تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1821104545
شش اصل در قضا و قدر
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شش اصل در قضا و قدر نويسنده: استاد جعفر سبحانى اصل اول قضا و قدر از عقايد قطعى اسلامى است كه در كتاب و سنت وارد شده و دلايل عقلى نيز آن را تاييد مىكند. آيات در باره قضا و قدر بسيار است كه ذيلا به برخى از آنها اشاره مىكنيم. قرآن درباره قدر مىفرمايد: ‹‹انا كل شيء خلقناه بقدر›› (قمر/49): ما هرچيزى را به اندازه آفريدهايم. همچنين مىفرمايد: ‹‹و ان من شيء الا عندنا خزائنه وما ننزله الا بقدر معلوم›› (حجر/20): چيزى نيست مگر اينكه گنجينههاى آن نزد ما است، و ما جز به مقدار معلوم آن را فرو نمىفرستيم. درباره قضا نيز مىفرمايد:‹‹و اذا قضى امرا فانما يقول له كن فيكون›› (بقره/117): هرگاه اراده قطعى خداوند به چيزى تعلق بگيرد، به او مىگويد باش، پس آن چيز موجود مىشود. نيز مىفرمايد: ‹‹هو الذي خلقكم من طين ثم قضى اجلا›› (انعام/2): اوست كه شما را از خاك آفريد، آنگاه اجلى را مقرر داشت. با توجه به اين آيات و نيز روايات متعددى كه در اين زمينه وجود دارد،هيچ مسلمانى نمىتواند قضا و قدر را انكار كند. هرچند معرفت تفصيلى به جزئيات مسئله لازم نيست، واصولا براى كسانى كه آمادگى ذهنى براى فهم اين گونه مسائل دقيق ندارند ورود در آن شايسته نمىباشد، چون چه بسا ممكن است در عقيده خود دچار اشتباه يا ترديد شوند و به گمراهى افتند. از اين جهت امير مؤمنان على عليه السلام خطاب به اين گروه مىفرمايد:«طريق مظلم فلا تسلكوه، و بحر عميق فلا تلجوه، وسر الله فلا تتكلفوه» (1) : راهى است تاريك آن را نپيماييد، دريايى است ژرف در آن وارد نشويد، و راز الهى استخود را در كشف آن به تكلف نياندازيد. البته هشدار امام مربوط به كسانى است كه توان فهم اين گونه معارف دقيق را ندارند، وچه بسا بحث درباره آن مايه گمراهى آنان مىشود. شاهد بر اين مطلب آن است كه آن حضرت خود در موارد ديگر به تبيين قضا و قدر پرداخته است. (2) لذا ما نيز در حدود معرفتخود با استفاده از قرآن و روايات و با كمك عقل به شرح آن مىپردازيم: اصل دوم «قدر» در لغتبه معنى اندازه و مقدار بوده، و قضا نيز به معنى حتميت و قطعيت است. (3) امام هشتم عليه السلام در تفسير قدر و قضا چنين مىفرمايد:«قدر عبارت است از اندازهگيرى شىء از نظر بقاء و فنا، و قضا همان قطعيت وتحقق بخشيدن شىء است. (4) اكنون كه معنى لغوى اين دو واژه روشن شد، و دانستيم كه اندازهگيرى اشيا را «قدر»، و حتميت و قطعيت آن را «قضا» مىگويند، به توضيح معناى اصطلاحى اين دو مىپردازيم: الف - تفسير قدر هريك از مخلوقات، به حكم اينكه ممكن الوجود است، حد و اندازه وجودى خاصى دارد، مثلا «جماد» به گونهاى اندازهگيرى شده و نبات و حيوان به گونهاى ديگر. نيز از آنجا كه هستى اندازهگيرى شده هر چيز، مخلوق خداوند است، طبعا تقدير هم، تقدير الهى خواهد بود.ضمنا اين مقدار و اندازهگيرى به اعتبار اينكه كه فعل خداوند است، «تقدير و قدر فعلى» ناميده مىشود و به اين اعتبار كه خداوند قبل از آفريدن به آن عالم است، «تقدير و قدر علمى» خواهد بود. در حقيقت، اعتقاد به قدر، اعتقاد به خالقيتخداوند به لحاظ خصوصيات اشيا بوده و اين تقدير فعلى مستند به علم ازلى خداوند است، در نتيجه اعتقاد به قدر علمى، در حقيقت اعتقاد به علم ازلى خداوند است. ب - تفسير قضا همانطور كه يادآور شديم، «قضا» به معنى قطعيت وجود شىء است. مسلما قطعيت يافتن وجودهر شىء بر اساس نظام علت و معلول، در گرو تحقق علت تام آن شىء است، و از آنجا كه نظام علت و معلول به خدا منتهى مىگردد در حقيقت قطعيت هر چيزى مستند به قدرت و مشيت او است. اين، قضاى خداوند در مقام فعل و آفرينش است، و علم ازلى خداوند در مورد اين حتميت، قضاى ذاتى خداوند مىباشد. آنچه گفته شد مربوط به قضا و قدر تكوينى خداوند - اعم از ذاتى و فعلى - بود. گاه نيز قضا و قدر مربوط به عالم تشريع است. به اين معنى كه، اصل تشريع و تكليف الهى قضاى خداوند بوده، است، و كيفيت و ويژگى آن مانند وجوب و حرمت وغيره نيز تقدير تشريعى خداوند است. اميرمؤمنان در پاسخ فردى كه از حقيقت قضا و قدر سؤال كرد، اين مرحله از قضا و قدر را يادآور شد و فرمود: مقصود از قضا و قدر، امر به طاعت و نهى از معصيت، وقدرت بخشيدن به انسان نسبتبه انجام كارهاى خوب و ترك كارهاى ناپسند، و توفيق دادن در تقرب به خداوند، و رها كردن گنهكار به حال خود و وعد و وعيد است، اينها قضا و قدر خدا در افعال ما است. (5) اگر مىبينيم در اينجا امير مؤمنان على عليه السلام در پاسخ سائل، فقط به تشريح قضا و قدر تشريعى اكتفا ورزيده، شايد به پاس رعايتحال سائل يا حضار مجلس بوده است. زيرا در آن روز از قضا و قدر تكوينى و در نتيجه قرار گرفتن افعال انسان در قلمرو قضا و قدر، جبر و سلب اختيار برداشت مىشد، به گواه اينكه حضرت در ذيل حديث مىفرمايد:«واما غير ذلك فلا تظنه فان الظن له محبط للاعمال»: جز اين گمان ديگرى مبر، زيرا چنان گمانى مايه حبط عمل مىگردد. مقصود اين است كه ارزش افعال انسان بر پايه مختار بودن اوست وبا فرض جبر در اعمال، اين ارزش از بين مىرود. حاصل آنكه: مورد قضا و قدر، گاه تكوين است و گاه تشريع،و هر دو قسم نيز دو مرحله دارد: 1. ذاتى ( علمى)2. فعلى. اصل سومقضا و قدر در افعال انسان با اختيار و آزادى او كمترين منافاتى ندارد. زيرا تقدير الهى در باره انسان همان فاعليت ويژه او است، و آن اينكه، او يك فاعل مختار و مريد بوده و فعل و ترك هر عملى در اختيار او است. قضاى الهى در مورد فعل انسان قطعيت و حتميت فعل است پس از اختيار و اراده او. به تعبير ديگر: آفرينش انسان با اختيار و آزادى آميخته و اندازهگيرى شده است، و قضاى الهى جز اين نيست كه هرگاه انسان از روى اختيار، اسباب فعلى را پديد آورد، تنفيذ الهى از اين طريق انجام گيرد. برخى از افراد، گنهكارى خود را مولود تقدير الهى دانسته و تصور كردهاند جز راهى كه رفتهاند، راه ديگرى در اختيار آنها نبوده است، در حالى كه خرد و وحى اين پندار را محكوم مىكنند. زيرا از نظر خرد، انسان با تصميم خود سرنوشتخويش را برگزيده است، و از نظر شرع نيز او مىتواند انسانى شاكر و نيكوكار يا كفران كننده و بدكار باشد، چنانكه مىفرمايد:‹‹انا هديناه السبيل اما شاكرا واما كفورا›› (انسان/3). در عصر رسالت گروهى از بتپرستان، گمراهى خود را معلول مشيت الهى پنداشته و مىگفتند اگر خواستخدا نبود ما بت پرست نمىشديم! قرآن كريم پندار آنان را چنين نقل مىكند:‹ يقول الذين اشركوا لو شاء الله ما اشركنا و لا آباءنا و لا حرمنا من شيء›› (انعام /148): مشركان خواهند گفت: اگر خدا مىخواست ما و پدرانمان مشرك نمىشديم و چيزى را حرام نمىكرديم. سپس در پاسخ آنان مىفرمايد: ‹‹كذلك كذب الذين من قبلهم حتى ذاقوا باسنا››: پيشينيان نيز چنين دروغ گفتند، تا اينكه عذاب ما را چشيدند. در پايان يادآور مىشويم سنتهاى كلى خداوند در جهان آفرينش كه گاه به سعادت انسان و گاه به زيان و شقاوت او تمام مىشود، از مظاهر قضا و قدر الهى است، و اين بشر است كه با اختيار خود يكى از آن دو را برمىگزيند. در اين باره قبلا نيز در بحث مربوط به انسان در جهانبينى اسلامى مطالبى بيان شد. انسان و اختيار اصل چهارم اختيار و آزادى انسان، واقعيتى مسلم و آشكار است، و انسان از راههاى گوناگون مىتواند آن را درك كند، كه ذيلا بدانها اشاره مىكنيم. الف - وجدان هر انسانى گواهى مىدهد كه او در تصميمگيريهاى خود مىتواند يكى از دو طرف فعل يا ترك را برگزيند، و اگر كسى در اين درك بديهى ترديد كند، هيچ حقيقتبديهى را نبايد پذيرا شود. ب - ستايشها و نكوهشهايى كه در جوامع بشرى - اعم از دينى و غير دينى - نسبتبه اشخاص مختلف انجام مىگيرد، نشانه آن است كه فرد ستايشگر يا نكوهشگر،شخص فاعل را، در كارهاى خويش مختار تلقى مىكند. ج - چنانچه اختيار و آزادى انسان ناديده گرفته شود دستگاه شريعت نيز لغو و بىثمر خواهد بود. زيرا اگر هر انسانى ناگزير است همان راهى را بپيمايد كه قبلا براى او مقرر گرديده و نمىتواند سر سوزنى از آن تخطى نمايد، در آن صورت، امر و نهى، وعد و وعيد، و پاداش و كيفر هيچگونه معنى نخواهد داشت. د - در طول تاريخ پيوسته انسانهايى را مىبينيم كه در صدد اصلاح فرد و جامعه بشرى بودهاند، و در اين راه برنامهريزيهايى كرده و نتايجى گرفتهاند. بديهى است اين امر با مجبور بودن انسان سازگار نيست، زيرا با فرض جبر همه اين تلاشها بيهوده و عقيم خواهد بود. اين شواهد چهارگانه، اصل اختيار را حقيقتى مستحكم وغير قابل ترديد مىسازد. البته از اصل آزادى و اختيار بشر نبايد نتيجه بگيريم كه انسان، مطلقابه حال خود رها شده، و خداوند هيچگونه تاثيرى در فعل او ندارد. زيرا چنين عقيدهاى، كه همان تفويض است، با اصل نيازمندى دائمى انسان به خدا منافات دارد، و نيز دايره قدرت و خالقيتخداوند را محدود مىكند. بلكه حقيقت امر به گونه ديگرى است كه در اصل بعد بيان خواهد شد. اصل پنجم پس از رحلت پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم از جمله مسائلى كه در ميان مسلمين مطرح گرديد مسئله كيفيت صدور فعل از انسان بود. گروهى عقيده جبر را برگزيده و انسان را فاعل مجبور دانستند، و گروهى ديگر نقطه مقابل اين نظريه را گرفته وتصور كردند كه انسان موجودى به خود او واگذار شده است و افعال او هيچگونه انتسابى به خداوند ندارد. هر دو گروه، در حقيقت چنين تصور مىكردند كه فعل يا بايد به انسان مستند باشد و يا به خدا; يا قدرت بشرى بايد مؤثر باشد، و يا قدرت الهى. در حاليكه در اينجا راه سومى نيز وجود دارد كه امامان معصوم ما به آن ارشاد فرمودهاند. امام صادقعليه السلام مىفرمايد:«لا جبر ولا تفويض و لكن امر بين الامرين» (6) : (نه جبر در كار است و نه تفويض، بلكه چيزى استبين اين دو). يعنى، فعل در عين استناد به انسان، به خدا نيز استناد دارد. زيرا فعل از فاعل سرمىزند، و در عين حال چون فاعل و قدرتش مخلوق خدا است، چگونه مىتواند فعل از خدا منقطع گردد. طريقه اهل بيت عليهم السلام در تبيين واقعيت فعل انسان، همان است كه در قرآن كريم آمده است. اين كتاب آسمانى گاه فعلى را در عين حال كه به فاعل نسبت مىدهد، به خدا نيز نسبت مىدهد، يعنى هر دو نسبت را مىپذيرد. چنانكه مىفرمايد: ‹‹و ما رميت اذ رميت ولكن الله رمى›› (انفال/17): آنگاه كه تير انداختى، تو تير نيانداختى، بلكه خدا انداخت. مقصود اين است آنگاه كه پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم كارى را صورت داد، او به قدرت مستقل خود اين كار را انجام نداد، بلكه به قدرت الهى آن را انجام داد.بنابر اين هر دو نسبت صحيح و درست است. به عبارت ديگر، حول و قوه الهى در هر پديده حضور دارد، مانند جريان الكتريسته در سيم برق كه از كارخانه برق سرچشمه مىگيرد، اما كليد را ما مىزنيم وچراغ روشن مىشود. و درست است كه بگوييم ما چراغ را روشن كرديم، و درست است كه گفته شود: روشنى لامپ از جريان برق است. اصل ششم ما، در عين اعتقاد به اختيار و آزادى انسان، معتقديم كه خداوند از ازل از كار ما آگاه بوده است، و ميان اين دو عقيده منافاتى نيز وجود ندارد. كسانى كه اين دو را قابل جمع نمىدانند بايد توجه كنند كه علم ازلى خداوند بر صدور فعل از انسان «به طور اختيار» تعلق گرفته است،طبعا چنين علم پيشين با آزادى انسان منافاتى نخواهد داشت. به ديگر سخن، علم الهى همان طور كه به اصل صدور فعل از انسان تعلق گرفته، همين گونه بر كيفيت صدور فعل از وى (اختيار و انتخاب انسان) نيز تعلق گرفته است.يك چنين علم ازلى نه تنها با اختيار انسان منافات ندارد بلكه به آن استحكام و استوارى مىبخشد، زيرا اگر فعل از اختيار انسان سر نزند، در آن صورت علم خدا; پپي واقعنما نخواهد بود. چه، واقعنمايى علم به اين است كه به همان نحوى كه به شيئى تعلق گرفته، تحقق يابد. طبعا اگر علم الهى به اين تعلق گرفته است كه فعل انسان، بطور اختيارى، از او صادر شود، يعنى انسان آزادنه اين عمل را انجام دهد، در آن صورت بايد فعل با همين ويژگى تحقق يابد، و نه با اضطرار و جبر. پي نوشت : 1. نهج البلاغه، كلمات قصار/287. 2. توحيد صدوق، باب 60، حديث 28، نهج البلاغه، كلمات قصار/88. 3. مقاييس اللغه، ج5، ص63،93، مفردات راغب، ماده قدر و قضاء. 4. كافى، 1/158. 5. توحيد صدوق/380. 6. توحيد صدوق، باب59، حديث8. منبع:منشور عقايد اماميه صفحه 84
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 820]
صفحات پیشنهادی
شش اصل در قضا و قدر
شش اصل در قضا و قدر نويسنده: استاد جعفر سبحانى اصل اول قضا و قدر از عقايد قطعى اسلامى است كه در كتاب و سنت وارد شده و دلايل عقلى نيز آن را تاييد مىكند. آيات در ...
شش اصل در قضا و قدر نويسنده: استاد جعفر سبحانى اصل اول قضا و قدر از عقايد قطعى اسلامى است كه در كتاب و سنت وارد شده و دلايل عقلى نيز آن را تاييد مىكند. آيات در ...
قضا و قدر
شش اصل در قضا و قدر نويسنده: استاد جعفر سبحانى اصل اول قضا و قدر از عقايد قطعى اسلامى است كه در كتاب و سنت وارد شده و دلايل عقلى نيز آن را تاييد مىكند. آيات در ...
شش اصل در قضا و قدر نويسنده: استاد جعفر سبحانى اصل اول قضا و قدر از عقايد قطعى اسلامى است كه در كتاب و سنت وارد شده و دلايل عقلى نيز آن را تاييد مىكند. آيات در ...
مساله قضا و قدر
به هر ترتيب , اصل مساله قضا و قدر از مسلمات عقايد اسلامى است و چندان در كتاب و سنت فراوان از آن سخن گفته شده كه هيچ جاى انكار و اختلافى باقى نمانده است . با اين حال ...
به هر ترتيب , اصل مساله قضا و قدر از مسلمات عقايد اسلامى است و چندان در كتاب و سنت فراوان از آن سخن گفته شده كه هيچ جاى انكار و اختلافى باقى نمانده است . با اين حال ...
فرق قضا و قدر و سرنوشت چیست؟
قضا و قدر و سرنوشت به معنای صحیح آن است که بدانیم قضا در اصل به معنای حکم، و قدر به معنای اندازه گیری است که به قضا و قدر تکوینی و تشریعی تقسیم می شود.
قضا و قدر و سرنوشت به معنای صحیح آن است که بدانیم قضا در اصل به معنای حکم، و قدر به معنای اندازه گیری است که به قضا و قدر تکوینی و تشریعی تقسیم می شود.
مفهوم قضا و قدر الهي و سازگاري آن با اختيار انسان در قرآن كريم
قضا در لغت عبارت است از يك اصل صحيح كه بر استحكام، استواري و نفوذ كاريدلالت ميكند.[1] قدر در لغت «حدُّ كل شيءٍ و مقداره و قيمته و ثمنه...؛ اندازه، مقدارو ارزش هر چيزي ...
قضا در لغت عبارت است از يك اصل صحيح كه بر استحكام، استواري و نفوذ كاريدلالت ميكند.[1] قدر در لغت «حدُّ كل شيءٍ و مقداره و قيمته و ثمنه...؛ اندازه، مقدارو ارزش هر چيزي ...
آیا خودکشی و قضا و قدر الهی میباشد؟
از آن جا که هر فعلی از افعال انسان و از جمله اقدام به خودکشی بر طبق قضا و قدر الهی ... چون تسلیم بودن، مربوط به اصل تحقق اموری است که بدون اختیار انسان واقع شده و ...
از آن جا که هر فعلی از افعال انسان و از جمله اقدام به خودکشی بر طبق قضا و قدر الهی ... چون تسلیم بودن، مربوط به اصل تحقق اموری است که بدون اختیار انسان واقع شده و ...
شبهات جبر گرايان
تفسير صحيح قضا و قدر واژة قضاءدر لغت به معني «فصل و قطع» و زدايندة ابهام و ... قضا فرموده است: «هو الاِبرام و إقامة العين»[12] تحكيم اختيار بر پاية اصل قضاء و ...
تفسير صحيح قضا و قدر واژة قضاءدر لغت به معني «فصل و قطع» و زدايندة ابهام و ... قضا فرموده است: «هو الاِبرام و إقامة العين»[12] تحكيم اختيار بر پاية اصل قضاء و ...
قضاء حتمی و غیر حتمی
در آثار و روایات دینی و اشارات قرآنی از قضا و قدر حتمی و قضا و قدر غیر حتمی یاد ... معتزله و پیروان آنها این کار را هم کرده اند و منکر اصل ضرورت علی و معلولی - لا اقل در ...
در آثار و روایات دینی و اشارات قرآنی از قضا و قدر حتمی و قضا و قدر غیر حتمی یاد ... معتزله و پیروان آنها این کار را هم کرده اند و منکر اصل ضرورت علی و معلولی - لا اقل در ...
معناي حقيقي اختيار (3)
معناي حقيقي اختيار (3)-معناي حقيقي اختيار (3) رابطه ي قضا و قدر و اختيار ... در تبيين رابطه بين قضا و قدر و اختيار انسان بر اين اعتقادند که قضا و قدر خداوند را ... خود را بايد منطبق بر آن کند، بلکه به عنوان امري فرعي در کنار اصل زندگي اش که همانا ...
معناي حقيقي اختيار (3)-معناي حقيقي اختيار (3) رابطه ي قضا و قدر و اختيار ... در تبيين رابطه بين قضا و قدر و اختيار انسان بر اين اعتقادند که قضا و قدر خداوند را ... خود را بايد منطبق بر آن کند، بلکه به عنوان امري فرعي در کنار اصل زندگي اش که همانا ...
امام خميني ؛قضا و قضاوت
امام خميني ؛قضا و قضاوت-چكيده : داوري ميان مردم و فيصله دعاوي، منصبي ولايي است و ... كرامت و ارزش والاي انسان به عنوان مبناي ششم در اصل دوم قانون اساسي ذكر شده، ولي در همين ..... شرايط قاضي هم خيلي زياد [است ] و ما امروز آن قدر قاضي كه داراي همه شرايط ...
امام خميني ؛قضا و قضاوت-چكيده : داوري ميان مردم و فيصله دعاوي، منصبي ولايي است و ... كرامت و ارزش والاي انسان به عنوان مبناي ششم در اصل دوم قانون اساسي ذكر شده، ولي در همين ..... شرايط قاضي هم خيلي زياد [است ] و ما امروز آن قدر قاضي كه داراي همه شرايط ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها