تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگز زمين باقى نمى ماند مگر آن كه در آن دانشمندى وجود دارد كه حق را از باطل مى شن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798409685




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی تطبیقی سازمان دعوت عباسیان و سازمان وکالت امامیه


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسی تطبیقی سازمان دعوت عباسیان و سازمان وکالت امامیه
در نظر گرفتن اهداف سیاسیِ صرف در دعوت عباسی، سبب اهمیت ندادن آنان به اعتقادات پیروان می‌شد. نقطه مشترک همه این افراد براندازی امویان بود.

خبرگزاری فارس: بررسی تطبیقی سازمان دعوت عباسیان و سازمان وکالت امامیه



بخش اول چکیده سازمان‌های دعوت عباسیان و وکالت امامیه، دو سازمان مخفی بودند که در مناطق مختلف سرزمین‌های اسلامی فعالیت می‌کردند. با بررسی تطبیقی این دو سازمان، قضاوت بهتر تاریخی نسبت به عملکرد امامان و شیعیان و عباسیان و پیروانشان امکان‌پذیر می‌شود. پرسش اصلی در این مقاله آن است که این دو چه تفاوت‌ها و شباهت‌هایی در اهداف و اصول سازمانی داشته‌اند؟ در پاسخ می‌توان گفت سازمان دعوت اهداف سیاسی، و سازمان وکالت اهداف سیاسی و غیرسیاسی را دنبال می‌کرد. دو سازمان در اصولی مانند پنهان‌کاری، نظم و تدبیر امور و اطاعت محض از امام با هم یکسان‌اند. در سازمان دعوت رسیدن به قدرت به هر طریق، یک اصل بود. در سازمان وکالت اصول دیگری نظیر انتخاب مستقیم وکلا توسط امام و نظارت مستقیم بر عملکرد آنها نیز وجود داشت. در سازمان دعوت بسیاری از داعیان توسط اشخاص دیگری غیر از امام انتخاب می‌شدند. مقدمه پژوهش‌های تاریخی مرتبط با تاریخ امامان^ همواره زوایایی از سیره سیاسی و اجتماعی آنان را برای ما روشن می‌کنند. مطالعه سازمان وکالت امامیه ـ که بنیانگذار آن ائمه^ بوده‌اند ـ و مقایسه آن با سازمان دعوت عباسیان، برای ما شیعیان فوایدی را به همراه دارد؛ ازجمله شناخت بهتر سیره امامان^ و الگوهای زندگی سیاسی و اجتماعی آنان. بررسی این دو سازمان از جهت دیگری نیز برای ما ایرانیان اهمیت دارند؛ چراکه داعیان عباسی و وکیلان امامی از عوامل نفوذ و گسترش تشیع در ایران بوده‌اند. بنابراین شناخت و مقایسه آنان، به شناخت بهتر عوامل نفوذ تشیع و تثبیت آن در ایران می‌انجامد. از دیگر سو، کارهای مقایسه‌ای در مطالعات تاریخی نسبت به مطالعات دیگر بسیار کم انجام شده است. نبودِ مطالعات تطبیقی بین سازمان‌های اجتماعی و سیاسی نظیر سازمان‌های دعوت عباسیان و وکالت امامیه یکی از این کاستی‌هاست. این درحالی است که در پژوهش‌های اخیر، آثار مستقلی درباره هر دو سازمان نگاشته شده است. درمورد سازمان وکالت می‌توان به بخشی از کتاب تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم# نوشته دکتر جاسم حسین و کتاب سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه^ اثر دکتر محمدرضا جباری اشاره کرد. در باب سازمان دعوت عباسی نیز می‌توان بدین‌ آثار اشارت نمود: طبیعة الدعوة العباسیة و العباسیون الاوائل نوشته دکتر فاروق عمرفوزی، الدعوة العباسیة؛ تاریخ و تطور و الدعوة العباسیة؛ مبادئ و أسالیب نگاشته دکتر حسین عطوان و عباسیان از بعثت تا خلافت نوشته دکتر محمدالله اکبری. در مقاله پیش رو تلاش می‌شود با توصیف و تحلیل داده‌های تاریخی، شباهت‌ها و تفاوت‌های دو سازمان وکالت امامیه و دعوت عباسیان در اهداف و اصول سازمانی بررسی شود؛ همان‌گونه‌که پیش‌تر در مقاله‌ای دیگر،(1)  به بررسی تطبیقی این دو سازمان در مراحل شکل‌گیری و عوامل پیدایش پرداخته‌ایم. مفهوم‌شناسی وکالت، دعوت و سازمان با دقت در معنای واژگانی و اصطلاحی واژه وکالت(2)  می‌توان دریافت که در معنای این واژه نوعی عجز از انجام مستقیم کار نهفته است. به بیانی دیگر، موکل زمانی به تعیین وکیل اقدام می‌نماید که به دلایلی قادر به انجام مستقیم کار نباشد. ازاین‌رو، امامان شیعه^ برای انجام کارهایی که به‌صورت مستقیم قادر به انجام آن نبوده‌اند، وکلایی را تعیین می‌کردند.(3)  اقداماتی نظیر ارتباط با شیعیان مناطق دوردست و جمع‌آوری وجوه شرعی ازجمله اموری بوده که امامان^ برای انجام آنها از وکیل استفاده می‌کردند. امامان معصوم همین واژه را در ارتباط با وکلا به‌کار می‌بردند؛ چنان‌که امام حسن عسکری× به عثمان بن سعید فرمود: «امض یا عثمان فانک الوکیل و الثقة المأمون على مال الله».(4) دعوت(5)  نیز به‌معنای فراخواندن، دعا کردن، راهنمایی (به حقیقت دین) و صدا زدن است.(6)  در اصطلاح دعوت به‌معنای به‌کارگیری روش‌های مختلف برای آماده‌سازی اذهان برای قبول یک موضوع یا اندیشه است(7).  داعی در لغت به‌معنای دعاگو و دعاکننده است و در اصطلاح به مبلّغ و یا کسی گفته می‌شود دیگران را به دینی یا مذهبی فرامی‌خواند.(8)  در این پژوهش منظور از داعی، همان مبلغان عباسی است که در قرن دوم هجری فعالیت گسترده‌ای علیه امویان انجام می‌دادند. بعد‌ها اسماعیلیه نیز از این اصطلاح بهره گرفت؛ چنان‌که داعی یکی از مراتب دعوت اسماعیلیه بود که بالاتر از مرتبه مأذون و پایین‌تر از مرتبه حجت قرار داشت.(9) سازمان(10)  در لغت به‌معنای «تشکیلات» است.(11)  از نظر اصطلاح، سازمان پدیده‌ای اجتماعی است که آگاهانه هماهنگ شده و دارای حدود نسبتاً مشخصی است و برای تحقق هدف یا اهدافی براساس یک سلسله مبانی دائمی فعالیت می‌کند.(12) با دقت در این تعریف مشخص می‌شود که خصوصیات پنج‌گانه سازمان بدین قرار است: پدیده‌ای اجتماعی بودن، هماهنگی آگاهانه (مدیریت)، داشتن مرز مشخص، تلاش برای تحقق هدف یا اهداف مشترک و داشتن اصول دائمی. این ویژگی‌ها در دو سازمان مورد بحث ما وجود دارند؛ بدین‌بیان که هر دو سازمان متشکل از افراد انسانی در تعامل با هم بوده‌اند (پدیده اجتماعی) و همچنین هر دو دارای اهداف معینی بوده و از اصول مشخصی پیروی می‌کرده‌اند و از سویی با دیگران مرزبندی داشته و در رأس آنها رهبرانی بوده‌اند (هماهنگی آگاهانه) که برنامه‌های سازمان را هماهنگ می‌کرده‌اند. بنابراین به‌دلیل آنکه خصوصیات یک سازمان بر این دو منطبق است، در این مقاله از اصطلاح امروزی سازمان برای آنها استفاده کرده‌ایم. اهداف سازمان دعوت عباسی سازمان دعوت عباسیان مانند تمام سازمان‌های دیگر برای رسیدن به اهدافی به وجود آمده بود. در میان تمامی گروه‌های سیاسی فعال در آن دوران، عباسیان دارای سیاسی‌ترین پارادایم(13)  بود. ائتلاف‌ها، اتحادها و قبض و بسط‌های این گروه کاملاً بر پایه مقتضیات و اهداف سیاسی بود که درپی کسب قدرت و حفظ آن از هر طریق ممکن بود.(14)  عباسیان با تأسیس سازمان دعوت دو هدف سیاسی را دنبال می‌کردند: 1. براندازی امویان؛ 2. دستیابی به خلافت. در این میان به نظر می‌رسد که آنان اهدافی دینی را نیز پی می‌گرفته‌اند. توصیه امام عباسی به دعوت به قرآن و سنت می‌تواند شاهدی بر این مدعا باشد.(15)  اما عملکرد آنان در چگونگی رسیدن به قدرت، خلاف این ادعاست. استفاده از ابزارهای نادرست نظیر فریب دادن گروه‌های مذهبی ازجمله شیعیان با شعارهای مبهم، قیام خونین همراه با قتل عام(16)  و دست‌آخر خشونت‌های پس از قیام نشان می‌دهد که این اهداف اگر هم بوده‌اند، در مقابل اهداف سیاسی، جایگاه درخوری نداشته‌اند. هدف اصلی همان دستیابی به خلافت بود که از اعتقاد بنی‌هاشم (ازجمله عباسیان) به اولویت در خلافت پس از پیامبر| ناشی شده بود و دستیابی به این هدف، فقط با براندازی دولت اموی ممکن بود. بنابراین آنها در ظاهر خود را مشتاق خلافت نشان نمی‌دادند و چنین وانمود می‌کردند که هدف آنها فقط برانداختن امویان است(17). نقطه مشترک علویان و عباسیان در فعالیت علیه امویان این بود که هر دو خلافت را حق مسلّم اهل‌بیت^ می‌دانستند.(18)  ازاین‌رو در قیام‌های علویان در آن زمان مانند قیام عبدالله بن معاویه(19)  نیز برخی شعارهای مشترک با عباسیان نظیر شعار «الرضا من آل محمد» مطرح می‌شد و بدین‌ترتیب تلقی همگان از این شعار به قدرت رسیدن شخصی از خاندان پیامبر| بود. دعوت به «الرضا من آل‌محمد» به تلاش عباسیان، موجب پوشیده نگاه داشتن هدف اصلی نیز می‌شد. ابهام این شعار و معین نکردن مصداق آن سبب می‌شد بسیاری از مخالفان امویان و شیعیان سیاسی، جذب دعوت شوند. عباسیان دعوت را حرکتی در جهت خون‌خواهی اهل‌بیت^ قرار دادند تا شمار بیشتری از شیعیان را به‌سوی خود کشانند. برای نمونه، قیام یحیی بن زید و شهادت وی، خراسانیان را به‌شدت تحت‌تاثیر قرار داده بود؛ به‌گونه‌ای‌که در آن سال نام هر فرزند پسری که در خراسان به دنیا آمد، یحیی نهادند.(20)  همچنین نقل شده که خراسانیان زنجیرهای یحیی را به بیست‌هزار درهم از آهنگر آن خریدند.(21)  مظلومیت علویان در این قیام عامل اصلی تأثیر آن در خراسان بود.(22)  عباسیان با دانستن این مسئله، خود را به‌عنوان خون‌خواهان یحیی مطرح کردند؛ چنان‌که ابومسلم در سخنان خود خون یحیی را مطالبه می‌کرد. وی پس از فتح گرگان جسد یحیی را از بالای دار پایین آورد و به خاک سپرد و سپس برای او سوگواری کرد.(23)  بدین‌ترتیب، بسیاری از علویان در برابر این حرکات سیاسی فریب خوردند و با آنها همراه شدند. توجه عباسیان به شعارهای مذهبی نیز در جهت برانگیختن بیشتر گروه‌های ناراضی و جذب آنان بود. نهضت آنان رنگ دینی داشت و به همین دلیل بنی‌امیه به آن متهم می‌شدند که به اسلام خیانت می‌کنند.(24)  تبلیغات عباسیان مبتنی بر مذمت امویان (به‌دلیل ظلم و ستم) و سپس دعوت به اهل‌بیت^ بود(25)  و حتی به هنگام قیام، آیات قرآن را می‌خواندند.(26)  با این همه، توجه بیش از حد عباسیان به اهداف سیاسی سبب شده بود که مسائل دیگر ازجمله اعتقادات در حاشیه قرار گیرد و آنان برای رسیدن به اهداف خود دست هر فرقه‌ای را که به سویشان دراز می‌شد، بفشارند.(27)  در واقع اینکه این هواداران تا چه حد به آیین عامه مسلمانان نزدیک باشند، در نظر آنها اهمیت چندانی نداشت.(28) در اثنای دعوت، شخصی به نام عمار بن یزید که بعدها به خداش معروف گشت، توسط محمد بن علی به خراسان فرستاده شد.(29)  وی پس از مدتی تغییر عقیده داد و باورهای خرمیان را ترویج کرد. عقاید انحرافی خداش و گرویدن عده‌ای به او سبب شد که اسد بن عبدالله قسری حاکم اموی او را دستگیر و سرانجام به سال 118 هجری اعدامش کند.(30)  اما محمد بن علی در سال 120 هجری از او اعلام برائت کرد.(31)  درحقیقت اعلام برائت دیرهنگام امام عباسی به سیاسی‌کاری او بازمی‌گشت. به‌دلیل گرویدن عده‌ای به خداش، عباسیان بیم آن داشتند که با محکوم کردن او، شماری از پیروان خود را از دست بدهند، یا اینکه اختلاف بالا گیرد و نظام دعوت آنان از بین برود. نشانه‌های این امر در ماندگاری تفکر خداش حتی پس از قیام علنی دیده می‌شود. ابومسلم، محمد بن سلیمان بن کثیر را به جرم گرایش به خداش اعدام کرد.(32)  البته این امر تنها بهانه‌ای برای از بین بردن رقبای سیاسی بود، اما از وجود مذهب خداش در آن زمان حکایت دارد. در زمان فعالیت خداش نیز عده‌ای از دعوتگران نظیر مالک بن هیثم و حریش بن سلیم العجمی با او همراهی کردند.(33) در هر حال محمد بن علی ناگزیر شد مدتی ارتباط خود را با داعیان قطع کند. داعیان خراسان سلیمان بن کثیر را نزد او فرستادند تا کسب تکلیف نماید. وی نیز نامه‌ای سربسته به او داد تا به خراسان برد. با گشودن نامه مشخص شد که تنها عبارت بسم الله الرحمن الرحیم در آن نوشته شده است(34)  که حاکی از خشم محمد بن علی از آنان بود. سرانجام محمد بن علی در سال 120 هجری بکیر بن ماهان را به همراه نامه‌ای به خراسان فرستاد. داعیان در ابتدا او را نپذیرفتند، ازاین‌رو امام عباسی مجبور شد نشانه‌هایی برای آنان بفرستد تا نماینده او را بپذیرند.(35)  پس از آن عباسیان برآن شدند تا کوتاهی خود را جبران کنند. محمد بن علی نیز در نامه اعلام برائت از خداش، عمل به قرآن و سنت را نیز به دستورالعمل دعوت افزود.(36) سرنگونی بنی‌امیه مهم‌ترین نقطه اشتراک عباسیان و پیروانشان بشمار می‌رود. بسیاری از پیروان عباسیان فقط برای براندازی امویان با آنها همراه شده بودند؛ درحالی‌که این پیروان در هدف اصلی یعنی خلافت، با آنها اختلاف‌نظر داشتند. دعوتگران در جذب خراسانیان فقط توانستند حس سیاسی آنها را برانگیزند، بی‌آنکه متعرض عقاید گوناگونشان شوند.(37)  قیام‌های بعد از به قدرت رسیدن عباسیان به‌خوبی نشان می‌دهد که اختلاف‌نظر پیروان با سران دعوت در مسئله خلافت، علت اصلی برخی از این قیام‌ها بوده است. قیام شریک بن شیخ المهری در بخارا از آن جمله است. وی که در سال 133 هجری در بخارا قیام کرد در آغاز اعلام داشت اکنون که از رنج مروانیان رهایی یافتیم، نباید به رنج عباسیان تن دهیم. بی‌شک خلیفه پیامبر| باید از فرزندان او باشد.(38) در سال 132هجری با لشکرکشی عباسیان به عراق، هدف براندازی امویان تأمین شد. تنها در این زمان بود که هدف اصلی آنان یعنی تصاحب خلافت آشکار گردید. با فرار مروان بن محمد به‌سوی مصر، مسند خلافت خالی ماند. عباسیان نیز که شام را ناامن می‌دیدند، وارد کوفه شدند تا مرحله آخر نقشه خود را به انجام رسانند. در کوفه بار دیگر تضاد اهداف عباسیان با پیروانشان نمودار شد. ابوسلمه خلال که پس از مرگ ابراهیم امام، موقعیت خود را در خطر می‌دید، با مشاهده عزم عباسیان برای به‌دست گرفتن خلافت، به سه تن از علویان (امام صادق×، عبدالله محض و عمر الاشرف) نامه نگاشت.(39)  وی در این نامه‌نگاری، هدفی سیاسی را دنبال می‌کرد و به همین دلیل امام صادق× او را شیعه دیگری نامید.(40)  در هر حال این نامه‌نگاری نشان‌دهنده تضاد اهداف رهبران و پیروان دعوت بود. سرانجام اخبار تصرف عراق به عباسیان رسید و آنان به‌سرعت به مسجد کوفه آمدند و با ابوالعباس به‌عنوان خلیفه بیعت نمودند.(41)  بدین‌ترتیب، ابوسلمه نیز تسلیم این جریان شد. عباسیان پس از رسیدن به این هدف برآن شدند تا به خلافت خود مشروعیت بخشند. بدین منظور آنان با تغییر ماهیت دعوت، به استدلال‌هایی نظیر وراثت اعمام روی آوردند. اصول سازمانی دعوت عباسیان 1. پنهان‌کاری سازمان دعوت یک سازمان سرّی بود. به‌دلیل اختناق حاکم در دوره اموی، هرگونه حرکت علنی به‌شدت سرکوب می‌شد. امویان با اینکه با قیام‌های متعددی روبه‌رو بودند، به‌خوبی از پس آنها برآمده و توانسته بودند حاکمیت خود را حفظ کنند. موفقیت آنها در سرکوب قیام‌های علنی سبب شد گروهی از علویان به‌رهبری ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه، فعالیت‌های خود را مخفیانه انجام دهند. با انتقال این سازمان زیرزمینی از ابوهاشم به محمد بن علی عباسی،(42)  عباسیان نیز فعالیت خود را به‌گونه‌ای ناآشکار دنبال کردند. این اصل در توصیه‌های محمد بن علی به داعیان به‌خوبی دیده می‌شود. او مواردی را برای داعیان برشمرد تا آنها مخفی‌کاری را به بهترین شکل رعایت کنند: فعالیت تحت پوشش تجارت: وی در توصیه خود به داعیان می‌گوید: «تجارت را چنان جدی بگیرید که هیچ کس گمان نبرد که شما جز آن، کار دیگری هم دارید. ...»(43)  داعیان نیز به سفارش وی عمل کردند. میسره و ابوعکرمه هنگام حضور در خراسان هرگاه ازسوی حاکم احضار می‌شدند، خود را بازرگان می‌خواندند.(44)  بکیر بن ماهان برای اینکه کسی به ملاقات وی با محمد بن علی در شرات(45)  مشکوک نشود، مدتی را در آنجا به دادوستد عطریات مشغول گشت؛ به‌گونه‌ای‌که در بین مردم آن منطقه به تاجر عطریات شناخته شد.(46)  ابومسلم در زمان ریاست خود بر داعیان، برای برانگیختن مردم افرادی را در لباس بازرگانان به سراسر خراسان فرستاد.(47) کناره‌گیری از قیام‌ها: یکی از دلایل برکنار ماندن عباسیان از قیام‌های علویان، حفظ سازمان دعوت و اعضای مخفی آن از آسیب‌های احتمالی بود. برای نمونه محمد بن علی، بکیر بن ماهان را از همکاری با قیام‌های علوی باز داشت؛ چراکه معتقد بود این‌گونه حرکت‌های آشکار نتیجه‌ای جز نابودی ندارد و ما به‌موقع انتقام خون آنان را از بنی‌امیه خواهیم ستاند.(48)  وی همچنین به داعیان دستور داده بود که از ورود به قیام یحیی بن زید علوی خودداری کنند.(49) جذب افراد مورد اطمینان: امام عباسی به دعوتگران توصیه کرده بود که تنها کسانی را به سازمان دعوت بپذیرند که به آنها اطمینان کامل دارند.(50)  این توصیه نیز درجهت حفظ سازمان از خطر علنی شدن فعالیت‌های آن صورت گرفته بود. ممنوعیت هرگونه فعالیت نظامی برای دعوتگران: محمد بن علی برای جلوگیری از هرگونه حرکت علنی و افراطی ـ که موجب فاش شدن سازمان می‌شد ـ استفاده از شمشیر را برای پیروانش ممنوع کرده بود. وی به ابوعکرمه گفت: «استفاده از شمشیر بر شما حرام است! دست از آن بدارید تا به شما اذن دهم».(51) کتمان نام امام: عباسیان به دستور محمد بن علی نام امام خود را مخفی می‌کردند. آنان دستور داشتند که در جواب سؤال از نام وی، بگویند تقیه می‌کنیم و دستور داریم نام امام خود را کتمان نماییم. افشای این‌گونه اسرار فقط برای کسانی مجاز بود که به آنها اطمینان کامل داشته باشند.(52) عباسیان تبلیغات خود را در نهایت احتیاط انجام می‌دادند. امام عباسی وقتی با علویان ملاقات می‌کرد، گویی از همه‌چیز بی‌خبر و منتظر اقدامی ازسوی علویان بود.(53)  آنان شخص امام را مخفی می‌کردند و غیر از داعیان بزرگ و نقبا و تعدادی از دعوتگران، دیگر داعیان، از امامِ مجهول پیروی می‌کردند.(54)  دعوتگران با سرسختی تمام کار خود را پی می‌گرفتند و از شکنجه و اعدام واهمه‌ای نداشتند. آنان هرگاه به دست مأموران حکومتی گرفتار می‌شدند، با زیرکی خود را بازرگان قلمداد می‌کردند و از چنگ ماموران خلاصی می‌یافتند.(55) رعایت دقیق این اصل یکی از دلایل پیشرفت سازمان تا هنگام قیام علنی بود و از سویی سبب می‌شد که نیروهای عباسی در کشاکش درگیری‌های امویان و علویان حفظ شوند و از دید جاسوسان اموی نیز دور بمانند. 2. پیروی محض از امام عباسی عباسیان برای آنکه قیام خود را بهتر رهبری کنند، از ابتدا پیروان خود را به اطاعت محض از رهبر سازمان عادت داده بودند. انتقال امامت از ابوهاشم به محمد بن علی بدین معنا بود که رهبر سازمان بر دعوتگران، امامت داشت و آنان وظیفه داشتند از او اطاعت کنند. امام عباسی در دستورهای خود به داعیان درمورد حرمت استفاده از شمشیر، «اذن» خود را برای برداشتن این حرمت شرط کرده بود.(56)  اطاعت داعیان از این امر او سبب شد که آنها تا هنگام دستور ابراهیم امام به قیام علنی، هرگز دست به شمشیر نبرند. عباسیان به‌خوبی اوامر محمد بن علی را اجرا می‌کردند. دستورهای امام عباسی به کناره‌گیری از برخی قیام‌ها به‌دقت عملی می‌شد. در هنگام قیام زید در کوفه محمد بن علی به پیروانش فرمان داد از قیام کناره‌گیری کنند و آنها نیز کوفه را ترک کردند.(57)  این در حالی است که پیروی از دستور امام عباسی در کناره‌گیری از قیام‌ها، درمورد قیام یحیی بن زید نیز انجام شد.(58)  از این اطاعت محض می‌توان نتیجه گرفت که شرکت در قیام عبدالله بن معاویه نیز به دستور امام عباسی بوده است؛ به‌ویژه آنکه این قیام فوایدی مانند آشکار شدن ضعف امویان و گرفتاری بیشتر آنان را نیز به همراه داشت. دعوتگران به نوعی امام عباسی را رهبری معنوی می‌دانستند و به همین‌رو از خشم وی می‌ترسیدند. زمانی که ابومسلم برای نخستین بار به خراسان اعزام شد، برخی داعیان ازجمله سلیمان بن کثیر، رهبری او را در خراسان نپذیرفتند و به همین دلیل وی به سمت عراق حرکت کرد. اما داعیان پشیمان شدند و از بیم خشم امام عباسی او را از نیمه راه بازگرداندند و به رهبری وی تن دادند.(59) نمونه‌های اطاعت از امام عباسی در سطوح بالای سازمان دعوت(60)  نیز دیده می‌شود. برای مثال، بکیر بن ماهان عازم شام بود تا نامه کوفیان را به محمد بن علی برساند. در این هنگام به او خبر رسید که برادرش در سند وفات یافته و مال فراوانی برای او برجای نهاده است. کوفیان از او خواستند مأموریت خود را فراموش کند و به سند برود، اما وی گفت: «دنیا را بر آخرت مقدم نمی‌دارم و برای رفتن به سند باید از امام کسب اجازه کنم.»(61)  این پیروی بی‌چون‌وچرا کارِ هماهنگی و برنامه‌ریزی دعوت را برای امام عباسی آسان‌تر می‌کرد. درعین‌حال امام عباسی به‌جز رهبران کوفی و نمایندگان اعزامی خود، در انتخاب سایر اعضا دخالتی نداشت و سایر اعضا توسط رهبران کوفی و داعیان خراسان برگزیده می‌شدند. انتخاب نقبای خراسان توسط بکیر بن ماهان نمونه‌ای از این موارد است.(62) 3. نظم و تدبیر در امور اصل دیگری که در سازمان دعوت اهمیت داشت، نظم و تدبیر بود. پیروی از این اصل، یکی از تفاوت‌های مهم دعوت عباسی با سایر تشکیلاتِ هم‌زمان با آن است. مثلاً با اینکه حسنیان در سال 120 هجری مبلغانی را برای دعوت به خود به نقاطی مانند عراق و خراسان فرستادند، به‌دلیل عدم‌انسجام تشکیلاتی توفیق چندانی نیافتند،(63)  اما سازمان دعوت از ساختار تشکیلاتی منظمی برخوردار بود و هرگونه حرکت سازمانی را با برنامه انجام می‌داد. برنامه دعوت ازسوی امام و داعیان بزرگ تدوین و به دعوتگران ابلاغ می‌شد. ساختار تشکیلاتی منظم، به انجام صحیح این برنامه‌ها کمک می‌کرد و برنامه از سطوح بالا به سطوح پایین‌تر ابلاغ می‌شد و وظیفه هر کس را مشخص می‌کرد. همین ساختارهای منظم در دعوت اسماعیلیان نیز دیده می‌شود که از عوامل توفیق آنها بوده است. از موارد دیگر تدبیر عباسیان، انتخاب فرماندهی لایق به نام ابومسلم خراسانی برای رهبری قیام علنی بود. ابومسلم بزرگ داعیان خراسان و شخصی مدیر و مدبر بود.(64)  نقش وی در قیام عباسی به حدی بود که جرجی زیدان معتقد است نقش او در تأسیس دولت عباسی بیش از نقش عمروعاص در تأسیس دولت اموی بوده است؛ زیرا عمروعاص فقط با فکرش به معاویه کمک کرد، ولی ابومسلم با قوم و شمشیرش عباسیان را یاری داد.(65)  تدبیر ابومسلم در تفرقه‌افکنی میان اعراب یمنی و مضری و استفاده از این اختلاف برای پیشبرد مقاصد عباسیان و همچنین از بین بردن رقبا و فرماندهیِ نظامی زیرکانه او سبب فراگیری سریع قیام در خراسان شد. در این سازمان ارتباطات نیز نظم خاصی داشت. امام عباسی از طریق نمایندگان خود یا نامه، با پیروان و رهبران کوفی ارتباط برقرار می‌کرد. پیروان جز از طریق مسیری خاص، یعنی رساندن نامه‌ها و اموال به رهبران کوفی نمی‌توانستند با امام عباسی ارتباط برقرار کنند. تنها زمان حج، داعیان خراسان نیز می‌توانستند امام عباسی را ملاقات کنند.(66) 4. کسب قدرت از هر طریق ممکن عباسیان در جهت رسیدن به اهداف خود، به متحد کردن قشرهای ناراضی از امویان پرداختند و با انتخاب روشی متناسب با هر یک از این گروه‌ها، آنها را حول محور براندازی امویان گرد آوردند. در این راه آنان هرگونه مانع را نیز به‌سرعت از بین می‌بردند و حتی از قتل رقبای سیاسی خود ابایی نداشتند. هنگامی‌که عبدالله بن معاویه علیه امویان قیام کرد، عباسیان بنا به مصلحت با او همراه شدند. پس از تسلط عبدالله بر پاره‌ای از نواحی ایران و عراق، منصور به فرمانداری ایذه منصوب شد،(67)  اما طولی نکشید که عبدالله بن معاویه شکست خورد و متواری گردید. در این هنگام، وی خراسان را به‌عنوان بهترین مکان برای پناه گرفتن برگزید، ولی او درمورد ابومسلم اشتباه اندیشیده بود؛(68)  چراکه ابومسلم وی را دستگیر کرد و به قتل رساند.(69) این عمل ابومسلم جز از بین بردن رقبای سیاسی توجیهی نداشت. عبدالله بن معاویه پیش‌تر مدعی وصایت ابوهاشم شده بود(70)  و در این زمان نیز با شعار الرضا من آل محمد قیام کرد،(71)  ازاین‌رو خطری برای عباسیان در خراسان بشمار می‌رفت. بنابراین قتل او راه را برای به قدرت رسیدن عباسیان هموارتر می‌کرد. همراهی عباسیان با محمد نفس زکیه و بیعت با او نیز مصلحتی بود. این امر زمانی آشکار شد که به هنگام بیعت دوم با محمد در سال 129 هجری، پیک عباسی از راه رسید و خبر پیروزی ابومسلم در خراسان را به ابراهیم امام داد. عباسیان نیز با شنیدن این خبر بیعت نکرده، مجلس را ترک گفتند.(72) اصل قرار دادن رسیدن به قدرت، سبب می‌شد که آنان در این راه، از قتل و کشتار نیز ابایی نداشته باشند. بنا به نقلی، قیام عباسیان در خراسان موجب کشته شدن ششصدهزار نفر شد.(73)  به‌گفته ابن‌عبری، این تعداد به غیر از کسانی است که در جنگ‌ها کشته شده‌اند.(74)  ابن‌خلدون چنین نقل می‌کند که پس از فتح گرگان، به قحطبه خبر رسید که اهل گرگان قصد خروج بر او را دارند. وی نیز بر آنها تاخت و نزدیک به سی‌هزار تن را کشت.(75)  آنان پس از پیروزی، بسیاری از امویان را قتل‌عام کردند. پس از امویان نوبت به اعضای مؤثر و قدرتمند دعوت رسید و بدین‌ترتیب کسانی مانند ابومسلم و ابوسلمه نیز به قتل رسیدند.(76) 5. جذب حداکثری طرف‌داران اصل مهم دیگر در دعوت عباسیان، دعوت به «الرضا من آل محمد» بدون ذکر نام امام بود.(77)  این اصل، افزون بر حفظ امام از آسیب‌های احتمالی، سبب جذب علویان و شیعیان سیاسی می‌شد. پرسش علویان از نام امام عباسی نیز پاسخی جز مخفی کردن نام او نداشت.(78)  عباسیان در ظاهر با علویان همراهی می‌کردند. بیعت با نفس زکیه و همکاری در قیام عبدالله بن معاویه نمونه‌ای از این همراهی‌ها بود، اما این اعمال، مصلحتی بود و علویان تنها پس از اعلام خلافت ابوالعباس بدین موضوع پی بردند. آنان با وعده‌های دیگر، موالی و قشرهای ناراضی را نیز جذب می‌کردند. دعوتگران عباسی به عامه چنین تلقین می‌کردند که چون خلافت به دست عباسیان افتد، از خراج معاف خواهند شد و جزیه و خراج از غیرمسلمانان تا حد اعتدال پایین خواهد آمد و روستاییان نیز از کار اجباری معاف خواهند شد.(79)  سازش ابومسلم با موبدان مجوسی در ماجرای به‌آفرید(80)  را باید بخشی از سیاست او در بهره‌جویی از نیروهای گوناگون ضداموی بشمار آورد.(81) پیروان ابومسلم آمیزه‌ای از اعراب و ایرانیان بود. به‌واقع جذب عناصر مختلف یکی از رموز پیروزی آنان بشمار می‌رفت.(82)  داعیان می‌کوشیدند همه ناراضیان اعم از عرب و غیرعرب، خارجی، شیعه و غیرشیعه و حتی غیرمسلمانان را جذب کنند.(83)  بیشتر پیروان ابومسلم از کشاورزان فارس بودند. دعوت عباسیان مبتنی بر ایمان به کتاب خدا و رسول و معتقدات ایرانی (مانند تناسخ) بود.(84)  قیام المقنع بعدها این نوع اعتقادات را نشان داد. آنان در میان شیعه، خود را خون‌خواه آل‌علی و نزد ناراضیان شعوبیه نیز خویشتن را دشمن عرب نشان می‌دادند.(85)   پی نوشت 1 . جباری و ملبوبی، «بررسی تطبیقی سازمان دعوت عباسیان و سازمان وکالت امامیه (مراحل شکل‌گیری و عوامل پیدایش)»، تاریخ در آینه پژوهش، ش3، پاییز 89، ص 104 ـ 75. 2 . Agency. 3 . جباری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه^، ص 35. 4 . طوسی، کتاب الغیبة، ص 356. 5 . Propaganda. 6 . الجرّ، فرهنگ لاروس، ج 1، ص 980؛ معین، فرهنگ فارسی، ج 2، ص 1485. 7 . مختارالعبادی، فی التاریخ العباسی و الفاطمی، ص 17. 8 . دهخدا، لغت‌نامه، ج 22، ص 97. 9 . معین، فرهنگ فارسی، ج 2، ص 1485. 10 . Organization. 11 . دهخدا، لغت‌نامه، ج 28، ص 99. 12 . رابینز، تئوری سازمان (ساختار و طرح سازمانی)، ص 21. 13 . پارادایم شامل مفروضات کلی نظری، قوانین و فنون کاربرد آنهاست که اعضای یک جامعه علمیِ خاص آنها را برمی‌گیرند. (چالرز، چیستی علم، ص 108) پارادایم مجموعه‌ای از تفکرات، تصورات و ارزش‌هایی است که یک بینش از واقعیت را شکل می‌دهند. این بینش اساس راهی قرار می‌گیرد که یک جامعه خود را براساس آن سازمان‌دهی می‌کند. (احمدی و دیگران، نگرشی جامع به مدیریت استراتژیک، ص 84) 14 . آقاجانی قناد، «جریان‌شناسی بنی‌هاشم پس از قیام عاشورا»، تاریخ اسلام، ش 28، ص 65 . 15 . ناشناس، اخبار الدولة العباسیة، ص 212 و 213. 16 . ابن‌عبری، تاریخ مختصر الدول، ص 121؛ مقریزی، النزاع و التخاصم فیمابین بنی‌امیه و بنی‌هاشم، ص 79. 17 . زرین‌کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص 388. 18 . حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم×، ص 62 . 19 . ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 155. 20 . مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 3، ص 213. 21 . ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 148. 22 . جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، ص 163. 23 . ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 272. 24 . آربری و دیگران، تاریخ اسلام پژوهش دانشگاه کمبریج، ص 156. 25 . عطوان، الدعوة العباسیة؛ مبادئ و أسالیب، ص 120. 26 . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 7، ص 356؛ ابن‌خلدون، دیوان المبتداء و الخبر، ج 3، ص 146. 27 . زرین‌کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص 388. 28 . همان، ص 389. 29 . بلاذری، انساب الأشراف، ج 4، ص 117؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 3، ص 117 و 118؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج 6 ، ص 60؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 7، ص 109. 30 . همان؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج 6 ، ص 60 و 61 . 31 . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 7، ص 142؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 218. 32 . بلاذری، انساب الأشراف، ج 4، ص 168. 33 . ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 196؛ فان فلوتن، السیادة العربیة و الشیعة و الاسرائیلیات فی عهد بنی‌امیة، ص 104. 34 . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 7، ص 142؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 218. 35 . همان؛ بلاذری، انساب الأشراف، ج 4، ص 117 و 118؛ ناشناس، اخبار الدولة العباسیه، ص 213 ـ 208؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 218 و 219؛ ابن‌خلدون، دیوان المبتداء و الخبر، ج 3، ص 127. 36 . ناشناس، اخبار الدولة العباسیة، ص 212 و 213. 37 . فان فلوتن، السیادة العربیة و الشیعة و الاسرائیلیات فی عهد بنی‌امیة، ص 105. 38 . نرشخی، تاریخ بخارا، ص 86 . 39 . ابن‌شهر آشوب، مناقب آل‌ ابی‌طالب، ج 4، ص 229؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج 47، ص 132 و 133. 40 . ابن‌طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ص 151. 41 . مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 3، ص 251. 42 . ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص53؛ ابن‌قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج 2، ص 149؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ج 3، ص 275 ـ 273؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 123 و 124؛ ناشناس، اخبارالدولة العباسیة، ص 167. 43 . همان، ص 203. 44 . دینوری، الاخبارالطوال، ص 333. 45 . شرات از نواحی شام است که بر سر راه دمشق به مدینه در جنوب بحرالمیت قرار گرفته است. (حموی، معجم البلدان، ص 331 و 332) در حال حاضر بخش شرقی این منطقه جزء کشور اردن و بخش غربی آن جزء متصرفات رژیم اشغالگر است. (الله‌اکبری، عباسیان از بعثت تا خلافت، ص 71) 46 . ناشناس، اخبار الدولة العباسیة، ص 194. 47 . دینوری، الاخبارالطوال، ص 343. 48 . ناشناس، اخبار الدولة العباسیة، ص 200. 49 . همان، ص 242. آنان در برخی قیام‌ها نظیر قیام عبدالله بن معاویه شرکت داشتند که از این منع امام عباسی، مشخص می‌شود شرکت در قیام نیز به اذن وی بوده است 50 . ناشناس، اخبار الدولةالعباسیة، ص 203. 51 . همان، ص 204. 52 . همان، ص 203. 53 . الله اکبری، عباسیان از بعثت تا خلافت، ص 90. 54 . عطوان، الدعوة العباسیة؛ مبادئ و أسالیب، ص 95. 55 . الله اکبری، عباسیان از بعثت تا خلافت، ص 134. 56 . ناشناس، اخبار الدولة العباسیة، ص 203 و 204. 57 . همان، ص 231 و 232. 58 . همان، ص 200. 59 . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 7، ص 344. 60 . سازمان دعوت دارای یک ساختار هرمی بود که در رأس آن یک امام قرار داشت و پس از وی نیز داعیان کوفه بودند. در خراسان دوازده نقیب، شورای مرکزی دعوت را در مرو تشکیل می‌دادند. سپس دوازده تن به‌عنوان اعضای علی‌البدل (نظراء النقبا) و پس از آنان یک مجلس هفتاد نفره از داعیان قرار داشتند. زیرمجموعه این مجلس، گروهی 36 نفره تحت‌عنوان دعاة الدعاة (مبلغِ مبلغان) بودند که بر دعوتگران نظارت داشتند. در مرتبه بعد نیز داعیانی بودند که در هر شهر و روستایی به دعوت می‌پرداختند. (عمر، طبیعة الدعوة العباسیة، ص 23؛ ناشناس، اخبار الدولة العباسیة، ص 231 ـ 213) 61 . همان، ص 198 ـ 194. 62 . همان، ص 231 ـ 215. 63 . الله اکبری، عباسیان از بعثت تا خلافت، ص 91. 64 . ابن‌عبری، تاریخ مختصر الدول، ص 121. 65 . زیدان، تاریخ التمدن الاسلامی، ج 1، ص 88 . 66 . ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الامویة، ص 490. 67 . بلاذری، انساب الأشراف، ج 4، ص 183. 68 . ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الامویة، ص 474. 69 . ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 157و 158؛ ابن‌طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ص 136. 70 . به‌گفته شهرستانی و اشعری، وصایت ابوهاشم بین چند نفر ادعا شد: عبدالله بن معاویه، محمد بن علی، بیان بن سمعان و عبدالله بن عمرو حرب کندی. (اشعری، المقالات و الفرق، ص 40 ـ 35؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج 1، ص 246 ـ 243) 71 . ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 155. 72  . همان، ص227. 73 . مقریزی، النزاع و التخاصم فیمابین بنی‌امیة و بنی‌هاشم، ص 79؛ ابن‌عبری، تاریخ مختصر الدول، ص 121. 74 . همان. 75 . ابن‌خلدون، دیوان المبتداء و الخبر، ج 3، ص 156. 76 . عطوان، الدعوة العباسیة؛ تاریخ و تطور، ص 375 ـ 366. 77 . ناشناس، اخبار الدولة العباسیة، ص 20. 78 . همان، ص 203. 79 . پطروشفسکی، اسلام در ایران از هجرت تا پایان قرن نهم هجری، ص 68 . 80 . به‌آفرید از زرتشتیان بود که ادعای پیامبری کرد و احکام جدیدی برای پیروانش بیان نمود. این عمل با مخالفت موبدان زرتشتی روبه‌رو شد و آنان از ابومسلم کمک خواستند. ابومسلم نیز وی را دستگیر کرد و به قتل رساند. (گردیزی، زین الأخبار، ص 266 و 267) 81 . فرای، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، ص 35. 82 . عمر، طبیعة الدعوة العباسیة، ص 99. 83 . پطروشفسکی، اسلام در ایران از هجرت تا پایان قرن نهم هجری، ص 68 . 84 . بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیة، ص 167. 85 . زرین‌کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص 389. محمدکاظم ملبوبی / کارشناسی ارشد تاریخ و تمدن اسلامی دانشگاه معارف اسلامی محمدرضا جباری / دانشیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی فصلنامه تاریخ و تمدن - شماره 4 ادامه دارد/

93/07/22 - 01:04





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن