واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اصطلاحشناسى فقه خانواده منبع:ماهنامه پرسمان-شماره51 نفقه«نفقه» در لغت به معناى خروج و هلاك شدن است و در اصطلاح فقه، عبارت است از هزينه زندگى زن و نزديكان (مانند فرزندان، نوهها، پدر و مادر و اجداد) و چون مالى كه براى افراد ياد شده، خرج مىشود، به شكلى از دارايى شخص، خارج و كم مىشود، «نفقه» نام گرفته است. نفقه زن - كه تأمين آن برعهده شوهر است - عبارت است از تهيه غذا، پوشاك، وسايل زندگى، هزينه معالجه و درمان و مسكن (درحد متعارف و مناسب با شأن زن).نشوزنشوز در لغت به معناى نافرمانى و سرپيچى كردن است و در اصطلاح فقهى، به سرپيچى كردن زن و شوهر از حقوق شرعى يكديگر گفته مىشود. اگر زن، حقوق واجب و وظايف شرعى را نسبت به شوهرش رعايت نكند، «ناشزه» ناميده مىشود و اگر مرد، حقوق واجب و وظايف شرعى را نسبت به همسرش رعايت نكند، به او «ناشز» گفته مىشود. هرگاه نشوز و نافرمانى، از سوى زن باشد، مرد مىتواند زمينه آن را از بين ببرد؛ به اين ترتيب كه نخست او را نصيحت كند و اگر تأثير نگذاشت، مىتواند از همخوابى با او بپرهيزد؛ يعنى، در بستر خواب، به او پشت كند و يا نزد او نخوابد. اگر اين روش نيز در او اثر نداشت، چنانچه اميد دارد، مىتواند با تنبيه، او را از نافرمانى باز دارد؛ البته اين كار، بايد به قصد اصلاح (نه از روى خشم و انتقام) و به اندازهاى باشد كه باعث توجه و اصلاح او گردد. هرگاه نشوز و نافرمانى از سوى مرد باشد، زن نخست او را نصيحت مىكند و اگر تأثير نگذاشت، مىتواند شكايت خود را نزد حاكم ببرد تا او را به انجام وظايفش وادار كند؛ البته زن حق ندارد با او قهر كند و يا او را كتك بزند.حضانتحضانت از ماده حضن و به معناى زير بال گرفتن تخمها توسط پرنده، براى درآمدن جوجه است و در اصطلاح، ولايتى است كه بر طفل و ديوانه، براى تربيت او و براى مصالحى است كه به او ارتباط پيدا مىكند؛ مانند حفظ و نگهدارى او، نظافت، روغن ماليدن، شستن لباسهايش و... . البته حضانت با ولايت و ارضاع (شير دادن)، تفاوت دارد. ولايت، مربوط به اموال و حقوق مالى و مانند آن است؛ در حالى كه حضانت، به تربيت و بزرگ كردن كودك، ارتباط دارد. براى نگهدارى طفل - پسر يا دختر - مادر تا دو سال از هنگام ولادت او، اولويت دارد و پدر حق ندارد در اين مدت، فرزند را از مادر جدا كند. پس از پايان يافتن اين مدت، پدر، نسبت به پسر و مادر، نسبت به دختر، تا هنگام هفت سالگى، در نگهدارى و تربيت او اولويت دارند و اگر مادر، پيش از هفت سالگى دختر، به واسطه طلاق يا فسخ از پدر جدا شود و با مرد ديگرى ازدواج كند، اين حق و اولويت از او گرفته مىشود و دختر، به پدر، منتقل مىشود.طلاقطلاق به معناى از بين رفتن زوجيت زن و شوهر و جدا شدن از يكديگر است. اين امر، از نظر اسلام، حلالى است كه مبغوض شمرده شده است. طلاق بر دو قسم است؛ طلاق بائن و طلاق رجعى. طلاق بائن، آن است كه مرد در آن، حق رجوع به زن را ندارد و نمىتواند او را بدون عقد، به همسرى قبول كند. اين نوع طلاق، پنج قسم است كه عبارتند از: 1. طلاق زنى كه نه سالش تمام نشده است.2. طلاق زن يائسه. 3. طلاق زنى كه شوهرش بعد از عقد، با او نزديكى نكرده باشد.4. طلاق سوم زنى كه او را سه دفعه طلاق دادهاند. 5. طلاق خلع و مبارات. طلاق رجعى، غير از موارد ياد شده است و تا وقتى زن، بعد از طلاق، در عده است، مرد مىتواند (بدون عقد) به او رجوع كند. زنى كه مايل نيست با شوهرش زندگى كند و از او بسيار بدش مىآيد، مىتواند مهر خود يا مال ديگرى را به او ببخشد تا طلاقش دهد؛ اين طلاق را«طلاق خلع» مىنامند و اگر زن و شوهر، يكديگر را نخواهند و زن، مهر خود يا مال ديگرى را به مرد ببخشد كه او را طلاق دهد، آن را «طلاق مبارات» مىنامند.عدّه«عده» از همان عدد - به معناى شمارش - گرفته شده است و در اصطلاح، عبارت است از مدتى كه به دستور شارع مقدس، زن حق ندارد در اين مدت، شوهر كند و بايد صبر كند تا آن مدت به سر آيد. زن در موارد ذيل، بايد عده نگه دارد:1. بعد از طلاق و جدايى. 2. بعد از به هم خوردن عقد (فسخ يا انفساخ عقد).3. بعد از تمام شدن مدت يا بخشيده شدن آن در عقد موقت. 4. بعد از نزديكى از روى اشتباه و ناآگاهى (وطى به شبهه).5. بعد از مرگ شوهر.لزوم عده نگهدارى، براى بند يكم تا سوم، در صورت نزديكى است. عده طلاق، به اين ترتيب است كه اگر زن، عادت ماهيانه مىبيند، بعد از آن كه در پاكى طلاق داده شد، بايد به مقدارى صبر كند كه دو بار حيض ببيند و پاك شود و هنگامى كه حيض سوم را ديد، عده او تمام است و اگر عادت نمىبيند، ولى در سن زنانى است كه عادت مىبينند، بايد بعد از طلاق، سه ماه عده نگه دارد. عده ازدواج موقّت - بعد از تمام شدن مدت يا بخشش آن از طرف شوهر - چنانچه زن عادت ماهيانه مىبيند، به مقدار دو حيض كامل است و اگر عادت نمىبيند، 45 روز است. عده وفات، چهار ماه و ده روز است و اگر زن، باردار است، بايد تا هنگام وضع حمل، عده نگه دارد. اگر پيش از گذشتن چهار ماه و ده روز، فرزندش به دنيا آمد، بايد تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهر، عده را ادامه دهد. علت واقعى عده، بر ما مخفى است و آن چه گفته مىشود - از قبيل انعقاد نطفه، حريم زوجيت و... - از حكمتهاى آن به شمار مىروند. از اين رو، اگر مرد، سالها نيز جدا از زن خود زندگى كند يا در مسافرت باشد، باز زن بايد عده نگه دارد؛ به همين علت، اين سخن كه امروزه با استفاده از دارو (خوراكى يا تزريقى) يا به كار بردن وسايل پيشگيرى پزشكى، به طور قطع مىتوان از باردارى زن جلوگيرى كرد، پس لزوم عده نگه داشتن بىمعنا خواهد بود، مردود است.بايد دانست كه سه دسته از زنان هستند كه عده ندارند؛ 1. زنى كه نه سالش تمام نشده است. 2. زن يائسه. 3. زنى كه شوهرش با او نزديكى نكرده است.وليمهوليمه از ماده «ولم»، به معناى طناب و ريسمان، گرفته شده است و در اصطلاح، به طعامى گفته مىشود كه در جشن عروسى، تولد و ختنه كردن فرزند و مانند آن، به ديگران داده مىشود و گويا با اين ريسمان (دادن طعام)، گروهى در يك مكان، گرد هم مىآيند و از اين جهت، به آن وليمه گفته مىشود.عقيقهعقيقه از ماده «عقّ»، به معناى شكافته شدن چيزى است. به سرزمين عقيق كه يكى از ميقاتها براى بستن احرام محسوب مىشود، از اين جهت عقيق گفته مىشود كه سيل، باعث شكاف و وسعت اين محل گرديده است و به موى طفل نوزاد نيز عقيقه گفته مىشود؛ از اين جهت كه پوست او را مىشكافد. عقيقه در اصطلاح فقهى، به گوسفند يا حيوان ديگرى گفته مىشود كه در روز هفتم تولد بچه، هنگام تراشيدن موى سر او، قربانى مىشود و چون در اين روز، موى سر بچه تراشيده مىشود، قربانى اين روز را عقيقه مىنامند. عقيقه، يكى از مستحباتى است كه بسيار به آن سفارش شده است. بنابراين، مستحب است كه در روز هفتم تولد، براى نوزاد پسر، حيوان نر و براى نوزاد دختر، حيوان ماده، قربانى شود و اگر عقيقه از روز هفتم به تأخير افتاد، ساقط نمىشود؛ بلكه اگر براى فرزند تا هنگام بلوغ، عقيقه داده نشود، مستحب است خودش بعد از بلوغ، عقيقه بدهد. عقيقه، بايد يكى از چهارپايان سه گانه باشد كه عبارتند از: گوسفند، گاو و شتر و صدقه دادن پول به جاى آن، كافى نيست و مستحب است پا و ران آن را به ماماى بچه اختصاص دهند
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 446]