تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):روزه و حج آرام‏بخش دل‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830010765




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گونه‌شناسی استدلال شیعه به احادیث مهدوی - بخش اول دلالت نداشتن روایات مهدویت بر امری قبل از وقوع آن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گونه‌شناسی استدلال شیعه به احادیث مهدوی - بخش اولدلالت نداشتن روایات مهدویت بر امری قبل از وقوع آن
خبرگزاری فارس: دلالت نداشتن روایات مهدویت بر امری قبل از وقوع آن
احمد الکاتب، نویسنده کتاب الإمام المهدی حقیقه تاریخیه أم فرضیه فلسفیه (2007 میلادی) برای انکار وجود امام دوازدهم (عج) درصدد نقد دلایل نقلی برآمده است.

  چکیده
یکی از دلایل اثبات وجود و امامت حضرت حجت بن الحسن العسکری (عج)، دلایلی نقلی یعنی احادیث معصومین (علیهم السلام) است. احمد الکاتب، نویسنده کتاب الإمام المهدی حقیقه تاریخیه أم فرضیه فلسفیه (2007 میلادی) برای انکار وجود امام دوازدهم (عج) درصدد نقد دلایل نقلی برآمده است. بنا بر ادعای وی، استدلال و استناد دانشمندان شیعه به روایات غیبت، باطل است؛ زیرا روایات غیبت از امری پیش از وقوع آن خبر نداده اند تا معجزه محسوب شود. لازمه روایات غیبت این است که ابتدا وجود فرزند امام حسن عسکری (عج) ثابت شود تا غیبت را به ایشان بتوان نسبت داد. دانشمندان شیعه نیز اعتراف دارند که ابتدا باید وجود و امامت ثابت شود تا بحث به غیبت برسد. بنابراین، روایات یادشده نمی توانند وجود امام دوازدهم (عج) را ثابت کنند. هم‌چنین دانشمندان شیعه در ابتدا، تنها وجود امام را ثابت می کردند و از غیبت ایشان سخنی نمی گفتند. روایات دو غیبت نیز در دوران نعمانی به وجود آمد و پیش از ایشان از این روایات خبری نبود.
تحقیق حاضر درصدد بیان گونه‌های مختلف استدلال علمای شیعه به احادیث غیبت است تا نشان دهد اشکال‌هایی که کاتب بیان کرده، به دلیل درک نادرست کلام و منظور اندیشمندان شیعه است. شیعه برای اثبات وجود امام هرگز به احادیث غیبت استناد نکرده و کاتب اشکال‌های خود را بر پایه این اشتباه اساسی بنا نهاده است. هم‌چنین برخلاف ادعای وی، دانشمندان شیعه از ابتدا، غیبت امام را بیان کرده و نویسندگان پیش از نعمانی
هم روایات دو غیبت را اورده اند. بنابراین، ادعاهای وی خلاف واقع و مردود است.
کلیدواژگان
احادیث مهدوی، غیبت، دو غیبت، پیش‌گویی امامان (علیهم السلام)، احمد الکاتب، وجود امام زمان (عج)، شبهه‌های مهدوی.
مقدمه
امامت از اصول مذهب امامیه به ‌شمار می رود و در حال حاضر، امام دوازدهم، حضرت حجت بن الحسن (ع)، مصداق آن است. نظام مرجعیت و ولایت فقهای شیعه یعنی نظام اجتماعی و سیاسی شیعه نیز بر پایۀ وجود امامی زنده (حیّ) پایه‌گذاری شده است و آنان، نایبان امامی غایب، اما موجود هستند. بنابراین، اثبات وجود امام دوازدهم از اساسی‌ترین مباحث اعتقادی شیعه است و آیات و احادیث از مهم‌ترین دلیل‌های آن است. در مهدویت نیز اثبات وجود امام عصر (عج) از جایگاه ویژه ای برخوردار است. بسیاری از مسائل مهدویت مانند غیبت امام و کارکرد و فعالیت امام غایب به اثبات وجود آن حضرت بستگی دارد. دانشمندان شیعه برای اثبات این امر مهم، دلیل‌های متعدی آورده اند که به ‌طور کلی، این دلیل‌ها را به سه گروه کلامی، نقلی و تاریخی می توان تقسیم کرد.
احمد الکاتب، عراقی و از نویسندگان عرب‌زبان است. وی کتاب تطوّر الفکر السیاسی الشیعی من الشوری إلی ولایه الفقیه را با ویرایش جدید (خلاصه کردن بخش اول و سوم کتاب) و با عنوان الامام المهدی، حقیقه تاریخیه أم فرضیه فلسفیه در سال 2007 منتشر کرد. این کتاب دارای 244 صفحه و سه بخش است: بخش اول، نظریه الإمامه الإلهیه لأهل البیت (40 صفحه)؛ بخش دوم، الامام المهدی، حقیقه تاریخیه أم فرضیه فلسفیه (163 صفحه)؛ بخش سوم، تطور فکر السیاسی الشیعی فی عصر الغیبه (35 صفحه). چنان‌که از مقدمه کتاب جدید و حجم کل کتاب معلوم است، اصل سخن وی در بخش دوم است که به انکار وجود امام دوازدهم می پردازد.
این بخش سه فصل دارد. فصل اول، دلیل‌های وجود امام مهدی (عج) است؛ فصل دوم مناقشه در این دلیل‌ها و فصل سوم، چگونگی شکل‌گیری این اندیشه است. فصل دوم که نقد دلیل‌های وجود امام مهدی (عج) است، شش گفتار دارد که سه گفتار آن اصلی می نماید. گفتار دوم، نقد دلیل‌های کلامی؛ گفتار سوم، نقد دلیل‌های نقلی و گفتار چهارم، نقد دلیل‌های تاریخی است. در این تحقیق، قسمت دوم گفتار سوم به ‌تفصیل بررسی می شود تا ضعف و سستی استدلال‌های احمد الکاتب که از این ‌پس، «نویسنده» نام می گیرد، در بحث و تحقیق روشن شود.
انگیزه و هدف نویسنده از نوشتن این کتاب چیست؟ مقدمه‌ کتاب وی، نوع نگاهش را به مهدویت نشان می دهد. وی درباره حضرت ولی ‌عصر (عج) می نویسد:
ایمان به این امام مسئله ای زنده و به‌روز است... و از این‌ جهت، تأثیری دوچندان در روابط داخلی و خارجی آنها دارد... بنابراین، مسئله وجود امام دوازدهم، محمّد بن الحسن العسکری (عج)، مسئله تاریخی یا مربوط به آینده محسوب نمی شود و جایگاهی زنده، به‌روز و فکری و سیاسی یافته است. (کاتب، 2007: 11 تا 14)
او به یکی از تأثیرهای مهدویت چنین اشاره می کند:
به نظر من، بحران بین مرجعیت و دموکراسی تا زمانی که علّت این مشکل به ‌صورت کامل معالجه نشود، ادامه خواهد داشت و آن، نظریه نیابت عام از امام مهدی (عج) است که آن هاله مقدّس و مطلق را به فقها داده است؛ زیرا از این نظریه نمی توان رها شد، مگر با بررسی و فهم جریان تولد امام دوازدهم. (همو، 1998: 10)
چنان‌که پیداست، نویسنده، نیابت از امام را عقیده ای دینی و مقدّس نمی داند، بلکه سدّی در برابر دموکراسی قلمداد می کند. بنابراین، با متأثر شدن از فرهنگ غرب درصدد تخریب باورهای دینی است. وی چون پیش‌فرضی منفی در ذهن دارد، تلاش می کند وجود امام عصر (عج) را انکار کند. وی در این وادی به حدّی افراط می کند که حتی در فهم معنای روایات و چگونگی استدلال بزرگان شیعه به این روایات دچار توهم و کج‌فهمی می گردد. روایات موجود در کتاب‌های معتبر شیعه را نادیده می گیرد و مدعی قدمت نداشتن روایات می شود. در ادامه، متن کتاب وی را می اوریم و بررسی می کنیم تا میزان صدق او در ادعاهایش روشن گردد.
شبهه اول: دلالت نداشتن روایات مهدویت و غیبت بر امری قبل از وقوع آن (استدلال شیخ صدوق و شیخ طوسی)
متن کتاب
و هی لا تتحدث عن أمر قبل وقوعه حتى یکون ذلک إعجازاً و دلیلا على صحه الغیبه، کما قال الشیخ الصدوق و لا توجد فی تلک الروایات أیّۀ دلاله على ما ذهب إلیه المتکلمون، لأنها لم تتضمن الإخبار بالشیء قبل کونه، کما قال الشیخ الطوسی و لم یحصل أیّ إخبار مسبق من جهه علام الغیب... و ذلک لأنّ تلک الروایات کانت موجوده من قبل و تتحدّث عن أشخاص آخرین کانوا موجودین فعلاً و ادعیت لهم المهدویه و غابوا فی الشعاب و الجبال و السجون، کمحمّد بن الحنفیه و محمد بن عبد الله بن الحسن (ذی النفس الزکیه) و الإمام موسى الکاظم (ع)... و قد حدث فی ظلّ غیبتهم أن تفرّق شیعتهم و اختلفوا و احتاروا... و قد صنع اصحابهم تلک الروایات من وحی الواقع و لأهداف خاصه و بالذات الشیعه الواقفیه الذین کانوا یؤمنون بقوّه بمهدویه الإمام الکاظم و لما اعتقله الرشید قالوا بغیبته و لمّا توفّی الإمام رفضوا الاعتراف بوفاته و ادَّعوا هروبه من السجن و غیبته غیبه کبرى لا یُرى فیها و اعتبروا مرحله السجن غیبه صغرى؛ و قد کانت الغیبه الکبرى أطول من الغیبه الصغرى، لأنّها امتدت و امتدّت بلا حدود و کان الواقفیه قد استعاروا أحادیث الغیبه ممن سبقهم من الحرکات المهدویه و طبقوها على الإمام الکاظم (ع) (همو، 2007: 124)؛
روایات از امری پیش از وقوع آن خبر نمی دهد تا نوعی معجزه و دلیلی بر صحت غیبت باشد، چنان‌که شیخ صدوق گفته است. در آن روایات، هیچ دلالتی نیست بر آنچه متکلمان ادعا کردند؛ زیرا در ضمن آن روایات، خبر دادن از چیزی قبل از وقوعش وجود ندارد، چنان‌که شیخ طوسی به آن قائل شده است و از طرف علام الغیب (خدا) هیچ خبر قبلی به دست نیامده است... ؛ چون آن روایت‌ها از قبل موجود بوده و درباره اشخاص دیگ_ری صحبت کرده است که حقیقتاً موجود بودند و مهدویت برای آنها ادعا شده است و در دره‌ها و کوه‌ها و زندان‌ها غایب شده اند، مانند محمد بن حنفیه و محمد بن عبد الله بن حسن (نفس زکیه) و امام موسی کاظم (ع)... و بر اثر غیبتشان در میان شیعیان آنان تفرقه ایجاد شد و دچار اختلاف و حیرت شدند... یاران آنها آن روایات را با الهام از واقع و برای اهداف خاصی ساختند، مخصوصاً شیعیان واقفیه که به ‌شدت به مهدویت امام موسی کاظم (ع) ایمان داشتند و وقتی هارون رشید، وی را دستگ_یر کرد، قائل به غیبت او شدند. وقتی امام (ع) وفات یافت، به مرگ او اعتراف نکردند و ادعا کردند از زندان فرار کرده است و غیبتش «غیبت کبری» است که در آن دیده نمی شود. دوران زندان را غیبت صغری دانستند و غیبت کبری از غیبت صغری طولانی‌تر بود. چون غیبت کبری بی اندازه ادامه یافت، واقفیه، احادیث غیبت را از حرکت‌های مهدوی قبل از خود عاریه گرفتند و آنها را بر امام کاظم (ع) تطبیق کردند.
خلاصه شبهه
نویسنده در این قسمت مدعی است بر خلاف ادعای دانشمندان شیعه مانند شیخ صدوق و شیخ طوسی این روایات از امری پیش از وقوع آن هیچ خبری نداده اند تا نوعی معجزه و دلیلی بر صحت غیبت باشد. این روایات از قبل وجود داشته است و فرقه‌های مختلف شیعه به‌ویژه واقفیه از آن استفاده کرده اند.
پاسخ
نویسنده تنها روایات عام و کلی غیبت را نقل کرده است. روشن است که روایات کلی نمی تواند خبر از امری پیش از وقوع آن باشد؛ زیرا اساساً به وقوع امر معینی اشاره نکرده است تا وقوع آن، دلیلی بر صحت پیش‌گویی باشد. علاوه بر آن، همه می توانند به روایات عام تمسک کنند، چنان‌که باز خود نویسنده بیان می کند که فرقه‌های مختلف شیعه به‌ویژه واقفیه از اخبار غیبت استفاده کرده اند. در پاسخ باید یادآور شد که روایات غیبت تنها روایات عام و کلی نیستند، بلکه به غیبت شخص معین یعنی فرزند امام یازدهم، امام حسن عسکری (عج) اشاره دارند. دست‌کم سی روایت به شخص خاص بودن فرد غایب تصریح دارد. اشکال نویسنده ناشی از چشم‌پوشی وی از انبوه روایات خاص است. آیا اگر روایات از سال‌های بسیار پیش خبر دادند که فرزند فلان شخص معین غایب خواهد شد، خبر از امری پیش از وقوع آن نیست؟ بسیار روشن است که کسی نمی تواند حقانیت چنین خبری را انکار کند.
مرحوم شیخ صدوق دقیقاً همین نکته را از کتاب متکلم بزرگ شیعه، ابن قبه نقل کرده است. ایشان می نویسد:
همیشه اخبار نص و تصریح هر امامی بر امام بعد نقل شده است تا آنکه نوبت به حسن بن علی (ع) می رسد و هنگامی که ایشان وفات کرد و نصّ و جانشین او ظاهر نگشت، به کتاب‌هایى که گذشتگان ما پیش از وقوع غیبت روایت کرده اند، رجوع کردیم. دلیل روشن در امر جانشین امام حسن عسکری (ع) را در آن روایات یافتیم و اینکه او از مردم غایب می شود و شخصش نهان می گردد و اینکه شیعه در امر او اختلاف می ورزند و مردم در کار او به حیرت می افتند و ما می دانیم که گذشتگان ما غیب نمی دانسته اند، بلکه ائمّه (علیهم السلام) به‌ واسطه خبر رسول اکرم، امر غیبت را به آنها اعلام کرده اند. پس از این جهت و با این دلالت، هستى و وجود و غیبت امام نزد ما به ‌طور صحیح ثابت می گردد و اگر در اینجا دلیلى باشد که گفتار ما را نقض کند، زیدیه باید آن را اظهار کنند. خدا را شکر، ما با حق عنادى نداریم. (ابن بابویه، 1395: ج 1: 113)
چنان‌که ملاحظه می شود، ابن قبه تصریح دارد که وقوع غیبت در فرزند امام عسکری (ع) در روایات گذشتگان نقل شده است، نه یک غیبت کلی و عام و مبهم که قابل تطبیق بر هرکسی باشد و هر گروهی بتواند به آن تمسک کند. روشن است که چنین اخبار خاصی، خبر از وقوع امری پیش از وقوع آن است. شیخ صدوق نیز در اول کتابش به این مطلب اشاره کرده است. (همو، ج 1: 19: أن الأئمه (علیهم السلام) قد أخبروا بغیبته (عج) و وصفوا کونها لشیعتهم فیما نقل عنهم و استحفظ فی الصحف و دون فی الکتب المؤلفه من قبل  أن  تقع  الغیبه بمائتی سنه أو أقل أو أکثر...)
اگر نویسنده به شیخ صدوق (در اصل به ابن قبه) اشکال می گیرد، به این دلیل است که منظور ایشان را به ‌درستی درک نکرده است. عدم درک صحیح استدلال را، از نوع نقل وی می توان فهمید. (کاتب، 1998: 143: و اعتبر محمد بن علی بن بابویه الصدوق نقل الشیعه لتلک الروایات التی تتحدث عن الغیبه قبل وقوعها دلیلا على صحتها و قال: إن عدم ظهور النص و الخلف بعد الحسن العسکری و غیبه الإمام المهدی و اختفاء شخصه و اختلاف الشیعه و وقوع الحیره من أمره، کما جاء فی الروایات الماضیه دلیل على کون المهدی و وجوده و غیبته.) وی گمان کرده است شیخ صدوق می گوید یک گروه روایات از غیبت خبر داده اند، حال آنکه فرزند امام حسن عسکری (ع) دیده نمی شود. پس او همان کسی است که این روایات عام و مبهم غیبت بیان کرده اند. به اصطلاح فنی گمان کرده است علمای شیعه در شبهه مصداقیه به روایت عام تمسک کرده اند، غافل از آنکه دانشمندان شیعه به روایات و ادله خاص غیبت فرزند امام حسن عسکری (عج) تمسک کرده اند، نه روایات عام و مبهم و کلی.
بنابراین، روشن است که سال‌ها پیش، روایات فراوانی، غیبت فرزند امام حسن عسکری (ع) را بیان کرده بودند و دقیقاً این امر رخ داد، همان طور ‌که قبل از وقوعش پیش‌گویی و خبر داده ‌شده بود. درست واقع‌ شدن این پیش‌گویی، دلیل حقانیت شیعه است و شیخ صدوق (در واقع، ابن قبه) نیز به این مطلب استدلال کرده است.
روایات علاوه بر بیان دقیق فردی که غایب خواهد شد، به برخی نشانه‌های دیگر نیز اشاره‌کرده اند که هر کدام می تواند سندی محکم و مدرکی انکارناپذیر بر حقانیت مذهب امامیه باشد و به این روایات می توان استدلال و استناد کرد.
شیخ طوسی علاوه بر استدلال به روایاتی که به شخص خاص دلالت می کند، (طوسی، 1411: 165) به روایتی طولانی از امام صادق (ع) اشاره می کند که ناظر به وقایع و نشانه‌های دیگر در دوران غیبت است، (همو: 167) مانند مخفی بودن ولادت ایشان. پنهان بودن ولادت علاوه بر روایت مورد اشاره شیخ طوسی در روایات متعدد دیگری نیز ذکر شده است. در ادامه، به بیان آن روایات و دیگر نشانه‌های یادشده در روایات می پردازیم. همه این روایات مصداق خبر از امری قبل از وقوع آن است و اخباری دقیق و موردی است، نه اخباری کلی و مبهم که قابل تطبیق بر افراد و وقایع متعدد باشد. بنابراین، اشکال نویسنده بر شیخ طوسی نیز وارد نیست و ایشان به روایات کلی و مبهمی که نویسنده آورده، استدلال نکرده است.
روایاتی که گویای ولادت پنهانی امام عصر (عج) است، عبارتند از:
حدیث عبدالله بن عطا از امام باقر (ع) (ابن بابویه، 1359: ج 1: 325: ح 2: انْظُرُوا مَنْ تَخْفَى عَلَى النَّاسِ وِلَادَتُهُ فَهُوَ صَاحِبُکُمْ)،
حدیث محمد بن مسلم از امام باقر (ع) (همو: 327: ح 7: وَ أَمَّا شَبَهُهُ مِنْ مُوسَى (ع) فَدَوَامُ خَوْفِهِ وَ طُولُ غَیْبَتِهِ وَ خَفَاءُ وِلَادَتِهِ)،
حدیث عباس بن عامر از امام باقر (ع) (همو: ج 2: 360: ح 2: صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ یَقُولُ النَّاسُ لَمْ یُولَدْ بَعْدُ)،
حدیث محمد بن زیاد از امام کاظم (ع) (همو: 368: ح 6: وَ هُوَ الثَّانِی عَشَرَ مِنَّا... ذَلِکَ ابْنُ سَیِّدَه الْإِمَاءِ الَّذِی تَخْفَى عَلَى النَّاسِ وِلَادَتُهُ)،
حدیث ایوب بن نوح از امام رضا (ع) (همو: 370: ح 1: حَتَّى یَبْعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِهَذَا الْأَمْرِ رَجُلًا خَفِیَّ الْمَوْلِدِ وَ الْمَنْشَإِ)،
حدیث عبد العظیم حسنی از امام جواد (ع) (همو: 377: ح 2: وَ لَکِنَّ الْقَائِمَ الَّذِی یُطَهِّرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ أَهْلِ الْکُفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ یَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً هُوَ الَّذِی تَخْفَى عَلَى النَّاسِ  وِلَادَتُهُ)،
روایاتی که شک و اختلاف در ولادت ایشان را بیان می دارد، عبارتند از:
دو حدیث زراره از امام صادق (ع) (همو: 342: ح 24: وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِی یَشُکُّ النَّاسُ فِی وِلَادَتِهِ)،
حدیث حسین بن خالد از امام رضا (ع) (همو:371: ح 5: الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِی ابْنُ سَیِّدَه الْإِمَاءِ یُطَهِّرُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ کُلِّ جَوْرٍ وَ یُقَدِّسُهَا مِنْ کُلِّ ظُلْمٍ وَ هُوَ الَّذِی یَشُکُّ النَّاسُ فِی وِلَادَتِهِ)،
حدیث عبدالسلام هروی از امام رضا (ع) (همو: ج 1: 51: وَ یَشُکُّ آخَرُونَ فِی  وِلَادَتِهِ)،
حدیث اسحاق بن محمد از امام هادی (ع) (همو: ج 2: 381: ح 6: صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ یَقُولُ النَّاسُ لَمْ یُولَدْ بَعْد؛ 382: ح 7).
مرحوم نعمانی در این مورد می نویسد:
اى گروه شیعه _ کسانى که خداى تعالى به ایشان قوّه تمییز و ژرف نگرى کامل و اندیشیدن به سخنان امامان علیهم السّلام عطا فرموده _ آیا در این احادیث، بیان آشکار و نور تابناک وجود ندارد؟ آیا کسى از امامان گذشته (علیهم السلام) یافت می شود که در ولادت او تردید باشد و در وجود و عدمش اختلاف پیش آید. (ابن أبی زینب،
1397: 183)
روایاتی که به جریان جعفر کذاب اشاره دارد، عبارتند از:
حدیث ابو خالد کابلی از امام سجاد (ع) (ابن بابویه، 1395: ج 1: 319: ح 2: فَسَمُّوهُ الصَّادِقَ فَإِنَّ لِلْخَامِسِ مِنْ وُلْدِهِ وَلَداً اسْمُهُ جَعْفَرٌ یَدَّعِی الْإِمَامَه اجْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ وَ کَذِباً عَلَیْهِ فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ جَعْفَرٌ الْکَذَّابُ الْمُفْتَرِی عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُدَّعِی لِمَا لَیْسَ لَهُ بِأَهْلٍ الْمُخَالِفُ عَلَى أَبِیهِ وَ الْحَاسِدُ لِأَخِیهِ ذَلِکَ الَّذِی یَرُومُ کَشْفَ سَتْرِ اللَّهِ عِنْدَ غَیْبَه وَلِیِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ)،
حدیث فاطمه از امام هادی (ع) (همو: 321: کُنْتُ فِی دَارِ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ (ع) فِی الْوَقْتِ الَّذِی وُلِدَ فِیهِ جَعْفَرٌ فَرَأَیْتُ أَهْلَ الدَّارِ قَدْ سُرُّوا بِهِ فَصِرْتُ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ (ع) فَلَمْ أَرَهُ مَسْرُوراً بِذَلِکَ فَقُلْتُ لَهُ یَا سَیِّدِی مَا لِی أَرَاکَ غَیْرَ مَسْرُورٍ بِهَذَا الْمَوْلُودِ فَقَالَ (ع) یَهُونُ عَلَیْکَ أَمْرُهُ فَإِنَّهُ سَیُضِلُّ خَلْقاً کَثِیرا)،
شیخ صدوق نیز با استدلال به احادیثی که از جریان جعفر کذاب خبر داده‌، حقانیت امامت امام دوازدهم (عج) را ثابت کرده است. (همو: 320: کل ذلک دلاله له (ع) أیضا لأنه لا دلاله على الإمامه أعظم من الإخبار بما یکون قبل أن یکون)،
روایاتی که بیان می کند هر گاه سه اسم محمد و علی و حسن پشت سر هم برای امامان (علیهم السلام) آمدند، امام بعد قائم خواهد بود؛ مانند دو حدیث ابو هیثم از امام صادق (ع) (همو: ج 2: 333: ح 2: إِذَا اجْتَمَعَتْ  ثَلَاثَه أَسْمَاءٍ مُتَوَالِیَه مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ فَالرَّابِعُ الْقَائِمُ؛ ح 3: إِذَا تَوَالَتْ ثَلَاثَه أَسْمَاءٍ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ کَانَ رَابِعُهُمْ قَائِمُهُمْ)،
روایاتی که بیان می دارد مادر امام قائم (عج)، بانویی کنیز است، عبارتند از:
حدیث حارث اعور از امیر مؤمنان (ع) (ابن ابی زینب، 1397: 229: ح 11: بِأَبِی ابْنُ خِیَرَه الْإِمَاءِ یَعْنِی الْقَائِمَ مِنْ وُلْدِهِ (ع))،
حدیث ابوسعید عقیصا از امام حسن مجتبی (ع) (ابن بابویه، 1395: ج 1: 315: ح 2: ذَلِکَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِی الْحُسَیْنِ ابْنِ  سَیِّدَه الْإِمَاءِ)،
حدیث یزید کناسی از امام باقر (ع) (ابن ابی زینب، 1397: 228: ح 8: إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فِیهِ شَبَهٌ مِنْ یُوسُفَ  ابْنُ أَمَه سَوْدَاءَ)،
حدیث جابر جعفی از امام باقر (ع) (طوسی، 1411: 470: بِأَبِی ابْنُ  خِیَرَه الْإِمَاء)،
حدیث ابوبصیر از امام صادق (ع) (ابن بابویه، 1395: ج 2: 345: ح 31: هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ ابْنِی مُوسَى ذَلِکَ ابْنُ  سَیِّدَه الْإِمَاءِ)،
حدیث محمد بن زیاد از امام موسی کاظم (ع) (همو: 368: ح 6: وَ هُوَ الثَّانِی عَشَرَ مِنَّا... ذَلِکَ ابْنُ سَیِّدَه الْإِمَاءِ)،
حدیث حسین بن خالد از امام رضا (ع) (همو: 371: ح 5: الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِی ابْنُ  سَیِّدَه الْإِمَاءِ)،
حدیث یزید بن ابی حازم از امام صادق (ع) (ابن ابی زینب، 1397: 229: ح 12: أَ وَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّهُ ابْنُ سَبِیَّه یَعْنِی الْقَائِمَ (ع))، در این حدیث امام به اسیر بودن مادر امام زمان (ع) اشاره می کنند که از پیش‌گویی‌های بسیار دقیق و خاص است.
مرحوم نعمانی در باب سیزدهم کتاب غیبتش که صفات امام غایب (عج) را بیان می دارد، اولین عنوان را فرزند بانویی اسیر شده و کنیز قرار داده و آن را یک صفت شاخص امام در نظر گرفته است. (همو: 228)
روایاتی که به کم‌ سن‌ترین بودن امام در میان امامان (علیهم السلام) اشاره دارد، عبارتند از:
حدیث یحیی بن سالم از امام باقر (ع) (همو: 184: ح 35: صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ أَصْغَرُنَا سِنّاً)،
سه حدیث ابو جارود از امام باقر (ع) (همو: 322: ح 1: الْأَمْرُ فِی أَصْغَرِنَا سِنّاً و أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ... مِثْلَهُ، 323: ح 3: لَا یَکُونُ هَذَا الْأَمْرُ إِلَّا فِی... أَحْدَثِنَا سِنّاً)،
مرحوم نعمانی می نویسد: «برای هیچ فردی در این سن چنین ادعایی نشده است.» (همو: 184) این مسئله نشان می دهد پیش‌گویی چنین وصفی، خبر دادن از یک صفت کلی نیست که وجودش در بیشتر افراد ممکن باشد و خبر دادن از آن معجزه و کرامت محسوب نشود و دلیل حقانیت نباشد، بلکه ویژگی بسیار نادری است که تنها کسانی که از عالم غیبت خبر دارند، می توانند از آن خبر دهند، به ویژه آنکه اهل‌بیت (علیهم السلام) فرموده اند: «قائم (عج)، کم‌سن‌ترین
ما خواهد بود.» با این عبارت، راه هر نوع توجیه بعدی بسته ‌شده است. اگر تنها به کم سن بودن اشاره می شد، ممکن بود گفته شود کم سن بودن نسبی است و مثلاً بیست یا سی ‌سالگی نیز برای امام کم است، اما وقتی گفته شد کم‌سن‌ترین ما امامان (علیهم السلام)، دقیقاً به ‌صورت کمّی اشاره ‌شده است و قابل توجیه نیست. روشن است که از چنین ویژگی دقیقی قبل از وقوع آن تنها امام معصوم (ع) می تواند خبر دهد. واقع ‌شدن این امر، خود، بهترین دلیل بر حقانیت مذهب امامیه است.
روایاتی که گم‌نام بودن امام و ممنوع بودن بردن نام ایشان را بیان می کند، عبارتند از:
حدیث یحیی بن سالم از امام باقر (ع) (همو: 184: ح 35: صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ...
أَخْمَلُنَا شَخْصاً)،
سه حدیث ابو جارود از امام باقر (ع) (همو: 322: ح 1: وَ أَخْمَلِنَا ذِکْراً و أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ... مِثْلَهُ؛  323: ح 3: لَا یَکُونُ هَذَا الْأَمْرُ إِلَّا فِی أَخْمَلِنَا ذِکْراً)،
حدیث اسحاق بن صباح از امام رضا (ع) (همو: 323: ح 4: إِنَّ هَذَا سَیُفْضِی إِلَى مَنْ یَکُونُ
لَهُ الْخَمْلُ)،
مرحوم نعمانی بیان زیبایی در مورد این دو نشانه اخیر دارد. ایشان می نویسد:
اى گروه شیعه _ خداوند شما را مورد رحمت قرار دهد _ بنگرید به آنچه از صادقان علیهم السّلام درباره سنّ قائم علیه السّلام رسیده و گفته است ایشان هنگام رسیدن امر امامت به آن حضرت، کم سال ترین امامان و جوان‌ترین آنان است و به هیچ‌یک از امامان پیش از او، امر امامت در سنّى همانند او داده نشده است. نیز بنگرید به فرمایش آنان: «و گم‌نام ترین ما» که با گم‌نامى آن حضرت به غایب بودن شخص او و پنهان بودن او از نظرها اشاره می کنند. وقتى روایات به‌ طور متّصل و متواتر در مورد این‌گونه چیزها پیش از پیدایش آنها آمده و وقوع این حوادث را پیش از به وجود آمدن آنها خبر داده و سپس آشکارا عینیت و وجود یافته است، لازم می گردد که شک کسى که خداوند دلش را گشوده و نور بخشیده و هدایتش فرموده و به دیده او روشنى عطا کرده، برطرف گردد. (همو)
گفتنی است خبر دادن پیش از وقوع از ابتدا مورد نظر دانشمندان شیعه بوده است. نباید گمان کرد شیخ صدوق یا شیخ طوسی صد تا دویست سال بعد از غیبت به این نکته پی برده و استدلال کرده اند. شاهد این مطلب، بیانی است که مرحوم کلینی از استاد خود، محمد بن یحیی نقل می کند. وقتی ثقه الاسلام کلینی حدیثی را نقل می کند که حضرت خضر (ع) در آن، نام دوازده امام را می برد و بر امامتشان گواهی می دهد، در مورد امام دوازدهم می گوید: «وَ أَشْهَدُ عَلَى رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ لَا یُکَنَّى وَ لَا یُسَمَّى حَتَّى یَظْهَرَ أَمْرُهُ فَیَمْلَأَهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا.» سند دومی هم برای این حدیث نقل می کند و می گوید که این حدیث را محمد بن یحیی از محمد بن حسن صفار از احمد بن ابی عبد الله از ابوهاشم برایم نقل کرده است. در ادامه می نویسد که محمد بن یحیی می گوید: به محمد بن حسن گفتم: دوست داشتم این حدیث از غیر طریق احمد بن ابی عبد الله به ما می رسید. محمد بن حسن در پاسخ می گوید: وی این حدیث را بیست سال قبل از «حیرت» برایم نقل کرده است. (کلینی، 1407: ج 1: 526) اینکه منظور محمد بن یحیی چه بوده و چرا محمد بن حسن چنین پاسخ داده، در کلام محدّث نوری به ‌خوبی بیان‌ شده است. وی می نویسد:
منظور از «حیرت» در لسان روایات، ایام غیبت است و شروع آن از زمان شهادت امام حسن عسکری (ع) است. منظور محمد بن یحیی این بوده که دوست داشتم راوی این حدیث از کسانی می بود که دوران غیبت را درک نکرده اند تا خبر دادن وی از چیزی پیش از وقوع آن، خالی از هر توهم و شکی می بود و دلالتش بر مقصود و ظهور معجزه تمام‌تر می شد. احمد ابی عبدالله از کسانی است که دوران غیبت را درک کرده و سال‌ها بعد از امام حسن عسکری (ع) زندگی کرده است. (نورى، 1408: ج 4 خاتمه: 43)
محمد بن یحیی دوست دارد این حدیث را کسی گفته باشد که قبل از امام حسن عسکری (ع) از دنیا رفته باشد تا شبهه امثال نویسنده مطرح نشود که این احادیث بعدها در دوران غیبت بر اثر ندیدن امام دوازدهم (عج) ساخته ‌شده است. به همین دلیل، محمد بن حسن نیز پاسخ می دهد من این حدیث را بیست سال قبل از شهادت امام حسن عسکری (ع) و به امامت رسیدن امام دوازدهم (عج) از وی شنیده ام.
با این بیان روشن می شود سال‌های بسیار طولانی قبل از امامت امام دوازدهم (عج)، امامان (علیهم السلام) ویژگی امامت ایشان را که همراه با گم‌نامی و غیبت است، پیش‌گویی کرده اند و این امر نیز به گونه دقیق برای ایشان واقع‌ شده است، امری مشخص برای فردی معین، نه ویژگی عمومی و قابل تطبیق بر هر فرد.
شیخ طوسی نیز چنان‌که نویسنده خود در ذیل روایات غیبت و غایب آورده است، (کاتب، 1998: 143) به همین نکته استدلال کرده است و می گوید:
محل استدلال به این اخبار قسمتی است که از چیزی قبل از وقوعش خبر دارد. بعد همان‌گونه واقع‌ شده است و این دلیل صحت راهی است که ما رفته ایم که همان امامت فرزند امام حسن عسکری است؛ زیرا دانستن آنچه اتفاق خواهد افتاد، امکان ندارد مگر از طرف خداوند علام الغیوب. پس اگر نبود مگر تنها یک روایت که مضمون آن با واقعیت مطابق بود، کفایت می کرد. (طوسی، 1411: 173)
در مورد قسمت پایانی سخن نویسنده یعنی تشبیه به واقفیه و فرض دو غیبت در اندیشه واقفیه در شبهه پنجم سخن خواهیم گفت تا میزان صدق ایشان در این تشبیه آشکار شود.
شبهه دوم: دلالت نداشتن روایت مرگ و قتل بر وجود امام دوازدهم (عج) (استدلال مرحوم نعمانی)
متن کتاب
و إذا توقّفنا عند الروایه التی یذکرها النعمانی حول الغیبه و التی یقول عنها: «لو لم یکن یروى فی الغیبه إلا هذا الحدیث لکان فیها کفایه لمن تأملها» لوجدنا أنها تتحدث عن الوفاه و القتل و الذهاب لإمام موجود و معروف سابقاً... بینما یحتاج هو (أی النعمانی) أن یثبت وجود الإمام محمد بن الحسن العسکری أولاً حتى یستطیع أن ینسب إلیه تلک الأفعال لاحقاً. (همو، 2007: 124)؛
وقتی نزد روایتی که نعمانی درباره غیبت نقل می کند توقف می کنیم همان روایتی که در مورد آن می گ_وید: (اگ_ر در غیبت جز این حدیث، روایت نمی شد باز برای کسی که در آن تأمل می کرد کافی بود). ملاحظه می کنیم که روایت از مرگ و قتل و رفتن برای امامی که قبلاً موجود و شناخته‌شده بود صحبت می کند، درصورتی‌که او (نعمانی) نیاز داد نخست وجود امام محمد بن الحسن عسکری (عج) را ثابت کند تا بعد بتواند آن کارها را به او نسبت دهد.
خلاصه شبهه
نویسنده ادعا می کند در روایت مورد استناد نعمانی، سخن از مرگ و رفتن امام است. مرگ یا رفتن نیز متفرع بر وجود است. پس این نوع از روایات نمی تواند وجود امام را ثابت کند. ابتدا باید وجود امام ثابت شود. سپس رفتن و مرگ و کشته شدن به ایشان استناد داده شود.
پاسخ
مرحوم نعمانی روایت ذیل را در کتاب خویش نقل کرده است:
وَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ حَازِمٍ مِنْ کِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَیْسُ بْنُ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَه عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْمُسْتَنِیرِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ (ع) قَالَ: إِنَّ لِصَاحِبِ  هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَتَیْنِ إِحْدَاهُمَا تَطُولُ حَتَّى یَقُولَ بَعْضُهُمْ مَاتَ وَ بَعْضُهُمْ یَقُولُ قُتِلَ وَ بَعْضُهُمْ یَقُولُ ذَهَبَ فَلَا یَبْقَى عَلَى أَمْرِهِ مِنْ أَصْحَابِهِ إِلَّا نَفَرٌ یَسِیرٌ لَا یَطَّلِعُ عَلَى مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وَلِیٍّ وَ لَا غَیْرِهِ إِلَّا الْمَوْلَى الَّذِی یَلِی أَمْرَهُ. (ابن ابی زینب، 1397: 171: ح 5)
همانا صاحب این امر داراى دو غیبت است. یکى از آن دوچندان به درازا می کشد که برخی از مردم می گویند: مرد و بعضى می گویند: کشته شد و عدّه اى از ایشان می گویند: رفت و از اصحابش جز افراد اندکى کسى بر امر او باقى نمی ماند. هیچ‌کس از دوست و غیر دوست از جایگاهش آگاهى نمی یابد مگر همان خدمت‌گزارى که به کارهاى او می رسد.
ایشان بعد از نقل این حدیث می نویسد: «اگر در مورد غیبت، حدیثى جز همین یک حدیث روایت نمی شد، براى کسى که در آن می اندیشید، کافى بود.» (همو)
اشکال نویسنده به استدلال مرحوم نعمانی ناشی از آن است که معنای این حدیث را درست درک نکرده است. اگر معنای روایت معلوم شود، روشن می شود که استدلال نعمانی بسیار دقیق و منطبق بر واقعیت است و اشکالی بر ایشان وارد نیست. برای فهم معنای این حدیث به برخی از روایات مشابه باید دقت شود؛ زیرا برخی روایات نیز مانند آیات قرآن، برخی دیگر را توضیح می دهند. (شریف الرضی، 1414: 192: خطبه 133: وَ یَنْطِقُ  بَعْضُهُ  بِبَعْضٍ  وَ یَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْض)
مرحوم کلینی در روایتی چنین نقل می کند:
على بن جعفر از برادرش، موسى بن جعفر (ع) نقل کند که فرمود: هرگاه پنجمین فرزند هفتمین ناپدید شود، خدا را، خدا را، نسبت به دینتان مراقب باشید. مبادا کسى شما را از دینتان جدا کند. پسر جان ، ناچار صاحب الامر غیبتى کند که معتقدان به امامت هم از آن برگردند. همانا امر غیبت، آزمایشى است از جانب خداى عزّ و جل که خلقش را به ‌وسیله آن بیازماید... . (کلینی، 1407: ج 1: 336: ح 2)
در این حدیث، سخن از برگشتن معتقدان است. کسانی که به وجود و غیبت امام اعتقاد دارند، از آزمایش الهی سربلند بیرون نمی ایند و اعتقاد خود را از دست می دهند. شیخ صدوق دلیل از دست دادن این اعتقاد را چنین نقل کرده است:
ثابت ثمالیّ از امام سجاد (ع) روایت می کند که فرمود:... براى قائم ما دو غیبت است که یکى از دیگرى طولانى تر است... و امّا غیبت دیگر طولانى می شود تا جایی که بیشتر معتقدان به آن امام از این امر بازگردند و بر آن ثابت نمانند مگر کسى که یقینش قوى و معرفتش درست باشد و در دلش حرجى از آنچه حکم می کنیم، نبوده و تسلیم ما اهل‌بیت باشد. (ابن بابویه، 1395: ج 1: 323: ح 8)
امام سجاد (ع) می فرماید: «طولانی شدن غیبت موجب می شود بیشتر معتقدان به امام از اعتقاد خود برگردند». بنابراین، یکی از اتفاقات دوران غیبت که امام آن را پیش‌گویی کرده، برگشتن گروهی از شیعیان از اعتقاد خویش است. با توجه به این دو روایت، معنای روایت مورد استناد مرحوم نعمانی نیز معلوم می شود:
همانا صاحب این امر داراى دو غیبت است. یکى از آن، دوچندان به درازا می کشد که برخى از مردم می گویند: مرد و بعضى می گویند: کشته شد و عدّه اى از ایشان می گویند: رفت و از اصحابش جز افراد اندکى، کسى بر امر او باقى نمی ماند.
ایشان نیز مطلبی را بیان می کند که مرحوم کلینی پیش از ایشان و شیخ صدوق بعد از ایشان نقل کرده اند؛ یعنی خروج گروهی از شیعیان معتقد به وجود و غیبت امام مهدی (عج) از این اعتقاد صحیح خویش؛ رویدادی که اهل‌بیت (علیهم السلام) پیش‌بینی کرده اند و دقیقاً به همان صورت نیز اتفاق افتاده است. شیخ صدوق در مقدمه کتاب کمال الدین می نویسد:
انگیزه من در تألیف این کتاب آن بود که چون آرزویم در زیارت علی بن موسی الرضا (ع) برآورده شد، به نیشابور برگشتم و در آنجا اقامت گزیدم. دیدم بیشتر شیعیانى که نزد من آمدوشد می کردند، در امر غیبت حیرانند و درباره امام قائم (عج) شبهه دارند و از راه راست منحرف گشته و به رأى و قیاس روى آورده اند. (همو: 2)
مرحوم نعمانی نیز در مقدمه کتاب خویش می اورد:
گروه‌هایی را می بینیم که به مذهب شیعه منسوبند ... و دچار تفرقه و چنددستگی در مذهب شده اند... و جز اندکى بقیّه آنان در مورد امام زمان خود و ولیّ امر و حجّت پروردگارشان به شک افتاده و دو دل شده اند... به خاطر گرفتاری که به‌ واسطه غیبت قائم (عج) ایجاد شده... و پیوسته این دو دلی و شک در دل آنها اثر گذاشته و می گذارد... تا آنجا که آنها را به وادى گمراهى و سرگردانى و کوردلى و انحراف می کشاند و باقى نماند از آنها جز جماعت اندکى که بر دین خدا ثابت قدمند... من تصمیم گرفتم که قربتا الى الله روایاتى را که از پیشوایان دینى رسیده است... درباره این غیبت نقل کنم ... . (ابن ابی زینب، 1397: 20)
پس حدیث امام صادق (ع) که نعمانی نقل می کند، پیش‌گویی امام (ع) در مورد شیعیان دوران غیبت است؛ یعنی کسانی که به وجود و غیبت فرزند امام حسن عسکری (ع) معتقد هستند، اما به دلیل طولانی شدن غیبت امام دوازدهم (عج) ، گروهی معتقد به مردن یا کشته شدن امام می شوند و اعتقاد خود را از دست می دهند. همین پیش‌بینی امام دقیقاً در دوران ایشان اتفاق افتاده است. بنابراین، نعمانی می گوید: اگر همین یک روایت در مورد غیبت نقل‌شده بود، برای کسی که اهل اندیشه بود، کفایت می کرد؛ زیرا به همان شکلی که امام (ع) فرموده، واقع‌ شده است. چنان‌که در موارد پیشین گفته شد، خبر دادن از امری پیش از وقوع آن نشان حقانیت مذهب شیعه و عقیده مهدویت است. نویسنده بی‌هیچ دلیل و قرینه ای ادعا می کند نعمانی با این روایت درصدد اثبات وجود امام دوازدهم (عج) است و بعد اشکال می کند که مردن و رفتن فرع وجود است و باید اول وجود ثابت شود. این در حالی است ‌که هرگز سخن از اثبات وجود امام عصر (عج) نیست. باب دهم کتاب نعمانی که این حدیث و کلام نعمانی در آن هست، در موضوع غیبت و وقایع دوران غیبت است و یکی از وقایع هم خروج بیشتر افراد از مذهب است؛ امری که دقیقاً اتفاق افتاده و نشانه حقانیت مذهب شیعه و صحت روایات شیعه است. بنابراین، اشکال نویسنده بر مرحوم نعمانی وارد نیست و ایشان استدلال و بیان درستی دارد و نویسنده به دلیل درک نکردن صحیح کلام وی بر ایشان خرده گرفته است. منابع ابن ابی زینب، محمد بن ابراهیم (1397 هـ . ق). الغیبه نعمانی ، ترجمه: علی اکبر غفاری، تهران: نشر صدوق، چاپ اول .
ابن بابویه، محمد بن على (1395 هـ . ق). کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه: علی اکبر غفاری، تهران: اسلامیه، چاپ دوم.
اشعرى قمى، سعد بن عبدالله (1360 ). المقالات و الفرق ، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ دوم.
الذهبی، شمس الدین أبوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایْماز ( 1413 هـ . ق). تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق: عمر عبدالسلام التدمری، بیروت: دار الکتاب العربی، الطبعه الثانیه.
شریف الرضی، محمد بن حسین ( 1414 هـ . ق). نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، قم: هجرت، چاپ اول .
صفری فروشانی، نعمت الله و حسین قاضی‌خانی (1390). «گونه‌شناسی مدعیان دروغین وکالت امام زمان (عج) در عصر غیبت صغرا، با رویکردی نقادانه بر نظر احمد الکاتب»، مشرق موعود، سال پنجم، شماره 19.
طوسى، محمد بن الحسن ( 1411 هـ . ق). الغیبه طوسی / کتاب الغیبه للحجه، ترجمه: عبادالله تهرانى و على احمد ناصح، قم: دار المعارف الإسلامیه، چاپ اول.
الکاتب، احمد (1428 هـ . ق). الإمام المهدی؛ حقیقه تاریخیه أم فرضیه فلسفیه؟، بیروت: الدار العربیه للعلوم _ ناشرون.
(1998 م.). تطوّر الفکر السیاسی الشیعی من الشوری إلی ولایه الفقیه، بیروت: دار الجدید.
کلینى، محمد بن یعقوب ( 1407 هـ . ق). کافی، ترجمه: على اکبر غفارى و محمد آخوندى، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم.
نوبختى، حسن بن موسى( 1404 هـ . ق). فرق الشیعه، بیروت: دار الأضواء، چاپ دوم .
نورى، حسین بن محمد تقى (1408 هـ . ق). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، چاپ اول . نویسنده: جواد جعفری فصلنامه مشرق موعود شماره 35. ادامه دارد...

95/03/06 :: 07:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن