محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827146029
مبانى فلسفه سياسى اسلام از ديدگاه مقام معظم رهبرى(1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مبانى فلسفه سياسى اسلام از ديدگاه مقام معظم رهبرى(1) نويسنده: عبدالله حاجي صادقي از امتيازات مكتب سياسى اسلام، مبانى نظرى و فلسفه سياسى آن مكتب است كه زير ساز همه ابعاد حكومت و نهادهاى آن است و بدان جهت مىدهد. بى ترديد بدون توجه به اين مبانى و اصول زير بنايى نمىتوان به نوع نگرش مكتب آسمانى اسلام به حكومت آگاهى كامل پيدا كرد. اسلام شناس برجسته و فقيه فرزانه حضرت آية اللّه خامنهاى (دام ظله العالى) بيش از سى سال است كه در مباحث علمى و هدايتهاى دينى به تبيين مبانى فلسفه سياسى اسلام پرداختهاند. در اين مقاله به ديدگاههاى معظم له در بيان حاكميت انديشه بر عمل و نيز چهار اصل مهم از اصول فلسفه سياسى اسلام مىپردازيم. چهار اصلى كه مقام معظم رهبرى تأكيد فراوانى روى آنها دارند عبارتند از: 1 ـ جامعيت دين و قلمرو آن و وجود سياست و حكومت در اين قلمرو. 2 ـ جهانبينى توحيدى و آثار آن در نظام سياسى اسلام. 3 ـ نياز بشر به هدايت آسمانى. 4 ـ انسانشناسى دينى. مقدمه: حاكميت انديشه بر عمل سخن از مبانى نظرى و اصول اعتقادى سياست متوقف است بر پذيرش و ارتباط رفتار و اعمال سياسى با انديشهها و باورها. لذا با ترديد در اين ارتباط، بحث از مبانى و اصول فكرى و اعتقادى سياست معنى ندارد. گر چه برخى فيلسوفنماها به تقليد از يكى از دانشمندان حس گرا بين جهان بينى و ايدئولوژى (و بين حكمت نظرى و حكمت عملى) هيچ گونه ارتباطى قائل نبوده و حوزه عقل نظرى و فلسفه را از حوزه عقل عملى و رفتار و اعمال انسانى، مستقل و جدا معرفى كردهاند، لكن اكثر دانشمندان غربى و همينطور علماى اسلامى پيوند اين دو را امرى بديهى و مسلم دانسته، حاكميت انديشه بر عمل و اتكاء و ابتناء هر ايدئولوژى بر جهان بينى خاص و متناسب با آن را امرى مسلم و هماهنگ با آفرينش و فطرت انسان مىدانند. در فرهنگ اسلامى همه مباحث فكرى و اعتقادى با تمام ابعاد عملى و رفتارى و از جمله انديشه و مبانى سياسى (فلسفه سياست) با موضع گيرى و اعمال سياسى و شكل كلى حكومت (نظام سياسى) ارتباط و پيوند داشته و تفكيك آنها از يكديگر غير ممكن و خروج از تفكر و عمل دينى مىباشد و لذا پذيرش بخشى و انكار بخشى ديگر از انديشهها يا دستور العملهاى اسلامى پشت كردن و كفر به كليت و تمام دين است. دين اسلام مجموعهاى به هم پيوسته از باورها و انديشهها و دستورالعملها و بايد و نبايدهاى برگرفته از وحى الهى درباره جهان، انسان و آينده مىباشد كه هدف آن هدايت انسان به سوى كمال حقيقى و به فعليت رساندن استعدادها و توانايى هايى است كه در او وجود دارد. اعتقاد و ايمان قلبى تنها مورد قبول قرآن و اسلام نبوده بلكه ايمان حقيقى از نظر اسلام ايمانى است كه توأم با رفتار و التزام عملى به احكام و مقررات دينى باشد و به همين جهت در آيات زيادى از قرآن ايمان و عمل صالح مقرون به هم موجب رستگارى و سعادت معرفى شده است. حضرت آية اللّه خامنهاى به عنوان يك اسلام شناس و متفكر و فقيه فرزانه، نه تنها حاكميت انديشه بر عمل را پذيرفتهاند، بلكه مباحث نظرى و جهان بينى را داراى ابعاد رفتارى و آثار عملى دانسته و اساسا معتقدند كه اصول اعتقادى و جهان بينى اسلام علاوه بر سامان دهى انديشه و باورها، رفتار و اعمال پيروان خود را هدايت و جهت دهى مىكند. ايشان عقب افتادگى و انحطاط جامعه اسلامى بعد از پيامبر را محدود شدن خداپرستى و توحيد به فرضيه و باورى ذهنى دانسته، مىفرمايد: باچنين نگرشى است كه به درستى مىتوان راز نفوذ و گسترش و اعتلاى اسلام نخستين و عقب گرد و انحطاط و خصلت انفعالى اسلام دورههاى بعد را شناخت، اسلام پيامبر(ص) توحيد را مانند راهى جلوى پاى مردم مىگذاشت و اسلام دورههاى بعد آن را چون نظريهاى در محافل بحث و مجادله مطرح مىساخت. آنجا سخن از بينش تازهاى درباره جهان و تئورى تازهاى براى حركت و تلاش زندگى بود و اينجا بحث از ريزه كارىهاى كلامى باب اوقات تفنن و فراغت. آنجا، توحيد، استخوان بندى نظام موجود و محور همه روابط اجتماعى، اقتصادى و سياسى به شمار مىرفت. در بيانى ديگر خطاب به مسؤلان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى مىفرمايد: يك وظايفى به طور كلى بر عهده ماست، هم ما به عنوان دولت و حكومت هم به عنوان يك فرد مسلمان. اما اين وظايف يك مبناى فكرى دارد. خصوصيت تفكر اسلامى و مكتب اسلامى و دينى اين است. اگر بحث مىكنيم از اين كه بايد آزادى باشد يا انتخاب و اختيار در جامعه براى مردم ـ وجود داشته باشد... يك َسر اين برنامههاى اصلى وصل است به آبشخور انديشه اسلامى، جهان بينى اسلامى، تلقى و برداشت اسلام كه اين ايمان ماست، اعتقاد ماست، دين ماست بر اساس آن برداشت و آن تلقى است كه وظايف خودمان را مشخص مىكنيم و آنها را مىخواهيم عمل كنيم. حالا آن مبناى فكرى چيست؟ به طور كوتاه و خلاصه از آنجا بايد شروع كنيم يعنى خطوط اصلى تلقى و بينش اسلامى از كائنات، از عالم انسان... براى شناخت ديدگاه معظم له درباره سياستِ اسلامى و حكومت دينى، قبل از هر چيز بايد مبانى و اصول زيرسازِ سياست و حكومت را از نظر ايشان مورد توجه و تأمل قرار داد. مبانى و اصولى كه جهتگيرى و مواضع سياسى معظم له بر آنها بنا گرديده در واقع همان اصول و جهان بينى است كه اسلام آنها را زيربنا و مبناى نظام سياسى و ساير نظامهاى خود قرار داده است؛ اصول و مبانى زيرسازى كه مهم ترين وجه تمايز سياست اسلامى از سياستهاى ديگر و به ويژه سكولاريستى است. اين مقاله مىخواهد به ميزان آگاهى و بضاعت نويسنده، مبانى و اصول سياست اسلامى را از نگاه حضرت آية اللّه خامنهاى تبيين كند. اصل اول: جامعيت دين اولين گام در ارائه يك فلسفه و نظام سياسى مبتنى بر تعاليم و معارف دينى آن است كه اثبات كنيم و بپذيريم كه سياست و حكومت در حوزه و قلمرو دين جاى دارد. نخستين و حساسترين خاكريز و جبهه دينداران در مقابل فرهنگها و سياستهاى ديگر كه بر سكولاريسم بنا شده است، بحث از قلمرو دين و رابطه سياست با ديانت است. در تبيين نسبت سياست با ديانت دانشمندان فرزانه و سنگر نشينان اسلام ناب عمدتا با دو جريان انحرافى و دو نظريه رقيب مواجه بودند: متحجّران و سكولاريستها؟ الف: متحجران و طرفداران تضاد دين و سياست گروهى از به ظاهر دين داران و مقدس مآبان، لازمه دين دارى و تعبّد به احكام آسمانى را پشت كردن به سياست و وارد نشدن به امور دنيوى دانسته و با توجه به عملكرد حاكمان ستمگر و سياست بازان دغل باز، هرگونه دخالت در سياست و حكومت را مستلزم دروغ، نيرنگ، ظلم و تجاوز به حقوق ديگران و آن را در تضاد با دين و دين و سياست را مانعة الجمع مىدانند و در انديشه و عمل، هرگونه ورود به سياست را خروج از ديانت و لازمه ايمان و پايبندى به دين را وارد نشدن به سياست معرفى مىكنند. از نظر اينان براى حفظ دين و شريعت اسلامى بايد مردم را از موضعگيرى و دخالت در امور دنيوى و سياسى منع نمود تا مبادا اعتقادات و تعبد آنها آسيب ببيند. اين تفكر متحجّرانه بدترين تفسير را از اسلام ارائه كرده و بزرگ ترين انحراف را به وجود آورده و حقيقت دين را به تحريف كشانده و آن را از حركت آفرينى و اصلاح نمودن زندگى مردم انداخته و ايمان و دين دارى را به يك سلسله امور عبادى و فردى و اعتقادات صرفا ذهنى محدود ساختهاند و لذا همواره مورد حمايت و پشتيبان حاكمان مستبد و استعمارگران سلطه طلب قرار داشتهاند؛ چرا كه چنين دينى نه تنها هيچ گونه خطر و تهديدى براى آنها نداشته و ندارد، بلكه بهترين فرصت را براى سلطه و تداوم حاكميت آنان فراهم مىآورد. متحجّرين يكى از گروههايى بودند كه همواره در برابر همه نهضتهاى بيدارگر اسلامى و از جمله انقلاب اسلامى و نهضت حضرت امام (ره) قرار داشتند و با زبان دين و از موضع طرفدارى از اسلام به تحريف معارف و محتواى دين مىپرداختند و بارها مورد انتقاد شديد حضرت امام و شاگردان او قرار گرفتند. آن بزرگوار در دوران تبعيد و در فرصتى كه براى تبيين اسلام ناب و حقيقت دين الهى يافته بود دردمندانه مىفرمايد: مبلغينى كه در حوزههاى روحانيت درست كردند وعُمّالى كه در دانشگاهها و مؤسسات تبليغات دولتى يا بنگاههاى انتشاراتى داشتند و مستشرقينى كه در خدمت دولتهاى استعمارگر هستند، همه دست به دست هم داده در تحريف حقايق اسلام كار كردند، به طورى كه بسيارى از مردم و افراد تحصيل كرده نسبت به اسلام، گمراه و دچار اشتباه شدهاند. اسلام دين افراد مجاهدى است كه به دنبال حق و عدالتاند و دين كسانى است كه آزادى و استقلال مىخواهند. مكتب مبارزان و مردم ضداستعمار است اما اينها اسلام را طور ديگرى معرفى كردهاند و مىكنند. تصور نادرستى در اذهان عامه به وجود آورده، و شكل ناقصى كه در حوزههاى علميه عرضه مىشود براى اين است كه خاصيت انقلابى و حياتى اسلام را از آن بگيرند و نگذارند مسلمانان در كوشش و جنبش و نهضت باشند... بعد از پيروزى انقلاب نيز بارها اين انديشه و تفكر را مورد نقد و اعتراض قرار دادهاند، از جمله: مسئله جدا بودن دين از سياست مسئلهاى (است) كه با كمال تزوير و خدعه طرح كردند، حتى ما را هم مشتبه كردند، حتى كلمه آخوند سياسى يك كلمه فحش است در محيط ما.... از بس تزريق شده است از بس اشتباه كارى شده است ما خودمان هم باورمان آمده است كه دين از سياست جدا است آخوند در محراب برود و شاه هم مشغول دزدىاش باشد. خلف صالح امام و شاگرد برجسته ايشان حضرت آية اللّه خامنهاى نيز مىفرمايد: ... مگر اسلام و احكام نورانى آن براى اداره و هدايت زندگى مادى و معنوى انسانها نيست؟ و مگر ديانت در اسلام با سياست آميخته نيست؟ اين از جمله ى دردهاى بزرگ عالم اسلام است كه تحجر و كوته بينى و دنياطلبى جمعى همواره در خدمت غرض ورزى و حسابگرىهاى خباثت آلود جمعى ديگر قرار گيرد و قلمها و زبانهايى كه بايد در خدمت به اسلام و در جهت تبيين حقايق آن به كار مىافتاد، ابزارى در دست دشمنان هوشيار و توطئهگر اسلام گردد. اين همان مصيبتى است كه امام راحل (رضوان اللّه تعالى عليه) بارها به تلخى از آن سخن گفته و ناليدهاند و جاى آن است كه هوشمندان امت، عامه مردم را با آن آشنا ساخته، مرز ميان علماى صادق و دين به دنيا فروشان مزدور را براى آنان مشخص سازند. و با اشاره به احساس امنيت و رضايت دشمنان از اسلامى كه به وسيله متحجرين تبليغ مىشود مىفرمايد: ... از جمله ى پديدههاى پر معنى آن است كه در تمام مدت مبارزات و نيز سالهاى پس از پيروزى علماى متحجر و بى خبر از حوادث كشور و دور از جريانهاى سياسى، هيچ گاه در معرض تهاجم دشمنان قرار نگرفتند؛ بلكه حتى گاه مورد ستايش و تمجيد نيز واقع شدند و حملات جسمى و تبليغى و حتى نهضت ارتجاع و واپسگرايى از سوى روشنفكر نمايان عامل بيگانه، تنها متوجه علما و روحانيونى شد كه از لحاظ انديشه ى سياسى و نو آورىهاى عرصه علم و عمل، درخشيده و به عنوان قشرى پيشرو و مترقى و آگاه شناخته شدهاند. معظم له در معرفى اسلام ناب مىفرمايد: اسلام ناب اسلامى است كه بايد ابوجهلها از آن بترسند؛ اگر اسلامى بود كه ابوجهلها و ابوسفيانها از آن نترسيدند و با آن دشمن نبودند بايد در اسلام بودنش شك كنيم! آن اسلامى هم كه طبقات مستضعف و محروم به آن اميدوار نشوند و دل ندهند اسلام نيست! اسلامى كه نتواند آرزوهاى خفته و فرو كشته قشرهاى مظلوم را در سطح دنيا (نه فقط در سطح كشور خودمان) زنده و احيا كند شك كنيد در اين كه اين دين اسلام باشد. ب: روشنفكران سكولار: گروه ديگرى جدايى دين از سياست را از منظرى ديگر دنبال كرده و مىكنند. اينان با تأثيرپذيرى و انفعال در برابر فرهنگ غرب و نسخه بردارى از آنچه بعد از رنسانس در رابطه با مسيحيت و سياست و علم در غرب اتفاق افتاد بر اين باور بوده وهستند كه گرچه دين و سياست تقابل و ضديت ندارند، اما تلازم و پيوندى هم ندارند و مادامى كه در حوزه و قلمرو ديگرى دخالت نكنند، مىتوانند كنار هم باشند و ادامه حيات بدهند. روشنفكران معتقد به سكولاريسم گر چه از نظر فكرى و پايبندى به دين در نقطه مقابل متحجرين و مقدس مابان قرار دارند لكن در جدايى دين از سياست وحدت نظر دارند با اين تفاوت كه اينان دين و سياست را مانعةالجمع نمىدانند لكن قلمرو آنها را متمايز و جداى از هم مىشناسند. سكولاريسم به معناى تدبير زندگى انسان (به ويژه اداره حكومت و سياست) بدون دخالت دين، عكس العمل عملكرد فكرى و عملى كليسا در دوران قرون وسطى ونتيجه تقابل روحانيت و مدعيان مسيحيت با علم و نوآورى بود و به عنوان دست آورد بزرگ نهضت رنسانس و تولد دوباره غرب شمرده مىشود و در فرايند رشد تدريجى مورد استقبال و تمسك بسيارى از دانشمندان و روشنفكران و حتى مبلغان دين قرار گرفت و توانست در اكثر كشورها به حاكميت كامل برسد. دور از واقع نيست اگر بگوييم تا قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، انديشه حاكم و مبنايى همه حكومتها و نظامهاى سياسى، سكولاريسم و عدم دخالت دين در حاكميت و اداره حكومتها بود و يكى از بزرگترين دستآوردهاى انقلاب اسلامى ايران و شكلگيرى نظامى با ماهيت دينى، به چالش كشاندن سكولاريسم در تمام نقاط دنيا و افول و سرنگونى آن در ايران بود. دستآوردى كه نه تنها استكبار جهانى بلكه حاكمان ستمگر و دست نشاندگان مستبد را به هراس انداخت. گرچه شكلگيرى سكولاريسم در غرب به حسب ظاهر داراى فرايندى طبيعى و محصول موضعگيرىهاى انحرافى و اشتباه كليسا مىباشد و به زعم طرفدارانش توجيه منطقى و علمى دارد، لكن طرح آن در كشورهاى اسلامى و امتهاى مسلمان به ويژه شيعيان، انحرافى بس بزرگ و مستلزم دورى از حقيقت دين اسلام است. اسلامى كه علم و خرد ورزى را از امتيازات انسان و از فضائل اكتسابى و تكليف همگانى دانسته و براى آن محدوديت زمانى و مكانى قائل نيست و نه تنها پيشرفت علوم و عالم شدن انسانها را تهديد دين دارى نمىداند بلكه اساس و بنيان همه معارف و تعاليم خود رابر علم و تعقل قرار داده است و هيچ يك از دستورات و احكامش غير علمى و غير عقلانى نمىباشد، اين اسلام كجا و مسيحيت و كليساى دشمن علم و خردورزى كجا؟! در غرب وقتى جريان تقابل علم و دين شكل گرفت و تمدن و آزادى و بها دادن به شخصيت انسان با تعاليم كليساى قرون وسطايى در تضاد قرار گرفت، روشنفكران ديندار را به سوى اين راه حل سوق دادكه زندگى انسان را به دو بخش دنيوى و اخروى و به تعبير ديگر طبيعت و ماوراء طبيعت تقسيم نمايند و آبادانى دنيا و طبيعت را در حوزه علم، و سامان دهى به آخرت و ماوراء طبيعت را در قلمرو دين قرار دهند و بدين وسيله دين و علم را با هم، لكن هر كدام را در جاى خودبه كارگيرند و اين يعنى سكولاريسم. اما در اسلام چنين تقابل و تضادى جايى ندارد. اسلام هم علم، هم شخصيت الهى انسان و آزادى و خردورزى و حاكميت او بر جهان آفرينش را به بهترين شكل تبيين كرده و خيلى بيشتر از اومانيسم و ليبراليسم انسان را تحويل گرفته است. لذا در بين پيروان چنين دينى سكولاريسم زمينه و فرصت نفوذ ندارد مگر آنكه اسلام را هم مانند مسيحيت به انحراف كشانند. و مردم را از حقيقت معارف قرآنى دور سازند و با حفظ ظواهر باطن حركت آفرين و سازندهاش را از آن بگيرند، و اين همان راه كارى بود كه دشمنان اسلام ناب در كشورهاى اسلامى انجام دادند و روشنفكران منفعل در برابر زرق برق غرب و علم زده و بى خبر از حقيقت اسلام، نقش نيروهاى خط مقدم دشمن را ايفا كردند و با يكسان ديدنِ همه اديان و تسرى دادن افكار مسيحى به عالم اسلام، و برخى از آنها با خود باختگى و خود فروختگى در برابر قدرتهاى استكبارى زمينه و راه را براى نفوذ سكولاريسم در كشورهاى اسلامى و مجامع دانشگاهى مسلمانان فراهم ساختند؛ و تا حدود زيادى هم موفق شدند و البته از جريانى كه بيمار و مسئله دار متولد شد و شكل گرفت جز اين نبايد انتظار داشت. مقام معظم رهبرى در تحليلى تفصيلى از شكلگيرى روشنفكرى و مشخصات آن در ايران افشاگرىهاى مهمى دارند كه به گزيدههايى از آن اشاره مىكنيم: من بارها گفتهام كه روشنفكرى در ايران بيمار متولد شد... چرا، چون كسانى كه روشنفكران اول تاريخ ما هستند آدمهاى ناسالمىاند.... ميرزا ملكم خان ارمنى، ميرزا فتحعلى آخوند زاده، حاج سياح محلاتى.... طبقات بعدى روشنفكرى هم در ايران طبقات مطمئنى نبودند بيشتر شاهزادهها و اشراف و اعيان زادهها بودند.... حالا اين بيمارى چه بود، يعنى كجا بروز مىكرد؟ اين را از زبان آل احمد براى شما ذكر مىكنم. آل احمد در مشخصات روشنفكر مىگويد اين خصوصيات سه تاست اول مخالفت با مذهب و دين، يعنى روشنفكر لزوما بايستى با دين مخالف باشد. دوم علاقمندى به سنن غربى واروپا رفتگى و اين طور چيزها، سوم هم درسخواندگى.... بعد مىگويد اين سه خصوصيتى كه برداشت عاميانه و خصوصيات عاميانه روشنفكرى است. در حقيقت ساده شده دو خصوصيت ديگرى است كه با زبان عالمانه يا زبان روشنفكرى مىشود آنها را بيان كرد يكى از آن دو خصوصيت عبارت است از بى اعتنايى به سنتهاى بومى و فرهنگ خودى... ديگرى اعتقاد به جهان بينى علمى.... و در ادامه همين بحث و در پاسخ اين سؤال كه چرا بايد يك روشنفكر حتما به سنتهاى بومىاش بى اعتنا باشد، علت چيست، مىفرمايد: علت اين است كه آن روزى كه مقوله روشنفكرى ـ مقوله انتلكتوئل ـ اول بار در فرانسه به وجود آمد اوقاتى بود كه ملت فرانسه و اروپا از قرون وسطى خارج شده بودند؛ مذهب كليسايى سياه خشن خرافى مسيحيت را پشت سر انداخته و طرد كرده بودند؛ (مذهبى كه) دانشمند را مىكشد، مكتشف و مخترع را محاكمه مىكند، تبعيد مىكند، نابود مىكند، كتاب علمى را از بين مىبرد! اين بديهى است كه يك عده ـ انسانهاى فرزانه پيدا شوند و آن مذهبى كه اين خصوصيات را داشت و از خرافات و حرفهايى كه هيچ انسان خرد پسندى آن را قبول نمىكند، پر بود، به كنارى بيندازد و به كارهاى جديدى رو بياورند.... بديهى است كه اينها طبيعت كارشان پشت كردن به آن مذهب بود. آن وقت روشنفكران مقلد ايرانى در دوره قاجار، كه اول بار مقوله انتلكتوئل را وارد كشور كرد و اسم منور الفكر به آن داد و بعد به روشنفكر ـ با همان خصوصيات ضد مذهبش ـ تبديل شد، آن را در مقابل اسلام آورد؛ اسلامى كه منطقىترين تفكرات، روشنترين معارف، محكمترين استدلالها و شفافترين اخلاقيات را داشت. اسلامى كه همان وقت در ايران همان كارى را مىكرد كه روشنفكران غربى مىخواستند در غرب انجام دهند... بنابراين يكى از خصوصيات روشنفكر اين شد كه با اسلام دشمن و مخالف باشد... روشنفكرى الهام گرفته از غرب، دخالت و حضور دين در تمام صحنههاى زندگى بويژه در سياست و مديريت كلان جامعه را بر نمىتابد و بنابراين از نظر آنان حكومت دينى و نظام سياسى با ماهيت اسلامى به معناى ارتجاع و بازگشت به قرون وسطى قلمداد مىشود بدون اينكه بين اسلام و ساير اديان تفاوت قائل شوند. تفكر سكولاريستى نيز مانند تحجر مورد انتقاد و ايراد شديد و قاطع عالمان اسلام شناس و هشيار قرار گرفته و در عمل هم شكلگيرى انقلابى باماهيت دينى و تشكيل نظامى با مبانى دينى و موفقيت آن در برابر تمام توطئههاى جهانى، بطلان سكولاريسم را اثبات كرد. تلازم اسلام و سياست در برابر اين دو انديشه انحرافى، اسلام، اين مكتب هدايت بخش و تضمين كننده سعادت دنيوى و اخروى مدعى آن است كه همه صحنههاى زندگى انسان و تمام نيازهاى فردى، اجتماعى او را پوشش مىدهد و از آنجا كه مديريت كلان جامعه اسلامى و نظام سياسى ـ كه جهتگيرىهاى فراگير امت اسلامى را تعيين مىكند ـ در هدايت عمومى و سامان يافتن همه نهادهاى اجتماعى بيشترين نقش را دارد، اسلام به حكومت و رهبرى و مديريت جامعه اسلامى بيش از ساير بخشها توجه و اهتمام دارد. به ديگر سخن اسلام سياست را بخش عظيم و تعيين كنندهاى از هدايت كلى مىداند كه دين متكفل آن شده است و علماى اسلامى به ويژه حضرت امام (رضوان اللّه تعالى عليه) و مقام معظم رهبرى دام ظله العالى به جامعيت و حضور و دخالت دين در سياست و اثبات آن با الهام از آيات قرآن، سنت و سيره تأكيد و اصرار فراوان دارند و اولين و اساسىترين مبنا و اصل براى حاكميت دين همين است. از نظر اين بزرگوارانِ سنگر نشين اسلام ناب، سياست اگر از متن دين گرفته شود، تقدس يافته و بعنوان مهمترين عامل هدايت امت اسلامى قلمداد مىگردد. اسلامشناس درد آشنا، آيت اللّه خامنهاى بارها به بحث تفكيكناپذيرى سياست از دين پرداخته كه به نمونه هايى از آنها اشاره مىكنيم. ايشان در اولين پيام مهم خود در زمان رهبرى به حجاج بيت اللّه الحرام و جهان اسلام مىفرمايد: از بزرگترين مظاهر شرك در عصر حاضر، تفكيك دنيا از آخرت و زندگى مادى از عبادت و دين از سياست است.... اين همان شركى است كه امروز مسلمانان بايد با اعلام برائت، دامن خود و اسلام را از آن تطهير كنند... در حالى كه قرآن اقامه قسط را هدف از ارسال رسل مىداند: «لقد ارسلنا رسلنابالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط» و در حالىكه با خطاب «كونوا قوامين بالقسط شهداء للّه» همه مومنين را موظف به تلاش براى اقامه قسط مىكند. در حالى كه آيات كريمه قرآن اعتماد به ستمگران را ممنوع مىسازد و به پيروان خود مىفرمايد «و لا تركنوا الى الذين ظلموا فتمسكم النار» و گردن نهادن به ظلم طاغوت را، منافى با ايمان مىشمرد و مىگويد «الم ترالى الذين يزعمون انهم امنو بما انزل اليك و ما انزل من قبلك يريدون ان يتحاكموا الى الطاغوت و قد امروا ان يكفروا به» و كفر به طاغوت را در كنار ايمان به خدا قرار مىدهد «فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقى» و در حالى كه نخستين شعار اسلام توحيد يعنى نفى همه قدرتهاى مادى و سياسى و همه بتهاى بى جان و باجان بود و در حالى كه اولين اقدام پيامبر(ص) پس از هجرت تشكيل حكومت و اداره سياسى جامعه بود و با دليل و شواهد فراوان ديگرى كه بر پيوند دين و سياست حكم مىكند، باز كسانى پيدا مىشوند كه بگويند دين از سياست جداست و كسانى هم پيدا شوند كه اين سخن ضد اسلامى را از آنها بپذيرند! سياستمدارانى كه دائما دَم از جدايى دين و سياست مىزنند و كسانى از مدعيان ديندارى كه به كمك آنان شتافته و همين سخن را تكرار مىكنند، آيا هرگز در آيات قرآن و تاريخ اسلام و احكام شريعت انديشيدهاند؟ آيا فكر كردهاند كه اگر دين جدا از سياست است، پس چرا همه امور سياسى را يعنى حكومت را، قانون را، صف بندىهاى زندگى را، جنگ و صلح را، تعيين دوست و دشمن را و ديگر مظاهر سياست را، همه و همه را به خدا و دين خدا و اولياى خدا مرتبط مىكند... بديهى است كه نغمه شوم جدايى دين از سياست، ساخته دشمنان پليدى است كه از اسلام زنده و در صحنه، سيلى خورده و با اين ترفند خواستهاند صحنه زندگى را از حضور دين فارغ كرده و خود زمام امور دنياى مردم را به دست گيرند و بى دغدغه بر سرنوشت انسانها تسلط يابند. اما تلخ و تأسفانگيز آن است كه كسانى به نام دين و در كسوت علماى دين همين سخن را تكرار كنند و در ترويج آن سعى و تلاش كنند... اين جاست كه سخن امام فقيد ما، آن داعى الى اللّه و فانى فى اللّه آشكار مىشود كه اسلام را به اسلام ناب محمدى(ص) و اسلام آمريكايى تقسيم مىكرد. اسلام ناب محمدى(ص) اسلام عدل و قسط است اسلام عزت و اسلام حمايت از ضعفا و پا برهنگان و محرومان است، دفاع از حقوق مظلومان و مستضعفان است، اسلام جهاد با دشمنان و سازش ناپذيرى با زور گويان و فتنه گران است، اسلام اخلاق و فضيلت و معنويت است. اسلام آمريكايى چيزى به نام اسلام است كه در خدمت منافع قدرتهاى استكبارى و توجيه كننده اعمال آنهاست.... اسلام آمريكايى اسلام انسانهايى بى درد و بىسوزى است كه جز به خود و به رفاه حيوانى خود نمىانديشند. خدا و دين را همچون سرمايه تجار وسيلهاى براى زراندوزى يا قدرتطلبى مىدانند و همه آيات و رواياتى را كه برخلاف ميل و منفعتشان باشد بى محابا به زاويه فراموشى مىافكنند و يا وقيحانه تأويل مىكنند... آرى اين اسلام آمريكايى است كه مردم را به دورى از سياست و فهم و بحث و عمل سياسى مىخواند، ولى اسلام ناب محمدى(ص) سياست را بخشى از دين و غير قابل جدايى از آن مىداند و همه مسلمين را به درك و عمل سياسى دعوت مىكند واين چيزى است كه ملتهاى مسلمان بايد همواره از امام فقيد خود و زبان گوياى اسلام به ياد داشته باشند. معظم له در يكى از خطبههاى نماز جمعه نيز مىفرمايد: مسئله حكومت در نظام اسلامى اگر نگوييم اساسىترين و مهمترين [مسئله از] مسائل اسلامى است، حداقل در رديف چند مسئله درجه اول اهميت در اسلام است اگر مسئله حكومت را، مسئله ولايت را از دين بگيرند دين يك مجموعه احكام متفرق و متشتتى خواهد شد كه يقينا نخواهد توانست رسالت اصل خودش را كه هدايت انسانها و ايجاد بهشت در اين دنيا و به كمال رساندن انسانهاست به انجام برساند. و يكى از دست آوردهاى نهضت حضرت امام خمينى را چنين تبيين مىكنند: امام بزرگوار ما با ارائه مكتب سياسى اسلام خط بطلان بر همه تلاشهاى فرهنگى و سياسى دشمنان اسلام در طول يك قرن و نيم گذشته كشيد كه سعى كرده بودند اسلام را به كلى از عرصه زندگى جامعه بيرون رانده و با طرح نظريه جدايى دين از سياست، ديندارى را فقط پرداختن به عبادت و اعمال شخصى قلمداد كنند و با حذف اسلام از صحنه سياست جهان، كشورهاى اسلامى را عرصه غارتگرىها و تاخت و تازهاى سياسى خود نمايند. اصل دوم: جهانبينى توحيدى دومين اصل از مبانى سياست اسلامى كه حضرت آية اللّه خامنهاى نسبت به آن تأكيد و اصرار زيادى دارند، اساسىترين اصل و محور همه معارف اسلامى يعنى توحيد و يكتايى خدا است. نخستين دعوت همه انبياء و هدف واحد همه آنها و سنگ بنا و محور همه اعتقادات الهى و بلكه عصاره همه اصول و آرمانها و هدايتهاى آسمانى كه همه معارف دينى و احكام الهى و نظامها (مانند نظام اخلاقى، نظام سياسى و... ) بايد به آن منتهى شوند والا دينى نخواهد بود، توحيد و نفى شريك براى خدا است. البته باطن و حقيقت توحيد جز با تدبّر و تعقّل درك نمىشود؛ توحيد فقط اين نيست كه بگوييم خدايى هست، آن هم يكى است و دو نيست. اين صورت توحيد است باطن توحيد، اقيانوس بيكرانهيى است كه اولياى خدا در آن غرق مىشوند. توحيد وادىِ بسيار با عظمتى است، اما در چنين وادى با عظمتى، باز از مؤمنين و مسلمين و موحدين خواستهاند كه با تكيه بر تفكر و تدبّر و تعقّل پيش بروند. توحيد تنها يك نگرش و بينش فلسفى و ذهنى صرف نيست كه فقط به دنبال آموزش و سامان دهى اندوختههاى ذهنى باشد، بلكه توحيد رفتار و اعمال فردى و اجتماعى و روابط انسان با ديگران را نيز اصلاح كرده و آنها را سامان و جهت مىدهد. دانشمندان و اسلام شناسان واقعى و پاسداران اسلام ناب همواره با الهام از معارف قرآنى و تعاليم پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين عليهم السلام به ابعاد كاربردى و رفتارى و جنبههاى سازنده آن عنايت ويژهاى داشتهاند و آية اللّه خامنهاى كه در حال حاضر سكان دار انقلاب اسلامى مىباشد بارها تأكيد و اصرار داشتهاند كه توحيد را جهت دهنده و ترسيم كننده همه صحنههاى زندگى اسلامى به ويژه نظام سياسى اسلامى معرفى كنند كه به برخى از تعابير ايشان اشاره مىكنيم: توحيد قرآن تنها نگرش بى تفاوت و غير مسئول نيست. شناختى متعهد و بينش فعال و سازنده است كه در بناى جامعه و اداره آن و ترسيم خط سير آن و (استراتژى) و تعيين هدف آن و تأمين عناصر حفظ و ادامه آن داراى تأثير اساسى و تعيين كننده است و اصطلاحا توحيد از اركان (ايدئولوژى) اسلام بلكه ركن اصلى آن نيز هست. توحيد غير از آنكه يك بينش فلسفى است، يك شناخت علم زا و زندگى ساز نيز هست، يعنى عقيدتى است كه بناى زندگى اجتماعى و فردى انسانها بايد بر پايه آن نهاده شود. معظم له در همان دوران طاغوت مقالهاى درباره روح و نفى سلطه غير خدا تأليف كردند و با انتقاد شديد و فاجعه خواندن تحريف مفهوم توحيد در روزگار ما و بيان فهرستى از جوانب گوناگون توحيد، اينگونه جمع بندى مىكنند: آنچه گفته شد تنها بخشى از محتواى بسيار غنى و عميق و چندين جانبه توحيد است... و با همين اشارتهاى كوتاه به روشنى مىتوان تشخيص داد كه توحيد تنها نظريهاى فلسفى و ذهنى و غير عملى نيست كه به هيچ وجه كار به سياه و سفيد زندگى نداشته باشد و دست به تركيب گلههاى بشرى نزند و در تعيين جهتگيرىهاى انسان و تلاش و عمل بايسته او دخالت نكند و فقط به اين اكتفا نمايد كه باورى رااز مردم بازگيرد و باورى ديگر به جاى آن بنشاند، بلكه از سويى يك جهان بينى است... و از سويى ديگر يك دكترين اجتماعى است طرحى و ترسيمى است از شكل محيط متناسب انسان، محيطى كه وى مىتواند در آن به سهولت و سرعت رشد كند و به تعالى و كمال ويژه خود نايل آيد پيشنهاد قواره و قالبى مخصوص است براى جامعه با تعيين خطوط اصلى و اصول بنيانى آن و بنابراين هر آنگاه كه در جامعهاى جاهلى و طاغوتى (جامعههايى كه بر مبناى نا آگاهى از حال انسان يا تعدى بر ارزشهاى راستين وى بنياد گرديده) مطرح گردد يك دگرگون سازى است، بعثتى است در دلهاى فروخفته و جانهاى بيمار، و طوفانى است در مرداب راكد اجتماع، سامان و هنجارى است براى آن اجتماعِ ناساز و بى قواره، تبديل و تغييرى است در نهادهاى روانى و بنيادهاى روانى و بنيادهاى اقتصادى و اجتماعى و در ارزشهاى اخلاقى و انسانى... پس توحيد تنها پاسخى تازه نيست در مسئلهاى صرفا نظرى و يا داراى قلمرو عملى محدود، راهى تازه در برابر انسان نيز هست كه اگر چه بر تحليلى ذهنى و نظرى تكيه دارد، ولى مقصود از طرح آن ارايه شيوهاى ديگر است براى عمل كردن و زيستن. با چنين برداشتى است كه معتقديم توحيد ريشه و مايه اصلى دين و سنگ زاويهاى است كه همه پايههاى دين بر آن قرار گرفته است. ايشان در ادامه توحيد نظرىِ صرف را همانند خداپرستى مكه قبل از بعثت، توحيد صلح كل، توحيدى كه با همه انداد و رقيبان خدا بسازد، توحيدى كه فقط فرضيه پذيرفته شدهاى در ذهن باشد توصيف مىكند كه چيزى فراتر از يك نقش بدلى از توحيد انبياء نيست. معظم له آنگاه انحطاط جامعه اسلامى بعد از پيامبر اكرم(ص) را نيز عدول از توحيد اصلى و توحيد پيامبر(ص) دانسته و مىگويد: با چنين نگرشى است كه به درستى مىتوان راز نفوذ و گسترش و اعتلاى اسلام نخستين و عقب گرد و انحطاط و خصلت انفعالى اسلام دورههاى بعد را شناخت. اسلام پيامبر(ص) توحيد را مانند راهى جلوى پاى مردم مىگذاشت و اسلام دورههاى بعد آن را چون نظريهاى در محافل بحث و مجادله مطرح مىساخت. آنجا سخن از بينش تازهاى درباره جهان و تئورى تازهاى براى حركت و تلاش زندگى بود و اينجا بحث از ريزه كاريهاى كلامى باب اوقات تفنن و فراغت. آنجا توحيد استخوان بندى نظام موجود و محور همه روابط اجتماعى، اقتصادى و سياسى به شمار مىرفت. نخستين ستيزهگيرىها با شعار توحيد از سوى قدرتمندان و سران و سردمداران اجتماع بود و اين نشانه آن است كه ضربه اين شعار بيشتر و بيشتر از همه متوجه طبقه مسلط و مقتدر اجتماع (به تعبير قرآن طبقه مستكبر) است.... 1 ـ 2. آثار و لوازم توحيد در نظام سياسى اعتقاد و پايبندى به يگانگى خدا در شكلگيرى فلسفه و نظام سياسى اسلام داراى پيام و آثار فراوانى است كه به برخى از آنها از نظر مقام معظم رهبرى دام ظله العالى اشاره مىكنيم. 1 ـ 1 ـ 2. انحصار حاكميت به خدا: آفريدگار و مالك و صاحب اختيار انسان و همه آفرينش خدا است و لذا سلطه حقيقى و فرمانروايى مختص او مىباشد و تن دادن به حاكميت و سلطه و ولايت ديگران (اگر به امر الهى و در راستاى ولايت و حاكميت الهى نباشد) شرك و غير سازگار با توحيد ربوبى است. لذا قرآن اطاعت از غير خدا را شرك معرفى مىكند و ان اطعتموهم انكم لمشركون. (انعام / 121). آية اللّه خامنهاى با استناد به اين آيه مىفرمايد: در فرهنگ قرآن در مواردى بر اطاعت و دنباله روى نام عبادت نهاده شده و اطاعت كنندگان غير خدا مشرك معرفى شدهاند. با اين بيان عبادت خدا را ـ كه روح و معناى توحيد است ـ مىتوان با تعبير عبوديت و اطاعت انحصارى خدا معرفى كرد و عبوديت و اطاعت غير خدا را شرك دانست چه در فرمانهاى شخصى، چه در قوانين عمومى و چه در شكل و قواره نظام اجتماعى. و در جايى ديگر مىفرمايد: بنابر اصل توحيد انسانها حق ندارند هيچ كس و هيچ چيز جز خدا را عبوديت و اطاعت كنند و تحكمات و تحميلاتى كه از طرف قدرت گونههاى تاريخ بشريت رفته غلط و برخلاف حق بوده است. قرآن به توحيد ربوبى و عبادتى كه داراى تأثير عملى و پيام كاربردى فردى و اجتماعى بيشترى است به مراتب زيادتر از توحيد ذاتى و صفاتى تأكيد نموده و مىتوان با قاطعيت گفت در فرهنگ قرآن ولايت و سرپرستى جامعه اسلامى از هركس به جز خدا يا جانشين و تجلى بخشان حاكميت الهى، سلب شده است. و اقتضاء توحيد ربوبى آن است كه حاكميت و فرمانروايى غير او را شرك بدانيم. به تعبير زيباى آية اللّه خامنهاى: در اسلام سرپرستى جامعه متعلق به خداى متعال است هيچ انسانى اين حق را ندارد كه اداره امور انسانهاى ديگر را بر عهده بگيرد اين حق مخصوص خداى متعال است كه خالق و منشىء و عالم به مصالح و مالك امور انسانها، بلكه مالك امور همه ذرات عالم وجود است. خود اين احساس در جامعه اسلامى چيز كم نظيرى است. هيچ قدرتى، هيچ شمشير برايى، هيچ ثروتى حتى هيچ قدرت علم و تدبيرى به كسى اين حق را نمىدهد كه مالك و تصميم گيرنده درباره سرنوشت انسانهاى ديگرباشد اينها... حق توليت امور و زمامدارى مردم را به كسى اعطاء نمىكند اين حق متعلق به خداست. 2 ـ 1 ـ 2. مشروعيت الهى: مشروعيت گرچه از ريشه شرع است، لكن يك اصطلاح دينى صرف نيست بلكه به عنوان يك اصطلاح سياسى، به معناى توجيه عقلانى حاكميت و يا بيان كننده حق آمريت و حاكميت به كار مىرود. درباره مشروعيت و مبناى حقانيت حكومت تئورىهاى مختلفى بيان شده و هر فلسفه سياسى متناسب با مبانى خود، ديدگاه ويژهاى را ارائه كرده است، اما در جهان بينى توحيدى هيچ حكومت و حاكميت و سلطهاى مشروعيت و حقانيت نمىيابد مگر آنكه منصوب و مأذون از طرف خدا و در راستاى ولايت و حاكميت الهى باشد. آية اللّه خامنهاى پس از بيان انحصار ولايت و حاكميت به خدا مىفرمايد: ... خداى متعال اين ولايت و حاكميت را از مجارى خاصى اعمال مىكند، يعنى آن وقتى هم كه حاكم اسلامى و ولىامر مسلمين چه بر اساس تعيين شخص (آن چنان كه طبق عقيده ما در مورد اميرالمؤمنين و ائمه عليهم السلام تحقق پيدا كرد) و چه بر اساس معيارها و ضوابط انتخاب شد، وقتى اين اختيار به او داده مىشود كه امور مردم را اداره بكند باز اين ولايت خدا است اين حق، حق خداست و اين قدرت و سلطان الهى است كه بر مردم اعمال مىشود. آن انسان ـ هر كه و هر چه باشد ـ منهاى ولايت الهى و قدرت پروردگار هيچ گونه حقى نسبت به انسانها و مردم ديگر ندارد. خود اين يك نكته بسيار مهم و تعيين كننده در سرنوشت جامعه اسلامى است. و در بيانى ديگر مىفرمايد: عبوديتِ يكسانِ همه موجودات در برابر خدا مستلزم آن است كه هيچ يك از بندگان خدا خود سر و مستقل حق تحكم و فرمانروايى بر بندگان ديگر نداشته باشد (نفى طاغوت) و زمامدار و مدير و مدبر امور زندگى انسانها فقط كسى باشد كه خدا خود به حكومت برگزيده است يا به شخص مانند امامان معصوم(ع) و يا به علائم و ملاكها مانند حاكم اسلامى در زمان غيبت امام معصوم(ع). و در تفسير توحيد از ديدگاه خطمشى اجتماعى مىگويد: حق ولايت و سرپرستى جامعه و زمامدارى زندگى انسان را نيز از هر كسى به جز خدا نفى مىكند... حكومت و زمامدارى انسان حق ويژهى خدا است كه به وسيله منصوبان خدا ـ آنان كه بامعيارها و الگوهاى تعيين شده در ايدئولوژى الهى از همه كس منطبقترند ـ به مرحله تحقق در مىآيد و به وسيله آنان نظام الهى پاسدارى و مقررات الهى اجرا مىگردد. منبع: فصلنامه حصونتصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 426]
صفحات پیشنهادی
مبانى فلسفه سياسى اسلام از ديدگاه مقام معظم رهبرى(1)
مبانى فلسفه سياسى اسلام از ديدگاه مقام معظم رهبرى(1) نويسنده: عبدالله حاجي صادقي از امتيازات مكتب سياسى اسلام، مبانى نظرى و فلسفه سياسى آن مكتب است كه زير ...
مبانى فلسفه سياسى اسلام از ديدگاه مقام معظم رهبرى(1) نويسنده: عبدالله حاجي صادقي از امتيازات مكتب سياسى اسلام، مبانى نظرى و فلسفه سياسى آن مكتب است كه زير ...
مبانى فلسفه سياسى اسلام از ديدگاه مقام معظم رهبرى ( 2)
مبانى فلسفه سياسى اسلام از ديدگاه مقام معظم رهبرى(2) نويسنده: عبدالله حاجي صادقي 3 ـ 1 ـ 2. انحصار قانون گذارى به خدا: يكى از لوازم مهم جهان بينى توحيدى اختصاص و ...
مبانى فلسفه سياسى اسلام از ديدگاه مقام معظم رهبرى(2) نويسنده: عبدالله حاجي صادقي 3 ـ 1 ـ 2. انحصار قانون گذارى به خدا: يكى از لوازم مهم جهان بينى توحيدى اختصاص و ...
فرهنگ سياسى در نگاه مقام معظم رهبرى (1)
فرهنگ سياسى در نگاه مقام معظم رهبرى (1)-فرهنگ سياسى در نگاه مقام معظم رهبرى ... بر اين پايه، مقاله حاضر، موضوع را از ديدگاه رهبر فرزانه انقلاب اسلامى پى .... و آزادگى به عنوان مبانى فرهنگ سياسى در نظام جمهورى اسلامى ايران ياد مىكنند. ... ولايت و سيره ائمه اطهار(ع)؛ در اين زمينه معظمله به فلسفه عيد سعيد غدير خم، تشكيل نظام اسلامى از ...
فرهنگ سياسى در نگاه مقام معظم رهبرى (1)-فرهنگ سياسى در نگاه مقام معظم رهبرى ... بر اين پايه، مقاله حاضر، موضوع را از ديدگاه رهبر فرزانه انقلاب اسلامى پى .... و آزادگى به عنوان مبانى فرهنگ سياسى در نظام جمهورى اسلامى ايران ياد مىكنند. ... ولايت و سيره ائمه اطهار(ع)؛ در اين زمينه معظمله به فلسفه عيد سعيد غدير خم، تشكيل نظام اسلامى از ...
نويسنده: احمد شفيعى انقلاب اسلامى از منظر مـقام معظم رهبرى
نويسنده: احمد شفيعى انقلاب اسلامى از منظر مـقام معظم رهبرى-نويسنده: احمد ... 1 ـ بـرخـوردارى از پـشـتـوانـه عـظـيـم فـلسـفـه و فـقـه و مـعـارف شـيـعـه در طول هزار سال ، ..... حـاصـل سخن اين كه همه مسائلى كه به عنوان مبانى انديشه سياسى اسلام به حساب مى آيند، در ...
نويسنده: احمد شفيعى انقلاب اسلامى از منظر مـقام معظم رهبرى-نويسنده: احمد ... 1 ـ بـرخـوردارى از پـشـتـوانـه عـظـيـم فـلسـفـه و فـقـه و مـعـارف شـيـعـه در طول هزار سال ، ..... حـاصـل سخن اين كه همه مسائلى كه به عنوان مبانى انديشه سياسى اسلام به حساب مى آيند، در ...
گفتمان و پارادايم فقه سياسى از ديدگاه مقام معظم رهبرى - واضح
نويسنده: سجاد ايزدى مكاتب، گفتمان و پارادايم فقه سياسى از ديدگاه مقام معظم ... ((حكومت ، فلسفه عملى فقه است ))، فقه اسلامى را به اين گونه معرفى كرده است : ((فقه اسلام ... در اين كـليـّتِ ديـن ، اصـول و عـقـايد و مبانى دين و معارف دينى هست و جنبه هاى عملى دين ... در نظر مقام معظم رهبرى ، چند گونه معنا شده است كه به برخى از آنها اشاره مى شود: 1.
نويسنده: سجاد ايزدى مكاتب، گفتمان و پارادايم فقه سياسى از ديدگاه مقام معظم ... ((حكومت ، فلسفه عملى فقه است ))، فقه اسلامى را به اين گونه معرفى كرده است : ((فقه اسلام ... در اين كـليـّتِ ديـن ، اصـول و عـقـايد و مبانى دين و معارف دينى هست و جنبه هاى عملى دين ... در نظر مقام معظم رهبرى ، چند گونه معنا شده است كه به برخى از آنها اشاره مى شود: 1.
دهه چهارم انقلاب اسلامى در كلام مقام معظم رهبري
دهه چهارم انقلاب اسلامى در كلام مقام معظم رهبري خبرگزاري فارس: از حدود اوايل سال 1385، مقام معظم رهبري، سلسله مباحثي را با بيانات شان پي گرفتند كه به عنوان مباني ... ما و در كشورهاي اسلامي، دوران عظمت و پيشرفت علم و فلسفه است و پيشرفت سياسي و ... البته غلط بودن اين خيلي زود فهميده شد، حتي آن كساني كه آن روز مروج همين ديدگاه ...
دهه چهارم انقلاب اسلامى در كلام مقام معظم رهبري خبرگزاري فارس: از حدود اوايل سال 1385، مقام معظم رهبري، سلسله مباحثي را با بيانات شان پي گرفتند كه به عنوان مباني ... ما و در كشورهاي اسلامي، دوران عظمت و پيشرفت علم و فلسفه است و پيشرفت سياسي و ... البته غلط بودن اين خيلي زود فهميده شد، حتي آن كساني كه آن روز مروج همين ديدگاه ...
نويسنده: مصطفي جمالي درآمدي بر فلسفه تاريخ شيعي با نگاه ...
3 نوامبر 2008 – در ماجراي كربلا جبهه باطل با نقشهاي عظيم آمده بود تا به اسلام تاريخي و خط همه ... (1) ريشه در همين نكته اساسي دارد كه گريه معبر پيوند با جريان ولايت الهيه است. .... خود را دارا ميباشد كه به تعبير مقام معظم رهبري اين مراحل عبارتند از: ... و فلسفه سياسي و چهارچوب نظام اسلامي براساس مباني، آموزه ها و اهداف ديني طراحي ميگردد.
3 نوامبر 2008 – در ماجراي كربلا جبهه باطل با نقشهاي عظيم آمده بود تا به اسلام تاريخي و خط همه ... (1) ريشه در همين نكته اساسي دارد كه گريه معبر پيوند با جريان ولايت الهيه است. .... خود را دارا ميباشد كه به تعبير مقام معظم رهبري اين مراحل عبارتند از: ... و فلسفه سياسي و چهارچوب نظام اسلامي براساس مباني، آموزه ها و اهداف ديني طراحي ميگردد.
دههي چهارم انقلاب اسلامي در كلام مقام معظم رهبري پيشرفت همراه با ...
دههي چهارم انقلاب اسلامي در كلام مقام معظم رهبري پيشرفت همراه با عدالت يك نهضت است-دههي ... مقام معظم رهبري، سلسله مباحثي را در بياناتشان پي گرفتند كه بهعنوان مباني ... ما و در كشورهاى اسلامى، دوران عظمت و پيشرفت علم و فلسفه است و پيشرفت سياسى ... البته غلط بودن اين خيلي زود فهميده شد، حتّي آن كساني كه آن روز مروج همين ديدگاه ...
دههي چهارم انقلاب اسلامي در كلام مقام معظم رهبري پيشرفت همراه با عدالت يك نهضت است-دههي ... مقام معظم رهبري، سلسله مباحثي را در بياناتشان پي گرفتند كه بهعنوان مباني ... ما و در كشورهاى اسلامى، دوران عظمت و پيشرفت علم و فلسفه است و پيشرفت سياسى ... البته غلط بودن اين خيلي زود فهميده شد، حتّي آن كساني كه آن روز مروج همين ديدگاه ...
نويسنده: محمد ستوده روابط بين الملل از نگاه مقام معظم رهبرى
نويسنده: محمد ستوده روابط بين الملل از نگاه مقام معظم رهبرى خبرگزاري فارس: بـررسـى ... ريشه در جهان بينى توحيدى و آموزه هاى اسلامى و نـوع نـگـاه اسـلام بـه انسان ، تعامل. ... روابط بين الملل همواره مورد توجه صاحب نظران و متفكران حوزه علوم سياسى و سياست بين ... 1. روابط بين الملل موجود در بـررسـى روابـط بـيـن المـلل در حـال حاضر، نقش مهم ...
نويسنده: محمد ستوده روابط بين الملل از نگاه مقام معظم رهبرى خبرگزاري فارس: بـررسـى ... ريشه در جهان بينى توحيدى و آموزه هاى اسلامى و نـوع نـگـاه اسـلام بـه انسان ، تعامل. ... روابط بين الملل همواره مورد توجه صاحب نظران و متفكران حوزه علوم سياسى و سياست بين ... 1. روابط بين الملل موجود در بـررسـى روابـط بـيـن المـلل در حـال حاضر، نقش مهم ...
مروري بر ديدگاهها و راهبردهاي اقتصادي مقام معظم رهبري
مروري بر ديدگاهها و راهبردهاي اقتصادي مقام معظم رهبري- پيشرفت کشور تنها بر اساس ... 1- مشكلات اقتصادي تهديدي براي ناكارآمد جلوه دادن نظام اسلامي مقام معظم رهبري همواره ... با تحولات بسيار عميق سياسي – اجتماعي در کشور ندانسته وضمن گلهمندي از اين ... معظم انقلاب اسلامي ضمن تبيين تفاوت ديدگاه مباني غرب و اسلام نسبت به انسان و ...
مروري بر ديدگاهها و راهبردهاي اقتصادي مقام معظم رهبري- پيشرفت کشور تنها بر اساس ... 1- مشكلات اقتصادي تهديدي براي ناكارآمد جلوه دادن نظام اسلامي مقام معظم رهبري همواره ... با تحولات بسيار عميق سياسي – اجتماعي در کشور ندانسته وضمن گلهمندي از اين ... معظم انقلاب اسلامي ضمن تبيين تفاوت ديدگاه مباني غرب و اسلام نسبت به انسان و ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها