تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817183930




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دهه‌ي چهارم انقلاب اسلامي در كلام مقام معظم رهبري پيشرفت همراه با عدالت يك نهضت است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: دهه‌ي چهارم انقلاب اسلامي در كلام مقام معظم رهبري پيشرفت همراه با عدالت يك نهضت است
خبرگزاري فارس: از اوايل سال 1385، مقام معظم رهبري، سلسله مباحثي را در بيانات‌شان پي گرفتند كه به‌عنوان مباني تئوريك و پيش‌نيازهاي ورود به دهه‌ي چهارم انقلاب اسلامي شناخته مي‌شود. ضرورت مديريت تحولات جامعه توسط نخبگان حوزه و دانشگاه و هدايت اين تحولات به سوي پيشرفت مطلوب از جمله‌ي اين مباحث بود.


* حرف اول: دهه‌ي چهارم؛ دهه‌ي پيشرفت و عدالت
ما وارد دهه‏ى چهارم عمر نظام جمهورى اسلامى داريم ميشويم. البته يك نظام اجتماعى در سى سالگى و سى و پنج سالگى يك نظام كاملاً جوان است؛ اگر چنانچه بخصوص در اين نظام، تحرك و تحولهاى درونى بموقع و بجا وجود داشته باشد، به‏آسانى سالخورده و فرسوده هم نخواهد شد؛ با گذشت صدها سال هم پير و فرسوده نميشود، ليكن آنچه مسلّم است، در اين سنين - در سنين سى سالگى و سى و پنج سالگى و چهل سالگى - يك نظام اجتماعى، يك نظام جوان است. يعنى چه جوان است؟ يعنى هنوز به تجربه‏ى بيشتر احتياج دارد؛ هنوز به كار و تلاش بيشتر در زمينه‏ى مبانى نياز دارد تا به پختگى و قوام برسد.
ما گفتيم كه در اين دهه، آنچه كه به عنوان يك هدف و شعار - براى اينكه دنبال كنيم كه مرحله‏اى را بگذرانيم - بايد مورد توجه قرار بگيرد، «پيشرفت و عدالت» است. اين را شعار قرار بدهيم: پيشرفت و عدالت. پيشرفت را عرض كردم؛ مقصود، پيشرفتِ همه‏جانبه است؛ يعنى پيشرفت مادى و پيشرفت معنوى. پيشرفت مادى را هم نفى نميكنيم. يعنى مطلقاً مسئله‏ى معيشت مردم، مسئله‏ى اشتغال مردم، مسئله‏ى پيشرفتهاى علمى و فناورى را مطلقاً دست كم نميگيريم. اينها كاملاً مهم است و بايد دنبال شود، تا در اين زمينه‏ها فقر نباشد، بيكارى نباشد، گرانى و تورم قيمتها نباشد؛ در اين ترديدى نيست. اما در كنارش، به اين اكتفا هم نميكنيم، بلكه بايد فكر روشن، اعتقاد عميق، انگيزه‏ى روزافزون و جوشان و اخلاق انسانى و والاى اسلامى در كنار اينها گسترش پيدا كند.
همان طور كه عرض كردم، از بيراهه‏ها بايد ترسيد. گاهى اوقات يك چيزها و راه‏هائى را براى پيشرفت پيشنهاد ميكنند كه بيراهه است. يك نمونه‏اش را گفتم؛ مثل پيشرفتهاى دوره‏ى پهلوى كه حقيقتاً بعضى‏اش توقف و بعضى‏اش پسرفت و سقوط بود - كه حالا جاى تفاصيلش در اين جلسه نيست؛ چون وقت نيست - آن يك الگو بود كه واقعاً بيراهه بود؛ به ظواهر دلخوش كردن، غربى‏ها را معيار و ملاك قرار دادن و دنبال آنها حركت كردن كه نتيجه‏اش همين ميشود كه در آن پنجاه شصت سالِ شوم و سياه در دوران پهلوى مشاهده شد.
يك نمونه‏ى ديگر از اين بيراهه‏ها، نمونه‏هائى است كه گاهى ممكن است در زمان ما هم پيدا بشود؛ بايد توجه داشت. در اين نمونه‏ى دوم، اسمى از ظواهر آورده نميشود، هويت ايرانى و اسلامى هم مثل آنچه كه در آن شكل اول ديده ميشد، نفى نميشود؛ ليكن يك حالت نوميدىِ از تحرك و پيشرفت در اين مسابقه در سياستگذاران و سررشته‏داران امور و سخنگويان جامعه مشاهده ميشود. يعنى نگاهى كه به غرب ميكنند، يك نگاه به يك نقطه‏ى والا و دست‏نيافتنى است، اسمش را هم ميگذارند واقع‏بينى! ميگويند آقا واقع قضيه چيست؛ امروز اينها از لحاظ علمى اينقدر جلويند، در زمينه‏هاى گوناگون اين همه پيشرفت كرده‏اند؛ اين همه نظريات مختلف در علوم انسانى، در زمينه‏هاى مسائل اجتماعى، مسائل سياسى؛ اين همه نظر، اين همه فكر، اين همه نظريه‏ى نو، ابتكارى ارائه داده‏اند؛ ما كِى ميتوانيم به گرد اينها برسيم؟ يعنى يك چنين روحيه‏اى در آنها وجود دارد. بارها در طول اين سى سال، بنده خودم با افرادى از اين قبيل مواجه بودم كه چه با زبان صريح يا نيمه صريح يا با زبان حال، همين معنا را بيان ميكردند كه «آقا ما البته بايد پيشرفت كنيم، اما دنبال اينها بايد حركت كنيم! ما كه نميتوانيم به گرد اينها برسيم، چه برسد به اينكه از اينها جلو بزنيم؛ چرا بيخود زحمت ميدهيد خودتان را؟». اين هم يك بيراهه است.
اين معنايش اين است كه يك ملت - حالا ملت ما به عنوان يك نمونه - و ملتهاى گوناگون شرق و ملتهاى مسلمان از جمله، محكوم به اين هستند كه هميشه دنباله‏روِ حركت غرب و شاگرد دائمىِ آنها باشند و هيچ وقت از خودشان اميد نداشته باشند كه بتوانند در آن سطح قرار بگيرند، چه برسد كه از آنها جلو بيفتند؛ هرگز چنين روحيه‏اى نداشته باشند. اين، يك بيراهه‏ى بسيار خطرناك است كه امروز متأسفانه از سوى استاد دانشگاه، از سوى متفكر سياسى، از سوى بعضى از گويندگان مذهبى ترويج ميشود؛ اين درست ضد تجربه‏ى طولانى‏مدت بشرى است. چرا؟ مگر خداى متعال يك دسته از انسانها را اين‏جور آفريده كه هميشه بايد جلو باشند؟ كدام واقعيت تاريخى اين را نشان ميدهد؟ مگر همينهائى كه امروز در دنيا جلو هستند، در چند قرن قبل از اين، ملتهاى عقب افتاده‏ى دنيا در همه‏ى مسائل گوناگون نبودند؟ دوران قرون وسطاى اروپا مگر از ياد تاريخ رفته؟ دوران قرون وسطى - من بارها گفته‏ام - دوران تاريكى است، دوران جهل و ظلمت است براى اروپا؛ نه براى كشورهاى مسلمان، نه براى ايران. همان دورانى كه آنها اسمش را گذاشتند دوران جهل و بى‏خبرى و ظلمت و خواب، همان دوران در كشور ما و در كشورهاى اسلامى، دوران عظمت و پيشرفت علم و فلسفه است و پيشرفت سياسى و اقتدار سياسى.
اين نگاه، خيلى نگاه خطرناكى است. در همين زمينه‏هائى هم كه امروز شما مشاهده ميكنيد كه در زمينه‏هاى علمى در كشورتان پيشرفت وجود دارد، در همين زمينه‏ها هم بالخصوص بعضيها مى‏آمدند و ميگفتند آقا فايده ندارد! ولى جوان مسلمان، جوان ايرانى، با همت، با انگيزه وارد شد و به سطح ديگران رسيد و يك جاهائى هم از ديگران حتّى جلوتر هم رفت؛ يعنى به نسبت زمانى كه صرف كرده اگر ملاحظه كنيد، جلوتر هم رفته. بنابراين، اين تفكر يكى از آن تفكرات بيراهه است. مطلقاً نگاه نوميدانه نبايد داشت. نگاه دين، نگاه اسلام، نگاه قرآنى به انسان اين است كه: انسان بايد تلاش كند؛ تلاشِ با نظم، با برنامه‏ريزى و بى وقفه، تا بتواند به نتايج برسد.
انقلاب براى ايجاد يك دولت به جاى دولت كه به وجود نيامد، براى ايجاد يك نظام، يك مجموعه‏ى ملى و انسانى بر اساس يك تفكر به وجود آمد. آن تفكر، تفكر اسلام است. ادعاى ما اين است - كه اين ادعا را اثبات هم ميكنيم و ثابت شده است؛ قطعى است - ما معتقديم راه سعادت انسانها به دست تعاليم انبياء است، كه كاملترينش هم تعاليم اسلام است. بشر منهاى تعاليم انبياء حتّى پيشرفت مادى هم در اين حدى كه پيدا كرده، پيدا نميكرد؛ چه برسد به تعالى معنوى و بهجت معنوى و آرامش و آسايش روانى كه زمينه‏ساز عروج اوست به معارج والاى ملكوتىِ انسان. راه سعادت انسان اين است.
براى اينكه تفكر انبياء در جامعه پياده شود، يك حركت بلندمدت و طولانى لازم بود. اين انقلاب با اين هدف به وجود آمد. جامعه‏ى اسلامى، كشور اسلامى، نه فقط دولت اسلامى، نه فقط تشكيل يك نظام اسلامى، بلكه تشكيل يك واقعيت و يك مجموعه مردمى كه بر اساس تعاليم اسلام - كه لبّ لباب تعاليم انبياء است - زندگى ميكنند و آثارش را احساس ميكنند. اين هدف ماست. خوب، ما به اين هدف هنوز نرسيديم، توقع هم نبود كه در ظرف سى سال برسيم. اين هدف، هدف خيلى طولانى مدتى است. بايد تلاش كرد، بايد كار كرد تا به اين هدف رسيد؛ شما مسئوليتتان اين است. مأموريت اين نسل اين است؛ كشور و ملتتان را به آن جايگاهى كه معنايش اين باشد كه يك جامعه‏ى اسلامى به معناى واقعى تشكيل شده، برسانيد. اين را الگو كنيد. اين ميشود بزرگترين وسيله براى گسترش اين فكر و گسترش اين تجربه در عالم؛ اين مأموريت اين نسل است كه در تصور و در جنبه‏ى نظرى، چيز مشكلى نيست. البته كار، كار بسيار دشوارى است. همان تحرك جوانى، همان انگيزه‏ى جوانى را لازم دارد؛ با تلاش فراوان جهادى كه حالا گفته‏ايم و عرض ميكنيم. هدف اين است: ما كشور اسلامى ميخواهيم. كشور اسلامى وقتى تشكيل شد، معنايش اين است كه دنياى مردم آباد خواهد شد، نه به معناى آبادى‏اى كه در نظامهاى مادى وجود دارد.(1)

* همه‌ي پيشرفت‌ها بايد در سايه‌ي عدالت باشد.
ما مي‏خواهيم كشورمان از همه‏ي جهات - از لحاظ علمي، از لحاظ اقتصادي، از لحاظ فناوري، از لحاظ سياسي - به پيشرفت برسد، مردم به رفاه دست پيدا كنند؛ اما در كنار پيشرفت، مي‏خواهيم كشور عادلانه و با عدالت اداره بشود؛ اين مهم است. نه عدالتِ بدون پيشرفت مطلوب است، نه پيشرفتِ بدون عدالت. عدالت بدون پيشرفت يعني برابري در عقب‏ماندگي، برابري در فقر؛ اين را نمي‏خواهيم. پيشرفت بدون عدالت را هم هرگز مطالبه نمي‏كنيم؛ پيشرفت، همراه با عدالت. بايد فواصل طبقاتي كم بشود. بايد آن كساني كه براي تحرك استعداد دارند، فرصتهاي برابر دريافت كنند؛ اگر كسي تنبلي كرد، تنبلي‏اش به گردن خودش. نبايد اينجور باشد كه در برخي از مناطقِ كشور مجال براي تلاش علمي يا تلاش اقتصادي نباشد، اما بعضيها از منابع و از امكانات كشور به طور بي‏نهايت بتوانند استفاده كنند؛ نه، هنر اين است. مطالبه‏ي ملت از دولتها، از مجالس پي‏در‏پي شوراي اسلامي، از قوه‏ي قضائيه و از همه‏ي مسئولان بايد اين باشد. كشور بايد پيشرفت كند؛ پيشرفتِ در همه‏ي بخشها: پيشرفت در توليد ثروت، پيشرفت در افزايش بهره‏وري، پيشرفت در عزم و اراده‏ي ملي، پيشرفت در اتحاد ملي و نزديكي قشرهاي مختلف به يكديگر، پيشرفت در دستاوردهاي علم و فناوري، پيشرفت در اخلاق و در معنويت، پيشرفت در كم كردن فاصله‏ي طبقاتي، در رفاه عمومي، در انضباط اجتماعي، در بوجود آمدن وجدان كاري در يكايك آحاد ما مردم، پيشرفت در امنيت اخلاقي، پيشرفت در آگاهي و رشد سياسي، پيشرفت در اعتمادبه‏نفس ملي... پيشرفت در همه‏ي اين زمينه‏ها لازم است؛ اما همه‏ي اين پيشرفتها بايد در سايه‏ي عدالت و در كنار تأمين عدالت باشد.(2)

* جريان‌شناسي توسعه و پيشرفت در انقلاب اسلامي
ما امروز از بيست سال قبل، از سي سال قبل خيلي جلوتريم، تجربه‏مان بيشتر است، مديريتهايمان قويتر است، توانائي‏هاي علمي ما بمراتب جلوتر است، قدرت تحرك اقتصادي‏مان بمراتب از آن روز بيشتر است، تصورات ما از پيشرفت نسبت به آن روزها خيلي بهتر است.
در دهه‏ي اول، پيشرفت را بسياري از انقلابيون در الگوي چپ؛ چپ دهه‏ي شصت، يعني الگوي گرايشمند به سوسياليسم ميديدند. هر كس هم مخالفت ميكرد، يك تهمتي، لكه‏اي، چيزي متوجهش ميكردند. يك عده‏اي از مسئولين، دست‏اندركاران، فعالين عرصه‏ي كار در جمهوري اسلامي، نگاهشان نگاه حاكميت دولت و مالكيت دولت بود؛ خوب، اين نگاه، نگاه غلطي بود. نگاه به پيشرفت كشور از زاويه‏ي ديد تفكر شرقيِ سوسياليستيِ چپ محسوب ميشد؛ اين غلط بود. البته غلط بودن اين خيلي زود فهميده شد، حتّي آن كساني كه آن روز مروج همين ديدگاه بودند، ناگهان صد و هشتاد درجه برگشتند! آن افراط به يك تفريط حالا تبديل شد.
يك برهه‏اي از زمان، نگاه به پيشرفت، نگاه غربي بود؛ يعني همان راهي كه آنها رفتند، اينها هم بايد بروند؛ تصورشان اين بود. خودشان را در حدِ انگليس و فرانسه و آلمان هم نميديدند؛ در حد همين كشورهائي مثل كره‏ي جنوبي ميديدند. اين هم رد شد. امروز در ذهن و فكر مسئولان و به صورت يك گفتمان عمومي در ذهن نخبگان و فرزانگان، نقشه‏ي پيشرفت غربي كشور ردشده است؛ غلط از آب درآمده است. علتش هم اين است كه انتقاد از نقشه‏ي پيشرفت به شيوه‏ي غربي، امروز مخصوص ملتهاي شرق نيست، مخصوص ما نيست؛ خودِ انديشمندان غربي، خودِ فرزانگان غربي، زبان به انتقاد گشوده‏اند؛ هم در زمينه‏هاي اقتصادي، هم در زمينه‏هاي اخلاقي، هم در زمينه‏هاي سياسي. همان چيزي كه به آن افتخار ميكردند به عنوان ليبرال دموكراسي، امروز مورد انتقاد است؛ پس اين هم نقشه‏ي پيشرفت نيست. امروز ما اينها را ميدانيم. البته نقشه‏ي پيشرفت اسلامي - ايراني چيست؟ اين بايد تدوين شود، بايد روشن شود، بايد ابعاد و زوايايش مشخص شود؛ اين كار به طور كامل انجام نگرفته است و بايد بشود. اما هميني كه ما فهميده‏ايم كه بايد برگرديم به نقشه‏ي اسلامي - ايراني، اين خودش موفقيت بزرگي است. اين موفقيت را امروز داريم.
خوب، اين مسير پيشرفت است. مسيرِ پيشرفت، مسير غربي نيست، مسير منسوخ و برافتاده‏ي اردوگاه شرقِ قديم هم نيست. بحرانهائي كه در غرب اتفاق افتاده است، همه پيش روي ماست، ميدانيم كه اين بحرانها گريبانگير هر كشوري خواهد شد كه از آن مسير حركت كند. پس ما بايستي مسيرِ مشخصِ ايراني - اسلامي خودمان را در پيش بگيريم و اين را با سرعت حركت كنيم؛ با سرعت مناسب.
راه حلي كه بر اساس اين مقدمات وجود دارد، اين راه حل را شما بايد پيدا كنيد. شما بايد به نتيجه برسيد، به اين استنتاج برسيد، اما آنچه كه من ميتوانم به عنوان راهنمائي و راهبرد كلي به شما عرض كنم، تلاش و مجاهدت جوانانه و پيگير است. شما كه در دانشگاهيد، فعاليت شما فعاليت دانشگاهي است؛ بايد درس بخوانيد، تحقيق كنيد، به فكر نظريه‏سازي باشيد. الگو گرفتن بي قيد و شرط از نظريه‏پردازهاي غربي و شيوه‏ي ترجمه‏گرائي را غلط و خطرناك بدانيد. ما در زمينه‏ي علوم انساني احتياج داريم به نظريه‏سازي. بسياري از حوادث دنيا حتّي در زمينه‏هاي اقتصادي و سياسي و غيره، محكومِ نظرات صاحبنظران در علوم انساني است؛ در جامعه‏شناسي، در روان‏شناسي، در فلسفه؛ آنها هستند كه شاخصها را مشخص ميكنند. در اين زمينه‏ها ما بايد نظريه‏پردازي‏هاي خودمان را داشته باشيم و بايد كار كنيم؛ بايد تلاش كنيم؛ دانشجو بايد تلاش كند. دانشجو و محيط دانشگاه بايد نگاه كلان به هدفهاي انقلاب داشته باشد؛ دنبال آنها برود.(3)

* ما وابسته شدن و غربي شدن را پيشرفت نمي‏دانيم.
حالا مي‏خواهيم مشخص كنيم كه پيشرفت چيست؟ تعريفهايي براي پيشرفت و كشور پيشرفته در دنيا معمول است؛ ما اغلب اينها را قبول داريم و رد نمي‏كنيم؛ مثلاً صنعتي شدن و فرا صنعتي شدن كشور؛ اينها دليل پيشرفت است. خودكفايي؛ كشور در مسائل حياتي و اساسي بايد خودكفا باشد. نه اينكه از ديگران بكلي بي‏نياز باشد، نه؛ اما اگر به كسي يا كشوري، در چيزي احتياج دارد، طوري روابطش را تنظيم كند كه اگر خواست آن را به دست آورد، دچار مشكل نشود؛ او هم چيزي داشته باشد كه مورد نياز آن كشور است؛ خودكفايي يعني اين. وفور توليدات، وفور صادرات، افزايش بهره‏وري، ارتقاء سطح سواد، ارتقاء سطح معلومات عمومي مردم، ارتقاء خدمات شهروندي، خدمت دادن به شهروندان، رشد نرخ عمر متوسط - به قول تعبيرات اخير، اميد به زندگي - اينها جزو نشانه‏هاي پيشرفت است و درست است. كاهش مرگ و مير كودكان، ريشه‏كني بيماريهاي گوناگون در كشور، رشد ارتباطات و امثال اينها، شاخصهايي است كه در دنيا براي يك كشور پيشرفته ذكر مي‏كنند و ما اين شاخصها را رد نمي‏كنيم و قبول داريم. منتها توجه داشته باشيد اين شاخصها را وقتي كه به ما تحويل مي‏دهند - به ما كه تشكيل‏دهنده‏ي اين شاخصها نيستيم - در لابه‏لاي آن، چيزهايي است كه ديگر آنها جزو شاخصهاي پيشرفت و توسعه نيست؛ چيزهايي را به ميان مي‏آورند كه اين صادر كردن فرهنگ مخالف با هويت و شخصيت ملي و ميل براي وابسته كردن كشورهاست. آن كساني كه اين شاخصها را تهيه و ارائه مي‏كنند، اگر غالباً چه دانشمندانند، اما بسياري از آنان آدمهاي مستقلي نيستند؛ يعني همان شبكه و همان ناتوي فرهنگي در مجموعه‏ي خود، بسياري از اين دانشمندان، متفكران، هنرمندان، ادبا و امثال اينها را هم دارد. با وجود همه‏ي اينها، اساس تحول بايد بر «ملاحظه‏ي عناصر اصلي هويت ملي» قرار داده شود، كه آرمانهاي اساسي و اصولي مهمترين آنهاست. من اين را عرض مي‏كنم كه صنعتي شدن، فرا صنعتي شدن، پيشرفت علمي، پيشرفت خدماتي و پيشرفتهاي بهداشتي و درماني، باشد؛ اما اساس اينها بايد حفظ هويت ملي باشد. اگر يك كشوري همه‏ي اينها را داشت، اما از لحاظ ملي، يك كشور بي‏هويتي بود، فرهنگش وابسته‏ي به ديگران بود، از گذشته و تاريخ خود هيچ بهره‏اي نداشت و نبرده بود، يا اگر گذشته‏اي داشت، آن گذشته را از چشمش دور نگه داشتند يا آن را در نظرش تحقير كردند، اين كشور مطلقاً پيشرفت نخواهد كرد؛ زيرا هويت ملي، اساس هر پيشرفتي است.
آنچه كه ما در تحول، تحولي كه با پيشرفت همراه است، مورد نظرمان است - كه جا دارد كه اين جزو آرمانهاي ما باشد - مبارزه‏ي با فقر، مبارزه‏ي با تبعيض، مبارزه‏ي با بيماري، مبارزه‏ي با جهل، مبارزه‏ي با ناامني، مبارزه‏ي با بي‏قانوني، مديريتها را به سطح علمي‏تر ارتقاء دادن، رفتار شهروندان را به سطوح منضبط ارتقاء دادن و انضباط اجتماعي، رشد امنيت، رشد ثروت ملي، رشد علم، رشد اقتدار ملي، رشد اخلاق و رشد عزت ملي است؛ همه‏ي اينها در اين تحول و پيشرفت، به معناي صحيح دخالت دارند و ما اينها را پايه‏هاي اصلي مي‏دانيم. در كنار اينها، عشق به معنويت و ارتباط با خدا، مهمترين عاملي است كه پيشرفت يك ملت را به معناي واقعي خودش تضمين مي‏كند؛ اگر اين نشد، همه‏ي آنچه كه دستاوردهاي به معناي عرفي و رايج جهانِ پيشرفته محسوب مي‏شود، ممكن است در راههاي غلطي مصرف شود. يعني ممكن است يك كشور از لحاظ رفتارهاي اجتماعي‏اش منضبط، مؤدب و با اخلاق باشد، ثروت و علم را هم به دست بياورد، اما در عين حال همين ثروت و علم، و همين انضباط مردمي خودش را براي نابود كردن يك ملت ديگر به كار گيرد. اين غلط است؛ اين در منطق ما درست نيست. علم خودش را به كار بگيرد براي ايجاد سلاحي مثل بمب اتم كه وقتي يك جايي فرود افتاد، ديگر با گناه و بي گناه و مسلح و بچه‏ي كوچك و شيرخوار و انسانهاي مظلوم را نگاه نمي‏كند و فرقي نمي‏گذارد و همه را نابود مي‏كند. علمي كه در اين راه به كار بيفتد و كشوري كه اين را داشته باشد و تحولي كه بخواهد به اينجا منتهي شود، مورد تأييد ما نيست و ما چنين تحولي را دوست نمي‏داريم.
خداپرستي، عشق به معنويت، عاطفه‏ي انساني در هر تحولي، و عواطف و محبت در انسانها بايد تقويت بشود و در اين جهت بايد راه برويم. آن تحول اجتماعي يا اقتصادي‏اي كه انسانها را نسبت به هم بي‏تفاوت و بي‏محبت مي‏كند، ممدوح نيست؛ مذموم است. اگر شما مي‏شنويد كه در برخي از كشورهاي غربي، فرزند و پدر در يك شهر زندگي مي‏كنند، اما فرزند از پدرش سال به سال احوالي نمي‏پرسد، خانواده‏ها دور هم جمع نمي‏شوند، كودكان از عطوفتهاي پدرانه و مادرانه برخوردار نمي‏شوند، زن و شوهرها جز به موجب يك قرارداد موقت - يك قرارداد قانوني بسته شده است - كنار هم نمي‏نشينند؛ زن يك جا كار دارد، مرد يك جا كار دارد، آخرِ كارِ اين، ساعت هشت شب است، آخر كار آن، ساعت ده شب است، بعد يك قرار اين با يك دوستي دارد، او قرار با يك همكاري دارد؛ اگر اينها را شما مي‏شنويد كه در جايي هست و اگر اينها واقعيت دارد، اينها ديگر نشانه‏هاي پسرفت است. آن تحولي كه به اين چيزها بينجامد، مورد تأييد ما نيست. ما تحولي مي‏خواهيم كه بين پدرها، مادرها، خانواده‏ها، فرزندان، دوستان و همسايگان الفت و محبت بيشتر به وجود آورد؛ تا چهل خانه آن طرفتر را شما همسايه‏ي خود بدانيد؛ اين خوب است. محيط، محيط تراحم و تعاطف باشد؛ همه‏ي افراد جامعه نسبت به همديگر احساس مسئوليت كنند: «كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته»؛ همه‏ي شما راعي هستيد؛ يعني رعايت كننده. همه‏ي شما مسئول از رعيت‏تان هستيد؛ يعني آن كسي كه مورد رعايت شما بايد قرار بگيرد. آن تحولي كه در پيوندها و نظامات اجتماعي به يك چنين حقايقي منتهي بشود، آن پيشرفت است؛ پيشرفت مورد نظر اسلام و جمهوري اسلامي، اين است. پيشرفتي كه بر فردمحوري و اباحه‏ي لذاتي كه انسان به طور مطلق دوست مي‏دارد، مبتني باشد، پيشرفت نيست. دنياي صنعتي غرب امروز بر اين پايه استوار است: اباحه‏ي لذات؛ هر لذتي، شرطش فقط اين است كه تعدي به ديگري نباشد. هر چيزي كه دوست مي‏داري، مباح است؛ لذت‏جويي كن. براي همين هم است كه مي‏بينيد ديگر اين تعبيرات شرم‏آوري كه امروز وجود دارد، حتّي به سطح كليساهاي آنها هم كشيده شده است! همجنس‏بازيها و كارهاي زشتي كه اينها مي‏كنند، ارتباط و اختلاطهاي نامشروع و مستجهن جنسي كه بين اينها رايج است، يك روز مخفي بود، همين‏طور بتدريج طوري شده كه امروز يك چيز رايج شده است. دو، سه سال پيش از اين، كشيش يك كليسايي در امريكا اعلام كرد كه من حاضرم دو تا همجنس را كه مي‏خواهند با هم زندگي كنند، عقدشان را بخوانم! اين همان لذت‏گرايي است. مي‏گويد از اين خوشم مي‏آيد، پس بايد انجام بدهم. اين ممنوع و مطرود است. ما اين را پيشرفت نمي‏دانيم.
اقتداري كه مبتني بر ظلم به ملتهاي ديگر و به بهاي پسرفت ملتهاي ديگر باشد، پيشرفت و تحولي كه در خدمت يك طبقه‏ي خاص - طبقه‏ي سرمايه‏دار - باشد، كه امروز در كشورهاي غربي اين‏طور است، مورد نظر ما نيست. ثروت اين كشورهايي كه زياد است، يعني درآمد عمومي‏شان زياد است - به تعبير رايج، درآمد ناخالص ملي - چگونه توزيع مي‏شود؟ به هر كس چقدر و در مقابل چه مقدار كار، مي‏رسد؟ معمولاً اينها را نگفته مي‏گذارند. براي كسب معاش، زن و شوهر روز و شب كار كنند و توان نداشته باشند تا بتوانند زندگي خودشان را بگذرانند، اما در مقابل سرمايه‏داران بزرگ - راكفلرها و فوردها و آنهايي كه حالا جديداً در اين ميدان وارد شده‏اند - كوههايي از ثروت داشته باشند كه نتوانند محاسبه كنند؛ اينها مورد نظر ما نيست. پيشرفتي كه در خدمت طبقه‏ي سرمايه‏دارها باشد، پسرفت است. پيشرفتي كه با باختن هويت مستقل ملي همراه باشد و انسان خودش را از دست بدهد، پيشرفت نيست.
تقليد، رايج شدن و پيشرفت تقليد، پيشرفت نيست. وابسته كردن اقتصاد، تقليدي كردن علم، ترجمه گرايي در دانشگاه؛ كه هر چه كه آن طرف مرزها، مرزهاي غربي و كشورهاي اروپايي، گفته‏اند، ما همان را ترجمه كنيم و اگر كسي حرف زد، بگويند مخالف علم حرف مي‏زند؛ پيشرفت نيست و ما اين را پيشرفت نمي‏دانيم. نه اينكه ترجمه را رد كنيم؛ من اين را بارها در مجامع دانشگاهي گفته‏ام؛ نخير، ترجمه هم خيلي خوب است؛ ياد گرفتن از ديگران خوب است؛ اما ترجمه كنيم تا بتوانيم خودمان به وجود آوريم. حرف ديگران را بفهميم تا حرف نو به ذهن خود ما برسد؛ نه اينكه هميشه پاي حرف كهنه‏ي ديگران بمانيم. يك حرفي را در زمينه‏ي مسائل اجتماعي پنجاه، شصت سال پيش فلان نويسنده يا فيلسوف يا شبه فيلسوف فرهنگي گفته، حالا آقايي بيايد در دانشگاه، دهنش را با غرور پُر كند و همان را دوباره به عنوان حرف نو براي دانشجو بيان كند! اين پيشرفت نيست؛ پسرفت است. زبان و ملي را مغشوش كردن، هويت اسلامي ملي را سلب كردن و مدل‏بازي به جاي مدل‏سازي، پيشرفت نيست. ما وابسته شدن و غربي شدن را پيشرفت نمي‏دانيم.
آنچه كه پيشرفت هست، اين است كه ما از هر كه و هر جور، همه‏ي دانشهاي مورد نيازمان را فرا بگيريم؛ اين دانش را به مرحله‏ي عمل و كاربرد برسانيم، تحقيقات گوناگون انجام بدهيم، براي اينكه دامنه‏ي علم را توسعه بدهيم، تحقيقات بنيادي انجام بدهيم، تحقيقات كاربردي و تجربي انجام دهيم، تا فناوري را به وجود آوريم يا فناوري جديدي را به وجود بياوريم يا فناوري را تكميل كنيم؛ تصحيح كنيم و انجام بدهيم؛ در زمينه‏ي آموزشهاي مديريتي از پيشرفتهاي دنيا فرا بگيريم، آن را بين خودمان بر طبق نيازها و عرف و فرهنگ خودمان تحليل و فهم كنيم و با جامعه‏مان تطبيق كنيم؛ درباره‏ي مشكلات اجتماعي‏اي كه در كشور وجود دارد، تحقيق كنيم و راه ريشه كردن اينها را پيدا كنيم.(4)

* ما بايد پيشرفت را با الگوي اسلامي-ايراني پيدا كنيم.
بحثي كه براي الگوي پيشرفت ميكنيم، براي اين نيست كه مي‏خواهيم پيشرفت را شروع كنيم؛ پيشرفت از انقلاب شروع شده، بلكه به اين معناست كه با بحث نظري و تعريف شفاف و ضابطه‏مند از پيشرفت، قصد داريم يك باور همگاني در درجه‏ي اول در بينِ نخبگان، بعد در همه‏ي مردم به وجود بيايد كه بدانند دنبال چه هستيم و به كجا ميخواهيم برسيم و بخشهاي گوناگون نظام بدانند چه كار بايد بكنند. اين را بايد پيدا كنيم.
مدل‏سازي و الگوسازي، كار خود شماست؛ يعني كار نخبگان ماست. در تحقيقات دانشگاهي بايد دنبالش بروند، بحث كنند و در نهايت مدل پيشرفت را براي ايران اسلامي، براي اين جغرافيا، با اين تاريخ، با اين ملت، با اين امكانات، با اين آرمانها ترسيم و تعيين كنند و بر اساس او، حركت عمومي كشور به سوي پيشرفت در بخشهاي مختلف شكل بگيرد.
پيشرفت غربي، پيشرفت ناموفقي است. ما بايد پيشرفت را با الگوي اسلامي - ايراني پيدا كنيم. اين براي ما حياتي است. چرا ميگوئيم اسلامي و چرا ميگوئيم ايراني؟ اسلامي به خاطر اينكه بر مباني نظري و فلسفي اسلام و مباني انسان‏شناختي اسلام استوار است. چرا ميگوئيم ايراني؟ چون فكر و ابتكار ايراني، اين را به دست آورده؛ اسلام در اختيار ملتهاي ديگر هم بود. اين ملت ما بوده است كه توانسته است يا ميتواند اين الگو را تهيه و فراهم كند. پس الگوي اسلامي ايراني است. البته كشورهاي ديگر هم از آن، بدون ترديد استفاده خواهند كرد؛ همچناني كه تا امروز هم ملت ما و كشور ما براي بسياري از كشورها در بسياري از چيزها الگو قرار گرفته، اينجا هم يقيناً اين الگو مورد تقليد و متابعت بسياري از ملتها واقع خواهد شد.
آنچه كه موجب ميشود ما الگوي غربي را براي پيشرفت جامعه‏ي خودمان ناكافي بدانيم، در درجه‏ي اول اين است كه نگاه جامعه‏ي غربي و فلسفه‏هاي غربي به انسان - البته فلسفه‏هاي غربي مختلفند؛ اما برآيند همه‏ي آنها اين است - با نگاه اسلام به انسان، بكلي متفاوت است؛ يك تفاوت بنياني و ريشه‏اي دارد. لذا پيشرفت كه براي انسان و به وسيله‏ي انسان است، در منطق فلسفه‏ي غرب معناي ديگري پيدا ميكند، تا در منطق اسلام. پيشرفت از نظر غرب، پيشرفت مادي است؛ محور، سود مادي است؛ هرچه سود مادي بيشتر شد، پيشرفت بيشتر شده است؛ افزايش ثروت و قدرت. اين، معناي پيشرفتي است كه غرب به دنبال اوست؛ منطق غربي و مدل غربي به دنبال اوست و همين را به همه توصيه ميكنند. پيشرفت وقتي مادي شد، معنايش اين است كه اخلاق و معنويت را ميشود در راه چنين پيشرفتي قرباني كرد. يك ملت به پيشرفت دست پيدا كند؛ ولي اخلاق و معنويت در او وجود نداشته باشد.
اما از نظر اسلام، پيشرفت اين نيست. البته پيشرفت مادي مطلوب است، اما به عنوان وسيله. هدف، رشد و تعالي انسان است.پيشرفت كشور و تحولي كه به پيشرفت منتهي ميشود، بايد طوري برنامه‏ريزي و ترتيب داده شود كه انسان بتواند در آن به رشد و تعالي برسد؛ انسان در آن تحقير نشود. هدف، انتفاع انسانيت است، نه طبقه‏اي از انسان، حتّي نه انسانِ ايراني. پيشرفتي كه ما ميخواهيم بر اساس اسلام و با تفكر اسلامي معنا كنيم، فقط براي انسان ايراني سودمند نيست، چه برسد بگوئيم براي طبقه‏اي خاص. اين پيشرفت، براي كل بشريت و براي انسانيت است.(5)

* نقشه‌ي راه
اين دهه‏اى كه ما در پيش رو داريم، دهه‏ى پيشرفت و عدالت است. اين دو شعار، شعار دهه‏ى آينده است: پيشرفت، عدالت. نه اينكه تا حالا پيشرفت نكرده‏ايم، نه اينكه تا حالا بكلى به عدالت بى‏اعتنائى شده باشد؛ نه، ما ميخواهيم در اين دهه يك پيشرفت جهشىِ همه‏جانبه و يك عدالت‏گسترى وسيعِ همه‏جانبه اتفاق بيفتد. خوشبختانه زمينه‏هايش هم فراهم است. در اين دهه، گفتمان مسئولان كشور بايستى پيشرفت و توسعه باشد؛ پيشرفت و عدالت باشد.
البته خب، بديهى است كه بدون معنويت و بدون عقلانيت، عدالت تحقق پيدا نميكند؛ اين را قبلاً هم عرض كرده‏ايم. اگر معنويت نشد، عدالت تبديل ميشود به ظاهرسازى و رياكارى؛ اگر عقلانيت نشد، عدالت اصلاً تحقق پيدا نميكند و آن چيزى كه انسان تصور ميكند عدالت است، مى‏آيد و جاى عدالت واقعى را ميگيرد. بنابراين معنويت و عقلانيت در تحقق عدالت شرط است. اما بدون عدالت، پيشرفت مفهومى ندارد و بدون پيشرفت هم عدالت مفهوم درستى پيدا نميكند؛ بايد هم پيشرفت باشد و هم عدالت. اگر بخواهيد الگو بشويد و اين كشور براى كشورهاى اسلامى الگو بشود، بايستى گفتمان حقيقى و هدف والايى كه همه براى او كار ميكنند، اين باشد.
نقشه‏ى راه، سند چشم‏انداز است. سند چشم‏انداز را هيچ نبايستى مورد غفلت قرار داد. اين حقيقتاً يك سند واقعى و يك نقشه‏ى راهِ حقيقى است.(6)

* حرف آخر: گسترش انقلاب در ميان ملت‌ها از راه الگوسازي نظام جمهوري اسلامي ‏است.
اين انقلاب گسترش خواهد يافت؛ دست استعمارگران را از جهان اسلام كوتاه خواهد كرد. اين پيشگوئي امام بزرگوار است. امروز به صحنه كه نگاه ميكنيم، مي‏بينيم اين اتفاق افتاده است. گسترش انقلاب از نظر امام از راه ايجاد فتنه در كشورها نيست، از راه لشگركشي نيست، از راه گسترش تروريزم نيست - برخلاف برخي از انقلابهاي ديگر- گسترش انقلاب در ميان ملتها از راه الگوسازي نظام جمهوري اسلامي‏است. يعني ملت ايران نظام جمهوري اسلامي را به حدي و مرتبه‏اي برسانند كه وقتي ملتهاي ديگر به اين الگو نگاه ميكنند، شوق پيدا كنند و آن راه را دنبال كنند؛ از راه ترويج معارف اسلامي و از راه صراحت در دفاع از طبقات مظلومِ دنياي اسلام و ملتهاي مظلومي كه در دنياي اسلام پامال ظلم استكبار شده‏اند. اين گسترش نظام اسلامي است كه اتفاق افتاد.
امروز ملتهاي جهان به ملت ايران نگاه ميكنند، از ملت ايران نيرو ميگيرند، انگيزه ميگيرند، انرژي ميگيرند. امروز شعارهاي ضد استكباري ملت ايران در همه‏ي دنياي اسلام گسترش پيدا كرده است. امروز شما به هر كشوري از كشورهاي اسلامي كه حركت كنيد، با هرگونه رژيمي، با هرگونه دستگاه حاكمه‏اي، مي‏بينيد ملتهاي آنها به شعارهاي شما، به انگيزه‏ها و آرمانهائي كه شما ترسيم كرديد، با چشم عزت و احترام نگاه ميكنند؛ شعار ضديت با ظلم، ضديت با سلطه، دفاع از مظلومان، دفاع از ملت فلسطين، دشمني با شبكه‏ي اختاپوسي صهيونيسم. اين دل ملتهاي مسلمان است؛ اين گسترش انقلاب اسلامي است. (7)

پي‌نوشت‌ها
1. بيانات در ديدار برگزيدگان دانشجو؛ 7 مهر 1387
2. بيانات در صحن جامع رضوي؛ 1 فروردين 1387
3. بيانات در ديدار دانشجويان دانشگاه‌هاي استان فارس؛ 14 ارديبهشت 1387
4. بيانات در ديدار دانشگاهيان استان سمنان؛ 18 آبان 1385
5. بيانات در ديدار دانشجويان دانشگاه‌ فردوسي مشهد؛ 25 ارديبهشت 1386
6. بيانات در ديدار هيئت دولت؛ 2 شهريور 1387
7. بيانات در نوزدهمين سالگرد حضرت امام؛ 14 خرداد 1387
...................................................................................
منبع: باشگاه انديشه
انتهاي پيام/
 شنبه 9 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن