محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828697451
معرفتشناسیِ مهدویتپژوهی - بخش اول ساختار نظام معرفتی مهدویتپژوهی
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: معرفتشناسیِ مهدویتپژوهی - بخش اولساختار نظام معرفتی مهدویتپژوهی
رویکرد معرفتشناسی در حوزه مهدویتپژوهی رویکرد بیرونی و درجه دو است و در این نگرش، واژگانی چون معرفت، معرفتشناسی، مهدویتپژوهی و معرفتشناسیِ مهدویتپژوهی، مفهومشناسی می شود.
چکیده نوشتار پیش رو به یکی از مباحث مهم مهدویتپژوهی به نام «معرفتشناسی مهدویتپژوهی» میپردازد. رویکرد معرفتشناسی در حوزه مهدویتپژوهی رویکرد بیرونی و درجه دو است و در این نگرش، ابتدا واژگانی چون معرفت، معرفتشناسی، مهدویتپژوهی و معرفتشناسیِ مهدویتپژوهی، مفهومشناسی شده و سپس به گونههای معرفت و چگونگی بهکارگیری آنها در حوزه مهدویتپژوهی پرداخته میشود. در فرایند بحث نیز به ساختار الگویی معرفتشناسی اشاره شده و الگوی مبناگرایی را به عنوان الگوی معرفتشناسی مهدویتپژوهی به خدمت خواهیم گرفت. در فرایند کار به قضایای بدیهی و نظری _ که محور ساختار مبناگرایی است و نیز به ساز و کار تفریع قضایای نظری به بدیهی خواهیم پرداخت. در ادامه به قضایای بدیهی در حوزه مهدویتپژوهی همچون قضایای بدیهی عقلی، قضایای شهودی و قضایای برگرفته از نصوص دینی مانند آیات و روایات مبادرت میشود. در پایان نیز به گونهشناسی روایات مهدویت همچون روایات نمادین، سمبلیک، اخباری، ملاحمی، رمزی و... میپردازیم.
مقدمه
در مقام معرفی اجمالی «معرفت شناسی» به اختصار می توان گفت شاخه ای از دانش بشری است که اجمالاً با معرفت و شناخت سر و کار دارد و به بررسی پاره ای پرسش ها در این باب می پردازد معرفت و شناخت موضوع آن به شمار میآیند. معرفتشناسی مهدویتپژوهی _ که از جمله معرفتشناسی مقید به شمار میآید _ یک بار به معنای بهکارگیری رهیافتهای معرفتشناسانه به معرفتهای مهدویتپژوهی، برای تبیین و تشریح مسائل ویژه اینگونه از معرفت است و بار دیگر به معنای شناخت مجموعه مباحث و مسائل خاص معرفتی است که در آموزههای مهدویتپژوهی وجود دارد. به طور خلاصه در تعاریف فوق، دو ساختار و دو هدف قابل مشاهده است؛ زیرا تعریف اول به اسلوبهای معرفتی که منجر به شناخت مهدویت و آموزههای آن میشوند، میپردازد. تعریف دوم ناظر به آموزههای معرفتی نظیر تکامل عقول و تعالی علوم است که در منظومه مباحث مهدویتپژوهی وجود دارند. پس در این حوزه دو کار اساسی صورت میگیرد؛ یکبار به معرفتشناسی مهدویتپژوهی به عنوان یک حوزه مستقل و کلی توجه شده و به منابع و ابزار معرفتی آن پرداخته میشود و بار دیگر به معرفتشناسی مسائل مهدویتپژوهی و راههای تصدیق و توجیه آنها توجه میشود.
بیتردید برای تبیین و توضیح بحث پرسشهایی را درمیافکنیم تا در این تحقیق به پاسخهای آنها مبادرت ورزیم: معرفت چیست؟ مهدویتپژوهی چیست؟ معرفتشناسی به چه معنایی است؟ مراد از معرفتشناسی مهدویتپژوهی چیست؟ معرفت به معنای مطلق منظور است یا مقید؟ و نیز به معنای عام منظور است یا خاص؟ اساس بنای معرفت گزارههای مهدویتپژوهی انسجامگرایی است یا مبناگرایی؟ معرفت تصوری و مفهومی مهدویتپژوهی چیست؟
مفهومشناسی
1. معرفت
معرفت، واژهای مهم و محوری در متن تحقیق و دارای تنوعات مفهومی بسیاری است. «معرفت» که معادل کلمه «شناخت» در زبان فارسی است کاربردهای مختلفی دارد. عامترین مفهوم آن، مساوی با مطلق «علم» و «آگاهی» و «اطلاع» است و گاهی به ادراکات جزئی، اختصاص داده میشود و زمانی به معنای بازشناسی به کار میرود، چنانکه گاهی هم به معنای علم مطابق با واقع، استعمال میشود (مصباح یزدی، 1366: ج1، 136). همچنین شناخت به معنای آگاهی به واقعیت یا راه پیدا کردن به واقعیت است (جوادی آملی، 1378: 87).
2. معرفتشناسی
درباره معرفتشناسی به عنوان یک علم، دیدگاههای گوناگونی بروز کرده که در ذیل به مواردی از آنها اشاره میشود:
معرفتشناسی علمی است که درباره ماهیت شناخت و ارزش، حدود و ابزار آن بحث میکند (صلیبا، 1982: ج2، 478) و علمی است که از شناختهای انسان و ارزشیابی انواع آنها و تعیین ملاک صحت و خطای آنها میگوید (مصباح یزدی، 1366: ج1، 137). همچنین شاخهای از فلسفه است که به بررسی ماهیت و حدود معرفت، پیشفرضها و مبانی آن میپردازد و اعتمادپذیری ادعاهای معرفتی را میسنجد (هاملین، 1374: 1).
واژه معرفتشناسی معادل با واژه «اپیستمولوژی» به کار میرود. این واژه ریشه یونانی دارد و مرکب از «episteme» به معنای معرفت و «logos» به معنای نظریه، تبیین یا مبنای عقلانی است. این واژه در مجموع به معنای نظریه معرفت است. در زبان فارسی حدوداً تا یک دهه پیش دو عنوان شناختشناسی و مسئله شناخت معمول بود، ولی در سالهای اخیر، اصطلاح معرفتشناسی رواج بیشتری یافته است (شمس، 1384: 28).
3. مبناگرایی
قدیمی ترین نظریهای که در ساختمان معرفتشناسی به کار رفته، مبناگرایی است. این نظریه در معرفتشناسی مورد پذیرش همه معرفتشناسان قدیم و بیشتر معرفتشناسان معاصر است. بر اساس این نظریه، در ساختمان معرفت، دو دسته از باورها یا معارف وجود دارند: پایه و غیرپایه. باورها یا معارف پایه، اساس و مبنای معارف را تشکیل می دهند. برای ساختن ساختمان معرفت باید تعدادی از این پایهها انتخاب شوند و آن گاه بنای معرفت بشری را به ترتیب بر روی آن ها استوار کرده و به تدریج این ساختمان را گسترش داد. معرفت شناسان قدیم و جدید بحث های بسیار مفصّلی درباره این باورها و معارف پایه داشتهاند و بر سر این که آن ها چه تعداد و دارای چه ویژگیهایی هستند، اختلاف نظر دارند.
4. انسجامگرایی
از جمله روشهای به کار گرفته شده در توجیه معارف و باورها، روش انسجامگرایی یا «تلائم و توافق» است. در این روش به انسجام گزارهها و ارتباط وثیق میان آنها توجه میشود. هرچه انسجام و ارتباط وثیقتر باشد، توجیه واقعنمایی و صادق بودن قضایا راحتتر است. یعنی واقعنمایی یک گزاره مثلاً چیزی جز انسجام و هماهنگی آن با مجموعه گزارههایی بسامان نیست. به تعبیر دیگر، وقتی میگوییم گزاره p صادق است، به این معناست که گزاره p عضوی از مجموعهای هماهنگ از گزارهها به نام s است. پیشنهاد انسجام، رهیافتی بسیار مهم در یافتن واقع به شمار میرود؛ زیرا تلاش میکند بدون رفتن به فراسوی باور، با کشف وضعیتی در درون باروها ما را به صدق قضیه رهنمون شود.
5. مهدویتپژوهی
مهدویت، اندیشه و باوری است که مورد پذیرش و اعتقاد همه مسلمانان بوده و به عنوان یک حقیقت دینی _ اسلامی قلمداد میشود. همچنین خاستگاه قرآنی و روایی داشته و بیش از دویست آیه و بیش از دو هزار روایات _ اعم از روایات شیعه و اهلسنت _ عهدهدار تبیین و تثبیت آن هستند. در گذر تاریخ، به سبب اقبال عمومی باورمندان اسلامی و نیز به لحاظ نیاز جامعه اسلامی و مردم به مهدویت و آموزههای آن و همچنین به جهت کثرت و فراوانی مسائل و شبهات پیرامونی، اولاً پرگستره و پردامنه شده است؛ ثانیاً از لحاظ قلمرو وسعت، به فربهی لازم رسیده است که در واقع با این احتساب دیگر نمیتوان مهدویت را در قالب یک موضوع کمحجم و کمدامنه و نیز در قالب یک موضوع بسیط و محدود تصور نمود؛ بلکه میطلبد، مهدویت با این حجم مسائلی و با این وسعت قلمرو به صورت یک حوزه مستقل مطرح شده و با مبانی و قواعد خاص خودش به تبیین و توجیه مسائل و نیز به دفاع و تثبیت از حریم خویش اقدام نماید. با این نگاه اگر واژه مهدویت را با پسوندهایی همچون «پژوهی»، «شناسی» و «شناختی» همراه کنیم، حوزه معرفتی «مهدویتپژوهی»، «مهدویتشناسی» و «مهدویت شناختی»شکل میگیرد (الهینژاد، 1391: 28) که رسالت این حوزه پرداختن به مسائل درونی مهدویت با نگرش جزءنگرانه است؛ یعنی حوزه مهدویتپژوهی دارای این شاخصههاست: اولاً یک حوزه معرفتی تلقی میشود؛ ثانیاً دارای موضوعی به نام مهدویت و غایتی به نام پژوهشهای مهدوی است. ثالثاً به مسائل درونی و جزئی مهدویت میپردازد؛ یعنی رویکردی درونی و جزءنگرانه دارد.
6. معرفتشناسی مهدویتپژوهی
معرفتشناسی مهدویتپژوهی از جمله معرفتشناسیهای مقید و ناظر به حوزهای خاص
_ مثل مهدویتپژوهی _ است؛ یعنی تنها به مسائل معرفتی یک حوزه خاص میپردازد. با توجه به ماهیت مهدویتپژوهی و نیز با توجه به رسالتی که بر دوش این حوزه است، میتوان تعاریف متنوعی از معرفتشناسی مهدویتپژوهی ارائه داد:
1. معرفتشناسی مهدویتپژوهی از بهکارگیری رهیافتهای معرفتشناسانه به معرفتهای مهدویتپژوهی، برای تبیین و تشریح مسائل ویژه این گونه از معرفت به دست میآید.
2. معرفتشناسی مهدویتپژوهی به معنای شناخت مجموعه مباحث و مسائل خاص معرفتی است که در آموزههای مهدویتپژوهی وجود دارد.
به طور خلاصه در دو تعریف فوق، دو هدف و کارکرد دنبال میشود؛ تعریف اول به اسلوبهای معرفتی که به شناخت مهدویت و آموزههای آن میانجامد، میپردازد و تعریف دوم ناظر به آموزههای معرفتی همچون تکامل عقول و تعالی علومی است که در منظومه مباحث مهدویتپژوهی وجود دارند.
ضرورت بحث معرفتشناسی مهدویتپژوهی
شاید برای برخی از اندیشمندان مهدوی درباره «معرفتشناسی مهدویتپژوهی» پرسشهایی مطرح شود که با وجود «معرفتشناسی معرفت دینی» چه نیازی به بحث معرفتشناسی مهدویتپژوهی است؛ زیرا وقتی مباحث کلی (معرفتشناسی معرفت دینی) در دستور کار قرار گرفت، به طور قهری از بیان مباحث جزئی بینیاز شده و دیگر جایی برای طرح آن نمیماند و در واقع بحث و گفتوگو درباره آنها کاری لغو و بیهوده است. برای توجیه ضرورت بحث و دفع اشکال وارده پاسخی را پیش میکشیم.
به طور کلی، مفاهیم و گزارههای مهدویتپژوهی دارای یک سری ویژگیها و شاخصههایی هستند که در واقع توجیهگر ضرورت بحث و استقلال آن است.
بیگمان، هر حادثه و خبری که به آینده تعلق دارد، یعنی هر رخدادی که مربوط به زندگی آیندگان است، وقتی بخواهد در زمان پیش از رخدادش بیان گردد، علاوه بر اینکه خود گوینده از لحاظ بیانی و کلامی به سختی افتاده و در تنگناگفتاری قرار میگیرد، شنونده و مخاطب نیز از لحاظ فهم و درک آنها دچار مشکل میشود؛ زیرا چیزی که بشر هنوز با چشمانش ندیده و هنوز با گوشهایش نشنیده و نیز هنوز در ذهنش نقش نبسته و هیچگونه تصوری، اعم از جزئی و کلی از آن ندارد، درک و فهمش برای او بسیار سخت است. از اینرو روشن است که متکلم برای تفهیم آنها و نیز برای بیان جزئیات آن، سه رویه را باید به کار گیرد: یا باید شنونده و مخاطب را به آینده تاریخ ببرد، یا اینکه فکر و ذهنش را همافق و همسطح آیندگان نماید، یا با بهکارگیری واژگان تمثیلی، سمبلیک، نمادین، کنایهای و رمزی برای آنها تقریب ذهنی ایجاد نماید. اما رویه اول نهتنها ممکن و شدنی نیست، بلکه از محالات به شمار میآید و رویه دوم گرچه ممکن و شدنی است، ولی نمیتواند فراگیر و عمومی باشد؛ زیرا همه مردم دارای توان و قدرت فکری بالای نیستند تا بتوانند با آیندگان همافق و همسطح شوند. در نتیجه رویه سوم باقی میماند که همان ایجاد تقریب ذهنی برای مخاطب از طریق بهکارگیری واژگان تمثیلی، نمادین، سمبلیک، کنایهای و رمزی است.
باز شاید برای برخی از اندیشمندان مهدوی پرسشی پیش آید که شاخصههای مطرح شده همچون نمادین بودن، تمثیلی بودن، رمزی بودن و ملاحم بودن آموزهها و نصوص، تنها در عرصه مهدویت نیست که مطرح است؛ بلکه در عرصههای دیگر مثل عرصه کلام، فقه، قرآن، تاریخ و... نیز این شاخصهها مطرح بوده و در اینباره آیات و روایاتی را میبینیم که با این شاخصهها تعریف و توجیه میشوند. با این احتساب، وقتی نصوص و آموزههای اینچنینی در کل منظومه مباحث دینی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، دیگر نیازی نیست در عرصه خاصی مثل مهدویت مورد بحث قرار گیرد و همچنین دیگر نباید برای آن پرونده جدید و پروژه مستقلی باز گشایی شود.
در پاسخ به پرسش بالا خواهیم گفت آری، متون دین در حوزههای مختلف دینی همچون فقه، تفسیر، کلام، تاریخ و... دارای نصوص نمادین، تمثیلی و رمزی و گاه نصوص ملاحمی هستند و وضوح این مطلب به حدی است که نه میتوان در آن شک و تردید روا داشت و نه میتوان آن را مورد انگار قرار داد. اما آغاز بحث از اینجاست که وقتی، متون دین را در عرصههای مختلف دینی مورد کنکاش و ارزیابی قرار میدهیم. به روشنی به این نتیجه میرسیم که درصد وجود نصوص نمادین و ملاحمی در عرصه مهدویت در مقایسه با عرصههای دیگرِ حوزههای دینی، قابل مقایسه نیست.
یعنی اگر در همه متون دینی، تعداد آموزههای نمادین و ملاحمی را صد عدد در نظر بگیرم، هفتاد درصد آنها در حوزه مهدویت وجود دارند؛ زیرا مثلاً با یک حساب سرانگشتی خواهیم دید که بیشتر احادیث ظهور اعم از نشانهها، شرایط و رخداد ظهور، تشکیل حکومت جهانی، روش نظامداری حاکم جهانی و... به شاخصه ملاحم مزیّن هستند و نیز بیشتر روایات غیبت امام مهدی، فلسفه غیبت و... با شاخصههای نمادین و ملاحمی و بعضاً رمزی همراه هستند. واقعاً اگر ادعا نماییم که غالب روایات و احادیث مهدویت با شاخصههای ملاحمی و رمزی و تمثیلی و نمادین نقل گردیدهاند ادعای به گزاف و خالی از سند مطرح نکردهایم. بنابر این وقتی میبینیم اولاً وجه غالب نصوص مهدویت با شاخصههای ملاحمی و رمزی و... نمایان است؛ ثانیاً در عرصههای غیرمهدویت، نصوص ملاحمی و رمزی نادر و بسیار کمتر از عرصه مهدویت است، نتیجه میگیریم که بهترین مکان برای تبیین و تشریح روایات رمزی، تمثیلی و نمادین حوزه مهدویتپژوهی است. بنابراین باید گفت معرفتشناسی مهدویتپژوهی ضرورت دارد؛ زیرا اولاً برای بیان خبرها و قضایای آینده _ که خبرهای غیبی هستند _ نیازمند به روش خاص و ویژه است؛ دوم اینکه احادیث مهدویتپژوهی احادیث خاص و ویژهای هستند و شاخصههای نمادین، سمبلیک، تمثیلی، رمزی، ملاحمی و اخباری دارند؛ سوم، در حوزههای دیگر دینی کمتر این ویژگی خاص یافت میشود؛ چهارم، همیشه قضایای خاص و روش خاص، معرفتشناسی خاصی را طلب میکند. بنابراین، مهدویتپژوهی _ که در میان حوزههای دینی دارای ویژگیهای اینچنینی است، یعنی وجه القالب نصوص و آموزههای آن متعلق به آینده بشری است _ میطلبد درباره آن معرفتشناسی مستقل و مجزایی صورت گیرد.
چیستی معرفت در معرفتشناسی مهدویتپژوهی
با توجه به مفهوم وسیع شناخت و معرفت که شامل هر نوع آگاهی و ادراکی میشود، معرفتهای فراوانی را میتوان در بخش شناختشناسی مهدویتپژوهی مطرح کرد؛ همچون معرفت حضوری، معرفت حصولی، معرفت تصوری، معرفت تصدیقی و معرفتهایی که از طریق الهام و انواع مکاشفات و مشاهدات عرفانی به دست میآید که همه آنها را میتوان در قالب معرفت عام تعریف کرد. در صورتی که اگر یکی یا چندتا از انواع معرفت، موضوع معرفتشناسی قرار گیرند نه همه آنها، در این صورت در قالب معرفت خاص تعریف میشود. پس در نگاه کلی میتوان معرفت را به دو قسم عام و خاص تعریف کرد. حال در اینجا پرسشی مطرح میشود که در معرفتشناسی مهدویتپژوهی چه نوع معرفتی در دستور کار قرار میگیرد؟ یعنی ماهیت و گستره معرفت در معرفتشناسی مهدویتپژوهی چیست؟ آیا معرفت عام منظور است که شامل معرفت حضوری، حصولی تصوری و تصدیقی میشود یا مقصود معرفت خاص است که تنها شامل حال معرفت تصدیقی میشود؟ بیتردید پیش از پاسخ دادن به پرسش بالا لازم است ابتدا به تبیین اقسام معرفت و تنوعات آن اقدام شود و بعد بر اساس ساختار و ماهیت مهدویتپژوهی و نیز بر اساس اهداف و غایت مشخص شده، به تعیین نوع و گستره معرفت در مهدویتپژوهی مبادرت شود.
معرفت حضوری و کاربرد آن در معرفتشناسی مهدویتپژوهی
علم به معنای آگاهی و اطلاع، به حضوری و حصولی تقسیم میشود؛ زیرا علم یا بدون واسطه به معلوم تعلّق میگیرد و وجود خارجی و عینی معلوم برای عالم و شخص درککننده آشکار میشود، یا اینکه شخص از راه چیزی که نمایانگر معلوم است که به اصطلاح صورت یا مفهوم ذهنی نامیده میشود، از آن آگاه میشود. قسم نخست را علم حضوری و قسم دوم را علم حصولی مینامند. تقسیم علم به این دو قسم، یک تقسیم عقلی و بر اساس نفی و اثبات است و حالت سومی را نمیتوان فرض کرد (مصباح یزدی، 1366: ج1، 153).
بر همین اساس ملاصدرا علم و معرفت را دارای مراتب علم الیقین وعین الیقین و حق الیقین میداند و مرتبه اول را علم برهانی ودوم را شهودی و سوم را اتصال وجودی میداند (ملاصدرا، 1361: ج6، 282).
در معرفتشناسی مهدویتپژوهی آیا از معرفت حضوری و شهودی که در قالب قضایای وجدانی ظاهر میشوند بهره خواهیم برد؟ آیا آموزههای مهدویتپژوهی از طریق معرفت شهودی قابل شناخت هستند؟
در پاسخ به پرسش بالا به صورت اجمالی میگوییم: بلی، جواب مثبت است. آری، میتوان از طریق علم حضوری و وجدانیات به شناخت آموزههای مهدویت رسید. به عنوان مثال، معرفت انسان به «منجی» حضوری است؛ زیرا معرفت به منجی از فطرت نجاتبخشی انسان سرچشمه میگیرد؛ یعنی گزارۀ «منجی خواهد آمد» وجدانی است؛ زیرا از علم حضوری حکایت میکند و به آن علم ارجاع داده میشود. از آنجا که گزارههای وجدانی (وجدانیات) بدیهیاند و به استدلال نیاز ندارند، گزارۀ «منجی خواهد آمد» نیز موجه و صادق خواهد بود. البته این نکته در اینجا به صورت اجمال بیان گردد، ولی در ادامه نوشتار در جای خودش به صورت مفصل به بحث گذاشته میشود.
کاربرد معرفت تصدیقی و گزارهای در معرفتشناسی مهدویتپژوهی قسم دیگری از معرفت حصولی «معرفت تصدیقی» است؛ یعنی معرفت حصولی که قسیم معرفت حضوری است، مقسم برای معرفت تصوری و معرفت تصدیقی است و معرفت تصدیقی به نامهای دیگری چون «گزارهای» و «قضیهای» نیز شهره است.
تصدیق در لغت به معنای «راست شمردن» و «اعتراف کردن» است و در اصطلاح منطق و فلسفه بر دو معنای نزدیک به هم اطلاق میشود: الف) به معنای قضیه منطقی که شکل ساده آن، مشتمل بر موضوع و محمول و حکم به اتحاد آنهاست؛ ب) به معنای خود حکم که امر بسیطی است و نشان دهنده اعتقاد شخص به اتحاد موضوع و محمول است (مصباح یزدی، 1366: ج1، 164).
تصدیق یا قضیه که در میان اقسام معرفت، مهمترین و فراگیرترین معرفت بشری است، اصطلاحات و کاربردهای متعددی دارد؛ از جمله:
1. معرفت یقینی به معنای اخص؛
2. معرفتی یقینی به معنای اعم یا یقین روانشناختی؛
3. معرفت ظنی.
لازم است خاطرنشان کنیم که در میان کاربردهای سهگانه معرفتِ گزارهای، کاربرد اول را «یقین منطقی _ ریاضی»، کاربرد دوم را به لحاظ اینکه شامل جهل مرکب نیز میشود «یقین روانشناختی» و کاربرد سوم را «مظنه» مینامند. از اینجا به این نکته مهم رهنمون میشویم که بر گزارههای موهوم یا مشکوک، یعنی گزارههایی که مدرِک به آنها وهم یا شک دارد، معرفت اطلاق نمیشود. معرفت بر گزارهای صادق است که حالت مدرِک، حالتی فراتر از شک، یعنی ظن یا قطع باشد (حسینزاده، 1387: 30).
مقید بودن معرفتشناسی در حوزه مهدویتپژوهی
معرفتشناسی از نظر حوزه مسائل به دو قسم مطلق و مقید تقسیم میشوند. در معرفتشناسی مطلق، مسائل و مباحثی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد که به حوزۀ خاصی از علوم اختصاص ندارد، بلکه متعلق به اصل معرفتشناسی بوده و به نوعی شامل همه حوزههای معرفتشناسی میشود. در معرفتشناسی به معنای مطلق از احوال کلی معرفت
_ یعنی معرفت از آن جهت که معرفت است _ بحث میشود. معرفت بماهو معرفت احکامی دارد که بررسی این احکام برعهدۀ دانش معرفتشناسی به معنای مطلق است. بنابر این در معرفتشناسی به معنای مطلق از معرفت خاصی سخن نمیرود و ویژگیهای عام معرفت و عوارض آن مورد توجه قرار میگیرد. از همینرو، قوانین این دانش به شکل کلی مطرح میشود؛ ولی معرفتشناسی مقید آن دسته از مسائل معرفتشناختی است که به قلمرو خاصی اختصاص دارد و شامل همه معرفتهای بشری نمیشود. بر این اساس میتوانیم معرفتشناسی مطلق را با سه رویکرد «معرفتشناسی قدما»، «معرفتشناسی مدرن» و «معرفتشناسی معاصر» توجیه نماییم و نیز در برابر آن معرفتشناسی مقید را به اقسامی نظیر «معرفتشناسی اخلاقی»، «معرفتشناسی دینی»، «معرفتشناسی ریاضی»، «معرفتشناسی علم»، «معرفتشناسی مهدویتپژوهی» و... تقسیم کرد.
معرفتشناسی مهدویتپژوهی یکی از انواع معرفتشناسیهای مقید است که به ارزیابیهای مسائل معرفت در حوزه مهدویتپژوهی میپردازد و تنها معرفتهای مهدویت را مورد مطالعه و بررسی قرار میدهد. مهمترین مسائلی که میتوان در این نوع معرفتشناسی مطرح کرد به قرار ذیل است:
1. با توجه به رمزی بودن برخی از آموزههای مهدویت، با چه ابزار و راهکاری میتوان به استقبال شناخت مهدویتپژوهی رفت؟
2. با عنایت به اینکه برخی از آموزههای مهدویت جزو آموزههای ملاحم بوده و رخداد آنها در آینده توجیه میشود؛ مثل رخداد ظهور، رخداد قیام، تشکیل حکومت جهانی، سیره و ساز و کار حکومتی امام زمان و... . چگونه میتوان مقولات اینچنینی را که در آینده به وقوع میپیوندد بازشناسی نموده و چه ابزار و منابعی را باید در این مسیر به کار گرفت و همچنین معیار و ملاک تصدیق و توجیه آنها چگونه است؟
3. همچنین با توجه به این که بسیاری از نصوص مهدویت همچون «دجال»، «طلوع خورشید از مغرب» و «کسوف و خسوف در یک ماه» و موارد دیگر در قالب نصوص نمادین، تمثیلی و سمبلیک تعریف میشوند، چگونه و با چه ابزاری میتوان آنها را معرفتشناسی نمود و نیز چگونه آنها پایه و مبنای گزارههای نظری مهدویتپژوهی قرار میگیرند؟
عام بودن معرفت در حوزه معرفتشناسی مهدویتپژوهی
معرفتی که موضوع معرفتشناسی است، یک بار به معنای مطلق آگاهی و علم است که شامل همه انواع معرفت، همچون «معرفت تصوری و مفهومی» و شامل «معرفت تصدیقی و گزارهای» و نیز شامل حال «معرفت حضوری و شهودی» است و بار دیگر به معنای خاص است که تنها شامل حال معرفت تصدیقی و گزارهای میشود که یکی از اقسام معرفت عام به شمار میرود که از آن در نگرش جدید معرفتشناسی به باور صادق موجه تعبیر میکنند.
معرفتشناسان غربی موضوع معرفتشناسی را باور صادق موجه میدانند؛ یعنی اولاً معرفتشناسی را تنها در معرفتهای حصولی خلاصه میکنند نه حضوری و ثانیاً ݢݢآن را مقید به معرفتهای حصولی تصدیقی میکنند نه مفهومی. این تعریف از معرفت مبتلا به اشکالات فراوانی است. از جمله اشکالات این است که قضیه مرکب از مفاهیم و تصورات است. در نتیجه استحکام و درجه قوت و ضعف قضیه تابع استحکام و قوت و ضعف مفاهیم به کار رفته در آن است. اگر خود تصورات از ویژگی علم و معرفت بودن و توانایی نمایشگریِ واقع برخوردار نباشند، محصول برآمده از آنها _ یعنی قضیه _ نیز از این ویژگی عاری خواهد بود.
پرسش مطرح در اینجا این است که در بحث مورد نظر، کدام معرفت مورد نظر است؛ معرفت عام یا معرفت خاص؟
بیتردید بر اساس مشی و روش اندیشمندان و فیلسوفان اسلامی که همیشه در حوزه معرفتشناسی نگرش عام داشته و همه انواع معرفت را در دستور کار معرفتشناسی قرار دادهاند و بر همین اساس همه اقسام معرفت را مورد بحث و بررسی قرار داده و همه آنها را جزو مقولات معرفتشناسی میدانند. به بیان دیگر، همه معارف را نظیر معرفت بدون واسطه (علم حضوری) و معرفت با واسطه (علم حصولی) و نیز همه اقسام معرفت حصولی مثل مفهومی و قضیهای، تصوری و تصدیقی را جزو مؤلفههای معرفتشناسی قرار دادهاند. ما نیز همین روش و اسلوب که یک اسلوب و روش فراگیر است را برگزیده و در بیان معرفتشناسی مهدویتپژوهی و نیز در مقام ارزیابی و تطبیق آن، همه اقسام معرفت را مورد بحث و گفتوگو قرار داده و مهدویتپژوهی را در قالبهای معرفتی همچون علم تصوری، علم تصدیقی و علم حضوری، معرفتشناسی مینماییم.
استاد مصباح در این باره میگوید:
واژه شناخت که معادل کلمه معرفت در زبان عربی است کاربردهای مختلفی دارد و عامترین مفهوم آن مساوی با مطلق آگاهی و اطلاع است و گاهی به ادراکات جزئی اختصاص داده میشود و زمانی به معنای بازشناسی به کار میرود؛ چنانکه گاهی هم به معنای علم مطابق با واقع و یقینی استعمال میگردد. درباره معادلهای خارجی آن نیز بحثهایی از نظر لغتشناسی و ریشهیابی لفظ شده که نیازی به ذکر آنها نیست. اما شناخت به عنوان موضوع علم شناختشناسی ممکن است به هر یک از معانی یادشده یا جز آنها در نظر گرفته شود و در واقع تابع قرارداد است، ولی نظر به اینکه هدف از بررسی مسائل شناخت اختصاص به نوع خاصی از آن ندارد بهتر است همان معنای اعم که مساوی با مطلق علم است اراده شود. (مصباح یزدی، 1366: ج1، 136)
به نظر ما، موضوع معرفت شناسی، «علم به معنای عام آن» است و همان طور که در حوزه معرفت شناسی در فلسفه اسلامی، مطلق علم _ که مقسم علم حصولی و علم حضوری است _ به عنوان موضوع آن مورد بررسی واقع شده و احکام مختلف آن بیان می شود، اقتضای منطقی سیر بحث در معرفت شناسی به عنوان علم مستقل _ که علم و معرفت را مورد کاوش قرار می دهد _ نیز عدم تقیید است. (همو، 1379: 11)
ساختار نظام معرفتی مهدویتپژوهی
ساختار معرفت گزارهای مهدویتپژوهی چه نوع ساختاری است؟ آیا ساختار آن، مبنامحور است یا انسجاممحور؟ و آیا در شکلگیری بنای معرفت گزارهای در مهدویتپژوهی پایههای خودبنیان نقش ایفا میکنند یا اینکه وجود شبکه منظم و منسجم عامل شکلگیری معرفت در مهدویتپژوهی است؟
امروزه در معرفت شناسی، در زمینه موجّهسازی باورها، دستکم دو دیدگاه رقیب وجود دارد: یک دیدگاه، موجّهسازی باورها را بر انسجام باورها قرار داده که از این نظریه، به «انسجامگروی» یاد می کنند. در این نظریه، قضیه P موجّه است، اگر حذف P و جایگزین مقابل آن با سایر گزاره ها منسجم تر نباشد؛ وگرنه P موجّه نیست. اما دیدگاه دیگر، باورها را بر دو نوع تقسیم می کند و موجّهسازی باورها را بر یک سلسله باورهای پایه قرار می دهد؛ ولی باورهای پایه خودتوجیه اند. به عبارت دیگر، بیشتر باورها با استدلال موجّه می شوند و برای توجیه آنها استدلال به کار میرود، به ناچار به باورهایی می رسیم که در موجّهسازیشان نیازی به استدلال ندارند. از این رو، این نوع باورها پایه و خودتوجیه اند. این نظریه که به «نظریه مبناگروی» معروف است، در درون خود، تقریرهای مختلفی دارد که در تقریر سنّتی آن، باورهای حسّی مبنا و پایه اند. اما در فلسفه اسلامی، مبناگروی، پایه را تنها حس قرار نمی دهد، بلکه علاوه بر حسّ، اوّلیات را نیز از باورهای پایه به شمار می آورد و عمده در مبناگروی اسلامی همین اوّلیات است (سلیمانی امیری، 1379: 43). حال باید پرسید که نظام معرفتی مهدویتپژوهی بر اساس چه سیستمی موجهسازی میشود؟ بر اساس سیستم مبناگرایی یا بر اساس سیستم انسجامگرایی و در صورت توجیه با هر کدام از آن دو، باز باید مشخص شود با کدام تقریر از آن دو؟ زیرا مبناگرایی و انسجامگرایی در درون خودشان دارای تقریرهای گوناگونی هستند.
آنچه در ساختار ساختمان معرفت دینی مطرح است، مبناگرایی است. چنانکه بیان شد، این تصوّری است که عموم معرفت شناسان قدیم و هم متکلّمان اسلامی از ساختمان معرفت دینی داشتهاند. بنابر این دیدگاه، در ساختمان معرفت دو دسته از باورها یا معارف درکارند که عبارتند از پایه و غیرپایه، که در واقع باورها یا معارف پایه اساس و مبنای معارف را تشکیل می دهند. از اینرو در این نوشتار نیز ساختار معرفتی مهدویتپژوهی را بر اساس نظریه مبناگرایی پیش میبریم.
مبناگرایی معیار شناخت قضایای مهدویتپژوهی
«مبناگروی»، بر اساس نوع گزینش مبنا و پایه به انواعی مانند «مبناگرایی عقلگرا»، «مبناگرایی تجربهگرا»، «مبناگرایی نصگرا» و «مبناگرایی تلفیقی» تقسیم میشود.
1. مبناگروی عقلگرا : اصول و مبادی معرفت را قضایایی می داند که برگرفته از فهم عقلانی هستند، نه حس و دستاوردهای تجربی. البته این لزوماً به معنای آن نیست که مبناگروی عقلگرا به تجربه بها ندهد، بلکه مراد این است که شالوده های توجیه در مبناگروی عقلگرا به عقل و نیروی فراحسی منتهی می شود. مبناگروی عقلگرا را «مبنا گروی کلاسیک» نیز می نامند (عارفی، 1381: 11).
2. مبناگروی تجربهگرا و حسگرا : از آن به مبناگروی کلاسیک و سنتی تعبیر مینمایند و دستگاه معرفت را بر تجارب و داده های حسی بنا می کنند؛ چرا که آنان قضایایی را به عنوان مبنا برمی گزینند که مستقیماً از داده های حسی برآمده باشند؛ زیرا دادههای حسی از منظر آنها خطاناپذیر و دارای عصمت معرفتی است (فعالی، 1380: 124).
3. مبناگرایی نصگرا: مبناگراییای است که ساختار و نظام معرفت را تنها بر نصوص و متون دینی استوار میکند و توصیفات و گزارشات برخاسته از نصوص و متون دینی به عنوان پایههای معرفتی برای باورمندان دینی حجت است و بر اساس همین پایه معرفتی گزارههای نظری دینی توجیه میشوند.
4. مبناگرایی تلفیقی(شهود، نص و عقل): این مبناگرایی اصول و نظام معرفت را بر سه منبع عقل، شهود و نصوص استوار میکند و دادههای این سه منبع به عنوان پایههای معرفتی، ساختار معرفت را تنظیم مینماید؛ یعنی بر اساس الگوی مبناگرایی تلفیقی، گزارههای نظری از سه طریق عقل، شهود و نصوص توجیه میشوند. مثلاً در عرصه مهدویتپژوهی گزارههای نظری مهدویت از طریق پایههای خودتوجیه و توجیهگر نظیر «نصوص» که متشکل از آیات و روایات است و «شهود» که در قالب قضایای وجدانی تبلور دارد و دادههای عقلی توجیه میشوند.
از این نکته نباید غافل شد که الگوی مبناگرایی تلفیقی در توجیه نصوص و شهود از عقل نیز استفاده میبرد؛ یعنی در فرایند موجهسازی پیش از آنکه «نصوص» به عنوان پایه و مبنای توجیه گزارههای نظری معرفی شود، با دستمایه عقل و دادههای عقلی توجیه میشوند. مثلاً آیات قرآن، پیش از آنکه پایه معرفتی گزارههای نظری مهدویت قرار گیرند از طریق دادههای عقلی، معجزه بودن و وحیانی بودنشان ثابت میشود. همین رویه را درباره روایات نیز میتوان به کار برد؛ زیرا علاوه بر این که روایات به عنوان نصوص دینی پایههای گزارههای نظری مهدویتپژوهی تلقی میشوند، حجیت و مورد اعتماد بودن آنها به عنوان کلام معصوم از طریق عقل ثابت میشود. پس درباره اثبات پایههای معرفتی مهدویتپژوهی شهود، عقل و نقل توأمان به کار گرفته میشوند و همزمان ساختار و نظام معرفتی مهدویت را پیریزی میکنند.
نصوص دینی
از جمله مواردی که پایه و مبنای بنای معرفتشناسی مهدویتپژوهی تلقی میشود، نصوص دینی است که در قالب آیات قرآن و روایات معصومین ظاهر میشود. در اینباره بیش از دویست آیه و دو هزار روایات وجود دارد که مفسران و عالمان دینی آنها را خاستگاه و پایههای باور و معارف مهدویت برشمردهاند و بر اساس همین آیات و روایات است که عالم دینی، توصیفات و گزارشاتی را برای ساختمان معرفت مهدویتپژوهی به دست آورده است. آن گاه بر پایه این توصیفات و گزارش ها، پی به معارف دیگر مهدویتپژوهی میبرند و این فعل و انفعالات و این فرایند تکاملی، زمینهساز تکوّن ساختمان رفیع معرفتی مهدویتپژوهی و گسترش وسیع آن میگردد. خلاصه اینکه خشتهای اولیه یا سنگ های زیرین معرفت در مهدویتپژوهی همان گزارش هایی هستند که از نصوص دینی به دست می آید و معرفت مهدویتپژوهی بر روی آن ها استوار می شود.
آیات مهدوی
به عنوان نمونه به برخی از آیات که به مهدویت تفسیر شده و پایه و مبنای توجیه گزارههای نظری مهدویتپژوهی هستند، اشاره میشود:
وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً؛ (نور: 55)
خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین [خود] قرار دهد همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند.
دربارۀ آیه یادشده، امام زین العابدین میفرماید:
به خدا سوگند آنها شیعیان ما هستند. خداوند این کار را برای آنها به دست مردی از ما انجام می دهد که «مهدی» این امت است؛ زمین را پر از عدل و داد می کند، آن گونه که از ظلم و جور پر شده باشد و هم اوست که پیامبر در حق وی فرموده: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نماند خداوند آن روز را آنقدر طولانی می کند تا مردی از دودمان من که نامش نام من است حاکم بر زمین شود و صفحه زمین را پر از عدل و داد کند، آنگونه که از ظلم و جور پر شده باشد. (بحرانی، 1416: ج4، 96)
امام صادق نیز درباره این آیه فرموده است:
مصداق آیه، امام مهدی و اصحاب او هستند. (نعمانی، 1379: 126) منابع _ الهینژاد، حسین، درآمدی بر فلسفه مهدویتپژوهی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1391ش.
_ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بینا، 1416ق.
_ جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، تحقیق: حسن واعظی محمدی، قم، اسراء، چاپ هشتم، 1389ش.
_ معرفتشناسی در قرآن، قم، نشر اسراء، 1378ش.
_ حسینزاده، محمد، معرفت لازم و کافی در دین، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;، 1387ش.
_ دوانی، علی، مهدی موعود (ترجمه جلد سیزدهم بحار الانوار)، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هشتم، 1378ش.
_ دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، بیتا.
_ راوندی، قطبالدین سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی4، 1409ق.
_ سلیمانی امیری، عسکری، «مبناگروی تصدیقات و توجیه باورها در فلسفه اسلامی»، مجله ذهن، تهران، ش3، تابستان 1379ش.
_ شمس، منصور، آشنایی با معرفتشناسی، تهران، انتشارات طرح نو، ویرایش دوم، 1384ش.
_ صدر، سید محمد، تاریخ الغیبه الصغری، بیروت، منشورات مکتبه الرسول الاعظم، چاپ دوم، 1400ق.
_ تاریخ الغیبه الکبری، ترجمه: سید حسن افتخارزاده، تهران، نیکمعارف، چاپ دوم، 1382ش.
_ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، 1395ق.
_ صلیبا، جمیل، المعجم الفلسفی، بیروت، دارالکتاب البنانی، 1982م.
_ طوسی، محمد بن حسین، الغیبه، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، چاپ دوم، 1417ق.
_ عارفی، عباس، «معرفت و گونههای توجیه»، مجله ذهن، تهران، ش9، بهار 1381ش.
_ فراستخواه، مقصود، زبان دین، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1376ش.
_ فعالی، محمدتقی، «توجیه ترکیبی در حکمت سینوی و صدرایی»، مجله ذهن، تهران، ش5، بهار 1380ش.
_ قلمونی (رشیدرضا)، محمد رشید بن علی رضا بن محمد، المنار، بیروت، دارالفکر، بیتا.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1362ش.
_ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، تهران، اسلامیه، بیتا.
_ مصباح یزدی، محمـــدتقی، «معرفتشناسی؛ پیشینه و تعاریف»، مجله ذهن، تهران، ش1، بهار 1379ش.
_ آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1366ش.
_ مکارم شیرازی، ناصر، مهدی؛ انقلابی بزرگ، قم، انتشارات هدف، 1367ش.
_ ملّاصدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکبیر، تصحیح: محمد خواجوی، قم، انتشارات بیدار، 1361ش.
_ نصیری، علی، «قرآن و زبان دین»، مجله معرفت، قم، مرداد و شهریور 1379ش.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، تهران، نشر صدوق، 1379ش.
_ هاملین، دیوید و، تاریخ معرفتشناسی، ترجمه: شاپور اعتماد، تهران، نشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1374ش.
_ هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس هلالی، قم، انتشارات هادی، 1405ق. نویسنده: حسین الهینژاد فصلنامه مشرق موعود شماره 29 ادامه دارد...
95/03/02 :: 05:11
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 121]
صفحات پیشنهادی
بررسی و تحلیل اسناد عریضه نویسی با تأکید بر آسیبهای آن - بخش اول برررسی اعتبار و عدم اعتبار عریضه نویسی
بررسی و تحلیل اسناد عریضه نویسی با تأکید بر آسیبهای آن - بخش اولبرررسی اعتبار و عدم اعتبار عریضه نویسی عریضه نویسی امری است که شیعیان آن را نوعی توسل دانسته که بدان وسیله حاجت خود را از خدای متعال به واسطه امام معصوم ع درخواست میکردهاند چکیده «عریضه نویسی&raqمفهومشناسی واژه «حکمت» و «جمال» و رابطه آن دو از نظر قرآن - بخش اول حکمت از دیدگاه فیلسوف
مفهومشناسی واژه حکمت و جمال و رابطه آن دو از نظر قرآن - بخش اولحکمت از دیدگاه فیلسوف بزرگ شیعه ملاّصدرا هنر قرآن در این است که در ساختار خللناپذیر خود معنایی شگرف و معجزهآسایی عرضه میدارد که در بسیاری اوقات از نگاه سطحی دور میماند و هنرمند کسی است که به کشف چنان روابط پنهانقش معرفت به امام زمان در تعالی اخلاقی منتظران و زمینهسازی ظهور - بخش اول آمادگی برای ظهور ناگهانی
نقش معرفت به امام زمان در تعالی اخلاقی منتظران و زمینهسازی ظهور - بخش اولآمادگی برای ظهور ناگهانی محروم بودن شیعیان از بهرهمندی مستقیم از پرتوهای نورانی و هدایتگر امام زمان در زمان غیبت حرکت در مسیر هدایت را برای آنان دشوار میسازد و زمینه حیرت غفلت و گمراهی را فراهم میآوردتعمیق فواید امام غایب در پرتو امام شناسی و غیبت شناسی - بخش اول تعمیق فواید امام در پرتو امام شناسی
تعمیق فواید امام غایب در پرتو امام شناسی و غیبت شناسی - بخش اولتعمیق فواید امام در پرتو امام شناسی باورهای اعتقادی همواره صحنه نقادی و طرح شبهات بوده است اعتقاد به امام غایب نیز از این امر مستثنا نیست یکی از شبهاتی که متوجه این باور شده است انتفای فواید و لغویت امام غایب ادجّال در نگاه احادیث فریقین؛ نماد و سمبل یا شخص معین؟ - بخش اول آِیا دجال شخص است یا نماد؟
دجّال در نگاه احادیث فریقین نماد و سمبل یا شخص معین - بخش اولآِیا دجال شخص است یا نماد در بین ویژگیهای شخصی و پیرامونی دجّال موضوع نماد یا شخص بودن دجّال از چالش برانگیزترین مباحث به شمار میرود چکیده از میان نشانههای آخر الزمان و علائم ظهور موضوع دجّال از پردامنه&zwنقد و بررسی دیدگاه احمد حسن درباره رجعت - بخش اول مذاهب و فرقههای خودساخته
نقد و بررسی دیدگاه احمد حسن درباره رجعت - بخش اولمذاهب و فرقههای خودساخته نظریۀ مهدیان پس از مهدی صرفنظر از اشکالات متعدد دیگری که دارد به دلیل تعارض با روایات رجعت باطل است چکیده یکی از مدعیان دروغینی که در سالهای اخیر با استفاده از ابزار جهل عدهای ازولایت فقیه و قانونگرایی- بخش اول آیا اطاعت از احکام صادرشده از جانب فقیه حاکم، واجب است یا خیر؟
ولایت فقیه و قانونگرایی- بخش اولآیا اطاعت از احکام صادرشده از جانب فقیه حاکم واجب است یا خیر با اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه میتوان لزوم شرعی اطاعت را نتیجه گرفـت اما اگر مبنای دیگری اتخاذ شود نمیتوان الزام اطاعت را در همه موارد ثابت نمود چکیده پایبندی به قوانین موضوعاثبات وجود امام عصر(عج) و احادیث امامت دو برادر - بخش اول نظر متکلمان امامیه در مورد عدم جواز امامت دو برادر
اثبات وجود امام عصر عج و احادیث امامت دو برادر - بخش اولنظر متکلمان امامیه در مورد عدم جواز امامت دو برادر یکی از مسئولیتهای خطیر شیعیان دفاع از این اعتقاد پایهای است و یکی از راههای دفاع از این اعتقاد تمسّک جستن به روایاتی است که امامت اخوین را بعد از امام حسن و امام حسیناستخلاف و مهدویت - بخش اول همسانی سنت الهی با قانون علت و معلول
استخلاف و مهدویت - بخش اولهمسانی سنت الهی با قانون علت و معلول در بیان دلایل توجیهی ارتباط استخلاف با مهدویت علاوه بر آیات و روایات پرشماری که در منابع دینی آمده عقل و دلایل عقلی نیز به این مسئله ورود پیدا کرده و از منظر حکمت الهی به اثبات استخلاف و رابطۀ آن با مهدویت پرداختهارزیابی لایه بلاغی «شعر انتظار» در دوره معاصر با تکیه بر عناصر بیانی - بخش اول شعر انتظار در قلمرو ع
ارزیابی لایه بلاغی شعر انتظار در دوره معاصر با تکیه بر عناصر بیانی - بخش اولشعر انتظار در قلمرو علم بیان در شعر آیینی به طور عام و در ادبیات انتظار به طور خاص مانند دیگر انواع ادبی با وجود اینکه شبکۀ مفهومی بسیار غنی و ارجمند است بخشی عمده از تأثیرگذاری اثر مبتنی بر ادبیّت مت-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها