محبوبترینها
از کجا بفهمیم قاشق چنگال اصل است | قاشق چنگال تقلبی نخرید!
با چاپ روی وسایل یک کسب و کار پرسود بسازید
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798915279
عصمت نبی
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عصمت نبی نويسنده: حمید كریمیمنبع:فصلنامه معرفت چكیده: یكی از اركان عقیده به اسلام، مساله عصمت انبیا (ع) است. این بحث، همواره در طول تاریخ محل بحث و گفت و گو بوده است; قلههای رفیع انسانیت و اسوههای بشریت، همیشه مورد عیبجویی واقع شدهاند; كسانی كه توان صعود به این قله بلند را ندارند، سعی در به زیر كشیدن كواكب نورانی آسمان خلقت داشتهاند. در اهمیت این بحث، همین كافی است كه بدانیم بدون اثبات عصمت انبیا (ع) ، در سلسله عقاید دینی گسستی پیدا میشود كه قابل پیوند نیست. اگر پیامبران را دستخوش لغزش، خطا و عصیان بدانیم، دیگر نه به كتب آسمانی اعتمادی هست و نه به رشته اتصال بین خالق و مخلوق، و نه گفتار و كردار آنان میتواند مایه هدایتشود. احتمال خطا و گناه - هر چند ضعیف باشد - ویرانگر است، چه رسد به تحقق آن و علم بدان. در چنین صورتی هدف آفرینش متحقق نخواهد شد و بشریت ره به جایی نخواهد برد و ظلمت جهل و گناه و فساد عالم را فرا خواهد گرفت. بنابراین، ما برای اثبات حقانیت ادیان توحیدی و تعالیم پیامبران و كتب آسمانی، نیاز به واسطههایی مطمئن داریم كه در معرض عصیان و خطا نباشند تا به این وسیله، رشته اتصال بین معبود و عابد محقق شود و از اینجاست كه ضرورت و اهمیتبحث عصمت در میان عقاید دینی رخ مینماید. این نوشته نگاهی كوتاه به مساله مهم «عصمت نبی» است. اشارهای به تاریخچه بحث«عهد قدیم» در كتاب مقدس، پر از سخنان ناروایی است كه به پیامبران الهیعلیهم السلام نسبت دادهاند. به همین دلیل، در آیین یهود، عصمت پیامبرانعلیهم السلام مطرح نبوده است. علمای مسیحیت، هر چند مسیحعلیه السلام را از هر گناه و خطایی پیراسته میشمارند، ولی این اعتقادشان بدان دلیل است كه او را خدا و یا یكی از خدایان سهگانه میدانند. بنابراین، نظر مسیحیان نمیتواند مبدا بحث درباره پیامبران باشد. برخی تحلیلگران شرقشناس مانند دونالدسن مسیحی و یا گلدزیهر یهودی میگویند: مساله عصمتبرای نخستین بار به وسیله متكلمان شیعه مطرح شده است; زیرا آنان برای برتر نشان دادن پیشوایان خود، مساله عصمت پیامبران را در اثبات عصمت امامان خود مطرح كردهاند تا از این طریق بتوانند پیشوایان خود را معصوم معرفی كنند. (1) در این باره، باید گفت: اولا، در قرآن، به حقیقت عصمت اشاره شده و این صفت، هم در مورد ملائكه الهی (2) و هم در مورد خود قرآن آمده است. (3) علاوه بر اینها، آیاتی از قرآن، دلالتبر عصمت انبیاعلیهم السلام در ابعاد گوناگون دارد كه به برخی از آنها در ادامه اشاره خواهد شد. از سوی دیگر، برخی از نویسندگان مصری مانند احمد امین میخواهند اثبات كنند كه شیعه بسیاری از عقاید خود را در مسائل مربوط به عدل الهی و عصمت پیامبرانعلیهم السلام از گروه معتزله گرفته است، در حالی كه ریشه بسیاری از عقاید مشترك میان این دو گروه را سخنان علیعلیه السلام تشكیل میدهد، بلكه سایر گروهها و اشاعره نیز هر كدام به نوعی پایههای فكری خود را از امام اول شیعیان گرفتهاند. (4) معنای «عصمت» لفظ «عصمت» با مشتقاتش سیزده بار در قرآن وارد شده و این لفظ از نظر ریشه لغوی، بیش از یك معنا ندارد و آن «تمسك و نگاهداری» یا «منع و بازداری» است. (5) این لغت در آیه 102 سوره آل عمران چنین آمده است: «اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا»; به ریسمان الهی چنگ بزنید و آن را نگاه دارید و متفرق نشوید. گاهی «عصمت» به چیزی كه جنبه محافظ دارد و انسان را از حوادث بد باز میدارد، اطلاق میشود و از این نظر، بلندیهای كوه را «عصمت» مینامند و از اینرو، در لغت عرب، به ریسمانی كه بار به وسیله آن بسته میشود «عصام» میگویند; زیرا بار به وسیله آن از افتادن و پراكندگی بازداشته میشود. در هر صورت، مقصود از این لفظ در بحث عقاید، مصونیت گروهی از بندگان صالح خدا از گناه و اشتباه است. متكلم معروف شیعه، فاضل مقداد رحمه الله میگوید: «عصمت لطفی است الهی نسبتبهمكلف، بهگونهایكهباوجودآن، انگیزهایبرای ترك طاعت و انجام معصیت وجود ندارد، البته همراه با قدرت و اختیار نسبتبه آنها. » (6) سایراندیشمندانعدلیه نیز عقیدهای نزدیك به این دارند. اما اشاعره عصمت را به قدرت بر طاعت و عدم قدرت بر معصیت تعریف كردهاند یا اینكه گفتهاند: عصمت آن است كه خداوند در محل آنها گناهی خلق نكند. (7) اینگونه تعریفها، با توجه به مبانی مخصوص ایشان است. بعضی از دانشمندان «عصمت» - در اصطلاح علم عقاید - را اینگونه بیان كردهاند: «عصمت ملكهای نفسانی است كه فرد را از گناه و خطا منع میكند. » اما اینكه بازدارنده او خدا باشد یا ملكه نفسانی خودش، تفاوتی ندارد; چرا كه اگر بازدارنده را هم ملكه نفسانی بدانیم، باز خداوند است كه به شخص، توفیق داده تا این ملكه را كسب كند یا اینكه خود خداوند به معصوم، این ملكه را بخشیده تا او را از ارتكاب گناه و یا حتی اشتباه حفظ نماید; یعنی حافظ حقیقی خداست، ولی وسیلهای برای حفظ قرار داده كه آن، «ملكهعصمت» است. پسدرعیناینكهتمامكارهامستندبهخداست، معصوم به اختیار خودش ترك گناه میكند و مجبور بر آن نیست. برای وضوح تعریف، باید به چند مطلب توجه كرد: یكم. منظور از معصوم بودن پیامبران یا امامان علیهم السلام تنها انجام ندادن گناه نیست; زیرا ممكن استیك فرد عادی نیز به دلیل وجود بعضی شرایط، مرتكب گناهی نشود، اما دارای ملكه خویشتنداری هم نباشد; مثلا، شخصی كه پیش از بلوغ و تكلیف از دنیا میرود و خطایی از او سرنزده و یا شخصی كه در نقطه دورافتادهای واقع شده و یا در حبس قرار دارد و شرایط دسترسی به گناه ندارد، ممكن است مرتكب گناه نشوند و یا دست كم، نسبتبه بعضی گناهان پاك باشند، اما چنین افرادی را دارای ملكه عصمت نمیگویند. كسی كه در تمام عمر هرگز شراب ندیده و نخورده، دارای ملكه پرهیز از شراب نیست، اما اگر دید و امكان دسترسی داشت و یا ندید اما به حالتی بود كه نفس او نسبتبه آشامیدن شراب بیمه بود، دارای ملكه عصمت است. همین سخن در مورد ملكه عدالت، شجاعت و سخاوت نیز صادق است. پس مقصود این است كه شخصی، دارای ملكه نفسانی نیرومندی باشد كه در سختترین شرایط نیز او را از ارتكاب گناه بازدارد; ملكهای كه از آگاهی كامل و پایدار به زشتی گناه و اراده قوی بر مهار تمایلات نفسانی حاصل میگردد و چون چنین ملكهای با عنایتخاص الهی تحقق مییابد، فاعلیت آن به خدایمتعال نسبتدادهمیشود، وگرنه چناننیستكهخدایمتعال، انسان معصوم را به اجبار از گناه بازدارد و اختیار را از او سلب كند كه دراینصورت، اشكالتنافی بین عصمت و اختیار پیش میآید. دوم. لازمه عصمت هر كس، ترك اعمالی است كه بر او حرام میباشد; مانند ترك گناهانی كه در همه شریعتها حرام بوده و نیز كارهایی كه در شریعت متبوع او در زمان ارتكاب، حرام است. بنابراین، عصمتیك پیامبر با انجام عملی كه در شریعتهای قبل یا بعد از وی حرام بوده و در شریعتخود او حلال است، خدشهدار نمیگردد. سوم. منظور از «گناه» در تعریف «عصمت» ، كاری است كه در كتب فقهی «حرام» نامیده میشود، همچنین ترك عملی كه در فقه، «واجب» شمردهمیشود. اماواژه «گناه» و معادلهایآن مانند «ذنب» و «عصیان» كاربرد وسیعتری دارد كه شامل «تركاولی» و «مكروه» نیز میشود و انجام دادن چنیناعمالیمنافاتی با عصمت ندارد. (8) چهارم. عصمت از دیدگاه ما شیعیان، امری است واقع شده. بنابراین، نوبتبه بحث از امكان و عدم امكان وقوع آن نمیرسد; چرا كه بهترین دلیل بر امكان چیزی، وقوع آن است. اما از نظر عقلی، میتوان گفت: در تك تك اعمال انسان، این امكان وجود دارد كه دقتبه كار برد و به خطا نرود; همانگونه كه بسیاری از اعمال ما چنین میباشد. همچنین ممكن استبا توجه به مفاسد و عواقب گناهان، از آنها دوری كنیم; همانگونه كه در بسیاری از اوقات، مرتكب برخی از كارهای حرام نمیشویم. پس وقتی امكان عصمت در كاری وجود داشت، در دیگر اعمال نیز وجود خواهد داشت و میتواند همه اعمال شخص را در برگیرد. پس «عصمت» امری است ممكن و محالی را نیز در پی ندارد. عصمت علمی و عملی عصمت هم در بعد علمی مطرح میشود و هم در بعد عملی. در عموم انسانها، عصمت علمی از عصمت عملی جداست; یعنی شخص، ممكن است گاهیدرست تشخیص دهد و بداند، اما عمل نكند; همانگونه كه ممكناستشخصیخطاكند و درست نفهمد، اما در عمل، سالم و مصمم و با متباشد. اما انبیاعلیهم السلام هم درست میفهمیدند و هم به عمل خود درست عمل میكردند. (9) عصمت نسبی و مطلق عصمت ممكن است در همه موارد و زمانها باشد - چنان كه در مورد انبیاعلیهم السلام مطرح است - و ممكن است در بعضی زمانها و نسبتبه بعضی گناهان باشد. میتوان گفت: مراتبی از عصمت را هر انسانی داراست. هر شخصی به هر حال، بعضی اعمال را انجام نمیدهد و یا فكر انجام آن را هم نمیكند. بدینسان، ممكن ستشخصی در اثر قوت علم و عمل، به جایی برسد كه به طور مطلق، معصوم شود. پس در جواب این سؤال كه آیا عصمت مانند نبوت و امامت است كه نتوان با ریاضتبه آن ستیافت، باید گفت: خیر، عصمت امری است قابل اكتساب و اختیاری و به همین دلیل، كمال اختیاری است و قابل پاداش. گناه كردن برای معصوم محال ذاتی و ممتنع نیست، ولی به دلیل قوت علم و تقوای او، عملا واقع نمیشود. در حقیقت، اگر عصمتبرای انبیا و ائمه اطهارعلیهم السلام ارزش و نشانه عظمت نبود، الگو بودن و راهنما بودن آنها برای ما معنایی نداشت. پس میتوان گفت: هر امام و پیامبری معصوم است، اما هر معصومی لازم نیست امام و پیامبر باشد; همچنان كه ما شیعیان عصمت را در بالاترین درجه، برای حضرت فاطمهعلیها السلام معتقدیم و شاید افرادی مثل حضرت زینب و حضرت عباسعلیه السلام نیز معصوم باشند و دلیلی بر انحصار عصمت در پیامبران و ائمه اطهارعلیهم السلام وجود ندارد. نكتهای كه ذكر آن در اینجا لازم مینماید اینكه سخن گذشته با مطالبی كه در كتابهای كلامی آمده و بعضی عصمت را موهبتی الهی دانستهاند نه یك امر اكتسابی، (10) منافات ندارد; زیرا آنچه بخشش الهی است عصمت كامل و منزه بودن از گناه و خطا در سراسر عمر است از ابتدای طفولیت تا اواخر پیری، اما آنچه قابل كسب است اینكه انسان پس از رسیدن به علم زیاد و تقوای قوی، بتواند احتمال ارتكاب گناه و خطا را از بین برد. حقیقت عصمتعامل و رمز عصمت نسبتبه گناه و خطا، عبارت است از: الف - تقوا عصمت از گناه ناشی از درجه بالای تقوا و پرهیزگاری است. عصمت مرتبه كامل عدالت و تقواست. اگر تقوا را یك نیروی درونی بدانیم كه انسان را از بسیاری از گناهان باز میدارد، باید عصمت را نیز یكنیروی باطنیبدانیم كه شخص را از ارتكاب گناه و حتی فكر آن - به طور كلی - باز میدارد. از اینرو، بعضی از محققان در تعریف آن گفتهاند: «عصمت قوهای است كه انسان را از ارتكاب گناه و انجام خطا باز میدارد. » (11) ب - علم كسانی مانند علامه طباطبائیرحمه الله، عصمت را نتیجه علم كامل به عواقب گناه میدانند كه البته این علم یكی از عوامل دخیل در عصمتاست. ایشانعقیدهدارندكه هر علمیبهلوازمگناهپدیدآورنده مصونیت نیست، بلكه باید واقع نمایی علم به قدری قوی باشد كه آثار گناه در نظر فرد مجسم گردد. در این هنگام است كهصدور گناه از شخص به صورت یك محال عادی درمیآید. (12) در اینجا باید دانست كه اولا، علم همانگونه كه بازدارنده از گناه است، مانع خطا هم میشود. ثانیا، دو عامل مذكور یا به تعبیری دو نظر مختلف با هم منافات ندارند; چرا كه در حقیقتخود تقوا نیز زاییده علم است. ج - روح القدس از برخی روایات استفاده میشودكه عاملعصمتیك امر خارجی به نام «روح القدس» است. این روایات، كه بعضی از آنها در كتاب ارزشمند اصول كافی آمده، ظاهرشان حاكی از این است كه «روح» ملكی نیرومندتر و بزرگتر از جبرئیل است كه با رسولگرامیصلی الله علیه وآله بوده و پس از درگذشت ایشان، با امامانعلیهم السلام میباشد و درستی و استواری آنان در گفتار و كردار، در پرتو وجود این روح است. (13) این بیان در حالی است كه دستهای دیگر از روایات میگویند: «روح» از ذات معصوم جدا نیست، بلكه مرتبهای از روح نبی است. امام باقرعلیه السلام در كلامی به جابر میفرمایند: «ای جابر، در پیامبران و جانشینان آنها، پنج روح وجود دارد كه عبارتند از: روح قدس، روح ایمان، روح زندگی، روح قوت، روح شهوت. در پرتو روح القدس، از آنچه میان زمین و عرش رخ میدهد، آگاه میشوند و همه این ارواح دچار خلل و آسیب میشوند، جز روح القدس كه هرگز دچار اشتباه و لغزش نمیگردد. » (14) حال، چه روحالقدس را یك عامل خارجی بدانیم و چه یك عامل درونی، در هر صورت، وسیلهای استبرای تحقق ارادهای كه خدای متعال نسبتبه شخص معصوم دارد و همانگونه كه اراده الهی موجب جبر نیست زیرا از مجرای اراده فرد تحقق مییابد تایید روحالقدس هم موجب جبر نخواهد بود. پس از روشن شدن مقدمات بحث، چند نظریه درباره این مساله و سپس استدلال شیعه بر رای خود ذكر میشود: دیدگاههای گوناگون در مساله «عصمت نبی» بعضی از فرقههای كوچك اسلام، كفر را بر انبیاعلیهم السلام جایز میدانند (15) و بعضی هم قایلند كه ارتكاب كبیره، هم قبل از بعثت و هم پس از آن بر انبیاعلیهم السلام جایز است. (16) البته اینگونه نظرها ضعیف و غیرقابل اعتناست. بعضی از معتزله (17) عقیده دارند كه ارتكاب گناه كبیره پیش از بعثتبر انبیاعلیهم السلام جایز بود، ولی پس از بعثت جایز نیست. بعضی (18) هم ارتكاب گناه كبیره را نه قبل از بعثت و نه بعد از آن بر انبیاعلیهم السلام جایز نمیدانند، ولی ارتكاب گناهان صغیرهای را كه موجب تنفر نباشد عیب نمیدانند. اما اشاعره ارتكاب گناهان كبیره و صغیرههایی را كه نشانه پستی عامل آن باشد (مانند دزدیدن یك لقمه غذا یا آفتابه) ، پس از بعثت، عمدا یا سهوا، جایز نمیدانند و نیز گناه صغیرهای را كه نشانه پستی عامل آن نبوده ولی از روی عمد انجام شده است، جایز نمیدانند. (19) شیعه امامیه، ارتكاب گناهان كبیره و صغیره، عمدی و سهوی را توسط پیامبرانعلیهم السلام پیش از بعثت و پس از آن جایز نمیدانند. پس دیدگاههای گوناگونی كه درباره عصمت انبیاعلیهم السلام وجود دارد، در یك یا چند مرحله از مراحل ذیل خلاصه میشود: عصمت در مقام تلقی، پذیرش، حفظ و ابلاغ وحی و رسالت; عصمت از گناه; عصمت از خطا; عصمت از گناه كبیره; عصمت از گناه صغیره; عصمت ازگناهعمدی یا سهوی; عصمت از صغیرهای كه نشانگر پستی فاعل است; عصمت از صغیرهای كه حاكی از پستی فاعل نیست; عصمت از كفر، از دروغ یا سایر گناهان. دلایل عقلی عصمت انبیا علیهم السلام با توجه به مراحل و ابعاد عصمت، اینك دلایل عصمت كامل انبیاعلیهم السلام، بخش اصلی و عمده عصمت، كه حقانیت پیامبرانعلیهم السلام و كتب آسمانی منوط به آن است، به وسیله عقل و سپس دایره وسیعتر آن به وسیله نقل (20) بیان میشود. در بحث ضرورت بعثت انبیاعلیهم السلام، لزوم وحی به عنوان راه دیگری برای دستیابی بشر به شناختهای لازم و جبران نارسایی و نقص حس و عقل انسان به اثبات رسیده است، ولی با توجه به اینكه افراد عادی انسان، مستقیما از این وسیله شناختبهرهمند نمیشوند و استعداد و لیاقت دریافت وحی الهی را ندارند و ناگزیر پیام الهی باید به وسیله افرادی برگزیده - یعنی پیامبرانعلیهم السلام - به ایشان ابلاغ شود، چه ضمانتی برای صحت چنین پیامی وجود دارد؟ از كجا میتوان مطمئن شد كه شخص پیامبر وحی الهی را درست دریافت كرده و آن را درستبه مردم رسانده است؟ همچنین اگر واسطهای بین خدا و پیامبر وجود داشته، آیا او نیز رسالتخود را به طور صحیح انجام داده است؟ راه وحی در صورتی كارایی لازم را دارد كه از مرحله صدور از علم مطلق خداوند متعال تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی مصون باشد، وگرنه با وجود احتمال سهو و نسیان در واسطه یا وسایط یا تصرف عمدی در مفاد آن، باب احتمال خطا و نادرستی در پیامی كه به مردم میرسد، باز میشود و موجب سلب اعتماد از آن و نیز پایمال شدن هدف رسالت و بعثت انبیاعلیهم السلام - كه رساندن بشر به كمال نهایی است - میشود. پس از چه راهی میتوان اطمینان یافت كه وحی الهی به طور صحیح، سالم و كامل به دست مردم میرسد؟ روشن است هنگامی كه حقیقت وحی بر مردم مجهول بوده و استعداد دریافت و آگاهی از آن را نداشته باشند، راهی برای بررسی و مطابقت كار واسطههای الهی با آنچه دستور داده شده است، ندارند; و تنها در صورتی كه محتوای پیامی مخالف احكام یقینی و قطعی عقل باشد، خواهند فهمید كه خللی در آن وجود دارد. البته این را هم فقط كسانی خواهند فهمید كه دارای عقل كاملتری هستند; مثلا، اگر كسی ادعا كند كه از طرف خدا به او وحی شده كه اجتماع نقیضین جایز یا لازم استیا تعدد و تركیب و زوال در ذات الهی راه دارد، میتوان به كمك حكم یقینی عقل، بطلان این مطالب و كذب ادعای وی را اثبات كرد. اما دایره اینگونه قضایا بسیار محدود و نیاز اصلی ما به وحی، بیشتر در مسائلی است كه عقل راهی برای اثبات یا نفی قطعی آنها ندارد و نمیتواند با ارزیابی مفاد پیام، درستی و نادرستی آن را تشخیص دهد. در چنین مواردی، چه میتوان كرد؟ پاسخ: همانگونه كه عقل با توجه به حكمت الهی و غرض رساندن بشر به كمال، درمییابد كه باید راه دیگری غیر از حس و عقل برای شناختحقایق و وظایف عملی وجود داشته باشد - هر چند از حقیقت و كنه آن راه آگاه نباشد - به همین سان، درك میكند كه مقتضای حكمت الهی این است كه پیامهای او سالم و دست نخورده به دست مردم برسد، وگرنه نقض غرض خواهد شد و مقتضای علم مطلق الهی این است كه بداند پیام خود را از چه راهی و به وسیله چه كسانی میفرستد كه سالم به بندگانش برسد و نیز لازمه قدرت مطلق الهی این است كه بتواند واسطههای شایستهای برگزیند و ایشان را از هجوم شیاطین و نفس سركش و آفت غفلت و نسیان حفظكند. پس مقتضایعلم، قدرت و حكمت الهی آن است كه پیام خود را سالم و دست نخورده به بندگانش برساند وبدینگونه، مصونیت وحی با برهان عقلی اثبات میگردد. با این بیان و استدلال، مصونیت فرشته یا فرشتگان وحی و نیز مصونیت پیامبرانعلیهم السلام در مقام دریافت و حفظ وحی و نیز عصمت آنان از خیانت عمدی یا سهو و نسیان در مقام ابلاغ پیام الهی، به اثبات میرسد. (21) بر اساس بیان گذشته و با توجه به وظیفه و نقش عظیمی كه پیامبران در هدایت و تربیت مردم دارند و از سویی، در مسائل اجتماعی و روابط بین عالم و متعلم و تربیت كننده و تربیتشونده، وثوق و اعتماد لازم است تا تبادل فكری و تربیتی انجام گیرد و عوامل ایجادكننده تنفر، انزجار و گمراه كردن عملی مردم نباید در بین باشد وگرنه خلاف حكمت و غرض الهی از بعثت است، بنابراین، همانگونه كه در كتابهای متعدد عقاید نیز اشاره شده، غرض تعلیم و تربیت مردم اعتماد آنان را اقتضا میكند و اعتماد آنان عصمت انبیاعلیهم السلام را اقتضا مینماید تا به این وسیله، غرض از بعثت محقق شود. با این توضیح، میتوان پاك بودن نبی رااز هرگناه بزرگ وكوچك و خطایی كه در هدف بعثتخلل ایجاد میكند و موجب عدم اعتماد و پذیرش مردم استیا تنفر مردم از پیامبر را در پی دارد، اثباتكرد. بدینروی، این بیان وجود خلقهای زننده و بیماریهای منزجر كننده را نیز نفی میكند. دروجود پیامبر، هیچ امری كه مضر به رسالت اوست، نباید وجود داشته باشد. اما در اشتباهات كوچك پیامبر یا گناهان دیگری كه در هدف رسالتخلل ایجاد نمیكند و موجب تنفر مردم و بیاعتمادی آنها نمیشود، باید دید به وسیله ادله نقلی میتوان آنها را نفی كرد یا نه، كه در هر صورت، ضرری به سیر منطقی مباحث اصول عقاید نمیزند و ما برای اعتقاد به نبی و شریعت او، به بیش از این مقدار كه ثابتشد، نیاز نداریم. در ادامه بحث عقلی، به ادله گوناگونی كه نویسندگان متعدد در این قسمت ذكر كردهاند، اشاره میشود: 1. دلیل وثوق و اعتماد:این دلیل برگرفته از كلام خواجه نصیرالدین طوسیرحمه الله است. (22) خلاصه دلیل این است كه پیامبرانعلیهم السلام برای هدایت و تربیت مردم آمدهاند و تا آنها معصوم نباشند، اعتماد مردم به آنها زمینه تبعیت را فراهم نمیسازد. پس پیامبران علیهم السلام باید معصوم از گناه و خطا باشند. 2. دلیل عصمت از راه تربیت:بر حسب این بیان، نبی نه تنها با راه آشنا و راهنماست، بلكه به انسان كمك میكند و او را به مقصود میرساند. پیامبر آمده است تا «انسان كامل» سازد و او را پرورش دهد. در بعد تربیتی، بیش از هر چیز، عملكرد و منش مربی مورد توجه است. پس نبی باید معصوم باشد تا هدف تربیت، تزكیه و انسانسازی جامه عمل بپوشد و هرگونه خطایی از او میتواند به همان اندازه در این هدف، خلل ایجاد كند. (23) 3. دلیل لطف:عصمت انبیا علیهم السلام لطف است; یعنی موجب نزدیكی مردم به طاعات و پرهیز از محرمات میشود و پیامبر معصوم بسی بهتر و بیشتر از پیامبر غیرمعصوم موجب هدایت مردم میشود و لطف بر خداوند واجب است; یعنی فراهم كردن هر چه بیشتر زمینههای هدایت مردم به سوی حق بر او لازم است. پس عصمت در انبیاعلیهم السلام ضروری است. و البته هر قدر دایره عصمت گستردهتر باشد، لطف نیز بیشتر خواهد بود. بنابراین، مقتضای رحمت الهی عصمت كامل انبیاعلیهم السلام است. (24) دلایل نقلی عصمت انبیا علیهم السلام الف - عصمت در قرآن در قرآن، آیات متعددی بر عصمت انبیاعلیهم السلام دلالت میكند. دانشمندان این آیات را بر اساس مراحل عصمت تقسیم كردهاند; بعضی مربوط به مرحله ابلاغ رسالت، بعضی ناظر به عصیان و برخی درباره اشتباه است. در ادامه، به چند نمونه از آیات در این زمینه اشاره میشود: در آیات 82 و 83 سوره ص خداوند از قول شیطان میفرماید: «قال فبعزتك لاغوینهم اجمعین الا عبادك منهم المخلصین» ; گفت: خدایا، به عزتتسوگند كه البته همه انسانها را گمراه خواهم كرد، بدون استثنا، مگر بندگان خالص تو را. برای روشن شدن استدلال، باید مفهوم واژه «مخلص» و تفاوت آن با كلمه «مخلص» بیان شود: «مخلص» اسم فاعل از مصدر «اخلاص» و به معنای كسی یا چیزی است كه عمل و عقیده خویش را در راه ایمان به خداوند خالص كرده است. اما «مخلص» اسم مفهوم از مصدر «اخلاص» و به معنای كسی یا چیزی است كه به وسیله دیگری خالص گردیده است. بنابراین، «مخلصین» كسانی هستند كه با عنایت و امداد الهی، سراپای وجودشان برای خداوند و به وسیله او خالص گردیده و از اینرو، شیطان را هرگز در آنها راهی نیست. (25) تعبیر «مخلص» بیش از همه بر معصوم منطبق میشود; چرا كه معصوم كسی است كه هیچگاه عصیان خدا و اطاعتشیطان و هوای نفس نمیكند. این تعبیر اگرچه مختص انبیاعلیهم السلام نیست، اما بیتردید، مظهر اتم آن انبیاعلیهم السلام هستند. در آیه 42 سوره حجر، شبیه دو آیه مذكور آمده و سپس خداوند فرموده است: «ان عبادی لیس لك علیهم سلطان» ; ای شیطان، تو بر بندگان من تسلطی نداری. از سوی دیگر، در سوره ص پیش از آیات مذكور، برخی از این بندگان خالص را نام میبرد كه این نشاندهنده آن است كه منظور از «عبادی» یا «عبادنا» چه كسانی هستند. این آیات ابتدا سه نفر از پیامبرانعلیهم السلام را به عنوان خالص شدههای خداوند و سپس سه نفر دیگر را جزو خوبان میشمارد. در آیه 24 سوره یوسف، همین تعبیر «مخلص» را در مورد حضرت یوسفعلیه السلام و در آیه 51 سوره مریم در مورد حضرت موسیعلیه السلام به كار میبرد. این آیات شاهد بر آن است كه این امتیاز مختص افراد محدودی از انبیاعلیهم السلام نیست، بلكه ویژگی مقام و لازمه منصب الهی ایشان است. آیه یا آیات دیگری كه دلالتبر این موضوع دارد، مربوط به اطاعت از انبیاعلیهم السلام است. قرآن در آیه 64 سوره نساء میفرماید: «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر برای اینكه اطاعتشود به اذن خداوند. » با توجه به این آیه شریفه و آیات دیگری كه در مورد اطاعت از خدا و پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله یا سایر انبیاعلیهم السلام وارد شده و با توجه به اینكه انبیاعلیهم السلام و پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله الگوی مردم هستند و به این موضوع در آیه 21 سوره احزاب - درباره شخص نبی مكرم اسلام - تصریح شده است (26) به این نتیجه میتوان رسید كه سخن و عمل پیامبرانعلیهم السلام در همه عرصهها و به طور كلی، واجب الاطاعة و یا قابل پیروی است و این نكته مستلزم پاك بودن آنها از گناه و خطاست. توضیح استدلال اینكه آیات كریمه به طور مطلق، دستور به اطاعت از رسول میدهند و وقتی اطاعت از كسی مقید به زمانی خاص و فعلی به خصوص نباشد، همه گفتارها و كردارهای وی قابل پیروی بوده و این نشانگر آن است كه پیامبر گناه یا خطا نمیكند; چرا كه در صورت گناه و خطا، طبق دستور الهی، اطاعت از قول و عمل او واجب است. از سوی دیگر، محال است كه در صورت گنهكار و خطاكار بودن پیامبر، اطاعت از او مورد امر الهی واقع شود. در نتیجه، اعمال پیامبر باید مطابق دستورهای الهی بوده تا همیشه قابل پیروی باشد. همین دلیل در مورد تمام اعمال خلاف یا صحیح پیامبر در تنهایی نیز صادق است; زیرا به عنوان مثال، اگر كسی آن كار را از پیامبر ببیند، میتواند به او تاسی كند و همان مشكل دوباره پیش میآید. خلاصه آنكه آیات الهی پیامبران را كاملا منزه و معصوم و قابل اطاعت در همه ابعاد و عرصههای گفتار و كردار میداند. همانگونه كه اشاره شد، برخی از آیات قرآن ناظر به عصمت انبیاعلیهم السلام در مقام تلقی، حفظ و ابلاغ رسالت است كه بخش عمده عصمت و بخش مربوط به هدایت ما انسانهایی كه توفیق معاشرت با آنها را نداشتهایم نیز همین مرحله میباشد; از جمله آیات شریفه 26 - 28 سوره جن كه میفرماید: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول فانه یسلك من بین یدیه و من خلفه رصدا لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لدیهم و احصی كل شیء عددا» ; «او (خداوند) آگاه از غیب است; كسی را بر غیب خود مطلع نمیسازد، مگر آن كه او را از میان رسولان برگزید. در این صورت، خداوند محافظان و مراقبانی از پیشرو و پشتسر آن رسول قرار میدهد تا بداند كه رسولان رسالتهای پروردگار خود را به خوبی ابلاغ كردهاند و او بر آنچه نزد رسولان است احاطه پیدا كرده و آنچه كه آفریده به خوبی شمرده و بر آن احاطه دارد. » فاعل «ارتضی» و «یسلك» خداوند است. جملههای «من بین یدیه و من خلفه» - یعنی پیشرو و پشتسر - میرساند كه خداوند رسول خود را با گماردن مراقبهایی حفاظت میكند. در تفسیر این جمله، دو احتمال وجود دارد: 1. این عبارت كنایه ازایناست كه مراقبها اطراف قلب پیامبر را گرفته و از نفوذ عوامل مخرب جلوگیری میكنند; نه فراموشی به آن راه پیدا میكند و نه شیاطین در آن تصرف مینمایند. 2. ممكن استبگوییم كه پیامبر هنگام دریافت وحی، دو حالت دارد: از آن نظر كه متوجه مقام ربوبی است، حالت پیشرویی دارد و عبارت «من بین یدیه» اشاره به آن است، ولی آنگاه كه وحی الهی را دریافت كرد و متوجه ابلاغ شد، جریان برعكس میشود; رو به مردم و پشتبه مقام اخذ وحی میكند كه عبارت «من خلفه» اشاره به این زمان است. در هر حال، این آیه حاكی از آن است كه وقتی خداوند، غیب خود را بر رسولان آشكار میكند، فرشتگان را از هر طرف مامور میكند كه آنان را در اخذ وحی و حفظ و نگاهداری و ابلاغ آن مراقبت كنند تا دچار اشتباه و لغزش و نیز گناهی نشوند. خلاصه اینكه انجام چنین رسالتی بدون عصمت پیامبرانصلی الله علیه وآله در مقام تلقی و ابلاغ وحی ممكن نیست. پس آنچه رسولان به ما میرسانند همان است كه خداوند فرموده و دستخوش تغییری نشده است. مؤید این معنا آیات شریفه دیگری است كه احتمال هرگونه تغییر یا كم و زیاد كردن در فرمانهای الهی را نفی میكند. گرچه آیه خطاب به پیامبر خاص است، اما ملاك عام بوده، مطلب در مورد سایر انبیاعلیهم السلام نیز صادق است. در آیه 15 سوره یونس میفرماید: «هرگاه آیات روشن ما بر خلق تلاوت شود، منكران معاد، كه به دیدار ما امیدوار نیستند، به رسول ما اعتراض كرده، میگویند: (اگر تو رسولی) قرآنی غیر از این نیز بیاور و یا همین را به قرآن دیگری مبدل ساز! در پاسخ آنها بگو: من چنین اجازه و قدرتی ندارم كه از پیش خود آن را تبدیل كنم; من جز آنچه را به من وحی شود تبعیت نمیكنم. من ترس آن دارم كه مرتكب عصیان در برابر پروردگار خویش شوم و در نتیجه، گرفتار عذاب سخت روز بزرگ رستاخیز گردم. » در آیات 44 - 47 سوره الحاقة مساله مزبور با تاكید بیشتری مطرح گردیده و آمده است: «اگر محمد به دروغ سخنانی به ما نسبت میداد، محققا ما او را به قهر و انتقام میگرفتیم و سپس رگ وتین (رگ حیات) او را قطع میكردیم و هیچ یك از شما بر دفاع و جانبداری از او قادر نبودید. » ب - عصمت در روایات و حال سیری كوتاه در میان روایات اهل بیتعلیهم السلام. امام رضاعلیه السلام به مامون مینویسند: «از اصول دین امامیه این است كه خداوند هرگز اطاعت كسی را كه باعث گمراهی و فریب مردم میشود، واجب نمیكند و هرگز از میان بندگان خویش، كسی را كه میداند به او كفر میورزد و سر تسلیم فرود نمیآورد و به جای آن، به عبادت شیطان میپردازد، برنمیگزیند و برای انجام رسالتخویش انتخاب نمیكند. » (27) و باتوجه به اینكه پیروی از گناهكار و خطاكار - در هر دو صورت - موجب گمراهی، فریب و انحراف میشود یا دستكم، احتمال گمراهی و ضلالت دارد، این حدیثشریف تصریحمیكندكه هیچگاه خداونداطاعت ازچنین پیامبرانی را بر مردم واجب نمیكند. پس شرط رسالت، عصمت است. از جمله مؤیدات بحث، دقت در كلمه «حجت» است. این واژه در بیانات ائمه اطهارعلیهم السلام واردشدهاست. «حجت» یعنیآنچه دلیل است وبراساس آن میتواناحتجاجكرد و وسیلهای است كه طرفین بر اساس آن میتوانند همدیگر را مؤاخذه و محكوم كنند. وقتی به كسی گفتهمیشود: «حجتخدا» ، سخن و عمل او حجت است; اگر مردم خلاف او قدمبردارند، از طرف او وخدا مؤاخذه میشوند و اگر از او تبعیت كنند، كسی حق مؤاخذه آنها را ندارد و میتوانند پاسخگو باشند كه كار و سخن ما بر اساس حجتبوده است. یكی از احادیث درباره عصمت پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله - به طور خاص - سخن روشن و صریح امیرمؤمنانعلیه السلام در خطبه «قاصعه» است، در نهجالبلاغه، مولا میفرماید: «خداوند از همان ابتدای طفولیت و شیرخوارگی، بزرگترین ملك از ملایك خود را با پیامبر هم راه و قرین كرد تا شب و روز راه بزرگواریها و خوبیهایاخلاق رابهاوبنماید. » اینكلاممسالهعصمت پیامبرصلی الله علیه وآله را پیش از بلوغ و پس از آن در خلوت و جلوت شامل میشود. دلیل دیگری كه عام است و عصمت همه پیامبران را اثبات میكند، سخن امام رضاعلیه السلام در مناظره با مامون عباسی است. شیخ صدوق رحمه الله در عیون اخبار الرضاعلیه السلام نقل میكند كه در جلسهای، مامون از امام رضاعلیه السلام پرسید: ای پسر رسول خدا، آیا این سخن شما نیست كه «ان الانبیاء معصومون؟ » (به راستی، همه پیامبران معصومند. ) حضرت در جواب فرمودند: «بلی، سخن ماست. » او سپس به دنبال آن، مواردی از شبهات نسبتبه صمتحضرات آدم، یونس، موسی و محمد علیهم السلام پرسید و امامعلیه السلام رفع اشكال نمود و عصمت آنان را تثبیت كردند. (28) همچنین در زیارت «جامعه كبیره» و برخی دیگر از زیارات، تعابیر بلندی در مورد ائمه اطهار علیهم السلام و عصمت آنها آمده است، با توجه به اینكه ائمه اطهارعلیهم السلام، وارثان و جانشینان انبیاعلیهم السلام هستند، به نظر میرسد میتوان این عصمت را به پیامبرانعلیهم السلام نیز تعمیم داد. در بخشی از این زیارت میخوانیم: «سلام بر شما، ای حجتهای خدا بر اهل دنیا و آخرت، ای دلالتكنندگان بر رضای الهی. شهادت میدهم كه شما ائمه هدایتشده و رشد یافته، كامل، معصوم و. . . هستید. خدا به خلافتشما در زمین راضی شده و شما را معصوم و از لغزشها پاك كرده و از فتنهها و آسیبها در امان داشته است هر كس به شما چنگ زند و از شما پیروی كند، به راه الهی چنگ زده است و. . . . » (29) درباره ادله نقلی، باید توجه داشت كه اعتبار آیات و روایات ائمه معصومعلیهم السلام پس از آن است كه با استدلال عقلی، اصل وجود خداوند و توحید و صفات الهی و ضرورت بعثت انبیاعلیهم السلام و عصمت آنها در پذیرش و ابلاغ وحی اثبات میشود. سپس با اثبات اعجاز قرآن و رسالت پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله، میتوان به آیات الهی و سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله و نیز اوصیای ایشان نیز استناد جست. بنابراین، تمسك به دلیل نقلی برای اثبات اصل عصمت پیامبران - از جمله پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله - در تلقی و اعلان وحی مفید نیست. اما پس از اعتبار یافتن كلام پیامبرصلی الله علیه وآله و قرآن و ائمه اطهارعلیهم السلام، برای اثبات دامنه گستردهتر عصمت و امضای حكم عقل، میتوان از آن بیانات استفاده كرد. سهو النبی در پایان مقال، نگاهی كوتاه به مساله «سهو النبی» ; بحثی كه از قدیم مورد توجه دانشمندان مسلمان بوده و آثار زیادی را به خود اختصاص داده است. منظور از اشتباه و سهو در اینجا، هم خطای در تطبیق امور شرعی است - مثل اینكه پیامبر در ركعات نماز سهو نماید (30) - و هم خطای در امور عادی و مسائل شخصی روزمره - مثل اینكه پیامبر در مقدار بدهكاری خود به كسی اشتباه كند. اشاعره و معتزله در این زمینه، قایل به جواز و امكان هستند; چرا كه ارتكاب گناه صغیره را سهوا جایز میدانند. پس به طریق اولی اشتباه را ممكن میدانند. اما اكثریت قریب به اتفاق امامیه اشتباه پیامبران علیهم السلام را جایز نمیدانند. (31) شیخ بهایی در جواب شخصی كه میگفت: مرحوم ابن بابویه به جواز سهو النبی قایل شده، سخن جالبی دارد: «بلكه ابن بابویه اشتباه كرده است; چرا كه او نسبتبه پیامبر اولیتر است كه اشتباه كند و احتمال خطای او بیشتر است. » (32) اما به هر روی، علمای متعددی مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، محقق حلی، علامهحلی، خواجه نصیرالدین طوسی، شهید اول، فاضل مقداد، شیخ حر عاملی و علامه مجلسی رحمه الله بهجایز نبودن سهو النبی تصریح نموده و در مورد علت آن، به مخالفت جواز اشتباه با اعتمادی كه انسانها باید به پیامبر داشته باشند و زیرسؤال رفتن اعمال و اقوال انبیا علیهم السلام و همچنین ایجاد نفرت مردم و نیز مردود بودن روایات اندكی كه حاكیاز خطایپیامبر است، استناد نمودهاند. (33) خلاصه بحث آنكه از مجموع این نوشتار برمیآید كه پیامبران الهی علیهم السلام به دلایل عقلی و نقلی، در مقام ابلاغ دستورات الهی و در مقام علم و عمل معصوم هستند و در عین داشتن اختیار، مؤید به تاییدات و روح الهی برای انجام وظیفه بزرگ هدایتبشریت میباشند. واگرچه بسیاری از آیات و روایات بر بخشی از عصمت نبی دلالت میكند، اما با مراجعه به مجموعه آیات و روایات، اعتقاد شیعه امامیه در زمینه عصمت كامل آنان تثبیت میگردد. پینوشتها: 1- دونالدسن، عقیدة الشیعة، ص 328 / گلدزهیر، العقیدة و الشریعة، ص 180 2- تحریم: 6 3- فصلت: 42 4- عمرو بن بحرابی عثمان الجاحظ، رسائل، تحقیق عمر ابوالنصر، ص 228 5- ابوالحسین احمد بن فارس بن زكریا، مقاییس اللغة، ج 4، ص 331 6- فاضل مقداد، ارشاد الطالبیین، ص 301 7- السیدالشریف علی بن محمد الجرجانی، شرح المواقف، ج 8، ص 280 8- محمدتقی مصباح، آموزش عقاید، تهران، مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، درس 24 9- عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج 9، ص 5 10- ر. ك. به: جعفر سبحانی، منشور جاوید، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374، ج 5، ص 21. شیخ مفید، علامه حلی، فاضل مقداد و برخی دیگر عصمت را موهبتی الهی دانستهاند. 11- 12- محمدحسین طباطبائی، المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج 2، ص 142 به نقل از: منشور جاوید، ج 5، ص 12/ ج2، ص 82 13- محمد بن یعقوبكلینی، اصول كافی، ترجمه وشرح سیدجواد مصطفوی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بیتعلیهم السلام، ج 1، ص 273، كتاب «الحجة» 14- همان، ج 1، ص 272 15- گروه ازارقه از فرقه خوارج 16- گروه حشویه 17- ابوعلی جبایی و پیروان او 18- قاضی عبدالجبار و پیروان او. ر. ك. به: قاضی عبدالجبار المعتزلی، شرح الاصول الخمسة، ص 575 - 573 19- فاضل قوشچی، شرح تجرید الاعتقاد، ص 464 20- نظیر این بیان را در مورد علم معصومانعلیهم السلام داریم; یعنی بخشی از علم وسیع امام و نبی لازمه وظیفه الهی آنهاست و عقل نیز این را تایید میكند، اما نقل علم گستردهتری را اثبات میكند. در زمینه علم امام، رجوع كنید به: اصول كافی، ج 1، ص 372 به بعد. 21- ر. ك. به: آموزش عقاید، درس 24 22- ر. ك. به: علامه حلی، كشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1407 ق. ، المقصد الرابع، المسالة الثالثة. 23- راه اول و دوم در بیشتر منابع كلامی آمده است; از جمله ر. ك. به: آموزش عقاید، ناصر مكارم شیرازی، رهبران بزرگ، منشور جاوید. 24- ر. ك. به: عبدالرزاق فیاض لاهیجی، گوهر مراد، تصحیح و تعلیق علی ربانیگلپایگانی، تهران، سازمان چاپ وانتشاراتوزارتارشاد، 1372، ص379 25- البته خالص كردن الهی با توجه به قابلیت وجودی افراد و دیگر شرایط است و در هر حال، به نحوی نیست كه موجب سلب اختیار نبی شود، وگرنه وجود جبر، تكلیف و پاداش و ارزشها جایی نخواهد داشت. در دعای «ندبه» درباره اولیا و پیامبران الهیعلیهم السلام از جمله حضرت آدم و موسی و عیسیعلیه السلام میخوانیم: «اولئك الذین استخلصتهم لنفسك و دینك. . . » ، آن اولیایی كه آنها را خالص كردهای برای خودت و دینت . . . 26- «لقد كان لكم فی رسول الله اسوة حسنة. » 27- ر. ك. به: محسن غرویان و دیگران، بحثی مبسوط در آموزش عقاید، قم، دارالعلم، 1371، ص 85 / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق. ، ج 11، ص 76 28- شیخ صدوق، عیون اخبار الرضاعلیه السلام، باب 15، ص 155 29- ر. ك. به: شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، باب زیارات جامعه 30- منشا اصلی این بحث از آنجاست كه روایات محدودی نقل شده كه در كتب روایی اصل تسنن و شیعه آمده; مانند این كه پیامبرصلی الله علیه وآله نماز ظهر یا عصر را اشتباها دو ركعتخواند و سپس با تذكر مامومان، متوجه شد و جبران كرد و مضامین دیگری در این باره. 31- 32- مرحوم صدوق و استادش، محمد بن حسن بن ولید، سهو النبیصلی الله علیه وآله را جایز میدانند. ر. ك. به: الالهیات، نگارش حسن بن محمد مكی العاملی، قم، المركزالعالمیللدراساتالاسلامیة، 1411 ق. ، ج2، ص191 / ج2، ص190 33- برای اطلاع بیشتر. ر. ك. به: كتبی كه در این زمینه نوشته شده است; از جمله الالهیات، ج 2، ص 180 - 196 / منشور جاوید، ج 6، ص 129 - 165 سایر منابع - محمدتقی مصباحیزدی، راهنماشناسی، تهران، امیركبیر، 1375; - جمعی از نویسندگان، معارف اسلامی، قم، سمت، 1371;
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2704]
صفحات پیشنهادی
عصمت نبی
عصمت نبی نويسنده: حمید كریمیمنبع:فصلنامه معرفت چكیده: یكی از اركان عقیده به اسلام، مساله عصمت انبیا (ع) است. این بحث، همواره در طول تاریخ محل بحث و گفت و گو ...
عصمت نبی نويسنده: حمید كریمیمنبع:فصلنامه معرفت چكیده: یكی از اركان عقیده به اسلام، مساله عصمت انبیا (ع) است. این بحث، همواره در طول تاریخ محل بحث و گفت و گو ...
فاطمه ، ياس نبي ، شميم همه گلهاي عصمت را از تو ميبوييم
7 ژوئن 2008 – فاطمه ، ياس نبي ، شميم همه گلهاي عصمت را از تو ميبوييم-فاطمه ، ياس نبي ، شميم همه گلهاي عصمت را از تو ميبوييم فاطمه جان كدامين پرنده بود كه در ...
7 ژوئن 2008 – فاطمه ، ياس نبي ، شميم همه گلهاي عصمت را از تو ميبوييم-فاطمه ، ياس نبي ، شميم همه گلهاي عصمت را از تو ميبوييم فاطمه جان كدامين پرنده بود كه در ...
شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ...
شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن (2)-شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن (2) نويسنده:عنایت ...
شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن (2)-شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن (2) نويسنده:عنایت ...
شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ...
شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن (3)-شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن (3) نويسنده:عنایت ...
شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن (3)-شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن (3) نويسنده:عنایت ...
شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ...
شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن (1)-شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن (1) نويسنده:عنایت ...
شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن (1)-شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن (1) نويسنده:عنایت ...
نفی عصمت مطلق ، صحت وحی را از بین میبرد
اگر قلمرو شأن پیامبر(ص) در تمام شؤون الهی، سیاسی و اجتماعی باشد فلذا قلمرو عصمت رسول الله تمام شؤون زندگی وسیره ایشان را در بر می گیرد،2. اگر شؤون نبی محدود ...
اگر قلمرو شأن پیامبر(ص) در تمام شؤون الهی، سیاسی و اجتماعی باشد فلذا قلمرو عصمت رسول الله تمام شؤون زندگی وسیره ایشان را در بر می گیرد،2. اگر شؤون نبی محدود ...
اثبات عصمت پیامبران
اثبات عصمت پیامبران-اثبات عصمت پیامبرانمساله عصمت انبیا از مسائل مهم كلامى است كه در اكثر كتب كلام آمده است متكلمان بر عصمت انبیا دلایل عقلى و نقلى متعددى ...
اثبات عصمت پیامبران-اثبات عصمت پیامبرانمساله عصمت انبیا از مسائل مهم كلامى است كه در اكثر كتب كلام آمده است متكلمان بر عصمت انبیا دلایل عقلى و نقلى متعددى ...
عصمت (2)
(11) پس شخصي که اين امر مهم به او واگذار شده بايد همچون نبي مکرم اسلام (ص) معصوم باشد. بحث ديگر عصمت ملائک در روايت است. در حديثي از حضرت محمد (ص) آمده است ...
(11) پس شخصي که اين امر مهم به او واگذار شده بايد همچون نبي مکرم اسلام (ص) معصوم باشد. بحث ديگر عصمت ملائک در روايت است. در حديثي از حضرت محمد (ص) آمده است ...
عصمت (3)
اين مسئله شامل انبياء و امامان که جانشين نبي مکرم اسلام هستند مي شود. از ميان فرقه هاي اسلامي تنها اماميه عصمت از همه گناهان و خطايي که به ساير مردم دست مي دهد را براي ...
اين مسئله شامل انبياء و امامان که جانشين نبي مکرم اسلام هستند مي شود. از ميان فرقه هاي اسلامي تنها اماميه عصمت از همه گناهان و خطايي که به ساير مردم دست مي دهد را براي ...
شرف دوش نبي
شرف دوش نبي-شرف دوش نبیاین حسینی است که حق دلبر جانانه اوستبحر عصمت صدف گوهر یکدانه اوستاین همان شمع شبستان ولایت که زعشقشمع ایوان فلک سوخته ...
شرف دوش نبي-شرف دوش نبیاین حسینی است که حق دلبر جانانه اوستبحر عصمت صدف گوهر یکدانه اوستاین همان شمع شبستان ولایت که زعشقشمع ایوان فلک سوخته ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها