تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوانات. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798207332




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سیری در ضرورت غرب­‌شناسی و آسیب‌­های غرب­‌شناسی کنونی


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: یادداشت؛
سیری در ضرورت غرب­‌شناسی و آسیب‌­های غرب­‌شناسی کنونی

راز خوانی


شناسهٔ خبر: 3044176 - یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۴:۲۰
دین و اندیشه > اندیشکده ها

یادداشت پیش رو به قلم محمدرضا بابائی به ضرورت غرب شناسی و آسیب های مترتب بر غرب شناسی کنونی می پردازد. به گزارش خبرگزاری مهر، متن پیش رو خلاصه‌ای از جزوۀ «بازخوانی راه» که درس‌گفتارى از «محمدرضا بابائی» در باب ضرورت غرب­‌شناسی و آسیب ­های غرب­‌شناسی کنونی است؛ این درس‌گفتار حاصل سلسله جلسات پانزدهمین دورۀ آموزشى تربیتى «والعصر» مى باشد که در تابستان  ۱۳۹۱ برگزار شده است و به همت موسسه علمی فرهنگی سدید، پس از پیاده سازى و ویرایش در اختیار علاقه‌مندان قرار مى گیرد. مقدمه این مسئله که چرا بحث غرب‌شناسی را مطرح می‌کنیم شاید برای بعضی هنوز سؤال باشد یا این‌که برخی اعتقاد دارند که اصلاً غرب‌شناسی لازم نیست. می‌خواهیم بدانیم که این بحث تا چه حدی درست است و ما چه بهره‌ای از موضوع غرب‌شناسی می‌توانیم ببریم. این مطالب را در سه سطح، سه مطلب و سه موضوع مهم دسته‌بندی می‌کنیم. پنج عنوان برای ضرورت غرب‌شناسی عرضه می‌شود و پنج عنوان برای آسیب‌شناسی غرب‌شناسی موسوم و رایج عرضه می‌شود که شاید کسانی که منتقد غرب‌شناسی هستند به این ابعادی که مطرح خواهد شد اعتراض دارند که ما هم اعتراض داریم اما هیچ کدام از این اعتراض‌ها باعث نخواهد شد که بحث ضرورت غرب‌شناسی زیر سؤال برود. بحثی را هم که در آخر نوشتار به آن می‌پردازیم، آسیبی است که برای آینده محتمل است و ممکن است در آینده گرفتارش بشوند. عامل مؤثرِ حذف ناپذیر اولین ضرورت پرداختن به غرب‌شناسی این است که فرهنگ و تمدن غربی و مفاهیمی مثل مدرنیته، سبک‌ زندگی و نگاه‌های خاص که در غرب حاکم است مانند نگاه‌های سکولاریستی، مارکسیستی و لیبرالیستی مانند مقوله‌هایی از جنس فرهنگ شرق دور و نگاه‌های دینی شرق دور نظیر نگاه‌های کنفوسیوسی، نگاه‌های آیین شینتو، بودایی و امثال این نیست. مخاطب ما کسانی هستند که قبول ندارند ما باید برای غرب‌شناسی وقت بگذاریم. به این مخاطبان باید عرض کنیم که این مقوله‌ها از جنس آیین شینتو نیست که هیچ نسبت خاصی با زندگی ما نداشته باشد. اما فرهنگ غربی که این‌طور نیست. این فرهنگ تا ابعاد بسیار ریز اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و زوایای زندگی ما رسوخ کرده است. غرب در معادلات زندگی ما حضور جدی دارد. ما می‌خواهیم این گزینۀ مؤثر را از معادلات زندگی حذف کنیم، مسئله را حل کنیم و از آن جواب بگیریم. ابتدا شناخت، سپس انتخاب‌گری مسئلۀ دوم این است که‌ در دو راهی‌ها، در شکل‌دهی شخصیت‌ها و اندیشه‌ها این یک عامل مؤثر است. در شکل‌گیری شخصیت، اندیشه‌ و در دوراهی‌هایی که قرار می‌گیریم و انتخاب‌هایی که می‌کنیم، تحلیل ما از مقولۀ غرب گزینۀ مؤثری است که نمی‌توانیم آن را حذف کنیم. اولین نتیجه‌ای ‌که می‌گیریم این است که برای این‌که این عامل مؤثر را در زندگی خود حذف نکنیم و در واقع در ذهنمان حذف نکنیم باید آن را بشناسیم و پس از شناخت، متناسب با آن انتخاب کنیم. ما باید در مقابل غرب، انتخاب‌گر باشیم. غربیان و سنت الهی تسلط دومین محور در ضرورت غرب‌شناسی این است که غربِ جدید در طول چندین قرن گذشته یک مسیر به ظاهر پیشرفت را طی کرده است و اکثر افراد این‌گونه نظر می‌دهند که غرب پیشرفت کرده است و یک سلطۀ ظاهری هم پیدا کرده است که این سلطۀ جهانی است و با چشم می‌شود آن را دید. این سلطه دو عامل داشته است که این نکته برای کسانی که دغدغۀ ادامۀ این سلطه یا مبارزه با این سلطه را دارند بسیار مفید است. مکتب شرق‌شناسی، اولین پایۀ تسلط غرب پس از رنسانس و به‌ویژه بر روی پایه‌هایی که از هشصد سال پیش شروع شده بود، غربی‌ها بحثی را به نام «اورینتالیسم» یا شرق‌شناسی شروع کردند و این چیزی است که در منابع خودشان بحث آن را مطرح کرده‌اند. کتاب «اورینتالسیم» «ادوارد سعید» جزء کتاب‌های بسیار مهم است که به لحاظ فکری جهت می‌دهد. این کتاب در شناخت غرب، بسیار مهم است. ادوارد سعید معتقد است شرق‌شناسی شناخت جزئیات نیست بلکه شناخت یک مکتب و یک نوع فکر است. وی برتربینی نژاد اروپایی نسبت به بقیه را فرض می‌گیرد و بقیۀ اطلاعاتش را روی این مبنا سوار می‌کند. اینکه ایرانی‌ها چگونه هستند یا مصری‌ها چگونه هستند شرق‌شناسی نیست بلکه اطلاعات است اما نوع تفکرشان آنها را برتری داد و این برتری را تجلی دادند و عملی کردند. شرق‌شناسی یعنی لشکری از اندیشمندانی که آمده‌اند که بشناسند تا زمینۀ سلطه را مشخص کنند. نکتۀ اساسی کارشان این است که نقاط ضعف را پیدا کنند. آن‌ها این همه کار کرده‌اند اما ما هنوز برای خودمان روشن نکرده‌ایم که شناخت غرب ضرورت دارد یا ندارد. وظیفۀ شرق‌شناسی این بوده است که مردم، خودشان را آماده کنند و دید مردم غرب را نسبت به شرق تغییر بدهند. اگر تاریخ اروپا بررسی شود، دیده می‌شود که در قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی، نزدیک بود اروپایی‌ها مسلمان شوند. پس از جنگ‌های صلیبی افتخار اروپایی‌ها این بود که لباسی بپوشند که روی آن آیات قرآن باشد و افتخار دانشمندان اروپایی این بود که لباسی مثل لباس بوعلی سینا بپوشند. این لباس عوض شد و اکنون همین لباسی است که دانشجویان ما در زمان فارغ التحصیلی می‌پوشند و افتخار هم می‌کنند که بچه‌های ما غربی شده‌اند اما نمی‌دانند که این لباس مال خودمان است. عنصر اصلی در این زمینه، بحث شرق‌شناسی و اسلام‌شناسی است که یک طرف قضیه برای خودشان بوده است که جهت بدهند و خوب هم جهت دادند و کتاب‌هایی نوشتند که برخی از این کتاب‌ها تازه دارد ترجمه می‌شود. این یک عنصر تسلط آن‌هاست؛ یعنی خوب نقطۀ ضعف و قوت ما را شناختند. غربی‌ها تا حدی در شناخت اسلام و شرق پیش رفتند و ما را در حدی شناسایی کردند که ما خودمان در این حد نسبت به خود مسلط نیستیم. آنها دقیق بررسی کرده‌اند و بر مبنای آن می‌دانند که چگونه تسلط پیدا کنند. جهالت ما، دومین پایۀ تسلط غرب دومین پایۀ تسلط غربی‌ها جهالت و شناخت غیر دقیق و غیر عمیق سایر جوامع از غرب است؛ یعنی ما از آن کسی که می‌خواهد مسلط بشود شناخت درستی نداریم و نتوانسته‌ایم مقاومت کنیم. ما متوجه نشدیم که آن‌ها چه کار می‌کنند‌ و در موقع نیاز هم مقاومت نکرده‌ایم. در دورۀ قاجار این نکته بسیار مشهود است و اگر رفت‌و‌آمد شرق‌شناسان، دیپلمات‌ها و فراماسون‌ها به ایران با عناوین مختلف و کارهایشان را مطالعه کنیم، مشاهده می‌کنیم که بازتاب آن در بین سران ایران و عموم مردم این است که به غیر از تعدادی اندک که بیشتر تحت رهبری علما هستند و صاحب بصیرت هستند، بقیه نمی‌دانند چه اتفاقی دارد می‌افتد. شخصی به بزرگی امیر کبیر تا حدودی در دام این افراد افتاد و همان کاری را کرد که به هر حال نوعی صاف کردن جاده برای آن‌ها شد. وی دانشجویانی را که هیچ چیزی بلد نبودند به اروپا فرستاد که عمدۀ آن‌ها ماسون شده‌اند. شناخت کم ما از یک طرف و شناخت خوب آن‌ها از ما دو عاملی است که باعث سلطه می‌شود. مصاف تاریخی فرهنگ‌ها سومین ضرورت پرداختن به غرب‌شناسی، نظریات مهم‌ترین نظریه‌پردازان و استراتژیست‌های غرب است و نظرات کسانی چون «هانتینگتون» و «فوکویاما» بیان‌گر این است که ما چه بپذیریم یا نپذیریم و چه شک کنیم یا نکنیم، دو طرفه یک مصاف تاریخی هستیم. مصاف تاریخی را ممکن است ما بپذیریم و ممکن است مانند برخی‌ها نپذیریم و آن را تبادل فرهنگی بنامیم مانند آن‌چه آقای خاتمی وقتی مقام معظم رهبری تهاجم فرهنگی را طرح کردند و در سال ۷۳ به صورت جدی‌تر وارد شدند به عنوان وزیر ارشاد رسماً جلوی رهبری صحبت کردند و گفتند که چه کسی گفته است تهاجم؟ این چیزی که برخی‌ها می‌گویند تهاجم، تبادل فرهنگی است. این افراد معتقد هستند که فرهنگ و تمدن غرب دارد راه خودش را می‌رود و طبیعت آن این است در حالی که بنده به کسانی که نظرشان این‌گونه است توصیه می‌کنم که یک مروری در نظریات همین افراد مشهور مانند «فوکویاما» بکنند زیرا حرف آن‌ها برای شناختن حق کافی است. این‌ها صحبت از مصاف می‌کنند نه تعامل‌. هانتینگتون صحبت از برخورد می‌کند نه گفتگو. آقای خاتمی اساساً معتقد به برخورد نیستند و می‌گویند که گفتگو باید بشود زیرا اساساً چیزی برای برخورد نیست و با هم گفتگو کنیم. نگاه آزمایشگاهی به غرب چهارمین ضرورت پرداختن به غرب‌شناسی این است که پانصد سال اخیر غرب را می‌توان یک آزمایشگاه بزرگی برای یک نحلۀ عمدۀ فکری بشر در نظر گرفت که این نگاه، بصیرانه است. پانصد سال اخیر را می‌توان به عنوان یک آزمایشگاه تاریخی برای یک نحلۀ بزرگ از نوع نگاه بشر به خودش، دنیا و خدا؛ یعنی همان چیزی که خودشناسی گفته می‌شود دانست و اگر به دید آزمایشگاه به این دورۀ تاریخی بنگریم، ابتدا و انتهای آن را بررسی کنیم و ببینیم که این فکر با اومانیسم درست می‌شود و نقطۀ شروع آن از اومانیسم است، می‌توانیم مسیر حرکت غرب را به خوبی درک کنیم. ما با غرب‌شناسی می‌توانیم با هر کسی که می‌خواهیم بحث کنیم یا اول تکلیف خودمان را با خودمان روشن کنیم و بگوئیم که این در کتاب‌ها بحث می‌شد که نفس‌پرستی این نتایج را خواهد داشت. رابطۀ غرب‌شناسی و معارف دین آخرین مطلب از این بخش این است که در نگاهی عمیق، مطالب و معارف به هم پیوسته می‌باشد. جنس این مطلب یک مقدار با مطالب قبلی متفاوت است. یک اشتباه ما این است که تخصصی بودن مطالب را به عنوان ناپیوسته بودن مطالب بگیریم. این نکته به خصوص در علوم انسانی خیلی مفهوم مهمی است. نباید تخصصی بودن را مانند ناپیوسته بودن نگاه کنیم. مطالب معارف به هم پیوسته هستند و فهمشان در کنار هم کامل می‌شود. بنابراین به نظر بنده، غرب‌شناسی عمیق و جامع باعث خواهد شد که معارف دینی خودمان را بهتر بفهمیم. البته منظور از غرب‌شناسی آن چیزی که در کتاب‌ها می‌بینم که می‌نشینند و مکتب‌ها و ایسم‌ها را بررسی می‌کنند نیست. غرب‌شناسی یک پایۀ عمدۀ جریان‌شناسی سیاسی- فرهنگی است. کسی که مسلط به غرب‌شناسی عمیق باشد، جریانات سیاسی را بهتر می‌شناسد و تحلیل افراد را هم بهتر درک می‌کند زیرا می‌تواند مشرب‌ها را شناسایی کند و بفهمد که از کدام آبشخور بهره می‌برند. انقلاب اسلامی را تنها در صورتی می‌توان درک کرد که بستر این انقلاب را خوب درک که بستر آن غرب است. انقلاب اسلامی یک پدیدۀ نورانی است در ظلمت غرب و تا این ظلمت را نفهمیم، این نور را نخواهیم فهمید. جزئی نگری، اولین اشکال آسیب‌شناسی غرب‌شناسی موجود بخش دومی است که به آن می‌پردازیم تا معلوم شود که باید چه کارهایی انجام دهیم. اولین اشکال، بخشی‌نگری و جزئی‌نگری بدون داشتن محور صحیح و عمیق است. نباید جزئی‌نگر باشیم و نباید در پی مطالعۀ غرب بدون روح و محور صحیح و عمیق باشیم. محور غرب‌شناسی، طاغوت‌شناسی است. باید باطل را به صورت عمیق بشناسیم. همۀ معارف و مفاهیم غرب‌شناسی دانه‌های تسبیحی هستند که حول محور باطل‌شناسی، طاغوت‌شناسی و استکبار‌شناسی شکل می‌گیرند. باید معنای عمیق این‌ها را خوب درک کنیم. مقطعی‌نگری، دومین اشکال دومین مشکل، مقطعی‌نگری و نگاه بریده به غرب است که به این معنی است که غرب را در چند قرن اخیر ببینیم. چنین افرادی اگر بخواهند غرب را تعریف کنند، اگر از نقطۀ شروعش غرب از آن‌ها سؤال کنیم، نهایتاً تا رنسانس می‌روند و نقطۀ عظیمت غرب‌شناسی را رنسانس قرار می‌دهد در صورتی که رنسانس، اواخر کار است. نگاه به غرب با عینک غربی، سومین اشکال سومین اشکال، نگاه به غرب با چشم یا عینک غربی است. نباید با فرمول‌ها، تکیۀ صرف به منابع آن‌ها و با اصول خودشان آن‌ها را نقد کنیم‌. رشته‌های موجودی که در دانشگاه‌های ما هست (اگرچه زحمت کشیده می‌شود) متأسفانه با اصول خود غرب دارند کار می‌کنند. غفلت از سرمایۀ ناب، چهارمین اشکال چهارمین مطلب، غفلت از سرمایۀ ناب قرآن و اهل بیت است. متأسفانه بسیاری از اوقات قرآن جنبۀ زینتی دارد و در ابتدای مجلس خوانده می‌شود تا مردم ساکت بشوند و سخنران بیاید و بحث‌هایش را ارائه دهد. مقام معظم رهبری در مسجد کرامت مشهد فرمودند که قبل از من قرآن خوانده نشود، من حرفم را می‌زنم و مفاهیم قرآنی ارائه میدهم، وقتی من حرفم را تمام کردم، قرآن خوانده شود زیرا من مقدمۀ قرآن هستم و باید پس از من قرآن خوانده شود تا مردم بدانند که من در مورد چه چیزی حرف می‌زدم. درست است که اصول نقد در غرب کار شده است اما نباید چشم و گوش بسته از آن استفاده کنیم. قرآن و اهل بیت هرگز به عنوان محور بحث قرار گرفته نشده است. قرآن «تِبْ‌یاناً لِکُلِّ شَ‌یْ‏ء» است. غرب‌شناسی هم در قرآن است. متأسفانه ما ریشه‌هایمان را گم کرده‌ایم. غرب‌شناسی را باید در اهل بیت پیدا کنیم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود که قرآن و اهل بیت از هم جدا نخواهند شد. عرفان و غرب‌شناسی فهم کاملاً عمیق و صحیح غرب مانند همۀ پدیده‌ها و به ویژه پدیدۀ بسیار متعالی و ناشناختۀ انقلاب اسلامی یک معرفت اشراقی و دیدن به چشم دل می‌خواهد. همۀ این مطالبی که تا اینجا مطرح شد در حوزۀ فکر بود که اگر به آن برسیم، همۀ مطالب خود به خود حاصل می‌شود زیرا دیدن به چشم دل یعنی آسیب‌ها از بین می‌رود به این دلیل که دیدن به چشم دل، جزء‌نگر، نکته‌ای‌نگر و مقطعی‌نگر نیست بلکه یافتن حقیقت به تمام معناست و اعجاز، دو بینی و اشتباه ندارد. در این نگاه، فرد در کثرات و ظواهر گرفتار نمی‌شود که یک عمر غرب‌شناسی بخواند و آخرش هم آن محور را پیدا نکند بلکه وحدتی را در باطن این کثرات مشاهده می‌کند. اگر به این نگاه برسیم، انقلاب اسلامی و نوری که پشت آن هست را می‌بینیم و همه چیز را فعل الله می‌بینیم









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن