واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
استاد بزرگ قرائت قرآن نويسنده: جعفر سبحاني استاد بزرگ قرائت قرآن ابي ابن کعب يکي از کساني است که پيش از آنکه اسلام بياورد از احبار ودانشمندان يهود به شمار مي رفت و به تورات و عهد عتيق وکتب مذهبي يهوديان کاملا احاطه داشت. از اين رو هنگامي که نخستين مبلغ اسلام مصعب بن عمير به شهر يثرب وارد شد و مردم را به آيين اسلام دعوت کرد، أبي با بصيرت کامل اسلام را پذيرفت. اين دانشمند بزرگ طولي نکشيد تا اينکه موفقيت ممتازي در جهان اسلام به دست آورد و اولين کسي بود که از انصار وحي الهي را نوشت و در رديف نويسندگان مشهور وحي قرار گرفت. او در سايه لطف الهي و در پرتو هوش سرشاري که در آموختن قرائت و لهجه صحيح قرآن از خود نشان داد او را استاد بزرگ علم قرآن ظاهر ساخت. و پيامبر صلي الله عليه وآله از طرف خدا مأموريت يافت که قرآن را به «أبي» قرائت کندو قرائت صحيح را به او تعليم دهد. أبي که باور نمي کرد مورد توجه خدا واقع شود از کثرت شوق و شادي لرزيد و اشک از ديدگانش سرازير شد. پيامبر اين آيه را تلاوت نمودند. قل بفضل الله و برحمته فبذلک فليفرحوا هو خير مما يجمعون. «بگو به رحمت وفضل الهي شادي کنند که اين از آنچه جمع مي آورند بهتر است.» (سوره يونس/ 58) او در قرائت قرآن به مقام بزرگي رسيد تا جائي که عمر با اينکه رابطه اش با أبي تيره بود گفت: علي در قضا و فصل خصومت و أبي در قرائت قرآن از همه استادترند. ولي ما در بعضي از موارد طبق قرائت أبي عمل نمي کنيم. (1) او پيوسته در زندگي از قرآن مجيد الهام مي گرفت و مي گفت: کتاب قرآن را راهنما و سرمشق و داور خود قرار بده زيرا قرآن يادگار پيامبر صلي الله عليه وآله و برنامه عملي مسلمانان است. قرآن شاهدي است که از تهمت دور است، وضع مسلمانان و امت هاي گذشته در آن بيان شده و از آينده مسلمانان کنوني و آيندگان خبر داده است. روزي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله براي ذوق آزمائي شاگرد خود از او پرسيد: از ميان انبوه آيات قرآن کدام يک در نظر او با عظمت تر و شکوه انگيزتر است؟ أبي در پاسخ پيامبر استاد بزرگ الهي خود عرض کرد: الله لا اله الا هو الحي القيوم. پيامبر صلي الله عليه و آله دست بر سينه او نهاد و فرمود: چنين علمي بر تو گوارا باد. (2) أبي بن کعب و حوادث سقيفه: پس از رحلت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله افراد حوادث سقيفه با نقشه سريع و حساب شده اي زمام امور را به دست گرفتند و ابوبکر را به عنوان خليفه پيامبر بر مسند حکومت اسلامي نشاندند. اين مسأله شکاف عميقي را در جامعه اسلامي بوجود آورد. اوهرگز با ابوبکر بيعت نکرد. و شوراي سقيفه را بي ارزش خواند. او به همراه يازده نفر از ياران پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تصميم گرفتند متفقا نزد ابوبکر رفته و او را استيضاح کنند. بخشي از سخنراني او در مسجد پيامبر در حضور ابوبکر چنين است: «ابوبکر! حقي را که خدا آن را به ديگري داده انکار مکن و نخستين کسي مباش که با فرمايش پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد جانشين و برگزيده او مخالفت نموده و از اجراي فرمان حضرت جلوگيري کند؛ دست از گمراهي بکش و حق را به صاحبش واگذار تا اعمالت تباه نشود و منصبي را که به تو نمي رسد به خود اختصاص مده... يقين بدان که بزودي از اين جهان رخت برخواهي بست و با پرونده سياه به پيشگاه الهي خواهي شتافت.» (3) آخرين سخنان ابي بن کعب: قيس بن عباد مي گويد: وارد مدينه شدم تا با ياران پيامبر صلي الله عليه وآله ملاقات کنم مخصوصا خيلي علاقه داشتم که أبي را ملاقات کنم. رفتم در مسجد پيامبر در صف اول به نماز ايستادم. ناگهان مردي را ديدم که نماز خود را تمام کرد و شروع به بيان حديث نمود، گردن ها به سوي او کشيده شد تا بيانات او را بشنوند او سه بار گفت: سران اين امت گمراه شدند و آخرتشان تباه شد ولي من دلم به حال آنها نمي سوزد بلکه به حال مسلماناني مي سوزد که به دست آنها گمراه شدند. آنگاه افزود اگر تا روز جمعه زنده ماندم پرده ها را کنار زده و حقايق را بيان خواهم کرد. خواه مرا بکشند و خواه زنده بمانم. ولي افسوس که عمر او وفا نکرد و پنج شنبه همان هفته جهان را بدرود گفت. (4) منابع: 1- الاستيعاب، ج 1، ص 29. 2- حليه الاولياء، ج 1، ص 250. 3- احتجاج طبرسي، ج 1، ص 50 ،نجف اشرف. 4- بحارالانوار، ج 8 ، ص 336. منبع:مقاله استاد بزرگ قرائت قرآن /س
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]