تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):با اخلاق نيكو، گفتار نرم مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805605512




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درس هايي از نبردهاي هوايي و موشكي در جنگ ايران و عراق (3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
درس هايي از نبردهاي هوايي و موشكي در جنگ ايران و عراق (3)
درس هايي از نبردهاي هوايي و موشكي در جنگ ايران و عراق (3) نویسنده: آنتوني كردزمن *مترجم: جواد قلوبي كردزمن: عراق در مورد توانايي ايران قضاوت درستي نداشت با نگاهي به گذشته در مي يابيم كه بدون ترديد عراق در مورد توانايي ايران قضاوت درستي نداشته است . از طرف ديگر ، برنامه ريزان عراقي در مورد ميزان آمادگي عملياتي بهترين اسكادران هاي عراق ، دچار خود بزرگ بيني شده بودند . نبرد هوايي نبرد هوايي ايران و عراق بيش از مسائل تاكتيكي ، فنّي و تعداد هواپيما عمدتاً تحت الشعاع وجود مشكلاتي در سيستم فرماندهي و سياست گذاري ، كمبود قطعات و نيز مشكلات پرسنلي بود . هر دو كشور سعي در حفظ هواپيماهاي خود داشتند و تا حد ممكن تلاش مي كردند تا از بروز نبرد هوايي اجتناب ورزند . عراق به دليل مشكلات ايران در تأمين قطعات و نگهداري از هواپيماهاي خود ، برتري هوايي زيادي نسبت به اين كشور پيدا كرد . تنها در مرحله اول جنگ ، نبرد جنگنده ها اتفاق افتاد . در اين مرحله نيروي هوايي ايران موفق تر از نيروي رقيب ظاهر گشت ، اما اين برتري نه به علت توانمندي نيروهاي ايراني ، بلكه بيش از هر عاملي به دليل بي كفايتي و عملكرد ضعيف حس گر ها ، سيستم هاي الكترونيكي و موشك جنگنده هاي عراقي بود . با نگاهي به گذشته در مي يابيم كه بدون ترديد عراق در مورد توانايي ايران قضاوت درستي نداشته است . از طرف ديگر ، برنامه ريزان عراقي در مورد ميزان آموزش نبرد هوايي ، قابليت عملياتي هواپيماها ، آمادگي عملياتي بهترين اسكادران هاي عراق ، تجهيزات شناسايي و توانمندي سيستم هاي فرماندهي و كنترل خود دچار خود بزرگ بيني شده بودند . در مرحله اول جنگ ، ايران براي كسب پيروزي در بيشتر نبردهاي هوايي سوخت و استقامت لازم براي انهدام اهداف موردنظر با شليك اولين موشك Aim-9 يا عقب نشيني جنگنده هاي عراقي تا پشت مرزهاي خود را داشت . همچنين به نظر مي رسد كه ايران در آموزش نيروهاي خود برتري محسوسي دارد ، هرچند يكي از شاهدان نبرد هوايي چنين گزارش داده است كه : "هر دو مي توانند هواپيماي خود را به پرواز در آورند اما هيچ يك نمي تواند به سوي هدف مقابل خود شليك نمايد يا حتي آن را هدف بگيرد . " ايران پس از مدتي اين برتري را از دست داد . نيروي هوايي اين كشور همچنان با معضل پاكسازي هاي متعدد افسران خود دست به گريبان بود و از سال 1979 كمترين دوره هاي آموزشي را براي پرسنل خود ترتيب داده بود . به اعتقاد ناظران خارجي ، بيشتر نبردهاي هوايي دو كشور نتيجه قطعي در بر نداشت . برخوردهايي كه بايد ظرف كمتر از دو دقيقه طول مي كشيد ، مدت 5 دقيقه زمان به خود اختصاص مي داد . در بيشتر نبردهاي هوايي ، تعقيب كننده موفق يا مي توانست با شليك اولين موشك به هدف موردنظر پيروز ميدان گردد يا اينكه نمي توانست از دست شليك و فرار دشمن خود بگريزد . اين مسئله مي تواند بيانگر اين حقيقت باشد كه در نبرد هوايي ، طرفين بيشتر تمايل داشتند كه به صورت مارپيچي در ارتفاع رو به پايين پرواز كنند كه هيچ يك آموزش هاي لازم براي اينگونه پروازها را از قبل نديده بود ، از طرفي همچنين ممكن است نشان دهنده اين واقعيت باشد كه تعداد كثيري از موشك هاي مادون قرمز در ماموريت هاي تعقيب و گريز در ارتفاع متوسط به بالا نسبتاً ناكارآمد هستند . با اين حال عراق در دوران جنگ ، برنامه هاي آموزشي خود را رفته رفته بهبود بخشيد و بطور روزافزون از موشكها و هواپيماهاي جديد فرانسوي به خوبي بهره گرفت . هرچند كه قابليت انهدام اهداف ايراني در هر نبرد همچنان در سطح پاييني باقي مانده بود اما پس از سال 1982 اين نيروي هوايي عراق بود كه در بيشتر نبردهاي هوايي ميان دو كشور برتري داشت . باز هم معلوم نيست كه مقارن با كاهش آمادگي عملياتي نيروهاي ايران ، عراق خود را ‌تا چه حد بهسازي نمود . پس از سال 1983، ايران بيشتر نبردهاي هوايي خود را با شكست پشت سر گذاشت ، مگر در مواردي كه با تشخيص مسير حملات جنگنده هاي عراقي از تاكتيك هاي كمين برنامه ريزي شده اي بهره مي گرفت . در اين زمان ايران نه تنها از لحاظ فني نسبت به عراق برتري خود را از دست داد ، بلكه تحت شرايط غيرعادي پس از سال 1983پرواز جنگنده هاي اين كشور به 30 تا 60 سورتي پرواز در روز كاهش يافت . ايران همچنين در روزهاي 17 و 18 ژانويه 1985يكي از جنگنده هاي F-4 يا F-5 خود را از دست داد ، آن هم در شرايطي كه هواپيماي موردنظر مشكلات جدي در سامانه موشكي و راداري خود داشت . اين مسئله نشان مي دهد كه ايران جنگنده هاي خود را با حداقل سيستم هاي الكترونيكي عملياتي وادار مي كرد تا در نبرد هوايي با جنگنده هاي دشمن به پرواز در آيند . گزارشات حاكي از آنست كه ايران از سال 1984 به بعد با مشكلات عديده اي در ميزان اطمينان و مقاومت هواپيماهاي خود جهت مقابله با موشك ها و مهمات هوشمند آمريكايي دست به گريبان بود . بر خلاف ايران ،‌ عراق از سال 1983 به بعد قادر بود تا تعداد سورتي پرواز بسياري را در طول روز انجام دهد كه اين تعداد از حداكثر 65 سورتي در روز در اوايل جنگ به 150 سورتي پرواز در روز در سال 1984 و بيش از 250 سورتي در سال 88-1986 افزايش يافت كه بر اساس ادعاي مقامات عراقي اين رقم در زمان اوج عملياتها به 600 سورتي پرواز در روز مي رسيد . پس از اوايل دهه 1980 عراق دلايل قانع كننده اي در دست نداشت تا اين قابليت پرواز را به سيستم هاي پدافند هوايي خود تخصيص دهد ، اما ثابت كرد كه مي تواند تعداد قابل توجهي از سورتي پروازهاي پدافند هوايي را با هواپيماي كاملاً مسلح و عملياتي انجام دهد . نكته جالب توجه اينكه در اواخر سال 1988 عراق ادعا كرد در جريان جنگ با ايران ، خلبانان نيروي هوايي اين كشور كلاً 400000 سورتي پرواز مختلف داشتند . اين شيوه رزم ، مهر تاييدي است بر تجربيات بدست آمده از منازعات اعراب و اسرائيل مبني بر اينكه تامين و پشتيباني و آموزش تجهيزات موردنياز نيروي هوايي از جانب كشورهاي غربي در مقايسه با نيروي هوايي كشورهاي جهاني سومي كه به سلاح هاي روسي و چيني مجهز مي باشند ، مي تواند سبب كارآمدي آنها گردد . روند جنگ ايران و عراق ترديدهاي موجود در خصوص توانمندي جنگنده هاي صادراتي روسي در جنگ هاي پيشين را تقويت مي كند و ترديدهايي نيز در مورد قابليت نبرد هوايي موشك هاي هوا به هوا ، توپ و سيستم هاي الكترونيكي هواپيماهاي ساخت شوروي مطرح مي كند . ضمناً ، عراق به منظور حل مشكلات ناشي از خدمات پشتيباني و آموزشي اتحاد جماهير شوروي كه در ادامه به آنها اشاره مي شود ، با كشورهايي همچون مصر ، سوريه و اردن متحد گرديد : *اتحاد جماهير شوروي برنامه هاي آموزشي ضعيفي در زمينه نبرد هوايي ارائه مي كرد و براي عمليات هاي هوايي نيز برنامه هاي آموزشي چنداني به مورد اجرا نمي گذاشت . هيچ آموزش واقعي و شبيه ساز پيشرفته اي كه در غرب متداول بوده و در اختيار كشورهايي نظير عربستان سعودي قرار مي گرفت ، براي اسكادران تهاجمي عراق وجود خارجي نداشت . پس عراق بناچار مي بايست در اين رابطه دست ياري به سوي فرانسه و هند دراز مي كرد . *اتحاد جماهير شوروي اطلاعات عملياتي دقيقي در مورد جنگنده ها و موشكها ارائه نمي كرد كه اين امر نيز به نوبه خود سبب مي گرديد تا نيروهاي عراقي نتوانند پيشينه لازم براي تفسير اطلاعات را در اختيار داشته باشند . *اتحاد جماهير شوروي در راستاي انتقال آموزش و دكترين كلاسيك GCI و افزايش حجم انتقال سيستم هاي پدافند هوايي مختلف تلاش اندكي از خود نشان مي داد . *اتحاد جماهير شوروي در انتقال كافي آموزش ، جنگ الكترونيك ، ضداقدامات و نبرد هوايي در ارتفاع پست ناكام ماند . آموزش ها ندرتاً‌ بر رويارويي جنگنده ها در ارتفاع كمتر از 5000 فوت تمركز مي كرد . در موارد فوق ، عراق به منظور بهره مندي از مفهوم "همه جا " به قدر كفايت از سوي فرانسه ، هند ، مصر و اردن كمك دريافت كرد كه بواسطه آن مي توانست تعداد انبوهي از تجهيزات روسي را با كيفيت غربي در هم آميزد . زود است كه بگوئيم عراق چگونه با بهره گيري از اين مفهوم به موفقيت دست پيدا كرد اما جالب اينجاست كه ليبي و سوريه درصدد بدست آوردن موشك هاي هوا به هواي غربي و كسب مساعدت از جانب كشورهاي غربي در راستاي ارتقاي سيستم هاي الكترونيكي و جنگ الكترونيك هواپيماهاي خود بودند . نكته جالب ديگر اينكه تجربه عراق با تاثير شكست اعراب در نبرد با اسرائيل و درسهاي آموخته از نبرد فالكلند همراه شده بود تا بسياري از كشورهاي جهان سوم را وادار نمايد كه از خريد هواپيماها و موشكهايي كه آمريكا و كشورهاي اروپاي غربي هيچگاه در خط مقدم از آنها استفاده نمي كنند ، منصرف شوند . با توجه به بهره گيري از سيستم هاي الكترونيكي و تسليحات بسيار پيشرفته نبرد هوايي نصب شده بر روي چنين جنگنده هايي ، اين اقدام مي تواند تصميمي عاقلانه باشد . معهذا ، با بررسي جنگ ايران و عراق مي توان نتيجه گيري كرد كه چنين فن آوري بايد با آموزش و دكترين نظامي مناسبي همراه گردد تا موثر واقع شود . پشتيباني نزديك هوايي هر دو كشور در طول جنگ ثابت نمودند كه به منظور پشتيباني نزديك هوايي نيروهاي نظامي خود ، قادر به استفاده موثر از توان رزمي هواپيماهاي با بال ثابت نمي باشند . در ابتداي جنگ ، نيروي هوايي ايران در انجام ماموريت هاي تهاجمي از توانمندي نسبتاً بيشتري بهره مند بود ، اما ناظران بسياري بر اين حقيقت صحه مي گذارند كه نيروي زميني عراق مي توانست بدون ترس از خطرات حمله هوايي ايران ، عليه هر هدفي به غير اهداف بزرگ و ثابت دست به عمليات بزند . چنين شرايطي احتمالاً بدين دليل به وقوع مي پيوست كه ايران از هواپيماهاي خود محافظت مي كرد و آنها را در موارد معدودي به پرواز در مي آورد . تنها در حدود 18 تا 50 درصد از هواپيماهاي تهاجمي ايران در آغاز جنگ كاملاً عملياتي بودند و شواهدي در دست است كه ثابت مي كند سيستم هاي الكترونيكي هواپيما در جريان ماموريت هاي تهاجمي و پيش از استفاده در نبرد هوايي دچار نقص فني مي شدند . به هر حال ، از قرار معلوم حتي در چند ماه ابتدايي جنگ ، ايران به ندرت مي توانست موقعيت نيروهاي عراقي را تعيين نموده و به نحو موثري آنها را مورد هدف قرار دهد . اگر نيروي هوايي ايران بواسطه بروز انقلاب در اين كشور دچار ضعف و فروپاشي نمي گرديد و مي توانست سيستم هاي الكترونيكي موردنياز در حملات و مهمات هاي عملياتي خود را حفظ كند، در آن صورت پيش بيني اينكه جنگنده هاي F-4 و F-5 ايران قادر به انجام چه كارهايي بودند ، امري بسيار دشوار است . نبود سيستم پيشرفته C3I/BM در ايران و اتكا آنها بر تجهيزات شناسايي با قابليت پردازش در زمان واقعي بدون ترديد كارآمدي آنها را محدود كرده بود . ايران همچنين در استفاده از راكت ها و "بمب هاي آهني " متعارف با مشكلاتي روبرو بود كه از هواپيماهاي جت سرعت بالا به سوي اهداف پرتاب مي شدند زيرا صرفنظر از مهارت خلبان و قدرت ريسك وي ، عدم تامين تجهيزات مورد نياز ميزان قدرت انهدام آنها را حتي در برابر اهداف زرهي بدون حفاظ تا حد زيادي پايين آورده و حتي در برابر نيروهاي "در كمين " اين قابليت بسيار كاهش مي يافت . ايران هواپيماي جنگنده اي نداشت كه از سيستم الكترونيكي مدرن ويژه حملات يا صفحه نمايشگر جلوي خلبان بهره مند بوده باشد ، هرچند كه جنگنده هاي F-4D/E ايران در آن برهه از زمان ، هواپيماهاي نسبتاً پيشرفته اي بودند . ايران از آغاز جنگ تا زمان آتش بس ، فاقد زرادخانه مجهز منطقه اي بود كه براي پشتيباني نزديك عليه اهداف پياده نظام پراكنده يا پناه گرفته مناسب باشد و هيچ مداركي در دست نيست تا نشان دهد نيروهاي ايراني مي توانستند عليه اهداف زرهي عراق از كارآمدي موشك هاي هدايت شونده تلويزيوني هوا به زمين ماوريك بهره گيرند . مشخص نيست كه آيا اين مشكل برآيند مشكلات موجود در سيستم فرماندهي و پشتيباني ايران بوده يا بر اثر مشكلات فني و عملياتي موشك ماوريك در تعيين موقعيت هدف ، قرار دادن هواپيما در ميدان آتش سيستم پدافند هوايي برد كوتاه (SHORAD) و هدايت آن به سوي اهداف كوچك زميني متحرك در صورت بروز مشكلات محيطي ، نور ، گرد و غبار و ... حادث شده بود . بايد خاطر نشان كرد كه حتي نيروي هوايي بسيار كارآزموده و مجهز اسرائيل نيز در سال 1973 از قابليت انهدام محدودي در برابر چنين اهدافي برخوردار بود ، از اينرو نيروي هوايي كشورهاي غربي دريافتند كه وجود سيستم هاي الكترونيكي پيشرفته براي دستيابي به ميزان تلفات بالا در هر سورتي پرواز و در عين حال گريز از پدافند هوايي زمين پايه بسيار حائز اهميت مي باشد . با اين وجود در مقايسه با نيروي هوايي عراق كه آموزشهاي روسي را تعليم ديده بودند ، اسكادران ها و خلبانان ايراني طي چند هفته ابتدايي جنگ نشان دادند دوره هاي نظامي كه آنها در آمريكا گذرانده بودند ، در ماموريت هاي تهاجمي عليه اهداف ثابت يا منطقه اي بسيار كارآمدتر بوده است . متاسفانه ايران هرگز اين فرصت را پيدا نكرد تا به منظور رفع كمبودهاي ابتدايي خود ، نيروي هوايي خود را بازسازي كند . پس از حمله به بصره در جولاي 1982 ، عراق توانست 400 فروند جنگنده خط مقدم خود را براي پشتيباني نزديك هوايي و پرتاب موشك هاي با هدف ممانعت از پيشروي نيروهاي دشمن عليه 80 هواپيماي عملياتي F-4 و F-5 ايران به پرواز در آورد . بسياري از هواپيماهاي عملياتي ايران فاقد سيستم هاي الكترونيكي كاملاً عملياتي بودند و بايد در جمع هواپيماهاي ذخيره نگهداري مي شدند . در نتيجه ، عراق مي توانست از هواپيماها و بالگردهاي در حال افزايش خود با وجود اندك مخالفت ظاهري بهره گيرد . ايران مجبور بود به منظور محروم كردن عراق از امتياز برتري هوايي محلي تا حد زيادي بر توپ هاي ضدهوايي و موشك هاي سطح به هوا اتكا نمايد . اين افت سريع در قابليت تهاجمي و تدافعي هوايي ايران درسي مهم در اهميت قائل شدن براي مواردي همچون قابليت اطمينان ، تامين قطعات يدكي كافي و فن آوري تعمير و نگهداري در خط مقدم جبهه به دست مي دهد . عليرغم اين واقعيت كه ايران پيش از جنگ حجم قابل توجهي از قطعات ، مهمات و تاسيسات خدماتي را خريداري كرده بود ، اما براي مقابله با عراق نتوانست نيروي هوايي كارآمدي را وارد ميدان جنگ كند . دلايل واقعي وجود مشكلات دائمي عراق در كارآمد نمودن ميانگين سورتي پروازهاي هوا به زمين در بيشتر ايام جنگ نامعلوم مي باشند . با اين حال ، روشن است كه عراق از وجود مشكلاتي در فرماندهي ، آموزش ، فن آوري و تاكتيك رنج مي برد . سيتم فرماندهي عراق از تجهيزات مسلح شناسايي بهره اي نمي برد و تا ماههاي آخر جنگ ، در واكنش به فرصت هاي بدست آمده بسيار كند عمل مي كرد و فرماندهان ميدان نبرد در اغلب مواقع اجازه نداشتند تا از يگان پشتيباني هوايي ذخيره درخواست واكنش سريع بنمايند ، به همين دليل اين درخواستها براي ساعتها و حتي يك روز كامل به تاخير مي افتاد . شواهد اندكي در دست است كه نشان مي دهد خلبانان عراقي پيش از ماموريت در جلسات توجيهي فشرده اي شركت مي كردند يا اينكه سيستم فرماندهي تا اواخر جنگ معمولآً برپايه بهره گيري موثر از هواپيماها يا هواپيماهاي شناسايي بدون سرنشين در مورد كارآمدي ماموريتها بازخورد مي گرفتند . براي مثال ، شگفت آور است كه بدانيم در مقايسه با ايران ، عراق در طول جنگ بهره وافري از هواپيماهاي بدون سرنشين نبرده است . عراق همچنين با مشكلات تاكتيكي واقعي روبرو بوده است كه ايران با اتكا بر آنها ، بيشتر تحركات و حملات اوليه خود را در طول شب انجام مي داد زيرا كه تا حد امكان نيروهاي خود را كمتر در معرض آتش پشتيباني نزديك هوايي قرار دهد . نيروهاي ايراني معمولاً در كمين بوده يا در منطقه اي وسيع پراكنده مي شدند و حتي در بسياري از حملات ، اهداف اصلي نيروهاي پياده نظام بودند و عراق تنها مي توانست با در خطر قرار دادن هواپيماهاي بسيار گران قيمت خود ، در هر سورتي پرواز تعداد محدودي از اهداف كم ارزش را منهدم نمايد . ايران در اغلب مواقع استفاده بهتري از شرايط نامساعد جوي مي كرد و تعداد كثيري تسليحات ضد هواپيما و موشك SA-7 در منطقه مستقر مي نمود . اين مشكلات ممكن است با استفاده وافر از مهمات منطقه اي همچون بمب هاي خوشه اي و دستيابي به قابليت هاي ارتقا يافته رزم شبانه مرتفع گردند اما مشكل اصلي عراق در طول جنگ پس از دست يافتن ايران به پيشرفت هاي قابل توجه ، عموماً اعزام هواپيماها به ماموريت هاي پشتيباني نزديك هوايي بود . مشكلات فني عراق در ابتداي جنگ به مراتب جدي تر از مشكلات ايران بود ، هرچند كه به مرور زمان اين مشكلات تقليل يافتند . جنگنده Mirage F-1 پيشرفته ترين هواپيماي تهاجمي عراق بودند ، اما از سيستم هاي الكترونيكي كاملاً مدرن مطابق با استانداردهاي غربي بويژه به لحاظ برخورداري از قابليت هاي كامپيوتري و صفحه نمايشگر پيشرفته جلوي خلبان بهره اي نبرده بودند . اگرچه سيستم ناوبري نسبتاً مناسب و تجهيزات اصلي پرتاب مهمات بر روي جنگنده هاي مدل هاي Su-20 / Su-22 نصب شده بود ، اما مدل هاي صادراتي جنگنده هاي روسي جملگي داراي قابليت هاي تهاجمي نه چندان پيشرفته بودند . عراق همچنين براي آموزش خلبانان نيروي هوايي ، شبيه سازهاي پيشرفته و تجهيزات آموزشي كامپيوتري در اختيار نداشت . اين سيستم ها در كشورهاي جهان سوم بسيار حائز اهميت است و ارتباط مستقيمي با آموزش خلبانان يا تدريس مشاوران خارجي دارد زيرا مهارتهاي خلبان بايد دائماً بروز رساني گردد در غير اين صورت به ندرت مي تواند كارآيي خود را مورد ارزيابي قرار دهد . همچنين بايد خاطرنشان كرد كه عراق در بيشتر نبردهاي خود در امتداد خطوط مقدم جبهه تعداد بيشماري سيستم آتشبار مستقر نمود زيرا كه در اغلب موارد قابليت انهدام جنگنده هاي تهاجمي محدود بود . برخلاف نيروهاي غربي ، عراق احداث تعداد زيادي سنگر دفاعي را سازماندهي كرد . بنابراين ، به خطر انداختن هواپيماها با هدف شركت در ماموريت هاي پشتيباني نزديك هوايي در اولويت پايين تري قرار گرفت . باز هم ، پرواضح است كه نيروي هوايي كشورهاي غربي نسبت به همتايان جهان سومي خود ، در چنين ماموريت هايي "برتري " محسوسي داشتند . اما ناتواني در تقبل خسارات احتمالي به هواپيماهاي شركت كننده در ماموريت هاي پشتيباني نزديك هوايي در محيطي سرشار از پدافند هوايي برد كوتاه و جائيكه تركيب اهداف بسيار ناهمگون است ، مي توانست اين برتري را تضعيف گرداند . با علم به اين حقيقت كه حتي ارزان ترين موشك ماوريك قيمتي بالغ بر 50000 دلار داشت و پرتاب آن مي توانست جنگنده اي به ارزش 20 ميليون دلار را به خطر بياندازد ، روشن نيست كه آيا مي توان چنين ماموريت هايي را به طور اخص بر حسب هزينه - فايده سنجيد . ممكن است تحت شرايط بحراني انجام چنين ماموريت هايي الزام آور گردد --- و غرب كه در مقايسه با ايران و عراق جهت مقابله با اهداف سخت و منطقه اي ، زرادخانه مطمئن تري دارد ---- اما بعيد به نظر مي رسد كه پشتيباني نزديك هوايي بتواند در راستاي تقويت نيروهاي عملياتي براي مقابله با اهداف بزرگ نيروي زميني كه به وجود تعداد بيشماري تسليحات باارزش همچون تانك هاي اصلي ميدان نبرد اتكا دارند ، به عنوان يك نيروي كارآمد ظاهر گردد . عمليات هاي ممانعتي و انهدام هوايي هرچند كه عراق از اوايل سال 1987 به بعد عملكرد بهتري در اين زمينه داشت ، اما هيچ يك از طرفين جنگ توانايي خيره كننده اي در راستاي مقابله با اهداف ممانعتي متوسط نظير پلها از خود نشان نداد . ضمن اينكه هر دو كشور در تعيين موقعيت و حمله به اهداف پشت خطوط جبهه نظير تحركات سنگين ادوات زرهي در طول روز - حتي زمانيكه اين تحركات با پدافند هوايي مورد پشتيباني قرار نمي گرفت - با مشكلاتي روبرو بودند . در مورد ايران ، اين مشكل تحت تاثير شديد معضلاتي همچون عدم كفايت هواپيما قرار داشت ، در عين حال مستندات موجود نشان نمي دهد كه ايران از هواپيماهاي RF-4E خود جهت تعيين موقعيت اهداف خطوط پشت جبهه به نحو موثري استفاده كرده باشد و يا حتي عمليات هاي ممانعتي موثري را با اين هواپيماها انجام داده باشد . ايران در طول جنگ كارآيي ماموريت هاي ممانعتي خود را به كندي ارتقا بخشيد اما باز هم نمي توانست در سال 1987 اهداف كليدي همچون پل هاي محافظت شده را مورد هدف قرار دهد . درحاليكه عراق از تجهيزات شناسايي و سيستمهاي شناسايي مسلح خود از اواخر سال 1987 به بعد بهتر استفاده مي نمود و اين تجهيزات تا اواخر سال 1987 - در مقايسه با روزهاي آغازين جنگ - اساساً كارآمدتر بودند ، اما در سازماندهي عمليات هايي كه بواسطه آنها بتواند بر اهداف مهمي در پشت خطوط جبهه ايران ضربه وارد آورده و اهداف مورد نظر را ظرف مدت نسبتاً كوتاهي به خوبي تعيين موقعيت كرده و منهدم گردانند ، به نحو شگفت آوري ناكارآمد ظاهر شدند . اين مسئله تا اندازه اي به علت گسترش پدافندهاي هوايي كوتاه برد ايران بوده اما به نظر مي رسد كه عمده دليل آن ريشه در تمايل اين كشور به محافظت از تجهيزات هوايي خود حتي به قيمت پايين آمدن ميزان كارآمدي و نيز ناكامي در تعيين دقيق تعداد هواپيماهاي موردنياز براي كسب نتايج قطعي داشت . همچنين ترديدي نيست كه تصويربرداري و ساير قابليت هاي جنگنده هاي شناسايي MiG-25R عراق نمي توانست جايگزين حس گرها و سيستم هاي الكترونيكي ضروري براي هدف گيري و مديريت نبرد هوايي گردد . به منظور تضعيف نيروي هوايي طرف ديگر ، هر دو كشور از مشكلات جدي در استفاده از حملات هوايي عليه پايگاه ها و تاسيسات دشمن خود رنج مي بردند . عراق در چند روز آغاز جنگ به 10 پايگاه و تاسيسات هوايي ايران حمله كرد اما عملاً نتوانست خسارت جدي به آنها وارد كند . در واقع ، عراق با اين اقدام تنها توانست با وارد كردن شوكي ضعيف ، اجراي عمليات هاي نيروي هوايي ايران را كمي به تاخير اندازد . برعكس ، ايران توانست در چند روز ابتدايي حداقل دو پايگاه هوايي عراق را مورد هدف قرار دهد . ظاهراً اين حملات شوك كافي به نيروهاي عراقي وارد آورد زيرا كه آنها را مجبور نمود تا هواپيماهاي خود را به سوي اردن گسيل دارند ، اتفاقي كه هيچگاه در ابتداي جنگ قابل پيش بيني نبود . با اينحال ، كارشناسان عرب معتقدند كه پراكندگي اجباري هواپيماهاي عراق نتيجه اين حقيقت است كه نيروي هوايي اين كشور تنها چند پايگاه عملياتي اصلي در اختيار داشت كه بيشتر آنها نيز در نزديكي مرزهاي ايران واقع بودند . هرچند كه از هواپيماهاي عراقي محافظت مي گرديد اما در بيشتر پايگاهها تعداد كثيري تاسيسات "آسيب پذير " وجود داشت . آنها بر اين باورند كه اين مسئله بيشتر ناشي از عدم تقارن در وضعيت پايگاهها بود نه برتري ايران . در نتيجه ، عراق مجبور شد تا هواپيماهاي خود در نقاط ديگري مستقر نمايد . درحاليكه برخي از مقامات نظامي علت ناكامي عراق در انهدام موثر پايگاههاي هوايي ايران را ناشي از بمب هاي معيوب روسي مي دانند ، اما اين شك نيز وجود دارد زمانيكه عراق براي اولين بار در سال 1980 به ايران حمله كرد ، دچار نوعي "كوري توهم زا " شده بود كه اعراب در سال 1967 و نيروهاي اسرائيلي درست اندكي پيش از اكتبر 1973 به آن مبتلا شده بودند . نيروي هوايي عراق فاقد توانمندي اطلاعاتي و عملياتي لازم جهت ارزيابي عيني كارآيي خود در برابر زمان حمله و ميزان مقاومت دشمن بود . در نتيجه ، نيروي هوايي عراق مجبور شد تا براي شركت در نبرد هوايي تداركات واقع بينانه اي براي نيروهاي خود مهيا كند . در اين تجربه ، درسهاي مهمي براي آموختن وجود دارد : *اولاً ، نمي توان اينگونه پنداشت كه نيروي هوايي كشورهاي جهان سوم به طور واقع بينانه يا با درك حرفه اي از نتايج نهايي وارد جنگ مي شوند . *ثانياً ، نيروهاي داراي پرسنل تعليم ديده ، بهره مند از قابليت شناسايي ، هواپيما و مهمات تهاجمي و ساختارهاي فرماندهي ممكن است نسبت به نيروي هوايي كشورهاي جهان سوم بيشتر از آنچه كه اعداد و ارقام نشان مي دهد ، كارآمدتر باشند . *ثالثاً ، ارزيابي نيروي هوايي كشورهاي جهان سوم دوست و دشمن به لحاظ بهره مندي از قابليت هاي "نرم " همچون نحوه تمرينات ، آموزش ، قابليت فرماندهي و ساير فاكتورهايي كه ميزان آمادگي نيرو را نشان مي دهند ؛ بسيار حائز اهميت است . قدرت هوايي ؛ بويژه از لحاظ تعداد هواپيما ، ممكن است در عمل دال بر توان رزمي در دنياي واقعي نباشد . *رابعآً ، نيروي هوايي كشورهاي غربي بايد هواپيما ، حس گرها و سيستم هاي الكترونيكي ، قابليت هاي شناسايي و تسليحات موازنه اي در اختيار داشته باشند تا بتوانند نسبت به همتايان خود در ميان كشورهاي جهان سوم در جريان ماموريت هاي ممانعتي كارآمدتر باشند . مشكل اصلي تعيين اين مسئله خواهد بود كه كدام ماموريت ها بيشترين نتايج تاكتيكي و كدام يك نتايج استراتژيكي در بر دارند ---- مسئله اي كه ممكن است در ارائه هنر جنگي متفاوت و قضاوت هاي ارزشي از سوي برخي كشورهاي جهان سوم مورد استفاده قرار گيرد . عمليات هاي استراتژيكي در جريان جنگ ، طرفين از شيوه بمباران استراتژيكي اهداف اقتصادي بهره گرفتند . ايران از اين روش در سال اول جنگ استفاده نمود . عراق به بمباران استراتژيكي گسترده اي عليه اهداف نفتي و اقتصادي دست يازيد و پيش از بمباران استراتژيكي عليه اهداف غيرنظامي ، جنگ فيمابين با امضاي قطعنامه آتش بس خاتمه يافت . عمليات هاي بمباران استراتژيكي ايران عليه اهداف اقتصادي عراق نيروهاي ايران بيشتر توانايي در بمباران اهداف استراتژيكي را پس از سال 1981 از دست دادند اما در مراحل اوليه جنگ نسبت به دشمن خود عموماً برتري داشتند . در آن دوران ، ايران حملات نسبتاً دقيق و برنامه ريزي شده اي را آغاز و در حمله هوايي به نيروگاههاي برق عراق برنامه ريزي نسبتاً مناسبي پياده كرد و در چندين حمله هماهنگي خيره كننده اي را به اثبات رساند . اين هماهنگي بويژه در حمله به مجتمع ميدان نفتي H-3 عراق و پايگاه هوايي الوليد قابل مشاهده مي باشد جائيكه بمب افكن هاي Tu-22 و IL-28 در آنجا مستقر بودند . اين هدف بيش از 800 كيلومتر دورتر از نزديك ترين پايگاه هوايي ايران در رضائيه است . ايران بخشي از قابليت خود در سوخت گيري مجدد و حمله به اهداف دوردست را حفظ كرده است . با وجوديكه اسناد و مدارك موجود با يكديگر در تناقض هستند ، اما ناظران آگاه غربي و عربي در رابطه با برتري اوليه ايران در بمباران اهداف استراتژيك بر نكات زير توافق دارند : *اولآً ، وجود مهارت و دقت ايران در پرتاب مهمات تهاجمي متعارف همچون راكت و بمب و تمركز بيش از اندازه بر بهره گيري از 100 خلبان آموزش ديده در آمريكا كه در روزهاي ابتدايي جنگ از زندان آزاد شدند . *ثانياً ، ماموريت هاي ايران از برنامه ريزي بهتري برخوردار بودند كه اين امر نشان مي داد آنها از نقشه ها و قابليت هاي شناسايي و جلسات توجيهي خلبانان به نحو شايسته تري استفاده مي كردند . *ثالثاً ، ايران لااقل در برخي از موارد منجمله حمله به شهر بصره ، از موشك ماوريك به طور موثر بهره مي برد . *رابعاً ، برتري بيشتر هواپيماهاي جنگنده بمب افكن ايران از لحاظ برد و مقدار ماده منفجره اهميت انهدام اهداف منطقه اي را ثابت كردند . توانايي ايران در حمل بمب و راكت به ميزان 2 يا 3 برابر ظرفيت هواپيما در هر سورتي پرواز باعث گرديد تا نيروي هوايي ايران بواسطه عدم دقت در پرتاب از چنين حجم مهماتي استفاده نموده و بدين طريق بتواند بر اهداف پراكنده اي نظير پالايشگاهها ، ميادين نفتي و تاسيسات پتروشيمي احتمالاً خساراتي وارد نمايد . عمليات هاي بمباران استراتژيكي عراق عليه اهداف اقتصادي ايران ايران و عراق در روزهاي نخستين جنگ نشان دادند كه مي توانند مخازن ذخيره ، تاسيسات بزرگ و اهداف منطقه اي را مورد هدف قرار دهند . اما تبادل نظر با برخي كارشناسان عراقي - كه محتواي آن مورد تاييد ناظران عربي ، غربي و ژاپني نيز قرار گرفت - نشان مي دهد كه نيروي هوايي بيشترين نقش را در وادار نمودن هر دو كشور به توقف موقتي عملياتها داشت تا وارد آوردن بي وقفه و غيرقابل جبران خسارات فيزيكي . هرچند كه طرفين مخاصمه گهگاه به طور بي وقفه خساراتي به پالايشگاه و تاسيسات شيميايي طرف ديگر وارد مي آورند ، اما اين مسئله در بسياري از موارد ، زمانيكه رسانه ها از وقوع خسارت عظيم خبر مي دادند ، صحت نداشت . تاثير رواني حاصل از به آتش كشيدن مخازن نفت و تاسيسات پتروشيمي اين حقيقت را پنهان مي كرد كه بيشتر تجهيزات كليدي سالم باقي مانده اند . در اين ميان تنها دستاورد نظامي اينگونه حملات ، وادار كردن طرف مقابل به توقف موقتي عمليات هاي خود بود . عراق پس از سال 1982 در بمباران اهداف استراتژيك تقريباً‌ ابتكار عمل را به دست گرفت اما ندرتاً به نتايج استراتژيك حياتي دست مي يافت . اين مسئله را مي توان تا اندازه اي ناشي از اين واقعيت دانست كه بسياري از اهداف كليدي ايران به سختي در داخل برد پرواز جنگنده بمب افكن هاي عراق قرار مي گرفتند از اينرو حمله به ايران توسط جنگنده هاي عراقي دشوار به نظر مي رسيد . اما فاكتورهاي مهمي كه از تاثير حملات عراق مي كاست ، ظاهراً تركيبي از محدوديت هاي سياسي براي به حداقل رساندن ريسك حملات زميني بيشتر به عراق ، مبالغه گويي عراق در تاثير حملات محدود و ناكامي در ارزيابي دقيق محدوديت هاي موجود بر سر راه كسب موفقيت و در نهايت عدم تمايل عراق به انهدام بيشتر هواپيماهاي ايران بودند . در تاييد اين فرضيه كه اگر عراق عليه اهداف كليدي نظير نيروگاه هاي برق ، پالايشگاهها ، تاسيسات آبي و نفتي بدون تدابير امنيتي شديد ، حملات متعدد را در سرلوحه كار خود قرار مي داد و در آن صورت مي توانست به نتايج مهم تري دست يابد ، ترديد اندكي وجود دارد . تحت چنين شرايطي ، تشخيص اينكه چرا عراق نتوانست به جزيره خارك ضربه جدي وارد آورد و كليه اسكله هاي بارگيري را منهدم نمايد ، به پالايشگاهها حمله كرده يا نيروگاههاي برق را ويران كند ، كاري بس دشوار است . عراق براي از كار انداختن يكي از اين اهداف كليدي و وارد آوردن خسارات قابل قبول منابع لازم را در اختيار داشت ، اما تنها كافي بود كه نيروهاي خود را متمركز كند . مشكل اصلي عراق در تحقق اين مهم عدم درك آنها از ضرورت تمركز بر بمباران اهداف استراتژيكي و نيروهاي كافي و يا عدم انجام آن بنا به دلايل سياسي بود . 3-8-13 : عمليات هاي بمباران استراتژيكي ايران و عراق عليه اهداف شهري عليرغم حملات نامنظم گسترده ، ايران و عراق تا زمان آغاز "جنگ شهرها " در سال 1988 معمولاً حملات خود را بر مراكز جمعيتي يكديگر محدود كردند كه در جريان آن از موشك هاي دور برد سطح به سطح بهره فراوان بردند كه در ادامه آن را به بحث خواهيم گذاشت . اما عراق در "جنگ شهرها " علاوه بر استفاده از هواپيماهاي بيشمار ، از بمب هاي خوشه اي ، بمب آتشزا و احتمالاً مواد منفجره متشكل از سوخت هوايي نيز بهره گرفت . عراق همچنين عليه اهداف مورد نظر ، حملاتي را در ارتفاع بالا با بمب افكن هاي Tu-22 نيروي هوايي طرح ريزي كرد . از جمله اين حملات ، دست كم مي توان از حمله به كارخانه فولاد و خودروسازي در نزديكي تهران نام برد كه خسارات فراواني به بار آوردند . استفاده عراق از عوامل شيميايي نشان مي دهد كه آنها مي توانستند با اين هواپيماهاي تهاجمي حملات مرگبارتري نيز انجام دهند . يكبار ديگر ، جنگ ايران - عراق ميزان مرگ آوري بالقوه بمباران استراتژيكي طرفين در آينده را به اثبات مي رساند . ادامه دارد.....منبع: http://www.farsnews.net/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 260]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن