تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حكيم نيست آن كس كه مدارا نكند با كسى كه چاره اى جز مدارا كردن با او نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799459667




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جهان بینی سیاسی بنیاد مباحث فقه سیاسی است


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: درس خارج فقه نظام سیاسی اسلام-۱؛
جهان بینی سیاسی بنیاد مباحث فقه سیاسی است

آیت الله اراکی


شناسهٔ خبر: 3799247 - سه‌شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۶
دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی

.jwplayer{ display: inline-block; } آیت الله اراکی گفت: انتخاب حاکم توسط مردم و مقبولیت مردمی برای او مشروعیت ساز نیست و نقش مردم در حکومت تنها موجودیت دادن به آن است. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از وسائل، آیت‌الله محسن اراکی در اولین جلسه سال تحصیلی ۹۶-۹۵ در درس خارج فقه سیاسی اسلام که روز شنبه سوم مهر ماه ۱۳۹۵ در مدرسه دارالشفاء برگزار شد، پس از مقدمه‌ای طولانی در مرور مطالب مطرح شده در سال پیش، دو روایت دالّ بر نصب خاص ائمه اثنی عشر (ع) با ذکر اسامی آن حضرات را مطرح کرد که گزیده بیانات ایشان در پی می‌آید. ۱. جهان بینی سیاسی بنیاد مباحث فقه سیاسی است. ۲. لازمه حاکمیت تصرف در شؤون و اختیارات دیگران است و حکومت یک فرد به معنی برتری اراده او بر اراده سایرین است. ۳. هر حاکمیتی اعم از دینی و غیر دینی دو پایه اساسی دارد: مشروعیت و قدرت، مشروع بودن حاکم یعنی اینکه او حق حاکمیت داشته باشد. ۴. انتخاب حاکم توسط مردم و مقبولیت مردمی برای او مشروعیت ساز نیست و نقش مردم در حکومت تنها موجودیت دادن به آن است؛ کما اینکه اراده مردم و انتخاب مردم ممکن است از طریق غیرمشروع به وجود بیاید. ۵. امتیاز انبیاء به عنوان حاکمان الهی نسبت به سایر حاکمان این است که اراده مردم برای تشکیل حکومت را به نحو مشروع شکل داده و مدیریت می کنند؛ در واقع انبیاء در جهت تشکیل حکومت دو نقش دارند: از یک سو خود واجد مشروعیت هستند و از سوی دیگر با موعظه و برهان اراده جمعی لازم برای پیدایش حکومت را در میان مردم به وجود می‌آورند. ۶. حق حاکمیت ذاتاً متعلق به خدای متعال و از خصوصیات خاصه خداوند است و اوست که این حق را به دیگری اعطا می کند. ۷. رسول خدا (ص) هم تعداد منصوبین پس از خود و هم اوصاف و خصائص آن حضرات را بیان فرموده است و نکته مبهمی در این میان باقی نمانده است. ۸. در روایتی که شیخ مفید به سند صحیح از رسول خدا (ص) نقل می کند، آن حضرت با نام بردن از سه امام بعد از خود و با تعیین تعداد امامان منصوب، درباره آنها می فرماید «مَنْ تَبِعَنَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا فَإِلَی النَّارِ»، این فقره از روایت بر وجوب تبعیت از منصوبین و واجب الاطاعه بودن آنها دلالت دارد؛ بنابراین دالّ بر حاکمیت آنهاست چون حاکمیت همان وجوب اطاعت است. تقریر اولین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم می‌شود. مقدمه الف. مباحث در پیش رو بحث ما در فقه نظام سیاسی در سال جاری عمدتاً درباره نصب حاکم در دوران غیبت و یا به تعبیر اعم نصب حاکم به نیابت از ائمه معصومین علیهم‌السلام خواهد بود؛ چند جلسه اول را به ادامه بحث درباره موضوع سال قبل، یعنی نصب خاص حاکم بعد از رسول خدا (ص) می‌پردازیم. ب. مباحث مطرح شده فهرستی از بحث‌های قبل به این شرح است: بخش اول مباحث فقه نظام سیاسی را بعد از تعاریف مربوطه به جهان بینی سیاسی اختصاص دادیم و لذا جلد اول کتاب نظام سیاسی که به چاپ رسیده است درباره جهان بینی نظام سیاسی است؛ در این بخش گفتیم که جهان بینی سیاسی بنیاد مباحث فقه سیاسی است، بعد از آن به فلسفه سیاسی پرداختیم؛ جلد دوم کتاب چاپ شده به همین مبحث اختصاص دارد. معنای فلسفه سیاسی را به تفصیل بحث کردیم، این دو مبحث مقدمه مباحث فقه سیاسی به شمار می رود؛ پس از آن به مباحث اصلی فقه سیاسی وارد شدیم، در مباحث فقه سیاسی تاکنون به چند فصل پرداخته شده است. فصل اول؛ در فصل اول به مسأله وجوب تاسیس حکومت عدل از دیدگاه منابع شرعی پرداختیم. فصل دوم؛ در این فصل به مشروعیت و قدرت پرداختیم و بیان کردیم که حکومت دو پایه دارد و این دو، دو پایه اساسی هر حاکمیتی است؛ چه حاکمیت دینی باشد و چه غیر دینی، یکی اینکه حاکمیت باید مشروعیت داشته باشد؛ یعنی حاکم باید حق حاکمیت داشته باشد، چون حاکمیت لازمه آن تصرف در شؤون و اختیارات دیگران و محدود کردن اراده دیگران است و گفتیم که اساساً حکومت به معنی برتری اراده حاکم بر اراده محکومان است. این برتری باید حق باشد و گرنه ظلم و استبداد و همان چیزی خواهد شد که در لسان شرع ما از آن به غصب تعبیر می شود. هر حاکمیتی ولایت بر انفس و اموال است اعم از حاکمیت دینی و ولایت معصوم و فقیه و یا حاکمیت غیر دینی و برترین مصداق تصرف در انفس این است که حاکم حکم به جنگ دهد. اگر حاکم نتواند حکم به جنگ دهد اصلا حاکمیت نمی‌تواند داشته باشد.خلاصه اینکه هر کسی که بخواهد بر دیگران حکومت کند معنی حاکمیت او این است که اراده او برتر از اراده دیگر مردم باشد، برتری و حاکمیت یک فرد بر دیگران نیز مستلزم دلیل است و اگر برتری او حقانیت نداشته باشد با استبداد یکی است؛ ولو اینکه انتخاب فرد به حاکمیت به انتخاب مردم باشد، چون انتخاب مردم نمی‌تواند مشروعیت ایجاد کند. مشروعیت، «قبل الانسانی» است؛ یعنی چون یک فعل مشروع است انسان باید آن را انجام دهد نه اینکه چون یک فعل را انسان انتخاب و انجام می دهد آن فعل مشروعیت پیدا می‌کند؛ اگر قرار بر این باشد که یک فعل بخاطر انجام آن توسط انسان مشروعیت داشته باشد پایه و مبنای اخلاق ویران خواهد شد و اصلاً مبنای استبداد همین است. فرعون می گفت: «ما أُریکُمْ إِلاَّ ما أَری‏ وَ ما أَهْدیکُمْ إِلاَّ سَبیلَ الرَّشاد» (غافر/۲۹)؛ از نظر او چون حاکم چیزی را می خواهد آن چیز خوب خواهد بود. اگر ارزشها قبل الانسانی نباشند مسؤولیت و اخلاق معنی نخواهد داشت. گفتیم حاکمیت دو رکن دارد: مشروعیت و قدرت، مشروعیت به تنهایی نمی‌تواند سبب حاکمیت شود؛ اگر جبرئیل امین (ع) هم از سوی خدا و با معجزه نازل شود و به حاکمیت یک فرد شهادت دهد، تا زمانیکه مردم اراده نکنند و حکومت آن فرد را نخواهند حکومت او موجود نخواهد شد و وجود خارجی پیدا نخواهد کرد. خواست مردم شرط پیدایش حکومت است؛ افعال فردی انسان هم بر همین منوال است، مشروعیت افعال فردی قبل از انجام آن است و با مشروع بودن فعل، اگر فرد آن را انجام داد گفته می شود که فعل مشروع از او صادر شده است؛ از طرف دیگر اگر فعلی مشروع بود، تا زمانیکه فرد اراده نکند و آن را انجام ندهد به وجود نخواهد آمد. فعل اختیاری انسان چنین است که با اراده آدمی وجود پیدا می کند، حکومت نیز فعل انسانی است منتها یک فعل اجتماعی و نه فعل فردی؛ به این معنا که جامعه می بایست اراده کند تا حکومتی برپا شود، باید دانست که نسبت اراده مردم به حکومت نسبت قابلیت نیست، بلکه نسبت فاعلیت است؛ یعنی اراده مردم فاعل است و نه قابل. از این‌رو گفتیم نقش مردم در حکومت، موجودیت دادن به آن است؛ چه وجود حدوثی و چه وجود بقائی. به تعبیری دیگر موجودیت حکومت وابسته به اراده مردم است، اراده مردم ممکن است از طریق غیرمشروع به وجود بیاید، امتیاز انبیاء این است که اراده مردم را از طریق مشروع شکل می دهند و بنابراین انبیاء دو نقش دارند و دو کار انجام می دهند؛ هم مشروعیت دارند و هم قدرت ایجاد می کنند. انبیاء الهی با موعظه و برهان یک اراده جمعی به وجود می‌آورند که این اراده جمعی منشأ پیدایش حکومت انبیاء می شود؛ دو رکن حاکمیت یعنی مشروعیت و قدرت را در فصل دوم از مباحث پیش گفته به طور مفصل بحث کردیم. فصل سوم؛ در فصل سوم به نظریه نصب حاکم در شرع اسلام پرداختیم. گفتیم مشروعیت به عنوان یکی از ارکان اساسی حکومت باید منشأ الهی داشته باشد، آن کس که بالذات حق حاکمیت دارد و بالذات اراده برتری نسبت به دیگران دارد تنها خداوند متعال است و لذا حق حکومت از خصوصیات خاصه خداوند است. هر کس ادعای حق حاکمیت ذاتی کند ادعای شریک بودن با خدا را کرده است، یکی ازمهمترین مصادیق شرک در قرآن کریم همین شرک در حاکمیت است؛ قرآن کریم می‌فرماید «ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا یُشْرِکُ فی‏ حُکْمِهِ أَحَداً» (کهف/۲۶). شرک در مُلک بدترین شرک است و در قرآن کریم بیشتر از دیگر انواع شرک به آن پرداخته شده است. حق حاکمیت انحصاراً از آن خداوند است و اوست که این مُلک  را به هر کس که خود بخواهد عطا می کند: «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاء» (آل عمران/۲۱). حال که چنین است و حاکمیت در انحصار خدای متعال است باید دید این حق را به چه کسی داده است، نظریه نصب از اینجا مطرح می شود؛ گفتیم نصب از سوی خداوند، نصب انبیاء و رسولان الهی است. در فصل سوم مطالبی را بیان کردیم. مطلب اول؛ وجوب عقلی نصب حاکم از سوی خدا. مطلب دوم؛ وجوب شرعی نصب حاکم از سوی خدا. مطلب سوم؛ تحقق نصب الهی در طول تاریخ. مطلب چهارم؛ نصب الهی رسول اعظم (ص). مطلب پنجم؛ مطلب پنجم درباره نصب حاکمان و جانشینان بعد از رسول خداست که بحث درباره آن تاکنون ادامه یافته است. گفتیمنصب حاکمان بعد از رسول به دو شیوه انجام پذیرفته است: نصب به شیوه عام و نصب به شیوه خاص. نصب عام هم دو قسم کمّی و کیفی داشت. به این معنا که حضرت هم به تعداد منصوبین پس از خود اشاره فرموده است و تعداد آنها را دوازده نفر اعلام فرموده است و هم اینکه اوصاف و خصائص آن حضرات را بیان فرموده است؛ در بحث نصب خاص هم گفتیم که رسول خدا (ص) افراد جانشین خود را تا روز قیامت معلوم و معین فرموده است. گفتیم در نصب خاص عناوین مختلفی به کار رفته است؛ ده عنوان را بحث کردیم که همگی بر نصب خاص ائمه اطهار (ع) دلالت داشت؛ عناوینی که تاکنون مطرح و بحث شد عبارتند از: اهل بیتی، علی و اولاده، اثنی عشر من آل محمد، الاثنی عشر که اول آنها علی و آخرین آنها مهدی است صلوات الله علیهم اجمعین، علیٌ مولی المؤمنین و عناوین شبیه به آن، علیٌ خلیفتی، علیٌ امام التقین و علیٌ امیرالبرره و علیٌ امیرالمؤمنین، علیٌ سیّد العرب، من اطاع علیّا اطاعنی و عنوان دهم علیٌ الهادی و أنا المنذر بود. ادامه بحث؛ نصب دوازه امام با ذکر اسامی آخرین مطلبی که در بحث نصب خاص و جلسه امروز مطرح می کنیم، نصب خاص امامان دوازده گانه با ذکر اسامی آنها است،  رسول خدا (ص) در نصب خاص آنچنان جزئیات را بیان فرموده است که هیچ نکته‌ای را مبهم باقی نگذاشته است؛ آنچه از روایات در اینجا به عنوان دلیل مدعا بیان می‌شود تنها نمونه و گزیده‌ای از روایات باب است، چون بحث ما بحث کلامی نیست و قصد استقصاء و استیعاب نداریم. در نصب ائمه اثنی عشر (ع) با ذکر اسامی آن حضرات، سه شیوه به کار رفته است که در اینجا دو شیوه را مورد بحث قرار خواهیم داد؛ یک شیوه آن است که رسول خدا (ص) به ائمه اثنی عشر اشاره فرموده است و نام سه تن از ائمه را که در زمان آن حضرت حیات داشتند ذکر فرموده است. شیوه دوم آن است که در کلام رسول خدا (ص) سه امام نخستین به عنوان حاکمان بعد از رسول خدا  معرفی شده‌اند و سپس تمام اسامی دوازده امام ذکر شده است، شیوه سوم هم وجود دارد و آن ذکر نام چند تن از ائمه (ع) است؛ گاهی چهار تن و گاهی پنج یا شش تن معرفی شده است. در شیوه چهارم، هر امامی امام پس از خود را نصب می کند، ما دو شیوه اخیر را بحث نمی کنیم؛ طالبین مطلب می توانند به کتب مربوطه همچون امالی صدوق، امالی شیخ طوسی، امالی مفید، اثبات الهدی حرعاملی، بحارالانوار و کافی مراجعه کنند؛ در اینجا تنها دو شیوه نخست را مطرح می دهیم. غرض از این بحث این است که معلوم شود رسول خدا (ص) و سلّم تمام زوایای مسأله حاکمیت پس از خود را تا روز قیامت تبیین فرموده اس  و البته چنان که گفتیم مسأله حکومت را پیش از رسول اکرم، خدای متعال معین کرده است؛ گفتیم در آیه شریفه «وَ إِذِ ابْتَلی‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[۱] مراد از «وَ مِنْ ذُرِّیَّتی» ادامه امامت در ذریّه حضرت ابراهیم (ع) تا روز قیامت است؛ در آیه شریفه «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیما»[۲] نیز مراد از «مُلْکاً عَظیما» ملک تا روز قیامت است. همچنین در مباحث سال قبل این را نیز تبیین کردیم که ذریّه منصوب برای امامت ابتدا در آل اسحاق بود اما این مُلک از آنها نزع شد و به آل اسماعیل منتقل شد و گفتیم که آیه شریفه «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ»[۳] اشاره دارد به نزع ملک از آل اسحاق و انتقال آن به آل اسماعیل تا روز قیامت دارد؛ بنابراین مسأله نصب تا روز قیامت در قرآن کریم هم آمده است، منتها شرح و تفصیل آن را روایات وارده از رسول اکرم (ص) بیان می کند. روایات باب؛ دسته اول چنانکه گفتیم آخرین مطلبی که در بحث نصب خاص مطرح می کنیم نصب خاص امامان دوازده گانه با ذکر اسامی آنها است.  دو دسته روایت در این زمینه وجود دارد که دسته اول روایاتی است که در آن به نصب ائمه دوازده گانه اشاره شده است و به اسامی سه امام بلافصل بعد الرسول تصریح شده است. روایت اول صدوق به سند صحیح از امام باقر (ع) روایت می کند. «عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع اکْتُبْ مَا أُمْلِی عَلَیْکَ فَقَالَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ أَ تَخَافُ عَلَیَّ النِّسْیَانَ قَالَ لَسْتُ أَخَافُ عَلَیْکَ النِّسْیَانَ وَ قَدْ دَعَوْتُ اللَّهَ لَکَ أَنْ یُحَفِّظَکَ وَ لَا یُنَسِّیَکَ وَ لَکِنِ اکْتُبْ لِشُرَکَائِکَ قَالَ قُلْتُ وَ مَنْ شُرَکَائِی یَا نَبِیَّ اللَّهِ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِکَ بِهِمْ تُسْقَی أُمَّتِیَ الْغَیْثَ وَ بِهِمْ یُسْتَجَابُ دُعَاؤُهُمْ وَ بِهِمْ یَصْرِفُ اللَّهُ عَنْهُمُ الْبَلَاءَ وَ بِهِمْ یُنَزِّلُ الرَّحْمَةَ مِنَ السَّمَاءِ وَ هَذَا أَوَّلُهُمْ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ثُمَّ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی الْحُسَیْنِ ع ثُمَّ قَالَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِ» امالی صدوق، مجلس ۶۳، حدیث ۱؛ ترتیب الامالی، جلد ۵، صفحه ۱۱۲، حدیث ۲۳۵۰ رسول خدا (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود آنچه به تو می گویم بنویس؛ حضرت می پرسد: آیا خوف نسیان بر من دارید؟ می‌فرماید بر تو بخاطر فراموشی واهمه ندارم، چون برای تو دعا کرده ام که چیزی را فراموش نکنی، ولی برای شرکائت بنویس. سپس در جواب سؤال امیرالمؤمنین (ع) که درباره شرکاء خود می‌پرسد، رسول خدا چنین می‌فرماید که آنها امامان از فرزندان امیرالمؤمنین هستند، باران به واسطه آنهاست که می‌بارد و دعای امت من به واسطه آنها مستجاب می شود و ... و فرمود این اولین آنهاست؛ در حالی که با دست به حسن بن علی(علیهم‌السلام) اشاره می‌فرمود؛ سپس با دست خود به سوی حسین (ع) اشاره کرد و بعد از آن فرمود امامان از نسل او هستند. اینکه فرموده است: «لِشُرَکَائِکَ» معلوم می‌شود که آنها شریکان امیرالمؤمنین در امامت هستند، با اشاره به امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام نیز شخص امام را تعیین فرموده است. روایت دوم شیخ مفید به سند صحیح از امام باقر (ع) روایت می کند. «قَالَ قَال رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع یَا عَلِیُّ أَنَا وَ أَنْتَ وَ ابْنَاکَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ أَرْکَانُ الدِّینِ وَ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ مَنْ تَبِعَنَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا فَإِلَی النَّارِ» امالی مفید، مجلس ۲۵، حدیث ۴؛ ترتیب الامالی، جلد ۵، حدیث ۲۳۵۱ در این روایت فقره «مَنْ تَبِعَنَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا فَإِلَی النَّارِ» دالّ بر امامت آنهاست چون بر وجوب تبعیت و وجوب عدم تخلف از آنها دلالت می کند، به عبارت دیگر امر آنها مطاع است و واجب الاطاعه هستند؛ پیش از این معنی حاکمیت را توضیح دادیم و گفتیم کهحاکمیت چیزی جز وجوب اطاعت نیست. [۱] (بقره/۱۲۴)
[۲] (نساء/۵۴)
[۳] (آل عمران/۲۶)











این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن