محبوبترینها
با چاپ روی وسایل یک کسب و کار پرسود بسازید
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798380719
مفهوم اُمّی بودن پیامبر(ص) و ادعای مستشرقان
واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
مفهوم اُمّی بودن پیامبر(ص) و ادعای مستشرقان
با توجه به اینکه مستشرقان در مورد «امّی» بودن پیامبر(ص) اختلاف دارند و گاه با هدف رسیدن به مصدر غیر وحیانی برای قرآن، حضرت را غیر امّی معرفی نمودهاند، نظر برخی مستشرقان را به صورت موافق و مخالف در این مقاله ذکر و بررسی و نقد میکنیم.
بخش دوم و پایانی دسته دوم ـ مخالفان درس ناخوانده بودن پیامبر(ص) این دسته گاه بر اساس دلایل و شواهدی و بیشتر بدون دلیل و استدلال معتقدند که پیامبراکرم خواندن و نوشتن میدانست. این عده در پی این پیش فرض اشتباه، دچار اشتباهها و مغالطههای دیگری در مورد قرآن شدهاند. در این قسمت آرای این دسته را بررسی میکنیم. 1. اسپرینگر «آلویساسپرینگر» خاورشناس اطریشی است دکتر رامیار درباره او مینویسد:«اسپرینگر از کسانی است که معتقد بود پیامبر خواندن و نوشتن میدانست وحتی کتابهایی به نام اساطیر الاولین و صحف ابراهیم را درباره عقاید و ادیان و داستانهای گذشتگان خوانده بود». (رامیار، تاریخ قرآن، ص 507). وی در جلد اول کتابش با عنوان «زندگانی و اعتقاد محمد» مینویسد:«اهل جزیرةالعرب پیش از محمد به دو گروه اهل کتاب و بتپرستان تقسیم میشدند. اهل کتاب از یهود، نصاری و صابئین تشکیل میشدند و آنان قبیلههایی بودند که بر آنها وحی نازل شده بود؛ در حالیکه بتپرستان بهرهای از وحی آسمانی نداشتند» (البدوی، دفاع عن القرآن ضد منتقدیه، عبد الرحمان، ص 14). او در جلد دوم کتابش هم مینویسد: «امّی با بتپرستان هم معنا میباشد» (همو). بررسی: مبنای اعتقاد اسپرینگر «توانایی پیامبر بر خواندن و نوشتن پیش از بعثت» است و این پذیرفتنی نیست چون پیامبر، به نقل آیات و روایات، پیش از بعثت بر این دو امر توانا نبود. دلایل «امّی» بودن پیامبر(ص) و ناتوانی او قبل از بعثت، به استناد آیات و روایات حتمی است؛ به گونهای که نمیتوان در این باره شکی روا داشت و بسیاری از خاورشناسان هم این مسئله را تأیید کردهاند. اسپرینگر معتقد است که پیامبر عقاید و داستانهای امتها و ادیان پیش از خود را خوانده است؛ در حالی که آیات قرآن (عنکبوت/ 48) به روشنی خلاف این مطلب را نشان میدهند. وَمَا کُنتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَلاَ تَخُطَّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ؛ «و پیش از این (قرآن) هیچ کتابى نمىخواندى [و پیروى نمىکردى] و با دست راستت آن را نمىنوشتى؛ در صورتى که (اگر مىخواندى و مىنوشتى) حتماً، باطلگرایان شک مىکردند». اشتباه دیگر او این است که تصور کرده عبارت اساطیر الاولین در آیه پنجم سوره فرقان، نام کتابی است؛ در حالی که به نوشته مرحوم رامیار «صرف نظر از آن که قرآن ذکر میکند که قریش از روی استهزاء، گفتار پیامبر خدا(ص) را افسانههای گذشتگان میخواندند، اگر کتبی به این نامها وجود داشت، معاندین پیامبر میگفتند. هیچ معقول نیست که پیغمبر آنچه را که در کتب دیگر بوده به خود نسبت دهد و بعد نام آن کتب را هم ذکر نماید» (رامیار، تاریخ قرآن، ص 507). آیه شریفه میفرماید:وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذَا إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاؤُوا ظُلْماً وَزُوراً، وَقَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَهَا فَهِیَ تُمْلَى عَلَیْهِ بُکْرَةً وَأَصِیلاً؛ (فرقان/ 4ـ5) «و کسانى که کفر ورزیدند گفتند: «این [کتاب] نیست جز دروغى بزرگ که آن را بربافته است و گروهى دیگر او را بر این (کار) یارى دادهاند.» و به یقین، (با این سخن،) ستم و باطلى را آوردند، و گفتند: (اینها) افسانههاى پیشینیان است، در حالى که آنها را نوشته است و آن (افسانه ها)، صبحگاهان و عصرگاهان [و شب هنگام] بر او دیکته مىشود». 1ـ فاعل و گوینده تهمت وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا است؛ یعنی کفار عرب این تهمت را به پیامبر زدند و گفتند این قرآن نیست؛ مگر کلامی منحرف از وجهیای که باید داشته باشد، چون کلام خود محمد است که به خدا نسبت داده است. 2ـ واژه اساطیر جمع اسطوره است که به معنای خبر نوشته شده است؛ ولی بیشتر در اخبار خرافی به کار میرود و با واژه اکتباب، نوشتن را به حضرت نسبت دادهاند، با این که میدانستند حضرت نوشتن نمیداند، از باب مجاز، و یا از این باب است که داده باشد دیگران بنویسند همچنان که امیری میگوید من به فلانی چنین نوشتم، با این که منشی او به دستورش نوشته است. به شهادت این که دنبالش گفتند: فهی تملی علیه بکره واصیلاً، پس این قرآن صبح و شب بر او املا میشود؛ زیرا اگر خودش نویسنده بود، دیگر املا معنا نداشت. بعضی دیگر از مفسران گفتهاند: اصلاً کلمه اکتباب به معنی استکباب است؛ یعنی این که از کسی بخواهد برایش بنویسد (طباطبایی، همان، ترجمه، ج18، ص256). به عبارت دیگر، آیه دوم در پی تبیین و بیان آیه اول است که منظور از افک این است که آن قوم، اساطیری قدیمی برایش مینویسند و املا میکنند تا حفظ شود، آنگاه او به عنوان کلام خدا برای مردم میخواند، بنابراین، آیه توانایی پیامبر اکرم(ص) را بر خواندن و نوشتن نشان نمیدهد؛ بلکه این نوع برداشت غلط اسپرینگر ناشی از بد فهمی او از آیه است؛ زیرا:اول) کتابی به نام اساطیر الاولین وجود ندارد؛دوم) تمام آیه شریفه قول کفار است؛ نه اینکه جمله «اکتتبها فهی تملی علیه» تا آخر پرسش انکاری خدا از اساطیر الاولین باشد و قبل از آن از کفار؛ زیرا این معنا با سیاق درست در نمیآید (همو). 2. تئودور نولدکه (1836ـ1931م) نولدکه خاورشناس آلمانی، نویسنده کتاب «تاریخ قرآن» (قدیمیترین کتاب موجود در خصوص تاریخ قرآنکریم) و متخصص زبانهای سامی، لغات شرقی و آرامی بود. با اینکه نزدیک به یک قرن از انتشار کتابش میگذرد، هنوز هم نقدهای مفصلی بر آرای تندش به نگارش در میآید. محققان علومقرآنی معتقدند تمام تحقیقاتی که بعد از نولدکه درباره قرآن کریم نوشته شده؛ به گونهای از آرا و اندیشههای او تأثیر پذیرفتهاند (ربیعی آستانه، معرفی چند اثر برجسته مستشرقان، بینات، ش30). به اعتقاد نولدکه واژه «امّی» به عنوان صفت پیامبر، نشان نمیدهد که ایشان با خواندن و نوشتن نا آشنا بود، بلکه بدین معناست که ایشان با کتاب های ادیان پیش از خود آشنایی نداشت و آنها را نخوانده بود (رضا، محمد رسول الله(ص)، ص 57). با اینکه تمامی مفسران و مترجمان قرآن مجید، واژه «اقرء» در آغاز سوره علق را به معنی «خواندن» گرفتهاند؛ ولی نولدکه برای نخستین بار در تاریخ قرآن کلمه «اقرء» را در آغاز سوره علق به معنی «وعظ و تبلیغ» گرفت؛ نه خواندن (ربیعی، همان).نولدکه به این نتیجه میرسد که «امّی» بر جهل پیامبر و ناتوانی وی بر خواندن و نوشتن دلالت نمیکند، بلکه تنها نشان میدهد که وی کتب عهدین را نمیشناخت. بررسی 1ـ ترجمه وی از «اقرء» بر خلاف همه مفسران، لغتدانان عرب و خلاف قرآن است و چنین معنایی در هیچ کتاب تفسیری و روایی نیامده است. ایشان برای ترجمهاش و بر ادعایش مبنی بر این که «پیامبر با خواندن و نوشتن آشنا بود، ولی کتب مقدس را نخوانده است» دلیلی نیاورده است. 2ـ در رد ادعای دوم او (غیر امّی بودن رسول خدا) میگوییم: صنعت خط کمی قبل از ظهور اسلام و تازه وارد جزیره العرب شده بود و اوضاع و احوال محیط آن روز حجاز چنان بود که اگر کسی خواندن و نوشتن میدانست، معروف عام و خاص میشد. افرادی که مقارن ظهور اسلام این صنعت را میدانستند ـ در مکه و مدینه ـ معروف و انگشت شمار بودند، لذا نامشان در تاریخ ثبت شده است. اگر رسول خدا در زمره آنان میبود، به قطع به این صنعت شناخته میشد و چون اسمی از حضرت برده نشده است، معلوم میشود که با خواندن و نوشتن سر و کار نداشت. در انتها باید گفت مستشرقان به خاطر پیش فرضها و مبانی اشتباه، دچار خطاهای پیدرپی میشوند، مثلاً نفهمیدن درست واژه «امّی» باعث شده است نولدکه در کتاب تاریخ قرآن، مصادر خارجی برای قرآن کریم در نظر بگیرد و به غلط اظهار کند که پیامبر(ص) در قصص قرآنی از معارف مسیحی و یهودی که به صورت شفاهی به اعراب منتقل شده بود، تأثیر پذیرفت. 3. گوستاو ویل گوستاو ویل خاورشناس آلمانی به پیروی از نولدکه معتقد است که پیامبر اکرم(ص) با خواندن و نوشتن آشنایی داشت؛ ولی پیش از بعثت، کتب یهود و نصاری را نخوانده بود. در کتاب «تاریخ القرآن» عبد الصبور شاهین در مورد یکی از دستاوردهای پژوهش ویل آمده است: او با نظر به آیه شریفه وَمَا کُنتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَلاَ تَخُطَّهُ بِیَمِینِکَ چنین نتیجهای میگیرد و با توجه به ریشه «تتلو» (ت ل و) میگوید: تلاوت به معنی اتصال و تقریر شفاهی است. منظور ویل از کتاب در آیه، «کتاب آسمانی» میباشد و معنای آیه این است که پیامبر پیش از بعثت هیچ کتاب آسمانی را نخوانده و از روی آن ننوشته بود، پس نمیتوان از آیه استنباط کرد که وی پیش از بعثت ناتوان از خواندن بود. بررسی: همان جواب به نولدکه در این جا تکرار میشود؛ به علاوه استدلال او از جهت دیگر هم ضعیف است؛ زیرا واژه «تلاوت» در آیه، به معنی عرض و تقریر شفاهی نیست؛ بلکه منظور «خواندن با صدای بلند» است؛ به گونهای که دیگران هم بشنوند؛ چه از روی کتاب باشد یا حفظ و مراد در این آیه، به قرینه مقام، همان طریقت اول است (طباطبایی، همان، ج20، ص218). علاوه بر آن، ویل عبارت «ولاتخطه بیمینک» را در نظر نگرفته است که از لحاظ دلالت بسیار روشن است و بدون تردید دلالت دارد که رسول خدا(ص) کتب یهود و نصاری را نخوانده بود و چیزی نمینوشت. آیه با این توجیه، هیچ پیوندی با موضوع آشنایی یا ناآشنایی پیامبر(ص) با خواندن و نوشتن ندارد (حجتی، تاریخ قرآن، ص190). پاسخ دیگر به ویل این است که پیامبر(ص) پیش از بعثت نه تنها کتب آسمانی، بلکه هیچ نوشتهای را نخوانده و رونویسی نکرده بود. واژه «کتاب» تنها به معنی کتاب نیست، بلکه قرآن کریم واژه «کتاب» را در موارد دیگری هم به کار برده؛ ولی معنای «مکتوب» را اراده کرده است، مانند فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُا کِتَابِیَهْ (حاقه/ 19). آیاتی از این دست در قرآن زیاد به چشم میخورد (اسراء/ 71؛ نمل/ 29؛ نور/ 33؛ انعام/ 59). پس واژه کتاب در آیه 48 سوره عنکبوت، شامل هر نوع «مکتوب» (کتاب یا نوشته) میباشد؛ بنابراین از آیه مذکور نمیتوان دریافت که پیامبر(ص) تنها کتب پیشینیان را نخوانده و از روی آنها رونویسی نکرده بود، لذا احتمال خواندن و نوشتن پیش از بعثت و پیرو آن، توانایی ایشان بر خواندن و نوشتن منتفی میشود. ویل در رأی خود دچار تردید و تحیّر است، چون ادله و شواهد متعارضی را در برابر خود میبیند که برخی از آنها مؤیّد امّی بودن پیامبر است و برخی دیگر از این شواهد، امّی بودن را نفی میکند و او نتوانسته است بین «اقرء» و «امّی» بودن جمع کند. 4. رژی بلاشر (1900ـ1973 م) رژی بلاشر خاورشناس شهیر فرانسوی و صاحب تألیفاتی چون «در آستانه قرآن»، «در آمدی بر قرآن»، «ترجمه قرآن به ترتیب موجود»، و «ترجمه قرآن به ترتیب نزول» است. میتوان گفت وی در بین خاورشناسان، تنها کسی است که در بحث «امّی» بودن پیامبر(ص)، سخنان خود را با استدلال و دلیل بیان کرده است؛ بنابراین میتوان راجع به اظهارهای او بیشتر به بررسی و نقد نشست. بلاشر در کتابش (در آستانه قرآن) پرسشی در مورد اینکه «آیا حضرت محمد با خواندن و نوشتن آشنا بوده یا نه»، مطرح میکند و میگوید: این پرسش در رابطه با موضوع بحث او، بسیار مهم و جدی میباشد و تاکنون پاسخهای متفاوتی به آن داده شده است. وی در ادامه میگوید:امروز دیدگاه ثابت میان مسلمانان این است که محمد(ص) هرگز با این دو امر آشنایی نداشت، سپس تأکید میکند که این دیدگاه، بر خبری قدیمی تکیه دارد که در علم تفسیر رواج یافته است و این نظر، اشتقاق واژه امی، به ویژه در مورد تعبیر «النبی الامی»، را به معنای «فردی که ناتوان از خواندن و نوشتن است» بر میگرداند (شاهین، تاریخ القرآن، ص 248، Introductian amcoram Edit 1959). او در ادامه مینویسد: واژه «امیین» در آیه دوم سوره جمعه هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ و در بسیاری از آیات دیگر ، به معنای «عربهای مشرک» میباشد که بر خلاف یهویان و نصاری، از وحی بیبهره بودند؛ به همین دلیل در جهل و ناآگاهی نسبت به شریعت خداوند به سر میبردند. او معتقد است که اخبار فراوانی در تفسیر طبری هست که به ابنعباس نسبت داده شده است و این معنا را تأیید میکند، سپس نتیجه میگیرد که «النبی الامی» به معنای پیامبر جاهل و بیسواد نیست؛ بلکه به معنای پیامبر بتپرستان است. بلاشر تصریح میکند که صفت «امّی» از واژه عربی «امه» مشتق شده است و به قطع به واژه عبری «امتها عولام»؛ یعنی «امم العالم» (امتهای جهان)، به معنی بتپرستانی که یهود و نصاری آنها را میشناسند، باز میگردد (همو). بلاشر با استناد به خبر صلح حدیبیه و اخبار وصیت، پیامبر(ص) را پیش از بعثت توانای بر خواندن و نوشتن معرفی کند و مینویسد: در خبر حدیبیه آمده است که پیامبر(ص) و سهیل، فرستاده مکه، پیمانی بستند. وقتی کاتبش را فرا خواند و شروع به املای بسم الله الرحمان الرحیم کرد، سهیل همان لحظه پیامبر را آگاه کرد و گفت: همان گونه که قبلاً مینوشتی. بنویس و بنویس باسمک اللهم. بلاشر با استناد به این سخن، نتیجه میگیرد که سهیل به برخی نوشتههایی که محمد پیش از هجرت از مکه و چه بسا پیش از بعثت، به دست خویش مینوشت، اشاره میکند (همو) و در ادامه میگوید: مهمتر از اینمطلب، مجموعه اخباری است که پیامبر در حال احتضار، استخوان شانه شتر یا تکه پوستی یا مرکبی خواست تا وصیت سیاسی خود را بنویسند. بلاشر در نهایت با استناد به قرینههایی، پیامبر(ص) را پیش از بعثت توانمند بر خواندن و نوشتن معرفی میکند. سومین دلیل بلاشر اصطلاحات تجاری بسیاری است که در قرآن یافت میشود. او معتقد است که چون محمد در آغاز حسابدار خدیجه بود، پس بیگمان میتوانست محاسبات خود را روی کاغذ بیاورد و با خواندن و نوشتن ناآشنا نبود. علاوه بر این، ادلهای در دست است که بر اساس آنها عدهای از خاندان پیغمبر(ص) و وابستگان او مانند ابوطالب، عموی پیامبر و علی بن ابیطالب پسر عموی حضرت از خواندن و نوشتن بینصیب نبودند (مقدمه بر قرآن، بلاشر، ص 11ـ 6). بلاشر پس از این مقدمات، مینویسد: قرائن و شواهد موجود دلالت دارد که پیامبر(ص) با خواندن و نوشتن آشنا بود. بررسی: موضوع درس نخواندن پیامبر اکرم(ص) که مورد اجماع مفسران مسلمان است، از اوایل قرن بیستم، بحثهایی را میان خاورشناسان برانگیخت؛ همان گونه که بعد نشان خواهیم داد، بسیاری از مستشرقان به این موضوع اذعان دارند؛ اما مشکل آنها این است که نمیتوانند به سادگی درک کنند که چگونه امر به قرائت در آغاز سوره علق (اقرا)، با «امی» بودن پیامبر(ص) سازگار است؟ خاورشناسان «امی» بودن پیامبر را به پیروی از پیش داوریهای رایج میان مسیحیان، نقصی بر کمال حضرت میپنداشتند. از میان مترجمان فرانسوی، نخستین کسی که در این باب به اجتهاد پرداخت، بلاشر بود. او در «درآمدی بر قرآن» و «ترجمه قرآن» و سرانجام در «معمای محمد(ص)» دلایل خود را بر اثبات این که پیامبر خواندن و نوشتن میدانست، اقامه کرد. ممکن است این دلایل کسانی را که با زبان عربی آشنا نیستند، متقاعد کند؛ به ویژه که بلاشر برای اثبات نظرش به بخاری، ابنسعد و ابنعباس هم استناد جسته است. با این همه استدلال وی در برابر تحلیل علمی تاب نمیآورد. اولاً) وی معتقد است که مراد از «امّی» در قرآن «درس ناخوانده» نیست؛ بلکه همانگونه که در تاریخ آیین یهود، مشرکان و غیریهودیان را «entils»، و پطروس قدیس را «A potre des entils» میخواندند، اعراب بتپرست دوره جاهلی نیز «امی» نامیده شدهاند؛ بنابراین عبارت «النبی الامی»؛ یعنی «پیامبر مبعوث بر بتپرستان» (ترجمه قرآن بلاشر، ص 194؛ حاشیه در آمدی بر قرآن، ص 12ـ 8). باید اذعان داشت که این تعبیر، مفهوم صریح «النبی الامی» را تغییر میدهد؛ زیرا بر خلاف آنچه در عبارت «Apotre des entils» آمده، «النبی» بر «الامی» اضافه نشده است تا بتوان آن را به «پیامبر مبعوث بر بتپرستان» ترجمه کرد . این دو واژه صفت و موصوفاند و در این صورت اگر «امی» را به معنای «مشرک» بگیریم؛ چنانکه مردم دوره جاهلی را بدان متصف میکنیم، باید در مجموع دو واژه را به «پیامبر بتپرست» ترجمه کنیم که این نوع ترجمه کاملاً غلط است و نقض غرض تعالیم اسلام خواهد شد. ثانیاً) بر فرض که این توجیه را به زحمت در مورد آیه دوم سوره جمعه بپذیریم؛ ولی واژه «امی» در آیه الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً... وصف خود پیامبر است؛ یعنی حضرت رسول خود نیز امّی بود و ناآشنا به خواندن و نوشتن و طبق آیه هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ... بر مردمی مبعوث گشت که آنها نیز از خواندن و نوشتن بیبهره بودند (حجتی، همان، ص 190). آنچه اساس الهی و آسمانی بودن این کتاب مقدس را تأیید میکند، همین نکته است که قرآن بر پیامبر امّی نازل شد و همین «امی بودن و ناآشنایی با خواندن و نوشتن»، بزرگترین سدّی بود که میان آموزههای وی و تورات و انجیل جدایی ایجاد میکرد و مانع از آن میشد که رسول خدا در مورد سرمایه الهی خود، از کتب یهود و نصاری یاری بگیرد و همین شگفتی انسان را بر میانگیزد که چنین فردی چگونه دارای شکوه و عظمت مقام رسالت شده است (همو). امروزه ما میبینیم که مستشرقان برای از بین بردن این سدّ تلاش میکنند پیامبر(ص) را غیر امی جلوه دهند و نتیجه بگیرند که آموزههای قرآن همان مطالب تورات و انجیل است که پیامبر از یهودیان و مسیحیان فرا گرفت. بلاشر با پیش فرض نادرست خود، همین اعتقاد را دارد و مینویسد: «تشابه قصص قرآنی با قصص یهودی و مسیحی، تقویت میکند که قرآن، کتاب بشری و متأثر از عوامل خارجی است؛ به ویژه در سورههای مکّی کاملاً روشن است که از معارف مسیحیت متأثر شده است» (سالم الحاج، نقد الخطاب الاستشراقی). از نظر بلاشر دو حدیث اخیر گویای آن است که رسول خدا به نوشتن آگاهی داشت، ولی باید توجه داشت که محتوای این دو حدیث هیچ صراحتی ندارند که شخص رسول خدا چیزی نوشته باشد. برای روشن شدن ماجرای صلح حدیبیه، آن را از زبان طبری نقل میکنیم:«وقتی متارکه حدیبیه پیش آمد، برای تنظیم پیمان متارکه، حضرت به علی بن ابیطالب فرمود که پیمان را بنویسد و فرمود: بنویس بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ ولی سهیل بن عمرو فرستاده قریش اعتراض کرد و بالاخره قرار شد که «بسمک اللهم» بنویسد. سپس پیامبر(ص) فرمود: این است آنچه محمد رسول الله و سهیل بن عمرو موافقت کردند؛ ولی سهیل باز هم اعتراض کرد و گفت: اگر ما گواهی میدادیم که تو رسول الله هستی، دیگر جنگ نمیکردیم. پس باید بنویسد محمد بن عبدالله. پیغمبر فرمود: من هم رسول الله هستم و هم پسر عبدالله، سپس به علی(ع) گفت که عبارت را حذف کند؛ ولی علی گفت: قسم به خدا که من هرگز آن را حذف نخواهم کرد. رسول خدا نامه را گرفت و او نوشتن نمیدانست (لا یحسن ان یکتب، درست یا خوب) و به جای رسول الله، محمد نوشت ...؛ ولی به روایتی دیگر رسول اکرم(ص) فرمود: کلمه را به من بنما و آنگاه خود آن را محو کرد و گفت: بنویس... . نیز گفتهاند در حالی رسول خدا نامه را مینوشت او و سهیل بن عمرو، ابوجندل، فرزند سهیل خواست به مسلمانان پیوندد که سهیل او را نزد قریش برگرداند (طبری، تفسیر، ج 2، ص 282). این قبیل روایات موجب شده است عدهای از علما یا مستشرقان گمان برند که پیغمبر خواندن و نوشتن میدانست؛ ولی مخالفان این اعتقاد، واقعه را به گونهای دیگر تعبیر میکنند. در روایت بخاری که میگوید با دست خود (بیده) نوشت، کلمه (بیده) را زاید میداند و میگوید: بعدها در این روایت وارد شده است: بعضی دیگر میگویند نوشتن فقط در همان لحظه خاص بود و این خود معجزه است. برخی هم گفتهاند جمله «لایحسن ان یکتب»، منفی نوشتن است؛ یعنی نوشتن نمیدانست؛ نه اینکه خوب نمیتوانست بنویسد؛ چنانکه در اوّل فهمیده میشود و پارهای از مستشرقان یا علمای شرق استنتاج میکنند. در جمله «فکتب مکان رسول الله» پس (به جای رسول الله نوشت)، «گمان بردهاند که ضمیر فاعل در «کتب» خود رسول الله است؛ در صورتی که نویسنده صلح نامه، علی بن ابی طالب(ع) بود و در کلام اختصار هست. وقتی رسول الله(ص) به علی(ع) فرمود آن را محو کند، علی(ع) امتناع کرد. رسول الله نامه را گرفت و او نوشتن نمیدانست؛ نه این که نوشتن خوب نمیدانست. «یحسن» در اینجا به معنی «یعلم» است و این نکته ادبی شایسته و پسندیده است که گوینده خواسته است علم را درباره پیغمبر نفی نکرده باشند؛ چنانکه در تفسیر آیه أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ گفتهاند «اعلم کل شی خلقه» (همو). عرب به اینگونه رعایت ادب میکرد و گاهی هم واژهای را از نظر ادب به جای واژهای دیگر به کار میبرد، پس معنی «لیس یحسن یکتب» چنین میشود: «لیس یعرف یکتب» (طبری، همان، ص 258). به هر صورت بر اساس نظر علمای مسلمان در قضیه حدیبیه، همان گونه که بلاشر گفتهاش را در حاشیه صفحه اول مقدمه بر قرآن نقض کرده است، کتابت رسول خدا به معنی املاء بر کاتب است؛ یعنی پیامبر شخص دیگری را مأمور نوشتن کرد و این املا روش ویژه حضرت در طول حیات پیامبر بود. ماجرای قلم و دوات داستان قلم و دوات خواستن رسول خدا(ص) در بستر رحلت برای نوشتن مطلبی، در اخبار خاصه و عامه آمده است؛ این که حضرت در وقت شدت مرض موت گفت: «دواتی و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که پس از من گمراه نشوید»؛ ولی هیاهویی شد و گفتند پیامبر هذیان میگوید. رسول خدا(ص) هم رنجیده خاطر شد و دستور داد حاضران از نزد او بیرون بروند (طبری، همان، ج 3، ص 192). این روایت دلالت صریح بر توانایی پیامبر بر نوشتن میکند. بررسی: این ماجرا به هیچ وجه ادعای بلاشر را ثابت نمیکند؛ زیرا رسول خدا(ص) در حالات عادی هم کاغذ و قلم میخواست تا کاتبان وحی و نویسندگان، آیات و نامههای حضرت را بنویسند. چگونه میتوان باور کرد که حضرت در چنان حالات بحرانی و احتضار میخواست خودش نامه بنویسد در حالی که درد چنین اجازهای به وی نمیداد. به علاوه بلاشر مینویسد: در این لحظات، علی(ع)، عمر و دیگران کنار بستر پیامبر حضور داشتند (مقدمه بر قرآن، ص 11). بر حسب معمول باید آنها نوشتن را به عهده میگرفتند؛ چنان که در حالات عادی نیز روش رسول خدا(ص) همین بود.سومین دلیل بلاشر این بود که چون در قرآن اصطلاحات تجاری فراوان آمده و محمد(ص) قبل از بعثت حسابدار خدیجه بود، پس او حساب و کتاب و نوشتن را میدانست.در پاسخ این استدلال بلاشر، میگوییم: به تجربه افراد بسیاری را دیدهایم که اهل تجارت و حساب و کتاب هستند اما نمیتوانند بنویسند و بخوانند. در نقد نظریه مذکور شاید جالب باشد که بدانیم تقریباً دو قرن پیش از بلاشر، نویسنده نامدار فرانسوی، ولتر، همین دلایل را برای اثبات درس خواندگی پیامبر(ص) اقامه کرده و دلیل دیگری هم بر آنها افزوده است، مانند این که پیامبر تقویم ناقص اعراب را اصلاح کرد و کسی که محاسبات نجومی بداند، خواندن و نوشتن هم میداند. (کلیات ولتر ، چاپ Lquis Mahand ، 11/207 مراد ولتر آیه مبارکه 36 سوره توبه «ان عده الشهور عندالله اثنی عشر شهرا» است). ولتر با بی شرمی تمام گفته است پیامبر به جهل خواندن و نوشتن تظاهر میکرد تا قرآن را معجزه بنمایاند. وی مینویسد: چه اشکالی دارد که کسی خواندن و نوشتن بداند، ولی خود را دانشمند ننامد؟ (همو، ج 11، ص 207). به گمان ولتر و پیروان او، واژه «امّی» در قرآن از روی مبالغه و برای زینت کلام به کار رفته است؛ مانند نظریه ادوار مونته. که کاربرد «امی» را برای زینت کلام میداند. بلاشر پا را فراتر میگذارد و اصلاً در معنای واقعی «امّی»، به رغم اجماع مسلمانان و فرهنگنویسان عرب، تردید میکند و آن را مغایر روایات ابن سعد میداند. باید پرسید چرا وی با همه وسواس علمی، در نص قرآن تردید میکند و به برخی از روایات استناد میجوید؛ در حالی خودش در موارد دیگر همین روایات را اعتمادناپذیر میداند؟ به علاوه قرآن از نظر اصول مسلمانان، قطعی الصدور است و اغلب روایات ظنی الصدورند. در موارد شک و شبهه باید روایات را به قرآن ارجاع داد؛ نه اینکه قرآن را با روایات توجیه کرد؛ مانند کاری که بلاشر انجام داده است! در واقع بلاشر و امثال او را، دچار سر درگمی کرده، شگفتزدگی در برابر اسلام و قرآن است. چگونه مردی که حتی سواد خواندن و نوشتن نداشت، توانسته است کتابی به این شیوایی بیاورد و در مدتی کوتاه بر سراسر شبه جزیره عربستان مسلط گردد. و اساس تمدنی درخشان را پی ریزد؛ در حالی که، به گفته ولتر، «دانشمندانی مانند نیوتن و لاک که بزرگترین فیلسوفان و بهترین نویسندگان زمان خود بودند، به زحمت توانستهاند گروهی اندک را گرد خود آورند که از تعداد آنان هم روز به روز کاسته میشود»؟ (ولتر، همان، ج1، ص 80). از اینرو بلاشر میکوشد تا ثابت کند که پیامبر باسواد بود و دست کم خواندن و نوشتن میدانسته وی در این راه چندان میکوشد که دچار تناقض میگردد. اگر بپذیریم که پیامبر خواندن و نوشتن میدانست، آن گاه ترجمه نخستین آیه از سوره «علق» نیازی به توجیه و تفسیر نخواهد داشت. با این همه، بلاشر فعل «اقرأ» را در آیه مذکور به «Preche» (موعظه یا تبلیغ کن) ترجمه کرده است؛ ولی برای ترجمه خود در کتاب دیگرش، درآمدی بر قرآن به توجیههای متعددی متوسل شده است (بلاشر، درآمدی بر قرآن، ص10ـ 6). میتوان گفت بلاشر تحت تأثیر ترجمه نولدکه قرار گرفته است که قبل از او فعل «اقرأ» را به «وعظ و تبلیغ» ترجمه کرده بود. در مورد آیه 47 و 48 سوره عنکبوت و عبارت وَمَا کُنتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ که در ترجمه آن «Tu ne recitais pas» (با صدای بلند نمیخواندی) آورده است، نیز همین گونه است. در این صورت ترجمه جزء دیگر آیه وَلاَ تَخُطَّهُ بِیَمِینِکَ چه میشود؟ اینها پاسخهایی است که خدای متعال به آن دسته از یهودیان که میگفتند پیامبر(ص) مطالب قرآن را در تورات و انجیل خوانده است، میدهد. بلاشر در کتاب «در آستانه قرآن» برای تقویت رأی خود، در مورد واژه امی («امی» به معنی ناتوانی نسبت به قرائت و کتابت نیست؛ بلکه مراد از امیون کسانیاند که وحی و کتابی را تلقی نکرده و نپذیرفتهاند، پس نسبت به شرائع الهی ناداناند؛ نه نسبت به خواندن و نوشتن) به تفسیر طبری ارجاع میدهد و مینویسد: طبری در اینباره روایات متعددی را آورده است، از جمله این روایت که از ابن عباس آورده، میگوید «الامیون قوم لم یصدقوا رسولا ارسله الله ولا کتابا انزله الله فکتبوا کتابا بایدیهم ثم قالوا سفله جهال (هذا من عندالله). بلاشر آنگاه مینویسد: خداوند خبر داده که آنها مینویسند و به جهت جحودشان نسبت به کتاب آسمانی و پیامبران، امّی خوانده شدهاند. در حالی که اگر ما به تفسیر طبری مراجعه کنیم، مشاهده مینماییم که طبری در دنباله قول خود آورده است. وهذا التاویل تاویل علی خلاف مایعرف من کلامالعرب المستفیض بینهم وذلک ان الامی بین العرب هوالذی لایکتب» (بلاشر، در آستانه قرآن، ص7). به بیان دیگر بلاشر قسمت اول سخن طبری از ابن عباس را مورد توجه قرار داده و ادامه سخن وی را از قلم انداخته است. سرگشتگی بلاشر در این نوع از استدلالها مشهود است. آنچه او را دچار این سردرگمی میکرد، همان بود که از اواخر قرن نوزدهم و در طول نیمه اول قرن بیستم، گریبان اصحاب عقل و علم را فرا گرفته بود؛ کسانی که میخواستند همه چیز، حتی دین و ماورا الطبیعه، را با محک علوم تجربی که پیوسته در حال پیشرفت و تغییر دائمی است، بسنجند. هرچند عقیده مسلمانان این است که موهبت خواندن و نوشتن پس از بعثت به پیامبر(ص) تفویض شده است (حدیدی، نقدی بر ترجمه بلاشر، ترجمان وحی، ش2)؛ اما مسلماً نوع علم رسولالله اکتسابی و طبیعی نبود. 5. مونتگمری وات (1909) مونتگمری وات خاورشناس انگلیسی و نویسنده کتابهایی چون «محمد در مکه»، «محمد در مدینه»، «محمد پیامبر و زمامدار»، و «وحی در جهان معاصر» است. مقالاتی هم از وی در دایرةالمعارف اسلامی به رشته تحریر در آمده است. وات مانند بلاشر، نولدکه و برخی مستشرقان اعتقاد دارد که پیامبراکرم(ص) پیش از بعثت توانای بر خواندن و نوشتن بوده؛ اما ادعای وی مانند بلاشر استدلال قوی ندارد. او مینویسد:«با وجود اینکه اسلام اصولی را بیان میکند که محمد(ص) خواندن و نوشتن نمیدانست، ولی دانشمندان جدید غرب، در این مسأله تردید دارند... . فرض این است که تاجری فعّال مثل محمد(ص) (پیوسته) بهرهاش از فنونی مثل خواندن و نوشتن افزایش مییافته است» (لخضر شایب، نبوة محمد فی الفکر الاستشراقی، ص390). به عقیده وات مسلمانان میخواهند با «امّی» نشان دادن پیامبر، معجزه بودن قرآن را نتیجه بگیرند. وی مینویسد:«مسلمانان متعصب عقیده دارند که محمد خواندن و نوشتن نمیدانست، ولی این عقیده مورد شک محققان جدید غربی است؛ زیرا میگویند مسلمانان با این بیان میخواهند ثابت کنند که قرآن معجزه است» (محمد در مکه، تعریب شعبان برکات). وات معتقد است که بیشتر مردم مکه خواندن و نوشتن میدانستند و با انتساب حرفه بازرگانی به پیامبر(ص)، میگوید:«بعید به نظر میرسد تاجر با استعدادی مانند محمد از این هنر (خواندن و نوشتن) بیبهره باشد» (محمد در مدینه، تعریب شعبان برکات). بررسی: وات معتقد است که پیامبر(ص) پیش از بعثت توانای بر خواندن و نوشتن بود. باید بگوییم که این مطلب خلاف شهادت قرآنکریم و اجماع مسلمانان است. وات تنها یک دلیل بر عقیده خود میآورد و آن هم عبارت است از بازرگان بودن محمد(ص)! در صورتی که اولاً. ارتباطی بین تاجر بودن و توانایی بر خواندن و نوشتن وجود ندارد و تاجر بودن نه دلیل بر توانایی بر نوشتن و خواندن است؛ نه دلیل بر ناتوانی. ثانیاً. پیامبر(ص) در تاریخ اسلام فردی تاجر شناخته نشده است و جز چند مورد جزیی تجارت نکرد؛ بنابراین صغرای گفتار وات، علاوه بر نتیجهاش، اشتباه است. اشکال دیگر این است که او اکثر مردم مکه را باسواد میداند؛ در حالی که به اعتقاد همه مورخان و شواهد تاریخی، قوم پیامبر(ص) اسلام که قرآن بر آنها نازل شد، خواندن و نوشتن نمیدانستند. آوردهاند که حرب بن امیه (تولد: 39 سال قبل از هجرت) نخستین کسی بود که خط را از مردم حیره آموخت و به مکه آورد؛ بنابراین در عصری که قرآن نازل شد، خط و کتابت پیشینه قابل ذکری میان قوم رسول خدا نداشت و مردم بیش از نوشتن و خواندن، به حافظه قوی خود اعتماد میکردند. از اینرو گفتهاند در اوایل بعثت در تمام قریش تنها بیست و دو نفر خواندن و نوشتن میدانستند. افراد با سواد در مدینه از این تعداد نیز کمتر بودند؛ به گونهای که واقدی شمار آنان را یازده نفر میداند (رامیار، تاریخ قرآن، ج2، ص 291). تا اواخر دوره رسالت نیز تعداد با سوادان چندان افزایش نیافت، زیرا آخرین عددی که برای کاتبان وحی یاد کردهاند چهل و پنج نفر است (همو). این تعداد در قیاس با دهها هزار مردمی که در عهد رسول خدا(ص) مخاطب وحی بودند، بسیار ناچیز است؛ بنابراین شواهد، وات نمیتواند ادعای با سوادی مردم مکه را مطرح کند و با سوادی پیامبر را از آن نتیجه بگیرد. علاوه بر این، قرآن زبان صدق خداوندگار عالم، نیز به بیسوادی قوم رسولش گواهی میدهد؛ آنجا که میفرماید:هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ. مونتگمری وات برای این که بتواند تاثیر پذیری پیامبر(ص) از متون اهل کتاب را تبیین کند، سخن خود را بر اساس تردید در «امی بودن» پیامبر و انکار آن آغاز میکند، سپس با استناد به تشابه میان برخی آموزههای اسلام و مسیحیت، از جمله اعتقاد به خالقیت، قضا و قدر، روز رستاخیز و ...، آیین مسیحیت را منشأ دین اسلام معرفی میکند و در پی تبیین چگونگی این منشأ بر میآید. وات منشأ اصلی دین اسلام را اندیشههای پیامبر(ص) میداند؛ این که وی با تخیل خلاق خود و اندیشهورزی در اوضاع جامعه، آموزههای اسلام را ارائه نمود. بر این اساس او میپندارد پیامبر(ص) تعالیم اسلام را از وحی دریافت نکرده؛ بلکه از دو منبع تعالیم یهودیت و مسیحیت و شرایط اجتماعی و فرهنگی محیط عربستان باز خوانی نموده است. روشن است که اثبات این مطالب، بدون توانایی پیامبر بر خواندن و نوشتن ممکن نبود؛ لذا «امی» بودن حضرت را نفی مینماید. وات هیچ دلیلی برای با سواد بودن پیامبر(ص) ارائه نکرده است. وی آن را یا به اعتقاد دانشمندان غربی نسبت میدهد یا با توجه به تاجر بودن پیامبر(ص) بیسوادی حضرت را بعید میداند. گرچه خودش در ادامه غیر مستقیم به بطلان مسأله پیبرده است. او در جایی دیگر مینویسد:«طرز بیان مطالب کتاب مقدس در قرآن نشان میدهد که او خود این کتاب را نخوانده است. همچنین نشان میدهد که از کتاب دیگری استفاده نکرده است» (محمد وسیاستمدار، ترجمه اسماعیل والی زاده، 1244). وات معتقد است که پیامبر(ص) کتاب مقدس را به صورت مستقیم نخوانده بود؛ ولی چون با پیروان دیگر ادیان الهی و اهل کتاب در تماس بود، با نیروی خلاق خویش و تغییر و تحول در آن تعالیم، توانست قرآن را به وجود آورد. اینها فرضیاتیاند که به همدیگر بافته شدهاندو مدعاهای بیدلیلیاند که استدلالی برآنها اقامه نکرده است. 6 و 7. هاملیتون گیپ و برنارد لوئیس نخستین فرد مستشرق اسکاتلندی و دومی خاورشناسی انگلیسی است. گیپ در توصیف پیامبر(ص) مینویسد:«امی یعنی غیر مرتبط به یهود که بعدها این واژه به وسیله عامه مسلمین به پیغمبری که سواد خواندن ونوشتن نداشته، تفسیر شده است» (گیپ، اسلام بررسی تاریخی، ص 79). بر همین اساس گیپ منشأ غیر وحیانی و غیرالهی را برای قرآن درنظر میگیرد و مینویسد:«محمد مانند هر شخصیت مبتکری از یک سو از اوضاع داخلی متأثر است و از سوی دیگر از عقاید و آراء و افکار حاکم زمان خویش و محیطی که در آن رشد کرده، تأثیر میپذیرد و مکه در این تأثیرگذاری نقش ممتازی دارد و میتوان گفت تأثیر دوران مکه بر سراسر زندگی محمد آشکار است و به تعبیر انسانی، میتوان گفت: محمد پیروز شد چرا که یکی از مکیها بود» (سالم الحاج، نقد الخطابات الاستشراقی)؛ بنابراین گیپ بر اساس پیشفرض «غیر امی» بودن حضرت رسول اکرم(ص)، مصدر قرآن را داخلی و اَعمال و رفتارهای اعراب جاهلی معرفی میکند.برنارد لوئیس هم اظهار میدارد:«محمد پیش از بعثت کتاب مقدس مسیحیان را نخوانده بود» (یوسف مروه، ص 44 و 80). بررسی: اگر منظور لوئیس این است که رسول خدا فقط کتاب انجیل را نخوانده بود، میگوییم: پیامبر نه تنها کتاب مسیحیان؛ بلکه هیچ کتاب دیگری را نخوانده بود. نظریه این دو مستشرق در مورد «امی» بودن کاملاً روشن نیست وآنها دلیلی بر مدعای خود ذکر نکردهاند که نقدپذیر باشد و تنها اظهارنظرهایی کردهاند که مخالف قرآن و اجماع مسلمانان است. 8. هنری لامنس (1862ـ1973) لامنس خاورشناس بلژیکی و از راهبان متعصب مسیحی بود. آثارش سرشار از تعصب و عاری از انصاف است. او از طرفداران سرسخت بنیامیه و یزید و مخالف شیعه، امام علی و پیشوایان تشیع است. لامنس در باره موضوع بحث ما مینویسد:«درباره این سؤال که آیا پیامبر(ص) با خواندن و نوشتن آشنا بوده، باید گفت که بله، همین طور بوده». از طرفی لامنس معتقد است:«قرآن یگانه منبعی است که باید در بیان سیره پیامبر مورد استناد قرار گیرد و کتب حدیث جملگی مجعول هستند و با هدف ستایش از زندگی پیامبر ساخته و پرداخته شدهاند» (شینی میرزا، خاورشناسی و حدیث، مجله علوم حدیث، ش 39).بنابراین لامنس مانند برخی از مستشرقین هیچ ارزشی برای کتب حدیث و سیره قائل نیست. بررسی: لامنس اظهارنظری بدون دلیل ارائه نموده است. او منتظر نظر قرآن و اسلام اصیل است، تا به گونهای بر عکس آن سخن بگوید. به نظر لامنس قرآن یگانه منبعی است که باید مستقل از حدیث مورد استناد سیره پیامبر قرار بگیرد، اما خودش بر خلاف سخنش در بیان سیره حضرت، به قرآن استناد نکرده است؛ زیرا مایههای آیات قرآنی بر این اساس دلالت دارد که پیامبر(ص) را به صراحت «امی» و ناآشنای با خواندن و نوشتن معرفی میکند. نتیجه در این مقاله نظر هیجده تن از خاورشناسان در مورد «امی» بودن یا نبودن پیامبر بیان و بر اساس دلایل عقلی و نقلی و مستندات قرآنی و روایات و اجماع مسلمانان بررسی شد و حاصل اینکه بین «غیر امی» بودن و «منشا صدور غیر الهی» بودن قرآن ارتباط هست. از سوی دیگر نظر برخی دیگر از خاورشناسان در ردیف نظر مفسران اسلامی است و جایگاه ویژهای در بین آنها دارد. منابع 1. ابنفارس، احمد، معجم مقاییساللغة، نشر دارالکتب اسلامیة بیروت، 1420ق، چ سوم. 2. آرمسترانگ، کارل، زندگینامه پیامبر اسلام، ترجمه کیانوش حشمتی، انتشارات حکمت، تهران، 1383. 3. البخاری، صحیح البخاری، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، 1401ق. 4. البدوی، عبد الرحمان، دفاع عن القرآن ضد منتقدیه، ترجمه کمال جاد الله، الدار العالمیه للکتب والنشر، بیجا، بیتا. 5. بلاشر، رزی، درآمدی بر قرآن، ترجمه: دکتر اسدالله مبشری، ارغنون، تهران 1372. 6. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، دانشگاه بغداد، بغداد، 1413ق. 7. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، تنظیم و ویرایش: علی اسلانی، نشرإسراء، قم، 1381. 8. حجتی محمد باقر، تاریخ قرآن کریم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1386، چ 23. 9. حدیدی، جواد، نقدی بر ترجمه بلاشر، مجله ترجمان وحی، 1376 ش 2. 10. خیرالدرع، محمد، نبی الاسلام شخصیته، حیاته، رسالته فی عرض جدید علی اضواء العلم والفلسفه والتاریخ، تقدیم سهیل زکار، دمشق، مطبعه الشرق الاوسط، 2002 م. 11. راغب اصفهانی، ابوالقاسم الحسین بن محمد، مفردات فی غریب القرآن، المکتبة الرضویه، تهران، 1332 ش. 12. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، موسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، 1384 ش، چ 6. 13. رضا، محمد، محمد رسول الله(ص)، اعتنی حسان السید درویش، عالم الکتب، بیروت، 1426هـ. 14. زمانی، محمد حسن، مستشرقان و قرآن، موسسه بوستان کتاب، قم، 1385، چ اول. 15. ساسی سالم الحاج، نقد الخطاب الاستشراقی الظاهرة الاستشراقیه واثرها فی الدراسات الاسلامیه، دارالمدار الاسلامیه، طرابلس، دارالفکر، بیروت و دمشق، 2002. 16. شاهین، عبدالصبور، تاریخالقرآن، مصر1966م، ص248، Introdu ctian am coram EdiT 1959. 17. شینی میرزا، سهیلا، مقاله خاور شناسی وحدیث، مجله علوم حدیث، 1385، ش39. 18. طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، 1393 ق. 19. الطبرسی (امینالاسلام)، ابوعلیالفضلبنالحسن، مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن، المکتبة الاسلامیه، تهران، 1395 ق، ده جلدی، چ پنجم. 20. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، 1393 ق، دار المعرفة، بیروت. 21. طوسى، ابوجعفر محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بیتا. 22. فامیل ربیعی آستانه، مسعود، معرفی چند اثر برجسته مستشرقان، مجله بینات، 1380، ش 30. 23. فخر الدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 ق، چ سوم. 24. قاسمی، محمدجمال الدین، محاسن التاویل (تفسیر قاسمی)، موسسه تاریخ عربی، بیروت، بیتا. 25. قمیحا، الشیخ نزیه، دفاع عن حضرة الرسول المصطفی من طریقی السنة والشیعة، دارالهادی، بیروت، 1424. 26. کارلیل، الابطال، تعریب: محمد السباعی، المطبعة المصریة بالازهر، قاهرة، 1349ق. 27. کاشانی، محمد محسن الفیض (م 1091 ق)، تفسیر صافی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1402 ق، الطبعة الثانیة. 28. کلیات ولتر، چ Lquis Mahand. 29. کونستان ویرژیل، گیورگیو، محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ترجمه: ذبیح الله منصوری، امیرکبیر، تهران 1342. 30. لخضر شایب، نبوة محمد فی الفکر الاستشراقی، مکتبة العبیکان، ریاض، 1422هـ. 31. لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید محمد تقی فخر داعی گیلانی، افراسیاب، تهران، 1378. 32. محمد وسیاستمدار، ترجمه اسماعیل والی زاده، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1244. 33. مکارم شیرازی، ناصر (با همکاری جمعی از نویسندگان)، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1364 ش. 34. ویل دورانت، قصة الحضارة، تعریب محمد بدران، جامعة الدول العربیة، بیجا، بیتا. 35. Encyclopaedia o the Qurān / Jane Dammen McAulie, eneral editor. Published: Leiden : Brill, 2001-2006. 36. shorter. P.764 .Horovitz: S.51. Buhl – shaeder: Das Leben muhammeds. Leipzi 1930 . S . Nolddeke I. S. 14 (دائرة المعارف اسلام) دکتر معصومه دولت آبادی/عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی رودهن منبع: مجله قرآن پژوهی خاورشناسان شماره 9 پایان متن/
93/05/27 - 03:18
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 182]
صفحات پیشنهادی
تاثیرات دائمالوضو بودن
یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۹ ۲۷ دائم الوضو بودن توفیقی است که اگر به لطف خدا شامل حال انسان شود دارای آثار و برکات فراوانی است استمرار بر وضو توجه انسان را نسبت به خداوند بیشتر میکند و راه ذکر قلب را بر انسان میگشاید به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنافرزندان یعقوب پیامبر با هر طرز فکری صاحبان فلسطینند/ صهیونیستها با ادعای دروغین پیروی از دین یهود سناریوی خون
گزارش فرزندان یعقوب پیامبر با هر طرز فکری صاحبان فلسطینند صهیونیستها با ادعای دروغین پیروی از دین یهود سناریوی خونینی را آغاز کردند فرزندان یعقوب پیامبر نه به واسطه اینکه فرزند یعقوب نبی هستند و نه به واسطه اینکه اکنون مسلمان مسیحی یهودی و یا پیرو هر آئین دیگری هستند بلکهدائم به یاد خدا بودن چه برکاتی دارد؟
دائم به یاد خدا بودن چه برکاتی دارد فرهنگ > دین و اندیشه - آیت الله جوادی آملی می گوید وقتی خدا دائما فیض میرساند حیف است انسان غافل باشد ما باید ذکر کثیر داشته باشیم و یاد او در دل و نام او بر لب میشود ذکر کثیر به گزارش خبرآنلاین به نقل از اسراء نیوز آیت الادعای جدید ماری هارف بیانگر عدم درک آمریکا از مفهوم تحریم است
آصفری در گفتگو با باشگاه خبرنگاران ادعای جدید ماری هارف بیانگر عدم درک آمریکا از مفهوم تحریم است عضو هئیت رئیسه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت صحبتهای سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در حالی بیان میشود که این کشور ایران را از حق قانونی خود مبنی بر داشتن نماینده در سازمدولت ادعایی در مورد جامع و کامل بودن بسته خروج از رکود ندارد
نیلی دولت ادعایی در مورد جامع و کامل بودن بسته خروج از رکود ندارد مشاور اقتصادی رئیسجمهور با اشاره به این که دولت ادعایی در مورد جامع و کامل بودن بسته خروج از رکود ندارد گفت برخی مسائل ارائه شده در این بسته زمانبر است اما باید تلاش شود تا مسائل غیرتحریمی رفع و گرهگشایی شوددفاع از قاتل عموی پیامبر اسلام (ص)توسط یک مبلغ سعودی
دفاع از قاتل عموی پیامبر اسلام ص توسط یک مبلغ سعودی یک مبلغ مشهور سعودی با دفاع از قاتل عموی پیامبر اسلام ص در اظهاراتی عجیب مدعی شد که برخی رویدادهایی که در فیلم الرساله به کارگردانی مصطفی عقاد به تصویر کشیده شده دروغ است به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویسعکس العمل به فتوای واجب نبودن جهاد در فلسطین
عکس العمل به فتوای واجب نبودن جهاد در فلسطین این فتوا در راستای طرحی که برای تقسیم منطقه تهیه شده صورت گرفته است به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس دینی جام نیوز روزنامه مصری «مصری الیوم» نوشت «ابراهیم نجم» مشاور مفتی مصر فتوای اخیر «یوجهاد، مفهومی ارزشی در فرهنگ اسلامی است
شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۵ ۲۱ یک محقق و پژوهشگر حوزه علمیه کشور گفت جهاد مفهومی ارزشی در فرهنگ اسلامی است که بیانگر تلاش و مجاهدت مقدس در عرصههای گوناگون است به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه خراسان حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا کتابی در جمع مدیران فرهنگی امردميبودن، اسلامي بودن دو جزء جدايي ناپذير«جمهوري اسلامي»
مردميبودن اسلامي بودن دو جزء جدايي ناپذير جمهوري اسلامي جمهوري اسلامي دو جزء دارد جمهوري است يعني مردمي است اسلامي است يعني بر پايه ارزشهاي الهي و شريعت الهي است مردمي است يعني مردم در تشكيل اين نظام در بر روي كار آوردن مسئولان اين نظام نقش دارند پس مردم احساس مسئوليتتفاوت پیامبر با امام در چیست؟
تفاوت پیامبر با امام در چیست امام مردم را راهبرى مى کند و به پیمودن راه وا مى دارد به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس دینی جام نیوز «شأن نبى» آن است که راه را بر مردم آشکار کند امّا امام مردم را راهبرى مى کند و به پیمودن راه وا مى دارد براین اساس مقام امامت امسلمان بودن منافاتی با رفاه مادی و اجتماعی ندارد/ ضرورت وجود یک زمینه دینی برای حل مشکلات اجتماعی
دین و اندیشه تحقیقات نشان می دهد مسلمان بودن منافاتی با رفاه مادی و اجتماعی ندارد ضرورت وجود یک زمینه دینی برای حل مشکلات اجتماعی تحقیقات انجام شده توسط شخصیتهای آکادمیک ترکیه نشان می دهد که محافظه کارترین ترکیه مسلمان نیز بین اعتقادات دینی خود رفاه اجتماعی و داشتن شغل مناسب هزیارتگاه جد پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) در نوار غزه / تصاویر
زیارتگاه جد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در نوار غزه تصاویر روایتهای موجود اظهار میکند که هاشم بن عبد مناف جد پیامبر بزرگوار پیامبر اسلام ص و حضرت علی ع و نیای سلسله جلیله بنی هاشم در غاری در کنار دیوار شهر غزه آن دوره به خاک سپرده شده که هم اکنون گوشه شمال غربی مسجدابن عربی، میراثدار پیامبران اثر ویلیام چیتیک ترجمه و منتشر شد
دین و اندیشه قرآن و متون دینی به همراه مقدمه قاسم کاکایی ابن عربی میراثدار پیامبران اثر ویلیام چیتیک ترجمه و منتشر شد کتاب ابن عربی میراثدار پیامبران به رغم اختصارش یکی از بهترین کتابهایی است که با زبانی ساده و روان و به دور از اصطلاحات مغلق و پیچیده و حواشیِ غیر ضروآیا پیامبر اکرم به شهادت رسیدند؟
آیا پیامبر اکرم به شهادت رسیدند در احادیث معتبره وارد شده است که حضرت رسول ص به شهادت رسیده اند به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس دینی جام نیوز وقتی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله از کار صلح و تقسیم غنایم جنگ خیبر فارغ شدند و در صدد مراجعت به مدینه بودند جریانفلسفه، فست فود نیست که در خیابان خورده شود/ احیاگران حکمت ایران باستان چه کسانی بودند
دین و اندیشه دینانی در گفتگو با مهر فلسفه فست فود نیست که در خیابان خورده شود احیاگران حکمت ایران باستان چه کسانی بودند یک استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران با بیان اینکه ما باید کتاب بخوانیم و مردم را به کتاب خواندن ارجاع دهیم گفت نباید آماده خور باشیم چرا که فلسفه فست فوسرانجام قاتل حمزه(ع) چه شد/ پیامبر(ص) به قاتل عمویش چه گفت؟
دین و اندیشه اسلام در جهان سرانجام قاتل حمزه ع چه شد پیامبر ص به قاتل عمویش چه گفت خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه بعد از شهادت حضرت حمزه ع پیامبر ص دستور قتل وحشى را صادر فرموده بودند اما با اسلام آوردن او مشمول عفو پیامبر ص قرار گرفت و آزاد شد اما حضرتش فرمود خودتافضل بودن پیامبر اکرم بر تمام مخلوقات عالم هستی
استاد حوزه و دانشگاه تببین کرد افضل بودن پیامبر اکرم بر تمام مخلوقات عالم هستی خبرگزاری رسا ـ استاد حوزه و دانشگاه گفت پیامبر اکرم ص خِیرَه رَبِّ العالَمین است چرا که مظهر تام اسماء الهی و برگزیده تمام مخلوقات عالم هستند و از سوی خداوند مأموریت دارند تا تمام موجودات را به-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها