تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):تا زمانى كه مردم، امر به معروف و نهى از منكر نمايند و در كارهاى نيك و تقوا به ي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799422075




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درس هايي از نبردهاي هوايي و موشكي در جنگ ايران و عراق (4)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
درس هايي از نبردهاي هوايي و موشكي در جنگ ايران و عراق (4)
درس هايي از نبردهاي هوايي و موشكي در جنگ ايران و عراق (4) نویسنده : آنتوني كردزمن ترجمه: جواد قلوبي كردزمن: در ابتداي جنگ حملات موشكي ايران بسيار موثرتر بوددر ابتداي جنگ حملات موشكي ايران بسيار موثرتر بوده كه دليل آن نيز عمدتاً بواسطه موقعيت جغرافيايي اين كشور بود . تمامي شهرهاي اصلي عراق در نزديكي مرز ايران قرار داشتند اما بيشتر شهرهاي اصلي ايران خارج از برد حملات موشك اسكاد عراق قرار داشتند . نقش كلي حملات ايران و عراق در جنگ نفتي اگر به نتايج كلي جنگ نفت نگاهي بياندازيم ، در مي يابيم كه در عوض بمباران استراتژيكي عليه اهداف زميني ، عمده موفقيت هاي ايران در حملات زميني و آبي - خاكي عليه تاسيسات بارگيري نفتي در خليج فارس و اتخاذ تدابير سياسي در ترغيب سوريه به قطع صادرات نفت عراق از طريق خاك اين كشور بود . اما همانگونه كه جدول 4-13 نشان مي هد ، ايران نتوانست اقدامي در بازداشتن سوريه از يافتن راههاي جايگزين جهت صادرات نفت از طريق خاك تركيه ، عربستان سعودي ، كويت و اردن انجام دهد . ايران براي منع عراق از احداث خطوط لوله جديد و راههاي جديد صادرات ، قابليت بمباران استراتژيكي لازم را نداشت . بطور مشابه ، اقدامات گسترده عراق در حمله به تاسيسات نفتي و ساير نفت كشهاي ايران در كاهش جريان صادرات ايران چندان تاثيرگذار نبود . مطابق تصوير 5-13 ، در جنگي كه طي آن حملات هوايي متعددي عليه نفت كشها ، تاسيسات نفتي و جزيره خارك ايران انجام پذيرفت تنها در برهه زمان صادرات نفت ايران دچار افت شديد گرديد : اوت - نوامبر 1986 ، سپتامبر - اكتبر 1987 . به نظر مي رسد كه بخشي از عدم موفقيت عراق در قطع صادرات نفتي ايران به اين دليل باشد كه عراق در مقايسه با نيروهاي دشمن تعداد سورتي پروازهاي كمتري انجام داده و ضمناً فاقد تسليحات موازنه اي دقيق و برنامه ريزي در ماموريت بود كه براي افزايش ميزان تخريب در هر سورتي پرواز به آنها نياز داشت . بطور مشابه ، عراق براي تعيين موقعيت دقيق نفت كشهاي بسيار باارزش و انهدام آنها ، از تجهيزات شناسايي دريايي و موشك هاي حامل ماده منفجره زياد بهره اي نبرد . با اين حال ، اطلاعات موجود در جدول 5-13 نشان مي دهد كه بسياري از حملات عراق عليه صادرات نفت ايران ممكن است در اواخر سال 1987 موثرتر واقع شده باشد تا اوايل سال 1986 و اگر اين جنگ ادامه مي يافت ، ممكن بود اين نوع جنگ حتي اهميت نيز بيشتري پيدا كند . لازم به ذكر است كه عراق دشمن خود را وادار كرد تا از هواپيماي سوخت رسان استفاده كند به گونه اي كه اين مسئله سبب كاهش شديد صادرات نفت اين كشور گرديده و براي تعمير تاسيسات نفتي و خريد نفت كشهاي جديد هزاران ميليون دلار هزينه بر جاي گذاشت . اگر بخواهيم نتيجه بمباران استراتژيكي عراق را براساس استراتژي رقابتي ارزيابي كنيم ، تقريباً تمامي كارشناسان بر اين مسئله اتفاق نظر دارند كه ايران براي جبران خسارات ناشي از حملات عراق هزينه بيشتري پرداخت كرد . علاوه بر اين ، با افزايش تعداد سورتي پرواز در اواخر سال 1987 تهديد عراق دائماً ‌احساس مي شد كه اين خود به عنوان عامل فشار فزاينده اي بر نظام رهبري ايران محسوب مي گرديد . در نهايت اينكه ، بعيد است حملات هوايي استراتژيكي عليه اهداف نفتي و اقتصادي بزرگ در آينده بدون استفاده از تجهيزات هدف گيري پيشرفته تر و قابليت هاي تهاجمي انجام پذيرد و در اين ميان جنگ ايران - عراق ممكن است تصوير روشني از تهديدات آينده به دست ما ندهد مبني بر اينكه نيروي هوايي محلي مي تواند تهديدي براي پتانسيل صادرات نفت منطقه خليج فارس باشد . اين خطر - بمباران استراتژيكي عليه مجتمع هاي نفتي مهم همچون راس التنوره (با تمركز بيش از حد تاسيسات نفتي و گاز مايع در اين مجتمع) و ساير تاسيسات مركزي صادرات نفت در خليج فارس - را نمي توان در جريان جنگ ايران و عراق مورد ارزيابي قرار داد . منازعات آينده احتمالاً مستلزم توانايي حمله انتخابي به اهداف نقطه اي مهم نظير تجهيزات حساس مستقر در پالايشگاه ها و تجهيزات استخراج نفت با قابليت مرگ آوري زياد خواهد بود . شناسايي هوايي و سيستم تشخيص دوست از دشمن بسياري از مشكلات موجود در قابليت هاي شناسايي و تشخيص دوست از دشمن (IFF) طرفين جنگ پيش از اين در فصل 11 مورد بررسي قرار گرفت . اما لازم به ذكر است كه ايران در برخورداري از سيستم شناسايي دريايي برتري محسوسي داشت و قابليت شناسايي هوايي ايران بر فراز منطقه خليج فارس يكي از ويژگي هاي مهم جنگ از آغاز تا زمان آتش بس بود . در اين راستا ، ايران علاوه بر هواپيماي جنگنده F-4 از دو تا سه هواپيماي عملياتي ASW و تجسسي P-3F Orion بهره مي گرفت . با وجوديكه هواپيماهاي P-3F قابليت راداري عملياتي خود را خيلي زود از دست دادند اما باز هم ايران در جريان حملات تلافي جويانه خود در راستاي تعيين موقعيت اهداف دريايي عراق و نيز هدف گيري نفت كشها كه پس از اواسط 1983 با تشديد جنگ در شرق قطر فعاليت مي كردند ، از برتري قابل توجهي برخوردار بود . عراق هيچ هواپيماي گشت دريايي نداشت و همچنان در تعيين موقعيت اهداف دريايي و نفت كشها با مشكلات جدي روبرو بود . اين مسئله بيانگر اهميت سيستم هاي حس گر هوابرد است . ضمناً ، ايران هيچ اقدام جدي براي تامين هواپيماهاي شناسايي E-3A و E-2C آمريكايي انجام نداده است كه اين امر سبب ناتواني اين كشور در مديريت كارآمد نبرد دريايي و هوايي عليه نيروهاي آمريكايي و ساير نيروهاي غربي حاضر در منطقه خليج فارس گرديد . تجزيه و تحليل ماموريت هاي پشتيباني نزديك هوايي و عمليات هاي ممانعتي هوايي نشان مي دهد كه ايران و عراق از سيستم C3I/BM مستقر در خط مقدم جبهه به منظور كنترل بالگردهاي خود و تعيين موقعيت اهداف دورتر از برد چشمي ، اعلام هشدار پدافندهاي هوايي زمين پايه و تضمين امنيت عليه حملات غافلگيرانه زميني ، از سكوهاي هدف گيري سود جسته اند كه از سيستم هاي ESSM ، SAR ، SLAR و FLIR يا الكترونوري استفاده مي كنند . فقدان اين تجهيزات - علاوه بر توانايي محدود ايران در استفاده از هواپيماي جنگنده F-14A به عنوان يك هواپيماي آواكس "كوچك " و هواپيماي گشت دريايي P-3C براي تعيين موقعيت اهدف دريايي - عاملي سرنوشت ساز در محروم كردن يكديگر از بهره گيري مناسب از سرمايه گذاري وسيع در نيروي هوايي بود . همچنين از پيشينه اين جنگ چنين بر مي آيد كه هر دو كشور مي توانستند از هواپيماهاي بدون سرنشين (RPV) سود برند . با نزديك شدن به سالهاي پاياني جنگ ، عراق با به خطر انداختن بالگردهاي خود براي تعيين موقعيت آتشبارهاي ايران موفق تر عمل كرده است . به نظر مي رسد كه اين كشور درصدد استفاده از سيستم هاي RVP بوده است اما جزئيات چنداني در دست نيست . عراق در نمايشگاه بازرگاني بغداد در اكتبر 1988 ، چهار سيستم RVP - اليماما ، المراكب 1000 ، سحراب I و II - را در معرض ديد عموم گذاشت . بالگردها طرفين جنگ توانمندي خود را در بهره گيري موفق از بالگردهايشان به عنوان بالگرد توپدار ، جابجايي نيروها و انتقال تداركات در شرايط اضطراري ارتقا دادند اما ايران در اين مورد به سرعت با مشكل تأمين قطعات و تعمير و نگهداري آنها روبرو شد و هرگز نتوانست از بالگردهاي بسياري كه در زمان شاه خريداري شده بودند ، بهري لازم را بگيرد . هر دو كشور پس از مدتي به اين نتيجه رسيدند كه استفاده از بالگرد در ماموريت پشتيباني نزديك هوايي مفيدتر از جنگنده هاي با بال ثابت مي باشد . عليرغم كارآمدي پرده آتش دشمن و سيستم پدافند هوايي برد كوتاه SHORAD ، بالگردهاي ايران و عراق گاهي اوقات اهميت تاكتيكي قابل توجهي پيدا مي كردند . به عنوان مثال در اوايل جنگ بالگردهاي ايران مانع پيشروي نيروهاي عراق در اطراف مهران شدند . همچنين در زمان محاصري آبادان نيز بالگردهاي ايران نقش غير قابل انكاري داشتند . در آغاز حملات ماه مارس 1982 نيز هر دو كشور براي پشتيباني نزديك هوايي بالگردهاي خود را جايگزين هواپيماهاي جنگنده نمودند . طي سالهاي 1983-1982 ؛ عراق در استفاده از بالگرد به عنوان جايگزيني براي هواپيماهاي جنگنده خود در پشتيباني از نيروي زميني در طول روز موفق بوده است - شايد به اين دليل كه فرماندهي نيروي هوايي غير قابل انعطاف بوده و به نيازمندي هاي فرماندهي نيروي زميني پاسخگو نبود . در حاليكه خلبانان بالگردهاي عراقي اغلب در پشت خطوط جبهه مي ماندند و از شركت در پروازهاي پر خطر اجتناب مي نمودند ، اما در مقايسه با نيروي هوايي در ماموريت هاي پشتيباني نزديك هوايي بيشتر شركت مي جستند . در واكنش به عدم پشتيباني نزديك هوايي ، يگان هوانيروز عراق در اوايل سال 1981 تشكيل گرديد . اين نيرو با بالگردهاي تهاجمي Mi-24 به عنوان سلاح اصلي فعاليت خود را آغاز كرد و در حال حاضر به بالگردهاي Super Frelon مجهز به سيستم AM-38 Exocet ، بالگرد Gazelle مسلح به سيستم HOT و بالگرد MBB BO-105 مجهز مي باشد . يگان هوانيروز عراق آموخته است تا در ارتفاع پايين پرواز كرده و از تاكتيك هاي صعود از ارتفاع كم بهره گيرد و اينكه چگونه از ديده بان هاي خط مقدم استفاده بهتري نمايد . اين كشور هراز گاهي به نحو موثر از 48 بالگرد Mi-24 بهره مي گرفت كه قابليت شليك راكت هاي UB-32 روسي را داشته و براي شليك فوري به سمت نيروهاي مهاجم پياده نظام ايران نيز از تيربار استفاده مي نمود . ابلاغيه هاي نظامي عراق به دفعات بر توانايي بالگردهاي رزمي جهت انجام عمليات پروازي عليه نيروهاي در كمين ايراني تاكيد مي كردند . بالگرد Mi-24 با راكت هاي UB-32 و تيربارهاي نصب شده در دماغه به مثابه آتشبار سياري براي نيروي زميني در ميادين جنگ فعاليت مي كرد . بالگرد Gazelle مجهز به سيستم HOT نقش سلاح ضد تانك را ايفا مي كرد و بنابر گزارشات واصله موفقيت چشمگيري عليه طيف وسيعي از اهداف ، از تانك هاي چيف تين گرفته تا شناور گشت ساحلي داشته است . از سوي ديگر ، سيستم شناسايي دوست از دشمن (IFF) بالگرد Gazelle عملكرد ضعيفي داشته ، از اينرو در ميدان نبرد به سيستم شناسايي بصري نياز پيدا مي كرد . در رابطه با نقش بالگردهاي Bo-105 مجهز به سيستم HOT اطلاعاتي در دسترس نيست . برپايه گزارشات واصله ، ايران از اوايل سال 1981 در ماموريت هاي پشتيباني نزديك هوايي به نحو موثرتري از بالگردهاي كبري بهره برد به گونه اي كه با استفاده از تاكتيك هاي پرواز در ارتفاع پست توانست نيروهاي عراقي را غافلگير كند . اين تاكتيك نشان مي داد كه ايراني ها راه گريز از تسليحات ضدهوايي عراق همچون تانك ها و ZSU-23-4 را يافته بودند كه در ماههاي اول جنگ كارآيي آنها در ميدان نبرد به اثبات رسيده بود . با اين وجود ، عمليات هاي ايران بواسطه فقدان توان عملياتي بالگردها با شكست روبرو شدند . ايران در حمله به فاو در سال 1986 و نبرد در مناطق كوهستاني طي سالهاي 88-1984 توانست از بالگردهاي خود بهره بيشتري بگيرد . نيروهاي هر دو كشور دريافتند كه بالگردها در جابجايي نيروها از عرض موانع آبي و در تحركات تاكتيكي نيروها در مقياس كوچك در نواحي كوهستاني و پرواز بر فراز موانع زميني بسيار مهم و حياتي هستند . به نظر مي رسد در بين مقامات نظامي دو كشور اين اجماع كلي وجود دارد كه بالگردهاي رزمي تا زمانيكه از تاكتيك هاي صحيح استفاده كرده و به عوارض زميني توجه داشته باشند از مقاومت و ماندگاري بيشتري برخوردار خواهند بود و مي توانند نقش مهمي در جبران عدم برنامه ريزي صحيح ، قابليت مانوردهي ادوات زرهي و پشتيباني رزمي در مواقع اضطراري ايفا نمايند . بالگردهاي ايران و عراق همچنين در ماموريت هاي ترابري و پشتيباني بسيار تاثيرگذار بودند . در برخي از درگيري ها در خلال جنگ خليج ، بالگردهاي ايران از سيستم كارآمدي براي تجديد تداركات بهره گرفتند . براي نمونه ، محاصره نسبي آبادان در مراحل اوليه جنگ كه مي توانست به شكست زودهنگام ايران منتهي گردد ، به اين دليل اتفاق افتاد كه آنها در تامين تداركات مورد نياز نيروهاي خود از كشتي و بالگرد استفاده نكردند . هيچ يك از دو طرف نتوانستند در جريان ماموريت هاي تهاجمي خود از بالگردها براي جابجايي نيروها بهره بگيرند . در صورت اجراي اين مهم ، آنها به راحتي مي توانستند مواضع كمين دشمن را پشت سر گذاشته و با سرعت بيشتري به پيشروي خود ادامه دهند . همانند آنچه كه در افغانستان رخ داد ، ايران و عراق نيز مي توانستند به منظور جستجو و انهدام اهدافي كه هواپيماهاي جنگنده نمي توانستند پيدا كنند ، از بالگردهاي خود كمك بگيرند و در مناطق كوهستاني و مسكوني جائيكه جنگنده ها نمي توانند موقعيت هدف را تعيين كنند و ناخواسته از روي مواضع عبور مي كردند ، بالگردها اين توانايي را داشتند كه در مقابل توپ هاي ضدهوايي سبك و موشك هاي قابل حمل بوسيله نفر مانور دهند . بدون ترديد ايران و عراق مي توانستند از بالگردهاي خود سود بيشتري ببرند اگر : الف) براي تاثيرگذاري تاكتيكي بيشتر در ميدان نبرد ، توانايي لازم براي متمركز نمودن آنها را مي داشتند ؛ ب) براي اجراي عمليات هاي مشترك از سيستم مناسب C3I بهره مي گرفتند ؛ ج) سيستم اطلاعاتي بهتر و تجهيزات هدف گيري فراتر از برد چشمي مي داشتند ؛ د) در خط مقدم به قدر كفايت از سيستم كنترل هوايي سود مي بردند . لزوم دسترسي به چنين تجهيزاتي در هر عملياتي و نبردهاي هوايي يكي از درسهاي اصلي اين منازعه است . معهذا ، اين درس بايد با اين حقيقت همراه گردد كه چنين سيستم هايي تنها در صورتي مي توانند موثر واقع شوند كه اتحاد جماهير شوروي بتواند آموزش صحيح و پشتيباني فني لازم را به كاربران ارائه كند . عمليات هاي مشترك عمليات هاي مشترك در جنگ ايران و عراق با ناكامي هاي مكرر در ايجاد هماهنگي و عملي ساختن آنها در بين نيروها و يگانهاي مربوطه عقيم باقي ماند . مشكلات فرماندهي كه پيش از اين در مورد ايران به بحث گذاشته شد ، به طور اخص در اجراي عمليات هاي هوايي / زميني اخلال ايجاد مي كردند . مقامات ايراني پس از 1980 و پس از شكست هاي متوالي در ميادين نبرد بواسطه عدم هماهنگي مناسب ميان نيروهاي هوايي و زميني و انسجام نسبي قدرت مذهبي در تهران ، عمليات هاي مشترك را بهبود بخشيدند . اما بعدها تاثير اين تحولات بواسطه فرسودگي هواپيماها و ادوات زرهي و نيز مداخله دائمي روحانيون عالي رتبه كه در زمان اجراي عمليات هاي نظامي پيرامون آيت ا... خميني گرد مي آمدند به تدريج تقليل يافت . باوجوديكه ايران دربهره گيري موثر از عمليات هاي مشترك پس از حمله به فاو در سال 1986 ناكام ماند ، اما به نظر مي رسد كه اين اتفاق بيشتر به دليل دخالت هاي سياسي افرادي همچون رفسنجاني بود تا عدم حرفه اي گري فرماندهان نظامي باتجربه ارتش و سپاه پاسداران . در مقايسه با ايران ، عمليات هاي مشترك عراق بايد به موفقيت هاي اوليه بيشتري دست يافته باشد زيرا ساختار فرماندهي اين كشور بواسطه آشفتگي هاي ناشي از انقلاب دستخوش تلاطم قرار نگرفت (اگرچه در عراق نيز پاكسازي فرماندهان به كرات اتفاق افتاد) . با وجود اين ،‌ عمليات هاي مشترك عراق در بيشتر ايام جنگ مشكلات متعددي را تجربه كرد و تنها در سال 1988 نسبتاً موثر افتادند . بسياري از مشكلات ايران و عراق در جريان عمليات هاي زميني / هوايي به دو دليل عمده به وقوع پيوستند . علت اول تفكيك فرماندهي نيروي هوايي و زميني از يكديگر بود . اين مسئله به شدت آمادگي و تمركز يگان هاي هوايي حاضر در عمليات هاي مشترك را كاهش مي داد و گاهي اوقات به اين امر منتهي مي گرديد كه نيروي هوايي زمان واكنش مورد نياز براي كارآيي بيشتر را از دست بدهد . به علاوه ، اين مشكلات با اصرار سطوح مختلف فرماندهي بر حفظ هواپيما حتي به قيمت پايين آمدن ميزان كارآيي نيرو همراه شده بودند . دليل دوم ريشه در مشكلات تاكتيكي ، آموزشي و فني دارد كه بر عملكرد خلبانان عراقي تاثير مي گذاشت . بسياري از اين مشكلات قبلاً مورد بحث قرار گرفتند ، اما بايد خاطر نشان كرد كه با وجود اطلاع از كارآيي اندك اين شيوه در مقايسه با حمله از ارتفاع پايين ، همچنان اين تمايل نزد خلبانان عراقي وجود داشت كه اهداف ايراني را از ارتفاع بالا بمباران كنند . دلايل ديگر بروز مشكلات در عمليات هاي هوايي / زميني عراق ممكن است ناشي از سياست مجازات و تنبيه فرماندهاني باشد كه در جريان عمليات هواپيماي خود را از دست مي دادند . اين مسئله به فرماندهان نيروي هوايي عراق كمك كرده است تا ادعا نمايند كه خسارات غير قابل باوري را بر ايران وارد آوردند ، هرچند كه تعداد كثيري از هواپيماهاي خود را در اين راه از دست داده اند . عراق به تدريج در رفع مشكلات فرماندهي و ايجاد هماهنگي در عمليات هاي زميني - هوايي پيشرفت عمده اي به دست آورد . فرماندهي عراق كنترل بالگردهاي تهاجمي را از نيروي هوايي گرفت و به فرماندهي نيروي زميني محول نمود . پس از آن ، فرمانده نيروي هوايي را تعويض كرده و در نهايت - ابتداي سال 1987 - نوعي ساختار فرماندهي پايه ريزي نمود كه به نيروي هوايي اين امكان را مي داد تا در اسرع وقت به ملزومات فرماندهان ميدان نبرد پاسخ دهد . با وجود اين ، مشكلات موجود در توسعه فن آوري مناسب C3I ، آموزش و سازماندهي عمليات هاي مشترك در اقدامات طرفين جنگ كاملآً مشهود بود و ظاهراً اين موارد در ميان نيروي نظامي ساير كشورهاي جهان سوم نيز به چشم مي خورد . يكبار ديگر ، مسئله فوق بر كسب اين تجربه تاكيد مي ورزد كه براي ارزيابي عملكرد اين نيروها بايد كليه عوامل اصلي كيفي - كه اساس كارآمدي آنها مي باشند - به دقت مورد بررسي گردند نه اينكه برحسب توان نيرو از لحاظ تعداد ، عوامل انساني يا تجهيزات سنجيده شوند . راكت ها و موشك هاي سطح به سطح موشك ها و راكت هاي سطح به سطح از نخستين روزهاي جنگ به صورت پراكنده از سوي هر دو كشور مورد استفاده قرار گرفتند اما اين سامانه تا پايان جنگ نتوانست جايگاه مهمي را در اين صحنه نبرد به خود اختصاص دهد . با وجوديكه اين سيستم ها مي توانستند به داخل اهدافي نفوذ كنند كه هواپيما بدون خطر كردن هيچگاه قادر به انجام آن نبود ، اما موشك هاي ايران و عراق از نظر دقت و برد- مقدار ماده منفجره با محدوديت هاي جدي روبرو بودند ، از اينرو هيچ يك از طرفين نتوانستند اين موشك ها را با دقت به سوي اهداف موردنظر هدف گيري نمايند . معهذا ، هر دو كشور در جريان جنگ 900-750 راكت و موشك دوربرد به سوي يكديگر شليك كردند . عراق در ابتداي جنگ موشك هاي FROG در اختيار داشت و در خلال جنگ از راكت هاي سطح به سطح استفاده كرد كه از جمله آن مي توان به شليك موشك هاي FROG-7 در چند هفته اول نبرد اشاره كرد . اما نيروهاي اين كشور به زودي دريافتند كه اين راكتها كارآيي چنداني ندارند . آنها فاقد توانمندي لازم جهت حمل كلاهك متعارف كارآمد بودند ، ضمن اينكه عراق فاقد هرگونه سيستم هدف گيري موثر فراتر از برد چشمي (BVR) بود . از چنين ناكارآمدي ، مورد جالبي در اوايل جنگ اتفاق افتاد زمانيكه عراق با هدف ايجاد اختلال در سازماندهي مناطق عملياتي نيروي زميني ايران در حوالي دزفول و اهواز چهار راكت سطح به سطح FROG 7 پرتاب كرد . درك دلايل بروز اين مسئله ساده است . راكت FROG-7 ، كه R65A يا Luna نيز ناميده مي شود ، براي حملات هسته اي طراحي شده بود و به عنوان يك سلاح متعارف كارآيي چنداني نداشت . اين موشك از يك موتور راكت تك مرحله اي با سوخت جامد بهره مي گيرد كه اولين بار در سال 1967 در معرض ديد عموم قرار گرفت . اين موشك 9 متر طول و 61 سانتيمتر قطر دارد و وزن آن در حدود 5727 كيلوگرم است . اين موشك به جز خط سير پرتابي با چرخش ثابت هيچ سيستم هدايت كننده اي ديگري ندارد . اگر پس از پرتاب قصد اصلاح مسير حركت آن را داشته باشند ، بايد در زمان مرحله تقويت موشك اين كار را انجام دهند . پس از تقويت ، حركت موشك به صورت پرتابي خواهد بود . كلاهك موشك FROG وزني برابر با 455 كيلوگرم دارد و حداكثر برد آن 60 كيلومتر است . اين موشك همچنين قادر به حمل كلاهك هسته اي يا شيميايي مي باشد . معمولاً بر روي يك سكوي پرتاب چرخدار مستقر مي شود كه تحت عنوان ZIL-135 ناميده مي شود . دماغه آن بوسيله حلقه اي از چند دماغه كوچكتر احاطه مي شود و در عواملي همچون قابليت اطمينان و دقت نسبت به موشك هاي FROG اوليه از برتري محسوسي برخوردار است . فقدان قابليت دقت ، مرگ آوري و هدف گيري اين موشك خيلي زود عراق را وادار ساخت تا به جاي اهداف نظامي يا مناطق شلوغ از اين موشك براي شليك به سمت شهرها و اهداف اقتصادي بزرگ استفاده كند . عراق طي چند ماه ابتدايي جنگ اين اقدام را در دستور كار خود قرار داد اما پرتاب آنها دقت لازم را نداشت . زمانيكه هدف موردنظر فراتر از برد چشمي قرار مي گرفت ، موشك فوق در اغلب مواقع حتي به اهدافي در ابعاد يك شهر اصابت نمي كرد يا حتي پس از برخورد با هدف منفجر نمي شد . براي مثال ، شهر كوچك انديمشك عليرغم اين حقيقت كه هيچ ارزش نظامي يا اقتصادي نداشت اما در آغاز جنگ مورد هدف راكت هاي FROG قرار گرفت . با وجوديكه اين سامانه دقيقاً همان موشكي بود كه به سوي دزفول نيز پرتاب شده اما نتوانسته بود به هدف موردنظر برخورد كند ، اين بار موشك در شهر انديمشك فرود آمد . براساس برآوردهاي انجام گرفته ، عراق 10 راكت FROG در سال 1980 ، 54 فروند در سال 1981 ، يك فروند در سال 1982 و 2 فروند در سال 1984 و جمعاً 64 فروند موشك به سوي اهدف ايراني پرتاب كرد . معهذا ، يگان هاي نظامي عراق كه از اين موشك استفاده مي كردند در بهره گيري موثر از اين موشك تا زمان آتش بس در سال 1988 با مشكلات جدي مواجه بودند و اين راكت هيچگاه نتوانست به عنوان يك سلاح متعارف كارآمد جايگاهي براي خود پيدا كند . موشكي كه موفق شد تا بر روند جنگ تاثير گذارد ، اسكاد B بود . موشك Scud B اولين بار در سال 1967 مورد استفاده قرار گرفت . اين موشك ساخت اتحاد جماهير شوروي بود كه در اين كشور تحت عنوان R-17E يا R-300E ناميده مي شد . موشك اسكاد B بردي در حدود 300-290 كيلومتر و مقدار ماده منفجره آن كاملآً متعارف بود . طول آن 25/11 متر و قطر آن 85 سانتيمتر است و وزني در حدود 6300 كيلوگرم دارد . از يك موتور راكت تك مرحله اي با سوخت مايع بهره مي برد و معمولآً بر روي يك سكوي پرتاب با 8 چرخ مخصوص موسوم به MAZ-543 مستقر مي شود . موشك Scud بسيار پيشرفته تر از موشك FROG-7 است و از سيستم هدايت كننده سود مي برد . اين موشك داراي سيستم هدايت كننده داخلي تسمه اي بوده كه براي اصلاح خط سير پرتابي آن از 3 ژيرو استفاده مي كند و در داخل خود سيستم رانشي پره اي با موتور جت حامل مواد گرافيتي دارد . همچنين كلاهكي دارد كه در آخرين مرحله پرتاب از بدنه موشك جدا مي گردد . اين عمل بر ثبات موشك مي افزايد و به كلاهك اين اجازه را مي دهد تا با سرعتي بيشتر از 5/1 ماخ به هدف برخورد نمايد . موشك Scud C موشكي به مراتب بزرگتر بوده و برد بيشتري نيز دارد . طول آن 2/12 متر و قطر آن يك متر مي باشد و وزني در حدود 10000 كيلوگرم دارد . برد اين موشك 450 كيلومتر است . موشك Scud D (SS-1e) با هدف انهدام مهمات كوچك طراحي شده و دقت آن در مقايسه با موشك هاي قبلي بيشتر است . اين موشك اوايل دهه 1980 مورد استفاده ارتش شوروي قرار گرفت . عراق در ابتداي جنگ ذخاير اندكي از موشك هاي اسكاد ، Scud regiment و 9 سكوي پرتاب ويژه اين نوع موشك را در اختيار داشت . اما تا اكتبر 1982 نتوانست به نحو كارآمدي از اين موشك بهره گيرد . عراق در روز 27 اكتبر 1982 پرتاب منظم موشك Scud B را آغاز كرد و جمعاً 3 فروند در سال 1982، 33 فروند در سال 1983 ، 25 فروند در سال 1984 ، 82 فروند در سال 1985 ، 25 فروند در سال 1987 و 193 فروند در سال 1988 به سوي اهداف ايراني پرتاب نمود . عراق براي ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم ايران با شليك حجم گسترده اي از موشك اسكاد دست به "حملات پراكنده اي " عليه مناطق شهري يا مجتمعات نظامي زد كه به نظر مي رسد اين حملات عمدتاً با هدف اعمال فشار سياسي بر ايران پايه ريزي شده بودند . اغلب اوقات ، عراق از اين موشكها عليه مراكز جمعيتي ايران در پشت خطوط مقدم جبهه استفاده مي كرد . اهداف موردنظر شهرهايي بودند كه تقريباً در نزديكي مرز قرار داشتند نظير دزفول و اهواز ، خرم آباد و بروجرد (190 كيلومتري مرز ايران - عراق) ايران مدتها بعد موشك هاي اسكاد را ابتدا از كشور ليبي و پس از آن كره شمالي خريداري كرد . اين سيستم ها به نيروي ويژه خاتم الانبياء تحويل داده شد كه از عوامل نيروي هوايي سپاه پاسداران بودند . اولين موشك اسكاد را در ماه مارس سال 1985 به طرف عراق شليك كردند . در سال 1985 حدود 14 فروند ، 8 فروند در سال 1986 ، 18 فروند در سال 1987 و در سال 1988 نيز 77 فروند موشك اسكاد به سوي خاك عراق پرتاب شد . در ابتداي جنگ حملات موشكي ايران بسيار موثرتر بوده كه دليل آن نيز عمدتاً بواسطه موقعيت جغرافيايي اين كشور بود . تمامي شهرهاي اصلي عراق در نزديكي مرز ايران قرار داشتند اما تهران و بيشتر شهرهاي اصلي ايران كه در زمان جنگ مورد هدف قرار نگرفتند ، خارج از برد حملات موشك اسكاد عراق قرار داشتند . برعكس ، موشك هاي ايران حتي مي توانستند شهرهاي كليدي نظير بغداد را نيز هدف بگيرند . با اين وجود ، عراق هرگز نتوانست از امتياز برد موشك به نحو مناسبي بهره گيرد زيرا اولاً براي ادامه حملات بي وقفه خود ، تعداد موشك موردنياز را در اختيار نداشت و ثانياً از منابع هوايي كاملاً برتري سود مي جست كه مي توانست از آنها به عنوان جايگزين موشك اسكاد بهره برداري نمايد و ثالثاً اينكه بيشتر موشك هاي ايران بيرون از شهر بغداد بر زمين فرود مي آمدند . از لحاظ تئوري ، دقت مطلوب موشك اسكاد در بردهاي طولاني بيش از يك كيلومتر بود و دقت عملي آن - با در نظر گرفتن ديگر عوامل - اغلب به 5 كيلومتر نيز مي رسد . بنابراين تعجبي ندارد كه بيشتر موشك هاي اسكاد ايران كه به سوي بغداد شليك مي شدند در اطراف شهر فرود مي آمدند . به علاوه اينكه ، حتي موشكهايي كه در داخل شهر فرود مي آمدند اغلب در فضاهاي باز منفجر مي شدند و حتي به ساختمانهايي برخورد مي كردند كه به ندرت تلفات زيادي را به بار مي آورند . ايران هيچگاه نتوانست اهداف اصلي اعلام شده از جمله وزارت دفاع و تاسيسات نفتي عراق را هدف قرار دهد . در واقع ، ميزان تخريب موشك هاي اسكاد عليه اهداف شهري تقريباً مشابه با پرتاب چند هفته و چند روز يكبار بمب 500 پوندي بر روي شهرها بود . حملات موشك اسكاد معمولاً چيزي فراتر از ايجاد يك صداي بسيار بلند ، شكسته شدن پنجره ها و كشته شدن چند شهروند نبود . ظاهراً بيشتر حملات مرگبار طرفين زماني اتفاق مي افتاد كه موشكها به اهدافي متراكم، آن هم به صورت كاملآً اتفاقي اصابت مي كرد . تا سال 1988 ، تاثير كلي حملات موشكي ايران و عراق عليه افكار عمومي و روحيه طرف مقابل محدود ، نسبتاً كوتاه مدت و اغلب مبهم بود . كشوري كه اين موشك را پرتاب مي كرد آن را به عنوان اقدام تلافي جويانه مرگباري عليه دشمن خود تبليغ مي نمود . اما سوي ديگر جبهه در بدترين حالت تنها دوره اي كوتاه مدت از ايجاد وحشت را در ميان مردم خود تجربه مي كرد كه در اغلب موارد نيز بلافاصله به بروز احساس خشم و درخواست اقدامات تلافي جويانه عليه دشمن تغيير شكل مي داد تا با اين اقدام نشان دهند كه از حملات دشمن توانستند جان سالم به در ببرند . از آنجائيكه هر فروند موشك اسكاد 500 هزار تا يك ميليون دلار ارزش داشت ، چنين حملاتي بسيار پرهزينه بودند . با وجود اين ، ايران و عراق تلاش كردند تا با تامين تعداد قابل توجهي موشك و يا ساخت آنها در داخل توانايي خود را در استفاده از موشكهاي دوربرد بهبود بخشند . ايران با نااميدي سعي كرد تا تعداد زيادي موشك اسكاد را از ليبي ، كره شمالي و سوريه خريداري كرده و همزمان پروسه ساخت موشك را در داخل كشور آغاز نمايد . ايران درصدد بود تا موشك هاي Scud B بيشتري خريداري كرده ، آنها را در داخل كشور ساخته ، سيستم هاي خود را توسعه داده و از سيستم هاي جايگزيني نظير موشك M-9 ساخت كره شمالي استفاده نمايد . آنها موفق شدند تا مدلي از راكت Type-83 چيني را توليد كنند كه آن را عقاب ناميده و سعي كردند تا در داخل نيز راكت دوربرد توليد كنند و آن را Iran-130 نام نهادند . ايران ادعا كرد كه طي سالهاي 88-1985 بالغ بر 100 كارخانه داخلي در حال ساخت بخشي يا كل تجهيزات موردنياز موشك و راكت بودند كه بيشتر كارخانجات توليدي در سيرجان بوده و كارخانه توليد كننده سكوي پرتاب نيز در رفسنجان قرار داشت . ايران تنها در مورد موشك عقاب توانست به موفقيت دست پيدا كند . ايران توليد اين سامانه موشكي را در سال 1985 آغاز و بلافاصله در ميدان جنگ از آنها استفاده كرد . به نظر مي رسد كه در حدود 325 راكت عقاب توليد شده كه از اين تعداد تقريباً 270-265 فروند به سوي اهداف موردنظر شليك شدند . اين شرايط امكان پرتاب حدوداً 250 راكت را در سال 1988 فراهم مي كرد . با اين وجود ، راكت هاي عقاب فقط در حدود 40 كيلومتر برد داشتند و فاقد برد و يا دقت لازم براي اصابت به اهداف شهري يا اقتصادي بودند . راكت عقاب كلاهكي در حدود 300-70 كيلوگرم داشته و CEP آن بيشتر از 1000 متر است . بهره گيري از راكت عقاب ، شيوه مناسبي براي هدف گيري اهداف مورد نظر نبود . تنها كاري كه ايران مي توانست انجام دهد ، شليك اين راكتها به سوي شهرهايي بود كه در نزديكي مرز قرار داشتند . اين اهداف شامل شهرهايي همچون بصره ، ابوالخصيب ، الزبير ، ام القصر ، مندلي ، خانقين و بنميل بودند اما كارآيي حملات موشكي عقاب معمولاً به مراتب كمتر از آتش توپخانه به نظر مي رسيد . ايران در سال 1986 موشك هاي اسكاد بيشتري را از ليبي يا سوريه خريداري كرد اما فقط مي توانست 22-18 فروند از اين موشك را در سال 1987 پرتاب نمايد . پس از آن ، به كره شمالي روي آورد و در اين راستا توافقنامه اي براي تحويل 100 موشك اسكاد ديگر به عنوان بخشي از خريد تسليحاتي 500 ميليون دلاري در ماه ژوئن 1987با اين كشور منعقد كرد . اين موشكها در اوايل سال 1988 به ايران تحويل داده شدند . به نظر مي رسد كه ايران به دنبال خريد موشكهاي اسكاد بيشتري از كشور چين بوده اما نتوانست در اين رابطه موفقيتي بدست آورد . طي 52 روز "جنگ شهرها " در سال 1988 ، ايران حداقل 77 موشك اسكاد به طرف عراق پرتاب كرد . 61 فروند آن به سوي بغداد ، 9 فروند به سمت موصل ، 5 فروند به طرف كركوك ، يك فروند به تكريت و يك فروند نيز به سمت كويت شليك شدند . ايران در يك روز 5 فروند موشك اسكاد و حتي ظرف 30 دقيقه بطور همزمان 3 فروند موشك به طرف شهرهاي عراق شليك نمود . با اين وجود ، ميانگين پرتاب موشك اسكاد به سمت شهرهاي عراق در حدود يك موشك در هر روز بود و تا زمان پايان جنگ شهرها ، اين تعداد به 20-10 فروند تقليل يافت . اگر ايران ادعاهاي خود مبني بر توانايي ساخت موشك اسكاد را عملي مي كرد ، اين وضعيت ممكن بود حتي پيچيده تر نيز گردد . فرمانده سپاه پاسداران ، محسن رفيق دوست تحقق اين ادعا را در نوامبر 1987 آغاز كرد . ايران در آوريل 1988 نيز ادعا كرد كه بر روي ساخت موشكي با برد 320 كيلومتر فعاليت مي كند و اينكه 80 درصد موشكهاي اسكاد پرتاب شده در داخل ايران ساخته مي شوند . اما در اصل اين ادعا چيزي جز يك تبليغات محض نبود . ايران هيچگاه نتوانست در جنگ با عراق موشك اسكاد ساخت متخصصان داخلي را شليك نمايد . ايران همچنين در توليد و توسعه سامانه موشكي ايران 130 ناكام ماند . جزئيات كامل اين سيستم همچنان در پرده اي از ابهام قرار دارد اما به نظر مي رسد كه ساخت اين سامانه در واقع تلاشي براي استفاده تجاري از قطعات موجود و نيز بكارگيري سيستم ساده هدايت كننده داخلي در ساخت موشكي بود كه بتواند تا بردي فراتر از 130 تا 200 كيلومتر را بپيمايد . در عمل ، اين موشك تا اوت 1988 يعني زمان آتش بس عدم قابليت اطمينان خود را به اثبات رساند و با قابليت اطمينان و دقت اندك خود حداكثر تا برد 120 كيلومتر به پرواز در آمد . با اين وجود ، برخي از موشك هاي ايران 130 در اختيار نيروهاي سپاه پاسداران قرار گرفتند و اولين موشكهاي ايران 130 در 19 مارس 1988 به طرف العماره شليك شدند و چهار فروند ديگر نيز در ماه آوريل به طرف اين شهر پرتاب شدند . مشخص نيست كه آيا اين موشكها به اهداف موردنظر خود اصابت كردند يا اينكه توانستند به اهداف تاكتيكي خود دست يابند . اين عراق بود كه در نهايت موفق شد به موشك هاي دوربرد دست پيدا كند هرچند كه براي تامين آنها تقريباً نيم دهه زمان صرف كرد . عراق از سال 1982 به بعد تلاش بسيار كرد تا موشك هاي با برد بيشتر را نيز تهيه نمايد . براي نمونه ، در اوايل سال 1983 بيانيه هاي مختلف عراق نشان مي داد كه اتحاد جماهير شوروي تمايل دارد تا موشكهاي جديد با برد بيشتر (نظير SS-12) را در اختيار نيروهاي عراقي قرار دهد . اما تا 29 فوريه 1988 زمانيكه عراق 5 موشك دوربرد با نام الحسين به سوي اهدافي در ايران پرتاب كرد ، هيچ تحول جديدي در قابليت موشكي اين كشور ايجاد نگرديد . اين موشكها مدلي از موشك هاي Scud-B ، Scud-C يا Scud-D بودند . زمان دقيق تامين اين موشكها معلوم نيست ، اما به نظر مي رسد كه در حدود 300 فروند موشك اسكاد در سال 1986 از طرف اتحاد جماهير شوروي در اختيار نيروهاي عراق قرار گرفت . عراق اعلام كرد كه اين موشك ها را در اوت 1987 در بردهايي حدود 400 مايل يا 650 كيلومتر آزمايش كرده است . اين گزارشات در ابتدا جنبه تبليغاتي نداشتند اما عراق چندان تمايلي به گفتن حقايق نداشت . عراق به شيوه هاي مختلف توانست بر برد اين موشك بيافزايد . نيروهاي اين كشور يك موشك اسكاد استاندارد را انتخاب نموده و آن را به صورت زير بهسازي كردند : الف) كاهش مقدار ماده منفجره موشك از 400 به 200 كيلوگرم ؛ ب) تغيير وضعيت موشك به گونه اي كه همه سوخت آن به قيمت كاهش قابليت اطمينان مصرف گردد ؛ ج) انجام هر دو حالت فوق . عراق همچنين توانست از تقويت كننده هاي تسمه اي استفاده نمايد . گزارشاتي نيز مبني بر حك كردن علائم و اعمال تغييرات ديگر بر روي تركشهاي موشك Scud در عراق وجود دارد . با اينحال مشخص نيست كه كدام گزينه واقعاً موردنياز بوده و قابليت برد دقيق موشك هاي اسكاد عراق نامعلوم است زيرا نيروهاي عراقي دائماً سايت پرتاب موشك را در اين مرحله از حملات خود جابجا مي كردند . آنچه بلافاصله افشا گرديد اين حقيقت بود كه موشك هاي اسكاد عراق مي توانستند از مواضعي در جنوب بغداد خود را به شهرهايي همچون تهران و قم برسانند . برآورد الگوي كلي حملات اسكاد در جريان مراحل سرنوشت ساز جنگ شهرها عمدتاً متفاوت از يكديگر مي باشد اما جدول 6-13 شمايي از رابطه كلي ميان بمباران استراتژيكي و جنگ موشكي بين سالهاي 1987 و 1988 را برپايه ادعاهاي ايران و عراق نشان مي دهد . هرچند اين ادعاها اغلب مبالغه آميز بوده اما اطلاعات موجود در جدول زير از لحاظ ميزان كلي رشد ناگهاني حملات موشكي عراق و تعداد كل حملات موشكي و هوايي بر روي اهداف شهري طرفين تقريباً معتبر مي باشند . عراق به طور ميانگين روزانه تقريباً‌ 3 فروند موشك اسكاد به طرف ايران شليك مي كرد كه در مقايسه با گذشته ، تاثير حملات هوايي و موشكي عراق عليه اهداف ايراني در سال 1988 به مراتب بيشتر بود . در حاليكه ايراني ها پيش از آن مي توانستند خود را با بمباران كوتاه مدت و نسبتاً محدود عراق انطباق دهند ؛ اما حملات بي وقفه موشكي با ترس فزاينده اي در ميان مردم ايران همراه بود با اين فرض كه ممكن است عراق از سلاح هاي شميايي استفاده نمايد و بالطبع اين ترس تاثيري شگرف بر روحيه مردم ايران داشت . در اين راستا ، شايعات و گزارشاتي به گوش مقامات عالي رتبه ايران - منجمله آيت ا... خميني - در تهران مي رسيد . برپايه گزارشات واصله ، تا اواسط ماه مارس تقريباً يك ميليون ايراني و تا اواخر ماه آوريل چند ميليون نفر ديگر از تهران خارج شدند . معهذا ، بايد خاطر نشان كرد كه حملات موشكي عراق در صورت عدم وجود ساير عوامل احتمالاً به تنهايي تاثير چندان زيادي در روند جنگ ايجاد نمي كردند . با نزديك شدن موشك اسكاد به هدف موردنظر ، صداي آن بر فراز منطقه وسيعي به گوش مي رسيد و پس از آن بر اثر انفجار ، صداي مهيبي توليد شده و شيشه پنجره ها مي شكستند . با وجود اين ، موشك اسكاد خسارت فيزيكي شديدي به اهداف ايراني وارد نمي كرد و هر موشك تنها قادر بود تا به طور ميانگين كمتر از 24 نفر را به كام مرگ بفرستد . انواع موشك هاي اسكاد عراق ، ظاهراً‌ كلاهكي به وزن 250-130 كيلوگرم داشته و به ندرت مي توانستند نقش "قاتل شهروندان غيرنظامي " را ايفا كنند . حملات موشكي عراق تنها زماني اثرات استراتژيكي جدي بر جاي مي گذاشت كه با عوامل زير همراه مي گشت : الف) ترس فزاينده از بكارگيري سلاح هاي شيميايي ؛ ب) تاثير حملات هوايي عراق ؛ ج) تحت تاثير قرار دادن روحيه مجروحان نظامي ايران طي سال گذشته ؛ د) فرسودگي فزاينده نظاميان و غيرنظاميان بر اثر نبرد طولاني ؛ و) ناتواني ايران در طرح ريزي حملات تلافي جويانه ؛ ر) شايعات بخشهاي داخلي در درون نظام رهبري ؛ ز) مشكلات اقتصادي جدي و افزايش قيمتها در بازار سياه ؛ س) اطلاع ايران از اينكه چنانچه حملات خود را متوقف كند ديگر تهديد نخواهد شد . اين تجربه تاكيدي بر درس هاي آموخته از نبردهاي پيشين است . بمباران اهداف استراتژيكي با تسليحات متعارف به احتمال زياد با هدف تاثير گذاشتن بر افكار عمومي و شكل دهي شرايط سياسي كلي اثرگذار بر روند جنگ انجام مي پذيرفت تا برمبناي تمركز بر ميزان تلفات يا خسارت واقعي كه تسليحات مزبور مي توانستند به بار آورند . درك اين حقيقت نيز بسيار حائز اهميت است كه چنين بمباراني احتمالاً اثرات محدودي در آينده خواهد گذاشت ، مگر آنكه با عوامل ديگري همراه شود . جدول 7-13 برد و ميزان مرگباري انواع سيستم هاي سطح به سطح كنوني را به تصوير مي كشد و نشان مي دهد كه موشك ها در مقايسه با بيشتر جنگنده بمب افكن هاي كشورهاي جهان سوم از ميزان برد و ماده منفجره كمتري برخوردارند . به علاوه ، از اين جدول بايد چنين برداشت كرد كه موشك هاي دوربرد كشورهاي جهان سوم ، فاقد دقت و مقدار ماده منفجره لازم براي وارد آوردن تلفات زياد مي باشند . اين بويژه زماني صحت پيدا مي كند كه در مقايسه با انفجار حاصل از مقدار مشابه مواد با قابليت انفجار زياد در يك بمب متعارف با سقوط آزاد ، سرعت و خط سير اين نوع موشك ها خسارت جانبي كمتري را باعث گردد . موشك هاي بالستيك كه مجهز به مواد انفجاري متعارف اما فاقد سيستم هاي هدايت كننده نهايي در داخل خود مي باشند حتي قادر نيستند به اهداف نظامي همچون فرودگاه خسارت وارد آورند مگر آنكه حمله با خوش شانسي محض همراه گردد ؛ زيرا احتمال برخورد آنها با يك هدف واقعي بسيار اندك است . چنانچه اين موشك ها به سوي شهري پرجمعيت شليك شوند ، احتمال برخورد آنها به هدفي در ابعاد يك ساختمان كمتر از 0.3 PK خواهد بود . چنين موشك هايي احتمالاً قابليت هاي فني دارند اما براي وارد كردن خسارت به دشمن هيچگاه جايگزين مناسبي براي هواپيما ، سكوي پرتاب چند راكتي و آتشبار نخواهند بود . اين وضعيت احتمالاً زماني تغيير مي كند كه كشورهاي كاربر به كلاهك هاي شيميايي يا بيولوژيكي دست پيدا كنند يا موشك هاي كروز داراي سيستم هاي هدايت كننده پيشرفته به كشورهاي جهان سوم نيز انتقال يابد . در اين صورت ، حتي موشك هاي با كلاهك هاي شيميايي يا بيولوژيكي ممكن است در مقايسه با تسليحات كشتار جمعي به مراتب وحشتناك تر خواهد بود . كلاهك هاي اين موشك مي تواند چندين تن گاز اعصاب مرگبار را در خود جاي دهد كه اين مقدار ماده شيميايي تلفات عظيمي بر جاي مي گذارد . با بررسي اين مسئله در خواهيم يافت كه تحت شرايط جوي و پرتابي ايده آل در حدود 21 تن گاز فسژن در مساحتي برابر با يك كيلومتر مربع مي تواند 50% تلفات انساني بر جاي گذارد كه اين ميزان تلفات با 4 تن گاز خردل ، 2 تن گاز تابن و 5/0 تن گاز سارين يا 25/0 تن گاز VK قابل دستيابي است . تحت شرايط واقعي ، مقدار بيشتري از مواد شيميايي فوق مورد نياز است و ميزان تلفات انساني نيز به مراتب كمتر خواهد بود . كلاهك هاي بيولوژيكي مي تواند حتي مرگ آورتر از كلاهك هاي شيميايي باشند اما ساخت آن براي مهندسان بسيار دشوار است و به آزمايشات متعدد و برنامه ريزي شده اي نياز است تا بتوان به نتايج موثر و قابل پيش بيني دست يافت . موشك هاي كروز تنها سامانه هاي موشكي هستند كه در صورت بهره گيري از كلاهك هاي متعارف دقت لازم براي انهدام اهداف استراتژيك را در بردهاي طولاني خواهند داشت . معهذا ، حتي اين سيستم ها به قابليت هاي نقشه خواني و هدف گيري نياز دارند كه اين نيز فراتر از توان بيشتر كشورهاي جهان سوم مي باشد و بعيد است كه سيستم هاي فوق بتوانند از اواسط تا اواخر دهه 1990 به بازار تسليحات جهان سوم راه يابند . هيچ فرد عاقلي نمي تواند خطرات ناشي از سيستم هاي تسليحاتي را ناديده انگارد ، تسليحاتي كه توانايي انهدام هزاران سلاح را داشته باشند . اما بديهي است كه بكارگيري موشك هاي دوربرد سطح به سطح شيوه اي كارآمد در پرتاب "سلاح هاي هسته اي ارزان قيمت " مي باشند . در بيشتر موارد ، استفاده از جنگنده بمب افكن هاي دوربرد كه حامل ماده منفجره زياد بوده و از سيستم هاي الكترونيكي پيشرفته بهره مي برند ، راهي قابل پيش بيني و مطمئن در پرتاب مقدار ماده منفجره زياد در شرايط كاملآً ويژه خواهد بود . تا زمانيكه كشورهاي جهان سوم بخواهند موشك هاي خود را به كلاهك هاي بيولوژيكي كارآمد يا سلاح هاي هسته اي واقعي مجهز كنند ، در آن صورت احتمالآً‌ كارآيي موشك ها بيشتر به دستاوردهاي سياسي آنها ارتباط پيدا خواهد كرد تا توانايي واقعي در وارد آوردن تلفات انساني يا خسارت فيزيكي . ادامه دارد.........منبع:http://www.farsnews.ne t/س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 605]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن