پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848664799
مبانى فلسفه سياسى اسلام از ديدگاه مقام معظم رهبرى ( 2)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مبانى فلسفه سياسى اسلام از ديدگاه مقام معظم رهبرى(2) نويسنده: عبدالله حاجي صادقي 3 ـ 1 ـ 2. انحصار قانون گذارى به خدا: يكى از لوازم مهم جهان بينى توحيدى اختصاص و انحصار جعل قانون به خداست. توحيد صلاحيت طراحى و كارگردانى و قانونگذارى را مختص خدا و بخشى از حاكميت الهى دانسته و متابعت احكام و قوانين ديگران را ممنوع و شرك مىداند. در اين رابطه نيز آية اللّه خامنهاى در بيانى كوتاه و گويا با استناد به آيات قرآن مىفرمايد: آفريدگارى و سيطره تكوينى خدا مستلزم آن است كه زمام قانونگذارى و تشريع نيز در قبضه اقتدار و اختيار او باشد و همگان (همه موجودات داراى شعور كه مىتوان براى آنان قانون و شرع وضع كرد) ملزم به تبعيت از قانون خدا باشند (الوهيت انحصارى) دانش بى پايان خدا، مستلزم آن است كه صلاحيت تنظيم مقررات بشرى (كه ناگزير تابع نيازها و مصالح انسانهاست) در انحصار او باشد. و در توضيح و تفسير توحيد از ديدگاه خط مشى اجتماعى (اقتصادى، سياسى،... ) مىگويد: (توحيد) صلاحيت هر گونه طراحى و كارگردانى مستقل و خود سرانه در امور جهان و انسان از هر كس جز خدا (را) سلب مىكند. به حكم آنكه آفريننده انسان آفريننده گيتى و طراح نظام پيوسته آن است به امكانات و نيازها نيز هم او واقف است، ذخائر و استعدادها و انرژيهاى نهفته در جسم و جان آدمى را و نيز گنجينهها و قابليتهاى بيشمارِ پهنه گيتى را و ميزان كاربرد و مورد مصرف و چگونگى التقاء اين همه را او مىداند و به نيكى مىشناسد پس فقط او است كه مىتواند شيوه زندگى و برنامه ارتباطات انسان را كه همان خط مشى حركت وى در چرخ و بر اين نظام تكوين است طرح ريزى كند و سيستم قانونى زندگى و قواره و نظام اجتماعى او را ترسيم نمايد. ويژگى اين حق به خدا، نتيجه طبيعى و منطقى آفريدگارى و خداوندى اوست پس هرگونه دخالتى از سوى ديگران در تعيين مسير و خط مشى عملى انسانها، دست اندازى به قلمرو خدايى و ادعاى الوهيت و موجب شرك است. حداقل شروط لازم براى قانون گذارى و ارائه برنامه شايسته نسبت به زندگى فردى، خانوادگى و اجتماعى انسان سه شرط است: اول اينكه احاطه علمى كامل و جامعى به همه ابعاد و نيازهاى انسان داشته باشد و كمال حقيقى و موقعيت انسان در جهان آفرينش و ارتباطات وى را به خوبى بشناسد و در معرض خطاو نسيان نباشد. دوم اينكه در قانون گذارى تنها مصالح و منافع انسانها را مبنا و ملاك قرار دهد و تحت تأثير عوامل ديگر قرار نگيرد و بينشها و گرايشهاى داخلى و عوامل خارجى مانند محيط، جهتگيرىهاى سياسى ـ گروههاى فشار و... در تصميمگيرىها و ابلاغ دستور العملها دخالت نداشته باشند. سوم اينكه قوانين و احكام او الزام آور باشد و عموم افراد نسبت به آن انقياد و تعبد داشته باشند و آيا چه كسى جز خدا داراى اين شرائط و ويژگىها مىباشد؟ 4 ـ 1 ـ 2. توحيد محور وحدت حقيقى: استقرار و تداوم همراه با رشد و پويايى حكومت و نظام سياسىِ قدرتمند، نيازمند انسجام و وحدت همگانى است، چنان كه تشتت و تفرقه، بزرگترين آفتِ تهديد كننده يك حكومت، درهم شكننده قدرت سياسى و اقتدار ملى و زمينه ساز نفوذ انديشههاى انحرافى و سلطه قدرتهاى استعمارى است. اما وحدت و انسجام جامعه نياز به محور و عامل هماهنگ كننده دارد و در نظام سياسى اسلام نه منافع مشترك و نه دشمن واحد و نه حتى خاك نمىتوانند ملاك وحدت حقيقى باشند، زيرا اينها موقت مىباشند بلكه پشتوانه وحدت امت اسلامى، اعتقاد و ايمان به خداى بى همتا و مدبر عالم آفرينش است. توحيد حبل المتينى است كه افزون بر دستها و كارها، دلهاو انديشهها را با هم هماهنگ و همراه مىسازد و اعتصموا بحبل اللّه جميعا و لاتفرقوا. (آل عمران / 103) وحدت و انسجام در برنامههاى اجتماعى هماهنگى تشريع باتكوين و حركت به اقتضاء طبيعت و آفرينش است. چه زيبا مقام معظم رهبرى توحيد را از ديدگاه يك جهان بينى عمومى تفسير مىكند: به معناى وحدت و يكپارچگى همه جهان و خويشاوندى تمام اجزاء و عناصر آن است چون سلسله جنبان آفرينش يكى است و همگان از يك مبدأ و منشأاند و خدايان و آفرينندگان مختلف دست اندركار آفرينش و گردش جهان نبودهاند. پس اين همه اجزاء يك مجموعهاند و كل جهان يك واحد است و داراى يك جهتگيرى... با اين بينش جهانِ پويا كاروانى است كه همه راهروان آن همانند حلقههاى زنجير بهم متصلاند و همچون اجزاء ريز و درشت يك دستگاه براى هم و در جهت واحد در كار و تلاشاند هر چيز با ملاحظه موضعش در كل اين ارگانيسم است كه معناى خود را مىدهد و وظيفهاش روشن مىشود. پس همه در اين سير تكامل پوى، كمك كار و تكميل كننده ديگرانند و هر يك ابزارِ لازمى است در اين مجموعه، هر گونه توقف و تباهى و ركود و انحراف در هر يك از اين اجزاء موجب كندى و ناهنجارى و انحراف همه دستگاه است و بدينگونه پيوندى عميق همه اين ذرات را به يكديگر متصل مىسازد. 5 ـ 1 ـ 2. توحيد، ضمانت اجراى قوانين و عامل استقامت: بهترين نظام سياسى و حقوقى و كاملترين برنامه بدون تمكين مردم و پشتوانهاى كه ضمانت اجرايى قوانين باشد، كارايى نخواهد يافت. چنان كه تحمل مشكلات و مقاومت در برابر سختيها و موانع نيازمند انگيزهاى فعال و شوقانگيز و تقويت كنند اراده همگانى مىباشد و چه عامل و انگيزهاى قوىتر و شوق آورتر از اعتقاد به خدايى كه مبدأ و مقصد انسان بوده و تدبير زندگى او را داراست و بر تمام صحنههاى زندگى و اعمال وى احاطه داشته و براى تمام آنچه انسان انجام مىدهد نتيجه و عنايتى قرار داده است. قرآن ضمن آنكه مؤمنين را امر به استقامت مىكند، آن را اميد به آينده درخشان معرفى كرده مىفرمايد: و لا تهنوا فى ابتغاء القوم ان تكونوا تألمون فانهم يألمون كما تألمون و ترجون من اللّه مالا يرجون و كان اللّه عليما حكيما. (نساء / 104) آية اللّه خامنهاى با اشاره به يكى از مهم ترين تفاوتهاى حكومت دينى و توحيدى با حكومتهاى ديگر مىفرمايد: فرق بين حكومت الهى و ضمانتهاى الهى با غير الهى اين است كه در ضمانتهاى الهى، ضمانت درونى است... اين خيلى امر مهمى است، بناى ولايت الهى بر هضم شدن در امر و نهى پروردگار است؛ درست نقطه مقابل سلاطين مادى، نقطه مقابل حكومتهاى مردمى حكومتهاى بشرى. خدا باورى به دلها آرامش و طمأنينه، به قدمها استوارى، به مبارزه و جهاد انگيزه، به انديشهها بصيرت، به حركت و نهضت عدالت خواهانه شور و هيجان، به پيوندها و ارتباطات استحكام، در برابرمشكلات وسختىها قدرت مقاومت، به اعمال و رفتار جهت، به زندگى معنى و عشق، در برابر توطئهها هوشيارى، در برابر وسوسههاى شيطانى مصونيت، به آينده خوش بينى، به نيتها اخلاص، نسبت به ديگران احساس مسئوليت، به نفس عزّت و خود باورى، به رابطه امت با رهبرى پشتوانه اعتقادى، و بالاخره به آنچه از دوست رسد شيرينى و لذت مىدهد. 6 ـ 1 ـ 2. برابرى همه انسانها: اقتضاء ربوبيت و الوهيت انحصارى خداوند آن است كه اراده و خواست هيچ انسانى مافوق و برتر از اراده ديگران نباشد. انسانها از حقوق و فرصت و امكانات يكسان برخوردار بوده و هر كس به ميزان سعى و عمل تلاش خود بهرهمند خواهد شد. هيچ گروه و طبقه ويژهاى وجود ندارد و هيچ كس در نظام آفرينش امتيازى ندارد و برخى ارباب و فرمانده و برخى برده و فرمانبر آفريده نشدهاند. امتيازات و فضائل همگى اكتسابىاند. تفاوتها لازمه نظام آفرينش احسن و بخاطر تعامل و شكلگيرى زندگى اجتماعى است نه عوامل تبعيض و طبقه بندى جامعه. اسلام شناس و روشنفكر واقعى حضرت آيةاللّه خامنهاى يكى از ابعاد ديدگاه اجتماعى توحيد را چنين تبيين مىكند: انسانها را در رابطه با نعيم جهان داراى حق برابر مىشناسد. امكانات و فرصتها به طور مساوى در اختيار و از آن همگان است تا از اين بساط گسترده هر كس به قدر نياز و در شعاع سعى و عمل خود بهره گيرد، در اين پهنه بيكرانه هيچ منطقه اختصاصى و محصور وجود ندارد. همگان مىتوانند همت و ارادهى خود را در دستيابى به گوناگون بهره اين جهان بيازمايند اين فرصت ويژه هيچ تيره نژادى، جغرافيايى، تاريخى، و حتى ايدئولوژيكى نيست. ايشان در ادامه به آياتى براى مدعاى خود استناد كردهاند مثل هو الذى خلق لكم ما فى الارض جميعا. (بقره / 29) و در معناى آيه مىفرمايد اوست آنكه همه موجودى زمين را براى شما (انسانها و نه دسته و تيرهيى خاص) آفريد. اين برابرى و تساوى در حركت استكمالى و پيمودن صراط مستقيم و رسيدن به درجات عاليه كمال نيز لحاظ شده است. معظم له در اين رابطه يكى از ابعاد توحيد از ديدگاه يك جهان بينى عمومى را چنين ترسيم مىكند. [توحيد] به معناى يكسانى و برابرى انسانها در امكان تعالى و تكامل نيز هست. چون گوهر و سرشت انسانى در همه يكسان است... پس هيچ كس نيست كه در ذات و سرشت از پيمودن صراط مستقيم تعالى و تكامل ناتوان باشد. از اين رو دعوت خدا، دعوتى عام است، ويژه كسانى يا ملتى يا طبقهاى نيست... و ما ارسلناك الا كافة للناس ـ ما تو را جز براى انسانها به طور عموم ـ و نه براى جمعى خاص نفرستاديم... 7 ـ 1 ـ 2. آزادى حقيقى انسان: روح عبوديت خدا حريت و آزادگى و رهايى از بندگى و سلطه ديگران است. به ديگر سخن تنها راه خلاصى از محدوديتها و بندگىهاىِ بدلى و دروغين و ذلت آفرين، تن دادن به بندگى حقيقى و عزت بخشِ خداى واحد است: بنابر اصل توحيد انسانها حق ندارند هيچ كس و هيچ چيز جز خدا را عبوديت و اطاعت كنند و همه تحكّمات و تحميلاتى كه از طرف قدرتگونههاى تاريخ بشريت رفته، غلط و برخلاف حق بوده است. ايشان توحيد را به معناى تكريم و ارزش دادن به انسان مىدانند: عنصر فاخر و ارجمند انسان بسى ارزندهتر از آن است كه اسير و مقهور و ذليل در برابر هر كسى بجز خدا باشد. تنها آن هستى مطلق و كمال زيبايى مطلق است كه مىشايد انسان، شيفته و ستايشگر و نيايشگر او شود... كه اين والاگرايى، خود مرتبهاى از والايى است و بجز آن ذات متعال هيچ كس و هيچ چيز در رتبتى نيست كه انسان را بنده و ستايشگر خود سازد. همه بتهاى جامد و جان دارى كه خود را بر مغز و دل و تن انسان تحميل كرده و قلمرو خدا را در پهنه زندگى انسان، غاصبانه به تصرف در آوردهاند پليدىها و پليدهايى هستند كه آدمى را از طهارت و صفاى فطرىاش ساقط كرده و بدو خفت و ذلت دادهاند و انسان براى آنكه رتبه والاى خود را بازيابد، بايد از آنها روى بگرداند و ننگ آلودگى به عبوديت آنان را از خود بزدايد. هيچ بينش انسان گراى مادى نتوانسته است برترى و گزيدگى و اصالت انسان را با اين ظرافت و عمق مطرح سازد. بنابراين اساسىترين اصل در همه نظامها و معارف و دستور العملهاى اسلامى توحيد است و حضرت آية اللّه خامنهاى بيش از ديگران به اين اصل توجه و عنايت داشته و دارند و اين بخش را با اين جمله ايشان جمع بندى مىكنيم و به پايان مىبريم كه: توحيد برخلاف برداشت عاميانه رايج كه آن را صرفا يك نظريه فلسفى و ذهنى تلقى مىكند، يك نظريه زير بنايى در مورد انسان و جهان و نيز يك دكترين اجتماعى و اقتصادى و سياسى است. در ميان واژههاى مذهبى و غير مذهبى، كمتر واژهاى را مىتوان يافت كه تا اين حد پر بار از مفاهيم انقلابى و سازنده و ناظر به ابعاد گوناگون زندگى اجتماعى و تاريخى انسان باشد. تصادفى نبوده است كه همه دعوتها و نهضتهاى الهى در طول تاريخ با اعلان يگانگى خدا و ربوبيت و الوهيت انحصارى او آغاز مىگرديده است. اصل سوم: نياز بشر به وحى و هدايت آسمانى از برجستهترين مبانى و اصول فلسفه سياسى اسلام و سنگر نشينان اسلام ناب آن است كه گر چه انسان با قوه خرد و عقل هم در ادراك و معرفت، هم در گرايشها و خواستهها و هم در توانايى و قدرت، سرشتى ممتاز و فراتر از ساير پديدها و موجودات يافته است و همين قوه عاقله فصل ممّيز و ترسيم كننده شخصيت بى نظير انسان مىباشد، لكن بر خلاف راسيوناليسمِ غربى تعقل و خردوزى و رسول باطنى هرگز او را از هدايتهاى آسمانى و حمايت و پشتيبانى نيرويى بيرونى و رسولان الهى بىنياز نمىسازد، بلكه آنها را مكمل يكديگر و متلازم با هم مىباشند و هرگز عقلانيت با وحى گرايى و تعبد به شريعت الهى منافات ندارند. حضرت آية ا... خامنهاى در تبيين فلسفه نبوت و نياز به وحى مىفرمايد: حواس ظاهرى و غرائز نهانى و برتر از آن، دانش و معرفت بشر براى هدايت وى به سر منزل سعادت بسنده نيست، و آدمى را به هدايتى فراتر از هدايت خرد ـ كه راهبر و دستگير و نيرو بخش خرد باشد ـ نياز ـ هست و اين هدايت وحى است. وحى از سوى خداوندى كه آفريننده آدمى و بيناى نقيصهها و نيازها و دردها و درمانهاى او است اين منطق همه اديان عالم و فلسفه نبوت است. نبى به موجب اين نياز مبعوث مىگردد و برنامهيى را كه بر آورنده اين نياز است اجراء مىكند. كار انبياء آن است كه به كمك و حمايت از عقل، جامعه انسانى را به سوى حق و سعادت سوق داده و زندگى و جامعهاى هم سنگ و هماهنگ با فطرت و آفرينش وحى بوجود آوردند و زمينه و فرصت شكوفايى و رشد و به فعليت رسيدن استعدادها و توانمندىهاى تمام افراد بشر را فراهم سازند. نبى در وضع نابسامان و منحرف اجتماعى ظهور مىكند تا به نظام انسانى سامان دهد و آن را به فطرت خود بازگرداند. بشر كه سرشتى همساز و هماهنگ با سرشت جهان دارد آنگاه به مسير طبيعى و فطرى خود كه راه تكامل او است در مىآيد كه در مجراى نظامى فطرى و الهام يافته از فطرت جهان و انسان قرار گيرد و با مقرراتى كه با ساختمان روحى و جسمى اش متناسب باشد (حق) اداره شود. در اين صورت است كه با شتاب طبيعى به سوى تعالى و تكامل مقدر خويش پيش مىرود. دست جهالت و غرض، در طول تاريخ، راه انسانيت را بر گردانيده و با تحميل نظامهاى غير انسانى، او را از اين مسير فطرى برون برده است (باطل) و انبياء بر سر آنند كه او را بدين مسير باز گردانند. از اين بيان مىتوان دانست كه: نبى در جامعه جاهلى و انحرافى معاصر خود دگرگونى بنيانى و همه جانبهاى بايد پديد آورد و نظام اجتماعى غلط را به نظامى صحيح و حق بدل كند. و اين است آن رستاخيزى كه پس از بعثت نبى، در متن جامعه پديد مىآيد. در بين نعمتهاى نامحدود و پايانناپذير الهى، نعمت ارسال رسل و انزال كتب، از همه نعمتها برجستهتر و در تأمين هدايت و تقويت قدرت عقلانى بشر در مواجهه با تمايلات و گرايشات غير انسانى مؤثرتر است. لذا قرآن بر آن منت نهاده، مىفرمايد. لقد منّ الله على المؤمنين اذبعث فيهم رسولاًمِن اَنْفُسِهم َيْتُلوا عليهم آياته و يزكيهم و ُيعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا مِن قبلُ لفى ضَلال مبين (آل عمران / 164) انسان در پرتو تعاليم انبياء هم شخصيت فردى خود را ساخته و آن را به كمال مىرساند و هم جامعه و نظام اجتماعى را به بهترين شكل و بر محور عدالت و حقّانيت و نفى حاكميتها و سلطههاى دروغين و استثمارگر و در جهت نجات و احياء مستضعفين سامان مىدهد. آية اللّه خامنهاى در تشريح اهداف نبوت، تعالى و تكامل و رسيدن انسان به سر منزل مقصود و معهود را هدف برتر و اصلى دانسته و ايجاد جامعهاى توحيدى و الهى و عدالت محور را زمينه ساز و شرط لازم آن هدف معرفى كرده است: برترين و عالىترين هدف انبياء آن است كه انسانها را از آب و گل پستىها و پليدىها رها ساخته و با جارى نمودن سرچشمههاى استعداد در آنان ايشان را به عالىترين مدارج ترقى و تعالى انسانى برسانند. ... هدف از فرستادن پيامبران در نهايت انجام همين تربيت و سازندگى است كه قرآن با تعبيرات تزكيه و تعليم بدان اشاره نموده است. انسان با تربيت صحيح انبياء به پيراستگى و آراستگى مىرسد و مقصود غايى از آفرينشش تامين مىگردد. ولى براى اينكه بشر بتواند ازمواهب طبيعى كه در وجودش نهاده شده بهرهمند شود و به تعالى برسد، چه راهى را بايد در پيش گرفت؟ در ميان پاسخهاى گوناگون، پاسخ انبياء آن است كه بايد محيطى سالم و مساعد و متناسب با ساختمان طبيعى برايش فراهم آورد اين محيط همان «جامعه عادلانه الهى توحيدى» است. با قرار گرفتن در اين جامعه و نظام متناسب با آن است كه سير آدمى به سوى سرانجام و مقصد فطرىاش، تسهيل و تسريع مىگردد و انسان با شتابى طبيعى در راه درست و تعالى بخش گام مىزند. پس پيامبران و مبعوثان وحى در نيمه راه آن مقصد نهايى هدف و مقصد نزديكترى دارند كه همانا تشكيل جامعه و نظام توحيدى و اسلامى است؛ جامعهاى بر اساس عدالت، توحيد، تكريم انسان و پيراسته از ظلم، شرك، خرافه و جهل و هر چيزى كه انسان را خوار و پست سازد. ايشان در ادامه به آياتى مانند آيه 25 سوره حديد و آيات 155 و 156 سوره اعراف استناد نمودهاند. اصل چهارم: انسان شناسى دينى سياست يكى از شاخههاى علوم انسانى است و علوم انسانى از دو جهت به انسانشناسى وابستهاند، يكى در اصل موجوديت و ديگرى در جهتگيرى و سمت و سوى. فلسفه و نظام سياسى اسلام در خدمت انسان و براى تعالى و رشد و سعادت او و فراهم كننده زمينه به فعاليت رسيدن استعدادها و توانمنديهاى وى مىباشد و مبتنى بر شناخت و تعريفى است كه از انسان ارائه مىكند. لذا انسانشناسى اسلامى يكى از مبانى و از اركان فلسفه نظام سياسى اسلام و اسلام شناسان مىباشد. مقام معظم رهبرى در درسهاى قرآنى خود مىفرمايد: شناسايى انسان، زير بناى هر مكتبى است، هر مكتب اجتماعى يا غير اجتماعى؛ يعنى يكى از موادجهان بينى هر مكتب، شناخت انسان است... . لذا براى شناختن هر مكتب و براى شناختن ايدئولوژى هر مكتب يعنى اصول فكر هر مكتب و اصول فكرى اجتماعى و براى تشخيص دادن مقررات صحيح آن مكتب از ناصحيحش احتياج است بشناختن انسان... . زندگى اجتماعى و مديريت كلان جامعه براى انسان و در خدمت او معنى پيدا مىكند و بايد در جهت تأمين نيازها و خواستههاى انسانها طراحى و اجراء شود و اين نيازمند آن است كه ابعاد وجودى و نيازها و خواستههاى انسانى به خوبى شناخته شده باشد. ادعاى بزرگ و همراه با استدلال اسلام آن است كه جهانبينىهاى ديگر چون به انسان و توانمندىها و نيازهاى او به طور كامل احاطه علمى ندارند، نمىتوانند برنامهاى جامع و فراگير و سازنده و در برگيرنده همه ابعاد انسان ارائه دهند و او را مديريت و رهبرى كنند. آية اللّه خامنهاى رسالت نظام اسلامى را تكريم انسان مىداند و لذا شناخت و نوع نگرش به انسان را مبنا و اساسىترين وظيفه مىكند: بايستى فرهنگ اسلامى را دانست و عمدهترين يا بيت الغزل اين فرهنگ نگرش اين فرهنگ، اين مكتب و اين انديشه، اين مجموعه و نظام فكرى، به انسان و مسائل انسانى است. ما اگر مىبينيم كه قرآن مىفرمايد كه ولقد كرمنا بنى آدم اين تكريم فقط يك تعارف زبانى نيست، نظام اسلامى بايستى به انسان كرامت ببخشديا بهتر بگوييم كرامت واقعى و حقيقى انسان را كشف كند و آن را مبنا قرار بدهد... . معظم له پس از آنكه مديريت و رهبرى غير خدا و جانشينان او را، ولايت و سلطه شيطان و طاغوت معرفى مىكند، يكى از مهمترين اشكالات و نواقص بزرگ حكومت غير خدا و طاغوت را چنين ترسيم مىنمايد: اساسا به نيازهاى انسانى و امكانات وى در طبيعت واقف نيست، رهبريش براى جامعه انسانى منشأ زيان و خسارت و بر باد رفتن بسى از انرژيهاى ارزنده او است، بر اثر همين بى اطلاعى و بى اعتنايى است كه در جامعه و جهان تحت ولايت طاغوت انسانها از نور معرفت و انسانيت و از فروغ زندگى آفرين آيين خدا محروم مانده و در ظلمات جهل و هوس و شهوت و غرور و طغيان محبوس و اسير مىگردند. در جهانشناسى و انسانشناسى اسلام، انسان موجودى ابدى، فناناپذير و دو ساحتى و دوبعدى است كه حكومت، هم در برنامه و هم در هدايت و مديريت بايد جاودانگى و نيازهاى هر دو بُعد او را مورد توجه و اهتمام قرار دهد و بديهى است كه جز آفريدگار محيط بر انسان، كسى نمىتواند چنين برنامه و مديريتى را ابلاغ و اعمال كند. در نظام اسلامى يك انسان فقط با پر شدن شكم خوشبخت نمىشود، بايد زندگى مادى و رفاه و امنيت داشته باشد. همچنين اصرار دارد كه روح و دل انسان مىبايد از يك صفا و تلألؤ و نورانيت و برادرى و فداكارى نسبت به انسانهاى ديگر و عبوديت و بندگى و اخلاص نسبت به خداى متعال برخوردار باشد. اسلام و ساير اديان الهى اين را براى مردم مىخواهند.... اسلام مىخواهد انسانها را آنچنان بالا ببرد، دلها را آنچنان نورانى كند، بديها را آن چنان از سينه من و شما بيرون بكند و دور بيندازد كه ما آن حالت لذت معنوى را در همه آنات زندگيمان نه فقط در محراب عبادت بلكه حتى در محيط كار، در حال درس، در ميدان جنگ، در هنگام تعليم و تعلم و در زمان سازندگى احساس كنيم. شريعت و مجموعه معارف و دستورات اسلامى تضمين كننده سعادت انسان و پاسخگوى همه نيازها و خواستههاى او است و هم فرد را عزت و كمال مىبخشد و هم جامعه را و به قول آية اللّه خامنهاى: آن چيزى كه يك انسان و يك مجموعه را عزيز مىكند اسلام واقعى است اسلام امروز چيز كمى نيست. اسلام امروز زيباترين و پر معناترين پيامها را براى انسان دارد اين يك واقعيت است. البته اسلام علاوه بر تأمين نيازهاى طبيعى و خواستههاى انسان، براى او آرمان و تعالى فوق ماديت و جهان حيوانى قائل است و او را محصور و محدود به طبيعت و غرائز نمىكند. اسلام به نيازها و خواهشها و طبايع بشرى و غير بشرى اهتمام ورزيده، به آنها نظر كرده و حكم الهى را داده است. اما به معناى آن نيست كه آرمانى براى انسانها ندارد. ما محكوم و اسير زندان طبيعتيم و در چارچوب قوانين طبيعت حركت مىكنيم، اما آيا در اين چارچوب كه ما حركت مىكنيم، هدفى در مقابل ما نگذاشتهاند كه بگويند بايد به اين سمت حركت بكنيد؟ آرمانگرايى در اسلام و گرايش به سمت قلهها و اوجها و آرمانها يك چيز قطعى و حتمى است. در جهانبينى توحيدى، محوريت خدا در قانون و ولايت و رهبرى هرگز نفىكننده نقش و اراده انسانى نيست، بلكه اهداف و مقاصد بزرگ حكومت دينى مانند عدالت اجتماعى جز با پذيرش و مشاركت و تلاش همراه با اراده عموم مردم، تحقق پيدا نمىكند. از اين بالاتر، در فرهنگ قرآن ارسال رسل و انزال كتب آسمانى مقدمه قيام مردمى براى ايجاد عدالت اجتماعى و قسط است. لقد ارسلنا رسلنا با لبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط. (حديد / 25) آية اللّه خامنهاى با اذعان به نقش انسان بر اساس اعتقادات اسلامى و اعتماد و تكيه رهبرى به اراده انسانها با قاطعيت مىفرمايد: من به نقش انسان و اراده و قدرت انسانى، ايمان زيادى دارم. اين جزو اصول فكرى ماست كه در طول دوران انقلاب و در بررسى مسايل اسلامى به آن رسيدهايم و آن را در عمل اجرا كردهايم و آثار و نتايجش را هم ديدهايم. ايمان به اراده انسانى و در كنار آن اعتقاد و ايمان و اطمينان به كمك الهى باعث مىشود كه بزرگترين مشكلات به آسانى حل شوند. با اين ديد من نسبت به آينده انقلاب و كشور و نظام خوش بينام و اين خوشبينى را با قوت تمام حفظ كردهام و امروز به اندازه يك ذره احساس بد بينى و ضعف نمىكنم... . و در بيان كوتاه و در عين حال گويايى مىفرمايد: اراده انسان مؤمن بر هرگونه سلاح و تجهيزاتى تفوق دارد. و در افقى بزرگتر و فراگيرتر مىفرمايد: براى يك كشور نيروى انسانى همه چيز است ما اگر نيروى انسانى نداشته باشيم هيچ چيزى نداريم. انسان به اقتضاء روح الهى كه در او دميده شده داراى روح و حقيقتى نامتناهى است و همواره كمال مطلق را مىطلبد و در بينش و گرايش مطلق خواه است و حركت و جهتگيرى زندگى خويش رادر هر جهت قرار دهد هرگز متوقف نمىگردد و بديهى است كه جز با پيوند و ارتباط با وجود نامتناهى و منبع و سرچشمه همه كمالات آرام نمىگيرد و دل او جز با خدا اشباع و پر نمىگردد: الا بذكر اللّه تطمئن القلوب (رعد / 28): خداى خالقى كه همه پديدهها و مخلوقات را براى او و تحت تسخير و فرمان او در آورده تا در رسيدن به مقصد حقيقى و ارتباط با مبدأ و مقصود نامتناهى و سير و سلوك دشوار الى اللّه از آنها بهره گيرد و اين حركت و سلوك در فطرت و آفرينش او قرار گرفته است. يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملقيه (انشقاق / 6) انسان يك موجودى است بى نهايت و متصل به خدا و داراى دل خداشناس، يعنى همانى كه در حيوان نيست همانى كه در جماد نيست و داراى توانايى بى پايان در دگرگون كردن جهان و افكندن طرحى نو براى زندگى انسان و رفتن تا اعماق امكانات مادى عالم است. انسان هيچ محدود نيست طبق بينش اسلامى. در جهان بينى اسلامى انسان منزوى و منفرد از ديگران ديده نشده و استعدادها و توانمنديهايش جز در پيوند و ارتباط با ديگر همنوعانش شكوفايى و فعليت نمىيابند. لذا يكى از بهترين و مؤثرترين راههاى ارتباط با خدا و تقرب به كمال مطلق و خليفة اللّه شدن، احساس همدردى و ارتباط سازنده برقرار كردن با انسانهاى ديگر و تلاش براى كمك اصلاح امور اجتماعى و همگانى، معرفى شده است؛ چرا كه اسلام خدا و مردم را در مقابل هم تعريف نمىكند و خشنودى و خدمت به بندگان را موجب جلب رضايت و عنايت الهى مىداند تا جايى كه خدا وقتى مىخواهد رهبر و ولّى و سرپرست امت اسلامى را معرفى و تكليف مسلمانان بعد از پيامبر اكرم(ص) را روشن كند، از بين همه امتيازات و ويژگىهاى مختص به على(ع) دست روى انفاق آن حضرت در حال نماز گذاشته است؛ يعنى قائم مقام خدا و سكان دار امت اسلامى بايد كسى باشد كه در اوج خلوت و ارتباط با خدا از خلق خدا و نياز بندگان غافل نباشد و هرگز عبادت و عرفان او را از مسائل اجتماعى و اهتمام به امور ديگران غافل نسازد. احساس مسئوليت و وظيفه در برابر خدا، رهبران و كارگزاران را در برابر مردم موظف و مكلف ساخته و خدمت به آنان را فلسفه حكومت و محور همه اقدامات را فراهم نمودن شكوفايى استعدادهاى انسانى و رسيدن او به كمال قرار مىدهد فلسفه حكومت در اسلام و آن پايه و اساسى كه حكومت اسلامى بر آن قرار مىگيرد عبارت است از وظيفه الهى كه عبارت از وظيفه خدمت به مردم است... حكومت در بينش الهى يك وسيلهيى، است يك مسئوليتى است كه كسانى آن را قبول مىكنند تا به مردم خدمت كنند و خدمت به مردم فقط خدمت به شكم مردم و زندگى حيوانى مردم نيست اين جزوى از خدماتى است كه حكومت بايد به مردم تحويل بدهد و در اختيار مردم بگذارد مهمتر از مسائل زندگى مادى مردم، معنويات مردم، استعدادهاى مردم، رشد فكرى مردم و خلاصه انسان ابتدايى را به صورت يك انسان كامل خواستن و مقدمات اين حركت بلند مدت را براى افراد جامعه فراهم كردن است. آنچه ذكر شد برخى از مهمترين اصول زيرساز سياست در انديشههاى متفكر فرزانه و بزرگ عالم اسلام حضرت آية اللّه خامنهاى دام ظله العالى مىباشد و بخاطر جلوگيرى از طولانى شدن، از بيان ساير اصول مانند اهداف و فلسفه وجودى سياست و حكومت و جايگاه مردم در نظام سياسى اسلام (مردم سالارى دينى) و... اجتناب شد. منبع: فصلنامه حصون
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
مبانى فلسفه سياسى اسلام از ديدگاه مقام معظم رهبرى(1) نويسنده: عبدالله حاجي صادقي از امتيازات مكتب سياسى ... 2 ـ جهانبينى توحيدى و آثار آن در نظام سياسى اسلام.
مبانى فلسفه سياسى اسلام از ديدگاه مقام معظم رهبرى(2) نويسنده: عبدالله حاجي صادقي 3 ـ 1 ـ 2. انحصار قانون گذارى به خدا: يكى از لوازم مهم جهان بينى توحيدى اختصاص و ...
اولين نشست تخصصي همايش نظريه بيداري اسلامي در انديشه سياسي امام و رهبري ... سه موج بيداري اسلامي و توجه به اسلام، پس از انقلاب اسلامي از ديدگاه مقام معظم رهبري موج نو ... در مباني نظري و فلسفه سياسي امام خميني (ره) تاثير «مديريت نماد ساز مقام معظم ... چهارمين سفر استاني دولت به ايلام/2 احمدينژاد در فرودگاه ايلام: مردم ايلام در خط ...
نويسنده: احمد شفيعى انقلاب اسلامى از منظر مـقام معظم رهبرى-نويسنده: احمد شفيعى ... 1 ـ بـرخـوردارى از پـشـتـوانـه عـظـيـم فـلسـفـه و فـقـه و مـعـارف شـيـعـه در طول هزار سال ، 2 ـ انقلاب اجتماعى همه جانبه همراه با تحول بنيادين در زندگى انسان ها، ..... حـاصـل سخن اين كه همه مسائلى كه به عنوان مبانى انديشه سياسى اسلام به حساب مى آيند، در زمره ...
فرهنگ سياسى در نگاه مقام معظم رهبرى (1)-فرهنگ سياسى در نگاه مقام معظم رهبرى (1) نويسنده: ... بر اين پايه، مقاله حاضر، موضوع را از ديدگاه رهبر فرزانه انقلاب اسلامى پى .... 2. فرهنگ سياسى (Political Culture) اگر به مجموعه فراوردههاى عميق ذهنى فرهنگ گفته ... و آزادگى به عنوان مبانى فرهنگ سياسى در نظام جمهورى اسلامى ايران ياد مىكنند.
نويسنده: سجاد ايزدى مكاتب، گفتمان و پارادايم فقه سياسى از ديدگاه مقام معظم ... ((حكومت ، فلسفه عملى فقه است ))، فقه اسلامى را به اين گونه معرفى كرده است : ((فقه اسلام ... در اين كـليـّتِ ديـن ، اصـول و عـقـايد و مبانى دين و معارف دينى هست و جنبه هاى عملى دين .... 2. اسـتـنـبـاط حـكـم فـقـهـى افـراد در راسـتـاى چـگـونـگـى اداره جـامـعـه و نـظـر بـه ...
دهه چهارم انقلاب اسلامى در كلام مقام معظم رهبري خبرگزاري فارس: از حدود اوايل سال 1385، مقام معظم رهبري، سلسله مباحثي را با بيانات شان پي گرفتند كه به عنوان مباني ... ما و در كشورهاي اسلامي، دوران عظمت و پيشرفت علم و فلسفه است و پيشرفت سياسي و ... البته غلط بودن اين خيلي زود فهميده شد، حتي آن كساني كه آن روز مروج همين ديدگاه ...
3 نوامبر 2008 – در ماجراي كربلا جبهه باطل با نقشهاي عظيم آمده بود تا به اسلام تاريخي و خط ... 2. انقلاب اسلامي زمينهساز حكومت جهاني اگرچه حادثه عاشورا توانست جوهره تمدن ... خاص خود را دارا ميباشد كه به تعبير مقام معظم رهبري اين مراحل عبارتند از: ... و فلسفه سياسي و چهارچوب نظام اسلامي براساس مباني، آموزه ها و اهداف ديني طراحي ميگردد.
دههي چهارم انقلاب اسلامي در كلام مقام معظم رهبري پيشرفت همراه با عدالت يك نهضت است-دههي ... مقام معظم رهبري، سلسله مباحثي را در بياناتشان پي گرفتند كه بهعنوان مباني ... ما و در كشورهاى اسلامى، دوران عظمت و پيشرفت علم و فلسفه است و پيشرفت سياسى ... البته غلط بودن اين خيلي زود فهميده شد، حتّي آن كساني كه آن روز مروج همين ديدگاه ...
نويسنده: محمد ستوده روابط بين الملل از نگاه مقام معظم رهبرى خبرگزاري فارس: بـررسـى ... ريشه در جهان بينى توحيدى و آموزه هاى اسلامى و نـوع نـگـاه اسـلام بـه انسان ، تعامل. ... بين الملل همواره مورد توجه صاحب نظران و متفكران حوزه علوم سياسى و سياست بين .... 2 ـ 1. ابزار سلطه قـدرتـهـاى بـزرگ و نظام سلطه جهانى براى اعمال قدرت و دستيابى به ...
-