تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دنيا سراى بلا و گرفتارى و محل گذران زندگى و زحمت است خوشبختان از آن دل كنده‏اند...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805657976




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مباحث الفاظ اصول فقه در ميان دانشهاى زبانى(1)


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: در اين جُستار, غَرَض اين بوده است كه جايگاه مباحث لفظى علم اصول فقه مسلمين در ميان دانشهاى زبانى امروزين نشان داده شود. از آنجا كه نويسنده, على رغم كوشش بسيار, نتوانسته است جستار خود را در نوشته اى كه حجمش درخورِ طبع و نشر در يك شماره مجلّه باشد بگنجاند, لاجَرَم, آن را در دو بخش عرضه مى كند. سجغرافياى دانشهاى زبانيز, كه بخش اوّل است, در اين شماره ى مجله چشم به آفتاب مى گشايد و بخش دوم با عنوان ستبارشناسى مباحث لفظى علم اصولز تا شماره ى بعد در محاق مى نمايد.
براى تعيين جايگاه مباحث لفظى (يا: مباحث دليل لفظى) علم اصول فقه مسلمين در ميان دانشهاى زبانى امروزين, لازمست كه دانشهاى زبانى امروزين را, لااقلّ به اجمال و تقريب, بشناسيم; و براى شناخت دانشهاى زبانى امروزين, بايد شناخت دقيق ـ هرچند مختصر ـ ى از خود زبان داشته باشيم.
1. زبان را به صورتهاى بسيار متعدّدى تعريف كرده اند. براى مقصود ما, كافيست كه فقط به چند نُمونه از معروفترين تعاريف زبان نظرى بيفگنيم.
الف) اِدْوَارْد ساپير (Edward Sapir), انسانشناس و زبانشناس پر آوازه ى امريكايى (1939ـ1884), زبان را بدين صورت تعريف ميكند: سزبان شيوه اى كاملاً انسانى و غير غريزى براى انتقال افكار, هيجانات, و خواسته ها به مَدَدِ نُمادهايى است كه مختارانه توليد شده اند.
ب) بلاك (B. Bloch) و تريگر (G.L. Trager) از زبان اين تعريف را عرضه ميكنند: سزبان منظومه اى از نُمادهاى صوتى دلبخواهى است كه به مدد آن يك گروه اجتماعى تشريك مساعى ميكند.
ج) تعريف هال (R. A. Hall), زبانشناس امريكايى, از زبان چنينست: سنهادى كه در آن انسانها, به مَدَدِ نُمادهايِ دلبخواهيِ گفتارى ـ شنيدارى اى كه از سَرِ عادت به كار ميروند, با يكديگر ارتباط برقرار ميكنند و كنش و واكنش دارند.
د) رابينز (R. H. Robins), زبانشناس بريتانيايى, معتقدست كه زبانها عبارتند از: سمنظومه هايى از نُمادها… كه تقريباً بكلّى بر قرارداد محض يا دلبخواهى مبتنيند.
هـ) نوام چامسكى (Noam Chamsky), زبانشناس و فيلسوف زبان مشهور امريكايى ( ـ 1928), زبان را عبارت ميداند از سمجموعه اى (متناهى يا نامتناهى) از جملات كه هر يك از آنها درازاى متناهى اى دارد و از مجموعه ى متناهى اى از اجزاء ساخته شده است.1
چنانكه پيداست, در چهار تعريف از اين پنج تعريف (به استثناى تعريف چامسكى), زبانها منظومه هايى از نُمادها تلقّى شده اند كه به غرض ارتباط انسانها با يكديگر و انتقال ما فى الضمير خود به يكديگر برنامه ريزى و ساخته شده اند; و اين تلقّى از زبان در اكثريّت قريب به اتّفاق تعاريفى كه از زبان عرضه شده اند به چشم ميخورد.
اكنون, اگر نشانه شناسى (semiotics) را رشته يا شاخه ى مطالعاتى اى بدانيم كه به پژوهش درباره ى رفتار نُمادين يا ارتباطى اختصاص دارد, ميبينيم كه هرگونه مطالعه اى در باب زبان زيرمجموعه اى از مطالعات نشانه شناختى خواهد بود. همين نكته مدخل ما است به قلمرو دانشهاى زبانى امروزين.
2. نشانه شناسى (semiotics يا semiotic يا semiology, به زبان انگليسى) علم مطالعه ى نشانه ها (signs) يا دالّها است.
چارلز سَنْدِرْز پِرسْ (Charles Sanders Peirce), فيلسوف پراگماتيست امريكايى (1914ـ 1839), نخستين كسى است كه اصطلاح semiotic را براى اشاره بر آموزه اى راجع به نشانه ها, كه خود ابداع كرده بود, وضع كرد. وى, به سال 1897, نوشت: سمنطق, به معناى عامّ آن, چنانكه, به گمان خودم, نشان داده ام, فقط نام ديگرى است براى semiotic, يعنى آموزه ى ظاهراً ضرورى, يا صورى, راجع به نشانه ها. از اينكه اين آموزه را سظاهراً ضروريز, يا صورى, ميخوانم مرادم اينست كه ما ويژگيهاى نشانه هايى را كه ميشناسيم مشاهده ميكنيم, و از رهگذر چنين مشاهده اى, و در طيّ فرايندى كه به (انتزاع) ناميدنِ آن اعتراضى ندارم, به گزاره هايى راه ميبريم كه به نحو بارزى خطاپذيرند و, بنابراين, به يك اعتبار, به هيچ رو, ضرورى نيستند. اين گزاره ها راجع به اين اند كه ويژگيهاى همه ى نشانه هايى كه ذهن سعلميز, يعنى ذهنى كه ميتواند از تجربه درس بياموزد, به كار ميگيرد, چه بايد باشند.2
فردينان دو سوسور (Ferdinand de Saussure), زبانشناس پر آوازه ى سويسى (1913ـ 1857), نيز, به سال 1906, در دوره ى زبانشناسى عمومى, كه در دانشگاه ژنو تدريس ميكرد, چنين گفت: سزبان نظامى نشانه اى است كه بيانگرِ انديشه هاست و از اين رو با خط, الفباى كر و لال ها, آيين هاى نمادين, آداب معاشرت, علائم نظامى و غيره قابل مقايسه است. زبان فقط مهم ترينِ اين نظام هاست. پس مى توان علمى را طراحى كرد كه به بررسى زندگى نشانه ها در دل زندگى اجتماعى بپردازد; اين علم بخشى از روان شناسى اجتماعى و در نتيجه بخشى از روان شناسى عمومى خواهد بود و ما آن را نشانه شناسى [=sژmiologie] مى ناميم (از semion يونانى به معناى (نشانه)). نشانه شناسى به ما مى آموزد كه نشانه ها از چه تشكيل شده اند و چه قوانينى بر آن ها حاكم اند. 3 و, بدين ترتيب, براى نخستين بار, اصطلاح sem”ologie فرانسوى (معادل semiology انگليسى) را براى اشاره به علمى كه سبه بررسى زندگى نشانه ها در دل زندگى اجتماعى بپردازدز و, به گمان خود او, سهنوز به وجود نيامده استز4 وضع كرد.
چنانكه پيداست, پِرس بر كاركرد منطقى نشانه ها تأكيد داشت و سوسور بر كاركرد اجتماعى آنها. به هر تقدير, امروزه, علم (مطالعه ى) نشانه ها را در كشورهاى بريتانيا و امريكا, به تَبَعِ پِرس, بيشتر semiotic يا semiotics مينامند, و در كشورهاى بَرّ اروپا, به تَبَعِ سوسور, بيشتر semiologie (يا معادلهاى آن در كشورهاى غير فرانسوى زبان برّ اروپا) ميخوانند.5
اختلافِ نظرِ بسيار مهمّ ميان سوسور و پرس اينست كه سوسور نسبت نشانه بودن را دو جانبه ميداند و نسبت ميان يك مفهوم و يك صوت ميانگارد,6 و حال آنكه پرس نسبت مذكور را سه جانبه ميداند و امكانِ دو جانبه شدنِ آن را منتفى ميانگارد و, از اين رو, نشانه را بدين صورت تعريف ميكند: سيك نشانه [=sign], يا representamen [= باز نُمودن], چيزيست كه, براى كسى, از يك لحاظ يا شأن, نُماينده ى چيزى [ديگر] است. [توضيح اينكه] نشانه كسى را مخاطب قرار ميدهد, يعنى در ذهن آن شخص يك نشانه ى هم ارز, يا شايد يك نشانه ى باليده تر, پديد مياوَرَد. آن نشانه اى را كه پديد مياوَرَد من interpretant [=تعبير] نشانه ى نخست مينامم. نشانه[ى نخست] نماينده ى چيزى است, و آن چيز متعلّق آن نشانه است. نشانه نماينده ى آن متعلَّق هست, امّا نه از همه ى لحاظها, بلكه فقط از لحاظ يك نوع تصوير ذهنى [=idea] كه من گاهى آن را خاستگاه [=ground] باز نُمون ناميده ام. 7 به زبانى ساده تر, سيك نشانه نُماينده ى چيزى است, و اين چيز object [=متعلَّق] آن نشانه است (شobjectص, در اين سياق, به معناى صچيزش نيست ـ چون منحصر در موجودات جسمانى نيست). نشانه ها ميتوانند براى كسى, كه همان تعبيرگر [=interpreter] است, نُماينده ى چيزى باشند. امّا يك نشانه فقط بدين سبب براى تعبيرگر كاركرد نشانه اى دارد كه تعبيرگر ميفهمد كه چنين كاركردى را دارد, و اين فهم interpretant [=تعبير] ناميده ميشود…. [مثلاً] پوسته ى لُخت درخت, كه كلّ چيزى است كه تعبيرگر ميتواند ببيند, به او علم ديگرى ميدهد, يعنى علم به اينكه گوزنهايى در اينجا بوده اند, و اين بدين علّت است كه تعبيرگر لختى پوسته ى درخت را نشانه ى اين حضور قبلى گوزنها تلقّى ميكند. بدين نحو, اين نشانه تعبيرگر را در تماسّ معرفتى با گوزنها قرار ميدهد.8
پرس, پدر علم نشانه شناسى, در 1903, نشانه ها (signs) را تقسيمبندى كرد: سنشانه ها را ميتوان با سه تقسيم ثُلاثى تقسيمبندى كرد: تقسيم اوّل بر حسب اينكه نشانه, فى نفسه, يك كيفيّت صِْرف است, يا يك موجود بالفعل, و يا يك قانون عامّ; تقسيم دوم بر حسب اينكه نسبت نشانه به متعلَّق آن عبارت از اين است كه نشانه, فى نفسه, ويژگيى دارد, يا عبارت است از يك نسبت وجودى با آن متعلَّق, و يا عبارت است از ربط نشانه با يك تعبير; و تقسيم سوم بر حسب اينكه تعبير آن نشانه آن را به عنوان نشانه ى امكان باز مينُمايد, يا به عنوان نشانه ى امر واقع, و يا به عنوان نشانه ى دليل.9
براى مقصود ما, در اين نوشته, فقط به شرح و بسط تقسيم دوم نياز هست. به نظر پرس, از لحاظ تقسيم دوم, سنشانه يا تصوير [=icon] است, يا نُمايه [=index], و يا نُماد [=symbol]. تصوير نشانه اى است كه, حتّا اگر متعلَّق آن وجود نميداشت, باز, ويژگيى را كه دلالتگر [=significant]ش ميسازد ميداشت; مانند خطى كه با مداد رسم ميشود و يك خط هندسى را نشان ميدهد. نُمايه نشانه اى است كه اگر متعلَّقش از ميان ميرفت, بيدرنگ ويژگيى را كه نشانه اش ميسازد از دست ميداد, امّا اگر تعبيرگرى نميبود آن ويژگى را از دست نميداد. براى نُمونه, يك قالب كه جاى گلوله اى در آن هست و نشانه ى يك گلوله است از اين قبيل محسوب ميشود; زيرا بدون گلوله سوراخى وجود نمييافت, امّا خواه كسى اين فهم و درايت را داشته باشد كه آن سوراخ را به گلوله نسبت دهد و خواه نداشته باشد, به هر حال, سوراخى وجود دارد. نُماد نشانه اى است كه اگر تعبيرگرى نميبود ويژگيى اى را كه نشانه اش ميسازد از دست ميداد. از اين قبيل است هرگونه پاره گفتار [=utterance of speech] كه دلالتش بر مدلول خود فقط به يُمنِ اين است كه كسى هست كه بفهمد كه آن پاره گفتار آن دلالت را دارد.10
باز, براى مقصود ما, فقط به شرح و بسطِ بيشترِ قسم سومِ اين تقسيم دوم, يعنى نُمادها, حاجت هست. پِرْس نُماد را به صورتى ديگر نيز تعريف ميكند: سنُماد نشانه اى است كه به يُمْنِ يك قانون, كه معمولاً نوعى تداعى معانى عامّ است, از متعلَّقى كه مدلول آن است حكايت ميكند. 11 اين تعريف را ميتوان بدين نحو توضيح داد كه: سيك نُماد فقط بدين جهت با متعلَّق خود ارتباط دلالتگرانه دارد كه قراردادى هست بدين مضمون كه آن نُماد به آن شيوه ى خاصّ تعبير شود. يك پرچم در كنار دريا ممكنست دلالت كند بر اينكه شنا خطرى ندارد; امّا نه ميان آن پرچم و وضع جزر و مدّ و امواج شباهتى هست, و نه جزر و مدّ و امواج علّيّتى بيواسطه نسبت به پرچم دارند. يگانه چيزى كه به پرچم اين صلاحيّت را ميدهد كه دلالت داشته باشد بر اينكه شنا خطرى ندارد اينست كه عموماً از پرچمها بدين شيوه استفاده ميشود.12
امّا آنچه براى مقصود ما بيشترين اهمّيّت را دارد اينست كه پرس, پس از عرضه ى يكى از چندين تعريف خود از سنُمادز, بيدرنگ ميافزايد كه: سهمه ى واژه ها, جمله ها, كتابها, و ساير نشانه هاى قراردادى [=وَضْعى] نُمادند. 13 قبلاً, ديديم كه سوسور نيز زبان را مهمّترين نظام نشانه اى ميداند. ناگفته پيداست كه, اگر زبان, به تعبير پرس, نُماد و, در نتيجه, از اقسام نشانه ها و, به تعبير سوسور, يكى از نظامهاى نشانه اى باشد, زبانشناسى يكى از بخشهاى نشانه شناسى خواهد بود. به تصريح خود سوسور, سزبان شناسى فقط بخشى از اين دانش عمومى [يعنى نشانه شناسى] است و قواعدى را كه نشانه شناسى كشف مى كند مى توان در مورد زبان شناسى نيز به كار بست. 14 پس, ميتوان گفت كه: سنشانه شناسى مطالعه ى نشانه ها است, و زبانشناسى را ميتوان آن زيررشته اى از نشانه شناسى دانست كه اختصاصاً با ماهيّت نشانه ى زبانى سر و كار دارد. از رشته ى نشانه شناسى, آنچه به زبانشناسى ربط دارد عبارتست از آن دسته از نتايجى كه نشانه شناسى درباره ى عموم نشانه ها استنتاج ميكند و بر نشانه هاى زبانى قابل اطلاق اند. 15
اينك وقت آن است كه به زبانشناسى, به عنوان يكى از شاخه هاى نشانه شناسى بپردازيم.
1.2. سزبانشناسيز (زlinguisticsس) را به سمطالعه ى جدّى زبان و زبانهاز,16 سعلم زبان,17 و سمطالعه ى علمى زبانز18 تعريف كرده اند. امّا براى فهم بهتر ماهيّت, موضوع, روش, هدف, گستره, و شاخه هاى اين دانش, چاره اى نيست جز اينكه به آراء سوسور, بنيانگذار زبانشناسى نوين, رجوع كنيم.
دوره هاى زبانشناسى عمومى سوسور, كه فقه اللّغة (philology) سده ى نوزدهم را, كه صبغه ى تاريخى و مقايسه اى داشت, به رشته ى علمى زبانشناسى معاصر تبديل كرد, بر پنج اصل اساسى مبتنى بود; و اين پنج اصل حاكى از مهمّترين آراء سوسور درباره ى زبانشناسى اند:
س[1] زبانشناسى مطالعه ى علمى زبان, براى خاطر خود زبان, است
تأكيد بر علم چيز جديدى نبود, اگرچه تفسيرى كه از علم ميشد بر حسب زمان و اوضاع و احوال فرق ميكرد. آنچه براى سوسور مهمّ بود تمركز بر زبان, براى خاطر خود زبان, بود (فقه اللّغة هيچگاه پيوند خود را با مطالعه ى متون, واقعاً, نگسسته بود).
[2] زبانشناسى توصيه اى نيست
به نظر سوسور, اين اصل از مقدّمات واضح تعريف علم زبان بود….
[3] زبان گفتارى [spoken language] موضوع اصلى مطالعه [ى زبانشناسى] است….
[4] زبانشناسى يك رشته ى علمى مستقلّ است
زبانشناسى, به عنوان يك علم جديد, چاره اى نداشت جز اينكه به دعاوى ساير رشته هاى نيرومندتر, مانند روانشناسى, فلسفه, و انسانشناسى, پاسخ گويد. اصل اوّل (مطالعه ى زبان صبراى خاطر خود زبانش) ـ و نيز اصل آخر, يعنى اصل همزمانى ـ در اين سياق اهميّت بسيار داشت.
[5] مطالعات همزمانانه [=synchronic] زبان, در يك برهه ى زمانى خاصّ, بر مطالعات در زمانانه [=diachronic] (تاريخى) تقدّم دارند
به نظر سوسور, اين همان اصلى بود كه زبانشناسى را دستخوش انقلاب ميكرد ـ صاين اصل قطعى و بى قيد و شرط است و قابل مصالحه نيستش…. به تعبيرى, مانعى بود كه فقه اللّغة نميتوانست پشت سر بگذارد…. 19
همچنين, در همان دوره ى زبانشناسى عمومى, سوسور, درباره ى اهداف زبانشناسى ميگويد:
ساهداف زبان عبارتند از:
(a) توصيف همه ى زبانهاى شناخته شده و ثبت و ضبط تاريخ آنها, اين كار مستلزم دنبال گيرى تاريخ خانواده هاى زبانى و, حتّى المقدور, بازسازيِ زبانهايِ مادرِ هر خانواده است;
(b) تعيين نيروهايى كه به نحوى هميشگى و همه گير در همه ى زبانها دست اندركاراند, و تنسيق قوانين عامّى كه همه ى پديده هاى زبانى خاصّى را كه از لحاظ تاريخى تأييد شده اند توجيه ميكنند;
(c) تحديد و تعريف خود زبانشناسى. 20
زبانشناسى, با اين اوصاف, هم تقسيماتى دارد و هم زيررشته هايى; و اكنون, بترتيب, به آنها اشاره ميكنيم.
1.1.2. لااقلّ, چهار تقسيمبندى براى زبانشناسى انجام گرفته اند:







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 84]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن