شیادانی بودند که برای رسیدن به مقامات دنیوی و نفوذ و تأثیر در نفوس مردم و پیدا کردن مریدان، خود را به ائمه(علیهم السلام) منتسب می کردند، و نسبت های دروغ و غلوآمیز به ایشان می دادند و در برخی موارد، خود را در مقام و رتبه، با ائمه(علیهم السلام) شریک می پنداشتند و یا خویشتن را نائب و جانشین و دستیار آنها معرفی می کردند. سران غالی تلاش می کردند با جعل ادعای غلوآمیز الوهیت و یا نبوت برای ائمه(علیهم السلام)، نبوت و یا امامت خویش را به اثبات برسانند. (12) اثبات نبوت آنها موجب می شد، پول و ثروت به سمت آنان سرازیر شود. محمد بن عمر کشی روایتی را نقل کرده که در آن روایت، فردی به نام «شریک» به جعل احادیث، توسط برخی از جاهلانی که با امام صادق(علیه السلام)  ارتباط داشتند، به منظور ارتزاق از مردم و گرفتن درهم های ایشان اشاره دارد. (13) امام باقر(علیه السلام)  به سوءاستفاده عده ای از آنها، از جایگاه اهل بیت(علیهم السلام) اشاره دارد. (14) امام صادق(علیه السلام) در حدیثی به حرص و ولع این گروه، به دورغ بستن بر اهل بیت(علیهم السلام) اشاره دارد و علت آن را دنیاطلبی دانسته است. (15) امام صادق(علیه السلام)  در حدیثی ضمن لعن غلات و مفوضه اشاره دارد غلو آنها به جهت فرار از اقامه واجبات و ادای حقوق (الهی) می باشد. (16) امام جواد(علیه السلام) ، جعفر بن واقد و هاشم بن ابی هاشم را به سوءاستفاده از این قضیه متهم کرده است. (17) امام حسن عسکری(علیه السلام)  نیز در حدیثی، به همین امر اشاره دارد. (18) آن حضرت پس از برائت از محمد بن نصیر نمیری و ابن بابای قمی، به همین سوءاستفاده اشاره دارد. (19) در بسیاری از منابع به سوءاستفاده غالیان از پیروانشان اشاره شده است. به عنوان نمونه «بکر اعور» که از غالیان فرقه مغیریه است، به منظور دستیابی به اموال مغیریه، خود را از جانشینان مغیره بن سعید معرفی کرد و با این نیرنگ، اموال مغیریه را تصاحب کرد. وقتی ادعای دروغ وی ثابت شد، مورد لعن مغیریه قرار گرفت. (20) پیروان محمد بن بشیر، موظف بودند پس از مرگ او حقوقی را که از اموال خویش به او می دادند، جهت تقرب به خداوند به جانشینان او پرداخت نمایند. (21) داستان جالبی که خطیب بغدادی (م. 463) و پس از او ابن خلکان (م. 681) درمورد حلاج نقل می کنند  ـ در صورت صحت ـ نشان از فریب کاری های غالیان و تلاش آنها در این جهت است. بغدادی می نویسد: حلاج یکی از یاران خویش را به شهری از شهرهای جبل (22) فرستاد تا در آنجا حیله ای به کار ببندد. آن مرد به آن منطقه رفت و دو سال مشغول عبادت و قرائت قرآن و روزه بود. سپس اظهار نابینایی کرد. و به دروغ مدعی شد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در خواب دیده است و پیامبر به او گفته است که مردی صالح به این شهر خواهد آمد و شفای تو به دست و با دعای اوست. پس از مدتی حلاج به شهر آمد و مرد نابینا تقاضا کرد مردم وی را نزد او ببرند، او خوابش را نقل کرد و حلاج برای او دعا کرد، دست بر چشمانش کشید و وی خوب شد. آن مرد پس از چند ماه از خروج حلاج از شهر، ادعا کرد که می خواهد به جنگ برود ... سپس با فریب مردم، پول های زیادی گرفت و نزد حلاج رفت، و پول ها را با هم تقسیم کردند. (23) به این نکته نیز باید توجه داشت که تمایلات مادی و دنیوی، یکی از علت های مهم در توقف برخی از شیعیان در امامت ائمه(علیهم السلام) بوده است. کسانی که قائل به عدم رحلت امام موسی بن جعفر(علیه السلام) شدند (واقفیه)، و منکر امامت امام رضا(علیه السلام) و قائل به مهدویت حضرت شدند، درحقیقت، به همین انگیزه چنین عقیده ای را اظهار کردند. در زمان شهادت امام موسی بن جعفر(علیه السلام)،70 هزار دینار از اموال حضرت، نزد زیاد قندی بود، امام رضا(علیه السلام) از وی درخواست کرد این اموال را به حضرت تحویل دهد، اما زیاد قندی امتناع کرد. (24) یونس بن عبدالرحمن می گوید: «امام موسی بن جعفر(علیه السلام) از دنیا رفت و هریک از متصدیان اموال، پول زیادی نزدشان بود. طمع در آن اموال، باعث توقف در موسی بن جعفر(علیه السلام) و انکار مرگ آن جناب گردید.» (25) در عصر غیبت صغرا نیز یکی از عواملی که سبب شده برخی از افراد، به دروغ، مدعی وکالت و بابیت حضرت حجت و سپس سایر عقاید غالیانه شوند، تمایلات دنیوی بوده است. «اگر ادعای بابیت این مدعیان دروغین در جامعه شیعه پذیرفته می شد، این امر به سرازیر شدن وجوه شرعی به جیب آنها، و همین طور شهرت و عظمت حاصل از مقام نیابت منتهی می گشت.» (26) آیت الله خویی پس از ترجمه عروه بن یحیی، معروف به دهقان (که وکیل و خزانه دار امام عسکری(علیه السلام) بوده و منابع به غلو او اشاره دارند،) (27) وی را ازجمله وکلای منحرفی می داند که دنیاطلبی، ایشان را فریب داده است. (28) ﻫ) عوامل اعتقادی اعتقادات و باورهای سست برخی از افراد نسبت به آموزه های اسلامی، همچنین اختلافات فرقه ای و احیاناً تأثیرات ادیان قبل از اسلام همانند یهود، مسیحیت، زرتشتیان و ادیان هندی، سبب شده برخی از مسلمانان عقاید غالیانه ای پیدا کنند. 1. اباحی گری کسانی که دین را مانعی در راه اهداف شهوانی و اباحی گرایانه خویش می دیدند، تلاش می کردند با دست یازیدن به عقاید غالیانه ای چون: «فاذا عرفت الامام فاعمل ما شئت» (29) خود را از هر قید و بندی آزاد ساخته و خواسته های نفسانی خویش را بدون هیچ مانعی جامه عمل بپوشانند. در روایتی امام صادق(علیه السلام) اشاره دارد: «غالیان به جهت فرار از برپا داشتن واجبات و ادای حقوق، نافرمانی خداوند را کوچک شمرده اند.» (30) بدون شک این امر، خود، علت و زمینه ای برای پیوستن برخی از شهوت پرستان به ایشان بوده است. با مراجعه به فرق غالیان و عقاید غالیانه، می توان اباحی گری را در بسیاری از این جریانات به وضوح مشاهده کرد. برخی از غالیان حتی نکاح با محارم را جایز شمرده اند و یا به غلامان (پسربچه ها) رغبت داشتند. به عنوان نمونه، درمورد محمد بن نصیر نمیری گفته شده وی مدعی مباح بودن محارم بود، نکاح با مردان را جایز می دانست و معتقد بود که این امر درمورد فاعل و مفعول یکی از شهوات و طیبات است و خداوند چیزی از آن را تحریم نکرده است. (31) به هرحال شکی نیست که اباحی گری در موارد زیادی سبب تأویل آیات و روایات در جهت اهداف ضد دینی غلات شده است. 2. اختلافات فرقه ای تفاوت های روحی انسان ها، سلیقه ها، روش ها و افکار و نقش برجسته آن در اختلاف نظریه ها و برداشت های متفاوت از متون و ظواهر دینی، بر هیچ فردی پوشیده نیست. افراد بشری به دلایل مختلف وراثتی، اقلیمی، اجتماعی و تربیتی از دلبستگی ها، منش ها، بینش ها و گرایش های فکری متفاوتی برخوردارند. (32) قرآن کریم در آیه 14 سوره نوح، به همین موضوع اشاره دارد. (33) در برخی از آیات قرآن نیز اشاره شده است که اگر خداوند می خواست، همه مردم را امت واحده ای قرار می داد. (34) این آیات نشان می دهد که گوناگونی انسان ها، یک قانون و سنت الهی است. همین گوناگونی و اختلافات انسان ها، از عوامل عمده در سبب اختلافات فرقه ای است. اختلافات فرقه ای هم سبب شده، هریک از فرقه ها به منظور اثبات حقانیت و مشروعیت خویش در اجتماع، حق و حقیقت را تنها در مذهب خویش و در رهبران خویش تصور کنند. بدین جهت شاهد برتری طلبی های حزبی و به تعبیر امروزی جناحی هستیم. این امر خود یکی دیگر از پیش زمینه ها و ریشه های غلو، بوده است. اختلافی که در جامعه اسلامی پس از نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) اتفاق افتاد، به گونه ای بود که هر گروهی در بحث امامت (به عنوان اولین موضوعی که در آن اختلاف صورت گرفت) نظری خاص بیان کردند. هر گروه به منظور بر حق معرفی کردن خویش و عقیده ای که آن را پذیرفته بودند، تلاش می کردند امام خویش را برتر و بالاتر از دیگران معرفی کند. در سایه اختلافات در موضوع امامت بود که عقاید غالیانه رشد کرد. نکته ای که درخور توجه است این است که بیشترین غلو، درمورد امامان و پیشوایان فرق مختلف صورت گرفته است؛ به گونه ای که غلو نزد برخی از فرقه نگاران در موضوع امامت تجلی می یافت. (35) بنابراین، شاید بشود گفت اختلاف بر سر موضوع امامت، بذر اولی بود برای بسیاری از اختلافات بعدی، همان گونه که پایه ای برای بسیاری از حرکات غالیانه شد. بدون شک جعل بسیاری از احادیث غالیانه به منظور تقویت حزب خودی و برتر جلوه دادن آن نسبت با سایر گروه ها بوده است. همانند احادیثی که در شأن و فضیلت امثال معاویه و حزب اموی جعل شده است. 3. تأثیرات ادیان خارجی همان گونه که اسلام در سایر اقوام و ملل نفوذ گسترده ای یافت، عقاید اقوام دیگر نیز با درصدی کمتر، در میان مسلمانان نفوذ یافته و عقاید اسلامی را تحت تأثیر قرار داده است. در بررسی ریشه های غلو، نقش مذاهب و گروه های خارجی در ایجاد و گسترش این پدیده انکارناپذیر است. در این میان، می توان به تأثیرات باورهای ایرانیان، هندیان، مسیحیان و یهودیان در این زمینه اشاره کرد. این تأثیرات بیشتر در جامعه شیعی کوفه و مدائن بوده است. به نظر می رسد چون محیط عراق، محیطی با فرهنگ های متفاوت و کهن بود، عقاید غلوگرایانه فراوانی در آن وجود داشت. بنابراین، زمانی که اسلام وارد عراق گردید، به طور طبیعی مسلمانان تحت تأثیر این قبیل فرهنگ ها قرار گرفتند. نزدیکی شهر کوفه به عنوان یکی از مراکز اصلی غلو، به کشور ایران، شاید تا حدودی در شکل گیری و رشد این عقاید مؤثر بوده است. ابن ابی الحدید عراق را مرکز مناسب، برای رشد بسیاری از آرا و افکار ازطرف فرقه های مختلف و ارباب اهوا و نحله ها و مذاهب بدیع، مثل مانی و دیصان و مزدک و ... می داند. (36) شیخ مفید به همفکری حلاجیه با زردشتیان ـ که برای زردشت ادعای معجزه می کردند ـ و مسیحیان که برای راهبان ادعای معجزه می کردند، اشاره دارد. (37) در آئین زرتشتی مواردی از اعتقاد به تشبیه به چشم می خورد. گفتگوی زرتشت با اورمزد (اهورامزدا) شاهدی بر این مطلب است. در منابع آمده است: «اورمزد در جواب زرتشت که این عالم، از چه چیز آفریده شده، می گوید: همه این عالم را از نفس خویش آفریدم. نفوس نیکان را از موی سر خویش، آسمان را از سر خویش، ... آفتاب را از چشم خویش و ماه را از بینی خویش، ستارگان را از دندان های خویش ... آفریدم.» (38) این احتمال وجود دارد که برخی از غالیان نیز تحت تأثیر برخی از فرقه های ایرانی قبل از اسلام، عقاید غالیانه ای را مطرح کرده اند. برای نمونه، مقایسه فرقه خرمیه (خرمدینیه) (39) به عنوان یکی از فرقه های غالی دوره اسلامی با فرقه ای که مزدک قبل از اسلام (498 م.) بنیاد گذاشت، (40) می تواند احتمال تأثیرپذیری خرمیه را از مزدکیه تقویت کند. (41) اشتراک در اموال و زنان که در آئین مزدکی بر آن تکیه شده، (42) به صورت اباحی گری در خرمیه نمود یافته است. به گونه ای که برخی خرمیه را از فرقه های مزدکیه نامیده اند؛ (43) و برخی مزدکیه را زیرمجموعه خرمیه دانسته اند. (44) یکی از نویسندگان عرب اعتقاد دارد غالیان ـ با آرا عجیب خویش ـ درحقیقت استمرار حرکات دینی بودند که در شهر های ایران ظاهر شده، و قبل از اسلام در عراق منتشر شده بود. (45) در مسیحیت نیز عقاید غلوآمیز و افراطی، خصوصاً درمورد حضرت عیسی(علیه السلام) وجود داشته است. برخی از پژوهشگران معتقدند: «تأثیر و نفوذ عقاید مسیحی در شکل گیری تفکر غالیان به مراتب پررنگ تر و بیشتر از میراث مذهبی ایران باستان است.» (46) مونتگمری وات معتقد است: «بسیاری از قبایل جنوب جزیرهالعرب که شیعه شدند، پیش از آن بر شریعت مسیحیت بودند که ردای الوهیت را بر مسیح می افکندند و ممالک جنوب جزیرهالعرب پادشاه را به عنوان رهبر کاریزمایی (بشر خارق العاده) تصور می کردند.» (47) ابن خلدون فکر حلول (به عنوان یکی از عقاید غالیان) را تفکری مسیحی می داند. (48) به نظر می رسد قول به اتحاد جزء الهی با امام علی(علیه السلام)، سپس با محمد بن حنفیه و بعد با ابوهاشم و پس از او با بیان بن سمعان، که ازطرف فرد اخیر مطرح شده، (49) از افکار مسیحیان اخذ شده است که قائل بودند خدا با مسیح از جهت ذات متحد شده است و یک چیز شده اند و ناسوت، لاهوت شده است. (50) احمد امین با استناد به عقیده مسیحیان درباب حلول خداوند در عیسی(علیه السلام) و شباهت آن با عقیده غالیان درمورد علی(علیه السلام)، تأثیر مهم و نفوذ اندیشه های مسیحی را در غالیان نشان می دهد. (51) برخی از محققان معتقدند عقیده «عدم موت ائمه(علیهم السلام)» نیز که در میان برخی از غلات وجود داشته، از مسیحیت به اسلام رخنه کرده است. از دیدگاه فریت لندر، این عقیده با پندارهای گروهی از بدعت گذاران مسیحی پیوند دارد و تحت تأثیر گروهی از مانویان که به کیش مسیحی درآمده و بعدها مسلمان شده بودند، به اسلام نیز رخنه کرد. (52) هالم معتقد است غالیان مسلمان، باورهای خود را از جریان های گنوسی (53) هم عصر خود اخذ کرده اند. (54) این نظریه هرچند افراطی است، اما شاید در پاره ای موارد درست باشد. (55) برای نمونه احتمال اینکه فکر تجسیم و رؤیت خداوند، به عنوان عقاید غالیانه ازطرف یهودیان وارد جامعه اسلامی شده باشد، بعید نیست. طبری از محمد بن قیس روایت کرده، مردی نزد کعب الاحبار ـ  از یهودیان مسلمان شده  ـ آمده و سؤال کرد  ای کعب! پروردگار ما کجاست؟ کعب در پاسخ، خدا را در عرش تصویر کرد، درحالی که یکی از پاهایایش را بر روی دیگری نهاده است. (56) همین یهودی در جواب سؤال عمر که از او پرسیده بود، خداوند در ابتدا چه چیزی را خلق کرده است؟، به کتابی اشاره می کند که خداوند آن را با انگشتانش نوشته است. (57) یاران سری بن خطاب ـ  یکی از غالیان دوره امام صادق(علیه السلام) ـ سری را موسای قوی امین می دانستند و همان سخنان یهود را که می گفتند: «نحن ابناء الله و احباوه» (58) تکرار می کردند. (59) برخی از نویسندگان اشاره دارند: «یهود، خالق را به خلق و نصاری، خلق را به خالق تشبیه کرده اند، غلات نیز در آرا و عقاید خود از این دو نوع رای و عقیده بی نصیب نمانده اند.» (60) شهرستانی ضمن اشاره به وجود الفاظ زیادی در تورات که بر تشبیه می تواند حمل شوند، عقیده تشبیه را باور گروهی از یهودیان (گروه قرائین) (61) دانسته است. (62) وی سپس غالیان را در این عقیده پیرو یهودیان دانسته است. (63) البته به این نکته باید توجه داشت که علاوه بر زرتشتیان و یهودیان، اعراب جاهلی نیز اهل تشبیه بوده اند. ابن ابی الحدید اشاره دارد، در میان اعراب نیز اهل تشبیه و تجسیم بوده اند. یکی از آنها امیه بن ابی صلت بود که معتقد بود خداوند بر روی عرش است و پاهایش را بر کرسی نهاده است. (64) به نظر می رسد حضور زط های هندی (65) در کوفه (به عنوان کانون عقاید غالیانه) با عقاید تناسخی، بسیاری از شیعیان را که به لحاظ اعتقادی، هنوز باورهای عمیق شیعی را نیافته بودند، تحت تأثیر قرار داد. بدون شک هندیان معتقد به تناسخ بوده اند. (66) امروزه هم این عقیده جزء عقاید دینی بسیاری از مردم هندوستان است. (67) و برخی معتقدند بودا به این فلسفه معتقد بوده است. (68) هرچند در میان ایرانیان هم، «مانی» (قتل در سال 276 میلادی اواخر سلطنت بهرام اول)(69) معتقد به تناسخ بوده است، (70) اما «ظاهراً مانی عقیده تناسخ را از هندیان، خاصه بوداییان گرفته است.» (71) ابن شهرآشوب اشاره دارد محمد بن نصیر نمیری (یکی از غالیان زمان امام حسن عسکری(علیه السلام) و عصر غیبت صغرا) از بصره برخاسته بود و قصد داشت سخنان زط ها را بار دیگر آشکار کند. (72) البته به این نکته نیز باید اشاره داشت که در میان اعراب جاهلی نیز، اعتقاد به نوعی ابتدایی از تناسخ وجود داشته است. (73) به اعتقاد آنها «چون شخص کشته شود یا بمیرد، از سر او هامه (مرغی) خارج شود. اگر کشته شده باشد و قاتلش قصاص نشده باشد، این مرغ بر سر قبر او صدا می زند، مرا سیراب کنید ...» (74) بنابراین، این احتمال هم وجود دارد که عقیده تناسخ به  عنوان یکی از عقاید غالیانه، منشأ عربی داشته باشد. نتیجه در یک نگاه کلی می توان ریشه های غلو را در عوامل متعددی جستجو کرد. درحقیقت باید گفت پدیده غلو، پدیده پیچیده ای است که تک عاملی نیست. در ایجاد و گسترش این پدیده، عوامل متعدد روانی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و اعتقادی مؤثر بوده اند. ریشه های غلو در یک نگاه کلی، می توانند ناشی از جهالت، ناآگاهی، کج فهمی، کم ظرفیتی، ساده دلی، حس اسطوره سازی و تعصبات کورکورانه باشند. به نظر می رسد شیادان و فریب کارانی که اندیشه های غلوآمیز را تبلیغ کرده اند، درحقیقت از جهالت و ناآگاهی برخی از مردم سوءاستفاده کرده اند. به نظر می رسد در ایجاد این عوامل بیش از اینکه دشمنان دست داشته باشند، جهالت ها، کوته فکری ها، ساده دلی ها و تعصبات نقش داشته اند. علاوه براین از نقش مذاهب و گروه های خارجی نیز در ایجاد و گسترش این پدیده نباید غافل بود. تأثیراتی که ایرانیان، هندیان، مسیحیان و یهودیان در رشد عقاید غالیانه ای چون الوهیت رهبران، تناسخ، حلول و تشبیه داشته اند، قابل توجه است. پی نوشت: 1. در اینکه بنی امیه و بنی عباس از سرسخت ترین دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) بوده اند، شکی نیست. مطلبی که بسیاری از منابع به آن اشاره دارند. (دراین باره ر.ک: قاضی نعمان مغربی، شرح الاخبار، ج 3، ص 399؛ نعمانی، کتاب الغیبه، ص 146؛ ابن طاووس، مهج الدعوات، ص 194) 2. إ نَّ مُخَالِفِینَا وَضَعُوا أ خْبَاراً فِی فَضَائِلِنَا ... فإذا سمع الناس الغلو فینا کفّروا شیعتنا و نسبوهم إلی القول بربوبیتنا. (صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 304؛ طبری، دلائل الامامه، ص 24) 3. قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی(علیه السلام) یا جَابرُ مَا أ عْظَمَ فِرْیه أ هْل  الشَّام  عَلَی اللَّهِ یزْعُمُونَ أ نَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی حَیثُ صَعِدَ إ لَی السَّمَاءِ وَضَعَ قَدَمَهُ عَلَی صَخْرَه بَیتِ الْمَقْدِس  ... . (صدوق، التوحید، ص 179) 4. إ نَّا أ هْلُ بَیتٍ لَا یزَالُ الشَّیطَانُ یدْخِلُ فِینَا- مَنْ لَیسَ مِنَّا وَ لَا مِنْ أ هْل  دِینِنَا ـ فَإ ذَا رَفَعَهُ وَ نَظَرَ إ لَیهِ النَّاسُ أ مَرَهُ الشَّیطَانُ فَیکْذِبُ عَلَینَا. (ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 309) 5. دخل أبوحنیفه علی جعفر بن محمد الصادق(علیه السلام) فلما نظر إلیه قال: کأنی أنظر إلیک و أنت تحیی سنه جدی ... . (امینی، الغدیر، ج 5، ص 279 به نقل از: مناقب ابی حنیفه خوارزمی، ج 1، ص 19) 6. لم یجدوا طریقا للانتقام من الإسلام إلا باختراع المغالات فی بعض العقائد الإسلامیه ... . (اسد حیدر، الامام الصادق و المذهب الاربعه، ج 1، ص 249) 7. دراین باره ر.ک: انصاری، مذاهب ابتدعها السیاسه فی الاسلام. 8. محمد بن مقلاص اسدی معروف به ابوالخطاب، از مهم ترین غالیان در دوره امام صادق(علیه السلام) است. شخصیت غالی بسیار خطرناکی که جریان فکری او (در قالب فرقه خطابیه و سایر فرقه های منشعب از آن) در جامعه تداوم یافته و پیروانی تا دوره های بعد داشته است. 9. جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 64 . 10. همانند اسماعیل فرزند امام صادق(علیه السلام) که ابوالخطاب امیدوار بود تحت نام وی افکار انقلابی خود را وجهه شرعی دهد. (همان، ص 65 ـ 64) 11. آقانوری، خاستگاه تشیع و پیدایش فرقه های شیعی در عصر امامان، ص 285. 12. با بررسی تاریخ غلو در عصر ائمه(علیهم السلام) به شواهد فراوانی دراین باره می توان دست یافت. به عنوان نمونه ابومنصور عجلی قائل به الوهیت محمد بن حنفیه و نبوت خویش شد. (نوبختی، فرق الشیعه، ص 27) ابوالخطاب نیز مدعی شد، امام صادق(علیه السلام) او را قیّم و وصی بعد از خویش قرار داده و اسم اعظم را به او تعلیم کرده است. همچنین مدعی نبوت و رسالت شد و حتی خود را در زمره ملائکه و فرستاده ای به سوی زمینیان و حجت بر آنها معرفی کرد. (همان، ص 42؛ اشعری قمی، المقالات والفرق، ص 51) 13. انَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ رَجُلًا صَالِحاً مُسْلِماً وَر عاً، فَاکْتَنَفَهُ قَوْمٌ جُهَّالٌ ... وَ یحَدِّثُونَ بأ حَادِیثَ کُلُّهَا مُنْکَرَاتٌ کَذِبٌ مَوْضُوعَه عَلَی جَعْفَر ، یسْتَأْکِلُونَ النَّاسَ بذَلِکَ وَ یأ خُذُونَ مِنْهُمُ الدَّرَاهِم. (طوسی، اختیار معرفه الرجال، (رجال کشی)، ص 325 ـ 324. 14. شِیعَتُنَا ثَلَاثَه أ صْنَافٍ  ـ صِنْفٌ یأ کُلُونَ النَّاسَ بنَا ... . (اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج  54، ص 291) 15. إ نَ النَّاسَ أ وْلَعُوا بالْکَذِب  عَلَینَا إ نَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَیهمْ لَا یر یدُ مِنْهُمْ غُرَّه وَ إ نِّی أ حَدِّثُ أ حَدَهُمْ بالْحَدِیثِ فَلَا یخْرُجُ مِنْ عِنْدِی حَتَّی یتَأ وَّلَهُ عَلَی غَیر  تَأ و یلِهِ، وَ ذَلِکَ أ نَّهُمْ لَا یطْلُبُونَ بحَدِیثِنَا وَ بحُبِّنَا مَا عِنْدَ اللَّهِ وَ إ نَّمَا یطْلُبُونَ الدُّنْیا. (طوسی، اختیار معرفه الرجال، (رجال کشی)، ص 135) 16. «لَعَنَ اللَّهُ الْغُلَاه وَ الْمُفَوِّضَه ـ فَإ نَّهُمْ صَغَّرُوا عِصْیانَ اللَّهِ ـ وَ کَفَرُوا بهِ وَ أ شْرَکُوا وَ ضَلُّوا وَ أ ضَلُّوا ـ فِرَاراً مِنْ إ قَامَه الْفَرَائِض  وَ أ دَاءِ الْحُقُوق.» (صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 227) البته در علل الشرائع به جای «فرارا» کلمه «قرارا» آمده، اما منابعی که همین حدیث را از این کتاب نقل کرده اند، این کلمه را «فرارا» نوشته اند. (ر.ک: حر عاملی، اثبات الهداه، ج 5، ص 382؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 271؛ طباطبایی بروجردی، جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص 572) 17. هَذَا أ بُو الْعَمْر و وَ جَعْفَرُ بْنُ وَاقِدٍ وَ هاشِمُ بْنُ أ بی هاشِم  اسْتَأ کَلُوا بنَا النَّاس. (طوسی، اختیار معرفه الرجال، (رجال کشی)، ص 529) 18. یتَعَمَّدُونَ الْکَذِبَ عَلَینَا لِیجُرُّوا مِنْ عَرَض  الدُّنْیا. (طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 458) 19. وَ إ نِّی أ لْعَنُهُمَا عَلَیهمَا لَعْنَه اللَّهِ مُسْتَأْکِلَین  یأْکُلَان  بنَا النَّاسَ فَتَّانَین  مُؤْذِیین. (طوسی، اختیار معرفه الرجال، (رجال کشی)، ص 520) 20. و اکل بذلک اموال المغیریه. (بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 232) 21. ... یلْزَمُ النَّاسَ مِنْ حُقُوقِهِ فِی أ مْوَالِهمْ وَ غَیر  ذَلِکَ مِمَّا یتَقَرَّبُونَ بهِ إ لَی اللَّهِ تَعَالَی فَالْفَرْضُ عَلَیهمْ أ دَاؤُهُ إ لَی أ وْصِیاءِ مُحَمَّدِ بْن  بَشِیر . (طوسی، اختیار معرفه الرجال، (رجال کشی)، ص 478؛ بغدادی،  الفرق بین الفرق، ص 83؛ اشعری قمی، المقالات و الفرق، ص 92 ـ 91) 22. «هو اسم جامع لهذه الأعمال التی یقال لها الجبال، و قد تقدم ذکرها، و العامه فی أیامنا یسمونها العراق ... » نام ویژه سرزمینی است که امروز به اصطلاح ایرانیان آن را «عراق» نامند. میان اصفهان و زنجان و قزوین و همدان و دینور و قرمیسین (کرمانشاه) و ری جا دارد و شهرهای بزرگ و خوره های گسترده در آن است.» (حموی، معجم البلدان، ج 2، ص 103) 23. وکان الحلاج قد انفذ احد اصحابه الی بلد من بلدان الجبل ... . (بغدادی، تاریخ بغداد، ج 8 ، ص 120؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 2، ص 143) 24. و عند زیاد القندی سبعون الف دینار. (طوسی، الغیبه، ص 65) 25. مات أبو إبراهیم(علیه السلام) و لیس من قوامه أحد إلا و عنده المال الکثیر و کان ذلک سبب وقفهم و جحدهم موته طمعا فی الأموال کان عند زیاد بن مروان القندی سبعون ألف دینار ... . (همان، ص 65 ؛ همو، اختیار معرفه الرجال، (رجال الکشی)، ص 467) 26. جباری، سازمان وکالت، ج 1، ص 200. 27. عروه بن یحیی الدهقان غالی. (طوسی، رجال الطوسی، ص 389؛ حلی، خلاصه الاقوال، ص 383) 28. و قد کان جمله من وکلائهم قد ضلوا و انحرفوا عن الحق و غرتهم الدنیا. (خویی، معجم رجال الحدیث، ج 12، ص 153) 29. «وقتی امام را شناختی هر کاری می توانی انجام دهی!» (مغربی، دعائم الاسلام، ج 1، ص 54) تفسیر صحیح این روایت، پیش از این بیان شد. 30. الْغُلَاه وَ الْمُفَوِّضَه ـ فَإ نَّهُمْ صَغَّرُوا عِصْیانَ اللَّهِ ـ وَ کَفَرُوا بهِ وَ أ شْرَکُوا وَ ضَلُّوا وَ أ ضَلُّوا ـ فِرَاراً مِنْ إ قَامَه الْفَرَائِض  وَ أ دَاءِ الْحُقُوق. (صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 227) 31. وَ یقُولُ بإ بَاحَه الْمَحَار م  ... . (طوسی، اختیار معرفه الرجال (رجال الکشی)، ص 521) 32. آقانوری، خاستگاه تشیع و پیدایش فرقه های شیعی در عصر امامان، ص 26. ر.ک: همو، «نقش تفاوت های بشری در اختلافات فرق و مذاهب»، مجله طلوع، ش 11 ـ 10، تابستان و پائیز 1383، ص 180 ـ 155. در این خصوص ر.ک: شعاری، درآمدی بر روان شناسی انسان، ج 1. 33. وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أ طْوَارًا. (نوح (71): 14) 34. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّه واحِدَه»؛ (مائده (5): 48؛ نحل (16): 93) «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أ مَّه واحِدَه.» (شوری (42): 8) 35. شهرستانی در تعریف غلات می نویسد: «هم الذین غلو فی حق ائمتهم حتی اخرجوهم عن حدود الخلقیه و حکموا فیهم باحکام الالهیه.» (شهرستانی، الملل و النحل، ج 1، ص 203) 36. ... أن هؤلاء من العراق و ساکنی الکوفه ـ و طینه العراق ما زالت تنبت أرباب الأهواء ـ و أصحاب النحل العجیبه و المذاهب البدیعه ... و قد کان منهم فی أیام الأکاسره ـ مثل مانی و دیصان و مزدک و غیرهم ... . (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 51) 37. یجرون فی ذلک مجری المجوس فی دعواهم لزرادشت المعجزات و مجری النصاری فی دعواهم برهبانهم الآیات و البینات. (مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص 82) 38. خلقت جمیع هذا العالم من نفسی. أما أنفس الأبرار فمن شعر رأسی ... . (شهرستانی، الملل و النحل، ج 1، ص 285) 39. این گروه قائل به امامت ابومسلم و مدعی زنده بودن وی بودند. اباحی گری از دیگر اعتقادات غالیانه آنها بوده است. «اصحاب أبی مسلم قالوا بامامته و ادعوا أنه حی لم یمت و قالوا بالاباحات و ترک جمیع الفرائض و جعلوا الایمان المعرفه لامامهم فقط فسموا الخرمدینیه.» (نوبختی، فرق الشیعه، ص 47) 40. آغاز این دین، ده سال پس از به قدرت رسیدن قباد، نوزدهمین پادشاه از سلسله ساسانی (531 ـ 488 م.) بوده است. (دینوری، الاخبار الطوال، ص 65؛ طبری، تاریخ الطبری، ج 2، ص 92) 41. در برخی از منابع به این مشابهت تصریح شده است. «الخرمدینیه: ... و قد کان هذا الاسم لقبا للمزدکیه و هم أهل الاباحه من المجوس الذین ظهروا فی ایام قباد بن کسری انوشروان و اباحوا النساء المحرمات و احلّوا کلّ محظور فسمّوا هؤلاء بهذا الاسم لمشابهتهم إیاهم.» (اشعری قمی، المقالات و الفرق، ص 186؛ راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ج 2، ص 201) 42. کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص 460؛ قدیانی، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج 2، ص 645 . 43. ابن حزم اندلسی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج 1، ص 49. 44. اشعری قمی، المقالات و الفرق، ص 186. 45. شنقارو، عواطف العربی، فتنه السلطه الصراع و دوره فی نشاه بعض غلاه الفرق الاسلامیه، ص 232. 46. علیزاده بیرجندی، «بررسی ریشه های فکری و علل اجتماعی ـ سیاسی ظهور غالیان» مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، تابستان 1384، ش 4، ص 106. 47. Montgomery, Islam and the Integration of society,. pp.104-106. 48. ... قول بالحلول یوافق مذهب النّصاری فی عیسی صلوات الله علیه. (ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 248) 49. او قائل به الوهیت علی(علیه السلام) شد و اینکه در علی(علیه السلام) جزء الهی با جزء ناسوتی متحده شده است. سپس همین اتحاد با جزء الهی، در فرزندش محمد بن حنفیه و پس از او در ابوهاشم فرزند محمد بن حنفیه و سپس در خود بیان بن سمعان صورت گرفته است. 50. طبرسی در مجمع البیان می نویسد: «و هذا مذهب الیعقوبیه منهم لأنهم قالوا إن الله اتحد بالمسیح اتحاد الذات فصارا شیئا واحدا و صار الناسوت لاهوتا و ذلک قولهم إنه الإله.» (طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 353) 51. احمد امین، پرتو اسلام (فجرالاسلام)، ص 316. 52. صابری، تاریخ فرق اسلامی، ج 2، ص 272. 53. گنوسی گری اصطلاحی است که توسط محققان معاصر، درباره جنبش مذهبی ـ فلسفی که در قرن اول میلادی که در میان سنت مسیحی ـ یهودی در خاور نزدیک ظهور کرد و به کار برده شد، استفاده می شود. (گرامی، نخستین مناسبات فکری تشیع، ص 48. دراین باره ر.ک: مشکور، خلاصه ادیان در تاریخ دین های بزرگ، ص 198 ـ 190) 54. هالم، الغنوصیه فی الاسلام، ص 18 ـ  5. 55. برخی از محققان معتقدند: «تأثیر و نفوذعقاید مسیحی و به ویژه گنوستیک یونانی، در شکل گیری تفکر غالیان به مراتب پررنگ تر و بیشتر از میراث مذهبی ایران باستان است.» (علیزاده بیرجندی، «بررسی ریشه های فکری و علل اجتماعی ـ سیاسی ظهور غالیان»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، تابستان 1384، ش 4، ص 106) 56. سألت أین ربنا، و هو علی العرش العظیم متکئ، واضع إحدی رجلیه علی الأخری. (طبری، جامع البیان، ج 25، ص 6) 57. قال عمر لکعب: ما أول شیء ابتدأه الله من خلقه؟ فقال کعب: کتب الله کتابا لم یکتبه بقلم و لا مداد، و لکنه کتب بأصبعه. (همان، ج 7، ص 100) 58. مائده (5): 18. 59. نحن بنو الاسلام کما قالت الیهود نحن ابناء الله و احباوه. (نوبختی، فرق الشیعه، ص 44) 60. گلشنی ابراهیمی، پایان نامه غلو و غلات، ج 2، ص 202. (این پایان نامه قدیمی و دوجلدی است) 61. القراءون: هم فرقه من الیهود، و هم بنو مقرا ...؛ فرقه ای از یهودیان از فرزندان مقرا که بیشتر بر نصوص تورات تکیه دارند  ... . (مقریزی، خطط المقریزی، ج 4، ص 369) 62. و لقد کان التشبیه صرفا خالصا فی الیهود، لا فی کلهم بل فی القرائین منهم، إذ وجدوا فی التوراه ألفاظا کثیره تدل علی ذلک. (شهرستانی، الملل و النحل، ج 1، ص105) 63. ثم الشیعه فی هذه الشریعه وقعوا فی غلو و تقصیر. أما الغلو فتشبیه بعض أئمتهم بالإله تعالی و تقدس. و أما التقصیر فتشبیه الإله بواحد من الخلق. (همان) 64. و کان فی العرب مشبهه و مجسمه منهم امیه بن ابی الصلت ... . (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 119) 65. زُط ها یا سیا بجه (سیاه بچه) که به آنها «جَتّ» نیز گفته اند، قومی از کولی های هند بودند که بهرام گور (438  ـ 420 م) دوازده هزار نفر از آنان را به ایران آورد. آنها بیشتر در بصره و اطراف آن ساکن بودند. (ناشناخته، تاریخ شاهی، ص 293؛ پیرنیا، تاریخ ایران باستان، ج 4، ص 2768؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص 172 و 364)   66. و تزعم الهنود أنّ الأرواح إذا فارقت الأجساد اجتمعت إلیه علی مذهب التناسخ. (ابن اثیر، الکامل، ج 9، ص 342) 67 ر.ک: شعرانی، شرح تجرید الاعتقاد، ص 262. 68. همدانی، جامع التواریخ، مقدمه ص 51؛ راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ج 1، ص 241 ـ 240؛ مصاحب، دایرهالمعارف مصاحب، ج 1، ص 672 . 69. دوران سلطنت بهرام اول از سال 274 تا 276 بوده است. (ابن العبری، مختصر تاریخ الدول، ص 472) 70. ان مانیا قال فی بعض کتبه ان الارواح التی تفارق الاجسام نوعان ... و ارواح الضلال ... فتتناسخ فی اجسام الحیوانات الی ان تصفو من شوائب الظلمه ... . (بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 254. همچنین ر.ک: تقی زاده، مانی و دین او، ص 86) 71. کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص 276. 72. ... ثم أحیا ذلک رجل اسمه محمد بن نصیر النمیری البصری. (ابن شهرآشوب، المناقب، ج 1، ص 265) 73. «و کان من العرب من یعتقد التناسخ ـ و تنقل الأرواح فی الأجساد ـ و من هؤلاء أرباب الهامه التی قال(صلی الله علیه و آله) عنهم لا عدوی و لا هامه و لا صفر.» (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 119) «گروهی از اعراب هم معتقد به تناسخ بودند و می گفتند ارواح به اجساد دیگری منتقل می شوند و ازجمله ایشان کسانی هستند که اعتقاد به «هامه» دارند و پیامبر| فرموده اند: نه سرایت است و نه مرغی که از گور درآید و نه ماری.» (مهدوی دامغانی، جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 46) 74. و ذلک أنهم کانوا یقولون لیس من میت یموت و لا یقتل  ـ إلا و یخرج من رأسه هامه ... و عن هذا قال النبی| لا هامه. (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 391) یدالله حاجی زاده: دانشجوی دوره دکتری تاریخ و تمدن اسلامی دانشگاه معارف اسلامی. نعمت الله صفری فروشانی: دانشیار جامعه المصطفی العالمیه. محمدرضا بارانی: استادیار دانشگاه الزهرا(سلام الله علیها). محمدرضا جباری: دانشیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله علیه). فصلنامه پژوهشی تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی 12 انتهای متن/

94/06/04 - 04:37





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن