تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798488506




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ماجراي پايان ناپذير حافظ


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ماجراي پايان ناپذير حافظ
ماجراي پايان ناپذير حافظ نويسنده:احسان رضايي حافظ، معمايي است. او چه در روزگاران قديم و چه در زمانه اي که مدرنيته، تمام سنت هاي ما را به چالش مي کشد، همچنان در ناخودآگاه ذهن و زبان ما حضور پررنگ دارد. شعرش را که نگاه مي کنيم، به نظرمان سهل و آسان مي آيد؛ بس که به حرف زدن طبيعي مي ماند. با اين حال، هيچ کس ديگر را سراغ نداريم که مانند او سخن گفته باشد و شعرش هنوز هم زبان حال ايراني جماعت گم شده در دنياي دود و ترافيک باشد. حافظ، يک راز است. شعر او، ما را به باغ هاي پرگل شيراز مي برد. و يادمان مي رود که او اين اشعار نغز را زماني سرود که تيمور تاتار از کله مناره مي ساخت و آن چه را که از حمله ي چنگيز،جان سالم به در برده بود، با خاک يکسان مي کرد. يک روزنامه نگار آمريکايي نوشته است:«شعرحافظ نمود زنده بودن ايرانيان است.»حافظ، يک ماجرا است. او تبليغ عشق و رندي مي کند و پرهيز از رياکاري.و ما اگر چه عاشق نيستيم و ريا مي کنيم، اما همه رنديم. درباره زندگي حافظ دو سه چيزي که از او مي دانيم دو سه چيزي که از او مي دانيم، از اين قرار است:شمس الدين محمد، پسر بهاءالدين، در بين سال هاي 712 تا 727 قمري (1320 تا 1325ميلادي) در شيراز متولد شد و به سال 792 قمري (1388ميلادي)درگذشت و به خاک شيراز سپرده شد. چون قرآن را از برداشت، تخلص شعري خود را «حافظ» برگزيد.نزد دانشمندان زمان به تحصيل علوم و آداب پرداخت و در ادبيات فارسي، ادبيات عرب، تفسير قرآن، فقه، نجوم و موسيقي خبره شده بود.روزگار را به بحث و درس گذراند. با ناموراني از قبيل سلمان ساوجي، کمال خجندي، ابوبکر زين الدين تايبادي، شاه نعمت الله ولي، شاه شيخ ابواسحاق، شاه شجاع، تيمور لنگ و بسياري ديگر معاصر بود. در دوره ي پر آشوبي زندگي مي کرد. بعضي از اميران مشاهير زمان را گاه در شعرهاي خود ستايش کرد.از زادگاه خود سفر نکرد. درباره بناي حافظيه پشت نارنجستان:حافظ، خودش پيش بيني کرده بود که مزارش «زيارتگه رندان جهان خواهد بود» و چنين شد. مدفن او تقريباً از همان روز دفنش مشهور شد، و زيارت مقبره اش از همان وقت، جزء آداب و سنن شيرازيان و مسافران درآمد. تنها ده سال بعد از فوت حافظ به دستور تيمور بر سر آرامگاه او عمارت برپا شد که از شکل ظاهري آن جز گنبدي وسيع، چيز ديگري در کتاب ها ذکر نشده.شاه اسماعيل صفوي، ابتدا دستور خراب کردن اين بنا را داد، ولي چون شنيد که حافظ شيعه بوده،خودش مزاري براي او ساخت.شاه عباس پياده به زيارت مزار او آمد و آن را توسعه داد.نادرشاه به درويش هاي ساکن در اين مزارمستمري مي داد.و کريم خان، پس از دفن کردن معشوقه اش «شاخه نبات»درکنار مزارخواجه،نارنجستان مشهور امروزي را در کنار مزار ساخت و سنگ قبرنفيسي را هم بر روي آرامگاه نهاد که تا امروز به جاي مانده.و در دوره ي قاجار هم چندين بار بناي آرامگاه که ديگر «حافظيه» خوانده مي شد، تغيير کرد و هر اميري، چيزي به آن افزود که يک بار هم مظفرالدين شاه، هزار تومان براي ساخت بنايي جديد صرف کرد اين بنا برجا بود تا در سال 1316، انجمن مفاخر ملي ايران، آرامگاه امروز را ساخت. تفأل به حافظ دوستم دارد؟ دوستم ندارد؟:تفأل زدن و گرفتن فال براي مشورت يا دانستن از آينده، از عادات بسيار قديم بشر است.براي فال زدن، روش هاي مختلفي وجود دارد. در شرق، فال باز کردن از ميان کتاب هاي مقدس، يکي از پرطرفدارترين اين روش ها بوده و هست. در ايران، مردم معمولاً با کتاب خدا و يا ديوان حافظ فال مي گيرند. بسياري از کساني که فال حافظ مي گيرند، به آن اعتقاد و اعتماد دارند.در يک نظرسنجي از گروهي دانشجوي فوق ليسانس و دکترا، تعداد افراد معتقد به فال حافظ، 54 درصد از کل جمعيت مورد مطالعه بود.(باورهاي عاميانه درباره فال حافظ، دکتر روح الاميني، صفحه 34)همچنين داستان هاي فراواني از تفأل هايي که با پاسخ دقيق و جالب حافظ مواجه شده، درميان عامه رواج دارد.اگر در صحت اين روايت ها ترديد باشد، در سابقه ي تاريخي تفأل زدن به حافظ،هيچ شکي نيست.نسخه اي خطي از ديوان حافظ موجود است که امپراتورهاي هند،همايون پادشاه و جهانگير پادشاه که تنها صد و خرده اي سال با حافظ فاصله داشته اند، تفأل هاي را که به آن کتاب زده اند و نيز تناسب شعربا نيت فال را مکرر يادداشت کرده اند. فال حافظ مانند هرسنت ديگري، داراي آداب مخصوص است از جمله نيت کردن، خواندن فاتحه براي خواجه و بازکردن فال.در مورد پيدا کردن و تفسير غزل يا بيت جواب هم بايد دقت کرد.از جدول هاي فالنامه هم مي توان استفاده کرد. جز در مواقع شک و ترديد و نياز به مشورت، برخي اوقات خاص هم براي فال حافظ هست:شب يلدا و هنگام تحويل سال.شاعران غير ايراني شبيه حافظمعادل هاي خارجي «حافظ»:مقايسه ي اديبان و نويسندگان با هم، از تفريحات و علاقه هاي ادب دوستان است.درمورد حافظ هم تلاش هايي براي مقايسه ي او و ساير شاعران فارسي گوي و يا شاعران ملل ديگر صورت گرفته. برخي او را با سافو، شاعره ي غزل سراي يونان باستان مقايسه کرده اند.بعضي ها هم او را با تانيگوچي بوسون هايکوسراي ژاپني، و نيز با ابن فارض، شاعر عارف مسلک مصري همانند دانسته اند. اما جالب ترين نمونه اش مقايسه ي حافظ با شاعر بزرگ چيني، لي بو است. لي بو (701 تا 762 ميلادي) يکي از دو شاعر بزرگ چيني تمام دوران هاست. او مردي عيار و آزاده بود که هيچ اميري را ستايش نکرده و به همين دليل، بارها تبعيد شد. شعرش سرشار از رنگ و نيروي زندگي است و پر از حالت هاي شهودي،زندگي نامه اش کاملاً با افسانه ها آميخته است. لي بو را در غرب،با ترجمه هاي ازراپوند (1885 تا 1972)، شاعر مدرنيست مي شناسند.ايراني هاي عشق حافظ مريدهاي اين طرف آب:شعرحافظ، از همان روزگارخودش در ميان ايرانيان رواج داشته و هنوز هم ديوانش پرفروش ترين کتاب به زبان فارسي است. هر کدام از ما بارها شعر خواجه را خوانده و نقل کرده ايم. اما کساني هم هستند که شيفته ي حافظ و شعرش شده اند. کساني که بين شان پادشاه و دانشمند و عارف هست و شاعر و خوشنويس و فيلسوف هم هست. *عبدالرحمان جامي (817 تا 898 ق)بزرگ ترين شاعر ايران در قرن نهم است. لقب معروف حافظ، «لسان الغيب» را او رواج داد. در غزل سرايي سعي داشت به شيوه ي حافظ نزديک شود، و خودش معترف بود که نتوانسته.*ملاصدرا (980 تا 1050 ق) بزرگ ترين فيلسوف ايران و اسلام که فلسفه اش فلسفه ي بوعلي و سهروردي را از رواج انداخت، همشهري حافظ و از دوستداران او بود.معروف است که از شعرخواجه در صحبتش بسيار استفاده مي کرد.*نادر (1100 تا 1160 ق)شاه افشاري با اين که عمرش را پشت اسب و به جنگ گذراند،به حافظ و شعرش اعتقاد و علاقه ي کامل داشت.قبل از هر جنگ به ديوان حافظ تفأل مي زد و به فقرا و درويشاني که در حافظيه ساکن بودند، مستمري مي داد. *ملاهادي سبزواري (1281 تا 1289 ق)اين حکيم الهي که آخرين فيلسوف بزرگ عالم اسلام بود، علاقه ي عجيبي به حافظ داشت. غزلي از او مانده است با اين شروع:«هزاران آفرين بر جان حافظ/ همه غرقيم در احسان حافظ/...»*ميرزاجواد ملکي تبريزي (1268 تا 1343 ش)درباره عارف بزرگي که استاد اخلاق امام خميني بوده، نقل مي کنند که در قنوت نماز شب خود، اين بيت خواجه را مي خوانده و گريه مي کرده:«زآن پيشتر که عالم فاني شود خراب /ما را ز جام باده ي گلگون خراب کن».*علامه طباطبايي (1281 تا 1360ش) حکيم و عارف بزرگ هم روزگار ما، که تفسير «الميزان»اش شاهکار تفسيرنويسي بر کتاب خداست، اشعار حافظ را بسيار مي خواند. گاه در کلاس درس، شعري از حافظ به خاطرش مي آمد، درس را رها مي کرد و شعر و شرح شعر را مي گفت. برخي از همين حرف ها را شاگردانش يادداشت کرده اند و همين يادداشت ها، شرحي ده جلدي برحافظ شده است.*شهريار (1285 تا 1367 ش)غزل سراي نامي روزگار ما، تخلصش را با تفأل از حافظ، «شهريار» گذاشته بود و در غزل، پيرو او بود. به او «دستيار خواجه» لقب داده اند. *استاد مرتضي مطهري هم شيفته ي حافظ بود و هر روز، وقت معيني را براي قرائت اشعار حافظ کنار مي گذاشت.او علاوه بر نوشتن کتاب «تماشاگه راز»، نسخه اي از ديوان حافظ را هم حاشيه زده و دريافت هاي خود را از اشعار خواجه، مکتوب کرده است. خارجي هاي عشق حافظمريدهاي آن طرف آب:فقط ايراني هال نبوده اند.اين ها هم از طرفداري هاي پروپاقرص خواجه اند:*سلطان محمد دوم (1432 تا 1481) هشتمين سلطان عثماني که به خاطر فتح قسطنطنيه و از بين بردن دولت روم شرقي، «فاتح» لقب دارد، از دوستداران شعر فارسي و حافظ بود. قبل از شروع جنگ ها از ديوان خواجه مشورت مي خواست و خودش هم اشعاري به اقتباس از غزل هاي حافظ دارد.*سودي بسنوي (متوفي به سال 1604) اهل بسنه، همان بوسني امروزي و از دانشمندان عثماني است.به سه زبان ترکي، فارسي و عربي شعر مي گفت و مي نوشت.شرح او بر ديوان حافظ، مشهورترين شرح ديوان خواجه است.شرح سودي را خانم عصمت ستارزاده (دختر ستارخان، سردار ملي)به فارسي برگردانده است. *گوته (1749 تا 1832)شاعر، نمايشنامه نويس، منتقد، پزشک و متفکر آلماني که شاهکارش «فاوست» است. با مطالعه ي ترجمه اي آلماني از غزل هاي حافظ، شيفته ي او شد، تا حدي که خودش فارسي ياد گرفت تا بتواند اشعار حافظ را بخواند.تحت تأثير حافظ، «ديوان شرقي - غربي» را سروده که برخي، آن را از نزديک ترين اثر به ديوان حافظ مي دانند. او شيفته ي حافظ بود و همواره به اين شيفتگي افتخار مي کرد. *نيچه (1844 تا 1900)فيلسوف شکاک آلماني که با ظهور او، فلسفه صلابت خود را دوباره يافت، از طريق گوته با حافظ آشنا شد.او همواره از حافظ به عظمت و بزرگي ياد مي کرد و در مجموعه آثارش، 28 بار به حافظ و انديشه هاي او ارجاع داده است. *رابيندرانات تاگور (1861 تا 1941) عارف، فيلسوف، شاعر و رهبر مذهبي هندي که به گاندي، لقب «مهاتما» (روح بزرگ)را داد، به قدري با اشعار حافظ مأنوس بود و عزليات حافظ را از برداشت که به «حافظ حافظ» شهرت داشت. *آندره ژيد (1869 تا 1951)نويسنده ي فرانسوي برنده ي نوبل 1947 هم از دوستداران حافظ بود. او يک بار به سل مبتلا شد و در دوره ي نقاهت همين بيماري، آثار گوته به دستش رسيد. تحت تأثير قرار گرفت و دنبال ساير ترجمه هاي حافظ رفت. خودش مي گفت در نگارش رمان «سکه سازان»، تحت تأثير حافظ بوده.«مائده هاي زميني» هم با نقل مصراعي از حافظ آغاز مي شود:«بخت خواب آلود ما بيدار خواهد شد مگر؟»*اقبال لاهوري (1894 تا 1948) براي اين متفکر و فيلسوف پاکستاني، همواره حافظ و انديشه هايش مسأله بود. او حافظ را الگوي خود در شعر مي دانست ولي با برخي انديشه هاي او مشکل داشت و اين حالت دوگانه را در مقدمه ي چاپ اول «اسرار خودي» بازگو کرد.با گذشت زمان، با آن انديشه هاي خواجه هم انس پيدا کرد. ابتدا مقدمه ي «اسرار خودي» را اصلاح کرد و بعد در «زبور عجم» به ستايش حافظ پرداخت.حکايت هايي درباره حافظ و شعرهايشداستان هاي باور نکردني:در مورد حافظ هم مانند اکثر مشاهير، بيشتر از اطلاعات تاريخي دقيق، افسانه و داستان به ما رسيده. شايد اين طور بهتر هم باشد. چهره اي که ما از حافظ مي شناسيم، بيشتر به همين داستان ها نزديک است تا اسناد و روايات معتبر تاريخ.چند نمونه از اين داستان ها از اين قرار است:1-آورده اند که حافظ، جواني بود يتيم و فقير که در دکان نانوايي کار مي کرد.با اين حال، علاقه اي به محافل و مجالس شعر و ادب داشت. يک بار در يکي از اين محافل، شعري خواند که موجب تفريح و مسخره ي حضار شد شکسته دل به زيارت باباکوهي که هنوز هم مزارش در حاشيه ي شيراز، زيارتگاهي معروف است، رفت. شب همان جا خوابش برد. در خواب، امام علي (ع) به او چيزي تعليم کرد که وقتي بيدار شد، حس شعرش شکوفا شده بود.در همان جا سرود: «دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند / واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند...»2-گفته اند که زماني شاه نعمت الله ولي سروده بود:«ما خاک راه را به نظر کيميا کنيم/صد درد را به گوشه ي چشمي دوا کنيم» حافظ جواب فرستاد:«آنان که خاک را به نظر کيميا کنند/ آيا شود که گوشه ي چشمي به ما کنند؟!»3-آورده اند که وقتي تيمورلنگ به شيراز آمد، همه ي بزرگان شهر براي خوشامد به ديدارش رفتند. امير تيمور، حافظ را خواست. مردي شکسته و درويش را نشانش دادند. رو به حافظ کرد و گفت:«فقير!من به ضرب شمشير، اکثر ربع مسکون را تسخير کردم و هزاران ولايت را ويران کردم، تا مگر بخارا و سمرقند که وطن مألوف و تختگاه من است، آبادان گردد. آن گاه تو درويش به خال هندوي ترک شيرازي خويش، سمرقند و بخاراي ما را مي بخشي و مي گويي:اگر آن ترک شيرازي به دست آرد دل ما را / به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را؟!»خواجه بلافاصله جواب داد: «از همين بخشندگي هاست که به اين فقر و فاقه افتاده ام.»4-آورده اند که بعد از فوت حافظ، بعضي اهل روي و ريا در باب اعتقاد و ايمان او شک وارد کرده و مي خواستند مانع از برگزاري مراسم تدفين براي او شوند.بحث بالا گرفت. يکي پيشنهاد داد که از اشعار خود حافظ، فالي بزنند تا معلوم شود سخن خود او در اين ميانه چيست. چنين کردند. اين بيت آمد:«قدم دريغ مدار از جنازه ي حافظ/که گر چه غرق گناه است، مي رود به بهشت!» مي گويند اين اولين فال از ديوان حافظ است.5-باز حسودان ومتعصبان بر حافظ ايراد مي گرفتند و مي گفتند که بيت معروف «الا يا ايها الساقي...»که در ابتداي ديوان او آمده، متعلق به يزيد ملعون است.اين جعل و تزوير، يک چند رواج يافت.بعدها جست و جو در ديوان اشعار يزيد نشان داد که او هيچ شعري که شبيه اين بيت باشد هم ندارد. اما اهلي شيرازي قطعه اي خواندني در باب اين مشاجره ساخت: «خواجه حافظ را شبي ديدم به خواب/گفتم اي در فضل و دانش بي مثال!/ از چه بستي برخود اين شعر يزيد/ با وجود آن همه فضل و کمال؟/ گفت واقف نيستي زين مسأله/ مال کافر هست بر مؤمن حلال؟»منبع:مجله همشهري جوان(ش39)/خ
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4688]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن