تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 24 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هيچ كس نيتى را در دل پنهان نمى‏كند، مگر اينكه خداوند آن نيت را (در رفتار و كردا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1852859544




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

معرفت‌شناسیِ مهدویت‌پژوهی - بخش دوم و پایانی گونه‌های مختلف روایات مهدویت


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: معرفت‌شناسیِ مهدویت‌پژوهی - بخش دوم و پایانیگونه‌های مختلف روایات مهدویت
خبرگزاری فارس: گونه‌های مختلف روایات مهدویت
رویکرد معرفت‌شناسی در حوزه مهدویت‌پژوهی رویکرد بیرونی و درجه دو است و در این نگرش، واژگانی چون معرفت، معرفت‌شناسی، مهدویت‌پژوهی و معرفت‌شناسیِ مهدویت‌پژوهی، مفهوم‌شناسی می شود.

  تطبیق و تحلیل
حال در این‌جا به تطبیق و تحلیل مسئله بپردازیم که اولاً چگونه آیات قرآن، خاستگاه، منشأ و منبع برای معرفت گزاره‌ای و معرفت قضیه‌ای مهدویت‌پژوهی است؛ ثانیاً چگونه تصدیق و توجیه گزاره‌های مهدویت‌پژوهی توسط آیات قرآن صورت می‌پذیرد.
بی‌تردید برخی از گزاره‌های مهدویت‌پژوهی، صدقشان را بر اساس آیه پیش گفته توجیه می‌نمایند. مثلاً گزاره‌هایی نظیر «ظهور منجی حتمی است»، «منجی و یاران او مؤمن و صالح هستند» و «توسط منجی حکومت جهانی تشکیل می‌شود» که در عرصه مهدویت‌پژوهی مطرح است و در قالب گزاره‌های نظری و غیر بدیهی جلوه می‌کنند در تصدیق و توجیه خودشان نیازمند گزاره‌های بدیهی _ که گزاره‌های پایه و مبنا به شمار می‌آیند _ هستند.
چنان‌که پیش از این بیان شد، بر اساس الگوی مبناگرایی، گزاره‌ها به دو قسم گزاره‌های پایه و بدیهی و گزاره‌های نظری و غیربدیهی تقسیم می‌شوند (شمس، 1384: 130) و گزاره‌های بدیهی و پایه، گزاره‌های خودبنیان و خودتوجیه هستند و در توجیه و تصدیق خود به واسطه نیاز ندارند. اما گزاره‌های نظری و غیربدیهی همیشه در تصدیق و توجیه خود نیاز به گزاره‌های پایه و بدیهی دارند؛ یعنی معرفت‌های گزاره‌ای نظری در صادق‌نمایی و حقیقت‌نمایی خود نیازمند گزاره‌های بدیهی و پایه هستند.
اما درباره بحث مورد نظر باید گفت در عرصه مهدویت‌پژوهی نیز دو نوع گزاره وجود دارد: نخست گزاره‌های پایه مانند آیات و روایات که در قالب نصوص دینی تعریف می‌شوند و قضایای فطری که در قالب گزاره‌های شهودی رخ می‌نمایند؛ دوم، گزاره‌های نظری و غیربدیهی که در تصدیق و توجیه‌شان نیازمند گزاره‌های پایه (آیات، روایات و فطرت) هستند. مثلاً آیه وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ _ که در واقع برخی از معرفت‌های گزاره‌ای مهدویت از آن نشئت می‌گیرد _ نقش پایه و اساس معارف مهدوی را ایفا می‌کند. یعنی آیه مورد نظر به عنوان خاستگاه و پایه معرفت‌های گزاره‌ای نظری مهدویت، نظیر «منجی حتماً ظهور می‌کند»، «منجی و همه یاران او انسان‌های مؤمن و صالح هستند» و «منجی و یاران او بعد از ظهور حکومت جهانی تشکیل می‌دهند» به شمار می‌آید؛ یعنی اگر آیه مورد نظر را نداشته باشیم، نمی‌توانیم تصدیق و نیز توجیه گزاره‌های نظری پیش‌گفته را مدلل نماییم. بنابراین وقتی آیه فوق را مد نظر قرار می‌دهیم، خواهیم دید که اولاً تصدیق و توجیه «حتمیت ظهور منجی» به سبب وَعَدَ اللهُ الَّذینَ تثبیت می‌شود؛ ثانیاً «مؤمن و صالح بودن منجی و یاران او» توسط الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحات توجیه می‌شود؛ ثالثاً «تشکیل حکومت جهانی از طرف منجی و یاران او» به واسطه لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ اثبات می‌گردد. از این‌رو سه گزاره فوق که در واقع گزاره‌های نظری مهدویت‌پژوهی بوده و در تصدیق و توجیه خود نیازمند استدلال خواهند بود، بر اساس الگوی مبناگرایی، معرفت‌شناسی شده و آیه مورد نظر به عنوان گزاره پایه و بدیهی، توجیه گر و تصدیق ساز آن‌ها به شمار می‌آید.
درباره توجیه و تصدیق معارف مهدوی، آیات بسیاری در قرآن وجود دارد که هر کدام از آن‌ها می‌توانند به عنوان پایه و اساس قضایا و گزاره‌های نظری مهدویت نقش ایفا نمایند و نیز هر کدام می‌توانند زمینه‌ساز انبوهی از معرفت‌های گزاره‌ای مهدویت‌پژوهی باشند که در این قسمت تنها به تطبیق و تحلیلی یک آیه پرداخته شد که البته همین رویه و فرایند را می‌تواند در بقیه آیات مهدوی و نیز در روایات پرشماری که در این عرصه مطرح است، اجرایی و عملیاتی کرد.
گفتنی است بیان این مسئله به عنوان نمونه و مثال ذکر شد و حال آن‌که با این معیار و الگوی مبناگرایی می‌توان همه گزاره‌های نظری مهدویت‌پژوهی را با متفرع کردن بر گزاره‌های پایه و بدیهی همچون آیات، روایات و قضایای وجدانی، تصدیق و توجیه کرد.
روایات مهدوی
در میان آموزه‌های اسلامی، اندیشه مهدویت از جمله آموزه‌هایی است که روایات فراوانی از جانب حضرات معصومین درباره آن نقل شده است. فراوانی و کثرت روایات مهدویت از طرفی به سبب جایگاه مهم مهدویت در میان آموزه‌های اسلامی و نقش خطیر و سرنوشت‌ساز آن در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان است و از طرف دیگر اندیشه مهدویت به جهت آینده‌نگر بودن آموزه‌های آن _ که از آینده‌های دور و رخدادهای فراسو خبر می‌دهد _ برای مسلمانان صدر اسلام به نوعی نامأنوس و ناآشنا بوده است؛ یعنی مخاطبان عصر معصومین نمی‌توانستند به درک فراگیر و همه‌جانبه مهدویت و آموزه‌های آن برسند. از این‌رو مهدویت برای آن‌ها به صورت موضوعی که دارای زوایای مختلف و پنهانی است جلوه می‌کرده که همین پیچیدگی‌ها و زوایای پنهان، زمینه ساز ابهامات و ایرادات فراوانی در اذهان آن‌ها شده است که به طور طبیعی برای رفع آن‌ها، به طرح پرسش‌های مختلف روی آورده و با بیان آن‌ها ضمن آشکار ساختن زوایای مختلف و پنهان مهدویت، زمینه‌ساز فراوانی و کثرت روایات مهدویت شده‌اند. بنابراین در واقع فراوانی و کثرت روایات مهدویت با این نگاه قابل توجیه است.
گونه‌های مختلف روایات مهدویت
احادیث مهدویت را نمی‌توان در یک گروه دسته‌بندی کرد؛ بلکه برخی در قالب روایات رمزی، اشاره‌ای و کلی تعریف می‌شوند و برخی دیگر در قالب روایات نمادین، سمبلیک و تمثیلی توجیه می‌گردند و بعضی‌ها در قالب روایات ملاحمی و اخباری دسته‌بندی می‌شوند. برخی دیگر نیز به‌سان روایات حوزه‌های دیگر به صورت عادی و طبیعی جلوه‌گرند. این گوناگونی روایات و تنوع‌‌پذیری آن‌ها به سه عامل بازمی‌گردد:
1. پایین بودن افق فکری انسان‌های معاصر با معصومین که درک خبرهای آینده و رخدادهای آن برای آن‌ها مشکل بوده است.
2. تفصیل خبرهای آینده و رخدادهای آن برای حضرات معصومین با توجه به درک پایین مخاطبان سخت و مشکل بوده است.
3. ماهیت و خاصیت روایات ملاحم و آینده‌نگر این ویژگی‌های خاص را طلبد می‌کند.
بسی روشن است وقتی که حضرات معصومین می‌خواستند مردم معاصر خود را به مسئله ظهور و مسائل پیرامونی آن همچون حوادث و رویدادهای اجتماعی، تمدنی، صنعتی و... _ که متعلق به آینده است _ آشنا کنند در تنگناهای کلامی و واژگانی قرار می‌گرفتند نگرش فکری پایین و افق فکری محدود مردم، اجازه هر گونه بیان تفصیلی از حوادث و رویدادهای آینده را از آن‌ها سلب می‌کرد. از این‌رو معصومین برای رعایت حال مخاطبان و رعایت سطح فکری و معرفتی آن‌ها، مطالب آخرالزمانی را در قالب جملات و واژگان نمادین، سمبلیک، تمثیل، رمزی، کنایه‌ای، کلی و سربسته بیان می‌کردند.
الف) روایات نمادین و تمثیلی1
در معنا ومفهوم نماد گفته می‌شود که زبان نماد، لفظ مشترکی است که برای فهم آن باید قصد گوینده را جست و هر امر نمادین به واقعیتی فراتر از معنای عادی‌اش اشارت دارد و باید توجه کرد که هر امر نمادین دارای دو معنای ظاهری و باطنی یا تحت‌اللفظی و ورالفظی است و بی‌تردید، مهم‌ترین عنصر معنایی زبان نماد، فقدان حقیقت ظاهری است. به عبارت دیگر، زبان نماد، همواره از معبر مجاز می‌گذرد. البته، این بدان معنا نیست که این زبان موهوم است و با عالم خیالی ذهن‌گرایان سر و کار دارد؛ چنان‌که ادعا شده که بنیان‌گذاری نوین این مکتب برای گریز از واقعیت بوده است، بلکه مقصود این است که حقیقت را در متن این زبان نباید جست؛ بلکه در ورای آن باید به دنبالش گشت. بر این اساس نمادها هماره به معانی ورای خود رهنمون می‌شوند.
از جمله شاخصه‌های مهم درباره برخی از نصوص و آموزه‌های مهدویت، نمادین، سمبلیک و تمثیلی بودن آن‌هاست؛ زیرا روش معصومین بر این بوده که برخی از مباحث مهدویت را به صورت نمادین بیان کنند. از این‌رو برای تبیین آن‌ها از جملات و کلمات کنایه‌ای استفاده کرده‌اند. برای مثال، درباره دجال _ که یکی از نشانه‌های ظهور است _ درباره شاخصه‌ها و قیامش، روایات گوناگونی به صورت سمبلیک از معصومین نقل شده است؛ چنان‌که رسول گرامی اسلام در وصف دجال می‌فرماید:
إِنَّهُ یَخْرُجُ عَلَی حِمَارٍ عَرْضُ مَا بَیْنَ أُذُنَیْهِ مِیلٌ یَخْرُجُ وَ مَعَهُ جَنَّه وَ نَارٌ وَ جَبَلٌ مِنْ خُبْزٍ وَ نَهَرٌ مِنْ مَاءٍ... ؛ (صدوق، 1395: ج1، 529)
دجّال بر حماری که فاصله بین دو گوشش یک میل است خروج کند. او به همراه بهشت و دوزخ و کوهی از نان و نهری از آب خروج می کند.
همچنین امیرمؤمنان علی در بیان شاخصه‌های دجال فرموده است:
عَیْنُهُ الْیُمْنَی مَمْسُوحَه وَ الْعَیْنُ الْأُخْرَی فِی جَبْهَتِهِ تُضِی ءُ کَأَنَّهَا کَوْکَبُ الصُّبْحِ فِیهَا عَلَقَه کَأَنَّهَا مَمْزُوجَه بِالدَّمِ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مَکْتُوبٌ کَافِرٌ یَقْرَؤُهُ کُلُّ کَاتِبٍ وَ أُمِّیٍّ یَخُوضُ الْبِحَارَ وَ تَسِیرُ مَعَهُ الشَّمْسُ بَیْنَ یَدَیْهِ جَبَلٌ مِنْ دُخَانٍ وَ خَلْفَهُ جَبَلٌ أَبْیَضُ یَرَی النَّاسُ أَنَّهُ طَعَامٌ یَخْرُجُ حِینَ یَخْرُجُ فِی قَحْطٍ شَدِیدٍ تَحْتَهُ حِمَارٌ أَقْمَرُ خُطْوَه حِمَارِهِ مِیلٌ تُطْوَی لَهُ الْأَرْضُ مَنْهَلًا مَنْهَلًا لَا یَمُرُّ بِمَاءٍ إِلَّا غَارَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَه یُنَادِی بِأَعْلَی صَوْتِهِ یَسْمَعُ مَا بَیْنَ الْخَافِقَیْنِ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الشَّیَاطِینِ یَقُولُ  إِلَیَّ أَوْلِیَائِی أَنَا الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّی وَ قَدَّرَ فَهَدَی أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی... ؛ (همو: 527)
چشم راست ندارد و چشم دیگرش در پیشانی اوست و مانند ستاره صبح می درخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آغشته به خون است. در بین دو چشم او (پیشانی او) کلمه «کافر» نوشته شده که هر باسواد و بی سوادی می تواند آن را بخواند. داخل دریاها می شود و آفتاب با او در گردش است. پیش روی او کوهی از دود است و پشت سرش کوه سفیدی است که مردم گمان می کنند طعام (گندم) است. او در زمان قحطی شدیدی خروج می کند، بر الاغی سفیدرنگ [مایل به سبز و کبود] سوار است که هر گامش به اندازه یک میل راه است و منزل به منزل زمین را طی می کند و از هیچ آبی نمی گذرد، مگر این‌که تا روز قیامت در زمین فرورفته و خشکیده می شود. با صدای بلند به طوری که جن و انس و شیاطین از مشرق تا مغرب صدای او را می شنوند ندا می دهد که: ای دوستان من! به سوی من آیید، منم آن کسی که بشر را آفریدم و اندام آنان را معتدل و متناسب ساختم و هر کسی را قدر و اندازه ای داده و هدایت و راهنمایی می کنم! من آن خدای بزرگ شما هستم!
در روایات فوق مطالب گوناگونی در شرح حال دجال، زندگی، قدرت، برخورد و شرارت او در قالب واژگان سمبلیک و نمادین بیان گردیده است؛ یعنی بیانات معصومین و روایات نقل شده از آن‌ها در قالب واژگان کنایه و سمبلیک تعریف می‌شوند. مثلاً:
1. این‌که دجال مرکبی به نام حمار دارد، بعید است اصلاً این نوع حیوان وجود خارجی و واقعی داشته باشد، بلکه طرح این مطلب، نمادی است برای تحقیر دجال.
2. این‌که دجال نان و آب و نیز بهشت و دوزخ را به همراه دارد، یعنی دارای توانمندی و قدرت سیاسی و اجتماعی و نیز مال، پول و ثروت فراگیر است.
3. این‌که بر پیشانی دجال کلمه «کافر» نوشته شده و باسواد و بی سواد می‌توانند آن را بخوانند، نشان از این دارد که دجال به طوری در کفر و الحاد غوطه‌ور است که به تندیس کفر و الحاد در آمده است و همه مردم _ اعم از باسواد بی سواد _ او را با همین شاخصه می‌شناسند.
4. این‌که خورشید با دجال همراه است و با او به گردش درمی‌آید، به معنای قلمروی نفوذ دجال و گستره حیطه استعماری اوست.
5. این‌که حمار دجال، هر گامی که برمی‌دارد به اندازه یک میل راه طی می‌کند، نشان از حرکت سریع و برق‌آسای اوست.
6. این‌که دجال با صدای بلندی بانگ می‌زند و شرق و غرب زمین این صدا را می‌شنوند، یعنی او دارای قدرت رسانه‌ای قوی و ابزار اطلاع‌رسانی پیچیده‌ای است.
در این‌باره برخی از اندیشمندان همین دیدگاه را مطرح کرده و نظر به نمادین و سمبلیک بودن دجال و شاخصه‌های او داده‌اند؛ زیرا آن‌ها دجال را فرد و یک شخص خاصی نمی‌دانند، بلکه آن را در قالب گروه توجیه می‌کنند و نیز مرکب الاغ را بهانه‌ای برای تحقیر دجال می‌دانند. همچنین یک چشم داشتن را نگرش مادی تمدن غرب تعبیر می‌کنند که همه امور را با معیار پول و ثروت مورد سنجش قرار می‌دهند و در آخر، نان و آبی که همراه دجال است و مردم را با آن تحریم می‌کند به ثروت‌اندوزی غرب و به دست گرفتن اقتصاد جهانی تعبیر می‌کنند (مکارم شیرازی، 1367: 192).
در این‌باره در کتاب تاریخ غیبت کبری آمده که دجال یک فرد نیست، بلکه سمبل، نماد، رمز و یک حرکت کفرآمیز و یک جریان انحرافی فکری، سیاسی و اقتصادی است که تاریخ بشر انحرافی بزرگ‌تر از انحراف آن ندیده است. در ادامه همین کتاب می‌خوانیم:
مؤید این برداشت، فرمایش رسول گرامی اسلام است که می‌فرماید: بین خلقت آدم تا روز قیامت، امری بزرگ‌تر از دجال نیست. (صدر، 1382: 661)
نویسنده در ادامه، در مقام تطبیق، تمدن اروپایی و به عبارت دیگر، تمدن غربی را همان دجالی می‌داند که در روایات بدان اشاره شده است.
علاوه بر دجال _ که در روایات به صورت سمبلیک و نمادین بیان گردیده است _ موضوعات دیگری نظیر خروج سفیانی و طلوع خورشید از مغرب و... نیز موضوعاتی هستند که بیشتر در قالب سمبلیک و نمادین تعبیر می‌شوند.
با توجه به سمبلیک و نمادین بودن برخی از آموزه‌های مهدویت که بی‌‌گمان در گستره حوزه‌های دیگر علوم دینی، مسائلی با این شاخصه و ممیزه کمتر دیده می‌شوند، چگونه باید به معرفت و شناخت این امور پرداخت؟ با چه ابزار و معیاری می‌توان به معرفت‌شناسی این نوع قضایا پرداخت؟ و دلایل و توجیه واقع‌نمایی و صدق آن‌ها بر اساس چه الگوی است؟
از این قبیل پرسش‌ها در این عرصه بسیار مطرح است که در واقع به نوعی ضرورت طرح بحث «معرفت‌شناسی مهدویت‌پژوهی» را مسجل می‌کند. بنابراین می‌طلبد با باز گشایی حوزه مستقلی با نام معرفت‌شناسی مهدویت‌پژوهی، ضمن توجه به تک‌تک پرسش‌های پیش‌گفته، آن‌ها را با نگرش عمیق معرفت‌شناسانه مورد پژوهش و تحقیق قرار دهیم و با پاسخ‌های دقیق عقلی و علمی، زمینه‌ساز توجه بیشتر مهدی‌باوران به عرصه مهدویت‌پژوهی باشیم.
ب) روایات اخباری و ملاحمی
روایاتی که ماهیت آن‌ها اخباری است، یعنی محتوایشان صدق‌پذیر و کذب‌پذیر است و خبرهای غیبی پیرامون مهدویت را مطرح می‌کنند. بسیاری از مسائل مهدویت‌پژوهی در قالب پیش‌گویی و خبرهای غیبی تفسیر می‌شوند و معصومین آن‌ها را از طریق وحی و الهام برای مردم بیان کرده‌اند؛ مثل علایم و نشانه‌های ظهور مانند خروج دجال و خروج سفیانی و ندا آسمانی و... را می‌توان در این راستا توجیه کرد؛ چنان‌که رسول گرامی اسلام می‌فرماید:
الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّی یَخْرُجَ فِیهِ وَلَدِیَ الْمَهْدِیُّ فَیَنْزِلَ رُوحُ اللَّهِ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ فَیُصَلِّیَ خَلْفَهُ وَ تُشْرِقَ الْأَرْضُ بِنُورِهِ وَ یَبْلُغَ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبِ؛ (صدوق، 1395: ج1، 280)
مهدی کسی است که زمین را پر از عدل و داد کند، چنان‌که پر از جور و ظلم شده است. قسم به آن‌که مرا به حق بشیر مبعوث کرده، اگر از دنیا نماند مگر یک روز، حتماً خداوند این یک روز را طولانی کند تا آن‌که فرزندم مهدی ظهور نماید و روح الله عیسی بن مریم فرود آید و پشت سرش نماز بخواند و زمین به نورش روشن گردد و حکومتش به مشرق و مغرب برسد.
همچنین آن حضرت فرموده است:
أَ لَا أُبَشِّرُکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ بِالْمَهْدِیِّ؟ قَالُوا: بَلَی. قَالَ: فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَبْعَثُ فِی أُمَّتِی سُلْطَاناً عَادِلًا وَ إِمَاماً قَاسِطاً یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، وَ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ وَلَدِیَ الْحُسَیْنِ، اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی؛ (هلالی: 1405، ص958)
ای مردم، آیا شما را به «مهدی» بشارت ندهم؟ گفتند: آری. فرمود: بدانید که خداوند تعالی در امّتم سلطانی عادل و امامی دادگر مبعوث می کند که زمین را از عدل و داد پر می کند، همان‌طور که از ظلم و جور پر شده باشد. او نهمین از فرزندان پسرم حسین است. نام او نام من و کنیه او کنیه من است.
روایات فوق که در آن‌ها مطالب غیبی بسیاری آمده از جمله روایاتی است که می‌توان آن‌ها را جزو روایات غیبی و ملاحم به شمار آورد. البته شبیه این نوع روایات در عرصه مهدویت در منابع حدیثی شیعه و اهل‌سنت فراوان یافت می‌شود. حال در این‌جا به عنوان نمونه و مثال خبرهای غیبی که در دو روایت بالا آمده را گزارش می‌کنیم:
ظهور و قطعیت رخداد آن، عدالت‌گستری امام مهدی، فراگیری ظلم و ستم پیش از ظهور، نزول حضرت عیسی بعد از ظهور، نماز خواندن حضرت عیسی پشت سر امام مهدی، هدایت‌گری فراگیر امام مهدی، تشکیل حکومت جهانی امام مهدی، امام مهدی نهمین فرزند از نسل امام حسین، هم‌نام و هم‌کنیه با رسول گرامی اسلام.
با توجه به این‌که در عرصه مهدویت‌پژوهی از این نوع روایات، فراوان یافت می‌شوند و این‌که بر اساس الگوی مبنا‌گرایی همین روایات در واقع پایه و مبنای گزاره‌های معرفتی مهدویت‌پژوهی هستند، پس اولاً تبیین و تحلیل این نوع روایات چگونه بوده و با چه اصول و ابزاری صورت می‌گیرد؟ ثانیاً آیا این نوع روایات جهت پایه و مبنا شدن برای گزاره‌های نظری مهدویت‌پژوهی دارای استاندارد‌های لازم هستند؟ ثالثاً اصول و قواعد فرایند تبدیل قضایای نظری به قضایای بدیهی یا فرایند تصدیق‌سازی و توجیه‌گری گزاره‌های نظری مهدویت‌پژوهی در این نوع روایات چگونه حاصل می‌شود؟ این پرسش‌ها و مطالب در عرصه معرفت‌شناسی مهدویت‌پژوهی مطرحند. بنابراین پرسش اصلی در این تحقیق، پرسش از کمّ و کیف معرفت‌شناسی در عرصه مهدویت‌پژوهی با توجه به روایات نمادین و رمزی و سمبلیک و ملاحمی است که باید بدان توجه شود.
از جمله روایات ملاحمی و غیبی، روایاتی است که درباره غیبت و علل و عوامل آن از معصومین صادر شده است (راوندی، 1309: ج2، 956؛ صدوق، 1395: ج2، 356؛ نعمانی، 1379: 172) که به نوعی خبر از رخداد مهمی چون غیبت و اقسام آن داده و نسبت به لغزشگاه‌های آن به مردم هشدار می‌دهد.
بی‌تردید بیشتر روایات مهدویت در قالب روایات آینده‌نگر تعریف می‌شوند؛ یعنی روایاتی هستند که همیشه از آینده و حوادث و رخدادهای آن _ که کمتر دست بشر به آن‌ها می‌رسد _ خبر می‌هند. از این‌رو می‌توان ادعا کرد که بیشتر روایات مهدوی، روایات اخباری هستند.
تطبیق و تحلیل
روایات فوق در واقع پایه و خاستگاه یک‌سری از گزاره‌های نظری مهدویت‌پژوهی هستند؛ یعنی برخی از گزاره‌های نظری، تصدیق و توجیه خود را از روایات پیش‌گفته دریافت می‌کنند. مثلاً در میان شیعیان گزاره‌ای با نام غیبت امام زمان وجود دارد که همه آن‌ها بدان باور دارند؛ چنان‌که تلقی و واکنش جامعه و مردم به طوری است که غیبت برای حجت الهی را قطعی و حتمی می‌دانند. این باور و معرفت در میان مردم فراگیر بوده و همگان بدان اذعان دارند. بنابراین ما باور و گزاره‌ای تحت عنوان: «غیبت امام زمان قبل از ظهور حتمی است» داریم که برای تصدیق و توجیه آن، فرایند مبناگرایی _ که همان فرایند رسیدن قضایای نظری به بدیهی است _ اجرا می‌شود؛ یعنی اصل قضیۀ «غیبت امام زمان رخ خواهد داد» قضیه‌ای نظری است و به طور طبیعی نمی‌توان بدان باور داشت و نمی‌توان به معرفت‌آوری آن نسبت به رخداد غیبت یقین کرد؛ زیرا یک قضیه نظری است و قضیه نظری همیشه خطا‌پذیر است. در صورتی این نقصیه برطرف شده و اطمینان‌‌آور خواهد شد که به قضایای خطاناپذیر منتهی شود که بدان فضایای پایه یا بدیهی اطلاق می‌شود. بر این اساس وقتی می‌توانیم به معرفت یقینی و باور قطعی نسبت به این قضیه مورد نظر برسیم که بتوانیم آن را به قضیه پایه _ که همان نصوص دینی که در این‌جا روایات است _ برسانیم. در این صورت قضیه مورد نظر یک قضیه قابل اعتماد و معرفت‌آور تلقی می‌شود.
1. گزاره «غیبت امام زمان4 قبل از ظهور حتمی است» یک گزاره نظری است؛
2. هر گزاره نظری باید به گزاره پایه منتهی شود تا موجه و صادق جلوه نماید؛
3. بی‌تردید توجیه و تصدیق گزاره فوق به سبب متفرع شدن آن بر روایات بالا به دست می‌آید.
از این‌رو می‌گوییم اعتقاد ما به قضیه حتمیت غیبت امام زمان یقینی است؛ زیرا به نصوص دینی _ یعنی روایات این باب همچون «لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ مِنْ غَیْبَه» و «إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَه» که نقش گزاره‌های پایه را ایفا می‌کند _ مستند و متفرع شده است.
ج) روایات رمزی و اشاره‌ای
مهدویت و رخداد آن، در آیندۀ تاریخ و آخر الزمان به منصه ظهور می‌رسد؛ یعنی در آینده تاریخ، مهدویت از فضای تئوری و اندیشه به حیطه اجرا و عمل انتقال یافته و به صورت تمام‌عیار، همه آموزه‌های آن در جوامع بشری اجرایی و عملیاتی می‌شوند. مثلاً ظهور و تشکیل حکومت جهانی که اکنون بدان اعتقاد داشته و از آثار و برکات اعتقادی‌اش بهره‌مند هستیم در آینده تاریخ به منصه عمل می‌رسد و با رخداد آن، برنامه‌های ظهور به صورت کامل و جامع در جامعه بشری اجرایی و عملیاتی می‌شود و مردم افزون بر بهره‌مندی از آثار اعتقادی‌اش، از آثار رخداد آن نیز بهره‌مند می‌گردند.
گفتنی است ظهور و تشکیل نظام جهانی مهدوی _ که در فرجام تاریخ بشر رخ می‌دهد _ بیشتر با آداب و رسوم و نیز با افق فکری و تمدنی عصر خود، همدم و همساز است. طبیعی است وقتی معصومین بخواهند مفاهیم مهدویت و مسائل پیرامونی آن را با همان ویژگی‌های آخرالزمانی و با تمام جزئیات آن برای انسان‌های معاصر خودشان _ که نسبت به انسان‌های معاصر ظهور از لحاظ درک و فکر، تفاوت اساسی داشته و نسبت به مؤلفه‌ها و پدیده‌های آخرالزمانی آگاهی لازم را ندارند _ تبیین نمایند باید به ابزار غیرمتعارف کلامی و محاوره‌ای مانند اشاره، رمز و گزینه‌گویی روی آورند. از این‌رو آنان ناچار بودند برای رعایت حال مخاطبان که از رشد علوم و پیشرفت صنعت در عصر ظهور بی‌خبر بودند و با شنیدن بیان تفصیلی و جزئی پیرامون آن‌ها متحیر و سرگردان می‌شدند، به رویه ایماء، اشاره، اجمال، رمز و گزینه‌گویی روی آورند و بیشتر مطالب آخرالزمانی را به صورت سربسته و کلی بیان کنند؛ چنان‌که امام صادق می‌فرماید:
إِنَّ قَائِمَنـَا إِذَا قَامَ مَدَّ اللَّهُ لِشِیعَتِنَا فِی أَسْمَاعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ حَتَّی لَا یَکُونَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقَائِمِ بَرِیدٌ یُکَلِّمُهُمْ فَیَسْمَعُونَ وَ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ وَ هُوَ فِی مَکَانِهِ؛ (کلینی، 1362: ج8، 241)
هنگامی که قائم ما قیام کند خدای عزّ و جلّ در گوش‌ها و دیدگان شیعیان ما چنان نیروی رسانایی بنهد که دیگر میان آنان و قائم پیکی نباشد و آن حضرت [از فاصله دور] با آنان سخن بگوید و آنان بشنوند و او را در همان جایی که هست ببینند.
إِنَّ الْمُؤْمِنَ فِی زَمَانِ الْقَائِمِ وَ هُوَ بِالْمَشْرِقِ لَیَرَی أَخَاهُ الَّذِی فِی الْمَغْرِبِ وَ کَذَا الَّذِی فِی الْمَغْرِبِ یَرَی أَخَاهُ الَّذِی فِی الْمَشْرِقِ؛ (مجلسی، بی‌تا: ج52، 391)
در زمان دولت قائم اگر یک فرد با ایمان در مشرق باشد برادرش را در مغرب می‌بیند و آن کس که در مغرب است برادرش را که در مشرق حضور دارد می بیند.
إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بَعَثَ فِی أَقَالِیمِ الْأَرْضِ فِی کُلِّ إِقْلِیمٍ رَجُلًا یَقُولُ عَهْدُکَ فِی کَفِّکَ فَإِذَا وَرَدَ عَلَیْکَ أَمْرٌ لَا تَفْهَمُهُ وَ لَا تَعْرِفُ الْقَضَاءَ فِیهِ فَانْظُرْ إِلَی کَفِّکَ وَ اعْمَلْ بِمَا فِیهَا قَالَ وَ یَبْعَثُ جُنْداً إِلَی الْقُسْطَنْطِینِیَّه فَإِذَا بَلَغُوا الْخَلِیجَ کَتَبُوا عَلَی أَقْدَامِهِمْ شَیْئاً وَ مَشَوْا عَلَی الْمَاءِ فَإِذَا نَظَرَ إِلَیْهِمُ الرُّومُ یَمْشُونَ عَلَی الْمَاءِ قَالُوا هَؤُلَاءِ أَصْحَابُهُ یَمْشُونَ عَلَی الْمَاءِ فَکَیْفَ هُوَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَفْتَحُونَ لَهُمْ أَبْوَابَ الْمَدِینَه فَیَدْخُلُونَهَا فَیَحْکُمُونَ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ؛ (نعمانی، 1379: 320)
هنگامی که قائم قیام کند در کشورهای روی زمین کسانی را برمی انگیزد، در هر سرزمین یک نفر را و به او می گوید: فرمان تو در کف دست توست؛ هر گاه کاری برای تو پیش آمد که آن را نفهمیدی و ندانستی چگونه در آن حکم کنی، به کف خود بنگر و به آن‌چه در آن است عمل کن، فرمود: و سپاهی به قسطنطنیّه گسیل می دارد و چون آنان به کنار خلیج برسند بر قدم‌های خویش چیزی نویسند و بر روی آب روان شوند. پس چون رومیان ایشان را بنگرند که بر آب راه می روند گویند: اینان که اصحاب اویند این‌چنین بر آب گام برمی دارند پس او خود چگونه خواهد بود؟ در این هنگام دروازه های شهر را برای آنان می گشایند و آنان داخل آن شهر می شوند، و در آن‌جا آن‌چه بخواهند دستور می دهند.
در کتاب مهدی موعود آمده است:
فحوای روایت فوق، امروز تقریباً حل شده است؛ زیرا با تقویت امواج تلویزیونی و تلفن‌های تصویری _ که در آیندۀ نزدیک عمومی خواهد شد و همه جا به کار می افتد _ مردم می‌توانند از مشرق، مخاطب خود را در مغرب ببینند و سخنان او را بشنوند. (دوانی، 1378: 1118)
وقتی به روایات پیش‌گفته می‌نگریم، می‌بینیم حضرت صادق دقیقاً به پیشرفت‌های صنعتی _ رسانه‌ای این زمان همچون تلفن صوتی و تصویری، ایمیل (در آن‌جا که می‌فرماید: نیاز به برید _ یعنی پست‌چی _ نیست)، ویدیو کنفرانس (آن‌جا که می‌فرماید: امام مهدی در مکان خودش با مردم صبحت می‌کند و مردم نیز در مکان دور او را می‌بینند و با او صحبت می‌کنند) و... اشاره کرده است؛ اما از آن‌جا که افق فکری و سطح تمدنی مردم معاصر امامان پایین بوده و توان درک تفصیل و جزئیات این قضیه را نداشتند، امام مطالب را به صورت اجمال و کلی، به طوری که در ذهن مخاطب تحیر ایجاد نکند بیان فرموده است.
امام باقر می‌فرماید:
أَصْحَابُ الْقَائِمِ ثَلَاثُمِائَه وَ ثَلَاثَه عَشَرَ رَجُلًا أَوْلَادُ الْعَجَمِ بَعْضُهُمْ یُحْمَلُ فِی السَّحَابِ نَهَاراً یُعْرَفُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِیهِ وَ نَسَبِهِ وَ حِلْیَتِهِ وَ بَعْضُهُمْ نَائِمٌ عَلَی فِرَاشِهِ فَیُری فِی مَکَّه عَلَی غَیْرِ مِیعَاد؛ (نعمانی، 1379: 315)
یاران قائم سیصد و سیزده مرد از فرزندان عجم خواهند بود که بعضی از آنان در روز در میان ابر حرکت می‌کنند و به نام خود و به نام پدرش و نسبش و ویژگی‌هایش معروف است و بعضی از آنان در شب بدون قرار قبلی در مکه دیده می‌شوند.
این‌که اصحاب حضرت مهدی در روز در میان ابرها حرکت می‌کنند یا به معنای کرامت و عظمت معنوی آن‌هاست که این توان را دارند تا در میان ابرها حرکت نمایند یا به معنای وسیله و ابزاری است که اصحاب حضرت مهدی در آن قرار گرفته و خودشان را به مکه می‌رسانند. شاید در گذشته تعبیر اول بیشتر کاربرد داشته و بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفته است، ولی در دوران کنونی با اختراع هواپیما و ابزارهای دیگر هوایی بهتر می‌توان به گفتار امام باقر پی برد و بهتر می‌توان برای آن مصداق تعیین کرد.
چنان‌که بیان شد پایه‌های قضایای نظری مهدویت، نصوص و آموزه‌های مهدویت هستند. حال در این‌جا برای تحلیل بحث، پرسش‌هایی پیش می‌کشیم و آن این که روایات پیش‌گفته _ که نصوص مهدویت به شمار می‌روند _ اولاً چگونه باید آن‌ها را مفهوم‌شناسی و ارزش‌شناسی کرد و با چه معیار و الگویی به این کار مبادرت ورزید؟ ثانیاً آیا نصوص این‌چنینی با شاخصه‌های نمادین، تمثیلی، ملاحمی و رمزآلودگی، می‌توانند پایه و مبنای گزاره‌های معرفتی مهدویت‌پژوهی قرار گیرند؟ ثالثاً آیا می‌توان نصوص نمادین، رمزی و ملاحمی را به‌سان نصوص دیگر که عادی و طبیعی هستند معرفت‌شناسی کرد، یا این‌که برای نصوص خاص، شیوه و اسلوب ویژه‌ای لازم است؟
بی‌تردید پرسش‌های فوق و امثال آن‌ها سبب شده است ادعای ضرورت بحث «معرفت‌شناسی» برای «مهدویت‌پژوهی»، منطقی و عقلانی جلوه کرده و توجیه‌گر زمینه‌های آغازی نو با بسترهای مجزا و مستقل، همراه با اصول و قواعد خاص در عرصه مهدویت‌پژوهی باشد که پاسخ به همه پرسش‌های فوق مجال و مکتوباتی دیگری را می‌طلبد که در یک مقاله نمی‌توان به همه آن‌ها پرداخت.
بیان مطلب
بی‌تردید برای روشن شدن قضایای وجدانی مهدویت‌پژوهی و کیفیت ارتباط آن‌ها با قضایای نظری مهدویت‌پژوهی و چگونگی تصدیق و توجیه قضایای نظری مهدویت‌پژوهی توسط قضایای وجدانی مهدویت‌پژوهی، نیاز به توضیح و تبیین بیشتری است.
به طور کلی علم حضوری و شهودی در سه مرحله به صورت سلسله مراتب تجلی و ظهور پیدا می‌کند:
مرحله اول، «اصل علم حضوری» که امری شخصی است و برای شخص مدرِک قابل فهم است و مدرِک بدون واسطه بدان علم داشته و در این علم هیچ‌گونه خطایی قابل تصور نیست.
مرحله دوم، «بیان علم حضوری»؛ پس از آن‌که شخص مدرِک به علم حضوری رسید، یافته‌های خویش را در قالب قضیه و گزاره بیان می‌کند که در این صورت علم حضوری از مرتبه شخصی به مرتبه عمومی تغییر وضعیت داده و برای همه قابل فهم است و این مرحله نیز مثل مرحله اول، مصون از خطا و اشتباه است (مصباح یزدی، 1366: ج1، 221).
مرحله سوم، «تفسیر علم حضوری»؛ در این مرحله مدرِک علم حضوری، بعد از آن‌که معلوم حضوری را درک کرد دست به تفسیر آن‌ها می‌زند که البته این مرحله مصون از خطا و اشتباه نبوده و تفاوت اساسی آن با دو مرحله قبلی نیز در همین است.
اما تبیین سه مرحله فوق در قالب مثال چنین مطرح می‌شود که اگر شخصی گرسنه باشد خودِ حس گرسنگی _ که یک حس درونی است _ و مدرِک به آن بینش شهودی دارد علم حضوری و شهودی نام دارد. وقتی مدرِک می‌گوید: «من احساس گرسنگی می کنم» این گزاره را گزاره وجدانی می‌گویند که در واقع بیان کننده یافته‌های علم حضوری و شهودی است، در این‌جا نه در اصل علم حضوری خطا قابل تصور است و نه در بیان آن. اما اگر فرد گرسنه از گرسنگی _ که یافته درونی است _ تفسیری ارائه دهد، مثلاً بگوید «شکم من خالی از غذاست» این گزاره تفسیری از علم حضوری است و خطا و اشتباه در آن قابل تصور است. در این قسمت ما نه با علم حضوری سرو کار داریم و نه با گزارۀ وجدانی که حکایت بدون تفسیر آن است، بلکه با تفسیر علم حضوری به شکل یک گزاره مواجه هستیم که قسمی از علم حصولی بوده و خطا در آن متصور است. اما علم شهودی و حضوری که درباره معارف مهدویت‌پژوهی مطرح است و زمینه‌ساز توجیه و تصدیق گزاره‌های نظری مهدویت‌پژوهی به شمار می‌آید به این صورت قابل تبیین است: «صلح‌طلبی و نجات‌خواهی» در درون همه انسان در طول تاریخ بشر به عنوان خواسته‌ای فطری وجود داشته و دارد و اصل این احساس _ که یک حس درونی است _ علم شهودی و حضوری نام دارد و بیان نجات‌طلبی و صلح‌خواهی در قالب گزاره‌هایی همچون «من منجی‌طلب هستم» و «من مصلح‌خواه هستم» و... بیان آن یافته‌های درونی انسان است که به گزاره‌های وجدانی شهره هستند. اما گزاره‌هایی مانند «جهان دارای منجی است»، «منجی خواهد آمد»، «منجی حقیقت دارد» و... تفسیر آن یافته‌های دورنی انسان هستند که این نوع گزاره‌ها خطا و اشتباه در آن‌ها قابل تصور است، ولی با وجود گزاره‌های پایه مثل گزاره‌های وجدانی می‌توان آن‌ها را توجیه کرد.
نتیجه
از جمله مباحث مهم و اساسی که در عرصه مهدویت کمتر بدان توجه شده و کمتر در دستور کار پژوهشی مهدویت‌پژوهان قرار گرفته است، بحث معرفت‌شناسی مهدویت‌پژوهی است. حوزه مهدویت‌پژوهی به‌سان حوزه‌های دیگر، متشکل از مجموع قضایای نظری و بدیهی است. قضایای نظری مهدویت‌پژوهی قضایایی هستند که در توجیه و تثبیت خود نیازمند به قضایای دیگری هستند؛ ولی قضایای بدیهی بالعکس قضایای نظری در توجیه و تبیینشان نیازمند قضایای دیگری نبوده و به قضایای خود توجیه و خود بنیان شهره هستند. در حوزه معرفت‌شناسی مهدویت‌پژوهی _ که حوزه‌ای بدیع و نوپاست _ در میان ساختارهای گوناگون معرفتی که سازه‌ساز بناهای معرفت‌شناسی و شناخت‌شناسی هستند، مبناگرایی به عنوان الگو و مدل ساختاریِ معرفتیِ مهدویت‌پژوهی تلقی به قبول شده است که بر اساس این مدل و الگو، قضایای بدیهی و خود بنیان مهدویت‌پژوهی از داده‌های عقل، شهود و نصوص نشئت گرفته و آن‌ها به عنوان پایه و اساس شکل‌گیری بنای رفیع معرفتی معرفت‌شناسی مهدویت‌پژوهی شناخته می‌شوند. بنابر این در معرفت‌شناسی مهدویت‌پژوهی قضایای خودتوجیه همچون قضایای بدیهی عقلی، قضایای شهودی و وجدانی و قضایای برگرفته از نصوص دینی مانند آیات و روایات در فرایند توجیه و تثبیت قضایای نظری مهدویت‌پژوهی نقش اساسی داشته و معرفت‌شناسی مهدویت‌پژوهی با محوریت آن‌ها شکل می‌گیرد.
منابع
_ الهی‌نژاد، حسین، درآمدی بر فلسفه مهدویت‌پژوهی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1391ش.
_ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بی‌نا، 1416ق.
_ جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، تحقیق: حسن واعظی محمدی، قم، اسراء، چاپ هشتم، 1389ش.
_  معرفت‌شناسی در قرآن، قم، نشر اسراء، 1378ش.
_ حسین‌زاده، محمد، معرفت لازم و کافی در دین، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;، 1387ش.
_ دوانی، علی، مهدی موعود (ترجمه جلد سیزدهم بحار الانوار)، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هشتم، 1378ش.
_ دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، بی‌تا.
_ راوندی، قطب‌الدین سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی4، 1409ق.
_ سلیمانی امیری، عسکری، «مبناگروی تصدیقات و توجیه باورها در فلسفه اسلامی»، مجله ذهن، تهران، ش3، تابستان 1379ش.
_ شمس، منصور، آشنایی با معرفت‌شناسی، تهران، انتشارات طرح نو، ویرایش دوم، 1384ش.
_ صدر، سید محمد، تاریخ الغیبه الصغری، بیروت، منشورات مکتبه الرسول الاعظم، چاپ دوم، 1400ق.
_ تاریخ الغیبه الکبری، ترجمه: سید حسن افتخارزاده، تهران، نیک‌معارف، چاپ دوم، 1382ش.
_ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، 1395ق.
_ صلیبا، جمیل، المعجم الفلسفی، بیروت، دارالکتاب البنانی، 1982م.
_ طوسی، محمد بن حسین، الغیبه، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، چاپ دوم، 1417ق.
_ عارفی، عباس، «معرفت و گونه‌های توجیه»، مجله ذهن، تهران، ش9، بهار 1381ش.
_ فراست‌خواه، مقصود، زبان دین، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1376ش.
_ فعالی، محمدتقی، «توجیه ترکیبی در حکمت سینوی و صدرایی»، مجله ذهن، تهران، ش5، بهار 1380ش.
_ قلمونی (رشیدرضا)، محمد رشید بن علی رضا بن محمد، المنار، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1362ش.
_ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، تهران، اسلامیه، بی‌تا.
_ مصباح یزدی، محمـــدتقی، «معرفت‌شناسی؛ پیشینه و تعاریف»، مجله ذهن، تهران، ش1، بهار 1379ش.
_ آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1366ش.
_ مکارم شیرازی، ناصر، مهدی؛ انقلابی بزرگ، قم، انتشارات هدف، 1367ش.
_ ملّاصدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکبیر، تصحیح: محمد خواجوی، قم، انتشارات بیدار، 1361ش.
_ نصیری، علی، «قرآن و زبان دین»، مجله معرفت، قم، مرداد و شهریور 1379ش.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، تهران، نشر صدوق، 1379ش.
_ هاملین، دیوید و، تاریخ معرفت‌شناسی، ترجمه: شاپور اعتماد، تهران، نشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1374ش.
_ هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس هلالی، قم، انتشارات هادی، 1405ق. نویسنده: حسین الهی‌نژاد فصلنامه مشرق موعود شماره 29 انتهای متن/

95/03/03 :: 05:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن