واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پیامبران آنگونه که آقای سروش و شبستری مد نظرشان است آمدهاند برای بیان یک سری بیانات اسرار آمیز و راز آلود کردن عالم هستی (به تعبیر آقای سروش) یعنی یک فضای جدیدی به بشریت بدهند و دیگر خودشان مداخله ای در امور جزئی تر نداشته باشند، از ادله قرآنی این بدست نمی آید، بلکه خلافش بدست می آید!محمد مجتهد شبستری اگرچه حرف تازه ای را طرح ننمود اما با واکنش های گسترده روحانیون و اساتید قم همراه شد. در این میان البته کمتر به طرح مبانی و لوازم سخنان او و بررسی انسجام منطقی آن پرداخته شد. قلمرو عصمت پیامبران درمیان فرق و مذاهب اسلامی و میان مسیحیت و اسلام تفاوت هایی از زمین تا آسمان دارد، لذا تعیین قلمرو عصمت درمعتقدات مذاهب مؤثر است، شاید بتوان گفت که تعیین قلمرو عصمت رسول الله (ص)مبتنی بر تعیین قلمرو شؤون نبی(ص) است. بر این اساس دو نظریه اصلی وجود دارد:1.اگر قلمرو شأن پیامبر(ص) در تمام شؤون الهی، سیاسی و اجتماعی باشد فلذا قلمرو عصمت رسول الله تمام شؤون زندگی وسیره ایشان را در بر می گیرد،2. اگر شؤون نبی محدود به امر خاصی همچون ابلاغ وحی باشد لذا فقط نبی در ابلاغ وحی دعوت راستین به خدا عصمت دارد.نظریه اول راغالب اندیشمندان امامیه پذیرفته اند مگر شیخ صدوق که قائل به «سهوالنبی» بوده است و شیخ مفید مقابله سرسختانه ای درپاسخ داشته است ولی نگاه عموم علمای شیعه، عصمت در تمام شؤون بوده است، اما دیدگاه دوم در میان اهل سنت طرفداران جدی دارد؛ به نحوی که برخی احادیث در خطاکردن نبی دربرخی صحاح وجود دارد.نظریه دوم هم اکنون در میان نومعتزلیان عرب و به تبع برخی از روشنفکران و کسانیکه دست به بازنگری در اندیشه دینی زده اند، طرفدارانی پیدا کرده است. چنانچه دکتر سروش در مذاکراتی که شکل مناظره گرفته بود به حدیثی استناد کرد که پیامبر(ص) در امور کشاورزی خطا کرده است و چندی پیش یکی از همفکران او یعنی مجتهد شبستری در جمع دانشجویان دانشگاه اصفهان نظرات علمی خود را درمورد قلمرو شؤون نبی(ص) و به تبع قلمرو عصمت بیان کرد.او گفت: پیامبر در آن وظیفه اصلی که بر عهده داشته عصمت داشته است به این معنا که او وظیفه اش دعوت به خدای یگانه بوده هیچ وقت دعوت به خدای یگانه را منحرف نمی کرد به دعوت به غیر خدا به این معنی درست است پیامبر همیشه دعوت به خدا می کرده. شما سراسر قرآن را از اول تا آخر بررسی کنید یک جا نمی بینید که پیغمبر از این اصل منحرف شده باشد . یعنی به غیر خدا دعوت کرده باشد به غیر آن موحدانه زیستن دعوت کرده باشد، بله در این دعوتش معصوم بود و از آن راه منحرف نمی شده است.در همین باب نظر حجت الاسلام محسن غرویان؛ عضو هیئت علمی مدرسه عالی امام خمینی(ره) در باب قلمرو عصمت خواستار شدیم که وی مانند همیشه و با روی باز، پاسخگوی سؤال های ما شد: قلمرو عصمت میان اندیشمندان مسلمان چگونه تببین شده است؟ در مورد عصمت انبیاء و معصومین نظریات مختلفی را شیعه و سنی دارند، اما در مورد مبنای شیعه و اعتقاد شیعه، مشهور علما معتقدند که عصمت یکی از ارکان اعتقادی ما محسوب می شود و خیلی از مبانی دیگر ما مبتنی بر عصمت است، عصمت انبیاء ومعصومین(ع)؛ یعنی کسانیکه حجت خدا هستند و گفتار ورفتار آن ها، به عنوان أسوه و الگو است. مبنای قرآنی این مسئله چیست؟قرآن کریم هم می فرماید «لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة»؛ یعنی پیامبر(ص) الگو وأسوه در کردار، رفتار هستند وحتی وسکوت او هم معنا دار هست، لذا فقها قول و فعل معصوم را حجت می دانند، این ها مبتنی بر مسأله عصمت است و اگر قائل شویم بر اینکه عصمت فقط در ابلاغ کلام وحی است، اما در رفتارهای دیگر پیامبر(ص) عصمت وجود ندارد و دچار خطا واشتباه می شوند به حکم قاعده «حکم الامثال فی ما یجوز و فی ما لا یجوز واحد» این امکان اشتباه حتی به همان ابلاغ وحی و حکم سرایت می کند و در ادامه حجیت کلام معصوم به طور مطلق زیر سؤال می رود، لذا اعتقاد علماء ما این گونه عصمت است و اگر کسی خلاف این را بگوید باید دلیل و شاهد بر این مطلب بیاورد. آیا عصمت به همین معنای مطلقی که قائل هستیم، استحاله عقلی ندارد؟ به هر حال طرف مقابل باید دلیلی برمحال بودن عصمت مطلق بیاورد. به هرحال دلیل مشهور علمای امامیه این است که عرض کردم و به هرحال آقای شبستری و دیگران که این نظرات را دارند که باید در رد این نظر علما ادله ای بیاورند و نمی شود ذوقی صحبت کرد. چرا که این بحث، بحثی مبنایی است. با نگاه پیشینی آیا قرار بوده است نبی در همه امور دخالت کند تا در همه امور عصمت داشته باشد یا اینکه پیامبر وظیفه خاص و محدودی بر عهده اش بوده، نه اینکه دخالت بر تمام امور زندگی مردم، لذا در همان امور محدود که وظیفه برعهده داشته اند که همان ابلاغ وحی و دادن دید الهی به بشرعصمت داشته است؟این قرارها را چه کسی می تواند بگذارد؟! آیا ما قرار می گذاریم که پیامبر(ص) این گونه باشد و گونه ی دیگر نباشد یا ما باید برویم دنبال منابع و ادله، قرارها اگر شخصی و ذوقی باشد که هر کسی می تواند برای پیامبر (ص) بگذارد و این گون که راه به جایی نمی بریم! ما در بحث های علمی و آکادمیک و کلامی باید بر اساس دلیل حرکت کنیم و آنچه بر اساس ادله اثبات می شود این است که پیامبر أسوه ما است و آیه قرآن می فرماید در همه چیز پیامبر أسوه هستند، چرا که قید أسوه، اطلاق و عموم دارد و به اضافه ی این که رفتار پیغمبر(ص) و تشکیل حکومت، مقررات و نظم و دخالت در امور سیاسی و اجتماعی که سیره پیغمبر(ص) و در تاریخ نقل شده است، این ها نشانگر این است که پیامبر(ص) بر خودش وظیفه و رسالت دقیق و معین اجتماعی ـ سیاسی احساس می کرده است.پیامبران آنگونه که آقای سروش و شبستری مد نظرشان است آمده اند برای بیان یک سری بیانات اسرار آمیز و راز آلود کردن عالم هستی(به تعبیر آقای سروش) و به عبارت دیگر اینها بیایند یک فضای جدیدی به بشریت بدهند و فضای جدیدی را مشخص کنند و دیگر خودشان مداخله ای در امور ریز نداشته باشند، از ادله قرآنی این بدست نمی آید، بلکه خلافش بدست می آید! خب علاوه بر ادله قرآنی، آنها به روایاتی استناد می کنند. عصمت از نگاه روایات چگونه است؟ این روایاتی که پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) در مسائل قضایی دارند برای حل و فصل منازعات و مداخله در بیع مردم و اجاره و طلاق و نکاح؛ اینها نشان می دهد که ائمه(ع) در این مسائل هم برای خودشان هم احساس تکلیف و مسؤلیت می کردند. هم چنین احادیثی که درمورد خطاکردن نبی(ص) سندیت ندارند. اطلاق «وشاورهم فی الامر» آیا احتمال بر این ندارد که پیامبر(ص) خطا شاید داشته باشد؟ یا آیه «انا بشرمثلکم...» نبی(ص) از بشر بودنش که خارج نشده است، حال چگونه امکان دارد نبی(ص) هم بشر باشد و هم خطاپذیری در نبی(ص) وارد نشود؟نبی(ص) یک حیثیت بشری داشته اند و یک حیثیت الهی و سبحانی، آیت الله جوادی آملی در یک جلسه ای می فرمودند که «وشاورهم فی الامر...» این دستور به پیغمبر است در مورد مسائلی که مربوط به مردم است، چرا که «وشاورهم» ضمیر «هم» به «ناس» برمی گردد؛ یعنی با مردم، مثل خیابان کشی وشهرسازی و امور دیگر ... مشورت کن.اما آنجایی که پای حکم خدا درمیان است، قرآن می فرماید «انالحکم الا لالله و من لم یحکم بما ینزل الله فاولئک هم الکافرون» (سوره مائده ) و این معنایش این نیست که حتما در اموری که مربوط به انسان ها است پیغمبر(ص) مشورت کرده و در همان امور هم خطا هم دارد! نه این گونه نیست! از این جا نمی توان حتما نتیجه گرفت که پیغمبر خطا و اشتباه هم می کند، بلکه خود مشورت کردن با مردم موضوعیت دارد، و احتمال خطا در پیغمبر هست ولی وقوع خطا را علما می گویند که دلیلی نداریم؛ یعنی ثبوتا ممکن است بگوییم پیامبر خطا می کند چون جبر و عدم اختیار که بر پیغمبر که حاکم نیست، پیغمبر هم یک موجود مختار است و او هم شهوت و غضب دارد ولی لزوما دلیلی نداریم که بگوییم حتما پیغمبر(ص) خطا مرتکب شده است، لذا در مقام ثبوت امکان خطا هست ولی در مقام اثبات دلیلی نداریم. آیا در قرآن دلیلی بر عدم خطا پیامبر(ص) در امور غیر ابلاغ وحی بیان شده است؟ در پاسخ باید بگویم که آیا دلیلی در قرآن هست که پیامبر(ص) دچار خطا شده است؟ حال چه اصراری هست بر این که پیغمبر(ص)حتما خطا بکند، لذا ما نمی توانینم از این که درقرآن نیامده است، که پیغمبر(ص) خطا نکرده، نیجه بگیریم که خطا کرده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 551]